« ميزان خاك كشاورزي كه در ايران سالانه شسته ميشود و از دست ميرود اگر بار كاميونهاي 10تني كنيم و آنها را پست سرهم قرار دهيم، 40بار محيطزمين را دور ميزند.»
23 سال پیش ، اطلاعات 23فروردين1371
اشاره کوتاه : درزمان انتشار نخست این نوشته(1374) هنوز بودند كساني كه گاه به موضوع محيطزيست و مقالاتي كه در باب ضرورت محافظت از منابع طبيعي و اساسی كشور نوشته ميشد، به چشم مطالب «لوكس» نگاه ميكردند. البته هيچ روشن و مستدل حرف نميزنند، همينطوري ازاندازه «توجه» آنها و درجه اهمیّتی که برای موضوع قائل بودند و نوع موضعگیریشان در آن زمان :«بله، محيطزيست مهم است… ولي خوب، اول بايد به نان و آب مردم رسيد، بعد…»، می شد فهمید که چیز زیادی از این مهم نمی دانستند. يا اينكه بهكلي مسأله را عوضي ميگرفتند و حفاظت از محيطزيست طبيعي و شهري كشورایران را فقط در حد «حراست از حيات وحش و شكارگاهها» ميفهمیدند:
« بله، آهو وغزال را بايد حفظ كرد، اينها هم مخلوق خدا هستند، اما حفظ اشرف مخلوقات اولي است…»
ترديدي نيست كه مسائل جديد و ويژگيهاي نوين حفظ منابع و مديريت آنها درگذشته پيوسته با سوءتفاهم همراه بوده، درمورد بسیاری از مسائل دنیای جدید وضع ابتدا به همین صورت بوده است. جاي دوري چرا برويم. همين بيمههاي بيماري كه امروزه اهمیّت آنها بدیهی است و ارزششان معروف خاص و عام است و از هر كس بپرسيد، در ضرورت وجود و اهمیّت آنها برای تودهٌ مردم جاي شكي باقي نميگذارد. بله، همين بيمهها در يك دوره خيلي موضوع اما و اگر و سوءظن مباحث بودهاند و مدتها طول كشيده تا كاربرد ضروري و نتايج مثبت و گاه حياتي بیمه ها مورد قبول كارفرمایان و هر شهروند معمولي ديگر قرار گيرد.البته صاحبان سرمايه پيوسته دربارهٌ مسائل عامالمنفعه مشكل داشتهاند و جهت رسیدگی به موقع و مخارج عمومی و خصوصی مربوطه معمولاً کلی اما و اگر می کرده اند. اما امروزه ضرورت ارتقاء فهم محیط زیستی همه شهروندان برای همه طرفهای این مباحثات جای شک و تردید باقی نگذاشته است. اگر امروزه هنوز اما و اگری می شود از بابت اهمیّت و ارجحیّت این یا آن رکن محیط زیست و اکولوژی حیات پرسش می شود. . . فرسایش خاک؟ اهمیّت تالابها؟
اما دربارهٌ اولويت «آب و نان و…»، همينقدر بگوييم كه امروزه بدون رسيدگي به فاجعهٌ فرسايش خاك و مبارزه با جوانب گوناگون آن، كشاورزي و تهيهٌ مواد غذايي نيز در معرض خطر جدي واقع شده. اين معضل هم در سطح كشور ما جنبهٌ حادي يافته و هم در سطح جهاني درشماری از کشورها به عنوان يك مسأله مبرم به رسميت شناخته شده است.
در ايران، همهٌ كارشناسان و استادان دانشگاهي متفقالقولند كه، به عنوان مثال، فرسايش خاك موجب يكسري خسرانهاي بيسابقهٌ اقتصادي شده است وچون جلوی افزایش آن گرفته نشده، باری ، ما اکنون به زنجيرهيي از حلقات فاجعه زیست محیطی گرفتارشده ایم. برخی مثالها و حلقه های کوچک این دینامیسم فاجعه :
آیا به اتلاف عظیم آبهای جاری و نقش آن درکم آبی / بلکه بی آبی برخی مناطق توجه داشته ایم؟
آيا به پرشدن سدها بهواسطهٌ رسوبهاي ناشي از سيل و در نتيجه كاهش توان سدها فكر كردهايم؟ آيا به علل «مرگ دشتهاي حاصلخيز ايران» و عواقب آن از نظر «آب و نان مردم» انديشيدهايم؟ اين پرسشها و بسیار بیشتر از اینها . . . به موضوع حياتي حفظ محيطزيست و علی الخصوص خاکهای کشور برميگردد.
دريغ است ايران كه ويران شود…
+++
10سال پيش سازمان كشاورزي و خواروبار جهاني (FAO)، هيأتي را براي مطالعه و برآورد وضعيت منابع طبيعي ايران به ميهن ما اعزام كرده بود. اين بررسيها بهطور مداوم از جانب اين سازمان بينالمللي وابسته به ملل متحد در سطح جهاني صورت ميگيرند و براساس نتايج آن، روند ضعف و قوت اراضي مزروعي، توانايي توليد مواد غذايي و خلاصه نمودارهاي لازم براي پيشبيني بود و نبود تعادل جمعيت و محصولات غذايي در كشورها و قارههاي جهان معين ميشود.
دهسال پيش، نتيجه تحقيق و تشخيص كارشناسان «فائو» دربارهٌ اوضاع منابع طبيعي ايران زنگ خطر را بهصدا درآورده بود:
«طبق برآورد فائو، با ادامهٌ روند فعال تخريب جنگلها و مراتع، ميزان فرسايش خاك در ايران، در بيست سال آينده از مرز 5/4ميليارد تن درسال ـكه معادل نابودي سالانهٌ يك ميليون و دويست هزار هكتار از اراضي حاصلخيز كشور استـ خواهد گذشت. يعني در عرض 20سال آينده آن قسمت از مراتع و اراضي مزروعي كه هنوز قدرت توليدي مناسبي دارند و مساحت آنها به 30ميليون هكتار ميرسد، نابود خواهد شد»
(محمدحسين غروي، نشريهٌ دفتر حفاظت خاك و آبخيزداري، بهمن64).
اما روند تخريبي كه بر اثر سياستهاي «عمراني» و «جهادسازندگي»… اين رژيم قرونوسطايي در ميهن ما صورت گرفته، وخيمترين پيشبينيهاي كارشناسان فائو را هم تحتالشعاع قرار داده است. هنوز به نيمي از آن بيست سال نرسيده، ابعاد خرابي و استهلاك خاكهاي حاصلخيز كشور به چهار ميليارد تن در سال رسيده است:
«فرسايش خاك، به ميزان 4ميليارد تن در سال، علاوه بر انهدام حاصلخيزترين زمينهاي مزروعي كشور، سالانه موجب اتلاف 6/7ميليارد دلار [3040ميليارد تومان، به دلار 400توماني] مواد غذايي و استعدادهاي نهفته در خاك ميشود» (اطلاعات، 15مهر74).
فرسايش خاك چيست؟
خاك چيزي نيست جز مجموعهيي از املاح شيميايي موجود در سنگهاي مادر، كه در زماني بسيار طولاني، بر اثر آب و هوا و گياه و…، دستخوش تغيير و تحول فيزيكي و شيميايي شده و سرانجام بهصورت خاك زراعي درآمده است. بهطور معمول خاك زراعي حاصلخيز داراي مقاديري ازت، فسفر، پتاس، منيزيم و… ميباشد و انبوهي ميليوني تا ميلياردي (بسته به نوع خاك) ميكروارگانيسمهاي گوناگون در آن زندگي ميكنند. لايهٌ حاصلخيز خاك ضخامتي بيش از 20تا 30سانتيمتر ندارد.اين قشر نرم و مغزي، بهطور معمول محصول هزاران سال تغيير و تحول در سنگهاي مادر است. ميگويند: «براي تشكيل و ساخته شدن لايهيي فقط به ضخامت يك سانتيمتر خاك زراعي از سنگ مادر، در شرايط مناسب طبيعي، بين 120 تا 800سال وقت لازم است» (كيهان، 24تير71).
بنابر اين، در قياس با طول عمر انسان، لايهٌ حاصلخيز زمينهاي زراعي را ميبايد جزء منابع طبيعي محدود بهشمار آورد. وقتي فرسود و از بين رفت، ديگر نه ميتوان همان عرصهها را احيا نمود و نه ميتوان از كشور ديگري خاك حاصلخيز وارد كرد. بهقول يك كارشناس: «خاكي كه از دست ما خارج ميشود، گرانتر از آن است كه حتي طي يك هزاره بتوان آن را تجديد كرد» (مهندس ناصر سروش، مجله برگ سبز، نوروز74).
اما منظور از فرسودن خاك، صرفاً ضعف بيولوژيك آن نيست. فقر خاكهاي زراعي از حيث مواد آلي و مغزي، خود مقدمهٌ استهلاك و فرسايش آن است. پس فرسايش خاك چيست؟ بنا به تعريف:
«فرسايش خاك ـSoilerosionـ يعني كنده شدن و انتقال آن از محلي به محل ديگر.» (دكتر پروز كردواني، كتاب جغرافياي خاكها، انتشارات دانشگاه)
فرسايش خاك ميتواند بر اثر بارش و جريان آب پيش آيد (فرسايش آبي)، يا زير فشار باد و توفان روي دهد (فرسايش بادي)، و نيز تحتتأثير قوهٌ جاذبه بر خاكهاي فقير و آسيبديده صورت گيرد (رانش زمين).
در هر صورت پيش از وقوع فرسايش، عواملي موجب فقير شدن خاك ميشوند كه بهطور عمده عبارتند از:
ـ كاهش و از بين رفتن هوموس،
ـ كشت تك محصولي زمين زراعي،
ـ كشت گياهان وجيني،
ـ آتش زدن بقاياي گياهي پس از جمعآوري محصول، مثلاً سوزاندن كُلشهاي گندم.
فرسايش خاك طبق قوانين فيزيكي و تحت شرايط معين اقليمي، توسط دو دسته علل و عوامل طبيعي و انساني بهوجود ميآيد. اگر بهطور كامل نتوان مانع فرسايش خاك شد، يقين است كه در صورت رسيدگي به موقع و انجام اقدامهاي آبخيزداري و ممانعت از تخريب، ميتوان از شدت و وخامت آن كاست و جلو فاجعههاي گسترش بيابان و كوير، سيل و خرابيهاي بيسابقه و خسرانهاي سنگين مالي را گرفت.
در ميهن ما ايران، كه چهارپنجم اراضي آن كوهستاني است، تمام انواع فرسايش خاك، بهويژه فرسايش آبي و بادي، به اشد درجه وجود دارد و در دههٌ گذشته، با وجود تمام هشدارهاي كارشناسان، در اثر بيتوجهي مسئولان رژيم آخوندي و اجرا نكردن برنامهها و طرحهاي آبخيزداري، سال به سال وضع خاكهاي زراعي و جلگهيي ـحتي خاكهاي بياباني نيزـ وخيمتر شده است. بهطور معمول مردم نسبت به فاجعهٌ فرسايش خاك نه اطلاع و آگاهي درستي دارند و نه، شايد چون به چشم نميآيد، حساسيت كافي نشان ميدهند. ولي بايد به گفتهٌ پروفسور اشكوري، دانشمند ايرانيالاصلي كه در مراكز علوم آگرواكولوژي جمهوري آذربايجان شاغل است و از مدتها پيش با واحدهاي تحقيقاتي وزارت كشاورزي در ايران نيز همكاريهايي دارد، توجه كرد كه:
«فرسايش خاكهاي زراعي و ايجاد كوير نه تنها منابع خاك و آب منطقه، بلكه تمدن كشاورزي و پايههاي فرهنگي كشور [ايران] را، بهصورت مستقيم و غيرمستقيم، مورد تهديد قرار ميدهد» (مجله زيتون، شمارهٌ113، سال72).
عوامل طبيعي مؤثر در فرسايش خاك
فرسايش خاك در ايران، كه از چنددهه پيش، بهويژه در دههٌ اخير، رو به افزايش گذاشته، تحتتأثير عوامل طبيعي متعددي بهوجود آمده يا شدت يافته است. البته در طول زمان، تأثير اين عوامل نيز نقش مخرب مضاعفي پيدا كرده است. به علت وجود تنوع سرزمين و اقليم در ايران، همه نوع علل و عوامل طبيعي در بروز تشديد اين روند تخريب دخيل هستند، ولي مهمترين آنها به قرار زير ميباشند:
1ـ تأثير نوع خاك و دانهبندي آن: خاكهايي كه از كانيهاي مختلف تركيب شدهاند، مانند خاك برآمده از سنگ خارا، كمتر فرسايش مييابند. اما خاكهايي كه تركيبات معدني آنها يكنواختند، مثل سنگ آهك، گچ و غيره، به آساني در اثر ضربات و فشار آب و باد فرسايش پيدا ميكنند.
هر چه ذرات تشكيلدهندهٌ خاك ريزتر باشد، خطر فرسايش هم بيشتر است و هر چه دانههاي خاك، از نظر قطر دانه، يكسانتر باشند، فرسايش نيز شديدتر خواهد بود.
2ـ تأثير شكل و شيب زمين: هر چه شيب زمين بيشتر باشد، خطر فرسايش آبي بيشتر ميشود و هر چه دامنهٌ بياباني و جلگهيي گستردهتر باشد، توان فرسايش بادي افزايش مييابد. فرسايش بادي در عرصههاي خشك لميزرع و كوير و فرسايش آبي در دامنههاي كمدرخت كوهستاني خيلي شديد است.
3ـ تأثير پوشش گياهي و نوع هوموس خاك: خاك اگر داراي پوشش گياهي باشد، خيلي كمتر در معرض فرسايش قرار ميگيرد. رُستنيها، هم در مناطق مرطوب و هم در عرصههاي خشك، مانع طبيعي برخورد مستقيم و ضربتي باد و باران به لايهٌ نرم و آسيبپذير زمين هستند و خاك را توسط ريشهٌ خود تا حدودي ثابت و نفوذپذير نگهميدارند. نه تنها گياه زنده، بلكه بقاياي آن ـمواد آلي و لاشبرگهاـ نيز به حفاظت خاك كمك زيادي ميكنند. در خاكهايي كه هوموس (طبقه لاشبرگ و مواد آلي) غنيتري دارند، درجهٌ حفاظت نيز بيشتر است (خاكهاي قهوهيي و سياه).
4ـ تأثيرات اقليمي:اقليمهايي كه تغيير درجهٌ حرارت فصلي يا شبانهروزي در آنها زيادتر است، موجب فرسايش شديدتر ميشوند؛ برعكس، اعتدال آب و هوا و از آن فراتر وجود بيشتر رطوبت، خطر فرسايش را كاهش ميدهد.
رگبارها، بارانهاي شديد و طولاني، ذوبشدن سريع برفها و جاري شدن سيلابها، باعث فرسايش شديد خاك ميشوند (فرسايش آبي). در مناطق خشك، عامل باد و توفان وحركت شنهاي روان تخريب و فرسايش شديد بهوجود ميآورد.
از ميان كليهٌ عوامل طبيعي مؤثر در فرسايش خاك، شرّ اصلي از تخريب پوشش گياهي، بهخصوص پوشش جنگلي، برميخيزد. نابودي هرگونه واحد جنگلي و عرصهٌ گياهي، سرانجام خطر فرسايش خاك را بهطور جدي پيش ميآورد. جنگل و هرگونه فضاي سبز بهطور كلي سد و مانع هر نوع فرسايش خاك است.
عوامل انساني تخريب و فرسايش خاك
دراين باره بهتر است با نقل قولي از يك كارشناس قديمي ايراني مطلب را باز كنيم: «تنها عوامل طبيعي نامساعد باعث فرسايش خاك در ايران نشده است، بلكه دخالت بيرويهٌ انسان نيز ـبهطور مستقيم و غيرمستقيمـ تأثير بهسزايي در فرسايش خاك داشته است، از آن جمله انهدام جنگل، چراندن بيرويه و بيش از حد دام در مراتع و جنگلها، بوتهكني در مناطق خشك بهمنظور استفاده در سوخت، كشت و آبياري نادرست، كشت متوالي محصولات وجيني، لخت گذاشتن زمينهاي زراعتي در مناطق كوهستاني» (دكتر پرويز كردواني، كتاب جغرافياي خاكها، 1358).
بهطور مشخص ميتوان جنگلسوزيها و انجام مانور نظامي در عرصههاي مرتعي و جنگلي را هم به موارد بالا اضافه نمود. واقعيت اين است كه در كشور گاز و نفتخيزي چون ايران، رژيم كنوني و رژيم گذشته، هر دو در نهايت بيتوجهي، روستاها و شهركهاي حاشيهٌ جنگلها و كويرها را از حيث تأمين سوخت بهكلي به امان خود رها كردند. حتي به شهرها و روستاهاي اطراف جنگلهاي مرغوب شمال كشور هم بهموقع و به اندازهٌ كافي مواد سوختي نرساندند تا كار به جايي كشيد كه بخشهاي زيادي از تخريب پوشش جنگلي، فقط و فقط به علت نياز عاجل مردم محروم به مواد سوختي، صورت گرفت.
از طرف ديگر ورود شمار كثيري دام ـدر ارقام ميليونيـ به داخل عرصههاي جنگلي (غرب و شمال)، نه تنها موجب از بين رفتن پاجوشها و گياهان جوان و شاخ و برگها ميشود، بلكه در اثر جمعآوري دايمي برگها و علفهاي جنگلي توسط دامداران (بهمصرف علوفه)، رفتهرفته تغييرات منفي و روند تخريبي خاكهاي جنگلي پديدار ميشود و لايهٌ غني زمينهاي جنگلي تحليل ميرود. علاوه بر اين، با تردد دايم ميليونها دام، خاكهاي اين عرصهها كوبيده شده، توان آبپذيري اين خاكها كاهش يافته و خطر راهافتادن سيلاب پيش ميآيد. كل اين روند شديد مصرفكننده و استهلاكي، براي جنگل و خاك و محيطزيست داخلي و حاشيهيي عرصهها، مخرب است و يكي از عواملي مهم فرسايش خاكهاي جنگلي و مرتعي بهشمار ميرود. همين عوامل، رويهمرفته، باعث تخريب خاكهاي شمال كشور شدهاند و اكنون استانهايي كه در سابق جنگلهاي انبوه داشتند و از فرسايش خاك حفظ ميشدند، بهشدت با عواقب فرسايش مواجهاند. در اين مورد كافي است ارزيابي را با يك اظهارنظر كارشناسي از تاريخ اخير مقايسه كنيم:
«فرسايش خاك در منطقهٌ ساحلي درياي خزر و دامنههاي شمالي كوههاي البرز، با وجود بارندگي زياد در اين منطقه، چندان شديد نيست، زيرا پوشش گياهي انبوه آن خاك را در مقابل تأثير فرسايشي آب حفظ ميكند»
(جغرافياي خاكها، چاپ اول، 1353).
حال ملاحظه نماييد عوامل انساني تخريب جنگل و خاك و نيز عدم رسيدگي «مسئولان» جنگلداري و حفاظت عرصههاي «ملي» جنگلها، كار را به كجا كشانده كه روزنامههاي خود دستگاه چنين هشدار ميدهند:
«كارشناسان ميگويند در صورتي كه اقدامهاي جدي در جهت جلوگيري از فرسايش خاك در شمال ايران صورت نگيرد، در 20سال آينده فرسايش فعلي تا سهبرابر افزايش خواهد يافت و ديگر گياهان و رستني جديد در اين خاكها نخواهد روييد» (كيهان، 24تير71).
پيامدهاي فرسايش خاك
فرسايش خاك در عرصههاي كشاورزي و مرتعي، فرسايش خاك در پهنههاي وسيع بياباني و كويري، در دامنههاي كوهستاني و جلگهيي، در سرتاسر سرزمينهاي ايران هر سال چند ميليارد تن از خاكهاي كشور را به آب و به باد ميدهد و علاوه بر خسران غيرقابل جبران از دست رفتن اين خاكها، دور تسلسل مخربي را مرتب تندتر ميكند و صدمهها و لطمههاي گوناگون را به ابعادي فاجعهبارتر ميرساند:
1ـ سيل و خرابي: علاوه بر بارانهاي تند و ناگهاني، عمده دلايل سيلابهاي شديد، به خصوص در استانهاي شمالي كشور، بهعلت فرسايش خاك در دامنههاي كوهستاني، پرشدن ظرفيتهاي پر از لاي و گل رودخانهها و غيره، خراب شدن بسياري از سدها و كانالها و بالا آمدن كف درياچهها و تالابها در اثر رسوبگذاري خاكهاي فرسوده، ميباشد. وقتي ظرفيت اين آبگيرهاي گوناگون مملكت، در اثر جمعشدن خاكها، كفاف پذيرش و انتقال جريانهاي آب را از دست بدهد و در ضمن پروژههاي آبخيزداري ـاز جمله لايگيري رودها و ديگر آبگيرهاـ معوق بماند، يا اصولاً در دستور قرار نگيرد (فقدان بودجه)، آنوقت طغيان آب، جاري شدن سيلاب و پيدا شدن مناطق وسيع غرقاب (خوزستان) به رويداد هر فصل تبديل ميشود. ميلياردها تومان خسارت سالانهٌ مالي، نابودي مناطق شهري، خطوط ارتباطي، باغها و مزارع و خسارات جاني فزاينده، اين زنجيره فجايع سيل و خرابي يكي از وجوه بارز فرسايش خاك در ايران ميباشد. ما تنها به ذكر يك نمونه در اين جا بسنده ميكنيم:
«در پاييز امسال(73)، خسارات ناشي از جاري شدن سيلاب فقط در يكي از شهرهاي كوچك كشورمان، بيش از 5ميليارد تومان برآورد شد. اما ميزان خاك نابود شده درجريان اين سيل مهيب و ارزش آن فراتر از اينهاست. با نابودي خاك در آينده رودخانههاي كشور نيز يكي پس از ديگري خشك خواهد شد» (مجلهٌ برگ سبز، نوروز74).
2ـ نابودي عناصر با ارزش خاك: يك وجه ديگر از خسارتهاي عظيم فرسايش خاك، عبارت است از افت دايمي غنا و درجهٌ حاصلخيزي عرصههاي كشاورزي، باغها، مراتع و… و احتياج فزايندهٌ اين زمينها به حجم بيشتري كودشيميايي. از بين رفتن لايهٌ نرم و مغزي خاكهاي زراعي، يعني از دست رفتن قشري كه حاوي بخش عظيم عناصر شيميايي و فيزيولوژيكي، از جمله فلوئور، سديم، كبالت، موليبدن، يُد، ازت، فسفر، پتاس و… ميباشد:
«در هر هكتار مزرعه، از دست دادن يك لايهٌ يك ميليمتري خاك در اثر فرسايش، بهمعناي از دست رفتن 75كيلوگرم ازت، 24كيلوگرم فسفر و يك كيلوگرم پتاس است [يعني عناصر اصلي كودهاي شيميايي مرغوب]» (اطلاعات، 2خرداد74)
علاوه بر خسرانهاي مالي، يك قلم كمبود يد در خاك، و سپس در محصولات و آب محل، موجب ازدياد بيماري گواتر در مصرفكنندگان آب و محصولات اين مناطق ميشود.
3ـ نابودي ميكروارگانيسمهاي خاك: طبق برآوردهاي موجود در اثر فرسايش هر گرم خاك زراعي، بسته به نوع خاك، از يك ميليون تا ميلياردها ميكروارگانيسم (باكتريهاي گوناگون، قارچها و…) از بين ميرود. با اين ضايعه، يكي از مهمترين عوامل حاصلخيزي خاك صدمهٌ شديدي ميبيند و علاوه بر اين تأثير مخربي بر چرخههاي زيستي ميان خاك و گياه ميگذارد. اين ميكروارگانيسمها معمولاً عمليات مهمي در بهداشت خاك و تصفيه مواد سمي از آن برعهده دارند. اين ذرات فعال ازت آتمسفر را جذب كرده و به ازت بيولوژيكي تبديل مينمايند و فعل و انفعالات هوموس خاك را پشتيباني ميكنند. نابودي آنها به روند فتوسنتز گياهان هم صدمه ميزند.
4ـ تأثير منفي در تعادل انرژي خاك: اجزاي گياهي نهفته در خاك و نيز ميكروارگانيسمها، مقدار زيادي انرژي خورشيدي را جذب كرده و آنرا به انرژي بيولوژيك تبديل ميكنند. همين انرژي بيولوژيكي براي انجام فعل و انفعالات بيوشيمي خاك ضرورت حتمي دارد.
طبق تحقيقات كارشناسان، با فرسايش خاك زراعي، بسته به نوع خاك، ميان 45 تا 575ميليون كيلوكالري در هر هكتار، انرژي مذكور از بين ميرود و به همين نسبت تعادلهاي انرژي در باقيماندهٌ خاك بههم ميخورد.
5ـ گسترش بيابانها و كوير: يكي از وخيمترين عواقب فرسايش خاك، بهخصوص در پهنههاي گستردهٌ حاشيهٌ كوير، توسعهٌ عرصههاي لميزرع، پيشروي كوير، هجوم شنهاي روان و آسيبديدن روستاها، مراكز اقتصادي، خطوط ارتباطي و غيره است.اين ضايعه شديد در ايران بسيار گسترده است و طرح و توضيح جوانب گوناگون آن مجال ديگري لازم دارد.
مختصري دربارهٌ آمار و ارقام فرسايش خاك
در آمار و ارقام فرسايش خاك در ايران، همچون ديگر آمار زيست محيطي در كشور ما، آشفتگيها و نادرستيهاي گوناگوني بهچشم ميخورد. ولي با تمام كمبودها و نوسانات در بيان اعداد و نقايص در شاخصها و سنجهها، يك واقعيت غيرقابل انكار همان بارزشدن روند روبهوخامت فرسايش است. اهم آمار، در يك محدودهٌ بيستساله، بهطور خيلي خلاصه به قرار زير ميباشند:
«بنا به آمار وزارت آب و برق در سال53، در كشور ما سالانه نزديك به 80ميليون تُن خاك از اراضي كشور، تحت فرسايش قرار ميگرفته و از جا كنده ميشده است»
(كتاب كويرهاي ايران، ص49، دفتر طرح و مشاوره نخستوزيري، سال انتشار 1364).
ده سال بعد، به يمن حكومت آخوندي، وضعيت فرسايش خاك در ايران بيستوپنج برابر خرابتر شده است:
«ميزان خاك كشاورزي كه در ايران از دست ميرود و حاوي صدها هزار تُن كود و مواد غذايي است، اكنون سالانه به بيش از 2ميليارد تُن در سطح كشور ميرسد»
(كيهان سال جلد اول، سال1364، ص67).
دو سال بعد، آن فرسايش خاك ابعاد بيشتري پيدا كرده و جالب است كه «مسئول» مربوطه، بهجاي نشان دادن راهچاره صرفاً خبر حذف ميدهد:
«وزير جهادسازندگي روند افزايش تخريب منابع طبيعي در كشور را خطرناك توصيف كرد و افزود ميزان رسوبات در سال66 بالغ بر 5/2ميليارد تُن برآورد شده است و ميزان سطح فرسايش يافته در همين سال600هزار هكتار بوده است» (روزنامهٌ جمهوري اسلامي، 15ارديبهشت70)
و سال به سال اين خرابي و خسران خاكهاي كشور، افزايش مييابد و دامنهٌ ضايعه و ضرر، چون دور باطلي از بلا و مصيبت، به استانهاي شمالي كشور هم ميكشد و آمار و ارقام فرسايش خاك در ايران حتي از آمار فرسايش در قارهٌ آفريقا هم فراتر ميرود و به رقم 4ميليارد تُن در سال ـ كه در آغاز این نوشته ذكر كرديم ـ ميرسد. ولي در اين ميانه هستند روزنامهها و «مسئولاني» كه آشكارا ارقام و اعداد 15سال پيش را رونويسي ميكنند:
«ميزان فرسايش خاك در ايران، 5/1ميليارد تُن در سال است» (همشهري، 10ارديبهشت74).
در حالي كه دو سه ماه پيش از اين، مشاور عالي سازمان حفاظت محيطزيست، اعتراف كرده بود كه درسال73، بهمناسبت فرسايش، «سالانه تا 3ميليارد تُن خاك از دسترس خارج ميگردد و طي 20سال گذشته… هر ساله يك ميليون هكتار به عرصههاي كويري موجود اضافه شده است» (مجله برگ سبز، نوروز74).
روزنامه اطلاعات اول خرداد74، وسعت عرصههاي فرسايش يافته و بياباني شده خاكهاي زراعي را بسيار بيشتر از رقم فوق ميآورد:
«حدود 5/1ميليون هكتار در سال». خاكي كه بهقول خودشان، «از هيچ كشوري و با هيچ بهايي نميتوان آن را تأمين كرد».