نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

نامه ی سرگشاده ی جمعی از معلمین به رئیس جمهور رئیس جمهور محترم!

 /  سبزواری به رئیس جمهور
بیست و هفت هزار امضای الکترونیک  فرهنگیان سراسر ایران پای نامه اعتراضی معلم سبزواری به رئیس جمهور
مجله اینترنتی سبزوارنگارکه به تازگی فعالیت خود را در جمع رسانه های محلی غرب خراسان رضوی آغاز کرده است، در مدت حدود دو ماه فعالیتش ، با انتشار متن نامه ای اعتراضی از سوی معلمان سبزواری خطاب به رئیس جمهور ایران، ظاهرا توانسته است جایگاه خوبی در میان مخاطبان سبزواری و حتی غیرسبزواری پیدا کند.
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، سبزوارنگار با پشتوانه مدیریت مجید دواچی یکی از فرهنگیان پرکار و فرهیخته دیار سربداران با سابقه 9 سال وبلاگ نویسی، فعالیت خود را آغاز کرده است و به نظر می رسد همین پشتوانه فرهنگی و سابقه چندساله کار رسانه ای، به این مجله کمک کرده تا بتواند به سرعت زبان مخصوص و جامعه هدف خاص خود را از میان قشر بزرگ معلمان به ویژه معلمان منطقه سبزواربزرگ پیدا کند. (نگاه کنید به یادداشت تحلیلی اسرارنامه در ابتدای راه اندازی مجله سبزوارنگار – کلیک کنید-)
اما آنچه به نظر می رسد در ماه های اولیه راه اندازی مجله خبری سبزوارنگار، به نقطه عطفی در فعالیت رسانه های سایبری سبزوار تبدیل شده است، انتشار نامه اعتراضی یک معلم سبزواری به ریاست جمهوری ایران دراین مجله است، که با امضای الکترونیک چندهزارنفر از معلمان سراسر کشور تأیید شده است.
جمع آوری امضای الکترونیک ، برای یک نامه اعتراضی اقدامی ابتکاری است که برای اولین بار در میان رسانه هایسبزوار انجام شده و در همین اولین مرتبه با استقبال گسترده ای در سطح کشور مواجه شده است.
فقط نگاهی به تعداد بیش از چندصد (نزدیک به دو هزار) نظر که در مدت یک هفته برای این مطلب مجله سبزوار نگار از سرتاسر کشور ارسال شده است ، علاوه بر انسجام، قدرت و پتانسیل بالای اجتماعی قشر معلمان در ایران اسلامی، نشان دهنده رابطه گسترده و موفقیت مدیریت سبزوارنگار در به راه انداختن جریان های اجتماعی در فضای مجازی است.
هرچند تا کنون هیچ پژوهش دقیقی درباره شناسایی پربازدیدترین و پرنظرترین مطالب منتشر شده در سایت های خبری و تحلیلی سبزوار انجام نشده است، اما حداقل بر اساس آنچه نویسنده این یادداشت به خاطر می آورد، احتمالا نامه اعتراضی معلم سبزواری در مجله سبزوارنگار رکورددار این عرصه است.
در واقع قشر شریف معلمان که از پرجمعیت ترین  کارمندان دولتی و پرنفوذترین اقشار اجتماعی ایران هستند، در راستای احقاق حقوق خود که معمولا با نوعی بی مهری و کم توجهی از سوی دولت ها مواجه بوده است، مرزبندی های شهری و استانی را کنار گذاشته و همه به صورتی متحدانه با آقای کاظم پارسیان یکی از معلمان خدوم سبزواری که با انتشار فیش حقوقی خود در مجله اینترنتی سبزوارنگار جرقه این حرکت صلح جویانه مدنی را روشن کرده است، همراه و همدل شده اند تا اعتراضشان را با روشی قانونمند و متمدنانه به گوش دولتمردان کشور برسانند.
این نامه البته علاوه بر سبزوارنگار در تعدادی دیگر از رسانه های کشوری نیز انتشار یافته و تقریبا در آن سایت ها به مطالب داغ و پربحث تبدیل شده است.
به نظر می رسد، دارالمومنین سبزوار شهر دانشوران بیدار و دیار سربداران که همواره یکی از کانون های فعالیت های فرهنگی و اجتماعی در ایران بوده است، این بار نیز با ابتکار مدیران مجله سبزوارنگار  در جمع آوری امضای الکترونیک اعتراض معلمان کشور، یک بار دیگر در حال ایفای نقش فرهنگی و اجتماعی خود در گستره کشوری است.
امید می رود دولتمردان تدبیر و امید به این جریان و به این درخواست معلمان سراسر کشور توجه کرده و در راستای تأمین حقوق حقه فرهنگیان خدوم و دلسوز نهایت تلاش خود را انجام دهند.
خبرنگار اسرارنامه، به واسطه این اتفاق بی سابقه در سایت سبزوارنگار با محسن تدینی ثانی، یکی از دست اندرکاران آن گفتگو کرده و آمارهایی از میزان بازدید سبزوارنگار و تغییر سریع رتبه بندی این مجله براساس سایت الکسا به دست آورده است که تا ساعاتی دیگر در اسرارنامه منتشر می شود.
اینک متن نامه اعتراضی معلم سبزواری به رئیس جمهور ایران در سبزوارنگار:
بسمه تعالی
نامه ی سرگشاده ی جمعی از معلمین به رئیس جمهور

رئیس جمهور محترم!

با تشکر از حضرت عالی جهت اجرای طرح نظام سلامت و تبریک به جامعه ی زحمتکش پرستاران عزیز، به خاطر اجرای قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری، و تشکر از این که مقوله ی سلامت جسمانی مردم در اولویت برنامه های دولت قرار گرفته است. شکی نیست سلامت روحی و روانی جامعه نیز از جایگاه بالایی برخورداراست. چرا که به اعتراف اکثر پزشکان؛ مشکلات روحی و عصبی؛ ریشه ی بسیاری از بیماریهاست. همه واقفیم جامعه ی معلمان و خانواده هایشان و نیز جمعیت دوازده ونیم میلیونی دانش آموزان (بدون احتساب خانواده هایشان) بیش از یک چهارم جمعیت کشور را تشکیل می دهند و عدم آرامش روحی معلمان چه لطمه ای به پرورش نسل آینده کشور می زند. لذا توجه به دغدغه های معلمین می تواند در تأمین این مقوله مؤثر واقع شود.
متن زیر بخشی از خواسته ها و سؤالات و درد دل های اکثریت معلمین کشور می باشد که با زبانی ساده و به دور از تعارفات و ملاحظات مرسوم آمده است قبلاً بابت آن عذر خواهیم.
جناب رئیس جمهور!
امروزه اداره ی زندگی و تأمین هزینه های کمر شکن آن برای اکثر معلمین شاغل و بازنشسته غیر ممکن شده و اکثریت آن ها خسته از بی عدالتی و تبعیض و شرمنده ی همسر و فرزندان خود می باشند.
رئیس جمهور محترم
خود می دانید زمانی که قیمت دلار از ۱۲۰۰تومان به ۳۵۰۰تومان و تورم هم به ۴۵درصد رسید، قدرت خرید ما معلمین نصف و حتی به یک سوم کاهش یافت و هزینه های زندگی سرسام آور شد.
هزینه هایی که بنا بر اعلام اخیر بانک مرکزی در یک خانواده ی تهرانی ۳۵میلیون ریال و یک خانواده ی شهرستانی ۲۵میلیون ریال برآورد شده است.
جناب رئیس جمهور!
چند ماه قبل، لایحه ی نظام رتبه بندی معلمان به دلیل بار مالی در مجلس تصویب نشد اما اخیراً قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری اجرا شد که به موجب آن حداقل حقوق پرستاران بدون احتساب کارانه و حق شیفت و پاداش و مزایای دیگر هیجده میلیون ریال تعیین و حکم آن ها از اول آبان۹۳ اجرایی شده است همچنین کارانه ی ماهیانه آن ها از ۲میلیون ریال به ۴میلیون ریال افزایش یافت.
حال از حضرت عالی این سؤال را داریم که چطور می شود این طرح با وجود پرسنل زیاد پرستاران عزیز بار مالی آن تأمین شد؟ چرا این طرح احتیاج به مجوز مجلس نداشت، اما طرح رتبه بندی معلمان دارد؟
آقای رئیس جمهور!
یک معلم؛ نه کارانه ی ماهیانه دارد نه اضافه کار، نه حق مسکن دارد و نه حق ایاب و ذهاب، نه حق مأموریت دارد و نه حق شیفت، نه بن خرید کالا دارد و نه کمک های غیر نقدی ماهیانه، نه پاداش آخر سال دارد و نه مانند شرکت های دولتی پاداش بستن حساب ها، نه مانند کارکنان زحمتکش بانک ها، وام های چند ده میلیونی با درصدهای پایین جهت خرید خودرو و آپارتمان دارد که در آخر خدمت هم تمام آن وام ها بخشیده شوند و در هنگام بازنشستگی صاحب چندین واحد آپارتمان و خودرو شود،
نه مؤسسات مالی و اعتباری همانند قوامین و حکمت ایرانیان و میزان که وام های متعدد با درصدهای پایین به پرسنل خود بدهند.
آقای رئیس جمهور!
ما معلمین فقط و فقط یک حقوق ثابت ماهیانه داریم که حداقل ۳میلیون ریال آن بابت انواع و اقسام بیمه های درمانی، تکمیلی، عمر و خودرو، بازنشستگی و مالیات، کسر می شود و البته یک عیدی ۵میلیون ریالی که به همه ی کارکنان پرداخت می شود و همچنین یک پوشه پر از تقدیر نامه های کاغذی مسؤولین، فرمانداران، استانداران و نمایندگان مجلس که در روز معلم اهدا می شود.
جناب رئیس جمهور!
مگر بین یک فوق لیسانس یا دکترای تخصصی در آموزش و پرورش با همنام خود در وزارت علوم چه تفاوتی است که میانگین حقوق این عزیزان در آموزش و پرورش ۱۵تا۲۰میلیون ریال با ۲۴ساعت موظف در هفته می باشد اما در آموزش عالی ۴۰ تا یکصد میلیون ریال با ۱۲ساعت موظف در هفته می باشد؟!
مگر تعطیلات ۳ماهه ی تابستان شامل اساتید محترم و زحمتکش دانشگاه نمی شود؟ مگر غیر از این است که در دانشگاه به دلیل داشتن دانشجویان شهرستانی چند هفته از اول ترم و چند هفته قبل از امتحانات و چند هفته قبل از عید و چند هفته بعد از عید کلاس ها تعطیل است؟
آقای رئیس جمهور!
دولتمردان گذشته و نمایندگان قبلی و فعلی مجلس معتقدند آموزش و پرورش مصرف کننده است و منبع درآمدی ندارد و یا این که پرسنل آموزش و پرورش بسیار زیاد است حال ما این سؤال را داریم مگر وزارت علوم مصرف کننده نیست؟
مگر تعداد پرسنل نیروهای محترم نظامی و انتظامی و پرستاران و… کمتر از تعداد کل معلمین است؟
چرا همیشه آموزش و پرورش با کسری بودجه میلیاردی مواجه است؟
چرا یک بار در این ۳۰سال اخیر، در جراید و اخبار و رسانه ها و سایت های خبری از کسری بودجه وزارتخانه های دیگر دیده یا شنیده نشده است؟!
جناب رئیس جمهور!
چرا پاداش آخر خدمت یک بازنشسته ی فرهنگی باید یک دوم یا یک سوم دیگر کارکنان دولت باشد که آن هم به صورت قسطی طی چند سال به حساب آنان واریز شود که با احتساب تورم سال های اخیر ارزش آن به مرور زمان نصف شود اما پاداش دیگر کارکنان دولت به صورت یک جا به حساب آن ها واریز شود و با این پاداش می توانند در شهرستان ها یک آپارتمان تهیه کنند و یا برای دوران بازنشستگی شغلی دست و پا کنند.
جناب رئیس جمهور!
ما معلمین؛ فراموش شده ایم نه فقط در دولت شما که در دولت های قبلی هم و ضع به همین منوال بوده است تا کی چشم و گوش خود را در برابر این همه تبعیض ببندیم؟ کارد به استخوان ما رسیده است. صورتی برایمان نمانده که بخواهیم آن را با سیلی سرخ نگه داریم. اگر سمعکی از جنس انصاف باشد صدای له شدن و خرد شدن استخوان هایمان زیر چرخ هزینه های زندگی به گوش می رسد.
در پایان، جناب رییس جمهور، ما فقط خواهان رفع تبعیض بین کارکنان تحت امرتان هستیم و نیز خواستار اجرای سریع تر طرح رتبه بندی معلمان قبل از پایان سال و اعمال آن در حکم سال جاری هستیم. البته نه طرحی مانند طرح نظام هماهنگ پرداخت حقوق، که حقوق معلمان را با خودشان هماهنگ کرد و همچنین بیشتر دستگاه های دولتی خودرا از آن مستثنی کردند، و آن هایی که نتوانستند، فیش های مخفی برای پرسنل خود صادر کردند و نیز نه آن طرحی که معلمان برای رسیدن به مزایای آن، از هفت خوان رستم بگذرند، یا به جان یک دیگر بیفتند.

نگاهي به...: صمد معلم ماست؛راه صمد راه ماست!

نگاهي به...: صمد معلم ماست؛راه صمد راه ماست!: صمد معلم ماست؛راه صمد راه ماست! پخش تراکتهای اعتراضی در آستانه تجمع معلمان در دانشگاه ها و مدارس تهران + تصاویر در آستانه برگ...

صمد معلم ماست؛راه صمد راه ماست!


صمد معلم ماست؛راه صمد راه ماست!
پخش تراکتهای اعتراضی در آستانه تجمع معلمان در دانشگاه ها و مدارس تهران + تصاویر
در آستانه برگزاری تجمع اعتراضی معلمان تعداد قابل توجهی تراکت توسط دانش آموزانو دانشجویان در اطراف دانشگاه‌ها و مدرسه‌ها پخش و منتشر شده است 
با روشنگری ونقدِ جنبشِ کارگری ودیگرجنبشهای رادیکالِ اجتماعی؛
آنها را قدرتمند وازگزندِ رفرمیسم مصون داریم
اظهارِ عجز پیشِ ستمگر ابلهی ست
اشکِ کباب موجبِ طغیانِ آتش ست
صائب تبریزی

  بیست و هفت هزار امضای الکترونیک فرهنگیان سراسر ایران پای نامه اعتراضی معلم سبزواری به رئیس جمهور
واقعیت این است که «کانون صنفی معلمان» در توهم آفرینی نسبت به دولت، دست کمی از رسانه های دولتی ندارد. همین نامه نگاری های به مجلس و روحانی، این بخش از کارگران مزدی را از ایستادگی مقابل دولت باز می دارد. این خوش خیالی است که فکر کنیم روحانی به عنوان رئیس دولت سرمایه برای ما کاری بکند یا نمایندگان مجلس در جهت خواست ما حرکت کنند. این ها نوکر مناسبات سرمایه داری هستند و هر کاری می کنند در راستای حفظ این مناسبات است. آنجا هم که اینان به خواست ما کارگران گردن می گذارند، به خاطر ایستادگی و پایداری ما مقابل سرمایه است.
یک قیامت، ناله ام امّا خموش! - کانون معلمان همدان
بجای ایجاد شوراهای کارگریِ سراسری و فراگیرِ سرمایه ستیز،دل درگرو جریان های رفرمیستی
وسازشکاری همچون کانون صنفی وسندیکا واتحادیه وتشکلهای دست سازِحاکمیت داده ایم.
فرارو- حسن روحانی رئیس‌جمهور،صبح امروز سه‌شنبه در اجتماع 12 هزار نفری کارگران کشور که به مناسبت هفته کارگر در سالن 12 هزار نفری آزادی برگزار می‌شود حضور یافت.
رئیس‌جمهور را محمد نهاوندیان رئیس دفتر، حسین فریدون دستیار ارشد وعلی ربیعی وزیر کار و رفاه اجتماعی همراهی کردند.
خبرگزاری مهر: "نمایندگان" کارگران کشور مطالبات و خواسته های خود از دولت تدبیر و امید را در 8 بخش تدوین کردند که از مهم ترین موارد آن دستمزدها، افت شدید قدرت خرید کارگران، اصلاح قانون کار، آشفتگی قراردادهای کاری، بازنشستگی پیش از موعد و ساماندهی شرکت های تامین نیروی انسانی است. در پی افزایش قیمت ها در بازار طی یکی دو سال اخیر، فاصله دستمزد و هزینه های خانوار کارگری به بالاترین حد خود رسیده است.
ما کارگرانِ مزدی با اتکا به نیروی خود وتعداد انبوه مان بجای آنکه زمینه های متشکل شدنمان را
درشوراهای ضدِ سرمایه داری فراهم کنیم،چشمِ امیدمان به جناههای بورژوازی بوده است.
چند خبر:
در کارخانه های زامیاد، مگاموتور، قطعات فولادی، جشن روزکارگر به همراه پخش شیرینی و جشن تولد حضرت علی (روز مرد ) جشن گرفته شد.
در کارگاههای قطعه سازی روز پنجشنبه کارگران قدیمی با بردن شیرینی و در بعضی از کارگاهها خود کارفرمایان اقدام به خرید شیرینی و پخش آن در میان کارگران نمودند. در این کارگاهها این پخش شیرینی همراه با خواندن آواز و رقص همراه شد. در یک کارگاه لولا سازی کارفرما با خرید شیرینی و دادن 200 هزار تومان پول به هر کارگر این روز را به آنها تبریک گفت.
 
در کارخانه سایپا، پخش شیرینی و تبریک روزکارگر در موقع پوشیدن لباس به هنگام ترک کارخانه روی داد. بعضی از کارگران امیدواری کردند که روزکارگر سال آینده را بتوان بهتر و بصورت رسمی در داخل سالن ها با جشن و آواز همراه نمود.
 
در کارخانه ایران خودرو، در چهار سالن کارگران با خرید شیرینی و پخش آن در اول ساعت کاری هر شیفت جشن روز کارگر را گرامی داشتند.  
در بیشتر کارگاههای کوچک از جشن روزکارگر خبری نبود و کارگران همچنان سخت مشغول کار و تلاش برای لقمه ای نان بودند. بسیاری حتا در این روزهای تعطیل به سرکار رفتند تا شاید بخشی از هزینه های زندگی را در این دو روز تامین کنند. کارگران حتا در مورد روز مرد می گفتند : کدام مرد؟ مردی که از تامین زندگیش عاجز است مرد نیست .

گروههای کوهنوردی کارگری که هر ساله توسط هیات کارگران کوهنوردی استانها این روز را جشن می گرفتند با خطاب و عتاب حراست ها مواجه شدند و از خیر برگزاری این روز گذشتند.
بعضی از گروههای کوهنوردی با رفتن به دامن طبیعت این روز را جشن گرفتند . در کرج یکی از این گروهها با تذکر نیروهای انتظامی مواجه شد.
اما آنچه متوقف نشدنی است برگزاری جشن روزکارگر توسط کوشندگان کارگری در باغها، کوهها، خانه هاست. امیدواریم که این جشن ها بهم پیوسته و در خیابانها و پارک ها و در میان مردم زحمتکش نمود پیدا کند.
روابط عمومی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک
   1394/2/12
مبارزات پراکنده وخودپویِ کارگران(اعم ازیدی وفکری)برای افزایش دستمزد و......؛
اگرچه خاری درچشم سرمایه است؛اما فاقدِ زهری است که سرمایه را زمین گیرکند.
ماهی ها می روند در ارس بمیرند
گرامی باد خاطره دورفیق ودومعلمِ مبارزو سازش ناپذیر- صمد بهرنگی وفرزاد کمانگر
«مرگ خیلی آسان می‌تواند به سراغ من بیاید، اما من تا می‌توانم زندگی کنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته
اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شوم که می‌شوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری
در زندگی دیگران داشته باشد»....صمد بهرنگی، ماهی سیاه کوچولو
سئوالی که اینجا برای یک کارگروزحمتکش مطرح می شوداینست که چه کاری باید انجام دهیم تا
مبارزاتمان ثمربخش شود وسرمایه را واداربه تمکین به خواستها و مطالباتمان کنیم؟
ما کارگران آموزشی (معلمان) در مدارس مختلف مشغول به کار هستیم. معلمانی که همدیگر را می شناسند و یا در یک محل کار می کنند، در همان محل کار یا منزل، آگاهترین و فعال ترین افراد را به عنوان اعضای شورا انتخاب کنند و سعی کنند با ارتباط برقرار کردن با دیگر مراکز آموزشی، شوراها را گسترش دهند. این شوراها بایستی برای پیشبرد مطالباتشان، ایستادگی و مبارزه کنند و برای همبستگی و پیوند با دیگر بخش های کارگری چاره اندیشی کنند. خواست افزایش پایه دستمزد، خواست کلیه کارگران (اعم از فکری و یدی) است. از این رو است که ارتباط با دیگر حلقه های جنبش کارگری را نباید از یاد ببریم. خودمان را از آگاهی و تجربه دیگران محروم نکنیم و بر بستر همین مبارزات است کهشوراها آبدیده تر و کاراتر می شوند. در امتداد و استمرار همین مبارزات است که جنبش سراسری شورایی کارگران بر ضدسرمایه، به بار می نشیند. تنها راه مبارزه برای رسیدن به خواست و مطالباتی چون افزایش دستمزد، شکل گیری یک جنبش سراسری شورایی علیه سرمایه است.
پیرامون تجمع اعتراضی کارگران آموزش و پرورش (معلمان)
(مبارزات کارگران آموزش و پرورش (معلمان) جدا از مبارزات دیگر کارگران مزدی نیست)
نگارش: یک کارگر ضدِ سرمایه داری
متن کامل این مقاله آموزنده را درلینک ذیل ملاحظه کنید
تلاش فرماندار مهاباد برای بی‌اهمیت جلوه‌دادن تظاهرات مردمی
حرکت تعرضی توده‌های تحت ستم و استثمار مهاباد کردستان مرزبندی با بیراهه رفرمیسم را نمایان کرد. 
کدامین راهکار؟!
رفرمیسم یا انقلاب؟
راهکار اصفهان یا مهاباد ؟!
نگارش: برهان عظیمی
متن کامل را درلینک ذیل جستجو کنید
قاطعیت و پایداری زنان در دادخواهی برای فرخنده و خانواده اش ستودنی است. دیدن جنازه فرخنده بر دوش زنان، نشانه بارزی از همبستگی و همدردی عمیق زنانه است. زنان افغانستان با کاشتن نهالی در جایی که فرخنده را سوزانده بودند، و با به دوش کشیدن تابوت فرخنده در مراسم به خاکسپاری توسط زنان، تابوشکنی کردند و حرکت پیشرویی را آغاز کردند
«زنان ایرانی متأسفانه در برابر قتل ندا یا ترانه یا زهرا یا زیبا و یا زینب و یا ریحانه و یا ده ها و صدها و هزاران زن جانباخته دیگر، هرگز چنین همبستگی عظیمی از خود نشان نداده اند و تابوت هیچ زنی را بر دوش نکشیده اند. احساس عدم مسئولیت در مورد تجاوز گروهی و قتل «ترانه موسوی» چیزیست که هنوز در ایران با سکوت با آن روبرو می شوند».
چرا در ایران جمعی با شعار «ما همه زهراییم» به خیابان نیامدند؟ از این زاویه می بینیم که زنان افغان تا چه حد بر زنان ایرانی پیشی گرفته اند و حقارت ها و وابستگی ها و منافع مالی و احتیاط، تا چه حد باعث عقب ماندگی جنبش ایرانیان شده است.
برگرفته ازمقاله"نوروزفرخنده درکابل بقلم مهستی شاهرخی
آش نذری مادران کمپینی به نیت آزادی مریم و جلوه
تغییر برای برابری- نیلوفر انسان:روز سه شنبه، چهارم دیماه ، به همت مادر جلوه جواهری و دیگر اعضای کمیته مادرانکمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز، مراسم پختن آش نذری به نیت آزادی جلوه جواهری و مریم حسین خواه، دو تن از اعضای کمپین یک میلیون امضاء که بیش از یک ماه است در زندان بسر می برند، برگزار شد.
تکثیراز جهانگیر محبی 

گزارش گاردین از سکس توریسم در مشهدگزارش گاردین از سکس توریسم در مشهد

گزارش گاردین از سکس توریسم در مشهد

خبرآنلاین - وب‌سایت روزنامه انگلیسی گاردین روز 17 اردیبهشت ماه گزارشی تکان‌دهنده در مورد حضور زوار عراقی در مشهد منتشر کرد با عنوان «زیارت، غذا، سکس و پارک آبی در شهر مقدس مشهد».
بعضی خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری ترجمه بخشی از این گزارش را با عنوان «افزایش چند برابری توریست‌های عراقی مشهد پس از ظهور داعش» منتشر کردند که به آمار تعداد زائران عراقی طی سال‌های اخیر در مشهد اشاره دارد.
mashprostguard.jpg
اما چنان‌که از عنوان اصلی گزارش گاردین پیداست، این مطلب مدعی نکات دیگری هم هست؛ تنفروشی، غذا و تفریح در مشهد.
گزارش با ارائه آماری از تعداد گردشگران عراقی در مشهد از زبان معاون برنامه ریزی و توسعه شهرداری آغاز می‌شود. سپس گزارشگر از سفرش به این کلانشهر مذهبی جهان می‌نویسد؛ فرودگاه مهرآباد تهران مبدا این سفر به مشهد است و پروازی که عده‌ای عراقی هم در آن حضور دارند.
نویسنده مدعی است با یک راننده تاکسی فرودگاه شهید هاشمی‌نژاد مشهد، چند مدیر هتل، یک دلال فساد، رستوران‌داران منطقه شاندیز و طرقبه، چند توریست عراقی، کارمند یک پارک آبی در مشهد و… گفتگو کرده و آن‌ها را دست‌مایه گزارش خود قرار داده است.
صحبت از فساد و مسائل جنسی از گفتگوی گزارشگر مجهول‌الهویه گاردین با یک راننده تاکسی در فرودگاه مشهد آغاز می‌شود.
گاردین به نقل از این راننده (که ظاهراً مهدی نام دارد) مدعی می‌شود مردان عراقی مشتری پر و پا قرص جمعیت فاسد هستند. این روزنامه انگلیسی به نقل از مهدی می‌نویسد: آنها در جست‌وجوی فاحشه هستند.
البته مهدی از این موضوع ناراحت است و گفته با توریست‌های که در این باره از او سوال کنند برخورد می‌کند.
ده‌ها هتل پنج ستاره و مسافرخانه از میدان برق (بسیج) تا حرم وجود دارد. بسیاری از مدیران این مراکز اقامتی تأیید می‌کنند که درخواست مشترک گردشگران عراقی عبارت است از جایی که زنان فاسد را بیابند.
طبق قوانین ایران صراحتاً حضور زن و مرد نامحرم در اتاق هتل ممنوع است، اما افراد راه‌هایی برای رفع این مانع پیدا کرده‌اند. مرد جوانی به نام علیرضا یکی از ترتیب‌دهندگان ملاقات برای عراقی‌هایت که در پی اجاره زنان فاسد هستند. بسیاری از شاغلان در هتل‌ها و مغازه‌داران شماره تلفن علیرضا را به متقاضیان عراقی می‌دهند.
این فرد گفته است: تنها عراقی‌ها نیستند که چنین خواسته‌ای دارند. در برنامه هر سفر خوب، سکس آیتمی است که نمی‌توان آن را فراموش کرد. تنها چون تنفروشی اینجا غیرقانونی است، باید خلاق باشیم.
علیرضا می‌گوید که در شهر تعدادی از زنان فاسد را می‌شناسد و خوشحال است که وقتی عراقی‌ها با او تماس می‌گیرند، چنین ملاقاتی را فراهم می‌کند.
اما چگونه مکان امنی را تأمین می‌کند؟ علیرضا می‌گوید: مشکلی نیست. این زنان در قاسم‌آباد و بلوار معلم آپارتمان‌هایی دارند. تبادلات آنجاها صورت می‌گیرد.
علیرضا توضیح می‌دهد که میانگین قیمت برای یک شب، بین دو تا سه میلیون ریال معادل حدوداً 70 تا 105 دلار است. بعضی از مشتریان ثروتمند برای یک هفته فرد را اجیر می‌کنند. برای مثال، ممکن است آنها یکی از این زنان فاسد را با خود به شیراز و شاید شمال کشور یا اصفهان ببرند. برای یک هفته همراهی بین 20 تا 30 میلیون ریال می‌پردازند.
گرچه علیرضا حاضر نشد مصاحبه رو در رو با یکی از این زنان را فراهم کند و یا شماره تلفن آنها را در ازای پرداخت پول به من بدهد، اما موافقت کرد که از طریق تلفن با آنها صحبت کنم. پس از یک گفتگوی کوتاه، گوشی را به من داد، پرسیدم در مورد مشتری‌های عراقی چه حسی دارد و برخورد عراقی‌ها چگونه است.
او پاسخ داد: روی هم رفته، عراقی‌ها واقعاً مردم خوبی هستند. بعضی از آن‌ها بسیار محجوب هستند، اما در کل دست و دل باز و مهربان هستند. هنگام خداحافظی، بسیاری از آن‌ها حتی پولی بیش از مبلغ توافق می‌پردازند تا از طریق وایبر و فیس‌بوک در تماس باشیم.

این روزنامه انگلیسی در ادامه به موضوع تغذیه و رستوران‌های مشهد و پارک آبی در این شهر پرداخته و می‌نویسد: با تمام این اوصاف، سکس تمام چیزی نیست که در مشهد ارائه می‌شود. رستوران‌های اطراف مشهد در شاندیز و طرقبه بسیار از عراقی‌ها را جذب می‌کند، همچنین پارک آبی!

سی سال افزایش فرسايش خاك + کریم قصیم

سی سال افزایش فرسايش خاك + کریم قصیم


« ميزان خاك كشاورزي كه در ايران سالانه شسته مي‌شود و از دست مي‌رود اگر بار كاميونهاي 10تني كنيم و آنها را پست سر‌هم قرار دهيم، 40بار محيط‌زمين را دور مي‌زند.»
23 سال پیش ، اطلاعات 23فروردين1371

اشاره کوتاه : درزمان انتشار نخست این نوشته(1374) هنوز بودند كساني كه گاه به موضوع محيط‌زيست و مقالاتي كه در باب ضرورت محافظت از منابع طبيعي و اساسی كشور نوشته مي‌شد، به چشم مطالب «لوكس» نگاه مي‌كردند. البته هيچ روشن و مستدل حرف نمي‌زنند، همين‌طوري ازاندازه «توجه» آنها و درجه اهمیّتی که برای موضوع قائل بودند و نوع موضعگیریشان در آن زمان :«بله، محيط‌زيست مهم است… ولي خوب، اول بايد به نان و آب مردم رسيد، بعد…»، می شد فهمید که چیز زیادی از این مهم نمی دانستند. يا اين‌كه به‌كلي مسأله را عوضي مي‌گرفتند و حفاظت از محيط‌زيست طبيعي و شهري كشورایران را فقط در حد «حراست از حيات وحش و شكارگاهها» مي‌فهمیدند:

« بله، آهو وغزال را بايد حفظ كرد، اينها هم مخلوق خدا هستند، اما حفظ اشرف مخلوقات اولي است…»

ترديدي نيست كه مسائل جديد و ويژگيهاي نوين حفظ منابع و مديريت آنها درگذشته پيوسته با سوء‌تفاهم همراه بوده، درمورد بسیاری از مسائل دنیای جدید وضع ابتدا به همین صورت بوده است. جاي دوري چرا برويم. همين بيمه‌هاي بيماري ‌كه امروزه اهمیّت آنها بدیهی است و ارزششان معروف خاص و عام است و از هر كس بپرسيد، در ضرورت وجود و اهمیّت آنها برای تودهٌ مردم جاي شكي باقي نمي‌گذارد. بله، همين بيمه‌ها در يك دوره خيلي موضوع اما و اگر و سوءظن مباحث بوده‌اند و مدتها طول كشيده تا كاربرد ضروري و نتايج مثبت و گاه حياتي بیمه ها مورد قبول كارفرمایان و هر شهروند معمولي ديگر قرار گيرد.‌البته صاحبان سرمايه پيوسته دربارهٌ مسائل عام‌المنفعه مشكل داشته‌اند و جهت رسیدگی به موقع و مخارج عمومی و خصوصی مربوطه معمولاً کلی اما و اگر می کرده اند. اما امروزه ضرورت ارتقاء فهم محیط زیستی همه شهروندان برای همه طرفهای این مباحثات جای شک و تردید باقی نگذاشته است. اگر امروزه هنوز اما و اگری می شود از بابت اهمیّت و ارجحیّت این یا آن رکن محیط زیست و اکولوژی حیات پرسش می شود. . . فرسایش خاک؟ اهمیّت تالابها؟

اما دربارهٌ اولويت «آب و نان و…»، همين‌قدر بگوييم كه امروزه بدون رسيدگي به فاجعهٌ فرسايش خاك و مبارزه با جوانب گوناگون آن، كشاورزي و تهيهٌ مواد غذايي نيز در معرض خطر جدي واقع شده. اين معضل هم در سطح كشور ما جنبهٌ حادي يافته و هم در سطح جهاني درشماری از کشورها به عنوان يك مسأله مبرم به رسميت شناخته شده است.

در ايران، همهٌ كارشناسان و استادان دانشگاهي متفق‌القولند كه، به عنوان مثال، فرسايش خاك موجب يك‌سري خسرانهاي بي‌سابقهٌ اقتصادي شده است وچون جلوی افزایش آن گرفته نشده، باری ، ما اکنون به زنجيره‌يي از حلقات فاجعه زیست محیطی گرفتارشده ایم. برخی مثالها و حلقه های کوچک این دینامیسم فاجعه :

آیا به اتلاف عظیم آبهای جاری و نقش آن درکم آبی / بلکه بی آبی برخی مناطق توجه داشته ایم؟

آيا به پرشدن سدها به‌واسطهٌ رسوبهاي ناشي از سيل و در نتيجه كاهش توان سدها فكر كرده‌ايم؟ آيا به علل «مرگ دشتهاي حاصلخيز ايران» و عواقب آن از نظر «آب و نان مردم» انديشيده‌ايم؟ اين پرسشها و بسیار بیشتر از اینها . . . به موضوع حياتي حفظ محيط‌زيست و علی الخصوص خاکهای کشور برمي‌گردد.

دريغ است ايران كه ويران شود…

+++


10‌سال پيش سازمان كشاورزي و خواروبار جهاني (FAO)، هيأتي را براي مطالعه و برآورد وضعيت منابع طبيعي ايران به ميهن ما اعزام كرده بود. اين بررسيها به‌طور مداوم از جانب اين سازمان بين‌المللي وابسته به ملل متحد در سطح جهاني صورت مي‌گيرند و براساس نتايج آن، روند ضعف و قوت اراضي مزروعي، توانايي توليد مواد غذايي و خلاصه نمودارهاي لازم براي پيش‌بيني بود و نبود تعادل جمعيت و محصولات غذايي در كشورها و قاره‌هاي جهان معين مي‌شود.

ده‌سال پيش، نتيجه تحقيق و تشخيص كارشناسان «فائو» دربارهٌ اوضاع منابع طبيعي ايران زنگ خطر را به‌صدا درآورده بود:

«طبق برآورد فائو، با ادامهٌ روند فعال تخريب جنگلها و مراتع، ميزان فرسايش خاك در ايران، در بيست سال آينده از مرز 5‌/‌4ميليارد تن درسال ـ‌كه معادل نابودي سالانهٌ يك ميليون و دويست هزار هكتار از اراضي حاصلخيز كشور است‌ـ خواهد گذشت. يعني در عرض 20سال آينده آن قسمت از مراتع و اراضي مزروعي كه هنوز قدرت توليدي مناسبي دارند و مساحت آنها به 30ميليون هكتار مي‌رسد، نابود خواهد شد»

(محمدحسين غروي، نشريهٌ دفتر حفاظت خاك و آبخيزداري، بهمن64).

اما روند تخريبي كه بر اثر سياستهاي «عمراني» و «جهادسازندگي»… اين رژيم قرون‌وسطايي در ميهن ما صورت گرفته، وخيم‌ترين پيش‌بينيهاي كارشناسان فائو را هم تحت‌الشعاع قرار داده است. هنوز به نيمي از آن بيست سال نرسيده، ابعاد خرابي و استهلاك خاكهاي حاصلخيز كشور به چهار ميليارد تن در سال رسيده است:

«فرسايش خاك، به ميزان 4ميليارد تن در سال، علاوه بر انهدام حاصلخيزترين زمينهاي مزروعي كشور، سالانه موجب اتلاف 6‌/‌7ميليارد دلار [3040ميليارد تومان، به دلار 400توماني] مواد غذايي و استعدادهاي نهفته در خاك مي‌شود» (اطلاعات، 15مهر74).


فرسايش خاك چيست؟

خاك چيزي نيست جز مجموعه‌يي از املاح شيميايي موجود در سنگهاي مادر، كه در زماني بسيار طولاني، بر اثر آب و هوا و گياه و…، دستخوش تغيير و تحول فيزيكي و شيميايي شده و سرانجام به‌صورت خاك زراعي درآمده است. به‌طور معمول خاك زراعي حاصلخيز داراي مقاديري ازت، فسفر، پتاس، منيزيم و… مي‌باشد و انبوهي ميليوني تا ميلياردي (بسته به نوع خاك) ميكرو‌ارگانيسمهاي گوناگون در آن زندگي مي‌كنند. لايهٌ حاصلخيز خاك ضخامتي بيش از 20تا 30سانتيمتر ندارد.‌اين قشر نرم و مغزي، به‌طور معمول محصول هزاران سال تغيير و تحول در سنگهاي مادر است. مي‌گويند: «براي تشكيل و ساخته شدن لايه‌يي فقط به ضخامت يك سانتيمتر خاك زراعي از سنگ مادر، در شرايط مناسب طبيعي، بين 120 تا 800سال وقت لازم است» (كيهان، 24تير71).

بنابر اين، در قياس با طول عمر انسان، لايهٌ حاصلخيز زمينهاي زراعي را مي‌بايد جزء منابع طبيعي محدود به‌شمار آورد. وقتي فرسود و از بين رفت، ديگر نه مي‌توان همان عرصه‌ها را احيا نمود و نه مي‌توان از كشور ديگري خاك حاصلخيز وارد كرد. به‌قول يك كارشناس: «خاكي كه از دست ما خارج مي‌شود، گرانتر از آن است كه حتي طي يك هزاره بتوان آن را تجديد كرد» (مهندس ناصر سروش، مجله برگ سبز، نوروز74).

اما منظور از فرسودن خاك، صرفاً ضعف بيولوژيك آن نيست. فقر خاكهاي زراعي از حيث مواد آلي و مغزي، خود مقدمهٌ استهلاك و فرسايش آن است. پس فرسايش خاك چيست؟ بنا به تعريف:

«فرسايش خاك ـ‌Soilerosion‌ـ يعني كنده شدن و انتقال آن از محلي به محل ديگر.» (دكتر پروز كردواني، كتاب جغرافياي خاكها، انتشارات دانشگاه)




فرسايش خاك مي‌تواند بر اثر بارش و جريان آب پيش آيد (فرسايش آبي)، يا زير فشار باد و توفان روي دهد (فرسايش بادي)، و نيز تحت‌تأثير قوهٌ جاذبه بر خاكهاي فقير و آسيب‌ديده صورت گيرد (رانش زمين).

در هر صورت پيش از وقوع فرسايش، عواملي موجب فقير شدن خاك مي‌شوند كه به‌طور عمده عبارتند از:

ـ كاهش و از بين رفتن هوموس،

ـ كشت تك محصولي زمين زراعي،

ـ كشت گياهان وجيني،

ـ آتش زدن بقاياي گياهي پس از جمع‌آوري محصول، مثلاً سوزاندن كُلشهاي گندم.

فرسايش خاك طبق قوانين فيزيكي و تحت شرايط معين اقليمي، توسط دو دسته علل و عوامل طبيعي و انساني به‌وجود مي‌آيد. اگر به‌طور كامل نتوان مانع فرسايش خاك شد، يقين است كه در صورت رسيدگي به موقع و انجام اقدامهاي آبخيزداري و ممانعت از تخريب، مي‌توان از شدت و وخامت آن كاست و جلو فاجعه‌هاي گسترش بيابان و كوير، سيل و خرابيهاي بيسابقه و خسرانهاي سنگين مالي را گرفت.

در ميهن ما ايران، كه چهار‌پنجم اراضي آن كوهستاني است، تمام انواع فرسايش خاك، به‌ويژه فرسايش آبي و بادي، به اشد درجه وجود دارد و در دههٌ گذشته، با وجود تمام هشدارهاي كارشناسان، در اثر بي‌توجهي مسئولان رژيم آخوندي و اجرا نكردن برنامه‌ها و طرحهاي آبخيزداري، سال به سال وضع خاكهاي زراعي و جلگه‌يي ـ‌حتي خاكهاي بياباني نيز‌ـ وخيم‌تر شده است. به‌طور معمول مردم نسبت به فاجعهٌ فرسايش خاك نه اطلاع و آگاهي درستي دارند و نه، شايد چون به چشم نمي‌آيد، حساسيت كافي نشان مي‌دهند. ولي بايد به گفتهٌ پروفسور اشكوري، دانشمند ايراني‌الاصلي كه در مراكز علوم آگرواكولوژي جمهوري آذربايجان شاغل است و از مدتها پيش با واحدهاي تحقيقاتي وزارت كشاورزي در ايران نيز همكاريهايي دارد، توجه كرد كه:

«فرسايش خاكهاي زراعي و ايجاد كوير نه تنها منابع خاك و آب منطقه، بلكه تمدن كشاورزي و پايه‌هاي فرهنگي كشور [ايران] را، به‌صورت مستقيم و غيرمستقيم، مورد تهديد قرار مي‌دهد» (مجله زيتون، شمارهٌ‌113، سال72).


عوامل طبيعي مؤثر در فرسايش خاك

فرسايش خاك در ايران، كه از چنددهه پيش، به‌ويژه در دههٌ اخير، رو به افزايش گذاشته، تحت‌تأثير عوامل طبيعي متعددي به‌وجود آمده يا شدت يافته است. البته در طول زمان، تأثير اين عوامل نيز نقش مخرب مضاعفي پيدا كرده است. به علت وجود تنوع سرزمين و اقليم در ايران، همه نوع علل و عوامل طبيعي در بروز تشديد اين روند تخريب دخيل هستند، ولي مهمترين آنها به قرار زير مي‌باشند:

1ـ تأثير نوع خاك و دانه‌بندي آن: خاكهايي كه از كانيهاي مختلف تركيب شده‌اند، مانند خاك برآمده از سنگ خارا، كمتر فرسايش مي‌يابند. اما خاكهايي كه تركيبات معدني آنها يكنواختند، مثل سنگ آهك، گچ و غيره، به آساني در اثر ضربات و فشار آب و باد فرسايش پيدا مي‌كنند.

هر چه ذرات تشكيل‌دهندهٌ خاك ريزتر باشد، خطر فرسايش هم بيشتر است و هر چه دانه‌هاي خاك، از نظر قطر دانه، يكسان‌تر باشند، فرسايش نيز شديدتر خواهد بود.

2ـ تأثير شكل و شيب زمين: هر چه شيب زمين بيشتر باشد، خطر فرسايش آبي بيشتر مي‌شود و هر چه دامنهٌ بياباني و جلگه‌‌يي گسترده‌تر باشد، توان فرسايش بادي افزايش مي‌يابد. فرسايش بادي در عرصه‌هاي خشك لم‌يزرع و كوير و فرسايش آبي در دامنه‌هاي كم‌درخت كوهستاني خيلي شديد است.

3ـ تأثير پوشش گياهي و نوع هوموس خاك: خاك اگر داراي پوشش گياهي باشد، خيلي كمتر در معرض فرسايش قرار مي‌گيرد. رُستنيها، هم در مناطق مرطوب و هم در عرصه‌هاي خشك، مانع طبيعي برخورد مستقيم و ضربتي باد و باران به لايهٌ نرم و آسيب‌پذير زمين هستند و خاك را توسط ريشهٌ خود تا حدودي ثابت و نفوذپذير نگه‌مي‌دارند. نه تنها گياه زنده، بلكه بقاياي آن ـ‌مواد آلي و لاشبرگها‌ـ نيز به حفاظت خاك كمك زيادي مي‌كنند. در خاكهايي كه هوموس (طبقه لاشبرگ و مواد آلي) غني‌تري دارند، درجهٌ حفاظت نيز بيشتر است (خاكهاي قهوه‌يي و سياه).

4ـ تأثيرات اقليمي:‌اقليمهايي كه تغيير درجهٌ حرارت فصلي يا شبانه‌روزي در آنها زيادتر است، موجب فرسايش شديدتر مي‌شوند؛ برعكس، اعتدال آب و هوا و از آن فراتر وجود بيشتر رطوبت، خطر فرسايش را كاهش مي‌دهد.

رگبارها، بارانهاي شديد و طولاني، ذوب‌شدن سريع برفها و جاري شدن سيلابها، باعث فرسايش شديد خاك مي‌شوند (فرسايش آبي). در مناطق خشك، عامل باد و توفان وحركت شنهاي روان تخريب و فرسايش شديد به‌وجود مي‌آورد.

از ميان كليهٌ عوامل طبيعي مؤثر در فرسايش خاك، شرّ اصلي از تخريب پوشش گياهي، به‌خصوص پوشش جنگلي، برمي‌خيزد. نابودي هرگونه واحد جنگلي و عرصهٌ گياهي، سرانجام خطر فرسايش خاك را به‌طور جدي پيش مي‌آورد. جنگل و هرگونه فضاي سبز به‌طور كلي سد و مانع هر نوع فرسايش خاك است.


عوامل انساني تخريب و فرسايش خاك

دراين باره بهتر است با نقل قولي از يك كارشناس قديمي ايراني مطلب را باز كنيم: «تنها عوامل طبيعي نامساعد باعث فرسايش خاك در ايران نشده است، بلكه دخالت بي‌رويهٌ انسان نيز ـ‌به‌طور مستقيم و غيرمستقيم‌ـ تأثير به‌سزايي در فرسايش خاك داشته است، از آن جمله انهدام جنگل، چراندن بي‌رويه و بيش از حد دام در مراتع و جنگلها، بوته‌كني در مناطق خشك به‌منظور استفاده در سوخت، كشت و آبياري نادرست، كشت متوالي محصولات وجيني، لخت گذاشتن زمينهاي زراعتي در مناطق كوهستاني» (دكتر پرويز كردواني، كتاب جغرافياي خاكها، 1358).

به‌طور مشخص مي‌توان جنگل‌سوزيها و انجام مانور نظامي در عرصه‌هاي مرتعي و جنگلي را هم به موارد بالا اضافه نمود. واقعيت اين است كه در كشور گاز و نفت‌خيزي چون ايران، رژيم كنوني و رژيم گذشته، هر دو در نهايت بي‌توجهي، روستاها و شهركهاي حاشيهٌ جنگلها و كويرها را از حيث تأمين سوخت به‌كلي به امان خود رها كردند. حتي به شهرها و روستاهاي اطراف جنگلهاي مرغوب شمال كشور هم به‌موقع و به اندازهٌ كافي مواد سوختي نرساندند تا كار به جايي كشيد كه بخشهاي زيادي از تخريب پوشش جنگلي، فقط و فقط به علت نياز عاجل مردم محروم به مواد سوختي، صورت گرفت.


از طرف ديگر ورود شمار كثيري دام ـ‌در ارقام ميليوني‌ـ به داخل عرصه‌هاي جنگلي (غرب و شمال)، نه تنها موجب از بين رفتن پاجوشها و گياهان جوان و شاخ و برگها مي‌شود، بلكه در اثر جمع‌آوري دايمي برگها و علفهاي جنگلي توسط دامداران (به‌مصرف علوفه)، رفته‌رفته تغييرات منفي و روند تخريبي خاكهاي جنگلي پديدار مي‌شود و لايهٌ غني زمينهاي جنگلي تحليل مي‌رود. علاوه بر اين، با تردد دايم ميليونها دام، خاكهاي اين عرصه‌ها كوبيده شده، توان آب‌پذيري اين خاكها كاهش يافته و خطر راه‌افتادن سيلاب پيش مي‌آيد. كل اين روند شديد مصرف‌كننده و استهلاكي، براي جنگل و خاك و محيط‌زيست داخلي و حاشيه‌يي عرصه‌ها، مخرب است و يكي از عواملي مهم فرسايش خاكهاي جنگلي و مرتعي به‌شمار مي‌رود. همين عوامل، روي‌هم‌رفته، باعث تخريب خاكهاي شمال كشور شده‌اند و اكنون استانهايي كه در سابق جنگلهاي انبوه داشتند و از فرسايش خاك حفظ مي‌شدند، به‌شدت با عواقب فرسايش مواجه‌اند. در اين مورد كافي است ارزيابي را با يك اظهارنظر كارشناسي از تاريخ اخير مقايسه كنيم:

«فرسايش خاك در منطقهٌ ساحلي درياي خزر و دامنه‌هاي شمالي كوههاي البرز، با وجود بارندگي زياد در اين منطقه، چندان شديد نيست، زيرا پوشش گياهي انبوه آن خاك را در مقابل تأثير فرسايشي آب حفظ مي‌كند»

(جغرافياي خاكها، چاپ اول، 1353).

حال ملاحظه نماييد عوامل انساني تخريب جنگل و خاك و نيز عدم رسيدگي «مسئولان» جنگلداري و حفاظت عرصه‌هاي «ملي» جنگلها، كار را به كجا كشانده كه روزنامه‌هاي خود دستگاه چنين هشدار مي‌دهند:

«كارشناسان مي‌گويند در صورتي كه اقدامهاي جدي در جهت جلوگيري از فرسايش خاك در شمال ايران صورت نگيرد، در 20سال آينده فرسايش فعلي تا سه‌برابر افزايش خواهد يافت و ديگر گياهان و رستني جديد در اين خاكها نخواهد روييد» (كيهان، 24تير71).


پيامدهاي فرسايش خاك

فرسايش خاك در عرصه‌هاي كشاورزي و مرتعي، فرسايش خاك در پهنه‌هاي وسيع بياباني و كويري، در دامنه‌هاي كوهستاني و جلگه‌يي، در سرتاسر سرزمينهاي ايران هر سال چند ميليارد تن از خاكهاي كشور را به آب و به باد مي‌دهد و علاوه بر خسران غيرقابل جبران از دست رفتن اين خاكها، دور تسلسل مخربي را مرتب تندتر مي‌كند و صدمه‌ها و لطمه‌هاي گوناگون را به ابعادي فاجعه‌بارتر مي‌رساند:


1ـ سيل و خرابي: علاوه بر بارانهاي تند و ناگهاني، عمده دلايل سيلابهاي شديد، به خصوص در استانهاي شمالي كشور، به‌علت فرسايش خاك در دامنه‌هاي كوهستاني، پرشدن ظرفيتهاي پر از لاي و گل رودخانه‌ها و غيره، خراب شدن بسياري از سدها و كانالها و بالا آمدن كف درياچه‌ها و تالابها در اثر رسوبگذاري خاكهاي فرسوده، مي‌باشد. وقتي ظرفيت اين آبگيرهاي گوناگون مملكت، در اثر جمع‌شدن خاكها، كفاف پذيرش و انتقال جريانهاي آب را از دست بدهد و در ضمن پروژه‌هاي آبخيزداري ـ‌از جمله لاي‌گيري رودها و ديگر آبگيرها‌ـ معوق بماند، يا اصولاً در دستور قرار نگيرد (فقدان بودجه)، آن‌وقت طغيان آب، جاري شدن سيلاب و پيدا شدن مناطق وسيع غرقاب (خوزستان) به رويداد هر فصل تبديل مي‌شود. ميلياردها تومان خسارت سالانهٌ مالي، نابودي مناطق شهري، خطوط ارتباطي، باغها و مزارع و خسارات جاني فزاينده، اين زنجيره فجايع سيل و خرابي يكي از وجوه بارز فرسايش خاك در ايران مي‌باشد. ما تنها به ذكر يك نمونه در اين جا بسنده مي‌كنيم:

«در پاييز امسال(73)، خسارات ناشي از جاري شدن سيلاب فقط در يكي از شهرهاي كوچك كشورمان، بيش از 5ميليارد تومان برآورد شد. اما ميزان خاك نابود شده درجريان اين سيل مهيب و ارزش آن فراتر از اينهاست. با نابودي خاك در آينده رودخانه‌هاي كشور نيز يكي پس از ديگري خشك خواهد شد» (مجلهٌ برگ سبز، نوروز74).


2ـ نابودي عناصر با ارزش خاك: يك وجه ديگر از خسارتهاي عظيم فرسايش خاك، عبارت است از افت دايمي غنا و درجهٌ حاصلخيزي عرصه‌هاي كشاورزي، باغها، مراتع و… و احتياج فزايندهٌ اين زمينها به حجم بيشتري كودشيميايي. از بين رفتن لايهٌ نرم و مغزي خاكهاي زراعي، يعني از دست رفتن قشري كه حاوي بخش عظيم عناصر شيميايي و فيزيولوژيكي، از جمله فلوئور، سديم، كبالت، موليبدن، يُد، ازت، فسفر، پتاس و… مي‌باشد:

«در هر هكتار مزرعه، از دست دادن يك لايهٌ يك ميليمتري خاك در اثر فرسايش، به‌معناي از دست رفتن 75كيلوگرم ازت، 24كيلوگرم فسفر و يك كيلوگرم پتاس است [يعني عناصر اصلي كودهاي شيميايي مرغوب]» (اطلاعات، 2خرداد74)


علاوه بر خسرانهاي مالي، يك قلم كمبود يد در خاك، و سپس در محصولات و آب محل، موجب ازدياد بيماري گواتر در مصرف‌كنندگان آب و محصولات اين مناطق مي‌شود.


3ـ نابودي ميكرو‌ارگانيسمهاي خاك: طبق برآوردهاي موجود در اثر فرسايش هر گرم خاك زراعي، بسته به نوع خاك، از يك ميليون تا ميلياردها ميكروارگانيسم (باكتريهاي گوناگون، قارچها و…) از بين مي‌رود. با اين ضايعه، يكي از مهمترين عوامل حاصلخيزي خاك صدمهٌ شديدي مي‌بيند و علاوه بر اين تأثير مخربي بر چرخه‌هاي زيستي ميان خاك و گياه مي‌گذارد. اين ميكروارگانيسمها معمولاً عمليات مهمي در بهداشت خاك و تصفيه مواد سمي از آن برعهده دارند. اين ذرات فعال ازت آتمسفر را جذب كرده و به ازت بيولوژيكي تبديل مي‌نمايند و فعل و انفعالات هوموس خاك را پشتيباني مي‌كنند. نابودي آنها به روند فتوسنتز گياهان هم صدمه مي‌زند.

4ـ تأثير منفي در تعادل انرژي خاك: اجزاي گياهي نهفته در خاك و نيز ميكرو‌ارگانيسمها، مقدار زيادي انرژي خورشيدي را جذب كرده و آن‌را به انرژي بيولوژيك تبديل مي‌كنند. همين انرژي بيولوژيكي براي انجام فعل و انفعالات بيوشيمي خاك ضرورت حتمي دارد.


طبق تحقيقات كارشناسان، با فرسايش خاك زراعي، بسته به نوع خاك، ميان 45 تا 575ميليون كيلوكالري در هر هكتار، انرژي مذكور از بين مي‌رود و به همين نسبت تعادلهاي انرژي در باقيماندهٌ خاك به‌هم مي‌خورد.

5ـ گسترش بيابانها و كوير: يكي از وخيم‌ترين عواقب فرسايش خاك، به‌خصوص در پهنه‌هاي گستردهٌ حاشيهٌ كوير، توسعهٌ عرصه‌هاي لم‌يزرع، پيشروي كوير، هجوم شنهاي روان و آسيب‌ديدن روستاها، مراكز اقتصادي، خطوط ارتباطي و غيره است.‌اين ضايعه شديد در ايران بسيار گسترده است و طرح و توضيح جوانب گوناگون آن مجال ديگري لازم دارد.


مختصري دربارهٌ آمار و ارقام فرسايش خاك

در آمار و ارقام فرسايش خاك در ايران، هم‌چون ديگر آمار زيست محيطي در كشور ما، آشفتگيها و نادرستيهاي گوناگوني به‌چشم مي‌خورد. ولي با تمام كمبودها و نوسانات در بيان اعداد و نقايص در شاخصها و سنجه‌ها، يك واقعيت غيرقابل انكار همان بارزشدن روند روبه‌وخامت فرسايش است. اهم آمار، در يك محدودهٌ بيست‌ساله، به‌طور خيلي خلاصه به قرار زير مي‌باشند:

«بنا به آمار وزارت آب و برق در سال53، در كشور ما سالانه نزديك به 80ميليون تُن خاك از اراضي كشور، تحت فرسايش قرار مي‌گرفته و از جا كنده مي‌شده است»

(كتاب كويرهاي ايران، ص49، دفتر طرح و مشاوره نخست‌وزيري، سال انتشار 1364).

ده سال بعد، به يمن حكومت آخوندي، وضعيت فرسايش خاك در ايران بيست‌و‌پنج برابر خرابتر شده است:

«ميزان خاك كشاورزي كه در ايران از دست مي‌رود و حاوي صدها هزار تُن كود و مواد غذايي است، اكنون سالانه به بيش از 2ميليارد تُن در سطح كشور مي‌رسد»

(كيهان سال جلد اول، سال1364، ص67).

دو سال بعد، آن فرسايش خاك ابعاد بيشتري پيدا كرده و جالب است كه «مسئول» مربوطه، به‌جاي نشان دادن راه‌چاره صرفاً خبر حذف مي‌دهد:

«وزير جهادسازندگي روند افزايش تخريب منابع طبيعي در كشور را خطرناك توصيف كرد و افزود ميزان رسوبات در سال66 بالغ بر 5‌/‌2ميليارد تُن برآورد شده است و ميزان سطح فرسايش يافته در همين سال600هزار هكتار بوده است» (روزنامهٌ جمهوري اسلامي، 15‌ارديبهشت70)


و سال به سال اين خرابي و خسران خاكهاي كشور، افزايش مي‌يابد و دامنهٌ ضايعه و ضرر، چون دور باطلي از بلا و مصيبت، به استانهاي شمالي كشور هم مي‌كشد و آمار و ارقام فرسايش خاك در ايران حتي از آمار فرسايش در قارهٌ آفريقا هم فراتر مي‌رود و به رقم 4ميليارد تُن در سال ـ‌ كه در آغاز این نوشته ذكر كرديم ‌ـ مي‌رسد. ولي در اين ميانه هستند روزنامه‌ها و «مسئولاني» كه آشكارا ارقام و اعداد 15سال پيش را رونويسي مي‌كنند:


«ميزان فرسايش خاك در ايران، 5‌/‌1ميليارد تُن در سال است» (همشهري، 10‌ارديبهشت74).

در حالي كه دو سه ماه پيش از اين، مشاور عالي سازمان حفاظت محيط‌زيست، اعتراف كرده بود كه درسال73، به‌مناسبت فرسايش، «سالانه تا 3ميليارد تُن خاك از دسترس خارج مي‌گردد و طي 20سال گذشته… هر ساله يك ميليون هكتار به عرصه‌هاي كويري موجود اضافه شده است» (مجله برگ سبز، نوروز74).

روزنامه اطلاعات اول خرداد74، وسعت عرصه‌هاي فرسايش يافته و بياباني شده خاكهاي زراعي را بسيار بيشتر از رقم فوق مي‌آورد:

«حدود 5‌/‌1ميليون هكتار در سال». خاكي كه به‌قول خودشان، «از هيچ كشوري و با هيچ بهايي نمي‌توان آن را تأمين كرد».