نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

نوشتهء عبداللطیف عبادی

امروز دو گزارش مختلف دربارهء نتایج فاجعه بار سد سازی در کشورمان خواندم . تفکر نکبت بار و خانمانسوز سدسازی می رود تا محیط زیست ایران را بطور کامل به خاک سیاه بنشاند و هیچ کس هم جلودارش نیست . می گویند در کشورمان مافیای سدسازی هست . یعنی سازمانها، نهادها ، شرکتها و پیمانکارهایی دولتی ، نیمه دولتی و خصوصی وجود دارند که سالیانه میلیاردها دلار و تومان از خزانهء مملکت می گیرند تا در کشورمان سد بسازند . عموم کارشناسان علوم مختلف بر این عقیده اند که این سدها نه تنها هیچ نفعی برای ما ندارند بلکه در میان مدت و درازمدت ، طبیعت و محیط زیست کشورمان را نابود می کنند . این کارشناسان دائما” با عدد و رقم و آمارهایی موثق و صدها دلیل علمی و عقلی فاجعه بار بودن سد سازی در ایران را به حکومت گوشزد کرده اند ، اما سدسازان هیچ اعتنایی به این نظریات علمی و منطقی و خیرخواهانه و دلسوزانه و میهن دوستانه نکرده و همچنان کار خودشان را می کنند

کامبیز بهرام سلطانی در گزارش مفصلی که دربارهء دریاچهء ارومیه نوشته و با مقدمه ای از محمد درویش در وبلاگ مهار بیابانزایی منتشر کرده است می نویسد پانزده رودخانهء دائمی به دریاچهء ارومیه می ریزند . تاکنون روی این رودخانه ها ۳۶ سد ساخته اند ، ۱۲ سد در دست ساخت هستند و ۴۰ سد هم برای ساخت در دست برنامه ریزی هستند . یعنی ۸۸ سد مانع از ورود آب رودخانه هایی میشوند که به دریاچهء ارومیه می ریزند . برای مثال فقط بر یک رودخانهء آن (آجی چای) ۲۲ سد احداث شده است و به این ترتیب آبی باقی نمی ماند که باعث ادامهء حیات دریاچهء ارومیه شود . کامبیز بهرام سلطانی در نوشته اش تصریح می کند که سازمان حفاظت محیط زیست ایران می داند که چه فاجعه ای در حال رخ دادن است اما نه تنها مانع از ساخت آن سدها نشده بلکه موافقت خود را نیز با این کار اعلام کرده است . کامبیز بهرام سلطانی با اشاره به مواردی مشخص ، مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست ایران را متهم به پرده پوشی برای اعمال سدسازها می کند و شرح می دهد که چگونه مقامات آن سازمان در گزارشها و کتابهایی که پیرامون وضعیت دریاچهء ارومیه نوشته اند هیچ اشاره ای به سدهایی که این دریاچه را خشکانده اند نکرده اند . بهرام سلطانی برچیدن سدهای احداث شده بر رودخانه های واریزی به دریاچهء ارومیه و نیز کاهش برداشت آب کشاورزی از این رودخانه ها را تنها راه نجات این دریاچه از مرگ حتمی می داند اما با نقل قولی که از رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران می کند جایی برای امیدواری باقی نمی ماند . این رئیس ناآگاه گفته است « ما نمی خواهیم و نمی توانیم مردمی که در اطراف دریاچه کشت می کنند را منع کنیم ، چراکه در ۳۰ سال قبل تولید میوه در این حوضه آبخیز ۲ میلیون تن بود ولی الان ۸ میلیون تن است » . با خواندن مطلب ارزشمند و کارشناسانهء کامبیز بهرام سلطانی در وبلاگ مهاربیابانزایی به این نتیجه می رسیم که مرگ دریاچهء ارومیه قطعی است و دیگر امیدی به نجاتش نیست

امیر قاسمی نژاد نیز در گزارشی که دربارهء رودخانهء کارون خوزستان نوشته و همراه فلشی صوتی – تصویری در سایت جدید آن لاین منتشر کرده است ، حال و روز کارون را شرح داده و مرگ آنرا نیز قریب الوقوع دانسته است . او می نویسد که به اهواز رفته اما از عکس‌های چشم‌نواز کارون که در کتاب‌ها دیده بود، اثری نیافته و از خیلی چیزهای دیگرهم نشانی ندیده است . او می گوید کارون دیگر کارون سابق نیست. نه از ماهی‌ها خبری هست و نه از پرندگان و نه از خروش آبش . امیر قاسمی نژاد سپس سدهایی که بر حلقوم سرچشمه های کارون بنا شده اند و بزرگترین و پرآب ترین رودخانهء ایرانی را به رودخانه ای کم عمق ، نیمه خشک ، گندیده و بدبو و در واقع کانالی جاری از فاصلاب تبدیل کرده اند را فهرست می کند و سدهای سدهای کارون ۱، کارون ۳، کارون ۴، مسجد سلیمان ، شوشتر، عقیلی و گتوند را نام می برد . امیر قاسمی نژاد به نقل از یکی از اعضای شورای شهر اهواز می نویسد “ آب کارون را با هزینه‌های هنگفت به استان‌های یزد و اصفهان انتقال دادند و امروز که تنها قطره‌ای را که از کارون باقی مانده‌ است، به عنوان نفس‌های آخر می‌خواهند به قم ببرند و از کارون یک سراب و توهم برای مردمش باقی بگذارند” ء

کامبیز بهرام سلطانی تیتر نوشته اش در وبلاگ مهار بیابانزایی را به گونه ای انتخاب کرده که گویی هنوز هم امیدی به زنده ماندن دریاچهء ارومیه دارد ، اما امیر قاسمی نژاد واقع بین تر است و همه چیز را تمام شده می داند . او در عنوان گزارشش می نویسد که دیگر کارون را باید به خاطره ها سپرد

رودخانهء کارون ، اهواز – پیش از انقلاب

رودخانهء کارون ، اهواز ، همان نقطه ، امروز – بعد از انقلاب

اگر دوستدار محیط زیست ایران هستید پس این دو مطلب را هم حتما” بخوانید

محیط زیست ایران ، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب

سد سازی نیم میلیارد انسان را به فقر و فلاکت کشانده است

رود کارون – روزگاری اینجا پرخروشترین رودخانهء ایران جریان داشت

اینجا بستر رودخانهء کارون است . از کارون همین لجنزارها و باتلاقهای پراکنده باقی مانده است

اینجا بستر رودخانهء کارون است که زمانی پهن ترین و عمیقترین و پرآب ترین رود ایران بود و تنها رود قابل کشتیرانی کشورمان محسوب میشد . یعنی کشتی های بزرگ هم می توانستند واردش شوند . اما از آن رودخانهء پر آب و پرخروش دیگر اثری باقی نمانده است . با سدهایی که بر کارون زدند این رودخانه را خشکاندند. در عکس می بینید که مردی پیاده از عرض کارون خشکیده می گذرد . روی عکسها کلیک کنید تا بزرگتر دیده شوند

تفاخر زبانی


- علیرضا صرافی


بنام آنکه تن را نور جان داد
خرد را ترجمانی چون زبان داد
"همام تبریزی"

این رقم ناچیز در پاسخ به دوستانی که با به راه انداختن بحثهای شبه‌علمی، زبان خود
را ابزاری برای فخرفروشی و اثبات برتری بر دیگران کرده‌‌اند، نوشته شده است.

جوامع بشری همواره در حال دادوستد فرهنگی از همدیگرند، طبعا این دادوستد در میان
مللی که در نزدیکی و همسایگی همدیگر زندگی میکنند بیشتر بوده‌‌‌‌است.

ادبیات کلاسیک ترکی تحت تاثیر ادبیات درخشان فارسی هزاران هزار واژه و عبارت فارسی
اخذ کرده‌‌است و در زبان کنونی ترکان از اویغورستان چین گرفته تا آنادولی نیز
تعدادی لغات فارسی در زبان محاوره‌‌ای مردم رواج دارد.

در زبان فارسی نیز هزاران لغت ترکی و عربی وجود دارند، به‌خصوص لغات ترکی در زبان
محاوره‌ای فارسی فراوانی بیشتری دارند. اما لغات عربی هم در گفتار و هم در
نوشتارهای فارسی به وفور به‌‌کار برده می‌‌شوند، تا جاییکه گاه قریب 80 درصد واژگان
یک متن فارسی در متونی مانند فلسفه و حقوق را لغات عربی تشکیل می‌‌دهند.
زبان انگلیسی بیشترین تعداد واژگان را از زبانهای دیگر اخذ کرده و از این بابت در
میان زبانهای جهان در رده اول قرار دارد. اگر متولیان باهوش این زبان می‌‌خواستند
انگلیسی را محدود به واژه‌‌های صرفا انگلیسی کنند هرگز نمی‌‌توانستند این زبان را
به مرتبه بین‌‌المللی شدن برسانند.

انگلیسیها افتخار می‌‌کنند که توانسته‌‌اند دهها هزار لغت را از زبان لاتین،
فرانسه، آلمانی و اسپانیولی... تا زبان‌‌های شرقی چون عربی و ترکی و هندی تا حتی از
زبان‌‌های مهجور سرخپوستان آمریکای شمالی را در زبان خود استخدام کرده به غنای آن
افزوده و بتوانند در کلیه موضوعات بسیار پیچیده علمی (با دقتی که لازمه علوم است)
به غور و اندیشه بپردازند و نتایج تفکرات خود را نیز با استفاده از همین واژگان به
دقت در اختیار جهانیان قرار دهند.
ما زبان سره و خالص را تنها می‌‌توانیم در میان برخی قبایل بدوی جنگل‌‌های آمازون
پیدا کنیم، که با آن تنها می‌‌توان نیازهای روزمره درون قبیله‌‌ای را برآورده کرد.
اما متاسفانه کسانی پیدا می‌‌شوند که همواره از با تنگنظری به زبان نگاه می‌‌کنند،
برخی‌ها کلمات ترکی متداول در میان مردم فارسی‌‌زبان را به عنوان یادگاری از گویا
حمله ترکان (که انها را نیز بیگانه می‌‌انگارند) تلقی کرده، در عین حال با تفاخر هر
چه تمام ادعا می‌‌کنند که مثلا ترکان هزاران لغت از ما گرفته و در زبان خویش
استفاده می‌‌کنند و اگر فارسی نبود ترکان کدام "یار و دلدار مهربانی" داشتند.

در پاسخ به همین تفاخر عده‌‌ای نیز به همان شیوه نامطلوب به دفاع از زبان ترکی
برخواسته می‌‌خواهند "قاشق و بشقاب" را از سفره فارسها بردارند تا دیگر نتوانند یک
شکم سیر "دلمه" بخورند!
گروهی به عوض سیر در اندیشه‌‌های والای مولوی، بحث را به آنجا کشیده‌‌اند که آیا
مولوی ترک بود یا فارس! ـ

برای ما ترکها ابدا افتخاری ندارد که ثابت کنیم زبان مادری مولوی ترکی بوده یا
فارسی، آنچه افتخارآفرین است این است که اسلاف ترک ما (سلاجقه روم) اجازه دادند او
"حدیث عشق را به هرزبان که می‌دانست" بازگو کند، اگر پادشاه سلجوقی زبان فارسی را
در قونیه به عنوان زبان بیگانه ممنوع اعلام می‌‌کرد، به راحتی (و بدون انکه کسی
متوجه شود) بزرگترین جنایت فرهنگی را در حق بشریت انجام داده بود و ما را از
دستیابی به اندیشه‌‌های والای مولوی محروم کرده بود.

هیچکس "در راس اُمور" نیست منصور امان

ر
گُماشته ولی فقیه بر مسند ریاست جمهوری، پیچ اختلافها در دستگاه قُدرت جمهوری
اسلامی را با یک حرکت چند درجه به سمت بالا چرخانده است. وی در اظهاراتی تحریک
کننده، خلع مجلس مُلاها از جایگاه "راس اُمور" را اعلام و خود را "بالاترین مقام
کشور بعد از رهبری" خواند.

یورش باند نظامی – امنیتی دولت به فراکسیونهای رقیب، جدال شدیدی که در ماه های
گُذشته بین اعضای رهبری باند ولی فقیه در گرفته بود و در میدان بوروکراسی، قوانین و
اجرای آنها جریان داشت را به حوزه بُنیادی تری که ساختارهای "نظام" و آرایش درونی
آن را در برمی گیرد، کشانده است.

ابعاد گُسترده این تحوُل به ویژه به در رد ترم مشهور آیت الله خُمینی مبنی بر "در
راس اُمور" بودن مجلس از سوی آقای احمدی نژاد آشکار می شود. او برای بی اعتبار نشان
دادن آرایش گُذشته در سیستم سیاسی و ارایه تعریف جدید از آن، به طور مُستقیم پایه ی
توافُقهای پیشین را هدف گرفته تا با اعلام عدم پایبندی به آن، امکان مانور رُقبا
گرد خُمینی و دستاویز قرار دادن او را از بین ببرد.
هر گاه رییس جمهور برگُزیده آیت الله خامنه ای از پُشتوانه مُحکمی برای دست زدن به
این یورش برخوردار نبود، بی تردید ریسک تلاش برای به بایگانی سپُردن آیت الله
خُمینی و تنظیمات وی را نیز به جان نمی خرید. گُفته های تحقیرآمیز وی در مورد
"کسانی که می گویند ما این دولت را بر سر کار آوردیم"، به خوبی احساس بی نیازی باند
نظامی – امنیتی دولت به شُرکای سابق و اطمینان از داشتن دست بالا در تعادُل قوا در
درگیریهای موجود و احتمالی را به تصویر می کشد.

سُخنگوی باند نظامی - امنیتی دولت، زمان تشدید حملات به رقیبان با موضوع تجدید
ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را در آستانه سفر به نیویورک انتخاب کرده است؛ جایی که
او برای مُوفقیت مانورهای دیپلُماتیک خود نیاز دارد به عُنوان یک طرف جدی و
قُدرتمند به بازی گرفته شود.
این امر همچنین یک روز پس از توصیه آیت الله خامنه ای مبنی بر "ضرورت اقدام عملی
برای ارتقای وحدت ملی و انسجام اسلامی" اتفاق می افتد که با اشاره به اختلاف بین
اعضای باند خود ایراد شده بود. چنین می نماید که یورش تازه، موقعیت "رهبر" به
عُنوان نُقطه ی تعادُل این باند را با دُشواریهای بیشتری روبرو کرده و دو طرف درگیر
را به گونه مُتمرکز تری به سمت ایجاد فشار بر او گرایش دهد.

مساله کلیدی ای که روی این تحولات در حال چرخش است، این حقیقت می باشد که حلقه های
مُدیریت "نظام" به دور خود و جامعه در حال محو شدن است و بی ثباتی در پایین، به
شتاب به وضعیت چیره در بالا تبدیل می شود. آنجا که همه بخواهند "در راس اُمور"
باشند، هیچکس در راس امور نیست.


سرلشكر رشيد :گزافه نيست اگر بگوييم در آستانه يك جنگ احتمالي قرار داريم

سرلشكر رشيد :گزافه نيست اگر بگوييم در آستانه يك جنگ احتمالي قرار داريم

ایسنا

در حوزه دسترسي به اسناد نظامي براي محققان دانشگاهي محدوديت‌هايي وجود دارد

پنجمين همايش پژوهشي اسناد دفاع‌مقدس برگزار شد.
به گزارش خبرنگار سرويس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در اين
همايش كه امروز در محل گنجينه اسناد ملي برگزار شد، سردار سرلشگر پاسدار غلامعلي
رشيد جانشين ستادكل نيروهاي مسلح گفت: هفته دفاع‌مقدس بزرگداشت حماسه ملت ايران است
كه در پشتيباني از نيروهاي مسلح همچون سپاه، ‌ارتش و نيروهاي بسيجي مقاومت كردند و
دشمن بعثي را شكست دادند. اين در حالي بود كه قدرت‌هاي شرقي و غربي از عراق حمايت
مي‌كردند اما در نهايت شكست خورد و در اوج استيصال به كويت حمله كرد و در نهايت فرو
پاشيد.

وي ادامه داد: وقايع بزرگ تاريخي همچون جنگ تحميلي بسيار سرنوشت‌ساز است زيرا اين
پديده‌ها به راحتي تكرار نمي‌شوند.بنابراين شناساندن آن براي نسل‌هاي آينده بسيار
اهميت دارد.

سرلشكر رشيد اظهار كرد: جوامع انساني بنا به شرايط يا در صلح به سر مي‌برند يا در
جنگ. و در حد فاصل اين جنگ و صلح شرايط تهديد وجود دارد و ما هم اكنون در شرايط
تهديد به سر مي‌بريم كه يكي از دلايل آن وجود چهارجنگي است كه امريكا و اسرائيل در
منطقه ايجاد كردند.

وي با اشاره به تهديدات كشورهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي بعد از حادثه مشكوك 11
سپتامبر براي كشورهاي منطقه افزود: يكي از دلايل وجود تهديدات چهار جنگي است كه
كشورهاي اسرائيل و آمريكا در كمتر از هشت سال در منطقه به وجود آوردند و به واسطه
آن،هزاران نفر كشته و ميليون‌ها انسان بي‌خانمان شدند و زيرساخت‌هاي كشورهاي عراق،
افغانستان،لبنان و فلسطين را خراب كردند و در نهايت نفاق و دورويي دم از حقوق بشر
مي‌زنند و مي‌بينيم آنهايي كه در كشورهاي مسلمان،مسلمانان را مي‌كشند اسلام و
مسلمانان را دشمن اول خود مي‌دانند و به همين خاطر به قرآن كريم اهانت مي‌كنند.

وي گفت: آنها از مقاومتي كه در لبنان، ‌عراق و ايران صورت مي‌گيرد احساس شكست
مي‌كنند يقينا در عراق و افغانستان شكست خورد‌ه‌اند و اسرائيل هم در لبنان و غزه
شكست خورده است.

سرلشكر رشيد گفت:در حال حاضر هم در شرايط تهديد به سر مي‌بريم و ارتش و سپاه ما
دائم خود را آماده مي‌كنند و اين سخن گزافه نيست كه ما در آستانه يك جنگ احتمالي در
آينده هستيم. با اين تهديدات هر روز طبل جنگ مي‌زنند. در طول 10 سال گذشته همواره
تهديداتي بر عليه ما وجود داشته است. البته فكر مي‌كنم فرماندهان نظامي آمريكا اين
اشتباه استراتژيك را مرتكب نخواهند شد زيرا از لحاظ نظامي قادر به حملات زميني عليه
ايران نيستند و نسبت به اقدام هوايي و موشكي فكر نمي‌كنم اين خطاي استراتژيك را
فرماندهان نظامي مرتكب شوند زيرا آنها به خوبي مي‌دانند كه ايران از قدرت
بازدارندگي و توان بالاي موشكي برخوردار است و در دريا قابليت‌هاي فراوان دفاعي
دارد.

وي با اشاره به اينكه در جنگ زندگي كردن براي يك ملت جدي‌ترين موضوع است، افزود: در
جنگ يك نسل مي‌جنگد اما نسل‌هاي زيادي از تجربيات آن مي‌توانند استفاده كنند. جنگ
باعث مي‌شود بقا، موجوديت و استقلال كشور به خطر بيفتد به همين منظور دو طرف از
تمام قوا براي پيروزي استفاده مي‌كنند.

در طول هشت سال دفاع مقدس عراق عليه كشور ما و حتي مردم خود از سلاح‌هاي شيميايي
استفاده كرد و در سالهاي اخير هم آمريكايي‌ها عليه عراق،افغانستان و اسرائيل در
لبنان و در جنگ 33 روزه از سلاح‌هاي نامتعارف استفاده كردند.

سرلشكر رشيد در بخش ديگري از سخنانش گفت: تدوين تاريخ جنگ و تدوين تجربيات جنگ يك
سرمايه عظيم با جوهره نظامي است و همه دغدغه ما متأثر از جنگ است زيرا ما مي‌خواهيم
تاريخ جنگ را بنويسيم به همين منظور نبايد به اين تاريخ خدشه وارد شود زيرا قرار
است نسل جوان ما از اين تجربه استفاده كند و به همين منظور هرگونه بي‌توجهي به اين
موضوع، بي‌توجهي به حماسه عظيم ملت ايران است.

وي افزود: اسناد، راهنماي شناخت ما نسبت به واقعه تاريخي جنگ است و نويسنده و محقق
مي‌خواهد با تدوين مدارك و اسناد آن را به انجام برساند و با تحقيق واقعي گذشته
مي‌خواهد به سوالات پاسخ مستدلي بدهد. هر چقدر دسترسي به اسناد اين واقعه تاريخي و
جنگ دسترسي بيشتري داشته باشد مي‌تواند تفكيك مستند و بهتري از آن به جامعه ارائه
دهد.

سرلشكر رشيد با اشاره به اينكه در حال حاضر در حوزه نظامي،ارتش و سپاه بيشترين
اسناد را در اختيار دارند،گفت:هم اكنون افرادي در حال تدوين كتاب‌هايي هستند كه از
اين اسناد نشأت مي‌گيرند. اسناد اين دو سازمان بسيار دقيق و منحصر به فرد و از
اصالتي بسيار بالا و كيفيت ثبت و ضبط برخوردار است.

وي گفت: اسنادي كه از دفاع مقدس به ويژه در سپاه وجود دارد در ارتش هيچ كشوري وجود
ندارد.

در جنگ تحميلي سيستمي به عنوان راويان داشتيم كه از افراد بسيار باهوش و اهل قلم و
علاقه‌مند به حضور در صحنه‌هاي پرخطر تشكيل مي‌شد كه حداكثر سن آنان 18 سال بود و
با آموزش‌هايي كه مي‌ديدند به ثبت و ضبط دقيق اسناد مي‌پرداختند.

سرلشكر رشيد با اشاره به اينكه نزديك به هزار جلد گزارش عملياتي در سپاه توسط
راويان نوشته شده است اظهار كرد: اين هزار نوار ضبط صوت از شش قرارگاه،90 تيپ و
مجموعه‌هاي متعدد خدمات رزم كه سرمايه بسيار عظيمي است، به جا مانده است.

وي گفت: در حال حاضر بايد سند دفاع مقدس تعريف شود و اگر مي‌خواهيم مظلوميت و
حقانيت خود را به نسل‌هاي آينده منتقل كنيم بايد اين تجربيات مبتني بر اسناد دفاع
مقدس باشد.اسناد دفاع مقدس به ما مي‌گويد كه چگونه زماني كه كشور ايران در سال 58
مشغول سروسامان دادن به وضعيت داخلي بود به كشور ايران حمله شد. نابرابري‌هايي كه
در جبهه بود و نوع سياست‌گذاري‌هاي داخلي و خارجي. همه مستندهاي موجود دوباره مورد
ارزيابي قرار گيرد و اين اسناد اگر تفسير درستي از سوي پژوهشگران شود قابل بررسي و
اثبات است.

جانشين ستاد كل نيروهاي مسلح گفت: امروزه در جوامع انساني كشورهايي كه علاقه‌مندند
در مقابل قدرت‌هاي استكباري مستقل كنند با استفاده از دو نوع تفكر يكي مبني بر
انديشه‌هاي نو و ديگري دكترين‌هاي كاربردي و علمي اين كار را صورت مي‌دهند. اگر
اسناد دفاع مقدس درست تبيين و تدوين شود قادريم بگوييم علل پيروزي ما در صحنه كلي
جنگ، عمليات‌ها و مديريت امام (ره) در پيروزي‌ها و رزمندگان تا چه اندازه بوده است.

وي گفت: البته قبول دارم كه در حوزه دسترسي به اسناد نظامي دوران دفاع مقدس، براي
محققان دانشگاهي محدوديت‌هايي وجود دارد كه بايد اين محدوديت‌ها برداشته شود كه
شامل محدوديت‌هاي زماني و اداري است و بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس
بايد براي تسهيل و دسترسي آسان‌تر محققان به اين اسناد سياست‌هاي خاصي را پي‌ريزي
كنند.

وي در خصوص استفاده از اسناد شفاهي دفاع مقدس هم گفت: در اين خصوص مي‌توان صدها
فرمانده عراقي كه در دوران دفاع‌مقدس با رزمندگان ما جنگيده‌اند را مورد استناد
قرار دهيم ولي متأسفانه تا به امروز اين تعداد به اندازه تعداد انگشتان يك دست هم
نرسيده است.

سرلشكر رشيد در خصوص اسناد ديگر سازمان‌ها همچون جهاد، وزارت كشور و صدا و سيما هم
گفت: اسناد بسيار ارزشمندي مربوط به هشت سال دفاع مقدس در سازمان‌هاي مختلف وجود
دارد كه بايد در خصوص جمع‌آوري آنها اهتمام زيادي به خرج داد.

وي گفت: در نگارش تاريخ دفاع مقدس نيازمند يك نگرش همه جانبه با رعايت انصاف و
بي‌طرفي هستيم كه شرط اساسي تدوين تاريخ جنگ است كه با توجه به آن مي‌توان اعتماد
مخاطب را جلب كرد.

او در اين خصوص توضيح داد: نبايد در انتشار و نوشتن كتاب‌هايي كه از اسناد جنگ
استفاده مي‌شود تعصب سازماني داشت زيرا هر سازماني با توجه به اسناد و گزارش‌هايي
كه در اختيار دارد اقدام به نوشتن و انتشار گزارش، كتاب و يا اسناد مي‌كند و اگر
اختلافي هم در اين باره وجود دارد بايد با راه‌حلهايي اتخاذ شود زيرا اسناد دفاع
مقدس يك واقعه كلي است و نبايد با تكه‌تكه كردن آن به اين واقعه عظيم لطمه وارد
شود. ارتش و سپاه بايد با برنامه‌ريزي و هماهنگي اگر اختلافات هست را حل كنند و در
اين مورد پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس بايد بين ارتش و سپاه هماهنگي و تعامل
ايجاد كند.

او گفت: اگر مي‌خواهيم تجربيات دفاع‌مقدس ماندگار شود بايد با استفاده از تحقيق و
تفسير پژوهشگران، منتج به نظريه‌پردازي شود. زيرا ما نيازمند يك تاريخ جامع هستيم
اين تاريخ بايد موضوعات اساسي و كليات جنگ را با تبيين نظامي و يك استراتژي مناسب
براي مقابله با تهديدات ترسيم كند تا در شرايط مشابه بتوانيم از ضعف‌ها و اشتباهات
جلوگيري كنيم.

منبع: ایسنا، 27 شهریور 1389

صمد، چهره‌ی حیرت‌انگیز تعهد!


كانون نويسندگان ايران

صمد، چهره‌ی حیرت‌انگیز تعهد!

يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۰



صمد بهرنگی، داستان‌نویس، منتقد، مترجم، پژوهش‌گر و معلم کودکان، هنگام مرگ در شهریور سال ۱۳۴۷ تنها ۲۹ سال داشت و از عمر ادبی او بیش از ۶-۵ سال نمی‌گذشت. از چاپ نخستین داستان او، تلخون، در سال ۱۳۴۲ که برگرفته از افسانه‌های مردم آذربایجان است، تا آخرین اثرش، ماهی‌سیاه کوچولو، که در سال ۱۳۴۷ به چاپ رسید، پنج سال فاصله است. در همین زمان کوتاه او چندین داستان زیبا برای کودکان، مجموعه‌یی از مقاله‌ها و چند ترجمه و پژوهش در کارنامه‌ی خود ثبت کرد؛ در همان حال که همواره معلم کودکان محروم روستاهای آذربایجان بود.
صمد در اصل نویسنده- معلم بود و آگاهی بخشیدن را هدف اصلی خود می‌دانست؛ چرا که در مقابل جهل و خرافاتِ جان‌سخت و گسترده‌ی دوران که حکومت‌ها و بنیان‌های سنتی نگهبانی می‌کردند چاره را در آگاه کردن کودکان می‌دید. هم از این رو حتی در داستان‌های خود معلمی است که به ترویج علم قلم گردانده است. تلاش‌های صمد در مقام آموزگار، و آثار او، نشان‌گر انسانی است در تب و تابِ انتشارِ آن‌چه می‌داند و سخت بی‌تاب برای روشن ساختن ذهن کودکان و دیگر مخاطبان خود. صمد، در زمانه‌ی بریدنِ زبان‌ها و جلوه‌فروشیِ بی‌مایگان، نه زبان در کام کشیدن را ضامن بقای خویش قرار داد و نه نام-خواهی را هدف خود کرد. چه، به هر نام و به هر جای که توانست نوشت: "ص. آدام"، "ص. قارانقوش"، "چنگیز مرآتی"، "بابک"، "آدی باتمیش"، "داریوش نواب مراغه‌ای"، "افشین پرویزی"، "سولماز"، "داص" و . . . از جمله نام‌های ادبی او است که جان‌پناهی بود برای مصون ماندن از تیغ سانسور و ممنوعیت قلم.
اکنون، در شهریور سال ۱۳۸۹، چهل و دو سال از مرگ صمد بهرنگی می‌گذرد. اما او با دمِ سردِ مرگ خاموش نشد. در نزدیک به نیم قرن پس از او نیز، هر جا و هر زمان که دستگاه سانسور جلوگیری نتوانسته است، آثار او چاپ و منتشر شده و هنوز خواننده دارد؛ و این (به قول خودش) "درخت سنجدِ کج و معوج" هم‌چنان در عرصه‌ی ادبیات کودک ایران سبز و بلند است. البته نباید چندان خشنود و شادمان بود که صمد هنوز یکه‌گی می‌کند در ادبیات کودک ایران. زیرا چون نیک بنگریم به این پرسش تلخ می‌رسیم که دستگاه سانسور و نظارت دولت‌ها در نیم قرن اخیر چه بر سر ادبیات کودک آورده است که در برهوتِ آن، "درخت سنجد"، که صمد باشد، هنوز سرفرازی می‌کند؟
صمد بهرنگی شخصیت‌ها و تیپ‌های تازه‌یی وارد ادبیات کودک ایران کرد که به شناخته‌شده‌ترین نام‌ها بدل شدند: اولدوز، یاشار، کچل کفترباز، ماهی‌سیاه کوچولو، . . . و شگفتا که زیباترین و شناخته‌ترین قهرمان داستان‌های صمد، ماهی‌سیاه کوچولو، بی‌شباهت به خود او نیست. ماهی‌سیاه کوچولو در رودخانه می‌زیست، در رویای دریا سفر کرد و هر جا رسید با جهل و خرافه و پلیدی و ستم جنگید. صمد نیز در رودخانه‌ی ارس غرق شد و روانش به دریای جامعه پیوست. اگر شهریور ۴۷ یادآور صمد بهرنگی و ماهی‌سیاه کوچولو است، شهریور ۶۷ و پیش از آن، دهه‌های ۵۰ و۶۰، یادآور هزاران جوانی است که با داستان‌های صمد بالیدند و در راه دفاع از آزادی و آگاهی خاک‌گیرِ گورستان‌های بی نام و نشان شدند. یادشان پایدار و چهل‌ودومین سالِ درگذشت صمد بهرنگی گرامی باد!

كانون نويسندگان ايران
۲۷ شهریور ۸۹