محمد جعفری-مقصراصلی خسارتی عظیمی که اشغال سفارت آمریکا برای ایران ببار آورده کیست؟پاسخ به صادق خرازی
۱۳۹۱/۰۷/۰۹
عکس گروگانگیرها
آقای صادق خرازی در پاسخ به مقاله ای که آقای عباس عبدی در شماره 21 نشریه آسمان، که به تاریخ 7/5/1391 منتشر کرده است، مقاله ای تحت عنوان « وقتی گروگانگیری فرهنگ میشود»، نوشته و در تاریخ 25 شهریور 1391، در سایت دیپلماسی که به مدیریت خود ایشان است آنرا منتشر کرده است. آز آنجا که سایت دیپلماسی که ادعای اندیشه سازی و فرهنگ سیاسی مدرن که از جمله ضوابط این ادعا تعامل و پذیرش دگر اندیشی بدون برقراری سانسور است، را دارد، اینجانب پس از مطالعه مقاله آقای صادق خرازی، مطلب مختصری در این رابطه تحت عنوان « مقصر اصلی خسارتی عظیمی که اشغال سفارت آمریکا برای ایران ببار آورده کیست؟
به عنوان «کمنت» برای آن سایت جهت انتشار در تاریخ 31 شهریور 91، ارسال
کردم که متأسفانه تا به امروز آن را منتشر نکرده است. البته من این فرض
بسیار بسیار ضعیف را هم در نظر دارم که ممکن است مطلب به سایت نرسیده باشد.
ولی چون مطلب عنوان شده حاوی نکاتی است که شاید برای دیگران هم مفید باشد،
آنرا به اطلاع عموم می رسانم. عین مطلب ارسالی برای آقای صادق خرازی به
شرح زیر است:
جناب آقای صادق خرازی سلام
مقصر اصلی خسارتی عظمی که اشغال سفارت آمریکا برای ایران ببار آورده کیست؟
چند
نکته ای را که در پاسخ به مطلب آقای عبدی به درستی به صورت سئوالی از
ایشان مطرح کرده اید، حقیقتی است که از زبان شما جاری شده است:
1- «مساله ای که من مطرح کردم سوالی است که بخش عمده ای از جامعه نیز آن
را در خلوت و جلوت مطرح می کنند و به جدی بودن آن باور دارند.
آیا ایشان باور دارند که واقعه گروگانگیری علت موجده جنگ و تجاوز به ایران
و بدنامی برای انقلاب و جمهوری اسلامی و پدیده بسیاری از معضلات ملی و بین
المللی کشور بوده یا نه؟ آیا ایشان این واقعیت را که اشغال سفارت با آن
همه معضلات پیرامونی که پدید آورد هزینه جنگ را بر مردم تحمیل کرد قبول
دارند یا آن را توهم می پندارند؟ آقای عبدی، شما و دوستان تان که مدعی
هستید آن روز احساساتی بودید و جوانی کردید بفرمایید که به نظر شما هزینه
آن احساسات و جوانی کردن شما را چه کس و یا کسانی می بایست متقبل شوند؟»
2-
« واقعه گروگانگیری علت موجده جنگ و تجاوز به ایران و بدنامی برای انقلاب و
جمهوری اسلامی و پدیده بسیاری از معضلات ملی و بین المللی کشور بوده » و
افزون بر این « که اشغال سفارت با آن همه معضلات پیرامونی که پدید آورد
هزینه جنگ را بر مردم تحمیل کرد »
3-
« بی تردید ماجرای اشغال سفارت آغازگر و بستر رشد بسیاری از بداخلاقی ها
شد » اینها و بعضی نکات دیگر ی که مطرح کرده اید، حقایقی است که از زبان
شما جاری شده است اما افزوده اید که بی تردید در ماجرای اشغال سفارت
« اگر حکمت امام رضوان الله علیه و بسیاری از بزرگان طراز اول انقلاب نبود
معلوم نبود که به دلیل همان احساسات جوانانه چه قتل ها و چه اعدام ها و چه
انتقام ها از فضای پرداخته جمع اشغال سفارت نتیجه نمی شد. »
گمانم بر این است که شما در مقامی نیستید که ندانید که اگر
آقای خمینی عمل گروگان گیرها را « انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول»
ننامیده بود و از دانشجویان پیرو خط امام حمایت و پشتیبانی همه جانبه ای
نمی کرد، کار این بچه ها را به پشیزی نمی گرفتند و حد اکثر کارشان مثل
اشغال سفارت بوسیلۀ چریکاهای فدائی خلق می شد که ظرف کمتر از یک روز آنها را از سفارت بیرون ریختند. در این رابطه آقای
محمدرضا مهدوی کنی رئیس فعلی دانشگاه امام صادق که در آن زمان سرپرست
کمیته های انقلاب اسلامی بود تصریح می کند که آنها هم قبل و هم به هنگام
اشغال سفارت آمریکا، در سفارت آمریکا کمیته داشتند و تیمی حدود 60 نفر در
داخل سفارت بود که از سفارت حفاظت می کرد:
"ما در مسائل تبعیت از امام را لازم می دانستیم... نا گفته نماند که ما به
دستودر شخص امام، سفارت آمریکا را محافظت می کردیم، ولی همه ی سفارتخانه
ها این طور نبود چون مهم نبودند. سفارت آمریکا از همه مهمتر بود...امام
فرمودند این دشمن اول ماست. به همین جهت احتمال اینکه به سفارت حمله بشود
زیاد بود؛ هم از طرف خودی ها و هم از طرف مخالفین، به این جهت امام فرمودند
که اینجا را خوب حفاظت کنید. تیمی از نیروهای کمیته حدود 60 نفر از آن جا
حفاظت می کردند. در داخل خود سفارت هم جا گرفته بودند و مسئولین سفارت هم
مایل بودند که اینها برای حفاظت آنجا بمانند. حتی امکان ماشین در اختیار
بچه ها گذاشته بودند."(1) وی گفته خانم
معصومه ابتکار مترجم بچه های خط امام در داخل سفارت که گفته است، امام با
اشغال سفارت در ابتدا مخالف بوده اند را رد می کند و می گوید: "وقتی شنیدیم
که به سفارت آمریکا حمله کردند، برای ما خیلی غیر مترقبه بود و تعجب کردیم
چه شده که این ماجرا پیش آمده؟ اجمالاً یادم هست که آقای بهشتی و مهندس
بازرگان به من زنگ زدند که آقا چرا شما نشسته اید؟ کجا هستید؟ نیروهای
انتظامی کجاست؟ کمیته ها کجا هستند؟ دانشجویان به سفارت ریخته اند و آنجا
را تصرف کرده اند و آمریکائی ها را به گروگان گرفته اند. آنها خیلی ناراحت
بودند و نمی خواستند که روابط فیمابین با این کارها تیره شود. ما هم در
ابتداء طبق وظیفه ی محوله و رویه ی خودمان با ورود دانشجویان به سفارت
مخالفت کردیم و من از کمیته پرسیدم چرا اینطور شده؟ گفتند آمدند و به سفارت
حمله کردند و از دیوار سفارت بالا رفتند و ما در مقابل بچه ها ایستادگی
نکردیم، چون اجازه نداشتیم با بچه های خودمان بجنگیم و بعداً معلوم شد همین
دانشجویان خط امام وارد لانه شده اند. من همان موقع به مرحوم حاج احمد آقا
زنگ زدم. یادم می آید شب آن روزی بود که به سفارت ریخته بودند، زنگ زدم و
پرسیدم جریان چیست؟ مرحوم حاج احمد اول می خندیدند و پاسخ نمی دادند. من
گفتم آخر چه شده است؟ شما اطلاع دارید؟ ایشان می خندید. بالاخره بعد از
اصرار گفتند: امام راضی هستند. شما هم با آنها کاری نداشته باشید. این بیان
مرحوم حاج احمد آقا بود، ولی بعدها خانم ابتکار مترجم دانشجویان در مصاحبه
ای اظهار کردند که در ابتدا حضرت امام با این کار مخالف بودند و سر انجام
پس از یک یا دو روز رضایت دادند." (2) وی
در ادامه می گوید: "اگر منهای دستور امام بود این کار به نظر من مطلوب
نبود؛ ولی چون امام فرمودند که این «انقلاب دوم» است، ما هم پذیرفتیم و
تسلیم شدیم. نیروهایمان را از آنجا بیرون کشیدیم و آنجا را در اختیار
دانشجویان گذاشتیم." (3) این بیان صریح و روشن است که تا یکی دو
روز بعد از اشغال، هنوز سفارت در اختیار تیم کمیته مستقر در سفارت بوده و
به امر آقای خمینی آنجا را در اختیار دانشجویان خط امام قرار داده اند.
آقای مهدوی کنی باز تصریح می کند که: "از کلام حاج احمد آقا معلوم شد که از
پیش در این کار همآهنگی صورت گرفته بود، ولی آیا این همآهنگی به این صورت
بوده که کار را انجام دادند و سپس اجازه گرفتند یا (از قبل اجازه داشتند،
اینها را من نمی دانم، شاید هم از قبل بوده، و دیگر اینها را باید از خود
آقایان بپرسید که آنها بهتر می دانند)...اصل کار خلاف قانون بود...آیا درست
بود که با وجود و حضور نیروهای کمیته ی انقلاب در سفارت این گونه تهاجم
واقع شود؟ در مرحله دوم نتیجه ی این اقدام چه بود و چه اندازه این عمل به
نفع ما بود؟ این را من نمی دانم، تحلیل ها مختلف است که آیا این کار به نفع
ما بود یا نبود که این خود بحث دیگری است که تحلیل آن از من ساخته نیست."
(4)
آقای
مهدوی کنی با زبانی که هم حرف و نظرش را زده باشد و هم در صورت حمله
مخالفان درون رژیم که چرا امام را متهم می کنی، پاسخی برای حمله کنندگان
داشته باشد، می گوید: "من با این کار قطع نظر از دستور امام مخالف بودم و
آن را مفید نمی دانستم، به خصوص ادامه ی آن را صلاح نمی دیدم،
چنانکه عملاً ادامه ی کار به نفع ما تمام نشد...آخر کار به جائی رسید که
ما التماس کردیم که گروگانها را تحویل بدهیم. من در آن موقع که بیانیه
الجزایر نوشته می شد در دولت بودم. بیانیه با عجله و بدون مطالعه دقیق و
بدون توجه به دقایق و ظرایف حقوق بین المللی تنظیم گردید. به نظر می آید که
آثار و تبعاتش هم خیلی جالب نبود."(5) آقای مهدوی کنی در مطالب خود به چند نکته مهم در امر گروگان گیری را روشن می کند:
-تیمی 60 نفره از کمیته های انقلاب که در داخل سفارت آمریکا مستقر بوده از سفارت حفاظت می کرده اند.
- کمیته مستقر در سفارت به امر آقای خمینی برای حفاظت از سفارت آمریکا در آنجا مستقر شده است.
-
تا یکی دو روز بعد از اشغال سفارت به وسیله دانشجویان خط امام، کمیته 60
نفری در سفارت مستقر بوده و آقای مهدوی کنی بعد از درک دستور آقای خمینی از
سوی احمد خمینی، نیروهای کمیته را از آنجا بیرون کشیده و آنجا را در
اختیار دانشجویان گذاشته است.
-
حرف خانم معصومه ابتکار که آقای خمینی ابتدا مخالف گروگان گیری بوده را رد
کرده و با اطلاعاتی که داشته، توضیح داده که امام از قبل مطلع و راضی به
این امر بوده است.
-
با حرف آقای احمد خمینی، بر آقای مهدوی کنی مشخص می شود که از پیش همآهنگی
با آقای خمینی صورت گرفته است. اما برای اینکه خود را از تیر حمله کنندگان
خلاص کند که چرا آقای خمینی را هم متهم می سازد، به شکل مصلحت آمیز و
ملایم به این صورت که "از قبل اجازه داشتند، اینها را من نمی دانم، شاید هم
از قبل بوده، و دیگر اینها ر ا باید از خود آقایان بپرسید"، تحلیل و نظر
واقعی اش را باقی می گذارد.
اگر از داده های دقیق و درست آقای مهدوی کنی هم صرفنظر کنیم، وقتی آقای خمینی 24 و یا 48 ساعت بعد از اشغال سفارت عمل دانشجویان را «
انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول» ننامیده و از دانشجویان پیرو خط امام
حمایت و پشتیبانی همه جانبه ای نکرده بود، می شد به نوعی حرف شما را قبول
کرد. ولی با این حمایت و پشتیبانی همه جانبه آقای خمینی و به تعببیر شما « حکمت امام رضوان الله علیه » در حقیقت مسبب اصلی مصیبتهائی را که شما در اثر گروگانگیری ذکر کرده اید، جز آقای خمینی و زعمای حزب جمهوری اسلامی و باز به تعبیر شما « بسیاری از بزرگان طراز اول انقلاب » چه کس دیگری می تواند باشد ؟ جناب آقای خرازی عزیز، تذکر این نکته هم به جا است که هر عملی که برای به دست گرفتن انحصاری قدرت و یا اشتباه و ندانم کاری انجام گرفته است را برای فرار از عوقبش آن به گردن « مجاهدین (منافقین) »
انداختن شما را به تحلیل درست و صحیح راهبر نمی شود. اگر آقای خمینی از
عملِ دانشجویان حمایت نمی کرد و آن را « انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب
اول» نمی نامید، « مجاهدین (منافقین) » چه محلی از اِعراب داشتند که بتوانند عملی انجام دهند.
اینجانب مسئله گروگان گیری و
تبعات عظیم زیانباری که برای ملت ایران ببار آورده و هنوز هم بخشی از
مسائل مبتلا به کشور از گروگان گیری سرچشمه می گیرد را در کتاب «گروگان
گیری و جانشینان انقلاب» قدم به قدم از لحظه اشغال سفارت تا قرار پنهانی با
جمهوریخواهان و زیر بار قرار داد الجزایر که بنا بر گفته عاقدین و امضاء
کننده اش نظیر قرار داد وثوق الدوله است، با اسناد و مدارک انکار ناپذیر آورده ام و از تکرار آنها در این مقاله
پرهیز می کنم و از خداوند می خواهم که همه ما را در تحلیل ها و انتقادها و
گفتارها یمان خارج از مصلحت ها و منافع شخصی و گروهی ویا ... به حقیقت و
درستی رهنمون کند.
محمد جعفری 31 شهریور 1391
یاد داشتها:
1- خاطرات آیت الله مهدوی کنی، تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول 1388، صص 221و 220.
2- همان سند، صص 218 و 219.
3- همان سند، ص220.
4- همان سند، ص 223.
5- همان سند، ص 220.