نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ فروردین ۱۲, دوشنبه

The March 20, 2008 US Declaration of War on Iran


Day of Infamy
The March 20, 2008 US Declaration of
War on Iran
By John McGlynn
28/03/08 "ICH" -- -- March 20, 2008, destined to be another day of infamy. On this date
the US officially declared war on Iran. But it's not going to be the kind of war many have
been expecting.
No, there was no dramatic televised announcement by President George W. Bush from
the White House oval office. In fact on this day, reports the Washington Post, Bush spent
some time communicating directly with Iranians, telling them via Radio Farda (the USfinanced
broadcaster that transmits to Iran in Farsi, Iran's native language) that their
government has "declared they want to have a nuclear weapon to destroy people." But not
to worry, he told his listeners in Farsi-translated Bushspeak: Tehran would not get the
bomb because the US would be "firm."
Over at the US Congress, no war resolution was passed, no debate transpired, no lastminute
hearing on the Iran "threat" was held. The Pentagon did not put its forces on red
alert and cancel all leave. The top story on the Pentagon's website (on March 20) was:
"Bush Lauds Military's Performance in Terror War," a feel-good piece about the
president's appearance on the US military's TV channel to praise "the performance and
courage of U.S. troops engaged in the global war on terrorism." Bush discussed Iraq,
Afghanistan and Africa but not Iran.
But make no mistake. As of Thursday, March 20 the US is at war with Iran.
So who made it official?
A unit within the US Treasury Department, the Financial Crimes Enforcement Network
(FinCEN), which issued a March 20 advisory to the world's financial institutions under
the title: "Guidance to Financial Institutions on the Continuing Money Laundering Threat

مذاکرات پنهان امنيتی ايران – امريکا در بغدادبرگردان: هاتف رحمانی



مذاکرات پنهان امنيتی ايران – امريکا در بغداد
وچگونگی ارتباط آن با ديدار مک کين از اسرائيل
برگردان: هاتف رحمانی - roads to Iraq (RTI) : منبع
Mar 26, 2008
عرب انلاين روزنامه چاپ لندن تنها روزنامه ای بود که خبر مذاکرات را يک
هفته پيش گزارش کرد اما من چند روز منتظر ماندم تا ببينم که کدام مدرک
قابل اعتمادی ادعای روزنامه را تاييد می کند، وکارزار نظامی بصره همان
چيزی بود که منتظرش بودم.
عرب انلاين ادعا می کند که مذاکرات پنهانی بين ايران وامريکا در طی
ديدار احمدی نژاد از عراق صورت گرفته است.( لطفا به ياد داشته باشيد که
اتفاقات ديگری هم طی همين هفته رخ داد مثل خودداری سفيرامريکا از
ملاقات با نمايندگان ايران و... غيره)
گزارش حاوی جزئياتی است واز اشخاصی نام می برد که مراقب ملاقات
های هر دو طرف بود ه اند که ما اينجا نيازی به ذکر آن ها نداريم ، بنا بر
اين خلاصه آنچه روزنامه می گويد چنين است : احمدی نژاد برای آرام کردن
اوضاع در عراق ،کاربست حملاتی سه روزه – آزاد کردن زيارت از عراق
را بعنوان آنچه ايران می تواند انجام دهد پيشنهاد کرد، پيشنهاد دوم او
پذيرفتن پيمان دراز مدت عراق – امريکا بود.مهمترين بخش اين مذاکرات
عبارت است از:
- دور کردن عراق از قطعنامه ١۵۴۶ سازمان ملل ، اين قطعنامه اجازه
استفاده از زور عليه همه کشورهای همسايه عراق را ، در صورتی که
گزارش های امنيتی گواهی دهند که کشورمزبورصادر کننده تروريسم به

ايدئولوژی" و توجيه جنايت اشرف دهقانی

مسلماً بر کسی پوشيده نيست که شرايطی که رژيم تازه استقرار يافته جمهوری اسلامی در سالهاي۶۰ در زندانهای خود برقرار نمود از وضعيت جاری در زندانهای رژيم شاه در دهه 50 خشونتبارتر بود.(1) اما در پاسخ به اين سئوال که چرا چنين بود نظر واحدی وجود ندارد و با تفسيرهای گوناگونی به آن جواب داده ميشود. رايج ترين پاسخ که البته با سطحی نگری کامل همراه است، اين پرسش را با تکيه بر اعتقادات ايدئولوژيک گردانندگان رژيم حاکم توضيح ميدهد. مطابق اين نظر گويا دست اندرکاران رژيم جمهوری اسلامی در امور زندانها، از لاجوردی گرفته تا کجوئيها ،حاجداوودها، موسويها (موسوی تبريزی و موسوی اردبيلی)، خلخاليها، گيلانيها و ديگر همپالگيهای ريز و درشت آنان با ارتکاب به آنهمه جنايت و وحشيگری در حق عزيزان در بند ما، در آن زمان مشغول اجرای فرامين "آسمانی" در زمين و انجام فرايض دينی خود بودند. البته اين همان برخوردی است که در مورد کل سردمداران و گردانندگان رژيم جمهوری اسلامی ابراز ميشود و مثلاً بدون توجه به شرايط اقتصادی- اجتماعی حاکم بر جامعه ايران و بدون ديدن نياز و الزامات خاص طبقات استثمارگر برای حفظ منافع خود در مقطع دهه 60، ادعای آنان را ملاک برخورد خود قرار ميدهند و براين اساس مطرح ميکنند که گويا پياده کردن " اسلام ناب محمدی" دليل همه جنايتها و اعمال ظالـمانهای است که رژيم جمهوری اسلامی درحق مردم ما بکار برده و ميبرد. در اين برخورد به واقع واقعيات به طور وارونه جلوه داده ميشوند و به جای اينکه اسلام به عنوان يک پوشش ايدئولوژيکی برای حفظ سيستم سرمايهداری وابسته به امپرياليسم در ايران به حساب آيد که سرمايهداران و مرتجعين برای تأمين منافع خود از آن استفاده نمودند، خود هدفی تلقی ميشود که گويا همه کارها به خاطر آن صورت گرفته و ميگيرد. اما واقعيت اين است که چنين برخوردی از تجزيه و تحليل علمی شرايط مادی جامعه نشأت نگرفته و در مورد برخی روشنفکران که موضوع را به اين شکل مطرح ميکنند اين برخورد در بهترين حالت، حاصل نفرت آنان از رژيم جمهوری اسلامی و به تبع از آن نفرت برحق از هر رژيم مذهبی ديگر و يا به طور کلی از مذهب و مشخصاً از اسلام ميباشد.

دنباله مطلب