نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

سیاست چوپان، چوپان سیاسی

سیاست چوپان، چوپان سیاسی
به دنبال جريانات گذشته و اتخاذ عمليات نظامي وسيع در سطح دانشگا ه ها از سوي حكومت، آغاز سال تحصيلي جديد براي دانشجويان با سكوت همراه است. سكوت دانشجويانی كه دوره تعليقي خود را گذرانده اند، سكوت آناني كه تازه دوره محكوميتِ محروميت از تحصيل خود را آغاز مي كنند، سكوت دانشجوياني كه تازه از زندان بازگشته اند و سكوت آناني كه بايد هنوز حبس بكشند. اما در اين سكوتِ دانشگاه آنچه از نعره و نهيب بازجوها و ماموران حراست و قلم چاپلوسانه بسيجي دانشگاه و هرزه قلم كيهان آزار دهنده تر است، حرافي هاي محافظه كارانيست كه هفت رنگ سياه و زرد وسبز و ... را به هم مي آميزند تا قلمِ سفيدي عرضه كنند که من روشنفکرم، قلم هایی که با نزدیک شدن به ایام انتخابات، در توهم به رقص واداشتن جنبش دانشجویی به رقص می افتند که یا میدان را برای تاختن خود خالی کنند یا در ناز رقص، خودنمایی کنند که شاید فرجی، غافل از اینکه جامعه و به تبع آن دانشجو، نه با وهمِ قلم رقاص که با نایِ زمان می رقصد و می رقصاند. این واعظان، بر منبر مقالات و سرمقالات، گاه و بیگاه، آنچنان علامه وار می تازند که کارخانه قلم زنی باید، تا اراجیفشان را پاسخگویی شاید.قوچانی در سرمقاله شهروند بالا و پایین می شود و در باب جنبش دانشجویی می گوید:" دانش، محافظه‌كاري مي‌آفريند و ايدئولوژي، انقلابيگري. دانش به انسان فروتني مي‌دهد و ايدئولوژي تهور. دانشگاه، دانشجو و دانشور مي‌سازد و جنبش دانشجويي، ايدئولوگ و اينك در غياب جنبش دانشجويي چه خوب كه‌ به‌جاي ايدئولوگ‌، دانشور ساخته شود و سياستمدار كه اگر دانشجويي بخواهد به صورت حرفه‌اي در سياست دخالت كند به‌جاي جنبش دانشجويي بايد وارد شاخه دانشجويي احزاب سياسي شود و سپس مراتب ترقي را در آن حزب سياسي طي كند و آنگاه وارد پارلمان يا دولت شود." او در انتها با نقل داستانی از جنبش دانشجویی فرانسه، نتیجه گیری می کند که عاقبت جنبش دانشجویی مرگ است و شعار گونه فریاد میزند:" جنبش دانشجويي مُرد، زنده‌باد دانشگاه. "در نمونه دیگری تقی رحمانی در بخشی از مقاله خود در شماره 577 ، شنبه، 9 شهریور ، 1387 ، روزنامه کارگزاران می نویسد:" جریان دانشجویی متاثر از فضای روشنفكری جهانی و داخلی است. این فضا در عمل دو ویژگی كلان دارد، آرمانی و انتزاعی است. به عبارتی نگاه معطوف به آرمان دارد. فضاي آرمانی به دنبال تحقق صددرصدی خواسته‌های خود است. در فضای آرمانی آنچه مهم است، حقیقت است بدون توجه به واقعیت،ایستادگی بر اصول به مقاومت بر سر جرئیات می‌رسد و یك خطای راهبردی، به مثابه محور شكست در ایده و آرمان فرد منجر می‌شود."موضع گیری این به اصطلاح روشنفکران حتی در پارادایم فکری خودشان قابل نقد است. ساموئل هانتينگتون در سامانه سياسي کشورهای در حال گذار می گوید: "در جوامعي كه فضاي لازم براي حضور و فعاليت نهادهاي مدني و نيروهاي سياسي ماركدار و شناخته شده نباشد پاسخ جامعه براي تامين نياز سياسي از خلال جاهاي صورت مي‌گيرد كه كاركرد و كارويژه اصلي آنها سياست نيست. مثل ارتش، كارگران و دانشگاه‌ها."این روشنفکران با گم کردن علت و معلول در استفاده از نظر هانتیگتون چنین نتیجه میگیرند و مرگ جنبش دانشجویی را برای رسیدن به، به اصطلاح، توسعه سیاسی آرزو می کنند، غافل از اینکه بنا به نظر هانتیگتون، این توسعه سیاسی و ایجاد نهادهای مدنی در جامعه است که نحوه فعالیت جنبش های اجتماعی را تغییر میدهد و به زوال این جنبشها می انجامد، حال اینکه اینچنین نظراتی که با سیاسی شدن دانشجویان مخالفند، بالعکس نتیجه می گیرند که اگر جنبش های اجتماعی به درون نهاهای مدنی کشانده شود، یک قدم به توسعه سیاسی نزدیکتر شده ایم. آنچه هانتیگتون نتایج توسعه سیاسی می داند، اینان از ملزومات توسعه سیاسی به شمار می آورند. و گو اینکه جامعه گوسفندانی هستند که باید به قلمِ چوپان به درون آغلِ نهادهای مدنی کشیده شوند، سعی دارند ملزومات را به خورد جامعه دهند.اینچنین نقدی هر چند شاید در مرحله ای پاسخگوی مخالفانِ فعالیتِ سیاسی دانشجویان باشد اما خود در مرحله ای بالاتر در بوته نقد قرار می گیرد چرا که لازمه اینچنین نقدی، پذیرفتن چنین کارکردی از سوی نهادهای مدنی و پذیرفتن تعریفی است که از فعالیت سیاسی ارایه میدهند. در چنین نقدی "سیاست، چوپانیِ من است" پذیرفته شده و بخث بر سر رسیدن به چوپان است .دستیابی به توسعه سیاسی- با تعریفی که اینان به کار می برند- هر چند آخرین مرحله آزادی در نظم تا کنون موجود جهانی است اما اینان آنچنان از آن سخن به میان می آورند که گویی پایان حرکت به سوی آزادی واقعی بشر است. در این دیدگاه، نهادهای مدنی و امور سیاسی انسان چون چیزی بیرون از انسان تلقی می شود. در این دیدگاه، به قول مارکس،" رابطه جامعه مدنی با سیاست در حد رابطه انسانِ مذهبی با مذهب روحانی است".انسان با تصمیم قبلی، تحصیل و یا ورود به احزاب و نهادها، سیاسی نمی شود، انسان سیاسی است چون زندگی می کند. انسان ها در جهت رفع تضادهای موجود در زندگی عینیشان، افسار از دست روزنامه نگار و سیاستمدار می گیرند و خود بی واسطه وارد صحنه می شوند. آنگاه این سیاستِ انسانی است که نه خارج از انسان و در مقابل انسان که به انسان بازگشته و در جهت از بین بردن نظم تا کنونی گام بر می دارد.حرکت و تکامل متوقف نمی شود و این حظور مداوم و بی واسطه در جهت رفع تضاد های انسان است که به تکامل تاریخ معنا می دهد و به حرکت عینیت می بخشد.آری، جنبش دانشجویی جنبشی رادیکال است که حداقل های محافظه کارانه شما را معنی نمی کند. و در راه برانداختن ریشه ایِ تضادهای پیش روی خود گام بر می دارد. نه تنها نهادهای کنونی را نماینده خود نمیداند که هیچ نهاد ماورای انسانی نمی تواند با آن همراهی کند چرا که خواه ناخواه در مرحله ای از حرکت در تقابل با آن قرار خواهد گرفت.اگر کمی به حافظه تاریخی ِ کوتاه و بلند خود رجوع کنیم و این تناقض ها را نه در بوته نقد که با کنار هم گذاشتن مباحث گذشته نه چندان دور و مقالات اخیر با هدفِ یافتنِ دلیل مطرح شدن چنین بیاناتی در چنین زمانی بررسی کنیم مسئله جالبتر می شود.در جریان انتخابات مجلس ششم، دفتر تحکیم که در به قدرت رسیدن اصلاح طلبان نقش مهمی داشت و طعم قدرت را هم در مجلس دوره های دوم و سوم چشیده بود، در سهم خواهی از قدرت، با وجود مخالفت بسیاری از اصلاح طلبان، لیست کاندیدا ارایه داد. از آنجا دوگانگیِ خطاب کردن تحکیم با عنوان جنبش دانشجویی واضحتر شد و نتوانست آن نقش کنترل و در دید اصلاح طلبان به آغل کشاندن دانشجویان را خوب بازی کند.اما امروز با نزدیک شدن به ایام انتخابات و احتمال به قدرت رسیدن دوباره اصلاح طلبان، مقالات و سر مقالاتی، یکی با تئوری هانتیگتون، دیگری با نقل تجربه بندیت و هزار اشوه قلم میزنند که با فعالیت سیاسی دانشجو مخالفند. البته به تلویح جنبش دانشجویی را دفتر تحکیم به حساب می آورند و بالعکس. در این میان دفتر تحکیم که از گذشته خود پشیمان است این بار رام شده، به پدران خود پاسخ می دهد: لینک سیاست از سایت خبر نامه امیرکبیر حذف می شود و در بیانیه جدید دفتر تحکیم به نوعی تغییر در شکل فعالیت سیاسی اعلام شده که حتی از سوی برخی رسانه ها به کناره گیری دفتر تحکیم از فعالیت سیاسی تلقی شد و مهدی عربشاهی، دبیر تحکیم، در گفتگویی اعلام کرد که این برداشت اشتباه بوده و ما از فعالیت سیاسی کناره گیری نمی کنیم بلکه رویکردی مدنی به سیاست خواهیم داشت و در ادامه فعالیت سیاسی مدنی را چنین تعریف کرد:" رویکرد مدنی به حوزه‌ی سیاست بیشتر نقد دیدگاه‌ها و روش‌ها است. یعنی دانشجویان می‌خواهند آرمان‌های خود را از راه تغییر رفتار حاکمان تعبیر ببخشند. در حالی که فعالان حرفه‌ای سیاسی می‌خواهند این تغییر را از طریق حضور در قدرت عملی کنند. طبیعی است که فعالیت دانشجویی بیشتر در جامعه مدنی است و آن‌چه که مد نظر ما قرار دارد، این است که ما باید با رویکرد مدنی به عرصه‌ی سیاسی نگاه کنیم."پس نیازی به نقد نیست، کافیست زبانشان را ترجمه کنیم تا منظورشان را متوجه شویم : در زبان اینان جنبش دانشجویی یعنی دفتر تحکیم وحدت، فعالیت سیاسی مدنی که شایسته دانشجوست هم که دبیر تحکیم ترجمه کرد، منظور از فعالیت سیاسی در عرایض این عالیجنابان وارد شدن به عرصه قدرت است.خلاصه کلام آنکه بهتر است اصلاح طلبان درون حکومتی با حذف عبارت "جنبش دانشجویی" در مقالات و صحبتهای خود و جانشین کردن عبارت "دفتر تحکیم وحدت" به جای آن، بی جهت بده بستان ها و حسابهای تسویه نشده خود را تبدیل به لفاضی های بی معنی پیرامون جنبش دانشجویی تبدیل نکنند و با زبان بازاری یک تاجر خرده پا رک و پوست کنده بگویند: " تحکیم! پی سهم خواهی در بازی جدید ما نباش، مامله ی قبلی به هم خورده "
سهند احمدیمنبع
http://socialist-students.blogspot.com