نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

اعتصاب بیش از ده هزار کارگر مجتمع های پتروشیمی وارد هشتمین روز خود شد


کارگران در محل کار خود حاضر شدند و ضمن تداوم اعتصاب دست به تجمع و راهپیمائی در مقابل دفتر مرکزی شرکت زدند.



اعتصاب پر صلابت بیش از ده هزار کارگر شرکتهای پیمانکاری مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر وارد هشتمین روز خود شد



بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، اعتصاب بیش از ده هزار کارگر شرکتهای پیمانکاری مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر که از روز بیستم فروردین ماه جاری آغاز شده است همچنان ادامه دارد.



روز پنج شنبه 25 فروردین ماه علیرغم گرد و غبار در منطقه، کارگران روزکار مجتمع پتروشیمی بندر امام در محل کار خود در حال اعتصاب بودند و ساعت 12 ظهر طبق معمول روزهای گذشته با راهپیمائی در گرداگرد میدان مقابل دفتر مرکزی مجتمع و سر دادن شعار به منازل خود رفتند و کارگران شیفتها طی دو روز تعطیل پنج شنبه و جمعه در محل کار خود حاضر بودند اما کار نمیکردند.



روز جمعه مشاور مدیر عامل مجتمع پتروشیمی بندر امام از فرصت نبود کارگران روز کار استفاده کرده و با همراهی رئیس حراست و چند تن دیگر از مسئولین پتروشیمی با گردش در واحدهای مختلف تلاش کرد با دادن وعده و وعید کارگران شیفتها را راضی به شکستن اعتصاب کند اما موفق به اینکار نشد.



بنا بر این گزارش امروز شنبه 27 فروردین ماه طبق معمول روزهای گذشته کارگران در محل کار خود حاضر شدند و ضمن تداوم اعتصاب دست به تجمع و راهپیمائی در مقابل دفتر مرکزی شرکت زدند. در تجمع امروز کارگران پیمانکاریهای مجتمع پتروشیمی بندر امام، کارگران شیفتها نیز حضور پیدا کرده بودند و تعداد کارگران تجمع کننده بیش از دو هزار و پانصد نفر بود. امروز رئیس حراست و چند تن دیگر از مسئولین پتروشیمی با حضور در تجمع کارگران و دادن وعده تلاش کردند با ایجاد تفرقه در میان کارگران آنان را وادار به پایان دادن به تجمع و شکستن اعتصاب کنند اما با مقاومت متحدانه و اصرار کارگران مبنی بر تحقق خواستهایشان مواجه شدند.



در تجمع امروز کارگران با سر دادن شعار "حی الا خیر العمل رئیس جمهور مرد عمل" خواهان تحقق مصوبه هیئت وزیران در سال 84 مبنی بر بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری شدند. دیگر شعارهای امروز کارگران عبارت بودند از: پیمانکار نمیخواهیم نمیخواهیم – پیمانکار غارتگر بیت المال – وعده ما فردا وعده ما فردا- ظریف کار ظریف کار پیمانکار نمیخواهیم.



امروز اعتصاب و تجمع و راهپیمائی کارگران در سایر مجتمع های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر نیز در جریان بود و بیش از ده هزار نفر از کارگران این منطقه اقتصادی همچنان به اعتصاب و تجمعات خود ادامه دادند.



بر اساس گزارشهای دریاقتی توسط اتحادیه آزاد کارگران ایران با تداوم اعتصاب کارگران شرکتهای پیمانکاری در مجتمع پتروشیمی امام و علیرغم فشاری که بر کارگران رسمی جهت جلوگیری از توقف تولید در واحدهای مختلف وارد کرده اند طی هفته گذشته و پس از گذشت سه روز از اعتصاب بتدریج واحدهای مختلفی از سرویس خارج شده اند که از جمله این واحد ها میتوان از واحدهای: پی وی سی – ال دی – اچ دی – بی دی اس ار و در مجتمع کیمیا از واحد سلروم وی سی نام برد.



اتحادیه آزاد کارگران ایران – 27 فروردین ماه 1390

اسماعیل وفا یغمایی: در سوگ شهیدان اشرف


Kategorie: Meldungen Links









منظومه کاروان







(1)



مرگ«میبارد به روی خار و خارا سنگ



کوهها خاموش



دره ها دلتنگ



راهها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ...»*



در دو سوی راهها،هرجا



گورها تا گورها، خاموش



بر سر هر گور



تیرک اعدام یا داری فکنده سایه ها ی خویش،



در مسیرراه سی ساله



در درون گورها صدها، هزاران، صدهزاران، بیشماران



کشتگان، خونین و دستآغوش. در کنار هم فتاده



رود خون« تضمین پیروزی»



هر کران تا هر کران جاریست،نغمه خوان پر جوش،



شرمگین «الله»،



سر فرو برده به جیب خود «محمد»غرقه در اندوه



لیک، آن خونخواره، پتیاره



«بعل» میرقصد



به روی گورها، در امتداد رود خون شادان و شوخ و شنگ



مرگ «می بارد به روی خار و خارا سنگ»







**



سر فرو برده میان شانه های خسته ی خود



بسته فرو گوش از جهان و چشم از عالم



در گریزاز دیو واز آدم



گوئیا با من کسی، در من کسی،



آرام خون میگرید ودر اشک،



با نوا و با نی اندوهبار و تلخ «فائز»



در بیابانهای شرقستان و دشتستان نه،



بل ملک غریبستان و غربستان



شروه می خواند و می نالد:



نیست شهری، کوچه ای، در آن سرائی



نیست جائی



اندرین میهن در این سی ساله ی خونین



که درآن خاکش نشد با خون ما رنگین،



ابتدای کار



«آدمی در آدمی»، وندر ادامه، آنچنان که حضرتش گوید:



«فدیه در فدیه»



بعد از آن در روزگار ما چوروز عید قربان



اندک اندک،نرم نرمک «بره در بره»،



شاهشیخ و شیخشاهان



کاردها را بر گلوگاه جوان و پیرما صدها، هزاران بار آهختند.



هرکجا هرجا



روی نطع اشک و بر اجساد مادرهای ما تا می توانستند



بند بند ما زهم بگسیختند وخون ما را ریختند



آی ی ی ی ی ای «بعل» ددآئین زشت خونخواره



ای نگشته سیر از خون!



ای ستاده بر فراز دیگهای داغ خونالوده ی جوشان خون مجنون



هان! کجا آنجاست کانجا گورهای ما در آن پنهان و ناپیداست؟



در چه شهری، بر چه راهی،



در کدامین سرزمین و کشوری در این غریبستان بی پایان سی ساله



در کدامین کوی و میدان وخیابانی



که از خونهای ما نقش و نشانی نیست؟



در کدامین بند و زندانی که زیر دست و پای گرزه جلادان پر شهوت



خواهران و دختران و همسران ما



شخم ناخوردند،



وین حکایت تا کجا ای قصه گو،



گر نی ز مقصد ،گو حقیقت چیست؟



ای هزاران لعنت و نفرت به «بعل» زشت خون آشام پتیاره



ای هزاران لعنت و نفرت زخونجوئی و خونگوئی وخونپوئی



ای هزاران لعنت و نفرت به خونکامی وخوندامی



ای حدیث و حرفتان از صبح تا هر شام مرگ و خون



من دگر مانند «نیما» زین همه خونریزی بی مرز تب دارم



من زهرکس کوست معیارش فقط خون و فقط خون



گر خدا هم باشد او در نفرتم بیزار بیزارم



من از این خاموش ماندنها



من از این بیهوده راندنها



من از این از بهر خون چاووش مرگ آهنگ خواندنها



من از این توجیه بی معیار بی قانون خون با خون



من از این کابوس پر هیبت،از این اندیشه ی تاریک و پر افسون



من ازین گیسوی لیلی را طناب دار کردن



بر گلوی خسته ی مجنون



من از این هردم به فرق خسته ی «فرهاد»



تیشه کوبیدن



در هوای وصل «شیرین» ی که در آغوش «خسرو»



بی خبر از اوست



من از این هی چاه دربیراه



من از این پلها که از ستخوان ما بر چاه



من از این هی از جسدها راه



عاصیم دیگر



گو که برهر برج و هر بارو



باز هم طبالهای کر به طبل فتح و پیروزی بکوبانند



بازهم شیپور سازان



ز استخوان خواهران و مادران و همسران ما



ساخته شیپورها در آن سرود پوک و پوچ خود بغرانند



من ولی با این افقهائی که می بینم



باز میگویم،هزاران بار میگویم



مرگ میبارد به روی خار و خارا سنگ



و برون می آورم سر از گریبان



تا که فریاد بلندم را بترکانم به هر سوئی



آه ... مستم یا که هشیارم



خواب می بینم به بیداری



و یا درخوابهای خویش بیدارم



کاروانی میرود در راه.







(2)



آه



بنگریدش



کاروانی میرود در راه



گر نمی بینید اورا



چشمهای شاعران خسته دل آئینه ی اسرار ناپیداست



چشمهای خسته من را برون آرید



روی دیوار سرای خود بیاویزید



روبروی آن نشسته بنگریدش



کاروانی میرود در راه.











کاروانی میرود در راه



کاروانی میرود در هوی های و در غبار خویشتن



در دشتهای دور



در پی او، همره او



[چشم می مالم!خداوندا! حقیقت دارد آیا]



در پی او



رشته ای، زنجیره ای از روشنای آشنای زنده ی ارواح



جملگی شان باز گشته



از ستونهای سحر، از جایگاه جاودان آن بهشت مینوی،



از قلب حق، از شادی و آزادی و آرامش مطلق



جملگیشان غرقه اندرگل،



غرقه اندر عطرهای خوش،



غرقه اندر نور.











راه را این کاروان



آغاز کرده از :سرای «آرش» و«کاوه»



رفته تا زابل



تا سرای«زال و رودابه»



تختگاه «حضرت زرتشت» وجولانگاه رزم «رستم دستان»



جسته ره تا خطه ی کرمان



به سوی آن به زیر شاخسار نسترنها سربریده



بیت «آقا خان»



این چنین تا یزد و شیراز و سپس گیلان



حلقه ها کوبیده بر درب سرای «فرخی»،«حافظ»، و «کوچک خان»



وگذشته کاروان تا اردبیل از خطه ی پر حشمت تبریز



[شهر شورش، شهر شیران،



شهر زیبایی و زیبایان، آذری ترکان



شهر خیزاخیز و رستاخیز]



در پی «بابک»،



بار افکنده زمانی ،صبر کرده



تا بیاراید بر و دوش و بیاید از سرا «ستار»،



همره و همدوش «باقر خان».







**



کاروان...



رفته از دشتی به کوهی



یا زهر میدان به کوئی



طی نموده راه از هر شهر تا هر روستائی



حلقه ها کوبیده او بر هر سرائی



وینک، اینک کاروان با رود بسیاران



صدهزاران در میان صد هزاران



بیشماران در میان بیشماران



خشمگینان در میان خشمگینان



سوگواران در میان سوگواران



جملگیشان مویها کرده پریشان



مشتها کرده گره ،و اشک در چشمان



هر یکی دستاری افکنده به گردن همچو شال از پرچم ایران



رو به سوی مرز می پویند و با هم راز میگویند.











بر فراز کاروان،



تا آفتاب سرخ وحشی شان نیازارد



سایه افکنده ست بر سرهایشان «سیمرغ زرین بال صادق»



پر گشوده از درون شاهنامه



از کنام خویش در البرز و از پیشانی پر چین و پر آژنگ فردوسی



باز کرده برفراز آسمان چون آسمان، سبز و سپید و سرخ



بالهای آسمان سا را



قله ها در قله ها وکوه اندر کوه



یا که دریاهائی، ازآن شهپرشاهانه بشکوه .















میروند اینان



در نگاه و در دل هریک غریو وحشی توفان



میروند اینان



دلشکسته



خشمگین، اما نه خسته،



نک «مصدق»!سر نهاده روی دوش «بابک» و، «ستار»



در میان «دو خیابانی»، راه میپوید



«حافظ شیراز»،



از برای «طالقانی» تا نگیرد خستگی پایش



شعر میخواند،



«خانلری» با «دهخدا» ودهخدا با حضرت «خورشید شاه» و با «سمک»



قصه میگوید



هر دو «احمد زاده ها» در گفتگو با «آریو برزن»



دستها بر شانه های هم نهاده دوستانه، آن مجاهد با فدائی



این «حنیف» و آن دگر «بیژن»،



گفتگوئی گرم دارد «مرضیه» با «اشرف» و آنسوترک، «پویان»



با «فروهرها»ست گرم گفتگو ،کنکاشگر جویان



گوش بسته بر حدیث و حرف آنان ساکت و خاموش «قاسملو»



و بد ینسان و بد ینسان وبدینسان



کاروان در کاروان



میروند اینان.....







*



فارغ از هر مرزبند ومرز داری



مرزهای سرخ و سبز و زرد



مرزهای هیچ و پوچ و پوک



مرزهائی که برای ما فقط مرز است



کاروان خواهد گذشت از مرز



از تمام خاک ایران



تا تمام خاک خونالوده ی «اشرف»



تا پس از طوف و طوافی گرد اجساد شهیدان



ره بپوید



تا به آرامشگه پاک «حسین ابن علی » از او بپرسد:



ای حسین!



ای درمیان خطه ی اخلاق و عزت



شهر- یار شهر- یاران



ای ستاده درکنار خیل یاران در میان پهنه ی میدان



ای تو هرگز رو نکرده جز به سوی خلق و خالق



تافته رخ از اجانب



ای نه پیدا هیچ بر روی تو گردی



نی ز شیخان نی ز شاهان نی زشهشیخان



ای که در جنگ خلیفه مانده تنها



لیک، رو نکرده سوی قیصرها



ای که فارغ از کس و ناکس



تا بمانندت، نکرده همرهان را بارها پابسته ی قرآن،



ای نه بر لبهات نام مردم، اما دور از مردم



راهجستن در خیالی کال، با جهانداران



ای که راهت منطبق با شرط ایام و زمان و روزگاران



ای مطهر! ای نیالوده!



که نه آلوده نه آزرده پیام تو، کلام تو کسی را



ای تودر خود کشته بهر نفی قدرت هر هوس را



ای نه نفرین و نه لعنت کرده کس را



ای نیالوده زبان پاک رابا قصه و لالائی نیرنگ در نیرنگ



از سر شب تا سحر فرسنگ تا فرسنگ



ای که بر پیراهن خونین پاکت نیست رنگ نام و رنگ ننگ



ای نکرده هیچ گاهی



کاهساری را چو کوهی کوهساری را چو کاهی



ای که یاران را مخیر کرده ،ره آزاد بنهاده، زبهر رفتن و ماندن



ای نه بهر کشتن شب با شبی دیگر سرود صبح را خواندن



ای شهید جاودان با ما بگو اینک:



از چه فرزندان ایران



زادگان ما و تو اینسان



بعد سی سال گران



هر روز و هر شب



زیر چنگال ددان، «شمران، یزیدان ، خولیان» این زمان



انبوه قوادان و جلادان



کاینزمان دیگر نموده راه و رسم و شیوه را



بایست



پاره پاره، خونشان با خاکهای این زمین آشنای سخت بیگانه بیامیزد



چیست باری اندرین کشتار در کشتاردر کشتار در کشتار



اندرین آوار خونآوارخونآوار خونآوار



راه روشن،وآن افق که بایدش ره جست؟



راه عاشورا بگو با ماهمین بوده ست؟



رسم تو آیا چنین بوده ست؟:



مرگ را پرچم نمودن



زندگانی را دمادم سر بریدن، سوختن،با خیش خون هر دم شخودن



دل نمودن خوش به رویائی و سودائی و فردائی



که در دیروزهادیریست شمعش مرده، افسرده ست.



از تو میپرسیم:



اندرین سوگ گران بیکران آیا



صد هزاران،لردها و پارلمانترها



صاحبان چند میلیون خط و امضا



صبحگاهان در عزای کشتگان ظلم



قهوه خود را ننوشیدئند؟



جامه اندوه پوشیدند؟



اشکی آیا هیچ از چشمان اوباما فرو غلتید؟



بانوی فرهیخته مادام هیلاری



کرده ایا سوگواری؟



بر فراز پارلمانهای اروپا بیرقی دیدیم باری؟



ای دریغا ! ای دریغا !نی



باز ما ماندیم وجوی خون فرزندانمان جاری به رود خون



باز ما ماندیم جوی خون فرزندانمان جاری به رود خون



باز ما ماندیم جوی خون فرزندانمان جاری به رود خون



آی ِی ی ی ی ی ی ی ی ی ی، ای «بیدرکجا» در بیکجا عالم



گیرم از هر موجه ای فواره زد آتشفشان هول خیز خون



گیرم اینسان و بدین راه و روش این رود خون همسنگ دریا شد



گیرم از خون شهیدان سرخ دریائی به هرجا باز پیدا شد



هان زجوی خون ز رود خون ز دریاها و اقیانوس خون ما را چه حاصل



تا که کشتی را بر این دریا نه پیدا،



راه در دریای ملت نقشی ازمیهن به ساحل.



(3)







غرقه در اشک و فرو برده سر اندر پر



چشمها را میگشایم



کاروان دیریست بگذشته زخاک کربلا ومرزها اینک



پیشترازدیگران همراه با آنان که بردم نام،



اشکریزان



نک حسین ابن علی با زینب کبرا



رو به سوی لندن و پاریس و شاید بعد از آن



تا کاخ اوباما......



12 آوریل 2011







* چند خط مقدمه شعر داخل گیومه از سیاوش کسرائی



** جیب هموزن غیب: گریبان



*** بعل خدای فینیقیان در لبنان کنونی که انسانها را برای آن قربانی میکردند

**

Iraqi tensions rise over Kirkuk

مهدیه گلرو؛ پانصدمین روز زندان بدون مرخصی در سلول انفرادیمردي زنش را با 12 ضربه چاقو كشت/

 متهم به قتل: همسرم نافرماني مي‌كردحذف ملاقات شبنم مددزاده و مريم حاجيلويي با خانواده هايشان در روز سه شنبه گذشته در زندان گوهردشتاحضار کتبی لاله حسن پور برای اجرای حکم به زندان اوینانتقال زنان زندانی محبوس در زندان گوهردشت به زندان پردیس کرج. پرونده تازه مهدیه گلرو، بهاره هدایت و مجید توکلی در انتظار رسیدگیبازداشت سیما دیدار از فعالان مدنی...مادر ندا آقاسلطان از حضور سه «مظنون بسیجی» قتل دخترش در دادسرای جنایی خبر داد .



پنجشنبه, 07 بهمن 1389 ساعت 12:40 .هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان در سال‌روز تولد وی (سوم بهمن) در مصاحبه با «فرشته قاضی» از سایت «روز» اعلام کرد پرونده شکایت خانواده ندا در مرحله تحقیقات در بازپرسی است و خانواده آقاسلطان همچنان پی‌گیر معرفی و محاکمه قاتل و قاتلان ندا هستند.خانم رستمی مطلق می‌گوید: متهم به قتل را احضار کرده‌اند و تاکنون سه جلسه بازپرسی با حضور سه مظنون به قتل ندا در دادسرای جنایی تشکیل شده که ما و وکیلمان نیز در این جلسات حضور یافتیم و منتظریم که تحقیقات به پایان برسد و پرونده به دادگاه ارسال شود.سه نفری که خانم رستمی از احضار و حضور آن‌ها در جلسات بازپرسی سخن می‌گوید از اعضای بسیج هستند که روز جان باختن ندا در محل حادثه حضور داشتند.






عباس کارگر جاوید، مظنون اصلی پرونده، از اعضای بسیج است که مردم او را بلافاصله بعد از اصابت گلوله به ندا، گرفتند و به گفته آرش حجازی، پزشکی که هنگام جان باختن ندا بالای سر او بود، این عضو بسیج فریاد می‌زد: «نمی‌خواستم بکشمش».






به فاصله چند هفته، عکس‌ها و مشخصات عباس کارگر جاوید در اینترنت و در سطح وسیعی منتشر شد و خانواده ندا به عنوان مظنون به قتل دخترشان از او شکایت کردند.






دو فرد دیگر نیز از اعضای بسیج هستند که به همراه عباس کارگر جاوید سوار بر موتور در محل جان باختن ندا حضور داشتند.






مادر ندا آقا سلطان می‌گوید: «به ما گفته‌اند باید بازسازی صحنه قتل صورت گیرد و ما منتظریم برای بازسازی صحنه به ما خبر بدهند».






خانم رستمی مطلق سپس تاکید می‌کند که او و خانواده ندا همچنان پی گیر پرونده شکایتشان هستند و تا معرفی و محاکمه قاتل یا قاتلان ندا، دست از پی گیری نخواهند کشید.






او که تازه از بهشت زهرا و سپس امیر آباد (محل جان باختن دخترش) بازگشته بود می‌گوید: با خانواده و بستگان درجه یک رفتیم بهشت زهرا و یک ساعتی سر مزار ندا نشستیم و بعد من به اتفاق پدر ندا و برادر و خواهرم به امیر آباد رفتیم. جایی که ندا شهید شد، شمع روشن و گل پر پر کردیم. محلی را که ندا افتاده بود بوسیدم و برگشتیم.






مادر ندا سپس می‌گوید: چند شب پیش مصاحبه‌ای از آقای آرش حجازی دیدم که او قشنگ‌ترین اسمی را که می‌شد برای نگاه ندا و چشمان باز دخترم گذاشت بر زبان اورد. او از «نگاه آهو» سخن گفت و من واقعا به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم. ندای من آهوی بی‌پناهی بود که صیاد بی‌رحم او را صید کرد. این چند روز مدام گریه کرده و از خدا خواسته‌ام قاتل دخترم نمی‌رد و زنده بماند، و به روزی دچار شود که حتی یک پر کاه هم نتواند بلند کند. شما ببینید در مرام ما نیست که حتی وقتی می‌خواهیم سر حیوانی را ببریم، حیوان ماده باشد بلکه همیشه حیوان نر را قربانی می‌کنیم اما قاتل ندا اینقدر نامرد بود که یک آهوی بی‌پناه و سرگردان را انتخاب کرد. از خدا می‌خواهم همیشه جواب کارش را بدهد؛ نمی‌دانم با چشمان باز ندای من که به آسمان مانده بود و با نگاه ندای من، چگونه شب‌ها می‌خوابد و چگونه می‌تواند زندگی کند.






از مادر ندا درباره فیلم «یزدان تفنگ ندارد» می‌پرسم. فیلمی که با مجوز جمهوری اسلامی و توسط بسیج دانشجویی دانشگاه شریف ساخته شده است. دربخشی از این فیلم به سراغ ساکنان امیرآباد تهران رفته و از آن‌ها پرسیده شده که در این محل چه اتفاقی افتاد اما کسی حاضر به گفتن واقعیت جان باختن ندا نشده است.






خانم رستمی این فیلم را ندیده اما می‌گوید: من به محل شهادت دخترم می‌روم و مردم و ساکنان آن محله خیلی به ما لطف دارند همیشه با ما همراهی می‌کنند و دلجویی. به خود من می‌گویند که به خاطر ترس از جانمان و برای اینکه مشکلات بیشتری پیش نیاید حرفی نمی‌زنیم اما ندا همیشه در قلب ماست. در اصل می‌خواهم بگویم مردم حق دارند جلو دوربین حرفی نزنند اما با ما همراه هستند؛ همیشه به خود من می‌گویند و من واقعا از مردم تشکر می‌کنم که در تمام این مدت حتی یک لحظه نیز مرا تنها نگذاشتند و پا به پای من آمدند. مردم همیشه از ما حمایت کرده‌اند و من همین جا از همه آن‌ها تشکر می‌کنم.






ندا آقا سلطان، ۳۰ خرداد سال گذشته بر اثر اصابت گلوله‌ای جان باخت و به نماد جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شد. فیلم لحظه جان باختن او در جریان سرکوب اعتراضات مردم ایران، به نوشته «تایم»، به عنوان پربیننده‌ترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت شد؛ لحظه‌ای که چشم‌های بازش در واپسین لحظه زندگی، چشم‌های جهانیان را به وقایع ایران گشود.






شام - درعا - ساحة الكرامة و الرد على الخطاب اليوم 16-4 جزء3

شام - درعا - ساحة الكرامة و الرد على الخطاب اليوم 16-4 جزء4

شام - دوما - إعتصام شباب دوما اليوم بعد العشاء 16-4 ج2

دفاعيه محمد رضا پورشجري در دادگاه

دفاعيه محمد رضا پورشجري در دادگاه: من اين جلسه را به عنوان دادگاه به رسميت نمي شناسم زيرا که از حداقل وجاهت قانوني برخورد دار است
گزارشي از دادگاه وبلاگ نويس زنداني محمد رضا پورشجري که مقاله هاي خود را با نام سيامک مهر انتشار مي داد جهت انتشار در اختيار “فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران” قرار داده شده است. او دادگاه را به محاکمه اين رژيم تبديل نمود.لازم به ياد آوري است آقاي پورشجري در 21 شهريور ماه با يورش مامورين وزارت اطلاعات دستگير شد و به بند سپاه  وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج منتقل شد. متن دفاعيه محمد رضا پورشجري :

اما در جمهوري اسلامي دادگاه بويژه وقتي که به جرائم سياسي و عقيدتي رسيدگي مي کند ابزار سرکوب مخالفان و معترضان به وضع موجود است و نهادي است که گويا به جهت حفظ قدرت و انحصارات گروه اقليت حاکم بنا شده است.
امروز به 2 اتهام من رسيدگي مي شد توهين به مقام معظم رهبري و ارتباط با سايتهاي ضد انقلاب . در ابتدا عرض کردم که در دور? 37 سال? پهلوي دوم و در دور? 32 سال حکومت استبداد ديني هرگز هيچ دادگاه و محکم? که صلاحيت داشته و شايسته بوده باشد به اتهاماتي از جمله اتهامات سياسي و وجداني و عقيدتي رسيدگي نکرده است و من اين جلسه را به عنوان دادگاه به رسميت نمي شناسم زيرا که از حداقل وجاهت قانوني برخورد دار است،هيئت منصفه حضور ندارند ،من وکيل ندارم و نمايندگان رسانه ها نيز غايب هستند.
اما بدليل اينکه من هر از فرصتي جهت راز بيان انديشه ها و آراء خود استفاده مي برم از اين موقعيت ناخواسته نيز بهره مي جويم و عليرغم بي اعتبار دانستن اين مجلس به عنوان دادگاه از نوشتارهاي خود دفاع مي کنم.
در مورد توهين به مقام معظم رهبري بايد عرض کنم من شخصي ،شيخي ،جايگاهي به اين نام نمي شناسم. .
در مورد اتهام ارتباط با سايتهاي مجازي ضد انقلاب عرض کردم طبق ماده 19 اعلامي? حقوق بشر هر قانون اساسي و موضوعي بايد قطعا با روح و متن آن هماهنگ بوده باشد و هر گز روح و مبناي آن را نقض نکرده و اعتبار خود را از آن کسب کند کسب اطلاعات و آگاهي از هر منبع و مرجعي انتشار اطلاعات و انديشه ها بدون استثناء در امور مسلم بشر شناخته شده و … جهت تبادل افکار حق خود مي دانم که با هر فرد و گروه و نحو? فکري ارتباط داشته باشم و بر اساس حق آزادي بيان که مادر آزاديها است و هيچ فرد و مقام و قدرتي نمي تواند اين حق را از من سلب نمايد.
حرفهاي آخر:
پس در خارج از موضوع دادگاه بطور دوستانه براي حضار عرض کردم که من محصول جمهوري اسلامي هستم ،من ساخت حکومت اسلامي ام ،رژيم استبداد ديني خود مسئول توليد آدم هاي با انديشه هاي مثل من است .همانطوري که اين رژيم 7 ميليون معتاد،بيش از 3 ميلين مواد فروش ،چند ميليون زن خياباني توليد کرده است به همان نسبت نيز چند ميليون کفر گو متنفر از تمامي عربده هاي اسلام حاکمان ستمگر توليد کرده است.پيش از تسلط ضد انقلاب در سال 57 اگر مجموع نوشتها و کتب انتقادي و ضد اسلامي را جمع آوري مي کرديم يک جعبه کوچک را پر نمي ساخت اما اکنون يک کتابخانه عمومي هم گنجايش کتابها و مقالات و پژوهشهاي انتقادي و اسلام ستيز را ندارد .
سيامک مهر، محمد رضا پور شجري سابق
آذر 89
زندان رجايي شهر 20 آذر 89 بدون اطلاع قبلي اولين جلسه به اصطلاح دادگاه رسيدگي به اتهامات من در شعب? 2 دادسراي انقلاب کرج برگزار شد که به همه چيز شباهت دارد به غير از دادگاه. واژ?  داد  در فرهنگ ايران از ارجمندي بسياري برخوردار است معناي ژرف آن با آنچه در نظام استبداد اينجا به عدالت ترجمه شده هرگز برابر اين دادگاه جايگاهي که در آن مديريت جامعه به داد مردم مي رسد و حقوق آزاديهاي طبيعي مردم را که از سوي قدرت مداران مورد تجاوز و تضيع قرار گرفته اعاده مي کند.

http://khakeiran.blogspot.com/2010/08/blog-post.htm

شب گیر : باغ آینه............... شاملو

گزارش گلدستون و پرسش‌های بی‌پاسخ :



گزارش گلدستون و پرسش‌های بی‌پاسخ : در هفت مورد غیرنظامیان فلسطینی در حالی که پرچم سفید داشتند به گلوله بسته شده‌اند/ یک بیمارستان آگاهانه و به طور مستقیم مورد حمله ارتش اسرائیل قرار گرفته است رادیو فردا : نوشته ریچارد گلدستون، مسئول تهیه گزارش در مورد حمله اسرائیل به غزه، در روزنامه واشینگتن پست، در مورد اینکه اطلاع از نتیجه تحقیقات اسرائیل در مورد جنگ غزه، می‌توانست منجر به تهیه گزارش متفاوتی از سوی وی شود، واکنش‌های مختلفی را برانگیخت. اما همزمان با آنکه این قاضی بازنشسته آفریقای جنوبی، چند روز بعد ضمن دفاع از گزارش خود، به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که تنها بخشی از آن در مورد ارتکاب جنایت جنگی از سوی اسرائیل لازم به تغییر است، روزنامه بریتانیایی گاردین به مرور این گزارش و تغییر مورد اشاره آقای گلدستون و نیز پرسش‌های بی‌پاسخ در مورد آن پرداخت.
این روزنامه چاپ لندن با نگاهی به گزارش ریچارد گلدستون در بررسی حملات ارتش اسرائیل به نوار غزه، نوشت که از شواهد مندرج در این گزارش می‌توان دید که سیاست دولت اسرائیل در این عملیات نه حملات هدفمند و مشخص بلکه یک جنگ بی‌ملاحظه و بی‌مهار علیه ساکنان این بخش از قلمرو فلسطینیان بوده است.
گاردین ادامه داد، برای صداقت گلدستون باید احترام فراوانی قائل شد، اما قضاوت در مورد سایر بخش‌های این گزارش ۵۷۵ صفحه‌ای یک موضوع دیگری است. گزارش گلدستون قرار بود حقایق را بازیابد و نه در یک قالب حقوقی در مورد این مسئله قضاوت کند.
بر ملا شدن حقیقت در سه مورد باعث شده که ریچارد گلدستون بخش‌هایی از گزارش خود را پس بگیرد. این موارد عبارتند از: بمباران یک منزل مسکونی که به مرگ ۲۲ عضو یک خانواده فلسطین منجر شد ناشی از تصمیم اشتباه یک فرمانده اسرائیلی بود؛ اين افسر اسرائيلی سپس تحت تحقيقات قرار می‌گيرد؛ ارتش اسرائیل از آن زمان ۴۰۰ مورد از خطا و روش‌های بدعملیاتی را در دست تحقیق دارد. ریچارد گلدستون می‌گوید اگر این حقایق را می‌دانست گزارشی که سرپرستی تنظیم آن بر عهده وی بوده بسیار متفاوت می‌بود.
به نوشته گاردین، دو تن از سه عضو دیگر این هیئت حقیقت‌یاب با تغییر عقیده ریچارد گلدستون مخالفند. یکی از آنها به نام حنا جیلانی که قبلاً در یک کمیسیون تحقیق مشابه در مورد حوادث دارفور عضویت داشته، معتقد است که هیچ چیزی در مورد مضمون این گزارش تغییر نکرده است.
عضو دیگر این هیئت به نام دزموند تراورز، یک کارشناس تحقیقات جنایی بین‌المللی، نیز معتقد است که مضمون و لحن کلی این گزارش هنوز کاملاً درست و مستند است.
موضوع اصلی در بحث پس گرفتن این گزارش از سوی ریچارد گلدستون حمله‌ای است که طی آن ۲۲ عضو خانواده سامونی کشته شدند. این خانواده طبق اعلام سربازان اسرائیلی محل اقامت خود را ترک کرده و در خانه‌ای در محله زیتون پناه گرفته بودند. اما در گزارش حداقل ۳۵ مورد جداگانه دیگر هم بررسی شده است.
در این گزارش مشخص شده است که در هفت مورد غیرنظامیان فلسطینی در حالی که پرچم سفید به دست داشته و مشغول بیرون آمدن از خانه‌های خود بودند به گلوله بسته شده‌اند. در مورد دیگری یک بیمارستان آگاهانه و به طور مستقیم مورد حمله ارتش اسرائیل قرار گرفته است که می‌تواند موردی از جنایات جنگی تلقی شود.
در چندین مورد از رسیدن آمبولانس و مداوای مجروحان شدید جلوگیری شده است. در ۹ مورد به مراکز و زیرساخت‌های غیر نظامی حمله شده است از جمله چهار آسیاب، پرورشگاه مرغ و طیور، چاه‌های آب و تأسیسات فاضلاب. تمام این حملات بخشی از کارزار ارتش اسرائیل برای نابود کردن مراکز خدمات و نیازهای اولیه مردم در نوار غزه بوده‌اند.
روزنامه گاردین افزود که در یکی از پاراگراف‌های مهم این گزارش چنین قید شده است: «این هئیت تحقیق دریافته است که روش ارتش اسرائیل در بسیاری موارد به شکل فاحشی بند چهارم کنوانسیون ژنو را نقض کرده است که به کشتار عمدی و خسارت وارد کردن به افرادی باز می‌گردد که قاعدتاً باید مورد محافظت قرار داشته باشند. این اقدامات نشان می‌دهد که افراد مشخصی در مورد ارتکاب این جنایات مسئول هستند.»
این گزارش در مورد کشتار اعضای خانواده سامونی می‌نویسد که حتی اگر این حمله ناشی از اشتباه عملیاتی باشد، «هنوز هم بیانگر مسئولیت مستقیم دولت اسرائیل در ارتکاب به یک خطا است که طبق موازین بین‌المللی باید مورد بررسی قرار بگیرد.» صحت این بخش‌ها از گزارش ریچارد گلدستون و از جمله بخشی که در آن قید می‌شود موشک‌اندازی‌های گروه حماس عامدانه مراکز غیرنظامی را هدف می‌گرفت، هنوز پابرجاست.
روزنامه گاردین به بحث‌های سیاسی پیرامون نتیجه این تحقیقات و بازپس گرفتن آن از سوی ریچارد گلدستون اشاره کرده و افزود که حقایق مطرح شده در این گزارش به انزوا و تردیدها در مشروعیت حکومت اسرائیل در نحوه برخورد با فلسطینیان و بحران غزه خواهد افزود.
اما شاید مهم‌ترین نکته این است که در جریان عملیات ارتش اسرائیل در فاصله ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ تا ۱۸ ژانویه ۲۰۰۹ حدود هزار و ۴۰۰ فلسطینی کشته شدند. طبق آمارهای یک گروه مدافع حقوق بشر اسرائیلی حداقل ۷۶۳ نفر از این افراد غیرنظامی بوده و در این درگیری‌ها شرکت نداشتند.
در گزارش هیئت تحقیقی که به ریاست ریچارد گلدستون تنظیم شده گفته نمی‌شود که هدف ارتش اسرائیل در این عملیات کشتار عامدانه مردم غیرنظامی بوده است ولی قید می‌شود که این عملیات «به شکل آگاهانه‌ای نامتناسب بوده و هدف آن تنبیه، تحقیر و مرعوب کردن» بوده است.
هنوز به این اتهام پاسخی داده نشده است و به نظر می‌رسد که سیاست دولت اسرائیل نه حملات محدود و مشخص بلکه یک کارزار نظامی با هدف کشتن عامدانه بوده است.
روزنامه گاردین در پایان یادآور شد که معمولاً از پای در آوردن پیام‌رسان ساده‌تر از برخورد با خود پیام است. در این مورد مشخص خود پیام‌رسان کناره‌گیری کرده ولی این موضوع حقایقی را که در غزه روی داد تغییر نخواهد

- نماینده دشتی و تنگستان در مجلس گفت: در صورت لغو قانون کالای همراه ملوان یا ته لنجی، ۴۸۰ هزار نفر در استان بوشهر بیکار می‌شوند.


خبرگزاری هرانا - نماینده دشتی و تنگستان در مجلس گفت: در صورت لغو قانون کالای همراه ملوان یا ته لنجی، ۴۸۰ هزار نفر در استان بوشهر بیکار می‌شوند.
به گزارش هفته‌نامه اتحاد جنوب، سیدمحمد مهدی‌پور فاطمی در نشست کمیسیون قاچاق کالا و ارز استان بوشهر با انتقاد از یک مصوبه استانی دولت، اظهار داشت: موضوعات مرتبط با استان به ویژه کالای همراه ملوان باید در خود استان بررسی و در مورد آن تصمیم‌گیری شود در غیر این صورت نتایج مورد نظر مردم استان به‌دست نمی‌آید.
وی افزود: تمام فرمانداران شهرستان‌های ساحلی استان بوشهر مایل به حل موضوع ته‌لنجی و حمایت از ملوانان هستند.
نماینده دشتی و تنگستان با بیان اینکه کالای همراه ملوان یا ته‌‌لنجی قاچاق نیست، تصریح کرد: در حال حاضر ۸۵ هزار نفر به صورت مستقیم در موضوع ملوانی و صیادی در استان بوشهر مشغول به کار هستند.
پورفاطمی خاطرنشان کرد: بندر گناوه به عنوان یکی از بنادری که ملوانان در آن کالای همراه ملوانی وارد می‌کنند در نوروز امسال ۱۴ میلیارد تومان گردش مالی داشته و یکی از عوامل مهم این گردش مالی ورود کالای همراه ملوان بوده است.
معاون سیاسی ـ امنیتی استاندار بوشهر نیز در این نشست، در ارتباط با قانون کالای همراه ملوان اظهارداشت: در سفر اول دولت به استان بوشهر مقرر شد هر ملوان سالانه شش بار و هر بار ۱٫۵ میلیون تومان کالای همراه ملوان با خود وارد کند.
معاون استاندار بوشهر اضافه کرد: تا قبل از این مصوبه، در استان بوشهر سالانه چهار بار و هر بار ۴۰۰ هزار تومان کالا ملوانی وارد می‌شد.
وی با بیان اینکه شرایط موجود در مورد ته‌لنجی بسیار متفاوت با قبل است، عنوان داشت: مسئولیت رفع این مشکل به وزارت کشور محول شده و قرار است زمینه برای ورود کالای همراه ملوان طبق قانون فراهم تا مسائل حاشیه‌ای و دغدغه‌های ملوانان نیز برطرف شود.

رر 1000 میلیارد تومانی فارکس به کشور


 
پانيران گفت: فاركس موجب خروج حداقل مبلغي معادل 500 ميليارد تا 1000 ميليارد تومان ارز از كشور طي 3 سال گذشته شده است، هر چند اين رقم را با احتياط بايد عنوان كرد.
يك كارشناس بازار سرمايه گفت: فاركس موجب خروج حداقل مبلغي بين 500 ميليارد تا 1000 ميليارد تومان ارز از كشور طي 3 سال گذشته شده است.

بابك پانيران در گفت‌وگو با خبرنگار قضايي فارس گفت: سال 83 بانك مركزي در اطلاعيه‌اي فعاليت فاركس را غيرقانوني اعلام كرده بود اما اين اطلاعيه خيلي جدي انگاشته نشد.

وي اظهار داشت:فاركس از سال 1380 وارد ايران شد و در مدت كوتاهي توانست سرمايه زيادي را به جيب بزند اما پس از مدتي اين شركت به دليل ضرر و زيان فعاليت‌هايش را متوقف كرد و مالباختگان از اين شركت شكايتي به مراجع قضايي نكردند.

پانيران افزود: فاركس شركت هرمي نيست اما از موج هرمي‌ها استفاده كرد و حتي شركت هرمي گالف تحت عنوان فعاليت در فاركس عضوگيري مي‌كرد. پس از ضربه به 410 دفتر شركت هرمي كوئست در تهران، فاركس از شركت‌هاي هرمي اعلام برائت كرد.

اين كارشناس بازار ادامه داد: اكثر مالباختگان فاركس شكايتي نمي‌كنند، اما مالباختگاني كه 40 ميليارد تومان سرمايه خود را در اين راه از دست داده‌اند، وجود دارند.

پانيران گفت: فاركس موجب خروج حداقل مبلغي معادل 500 ميليارد تا 1000 ميليارد تومان ارز از كشور طي 3 سال گذشته شده است، هر چند اين رقم را با احتياط بايد عنوان كرد.

وي اظهار داشت: جمع جبري فعاليت در فاركس هميشه منفي است و نتيجه فعاليت منجر به ضرر سرمايه گذاران مي‌شود و مشتري فاركس در اين قمار 100 درصد بازنده است.

گفت‌وگوي مشروح فارس با اين كارشناس بازار سرمايه در اتباط با فعاليت فاركس به زودي منتشر خواهد شد.