نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱, دوشنبه

ساسانیان و اشکانیان در نمایشگاه تازه جاده ابریشم در موزه هرمیتاژ

- شنبه 19 آوريل 2014 - 30 فروردین 1393
"جاده ابریشم" عنوانی بود که برای نخستین بار در سال ۱۸۷۷ از سوی یک جغرافی‌دان آلمانی به کار برده شد. فردیناند فون ریشتهوفن این نام را برای مسیری به درازای هفت هزار کیلومتر به کار برد که از چین آغاز می‌شد، هند، آسیای مرکزی، ایران و میانرودان را طی می کرد و به قلمرو رومی‌ها می‌رسید؛ مسیری که تا سده پانزدهم میلادی به مدت ۱۷۰۰ سال، بزرگترین شبکه بازرگانی دنیا بود.
گنجینه بزرگی از آثار فرهنگی-هنری تمدن‌های این مسیر در در موزه هرمیتاژ سنت پترزبورگ قرار دارد. از ماه مارس، بیش از ۲۵۰ اثر از این مجموعه به بخش اروپایی هرمیتاژ در هلند آورده شده تا برای شش ماه در آمستردام به نمایش درآیند.
نقاشی‌ها و مجسمه‌هایی از چین، آبگینه‌های رومی، بشقاب‌های سُغدی، بخوردان‌هایی از میانرود و سکه‌هایی از دوران ساسانی در ایران از جمله آثار به نمایش درآمده در نمایشگاه اند که برخی از آنها تاکنون هیچ گاه از روسیه خارج نشده بودند. نشان‌هایی از زمان اشکانی با طرح پادشاهان آن دوره و همچنین سکه‌هایی از زمان فرهاد یکم از دیگر آثار ایرانی در این نمایشگاه هستند.
سهم ایران در نمایشگاه بیشتر در پیوند با دوره ساسانیان است؛ زمانی که ایران مانند یک ترانزیت امروزی برای جایجایی ابریشم از چین به بیزانس عمل می‌کرد و از این راه به درآمد سرشاری دست می‌یافت.
آثار گردآوری شده برای نمایشگاه "جاده ابریشم" به سیزده منطقه از مسیر این جاده تعلق دارند. بیشترین بخش از آثار با کوشش‌های باستان‌شناسان روس و همچنین با یاری پژوهشگرانی از اروپا و ژاپن در سده‌های نوزدهم و بیستم گردآوری شده‌اند.
در نمایشگاه، آثار به ترتیب جغرافیایی و با دو امکان گزینش (از باختر به خاور و برعکس) به بازدیدکنندگان عرضه شده‌اند.
آنچه به نمایش درآمده محدوده زمانی پیش از میلاد مسیح تا سده‌های میانه (قرون وسطی) را دربر می‌گیرد و همچنین دگرگونی مذهبی در منطقه از آیین بودایی و مسیحیت تا اسلام را نیز نمایندگی می‌کند. نمایشگاه تا سپتامبر ۲۰۱۴ برپاست.
موزه هرمیتاژ در سنت پترزبوگ همچنان در حال پیگیری برنامه‌های پژوهشی در مسیر جاده ابریشم است. کوشش‌ها در این زمینه بیشتر در کشورهای آسیای میانه و به ویژه در پنجکنت (تاجیکستان کنونی) در جریان است.
  • نشان برنزی با طرح یک پادشاه اشکانی (ایران – سده یکم پیش از میلاد)
  • مجسمه چوبی از یک بوداسُف (از استان گانسو در چین – سده هشتم میلادی)
  • نقاشی‌ روی بوم با الهام از آیین بودایی (از مغولستان – سده دوازدهم میلادی)
  • مجسمه‌های کوچک شش شتر (از ختن، سده دوم میلادی)
  • حکاکی روی سنگ (از ایران، دوره ساسانی)
  • قطعه‌ای از یک حاشیه زینتی (از باختر یا تخارستان، سده دوم میلادی)
  • کاسه با نقش سوارکار (از خوارزم، سده هفتم میلادی)
  • سکه دراخما (از زمان فرهاد یکم اشکانی، سده دوم پیش از میلاد)
  • بخوردان (کشف شده در نزدیکی سمرقند، سده هشتم میلادی)

دریاچه اورمیه زیستگاه بیش از سیصد گونه جانوری بوده است مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی می‌گوید ۹۳ درصد دریاچه ارومیه خشک شده و شوری آب آن تقریبا دو برابر میزان استاندارد شده و به حالت فوق اشباع رسیده است.


دریاچه اورمیه زیستگاه بیش از سیصد گونه جانوری بوده است
مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی می‌گوید ۹۳ درصد دریاچه ارومیه خشک شده و شوری آب آن تقریبا دو برابر میزان استاندارد شده و به حالت فوق اشباع رسیده است.
به گفته حسن عباس‌نژاد در حال حاضر هر روز از میزان آب این دریاچه کم می‌شود و فعلا ۲.۳ میلیارد متر مکعب آب در دریاچه ارومیه باقی مانده که ۷ درصد مساحت آن است.
این در حالی است که تیرماه سال پیش اعلام شد ۷۵ درصد این دریاچه خشک شده است.
آقای عباس‌نژاد امروز گفت اگر اقدامات لازم برای احیای دریاچه تا تابستان انجام نشود بخش جنوبی، مهمترین کانون زیستی این دریاچه، نیز خشک و امیدها برای احیا کمرنگ‌تر خواهد شد.
از جمله این اقدامات می‌توان به "حفاظت از ذخایر ژنتیکی، تعیین ظرفیت پوشش گیاهی جزایر پارک ملی دریاچه ارومیه، تجهیز یگان‌های حفاظتی، ایجاد ایستگاه‌های سنجش ریزگردهای نمکی و ایجاد سطوح آبگیر" اشاره کرد.

رحیم حب نقی رئیس دانشگاه ارومیه

"دریاچه ارومیه در سال ۱۳۵۲ به عنوان پارک ملی و در سال ۱۳۵۴ به عنوان یکی از تالاب‌های جهان به ثبت رسیده و جدیدا رتبه یک جهان در شورترین دریاچه را به خود اختصاص داده است."
یکی دیگر از این اقدامات "انتقال آب به جزایر و تالاب‌های حاشیه دریاچه ارومیه" است که برای "حفظ ذخایر ژنتیکی و حیات وحش" موجود ضروری است.
مقامات دولتی خشکسالی در دو دهه اخیر را عامل خشک شدن دریاچه ارومیه می دانند اما کارشناسان محیط زیست سیاست‌های حکومت در ۱۵ سال گذشته را علت اصلی این فاجعه محیط زیستی می دانند.
توسعه بیش از حد کشاورزی و مصرف بی رویه آب از جمله حفر چاه‌های عمیق از جمله این دلایل است.
احداث سد بر روی یازده رود آب شیرین که به دریاچه ارومیه می ریخت نیز با انتقاد کارشناسان روبرو بوده است. بر روی برخی از این رودها چند سد زده شده است.
به علاوه کارشناسان محیط زیست عبور بزرگراه شهید کلانتری از وسط دریاچه ارومیه را هم از عوامل تخریب این دریاچه می دانند.

عوارض خشک شدن دریاچه ارومیه

  • ظهور شن و ماسه‌های روان
  • شیوع بیماری‌ها
  • ایجاد کانون ریزگردها
  • خروج حیات وحش
  • از بین رفتن گونه‌های آرتمیا اورومیانا
  • تغییر آب و هوای منطقه
  • غیر قابل استفاده شدن پوشش‌های گیاهی برای گونه های جانوری
این بزرگراه برای کوتاه کردن مسیر جاده‌ای ارومیه و تبریز احداث شد و چرخه آب از شمال به جنوب دریاچه را مختل کرد.
مختل شدن چرخه آب از شمال به جنوب دریاچه باعث شد که بخش جنوبی را به دلیل شوری زیاد رو به نابودی برد.
علاوه بر این پسروی آب دریاچه در شرق و جنوب شوره‌زارهایی به وجود آورده و به علت غیر قابل کشت شدن زمین های کشاورزی، دهها روستای منطقه متروکه شده‌اند.
پیش از این جواد جهانگیرزاده، نماینده ارومیه، گفته بود اگر این دریاچه خشک شود در بسیاری از استان‌ها باران نمک خواهد بارید و باعث آواره شدن ۱۳میلیون نفر خواهد شد.
انتقال و پمپاژ آب از رودخانه های ارس و سیلوه یکی از راه‌هایی است که برای جلوگیری از خشک شدن این دریاچه مطرح شده است اما مجلس در سال ۱۳۹۰ با دو فوریت تصویب این طرح مخالفت کرد.
پیشینه فساد اقتصادی یا عصر پیدایش «جنایتکاران مالی» در ایران
غلامحسین دوانی


فساد مالي و پول‏شوئي زائيده نظام سرمايه‏داري جهاني است لذا به عنوان يك پديده فرا مالي مورد مناقشه قرار دارد. از آنجا كه فساد دايره وسيعي از فعاليتهاي جامعه را در بر مي‏گيرد از ديدگاههاي مختلفي مي‏تواند مورد بحث و مناقشه قرار گيرد.اصطلاح فساد از ریشه کلمه لاتین (رامپیر)  معنی شکستن به این معنی است که در فساد چیزی می‌شکند (نقض می‌شود) که ممکن است یک هنجار اخلاقی یا قانونی یا حتی مقررات اداری- مالی باشد. در یک تعریف عام فساد به عنوان پدیده‌ای برخاسته از تلاقی منافع بخش‌های عمومی و خصوصی با یکدیگر، حاصل رفتار منفعت جویانۀ کسانی است که نمایندگی بخش دولتی یا عمومی را بر عهده داشته و از قدرت یا اختیارات دولتی برخوردارند و از این قدرت برای مقاصد شخصی، خانوادگی یا گروهی با انگیزه‌های کسب فرصت‌های سیاسی یا اقتصادی سوء استفاده می‌کنند. بانک جهانی فساد را "سوء استفاده از قدرت دولتی برای تامین منافع شخصی قلمداد می‌کند". این تعریف البته ناقص و مشمول سوء استفاده‌کنندگان بخش خصوصی که بانک جهانی داعیه طرفداری از آن را دارد نمیشود در حالیکه با توجه به تعریف پیشگفته فساد ، این مقوله هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی وجودداردو حوزه عملکردی فساد در بخش جرائم   اقتصادی قرار دارد که دادستان کل کشور اخیرا اظهار داشته اند ما در ایران جرمی بنام جرائم اقتصادی تعریف شده نداریم و پیشنهاد داشته اند که از همان اصطلاح مفسد فی الارض استفاده شود !
چگونه می‌توان فسادی که در بطن سرمایه نهفته است را به شیوه‌ای صحیح کنترل کرد تا  مانع ثروت مولد و توسعه اقتصادی یک کشور نشود؟ یافتن پاسخی برای این پرسش از آن جهت حائز اهمیت است که با ورق زدن تاریخ نه چندان دور اقتصاد ایران، در می‌یابیم که فساد اقتصادی در کشور با چنان سرعتی در حال  افزایش است که در شرایط متفاوت نا‌خودآگاه موجب به وجود آمدن پدیده‌ای به نام  «مافیای اقتصادی» در کشور شده است.همچنین،  از این منظر می‌توان شباهت‌های قابل تاملی را  میان ایران و شوروی سابق که به دلیل چنین فسادهایی در سال ۱۹۹۱ میلادی فرو پاشید، یافت.  اصلی‌ترین شباهت آن است که بعد وقوع انقلاب‌هایی که در هر دو کشور شکل  گرفت نوعی سرمایه داری دولتی انحصاری بر کشور حاکم شد که خط قرمزی بر تعامل و رقابتی که پیش  نیاز توسعه اقتصادی در هر کشور است کشید. باید روشن سازیم چگونه اقتصاد یک کشور می‌تواند مسیر فساد را طی کرده و مافیایی شود؟  ابتدا لازم است بدانیم‏‏‏‏‏‏‏‎، درهرکشوری که پنهان‌کاری صورت گیرد و مسئولان  عادت به پاسخگویی نداشته باشند فسادهای گسترده اقتصادی، اداری و... به وجود خواهد آمد.  در ایران از ۳۵ سال گذشته تا کنون، به دلیل آنکه در بطن هیچ یک از دولت‌هایی که بر  سر کار آمدند اخلاق ،پاسخگویی و شفاف‌سازی وجود نداشته عوامل  ظهور و بروز فساد اقتصادی و سیاسی در ایران فراهم شد. در سال‌های مختلف و در هر مقطع از دوران بعد از جنگ تا اکنون، به دلیل تغییر رویه و اخلاق برخی دولتمردان، روند سرعت و رشد فساد اقتصادی در ایران با نوسان‌های بسیاری همراه اما همواره فساد در رگ‌های اقتصاد ایران در جریان بوده است. بانك جهاني در  گزارشات خود پيرامون چگونگي اقتصاد ايران اظهارمی دارد: «اقتصاد ايران نه دولتي و نه خصوصي است».بررسي گفتار مذكور حكايت از آن دارد كه ارزش افزوده اقتصاد كشور (به استثناي نفت) نصيب بخش دولتي و بخش خصوصي نمي‌شود بلكه در اختيار بخش خاصي قرار مي‌گيرد كه معروف به «شترمرغ» است. اين بخش كه متصل به بخش دولتي است در عمل خصوصي‌ترين بخش‌هاي اقتصاد كشور را در چنگ دارد. اين‌گونه اقتصادها كه طفيلي‌ترين نوع كسب و كار در جهان محسوب مي‌شوند به يك امتياز خاص «رانت» وصل هستند كه مي‌توانند حتي دولت را به چالش كشانند و همین بخش باتفاق جناح دولتی حامی آن ، مبتکر و ریشه فساد هستند. وقتی به ۳۵ سال پیش و دوران بعد از جنگ اشاره میشود میتوان دریافت  چگونه در این دوران که کشور با بحران‌های بزرگ اقتصادی مواجه بود و نیاز به سازندگی در اقتصاد ایران وجود داشت، فرصت ایجاد بسترهای فساد و مافیایی شدن اقتصاد به وجود آمده بود ؟ از همان  دوران چنگ و بویژه سالهای بعد از جنگ بسیاری از افراد و دولتمردان به واسطه فرصتی که از طریق رانت و ویژه خواری برای آن‌ها فراهم شده بود توانستند منابع درآمدی کلانی را از پول خون جوانان کشور به دست آورند. افرادی بودند که در‌‌ همان شرایط وام‌های کلان ارزی گرفتند و هیچوقت هم  آنرا به خزانه کشور باز نگرداندند و نیز افرادی که به اسم صنعت‌گر و کارآفرین وام‌های کلان دریافت کردند اما به جای آنکه آن منابع را صرف ساخت کارخانه و سوله کنند‏،از طریق صورتحسابهای قلابی از کشور خارج و این منابع دیگر به کشور باز نگشتند. در‌‌ همان دوران آقای احمد توکلی مقاله‌ای را در روزنامه رسالت به چاپ رسانده و مدعی شد در دوران  جنگ در حدود یک هزارو ۲۰۰ میلیونر در کشور وجود دارند که در دوران قبل از انقلاب  خبری از این تعداد میلیونر در ایران نبوده و این‌ افراد در دوران  جنگ فرصتی برای رشد پیدا کرده‌اند. در آن زمان و بویژه پس از پایان جنگ و دوران سارزندگی بسیاری از افراد سود جو ( همانهائی که در دوره جنگ چراغ قوه احتکار یا آهن قراضه جمع آوری و یا در جنوب و شمال شهر به زمین خواری مشغول بودند توانستند به صف غارت‌گران ثروتمند بپیوندندکه در دوره دولتهای نهم و دهم ( موسوم به دولت پاک ) ناپاکترین این افرادعنان اقتصاد طفیلی را- به یمن یارانه و تحریم – بدست گرفتند، چنین افراد و گروههای رانت‌خواری در دنیا با صفت  «جنایتکاران مالی» معرفی می‌شوند. در واقع بعد از پايان جنگ تحميلي كه موضوع بازسازي كشور با راهبرد خصوصي‌سازي مطرح شد با توجه به محدوديت‌هاي قانوني و عكس‌العمل افكار عمومي كه تازه سر از يك جنگ دهساله بيرون آورده بودند شعار خصوصي‌سازي به معناي واقعي آن نتوانست جامه عمل بپوشد اما گروهي متشكل از نخبگان دولتي، نهادها و بخش‌هايي از قشرهاي بي‌هويت جامعه -كه نقش پاسبان نخبگان را عهده‌دار بودند -توانستند با استفاده از فرصت ايجاد شده خصوصي‌سازي دارائیهای ملت را -که نزد دولت بامانت بود - به عنوان مايملك خود مصادره نمايند. وزارتخانه‌هايي نظير وزارت نيرو، وزارت نفت و زيرمجموعه‌هاي آن، با استفاده از شعار كاهش حجم تصدي‌گري دولت، اقدام به تشكيل خلق‌الساعه شركتهاي متعدد به نامهاي تعاوني كارگران، تعاوني كاركنان، شركتهاي خدماتي، فني و مهندسي نمودند و بخشهايي از كاركنان ستاد اين وزارتخانه‌ها نيز به طرق مختلف (بازنشستگي پيش از موعد، بازخريد يا مأمور) به اين شركتها منتقل شدند و براي اينكه انگيزه براي انتقال افراد به اين شركتها فراهم شود در ارجاع كار و قرارداد به اين شركتهاي نوپا و تازه تأسيس كوتاهي نشد. مثلاً در شركتي كه رئيس كميسيون معاملات آن خود سهام‌دار شركت ديگري به شمار مي‌رود (حتي با تعداد اندك سهام) طبيعي است كه عمده قراردادهاي وزارتخانه متبوع خود را‌ بدست اين شركتها واگذار نمايد. بهر حال اين دوران  هم فال بود و هم تماشا. شركت‌بازي از دهه 1370 به اوج رسيده بود بطوري كه حتي وزارتخانه‌هايي هم كه اصولاً ارتباطي با اقتصاد و تجارت نداشتند فارغ از وظايف اساسنامه‌اي و قانوني خود وارد اين بازي شيرين شدند كه برخي موارد آن در روزنامه‌هاي كشور مطرح شد. دهها نهاد، بنياد، موسسه خيريه و صندوق قرض‌الحسنه و ... تأسيس و وارد بازار پول و اقتصاد كشور شدند. مكلا و معمم زير يك سقف با شعار خصوصي‌سازي عملاً بخش خصوصي و بخش دولتي را به زير تكفل خود درآوردند. در هر مناقصه و مزايده دولتي پاكت باز و بسته با هم گشوده مي‌شد و برنده از پيش تعيين شده در يك مسابقه نابرابر، برابر سايرين اعلام مي‌شدند. سرانجام اين حركت به آنجا منجر شد كه يك موسسه خيريه مدعي اجراي طرح‌هاي عظيم و يك شركت خلق‌الساعه تك‌نفري نيز خواستار اجراي طرحهاي عظيم پتروشيمي از طريق فاينانس گردد. دهها فاينانس‌كننده و شركت خارجي بي‌هويت هم پس اين معركه موضع گرفتند. بيشترين اين عمليات در دو وزارتخانه كليدي كشور (نيرو – نفت) از طريق تجمع كاركنان در شركتهاي جديد الولاده و دست‌يازي به طرحهاي عظيم و اجراي نه چندان موفق اين طرحها گرديد. برخي متوليان و مسئولان دولتي دستگاهها هم در فكر آتيه بازنشستگي خود عملاً كوشش نمودند برخي امكانات قابل توجه را بصور مختلف به اين شركتها واگذار تا در صورت بازنشستگي يا بركناري و الحاق به اين شركتها بتوانند عايدي آتي خود را حفظ كنند و در پايان هر سال نيز در گزارش عملكرد وزراتخانه‌اي خود واگذاري قراردادها و طرحها به اين شركتها را به عنوان كاهش حجم تصدي‌گري و حتي عنوان و خصوصي‌سازي را عملاً پايان يافته تلقي مي‌كردند. با اجرای  قانون برنامه سوم و چهارم توسعه و موضوع واگذاري سهام دولت در شركتها مسئله واگذاري تمام و تمام اين گونه شركتها به يك معضل اساسي تبديل شده زيرا  از يك طرف تجمعي از نيروي انساني در اين شركتها بوجود آمده و از طرف ديگر اين شركتها صرفاً با رانت مي‌توانند ادامه زندگي دهند و دورة رانت هم ظاهراً به سر آمده است؟! لذا شاهد ظهور پدید های بناهای ( م- ا) ، (ب - ز) ، (ض) که با ناههای  افشین و بابک و جمشید و شهرام و کامیلیا و... شناخته شده اند میباشیم .اگرروزگاری باید چفیه و تسبیح بدست می بودند امروز رسما کت و شلوار و پاپیون و ساعت میلیاردی بدست ظاهر میشوند !!  و در همه اجزای اقتصاد و حوزه های اجتماعی وورزشی با پورشه و لکسوز و خرید و فروش کلیه و زد وبند های ورزشی (  برای اطلاغات بیشتر به کتاب فوتبال برعلیه دشمن مراجعه شود)
برای توضییح بیشتر باید یاد آور شد در واقع در این دوران به دلیل تفکر جدیدی که براقتصاد ایران حاکم شده بود دولتمردان بر این باور بودند که با مصرف‌زدایی و نیز تزریق نقدینگی به کشور می‌توانند اقتصاد کشور را از بحران اقتصادی دوره جنگ خارج نمایند. بررسی موضوع نشاندهنده آنست که موج خصوصی سازی که از دهه هفتاد شروع و به ویژه در پنجسال اخیر شدت یافته، نوعی قانون‌گریزی خاص را بهمراه داشته است. تصور عده‌ای از تئوریسین‌های اقتصاد آزاد آن است که ساز و کار بازار خود انتظام بوده لذا نیازی به نظارت و یا کنترل بر بازار وجود ندارد. این تفکر که در چند ساله اخیر ورشکستگی خود را در عرصه سرمایه‌داری جهانی با ظهور بحران‌های مالی به اثبات رسانیده متاسفانه هنوز در کشور ما رایج است. واقعیت آن است که بدلیل محدودیت‌های بازار در سرمایه‌گذاری‌ها، امواج نقدینگی سرگردان در سه عرصه "سهام، مسکن، ارز و طلا" در نوسان بوده و هر از چندگاهی یکی از این بازارها را هدف قرار می‌دهد. تجربه کشورهای موفق نشاندهنده آن است که بازار بدون نظارت همچون فیل مستی است که در مسیر خود همه چیز را بنابودی می‌کشاند. بررسی اجمالی گزارشات انتشار یافته نشان میدهد که حجم خصوصی‌سازی کشور رقمی حدود 80 میلیارد دلار برآورد شده که نود درصد آن در دوره آقای احمدی نژاد صورت گرفته که متاسفانه تدقیق در این موضوع نشان می‌دهد که اهداف خصوصی‌سازی در راستای مشارکت‌های مردمی تحقق نیافته و موضوع خصوصی‌سازی یکی از بازارهای هدف برای سوداگران مالی، تاسیس و یا خرید بانک‌های کشور بوده بطوریکه تعداد تقاضاهای تاسیس بانک‌ها مشابه تقاضای تاسیس مدارس غیرانتفاعی در آغاز دهه هشتاد بوده که پیامد این فاجعه  17 درصد از سهم خرید گرانترین اتومبیل دنیا ( پورشه) در ایران توسط آقاها و آقازاده های آنان در کشوری میباشد که گفته میشود بالای سی درصد زیر خط فقر زندگی می کنند.فساد خصوصی سازی حتی به مراکز درمانی کشور و باشگاههای ورزشی رسوخ نموده که پرونده های اخیر فساد در ورزش تحت عنوان" لکسیوز گیت" و مشارکت فعال  پزشکان باصطلاح متعهد درتاسیس برخی بانکهاومعاملات کلیه فروشی وتشدید  پدیده زیر میزی  از دیگر این موارد است.مضحکتر از همه آنست که بانیان فساد از طریق زر خرید کردن برخی رسانه های جمعی و نمایندگان مجلس و مقامات ارشد مرتبا در بوق و کرنا می زنند که مبارزه بافساد سرمایه داری را از کشور فرار میدهد . اینان خود بخوبی می دانند که در هیچ کشوری از دنیا نمیتوانند همچون ایران به چپاول فعلی ادامه دهند لذا در ایران زمینگیر شده اند و حتی سرمایه های خارج از کشور خودرا از ترس تحریم نیز بایران آورده اند.
به نظر می‌رسد در دوران سازندگی تلاش بر این بود با توجه ویژه به سرمایه‌داری و  سرمایه‌گذاری، راه برای توسعه اقتصادی در کشور فراهم شود. این در حالی بود که در آن دوران به دلیل به وجود آمدن یک «آنارشیسم اقتصادی»، کنترل اوضاع از دست دولت خارج شد و طبقه جدیدی (New Class)در ایران به وجود آمد که گرایش‌های زیادی به تجمل‌گرایی داشتند. بعدها ادامه این روند و نگاه به مقوله سرمایه‌داری در ایران موجب بروز و ظهور فسادهای بزرگ و کوچک اقتصادی در کشور شد! در دوران بعد از جنگ تفکری بر دولتمردان ایران حاکم شده بود که می‌گفتند فساد اقتصادی همیشه بد نیست و معتقد بودند فساد روغن چرخ توسعه میباشد لذا نباید خیلی هم با فساد مبارزه کرد چون در بسیاری از موارد دیده شده که می‌تواند موجب توسعه اقتصادی شود که این تفکر بویژه در شهرداری وقت غالب بود ؛ و بحث‌هایی از قبیل اینکه اگر فساد بتواند موجب توسعه در کشور شود باید از آن استقبال حمایت کرد. در‌‌ همان زمان بود که یکی از مسئولان شهرداری اعلام کرد که هر اقدامی در ایران شدنی است و تنها نرخ انجام آن متفاوت است. این اظهار نظر، بدان معنی است که دقیقا از‌‌ همان زمان مسیر فسادهای اقتصادی که کوچک‌ترین آن پرداخت رشوه سازمان یافته بود گسترش رسمی یافت. بعد از دوران سازندگی به دوره  اصلاحات می‌رسیم که عملا با قانونگذاری بخصوص در جارجوب خصوصی سازی و بانک بازی خصوصی ، بسترهای به وجود آمدن فساد اقتصادی، شاید با روند سرعتی کمتر، در کشور نهادینه شد و در دوره دولت نهم و دهم ( که باشعار مبارزه با فساد ظهور کرد) ، اوج فساد در کشور تحت عنوان دورگذر تحریم صورت گرفت . جالب آنکه در همین دوران سروکله ثروتمندان نوظهور ایرانی مشابه  ثروتمندان نوظهور روسی  همچون علیشیر عثمان اوف ( صاحب باشگاه آرسنال ) و رومن آبراموویچ ( صاحب باشگاه چلسی)در باشگاههای ورزشی کشور باز شد وورزش را هم به فسادآغشته کردند که پرونده آن هم در حال بررسی است بطوریکه ویروس فساد همه فضای کشوررا آلوده کرده است.
اگر بخواهیم منصفانه و مستند بحث کنیم باید گفت در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی برای عمل به برنامه سوم توسعه و اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی در کشور، خصوصی سازی بانک‌ها آغاز شدبطوریکه در حال حاضر ثمره آن اقدامات عجولانه وجود  بیش از ۶ هزار شرکت تعاونی اعتباری مجوز دار و صدها موسسه مالی اعتباری غیر مجاز بنامهای قرض الحسنه و ...در کشور میباشد که عملا کار بانک‌ها یعنی عملیات وام دهی را انجام می‌دهند و بنوعی خلق پول می کنند!. این روند در دوران دولت‌آقای احمدی نژاد به شدت قوت گرفت و تحت عنوان قانونمند کردن فعالیتهای موسسات اعتباری، عمده آنان را در قالب ادغام مجوز دار و به تعبیری فساد را قانونمند کردند و برخی از مقامات ارشد بانک مرکزی هم به عنوان اعضای هیات مدیره این موسسات در قبال دریافت میلیاردها تومان ( سرقفلی اعطای مجوز) منصوب شدند.از طرف دیگر در دولت آقای  احمدی‌نژاد سیر نابخردی و سنت گریزی سرمایه داری سنتی با تزریق حدود 450 هزار میلیارد تومان نقدینگی و دست یابی به منابع ارزی 700 میلیارد دلاری و درآمد 100 میلیارد دلاری حاصل از خصولتی سازی با تزریق پول و ارز  به کشور عملا شاهد ظهور قارچ گونه موسسات مالی و پولی هستیم که اقتصاد ایران را تحت سلطه خود قرار داده‌اند بطوریکه گفته میشود همه مقامات ارشد برای خود یا اعوان و انصارشان مجوز صرافی ، موسسه مالی ، موسسه آموزشی غیر انتفاعی و دانشگاه دریافت کرده اند-  مثلا گفته میشود یک باند خاص سه صرافی بانامهای مختلف که برخی از آنها همجوار بانک مرکزی است تاسیس  ودر دوران تحریم منافع عظیمی را با باصطلاح دورزدن تحریم کسب کرده اند- ودر چنین شرایطی بانک‌ها به جای عمل به وظایف بانکی خود در حال گسترش بنگاههای زیر مجموعه‌های خود هستند، به طوریکه هم اکنون در حدود بیست  شرکت سرمایه گذاری متعلق به بانک‌ها، بورس تهران را کنترل می‌کنند. افرادی که اقتصاد خوانده هستند می‌توانند با مطالعه کتاب «دکترین شوک» اثر خانم نوامی کلاین، به عمق این فاجعه  پی ببرند. متاسفانه در هر سه دوره فوق برخی اقتصاد خوانده های وطنی که عملا نقش کارگزار تئوریهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را بازی میکردند در پیدایش این فاجعه اقتصادی شریک بوده اند. در حال حاضر  فضای عمومی اقتصاد در کشور از هم پاشیده و بخش تولید و صنعت نیز زمین گیر است. هیچ کس مخالف سرمایه و سرمایه داری در هیچ کشوری نیست و چه بسا اگر جریان سرمایه در فرایند روندی  سالم و با شیوه‌ای صحیح انجام شود بتوان با باز تولید ثروت موجبات رشد و توسعه اقتصادی کشور‌ را فراهم کرد که این امر مستلزم برقراری حکمرانی خوب متضمن دستکاه قضائی مستقل و شجاع ، حسابرسی مستقل و مطبوعات آزاد و مستقل در جهت شفاف سازی ، مسئولیت پذیری ، حسابخواهی عمومی است . نمونه مشخص این موضوع- فارغ از خط بندیهای سیاسی- در افشای فساد اخیر ترکیه توسط قضات مستقل و یا محاکمه ژنرال مشرف در پاکستان میباشد   . اما نکته حائز اهمیت آن است که در ایران نوعی سرمایه داری غارتگر یا کازینوئی بویژه در بازار سرمایه و پولی ظهور کرده که فساد در روح آن  نهفته و کوشش نموده ارکان قضائی – رسانه ای کشوررا نیز آلوده نمایدکه برخی رسانه ها بعنوان پشت جبهه این فساد مشغول روزمزدی بوده و هستند که نمونه های  آن در داگاه فساد بانکی و همچنین پرونده راننده پرواز ارز( آقای ب- ز) افشا شد. ظهور موسسات مالی – اعتباری که عملا فعالیت بانکی بدون مجوزفعالیت بانکی دارند و مقام ناظر ( بانک مرکزی) هم حریف آنان نمیشود ! از نمونه های موفق فساد در ایران بوده است .! لذا دولتمردان چنانچه به آرمانهای مردم و اتنخابات وفادار باشند ‌باید تلاش کنند تا با راهکارهای عملی و قابل تامل، مسیر فساد را بسته تا سرمایه بتواند راه صحیح خود را پیدا کند وبا اولویت دادن به بخش واقعی اقتصاد ( تولید ، صنعت و خدمات فنی و مهندسی) ، اجازه ندهند بخش غیر واقعی اقتصاد همچون سفته بازی و سهم بازی و سرمایه ربائی پیکره اقتصاد را آلوده سازند تا بتوان ریشه سرمایه داری انگلی را قطع نمود.برای بسیاری این سئوال مطرح شده که چطور می‌توان هم سرمایه را رشد داد و هم از فساد آن جلوگیری کرد؟ در پاسخ باید گفت فراموش نکنیم که فساد در ذات سرمایه نهفته و مبارزه با فساد جز از طریق کنترل آن امکانپذیر نمی باشد که در این میان نقش دولت‌ها به عنوان راهبرد توسعه بسیار اساسی است. راهکار این است که به جای تکیه بر درآمدهای نفت، گاز و منابع زیر زمینی، به نیروی انسانی این سرمایه‌های لایزال  تکیه شود. دقیقا‌‌ همان سیاستی که کمابش در کشورهایی مثل چین و برزیل انجام شده و نتیجه مطلوبی هم  در پی داشته است.البته  با توجه به بحرانی که هم اکنون گریبان گیر اقتصاد غرب است، شاید بتوان مدل ژاپن را به عنوان نمونه توسعه در ایران معرفی کرد. طبق شیوه پسندیده ای که بین همه نحله فکری اقتصادی ژاپن وجود داشت مقرر شده بود که این کشور بتواندبا اجرای آن‌ها نسبت به توسعه اقتصاد کشورش اقدام کند، دولت و دولتمردان تنها ملزم بودند به منافع کشور ژاپن فکر کنند و نه غرب و شرق ، بطوریکه حتی تئوریسین های مارکسیست ژاپن و لیبرالهای آن بر خلاف همقطاران ایرانی خود پیرو شوروی و یا امریکا نبودند و با  به کار گیری نیروی کار آزموده ،  شایسته سالاری را سرلوحه فعالیت‌های خود قرار دادند. اما متاسفانه در ایران تفکرات  کثیف ترین و هارترین جناحهای سرمایه داری نئولیبرالی تحت عناوین فریبنده اقتصادی و کارآفرینی و مقررات زدائی کشوررا به میدان طرح  کاد درآورده که نتیجه فاجعه بار آن اجرای طرح مخرب یارانه و در حال حاضر نیز بحث  طرح بخشش بدهیها وجرایم کارخانه دارانی که منابع ریالی تسهیلاتی را یا تبدیل باملاک و مستغلات و یا تبدیل به ارز و از کشور خارج کرده اند مطرح شده که در واقع این آقایان سه بار منابع مالی کشوررا به جیب زده اند یکبار بصورت تسهیلات ارزان قیمت ، یکبار استفاده از آن در املاک ومستغلات و حالا هم قرارست اصل و جرائم را ببخشند !

در سال1791 توماس جفرسون (سومین رییس جمهوری آمریکا) در مورد فعالیتهای مخرب بانکی گفته بود : "من اعتقاد دارم  که نهادهای بانکی برای آزادی­های جامعه بسیار خطرناک­تر از ارتش­های دائمی هستند. آن­ها هم­اکنون یک اریستوکراسی­ پولی به وجود آورده­اند که حکومت را به بازی گرفته اند. قدرت انتشار پول را باید از بانک­ها گرفت و به مردم سپرد. زیرا چنین حقی از آن خود مردم است. اگر مردم آمریکا اجازه دهند که بانک­های خصوصی کنترل انتشار پول رایج کشور را در اختیار داشته باشند، بانک­ها و شرکت­های بزرگ ابتدا از طریق استفاده از تورم و سپس ضدتورم هستی و ثروت مردم را از دست­شان خواهند ربود و کودکان آنان در قاره­یی که پدران­شان فتح کرده بودند، بی­خانه و خانمان در کوچه­ و خیابان سر از خواب برخواهند داشت.". اما این هشدار توماس جفرسون که بعنوان رئیس جمهور خودرا نماینده قاطبه مردم می دانسن ( و نه نماینده یقه سفیدان و ناپان اقتصادی ) در ایران با گفتار های سخیف مردانی که بوئی از اقتصاد و سیاست نبرده بودند روبرو شد .خود آقای احمدی نژاد زمانی گفته بود:  
" عده‌ای پول‌هایی را گرفته‌اند، ولی پس نمی‌دهند که این عده سه دسته هستند. دسته‌ی اول وام‌گیرندگان خرد و دسته‌ی دوم کسانی هستند که برای پایه‌گذاری تولید و راه‌اندازی کارخانجات در سطح کشور وام گرفته‌اند و دسته‌ی سوم نیز که بیش‌ترین معوقات بانکی را دارند، کسانی هستند که به بهانه‌های گوناگون برای واردات و صادرات وام گرفته‌اند، اما وام را مسترد نکرده‌اند، در حالی که کالاها را فروخته و پول‌ها را گرفته‌اند. سیصد نفر در کشور شصت درصد پول‌های کشور را در جیب خود گذاشته و پس نمی‌دهند. متأسفانه در کشور عده‌ای هم پیدا شده‌اند که فقط به فکر خود هستند و از این افراد دفاع می‌کنند. برخی هم در سازمان‌ها و دیگر جاها قانون تصویب می‌کنند تا نتوان حتی به افرادی که وام را پس نمی‌دهند، نزدیک شد- سخنرانی احمدی نژاد در خراسان رضوی – و یا رئیس سازمان بازرسی کل کشور اخیرا اظهار داشته اند در هر پرونده فسادی که کشف میشود رد پای یقه سفیدان ( از ما بهتران) مشاهده میشود و خیلی از افراد از یقه سفید ها واهمه دارند.!!
مثلا در حالیکه بنا باظهار مقام ناظر بانک مرکزی مجوز یکی از بانکهای خیلی خصوصی لغو شده ولی همه آحاد ملت شاهدند که بانک مذکور با ریشخند به همین مقامات حتی اسم خودرا هنوز در سر در بسیاری شعبات خود تغییر نداده است جون ظاهرا مصداق حرفهای رئیس سازمان بازرسی کل کشور و به آسمان وصل هستند.!بطور مثال در مقاله نقدینگی کشور به جیب چه کسانی میرود نوشته دکتر فریبرز رئیس دانا آمده است
"شركتي كه با صد هزار تومان سرمايه در تاريخ 25/03/1389 تحت شماره 277800 و شناسنامه ملي 10320271640 به ثبت مي‌رسد و همان روز، پنج ميليارد دلار پول از تعهد 21 ميليارد دلاري را، براي فاز 13 طرح گازي پارس جنوبي، با شركت دولتي نفت و گاز پارس قرارداد مي‌بندد، تا كنون چه پيشرفتي در كار استخراج و پالايش گاز، از حوزه‌ي مشترك ايران و قطر داشته و تا كنون چه مبلغ دريافت كرده است. يافته‌هاي اوليه و خام حاكي از آن اند كه اين شركت تا كنون، چند صد ميليارد تومان پيش دريافت داشته است (با آن چه ها كرده‌اند؟)
شركت ديگري نيز مشابه همان يكي و توسط همان كسان، در تاريخ 24/04/1389 به شماره 377660 و شناسنامه ملي 10320271046 ثبت شد و فرداي همان روز در همان جا رفت پاي امضاي قراردادهاي مشابه." و همه این فسادعظیم در دوره ای که گفته میشود دولت پاکترین دولت تاریخ بشریت بوده رخ داده است !با این توصیف ها مشخص می گردد فساد ریشه در دولت و ارکان تصمیم گیری کشورست که نمی توان با آن مقابله کرد والا هر دانش آموز دبستانی هم میداند که امثال (م – ا) و (ب – ز) و شهرام و جمشید و .. عمله و اکره ای بیش نیستند!! متاسفانه مهمترین موضوعی که به گستره فساد انجامیده آنست که در کشوریکه عکس و اسامی دله دزد ها علنا چاپ و سارقین موبیل اعدام میشوند ! قوه قضائئیه حتی عکس متهمینی که رای اعدام آنان صادر شده را اجازه چاپ نی دهد تا باصطلاح آبروی مومن حفط شود غافل از آنکه ملت معتقدند نکند با چاپ عکس این حضرات ، پرده کناررود و متوجه شویم جه بسا برخی از این متهمین با سایر دولتمردان پالوده خورده و عکس یادگاری دارند و مورد شناسائی ملت قرار گیرند. امریکه در مورد آقای (ب – ز ) روی داده و عکس ایشان حداقل با سه رئیس جمهور در مطبوعات داخلی منتشر شده است !! نکته قابل تامل و تاسف آنکه در زمان اتنخابات اخیر نیز برخی از همین افراد با حضور در ستادهای انتخاباتی بفکر تضمین آینده خود بودن بطوریکه سایت اعتدال پرس مورخ 08/04/1392 نوشت " همراهی چند باره یکی از ابربدهکاران بانکی با رئیس جمهور منتخب در مراسم های خصوصی و عمومی نگرانی علاقه مندان به دولت جدید را برانگیخته است.به گزارش خبرنگار جهان، روز پنج شنبه هفته گذشته و در مراسم تقدیر از فعالان ستادها و نزدیکان حجت الاسلام حسن روحانی حاضران شاهد حضور دوباره آقای “م” از مهم ترین و بزرگترین بدهکاران بانکی دوشادوش رئیس جمهور منتخب و نزدیکان وی بودند.آقای “م” از مهم ترین بدهکاران سابقه دار بانکی است که پیش از این نیز به دلیل معوقات گسترده بانکی حکم جلب وی از سوی بانکهای دولتی و خصوصی شده صادر شده بود. همچنین سال گذشته به دلیل بدهی هنگفت اجرائیه مصادره اموال وی از سوی یکی از بانکهای خصوصی صادر گردید اما همراه با لابی گسترده او مجوز بانک صادر کننده اجرائیه از سوی بانک مرکزی لغو و این بانک با چند صندوق ادغام گردید!". – جالبتر آنکه همه مقامات اقتصادی ، امنیتی و قضائی هم میدانند که ابر بدهکاران پول پس نده چه کسانی هستند ( 61 نفر با بدهی بالای یکصد میلیارد تومان که  دارای بیش از شصت درصد کل معوقات بانکی یکصد هزار میلیارد تومانی شبکه بانکی کشور هستند)، زیرا بنا به گزارش بانک مرکزی بانک مرکزی اعلام کرده است که ۱۷۳ نفر ۲۲ هزار و ۹۷۰ میلیارد تومان به شبکه بانکی بدهکارندو حجم بدهی این ۱۷۳ نفر براساس دلار 2700 تومانی حدود 8 میلیارد دلار می شود..این در حالی است که  کمتر کسی می‌تواند این روز‌ها یک وام خرد ۷ میلیون تومانی برای خرید خودرو یا یک وام ۱۰ میلیون تومانی برای تعمیر مسکن، جعاله، را دریافت کند.جالب آنکه ظاهرا قرارست که ظاهرا بدهی این حضرات استمهال و جراءم آنان نیز با کمال احترام بخشیده شود ، در حالیکه اساس حکمرانی خوب می گوید باید پس گردن این افراد را گرفت ( الته طوریکه یقه صفید آن کثیف نشود ) و و حقوق کشوررا از حلقومشان درآورد و با آن چرخ اقتصاد کشوررا راه اندازیم تا ناجار نباشیم به در یوزگی از شرکتهای خارجی بیافتیم ؟ بیچاره مردمی که زیر بار کرایه خانه ومعیشت زندگی کمر خم کرده اند تا این حضرات با پورشه و بنز از روی نعش زندگی عبور کنند. بررسی شواهد و مدارک تحریم بسیاری از موسسات دولتی و حسابهای بانکی نشان میدهد  که بسیاری از تحریم ها را همین افراد با فعل و انفعالات عجیب و غریب و معاملات علنی مشکوک بوجودآوردند تا بتوانند ببهانه دور زدن تحریم حتی اختیار فروش مفت کشوررا از وزارت مسئول آن سلب کنند و مثلا تحت عنوان تحریم نفت 106 دلاری را به 90 دلار بفروشند و از اینطریق در هر بشکه نفت 17 دلار باین بهانه و 7 تا 10 درصد هم کمیسیون بگیرند23 دلار از ثروت ملت به جیب باند های دورزن رفته که چنانچه این مبلغ را  در محموله های یک تا ده میلیونی  ضرب کنیم آنوقت میتوان منبع ثروت یکباره دلالان تحریم کجا بوده است.. این معامله بقدری شیرین بوده که در برخی مواقع  این دلالان شیک پوش مدعی بودند حتی بدون حق کمسیون و یا با حق کمیسیون بسیار ناجیزی صرفا برای نجات کشور بعنوان "بسیجی اقتصادی " این عمل خیر را انجام داده اند. تعجب آنجاست که برادران بسیجی که تحت هر عنوانی تظاهرات و شعار می دهند چگونه در مقابل این ادعای مذموم که برعلیه خانواده های بسیجی بسیاریست که در جبهه و جنگ جوانان خودرا فدا کردند ، سکوت کرده اند!! مبارزه با فساد مالی و اقتصادی نیازمند بسترسازی مناسب فعالیتهای اجتماعی – اقتصادی از یک طرف و خشکاندن راهکارهای فساد از طرف دیگر می­باشد که این مهم جز در پرتو سلامت و استقلال و جسارت قوه قضائیه امکانپذیر نمی­باشد. اما قوه قضائیه مستقل و سالم نیز جز با همکاری حسابرسان مستقل قادر به مقابله با راهکارهای نوین فساد نیست چرا که فساد در سرمایه­داری کنونی جهانی شده و به صورت مقوله­ای جهانشمول و فراگیر درآمده که جز از طریق برقراری نظام پاسخگوئی و مسئولیت و شفافیت و همچنین آگاهی از عملکرد دولت مقابله با آن رویا خواهد بود. دولت باید از طریق سازو کار مناسب نظارتی مشخص کند جه کسانی در بازار سرمایه در اوایل همین امسال سهام 7هزار تومانی یک پالایشگاه بورسی را با یک نمایش هنرمندانه خریداری و در عرض یکدروه سه ماهه آنرا بیکصد هزار توان فروخته و حالا هم مرتبا در رسانه ها جار و جنجال بپا کرده اند که دولت باید حق مالکانه معادن را نگیرد ، خوراک پتروشیمی  را مفت و مجانی تحویل رانت خواران بازار سرمایه نماید تا این آقایان دست از جنجال بردارند ؟ کجای دنیا منابع زیر زمینی را که شرعا انفال و قانونا متعلق بآحاد ملت است ، بیک عده حاص واگذار میکنند ، حتی در عربستان که به فساد مشهوراست خوراک پتروشیمی بیس گرانتر از ایران است _ به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در این ارتباط مراجعه شود) -. اگر قرارست خو.راک پتروشیمی به ثمن بخس بکارخانه داران و سهامداران بورسی واگذار شود پیشنهاد مشخص اینجانب آنست که بهای گاز  و برق ملت هم ارزان شود تا همگی باهم صلوات بفرستیم! دستاوردهای سازمان شفاف ­سازی نشان می­دهد که حسابرسی از ارکان نظام پاسخگوئی و شفافیت بوده که خود به عنوان یکی از عوامل اصلی بازدارنده فساد عمل می­کند. فساد مالی همچون سایر فسادها یک پدیده واقعی در درون جامعه است که با شعار بعنوان یک ذهنیت شعاری نمی­توان با آن مقابله کرد مگر آنکه شعار «مبارزه با فساد» نیز از یک عینیت اقتصادی – اجتماعی بیرون آمده باشد. عارضه­های مبارزه با فساد دارای مختصات ذیل خواهد بود:
1- کاهش شدید هزینه مبادلات اقتصادی که نسبت مستقیم با فساد دارد.
2- افزایش بالای هزینه فساد که اجرای آن سخت و مشکل­ سازد نه اینکه مفسدین احساس کنند بعلت بی­قانونی و یا فقدان قانون می­توانند با کمترین هزینه بیشترین منفعت اقتصادی را بدست آورند و پیشه غارتگری شغل محسوب شود.
3- تقویت استقلال قضائی قوه قضائیه و قضات بدینطریق که با اعمال شیوۀ شایسته­سالاری نسبت به گزینش قضات متخصص و مستقل و شرافتمند اقدام گردد زیرا مبارزه با فساد به عنوان یک پدیدۀ پیچیده از عهده کسانی که با چارچوب مفاهیم و بستر و مناسبات اقتصادی آشنا نیستند بر نمی­آید.
4- انتشار مطبوعات آزاد به عنوان «چشم ناظر ملت» که مفسدین اقتصادی از آن وحشت داشته باشند نه مطبوعاتی که خود به نوعی در دام این فساد قرار دارند زیرا مطبوعات تبلیغات­چی بدون توجه به نتایج عملکردی خود عملاً ممکن است به پشت جبهه مفسدین اقتصادی تبدیل گردند.
5- ایجاد راهکارهای ساده اجرائی در حکومت­داری که پیامد دولت شایسته است در کاهش فساد مالی اقتصادی نقش برجسته­ای دارد زیرا هر قدر چرخه فعالیت مردم را سخت کنیم فساد در این چرخه به رشد خود ادامه می­دهد اگر چنین رویدادی صورت گیرد آنگاه مبارزه با فساد از شعار خارج و به پلاتفرم عملی تبدیل می­شود که در چنین شرایطی خواستگاه عمومی شهروندان محاکمه علنی  و مجازات مفسدین تا حد مصادره اموال آنها بنفع مردم (یعنی همانهائی که منافع آنها به غارت رفته) خواهد بود.
6- برای مبارزه با فساد تخصیص یک «دادگاه یا کمیته قضائی ویژه» تحت عنوان کمیته مستقل مبارزه با فساد که ترکیب آنها قضات مستقل و شجاع، حسابرسان و حقوقدانان مستقل و بی­طرف باشند بعنوان اولین گام اجرائی ضروری است زیرا مبارزه با فساد در جهان کنونی که تجارت الکترونیک محمل اصلی فساد تلقی شده نیاز به تخصص­های ویژه­ای دارد که از عهده تشکیلات سنتی فعلی خارج است.
برسیهای موردی نشان میدهد که فساد در ایران شباهتهای عدیده ای با فساد در روسیه دارد وتشابه ایران و شوروی سابق از آن جهت قابل بررسی است که بعد از انقلاب در هر دو کشور نوعی سرمایه گذاری دولتی انحصاری بر اقتصاد حاکم شد که این نوع سرمایه داری مغایر با دموکراسی، تعامل و ایجاد بستری مناسب برای رقابت بود. با این تفاوت که سرمایه داری دولتی در شوروی سابق تا مدتها  پاسخگوی نیاز‌های جامعه بود در حالیکه در ایران در هیچ مقطعی بدلیل کارکرد نادرست آن موفق نبوده و بهر حال انحصار چه دولتی و جه خصوصی در طولانی مدت موجب فساد می‌شود که مصداق آن هم در ایران و هم در شوروی سابق قابل رویت است. در هنگامه فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و دوران انتقالي، دولت قادر به پرداخت حقوق كاركنان دولت – بخوانيد كل جمعيت شاغل – نبود. توقف كارخانجات، فروپاشي زيرساخت‌هاي اقتصادي و فقدان توليد و نبود مكانيزم فروش محصولات باعث نارضايتي شديد شده بود. دانش آموختگان اقتصاد بازار دولتي در آن شرايط بجاي پرداخت حقوق و سنوات خدمت حقوق بگیران اوراقي را به نام «كوپن سهام» - همین سهام عدالت خودمان - طراحي و در قبال حقوق و مزايا و سنوات خدمت به كاركنان دولت تسليم نمودند. زرنگ‌ها و مديران – كه عمدتاً همان بوركراتها و تكنوكراتهاي حزبي و مسئولان دولتي بودند – با توجه به اينكه اين اوراق به خودي خود فاقد درآمد براي دارندگان آن بود بتدريج شروع به خريد اين اوراق از صاحبان آن – به علت نياز شديد صاحبان اوراق به تأمين معيشت زندگي در آن شرايط دشوار – به ثمن بخس نمودند و در مرحله بعدي با تسليم كليه اوراق به دولت خواستار انتقال مالكيت كارخانجات به خود به عنوان دارنده كليه اوراق سهام اين بنگاهها شدند كه اين امر هم اتفاق افتاد و پس از آن يا با راه‌اندازي كارخانه و يا با اوراق كردن كارخانه و فروش خطوط و ماشين آلات توليدي به چپاول ثروت جامعه دست زدند به طوري كه امروز ثروتمندان مسكو با ثروتمندان نيويورك مقايسه مي‌شوند و جوانکي 28 ساله واز  رهبران بخش جوانان حزب کمونیست بنام «خودروكوفسكي» ( مقایسه شود با جوانکهای نوظهوری که در  دوره دولتهای نهم و دهم در ایران کشف شدند )  با تملك منابع نفتي شوروي تراست نفتي ميلياردي به نام يوكاس را بوجود آورد كه در تاريخ جهان، چنين سرعتي بي‌نظير بوده است! اينان نه تنها كارآفرين و مدير نبودند كه اتفاقاً اعضاي باندهاي مخوف سرمايه‌داري نوين بودند كه باشكال مافيائي انحصار ثروت و سرمايه را توأمان بدست آوردند و بهمين علت در محافل جهان سرمايه‌داري هم به اين افراد با ديده شك و ترديد نگريسته شد. در ایران نیز فعاليت‌هاي مخرب شبكه غير رسمي تجاري كشور كه تحت عنوان نهاد ، كميته ، صندوق قرض‌الحسنه ، تعاوني چند منظوره ، تعاوني اعتبار و …. مشغول فعاليت و پول‌شوئي هستند، نقش بسیار مخربی در نابسامانی اقتصاد دارا میباشند که متاسفانه بسیاری از آنها به کانون های قدرت وابسته هستند. بعد از انقلاب اسلامي سود جويان و رانت خواران با حمايت برخي افراد سرشناس در چهره‌هاي عمدتا” مذهبي دست به تشكيل موسسات باصطلاح عام‌المنفعه ، خيريه زده و با مشاركت با باندهاي سياه اقتصاد و حتي قاچاقچيان رسمي در واردات و صادرات كالا مشغول شده‌اند. اين نهادها و تعاوني‌ها كه عمدتا” شناخته شده هستند بخش عظيمي از اقتصاد دولتي و خصوصي را به زير چنبره خويش درآورده‌اند. از نمايندگي محصولات خارجي ، واردات اتومبيل ، مشاركت در پروژه‌هاي نفتي و سواپ نفت گرفته تا خريد و فروش كشتي از محدود فعاليت آنها محسوب مي‌شوند.نمونه انحصار خصوصی آن هم اتفاقی است که برای بانک استانلی مورگان امریکا اخیرا روی داد و مشخص گردبدید این بانک در فریب افکار عمومی و سوء استفاده‌های مالی و به وجود آوردن بحران مالی سال ۲۰۰۹ امریکا مقصر بوده و محکوم به پرداخت  پرداخت ۱۳ میلیارد دلار جریمه شده است. الته همینجا اضافه کنم بر خلاف القائات و نظریات اقتصاد خوانده های وطنی، کارکرد دولت  ،  در اقتصاد چنانجه بدرستی تبیین وتعریف شود ثمرات ارزنده ای بهمراه خواهد داشت که نمونه بازر آن سیستم حمل ونقل ، بیمه ای و آموزش و پرورش  اروپای شمالی و کانادا ( بر خلاف انگلستان و امریکا)می باشد که کارکرد آنها علیرغم سیطره دولت در این بخش ها  از کارکرد بخش خصوصی در بسیاری کشورهای دیگر ، مطلوبتر است.تفاوت قضییه دقیقا در مسئولیت پذیری ، پاسخگوئی و حسابدهی بخش دولتی و عمومی در این کشورها و نقش برجسته سازمان پاسخگوئی عمومی ( دیوان محاسبات عمومی) ، در نظارت مردم محور میباشد .البته نباید فراموش کرد که ایران کشوری است که دارای توانمندیهای خاصی است که تا کنون از سقوط آن جلوگیری کرده است ودر اقتصاد بر خلاف سیاست واژه ها و تعاریف دقیق و مستند و بر مبانی یکسری اصول پذیرفته شده هستند که بر این اساس اقتصاد کشور در حال حاضر نابسامان ، بحرانی و لرزان شده ، که این پیکره لرزان به لطف  تزریق منابع حاصل از نفت و گاز و منابع حاصل از خام فروشی معادن ، تا کنون سر پا مانده مضافا بر آنکه اساسا امروزه واژه هائی نظیر فروپاشی باز تعریف شده اند مصلا یونان دچار فروپاشی شده اما بدلیل سرمایه کذاریهای خارجی عظیمی که در آن صورت گرفته بود ناجار شدند از ریزش آن جلوگیری کنند ، ضمنا تواتنمندیهای کشورها میتواند در جلوگیری از فروپاشی بعنوان یم مانع اساسی عمل نماید که در ایران هم نعمت های طبیعی و هم توانمندیهای انسانی فوق العاده ای وجوددارد مه با یک برنامه سازماندهی شده میتوان کشور را به یک قدرت منطقه ای – فارغ از شعار – تبدیل کرد.
اما توانمندی تاریخی اقتصاد کشور چیست ؟
مولفه های اصلی اقتصاد ایران دارای 350 میلیاردددلار تولید ناخالص داخلی ، بازار سرمایه ای معادل 200 میلیارد دلار، نیروی شاغل بکار حدود 25 میلیون نقر، 5 میلیون بیکارشامل 1.5 میلیون بیکار دانشگاهی ،با تعداد حدود 4 میلیون دانشجو در رده های مختلف ، اولین منبع گازی و سومین منبع نفتی جهان( نفت حدود 157 میلیارد بشکه و گازحدود187.3 تریلیون متر مکعب) که بنا بگزارش تارنمای  (  Business Insider  ) قیمت روز این منابع حدود 35 هزار میلیارددلار ( 35 تریلیارد ) ارزیابی شده ، دسترسی به معادن عظیم  سنگ ، آهن ، فولادو طلا وروی و مس و .... ، موقعیت بر جسته جغرافیای سیاسی  ( هاب منطقه) ، نیروی انسانی کارآزموده نسبی در مقایسه با کشورهای منطقه (ثروت انسانی)، که در صورت پای بندی بیک برنامه عملی مبتنی بر توانمندی داخلی ( و نه کپیه برداری از این یا آن کشور) ، و عزم ملی رهبران کشور میتوان امیدواربود در یک فرآیند دهساله ایران به یک اقتصاد قدرتمند غیر نفتی تبدیل شود- البته اگر رانتخواران و یژه خواران مانع نشوند-        


غلامحسین دوانی
عضو جامعه حسابداران رسمی ایران
عضو انجمن حسابداران خبره امریکا
نقدی بر مصاحبه پدر با برنامه شناسنامه سیمای ضرغامی
مهدی خزعلی

 
پیامکی دریافت کردم که به مادر مجری برنامه ناسزا گفته بود، گفتم:" به مادرش ناسزا روا نیست، اما چهره او مرا به یاد بازجوهایم می اندازد، او اصرار داشت تا پدر را در برابر پسر قرار داده و قطع رحم نماید، من برای جناح حاکم دلم می سوزد که مصلحت خویش را هم نمی فهمند!
من بنا نداشتم هرگز متعرض باورهای پدر شوم، پخش این مصاحبه و تعرض نابجا به اینجانب، مرا وادار به پاسخ کرد. مادر هم از این مصاحبه آزرده خاطر بودند و از رنجبران گله مند که بنا نبود از خانواده سئوال کند و با غرض این برنامه را تهیه کرده بود و ظاهراً مدتها با علیرضا برای این مصاحبه هماهنگ می کرده است، جوابیه را بلافاصله نوشته و برای پدر ارسال کردم، تا یا خود جبران کنند و یا من در مقام دفاع از خویش برآیم، بنا شد تا یکشنبه صبح صبر کنم!
پدر شکوائیه‌ای برای ضرغامی تهیه کردند که به صلاحدید علیرضا منتشر نشد و مجری مزدور را احضار و گلایه کردند و او به اعتذار و خواهش و تمنا افتاد که نان مرا نبرید و عذرخواهی کرد، اما اعتذار در خلوت جبران برنامه پخش شده نیست، به احترام مادر متن جوابیه را قریب ۱/۵ ماه به تعویق انداختم.
اما به احترام افکار عمومی و مردم که ولی نعمت ما هستند و حق دارند حقایق را بدانند، ناگزیر متن نامه به پدر را منتشر می نمایم و نقدی بر مصاحبه پدر و یادآوری بعضی مطالب برای معظم له، نقد را در ذیل هر بند می نویسم. پاسخ خود را بین ستاره‌ها قرار می دهم.
..........................مصاحبه پدر:
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی عضو مجلس خبرگان رهبری که در برنامه شناسنامه این هفته حضور یافته بود، در مورد شروع دوران مبارزاتی خود علیه رژیم شاه، اظهار داشت: از زمانی که آقای بروجردی به قم آمدند، من با حضرت امام خمینی آشنا شدم و از درس ایشان استفاده زیادی کردم. من در جاهایی که منبر می‌‌رفتم، به خصوص خوزستان در مورد کارهای ناقص شاه صحبت می‌کردم. سینمایی برپا کرده بودند که واقعاً نکوهیده بود و افرادی موذی در آن فعالیت داشتند که من با آن مخالفت کردم و گفتم شما با اینگونه امور می‌خواهید اسلام را تضعیف کنید. این موضوع باعث تبعید من به گناباد شد. وی ادامه داد: وقتی به گناباد رفتم، کسی از من حمایت نکرد. من باید در شهربانی می‌ماندم مگر اینکه روحانی شهر بیاید و ضمانت کند که متاسفانه روحانی گناباد هم ترسید این کار را انجام دهد. همینطور که داشتم در خیابان قدم می‌زدم، جوانی آمد و گفت شما آقای خزعلی نیستید؟ گفتم بله! گفت چرا اینجا دارید قدم می‌زنید؟ گفتم من باید در شهربانی بخوابم، مگر اینکه یک ضامن داشته باشم. آن جوان گفت من ضامن می‌شوم و در نهایت ضمانت من را انجام داد و مرا به خانه خود برد. بعد از مدتی هم در گناباد منزلی گرفتم و در این شهر مستقر شدم.
.....................*** پاسخ من:
پدر جان؛ می بینید که روحانی شهر، شما را تنها گذاشت و جوانی به دادتان رسید، حال جرم امثال شریعتی، سروش و دیگران از نظر شما نقد همین روحانی ترسو است...! اگر کسی روحانیت را نقد کند، او را تکفیر می کنید، البته به وقتش مرجع تقلید را نیز خانه نشین و هتک و هجو می فرمایید، قاعده چیست، باید چشم به دهان شما داشت که چه کسی را تکریم و چه کسی را تکفیر می فرمایید و تکبیر گفت؟ آیا بایدعقل را تعطیل و تسلیم یک فرد شد؟ ***

...................... پدر:
شاه به قم آمد و گفت دوران مفت‌خوری گذشته عضو مجلس خبرگان در بخش دیگری از صحبت‌هایش اظهار داشت: قصد من از ابتدای مبارزات، نابودی شاه بود. این مردِ ناجور آمد به قم گفت: دوران مفت‌خوری گذشت، هزار سال است فکر این آدم‌ها (روحانیت) تکان نخورده! ...
....................*** پاسخ من:

پدرجان؛ شما اقرار دارید که به دنبال نابودی شاه و براندازی نظام شاهنشاهی بودید، رفتار شاه با برانداز به مراتب بهتر از رفتار جناح حاکم با بسیجی این نظام و مدافع جان بر کف این نظام بود... فراموش نکنید که من برای دفاع از نظام و مبارزه با فسادی که کشور را فراگرفته بود، قلم در دست گرفته و نوشتم، نه برانداز بودم و نه مخالف نظام، کاری که اینها با من و خانواده‌ام کردند، هرگز شاه با شما و خانواده تان نکرد! بروید فیلم ملاقات من و خودتان را از وزارت اطلاعات بگیرید، بد نیست فیلم را دوباره ببینید، من در آن فیلم زندان زمان شاه را با زندان  امروز مقایسه کردم و...***
....................... پدر: امام از نجف به من نامه نوشتند که پشت دشمن را شکستی خزعلی در ادامه مصاحبه تلویزیونی خود، گفت: وقتی فرزندم شهید شد گفتم بدانید که اگر پسرم را با لباس دامادی در مراسم ازدواجش می‌دیدم، آنقدری که الان آرام هستم، آرام نبودم. حسین از مشهد به قم آمد و مشغول خوردن ناهار بود که متوجه صدای اعتراض مردم در خیابان‌های شهر شد. او ناهارش را ناقص گذاشت و به خیابان رفت تا در کنار مردم حضور داشته باشد که در جریان همین تظاهرات به او شلیک شد و حسین را به شهادت رساندند. من خودم را نگه داشتم و خم به ابرو نیاوردم. به همسرم هم گفتم اگر می‌خواهی جسد پسرت را ببینی نباید گریه کنی، او هم قبول کرد. امام هم از نجف نامه‌ای پرحرارت نوشت که مضمونش این بود که تو پشت دشمن را شکستی.
.......................*** پاسخ من:

پدر جان؛ کسی که آن روز تا دقایق آخر همراه حسین بود، کسی جز فرزندتان مهدی نبود؟  کدام یک از فرزندان و دامادهایتان در تظاهراتِ این چنینی شرکت داشتند؟ کدام یک در جنگ بودند؟ از پاسدار جنگ نرفته؟ و مومن مسجد ندیده بگویم؟ او که با لباس سپاه پست ریاست می گرفت  و من بسیجی، شبهای عملیات با نارنجکِ ضامن کشیده، آماده شهادت به پیش می رفتم. حال بگویید کدام یک از ما رهرو راه شهیدیم؟ ***
................................ پدر:
ماجرای کناره‌گیری از شورای نگهبان وی در مورد عضویت در شورای نگهبان، گفت: من از آغاز تاسیس شورای نگهبان در این شورا حضور داشتم. دو‌سه دوره در شورای نگهبان بودم. در همین دوره در منزلی زندگی می‌کردم که شش طبقه بود که یکی از طبقات آن متعلق به من و باقی آن برای دیگران بود، اما بعضی‌ها فکر می کردند که هر شش طبقه متعلق به من است و تصور می‌کردند خزعلی از ساده‌زیستی فاصله گرفته و حتی نیامدند سوال کنند! از این جهت بود که بنا شد من دیگر در شورای نگهبان نباشم. عضو سابق شورای نگهبان در پاسخ به این سوال که آیا خودتان خواستید دیگر در شورای نگهبان نباشید، اظهار داشت: نه، دوستان معتقد بودند این موضوع یک مقدار زننده است که من هم آن را قبول داشتم، اما بستگان من هرکدام طبقه‌ای ساخته بودند و زندگی می‌کردند.
........................ ***پاسخ من:
پدر جان؛ این فراموشی را پای کهولت سن می گذارم، اما مردم باور نمی کنند که فردی که خانه ویلایی ۸ اتاقه با استخر و حیاط وسیع قبل از انقلاب را فروخته و رفته یک آپارتمان دریک مجتمع ۱۲ واحدی خریداری کرده، به خاطر این آپارتمان کم بها، از شورای نگهبان استعفا داده باشد، در حالی که خانۀ بعضی از اعضای شورای نگهبان بالغ بر ۲۰ میلیارد تومان ارزش دارد و بعضی‌ها گاوداری دارند و برخی هم برای فرزندانشان جنگل و مرغداری دست و پا کرده اند و استعفا هم نداده اند! مکاتبات جناب مستطاب آیت الله فلانی برای واگذاری بخش عظیمی از جنگل‌های بهشهر به فرزندش را مطالعه کنید (نسخه‌ای از آن را دارید!)تا بدانید که این بهانه مقبول مردم نیست! اما ماجرای استعفای  شما پس از ۲۰ سال عضویت در شورای نگهبان که در متن استعفا عذر شما کهولت سن ذکر شده است و بر این مبنا باید سال ۸۹ آقای جنتی هم استعفا می داد! اما یادتان هست که به دلیل نپذیرفتن مرجعیت مقام رهبری، مجبور به استعفا شدید؟ سخنرانی در وزارت اطلاعات را بیاد دارید، همان زمانی بود که کسانی در پی تثبیت مرجعیت مقام رهبری بودند، به یاد دارید که عرض کردم، در موضوع مرجعیت وارد نشوید، اینها تصمیم خود را گرفته اند و شما از پاسخ طفره رفتید و پس از اتمام سخنرانی، شاگردهای شما در مدرسه حقانی  که در آن زمان معاون وزیر و مدیر کل بودند، خصوصی سئوال کردند و شما با تندی گفتید:" این کار را نکنید که مرجعیت جا نمی افتد و رهبری ایشان را هم متزلزل می کنید، ایشان نیازی به مرجعیت ندارد و حکم حکومتی ایشان بر مراجع هم نافذ است!

سخنرانی صریح شما در جامعه مدرسین در رد مرجعیت رهبری و ذکر این نکته که با مرجعییت شیعه بازی نکنید، کدامیک از شما حاضر است فرزندش با فتوای ایشان وضو بگیرد و نماز گزارد؟ و پس از اعلام نام ایشان به عنوان مرجع ششم از سوی جامعه مدرسین، شما به خود رهبری مراجعه و اصرار کردید که:"اینها با طرح مرجعیت شما خطا کردند، شما نپذیرید که با نپذیرفتن مرجعیت، شما بزرگ می شوید! و حتی به رهبری فرمودید که:" همین آقای جنتی که مدافع مرجعیت شماست، در شورا می گوید که تقلید از شما جایز نیست! " پس از آن همه مخالفت، یادتان هست به من گفتید که آقای ... از بیت ازمن خواسته که:"خودتان استعفا دهید؟! " و اگر استعفا نمی دادید برکنار می شدید! پدر جان؛ بارها گفته اید که اگر این مطالب را بگویم، چون موجب تضعیف نظام است، تکذیب می کنید، و وقتی از شما پرسیدم که تکذیب دو گناه کبیره دارد، ۱- دروغ   ۲- تهمت،  و شما فرمودید:" برای حفظ نظام هر دو واجب است" پدر جان؛ با این تئوری که سنگ روی سنگ بند نمی شود، می توانستید باز هم سکوت کنید، چرا باید به خاطر دنیای دیگران آخرتمان را بفروشیم؟   لااقل به همان عذر کهولت سن اکتفا می فرمودید! ***

.................... پدر: آیت‌الله خزعلی در پاسخ به این سوال رنجبران که پرسید آیا قبل از تشکیل جلسه خبرگان فکر می‌کردید آقای خامنه‌ای به عنوان رهبر انتخاب شوند، تصریح کرد: از یک جهت بله، زمانی که ایشان به کره رفته بود، امام به تلویزیون نگاه کرده بودند و گفته بودند ایشان (آقای خامنه‌ای) لیاقت رهبری دارد. جالب اینجاست که در جلسه خبرگان، رهبر معظم انقلاب به خودشان رای ندادند، اما همه ما به ایشان رای دادیم و از این رای هم خوشحالیم. ایشان الان خیلی خوب کار می‌کنند و امیدوارم همیشه موفق و موید باشند.
.........................*** پاسخ من: پدرجان؛ فراموش کرده اید که گزینه نخست شما و ۱۳ نفر دیگر آیت الله گلپایگانی بود و چون رای نیاورد، آقای هاشمی رفسنجانی - که شما او را ریشه فتنه و دشمن اسلام می دانید! - با نقل روایت از امام و قیام بلا درنگ، رای ۶۵ درصدی را جمع کرد. اگر هاشمی نبود این اتفاق هرگز نمی افتاد!***
.......................... پدر: امام به آیت‌الله منتظری فرمود قعر جهنم را برای خود مهیا نکن وی افزود: امام به آیت‌الله منتظری فرمود قعر جهنم را برای خود مهیا نکن، اگر ما بودیم می‌گفتیم امام این را گفته پس ولش کن! اما زمانی که آیت‌الله منتظری فوت کرد، رهبری فرمودند ایشان را در حرم دفن کنید که این تدبیر بسیار خوبی بود. چون اگر در حرم دفن نمی‌شد و در منزلش دفن می‌شد، گنبد و گلدسته و غیره برایش می آوردند.
..................... *** پاسخ من:

پدرجان؛ بارها فرموده اید که تدبیر رهبری برای این که مرقد آیت الله منتظری دارای گنبد و گلدسته و زیارتگاه نشود، این بود که او را در حرم دفن کنند و آفرین بر این تدبیر گفتید!  حال نمی دانم، پخش این نکته از صدا و سیما مدح است یا ذم؟  اولاً می رساند که آیت الله منتظری چنان جایگاهی در بین مردم دارد که مرقدش زیارتگاه و امامزاده می شود! ثانیاً حسن نیت رهبری را در فرمان دفن در حرم زیر سئوال می برد! ***
......................... پدر: دل ما از دست میرحسین و کروبی داغدار است این مبارز انقلابی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: سال ۸۸ عکس امام را پاره و به امام حسین (ع) توهین کردند. این کارها را میرحسین و کروبی انجام دادند و الان هم دل ما از دست این‌ها داغدار است.
...........................*** پاسخ من :

پدرجان؛ مگر میر حسین و کروبی در عاشورا بودند که عکسی پاره کنند و یا ...،

اولاً من در عاشورا بودم و اهانتی به امام حسین (علیه السلام) نشد و کسانی که قسمت نخست شعارشان " یاحسین" و "ابوالفضل علمدار" بود، چگونه می توانند به امام و سقای لب تشنگان اسائه ادب کنند؟ در ثانی: بر فرض محال که کسی عکسی را پاره کرده باشد، خوب باید با همان فرد برخورد کرد، " گنه کرد در بلخ آهنگری         به شوشتر زدند گردن مسگری" ثالثاً اگر امام بود در برخورد با پاره شدن عکس خود، آیا این همه ظلم و جنایت و کهریزک را جایز می شمرد؟  فکر می کنم اگر تمثال امیر مومنان (علیه السلام) را کسی پاره می کرد، حضرت حداکثر مجازاتی که روا می دانست، پاره کردن تمثال آن فرد بود و بس، البته او عفو  و احتمالاً  به ناهاری دعوت می فرمود...! رابعاً: من در برابر دوربین وزارت در بند ۲۰۹ هم گفته ام، این عکس توسط همان قماشی پاره شده که کارناوال عاشورا را در زمان خاتمی راه انداختند، این هتک حرمت عاشورا برای حکومت دو روزه دنیا، تاسف بار است...!
............................. پدر: آقازادگی برای عده‌ای خاص است که در انقلاب بد رفتار کردند آیت‌الله خزعلی درباره پدیده آقازادگی، خاطرنشان کرد: آقازادگی برای عده‌ای خاص است که در انقلاب بد رفتار کردند. در این بین افرادی هم بودند که از رفتار فرزندان خود تبری جستند، اما عده‌ای هم با فرزندان خود خوب رفتار می‌کردند و توجهی به کارهای آن‌ها نداشتند. ** از خدا می‌خواهم پسر گمراهم (مهدی) را به سمت هدایت ترغیب کند/حیفم می‌آید به جهنم برود وی در مورد عوامل مهدی خزعلی، اظهار داشت: مهدی می‌گفت من می‌خواهم با مخالفین اسلام مبارزه کنم! من هم می‌‌گفتم یکی از مخالفین اسلام همان کسی است که از شما پشتیبانی می‌کند، چرا او را مذمت نمی‌کنید؟ در نهایت هم خواستم به منزل من نیاید. من حاضرم بدنم را قطعه قطعه کنند اما دین از دست نرود به همین دلیل هم به مهدی گفتم راهی به منزل ما ندارد البته هنوز هم او را دعا می‌کنم و از خدا می‌خواهم پسر گمراه من را به سمت هدایت ترغیب نماید. حیفم می‌آید او به جهنم برود.
............................. *** پاسخ من:

پدرجان؛ می گویید:" یکی از مخالفین اسلام، همان کسی است که از شما پشتیبانی می کند(هاشمی رفسنجانی) چرا او را مذمت نمی کنید؟ "  آخر با پشتیبانی او ردای رهبری بر قامت رهبر دوخته شد، می ترسیم، اگر او را مخالف اسلام معرفی کنیم، ارکان نظام به هم بریزد و خدای ناکرده، زبانم لال، رهبری زیر سئوال برود؟! ***
.............................. پدر : عضو مجلس خبرگان در پاسخ به این سوال که آیا از فرزندان دیگر خود رضایت دارید، گفت: بله، علیرضا را خیلی دوست دارم و برایش دعا می ‌کنم، او هم فداکار است.
*** پاسخ من :
پدرجان؛ شما ۹ فرزند دارید و از یکی ابراز رضایت کردن به چه معناست؟، یعنی زحمات برادر بزرگتر حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن خزعلی در بنیاد غدیر و تدوین تفسیر قرآن شما نادیده گرفته شده است؟ یعنی فرزند آخرتان محمد حسین خزعلی که در عرصه هنر برای پیامبر ص و حضرت ولی عصر عج و غدیر آثاری ماندگار تولید کرده است، هیچ است؟ دختران را که به حساب نمی آورید و ظاهراً در فرهنگ شما دختر فرزند محسوب نمی شود!
پدرجان؛ می شود شمه‌ای از فداکاری علیرضا را برای مردم بگویید؟
این که پدرش را مال التجاره خویش کرده و به آمریکا می برد تا با پروفسورقلابی حمید مولانا و ... ارتباط بگیرد؟
این که در آمریکا شبکه ماهواره‌ای هما را راه اندازی کرد؟
این که در دبی شبکه ماهواره‌ای ایرانیان را راه انداخت؟
این که پدر را هر از چند گاهی به دبی می برد تا از اعتبار او برای رتق و فتق امور دبی خویش بهره گیرد؟
این که با جریان انحرافی – به تعبیر شما- دستش در یک کاسه بود؟
این که وقتی فلانی پادوی مشایی بود، او نیز با مشایی روابطی تنگاتنگ داشت و برای شبکه‌های ماهواره‌ای خود مجوز وزارت اطلاعات و ارشاد می گرفت؟
این که گروه ارکستر آمریکایی را با حمایت همان جریان انحرافی به تالار وزارت کشور آورد و رهبری مانع اجرا شدند؟
این که پدر پیر خود را به درب اتاق وزیر ارشاد (صفار هرندی)می برد تا هزینه ارکستر آمریکایی را بگیرد؟
این که با صاحب شبکه غیر اخلاقی جم تی وی (که روابط نامشروع زنان شوهردار را ترویج می کند)شریک شده است؟
این که با بازجوی برادرش دسیسه می کند تا برادر در سلول انفرادی بماند...؟
این که به نام تحصیل به آمریکا می رود و هیچ مدرکی - حتی یک فوق دیپلم کردانی -  هم برای خود نمی خرد!
این که معلوم نیست شغلش چیست و به چه کار است و از کجا امرار معاش می کند؟
این که با اتهام قاچاق دستگیر و ممنوع الخروج می شود و با پادرمیانی شما آزاد می شود؟
این که کار خطای خود به گردن برادر می اندازد؟ !!!
این که  .......... بگذارید دهان من بسته بماند! 


منبع: سایت مهدی خزعلی