نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ آذر ۱, شنبه

سلام، عمو صمد!

سلام، عمو صمد!

 «شهری است که ویران می‌شود‌، نه فرونشستن بامی‌. باغی است که تاراج می‌شود‌، نه پرپر شدن گلی‌. چلچراغی است که در هم می‌شکند‌، نه فرومردن شمعی وسنگری است که تسلیم میشود ،نه از پا در آمدن مبارزی‌!
صمد چهره حیرت انگیز تعهد بود‌. تعهدی که به حق می‌باید با مضاف غول و هیولا توصیف شود : «غول تعهد!»‌، «هیولای تعهد!» چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانه ای همچون «تعهد روشنفکران و هنرمندان جامعه» خوف انگیز و آسایش بر هم زن و خانه خراب کن کژی‌ها و کاستی‌ها نیست‌.
چرا که تعهد اژدهایی است که گرانبها‌ترین گنج عالم را پاس می‌دارد‌: گنجی که نامش آزادی وحق حیات ملت‌ها است‌.
و این اژدهای پاسدار‌، می‌باید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد‌. می‌باید اژدهایی باشد بی مرگ و بی آشتی‌. و بدین سبب می‌باید هزار سر داشته باشد و یک سودا‌. اما اگر یک سرش باشد و هزار سودا‌، چون مرگ بر او بتازد‌، گنج بی‌پاسدار می‌ماند‌.
صمد سری از این هیولا بود‌.
و کاش …. کاش این هیولا‌، از آن گونه سر ،هزار می‌داشت‌؛ هزاران می‌داشت !»(احمد شاملو)
«صمد بهرنگی» در تیر ماه ۱۳۱۸ به دنیا آمد‌. در کوچه اسکولیلر محله چرنداب مرکز استان آذربایجان یعنی تبریز‌. و در کوچه جمال آباد همان محله بزرگ شد و به دبستان رفت‌. پدرش عزت کارگری فصلی بود که هر روز به کاری می‌پرداخت و مادرش، سارا زنی مهربان که پسرانش را به  تحصیل و آموزش نصیحت می‌کرد، در زمانه‌ای که جنگ حاصلی چون قحطی و گرانی و ناامنی نداشت‌.
صمد بهرنگی دوره سیکل اول را در دبیرستان خواند و در پی آن‌، تحصیلات را در دانشسرا دنبال کرد‌. دانشسرای مقدماتی را در ۱۳۳۶ به اتمام رساند و در ۱۸ سالگی شد آقا معلم‌. بر اساس تعهدی که به آموزش و پرورش داده بود برای تدریس روانه روستا های آذر شهر شد و یازده سال تمام در روستاهای ممقان، خوراقان، قد جهان، گوگان‌، آخیر جان و …. با عشق وعلاقه به بچه‌های ساده و بی آلایش روستایی درس داد و درس گرفت‌. صمد گذشته از قصه‌های کود‌کان که با بهترین نمونه‌های ادبیات کودکان دنیا هم ترازند‌، مقاله‌های زیادی هم نوشته‌است که در دوران اختناق و سانسور ستم شاهی با نامهای مستعار قارانقوش، ص-آرام، چنگیز مراتی‌، رشید خلقی و… در برخی از نشریات آن دوران منتشر می‌شد . کندو کاو در مسائل تربیتی‌،  مقاله های تر بیتی و مجموعه مقاله‌ها و باقی مقاله‌های او به صورت کتاب منتشر شده‌است‌.
حاصل تلاش‌های خستگی ناپذیر او برای جمع آوری ادبیات شفاهی مردم آذربایجان دفترهای فولکور است که تاکنون سه جلد از آنان منتشر شده‌است‌. شعر هایی که از شاعران معاصر فارسی زبان به آذری ترجمه کرده نمودار قدرت وتسلطش به زبان ترکی است‌. تلخون، ماهی سیاه کوچولو، افسانه محبت و افسانه های آذربایجان از جمله مهمترین آثار اوست . با این همه به قول غلام‌حسین سا‌عدی: «شاهکار او زندگیش بود». ماهی سیاه کوچولو پس از دیده برهم نهادن نویسنده‌اش در نمایشگاه ۱۹۶۹بولون در ایتالیا و نمایشگاه بی نیال در برانیسلاو چکسلواکی برنده جایزه طلایی شد‌.
سارتر می گوید: «نویسنده ملتزم می‌داند که سخن همانا عمل است‌. می داندکه آشکارکردن تغییردادن است‌. نمی‌توان آشکار کرد مگر آن‌که تصمیم بر تغییر دادن گرفت‌. نویسنده ملتزم آن رویای ناممکن را از سربه در کرده‌است که نقش بی‌طرفانه و فارغانه‌ای از جامعه و از وضع بشری ترسیم کند‌. انسان موجودی است که در برابر هیچ موجودی نمی‌تواند بی‌طرف باشد: حتی خدا .» و «از هر راهی که بدین جا آمده باشید، ادبیات شمارا به میدان نبرد می‌افکند. نوشتن، نوعی خواستن آزادی است. اگر دست به کار آن شوید ،چه بخواهید، چه نخواهید، درگیر وملتزمید»(۱) .و به راستی که صمد و آثارش مصداق چنین سخنی است چرا که صمد در فقر زاده و درسانسور بزرگ شده بود و به خوبی آگاهی داشت که آن‌چه مسبب این فقر است نظام طبقاتی حاکم بر جامعه است‌.
 صمد بهرنگی را بیشتر ما به عنوان نویسنده‌ی قصه‌های کودکان می‌شناسیم‌. یا دست بالا به عنوان یک نویسنده که با هدف سیاسی و به زبان ساده برای بچه‌ها قصه می‌نوشت اما تأمل و تفکر در کارهای صمد و در قصه‌های او ما را برآن می‌دارد که از این حد فراتر برویم‌. او یک جامعه‌شناس تمام عیار است که به منطق علمی مجهز است‌. او از درون گود‌، از درون طبقه‌، ازدرون خانه‌ها و زاغه‌ها و خانه‌های گلی و از میان مردمی که با آنها زندگی می‌کند و خود او هم یکی از آنهاست با ما سخن می‌گوید‌، او اما پای خود را از حد یک مفسر و گزارشگر مسائل و مشکلات و دردها فراتر می‌گذارد و برای غلبه بر آن‌ها راه حل هم ارائه می‌دهد‌. منطق او تغییر جهان است‌، نه تفسیر آن‌.
صمد در زمانه‌ای چیز می‌نوشت که مرز میان دو دوره مختلف در تاریخ سیاسی واجتماعی ایران بو‌د.
پشت سر او‌، کودتای امپریالیستی ۲۸مرداد ۳۲ و تاخت و تاز فرمانداری تهران و پلیس سیاسی و قلع و قمع سازمان‌های سیاسی و تبلیغات گوش خراش در رابطه با تثبیت و تحکیم رژیم کودتا و ترویج بی‌تفاوتی و بی‌عملی قرار داشت و در پیش رو در برابر تأمل و تفکر در علل شکست نهضت عظیم ضدامپریالیستی و ضددیکتاتوری سال‌های ۳۲-۲۹ و چاره‌اندیشی و را‌هیابی برای غلبه بر جو بی‌عملی موجود.
صمد یکی از هزاران رهرو صادق و صمیمی راه سخت و صعب و پرفراز و نشیب تغییر و تحول اجتماعی بود‌. او به کاروانی تعلق داشت که از نخستین روز پیدایش جامعه طبقاتی و در ستیز با این جامعه  در جهت براندازی و جایگزینی آن با یک جامعه بدون بهره‌کشی و بدون ستم و آزار به راه افتاده‌است‌.
صمد به عنوان یکی از پیشتازان جنبش نوین انقلابی روشنفکران ما، کوشید تا جنبش روشنفکران ما را با کارگران و دهقانان پیوند دهد‌. او به روستا رفت، صمد در میان مردم، در میان توده‌ها زیست‌. فقر‌، محرومیت‌، ستم طبقاتی‌، ستم ملی‌، بی‌بهداشتی‌، بی‌سوادی و گرسنگی آن‌ها را دید و خودش هم با این مسائل دست به گریبان شد‌. او می‌گفت‌: «باید سرما را خوب حس کرد تا آن‌جا که استخوان‌هایت بسوزد و آن‌وقت داد از سرما بزنی». و او می‌توانست داد از سرما بزند چون سرما مغز استخوانش را می‌سوزاند‌.
صمد که به قول یکی از شاگردانش :«خود در دامان رنج، محرومیت و ستم پرورش یافت‌، هر چه بیشتر می‌زیست‌، با محرومیت و ستم بیشتر آشنا می‌شد و حس می‌کرد که هیچ وقت نمی‌تواند و نباید سرنوشت خود را از سرنوشت مردمی که که با آن‌ها زیسته بود جدا کند‌، همین عدم جدایی از زحمتکشان از او نویسنده‌ای ساخت که برای فقیران بنویسد آن هم با زبانی ساده که آن‌ها بتوانند نوشته‌های او را و زبان او را بفهمند و اصرار داشت که تنها این طبقه حق خواندن داستان‌های او را دارند‌: «حرف‌ها‌ی آخر اینکه هیچ بچه عزیز دردانه و خودپسندی حق ندارد قصه من و اولدوز را بخواند به خصوص بچه‌های ثروتمندی که وقتی توی ماشین سواری‌شان می‌نشینند پز می‌دهند و خودشان را یک سروگردن از بچه های ولگرد و فقیر کنار خیابانها بالاتر می‌بینند و به بچه‌های کارگر هم محل نمی‌گذارند‌. آقای بهرنگ خودش گفته که قصه‌هایش را بیشتر برای همان بچه‌های ولگرد و فقیر و کارگر می‌نویسد.(۲)».
تا پیش ار صمد چیزی به نام ادبیات کودکان به معنای واقعی و سیاسی آن در ایران وجود نداشت‌ .هر آن چه بود عبارت بود از مطالب صرفاً اخلاقی کتب درسی و یا داستان‌های تمثیلی همچون کلیله ودمنه‌. صمد نخستین کسی بود که در حوزه ادبیات کودکان دست به کار جدی زد و با خلق آثاری در این حوزه‌، زمینه‌های رشد این نوع ادبیات را فراهم آورد‌.
«دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات را محدود کنیم به تبلیغ و تلقین و نصایح خشک بی برو و برگرد‌. نظافت دست و پا و بدن‌، اطاعت از پدر ومادر‌، حرف شنوی از بزرگان‌‌، سر و صدا نکردن درحضور مهمان …دستگیری از بینوایان به سبک و سیاق بنگاه‌های خیریه و مسائلی از این قبیل که نتیجه کلی و نهایی همه این‌ها بی خبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط است‌.»(۳)
«آیا کودک غیر از یاد گرفتن نظافت و اطاعت از بزرگان و حرف شنوی از آموزگار و ادب چیز دیگری لازم ندارد؟ آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه‌اند و چرا گرسنه‌اند و راه برانداختن گرسنگی چیست‌؟ آیا نباید درک علمی و درستی از تاریخ و تحولات اجتماعی بشری به کودک بدهیم‌؟ چرا دستگیری از بینوایان را تبلیغ می‌کنیم و هرگز نمی‌گوییم که چگونه آن یکی بینوا شد و دیگری «توانگر» که سینه جلو بدهد و سهم بسیار ناچیزی از ثروت خود را به آن بابای بینوا بدهد و منت سرش بگذارد که آری من مردی خیر و نیکوکارم و همیشه از آدم‌های بیچاره و بدبختی مثل تو دستگیری می‌کنم‌.»(۴)
صمد برای خلق آثار برای کودکان دو نکته را لازم می داند :۱- ادبیات کودکان باید پلی باشد میان دنیای رویایی کودکان با بی خبری‌ها و خیال پردازی‌ها‌ی رنگ‌آمیزی شده و شیرین کودکانه آن و دنیای واقعی بزرگترها که مملو از دردها و رنج‌ها وسیه‌روزیها و تلخی‌ها است‌. در این صورت است که بچه می تواند کمک و یار واقعی پدرش در زندگی باشد و موجود سازنده ‌ای در اجتماع راکد و رو به نابودی‌.۲- باید جهان‌بینی دقیقی به بچه داد‌. معیاری به او داد که بتواند مسائل گوناگون اخلاقی را در شرایط و موقعیت های اجتماعی که دائماً در حال تغییر و تحول‌اند به درستی ارزیابی کند‌.
دوری جستن از ساختن دنیایی فانتزی و خیالی و عاری از واقعیت‌، مشخصه داستان‌هایی است که صمد برای کودکان نگاشته‌است«اگر می‌خواهی داستان بنویسی برای بچه‌ها باید مواظب باشی دنیای قشنگ الکی برایشان نسازی». «بچه را باید از عوامل الکی وسست بنیاد نا‌امید کرد و بعد امید دگر‌گونه‌ای بر پایه شناخت واقعیت‌های اجتماعی و مبارزه با آن‌ها را جای آن امید اولی گذاشت».
روز نهم شهریور ۱۳۴۷ پیکر بی جان صمد رادرراه دریای خزر از رود ارس گرفتند‌. مرگ صمد، مردم ما و جامعه ما را از یکی از بهترین فرزندان، یکی از بهترین آموزگاران و یکی از صمیمی‌ترین خدمت‌گزاران خود محروم ساخت.
برای رسیدن به آنچه که صمد برایش زیست و برایش مبارزه کرد کارهای بسیاری هست که باید انجام داد‌. تا وقتی که اولدوزها زیر دست زن باباهای ظالم رنج می کشند‌. تا وقتی که خواهر یاشارها زیر کرسی از سرما خشک می‌شوند و تا وقتی که پولادها وصاحبعلی‌ها در حسرت یک دانه هلو آه می‌کشند‌،کار صمد به سرانجام نرسیده است و تا هنگامی که تاری وردی و خواهرش به جای به مدرسه رفتن و درس خواندن زیر دست حاجی قلی ها کار می‌کنند و تا هنگامی که دده یاشارها بیکارند آرمان‌های صمد همچنان در دستور کار دوستداران اوست و صمد، عمو صمد آنان باقی خواهد ماند .
پانوشت :
۱- ادبیات چیست؟  – ژان پل سارتر، ترجمه ابوالحسن نجفی، مصطفی رحیمی- چاپ زمان
۲-صمد بهرنگی‌، اولدوز وعروسک سخنگو
۲- صمد بهرنگی، مجموعه مقالات
۴-همان 

و کاش …. کاش این هیولا‌، از آن گونه سر ،هزار می‌داشت‌؛ هزاران می‌داشت !»(احمد شاملو)

«شهری است که ویران می‌شود‌، نه فرونشستن بامی‌. باغی 
است که تاراج می‌شود‌، نه پرپر شدن گلی‌. چلچراغی است که در 
هم می‌شکند‌، نه فرومردن شمعی وسنگری است که تسلیم 
میشود ،نه از پا در آمدن مبارزی‌!
صمد چهره حیرت انگیز تعهد بود‌. تعهدی که به حق می‌باید با 
مضاف غول و هیولا توصیف شود : «غول تعهد!»‌، «هیولای تعهد!» 
چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانه ای همچون «تعهد روشنفکران 
و هنرمندان جامعه» خوف انگیز و آسایش بر هم زن و خانه خراب 
کن کژی‌ها و کاستی‌ها نیست‌.

چرا که تعهد اژدهایی است که گرانبها‌ترین گنج عالم را پاس 
می‌دارد‌: گنجی که نامش آزادی وحق حیات ملت‌ها است‌.

و این اژدهای پاسدار‌، می‌باید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج 
عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد‌. می‌باید اژدهایی باشد بی 
مرگ و بی آشتی‌. و بدین سبب می‌باید هزار سر داشته باشد و 
یک سودا‌. اما اگر یک سرش باشد و هزار سودا‌، چون مرگ بر او 
بتازد‌، گنج بی‌پاسدار می‌ماند‌.
صمد سری از این هیولا بود‌.
و کاش …. کاش این هیولا‌، از آن گونه سر ،هزار می‌داشت‌؛ هزاران 
می‌داشت !»(احمد شاملو)

نیرو های امنیتی رژیم مراسم بزرگداشت فروهر ها را بر هم زدند

نیرو های امنیتی رژیم مراسم بزرگداشت فروهر ها را بر هم زدند

نیرو های انتظامی و لباس شخصی از ساعت ها پیش از آغاز مراسم خیابان ها و کوچه های اطراف خانه ی فروهر ها را زیر کنترل گرفته، از ورود مردم به مکان مراسم جلوگیری نمودند. گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی و نرگس محمدی از کسانی بودند که گماردگان رژیم از ورود آنها به مکان مراسم جلوگیری کردند. گروهی دیگر از کنشگران سیاسی و مدنی، از جمله نسرین ستوده، پیمان عارف و حسین مجتهدی از پیش در خانه ی فروهر ها حاضر بودند.

بنا به گزارش های رسیده از تهران، نیروهای امنیتی رژیم  جمهوری اسلامی امروز (یکم آذر 1393) از برگزاری مراسم بزرگداشت یاد پروانه و داریوش فروهر در خانه ی این جانباختگان در خیابان هدایت تهران جلوگیری کردند.
این مراسم قرار بود ساعت 16 امروز آغاز گردد. اما نیرو های  انتظامی و لباس شخصی از ساعت ها پیش از آغاز مراسم خیابان ها و کوچه های اطراف خانه ی فروهر ها را زیر کنترل گرفته،  از ورود مردم به مکان مراسم جلوگیری نمودند.
پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر، به  رادیو بین المللی فرانسه  گفت: " امروز قرار بود که مراسم شانزدهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر در خانه و قتلگاه آنها در تهران برگزار شود که متأسفانه از چند ساعت پیش از شروع مراسم نیروهای انتظامی امنیتی دو طرف کوچه را بستند و از ورود مهمانان، حتی اقوام نزدیک به خانه جلوگیری کردند".
به گفته ی پرستو فروهر  مأموران امنیتی  برخوردهای تند و خشونت‌آمیزی را نسبت به این مهمانان داشتند. پرستو فروهر  افزود: " در گذشته خیلی صریح گفته می شد که این مراسم ممنوع است و ممنوعیت را نیز رسما اعلام می کردند، اما حالا ممنوعیت را دقیقا اعلام نمی کنند بلکه شرایط تحمیلی به وجود می آورند که نتیجه اش عین ممنوعیت است و آدمها را در نوعی از بلاتکلیفی می گذارند".
در این حال گزارش های دیگری حاکی است که نيروهاى انتظامى و لباس شخصی  از حدود  ساعت ١٣ امروز وارد كوچه ی مراد زاده، کوچه ی خانه ی فروهرها، شدند و مهمانان مراسم را  مورد ضرب و شتم قرار داده،  يك تن را نيز بازداشت كردند.
گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی و نرگس محمدی از کسانی بودند که گماردگان رژیم از ورود آنها به مکان مراسم جلوگیری کردند. گروهی دیگر از کنشگران سیاسی و مدنی، از جمله نسرین ستوده،  پیمان عارف و حسین مجتهدی از پیش در خانه ی فروهر ها حاضر بودند.
پرستو فروهر چند روز پیش، در آستانه ی  شانزدهمین سالگرد قتل فروهرها،  با انتشار بیانیه‌ای از مردم ایران خواسته بود تا «خواهان دادخواهی جنایت‌های سیاسی» در این کشور باشند.
داریوش فروهر و همسر وی، پروانه اسکندری  دو کنشگر شناخته شده ی سیاسی و ملی گرا بودند که  در 1 آذر 1377 در خانه ی خود به دست مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کشته شدند.

شعله پاكروان:کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته...

شعله پاكروان:کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته...


ريحانه جباري
چند ماهی قبل از دستگیری ریحانه ، برادرم همراه همسرش به ایران آمد . ریحانه اولین خواهرزاده اش بود . کسی که نوجوانی پانزده ساله را دایی کرد . رابطه بین این دو دوستانه و نزدیک بود . اکنون نیز دایی که گرد سفیدی موهایش را پوشانده ، همچنان با گرمی از خواهرزاده سربدارش یاد میکند . بغض میکند و میگوید : شعله صبور باش. همانطور که ریحان از تو خواست .
سعی میکنم به خواست ریحانه و تنها برادرم صبور باشم . ولی نمیدانم چطور باید بگویم که مروت داشته باشید . این عکس را نگاه کن . ببین چه شاداب و با طراوت است . ببین خنده جوان و شادی بخشش را . بعد از هفت سال زندان ، طراوت از بین رفت . جوانی هدر شد . رویا سوخت و فقط امید باقی ماند ..... امید را هم جلال سربندی و مشاوران خبیثش بر باد دادند . چطور صبور باشم ؟
قران خواندم . قصاص . چشم در برابر چشم . آزاد در برابر آزاد . امام علی هم گفت با یکضربه قصاص کنید . همانطور که به من یکضربه زد . هر چه گشتم آیه ای ندیدم که بگوید هفت سال عذاب زندان را بکشد . بر دارش کنند و مدت یکساعت بردار نگه دارند تا احتمال احیا هم کاملا از بین برود . برای اولین بار در تاریخ ، کسی را یکساعت بعد از اجرای حکم ، بالای دار نگه داشتند . یک مامور سابق اجرای احکام برایم گفت یک ربع تا نیم ساعت نگه میدارند . حتی آن مرد که بعد از اجرای حکم زنده شد را یازده دقیقه بالای دار نگهداشتند . برای همین دوباره زنده شد . این مامور سابق گفت هر چه بوده کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته . آنان نمیتوانند بگویند چقدر بالای دار بماند یا نماند .حالا بگو چگونه صبور باشم ؟ ریحان تو بگو چه کنم تا صبوریم را قبول کنی ؟
فدای طراوت و جوانی و زیبایی تو شوم که هر چه میکنم ، جز تو چیزی نمیبینم . جز تو چیزی نمیخواهم . امید بر باد رفته ام . جوان به ناگهان پیر شده ام . عروس آسمان . دختر مهربان و روشن ضمیرم . تو بگو چگونه فراموش کنم ؟

بادیگارد یک خواننده


۱۳۱۵۷۵_۸۹۰
۴۰۵۳۴۳_۶۷۴
۸۶۶۱۸۶۵۰۸۹۲۸۷۰۹۸۱۵۷۳
مشرق

رانت و فساد، «جهان‌صنعت»



یکی از معضلات اقتصاد ایران  فساد اقتصادی است؛ ریشه های این فساد از کجا نشات می گیرد؟

مهم‌ترین مشکل اقتصا اقتصاد کشور مثل بدنی است که به دلیل جراحت مرتب از آن خون خارج می‌شود و طبیعتا هر روز ضعیف تر می‌شود و این می‌تواند بحران‌های کنونی را به شدت عمیق‌تر کند. د ایران فساد است که مانع اصلی هر نوع تحول در اقتصاد کشور است و تبعات گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دارد.

تداوم فساد در اقتصاد کشور روز به روز اقتصاد ایران را در بحران عمیق تری فرو خواهد برد که اصلی‌ترین معضل اقتصاد امروز است.
متاسفانه دولت هم اسیر همین مناسبات آغشته به فساد چه در خود دولت و چه بیرون از آن است و نمی‌تواند سیاست‌های اقتصادی را آنگونه که باید برنامه‌ریزی و اجرا کند.

اقتصاد کشور مثل بدنی است که به دلیل جراحت مرتب از آن خون خارج می‌شود و طبیعتا هر روز ضعیف تر می‌شود و این می‌تواند بحران‌های کنونی را به شدت عمیق‌تر کند.
اقتصاد کشور نیازمند یک نهضت ضدفساد با هدایت رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) است تا تمام حاکمیت و نه فقط دولت از آلودگی‌ها پاک شود.

می‌توانید نمونه‌ای از دخالت‌های خارج از قوه مجریه در اقتصاد کشور را بیان کنید؟

بخشی از اقتصاد در اختیار نهادهایی است که قلمرو اصلی کارشان تولید نیست مثل آستان قدس رضوی، بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید که اینها ماموریت‌های دیگری دارند اما وارد اقتصاد شده‌اند و متاسفانه کارکرد اقتصادی آنها در خیلی از موارد با نیازهای اقتصادی کشور همخوانی ندارد.
به طور مثال کارخانه اتوبوس‌سازی شهاب‌خودرو متعلق به آستان قدس رضوی، چندسالی است که نیروی فنی و کارگری خود را اخراج کرده و اتوبوس را در چین تولید کرده و روی آن آرم ساخت ایران زده و وارد می‌کند. دولت باید جلوی این شکل از واردات قاچاق را بگیرد.

همچنین احکام خیلی صریح قانون اساسی و اسناد دیگری که در کشور موجودند حضور نهادهای نظامی و انتظامی را در عرصه فعالیت‌های اقتصادی منع می‌کند و خروج آنها از عرصه فعالیت‌های اقتصادی می‌تواند پیام‌های امیدوار‌کننده‌ای برای بخش‌خصوصی واقعی داشته باشد.

بخش‌خصوصی امیدوار است با خارج شدن نهادهای نظامی و انتظامی از اقتصاد، تبعیض‌ها در توزیع اعتبارات بانکی، سهمیه‌های ارزی و همین‌طور تبعیض‌هایی که به شکل‌های مختلف انحصارها و شبه‌انحصارها در حوزه‌های تجارت، صنعت و حتی خدمات شکل گرفته از بین بروند.

مادامی که این تبعیض‌ها به دلیل حضور این نهادهای پرقدرت سیاسی در عرصه اقتصاد وجود دارد، فعالان اقتصادی بخش‌خصوصی حاضر به فعالیت در این عرصه نیستند و این موضوع به فرار سرمایه‌ها از کشور، کاهش تولید ملی و افزایش بیکاری دامن خواهد زد.

شما از بحران صحبت کردید، چه شکلی از بحران اقتصاد کشور را تهدید می‌کند؟

یکی از معضلات اصلی کشور مساله بیکاری است و در کنار وجود چهار میلیون بیکار، سالی یک میلیون نفر هم به جمعیت بیکاران افزوده می‌شود که این موضوع می‌تواند سبب بحران‌های اجتماعی گسترده‌ای در آینده شده و به ناآرامی‌های سیاسی در کشور بینجامد.
بیکاری تنها با تقویت بخش‌خصوصی امکان‌پذیر است اما متاسفانه به خاطر وجود رانت و تبعیض، شرایط کنونی اقتصاد ایران به شدت به زیان بخش‌خصوصی و تضعیف‌کننده این بخش مولد و اشتغالزاست.

فعالان بخش‌خصوصی و سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی به طور عمده به خاطر سیاست‌های متناقض و در عین حال تبعیض‌آمیز دولت‌های نهم و دهم از فعالیت در ایران منصرف شده و بسیاری از سرمایه‌های معنوی و مادی از کشور خارج شدند.

بحران بیکاری نه‌تنها از بعد سیاسی- امنیتی پدیده‌ای خطرناک است بلکه به بسیاری از معضلات اجتماعی دیگر مثل اعتیاد، طلاق، فرارمغزها، خودکشی، فحشا و دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی را نیز دامن می‌زند.

نقش سیاست و سیاستمدارانی که  به اقتصاد کشور وارد شده اند چگونه ارزیابی می کنید  ؟
در همه جای دنیا و در طول تاریخ زندگی بشری، همواره اقتصاد مقهور سیاست بوده اما این به آن معنا نیست که دخالت سیاست در اقتصاد همیشه مضر بوده است.

اقتصاد از سیاست جدا نیست؛ خیلی‌های معتقدند که سیاست خوب یعنی اقتصاد خوب یا به تعبیری اقتصاد بد نمی‌تواند منجر به سیاست خوب شود. این مساله مهمی است که اگر اقتصاد خوب نداشته باشیم نمی‌توانیم در سیاست هم قوی باشیم چه در داخل و چه در عرصه‌های بین‌المللی.

دخالت سیاست در اقتصاد باید در راستای منافع ملی باشد نه در راستای اهداف گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، البته گفت‌وگو بین سلیقه‌های مختلف سیاسی- اقتصادی و تضارب افکار بین آنها می‌تواند راهگشا باشد.

ارزیابی شما از تحولات یک دهه گذشته اقتصاد ایران چیست؟

آنچه طی دولت‌های نهم و دهم اتفاق افتاد اتفاقاتی است که در تاریخ یکصد سال گذشته ایران بسیاری از آنها بی‌سابقه هستند از جمله آنها درآمدهای نفتی کشور است که بالغ بر 56 درصد کل درآمدهای ارزی کشور از 1338 تا پایان سال 1391 در دولت‌های نهم و دهم تحقق پیدا کرده که این رقم فوق‌العاده بزرگی است.

طی یکصد سال گذشته هرگاه درآمدهای ارزی افزایش پیدا کردند ما شاهد نوعی رونق اقتصادی در کشور بوده و همزمان شاهد افزایش درآمد ملی، اشتغال و در عین حال رشد ملایم فساد در نتیجه شیوه توزیع نامناسب این درآمدها بوده‌ایم.

متاسفانه باوجود رشد نجومی درآمدهای نفتی در دولت‌های نهم و دهم، رشد اقتصادی نداشتیم بلکه در دوره‌هایی رشدهای منفی و رشد بیکاری را تجربه کردیم.رکود تورمی حاکم بر اقتصاد کشور از تبعات سیاست‌های اقتصادی دولت گذشته است و فساد ملایمی که در نتیجه افزایش درآمدهای نفتی وجود داشت در دوره دولت‌های نهم و دهم به یک فساد گسترده در تاریخ ایران بدل شد.سیاست‌های غلط اقتصادی دولت‌های نهم و دهم باعث بحران‌های عمیق در حوزه اشتغال شد و براساس گزارش وزارت صنعت معدن و تجارت، در این دوره، بالغ بر 14 هزار واحد تولیدی- تجاری در کشور تعطیل و صدها هزار نفر بیکار شدند.

نه‌تنها در نتیجه این سیاست‌ها، واحدهای تولیدی-صنعتی ورشکست شدند بلکه کشور به واردات وابسته شد و در حوزه سیاسی هم تحریم‌های بی‌سابقه علیه ایران رقم خورد.

آمریکا و متحدانش نزدیک به 30 سال تلاش کردند تا جهان را علیه جمهوری اسلامی متحد کنند و موفق نشدند نفت و پول کشور را تحریم نمایند و تنها در زمان دولت‌های نهم و دهم بود که زمینه شکل‌گیری یک ائتلاف جهانی علیه ایران فراهم شد.شکی از تلاش برای براندازی سیاسی اقتصادی ایران در دولت‌های نهم و دهم رقم خورد و این موضوع نیازمند بررسی دستگاه‌های نظارتی کشور است.

در حوزه سیاسی به شعارهای تفرقه افکنانه بین اقوام دامن زده شد و در حوزه اقتصادی زمینه‌ها برای وابسته کردن کشور به واردات و در عین حال موفقیت تحریم‌های ضدایرانی فراهم شد.
این مسایل وضعیت کنونی اقتصاد کشور را رقم زد و دولت یازدهم میراث بر این بحران‌هاست و آثار این بحران‌ها تا دولت‌های بعدی هم کماکان ادامه خواهد داشت.

حل این معضلات نیازمند عزم ملی و مشارکت عمومی نهادهای مختلف است. متاسفانه به جای اتفاق نظر شاهد نوعی پراکندگی بین قوا هستیم و به‌طور مثال مجلس در مقابل دولت ایستاده و برای ناکارآمد کردن دولت تلاش می‌کند.

رویکرد دولت کنونی برای اصلاح وضعیت اقتصاد کشور با عنایت به بسته ضد رکود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دولت کنونی از زمان روی کارآمدن با فشارهای مختلفی از سوی نهادهای مختلف مواجه بوده اما علاوه بر اینها خود دولت هم برنامه روشنی برای حل معضلات اقتصادی کشور نداشته است.
در بسته خروج از رکودی که دولت برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور ارایه کرده به افزایش درآمدهای نفتی توجه زیادی شده اما آنچه دولت باید مورد توجه بیشتر قرار دهد فعال‌تر کردن بخش‌خصوصی است.

بسته ضد رکود ضعف‌هایی دارد از جمله اینکه توجهی به بخش کشاورزی نداشته و نگرش اصلی آن تاکید بر افزایش صادرات نفت و گاز است.
این روند یکصد سال گذشته در ایران است که جواب نداده بلکه وضعیت اقتصادی را مرتبا بدتر کرده بنابراین جوابگو نیست. این بخش اشتغالزا و مولد نیست.

این در حالی است که بسته ضدرکود در مورد بخش کشاورزی که می‌تواند اشتغالزایی بالایی به همراه داشته باشد سکوت کرده است.

اگرچه گفته می‌شود که برنامه ضد رکود دولت یک برنامه کوتاه‌مدت است اما مولفه‌های زیادی دارد که نشان می‌دهد کوتاه‌مدت هم نیست که درخواست یکصد میلیارد دلار برای سرمایه‌گذاری در بخش نفت موید این موضوع است.

اقداماتی مثل کشیدن گاز به مناطق روستایی، سیاسی به نظر می‌رسد و اتلاف کننده منابع ملی و غیراقتصادی است. سرمایه‌گذاری در حوزه انرژی خورشیدی به طور مثال در منطقه‌ای مثل سیستان‌وبلوچستان که دولت برای انتقال گاز به آنجا که یک میلیارد دلار بودجه درخواست کرده به صرفه‌تر بوده و می‌تواند به توسعه منطقه و کاهش بیکاری در این منطقه کمک کند.
بسته ضدرکود دولت نیازمند یک بسته سیاستی دیگر است که نواقص و تناقضات آن را برطرف کند چراکه این بسته برای بسیاری از معضلات کشور مثل فساد و مشکلات نظام بانکی تدبیری نیندیشیده است.

پیشنهاد شما برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور چیست؟

طی دولت‌های نهم و دهم، هزاران واحد تولیدی از گردونه تولید خارج شده‌اند که دولت می‌تواند برای احیای آنها تلاش کند چراکه بسیاری از آنها زیرساخت‌های فعالیت اقتصادی مثل سیلو، کارخانه و ماشین‌آلات را دارند.

دولت می‌تواند فهرستی از شرکت‌هایی که بدهی‌های معوق دارند به‌خصوص آنها که در عرصه صنعت فعال هستند تهیه کرده و برای حل مشکل آنها چاره‌اندیشی کند زیرا این واحدها در نتیجه سیاست‌های غلط اقتصادی گذشته مثل واردات بی‌رویه و افزایش قیمت ارز ورشکست شده و اکنون قادر به پرداخت بدهی‌ها نیستند.

ضرورتا دولت همیشه مساله‌اش کمبود منابع نیست خود سیاست‌ها می‌تواند مشوق ادامه حیات یا بازگشت بخش‌خصوصی به فعالیت‌های اقتصادی باشد.

دولت خیلی بزرگ شده و شاهد شکل‌گیری نهادهای موازی در درون دولت هستیم. به‌طور مثال یک معاونت علمی و فناوری داریم و یک وزارت علوم و فناوری که داشتن دو دستگاه موازی اتلاف منابع است.

دولت در این چند سال خیلی بزرگ شده، حذف و ادغام دستگاه‌های موازی نه تنها هزینه‌ها را کاهش می‌دهد بلکه به وحدت سیاست‌ها نیز کمک می‌کند.

از جمله بخش‌هایی که دولت می‌تواند هزینه‌ها را کاهش دهد بخش یارانه‌هاست. لازم است دولت یارانه را فقط به افراد آسیب‌پذیر بپردازد و منابع آزادشده ناشی از این اقدام را به بخش صنعت و تولید کشور اختصاص دهد تا از این طریق تولید ملی و اشتغال افزایش یابد.

یکی از ویژگی‌های اقتصاد ایران اتلاف زیاد منابع است و این با استانداردهای متعارف دنیا و رقبای ما همخوانی ندارد. بهره‌وری یکی از مولفه‌های سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی است و لازم است دولت روی این مساله سرمایه‌گذاری کند.

در حالی که یکی از کارکردهای اصلی نهادهای دولتی مثل وزارتخانه‌ها، سیاست‌گذاری برای افزایش بهره‌وری است متاسفانه شاهد چنین کارکردی در این دستگاه‌ها نیستیم و هر روز منابع بیشتری تلف شده و به فساد اداری- مالی در دستگاه‌ها دامن زده می‌شود.  

به همین دلیل ما شاهد یک اقتصاد بسیار ناکارآمد هستیم و این ناکارآمدی سبب می‌شود که ما در رقابت با کشورهای همسایه هر روز عقب‌تر بمانیم و هزینه‌های گسترده و متنوعی به دلیل این ناکارآمدی به جامعه تحمیل کنیم که از جمله آنها فرار سرمایه‌های مادی و مغزهاست.

باید روی کاهش مصرف سرمایه‌گذاری کنیم. در بسیاری از کشورهای صنعتی، مصرف در همه حوزه‌ها پایین تر از ایران است. سطح سرانه مسکن خانوار در کشورهای توسعه یافته‌ای مثل ژاپن چیزی حدود 25 مترمربع است که با انرژی کمی گرم شده و هزینه‌های بسیاری کمی را به اقتصاد تحمیل می‌کند.

شاهد مصرف‌گرایی مبتذل و اتلاف‌کننده منابع در نتیجه رقابت و چشم هم‌چشمی در کشور هستیم و به این ترتیب منابع خدادادی کشور به جای اینکه صرف تولید و توسعه کشور شد برای واردات لجام گسیخته و ترویج مصرف‌گرایی هزینه می‌شود.

لازم است دستگاه‌های فرهنگی کشور، فرهنگ تولید، کار، تلاش، خلاقیت، نوآوری، قناعت و  انباشت سرمایه به‌منظور استفاده در فعالیت‌های تولیدی را ترویج کنند.

ارزیابی شما از اقدامات دولت‌ها در رابطه با برنامه‌های پنج ساله توسعه کشور چیست؟

متاسفانه از گذشته شاهد شتاب‌زدگی در برنامه‌ریزی‌های کلان کشور بوده‌ایم و دولت‌ها بدون داشتن استراتژی روشن و اهداف مشخص حرکت می‌کنند.
استراتژی مشخص ایران باید صنعتی شدن باشد و از آنجا که هیچ کشوری نمی‌تواند در همه حوزه‌ها سرمایه‌گذاری کند باید اولویت‌ها را مشخص کرده و نگاه بلندمدتی در همه حوزه‌ها شکل بگیرد.

متاسفانه شواهدی از شتابزدگی و بی‌توجهی به برنامه‌های پنج ساله در همین دولت هم دیده می‌شود و در حالی که اجرای ششمین برنامه پنج ساله توسعه در دستور کار قرار گرفته، دستگاه‌ها دنبال تحقق اهداف این برنامه نیستند.

در نظر نگرفتن اهداف سند چشم‌انداز، تداوم اتلاف منابع و سرمایه‌های کشور را در پی دارد و لازم است دستگاه‌ها موظف شوند تا تحقق اهداف سند را در بودجه‌های سنواتی و برنامه‌های پنج ساله پایش کنند.

به نظر شما ایران می‌تواند در همه حوزه‌های اقتصادی خودکفا شود؟

هیچ‌کس به این معنا که ما خود همه چیز را تولید کنیم از خودکفایی صحبت نکرده و اصلا خودکفایی به این معنا قابل تحقق نیست.

البته همواره کشورها بر امنیت غذایی و تامین اقلام کشاورزی در داخل تاکید کرده‌اند به عنوان خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی اما تاکید بر خودکفایی در این حوزه نباید به معنای تلاش برای خودکفایی در همه حوزه‌ها تلقی شود.

منظور از خودکفایی در فرمایشات امام خمینی(ره) و قانون اساسی کشور این نیست که ایران باید بتواند به صورت جزیره‌ای جدا از دنیا ادامه حیات دهد به نظر من این تفسیر غلطی از موضوع خودکفایی است.

تولید همه چیز شدنی نیست و ما نمی‌توانیم در همه حوزه‌ها برای صنعتی شدن سرمایه‌گذاری کنیم. برای ما، حوزه‌هایی مثل نفت، گاز و انرژی مهم است و ما باید روی آنها هدف‌گذاری روشنی داشته باشیم.

ما هنوز یک نقشه راه برای صنعت صدساله ایران نداریم که قرار است به کجا برسیم و چه انتظاراتی از صنعت کشور در قرن آینده داریم.بالغ بر 10 هزار مشتقه در بخش نفت و گاز تولید می‌شود و سهم ما در تولید اینها کمتر از یک‌هزارم است که اگر روی همین‌ها سرمایه‌گذاری کنیم اقتصاد کشور را متحول کرده‌ایم.

اقتصاد نفتی خود خطری جدی و حتی تهدیدی امنیتی برای کشور است. ایران بیش از هر زمان دیگری به نفت وابسته شده و به همین دلیل هم در مقابل تحریم‌ها آسیب‌پذیر شده است.

نقش دیپلماسی در عرصه اقتصاد کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دیپلماسی دولت یازدهم موفق‌ترین قلمرو فعالیت آن بوده و آرامش نسبی کنونی حاکم بر اقتصاد کشور در مقایسه با دولت‌های نهم و دهم هم ناشی از همین موضوع است.
مخالفت‌هایی که با سیاست خارجی دولت یازدهم می‌شود بیشتر از آنکه از سر دلسوزی باشد ناشی از به خطر افتادن منافع برخی افراد و گروه‌هاست.

ورود ایران به سازمان تجارت جهانی و در عین حال داشتن تعامل مثبت با بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول به شرطی که مقهور آنها نباشیم بسیار مثبت و سازنده است.

ما لازم است با دنیا تعامل کنیم اما مقهور آنها نباشیم و از طریق سیاست‌های فعال، منافع ملی کشور را تامین کنیم.متضرر شدن ایران در عرصه‌های بین‌المللی بیشتر از آنکه نفس ارتباط با کشورها و قدرت‌ها باشد ناشی از فقدان برنامه است.

ایران با داشتن ظرفیت‌های اقتصادی و ژئوپلتیک گسترده توان تبدیل شدن به یک قدرت جهانی را دارد.
منابع نفت و گاز ایران در کنار ظرفیت‌های توریستی و حتی ظرفیت‌های ترانزیتی ایران غیرقابل انکار هستند.

در شرایطی که چین به عنوان یکی از اقتصادهای برتر دنیا دنبال ایجاد راه ابریشم است، راه‌اندازی کریدور شمال- جنوب و شرق- غرب می‌تواند موقعیت ژئوپلتیک کشور را ارتقا داده و اقتصاد آن را بهبود بخشد.

سينه زنى مدرن يا رقص باله

سينه زنى مدرن يا رقص باله

سينه زنى مدرن يا رقص باله

يحانه جباري را با كينه توزي و قساوت تمام يكساعت بالاي دار نگه داشتند!!

ريحانه جباري را با كينه توزي و قساوت تمام يكساعت بالاي دار نگه داشتند!! یک مامور سابق اجرای احکام برایم گفت كه اعدامي را یک ربع تا نیم ساعت بالاي دار نگه میدارند ، هر چه بوده کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته . آنان نمیتوانند بگویند چقدر بالای دار بماند یا نماند . برای اولین بار در تاریخ ، یکساعت بالای دار !!! شعله پاکروان مادر ريحانه در دل نوشته خود می نویسد : چند ماهی قبل از دستگیری ریحانه ، برادرم همراه همسرش به ایران آمد . ریحانه اولین خواهرزاده اش بود . کسی که نوجوانی پانزده ساله را دایی کرد . رابطه بین این دو دوستانه و نزدیک بود . اکنون نیز دایی که گرد سفیدی موهایش را پوشانده ، همچنان با گرمی از خواهرزاده سربدارش یاد میکند . بغض میکند و میگوید : شعله صبور باش . همانطور که ریحان از تو خواست . سعی میکنم به خواست ریحانه و تنها برادرم صبور باشم . ولی نمیدانم چطور باید بگویم که مروت داشته باشید . این عکس را نگاه کن . ببین چه شاداب و با طراوت است . ببین خنده جوان و شادی بخشش را . بعد از هفت سال زندان ، طراوت از بین رفت . جوانی هدر شد . رویا سوخت و فقط امید باقی ماند ..... امید را هم جلال سربندی و مشاوران خبیثش بر باد دادند . چطور صبور باشم ؟ قران خواندم . قصاص . چشم در برابر چشم . آزاد در برابر آزاد . امام علی هم گفت با یکضربه قصاص کنید . همانطور که به من یکضربه زد . هر چه گشتم آیه ای ندیدم که بگوید هفت سال عذاب زندان را بکشد . بر دارش کنند و مدت یکساعت بردار نگه دارند تا احتمال احیا هم کاملا از بین برود . برای اولین بار در تاریخ ، کسی را یکساعت بعد از اجرای حکم ، بالای دار نگه داشتند . یک مامور سابق اجرای احکام برایم گفت یک ربع تا نیم ساعت نگه میدارند . حتی آن مرد که بعد از اجرای حکم زنده شد را یازده دقیقه بالای دار نگهداشتند . برای همین دوباره زنده شد . این مامور سابق گفت هر چه بوده کینه زیادی در میان بوده و این کینه توزی ارتباطی با سربندی ها نداشته . آنان نمیتوانند بگویند چقدر بالای دار بماند یا نماند .حالا بگو چگونه صبور باشم ؟ ریحان تو بگو چه کنم تا صبوریم را قبول کنی ؟ فدای طراوت و جوانی و زیبایی تو شوم که هر چه میکنم ، جز تو چیزی نمیبینم . جز تو چیزی نمیخواهم . امید بر باد رفته ام . جوان به ناگهان پیر شده ام . عروس آسمان . دختر مهربان و روشن ضمیرم . تو بگو چگونه فراموش کنم ؟

ه گزارش کمپین فعالین بلوچ محمد ریگی معروف به فرامرز روز چهارشنبه 28 آبان در حال انجام کارهای روزمره در یکی از خیابان های شهر خاش مورد شلیک مستقیم ماموران گشت نیروی انتظامی کلانتری 11 قرار گرفت که در اثر اصابت گلوله در ناحیه سر در دم جان سپرد.


به گزارش کمپین فعالین بلوچ محمد ریگی معروف به فرامرز روز چهارشنبه 28 آبان در حال انجام کارهای روزمره در یکی از خیابان های شهر خاش مورد شلیک مستقیم ماموران گشت نیروی انتظامی کلانتری 11  قرار گرفت که در اثر اصابت گلوله در ناحیه سر در دم جان سپرد.

 

ماموران نیروی انتظامی می گویند راننده خودرو به فرمان ایست توجه نکرده است اما همراهان "محمد ریگی" به عنوان شاهدان عینی این موضوع را رد می کنند.

نیاز محمد ریگی عموی محمد در تشریح ماجرا به کمپین فعالین بلوچ گفت: ساعت حوالی 9 شامگاه چهارشنبه محمد به همراه دو نفر از دوستانش با خودرو پژو در شهر در حال تردد بودند که گشت نیروی انتظامی به آنها ایست می دهد و آنها هم متوقف می شوند اما مامور نیروی انتظامی کلانتری 11 پس از اینکه محمد در ماشین را باز می کند که از آن خارج شود به سمت وی شلیک می کنند که از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار می گیرد.

نیاز محمد افزود: محمد سرباز وظیفه بود و در بسیج عباس آباد در 10 کیلومتری شهرستان خاش مسیر خاش – زاهدان مشغول خدمت سربازی و در این ایام در مرخصی به سر می برد.

وی همچنین گفت: ما از طریق فرمانداری پیگیر موضوع هستیم و هم فرمانداری و هم وزارت اطلاعات به ما قول داده اند که موضوع را مورد بررسی قرار دهند و فرد خاطی را محاکمه کنند.

عموی محمد در آخر گفت: متاسفانه این تنها اتفاق در این شهرستان نیست بلکه قبلا هم ماموران نیروی انتظامی خودسرانه به سمت شهروندان تیر اندازی کرده اند و این موضوع باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد.

گفتنی است پیشتر در اقدامی مشابه در تاریخ چهارشنبه 19 شهریور ماموران انتظامی خاش به سمت خودرو کارگر بلوچ به نام عبدالله مرادزهی آتش گشودند که در اثر آن عبدالله ، کشته و همسر و یکی از فرزندانش زخمی شدند.

اندکی بعد از این واقعه در تاریخ  پنج‌شنبه ۲۰ شهریور ماه ماموران پاسگاه دهپابید(از توابع بخش نوک‌آباد شهرستان خاش) به سمت خودرو پژو 405 تیر اندازی کردند که  در اثر این شلیک و زخمی شدن راننده خودروی پژو از پل سقوط و منجر به  سوختن سرنشینان در آتش شد که در این واقعه دو نفر از شهروندان بلوچ طائفه کهرازهی کشته شدند.

در واکنش به این اتفاقا مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های نماز جمعه با ابراز نگرانی  از برخوردهای سلیقه ای ماموران نیروی انتظامی اظهار داشت: در جاده خاش- زاهدان دو حادثه تیراندازی اتفاق افتاده بود و چند نفر در این حوادث جان باختند، که بسیار دلخراش و نگران کننده بود.

وی از مسئولان مربوطه خواست که با پیگیری موضوع باعث عدم تکرار اقدامات مشابهی در آینده شوند.

در شش ماهه دوم سال ۱۳۹۲ تا اوایل سال ۱۳۹۳ بیش از ۲۵۰۰ شیء تاریخی را کشف

 در شش ماهه دوم سال ۱۳۹۲ تا اوایل سال ۱۳۹۳ بیش از ۲۵۰۰ شیء تاریخی را کشف کرده است.
smuggled objects
تهران مرکز اصلی تبادل اشیاء تاریخی است
سرهنگ حسن قسمتی، فرمانده این یگان، با اعلام این آمار گفت اشیاء تاریخی که در تهران کشف شده‌اند به موزه رضا عباسی تحویل داده شدند. او تاکید کرد کارشناسان سازمان میراث فرهنگی اصالت تمام این آثار را تایید کرده‌اند.
او همچنین گفت سال پیش از آن نیز  ۱۵۰۰ شیء از قاچاقچیان عتیقه کشف شده اما در بین آن‌ها تعدادی اثر تقلبی نیز وجود داشته است.
به گزارش خبرگزاری مهر، فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی استان تهران گفت از شهرهای دیگر ایران برای خرید و فروش  آثار عتیقه به تهران می‌آیند و این شهر به عنوان «بارانداز اشیاء عتیقه» شناخته می‌شود.
به گفته سرهنگ قسمتی، اشیاء کشف شده اکنون در اختیار امین اموال موزه رضا عباسی قرار دارند و تصمیم نمایش‌دادن آن‌ها به مردم با مدیریت موزه خواهد بود. او اطلاعات بیشتری در مورد این اشیاء و قدمت آن‌ها اعلام نکرد.
او اطلاع رسانی را عاملی برای برخورد با پدیده قاچاق اشیاء عتیقه دانست و گفت اطلاع رسانی باید به صورت جامع انجام شود تا اگر مردم اطلاعی درباره قاچاق اشیا یا تخریب ابنیه دارند، آن را به ما اطلاع دهند.
با این‌حال به گفته فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی تهران، گاهی اوقات افراد برای به دردسر انداختن کسانی که با آن‌ها مشکل شخصی دارند، اطلاعات غلط به یگان حفاظت می‌دهند.
reza abbasi museum
۲۵۰۰ اثر تاریخی کشف شده به موزه رضا عباسی در تهران تحویل داده می‌شود
او همچنین با اشاره به گسترش پدیده فروش دستگاه‌های فلزیاب که از  آن برای حفاری غیر قانونی و قاچاق استفاده می‌شود گفت در استان تهران فردی مسئول رصد و بررسی سایت‌های مجازی شده است تا اگر سایتی درباره فلزیاب و یا گنج‌یابی تبلیغاتی انجام می‌دهد، با آن سایت برخورد شود.
حفاری قاچاق و خرید و فروش غیرقانونی آثار عتیقه در ایران رواج فراوان دارد. برای جلوگیری از غارت میراث فرهنگی ایران ابتدا قرار بود یگانی به نام «یگان ویژه پاسداران میراث فرهنگی» تأسیس شود. اجرای این طرح اما هزینه سنگینی داشت و دولت یا نمی‌خواست یا نمی‌توانست هزینه یک ارتش کوچک پنج هزار نفره برای حفظ میراث تاریخی ایران را به عهده بگیرد. سرانجام به یک «یگان حفاظت» قناعت کرد. این یگان از کمبود نیرو، کمبود تجهیزات مورد نیاز و ضعف آموزش رنج می‌برد و نمی‌تواند با حفاران، قاچاقچیان و خریداران اشیاء تاریخی غیرقانونی در همه جای ایران برخورد کند.

صادق هدايت ونگاهش!به آخوندها!دزدها! و رجاله ه