نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۵ آبان ۲۴, دوشنبه


علی هذه الأرض ما یستحق الحیاة
altبر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است

تردید اردیبهشت
عطر نان در بامداد
آراء زنی دربارۀ مردان
نوشته های اِسخیلوس*
آغاز عشق
گیاهی بر سنگی
مادرانی برپا ایستاده بر ریسمان آوای نی
و خوف مهاجمان از یادها.

بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است
پایان سپتامبر
بانویی که چهل سالگی اش را در اوج شکوفایی پشت سر می گذارد
ساعت هواخوری و آفتاب در زندان
ابری به سان انبوهی از موجودات
هلهله های یک خلق برای آنان که با لبخند به سوی مرگ پَر می کشند
و خوف خودکامگان از ترانه ها.
بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است
بر این سرزمین، بانوی سرزمین ها،
آغاز آغازها
پایان پایان ها
که فلسطین اش نام بود
که فلسطین اش از این پس نام گشت
بانوی من!
مرا، چون تو بانوی منی، زندگی شایسته است، شایسته است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
* اسخیلوس یا اِشیل Eschyle بنیانگذار تراژدی یونان باستان، پدید آورندۀ نمایشنامۀ "ایرانیان" که در آن شکست خشایارشاه را در حمله به یونان باز می گوید. اِشیل را با آشیل Achille قهرمان اساطیری یونان که در ایلیاد آمده نباید اشتباه کرد.  م.


  تا امروز هیچ بودجه ای در اختیار ستاد احیای دریاچه ارومیه قرار نگرفته است.
مسعود تجریشی  -مدیر دفتر برنامه‌ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه- در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا در رابطه با وضعیت دریاچه ارومیه و تخصیص اعتبار به این بخش بیان داشت: بودجه‌ مورد تقاضای ستاد احیای دریاچه ارومیه برای سال 95، سه هزار میلیارد تومان بود که طی 17 جلسه‌ای که با سازمان برنامه و بودجه برگزار شد با بودجه 1700 میلیارد تومانی موافقت شد.
او افزود: مقرر شد که با 1700 میلیارد تومان اعتبار سال 95 و 96 را به عنوان سال اول احیای دریاچه ارومیه اعلام کنیم چرا که طی سال‌های گذشته شرایط تثبیت در این دریاچه را اجرا کردیم تا وضعیت آن از حالت بحرانی خارج شود.
تجریشی در ادامه گفت: 41 روز پیش در جلسه هیات وزیران با عدد 300 میلیارد تومان به عنوان بخش اول پرداخت موافقت صورت گرفت که هنوز این مبلغ به دستگاه‌های اجرایی ابلاغ نشده است و با فرض اینکه امروز این مبلغ ابلاغ شود حداقل 40 روز زمان نیاز است تا این پول به دستگاه‌های اجرایی برسد. بنابراین انتظار این است که دولت هر چه سریع‌تر نسبت به تخصیص بودجه اقدام کند چرا که همین الان هم 41 روز از برنامه عقب هستیم.
تجریشی در ادامه گفت: ممکن است دستگاه‌های اجرایی در سال جاری نتوانند منابع لازم را برای احیای دریاچه ارومیه در دسترس داشته باشند. تا امروز هیچ منبع مالی در اختیار این دستگاه‌ها قرار نگرفته است و همین مسئله موجب شد که گشت‌های بازرسی که وزارت نیرو در این دریاچه مستقر کرده بود جمع‌آوری شوند؛ حتی برای آبیاری نهال‌های کاشته شده در حوزه دریاچه تامین منابع صورت نگرفته است.
مدیر برنامه‌ریزی و تلفیق دریاچه ارومیه تاکید کرد که برای دریاچه ارومیه باید نهال‌های جدید خریداری شود که در فروردین کاشته شوند و اگر منابع مالی تامین نشود نه تنها احیای دریاچه با تاخیر یکساله مواجه می‌شود بلکه تمام تلاش سه سالی که برای تثبیت وضعیت دریاچه صورت گرفت هم از بین می‌رود.
تجریشی در پایان گفت: 41 روز از برنامه احیای دریاچه عقب هستیم این در حالی است که احیای این دریاچه قول دولت بوده است و برای آن زحمات بسیاری صورت گرفته اما بدون تامین اعتبار در زمان مناسب تمامی تلاش‌ها به بن‌بست خواهد رسید.

دستگیری یک اخوند با یک زن در خانه اش

هاشم خواستار: نظام کاملا در فساد غرق، از ملت جدا و تنها راه ادامه حیات خ...

در چشمۀ چشمهایت
تورهای ماهیگیران آبهای سرگشته می زیند
در چشمۀ چشمهایت
دریا به عهد خود پایدار می ماند
من
قلبی مُقام گرفته در میان آدمیانم
جامه ها را از تن دور می کنم
و تلالو را از سوگند :
در سیاهی سیاهتر ، من برهنه ترم ،
من آنزمان به عهد خود پایدارم
که پیمان شکسته باشم
من
تو هستم
آنزمان که من
من هستم .
در چشمۀ چشمهایت جاری می شوم
و خواب تاراج می بینم ،
توری
به روی توری افتاد
ما
همآغوش گسسته می شویم
در چشمۀ چشمهایت
به دار آویخته ای
طناب دار را خفه می کند .

«پل سلان»
ترجمه : حسن منصوری
تأمین بودجه شهرزاد!
به دنبال دستگیری یکی از تهیه‌کنندگان سریال شهرزاد بابت اختلاس کلان از صندوق بازنشستگان و بدنبالش کمپین اعتراضی نه به شهرزاد



یادآوری … و همچنان پافشاری بر پیشبرد دادخواهی؛ هجدهمین سالگرد قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ فرامی‌رسد

هجدهمین سالگرد قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ فرامی‌رسد.
امسال نیز به تهران خواهم رفت تا در سالروز قتل پدرومادرم، داریوش و پروانه فروهر، یادشان را در خانه و قتلگاه آنان گرامی دارم. در آستانه‌ی این سفر شما را به یادآوری، به تلاش برای روشنگری و دادخواهی این جنایت‌ها، و به گرامی‌داشت یاد قربانیان، پروانه فروهر، داریوش فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، مجید شریف، پیروز دوانی، حمید حاجی‌زاده و فرزند خردسالش کارون فرامی‌خوانم.
از سال‌ها پیش از آن پاییز شوم
۷۷ دگراندیشان ایرانی، در درون و بیرون کشور، قربانی قتل‌های سیاسی شده‌اند؛ فرآیند مخوفی که از سوی ساختار قدرت در ایران به قصد سرکوب ظرفیت‌های دگراندیشی و کانون‌های اعتراض در جامعه به اجرا درآمد، جان شریف آدمی و عزم انسانی او را برای دست‌یابی به آزادی و عدالت در تله‌ی خشونت و وحشت گرفتار کرد، و رد خونینی از بیداد بر تاریخ سرزمین ما کشید.
قتل‌های سیاسی آذر
۷۷ اما نقطه‌ی عطفی در این روند رقم زد: زیر فشار اعتراض گسترده‌ی افکار عمومی، به طور رسمی از سوی نهادهای حاکم در ایران اعتراف شد که مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مسئول طرح‌ریزی و اجرای این جنایت‌ها بوده‌اند. این اعتراف هولناک، نه تنها به انزجار عمومی دامن زد، که در ابتدا موجی از امید نیز برانگیخت که با دادرسی عادلانه‌ی این قتل‌ها ابعاد خشونت سازمان‌یافته‌ی نهادهای حکومتی بر ضد دگراندیشان افشا، دستوردهندگان و مأموران اجرای این جنایت‌ها وادار به پاسخگویی، و نهادهای امنیتی ملزم به حقوق فردی و اجتماعی دگراندیشان خواهند شد. اما عملکرد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در پیگیری قتل‌ها، که نمایشی رسوا از جوسازی‌ها و خلافکاری‌های حقوقی بود، خط بطلان بر این امید کشید. این روند ناحق تا آنجا پیش رفت که به سرکوب آنان که برای روشنگری و دادخواهی تلاش می‌کردند، رسید. و پس از گذشت زمان کوتاهی حتی گرامی‌داشت قربانیان ممنوع شد.
اکنون هجده سال می‌گذرد، سال‌های یادآوری و پافشاری بر لزوم یک دادرسی عادلانه، سال‌های ایستادگی بر حق بزرگداشت قربانیان، سال‌های شکل‌گیری حرکتی دادخواهانه.
اگرچه تلاش من برای همراهی با این حرکت و پیشبرد آن همواره با تهدیدها و دشواری‌های تحمیلی روبرو بوده اما در این یک سال و نیم گذشته تجاوزها ابعاد گسترده‌تری از محیط زندگی و کار من را هدف گرفته‌اند.
در سال گذشته دو بار دستبرد و آسیب به خانه‌ی پدرومادرم زده شده است، به مکانی که در حافظه‌ی جمعی نمادی از یادآوری و ایستادگی و برای من مکان پیوند با عزیزان جان‌باخته‌ام است، با یادها و یادگارهای بیشمار آنان. اشیاء و مکان با تاریخ صاحبان پیوند عمیقی خورده‌اند. اشیاء را که از پیکره‌ی مکان بکنند این تاریخ انسان است که از دست می‌رود تا جایش را فراموشی بگیرد.
اعمال ممنوعیت شغلی به من در ایران نیز در طی این مدت بالا گرفت تا سرانجام که در بهار امسال تهاجم چنان ابعادی یافت که تصورش را هم نمی‌کردم. موجی از تهدید و توهین و ناسزا به راه انداختند، به ناحق اتهام «توهین به مقدسات» زدند، تا نه تنها تصویر معوجی از من بازنمایند و تعهد اجتماعی مرا زیر سؤال ببرند، که بر انزوا و ممنوعیت‌های تحمیلی بر من نیز بیش از پیش دامن بزنند.
و سپس چند هفته‌ی پیش احضارنامه‌ای از شعبه‌ی دوم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۳ شهید مقدس (اوین) به خانه‌ی پدرومادرم در تهران فرستادند تا برای «اخذ توضیح در مورد اتهامات مندرج در پرونده» به این نهاد مراجعه کنم. چرایی و چیستی «اتهامات» پیرو روال غریب این دستگاه بر احضارشونده مخفی می‌ماند تا روز مراجعه، که حالا موکول به دوم آذرماه شده است.
اگرچه نمی‌توانم درباره‌ی پرونده‌ای که چند و چون آن برایم نامعلوم است داوری کنم اما، به استناد آنچه در این سال‌های تلاش برای دادخواهی از سر گذرانده‌ام، می‌دانم که این فشارها تنها برای خاموش کردن آن شعله‌ی کوچکی ست که در خانه و قتلگاه فروهرها همچنان روشن مانده است، برای تحمیل سکوت و فراموشی ست به حافظه‌ی جمعی، برای وادار کردن ما دادخواهان به پا پس کشیدن و تسلیم در برابر تهدیدها و تحمیل‌های بی‌وقفه، برای جاانداختن روایت حکومتی از سرکوب و قتل دگراندیشان، و برای تحمیل فراموشی و تحریف به مبارزه‌ی سیاسی و چرایی قتل فروهرها.
تصمیم‌گیری در این برهه برای من تنها شامل سفر پیش‌رو نبوده، که تعیین‌کننده‌ی امکان من برای سفر به ایران است، به سرزمینی که در آن بزرگ شده‌ام، خانه‌ی کودکی‌ام آنجاست، مکان زیست و تلاش و قتل پدرومادرم است، آنجا که بستگان و دوستان عزیزی دارم، و خود را همراه و همدل آن مردمانی می‌دانم که با صبوری و پایداری تلاش می‌کنند تا جامعه‌ای آزادتر بسازند.
تصمیم در اینجا همچنین برای من تعیین‌کننده‌ی مسیر دادخواهی قتل پدرومادرم است؛ آیا می‌خواهم همچنان آن خلاء را، که پی‌آمد قتل آنان است، بازنمایی کنم؟ و آیا چشم‌پوشی بر این خلاء ساده نخواهد شد اگر من از مکانی که نماد آن است دور بمانم، و آن خانه و قتلگاه را به متروکگی بسپارم؟ اگر خلاء نادیده بماند یادآوری نیز محو خواهد شد.
به همه‌ی این دلایل به زودی به تهران خواهم رفت و امیدوارم به همدلی و پشتیبانی شما.
یکم آذرماه، سالروز قتل سیاسی داریوش و پروانه فروهر، به زودی فرامی‌رسد. آنان را به یاد آوریم و خواهان دادخواهی جنایت‌های سیاسی در ایران باشیم. و اگر شما در این روز در تهران هستید خانه و قتلگاه فروهرها را تنها نگذارید. اگرچه دادخواهی جنایت‌های سیاسی نیازمند تلاش پیگیری ست که نباید تنها به برگزاری سالگردها محدود بماند، اما می‌توان از بار عاطفی و معنایی چنین مناسبت‌هایی مدد جست تا با صیقل حافظه‌ی جمعی و یادآوری مسئولیت مدنی و اخلاقی به گستره‌ و عمقِ همبستگیِ اجتماعی برای پیشبرد دادخواهی افزود.
داد خواهیم این بیداد را!
پرستو فروهر