نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

ایا اصولا جامعه و روشنفکران ما نقد پذیر هستند؟

ایا اصولا جامعه و روشنفکران ما نقد پذیر هستند؟

محمد زمانی
 
عاملي كه باعث شده توضيحي در مورد نقد ارائه دهم. اين است كه مقالات زیادی در سایت ها در خصوص چگونگی اتحاد بین گروها و سازمانها درج می شود. با توجه به لزوم اتحاد بین گروها و احزاب سیاسی برای ایجاد یک الترناتیو سکولار و دموکرات در قبال حکومت اسلامی در ایران ، متاسفانه تخریب و تعصبات شخصی و گروهی،جای خود را به نقد درست داده است. به باور من هیچ شخصی نباید مصون از نقد درست باشد .در اپوزیسیون عده ایی نه بر مبنای اعتقاد به یک شخصیت ملی ،بلکه به عنوان ابزاری برای بهره برداری شخصی و حزبی استفاده می نمایند.ما اگر بخواهیم منصف باشیم باید خالی و پر بودن یک لیوان اب رابا هم ببینیم
 
 
 
نقد در لغت جدا كردن طلاي خالص از ناخالص است و تميز دادن خوب از بد و انتخاب كردن چيز خوب و بهتر است. در اصطلاح ادب تشخيص محاسن و معايب سخن و نشان دادن بد و خوب اثر ادبي است. با توجه به تعاريف فوق نتيجه مي گيريم كه نقد ايراد نيست، بلكه كار خوب را از کار نادرست  مشخص كردن است و راه حلي براي خوب كردن كاري كه نادرست بوده ،آن هم با ارائه يك راهكار درست .به اعتقاد من تاكنون پيشرفت خوبي در نقد مسائل سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی و اجتماعی  نداشته ایم ،چون بدون مطالعه و شناخت علم نقد نمي توان يك كار يا اثري را نقد كنيم .ضمناً تا زماني كه به نقد به عنوان يك ايراد نگاه بكنيم نه ناقد درست نقد مي كند و نه مورد نقد آن را مي پذيرد . پس چه كاری بايد  انجام دهیم تا نقد درست داشته باشيم و از ما پذيرفته گردد؟‌ يك ناقد بايد صفاتي اينچنين داشته باشد: دور بودن از تعصبات و سطحي نگري، وارد نكردن احساس شخصي در نقد و همچنين براي مقاصد شخصي خود نقد نكردن است. يعني يك ناقد بايد صدق و صميميت داشته باشد تا سخن وي مورد پذيرش واقع شود. اما رديف كردن چندين ايراد خود در آوردي يا ايراد مورد پذير در كنار هم و تحويل شخص دادن براي هيچ كس قابل قبول نيست. چون مانند اين مي ماند كه ناقد با پتك برسر ديگران مي زند. پس صداقت، صميميت ،وبه دور از تعصب و جانبداري، داشتن هدفي سليم، واستفاده از واژه هاي متين و رعايت نكات اخلاقي، تمام اينها كمك مي كند كه ما نقدي صادقانه داشته باشيم ،كه مورد قبول همه واقع گردد. عاملي كه باعث شده توضيحي در مورد نقد ارائه دهم. اين است كه مقالات زیادی در سایت ها در خصوص چگونگی اتحاد بین گروها و سازمانها درج می شود.  با توجه به لزوم اتحاد بین گروها و احزاب سیاسی برای ایجاد یک الترناتیو سکولار و دموکرات در قبال حکومت اسلامی در ایران  متاسفانه تخریب و تعصبات شخصی و گروهی،جای خود  را به نقد درست داده است. به باور من هیچ شخصی نباید مصون از نقد درست باشد .در اپوزیسیون عده ایی نه بر مبنای اعتقاد به یک شخصیت ملی ،بلکه به عنوان ابزاری برای بهره برداری شخصی و حزبی استفاده می نمایند.بیشتر بجای اینکه در زمان حال و اینده باشیم در گذشته به سر می بریم.ما اگر بخواهیم منصف باشیم باید خالی و پر بودن یک لیوان اب را با هم ببینیم.و پسر را بجای پدر و پدر را بجای پسر محاکمه نکنیم.هر کس را در جایگاه فعلی ان نقد نماییم.اما متاسفانه در نقد ،عده ایی فقط  قسمت لیوان خالی اب را برای ضربه زدن و حذف نمودن همدیگر میبینند واستفاده مینمایند.ایا اصولا جامعه ما و حتی روشنفکران ما نقد پذیر هستند?در اپوزیسیون میبینم که عده ایی  با حسادت ورزی وارد حیطه نقد می شوند.و حتی پا را فراتر می گذارند و به مسائل خصوصی افراد هم می پردازند.به اعتقاد من  اگر می خواهیم جامعه ایی پویا و مثبت داشته باشیم باید تعهد اخلاقی هم داشته باشیم و صرفا برای رسیدن به برخی از اهداف دست به تخریب همدیگر نزنیم.امیدوارم فقط نقد نکنیم، نقد پذیر هم باشیم و اگر به  لحاظ تاریخی و سیاسی اشتباهی هم انجام داده ایم و یا رخ داده با شهامت بپذیرم.اما با نقد درست در صورت صحت ان به دنبال روشنگری باشیم.و جامعه کنونی ایران را بیشتر از این به پرتگاه نبریم.
نقـــد چیست؟:نقد، یکی از روش های مهم به منظور ارزیابی مفاهیم، پدیده ها و داده های مختلف در فرایند تولید و آفرینش است.
"فوکویاما در باره ی نقد می نویسد:"نقد، روش بررسی، در فرایند گیرنده گی و دهنده گی ذهن است که در ارتباط دو سویه با نگرش نقادانه و ماهیت اثر شکل می گیرد
اما چیزی که در متن این بحث (نقد چیست ومنتقدکیست؟)، پیش از همه به آن باید پرداخته شود، توجه به فرهنگ نقد و رویکردهای سازنده ی آن است.مهمترین نکته یی که در فرایند نقد،ضروری پنداشته شده و از شمار رویکردهای سازنده در عرصه ی نقد انگاشته می شود، توجه ویژه به فرهنگ نقد و سپس فرهنگ نقد پذیری است.
1- فرهنگ نقد:
پیش از این که منتقد به نقد داده های مطرح بپردازد، باید به معیارهایی که در بر گیرنده ی فرهنگ نقد است توجه داشته باشد. این معیار ها، مشمول روش های زیر است:
- پرهیز از حُب و بُغض و یکسو نگری.
- جلوگیری از قطعی انگاری در هنگام بررسی اثر.
- بررسی همه جانبه ی اثر مبتنی بر ویژه گی های مثبت و منفی آن.
- برهم زدن هنجارهای متعارف و سنتی در هنگام ارزیابی و ارزشیابی.
- آگاهی داشتن از دیدگاه ها نظریه های جدید در حوزه ی نقد و بررسی.
افزون بر این فرضیه های پنجگانه، شمار ی از فرضیه های مطرح دیگرنیزدر زمینه ی فرهنگ نقد وجود دارد که برای پرهیز از ملالت و توجه به اصل فشرده نویسی، به همه یی آن موارد، اشاره نمی کنم.
نکته یی را که در بحث فرهنگ نقد می خواهم به آن تأکید کنم، در نظر گرفتن معیارهای بالا برای عملی سازی روش های سامانمند در فرایند نقد است؛ زیرا اگر برای درک میزان ارزش ها، معیاری وجود نداشته باشد، نقد روشمند نمی تواند شکل بگیرد.2- فرهنگ نقد پذیری:
"رابرت گیدمن" نویسنده ی اروپایی می نگارد:"پیش از این که در بحث ظرفیت شناسی، نقد ظرفیت ارزشی دانسته شود، فرهنگ نقد پذیری، ظرفیت ارزشی پنداشته می شود".(2) در این تعبیر "گیدمن"،اشاره ی جالبی برای وقع گذاشتن به "فرهنگ نقد پذیری" وجود دارد. بی تردید، داشتن روحیه ی نقد پذیری، یکی از ظرفیت های ویژه، برای داده های مورد نقد پنداشته می شود.
برای این که به این ظرفیت دستیابی پیدا کنیم، بهتر است به رویکرد های سازنده و اثرگذارزیر در حوزه ی نقد پذیری، توجه جدی داشته باشیم:
- حساسیت های منفی و روش های تلقی یکسویه درباره ی خود و اثر را کنار بگذاریم.
- به آرای دیگران در هنگام نقد، دقت کنیم.
- تحمل آرای خلاف بینش و سلیقه ی خود را داشته باشیم.
- از نقد نترسیم.
- اشتباه در هنگام عمل را، امر طبیعی بپنداریم.خو گرفتن به این اجزای پنج گانه، مستلزم تجربه و تکرار این روش های فرضیه یی در فرایند نقد پذیری است. باز اندیشی، نو گرایی و زدودن گرد برداشت های سنتی و متحجر، از شمار رویکردهایی است که می تواند ظرفیت فرهنگ نقد پذیری را در وجود ما گسترش بدهد.
منتقد کیست؟: 
نخستین اصلی که منتقد را تعریف می کند، داشتن آگاهی های مبتنی بر روش نقد است. این آگاهی ها در بر گیرنده ی مواردی است که منتقد باید آن را در ذهن خود داشته باشد، مانند:
 
- احاطه داشتن بر مقوله ها و نظریه های نقد کلاسیک ومُدرن.
- دانش کامل از ویژه گی هایی که نقد در محور آن شکل می گیرد.
- نگاه شالوده شکنانه.
- دریافت نو از مفهوم نقد.
- توجه به رویکردهایی دگرگونه در متن اثر.
با استناد بر مواردی که مطرح شد، این مؤلفه های پنج گانه، به عنوان ویژه گی ها، مهمترین رویکردهایی است که کار منتقد را در حوزه ی نقد، تبیین می کند.جدی ترین مشکلی که در زمینه ی نقد و نقادی درجامعه ایرانی وجود دارد، ناشی از تعریف یکجانبه ی نقد (یعنی نقد به معنی انتقادوگاهی هم انتقام جویی صرف) است؛ زیرا به دلیل عدم درک از مفهوم "نقد"، بسیاری ها درجامعه ی ما به بیان "انتقاد صرف" در حوزه ی نقد می پردازند و ارزش ها را همسان با کاستی ها، در فرایند نقد و نقادی مطرح نمی سازند.
پس از همین جاست که منتقد،بدون توجه به جنبه های معیاری نقد، فقط به برداشت یکسویه از اثر و موضوع مورد نقد می پردازد. با توجه به همین کاستی در قرائت یک جانبه از مفهوم نقد است که از سال ها به این سو، نقد با روش های معیاری و به دور از "غرض و مرض های فردی" در کشور ما شکل نگرفته است.
پس برای شکل گیری نقد معیاری و هنجارمند، نخست از همه، باید فرهنگ نقد پذیری را ایجاد کنیم و سپس به نقد معیاری در حوزه ی مربوط بپردازیم.
پانوشت ها:
1-فوکویاما، نقد در فرایند بررسی، ترجمهء عباس انتظامی، نشر فقره، ایران، 1385، ص207
 محمد زمانی روزنامه نگار و فعال سیاس

از مژده آوردن پول نفت بر سر سفره تا تامین دارو توسط یونیسف

۱۳۹۱/۰۸/۰۷ انقلاب اسلامی در هجرت : بنابر آمار بیش از ۵۰۰ هزار کودک در عراق در دوران تحریم جان خود را بر اثر نبود دارو و مواد غذایی از دست دادند. همان نوع تحریم در مورد ایران نتیجه ای جز تجدید همان کشتار به بار نخواهد داشت.  رژیم از یک سو و تحریم کننده گان از سوی دیگر جز سودای قدرت چیز دیگری در سر ندارند. یک نسل بر سر جنگ هشت ساله از بین رفت و حالا نسلی باید جان خود را بر اثر تحریم از دست بدهد. 
kodakane faghirخبرآنلاین : نماینده یونیسف در ایران: به دولت اعلام کرده ایم می توانیم برخی داروهای مورد نیاز را تامین کنیم. 
سلامت - گفتگو با نماینده صندوق کودکان سازمان ملل در ایران

امید کریمی: محمدالمنیر صفی الدین، نماینده صندوق کودکان سازمان ملل در ایران، یونیسف در هفته گذشته همراه با چند نفر از همکارانش در سازمان ملل، میهمان کافه خبر بود. (گزارش این کافه خبر را اینجابخوانید) در حاشیه این نشست، با او گفتگویی درباره سلامت و حقوق کودکان در ایران انجام دادیم. او همچنین از تنظیم تفاهم نامه ای با دولت ایران برای تامین برخی داروها و مواد اولیه دارویی ویژه کودکان خبر داد.
گفتگوی خبرآنلاین با نماینده یونیسف در ایران را بخوانید؛
در 30 سال گذشته اتفاقات خوبی در زمینه سلامت کودکان در ایران افتاده است؛ مرگ و میر کودکان به شدت کم شده است و  دولت جمهوری اسلامی دراین باره نتیجه خوبی گرفته است. به نظر شما پیشرفت ها و چالش ها چگونه است و باید به چه مرحله ای برسد؟ برای یک کشور در حال توسعه این شرایط مناسب هست یا نه؟
من فکر می کنم شرایط به طور کلی مثبت است و ایران پیشرفت های متداوم در این زمینه داشته است. اولین حوزه ای که ایران پیشرفت خوبی در آن داشته، حقی است که به آن حق زندگی یا حق بقای کودک می گویند. ایران در 30 سال گذشته پیشرفت خوبی در این زمینه داشته است. قبل از انقلاب میزان مرگ و میر کودکان زیر 5 سال در ایران، 129 در هر هزار تولد بود، رسیده به 20 مرگ در هزار تولد. این خیلی به استانداردهای جهانی نزدیک است. همینطور حق آموزش را اگر نگاه کنیم؛ ایران تقریبا پوشش صددرصدی در میزان ثبت نام کودکان در مقطع دبستان دارد. در حوزه های دیگری هم هست که ایران در آن پیشرفت داشته است، اما لازم است که در این باره سرعت بیشتری در پیشرفت و توسعه داشته باشد.
در حوزه حمایت از کودکان و نوجوان در برابر اچ.آی.وی، تلاش هایی شده است، اما معتقدیم باید تلاش های بیشتری انجام شود. یکی از آن حوزه ها، آموزش جوانان برای مراقبت از خودشان دربرابر ایدز است. طبق یک نظرسنجی که اخیرا انجام شده است، فقط 16 درصد جوانان ایرانی می دانند چگونه دربرابر این بیماری از خودشان محافظت کنند. این باتوجه به خطر بالا و رو به رشد ایدز در جهان، خطرناک است و به نظر من باید روی آموزش جوانان در این رابطه بیشتر کار شود. این همان حوزه ای که می گوییم دانش و اطلاع رسانی. در این حوزه نه فقط دولت، رسانه ها، مدارس و ... بیشتر کار کنند.
منبع این نظرسنجی کجاست؟
این نظرسنجی بود که چند سال قبل وزارت بهداشت انجام داد. اما منتظریم نتایج کامل آن به نام نظرسنجی بهداشت عمومی منتشر شود و ما آن را ببینیم.
وزارت آموزش و پرورش، علوم و وزارت بهداشت در سال های گذشته برای وارد شدن آموزش های مختلف پیشگیری از ایدز و کلا آموزش های جنسی به نوجوانان و جوانان به کتاب های درسی تلاش هایی کرده اند. به نظر شما این آموزش ها کافی بوده است؟
به نظر من خیلی مهم است که این آموزش ها در کتاب های درسی گنجانده شود. حتی باید اجبار هم باشد. فکر می کنم که وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و رسانه ها، همکاری نزدیکی برای این امر داشته باشند. امروز بزرگترین دشمن جوانان و نوجوانان اچ.آی.وی/ایدز و اعتیاد است و باید به طور مستمر به جوانان گفته شود که این بیماری چگونه شیوع پیدا می کند و از یک نفر به نفر دیگر منتقل می شود. این اطلاعات باید دقیق گفته شود.
این نکته را هم بگویم؛ این اطلاع رسانی فقط به یک شکل خاص و پیام خاص نیست، یک پیام را می شود به شیوه ها و راه های مختلفی بیان کرد. باید تلاش شود از راه فرهنگی که مناسب هم باشد، این پیام را منتقل کرد و اما چگونگی آن را با فرهنگ مناسب باشد، باید وزارت بهداشت، آموزش و پرورش و رسانه ها تصمیم بگیرند.

در ایران برای جوانانی که در کودکی (تا 18 سالگی) قتل و یا هر جرم دیگری مرتکب می شوند، احکام قضایی صادر می شود. که بعضا با واکنش های بین المللی همراه است. برای اصلاح این قوانین با قوه قضائیه و مجلس رایزنی شده است؟
در واقع دو حوزه هست که ایران باید برای بهبود و توسعه آنها تلاش های بیشتر داشته باشد. یکی در حوزه قوانین و دادرسی ویژه نوجوانان و اطفال است. موضوعی که می خواهم اشاره کنم، حداقل سن مسوولیت کیفری است که در ایران خیلی پایین است؛ 9 سال برای دختر و 15 سال برای پسر. از نظر پیمان نامه حقوق کودک این خیلی سن کمی است برای مسوولیت کیفری. با این قانون اگر دختری 9 ساله و یا پسری 15 ساله مرتکب تخلفی شود، می توانند او را به پلیس و دستگاه قضایی معرفی کنند. این خیلی سن کمی است، برای اینکه پای کودکان به این مجامع باز شود. من فکر می کنم کودکان ایران لایق این هستند که قوانین بهتری برایشان وضع شود و به استانداردهای جهانی برسند.
شاید مطلع باشید؛ در قانون مجازات اسلامی جدیدی که قرار است به زودی اجرا شود، در این باره اصلاحاتی شده و عملا مسوولیت کیفری برای کودکان تعیین نشده است.
کمیته جهانی حقوق کودک که مسوول اجرای پیمان نامه جهانی حقوق کودک است، در سطوح بالا این نگرانی را به دولت ایران ابراز کرده است. در گزارش هایی که از پیشرفت حقوق کودک در ایران می گیرد، این مساله را چندین بار متذکر شده است.
یکی دیگر از مسائلی که کمیته جهانی حقوق کودک از دولت ها می خواهد سن ازدواج دختران است؛ همانطور که می دانید سن ازدواج قانونی دختران، 13 سال است، اما اگر دختری در این سن ازدواج کند و باردار شود، سلامتی اش به خطر می افتد و مشکلاتی در آموزشش بوجود می آید. همانطور که می دانید، خطرات زیادی برای مادر و فرزند در این سن بوجود می آید. به همین دلیل این یکی از مسائلی است که کمیته جهانی حقوق کودک از دولت خواسته تا درباره آنها بازنگری کند.
سن کشیدن سیگار و اعتیاد میان جوانان ایرانی پایین آمده است. حتی برخی موارد، البته معدود و تایید نشده، گفته شده به زیر 10 سال هم رسیده است. برای این معضل چه راهکاری وجود دارد؟ هرچند وزارت آموزش و پرورش وجود دانش آموزان معتاد را رد می کند.
ایران از نظر جغرافیایی در منطقه ای است که متاسفانه در مسیر ورود انواع مواد مخدر قرار گرفته است و همین مصون بودن را سخت می کند. یکی از همکاران ما به این تشبیه می کرد که شما بخواهید در منطقه ای که به شدت کثیف و آلوده است، خانه ای تمیز داشته باشید؛ خب این سخت است. اما ایران این کار را کرده است؛ تلاش زیادی کرد که یکسری از بیماری های واگیر دار را ریشه کن کند و کرد. این درحالی است که این بیماری ها در یکسری از کشورهای منطقه شیوع دارند. درمورد مواد مخدر هم باید این رویه را پیش بگیرد. البته ایران همواره تلاش کرده است از جوانان و نوجوانانش دربرابر این مشکل حمایت کند، اما موانعی وجود دارد و عواملی زیادی به این پیوند خورده است. شاید بشود گفت سرمایه گذاری اصلی را باید روی آموزش نوجوانان و جوانان داشته باشد. اما یکسری مسائل دیگری هم هست که فقط مربوط به ایران نیست، در تمام دنیا وجود دارد. مساله افزایش سن ازدواج و معضلات اجتماعی دیگری که به مواد مخدر مرتبط است و باعث می شود که مواد مخدر، یک معضل چند وجهی باشد و کار کردن روی آن تلاش زیادی را می طلبد.
دولت ایران به تازگی برای افزایش جمعیت برنامه ریزی کرده است. دلیل آن هم پیش بینی های سازمان ملل و البته نهادهای دولتی داخلی برای ترکیب جمعیتی ایران در 50 سال آینده است. ضمن اینکه دلیل عمده این تبلیغات بیشتر اقتصادی عنوان می شود، اینکه تا نیم قرن آینده جمعیت ایران پیر می شود و باید برای داشتن جمعیت مولد، از الان فکر کرد. نظر شما دراین باره چیست؟
60 درصد جمعیت کنونی ایران زیر 30 سال سن دارند. اما من تاکنون مطالعه جامعی میان ربط جمعیت و منابع طبیعی و اقتصادی و آینده کشور ندیده ام. مقالات مختلف خوانده ام که با دیدگاه های مختلف می گفتند افزایش جمعیت خوب است و برخی دیدگاه ها می گفتند ربطی ندارد. اما علاقه دارم مطالعه علمی بخوانم که در آن ارتباط آینده اقتصادی کشور با مسائل افزایش جمعیت را بیان کرده باشد. تا آن موقع نظری نمی توانم بدهم. یادمان باشد هر کودکی که متولد می شود به معنای مسوولیت جدیدی است؛ نه فقط برای والدین، برای دولت و جامعه هم هست. هر کودکی که متولد می شود باید به نیازها و حقوق او توجه شود و مطمئن شویم که می توانیم این نیازها و حقوق را تا وقتی به سن بزرگسالی می رسد، برآورده کنیم. باید ببینیم دولت می تواند نیازهای آموزش، بهداشت و تامین شغل برای تک تک این کودکان ایجاد کند یا نه.
تحریم ها علیه ایران تاثیراتی روی بازار دارویی ایران گذاشته است. عمدتا هم داروهای بیماران خاص و کودکان. تلاشی برای کمک به دولت ایران جهت تامین داروهایی که توانایی تولید در ایران ندارد و حتی مواد اولیه دارویی انجام داده اید؟
زمانی که متوجه شدیم یکسری از داروهایی که حیات بخش است و نیاز بیماری های خاص است و برای واردات به ایران با مشکل مواجه است، اولین کاری که کردیم با دفتر مرکزی ما نامه نگاری داشتیم و دبیرکل سازمان ملل هم در بیانیه شان به این اشاره کردند که ما متوجه این موضوع شده ایم. ما در حوزه های مختلف هم به دولت گفته ایم اگر احتیاج به واردات داروهای مختلف دارند، ما می توانیم از طریق بخش تامین دارو و تامین خدمات در دفتر مرکزی یونیسف، این داروها را تامین کنیم.
پاسخ دولت به این اعلام آمادگی شما چی بوده است؟
اکنون روی تفاهم نامه ای کار می کنیم که در سال آینده با توجه به آن یکسری از مواد اولیه و داروهای ضروری و حیات بخش را برای ایران تامین کنیم.
این تفاهم نامه روی بحران دارویی ایران تاثیر دارد؟
تاثیرش شاید زیاد نباشد، چون این تفاهم نامه برای تامین مواد اولیه و برخی داروهای ویژه کودکان است و این مشکل را حل نمی کند.
ایران پذیرای بخش بزرگی از پناهنده هاست. بسیاری از آنها با زنان ایرانی ازدواج کرده اند و بچه دار شده اند. دولت و مجلس اختلاف نظرهایی درباره صدور شناسنامه ایرانی برای آنها دارند. برای حل مشکل کودکان دورگه چه تلاشی شده است؟
طبق پیمان نامه حقوق کودک، هر کودکی که متولد می شود باید به شناسنامه و کارت هویتی و خدمات مختلف دسترسی داشته باشد. این تعهدی است که کشورهای امضا کننده این پیمان نامه آن را پذیرفته اند. کمیته حقوق کودک هم این مساله را با دولت ایران درمیان گذاشته است. امیدواریم این مساله به زودی حل شود.

فروکاستن اصلاح طلبی به استمرارطلبی و تأکید برادران خاتمی بر حفظ نظام و تقابل با براندازی/براندازان

١٣٩١/٠٨/٠٦-دانشجو نیوز- عمار ملکی:
alt
١ـ در چند ماه گذشته بسیار با این پرسش مواجه شده ام که منظور از مطالبه محوری یا احقاق طلبی چیست؟ دوستانی می پرسیدند چرا راهبرد خود را مطالبه محوری (احقاق طلبی) می نامید و تاکید میکنید که بدنبال احقاق مطالبات دموکراتیک و حقوق مدنی هستید، درحالیکه اصلاح طلبی هم بدنبال تحقق همین مطالبات است؛ پس فرق مطالبه محوری با اصلاح طلبی چیست؟ 
 
یقینا هر نیروی سیاسی خواهان تغییر وضع موجود، به دنبال تحقق مطالبات مشخصی است. از اینرو تمامی نیروهای سیاسی به نوعی مطالبه محور (احقاق طلب) هستند اما آنچه که در عرصه سیاسی ایران تمایز بین سه راهبرد مختلف ـ اصلاح طلبی، براندازی، احقاق طلبی ـ را شکل میدهد، پیش شرطها و هدف گزاری اصلی این جریانات است که راهبردهای آنها و در نتیجه نوع کنشگری آنها را تعیین میکند. اتفاقا به نظر می رسد که مطالبات مدنی و دموکراتیک این سه راهبرد در ظاهر یکسان است و همه این جریانات خواستار احقاق مطالبات مدنی مشابهی مانند انتخابات آزاد، حقوق شهروندی و مدنی، عدالت اجتماعی، حق دادرسی عادلانه و ... هستند اما تمایز آنها در این مساله است که چگونه میتوان/باید به این مطالبات دست یافت. 
 
همانطور که در نوشته های پیشین بیان شده بود، راهبرد اصلاح طلبی بر این مساله تاکید دارد که باید با پیش شرط «حفظ نظام» برای رسیدن به این مطالبات تلاش کرد. راهبرد براندازی بر این باور است که تنها با «حذف نظام» میتوان به این خواسته ها رسید و با وجود نظام مستقر، رسیدن به این مطالبات غیرممکن است. راهبرد احقاق طلبی (مطالبه محوری) معتقد است که احقاق این مطالبات را باید با بکارگیری مبارزات مدنی پیگیری کرد و دست از تحقق آنها برنداشت. برای رسیدن به مطالبات، حفظ یا حذف نظام مساله احقاق طلبان نیست بلکه عملکرد و انعطاف نظام و توازن نیروهای اجتماعی است که آنرا تعیین می کند. 
 
راهبرد اصلاح طلبی وقتی اصلی ترین پیش شرط خود را مساله استمرار نظام قرار می دهد، یعنی که اصلاح نظام یک هدف ثانویه خواهد بود و استمرار نظام، هدف اولیه است. در نتیجه اصلاح طلبی به «استمرارطلبی» فروکاسته می شود.  
٢ـ اگر چه گستره طرفداران اصلاح طلبان و معنای اصلاح طلبی را میتوان بسیار فراخ در نظر گرفت، اما در فضای سیاسی ایران وقتی از اصلاح طلبی سخن میرود، بعضی نمادهای آنرا نمی توان از نظر دور داشت و مواضع آنها را نمیتوان نادیده گرفت (۱). هر جا سخن از جریان اصلاح طلبی به میان می آید، نام «خاتمی» بدون شک به ذهن متبادر میشود. برادران خاتمی که یکی رییس جمهور و یکی نایب رییس مجلس و دبیرکل اصلی ترین حزب اصلاح طلب (مشارکت) بوده اند، یقینا جزو سخنگویان و نمایندگان اصلی جریان اصلاح طلبی محسوب می شوند. در نتیجه مواضع و سخنان ایشان را میتوان بعنوان خطوط اصلی راهبرد اصلاح طلبی منظور کرد. در هفته ها و ماههای اخیر در تمامی مصاحبه هایی که توسط آقایان محمد و محمدرضا خاتمی انجام شده است، یک نکته بسیار برجسته است و آن اصرار مکرر بر حفظ نظام و اعلام تقابل با براندازی/براندازان بوده است. 
 
رییس جمهور پیشین ایران از ابتدای سال جاری تاکنون (مهر ماه) در هشت سخنرانی که در سایت ایشان منتشر شده است (۲)، در تمامی آنها بر اولویت حفظ نظام تاکید کرده و در هر مصاحبه بطور میانگین «سه بار» بیان نموده اند که مخالف براندازی/براندازان هستند. در حالیکه درتمامی این سالها هرگز مشخص نشده است که منظور ایشان از براندازی چیست و آیا آنرا مترادف با خشونت طلبی دانسته یا اینکه مطالبه تغییرات ساختاری را هم براندازی می دانند؟ 
 
از سوی دیگر آقای محمدرضا خاتمی هم در بخشی از مصاحبه اخیر خود با روزنامه اعتماد تاکید کرده که اصلاح طلبان نه تنها مخالف براندازی هستند بلکه «اگر نظام اصلاح پذیر نبود و اصلاح نشد، وارد فاز دیگری نخواهند شد». این اظهارات ایشان تاییدی است بر اینکه تعریفی که وی از اصلاح طلبی ارايه می دهد چیزی جز استمرارطلبی نیست. همچنین در مصاحبه ایشان یک نکته تناقض آمیز هم وجود دارد که ظاهرا نشانگر این مساله است که ایشان در تمایز مفاهیم اصلاح طلبی و براندازی دچار سوبرداشت عمیقی هستند. ایشان در بخشی از مصاحبه شان که در روزنامه درج نگردیده و در سایت نوروز منتشر شده است، می گویند که اجازه حضور دوباره اصلاح طلبان در حاکمیت را با تغییرات در نظام آپارتاید آفریقای جنوبی و «توسعه و پیشرفتی که پس از تغییرات حکومت در این کشور روی داد» مشابه میدانند! ظاهرا ایشان تغییرات در آفریقای جنوبی را براندازی نمی دانند و آنرا نمونه ای از اصلاح طلبی میدانند! این مساله نشان میدهد که اساسا تعریفی که آقایان خاتمی از اصلاح طلبی و براندازی دارند، بسیار مغشوش است. 
 
۳ـ گفتمان اصلاح طلبی (استمرارطلبی) به جای تاکید بر ویژگیهای ایجابی اش، ظاهرا هویت خود را در تقابل با براندازی تعریف می کند. براندازی نیز برچسبی است که اصلاح طلبان نه تنها آنرا به گروههای خواهان براندازی نظام بلکه به منتقدان جریان اصلاح طلبی نیز الصاق میکنند. این گفتمان در نوشته های طرفداران اصلاح طلبی و بویژه دوست داران آقای خاتمی هم بطور واضح به چشم می خورد. بطور نمونه، در نامه اغراق آمیزی که هفته گذشته به بهانه تولد آقای محمد خاتمی توسط طرفداران ایشان نوشته شده بود، منتقدان آقای خاتمی با برچسب «براندازان فرنگ نشین» نواخته شده بودند. 
 
قرار دادن تمامی این شواهد کنار یکدیگر نشان می دهد که متاسفانه این روزها انگار تنها کار ویژه اصلاح طلبی و بزرگان آن، تاکید بر حفظ نظام و کوبیدن «براندازان» شده است درحالیکه آنان به جای برجسته کردن تقابل دوگانه اصلاح طلبی ـ براندازی، باید تبیین کنند که چگونه می خواهند نظام را اصلاح کنند و در صورت اصلاح ناپذیری نظام با چه حجت عقلی، منطقی و اخلاقی باز هم اصرار بر حفظ نظام دارند؟ 
 
میتوان بیم داشت که اصلاح طلبی وقتی کارویژه اش به «استمرارطلبی» تبدیل گردد، ممکن است روزی به جایی برسد که برای حفظ نظام، در برابر مردم قرار گیرد. امید که اینگونه مباد. 
 
پانوشت:
۱ـ البته نمی توان این مساله را نیز نادیده انگاشت که بسیاری از افراد سرشناس جریان اصلاح طلبی که این روزها گرفتار زندان هستند (همانند آقایان تاج زاده و قدیانی)، مواضعی متفاوت و حتی گاه متضاد با نظرات آقایان خاتمی دارند. از این رو شاید تفکیک میان «اصلاح طلبی» و «استمرارطلبی» تفاوت این دو دیدگاه را نشان دهد؛ اگر چه که با توجه به توضیحات فوق، اصلاح طلبی بدون اصرار بر حفظ نظام، همان مطالبه محوری است. 
۲ـ مراجعه شود به متن تمامی سخنرانی های منتشر شده از اردیبهشت تا مهر ۱۳۹۱  در سایت رسمی آقای خاتمی

کسانی که 120 هزار میلیارد تومان از گران شدن دلار سود کردند

کسانی که 120 هزار میلیارد تومان از گران شدن دلار سود کردند

افرادی که با دلار هزار تومانی وام گرفته و اقدام به خرید کرده اند و از بازپرداخت وام خود خودداری کرده اند، اکنون حتی با احتساب سود و دیر کرد وام خود، در شرایطی که قیمت دلار به بیش از سه هزار و پانصد تومان رسیده است، عملا یک سوم پول خود را به سیستم بانکی بدهکارند و این به معنای آن است که دو سوم سرمایه سیستم بانکی کشور به جیب این بدهکاران رفته است
در حالی که مردم عادی به ویژه اقشار پایین تر از متوسط جامعه، درگیر مساله نوسان قیمت دلار هستند و با گران شدن تمامی کالاها به خاطر افزایش قیمت دلار، به شدت تحت فشارند، بدهکاران بزرگ بانکی که ده ها و صدها میلیارد تومان از وجوه سیستم بانکی را در اختیار داشته و با آن اقدام به خرید کالا، ارز، طلا و یا املاک کرده بودند، سود هنگفتی را از افزایش قیمت دلار به دست آورده اند که به واسطه شیوه غیرمعمول چرخش مبالغ در مجموعه مالی شان، عملاً مشمول حسابرسی های معمول نیز نمی شوند.


به گزارش خبرنگار اقتصادی «بازتاب»؛
بنابر آمار رسمی، شبکه بانکی کشور بیش از صدهزار میلیارد تومان وام به بدهکاران بزرگ بانکی داده است که بخش عمده این مبلغ توسط ده ها تن از سوپربدهکاران در ارقام ده ها و صدها میلیارد تومانی دریافت شده است. این ارقام که عمدتا از سال 1384 تا کنون پرداخت شده، توسط دانه درشتهای اقتصادی به ارز، طلا، کالا و ملک که شتاب تورمی بیشتری در بازار ایران دارند، تبدیل شده است، و بسیاری از این افراد نیز از بازپرداخت بدهی های خود به سیستم بانکی خودداری کرده اند.


بنابر اظهار بانک مرکزی، مجموع بدهی های معوق سیستم بانکی تا پایان سال گذشته به 60 هزار میلیارد تومان رسیده و این یعنی: افرادی که با دلار هزار تومانی وام گرفته و اقدام به خرید کرده اند و از بازپرداخت وام خود خودداری کرده اند، اکنون حتی با احتساب سود و دیر کرد وام خود، در شرایطی که قیمت دلار به بیش از سه هزار و پانصد تومان رسیده است، عملا یک سوم پول خود را به سیستم بانکی بدهکارند و این به معنای آن است که دو سوم سرمایه سیستم بانکی کشور، به جیب این بدهکاران رفته است.


مروری بر فهرست بدهکاران بزرگ بانکی نشان می دهد که فارغ از شرکت های بزرگ بدهکار نظیر ایران خودرو و سایپا، شهرداری و سایر موسسات عمومی، افرادی وجود دارند که ارقام بسیار درشتی را به سیستم بانکی بدهکارند.





به طور مثال نورد پروفیل صفا، تنها به بانک ملی ایران، مبلغی بالاتر از 1300 میلیارد تومان بدهی دارد؛ در حالی که هیچ گونه وثیقه ای بابت این بدهی ندارد و این شرکت معادل یک میلیارد و سیصد میلیون دلار از بانک ملی وام گرفته و باز پس نداده است که اکنون با احتساب دیرکرد و جریمه، حتی اگر یک سوم آن مبلغ را بدهد، بدهی اش تسویه می شود و در واقع گروه نورد صفا که متعلق به فردی به نام رستمی صفا بوده، در جریان نوسانات نرخ ارز و بازار دیگر کالاها، بالغ بر دوهزار میلیارد تومان سود کرده است.


جالب آنکه رستمی صفا ابتدا ا
ز سوی احمدی نژاد به عنوان یکی از افراد مساله دار اقتصادی مطرح شد، اما سپس با حسنه شدن روابط وی با احمدی نژاد، به عنوان صادرکننده نمونه از دست احمدی نژاد جایزه دریافت کرد.