نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

مجید خوشدل: گردهمایی هانوفر؛ گفتگو با مژده ارسی

بیش از دو دهه شرکت کنندگان مراسم زندان سیاسی در خارج را نسل اول پناهندگان تشکیل می دادند. حوادث اخیر ایران تا این تاریخ حداقل بیست درصد بر تعداد شرکت کنندگان مراسم یادمان زندانیان سیاسی افزوده است. این کمیّت، اغلب شامل کسانی می شود که در فعالیت های ایرانیان تبعیدی هرگز شرکتی نداشته اند.

متأسفانه این توفیق اجباری پوسته زخیم تنگ نظری های سنگ شده را هنوز خراش چندانی نداده است. در یک قلم، گردهمایی ششم سپتامبر شهر لندن اکثر چهره های جدید را از خود فراری داد، اما در عوض تاریخ کشتار رفقای زندانی چپ در سال ۶۷ را یک ماه به جلو انداخت تا ثابت کند، سیلی واقعیت های زمانه هنوز آنان را به خود نیاورده است.

ماههاست که در جریان برگزاری گردهمایی هانوفر هستم و جلسات پالتاکی آن را به دقت دنبال کرده ام؛ بی آنکه در بحث ها و نظرخواهی ها شرکت کرده باشم.

کار و تلاش دوستان و رفقای برگزارکننده این مراسم واقعاً قابل ارج است. با این حال وقتی همیشه عده ای پیدا شده اند که زحمت «دشمن» را کشیده و تمام رشته ها را پنبه کرده اند، دلشوره خوره جان آدم می شود.

در پیوند با حضور فرزندان و بازماندگان جانباخته در این گردهمایی حدس های مثبتی می توان زد. اما واقعاً نمی دانم که برگزارکنندگان گردهمایی هانوفر چه برنامه ای برای شرکت کسانی دارند که تا این اواخر با فعالیت سیاسی بیگانه و با تاریخ زندان و زندانی سیاسی غریبه بوده اند.

پرسش هایم را این بار با مژده ارسی در میان می گذارم.

* * *

* مژده ارسی خوش آمدید به این گفتگو.

- من هم ممنون ام از شما که وقتی در اختیار من قرار دادید.

* شما و دوستان تان گردهمایی سه روزه ای را در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران تدارک دیده اید که در تاریخ ۱۸ تا ۲۰ سپتامبر امسال در شهر هانوفر آلمان برگزار می شود. پیش از هر چیز بابت تداوم کارتان به شما تبریک می گویم...

- خیلی ممنون.

* قبل از این که راجع به این گردهمایی پرسش هایی را با شما در میان بگذارم، مایل‌ ام نگاهی کنیم به گردهمایی گذشته که در شهر کلن آلمان برگزار کردید. احتمالاً به خاطر دارید که پس از این مراسم گفتگویی با شما داشتم که قسمت اعظم آن به کمبودهای این گردهمایی مربوط می شد. از آنجا که حدس می زنم، گردهمایی کلن را به خاطر داشته باشید، پرسش ام از شما این است که چه تضمینی است که گردهمایی هانوفر همان کمبودها و اشکالات گردهمایی کلن را نداشته باشد؟

- بله، این بار قرار بود که خلاصه سخنرانی ها یک ماه پیش به دست ما برسد، اما به دلایلی هنوز همه آنها به دست ما نرسیده. ولی ما تقریباً از محتوای تمام سخنرانی ها بااطلاع هستیم. در واقع کنترل کیفیت سخنرانی ها که در گردهمایی قبل با اشکالاتی همراه بود (و شما به آن اشاره کردید) سعی کرده ایم این کار در این گردهمایی انجام شود.

* آیا پیش از گردهمایی تمام خلاصه سخنرانی ها را دریافت خواهید کرد؟

- قرارمان این است. بعضی از دوستان این قرار را تمدید کرده اند، ولی قرار ما این است که این کار انجام شود. امیدواریم تا آخر همین هفته تمام خلاصه سخنرانی ها به دست ما برسد.

* اگر من به عنوان یکی از سخنرانان فرضی گردهمایی شما خلاصه سخنرانی ام را به دست برگزارکنندگان نرسانم، اجازه سخنرانی به من می دهید یا از آن جلوگیری می کنید؟

- اگر شناخت قبلی از کار سخنران داشته باشیم و کارهای او از کیفیت مورد قبول برخوردار باشد (البته امیدواریم این وضع پیش نیاید) حتماً اجازه سخنرانی به او می دهیم. در غیر این صورت-چون چنین تجربه ای داشتیم- از این کار جلوگیری می کنیم.

* آیا سخنرانان را توجیه کردید که خودشان را با زمان برنامه و اصولاً با اهداف گردهمایی تطبیق دهند؟

- بله. ما این دفعه شکل کار را تا حدودی تغییر دادیم. ما در وهله اول اعلام کردیم که به شکل گروههای کاری کار را به پیش می بریم. ولی در پروسه بحثهای کمیته برگزاری، پیشنهادهای مختلفی رسید و آمدیم شکل سخنرانی و پرسش و پاسخ را تلفیق کردیم. یعنی به این صورت که سعی کردیم وقت کافی به سخنرانان بدهیم و همچنین وقت کافی به شرکت کنندگان در قسمت پرسش و پاسخ، تا آنها نقش فعال‌تری در پیشبرد بحث ها داشته باشند...

* شما به شکل و زمان بندی جدیدی برای سخنرانی و پرسش و پاسخ اشاره می کنید. با این توصیف هم، پرسش من به قوّت خودش باقی ست: آیا اعضای پانل را در زمان بندی جدید توجیه کرده اید تا شاهد ناهنجاری های سالهای گذشته نباشیم؟

- بله، ما این صحبتها را با آنها کردیم. ولی متأسفانه این فرهنگ هنوز به اندازه کافی در میان ما جا نیفتاده؛ یعنی ما هم به عنوان کسانی که شرکت می کنیم در یک برنامه، در بهبود و پیشرفت کار نقش داریم. از یک طرف ما از سخنرانها خواهش کردیم و آنها به ما تضمین دادند که خلاصه سخنرانی شان را در موعد مقرر به ما تحویل دهند. اما در حال حاضر مشکلی که داریم با شرکت کنندگان است. آنها به موقع حضور خودشان را به ما اعلام نکرده اند تا ما بدانیم دقیقاً چه تعدادی به گردهمایی می آیند و...

* این موضوع، مهم اما متفاوت از پرسش من است. سعی می کنم در ادامه گفتگو به آن بپردازم. اما پرسش قبلی را به زمین شما می اندازم: یکی از ایرادهای گردهمایی کلن تصمیم گیری های فی البداهه از طرف برگزارکنندگان گردهمایی بود. یعنی در قسمت مدیریت برنامه ضعف داشتید. آیا این نقص را برطرف کردید؟

- من چنین چیزی را به یاد نمی آورم...

* بارها تصمیم گیری هایی کردید که تداخل و بی نظمی در جلسه به بار آورده بود...

- فکر نمی کنم کمبودی در این زمینه داشتیم. چون ما از قبل مسئولیتها را تقسیم کرده بودیم. مشکلی که پیش آمد این بود که به دلایل تکنیکی دو ساعت شروع برنامه به تعویق افتاد و تمام برنامه ها دو ساعت به عقب رانده شد.

* بعد از گردهمایی کلن با تعداد قابل توجهی از شرکت کنندگان و اعضای پانل صحبت کردم. در خلال این صحبتها به واقعیت تلخی رسیدم که در گفتگوی قبلی هم به آن اشاره کردم: برای بعضی ها تریبون و استفاده از آن هدف است و گردهمایی و مراسم زندان سیاسی، وسیله. اگر با این پدیده آشنا هستید، چه فکری برای مقابله با آن کردید؟

- ما معمولاً بر این باور بوده ایم، به کسانی تریبون بدهیم که کمتر تریبون به آنها داده شده. اگر دقت کرده باشید، خود بچه هایی که سالها در این زمینه ها کار کرده اند، تریبون خاصی برای آنها نگذاشتیم. اما در عوض تریبون را در اختیار کسانی قرار دادیم که کمتر به آنها فرصتی داده شده، از جمله جوانان. ما به آنها تریبون آزاد دادیم، حتا کسانی که به ما انتقاد داشتند. این کار مان باعث شد که عده ای به ما خرده بگیرند که چرا تریبون را در اختیار کسانی گذاشتیم که به ما انتقاد می کنند. اما ما معتقدیم که مسائل باید باز باشد و به بحث اجتماعی گذاشته شود.

* پوشه گردهمایی هانوفر را باز می کنم با طرح این پرسش: شما نام این گردهمایی را «تسلیم یا مقاومت» گذاشتید. منظورتان از این نامگذاری چیست؟

- حدود نه ماه پیش که ما طرح برنامه های گردهمایی را اعلام کردیم، حوادث اخیر در ایران اتفاق نیفتاده بود. ابتدا اجازه می خواهم، کوتاه بگویم که تمام مواردی که در اطلاعیه های قبلی ما اعلام شده، بر اثر بحث‌های عمومی و پیشنهاداتی بوده که در پالتاک و یا به صورتهای دیگر پیش برده شده. مشخصاً تیتر این سمینار را از یکی از محورهای بحث‌ و پیشنهادهای رسیده انتخاب کردیم...

* چرا این نام را انتخاب کردید؟

- به این دلیل که مقوله مقاومت را از زاویه روانشناسانه، و از زاویه اجتماعی و سیاسی باز کنیم. به این صورت که سی سال از عمر ج . اسلامی می گذرد و جنبش مقاومت با تمام فراز و نشیب هایش به اشکال مختلف وجود داشته (البته همان طور که گفتم، این بحث ها قبل از حوادث اخیر در ایران بوده) یعنی این سوأل که آیا باید در مقابل رژیم اسلامی تسلیم شد، یا مبارزه کرد و مقاومت کرد؟ منتها «مقاومت» اشکال مختلفی دارد و از زوایای مختلفی باید مورد بررسی قرار گیرد.

* اطلاع داشته ام که تصمیم گیری های شما در پیوند با گردهمایی هانوفر پیش از حوادث اخیر گرفته شده. پرسش ام این است که از آوردن تیتر «مقاومت یا تسلیم» در حوزه زندان سیاسی چه هدفی را دنبال می کردید؟

- هدف ما این بود که نشان دهیم، اگر مقوله مقاومت را از زوایای مختلف نقد کنیم، می توانیم ببینیم که مقاومت ادامه پیدا کرده و جنبش مردم به پایان نرسیده. و تسلیم راه حل نیست. و راه حل بعد از سی سال همچنان مقاومت و مقاومت است.

* من کاملاً درک می کنم که رژیم اسلامی در داخل و برخی از جریانات سیاسی در خارج همیشه سعی کرده اند که خط انفعال و سازش را به پیش ببرند. در این شکی نیست. اما این سکه روی دیگری هم دارد: نزدیک به بیست سال هدف اغلب گردهمایی ها در خارج تبلیغ و تئوریزه کردن «مقاومت» در زندانهای ایران بوده. متأسفانه در این سالها نه تنها چنین هدفی برآورده نشده، بلکه این رویکرد بخشی از زندانیان سیاسی سابق را به افسانه گویی وادار کرده تا از این راه چهره شوند. اما مسئله مهم این بوده که با عمده شدن مقوله «مقاومت»، نقد نظام زندان، شکنجه و اعدام؛ نقد جنایت و اعمال جنایتکارانه حاکمان اسلامی در درجه چندم اهمیت قرار گرفته. فکر نمی کنید ما باید از گذشته درس بگیریم؟

- ببینید، نظر من به عنوان یکی از همکاران «گفتگوهای زندان» همیشه این بوده که کار تخصصی بر علیه سرکوب، شکنجه و اعدام باید باشد. این مواضع ما کاملاً مشخص بوده. بحثِ مقاومت برای ما فراتر از مسئله زندان است. مقاومت در سطح جامعه، مقاومت برای رویارویی با یک رژیم جنایتکار است...

* لطفاً روی مقوله زندان تمرکز کنید. پرسش من این بخش را شامل می شود.

- من به عنوان زندانی سیاسی سابق اتفاقاً احساس دیگری دارم. من هر جا صحبت کردم باید توضیح می دادم که برای چی مقاومت کردم، برای چی شرایط آزادی از زندان را نپذیرفتم. چه تأثیری این مقاومت‌ها روی بازجویی ها و جوّ بند داشت. متأسفانه فضایی که ایجاد شده، ما باید توضیح می دادیم که چرا مقاومت کردیم...

* شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی ابعاد وحشتناکی داشته که تصورش برای اغلب مردم سخت است. اما دوستانی مثل شما باید به خوبی بدانند که «مقاومت» در زندانهای رژیم اسلامی در یک پروسه بوده. بسیارانی در زیر شکنجه های وحشتناک شکستند و دوباره خودشان را راست کردند. مسئله شکنجه و مقاومت در زندانهای اهریمنی ایران ابعاد گسترده تری داشته که هنوز بخش هایی از آن گشوده نشده. مسئله ای که من می خواهم توجه شما را به آن جلب کنم (که متأسفانه فکر می کنم به این نکته توجه نمی کنید) پیامدهای این نگرش [عمده کردن مقاومت] در جامعه ایرانی خارج کشور است. شما نگاه کنید به این همه عنوان هایی که پشت نام زندانیان سیاسی سابق آمده است: نویسنده، پژوهشگر، محقق... اینها چگونه آمده اند؟ این عناوین تاریخ زندان و زندانی سیاسی را از درون تهی کرده اند. آیا شما به این موضوع هیچ وقت اندیشیده اید؟

- مورد اولی که اشاره کردید، اتفاقاً موضوع سخنرانی خودِ من و یکی دیگر از دوستان ام است؛ راجع به مراحل و سطوح مختلفی که مقاومت در زندانها داشته است. در این مورد کاملاً حق با شماست. مورد بعدی که شما اشاره کردید، این موضوع ربطی به زندان سیاسی ندارد. هر انسانی اگر بخواهد در تیترش خلاصه شود، از نظر من غلط است؛ می خواهد زندانی سیاسی باشد یا یک آکادمیسین. در مورد زندانی سیاسی سابق که از عناوین نویسنده، شاعر، محقق استفاده می کند: اولاً من نه شاعرم و نه نویسنده. ولی بخشی از زندانیان سیاسی در خارج درس خوانده اند، امکان تحصیل کردن داشتند. به نظر من این مسئله هیچ فرقی در موقعیت سیاسی و اجتماعی آنان ایجاد نمی کند...

* اما توجه کنید که این افراد با عنوان «آکادمیک» شان در اجتماعات ظاهر نمی شوند، بلکه از عنوان زندانی سیاسی استفاده می کنند. به هر حال، شما این پدیده را نفی می کنید؟

- منظورتان را متوجه نمی شوم.

* با صراحت می گویم: این همه بچه ها در زندان شکنجه و اعدام شدند، اما برای عده ای زندان سیاسی و دوران زندانی شدن شان دکانی شده. این منظور من است.

* برای همین گفتم که ما همیشه سعی کردیم بیشتر تریبون ها را در اختیار کسانی قرار دهیم که «ناشناخته تر» هستند. در این رابطه توضیحی می دهم تا موضوع روشن شود: در دو سمینار قبلی این انتظار را از ما داشتند تا ما زندانیان سیاسی سابق را برای شرکت در برنامه دعوت کنیم (نه به عنوان سخنران، بلکه به عنوان شرکت کننده) موضع ما این بود که برای ما فرق نمی کند که شرکت کنندگان زندانی بوده باشند یا نبوده نباشند. چون ما اعتقاد داریم که هیچ انسانی از این نظر بر انسان دیگر ارجحیتی ندارد و همه با هم برابرند. از نظر من هم معیار قضاوت در مورد آدمها، سالهای در زندان بودن آنها نیست. بنابراین کسانی که در دو سمینار گذشته ی ما شرکت کردند، احساس کرده بودند که گردهمایی به آنها تعلق دارد. من به صراحت به شما می گویم، کسی که جایگاه ویژه ای برای خودش قائل باشد یا دیگران این جایگاه را برای او ایجاد کرده اند، و او انتظار دریافت دعوتنامه داشته باشد، ما چنین کاری را نخواهیم کرد؛ این کار را نکردیم و نخواهیم کرد.

* بسیار خوب. آفیش گردهمایی هانوفر را به دقت نگاه کردم. هر چند ماههاست که به عنوان فعال رسانه ای فعالیت ها و جلسات شما را زیرنظر دارم. برای تنوع موضوع های سخنرانی، تنوع برنامه ها و سخنرانها زحمت زیادی کشیدید. واقعاً خسته نباشید. امیدوارم با مدیریتی که اعمال می کنید، نتیجه زحمات تان را ببینید. با این حال من فکر می کنم حفره هایی در گردهمایی شما وجود دارد. یکی از حفره ها که به نظر من دره بزرگی هست، نبودن جای مستقلی از گردهمایی به زندانیان شکنجه شده در پیوند با حوادث اخیر در ایران است. بچه های جوانی که به هم‌صدایی من و شما احتیاج دارند. چرا یک بعدازظهر کامل را به این موضوع اختصاص ندادید؟

- اتفاقاً موضوعاتی که در قسمت جوانان ارائه می شود، مربوط به این قسمت است. اگر دقت کرده باشید، بحثی که شهلا طالبی ارائه می دهد؛ «کودکان خشونت و زندان سیاسی»، که این بحث پایان نامه دکترای ایشان است، بررسی موقعیت جوانانی است که پدر و مادرشان اعدام شده اند. همچنین کودکان و نوجوانانی که پدران شان در جبهه جنگ کشته شده اند. این موضوع ارتباط مستقیمی با حوادث اخیر ایران هم دارد؛ در واقع ویژگی و کاراکتراتیزه کردن این جنبش اخیر.

متأسفانه همیشه در جنبش های ایران گسست بین نسل ها بوده. به این صورت که نسل پیشین با نسل ما آمرانه برخورد می کرد و در عین حال ما هم گوش هایمان را بسته بودیم...

* نسل ما هم جوانان را برای سالهای طولانی فراموش کرد؛ به طور مشخص فرزندان زندانی سیاسی و جانباختگان را، و یا در اغلب موارد از آنان استفاده ابزاری کرد. در کنار این دو ویژگی اغلب آمرانه با آنها صحبت کرده. بنابراین ما هم در این ماجرا مقصریم.

- این دقیقاً همان چیزی است که نقدش می کنیم. ما معتقدیم که این برخوردهای آمرانه؛ این که بگوییم ما تجربه داریم و سرد و گرم روزگار چشیدیم و شما باید از ما یاد بگیرید، هرگز نتیجه ای نخواهد داد. بله، این برخوردها هرگز برابر نبوده. اتفاقاً در این گردهمایی این موضوع به بحث گذاشته می شود. در ضمن در تعدادی از سخنرانی ها شما موضوعاتی که مربوط به جنبش اعتراضی جاری در ایران است را خواهید شنید. من فکر می کنم این امکان خوبی است که بتوانیم این جنبش را بشناسیم و بتوانیم با کوشندگان آن گفتگوی برابری داشته باشیم.

* قسمت اعظم اظهارنظرتان در پیوند با فرزندان زندانیان سیاسی و جانباختگان زندانهای ایران بود. این تلاش تان قابل تقدیر است. اما پرسش من موضوع متفاوتی را در نظر داشت: کسانی که در وقایع اخیر زندانی شدند، به شکل های مختلف شکنجه شدند، و حتا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. شما در این مراسم موضوع های مختلف را تیتر زده اید، اما از کنار این موضوع گذشته اید و آن را در حاشیه قرار داده اید. مگر نمی گویید، می خواهیم با آنان گفتگوی برابر داشته باشید؟

- خیر اینگونه نیست. اتفاقاً بخش «روانشناسی شکنجه» که خانم نورایمان قهاری راجع به آن صحبت می کنند، در رابطه با تجاوز جنسی است. و مینا زرین، دوست عزیز من هم گزارش کاملی در این باره ارائه می دهد، به خصوص در رابطه با حوادث اخیر. یعنی از سه بلوک سخنرانی در گردهمایی هانوفر دو بلوک به مسائل اخیر توجه دارد.

* به علت طولانی شدن گفتگو از طرح تعدادی از پرسش هایم صرف نظر می کنم و سوأل هایی را مطرح می کنم تا از شما جوابهای کوتاه داشته باشم: بودجه این گردهمایی را از کجا تأمین کردید؟

- بودجه این گردهمایی از ثبت نام شرکت کنندگان و از کمک های جمع برگزارکننده تأمین شده. ما هیچگونه کمک مالی از هیچ کجا نگرفتیم. تنها جایی که به ما قول داده بودند، تشکّل دانشجویی دانشگاه هانوفر بود...

* مبلغ پیشنهادی آنها چقدر بود؟

- شرط آنها این بود که اگر متن تمام سخنرانی های سمینار را برای چاپ در نشریه ای آلمانی در اختیارشان قرار دهیم، ۴۵۰ یورو به ما خواهند داد.

* آیا تقاضای بودجه از منابعی که از مالیات مستقیم مردم تهیه می شود، نکردید؟

- این کار را کردیم. خواستیم از امکاناتی استفاده کنیم که مردم برای آنها مبارزه کرده اند و آن حقوق دودستی تقدیم مردم نشده. ما در دوره های گذشته هم این کار را کردیم...

* مثلاً از کجا تقاضای بودجه کردید؟

- مثلاً از اتحادیه های کارگری، از احزاب مترقی. یا از نهادهایی که برای پروژهای مشخص کمک می کنند. اما از هیچکدام از آنها نتوانستیم بودجه ای بگیریم.

* بنابراین از هیچ جایی بودجه تهیه نکردید؟

- نخیر.

* تا این لحظه چه تعدادی برای شرکت در گردهمایی هانوفر ثبت نام کرده اند. فکر می کنید چه تعدادی در مراسم شما حضور خواهند یافت؟

- واقعاً سخت است که از شرکت کنندگان سمینارهای ایرانی برآوردی داشته باشیم. متأسفانه ما ایرانی ها معمولاً عادت داریم که در لحظلات آخر تصمیم بگیریم. برای همین حدس زدن در این مورد کار مشکلی است...

* چه تعداد تا این لحظه ثبت نام کرده اند؟

- تا این لحظه بیش از صد نفر ثبت نام کرده اند. دفعات گذشته هم این گونه بود، یعنی ثبت نام ها همین مقدار بوده و بعداً تعداد زیادی به گردهمایی ها آمدند و در همانجا ثبت نام کردند. این موضوع کار ما را از نظر سازماندهی مشکل کرده، چون اگر برآورد کافی از تعداد شرکت کنندگان می داشتیم، می توانستیم در انتخاب جا و تهیه امکانات دیگر راحت تر عمل کنیم. متأسفانه کمی طول می کشد تا ما ایرانی ها با این فرهنگ به شرکت در سمینارها [نا مفهوم]...

* البته اگر نسل من و شما وقتی برای تغییر و جبران داشته باشد. بزرگترین مشکلی که تا به حال در برگزاری این گردهمایی داشتید، چه بوده؟ لطفاً موارد را تیتروار برای ام بگویید.

- یکی همین به موقع ثبت نام نکردن شرکت کنندگان بود. دوم، ندادن خلاصه سخنرانی برخی از سخنرانان در زمان تعیین شده بود. البته من می فهمم که به دلیل شرایط اخیر همه گرفتار هستند...

* لطفاً روی این موضوع توجیه نگذارید، چون کار خودتان را سخت می کنید. فکر می کنم چند ماه وقت برای تنظیم یک سخنرانی کافی باشد.

- دقیقاً. می خواستم بگویم که اتفاقات اخیر بدون پیش بینی قبلی بوده. با این حال همان طور که گفتید، وقتی آدمها قول می دهند، باید به آن عمل کنند. این دو مورد به اضافه منبع مالی، از مشکلات اصلی ما بوده.

* در جمع خودتان چه مشکلاتی داشتید (با خنده) ما را امین بدانید...

- (با خنده) مطمئن باشید!

* آیا با مشکلاتی روبرو بودید که تلاش و انرژی تان را محدود کند؟

- خوشبختانه این بار مثبت بود. یعنی بر خلاف دو سمینار قبلی، این بار کارها روتین تر پیش رفت و مشکلات گذشته را واقعاً نداشتیم. حتا این بار برخلاف گذشته، که کسانی با ما تماس می گرفتند و با آنها بحث های اقناعی می کردیم، این بار این بحث ها را اصلاً نداشتیم. اما همان طور که گفتم آن سه موضوع به خصوص مسئله مالی دست و پای ما را بسته است.

* آیا این بار قرار است، مجموعه سخنرانی ها، جمع بندی ها و دستاوردهای این گردهمایی را کتاب کنید؛ برای اینکه بعد از اتمام این گردهمایی چیزی برای آینده باقی بماند؟

- دفعات پیش ما این کار را کردیم، ولی متأسفانه به دلیل مسئله مالی این کار مقدور نشد. البته این کار را به شکل های دیگر از جمله انتشار سخنرانی ها از طریق اینترنت کردیم. این بار سعی داریم این کار را بکنیم. اما اگر نتوانستیم کتاب چاپ کنیم، سعی می کنیم از طریق اینترنت این کار را انجام دهیم.

* آرزو می کنم برای اجرای موفق و انسانی تر گردهمایی هانوفر، همین طور برای خودتان آرزوی سلامتی و شادکامی دارم. از شرکت تان در این گفتگو تشکر می کنم.

- خیلی ممنون. من از طرف خودم و بچه های کمیته برگزارکننده گردهمایی از شما تشکر می کنیم که همواره تریبونی بودید که ما می توانستیم حرف مان را در آن بزنیم؛ در جایی که خیلی از تریبون ها به روی ما بسته بوده.

* * *

تاریخ انتشار مصاحبه: ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۹

تصاوير: جلسه امروز هیأت دولت دهم

اين دولت دزد و جنايتکار طي ۴ سال گذشته بگفته" خاتمي " ۳۰۰ ميليارد دلار پول نفت که متعلق
بمردم ايران را" حيف و ميل " يا بزبان ساده تر دزديده است۰ چوب حراج زدن به منابع طبيعي ،
معدنی ،کارخانجات، واردات بدون وقفه( ۵۷ ميليارد دلار سا ل گذشته) محصولات کشاورزی،
منسوجات، خروج ميليارد ها دلار بدست دزدان در حاکميت و۰۰۰ فقط گوشه ای از
سي سال حکومت" شيعه علئ" و" و لايت "و" نايب امام زمان "است۰
سرنگون باد حکومت خامنه ای
بر قرار باد جمهوری حکومت دموکراتيک
سلام بر شهدای خلق، آزادی و عدالت اجتماعي


















































س : محله قديمی پامنار در جنوب تهران

ايلنا : پامِنار یکی از محله‌های قدیمی شهر تهران،پایتخت ایران است.پامنار در محدوده شهرداری منطقه ۱۲ تهران قرار گرفته و بخشی از محله تاریخی اودلاجان (يكي از پنج محله اصلی تهران قدیم) به شمار می‌آید.














جنبش وشبح جنبش!

چهار شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۹

تقی روزبه

وقتی جنبشی وجود داشته باشد چیزی بنام شبح وسایه جنبش نیزوجود داردکه گوئی قراراست هرکدام بطورمتناوب رژیم را سراسیمه کرده و دایما درحالت ترس وآماده باش برای بقاء خودنگهدارد. دریک روند مبارزه توأم با افت وخیز، جنبش وشبح جنبش جای خود را به یکدیگر می دهند وشبحِ یک جنبش واقعی به اندازه خود جنبش ترسناک می گردد.گاهی خود جنبش مستقیما با مارش کوبنده اش خیابانها را قُرق می کندو گاهی درهیئت موجودی نامرئی وسایه وار دربانک های شبانه،تظاهرات کوچک وپراکنده،نقش بستن شعارهای مرگ برخامنه ای و مرگ بردیکتاتوربرروی دیوارها وآسفالت خیابانها،درتحریم های گوناگون اعم از رسانه ها ویا برخی پایگان اقتصادی وحامی دولت ،درترس ازمصادره شدن تجمعات بزرگ وسنتی ،دربزرگداشت قربانیان جنایت،درافشاگری های جنایت های صورت گرفته وزمین لرزه های بباددهنده آن ، وبجان هم افتادن باندهای حاکم،و...خود رانشان میدهد. وگاهی هم به عهده خود رژیم است که رأسا با اقدامات وعکس العمل های خود نظیرتشکیل دادگاه های نمایشی وانگیزاسیونی،با حکومت نظامی اعلام نشده اش،باتهدیدها وارعابها وهزاران ایماء واشاره دیگرش وجود یک جنبش خطیروازپای نیفتاده را یاد آوری کند.وقتی جنبشی وجود داشته باشد هیچ کس وهیچ جریانی درواتاب دادن آن، گیرم هرکدام با عبورازمنشورخود وبطورنفی یا اثبات،معاف نیست. باوروداین پدیده تازه وسنگین وزن به صحنه اجتماع، همه نیروها باندازه وزن هم حجم آن ناگزیرند جابجا شوند. همه احساس می کنند که تااطلاع ثانوی درزیرفشارنیروئی که در25 خرداد ورود غافلگیرانه خود به صحنه را با بانگ غرا اعلام داشت قراردارند و باید با درنظرگرفتن آن به کنش وواکنش به پردازند ولوآنکه ازسوی محافظه کارترین وترسوترین لایه اجتماعی هم چون حضرات مراجع عظام باشد.

آیا واقعا چاپای خامنه ای قرص ومحکم است؟

خامنه ای می گوید که درپاسخ به نگرانی برخی کشورهای دوست با توجه به رویدادهای پس ازانتخابات به آنها پیام دادیم نگران نباشید(نقل به معنا). یعنی که چاپایمان قرص ومحکم است! آیا براستی رژیم آن گونه که وانمودمی کند دارای چاپای محکم و اعتماد به نفس است؟ نفس چگونگی واکنش های رژیم خود بهترازهراستدلالی پاسخ این سؤال و دروغ بودن این ادعا هارا نشان می دهد: اولا براساس همان سخنان خودوی معلوم میشود که صدای اعتراض مردم ایران حتی به گوش هواداران برون مرزی ودولت های دوست ومتحد نیزرسیده ولاجرم سبب نگرانی وتردید آنها نسبت به سرنوشت وهم چنین ماهیت رژیم گردیده است.واین یعنی ترک برداشتن وآغار فروپاشی آن قداست کاذب وآن رسالت آسمانی حکومت اسلامی که خامنه ای سربسته وگذرا به آن اشاره کرد و ازبیانش طفره رفت. وثانیا درهمین خطابه نمازجمعه هفته گذشته وقتی خامنه ای نسبت به منحرف شدن راه پیمائی روزقدس وسوءاستفاده ازآن هشدارمی دهد، یعنی درملأ عام وبه روشنی ترس فروخورده خود ازجنبش وشبح آن را به نمایش می گذارد.اوالبته هم چون همه دیکتاتورهای خرفت تاریخ، خود را به کری زده وحاضربه شنیدن صدای مردم نیست، وبه خیال خود مصمم است که بافراربه جلو اشتباه دیکتاتور سلف خود، شاه را تکرارنکند:"اشتباهی" که ظاهرا خود را به شکل تردید درسرکوب خشن مردم وعقب نشینی دربرابرآنها نشان داده است.اما بنیاد تصور او مبنی برامکان بناکردن خانه ای مصون ازرخنه امواج اعتراضات مردم توهمی بیش نیست.او وباند های متحد وی درحاکمیت،هم اکنون سخت مشغول مرمت بنائی هستند که درآزمون صورت گرفته ،میزان پوسیدگی و شکنندگی خود دربرابر امواج سهمگین اعتراضات توده ای را به نمایش گذاشت.
تکیه گاه اصلی حاکمیت دربرابرجنبش، بکارگیری مستقیم قهروسرکوب دربرابرآن چیزی است که خودانقلاب مخملینش می نامد.به مدد اعلام نوعی حکومت نظامی وآماده باش دائم، با اتکاء به نیروهای سپاه وبسیج، وباتوسل به جنایت وتجاوز وایجاد رعب وترس تا شاید بتواند روحیه مقاومت را درهم بشکند و از حرکت های بزرگ خیابانی ممانعت به عمل آورد.واگردقت کنیم درپشت این قدرت نمائی و عروتیزکردن ها، رژیم درمانده ای را می بینیم که محکوم به آن است که دربیم از برخاستن موج بزرگ دوم به بسربرد. کابوس جنبش وشبح آن یکدم او را رهانمی کند. اکنون حتی مزدوران سرکوبگر نیزجرئت نمی کنند که ازخاموش شدن جنبش وادعای کنترل اوضاع سخن به میان آورند. وقتی بیم ازبرخاستن موج دوم اعتراضات سخن به میان می آوریم،نباید فراموش کنیم که داریم ازوضعیت رژیمی می گوئیم که علیرغم سالها تلاش بی وقفه درسرکوب وبکارگیری انواع تمهیدات برای ممانعت ازجریان یافتن جنبشی گسترده، شاهد غافلگیرشدنش دربرابر موج بلند اول ورخنه عمیق امواجش به آن سوی دیواره های حاکمیت بودیم ووصله پینه های سراسیمه وارش برای بستن رخنه گاه ها. درواقع مضمون همه تلاش های کنونی حاکمیت نیزچیزی جزرتق وفتق این شکاف ها و بستن یکی پس ازدیگری روزنه هائی نیست که به گمانشان بسترپیشروی و رخنه امواج خطرناک به آنسوی دیواره های حاکمیت را تشکیل می دهند.هنوزازبستن روزنه ای نیاسوده، به سراغ روزنه دیگری می رود.ممانعت ازسنت برگزاری مراسم شب های قدر درمقبره بنیان گذارنظام اسلامی،جابجائی برنامه ها وسخنرانان درحرم قم،تعطیل مراسم سالیانه یادبودطالقاتی، اتخاذ حالت فوق العاده برای کنترل تجمعات روزقدس،ترس ازتجمعات ورزشگاه ها، نگرانی ازفرارسیدن فصل بازگشائی دانشگاه ها و مدارس و... ممانعت ازهرگونه برگزاری مراسم قربانیان جنایت های خود،یک طرفه کردن خیابانها، کد گذاری مناطق حساس تهران و... جملگی نمایانگرترس رژیم ازشبح جنبش وتلاش بی وقفه برای بستن منفذهائی است که می تواند موجب فوران خشم وحضورمردم گردد.این که رژیمی مجبورشود برای دفاع ازکیان خود مراسمی را که تادیروزمیدان جلوه گری و عرض اندام کردنش به شمارمی رفته ولی اکنون آنها را اسباب تهدید خود میداند، ویا کسانی چون کروبی وموسوی را بیرون ازدایره خودی ها قراربدهد ویا بیت وخانواده خمینی را تحت فشارقراردهد،هنری است که تنها ازدست خودکامه گان تاریک اندیش حاکم برمی آید و گویای وخامت اوضاعی است که رژیم درآن گرفتارآمده است.

حرکت درجاده مرگ!

همواره یکی ازشاخص های شناخته شده و معتبر درتغییرکیفی اوضاع و ارزیابی از عمق وشدت یک بحران سیاسی-اجتماعی آن بوده است که پائینی ها نخواهند تن به سلطه بالائی ها بدهند و بالائی ها نتوانند به شیوه گذشته سلطه خود را حفظ کنند.مبادرت به تقلبی بزرگ ورسوا در"انتخابات"ازسوی باند حاکم درقدرت سیاسی برای حفظ موقعیت مورد چالش قرارگرفته اش، نمایانگرنقطه عطفی دربهم خوردن توازن قوا بود.رژیم تنها می توانست با تقلب وباآرایش فوق العاده دادن به خود ازپیروزی ادعائی خویش دفاع کند ومردم نیزبا اشغال خیابانها و مارش میلیونی خود لرزه براندام رژیم افکندند وبه روشن ترین وجهی اعلام داشتندکه دیگر قصد تن دادن به سلطه ننگین حاکمیت را ندارند.باین ترتیب تاریخ مبارزه این مرزوبوم ورقی تازه خورد واواضاع جدیدی حاکم گردید. این چرخش درتوازن نیروآن چنان مشهود است که حتی خود رژیم قادربه انکارآن نیست ودرادبیات سیاسی خود با عناوینی چون فتنه بزرگ وبزرگترین فتنه کل حیات نظام، وانقلاب یاکودتای مخملین و اوضاع غیرعادی وآتش زیرخاکسترتوصیف می شود. وکسانی چون دکترحسین بشیریه آن را درقالب نوعی موقعیت انقلابی توصیف می کنند وسروش آنراعریان شدن کامل عورت نظام مذهبی دانسته و نوید جشن پیروزی براستبداددینی را می دهد. اینکه چه گونه وباچه فرمولی این وضعیت تازه رافرموله کنیم،موضوع این نوشته نیست و طبعا وابسته به رویکردهای مختلف است.اما مهم اذعان به واقعیت وجودی یک دگرگونی بزرگ درمطالبات ودرتناسب نیروهاست. بی تردید درپشت تغییراین توازن نیرو مطالبات انباشته شده لااقل سی سال سلطه فلاکت وسرکوب، وبویژه شکست اصلاحات سیاسی واقتصادی 12سال اخیر قراردارد.بنابراین نه با جنبشی بادآورده و بی ریشه،بلکه با جنبشی نشأت گرفته ازانباشت مطالبات چندین دهه سروکارداریم که درآن نسل سوم به مثابه گورکنان نظام اسلامی وپایه ریزان آینده نقش اصلی را به عهده دارند.

سراب قدرت یک دست وسودای دست یابی به موقعیت مستقر!

با اقدام به تقلب گسترده وشروع مقاومت نوین مردم،رژیم قدم درمسیر پرتلاطم وپرمخاطره ای نهاد که شروع اش با وی بود اما معلوم نیست که پایان دهنده اش خودوی باشد. او پس ازکودتای اول وبرای حفظ موقعیتش راهی جزتکمیل آن با انواع کودتاهای ریزودرشت بعدی ندارد.کودتاهائی که با جراحی وتغییرساخت قدرت همراه بوده وهمگی دربستر نظامی تر کردن روزافزون فضا و افزودن برنقش سپاه به مثابه گاردویژه حافظ نظام و ولایت فقیه، در ساختارقدرت نداشته وندارد.گاردی که نه درخدمت و سربه فرمان سیاستمداران طبقه سیاسی حاکم در ساختارتاکنونی، بلکه قبل ازهرچیز بفرمان خود ودرخدمت منافع خویش وبنام نظام با اطلاق منافع خود به منافع نظام عمل می کند. به مثابه نهاد و"حزبی" مسلح وحاضردرقدرت ودارای منافع اقتصادی و سیاسی معین .واین البته درحکم ورود تضادهای عمدتا دوبعدی تاکنونی حاکمیت به فاز جدیدسه بعدی ومنازعات پیچیده آن است. موقعیت غیرمستقربه معنای تداوم خرده"کودتاها"ی متوالی ومستمری است که سرایستادن نداشته وکلیت نظام راهمواره برسردوراهی قمار ماندن یا نماندن ووسوسه رفتن تاآخرخط قرارمی دهد.بدون این خرده کودتاها ازیک سو قادربه حفظ موقعیت خودنیست وازسوی دیگر جزحرکت به سوی سراب دشت نیافتنی برقراری سکوت گورستانی ، یکپارچه کردن ساخت قدرت وتأمین موقعیت مستقرنخواهد بود.تحقق چنین فرایندی ازطریق حذف رقباومتحدین تاکنونی وتنگ تر کردن دایمی دایره خودی ها می گذرد.واین یعنی تنگ ترکردن حلقه طناب داری که درظاهر وبطورمستقیم بدست خود رژیم صورت می گیرد اما درباطن وبطورغیرمستقیم فرمانی است که جنبش صادرکرده است ووجهی ازفرایند فروپاشی نظام را تشکیل می دهد.هرچه که زمان می گذرد، عقب نشینی ازجاده مرگی که انتخاب کرده است ناممکن ترمی شودو هرگونه تردید درآن به معنی شتاب بیشتردرفرود بهمن فروپاشی خواهد بود. فراربه جلوی رژیم حاصلی جزشتاب دادن به این روند ندارد.

تلاش برای مدیریت اعتراضات

دربحران "انتخابات" اخیررژیم با درنظرگرفتن تجربه دوم خرداد، بادست چین کردن کاندیداهای مورد اعتماد خودهم بفکر داغ کردن تنورانتخابات بود وهم عدم تکرارتجربه دوم خرداد.بااین همه هم چون بمبی دردستانش منفجرشد ونشان داد که ناتوان ازمدیریت جمع اضداد-هم خداوهم خرما-است. اکنون نیزدرپی ارتکاب به جنایات تکان دهنده وافشاشدن خشونت ها وتجاوزات اعمال شده وکشف گورهای بی نام نشان قربانیان خشونت، باپس لرزه هائی که پی آمدهایش کمترازلرزه های اصلی نیست وتااعماق پایگاه توده ای رژیم رسوخ می کند،با فراربه جلو و"اذعان" به جنایت دربازداشتگاه ها درصدد گرفتن باصطلاح ابتکار اعتراضات بدست خوداست تاهم ازتیررس افشاگری های بیرون ازخوددرامان بماند وبتواند آنها را خاموش کند وهم با سرشکن کردن آنها به چند مجری خودسر، سروته پرونده جنایات خود را بسته وازبه جریان افتادن اتهام ارتکاب به جنایت علیه بشریت درمقیاس جهانی ممانعت به عمل آورد. واما چرا موقعیت مستقرهم چون سرابی دست نیافتنی است؟
تجارب گوناگون نشان داده داده اند هررژیم مستبدی که نتواند سرکوب را بارفرم های اقتصادی واجتماعی درهم بیامیزد،شانس تثبیت نخواهد داشت. توسل مطلق به سرکوب به مثابه تنها اهرم حفظ قدرت،جزرسیدن به آخرین نقطه بن بست نیست. اگرآب روخانه خروشانی درپشت سدی متوقف شود،هرچه قدرمستحکم، بدون گشوده شدن دریچه های آن،بی تردید درنقطه معینی یا سد را درهم می شکند ویا ازفرازآن وکناره هایش راه عبورخود رامی گشاید ودرهرحال آن را بی اثرمی کند.جنبش عمومی نیزهم چون حرکت رودخانه خروشانی بهمین نحو عمل می کند.وازآنجا که رژیم نشان داده است فاقد ظرفیت رفرم است وآن را درحکم مرگ وزندگی خودمی داند،پس درهم شکسته شدن سدحکومت اسلامی به امری اجتناب ناپذیربرای پیش روی جنبش تبدیل شده است.
بی تردید با نبردهای سخت وفرسایشی وبهمراه افت و خیزهای گوناگون مواجهیم. ولی هماره این رژیم است که تضعیف شده وقاعده اش باریک وباریک ترو شکاف هایش بیشتروبیشترمی شود و این مردم هستند که مصم تروهمبسته تر و سازمان یافته ترمی شوند.

جنبش وشبح جنبش!

چهار شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۹

تقی روزبه

وقتی جنبشی وجود داشته باشد چیزی بنام شبح وسایه جنبش نیزوجود داردکه گوئی قراراست هرکدام بطورمتناوب رژیم را سراسیمه کرده و دایما درحالت ترس وآماده باش برای بقاء خودنگهدارد. دریک روند مبارزه توأم با افت وخیز، جنبش وشبح جنبش جای خود را به یکدیگر می دهند وشبحِ یک جنبش واقعی به اندازه خود جنبش ترسناک می گردد.گاهی خود جنبش مستقیما با مارش کوبنده اش خیابانها را قُرق می کندو گاهی درهیئت موجودی نامرئی وسایه وار دربانک های شبانه،تظاهرات کوچک وپراکنده،نقش بستن شعارهای مرگ برخامنه ای و مرگ بردیکتاتوربرروی دیوارها وآسفالت خیابانها،درتحریم های گوناگون اعم از رسانه ها ویا برخی پایگان اقتصادی وحامی دولت ،درترس ازمصادره شدن تجمعات بزرگ وسنتی ،دربزرگداشت قربانیان جنایت،درافشاگری های جنایت های صورت گرفته وزمین لرزه های بباددهنده آن ، وبجان هم افتادن باندهای حاکم،و...خود رانشان میدهد. وگاهی هم به عهده خود رژیم است که رأسا با اقدامات وعکس العمل های خود نظیرتشکیل دادگاه های نمایشی وانگیزاسیونی،با حکومت نظامی اعلام نشده اش،باتهدیدها وارعابها وهزاران ایماء واشاره دیگرش وجود یک جنبش خطیروازپای نیفتاده را یاد آوری کند.وقتی جنبشی وجود داشته باشد هیچ کس وهیچ جریانی درواتاب دادن آن، گیرم هرکدام با عبورازمنشورخود وبطورنفی یا اثبات،معاف نیست. باوروداین پدیده تازه وسنگین وزن به صحنه اجتماع، همه نیروها باندازه وزن هم حجم آن ناگزیرند جابجا شوند. همه احساس می کنند که تااطلاع ثانوی درزیرفشارنیروئی که در25 خرداد ورود غافلگیرانه خود به صحنه را با بانگ غرا اعلام داشت قراردارند و باید با درنظرگرفتن آن به کنش وواکنش به پردازند ولوآنکه ازسوی محافظه کارترین وترسوترین لایه اجتماعی هم چون حضرات مراجع عظام باشد.

آیا واقعا چاپای خامنه ای قرص ومحکم است؟

خامنه ای می گوید که درپاسخ به نگرانی برخی کشورهای دوست با توجه به رویدادهای پس ازانتخابات به آنها پیام دادیم نگران نباشید(نقل به معنا). یعنی که چاپایمان قرص ومحکم است! آیا براستی رژیم آن گونه که وانمودمی کند دارای چاپای محکم و اعتماد به نفس است؟ نفس چگونگی واکنش های رژیم خود بهترازهراستدلالی پاسخ این سؤال و دروغ بودن این ادعا هارا نشان می دهد: اولا براساس همان سخنان خودوی معلوم میشود که صدای اعتراض مردم ایران حتی به گوش هواداران برون مرزی ودولت های دوست ومتحد نیزرسیده ولاجرم سبب نگرانی وتردید آنها نسبت به سرنوشت وهم چنین ماهیت رژیم گردیده است.واین یعنی ترک برداشتن وآغار فروپاشی آن قداست کاذب وآن رسالت آسمانی حکومت اسلامی که خامنه ای سربسته وگذرا به آن اشاره کرد و ازبیانش طفره رفت. وثانیا درهمین خطابه نمازجمعه هفته گذشته وقتی خامنه ای نسبت به منحرف شدن راه پیمائی روزقدس وسوءاستفاده ازآن هشدارمی دهد، یعنی درملأ عام وبه روشنی ترس فروخورده خود ازجنبش وشبح آن را به نمایش می گذارد.اوالبته هم چون همه دیکتاتورهای خرفت تاریخ، خود را به کری زده وحاضربه شنیدن صدای مردم نیست، وبه خیال خود مصمم است که بافراربه جلو اشتباه دیکتاتور سلف خود، شاه را تکرارنکند:"اشتباهی" که ظاهرا خود را به شکل تردید درسرکوب خشن مردم وعقب نشینی دربرابرآنها نشان داده است.اما بنیاد تصور او مبنی برامکان بناکردن خانه ای مصون ازرخنه امواج اعتراضات مردم توهمی بیش نیست.او وباند های متحد وی درحاکمیت،هم اکنون سخت مشغول مرمت بنائی هستند که درآزمون صورت گرفته ،میزان پوسیدگی و شکنندگی خود دربرابر امواج سهمگین اعتراضات توده ای را به نمایش گذاشت.
تکیه گاه اصلی حاکمیت دربرابرجنبش، بکارگیری مستقیم قهروسرکوب دربرابرآن چیزی است که خودانقلاب مخملینش می نامد.به مدد اعلام نوعی حکومت نظامی وآماده باش دائم، با اتکاء به نیروهای سپاه وبسیج، وباتوسل به جنایت وتجاوز وایجاد رعب وترس تا شاید بتواند روحیه مقاومت را درهم بشکند و از حرکت های بزرگ خیابانی ممانعت به عمل آورد.واگردقت کنیم درپشت این قدرت نمائی و عروتیزکردن ها، رژیم درمانده ای را می بینیم که محکوم به آن است که دربیم از برخاستن موج بزرگ دوم به بسربرد. کابوس جنبش وشبح آن یکدم او را رهانمی کند. اکنون حتی مزدوران سرکوبگر نیزجرئت نمی کنند که ازخاموش شدن جنبش وادعای کنترل اوضاع سخن به میان آورند. وقتی بیم ازبرخاستن موج دوم اعتراضات سخن به میان می آوریم،نباید فراموش کنیم که داریم ازوضعیت رژیمی می گوئیم که علیرغم سالها تلاش بی وقفه درسرکوب وبکارگیری انواع تمهیدات برای ممانعت ازجریان یافتن جنبشی گسترده، شاهد غافلگیرشدنش دربرابر موج بلند اول ورخنه عمیق امواجش به آن سوی دیواره های حاکمیت بودیم ووصله پینه های سراسیمه وارش برای بستن رخنه گاه ها. درواقع مضمون همه تلاش های کنونی حاکمیت نیزچیزی جزرتق وفتق این شکاف ها و بستن یکی پس ازدیگری روزنه هائی نیست که به گمانشان بسترپیشروی و رخنه امواج خطرناک به آنسوی دیواره های حاکمیت را تشکیل می دهند.هنوزازبستن روزنه ای نیاسوده، به سراغ روزنه دیگری می رود.ممانعت ازسنت برگزاری مراسم شب های قدر درمقبره بنیان گذارنظام اسلامی،جابجائی برنامه ها وسخنرانان درحرم قم،تعطیل مراسم سالیانه یادبودطالقاتی، اتخاذ حالت فوق العاده برای کنترل تجمعات روزقدس،ترس ازتجمعات ورزشگاه ها، نگرانی ازفرارسیدن فصل بازگشائی دانشگاه ها و مدارس و... ممانعت ازهرگونه برگزاری مراسم قربانیان جنایت های خود،یک طرفه کردن خیابانها، کد گذاری مناطق حساس تهران و... جملگی نمایانگرترس رژیم ازشبح جنبش وتلاش بی وقفه برای بستن منفذهائی است که می تواند موجب فوران خشم وحضورمردم گردد.این که رژیمی مجبورشود برای دفاع ازکیان خود مراسمی را که تادیروزمیدان جلوه گری و عرض اندام کردنش به شمارمی رفته ولی اکنون آنها را اسباب تهدید خود میداند، ویا کسانی چون کروبی وموسوی را بیرون ازدایره خودی ها قراربدهد ویا بیت وخانواده خمینی را تحت فشارقراردهد،هنری است که تنها ازدست خودکامه گان تاریک اندیش حاکم برمی آید و گویای وخامت اوضاعی است که رژیم درآن گرفتارآمده است.

حرکت درجاده مرگ!

همواره یکی ازشاخص های شناخته شده و معتبر درتغییرکیفی اوضاع و ارزیابی از عمق وشدت یک بحران سیاسی-اجتماعی آن بوده است که پائینی ها نخواهند تن به سلطه بالائی ها بدهند و بالائی ها نتوانند به شیوه گذشته سلطه خود را حفظ کنند.مبادرت به تقلبی بزرگ ورسوا در"انتخابات"ازسوی باند حاکم درقدرت سیاسی برای حفظ موقعیت مورد چالش قرارگرفته اش، نمایانگرنقطه عطفی دربهم خوردن توازن قوا بود.رژیم تنها می توانست با تقلب وباآرایش فوق العاده دادن به خود ازپیروزی ادعائی خویش دفاع کند ومردم نیزبا اشغال خیابانها و مارش میلیونی خود لرزه براندام رژیم افکندند وبه روشن ترین وجهی اعلام داشتندکه دیگر قصد تن دادن به سلطه ننگین حاکمیت را ندارند.باین ترتیب تاریخ مبارزه این مرزوبوم ورقی تازه خورد واواضاع جدیدی حاکم گردید. این چرخش درتوازن نیروآن چنان مشهود است که حتی خود رژیم قادربه انکارآن نیست ودرادبیات سیاسی خود با عناوینی چون فتنه بزرگ وبزرگترین فتنه کل حیات نظام، وانقلاب یاکودتای مخملین و اوضاع غیرعادی وآتش زیرخاکسترتوصیف می شود. وکسانی چون دکترحسین بشیریه آن را درقالب نوعی موقعیت انقلابی توصیف می کنند وسروش آنراعریان شدن کامل عورت نظام مذهبی دانسته و نوید جشن پیروزی براستبداددینی را می دهد. اینکه چه گونه وباچه فرمولی این وضعیت تازه رافرموله کنیم،موضوع این نوشته نیست و طبعا وابسته به رویکردهای مختلف است.اما مهم اذعان به واقعیت وجودی یک دگرگونی بزرگ درمطالبات ودرتناسب نیروهاست. بی تردید درپشت تغییراین توازن نیرو مطالبات انباشته شده لااقل سی سال سلطه فلاکت وسرکوب، وبویژه شکست اصلاحات سیاسی واقتصادی 12سال اخیر قراردارد.بنابراین نه با جنبشی بادآورده و بی ریشه،بلکه با جنبشی نشأت گرفته ازانباشت مطالبات چندین دهه سروکارداریم که درآن نسل سوم به مثابه گورکنان نظام اسلامی وپایه ریزان آینده نقش اصلی را به عهده دارند.

سراب قدرت یک دست وسودای دست یابی به موقعیت مستقر!

با اقدام به تقلب گسترده وشروع مقاومت نوین مردم،رژیم قدم درمسیر پرتلاطم وپرمخاطره ای نهاد که شروع اش با وی بود اما معلوم نیست که پایان دهنده اش خودوی باشد. او پس ازکودتای اول وبرای حفظ موقعیتش راهی جزتکمیل آن با انواع کودتاهای ریزودرشت بعدی ندارد.کودتاهائی که با جراحی وتغییرساخت قدرت همراه بوده وهمگی دربستر نظامی تر کردن روزافزون فضا و افزودن برنقش سپاه به مثابه گاردویژه حافظ نظام و ولایت فقیه، در ساختارقدرت نداشته وندارد.گاردی که نه درخدمت و سربه فرمان سیاستمداران طبقه سیاسی حاکم در ساختارتاکنونی، بلکه قبل ازهرچیز بفرمان خود ودرخدمت منافع خویش وبنام نظام با اطلاق منافع خود به منافع نظام عمل می کند. به مثابه نهاد و"حزبی" مسلح وحاضردرقدرت ودارای منافع اقتصادی و سیاسی معین .واین البته درحکم ورود تضادهای عمدتا دوبعدی تاکنونی حاکمیت به فاز جدیدسه بعدی ومنازعات پیچیده آن است. موقعیت غیرمستقربه معنای تداوم خرده"کودتاها"ی متوالی ومستمری است که سرایستادن نداشته وکلیت نظام راهمواره برسردوراهی قمار ماندن یا نماندن ووسوسه رفتن تاآخرخط قرارمی دهد.بدون این خرده کودتاها ازیک سو قادربه حفظ موقعیت خودنیست وازسوی دیگر جزحرکت به سوی سراب دشت نیافتنی برقراری سکوت گورستانی ، یکپارچه کردن ساخت قدرت وتأمین موقعیت مستقرنخواهد بود.تحقق چنین فرایندی ازطریق حذف رقباومتحدین تاکنونی وتنگ تر کردن دایمی دایره خودی ها می گذرد.واین یعنی تنگ ترکردن حلقه طناب داری که درظاهر وبطورمستقیم بدست خود رژیم صورت می گیرد اما درباطن وبطورغیرمستقیم فرمانی است که جنبش صادرکرده است ووجهی ازفرایند فروپاشی نظام را تشکیل می دهد.هرچه که زمان می گذرد، عقب نشینی ازجاده مرگی که انتخاب کرده است ناممکن ترمی شودو هرگونه تردید درآن به معنی شتاب بیشتردرفرود بهمن فروپاشی خواهد بود. فراربه جلوی رژیم حاصلی جزشتاب دادن به این روند ندارد.

تلاش برای مدیریت اعتراضات

دربحران "انتخابات" اخیررژیم با درنظرگرفتن تجربه دوم خرداد، بادست چین کردن کاندیداهای مورد اعتماد خودهم بفکر داغ کردن تنورانتخابات بود وهم عدم تکرارتجربه دوم خرداد.بااین همه هم چون بمبی دردستانش منفجرشد ونشان داد که ناتوان ازمدیریت جمع اضداد-هم خداوهم خرما-است. اکنون نیزدرپی ارتکاب به جنایات تکان دهنده وافشاشدن خشونت ها وتجاوزات اعمال شده وکشف گورهای بی نام نشان قربانیان خشونت، باپس لرزه هائی که پی آمدهایش کمترازلرزه های اصلی نیست وتااعماق پایگاه توده ای رژیم رسوخ می کند،با فراربه جلو و"اذعان" به جنایت دربازداشتگاه ها درصدد گرفتن باصطلاح ابتکار اعتراضات بدست خوداست تاهم ازتیررس افشاگری های بیرون ازخوددرامان بماند وبتواند آنها را خاموش کند وهم با سرشکن کردن آنها به چند مجری خودسر، سروته پرونده جنایات خود را بسته وازبه جریان افتادن اتهام ارتکاب به جنایت علیه بشریت درمقیاس جهانی ممانعت به عمل آورد. واما چرا موقعیت مستقرهم چون سرابی دست نیافتنی است؟
تجارب گوناگون نشان داده داده اند هررژیم مستبدی که نتواند سرکوب را بارفرم های اقتصادی واجتماعی درهم بیامیزد،شانس تثبیت نخواهد داشت. توسل مطلق به سرکوب به مثابه تنها اهرم حفظ قدرت،جزرسیدن به آخرین نقطه بن بست نیست. اگرآب روخانه خروشانی درپشت سدی متوقف شود،هرچه قدرمستحکم، بدون گشوده شدن دریچه های آن،بی تردید درنقطه معینی یا سد را درهم می شکند ویا ازفرازآن وکناره هایش راه عبورخود رامی گشاید ودرهرحال آن را بی اثرمی کند.جنبش عمومی نیزهم چون حرکت رودخانه خروشانی بهمین نحو عمل می کند.وازآنجا که رژیم نشان داده است فاقد ظرفیت رفرم است وآن را درحکم مرگ وزندگی خودمی داند،پس درهم شکسته شدن سدحکومت اسلامی به امری اجتناب ناپذیربرای پیش روی جنبش تبدیل شده است.
بی تردید با نبردهای سخت وفرسایشی وبهمراه افت و خیزهای گوناگون مواجهیم. ولی هماره این رژیم است که تضعیف شده وقاعده اش باریک وباریک ترو شکاف هایش بیشتروبیشترمی شود و این مردم هستند که مصم تروهمبسته تر و سازمان یافته ترمی شوند.

هشدار لاریجانی به کروبی و موسوی

صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه به طور تلویحی به مهدی کروبی و میرحسین موسوی هشدار داد که نظام جمهوری اسلامی با «اقدامات غیرقانونی» آنها برخورد خواهد کرد.

آقای لاریجانی امروز چهارشنبه در جلسه معاونین قوه قضائیه گفت که بعد از انتخابات، کسانی به صورت «غیرقانونی» با کشاندن مردم به خیابان‌ها می‌خواستند به اهداف خود برسند.

به گفته رئیس قوه قضائیه، این افراد خود را «طلبکار» می‌دانند و نظام جمهوری اسلامی را که در ازای اقدامات «غیرقانونی»، دچار «هزینه» شده است، »بدهکار» جلوه می‌دهند.

مهدی کروبی و میرحسین موسوی دو نامزد معترض به نتیجه انتخابات هستند که هواداران آنها در خرداد و تیرماه سال‌جاری با حضور در خیابان‌ها خواستار ابطال نتیجه آن شدند.

راهپیمایی این معترضان با دخالت نیرو‌های پلیس و لباس شخصی به خشونت کشیده شد و باعث کشته شدن ده‌ها نفر شد.

مقام‌های دولتی، قضائی و نظامی، کروبی و موسوی را مسئول این ناآرامی‌ها می‌دانند و هشدار داده‌اند که با آنها برخورد خواهند کرد.

آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی نخستین کسی بود که این افراد را به طور غیرمستقیم، مسئول خون‌های ریخته شده حوادث اخیر معرفی کرد.

آقای خامنه‌ای هفته گذشته نیز در خطبه‌های نماز جمعه تهران تهدید کرد که نظام جمهوری اسلامی اگر ناچار شود، مجبور است مخالفان خود را «داغ» کند.

صادق لاریجانی که اخیرا از سوی رهبر جمهوری اسلامی به ریاست قوه قضائیه منصوب شده است، در جلسه امروز معاونین این قوه و در سخنانی همسو با آقای خامنه‌ای گفت: «تمام کسانی که در اغتشاشات اخیر به سمت قانون‌شکنی و زیر سئوال بردن اصل نظام رفتند، در هر جایگاهی که هستند بدانند دستگاه قضایی ساکت نمی‌ماند».

وی خطاب به کسانی که آنها را اشاعه‌دهندگان «کذب و دروغ» علیه جمهوری اسلامی معرفی کرد، گفت که دستگاه قضایی مقابل «اقدامات غیرقانونی و ادعاهای کذب» ایستادگی خواهد کرد.

مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی از جمله کسانی است که از سوی مقام‌های قضایی و دولتی به «کذب گویی» و «تخریب» چهره نظام متهم است.

آقای کروبی اعلام کرده که اسنادی در اختیار دارد که گویای تجاوز به برخی دختران و پسران بازداشتی در زندان‌ها است. اسنادی که از سوی هیات سه نفره قوه قضائیه، «جعلی» خوانده شده است.

این هیات در گزارش خود از لاریجانی خواسته که دبیرکل حزب اعتماد ملی را به خاطر انتشار اخبار «کذب»، تحت تعقیب قضایی قرار دهد.

صادق لاریجانی در بخش دیگری از سخنان خود از منتشر نشدن نام بازداشتی‌ها در پنجمین جلسه محاکمه معترضان به نتیجه انتخابات دفاع کرد و گفت که «این مسئله، نص صریح قانون» است.

او افزود: «قوه‌ قضائیه موظف است مطابق قانون عمل کند و کسانی که می‌خواهند در خصوص تصمیمات و اقدامات قوه‌ قضائیه اظهارنظر کنند نیز موظفند مطابق قانون و کاملا مستند صحبت کنند.«

پنجمین جلسه رسیدگی به اتهامات معترضان به نتیجه انتخابات، هفته جاری در تهران برگزار شد. نحوه اداره این جلسه با اعتراض برخی جریان‌های محافظه‌کار مواجه شده است.

حکم دادگاه دانشجویان دانشگاه بابل صادر شد: 33 ماه حبس تعزیری، 60 ماه حبس تعلیقی و 25 سال محرومیت از تحصیل

دادگاه شهر بابل برای 8 دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، احكام زندان و محرومیت از تحصیل صادر كرد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر برطبق حکم صادر شده توسط شعبه دادگاه شهر بابل، ایمان صدیقی، محسن برزگر، نیما نحوی، به 10 ماه حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از تحصیل در دانشگاه نوشیروانی بابل، سیاوش سلیمی نژاد و علی تقی پور به 10 ماه حبس (كه به مدت 5 سال به حالت معلق درآمده) و 5 سال محرومیت از تحصیل در این دانشگاه، حسام باقری، حمیدرضا جهان تیغ و سعید حسین پور نیز هر یک به 10 ماه حبس تعلیقی به مدت 5 سال محکوم شدند.

محمد اسماعیل زاده دانشجوی دانشگاه پیام نور بابل و وبلاگ نویس نیز به اتهام وبلاگ نویسی و توهین به رهبری به 91 روز حبس تعزیری محكوم شد. همچنین وی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و حضور در تجمعات پس از انتخابات به 10 ماه حبس (كه به مدت 5 سال به حالت معلق تبدیل شد) محكوم شد.

بنابراین به موجب حکم دادگاه دانشجویان این دانشگاه مجموعاً به 33 ماه حبس تعزیری و 60 ماه حبس تعلیقی و 25 سال محرومیت از تحصیل محکوم شدند.

سیدعلی مجتهد زاده وكیل دانشجویان در رابطه با احکام صادر شده گفت: "حكم این دانشجویان بسیار سنگین و ناعالانه بود و متاسفانه حكم صادره نشان می دهد كه قاضی بر مبنای اتهاماتی حكم صادر كرده است كه اصلا در جلسه دادگاه و همچنین در كیفرخواست این دانشجویان اصلا اعلام نشده بود و در نتیجه دانشجویان و وكلای آنها فرصت دفاع از خود را نداشتند. مثلا در حكم صادره نوشته شد كه ایمان صدیقی و نیما نحوی و محسن برزگر با گروهك منافقین و سرپل آن ارتباط داشتند. درحالی كه این موضوع اصلا در دادگاه اعلام نشد كه دانشجویان از خودشان دفاع كنند. همچنین دادگاه حق این را نداشت كه دانشجویان را محروم از تحصیل كند و این موضوع در حیطه اختیارات دادگاه نیست و كمیته انضباطی دانشگاه باید در این مورد تصمیم گیری می كرد. ما خیلی سعی كردیم با دادگاه سازش كنیم و حتی با رسانه های خارجی مصاحبه نكردیم تا حساسیت این دادگاه كمتر شود ولی این حكم نشان می دهد كه سازش با آنها اشتباه بود و ما مجبور هستیم روند خود را تغییر دهیم."

ایمان صدیقی یکی از دانشجویان محکوم شده نیز در رابطه با حكم صادر شده علیه خود گفته است: " این حكم واقعا ناعادلانه است. قاضی پرونده از من سوالات نامربوط پرسید و كاملا مشخص بود قاضی از قبل تصمیم خود را گرفته است. من بارها گفته ام موضع ما در قبال گروهك منافقین منفی است. به طور كلی من فكر نمی كنیم هیچ كدام از انجمن های اسلامی طیف علامه دفتر تحكیم وحدت با منافقین ارتباط داشته باشند و یا این گروه را قبول داشته باشند. از طرفی در حكم صادر نوشته شده ما اقرار كردیم كه در تجمعات پس از انتخابت شركت كردیم. این موضوع نیز بر مبنای اصل 27 قانون اساسی حق طبیعی ما بود و ما چون اصلا شركت در راهپیمایی را جرم نمی دانستیم (و نخواهیم دانست) به این موضوع اقرار كردیم. زمانه عجیبی شده است و امروز ما باید به جرم استفاده كردن از حق قانونی خود كه در قانون اساسی نیز تصریح شده است به زندان برویم."

ایمان صدیقی افزود: "من فكر می كنم نظام با این احكام خواست پیام تهدیدآمیزی به دانشجویان بفرستد كه اگر اعتراض كنند به زندان خواهند رفت، درحالی كه آنها اشتباه می كنند و این احكام فقط فضا را متشنج تر می كند و هیچ كمكی به آرام شدن دانشگاه نمی كند."

در نتیجه حکم صادره ایمان صدیقی و محسن برزگر و نیما نحوی و محمد اسماعیل زاده باید به زندان بروند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل از تمامی انجمن های اسلامی عضو دفتر تحكیم وحدت خواسته است که در قبال این احکام ناعادلانه و غیرانسانی سکوت نکنند و مواضع خود را اعلام نمایند.

با وجود محاکمه دانشجویان دانشگاه بابل و صدور احکام سنگین حبس تعزیری و حبس تعلیقی و نیز محرومیت از تحصیل، هیچ برخورد و پیگیری در رابطه با مهاجمین و نیروهای انصار حزب الله که به خوابگاه دانشجویان نوشیروانی بابل حمله كرده و و خساراتی را به خوابگاه وارد کرده بودند صورت نگرفته است.

هم چنین صدور این احکام سنگین از سوی دادگاه این شهر، در حالی است که در بسیاری از دانشگاه های دیگر کشور صدها دانشجو به کمیته انضباطی فراخوانده شده اند، صدها دانشجو به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی احضار شده و دهها تن دیگر احکام سنگین انضباطی و محرومیت از تحصیل دریافت کرده اند.

بنظر می رسد موج سنگین سرکوب و فشار از سوی نهادهای امنیتی و قضائی بر دانشجویان دانشگاه های مختلف، بیش از هر چیز نشان دهنده هراس آنان از اعتراضات فراگیر و گسترده دانشجویان همزمان با بازگشائی دانشگاه ها باشد و آنان در تلاش هستند که با اعمال فشارها از طریق صدور احکام انضباطی و قضائی، دانشجویان را به سکوت و دانشگاه ها را به تعطیلی بکشانند.

«قانون و قدرت» و پیام یازدهم موسوی- احمد فارسی

AliShah
میر حسین موسوی در یازدهمین پیام خود که دو روز پیش منتشر شد، باز هم بر اصول اساسی اش که همانا حفظ و حراست از نظام جمهوری اسلامی است، تأکید کرد. او همچنین بر اصل «مبارزه قانونی» یا بقول خودش « راه‌هایی امن، راه‌هایی هموار، راه‌هایی مستقیم که بدون تردید ما را به مقصد می رسانند. » بعنوان تنها شیوه یِ توصیه شده از طرف خداوند(!!) ،پافشاری کرد. او همچنان گفت که اصلاحات واقعی از طُرُقِ درون حکومتی قابل اجرا است و هدف مبارزات مردم می بایست تأکید بر اجرایِ اصول معوقه («معطل شده») قانون اساسی باشد. اصولی که «پس از سی سال … سخن گفتن از اجرایشان دست‌اندرکاران را به خشم می‌آورد، به صورتی که گویی گوینده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است… اصولی که به راحتی و صراحت نقض می‌شوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمی‌آیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبان‌های قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد می‌شود.»
در مورد اینکه چگونه مفاد متناقض «قانون اساسی» جمهوری اسلامی از اجرای آن بصورت قانونی جلو گیری می کند، و تا زمانیکه اصل ولایت مطلقه فقیه در آن وجود دارد «بی قانونی» قانون است، بارها و بارها گوشزد کرده اند و کرده ایم. همچنین، اینکه بر مبنایِ همین اصل، عدم تمکین مردم به دولت مورد تأیید خامنه ای و مبارزه علیه آن غیر قانونی محسوب می شود، گفته اند و گفته ایم. همانطور که درباره اینکه جناح اصلاح طلب هایِ حکومتی نیز به این ایرادات واقفند، اما هنوز دَم از «مبارزه قانونی» با ولایت فقیه و دولت، و قابل اجرا اعلام کردنِ مفاد معطل شده یِ قانون اساسی می زنند، توضیح داده ایم. گفته ایم که نیّت اصلی این اصلاح طلبان، بعنوان بخشی از حکومت، همانطور که خود اصرار دارند، حفظ نظام دیکتاتوری ولایت فقیه برای حفظ امتیازات و سهمشان در ثروت و قدرت است، به همین علت نیز مبارزات «غیر قانونی» مردم علیه ولایت فقیه و دولتِ «قانونی» احمدی نژاد را تا حدّی می پسندند که تنها اهرم فشاری بر جناح غالب حکومت باشد و نه تحول دهنده و اصلاح کننده یِ نظام. آنها از مسکوت گذاشتن تحرکاتِ غیر قانونی مردم و «قانونی» جلوه دادنِ بخش های مورد تأییدشان این استفاده را می برند که مردم را از هر اقدامی که تهدید کننده یِ منافع اصلاح طلبان و کل نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی باشد را با «غیر قانونی» خواندنش، و روضه خوانی در مورد « راه‌هایی امن، راه‌هایی هموار، راه‌هایی مستقیم» که مورد تأیید خداوند نیز هست، منع کنند.
اما، همانطور که گفتم، قصد من از نگارش این مطلب، تکرار مکررات نیست. در اینجا می خواهم پوسته یِ رسمی این دروغ ها را شکافته تا به هسته یِ اصلی برسیم. موسوی، در همین پیام به وضوح می گوید که خواسته های مردم که بنا بر متن قانون اساسی بسیار «قانونی» هم هست « به راحتی و صراحت نقض می شوند.» اما نمی گوید که مانع اجرای آنها چیست؟ و چگونه از اجرای آنها جلوگیری به عمل می آید؟ و چگونه می خواهد با این وجود، مفاد معطل مانده را اجرایی کند؟ او و هوادارانش معتقدند که رییس جمهور منتخب قانونی موسوی است و احمدی نژاد منصب او را غصب کرده است. باز هم این سوأل مطرح می شود که چگونه احمدی نژاد توانسته است بدین صراحت قانون را زیر پا گذاشته و مقاصد غیر قانونی اش را بر موسوی و مردم تحمیل کند؟ آنچه که محرز است، هیچ چیز به صرف اینکه «قانونی» است، اجرا نمی گردد. پس برای اجرای «قانون» به چه چیزی نیاز است؟
برای یافتن جواب بیاییم و ببینیم که احمدی نژاد آنچه از نظر خودش و خامنه ای «قانونی» است را چگونه به جامعه تحمیل کرده و آنها را اجرایی ساخته است؟ با در نظر گرفتن وقایع سه ماهه اخیر فکر نمی کنم که این عامل برای ما معما باشد. کاملاً واضح است که او با تکیه بر قدرت نظامی شرکایش، سپاه و نیروهای مسلح، اراده ی خود را به جناح مخالف و مردم تحمیل کرده است. بیایید تمامیِ حکومت ها را در نظر بگیرید. چه چیز باعث می شود تا مردم یک کشور به قوانین آن احترام گذاشته و اجرایش کنند؟ بغیر از آنست که می دانند در صورت تخلف و انجام عملی «غیر قانونی» پلیسی مسلح به سراغش می آید و با زور و قدرت اش تا زندان راهنمایی اش می کند و در زندان هم قدرت نگهبانان مسلح از فرارش جلوگیری می کند؟ آیا قانون مجالس مقننه، می تواند بدون وجود قدرتهای مسلح حامی آن اجرایی گردد و به مردم تحمیل شود؟ آیا حکم یک قاضی می تواند بدون تکیه بر چنین قدرتی اعمال گردد؟ پس «قانون» به خودیِ خود، قابل اجرا نیست. یعنی قوانین تا جایی معتبر هستند که قدرت اجرایی آن وجود داشته باشد. پس سوأل ما از آقایان و بانوان اصلاح طلب مان اینست که بر مبنایِ کدام قدرتی می خواهید مفاد معطل مانده یِ قانون اساسی را اجرایی نمایید. هنگامیکه قدرت مسلح جامعه قدرتِ خود را در پشت احمدی نژاد و خامنه ای گذاشته است؟
حال بیاییم از زاویه یِ دیگری این مسئله را بررسی کنیم. اصلاح طلبان معتقدند که احمدی نژاد بوسیله یِ کودتایی «غیر قانونی» بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده است. و یا خامنه ای با اختیاراتِ غیرقانونی و فرا قانونی احمدی نژاد را تأیید و به مردم تحمیل کرده است. پس به این نتیجه می رسیم که قدرت حکومتی، صرفاً «قانون» را اعمال نمی کند. بلکه حتی، قدرتِ سرکوبِ حکومتی می تواند اراده یِ غیر قانونی حکومتیان را نیز به مردم تحمیل سازد. رابطه قدرت را در مورد اجرایِ قانون دیدیم، اما رابطه ی قانون نسبت به اعمال قدرت را نمی بینیم. چرا؟ آیا دلیلش این نیست که «قانون» زمانی واقعی است که قدرت را همراه خود داشته باشد. و در صورتِ نداشتن قدرت، رویا و خیال است؟ اگر میر حسین موسوی نتواند به ما نشان دهد که با تکیه به کدام قدرتی می خواهد اراده اش را، حال «قانونی» یا «غیرقانونی»، به جناح غالبِ حکومت تحمیل کند، سخنانش خیالی باطل و رویایی غیر قابل حصول است.
اما اصلاح طلبان ما با آنهمه تجربه حکومتی و استفاده از زور و قدرت مسلحانه علیه مردم در سالهای ۶۰ تا ۷۰ را نمی توانیم انسان هایی رویایی بدانیم. آنها هم به این رابطه – قدرت و قانون – واقفند. در همین پیام موسوی می گوید: « در ماه هایی که گذشت نیرویی عظیم از ملت ما آزاد شد، نیرویی که باید به کارآمدترین شیوه برای سعادت بلندمدت او به خدمت گرفته شود. مردم ما از آنچه می‌خواهند آگاهند. آنان تصویر شکوهمند اراده خود را در آیینه آنچه که سپری شد مشاهده کرده‌اند و می‌دانند که سرمایه و توان تحقق بخشیدن به خواست‌های خود را دارند و در این میدان انبوه نخبگان و زبدگان دوشادوش آنان ایستاده‌اند. لذاست که اینک همه ما از یکدیگر می‌پرسیم چه باید کرد؟ این سوالی از سر ناامیدی و یا بلاتکلیفی نیست، بلکه می‌پرسیم با این سرمایه عظیم، با این امید تجدید حیات یافته و با این توانمندی‌های فراهم شده چه باید کرد؟» برای اینکه ما رابطه ی این نقل قول را با مبحث کنونی مان بهتر درک کنیم، بیایید به جایِ کلمات «نیرو» و «توان»، معادل آن، یعنی از کلمه یِ «قدرت» استفاده کنیم. در آن صورت می بینیم که موسوی می گوید: در ماه های گذشته مردم قدرت خود را نشان داده اند، دارایِ آن قدرتی هستند که بتوانند خواست های خود را محقق سازند. پس متوجه می شویم که آقایِ موسوی خیال دارد از قدرت مردم علیه قدرت مسلح جناح رقیبِ خود استفاده کند. او می خواهد خواسته های نه گانه یِ خود را با تهدید استفاده از قدرت مردمی به رقیب تحمیل کند. در این چند ماهه نیز دیده ایم که جناح مخالف ایشان زیر بار تهدید نرفته و آماده یِ مقابله با نیروهایِ مردمی هستند. پس هر زمان که سپاه و احمدی نژاد و خامنه ای از تهدید موسوی در بکارگیری قدرت مردمی نترسند و عقب نشینی نکنند، موسوی مجبور است که این قدرت را به خیابان ها و میدان ها، یعنی مراکز اعمال قدرت مردمی،فرا خواند و در مقابل نیروهایِ مسلح حکومتی قرار دهد. و از آنجاییکه به مردم توصیه می کند که در مقابل خشونت قدرت مسلح حکومتی، گونه یِ دیگرشان را نشان دهند و گاندی وار کشته و زخمی دهند، به این نتیجه می رسیم که او آماده یِ قربانی کردن هزاران هزار ایرانی است. او خام و رویا پرداز نیست. خودش در سالهای ۶۰ برای اعمال اراده یِ حکومتی هزاران نفر را از طریق استفاده از قدرت سرکوب نیروهای مسلح معدوم ساخته است. پس زمانیکه به مردم می گوید، حمایت از اهداف او که حفظ نظام حکومتی است، و با اتخاذ « راه‌هایی امن، راه‌هایی هموار، راه‌هایی مستقیم» که مورد تأیید خداوند نیز هست، کمترین هزینه را داراست، و «انقلاب» نیست که بخواهد حکومت را سرنگون سازد، دروغ می گوید. در حقیقت هدفِ او و شرکایش تحمیل هزینه یِ یک انقلابِ تمام عیار به مردم است، بدون آنکه این «انقلاب» به اهدافِ انقلابی، یعنی سرنگونی کل حکومت دیکتاتوری و ماشین سرکوبش، برسد.
حال باید از مردم سوأل کرد که آیا آنها نیز آماده یِ دادن هزینه یِ یک انقلاب برای جابجایی قدرت در درون جناح های حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستند؟ یا اینکه می خواهند قدرت خود و هزینه انقلاب را برای سرنگونی نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی صرف کنند تا حداقل، باقی عمر خود و فرزندانشان در یک جامعه یِ آزاد و دمکراتیک سر شود؟

سرنگون باد حکومت جمهوری اسلامی!
نان، مسکن،آزادی – جمهوری شورایی!

احمد فارسی، هفدهم شهریور ۱۳۸۸
انتشار از «ندای سرخ» وابسته به گروه «بسوی انقلاب»