نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۶ اسفند ۱۷, پنجشنبه

ده‌ها نفر از شرکت‌کنندگان در تجمع روز زن در تهران بازداشت شدند


تجمع هشت مارسحق نشر عکسUGC
Image captionماموران امنیتی پس از زمان کوتاهی تجمع‌کنندگان را بازداشت یا پراکنده کردند
شماری از شرکت‌کنندگان در تجمع روز جهانی زن در تهران، که بنا بود در مقابل ساختمان وزارت کار انجام شود، بازداشت شده‌اند.
به گفته شاهدان ده‌ها نفر بازداشت و به کلانتری‌های گیشا و وزرا منتقل شده‌اند. گفته می‌شود ماموران زن پلیس و لباس‌ شخصی‌ها نیز در برخورد با تجمع‌کنندگان نقش داشته و برخی از آنان را کتک زده‌اند.
برخی از گزارش‌ها نیز حاکی از بازداشت بیش از ۸۰ نفر است و به نوشته بعضی از شاهدان عینی در شبکه های اجتماعی، تعدادی از بازداشت شدگان پنجشنبه شب آزاد شده اند.
برگزارکنندگان تجمع هشت مارس در بیانیه‌ای به شرایط نامناسب اشتغال زنان در ایران پرداخته و گفتند "زنان عمدتا و به ناچار نیروی کار مشاغل غیررسمی را تشکیل می‌دهند و با اشتغال در کارگاه‌های کوچک و یا دستفروشی و ... از حداقل‌های قانون کار نیز بی‌بهره‌اند."
آنها خواهان رفع تبعیض جنسیتی در بازار کار شده و درخواست‌هایی چون "دستمزد برابر با مردان، افزایش حداقل دستمزد زنان کارگر و ملزم کردن کارفرمایان بخش خصوصی به اعطای حق مرخصی زایمان به زنان و تضمین بازگشت زنان به کار پس از پایان دوره مرخصی زایمان" را مطرح کردند

فاطمه اردشیر لاریجانی، دختر علی لاریجانی در مرکز پزشکی دانشگاه کلیولند آمریکا

larijaniDaughterUS.jpg



larijaniDaughterUS2.jpg

رئیس سازمان حفاظت محیط ‌زیست:  فقر محیط ‌زیست را از بین می‌برد/  ۵۱ میلیارد مترمکعب از آب‌های فسیلی ایران را استفاده کردیم/ یعنی به حقوق نسل‌های آینده تجاوز کردیم


رئیس سازمان حفاظت محیط ‌زیست با بیان اینکه محیط ‌زیست در تضاد با توسعه نیست، گفت: اگر توسعه رخ ندهد فقر به وجود آمده و فقر محیط ‌زیست را از بین می‌برد.

، عیسی کلانتری در چهارمین همایش منطقه‌ای تغییر اقلیم و گرمایش زمین که در دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان برگزار شد، افزود: ایران کشور در حال توسعه است و به دلیل عدم رعایت توسعه و عدم دقت در برنامه‌های توسعه‌ای تقریبا خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به محیط‌ زیست وارد کرده‌ایم.

وی اظهار کرد: زمانی که اقتصاد تحت تاثیر مسائل سیاسی و مسائل ایدئولوژیکی باشد، در این شرایط اهداف ایدئولوژیک غالب و تصمیماتی اتخاذ می‌شود که در بلندمدت به نفع کشور نیست.

معاون رئیس‌جمهور تصریح ‌کرد: به دنبال خودکفایی گندم رفتیم شیب‌ها را شخم زده و مراتع را از بین بردیم و محلی برای رشد سن گندم ایجاد کردیم و با سرمای ۳۰ درجه زیر صفر هم از بین نرفت و سنی که ۹۰ درصد جمعیت در کوهپایه از بین می‌رفت برگشت به دشت‌ها تغییر نسل داد و سال ۶۱ به میزان ۲.۵ میلیون هکتار سم‌پاشی برای مقابله با سن انجام شد. 

این مسئول با بیان اینکه چنین تصمیماتی باعث شد مصرف ۱۵ هزار تن سم به ۶۰ هزار تن برسد، گفت: ما می‌خواهیم اشتباه را با اشتباه جبران کنیم. 

وی در ادامه بررسی روند تخریب محیط‌ زیست در کشور با اشاره به اینکه برای تولید محصولات غذایی نیاز به آب داشتیم، خاطرنشان‌ کرد: برای اینکار سد ساخته و چاه‌ها حفر شد و نتایج آنرا می‌بینیم. استانداردها عنوان می‌کند حق نداریم بیش از ۴۰ درصد از آب‌های تجدیدپذیر را مصرف کنیم ولی ما چه کرده‌ایم؟ امروز ما ۱۱۰ درصد از این آب‌ها بهره‌برداری می‌کنیم. 

کلانتری با بیان اینکه در سال ۸۵ عنوان شد که اصلا منطقه ممنوعه آب معنایی ندارد، گفت: در پی این صحبت چه اتفاقی افتاد؟ امروز در خراسان‌رضوی ۱۳۲ درصد از آب‌های تجدیدپذیر بهره‌برداری می‌شود. در حوزه دریاچه ارومیه ۶۹ درصد استفاده می‌شود. علت خشک شدن این دریاچه در سال ۹۳ عنوان شد ۱۸ درصد به خاطر تغییر اقلیم و ۸۲ درصد نیز خطاهای انسانی بوده است. این‌ها چه چیزی را نشان می‌دهد. 

وی ادامه داد: توسعه باید توجیه اقتصادی داشته و حقوق نسل‌های بعد را محترم شمارد ولی در اکثر سیاست‌های توسعه‌ای این اصول را رعایت نکردیم . 

این مسئول افزود: ما ۵۱ میلیارد مترمکعب از آب‌های فسیلی خود را استفاده می‌کنیم. یعنی به حقوق نسل‌های آینده تجاوز کردیم. تغییر اقلیم برای محیط‌زیست مصیبت است.

کلانتری با بیان اینکه وقتی تصمیمات فنی تحت تاثیر قرار می‌گیرد این اتفاق رخ می‌دهد، گفت: باید شجاعت داشته و اشتباهات را بپذیریم و تغییر روش دهیم. دولت پذیرفته و الان در دریاچه ارومیه از خیر سد نازلو و سیمینه‌لو گذشته است چون چاره‌ای نداشتیم.

وی تصریح‌ کرد: دانش دانشگاه‌ها باید به داد سیاست‌گذاران برسد. متاسفانه تاثیر دانشگاه‌ها به تصمیمات مشهود نیست.

این مسئول به وصعیت هوای خوزستان اشاره کرد و گفت: اهواز ۱۰۰ روز است که هوای ناسالم و ۵۰ روز هوای بسیار خطرناک داشته است که این محصول اشتباهات انسانی است. در نیمه دوم سال ریزگردها با منشا داخلی است. یکی پس از دیگری سد احداث کردیم، در حالی که سالی چند سیلاب در دشت خوزستان مانع ایجاد ریزگرد می‌شد ولی الان وضعیت چه شده است. خاک به‌مرور چسبندگی خود را از دست داد و الان شاهد ریزگرد هستیم. تالاب‌ها خشک شد، ریزگردهای نمکی ایجاد شد. بلایی بزرگ سر خوزستان آمده است. اشتباهاتی کردیم و دلیل آن ندیدن مسائل به‌صورت پیوسته بوده است.

وی ادامه داد: در عسلویه ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری شده و چون شرایط توسعه پایدار دیده نشده است، زیست در دو شهر همجوار به معنای خودکشی است. چون فکر کردیم اگر شرایط زیست‌محیطی را رعایت نکنیم صرفه‌جویی کرده‌ایم، ولی چه اتفاقی رخ داده است.

این مسئول تصریح‌کرد: ما چیزی را برای نسل بعد نداریم. اصلا محیط زیست، بازدارنده توسعه نیست. محیط زیست اولین قربانی فقر است و باید با هم همزیستی کنند. ۸۰ درصد جمعیت دنیا کنار سواحل زندگی می‌کنند در ایران ۲ درصد مردم در سواحل زندگی می‌کنند و سواحل خالی از سکنه است.

معترضان به کنسرت علیزاده در دزفول/ طلاب و بسیجی ها با چه شعارهایی با کنسرتها مخالفت میکنند

بیش از هشتاد بازداشتی و هنوز بی خبر. تجمع خانواده‌ها مقابل بازداشتگاه وزرا/ تصاویر برخی از بازداشت شدگان

بیش از هشتاد بازداشتی و هنوز بی خبر. تجمع خانواده‌ها

 مقابل بازداشتگاه وزرا



درختکاری خامنه ای

مانا نیستانی/ ایران وایر

درختکاری خامنه ای

مانا نیستانی/ ایران وایر

انفجار و آتش‌سوزی در یک زاغه مهمات ارتش در دزفول

وقوع چندین انفجار و در پی آن آتش‌سوزی در پادگان تیپ ۲۹۲ زرهی نیروی زمینی ارتش در دزفول باعث وحشت مردم شهرهای شمالی خوزستان شد. گفته شده انفجارها پایان یافته و حریق مهار شده است. علت انفجارها در دست بررسی است.
عکس از آرشیو
عکس از آرشیو
وقوع چندین انفجار درشامگاه چهارشنبه (۱۶ اسفند/ ۷ مارس) در زاغه مهمات پادگان تیپ ۲۹۲ زرهی نیروی زمینی ارتش در دزفول و در پی آن آتش‌سوزی در این محل باعث وحشت مردم اندیمشک، دزفول و دیگر شهروندان شهرهای شمالی خوزستان شده است.
به گزارش ایسنا، این حادثه در حدود ساعت ۲۱ چهارشنبه روی داده و باعث تماس‌های مکرر مردم با آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری دزفول شده است.
به گزارش تسنیم:«همچنین ترافیک در مسیر شهرهای اندیمشک و دزفول، تردد وسایل نقلیه را در این مسیر جاده‌ای با مشکل مواجه کرده است و برخی شهروندان دقایقی را در خیابان‌ها سپری کردند.»
امیر عیسی‌زاده، سرپرست فرمانداری ویژه دزفول، با تأیید خبر انفجار در یکی از زاغه‌های مهمات تیپ ۲۹۲ زرهی ارتش، شامگاه چهارشنبه گفته بود که این حادثه تلفاتی نداشته است. او از مردم خواسته بود که اخبار مربوط به انفجار در این زاغه مهمات را "تنها از طریق مراجع رسمی و معتبر دنبال کنند".
در این میان عبدالحسین معظم‌فر، مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری دزفول، از "مهار حریق و پایان انفجارها" خبر داده است. این مقام محلی گفته است: «‌دو اکیپ آتش‌نشانی سریعا به محل حادثه اعزام شدند. این حریق در ساعت ۰۰:۵۰ امروز (پنجشنبه ۱۷ اسفند) به‌طور کامل مهار شد و اکنون منطقه کاملا تحت کنترل است.»
به گفته معظم‌فر، این حادثه  "صدمات و تلفات جانی" نداشته، ساکنان منازل سازمانی این یگان نظامی که پس از وقوع حادثه تخلیه شده بودند، به منازل خود بازگشته‌اند و علت وقوع انفجارها "توسط کارشناسان تیپ ۲۹۲ زرهی دزفول در دست بررسی" است.

چه کسي محمد مسعود را کشت ؟

چه کسي محمد مسعود را کشت ؟




چه کسي محمد مسعود را کشت ؟

نوشته : حبیب احمدزاده

شصت و يکسال پيش در صبحگاه پنجشنبه 29 مرداد 1321 اولين شماره مجله هفتگي ((مرد امروز)) به صاحب امتيازي و مدير مسئولي ((محمد مسعود)) بر روي بساط دكه روزنامه فروشان تهران چيده شد .

شايد در اولين نظر رهگذران معدود باسواد آن دوران اين سر تيتر جلب نظر مي كرد:


مرام ما

هدف اصلي ما در روزنامه نگاري در درجه اول يك چيز است و آن اصلاح اوضاع اقتصادي عمومي كشور است.

ما متعقديم كه بهبود وضع مادي مردم در درجه اول اهميت قرار گرفته و ساير مسائل اجتماعي فرع اين اصل مهم مي باشد� و ضمنا�محتاج تذكر نيست كه وصول به هر مقصد و مرامي بايد به وسيله قانون انجام يابد و هيچ قانوني نمي تواند داراي ارزش حقيقي و قدرت معنوي باشد مگر اينكه در سايه آزادي و عدالت بوجود آمده باشد ، پس شرط اول بقاء و پيشرفت ما به طرف هدف و مقصد خود وجود آزادي و عدالت و بقاي اين دو اصل مسلم زندگي اجتماعي بشر است و ما اميدواريم هميشه از اين دو نعمت پر بها برخوردار بوده و در سايه اين دو گوهر گرانبها به طرف مقصود پيشروي كنيم.


بدين صورت و در سايه آزاديهاي بدست آمده از شروع جنگ جهاني دوم و حضور متفقين روس و انگليس و آمريكا در ايران ، محمد مسعود دست به انتشار جنجالي ترين اخبار در افشاء هينت دولت،قوه مقننه ، دادگستري و تجار و متمولين بزرگ كشور نمود.

((متفقين ما از روح قانون بي خبرند /قوه مجريه ما حافظ مجرمين و قوه قضائيه ما بين دو قوه مقننه و مجريه گيچ و مبهوت مي باشد/سياست شاه و دربار اينست كه روزنامه قوي در اينجا منتشر نشود(2)/حكومت حمالها(3)/خانه شاه هم غصبي است(4)/فقط يك محكمه انقلابي مي تواند محتكرين را اعدام و دزدان اداري را تيرباران نمايد(5)

اين عناوين در پنج سال انتشار پرافت و خيز و همواره با توقيف ، سبب اشتهار مجله مرد امروز و محمد مسعود گرديد. جسارت و بي پروايي در انتخاب مقالات، مورد تقليد ديگران گرديد ولي هرچه كه بود ، حتي حكومت نظامي ضعيف دوران جنگ نتوانست ذرهاي در اين مسير خلل ايجاد نمايد.

اين روش كينه زيادي در دل قدرتمندان آن روز جامعه افكند كه به عناوين مختلف نارضايتي خود را از اين شيوه نامرسوم ابراز مي داشتند ، ولكن زمانه عوض شده بود ، شاه اول پهلوي با همان دست انگليسي كه بر سر كار آمده بود ، با لگدي از همان پا اخراج شده و پسرش محمد رضا ، آنچنان بر اريكه قدرت سوار نبود تا بتواند در مقابل درشتي هاي مسعود واكنشي در خور نشان دهد ، فضاي بسته باز شده بود و احزابي همچون حزب توده در حال قدرت گرفتن ، بدينسان تا 23 بهمن 1326 ، محمد مسعود ، لحظه به لحظه لحن خود را شديد و شديدتر مي کرد، يك هفته قبل از تاريخ فوق الذكر در شماره 137 مرد امروز ، مقاله اي به قلم مسعود منتشر شده ، و در آن به اشرف پهلوي خواهر دوقلوي شاه به علت خريداري پالتو پوست بسيار گرانقيمت و پوشيدن آن در مجلس و انظار ، حمله شديدي نموده و اين وضعيت را با فقر و بيچارگي مسكينان در تضاد دانسته بود . خشم دربار از اين ماجرا برانگيخته شد . تماس و پيغام برقرار شد و محمد مسعود در جريان اين نارحتي قرار گرفت .

در شب 23 بهمن ياد شده ، در حدود ساعت يازده ، محمد مسعود به آرامي از محل دفتر مرد امروز در خيابان لاله زار، خارج و به طرف اتومبيل خود رفت . تنها دو گلوله شليك شد و فردا تيتر روزنامه مرد امروز چنين حروفي چيني گرديد :

((ديشب محمد مسعود كشته شد))(6)

و سيل جنجال ، پايتخت را در بر گرفت ، با آنكه بسياري از كسان ،نيش انتقادمسعود آنان را مجروح ساخته بود ولي همگان، متفق القول انگشت اتهام را تنها به يك سمت نشانه رفتند ، اشرف و شاه . و در مدح شهامت و آزاديخواهي مسعود صدها مطلب و مقاله نگاشته شد .

اين موضوع تا سالها بعد نقل محافل خصوصي و مطبوعاتي گشت .

ولي به راستي قاتل محمد مسعود كه بود؟

انور خامه اي از كادرهاي حزب توده در آن زمان، وضعيت را چنين شرح مي دهد: اكثر مردم تصور مي كردند كه اين ترور به دستور دربار انجام گرفته است. روزنامه هاي وابسته به سياست انگليسي و حزب توده نيز اين شبهه را تقويت مي كردند و با گوشه و كنايه ترور مسعود را كار دربار و هدف از آن را اختناق مطبوعات و مقدمه ديكتاتوري شاه جلوه مي دادند.مثلا�روزنامه مردم ارگان حزب توده در سرمقاله خود نوشت : حكومت ديكتاتوري بيست ساله نخستين اقدام خود را با ترور يكي از مدعيان جرايد آغاز نمود. قتل محمد مسعود اعلام خطري است براي تمام كساني كه از تجديد دوران ديكتاتوري گذشته وحشت دارند� اگر دولت در كشف ريشه هاي قوي اين جنايت سهل انگاري كند � آن وقت ملت ايران حق دارد مظنون شود� و تصور كند كه مقامات بالاتر در اين نقشه بي باكانه و فجيع بي دخالت نيست 7)


قاتل واقعي محمد مسعود


تا سالها، داستان قتل محمد مسعود به دست شاه و اشراف در محافل به عنوان يك اصل مسلم مورد پذيرش قرار گرفته بود. تا اينكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و دستگيري رهبران حزب توده گره اين معماي عجيب باز شد. بهتر است ماجرا را از زبان احسان طبري ، تئورسين حزب توده و نفر دوم تشكيلات مزبور، ادامه دهيم: در سال 23 بهمن 1326،محمد مسعود، در اثر گلوله يك تروريست كشته شد ، تا آنجا كه براي من معلوم است ، ارگانهاي رسمي حزب تصوري از آن نداشتند و نمي دانستند كه در اين واقعه ، تروريست ، سروان عباسي و آمر آن خسرو روزبه آن را در اعترافات خود افشاء كرد ، مطابق توجيه او براي ايجاد يك شوك عصبي عليه دربار بود ،زيرا خسرو اصمينان داشت كه قتل صدر صد به حساب دربار تمام خواهد شد (8)

انور خامه اي مي نويسد :آنچه مسلم است اينكه كمتر كسي اين ترور را به حزب توده نسبت مي داد . من نيز مانند بسياري از مردم آنرا كار دربار مي پنداشتم . علت اين حسن ظن چند چيز بود� از يك مشت تحصيلكرده اروپا ديده بسيار بعيد مي نمود كه روزنامه نگاري را آن هم باين شكل فجيع به قتل برسانند� اما تنها پس از دستگيري خسرو روزبه در 15 تير1336 و اعترافات او معلوم شد كه كميته ترور حزب توده اين كار را انجام داده است. (9)

كيانوري رهبر حزب توده در خاطرات خود مي نويسد : خود روزبه در محاكماتش اين مطلب را با تفصيل شرح داد. جريان اين بود كه روزبه ، جدا از آن سازمان افسر آزاديخواه ، يك گروه ترور ، مركب از خودش ، ابوالحسن عباسي ، حسام لنكراني ، بانو صفيه (صفا) حاتمي و چند نفر ديگر تشكيل مي دهد. اين گروه تصميم مي گيرد كه افرادي را ترور كند و تقصير را به گردن دربار بيندازد و ابتدا محمد مسعود را انتخاب مي كنند .جريان ترور به اين شكل بوده كه مسعود از محل روزنامه اش باز مي گشته است. اينها با اتومبيل حسام لنكراني سر يك چهارراه مي ايستند و ماشين محمد مسعود را متوقف مي كنند. زمانيكه مسعود در ماشين را باز مي كند ، عباسي با شليك به مغز او ، او را مي كشد و فرار مي كنند. گويا فردي اتومبيل حسام را ديده و شماره آن برداشته بود پليس اين شماره را دنبال مي كند و احمد لنكراني و برادران حسام را دستگير مي كنند (اتومبيل به نام حسام بوده)ولي آنها پس از چند روز آزاد مي شوند . حسام لنكراني هم چند روز مخفي مي شود (10)

در اينجا لازم به ذكر است كه حسام لنكراني ، مسئول چاپخانه مخفي حزب توده ، نيز به علت اعتياد شديد به هروئين و حيف و ميل مالي ، بعدها تحت نظر خسرو روزبه ترور گرديد. خسرو روزبه در متن اعترافات پس از ده سال نظر خود درباره ترور مسعود را چنين توصيف مي كند : بطور كلي جلسه اي كه ما تشكيل داده بوديم يك جلسه افراطي و مركب از افراد تندرو و احساساتي بود. عقيده اي كه ما را به دور هم جمع كرده بود اين بود كه خيال مي كرديم حزب توده ايران حزب محافظه كاري است ، يا لااقل رهبران از افراد ترسو و محافظه كار تشكيل شده اند و نمي خواهند و يا قادر نيستند تصميمات تند و شديد بگيرند� به نظر من ترور مسعود با تئوريهاي ماركسيستي مطابقت نداشته است � انجام اين كار به نظر من در شرايط حاضر نادرست است ، ولي در شرايط ده سال پيش كه سطح اطلاعات من در مسائل تئوريك پايين تر از حالا بود و به اين اشتباه تئوريك واقف نبودم بي اشكال بنظر مي رسيد. (11)

ولي جالبترين روش برخورد را پس از كشف عاملين واقعي ترور، مسئولان اصلي حزب توده در آن زمان به نمايش مي گذارند. احسان طبري در اين مورد مي گويد: متن دفاعيه روزبه از طرف كميته مركزي حزب كمونيست شوروي به من داده شد ، كه آن را به رهبري حزب توده تحويل دهم، در سال1961 � در آن موقع نمي دانستيم اين سند چگونه به دست معاون شعبه بين المللي حزب كمونيست شوروي(پوزديناك) رسيده است� پوزريناك توضيح داد، كه آنها دفاعيه را ترجمه كرده و از متن آن باخبر شده� شما آن را چاپ كنيد و بلا فاصله بعد از چاپ آن به فارسي براي چاپ به روسي اقدام خواهيم كرد� و افزود: اين دفاعيه نام خسرو را در كنار نام مردان استوار و ستوهنده انقلابي خواهد داد

در تمام دوران زندگي و مبارزه روزبه و بعد از بازداشت ابدا� صحبتي از او در مطبوعات شوروي نشده بود� تير باران و مرگ لازم بود تا نام روزبه در مطبوعات شوروي ظاهر شود� باري تصميم گرفته شدكه موافق توصيه اي كه شورويها كردند ، اين سند ، پس از رفع معايب و نقائص آن چاپشود. ظاهرا� از ميان چيزهايي كه در اين دفاعيه حذف شد، يكي هم جريان ترور محمد مسعود، مدير مرد امروز است� چون حزب مي خواست اين سند را به نام خود نشر دهد، نمي توانست ترور محمد مسعود را كه عمل شنيعي بود، در متن باقي گذارد� ولي اين زيبا كردن چهره دفاعيه خسرو انجام گرفت. دست نزدن به اين اصلاحات ، توصيه شوروي را دائر به انتشار دفاعيه محال مي ساخت. پس از چاپ دفاعيه ، اين سند چند بار تجديد چاپ شد و پس از حزب كمونيست شوروي، احزاب معروف كمونيستي مانند فرانسه، ايتاليا ، انگلستان و � دفاعيه را نشر دادند و براي آن تبليغ به عمل آوردند� دانشجويان ايراني كه در غرب مي زيستند � خسرو روزبه را به عنوان قهرمان تلقي كردند� خسرو روزبه در نظر آنان ((كمونيست مطلق)) و (( ماوراء حزبي))بود. در نتيجه تبليغات به سود روزبه وسيعترين زمينه را در ميان ايرانيان كسب كرد� و در مجموع رهبري (حزب توده)از اين جريان برد كرد))(12)

تا به اينجا ما به اين نيت جمعي ترور كنندگان واقعي محمد مسعود پرداختيم ، ولكن سوالات اساسي و مهمتري باقي مانده، آيا خسرو روزبه بر خلاف تز((شوك عصبي بر عليه دربار)) كه با آن گروه ترور را وادار بدين كار نمود ، دليل شخصي براي اين كار داشته؟

احسان طبري در اين مورد مي گويد : دكتر بقائي دو سال بعد � سندي را افشاء كرد كه نشان مي دهد توجيه روزبه درست نيست. زيرا مسعود گويا سندي را دائر بر ارتباط رزم آراء و خسرو روزبه داشته است و لكن ماهيت و اعتبار سند تاكنون پوشيده مانده است به هر حال داشتن دو نيت در آن واحد ( نيت شخصي و نيت جمعي) تغييري در نفس محكوميت ترور مسعود نمي دهد.

ولي زاويه مهمتر و عبرت آميز و نه چندان دلچسبي از تاريخ مطبوعات در آن دوران باقي مانده كه بايد بدان بپردازيم.

هدف و نيت اصلي محمدمسعود از نگارش آن مقالا تند و تيز بر عليه همه چه بود؟

اين موضوع را پير داستان نويس ايران ، جمالزاده در آخرين سالهاي زندگي خود افشاء مي كند:

�از بيشرفترين آدمهاي دنيا كه ميتوان به زبان آورد، اين مرد بود . به من خيانتي نكرد ، اما در دروغگوئي ، در پشت هم اندازي ، در خيانت ، كم نظير بود . خودش حرفهايي براي من زده كه شنيدني است . وقتي من در ايران بودم ، داستانهاي او را در روزنامه شفق سرخ مي خواندم� يك روز جواني آمد پيش من كه قد كوتاهي داشت. گفت: من همان محمد مسعودم پرسيدم كه كجا زندگي مي كند؟� بعد از زندگاني خودش ، از گرسنگي خوردن خودش ، حرفهاي عجيب و غريبي زد . من دلم برايش سوخت . وقتي كه برگشتم به اروپا، كاغذي نوشتم به علي اكبر داور ، وزير ماليه كه با من در ژنو درس خوانده بود. داور آن زمان وزير ماليه بود . كاغذ نوشتم كه اين جوان دارد از گرسنگي مي ميرد ، تو يك كاري برايش بكن . آقا بنا شد ، كه او را به خرج دولت ايران بفرستند يكي دو سال در اروپا درس بخواند� در بلژيك روزنامه نويسي مي خواند . همان موقع ، روزي آمد سراغ من چون كه دختري رفته توي وزارت فرهنگ و هنر تهران ، كه ما زن و بچه مسعود هستيم و او ما را بدون خرجي ول كرده رفته اروپا. وزارت فرهنگ هم بنا شده كه حقوق مرا نصف كنند، كه نصفي را او بردارد. ولي آقاي جمالزاده من اصلا� زن ندارم، بچه ندارم ، من دارم از گرسنگي مي ميرم

دوباره كاغذ نوشتم به ايران كه اين زن ندارد ، بچه ندارد ، چرا حقوقش را نصف كرده ايد؟

باز دوباره يك روز خودش آمد پيش من و عکسي از جيبش در آورد كه بچه ام را ، ببين، چقدر شبيه من است. دختر است. گفتم :راست مي گويي ، خيلي به تو شبيه است ، اما تو كه گفتي بچه ندارم� گفتم : پس زن هم داري ؟ گفت : بله زن هم دارم صيغه بود گفتم : چكارش كردي ؟ گفت : مجبور شدم خانه اي در تهران اجاره كنم ، خانه كوچكي بود . ولي اول ماه به اول ماه كه صاحبخانه مي آمد و پولش را مي خواست� من داد و بيداد راه مي انداختم كه مرديكه توي خانه من پيش زن من ، چكار داري ؟ اما او هم مي گفت : از خانه بيرون نمي روم تا اينكه چند ماه اجاره عقب افتاده را بدهي . ديدم چاره اي ندارم . رفتم جلو آينه با چاقو زدم تو سر خودم و فرياد زدم ، آي مردم ، اي مسلمانان ببينيد اين مرد مرا به چه روزي انداخته ، مرا داشت مي كشت ! و به اين شكل اجاره ندادم!�

جمالزاده در مورد مقالات جنجالي مسعود جمالزاده ادامه مي دهد:

� �بعدها دوباره به ايران رفتم ، يك روز باز مرا وعده گرفت. ديدم عمارتي ساخته بيرون دروازه و دو تا نوكر دارد. نوكرهاي خوش لباس. يك آوازه خوان زن و يك تار زن زن و يك تمبكي را هم وعده گرفته بود . چندين بار گفتم : من نمي ‌توانم وقت ندارم.. اما دو نفر آدم حسابي آمدند و گفتند كه آقاي جمالزاده مسعود خيلي دلش مي‌خواهد كه شما به خانه‌اش برويد . رفتم و ديدم كه آن كس كه از گرسنگي داشت مي‌مرد ، عمارت ساخته و � ، تا اينكه رفتم سر ميز شام آن دو نفر آمدند كه خدمت كنند ، با لباسهاي خيلي خوب و شيك � بعد آن دو نفر مرا بردند توي اتاق ديگري و گفتند : جمالزاده تو چرا براي روزنامه مسعود مقاله نمي‌نويسي ؟ گفتم : مي‌دانيد چيست ؟ من مقاله ادبي مي‌نويسم ، اما اين روزنامه تمام مقالاتش سياسي است . من اهل سياست نيستم . �‌ بعد يكي از آنها گفت : جمالزاده مي‌داني چرا همه‌اش سياسي مي‌نويسد ؟چون اين خانه را كه مي‌بيني ما برايش درست كرديم ، و از همين راه� تعجب كردم و پرسيدم چطور توانسته‌اند از راه روزنامه برايش خانه درست كنند ؟گفت: ما مي‌دانيم در تهران آدمهاي پولدار چه كساني هستند . مي‌اييم به مسعود مي‌گوييم كه مثلا به ريس روزنامه اطلاعات بد بگو � به وهاب زاده فحش بده ،به فلان تاجر فحش بده . او هم شروع مي‌كند . ولي آن پايين مي‌نويسد :�‌بقيه دارد�‌آن وقت ما مي‌رويم آن مرد را كه برايش مقاله نوشته مي‌بينيم و مي‌گوييم اگرمي‌خواهي بقيه نداشته باشد بايد ده هزار تومان بدهي �‌ آن مرد هم مي‌گويد : �ده هزار تومان نمي‌توانم بدهم� پنج هزار تومان مي‌گيريم مي‌آييم سه نفري تقسيم مي‌كنيم�(14)

اين نكته مي تواند سرنخ جالبي براي تحقيق باشد. اگر امروزه ، فرد كنجكاوي به دوره هاي مجله مرد امروز مراجعه نمايد به تعدادي از اينگونه مقالات به بعد وعده داده شده برخورد مي كند ، كه قسمتهاي بعدي آن هرگز چاپ نشده اند و اين عنيه ثابت كننده شهادت مرحوم جمالزاده درباره دليل اصلي افشاگريهاي محمد مسعود مي باشد . به يك نمونه از اين مقالات توجه كنيد :


يك ديپلمات زبردست و معاونش فاطمه خانم

(( اين داستان مهيج كه شرح عمليات يكي از نمايندگان سياسي دوره حكومت ديكتاتوري را در مصر و كابل و بلژيك به خوبي مجسم و همچنين اقدامات او در زمان تصدي اداره كل تجارت تشريح كرده است از حيث حال توجه و خوانندگان محترم را به خريداري يك نسخه آن دعوت مينماييم . اين داستان عبرت انگيز به قلم چند نفر از ايرانيان كه از نزديك شاهد عمليات ديپلمات محترم بوده اند ، نگارش يافته و به زودي در دسترس خوانندگان قرار خواهد گرفت ))

داستان ديپلمات و معاونش هرگز در شماره بعدي به چاپ نرسيد و جالبتر آنكه ، اگر از اين افراد پس از پرداخت رشوه ، به سبب نارحتي موضوع را در جائي ابراز مي نمود ، محمد مسعود با شدت هر چه تمامتر آن را دليل مظلوميت خود قرار مي داد .

قضيه حق السكوت بگيري مسعود كه از حاج مير علي نقي كاشاني ، به بيرون درز مي كند . در اين رابطه محمد مسعود بعنوان جواب به يك نامه كه نگارنده آن با (ب.ب) مشخص شده ، ترفند جالبي بكار مي بندد . عين متن نامه ( احتمال ساختگي ) وجوابيه مسعود ، در ذيل درج مي گردد:

((اداره محترم روزنامه مرد امروز

اطرافيان آقاي حاج ميرزا علي نقي كاشاني مي گويند حاجي مبلغ 140000 ريال نقد و يك ماشين به آقاي مسعود داده كه پايش را از كفش حاجي بيرون بكشد عقيده شما چيست ؟ اگر اين موضوع راست باشد ما در اين مملكت ديگر حرف كه را بشنويم. زيرا شما در ميان ملت دشمن شماره يك رشوه شناخته شده ايد . توضيح شما موضوع را روشن ميكند آقاي ب.ب))

جوابيه مسعود

((آقاي ب.ب در اين محيط تهمت و افتراء در اين اجتماع بدبيني و سوءظن. البته اگر كسي استفاده نكند ، عاقل نيست، زيرا مسلم است كه اگر امثال من براي جامعه فداكاري كرده و از هر زهري آلودگي خود را بركنار دارند ، براي پاداش روز قيامت نيست بلكه براي حفظ احترام و آبروي خود در زندگي و بقاي نام نيك پس از مرگ است � چون اصراري در جواب نموده بوديد ناچارم توضيح دهم من هنوز معتقدم تمام افرادي كه در جنگ از بدبختيهاي بشر سوء استفاده كرده � مردمان پست و بي شرفي هستند كه بايد در هر كجا و هر كشور وجود دارند اول حساب آنها را تصفيه نموده، و بعد به حل مسائل پرداخت� من حاجي عل نقي و تيپ او را نه تنها از نظر ايران بلكه از نظر عمومي باني جنگها و مسبب بددختي ها و مستحق شديدترين مجازاتها ميدانم و از اين دسته بدتر و بي شرفتر فقط اشخاصي ميدانم كه از اين دسته بدتر و بي شرفتر فقط اشخاصي ميدانم كه از اين پست فطرتان حق السكوت گرفته و جنايات آنها را ناديده مي انگارند . من در حد خود اين دزدهاي جاني را تا بالاي دار تعقيب خواهم كرد�))(16)

اين جوابيه شديد الحن ، باعث ترك مخاصمه از دو طرف ميگردد ، نه از سوي اطرافيان حاجي ميرزا علي نقي كاشاني تاجر معروف ، بحثي از اتومبيل و صدو چهل هزار ريال پرداخت مي شود و نه مسعود در تعقيب اين جاني تا پاي دار ، مي كوشد.



اگر به جمع بندي موارد مذكور بپردازيم ، بطور خلاصه ميتوان ابراز نمود كه محمد مسعود در پشت بي باكي و شجاعت مطبوعاتي و تيتر هاي مردم پسند به كسب مال مشغول بوده ، خسرو روزبه ، نيز در يك عمل غير اخلاقي ، از موقعيت افشاءگري مسعود عليه اشرف و پالتو پوست استفاده و او را ترور مي نمايد تا گناه به گردن خانواده سلتنطي بيفتد . حزب توده نيز كه سالها از خسرو روزبه اسطوره انسانيت و قهرماني ساخته و جوانان زيادي را بر اساس همين الگوسازي به قعر كشيد ، با حذف اعترافات روزبه در مورد اين قتل حقيقت را پوشيده انگاشت .
نكته جالبي كه در اينجا بايد بدان اشاره كرد ، موضوع پالتو پوست اشرف پهلوي است كه مستمسك مسعود براي فحاشي به خانواده شاه و استفاده روزبه از اين موقعيت شد.

ولي واقعيت درباره پالتو پوست چه بود؟

انور خامه اي بعدها مي نويسد: ((بعدا� معلوم شد كه اشرف اين پالتو را نخريده ، بلكه هديه اي است كه استالين به هنگام پذيرايي در كاخ كرملين به وي بخشيده است))(17))

سوالي كه در اين ميان باقي مي ماند ، اين است كه اگر خسرو روزبه مي دانست كه پدر سوسياليستهاي كمينترن ، ژوزف استالين ، چنين پالتو پوستي را به اشرف بخشيده ، از اين مستمسك براي ترور استفاده مي نمود؟

به هر حال اكنون هر دو شخصيت اصلي داستان شبيه پليسي پس از گذشت دوره اي پرستشها ، ستايشها و اسطوره سازي ، در زير خروارها خاك خفته اند ، و از اين ماجرا آفريني اندك بهره مادي و معنوي نبردند ، و جالب اينجاست اشرف در خاطراتش نوشته که هنوز پالتو پوست کذايي را به عنوان بهترين پالتويش به تن مي کند.

آيا تاريخ سرشار از اينگونه طنزها نيست؟

منابع

1-شماره اول مرد امروز./2-شماره 32 مرد امروز/3-شماره 12 مرد امروز/4-شماره 18 مرد امروز/5- شماره 17 مرد امروز /6-شماره 18 مرد امروز/ 7- خاطرات سياسي انور خامه اي-ص693/ 8-كژراهه-احسان طبري- ص85 / 9 -خاطرات سياسي انور خامه اي- ص693/ 10-خاطرات نورالدين كيانوري-ص149/ 11-كمونيزم در ايران- انتشارات ساواك � ص440/ 12-كژراهه- احسان طبري- ص224/ 13 � كژراهه-احسان طبري-ص84/ 14-لحظه اي و سخني- مصاحبه با جمالزاده-ص84/ 15- شماره 15 مرد امروز / 16- شماره 60 مرد امروز/ 17- خاطرات سياسي انور خامه اي � ص693

تاملی بر ظهور و رشد عصر روشنگری در تاریخ و تمدن انسان .بخش دوم
چراجهان اسلام از عصر روشنگری محروم مانده است ؟

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .

بخش دوم 5 ماه سپتامبر 2013 .



عصر روشنگری ، یک جنبس روشنفکری است که مورخین سر آغاز آن را قرن 18 میلادی ثبت کرده اند . هدف آن در حقیقت گذرانسان متفکر و جامعه از تاریک اندیشی به مرحله شناخت عقلی و علمی جهان و جهان هستی است . در این جنبش فرهنگی و علمی ، فلاسفه ، دانشمندان در رشته های ستاره شناسی ، فیزیک ، شیمی ریاضیات ، معماری ، طبیعیات ، نقش اساسی داشتند . در حقیقت این بلوغ جامعه از منظر عقلانیت و علم ، در مخالفت با دین وخرافات دینی ادیان ، و سوء استفاده کلیسا و قدرت های استبدادی ازدین و باورهای دینی بود . از آن نظر این قرن را مورخین عصر روشنگری می نامند که معنی و مفهوم روشنی – روشنائی ، در راستای تجمع و تنوع و گوناگونی جریان فکری و حساسیت های نقش آفرینان این مرحله از تاریخ ، برای بالا بردن آگاهی جامعه و کنار گذاشتن تاریک اندیشی و فقر علمی بود .

انقلاب شکوهمند انگلستان در سال 1688 ، میتواند به عنوان اولین شاخص قرن روشنگری باشد . ولی برای مورخین فرانسه ، مرحله پایانی دوره تاریک اندیشی جامعه و شروع عصر روشنگری ، پایان دوره سلطنت لوئی چهاردهم (1643-1715 ) و انقلاب کبیر فرانسه 1789 ، یعنی مرحله باروری عصر روشنگری میدانند . قرن روشنگری بر این هدف است که جامعه را از طریق روشنائی علمی – شناخت – و نه روشنائی مجازی (نور الهی - نور کلیسائی ، و صدور احکام دینی و پادشاهی و سلطنت مطلق )، بلکه از طریق تعلیم و تربیت و آموزش علوم ، انسان را از خرافات و جهل نجات بدهد .

در این عصر از طریق نوشته های فلاسفه و نخبه گان اروپائی ، که به سوی نو گرائی روی آورده بودند ، یک «جمهوری صاحبان قلم و روشن بینی و روشنگری » بصورت مجازی تشکیل شده بود ، که در واقع مجموعه اندیشه های این متفکرین فضای دیگری دربین صاحبان اندیشه –علم - و صنعتگران باز کرده بودند . از طریق این نوشته ها ی این دانشمندان ، و چاپ و انتشار آن آثار ، فضای دیگری در اروپا حاکم شده بود .

تغیر لحن فلاسفه ، عصر روشنگری ، در ضدیت با دستگاه روحانیت فاسد و مرتجع در سلهای 1750 در متون ادبیات سیاسی ، تاثیر می گذارند . در فرانسه در این سالهای قبل از انقلاب ، این ادبیات سیاسی ضد خرافات و تاریک اندیشی دستگاه کلیسا و فساد حاکم در این دستگاه ، ابتدا توسط فلاسفه و بعد توسط انقلابیون مورد استفاده قرار می گرفت . . تاریخ نگاری این اصطلاح «قرن روشنگری » را برای ابدیت در تاریخ بشریت ثبت کرد . این جملات بیان فکری روشنفکران عصر روشنگری است : منطق و عقلانیت تمام انسان ها را به شعور و آگاهی هدایت می کنند . منطق و عقلانیت نور هستند . فراموش نکنیم منظور از نور فقط یک جرقه اشعه کوچک نور نیستند ، بلکه امواج بیکران نور هستند .

عصر روشنگرائی شاهد و همراه یک دید نو اندیشی و گسترده از جهان هستی و جوامع بشری است ، که حد اقل یک چهارم قرن هیو دهم ، جامعه اروپا را در خود فرو برد . خطوط اصلی اندیشه های عصر روشنگری به ترتیب عبارتند از :

1- برتری دید علمی بر دید «حکمت الهی »

در چهار چوب این دید علمی ، انقلاب فکری و علمی نظریه نیوتن ، نمونه بسیار بارز و روشن این اصل است .



2-اندیشه سیاسی، ناشی از نتیجه نظریه قرار داد ی (چون بیان و تفسیر قرارداد اجتماعی – در راستای اداره جامعه)

دست آورد آن آثار فلسفی سیاسی جان لاک فیلسوف انگلیسی است .

جان لاک متولد 1632 –مرگ 1704 از فیلسوفان قرن 17 میلادی انگلستان بود که بطور گسترده به عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک شناخته می شود . لاک از مهمترین مفسرین نظریه قرارداد اجتماعی و پیرو مکتب تجربه گرائی است . نظرات او بر پیشرفت شناخت سیاسی و فلسفه سیاسی موثر بود . او از تاثیر گذار ترین اندیشمندان عصر روشنگری شمرده می شود . نوشته های او بر ولتر و ژان ژاک روسو و بسیاری از اندیشمندان اسکاتلندی و انقلابیون آمریکائی اثر گذار بودند . این تاثیر را می توان در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد . فرضیه جان لاک در مورد ذهن معمولا خاستگاه تصورات امروزی در مورد آگاهی و خود آگاهی شمرده می شود . این فرضیه در آثار فیلسوفانی چون دیود هیوم ، ژان ژاک روسو و امانوئل کانت بر جستگی می یا بد . جان لاک اولین فیلسوفی بود که «خود » را از طریق استمرار« هوشیاری » تعریف کرد . او معتقد بود که: انسان ها چون لوح پاک دست نخورده و تهی از دانش زاده می شوند و هیچ دانسته درونی و ذاتی ندارند (منظور برای هیچ انسانی از آسمان وقدرت های مافوق طبیعت وحی و آیه نازل نمی شود ) بشر هرچه می داند از مشاهده و تجربه بدست می آورد . ماخذ (1)

3- رشد شعور و نقد اندیشه نمونه اش آثار پیر بائیل : Pierre BAYLE- متولد 1647 –مرگ 1706.

در سال 1684 پیر بائیل یک نشریه نقد ادبی – تاریخی – فلسفی و الهیات منتشر کرد و عنوان آن : اخبار جمهوریت ادبی – ( Nouvelles de la République des Lettres) بود ، که در تمام اروپا مورد توجه صاحبان فرهنگ و ادب و علم قرار گرفت . در این نشریه ، پیر بائیل با چاپ و انتشار آثار جدید ادبی و علمی ، متفکران اروپا را نه تنها با این آثار آشنا می کرد ، بلکه با متفکرین و دانشمندان اروپائی ارتباط برقرار می کند . در عین حال دانشمندان اروپائی از این طریق با اهل قلم و فلسفه ارتباط برقرار می کنند . در سال 1687 ، پیر بائیل بخاطر بیماری انتشار این نشریه را متوقف می کند و فرد دیگری : نام : هانری باسناژ دو بئوال (متولد 1657- مرگ 1710 – (Henri Basnage de Beauval ) انتشار این نشریه را بر عهده می گیرد . در سال 1685 ، پیر بائیل از خبر مرگ برادرش ژاکوب – Jacob در زندان باخبر می شود ، در حقیقت این قتل توسط کشیشان کلیسا و ماموران حاکم این قدرت استبداد دینی انجام گرفته بود حاکمان دین افشاء استبداد دینی و افشاء جهل و خرافات دینی و افشاء عدم وجود مدارا و تفاهم دینی و افشاء عدم تحمل کلیسا نسبت به پیروان سایر ادیان را تحمل نمی کردند .



4- تقدس زدائی از نظام سلطنتی توسط آثار : لوئی دو لا هونتان .( Louis de La honta- متولد 1666- مرگ 1716 )

نمونه کارهای روشنفکری که او و همفکران او درسال 1710 در اروپای در گیر جنگ های مذهبی ، تسامح و مدارا ، همچنین در زمینه های مختلف منجمله اقتصاد و سیاست بودند که جامعه را تحت تاثیر قرار دادند . اندیشه های پیشرفته و مترقی در زمینه های مختلف وجوهر آثار نیکلا کندورسه بود . (Nicolas Condorcet – متولد 1743- مرگ 1794) اثر معروف او : روند تکاملی شعور انسان : Esquisse d’un tableau historique des progrès de l’esprit humai- ترجمه :نظر اجمالی به روند تاریخی پیشرفت شعور انسانی ،



طرفداران روشنگری عامل اصلی و نقش آفرینان مبارزه علیه استبداد حکومتی و دینی هستند که با استفاده از ظهور عصر روشنگری ، در تمام زمینه های زندگی اجتماعی اروپا ، نقش موثر داشتند . این انگیزه های معروف امکان تهیه و تصویب قوانین و ظهور آداب و رسوم جدید در اروپا شدند ، که در نهایت انقلاب فکری در زمینه های جامعه شناسی ، شناخت علم سیاست از منظر دید و اعتبار ماهیت انسانی و عقلانی انسان ، پایه گذاری شد .

با رشد نظری اندیشه های فلسفی با ماهیت ارزش معنوی حقوق انسان ، این بار فلاسفه به نوشتن قناعت نمی کنند ، بلکه به شخصه هر کدام در دفاع از اندیشه های خود با وجود خطر تهدید ودستگیری و زندانی شدن توسط حاکمان مستبد ، و کشیشان و رهبران دینی جاهل و خود کامه ، وارد فعالیت های اجتماعی می شوند .

در این عصر ، طرفداران روشنگری عامل اصلی و نقش آفرینان و در عین حال مبارزان علیه استبداد حکومتی و دینی هستند ، که با استفاده از زمینه های مناسب این تحولات اجتماعی ، یعنی عصر روشنگری، در تمام زمینه های زندگی اجتماعی اروپا ، نقش موثر داشتند . این انگیزه ها مهم ، امکان تهیه و تصویب قوانین و ظهور آداب و رسوم جدید در اروپا شد ،که در نهایت انقلاب فکری در زمینه های جامعه شناسی ، شناخت علم سیاست از منظر دید و اعتبار ، ماهیت عقلانی انسان ، درجامعه ارزش و اعتبار گرفت .

با رشد نظری اندیشه های فلسفی با ماهیت ارزش معنوی حقوق انسانی ، این بار فلاسفه به نوشتن قناعت نمی کنند ، با وجود خطر تهدید و دستگیری و زندانی شدن توسط حاکمان مستبد ، بشخصه هر کدام وارد مبارزات اجتماعی می شوند . Denis Diderot -1713-1784 : - دونی دیدرو ، Jean Le Rond D’Alembert 1717-1783- ژان لوروند دولامبر ، بیش از 20 سال عمر خود را برای نوشتن و چاپ فرهنگستان معروف :Encyclopédie-در 28 جلد می گذرانند ، که حد اقل 11 جلد آن همراه با تصویر و نقاشی در باره شناخت و علوم هستند . تمام دانشمندان معتبر قرن در فراهم آوردن این فرهنگستان شرکت می کنند . چاپ و انتشار این اثر بزرگ از سال 1751 تا سال 1772 طول می کشد.

چاپ و انتشار این فرهنگستان به مذاق حاکمان مستبد خوش نمی آید . دونی دیدرو یکی از نقش آفرینان این فرهنگستان مدت چند ماه به اتهام :« پخش اندیشه های خطرناک در جامعه » چند ماهی زندانی می شود . ولی اندیشه های دیدرو و همرزمانشان در واقع مبارزه علیه «تاریک اندیشی » در راستای تشویق پادشاه معروف فرانسه لوئی چهاردهم ، این دانشمندان بزرگ و معتبر را به حضور می پذیرد و برای اولین بار ،« آکادمی سلطنتی علوم فرانسه » توسط پادشاه فرانسه بنیانگذاری می شود .



در عصر روشنگری همزمان با ترقی و توسعه اندیشه های فلسفی در زمینه های نوع حکومت و اداره جامعه در سایر رشته چون فیزیک شیمی ، ریاضیات ، ستاره شناسی ، الکتریسیته ، مطالعات عمیق و کشفیات مهم توسط متخصصین چون ، لاوازیه ، کلومبو ، کاواندیش - لینه – رآمور - بوفون – ژوسیو - لامارک ، با تکیه بر منطق عقلی ، فلسفی و علمی فلاسفه عصر روشنگری در علوم طبیعی و حیات موجودات زنده در کره خاکی ، به مطالعات عمیق دست زدند ، که با نام : تاریخ طبیعی فصل جدیدی در علوم طبیعی گشودند . در رشته های ستاره شناسی ، فیزیک نیز چنین پیشرفت هائی فوق العاده انجام یافت . درسال 1662 برای اولین بار در فرانسه در شهر : Caen – واقع در ایالت نرماندی در شمال غربی این کشور ، اولین اکادمی فیزیک این کشور بنیانگذاری شد . این تحولات فلسفی ، سیاسی و علمی در همان عصر در سایر کشورهای معتبر اروپا ، چون انگلستان نیز انجام شد.



* * *

در پایان این بخش زندگی نامه خلاصه شده فیلسوف و ریاضی دان معروف فرانسه برای خوانندگان گرامی اینجا نقل میکنم . ولی لازم است هموطنان بدانند که شحصیت های با فرهنگ ایرانی و ایران دوست نیز بیش از یک قرن است برای حاکمیت نظام دموکراتیک دور از جهل و خرافات و استبداد سلطنتی ، دینی مبارزه می کنند و و در این راه ، حتی جان خود را فدای آرمانهای بشردوستانه و ملت ایران می سازند ، منجمله زنده یاد احمد کسروی .

زنده یاد احمد کسروی است که با آثار وزین خود به ایران و ایرانی خدمت صادقانه ای کرده است ، در نهایت می بینیم چنین انسانها فرهیخته ، با فتوای یک آخوند بیسواد فاقد عرق ملی و میهنی ناجوامنردانه بنام «اسلام » به قتل می رسند

. فراموش نکنیم ، که احمد کسروی هم آخوند زاده بود و هم آخوند . ولی وقتی به حدی از شعور فردی و اجتماعی و سیاسی رسید ، علنا گفت : من نان این لباس را نمی خورم ،و لباس آخوندی را ت

چرا محمد مسعود ترور شد؟

چرا محمد مسعود ترور شد؟
 شیرزاد آقایی
محمد مسعود
تولد ۱۲۸۰ خورشيدی
مرگ ۲۲ بهمن سال ۱۳۲۶
محمد مسعود متولد ۱۲۸۰ خورشيدی فرزندميرزا عبدالله ( مردی پيشه ور و روشنفکر و هوادار نهضت مشروطه متولد شهر قم و جدش مرحوم آخوند ملاعبدالله از روحانيان بزرگ قم، پدر بزرگش آخوند ملا احد قمی بودکه از قم به آشتيان رفت و درآنجا درگذشت و چون مردی وارسته بود آرامگاهش زيارتگاه مردم آشتيان است. يک خواهر بزرگتر و يک برادرکوچکتر ازخود بنام علی داشت. پس از اتمام تحصيلات دبستان به منظور فراگرفتن علوم قديم دينی به خواندن جامع المقدمات دريکی ازحوزه های علميه در قم پرداخت. سپس در سال ۱۳۱۱ (خورشيدی) جهت گذران زندگی به تهران رفت و چون خط را خوب می‌نوشت و آن سال ها که هنوز سيستم چاپ درايران چاپ سنگی بود در نتيجه چاپخانه ها به خطاط و نقاش بيشتر نياز داشتند. وی به همين سبب جذب چاپخانه شد و چون درآمد زيادی نداشت با دو دوست ديگر اتاقی را اجاره کردند. يکی ازآن در دست آقای اعتضادی نوه ی عليقلی ميرزای اعتضادالسلطنه وزير علوم بود و ديگر گلچين گيلانی. مسعود پس از مدتی جذب روزنامه شفق سرخ به مديريت عامل تويسرکانی شد و نخستين نوشته اش را که بعدها به صورت کتابی درآمد بنام تفريحات شب درآن روزنامه با نام (م_ دهاتی) منتشر کرد. درآغاز سال ۱۳۱۴ خورشيدی علی اکبر داور وزير دادگستری و يکی از مهره ای موثر دولت وقت بنا به سفارش استاد محمدعلی جمال زاده ( چون جمال زاده با خواندن کتاب تفريحات شب محمد مسعود شيفته او شده بود) مبنی بر اعزام مسعود به اروپا جهت تحصيل در رشته ی روزنامه نگاری ازعلی اصغر حکمت وزير معارف و اوقاف خواستارشد و بدين شکل مسعود به بروکسل رفت ودر آموزشگاه عالی روزنامه نگاری بلژيک ثبت نام کردو پس از ۴ سال درسال ۱۳۱۷ خورشيدی موفق به

 دريافت مدرک فوق ليسانس روزنامه نگاری شد. مسعود بنا به سفارش جمالزاده برای گذراندن دوره ی چند ماه ی عملی ازطرف موسسه ی و روزنامه نگاری به روزنامه ی (گازت ) معرفی شد. وی دوره ی عملی خود را دراين روزنامه بحدی موفقيت آميز و جالب طی کرد که مديرآن روزنامه طی نامه ای در ۱۴ ژوييه ۱۹۳۸ کار و فعاليت و استعداد مسعود را مورد قدردانی قرار داد. هنگام اعزام محمد مسعود علی اصغر حکمت وزير معارف بود وهنگام بازگشت اسماعيل مرآت . و محمد مسعود درباره ی او می گويد: مدت ۴ سال ازطرف وزارت فرهنگ مامور مطالعه در اروپا بودم. آقای اسماعيل مرآت چنان رفتار می کرد که پست ترين عناصر دنيا چنين رفتاری را جايز نمی دانند. به اين قرار در اثر گزارش خطی نبوی رئيس کنونی شيلات مبنی بر اينکه اينجانب تمايل سوسياليستی دارم( جريان در پرونده ی وزارت خارجه و شهربانی و وزارت فرهنگ محفوظ است) در مراجعت به ‌ايران حتا جرات نکرد يک بار مرا در اتاق خود بپذيرد. پس از ۴ سال وزارت فرهنگ در اروپا به من حقوق داد. حتا چهارده دقيقه مورد استفاده قرارنگرفتم و حالا مدعی است که وجود جوانان تحصيل کرده براثر کوشش ايشان بوده و چنين بود که مسعود برای گرفتن امتياز روزنامه با مشکلاتی روبرو می شود. زيرا دروزارت معارف و اوقاف پرونده ی قطوری برای ايشان ساخته بودندکه به هيچ شکل امکان صدور امتياز روزنامه و هرنوع نشريه ای را نمی داد. چه پيش از آن با مکاتباتی که بين وزارت خارجه و وزارت معارف و شهربانی شده بود صدور هرگونه امتياز بنام وی وحتا چاپ مقاله هايش درنشريه های ايران ممنوع گرديده بود. چنين است که دکتر حسين فاطمی در بهمن ۱۳۲۷ خورشيدی بر سر آرامگاه مسعود چنين می گويد:« افراد بزرگ می آيند و درمحيط خود اثر فناناپذير باقی می گذارند و به برگ های بی خون و اعصاب مرده نيشتر می زنند و يک مشت مظلوم ومردم درس شجاعت و فداکاری می آموزند. مرده ها رابه جنب و جوش می اندازند ، کفن دزدها را به اضطراب گرفتار می کنند. مرده شورهايی راکه ازلاشه ی اجتماع رزقشان تامين می شود به وحشت می افکنند و خلاصه درمجسمه های بی حس و بی فکر جان تازه ای می دمند ودير يا زود از همان راهی که آمده بودند بر می گردند و به خدايان ملحق می شوند.» در اين هنگام محمد مسعود به آقای محمود جم نخست وزير رضاشاه در مورد بيکار ی خود نامه ای نوشت. محمودجم به وزارت معارف سفارش نمود کاری درخور وی درنظر بگيرند و وزارت معارف بنابه اين سفارش شغلی دراداره ی انطباعات که همان اداره ی سانسور بود به او پيشنهادشد ولی مسعود به اين پيشنهاد پاسخ منفی داد. ولی پس از شهريور ۱۳۲۰ خورشيدی و برقراری آزادی نسبی محمد مسعود آرزويی را که سال ها در دل می پرورانددر گرفتن امتياز روزنامه ای دنبال گرفت. ابتدا می خواست بيادآورد که موجبات رفتنش را به فرنگ فراهم ساخته بود وخود روزنامه نگاری قديمی بود. محمد مسعود پيش تر روزنامه ای بنام (مرد آزاد) منتشر می ساخت تقاضای صدور اين نام را برای خود کرد ولی بعد نام (مرد امروز) را برگزيد و سال ۱۳۲۱خورشيدی امتياز آن روزنامه به نامش صادر گرديد که نخستين شماره آن دردفتر همان تجارتخانه ی محمد مسعود در لاله زار چاپ شد و بعد از مدتی بجای وسيع تری به دوطبقه از ساختمان واقع درنبش کوچه خندان ( بين لاله زار وفردوسی) انتقال داده شد. محمد مسعود در صفحه اول نخستين شماره ی مرد امروز که روز پنجشنبه ۲۹ مرداد سال ۱۳۲۱ خورشيدی انتشاريافت مرام نامه خود را چنين توضيح داد:
« هدف اصلی ما روزنامه نگاران در درجه اول يک چيز و آن اصلاح اوضاع اقتصادی عمومی کشوراست. ما معتقديم که بهبودی وضع مادی در درجه ی اول اهميت قرار گرفته و ساير مسايل اجتماعی شاخه ای از اين اصل مهم است. ما معتقديم که شخص گرسنه نمی تواند خداپرست و وطن خواه نباشد. ما معتقديم تا وقتی که يکنفر گرسنه درسراسر کشور يافت می شود کلمات وحدت ملی، تعاون و همکاری، مساوات و برابری، گفته های مبهم و افسانه وخالی از هرگونه حقيقت و معنی است. به عقيده ما اصول مفت خوری بايد از بين برود که‌در راس آن مسايل زير قرارگرفته است:
_ انحلال معارف با وضع کنونی . تاسيس مدارس ابتدايی توسط شهرداری ها، مدارس متوسطه و عالی تحت نظر وزارت پيشه و هنر و مدارس علمی و دانشگاهی توسط موسسات علمی و اشخاص متخصص و دانا ايجاد گردد.
۲_ کسر بودجه ارتش _ و ارتش فقط برای حفظ استقلال دخلی باشد.
 ازبين بردن تجارت دست دوم.
۴_ الغای قانون فعلی استخدام و ايجاد کامل زندگی برای کارمندان وکنترل عايدات و ثروت مستخدمين دولت.

۵_بستن ماليات به زمين های بياض و منع صاحبان اراضی از فروش زمين به منظور تقويت کشاورزی.

۶_ تصدی مستقيم دولت در هرگونه عمليات ساختمان و راه سازی و لغو بساط مقاطعه کاری .

۷_ رفع پرداخت هرگونه اعانه و صدقه به گدايان و اشخاص بيکار و ايجاد موسسه هايی برای اشتغال بيکاران وگدايان.

۸_ رسيدگی به حساب ۲۰ ساله اخير سرمايه داران.

۹_ نظارت کامل در طبع و نشر اسکناس و کنترل دقيق ارز و ايجاد شرکت های تجارتی و

 صنعتی و برای ازدياد ثروت و بالابردن سطح زندگی و تحول عمومی .

۱۰_ سياست خارجی ، همکاری با متفقين و کوشش در بهبود حسن روابط با همسايگان_ شرط اصلی حصول و مرامی در زير حمايت قانون وجود آزادی و عدالت است.»

تاريخچه روزنامه مرد امروز


هفته نامه ی مرد امروز در دوره ی شش ساله زيست خود ۱۳۸ شماره انتشار يافت . نخستين شماره ی آن روز پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۲۱ خورشيدی انتشار يافت وآخرين شماره ی آن روز شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۲۶ خورشيدی منتشر شد. هفته نامه ی مرد امروز طی ۶ سال و ۵ ماه و ۲۵ روز اگر پياپی توقيف نمی شد قاعدتاً بايستی ۳۳۸ شماره انتشار می يافت ولی در اثر توقيف پياپی توسط دولت های وقت ۲۰۰ شماره ی آن درحال تعطيل و توقيف بود. به سخن ديگر طی اين مدت هفته نامه ی مرد امروز ۹۹ روز درحال انتشار و ۱۴۰۰ روز درحال توقيف حکومت های نظامی بوده است. کمترين مدت توقيف اين روزنامه ۳ روز و طولانی ترين آن ۶ ماه بود. مرد امروز بيش از ۵۰ بار ازطرف دولت و حکومت نظامی وقت توقيف شد. سه بار بنابر شکايت سفارت شوروی، دو بار به درخواست سفارت انگليس و يک بار توسط آمريکای ها بدستور دولت توقيف شد. روزنامه مردامروز يکی از پرتيراژترين روزنامه های آن زمان ايران بود. سی هزارنسخه در ۱۲ صفحه انتشار می يافت که با درنظر گرفتن نارسايی های ماشين های چاپ آن روز ۴۸ ساعت چاپ روزنامه ادامه می يافت. اولين توقيف آن بخاطر انتشار مقاله ای عليه بانک ملی ايران و اعترض او به افزايش نشر اسکناس و آخرين توقيف آن برای آن بود که قوام السلطنه به موجب قانون مجازات عمومی از طرف محمدمسعود و محکوم به اعدام شناخته شده بود آثار غير روزنامه ای محمد مسعود عبارتند از : ۱_ تفريحات شب ۲_ درتلاش معاش ۳_ اشرف مخلوقات ۴_ گل هايی که درجهنم می رويند ۵_ بهارعمر

محمد مسعود بارها در روزنامه ی خود بی طرفی خويش را نسبت به سياست های ويران کننده و مملکت برباد ده بيگانگان چه غرب و چه شرق سخن رانده است. نظر او را در اين مورد می‌خوانيم:

من آزادی را به حد افراط دوست دارم و برای نيک بختی بشر و نيل به کمال پاسخ و راهی را بهتر از طريق ̃̃ازادی تشخيص ندادم. به نظر من تمام معايب و مفاسد اجتماعی ما از عناصر رذلی است که فکر و عقيده و ايمان را مانند متاعی در بازار اجتماع به مزايده گذاشته، هرکس بيشتر داد زد زودتر به او می فروشند. امروز در ايران طرفداران سياست‌های مختلف داخلی و خارجی وجود دارد ولی بدبختانه کمتراز زبان

آنها راست و از قلم آنها حقيقت گفته و نوشته می شود و تمام اين افراد سعی لازم دارند خود را فدايی جامعه و خدمتگزار خلق و طرفدار حق وعدالت وآزادی و مشروطيت معرفی نمايند. اما من درحد خدمات اجتماعی ، ارباب و ولی نعمت و مخدوم خود ملت را انتخاب کردم. من به مردم خدمت می کنم برای اينکه مردم به من احترام می‌گذارند. روزنامه ی من بيش از هرجريده ی ديگر موردتوجه وعلاقه جامعه است. زندگی من به خوبی از فروش روزنامه تامين می شود.

زمانی که قوام السلطنه نخست وزير بود بخاطر فشار روز افزون او محمد مسعود که مبارزه ای بی امان را بخاطر طرز رفتار و کردار و عملکردهای کاملاً مملکت برباد دهنده او به ويژه در باره امتياز نفت شمال با آزاد گذاشتن حزب وابسته توده دست به اقدام جسورانه ای که درتاريخ ممطبوعات جهان بی سابقه بود زد و از پناهگاه خودکه مدتی درآنجا بسرمی برد و هر روز جای خود را عوض می‌کرد، اعلاميه ای عليه نخست وزير قوام السلطنه منتشر نمودکه « من يک ميليون ريال جايزه از بين بردن قوام السلطنه رابه خود يا ورثه ی معدوم کننده او می پردازم و اين پول ازفروش خانه خواهد بود خانه ای که شش سال است ازدست جنايتکاران ۶شب در آن استراحت نکردم. خانه ای که من جان خودم (اگر درسايه آزادی وعدالت وقانون حفظ نشود يک پول سياه ارزش نخواهد داشت)

انتشار اين سرمقاله در روزنامه مرد امروز چنان غوغايی درمحافل سياسی و مطبوعاتی آن روز تهران و سراسر جهان انعکاس داشت و قوام السلطنه که با آن همه مامور و جاسوس و کارآگاه غافل گير شده بود. روز بعد يعنی يکشنبه ناگزير برای اولين بار درتاريخ حکومت ايران با اسکورت که تنها پادشاه از آن استفاده می کرد به مجلس رفت تا قرارداد نفت با روس ها را به مجلس تقديم دارد. به هرصورت چه درنتيجه‌‌ی سروصدا ی محمد مسعود يا موقعيت سياسی قوام درمورد لايحه ی امتياز نفت شمال به روس ها که حزب توده طرفدار شوروی از آن به خاطر بيگانه پرستی ايشان دفاع می‌کردند مجلس رای به امتياز نداد( مجلسی که اکثريت از همکاران قوام بودند) و کابينه قوام سقوط کرد ونخستين بار پس از شهريور۱۳۲۰ خورشيدی مبارزات يک روزنامه نگار تندرو ودرعين حال وطن دوست و مردم گرا در ستيز با دولت با کاميابی پايان يافت.

هفته ی بعد محمد مسعود از مخفی گاه خود خارج شد و به دفتر روزنامه آمد و چهار ماه بعد او بدست عوامل حزب توده ناجوانمردانه کشته شد.

برخی بر اين باورند که ترور محمد مسعود بدين سبب بوده است که «سروان روزبه سندی را در اختيار مسعود گذاشت تا آن را در روزنامه مرد امروز چاپ کند. اوهنگامی که مظفربقايی رابعد ازمهمانی درخانه خود با اتومبيل شخصی اش به منزل می رساند، به او گفته بود که سندی عليه رزم آرا به دست آمده که با آن آتش خواهم سوزاند. اما دربرابر سوال بقايی راجع به محتوای سند می گويد آن را در مرد امروز خواهی خواند. چاپ اين سند که به خط رزم آرا بود می توانست باعث شود که اوديگر «قد راست» نکند . ليکن آتشی که محمد مسعود افروخت ، دامن خود وی راگرفت.

به اين ترتيب که نيروی نفس اماره به مسعودغالب می گردد وبه وسوسه ای دست به قماری خطرناک می زند وبه جای چاپ سند، با رزم آرا تماس می گيرد وقضيه را با اودرميان می گذارد وسپس به امانت خيانت کرده به حزب توده و به قول پوروالی «نارو» می زند . اوسند را به روايت پوروالی به مبلغ ۶۰ هزارتومان و به قولی۴۰ هزارتومان به رزم آرا تحويل می دهد که اين خريد برايش امری حياتی به شمار می آمد، گرچه دوسال بعد به دليل همين امر توسط در بار ترورشد.

پوروالی می گفت : غير از الواطی و زن باره گی ، مسعود حتا به ما که دوستان وهمکاران او بوديم هم «نارو» ميزد ودر او نوعی «عوام فريبی » نهفته بود. نقطه ضعف عمده او پول و زن بود. لذا سند را فروخت ومقاله ای در باره بانک ملی به جايش چاپ کرد. کسی که می نوشت مرده شور عمري را ببرد که با بی پولی صرف شود، اين پول را در صندوق بانک ملی به وديعه وامانت گذاشت ولی ده هزارتومانی که بابت قطعه زمينی که قولنامه کرده بود از جيب او به سرقت رفت!

وی زمينه را برای سفر فرنگ آماده می ساخت. غافل از اين که کارگران توده ای چاپخانه ای که روزنامه اش را چاپ می کردند به روزبه خبر داده بودند که خبری از سند مربوطه در شماره زير چاپ نيست .

 مسعود پس از تهيه ی گذرنامه و گرفتن ويزا از سفارت فرانسه و سخنرانی در دانشکده نفت آبادان آماده ی «فرار» بود. اما «کميته ی ترور» به او مهلت نداد. روزبه در ضمن ، در دفاعياتش طی محاکمه ی خود که از متن چاپ شده ی آن توسط حزب حذف شده بود، ضمن نکوهش ترور وقتل مسعود ، آن را بدون «توجيه» نمی داند. وی به مواضعه ی ميان مسعود و رزم آرا و فروختن امانت ، اشاره می کند که انگيزه ی آن ترور بود. اگرچه ميان عمل وعکس العمل موازنهای به چشم نمی خورد.» (حسن شايگان_ حاشيه در باره محمد مسعود_ نگين شماره پانزدهم سال ۱۳۸۱)

محمد مسعود از آغاز انتشار مرد امروز همسرش را برای تامين زندگی به قم نزد خانواده اش فرستاد زيرا همواره از آن وحشت داشت که در شبيخون های دولتی همسرش و بعدها که تنها فرزندش که دختری بنام ژانت بود بدنيا آمد به جان آنان آسيبی برسد. لحظات ترور محمد مسعود از قول دکتر نصرالله شيفته سردبير روزنامه ی مرد امروز « ترورو مسعود به دنبال ۶ سال مبارزات سياسی او با گروه های مختلف و مقامات قدرتمند که کم و بيش انتظار پيش آمد آن را داشتم در شب جمعه بيست و سوم بهمن ماه بدست گروهی بيگانه پرست انجام گرفت. حدود ساعت ۹ شب بودکه مستخدم روزنامه با بسته ی کليشه ها وارد اتاق حروف چينی شد و آن بسته را به من داد. چون ديگر با اوکاری نداشتم به او گفتم ديگر برود اوخارج و دقيقه ای بعد سراسيمه وارد شده با دستپاچه گی گفت: مثل اين که آقای مسعود توی ماشين حالش بهم خورده، من بلافاصله به خيابان آمدم ودرآن تاريکی شب ديدم که در اتومبيل سمت راننده باز است و مسعودسرش روی فرمان اتومبيل خم شده. مستخدم گفت: وقتی که من به چاپخانه می آمدم ديدم آقا اينطور سرش روی فرمان اتومبيل است. خيال کردم مشغول روشن کردن يا معاينه ی ماشين هستند اما وقتی که دوباره بيرون آمدم آقا را درهمان حال سابق ديدم، نگران شدم و به شما خبردادم . از آنجاکه درسمت راننده باز و چراغ اتومبيل روشن بود همه چيز ديده می شد. همين که سر مسعود را از رو ی فرمان بلندکردم از سروصورت وبينی وی خون گرم می ريخت، تنش گرم بود. چون او را بيهوش ديدم، از آنجاکه از کنارگوش سمت چپش خون می ريخت حدس من آن بودکه با چاقو و يا ضربه ای بر سرش زده و مضروب ساخته اند. او را با دو تن از کارکنان چاپخانه و آقای مظاهری مدير چاپخانه که درهمان لحظات رسيده بود از اتومبيلش خارج ساخته به اتومبيل خودکه جلوتر قرار داشت انتقال دادند. دونفر در دوطرف مسعود نشسته و نفرسوم جلو درکنار من باعجله اتومبيل را روشن کرد و به طرف نزديک ترين بيمارستان يعنی بيمارستان شفا براه افتادم. وقتی داخل بيمارستان شديم پزشکيار بيمارستان از راه رسيد و بلافاصله گفت: از ما کاری ساخته نيست بايد پزشک بيايد. پرسيديم : پزشک کيست؟ گفت: دکتر يزدی است که درمنزل هستند. تلفنی با دکتر صحبت کردم، دکتر گفت : چون وسيله ندارم ممکن است که آمدنم ديرشود. پيغام دادم من فوراً به خانه ی شما می آيم تا به بيمارستان بياورمت. به خانه ی دکتر يزدی خيابان باغ سپهسالار رفتم دکتر با عجله با همان لباس خواب به درون اتومبيل آمد. اتفاقاً دکتر يزدی عضو حزب توده از کسانی بودکه از نيش قلم مسعود( به سبب اختلاف عقيده ی سياسی) بی نصيب نمانده بود و به من وعده داد تا آنجا که بتواند نخواهد گذارد مسعود از دست برود. دکتريزدی امپولی از روی سينه به قلب می زند ولی قلب به کارنمی افتد. دکترمثل ما چنين می پنداشت که مسعود بواسطه ی ضربه ای که به سرش واردشده مجروح شده است. پس از کنجکاوی محل جراحت را پيداکرد که درکنار گوش چپ قرار داشت درحاليکه دستش می لرزيد پنس را وارد محل جراحت کرد و پنس وارد جمجمه شد تا بدانجا که سر پنس ازطرف ديگرش خارج شد. دراين لحظه سربلند کرد و با صدای ضعيفی گفت: تمام کرده است. تشييع جنازه مدير روزنامه مرد امروز پرهيجان و باشکوه بود. هنگامی که جنازه از بيمارستان خارج شد طبقات مختلف مردم آن را از دست روزنامه نگاران می‌گيرند و با ابراز احساسات شديدآن را به ميدان بهارستان می آورند و تقاضا می‌کنند که جنازه تا يافتن قاتل درمجلس بماند ولی چون رئيس مجلس با اين تقاضا موافقت نمی‌کند جنازه را به انجمن روزنامه نگاران منتقل می کنند و در آنجا مردم دسته دسته جنازه را زيارت کرده ابراز احساسات می‌کنند. مراسم تشييع جنازه از ساعت ۳ بعدازظهر انجام می گيرد و مسعود را به آرامگاه ظهيرالدوله می برند و در آنجا علی اقبال نماينده ی مجلس شورای اسلامی سخنرانی می کند.

ردپای حزب توده در مقتل محمد مسعود: با تحقيقاتی که شهربانی نمود و از افرادی که ماشين حامل قاتلين را ديده بودند تحقيق به عمل آمد، ماشين را که صاحب آن حسام لنکرانی از اعضای حزب توده که خود اين شخص توسط گروه ترور و حزب توده بعدها به قتل رسيد دريک تعميرگاه پيدا نمودند و ردِ خسرو روزبه هم پيدا شده بود که عوامل حزب توده با تلاش از پی گيری قضيه جلوگيری کردند. تا اينکه ده سال بعد خسرو روزبه چرايی و چگونگی قتل محمد مسعود را دردادگاه نظامی چنين بيان کرد: « ما فکر می کرديم برای گم کردن راه و برای اينکه دستگاه پليس نتواند سمت لازم را برای پيداکردن گروه بيابد بايداول از کسی شروع کنيم که دارای دشمنان و مخالفين زياد باشد . محمد مسعود از اين جهت ايده آل بود زيرا با انتشار روزنامه مرد امروز تقريباً همه کس را باخود دشمن کرده بود. از يک طرف به دسته ی مسعودی ها و روزنامه ی اطلاعات سخت درآويخته بود و از طرف ديگر با قوام السلطنه وگروه طرفداران او مخالف بود و جنگ ها وکشمکش های زيادی باهم داشتند. درعين حال با امثال حاج علينفی کاشانی و ساير ثروتمنندان طرف شده بود. از يک طرف ديگر نيز روزنامه خواننده زياد داشت و مقالاتی که در روزنامه اش داشت اين ها دلايلی بود که ما اقامه کرديم وگفتيم اگر او هدف قرار بگيرد به علت دشمنان کثيری که دارد توجه ماموران پليس به همه دسته ها خواهد رسيد و اصلاً از راه پرت خواهدشد.»

اعترافات سران حزب توده دريک ميز گرد تلويزيونی بعد از انقلاب دراول مهرماه ۱۳۶۲ خورشيدی: سران حزب منحله حزب توده ايران در يک ميز گرد تلويزيونی يک سلسله اعترافات از عمليات جاسوسی و خيانت خود را برا ی ملت ايران برملاساختند که قسمتی از آن مربوط می شد به کميته ترور حزب توده. محمد مسعودکه نورالدين کيانوری دبير کل حزب در مورد ترورش چنين اعتراف کرده است: « واقعيت اين است که ما دراين دوران کوشش می کرديم، اين ضعف ها را با اين تبليغات خودمان به اشکال مختلف برطرف کنيم. مثلاً کوشش می کرديم که قهرمان سازی بکنيم و روزبه را که از حزب تنها دفاع کرده بود او را بعنوان قهرمانی بدون خدشه معرفی کنيم. دراينجا هم ما بامردم ايران و حتا با حزب و کادرهای حزب صادق نبوديم»

از دفاعيات روزبه نکات عمومی را در سه بخش حذف کرديم. يک بخش مربوط به قتل محمد مسعود که روزبه اعتراف کرده بود که او با گروه تروريستی که بوجود آورده است اين قتل را انجام داده است تا آنوقت همه خيال می کردند که اين قتل را دربار انجام داده است. ضمناً دکتر فريدون کشاورز در افشاگری های خود درباره ی ترور محمد مسعود توسط کميته ترور حزب توده می گويد:« محمد مسعود مدير روزنامه ی مرد امروز شب ۲۲ بهمن سال ۱۳۲۶ خورشيدی يعنی درحاليکه حزب علنی بود واز زير فشار شديدی که بعد از شکست فرقه ی دمکرات آذربايجان به آن وارد می شد بتدريج خلاصی می يافت به قتل رسيد. در موقع قتل در آن شب پنج نفر از رفقا خسرو روزبه، حسام لنکرانی و همايون عباسی که بعدها زير شکنجه تسليم و يک محصل دانشکده‌ی افسری حضور داشتند در اين جريان جمعاً هشت نفر وارد بودند که يک نفر آنها زن بود يعنی خانم حاتمی و يک نفر ديگر کيانوری بود و نفر هشتم را نمی شناسم. تمام حزب اين رامی دانند که قاتل محمد مسعود فقط عباسی بود و ديگران برای اينکه درصورت لزوم کمک کننند حضور داشتند.»

ولی در پايان بايد گفته شود که دکتر شيفته احتمال می‌دهد که اسناد و مدارک واطلاعات محرمانه ای ازحزب توده وشاخه ی نظامی آن دراختيار محمد مسعود بود و چون امکان افشای آنهاتوسط محمد مسعود می رفت او ترور شد. ولی کيانوری که می‌خواهد حزب توده و شوروی ها را تبرئه کند دراين مورد درخاطرات خود می نويسد:« سرهنگ علی زيبايی درکتاب کمونيسم درايران در رويه ۴۲۰می افزايد:« خسرو روزبه درعين حال ادعا دارد موقعی که ترور مزبور يعنی ترور محمد مسعود صورت گرفته است نه او و نه عباسی و نه هيچکس ديگر درکميته‌ی ترور گروه وعضو حزب توده نبوده اند و عباسی عامل اصلی در صفحه ۲۷ بازپرسی اعتراف می‌کند: قبول می‌کنم که درقتل محمدمسعود بنده عامل اصلی بودم و افرادی که با بنده بود حسام لنکرانی ، همايون فرح، رزم خواه بودند وکليه ی اين افراد درجلسه انتخاب شدند ولی به حقيقت قسم روی تبليغات و تشويق و محبت های مختلف روزبه بود. ولی کيانوری باز درخاطرات خود می نويسد: « از اين اعترافات بالا بلند به روشنی برمی آيد که تلاش بد خواهان به چسباندن اين قتل به حزب توده ايران و حتا به اتحادشوروی تا چه اندازه مغرضانه و ناجوانمردانه بوده و هست.» احسان طبری تهيه کننده ی کتاب سياست و سازمان حزب توده ازآغاز تا فروپاشی چنین نقل کرده است: گروه ضربتی تحت رهبری خسروروزبه به دست عباسی به جان محمد مسعود مدير روزنامه ی مردامروز سوء قصد می کند واو را به قتل می رساند و کيانوری نيز دراعترافات خود به شرکت در دسيسه ی اين قتل اقرار کرده است. ضمناً کيانوری درمورد محمد مسعود چنين نظردارد، «شخصی فاسد، آلوده وجنجالی بود_ » کيانوری که در باره ی محمد مسعود چنين برداشتی دارد نمی تواند شخص بی طرفی دراين ماجرا باشد و بی جهت کوشش می کند خود را دراين جنايت غيرمنطقی مداخله ندهد.

شعری از صادق سرمد به مناسبت هفتمين روز درگذشت محمد مسعود در آرامگاهش خوانده شد:

کارزار محمد مسعود، ساخت کارمحمد مسعود

باقلم ساخت کار دزدان را، کارزار محمدمسعود

لاجرم حربه ترور بگرفت، اختيار محمد مسعود

نيک براهل راز بود عيان، استتار محمد مسعود

دوستداران مملکت بودند، دوستدار محمد مسعود

ای مهين بازماندگان که شديد، بی قرار محمدمسعود

تا باد برقرار خواهدماند، اشتهار محمد مسعود

مردامروز جاودان دارد، افتخار محمد مسعود

باش تاشعله ها برافروزد، از شرار محمد مسعود

چشم سرمد از اين عزا بگريست، هرکه يارمحمد مسعود

جاودان برگ وگل بود به نثار ، بر مزار محمد مسعود

کزگلستان شکفته تر ماند، يادگار محمد مسعود

__________________________

۱_ نصرالله شيفته _ ترور محمد مسعود

۲_ يحيا آرين پور_ ازصبا تا نيما

۳_نورالله کيانوری _ خاطرات

۴_ بابک اميرخسروی _ نگاهی از درون به حزب توده

۵_ مجله نگين

۶_ حسن عميد _ فرهنگ تاريخي و جغرافيايی ايران