نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

Iran Orumieh An Iranian girl is being beaten by Police for bad Hijab

وقتی چمران كراوات می‏زد و اپوزسیون بود (+ تصویر)، آینده


آینده نیوز - مصطفی چمران به سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، (سرپولك) متولد شد. به گزارش خبرگزاری‏‎ها؛ وی به سال 1337 برای ادامه تحصیل به امریكا رفت و در دانشگاه «بركلی» با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دكترای الكترونیك و فیزیك پلاسما گردید. از اوایل دهه 1970 میلادی ، در حدود 10 سال در لبنان اقامت داشت و تاسیس و فرماندهی شاخه نظامی «جنبش حركة المحرومین» موسوم به «افواج المقاومة اللبنانیه»( امل) را بر عهده گرفت.

چمران چند ماه پس انقلاب به ایران بازگشت و پس از اولین ملاقات حضوری با خمینی، از بازگشت به لبنان منصرف شد و تا ل به تاریخ 31 خرداد 1360 در جبهه های جنوب ایران با مسوولیت وزارت دفاع و در بهشت زهرای تهران (قطعه 24) به خاك سپرده شد.

عكس زیر مربوط به سال های اقامت ایشان در ایالات متحده می باشد.
chamranKeravat.jpg

روی تابلویی كه دكتر چمران در دست دارد نو

نمایان کردن روابط دوستانه دولت یونان و رژیم اسلامی

"Why is Assange still alive?" CLEARING HOUSE INFORMATION

The Wretched Mind of the
American Authoritarian
By Glenn Greenwald
October 30, 2010 "Salon" -- Decadent governments often spawn a
decadent citizenry. A 22-year-old Nebraska resident was arrested
yesterday for waterboarding his girlfriend as she was tied to a couch,
because he wanted to know if she was cheating on him with another man;
I wonder where he learned that? There are less dramatic though no less
nauseating examples of this dynamic. In The Chicago Tribune today,
there is an Op-Ed from Jonah Goldberg -- the supreme, living embodiment
of a cowardly war cheerleader -- headlined: "Why is Assange still
alive?" It begins this way:
I'd like to ask a simple question: Why isn't Julian Assange dead? . . .
WikiLeaks is easily among the most significant and well-publicized
breaches of American national security since the Rosenbergs gave the
Soviets the bomb. . . .
So again, I ask: Why wasn't Assange garroted in his hotel room years ago?
It's a serious question.
He ultimately concludes that "it wouldn't do any good to kill him, given
the nature of the Web" -- whatever that means -- and reluctantly
acknowledges: "That's fine. And it's the law. I don't expect the U.S.
government to kill Assange, but I do expect them to try to stop
him." What he wants the Government to do to "stop" Assange is left
unsaid -- tough-guy neocons love to beat their chest and demand action
without having the courage to specify what they mean -- but his question
("Why isn't Julian Assange dead?") was published in multiple newspapers
around the country today.
Christian Whiton, a former Bush State Department official, wasn't as
restrained in his Fox News column last week, writing:
Rather, this [the WikiLeaks disclosure] is an act of political warfare
against the United States. . . . .Here are some of the things the U.S. could
do: . . .Explore opportunities for the president to designate WikiLeaks
and its officers as enemy combatants, paving the way for non-judicial
actions against them.
I emailed Whiton and told him I'd like to do a podcast interview with him
for Salon about his WikiLeaks proposal and he replied: "Thank you for
the invitation, but I am starting a trip tomorrow and will be on a plane just
about all day." I replied that it didn't have to be the next day -- I'd be
happy to do it any day that was convenient for him -- and he then stopped
answering. As I said, the real objective is for them to beat their chest in
public and show everyone how tough they are -- take 'em out, Whiton
roared -- but they then scamper away when called upon to be specific
about what they mean or to defend it (let alone to participate in the
violence they relentlessly urge). Whiton was just echoing his fellow war
cheerleader, torture advocate Marc Thiessen, who wrote this in
The Washington Post, under the headline "WikiLeaks Must be Stopped"
The government has a wide range of options for dealing with him. It can
employ not only law enforcement but also intelligence and military assets
to bring Assange to justice and put his criminal syndicate out of
business.
"Military assets": apparently, according to this brave and battle-tested
warrior -- Marc Thiessen -- the U.S. can and should just send a drone over
London or Stockholm and eradicate Assange, or just send some ground
troops into Western Europe to abduct him.
Speaking of war cheerleaders, The Atlantic's Jeffrey Goldberg today points
to an Editorial by The New York Sun's Seth Lipsky which fantasizes -- as
Goldberg puts it -- that "Lincoln, and FDR as well, would have pretty
much tried to hang the Wikileaks founder for treason." Apparently,
the fact that Assange is not and never was an American citizen is no bar to
hanging him for "treason": when you wallow in self-centered, selfabsorbed
imperial exceptionalism, everyone on the planet has the
overarching duty of loyalty to your own government, and you think
everyone is under the auspices of American rule.
There are multiple common threads here: the cavalier call for people's
deaths, the demand for ultimate punishments without a shred of due
process, the belief that the U.S. is entitled to do whatever it wants
anywhere in the world without the slightest constraints, a wholesale
rejection of basic Western liberties such as due process and a free press,
the desire for the President to act as unconstrained monarch, and a
bloodthirsty frenzy that has led all of them to cheerlead for brutal, criminal
wars of aggression for a full decade without getting anywhere near the
violence they cheer on, etc. But that's to be expected. We lived for eight
years under a President who essentially asserted all of those powers and
more, and now have a one who has embraced most of them and added
some new ones, including the right to order even American citizens, far
from any battlefield, assassinated without a shred of due process. Given
that, it would be irrational to expect a citizenry other than the one that is
being molded with this mentality.
* * * * *

اندر باب مبارزات فرسایشی اصلاح طلبان

Sunday, October 31, 2010


< دونان چو گلیم خویش بیرون بردند / گویند چه غم گر همه عالم مردند
شیخ سعدی
اصلاح طلبان با پا فشاری برشعار مسخره "رأی منو پس بده"، بخشی از مردم را به اعتراض به خیابان کشاندند که نتایج آن چیزی جز سرکوب و کشتار مردم نبود. "رأی منو پس بده" خود نمودی از توهم و نا آگاهی به ساختارحاکمیت و شرایط غیر دمکراتیک مسلط بر چگونگی رای دادن و انتخابات در جمهوری ولایت فقیه پس از سه دهه بود.
گرچه اصلاح طلبان خود؛ اعتراضات همین مردم را به کل سیستم ولایت فقیه تاب نیآورده و بالا رفتن اعتراضات و خواستهای مردم آنان را به وحشت انداخت. به همین دلیل بخشی از نمایندگان خود را بلافاصله به خارج از کشور گسیل داشتند تا اعتراض خارج کشوری ها را نیز هدایت کرده و نگذارند از چارچوب نظام خارج شود. نمایندگان آنها در خارج از کشور برآن شدند که خواست های مردمی را تا آنجا که به کل نظام بر نخورد، در زرورقی نازل بسته بندی کرده به ارگانهای بین المللی؛ به مطبوعات و دولت های خارجی تحویل دهند. و در این راه با در دست داشتن رسانه های وسیع بین المللی در سانسور و وارونه کردن حقایق موفق نیز بوده اند.
موفقیت آنها به همت دنباله روی بخشی از اپوزیسون خارج کشوری صد چندان بوده است. اپوزیسیونی که نیروها ؛ امکانات و ارتباطات خود را در اختیار این قشرسبز تازه از راه رسیده قرار داد و زحمات و رنج های سی ساله خود را بزیر پاهای آنها ریخت.
اپوزیسیون راست گرا؛ دنباله رو وامانده در خارج از کشور به گردابی افتاد که برای خوشآمد این قشر امتیاز طلب؛ به حذف دگراندیشان در رسانه های خود و به سانسور انتقادات و به بزرگ نمایی این طبل های تو خالی پرداخت. هرآنجا که نیمچه انتقاد یا سوالی از سبک سری؛ دروغگویی و دغل کاری نمایندگان سبز میشد بی وقفه مورد حمله، فحاشی و حتی تهدید گروه های فشارسبز الله مستقر در خارج قرار میگرفت. تبلیغ انحصار طلبانه سبز و در پی آن سانسورسبز بر بسیاری از سایت های اینترنتی و رسانه های برون مرزی سایه افکند. مبارزات دمکراسی خواهانه و حقوق بشری این دسته از سبزها به جمع آوری امضا برای دفاع یا آزادی این یا آن فرد خاص یعنی "خودی ها" خلاصه شد و سکوت شرم آور آنان در مقابل اعدام های دسته جمعی و کشتار افرادی که به مکتب آنها تعلق نداشتند.
سکوت آنها در مورد سرکوب مبارزات سندیکاها؛ دانشجویان؛ کارگران انجمن ها و اقلیتهای مذهبی نشانگر تعلق فکری آنها به یک گروه خاص است که ربطی به دفاع ازحقوق بشر بدون تبعیض ندارد. هر روز می بینیم که اسمی یا عکسی از یک قربانی بدست این قبیله ممتاز در رسانه های خارجی جهت امضاء بالا میرود و در سایه این هیاهوی رسانه ای، سرنوشت هولناک خیل زندانیان و اعدام شدگان ناخودی به فراموشی سپرده میشوند. آنها ازخواست آزادی تمامی زندانیان سیاسی یا لغو اعدام محکومین به اعدام بدون هیچ تفکیکی طفره میروند. برخورد و نگاه تبعیض آمیز به شرایط مخالفین و زندانیان سیاسی برای آنان به یک اصل تبدیل شده است.
نوع دیگر مبارزات فرسایشی لابی های سبز و وابستگان آنها دادن لیست افراد؛ بانکها، موسسات یا مقامات درجه سه جمهوری اسلامی به سازمان ها با کشورهای خارجی با هدف ناروشن تحریم یا ندادن ویزا یا تحریم های مو ضعی آنان است. در این اقدامات یکجانبه؛ محفلی و خطرنا ک معیار تهیه لیست، اهداف و عواقب اقتصادی آن جای پرسش است. اما آنچه که این دسته به آن بی توجه اند فرسایش افکار عمومی ایرانی و خارجی در مقابل این روشهای تن به تن و فرسایشی مبارزاتی است. چه آنها هر روز یا هر هفته یک زندانی را در مقابل جهانیان علم میکنند بدون آنکه با سیستم سرکوب و مجازاتهای اسلامی در بیافتند. بدون آنکه آزادی همه زندانیان سیاسی یا لغو حکم اعدام برای همه زندانیان را شعار خود قرار دهند. تا کی میتوان از مردم دنیا خواست که زیر اینگونه بیانیه را امضاء کنند بی آنکه تغییر اساسی در شرایط ضد انسانی زندانیان را مد نظر داشت؟
به فرض که با فشار افکارعمومی و نفوذ در روابط دیپلماتیک؛ چند تن آل عبا هم از زندان یا اعدام رهایی یافته وجایزه و مدالی از طرف بازار جهانی سرمایه به نام حقوق بشر و دمکراسی به آنها داده شود؛ تکلیف بقیه زندانیان و خانواده آنها با سرکوب و بی عدالتی نظام اسلامی چه میشود؟ زندانیانی که نه پول دارند؛ نه شهرت؛ نه پارتی و نه کار چاق کنی دردولتها و پارلمان های اروپا و نه در سازمان ملل؛ هم قربانی نظام اسلامی و هم قربانیا ن این نگرش تبعیض آمیز بخشی از اصلاح طلبانند. آیا روشها ی تبعیض آمیز و تبلیغاتی برای دمکراسی و حقوق بشر، دست نظام اسلامی را درسرکوب و کشتن مخالفین و دگر اندیشان باز نمیگذارد؟
امضاء محفوظ