نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

نماینده حزب مخالف اردوغان خبر داد: افشای فساد ترک‌ها در قرارداد گازی با دولت احمدی‌نژاد


نفتنا: قرارداد گازي ايران و تركيه وارد فاز تازه‌اي شده است، اين بار با به چالش كشيده شدن اين قرارداد از سوي حزب مخالف دولت تركيه. حزبي كه مدعي است درخواست تخفيف تا 20 درصدي تركيه از ايران در راستاي تخفيفي است كه به صورت پنهاني در سال هاي گذشته وجود داشته است و پس از روي كار آمدن دولت جديد در ايران بساط آن برچيده شده است. ادعايي كه ديروز در پارلمان تركيه از سوي يكي از معاونان رييس  اصلی ترین حزب مخالف دولت ترکیه مطرح شد تا فساد مالي بعضي از مقامات تركيه و البته پرونده قاچاق و صادرات طلا به ايران ابعاد ديگري را به خود ببيند.

ادعايي كه يكي ديگر از معاونين رييس حزب مخالف دولت تركيه در گفت‌وگو با نفتنا آن را تاييد مي‌كند و مي‌گويد: «مداركي وجود دارد كه نشان دهنده تخفیف ۱۵ تا ۲۰ درصدی فروش گاز ايران به تركيه است كه به گفته منابع آگاه اين ميزان تخفيف دريافت شده به عنوان کمیسیون در اختيار افراد خاص قرار گرفته است».

"اميد اوران"  با بيان اين مطلب كه اين تخفيف در راستاي همكاري برخي مقامات براي دور زدن تحريم‌هاي ايران داده شده است، تصريح كرد: «ابهاماتي در زمينه فروش طلا به ايران وجود دارد و دولت بايد پاسخگوي اين مسايل باشد» . اوران با گسترده دانستن ابعاد اين موضوع و دست داشتن بسياري از شركت‌هاي تجاري و شخصيت‌هاي سياسي و اقتصادي تركيه در آن ، افزود: «سودجويي در كمك به دور زدن تحريم‌ها توسط ايران قوانين بين‌المللي را نيز نقض كرده است و اين قانون گريزي نمي‌تواند مطلوب مردم تركيه باشد».

وي نياز تركيه به انرژي ايران را غير قابل انكار دانست و گفت: «اين نياز بهانه‌اي بوده است براي فساد مالي و بي قانوني در سالهاي اخير كه دولت بايد پاسخگوي آن باشد»."اوران " بحران انرژي در تركيه را محتمل دانست و افزود: «اقداماتي از جمله واردات برق از ايران و گرجستان در دستور كار دولت قرار دارد و با توجه به تخلف صورت گرفته ، قراردادهاي جديد با دقت بيشتري دنبال خواهد شد».

وي دولت را به كم كاري در حوزه تامين انرژي و مقابله با بحران انرژي در تابستان پيش رو دانست و خاطرنشان كرد: بخش قابل توجهي از توليد در تركيه وابسته به گاز وارداتي است و اين وابستگي رو به گسترش است و اين روند با افزايش جهاني قيمت انرژي مي‌تواند به ضرر مصرف كننده باشد چراكه با فازايش سهم گاز طبیعی در صنعت و رشد تقاضاي آن در نيروگاه‌ها درتابستان ، هزینه برق افزایش يافته و تاثیر منفی بر بخش مسکن، صنعت و سایر بخش ها خواهد گذاشت كه اين افزايش بطور طبيعي در صورتحساب مردم لحاظ خواهد شد.

هفتم اردیبهشت 1344، محاکمه 13 تن از متهمان به قتل حسنعلی منصور نخست وزیر وقت ایران، در دادگاه نظامی ارتش آغاز شد. محمد بخارایی، مرتضی نیک نژاد، صفار هرندی و صادق امانی در این دادگاه به اعدام محکوم شدند.

هفتم اردیبهشت 1344، محاکمه 13 تن از متهمان به قتل حسنعلی منصور نخست وزیر وقت ایران، در دادگاه نظامی ارتش آغاز شد. محمد بخارایی، مرتضی نیک نژاد، صفار هرندی و صادق امانی در این دادگاه به اعدام محکوم شدند.
حسنعلی منصور سیاست‌مدار ایرانی و یک دوره نخست‌وزیر ایران بود. وی در ۱ بهمن ۱۳۴۳ خورشیدی، در مقابل مجلس شورای ملی توسط گروهی از نزدیکان مجتبی میرلوحی، مشهور به «نواب صفوی» ترور شد. پس از ترور حسنعلی منصور، دوست دیرینش، امیر عباس هویدا به جای او نخست‌وزیر ایران شد.
حسنعلی منصور پس از چند روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ و پس از چند عمل جراحی در بیمارستان پارس تهران درگذشت
اسدالله لاجوردی، که در ترور حسنعلی منصور نقشی را بر عهده داشت. پس از ترور بازداشت شد و نهایتاً به تحمل ۱۸ ماه حبس محکوم شد.













از خرس‌های سمیرم تا خرس بابلسر؛ از بخت بد، شما هم در ایران به دنیا آمده‌اید!


از خرس‌های سمیرم تا خرس بابلسر؛ از بخت بد، شما هم در ایران به دنیا آمده‌اید!

مشکل، از آن جایی شروع می‌شود که انسان گمان می‌کند اشرف مخلوقات بوده و همه چیز در این دنیا برای وی آفریده شده. انسان وقتی خود را صاحب چیزی بداند، هر گونه رفتاری با دارایی‌هاش را می‌تواند انجام دهد. روز به روز قلمرو و جمعیت خویش را گسترش داده و به بهانه سود و مراقبت از قلمرو، حیوان‌ها را به دو دسته مضر و مفید تقسیم‌بندی کرده و حیوان‌های مفید را اسیر کرده و حیوان‌های مضر را می‌کشد. نمونه این کشتن‌ها را می‌توانیم در کشتار حیوان‌های مختلف و کاهش جمعیت‌شان در قرن‌های اخیر بیابیم که تا به امروز نیز ادامه داشته و حتی این کشتارها در ملاعام و داخل شهرها نیز انجام می‌گیرد. سال‌هاست که به بهانه‌های مختلف سگ‌ها در شهرهای مختلف ایران توسط شهرداری‌ها با غیرانسانی‌ترین روش‌ها کشته می‌شوند.
oscar
اسکار، سگی که توسط شهرداری تبریز توسط گلوله‌های ساچمه‌ای زخمی شده و پس از چند روز به علت شدت زخم‌ها کشته شد.
انسان برای خود این حق را محفوظ می‌داند که برای گسترش زمین‌های کشاورزی، جنگل‌ها را نابود کند. برای بهره‌برداری و سود بیش‌تر حیوان‌ها را اسیر (رام) کرده و به کار گیرد. برای تضمین سلامتی، روی همه حیوان‌های شبیه به خود وحشت‌ناک‌ترین آزمایش‌های پزشکی را انجام داده و برای ارضای میل خون‌ریزی خود، شکار کند. وقتی همه این احتیاجاتش برطرف شد، تازه باید اوقات فراغتش نیز پر شود و برای آن چه چیزی ارزان‌تر، جالب‌تر و هیجان‌انگیزتر از تماشای حیوانات در بند می‌تواند باشد. هم ساعت‌های بی‌کاری پر می‌شود و از طرفی، بر حس ضعیف بودنش در برابر حیوان‌های درنده که ریشه صدهزار ساله دارد، سرپوش می‌گذارد. انسان برای صدهاهزار سال از حیوان‌های قوی و درنده می‌ترسید و امروز می‌تواند به راحتی آن‌ها را در بند کرده و چه چیزی هیجان‌انگیزتر از دیدن دشمنان در غُل و زنجیر!
در ایران علاوه بر این که همه این گزاره‌ها را باید پذیرفت، به واسطه چند عامل دیگر وضع و حقوق حیوان‌ها به مراتب وحشت‌ناک‌تر است. در ایران برخی مردم به خاطر باورهای مذهبی‌شان، برای سگ‌ها چندان حقی را قائل نیستند. از طرفی، براساس برخی باورهای سنتی و محلی، نبود قوانین یا اجرای درست قوانین، کمبود آموزش درباره اهمیت و حقوق جان‌داران به خصوص حیوان‌ها و هم‌چنین مشکلات مالی، بسیاری از گونه‌ها از جمله کفتار، گرگ، خرس، روباه، گوزن و … قربانی می‌شوند. یکی از بدترین عادت‌هایی که باعث افزایش این بدرفتاری‌ها می‌شود، تشبیه کردن صفت‌های بد و پلید انسانی به یک حیوان است که ریشه در مذهب و باورهای سنتی و محلی دارد. این در حالی است که هیچ یک از این صفت‌های پلید، نمود عینی در حیوان‌ها نداشته و فقط در انسان‌ها وجود دارد.
در ایران روزی نیست که شاهد اخباری مبنی بر بدرفتاری یا کشتار وقیحانه حیوان‌ها نباشیم؛ بدرفتاری و کشتار خرس‌های سمیرم، کشتار ماهانه پلنگ و یوزپلنگ، کشتار چندین قلاده روباه در اصفهان، کشته‌شدن پرندگان بر اثر سرما در باغ پرندگان شیراز و مورد آخر نگه‌داری خرسی با بدترین شرایط در پارک‌وحش شهر بابلسر همگی نمونه‌هایی از بدرفتاری‌های ایرانی‌ها با حیوان‌هاست. جالب توجه این است که بخش بزرگی از این بدرفتاری‌ها توسط عوامل دولتی صورت می‌گیرد و در باقی موارد نیز به علت عدم برخورد صحیح با قانون‌شکن‌ها، کشتارها و سلاخی‌ها ادامه می‌یابد.
fox
روباه‌های کشته شده در اصفهان
در آخرین مورد از سلسله حیوان‌آزاری‌ها که البته آخرین و تنها مورد نیست، عکسی از خرسی در باغ‌وحش شهر بابلسر در فیس‌بوک دیدم که دل هر بیننده منصفی را به درد می‌آورد که چه طور موجود زنده‌ای در چنین شرایط بدی نگه‌داری شده و توسط زنجیری به طول چند متر بسته شده است. با دیدن این نوع عکس‌ها این پرسش به ذهنم خطور می‌کند که در مکان‌های دولتی یا وابسته به دولت چرا حیوان‌آزاری به این اندازه علنی می‌تواند صورت بگیرد؟ وقتی در این نوع مکان‌ها حقوق حیوان‌ها نادیده گرفته می‌شود چه طور می‌توان انتظار داشت که وضعیت عمومی حیوان‌ها در ایران به‌تر شده و برخی مردم عادی و شکارچی‌ها، مهربانی بیش‌تری در رابطه با این جان‌داران انجام دهند؟ بدرفتاری با حیوان‌ها آن هم در چنین مراکزی نشان می‌دهد که وضعیت آن‌ها در ایران به چه اندازه بد بوده و دلیلی بر ادامه‌دار بودن بدرفتاری‌ها با این جانوران است. بی‌گمان وضع سایر باغ‌وحش‌های ایران نیز به‌تر از باغ‌وحش بابلسر نبوده و کسانی که باغ‌وحش‌های شهرهای مختلف را از نزدیک دیده‌اند می‌توانند شهادت دهند که اوضاع همه حیوان‌های دربند یکسان بوده و همگی در بدترین شرایط نگه‌داری می‌شوند.
babolsar 01
خرس نگه‌داری شده در باغ‌وحش شهر بابلسر
در نهایت این که، امیدوارم جلوگیری از قربانی کردن گوسفندی توسط خانم ابتکار فقط یک ژست در برابر دوربین‌ها نبوده و بنا بر وظیفه شغلی و انسانی‌شان در برابر بدرفتاری‌ها با حیوان‌های مختلف در باغ‌وحش‌های ایران قاطعانه‌ترین تصمیم قانونی را بگیرند

آن قول‌ها کجا شد و آن وعده‌ها چه شد؟ محمد ملکی!به مناسبت سی و پنجمين سالگرد رأی‌گيری تغيير نظام و سی و چهارمين سالگرد کودتای فرهنگی

دوشنبه 8 ارديبهشت 1393

آن قول‌ها کجا شد و آن وعده‌ها چه شد؟ محمد ملکی

محمد ملکی
من به عنوان يک ايرانی که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس می‌کنم به اندازهٔ‌‌ همان يک رأی به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی نداده‌اند به محاکمه کشيده شوم به مناسبت سی و پنجمين سالگرد رأی‌گيری تغيير نظام و سی و چهارمين سالگرد کودتای فرهنگی
بسم الحق
هموطنان، عزيزانم؛
سی و پنج سال پيش از روی ناآگاهی يا فريب‌خوردگی يا ساده‌انگاری يا باورهای غلط از جمله اينکه يک مرجع تقليد و صاحبِ رسالهٔ عمليه، يک روحانی ۸۰ ساله دروغ نمی‌گويد، به وعده‌های خود عمل می‌کند و اهل فريب و کلاه‌گذاری سر مردم نيست و به آنچه می‌گويد پای‌بند خواهد بود، پای صندوقهای رأی رفتيم و رأی «آری» به نظام جمهوری اسلامی داديم و با اينکار آتشی برافروختيم که تا امروز ملتی در آن می‌سوزد.
ما رأی نداديم تا آتش کشتارهای بی‌رحمانه در مرز‌ها برافروخته‌تر شود و مرزبانان کُرد و عرب و بلوچ و ترکمنِ ما گروه گروه کشته يا اعدام و يا دستگير و به شکنجه‌گاه‌ها اعزام شوند. ما رأی نداديم تا جمعی از راه رسيدگانِ بی‌هويت و نان به نرخِ روزخور و مرعوب يا مفتون در خيابان‌ها راه بيفتند و با شعار «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله» رعب و وحشت ايجاد کنند و با هر دگرانديشی ستيزه نمايند و جامعه را در خون و خشونت فرو برند تا آقای خمينی و حزب جمهوری اسلامی برنامه-های از پيش تعيين شدهٔ خود را برای تسلط کامل بر سرزمين اجدادی ما آرام آرام پياده کنند.
ما رأی نداديم تا حدود ۸ ماه پس از رفراندوم تعدادی از دانشجويان کم تجربه و ناآگاه و جوزده به سفارت آمريکا حمله کنند و دنيا را عليه ما بشورانند و مشکلاتی بوجود آورند که پس از ۳۴ سال هنوز تاوان اين عمل نابخردانه را بپردازيم (آخرين آن‌ها عدم پذيرش سفير ايران در سازمان ملل از سوی آمريکا) و امروز کار بجايی برسد که حکومت مجبور شود برای رفع مشکلات اقتصادی و سياسی‌اش دوباره دست به سوی آمريکا دراز کند.
ما رأی نداديم، که حدودِ يک سال بعد آقای خمينی با پيام نوروزی خود جنگ عليه دانشگاه و دانشگاهيان را اعلام کند و به اسم انقلاب فرهنگی يک کودتای فرهنگی عليه دانشگاه انجام شود.
می‌خواهم به عنوان يک دانشگاهی که در تمام مراحل اين کودتای ويرانسازِ فرهنگِ ايران حضور داشته، به مناسبت سی و چهارمين سالگرد آن کودتای فرهنگی در اين مورد کمی مفصل‌تر بنويسم و حقايقی را روشن سازم.

بر کسی پوشيده نيست دانشگاه تهران از بدو تأسيس (۱۳۱۳ شمسی) و ديگر دانشگاه‌ها سنگرهايی بودند برای ستيز با ديکتاتوری و ظلم و بی‌عدالتی که از سوی حاکمان ستمگر عليه ملت اعمال می‌شد. آقای خمينی که خود را همه کارهٔ ملت و نمايندهٔ خدا بر روی زمين می‌پنداشت در پيام نوروزی سال ۵۹، دانشگاه‌ها را به توپ بست و اين مراکز را پايگاه امپرياليسم آمريکا ناميد، او که پيش از تغيير نظام می‌گفت: ما هرچه داريم از دانشگاهيان عزيز داريم و مجيز آن‌ها را می‌گفت: ناگهان پس از رسيدن به قدرت تغيير عقيده داد و در پيام نوروز سال ۵۹ نظام آموزش عالی کشور را ميراث رژيم سابق دانست که استعمار پايه‌گذار و توسعه‌دهندهٔ آن بوده (۱). اين موضع‌گيری «آقا» پس از آن صورت گرفت که حسن آيت دبير سياسی «حزب جمهوری اسلامی» قبلاً برنامه‌ريزی برای بستن دانشگاه‌ها را طراحی کرده بود و در نوار معروف به «نوار آيت»، گفت:
«اين تصميمی که گرفتيم و در همين اخيراً می‌خواهد پياده شود اين چيزی است که اگر بخواهد به دانشجويی خبر داده شود و زمزمه شود فوری حريف می‌فهمد... يعنی بايد يک مرتبه اعلام شود و بعد شروع کند، دانشجو‌ها و اين‌ها روش تبليغات کردن و سر و صدا راه انداختن، گاهی اوقات عکس است بالا زمينه ندارد و بايد از پائين و می‌گوئيم آقا شما شروع کنيد فلان مسئله را عنوان کردن، آن دانشکده و آن دانشکده عنوان می‌کنند، آن وقت براساس خواست مردم به اصطلاح خودشان اين‌ها يک چيزی می‌خواهند و تصميم بگيرند. بسته به نوع تصميمات و در انقلاب فرهنگی هر دوی اين‌ها هست، اينکه الان استادهای غيراسلامی بايد تصفيه بشوند، اين زمزمه‌ايست که بايد از پائين سر و صدايش بلند شود، ما استاد غيراسلامی نمی‌خواهيم برود يک جای ديگر کار کند... دانشجو‌ها، چون دانشجو عنوانِ دانشجو دارد، به خصوص دبيرستان‌ها را شما بايد شروع کنيد به کنترل کردن برويد درس بدهيد بحث کنيد (هر دبيرستان دو نفر).
دانشگاه‌ها به اين صورت فعلی بايد تعطيل شود و برنامه‌های آينده کارهای عملی در رابطه با مردم و در زمينهٔ ايدئولوژی و اسلامی کردن، اين کليات مسئله است.
اوّلين کسی که قبل از انقلاب و حالا حتی دقيقاً از موقع انقلاب صريحاً اين مسائل را عنوان کردم که اين‌ها در خط امام نيستند و اين‌ها جدا هستند و شما نمی‌توانيد با اين‌ها يکسان عمل کنيد. حتی موقعی که داشتيم حزب جمهوری را علناً پايه-گذاری می‌کرديم قبل از انقلاب خوب اين‌ها فکر می‌کردند، پيمان، بازرگان، بنی صدر، سنجابی و مدنی همه قابل همکاری هستند. (جملات بسيار غلط و نامفهوم است امّا عيناً از نوار پياده شده) حتی مطرح می‌کردند حاج سيد جوادی... من از‌‌ همان اوّل گفتم اين‌ها نمی‌توانند با شما همکاری کنند اگر دعوتشان کنيد به همکاری می‌آيند کار را از دست شما می‌گيرند و خراب می‌کنند و نمی‌گذارند. ولی اين‌ها قابل فهم نبود، امّا به تدريج يک مقداری آمديم پيش برای اين‌ها روشن شد، می‌فهميد حاج سيد جوادی کی هست... خود حريف هم، بنی صدر و اين‌ها می‌رسيد به گوششان يک سال پيش دو سال پيش ما اين‌ها را گفتيم، می‌فه‌مند حريفش کی هست، يعنی کی می‌شناسه (بنی صدر) چه خطی دارد اين بود که از‌‌ همان اوّل سياستش اين بود که من را بکوبد. شما خيلی محدود بگذاريد، تا چهارده خرداد همه چيز روشن می‌شود، البته شايد زود‌تر از آن روشن بکنيم، يعنی زود‌تر از اين برنامه، بهر حال خواهد بود تبليغ بکنيد که مجاهدين و بنی صدر با هم هستند، ولی اعتراض نکنيد و به مردم بگوييد اين‌ها با هم هستند و تا حدی که می‌شود اعتراض مردم را برانگيزد، خيلی خيلی يواش و مطلب را به تدريج مردم بفه‌مند اوّل بفه‌مند بعد اعتراض اشکال ندارد...
و مطمئن باشيد که نقشه آماده است و اصلاً زيرورو می‌شود تمام مسائل و غير از مسائلی که شما فکر می‌کنيد می‌شود. بعد از چهارده خرداد مطلقاً امتحانی نخواهد بود نه دانشگاه باز خواهد بود دانشگاه تعطيل خواهد شد. دانشجويان انجمن اسلامی، استاد‌ها، زياد با ما تماس می‌گيرند و می‌آيند مسائلی را می‌پرسند و به ما تلفن می‌کنند ما يک ارتباط سازماندهی شده‌ای را داريم برقرار می‌کنيم علاوه بر روابط خاص، يک رابطه بين کل شهر‌ها با اينجا هست که برقرار می‌شود، تصميم بر اين است که انجمنی تشکيل بشود که نمايندگان انجمنهای اسلامی دانشجويان دانشگاه‌های مختلف تهران و دانشگاههای سرتاسر کشور جمع شوند، چه دانشگاهی و استادی، کارمندی، بايد از اين نيرو استفاده کرد.
به بچه‌ها بگوييد (منظور دانشجويان انجمن اسلامی که در تبريز دانشگاه را در اشغال خود دارند) قرص و محکم باشند به زودی موج عوض می‌شود و به بچه‌ها بگوئيد قرص و محکم باشند و ترس نداشته باشند تصميمی گرفته شده لايتغير، تغييرناپذير است. دانشگاه‌ها بعد از ۱۴ خرداد تعطيل می‌شود و بعد‌ها برنامه‌ای خواهيم داشت که بابای بنی صدر هم نمی‌تواند روی اين برنامه کار کند، حتی ترتيبی داده شده که برخلاف دفعهٔ قبل نمی‌تواند بيايد مقاومت کند، ظاهراً هم همراه می‌شود.» (۲)
هموطنان، عزيزان من
حال که از گوشهٔ کوچکی از توطئهٔ بستن دانشگاه‌ها مطلع شديد لازم به يادآوريست همانگونه که آيت در نوار گفته بود اجراء کودتای فرهنگی از دانشگاه تبريز آغاز شد به اين ترتيب که آقای رفسنجانی عضو مرکزيت حزب جمهوری اواخر فروردين ۵۹ به تبريز می‌رود و در دانشگاه تبريز می‌خواهد سخنرانی کند و برنامه از پيش آماده شده بود. يکی از دانشجويان که گويا دانشجوی دانشکده پزشکی بود حرفهايی می‌زند که جلسه متشنج می‌شود و حزب الهی‌ها دانشگاه را اشغال می‌کنند و اين امر به دانشگاههای ديگر گسترش می‌يابد و در آخرين روزهای فروردين ۵۹ شورای انقلاب جهت رسيدگی به وضع دانشگاه‌ها جلسه فوق‌العاده تشکيل می‌دهد و در پايان جلسه شورای انقلاب طی پيامی به مردم، دانشجويان و دانشگاهيان از آنان می‌خواهد دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی را ترک کنند. همچنين شورای انقلاب تا پايان روز اوّل ارديبهشت ماه کليهٔ دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی را تعطيل اعلام می‌کند. پس از بسته شدن دانشگاه‌ها از روز ۱۵ خرداد ۵۹ و اجرای دستور شورای انقلاب، در روز ۲۳ خرداد ماه ۵۹ از سوی آقای خمينی شورای انقلاب فرهنگی با عضويت اين آقايان تشکيل شد: حجت-الاسلام ربانی املشی، دکتر حسن حبيبی، حجت‌الاسلام دکتر محمّدجواد باهنر، دکتر عبدالکريم سروش، دکتر علی شريعتمداری، شمس آل احمد و جلال‌الدين فارسی.
برنامهٔ شورا اين بود که با بهره‌گيری از همکاری اساتيد و دانشجويان و کارکنان مسلمان و متعهد، دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی و صاحب نظران خط‌مشی آيندهٔ فرهنگی و آموزشی کشور را تعيين و نظامی براساس فرهنگ اسلامی تدوين نمايند.
آقای خمينی بعد از تسلط به مراکز قدرت و قبضه کردن امور کشور می‌دانست مرکزی که در مقابل يکه‌تازی او و اطرافيانش خواهد ايستاد و تن به ديکتاتوری خشن او بنام مذهب نخواهد داد دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور است. او خوب بر اين امر واقف بود که با وجود دانشگاههای مستقل نخواهد توانست قدرت مطلقه خود را برای سرکوب همهٔ دگرانديشان اعمال نمايد. او خوب می‌دانست دانشگاه تحول‌آفرين و دگرگون‌ساز است و از بدو تأسيس، دانشگاه تهران و ديگر دانشگاه‌ها در تمام تحولات کشور نقش کليدی داشته‌اند بنابراين بايد اين سد بزرگ را از پيش پای نظام ولايت مطلقهٔ فقيه برداشت. و چنين شد که در يک کودتای خونين آقای خمينی و گروههای وابسته‌اش سنگر دانشگاه را هم ظاهراً فتح کردند و بيش از ۶۰ هزار دانشجو و هزاران استاد را دستگير، شکنجه يا زندانی و اعدام کردند با اين پندار که ديگر خيالشان از دانشگاه‌ها راحت خواهد شد. امّا چه پندار غلطی؛ آينده نشان داد که دانشگاه سنگر آزادی است و اين سنگر فتح شدنی نيست.
آری؛ ما به اين نظام رأی نداديم که پس از استعفای مديريت دانشگاه در مخالفت با بسته شدن دانشگاه‌ها آقای خامنه‌ای چند روز بعد (۵/۲/۵۹) با سوء استفاده از تريبون نماز جمعه دانشگاهيان را خائن خطاب کند و حاضر به شرکت در يک مناظره برای روشن شدن اينکه چه کسی خيانت به فرهنگ و وطن کرده نگردد.
ما رأی نداديم تا آقايان خمينی و خامنه‌ای و عوامل آن‌ها مقدمه حمله عراق به ايران و آغاز جنگ هشت ساله را که مملکت را به باد فنا داد و صد‌ها هزار شهيد و معلول و فراری و بيش از هزار ميليارد دلار خسارت مادی بر اين کشور وارد کرد را با کارهای نادرست خود آماده سازند و در پايان جام زهر بنوشند و با آن شعارهای توخالی همه چيز را به نابودی کشند. قبلاً در مطلبی درباره «جنگ هشت ساله» سخنان تحريک آميز آقای خامنه‌ای در نماز جمعه عليه صدام، چهار ماه پيش از حملهٔ عراق به ايران، که بهانه‌ای برای حمله به کشورمان گرديد را ذکر کرده‌ام (۳).
هموطنان، عزيزانِ من،
ما به جمهوری اسلامی رأی نداديم که آقای خمينی و يارانش به بهانهٔ جنگ تحميلی به جان دگرانديشان و مخالفين بيافتند و جنايات دههٔ ۶۰ را مرتکب شوند و ده‌ها هزار نفر از زنان و مردان آزاديخواه که اهداف انقلاب ۵۷ از تغيير نظام را طلب می‌-کردند و حکومت استبدادی و يکه‌تازيهای آقای خمينی را برنمی‌تافتند را به زندان و شکنجه و اعدام محکوم کنند و آن جنايات ضد بشری را بوجود آورند تا آنجا که صدای آقای منتظری قائم مقام رهبری هم بلند شود و در خاطراتش از جنايات دهه شصت که در زندان‌ها اتفاق افتاد سخن بگويد و از جنايت عليه بشريت در سال ۶۷ پرده بردارد (که بقولی بيش از ۳۰ هزار زندانی در حالِ کشيدن محکوميت خود و تعدادی از کسانی که محکوميتشان تمام شده بود اعدام شدند) و اسراری را که نظام ولايی سعی در مخفی نگاه داشتن آن می‌کرد افشاء کند. جناياتی که پس از گذشت حدود ۲۵ سال هنوز عمق آن معلوم نشده و تاکنون گوشهٔ کوچکی از آن افشاء شده است.
ما رأی نداديم که پس از پايان جنگ و خوردن زهر قبول قطع‌نامهٔ شورای امنيت از سوی آقای خمينی جمعی از کاسبان جبهه-های جنگ تمام قدرتهای اقتصادی، سياسی، امنيتی و فرهنگی کشور را در دست گيرند و از اين طريق ثروت‌های کلان بياندوزند و با ثروت و قدرتی که به دست آورده‌اند بر جان و مال مردم تسلط يابند و کشور را تا سرحد انفجار پيش ببرند.
ما رأی نداديم تا کارِ فساد و تباهی، دروغ و دزدی به جايی برسد که بخشی از افرادی که خود در دهه شصت عامل سرکوب و مفاسد بوجود آمده بودند، به وخامت اوضاع کشور پی برند و با شعار و ادعای اصلاح طلبی روی کار بيايند و در دوران اصلاحات هم با کرنش و کوتاه آمدن در برابر نهادهای انتصابی و ولی فقيه، مردم را از اصلاحات نا‌اميد کنند و باعث فرار بيش از پيش استعداد‌ها و جوانان از کشور شوند و نهايتاً دولت اصلاحات با وادادگی و برگزاری انتخاباتی مخدوش موجب روی کار آمدن آدمی غيرطبيعی شود.
ما رأی نداده بوديم که فرد بی‌تعادلی مانند احمدی‌نژاد و باندش مملکت را شخم بزنند و فساد و فقر و دزدی و دروغ را به آنجا رسانند که جامعه آمادهٔ انفجار گردد و در سال ۸۸ مردم عليه تقلب در انتخابات به قيام برخيزند و آنگونه بی‌رحمانه مورد هجوم و کشت و کشتار و زندان و شکنجه قرار گيرند و معترضين عليه تقلب در انتخابات را «فتنه‌گر» «و خس و خاشاک» بنامند و آقای خامنه‌ای هم از چنين انتخاباتی و چنان رئيس جمهوری کاملاً پشتيبانی کند. در مورد دوران رياست جمهوری آقای احمدی‌نژاد نيازی به بيان آنچه بر سر ملت آمد نيست اما بايد يادآور گردم که در نظام ولايی ۳۵ سال است هر کسی به قدرت دوّم تبديل شود چاره‌ای جز اطاعت از دستورات رهبر ندارد و مسئول اوّل همهٔ نابسامانی‌ها کسی جز ولی فقيه نيست و تا چنين نظامی برپاست همين آش است و همين کاسه. وضع روز به روز بد‌تر می‌شود و می‌بينيم که با روی کار آمدن آقای روحانی هم وضع بر‌‌ همان منوال پيش است. زندان‌ها از دگرانديشان پر است، حصر‌ها ادامه دارد، گرانی و فقر و فساد و دزدی بی‌داد می‌کند و و در آخرين لحظاتی نوشتن اين نامه شاهد فاجعهٔ دردناک حمله به بند ۳۵۰ اوين هستيم. خوشبختانه افکار عمومی جهان به ويژه در اروپا و آمريکا به انحاء مختلف از ظلم و جور و جنايتی که نظام ولايی در ايران می‌کند آگاهی يافته و دنيا خوب متوجه شده چه در ايران می‌گذرد.
هموطنان، عزيزان من،
آن ۹۰ درصدی (نه ۹۸. ۵ درصد اعلام شده از سوی حاکميت) که روز ۱۲ فروردين سال ۵۸ به جمهوری اسلامی رأی دادند از حاکمان اين ۳۵ سال می‌پرسند «آن قول‌ها کجا شد و آن وعده‌ها چه شد؟»
من به عنوان يک ايرانی که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس می‌کنم به اندازهٔ‌‌ همان يک رأی به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی نداده‌اند به محاکمه کشيده شوم. امّا پيش از آن جناب آقای خامنه‌ای بايد به مسئوليت‌های خود در آنچه در اين ۳۵ سال پيش آمده اعتراف کند و از ملّت بخواهد استعفای او را به علت عدم توانايی در رهبری جامعه و نداشتن صلاحيت لازم و کافی بپذيرد و اعلام نمايد آمادهٔ حضور در يک دادگاه مردمی و تحت نظارت مراجع حقوق بشری بين‌المللی است.

مردم آگاه ما قطعاً به آن حد از شعور و درک سياسی رسيده‌اند که در يک فضای کاملاً آزاد که هر فرد و گروهی حق داشته باشد نظر خود را بگويد و بنويسد تصميم بگيرد و راه آينده را تعيين کند. آقای خامنه‌ای طبق بند ۳ از اصل يکصد و دهم قانون اساسی خودشان می‌توانند قبل از کناره‌گيری فرمان آزادی تمام گروه‌ها و سازمان‌ها و احزاب را با هر عقيده و مرام برای اظهارنظر و شرکت در يک همه‌پرسی آزاد و مردمی صادر نمايند و به هيچ يک از وابستگان و پيروان خود اجازهٔ دخالت در اين امر ملی را ندهند. بايد برای نجات مملکت از اين وضع فلاکت‌بار تنها و تنها از مردم کمک خواست و همين مردم هستند که می‌توانند سرنوشت آيندهٔ خود را رقم بزنند. پس از انجام مقدمات کار عقلای قوم می‌توانند جزئيات امر را تعيين نمايند.
هموطنان، عزيزانم،
به نظر من که آخرين روزهای زندگی را سپری می‌کنم و هيچ آرزويی جز نجات مملکت ندارم، تنها راه برای عدم تکرار گذشته و جلوگيری از تکرار خون و خشونت، يک تغيير و تحول ريشه‌ای و به دور از خشونت است. بدين منظور آقای خامنه‌ای برای نجات خود و کشور و ملّت در مرحلهٔ اوّل بايد دستور دهد:
۱- تمام احکام اعدام که در دادگاههای فرمايشی صادر شده لغو گردد
۲- زندانيان سياسی عقيدتی از هر گروه و دسته‌ای با هر نوع افکار آزاد گردند
۳- حصر‌ها برداشته شود
۴- روزنامه‌ها در نوشتن و انعکاس نظرات مردم آزاد باشند
۵- اجتماعات صلح‌جويانه آزاد باشد
۶- هيچ کس را به اتهام اظهار عقيده دستگير نکنند
۷- تشکيل سازمانهای مستقل دانشجويی، کارگری و... احزاب و سازمانهای مدافع استقلال و تماميت ارضی ايران آزاد شود.

من چند ماه قبل از آقای خامنه‌ای خواستم که به صلاح خود و به علّت عدم صلاحيت از رهبری استعفا دهند و اجازه دهند که يک حاکميت ملی و مردمی در ايران شکل بگيرد پيش از آنکه همه راههای نجات کشور بسته شود و مملکت در خون و خشونت فرو رود.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گويم
تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال.

والسلام
ـــــــــــــــــ پی نوشت:
۱- پيام نوروزی به نقل از اطلاعيه شورای انقلاب اسلامی کتاب قائلهٔ ۱۴ اسفند از انتشارات دادگستری جمهوری اسلامی (۱۳۶۴) ص ۲۸۵
۲- قسمتی از سخنان آيت که در دو قسمت منتشر شد و نشانگر آن بود که چه نقشه‌هائی از سوی حزب جمهوری اسلامی و دبير سياسی حزب آقای آيت برای تسلط بر دانشگاه‌ها بنام «انقلاب فرهنگی» کشيده شده است.
۳- آن سخنان تحريک آميز حدود ۴ ماه قبل از حملهٔ عراق به ايران ايراد شده؛ برای اطلاع بيشتر به جزوهٔ «جنگ هشت ساله نعمت يا نقمت» نوشتهٔ اين‌جانب که در سايت‌های اينترنتی موجود است مراجعه کنيد. ضمناً خاطرات سيد محمود دعايی سفير ايران در عراق قبل از جنگ هم در اين باره خواندنيست.