۱۳۹۵ مرداد ۳۰, شنبه
جنگ سوریه ؟در حلب بیش از ۱۰۰ هزار کودک مانند عمران در رنج هستند آنتونی لیک، مدیر اجرایی صندوق کودکان سازمان ملل «یونیسف» با انتشار بیانیهای اعلام کرد: بیش از ۱۰۰ هزار کودک سوری مانند عمران دقنیش که تیمهای دفاع مدنی او را از ساختمان نیمهویرانه بمباران شده بیرون آوردند، قربانی جنگ در حلب سوریه هستند.
بیانیه در باره بوسیدن دست دلال صیغه مشهد!! مادران پارک لاله ایران دربارهی جنایتهای حکومت و ضرورت انتشار اسناد حکومتی
مادران پارک لاله ایران
دربارهی جنایتهای حکومت و ضرورت انتشار اسناد حکومتی
از قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67، بیست و هشت سال میگذرد و در طی این
سالها مادران و خانوادههای خاوران و تمامی دادخواهان در داخل و خارج از
ایران به دنبال روشن شدن حقیقت چرایی و چگونگی این اعدامها بوده و هستند.
این اولین گام است که ما دادخواهان میخواهیم بدانیم چرا زندانیانی که حکم
زندان داشتند، با حکم حکومتی رهبر وقت و توسط اعضای کمیسیون مرگ بیخبر از
خود زندانیان و خانوادهها، به وحشیانهترین شکل ممکن تیرباران یا حلق آویز
شده و آنها را مخفیانه در گورهای جمعی مدفون کردند؟
رییس قوه قضاییه در واکنش به فایل صوتی آیت الله منتظری میگوید: «آنچه
از احکام دادگاهها بر حسب موازین شرعی و قوانین انجام شده است قابل خدشه
نیست و حکم گروههای محارب کاملا آشکار است» چه چیزی آشکار است؟ چگونه است
که هنوز هیچکدام از خانوادهها نمیدانند عزیزشان که حکم زندان داشتند،
چگونه و چرا کشته شده و در کجا آنها را به خاک سپردهاند؟ چرا جنازهها را
به خانوادهها تحویل ندادند و در گورهای جمعی مدفون کردند؟ چرا از تیرماه
1367، ملاقاتها را قطع کردند و خانوادهها و زندانیان را در بیخبری مطلق
نگاه داشتند؟ چرا خبر کشته شدن آنها را پس از چند ماه با یک ساک کوچک به
خانوادهها دادند؟ چرا خاوران را چندین بار با بولدوزر زیر و رو کردند؟ چرا
به خانوادهها اجازه برگزاری مراسم آزادانه ندادند؟ چرا در خاوران را قفل
زدند و به محض جمع شدن خانوادهها در خاوران، ماموران سر میرسند و
خانوادهها را شکنجه داده یا بازداشت میکنند؟ و هزاران چرای بیپاسخ دیگر
که حکایت از وحشت و ترس حکومت از روشن شدن جنایتهای دولتی دارد.
بیانیه در باره بوسیدن دست دلال صیغه مشهد
سایت رسمی آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد درباره فیلم منتشر شده از دست بوسی او نوشت: مدتی است کلیپی از آیت الله علم الهدی منتشر شده که در آن مردم جلو می آیند و دست آیت الله علم الهدی را می بوسند. و با توضیحاتی در فضای مجازی و رسانه های غیر رسمی اینطور وانمود می شود که آیت الله علم الهدی از این کار راضی هست و یا اینکه این مراسم برای چنین منظوری تشکیل شده است. و با توضیحاتی که ذیل این کلیپ گذاشته می شود تفاسیر مطلوب برای انتشار دهنده ی آن نشر پیدا می کند. چند توضیح برای این کلیپ باید داده شود تا مخاطبان محترم به اهداف پنهان انتشار از این دست مطالب پی برند.
- این جلسه پس از اتمام تفسیر هفتگی آیت الله علم الهدی در مهدیه مشهد است که مخاطب عمومی دارد. یعنی افرادی که در این جلسه حضور دارند مشتاقان تفسیر هستند.
یک دختر 12 ساله افغان که در بیمارستان نمازی شیراز بستری بود، به دلیل ممنوع بودن عمل پیوند برای اتباع غیرمجاز در ایران، درگذشت! علی خمینی؛ بازمانده ای از یک خانواده جنایتکار!! غول آگاهی و دادخواهی سال ۶۷ از شیشه رها شد، برای همیشه! قصابان و سُفره چینهای آنها امروز بیهوده تور می اندازند
اتفاقی تکان دهنده در بیمارستان نمازی شیراز
یک دختر 12 ساله افغان که در بیمارستان نمازی شیراز بستری بود، به دلیل ممنوع بودن عمل پیوند برای اتباع غیرمجاز در ایران، درگذشت!این رسانه در ادامه نوشت: «ماجرا از این قرار بود که دخترک افغان مدتی دچار مشکل کبد شده بود و باید از پدرش به او عمل پیوند صورت میگرفت اما پزشکان بیمارستان نمازی شیراز به دلیل غیر مجاز بودن لطیفه و خانوادهاش از این عمل سر باز زدند.
پدر لطیفه دیروز (جمعه) در اینباره گفت: تقریبا دو هفته است دخترم در بیمارستان نمازی شیراز بستری است تا اینکه امروز شاهد مرگ او بودم.
او میافزاید: دخترم با پای خودش وارد بیمارستان شد و این در حالی است که اکنون حتی جنازه بیجانش را هم تحویلم نمیدهند و میگویند باید 17 میلیون تومان به حساب بیمارستان واریز کنید تا جسد دخترتان را تحویل دهیم.
به گفته پدر لطیفه، مسئولان بیمارستان، غیر مجاز بودن این خانواده، عدم تمکن مالی و نبود تخت خالی برای عمل را مانع عمل این دختر 12 ساله عنوان کردهاند.»
*****************************************************
علی خمینی؛ بازمانده ای از یک خانواده جنایتکار
آخوندک علی خمینی، فرزند احمد خمینی و نوه روح الله خمینی از متهمان اصلی اعدامهای دهه ۶٠ با دفاع از این جنایت هولناک گفته است: ماجرای سال ۶۷ حاصل مدیریت امام بوده استچند روز پس از انتشار فایل صوتی سخنان آیتالله منتظری علیه اعدامهای سیاسی سال ۶۷، روزنامه جمهوری اسلامی چاپ تهران، روز شنبه ٢٣ مرداد، متن سخنان علی خمینی، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی را در دفاع از این اعدامها منتشر کرده است.
علی خمینی، فرزند احمد خمینی یکی از متهمان اصلی اعدامهای دهه ۶٠ گفته است: «ماجرای سال ۶۷ حاصل مدیریت امام» بوده است.
غول آگاهی و دادخواهی سال ۶۷ از شیشه رها شد، برای همیشه! قصابان و سُفره چینهای آنها امروز بیهوده تور می اندازند
****
تبهکاران و قاتلان زیر فشار خُردکننده سند افشا شده از جنایات خود دست و پا می زنند. درماندگی آنها در برابر بازتاب گُسترده نوار مُنتشر شده را هیچ نشانه ای روشن تر از تلاش برای انتقام گیری و ساکت کردن مُنتشر کننده آن، آقای احمد مُنتظری، مُستند نمی کند.
احضار آقای احمد مُنتظری به یک اُرگان سرکوب ویژه به نام "دادگاه ویژه روحانیت" بی تردید آخرین کوششی نخواهد ماند که مُتهمان جنایت تکان دهنده در تابستان ۶۷ برای فرار از پاسُخگویی، داوری سخت جامعه و کیفر به آن دست می زنند. با این حال، تدبیر خفه کردن پیام رسان خبر بد به همان اندازه عقلانی و کارساز است که دستور حذف یک فایل صوتی که هزاران بار تکثیر گردیده و اینترنت آن را به حافظه پاک نشدنی خود سپرده است.
رژیم ولایت فقیه این راهکار را به گونه ناکامی در مورد آیت الله مُنتظری آزموده است. برکناری و سپس زندانی کردن او در خانه نتوانست حتی یک مورد قتل و یک قطره خون را از کارنامه "نظام" و همچنین یاد تاریخی جامعه بشوید و قلم فراموشی بر آن بکشد. آنچه که جنایت آقای خُمینی در آن تابستان خونین را بخشش ناپذیر و فراموش ناشدنی می سازد، شهادت آیت الله مُنتظری بر ارتکاب آن نیست، بلکه خود این جنایت فجیع است که همچون زخمی عمیق بر تن و روان جامعه نشسته است.
احمد خاتمی: امام خمینی با اعدامهای ۶۷ خدمت بزرگی به ملت کرد!! احمد خاتمی: تهمت به شورای نگهبان گناه است!!احمد خاتمی: برخی مردم فکر میکردند با رفع تحریمها٬ ایران گلستان میشود
احمد خاتمی: برخی مردم فکر میکردند با رفع تحریمها٬ ایران گلستان میشود
احمد خاتمی٬ امام جمعه موقت تهران گفته «برخی از مردم فکر میکردند اگر تحریمها برداشته شود، ایران گلستان میشود، کسانی هم بودند که مسأله تحریمها را خیلی بزرگ کردند.»
آقای خاتمی افزوده بزرگ کردن تحریمها علیه ایران «تفکر اشتباهی را در اذهان مردم جا انداخت که کشور ما از پا افتاده و با معضل بزرگی رو به رو بوده است.»
************************************************
احمد خاتمی: آینده بدحجابی در ایران بیحجابی است
دیگربان - احمد خاتمی٬ امام جمعه موقت تهران میگوید آینده و «شیب بدحجابی» در ایران بیحجابی است٬ مبارزه فرهنگی در فضای مجازی «غوغا» میکند٬ درباره برجام باید «اعتدالی» سخن گفت٬ عربستان در همه «آدمکشیها» حاضر است و ایران «به حج با ذلت و ناامن نمیرود.»
***********************************************
احمد خاتمی: تهمت به شورای نگهبان گناه است
احمد خاتمی٬ امام جمعه موقت تهران گفته زیر سوال بردن شورای نگهبان٬ «تهمت» و «گناه» است٬ جوانان فعال در فضای مجازی نباید «تهمتها» را به سرعت منتشر کنند و «اعتدال منهای ولایت معنا ندارد.»
آقای خاتمی٬ «گناه تهمت» به نهادهای قانونی مثل قوای سهگانه، شورای نگهبان و نیروهای مسلح را همچون «گناه تهمت به فرد» دانسته است.
**********************************************
احمد خاتمی: امام خمینی با اعدامهای ۶۷ خدمت بزرگی به ملت کرد
امام جمعه موقت تهران ضمن دفاع از اعدامهای گسترده سال ۱۳۶۷ آن را ضامن امنیت کنونی ایران دانسته است. خاتمی میگوید که مخالفان عکسهایی از او ساختهاند که اگر در خواب ببیند وحشت میکند.
انتشار نوار صوتی سخنان آیتالله منتظری خطاب به هیئتی که مسئولیت اعدامهای جمعی سال ۱۳۶۷ را به عهده داشت همچنان با واکنشها و بازتابهای متفاوتی همراه است.
انتشار علنی این نوار بیش از هر رویداد دیگری سکوت مقامها و مراجع رسمی درباره آن کشتار را شکست. کمتر مقام و مرجعی در ایران در واکنش به صحبتهای آیتالله منتظری آن اعدامها را انکار کرده است، بلکه در قریب به اتفاق موارد از آن دفاع کردهاند و آن جنایت را لازم و ضروری شمردهاند.
سلسله امویان و سیمای واقعی معاویه و یزید بخش دوم
سلسله امویان و سیمای واقعی معاویه و یزید بخش دوم اسماعیل وفا یغمائی
سلسله امویان و سیمای
واقعی معاویه و یزید
بخش دوم
اسماعیل وفا یغمائی
بیاد
جانباختگان کشتارهای سال 1367 کسانی که با شقاوت و بیرحمی کسانی کشتار
شدند که در جنایت بارها گوی سبقت را از یزید و معاویه ربودند
معاویه نخستین خلیفه اموی
وششمین(اگر دوره کوتاه خلافت حسن ابن علی را در نظر نگیریم) پنجمین خلیفه
امپراطوری اسلام پس از عمری نسبتا طولانی در تاریخ در 12 رجب سال 60 هجری در گذشت.
مرگ معاویه در جریان مسافرتش از مکه به شام رخ داد. قیس الفهری، نمازبر جنازه ی
معاویه خوانده و او را بین باب «حاجیه» و «باب الصغیر»
دفن کردند و گورش با گنبد و بارگاهی،در سوریه امروزی هنوز برجاست.
معاویه سالها پیش از مرگ
در سال 46 هجری رسما جانشینی یزید را اعلام کرده و زمینه را برای حکومت او آماده
ساخته بود. برای درک بهتر دوران یزید ادامه کنکاش در دوران معاویه هنوز ضروری است.
دیکتاتور و سیاستمداری هوشیار یا موجودی دوزخی
درتاریخنویسی ملایان در
طول قرنها ما با سیمای یک دیکتاتور هوشیار و یک فرمانروای استوار که موفق شده بود
در طول خلافت عمر و عثمان و علی موقعیت خود را حفظ کند و فرمانروائی بر شام و اردن
را داشته باشد وبا جنگ یامکر(نام دیگر ترفندها و راههای سیاسی) زیرکانه در مقابل
علی و فرزندش بایستد و قدرت را از کف نگذارد و سرانجام سلسله اموی را بر سر کار
آورد و بر بخش عظیمی از جهان متمدن آن روز حکمروا باشد روبرو نیستیم به همین دلیل
با مدارک آخوندی نمی توانیم بطور واقعی معاویه را بشناسیم.
در تاریخنویسی آخوندی بر
بسیاری نکات و از جمله اینها سخت تاکید شده است.
معاویه حرامزاده و مادرش
هند روسپی بود.
مادر معاویه در جنگ احد
جگر حمزه عموی پیغمبر را از سینه بیرون کشیده و دندان زده است.
اوعلیه علی ابن ابیطالب جنگ
صفین را به راه انداخته است.
اوبه امام حسن و سعد ابن
وقاص زهر خورانده است
اوبسیار سورچران و شکمو بوده
است
اودشمنان اهل بیت را به
حکومت گماشته و مسئول کرده است
اوتعدادی از یاران علی را
کشته است
اوبه علی ابن ابیطالب دشنام
داده است
اومفعول بوده است و به
بیماری مشهوری در این زمینه دچار گشته است.
و بسا چیزهای دیگر که فقط
ملایان میتوانند به آن بیاندیشند .
خوردن حق اهلبیت بزرگترین جنایت معاویه است
نگین و شاه سطر و فراز اصلی تمامی این گزارشات
این است که معاویه و طبعا قبل از آن سه خلیفه قبلی منهای علی حق اهل بیت را پایمال
کرده اند و خورده اند!. این پایمال شدن حق و خوردن حق اهل بیت که بیش از دوازده قرن ورد زبان ملایان و شاه
بیت تمام گفتارها و تفسیرها و تحلیلهای آنانست با خروارها حدیث و نوشته تا عرش
اعلا فرا رفته و سرانجام این کلام بر زبان الله جاریانده! شده است که هست و نیست، و
زمین و حکومت بر آن و نهایتا بر تمام مسلمانان و غیر مسلمانان حق اهل بیت است و نهایتا
دوازدهمین امام از زنجیره همین اهلبیت از چاهی در سامرا یا مسجد جمکران ظهور خواهد کرد و کل کره زمین را در زیر علم
عدل در خواهد آورد .
در راستای همین تئوری هم در شرایط کنونی نمایندگان و میراث
بران اهل بیت در ایران سی و هفت سال است بر گرده همگان سوارند و بر اثر کثرت و
غلظت عدالت حضرات !بدون تعارف میلیونها نفر به روان معاویه فرضی دوران خودمان یعنی مرحوم شاه در ته دل درود
میفرستند که بسا و بسا قابل تحملتر از
آخوندهای حاکم و میراث داران اهلبیت است.
درود بر چنگیز خان و امیر تیمور رضی الله و عنه! مرگ بر معاویه و یزید
لعنت الله
مساله محوری و مضحک حق
سیاسی و تاریخی و ازلی ابدی اهلبیت چنان معیار مشروع و نامشروع و خادم و خائن قرار
گرفته که نه تنها معاویه و یزید ،بلکه قبل از انها با وقاحت تمام ، و توهین و
تحقیر بیش از یک میلیارد مسلمان سنی، سه خلیفه اول به زیر تیغ داوری غیر تاریخی
ملایان رفته اند و قرنها در سراسر ایران منبری شده اند ولی یکبار بر منبر از چنگیز
و تیمور و آقا محمد خان و بسیاری از جبارانی که دایره جنایاتشان گسترده تر از یزید
و معاویه علیه توده های مسلمان بوده است سخن گفته نشده! و چرا؟
جواب دادن به این مساله
برای آخوندها و تاریخ آخوندی مشکل نیست! چنگیز و تیمور و آقا محمد خان هرچه کرده
اند و کشته اند حق اهلبیت را (که میراث بران آن از زمان نواب اربعه ملایان هستند)
زیر پا نگذاشته اند بلکه در موارد بسیار حامی و تکیه گاه آخوندها بوده اند و
بیشترین کوشش را برای تعمیر و عظمت بخشیدن به مقابر اهل بیت و صدها امامزاده و سید
و ملا را همین جباران جنایتکار علاقمند به اهل بیت انجام داده اند. میتوانید
تاریخ بر پائی گنبد و بارگاه برای مقدسین و وابستگان به اهلبیت رااز نظر بگذرانبد.
مدارک سخن میگویند وهمه چبز روشن است
بعنوان مثال نخستین بار
مهدی خلیفه عباسی بر مزار حسین ابن علی و بعدها مامون بر آن گنبد و بارگاه ساختند
. از اینان یادی نمیشود چون خود اینها حق اهلبیت را خورده اند. دیلمیان و سلجوقیان
کوشش زیادی در بنای مقابر نمودند و بعدها ایلخانان مغول شاخه جلایریان از کسانی
بودند که به گنبد و بارگاهها بویژه مزار حسین ابن علی رسیدگی فراوان کردند
پادشاهان صفوی و قاجار نیز با رسیدگی به مزارات اهل بیت هم استخوان از بار جنایات
خود سبک کردند هم ملایان را خشنود ساختند و هم نشان دادند به اهلبیت و حق آنان
اعتقاد دارند!.
. میتوانید تاریخ را از
این زاویه و از زاویه همراهی و همیاری شاهان و شیخان بطور مستقل ببینید در کنار هر سلطان جباری در
کنار ارتشبدان و جلادان و زندانبانان، فقیهان و علمای دین را حتما خواهید یافت که
دعا گویان واز زمره حامیان ظل الله هستند، بنابراین عیبی نیست که آقا محمد خان قاجار در
کنار مزار علی ابن ابیطالب در نجف و تحت حمایت ملایان دفن شود و نام چنگیز و تیمور
نامی غیر ممنوع برای نامیدن کودکان مسلمان باشد ولی از کنار نام یزید و معاویه و
خلفای اموی و عباسی و همچنین نامهای ابوبکر و عمر عثمان وعایشه برای اینکه حق اهلبیت را
خورده و به آنها ستم کرده اند نمیتوان رد شد که معیار حق اهلبیت است و نه دوایر
کشتار و جنایت .
در کادر تاریخ و سنت
آخوندها که متاسفانه همه ما قرنها گرفتار آن بوده و هنوز هم هستیم باید برای هفتاد
و دو تن که آماج جباریت حکومت یزید شدند به دلیل اهل بیت بودن تا قیام قیامت بر سر زد و گریست ولی برای کرمانی
که هزاران تن ازمردانش در زیر تیغ جلادان آقا محمد خان کور و سر بریده و زنانش در
زیر پیکرهای سربازان متجاوز شخم خوردند و برای دهلیی که سه روز عرصه کشتار سربازان
نادرشاه بود و برای دهها و صدها شهری که
در طول قرنها و سلسله ها ویران و کشتارگاه شدند نه باید روضه ای خواند و نه باید
دهان به لعنت بانی این کشتارها گشود که آقا محمد خان در حرم امن علی ابن ابیطالب
آرمیده و احتمالا با شفاعت اهلبیت پس از مداوا عازم بهشت شده تا داد دل دوران
حیاتش را از حوریان بستاند و درد کهن فراموش شودو نادرشاه سپهسالار جنگاور و شجاع
و بیرحم که صلاحیت نظامی اش تردید بردار نیست، در چند صد متری حرم امام رضا در
آرامش است.
کدام حق؟!نظریه ای مضحک و ضد تاریخی
در عرصه عمل که عجالتا حق
اهل بیت در دست خمینی و خامنه ای بود و هست اما در عرصه تئوری و نگاهی خردمندانه
میشود نخست به مضحک بودن این نظریه آخوندی حتی در داوری برای شناخت جباریت و جنایات معاویه
و یزید مقداری اندیشید و پرسید براستی کدام حق؟ اهل بیت بطور واقعی چه حقی دارند؟ این حق را از کجا به دست
آورده اند؟ مگر عرصه جدال بر سر قدرت ، صحنه حق الهی و یا غیر الهی است؟
با تکیه بر تئوری حق اهلبیت ما با یک تئوری بسیار مضحک که اساسا عنصر حرکت و تغییر
را از تاریخ میگیرد و میمیراند روبرو هستیم. قبول تئوری حق اهلبیت یعنی
اینکه خدای محیط بر جهان همه چیز را از پیش تعیین و فیکس کرده است و از
زمان اهلبیت تا پایان عمر زمین ما باید فقط متوجه حفاظت از حق اهلبیت باشیم
و این اهل بیتند که حرکت تاریخ را بر عهده دارند کار ما اطاعت است و حرمت
نهادن این خق و نه چیز دیگر!. اما واقعیت تاریخ چه میگوید؟
عرصه تاریخ در تمام چهان ،
در طول تاریخ و در تمام کشورها و حکومتها، از عصر دیکتاتوریهای خام و خشن تا زمان
پارلمان و مجلس و صندوق رای،صحنه کشاکش نیروهای سیاسی و اجتماعی با ایده های
گوناگون بر سر به دست آوردن قدرت بوده و هست و حق از پیش تعیین شده ای نه وجود
داشته ونه وجود دارد.
در روزگار گذشته شمشیرها و
بعدها تفنگ و توپ و قرارداهای سیاسی حق و ناحق بودن را تعیین میکردند و الان رای و
صندوقهای انتخابات و احزاب و پارلمانها و امثالهم و در این راستاست که میتوان سیما
و نقش واقعی چنگیز خان و تیمور و نرون و هیتلر و نیز کورش و کریمخان زند و خمینی و
خامنه ای و استالین و لنین و گورباچف و لینکلن و نیروها و تاریخشان را شناخت.
در یک نگاه درست ،دیکتاتورهای
جبار نیز چون انقلابیون ولیبرالها و
دموکراتها چهرهائی تاریخی هستندو در این راستا ،و نه حق اهلبیت است که تکلیف را روشن میکند،که علی و معاویه
و یزید و حسین هر یک برعرصه تاریخی
اجتماعی و اجتماعی قابل شناسائی هستند و نه در پهنه احادیث و اینکه مادر آن یک هزار
پرچم به نشانه رابطه با صدها مرد بر بام سرای خود زده و مادر این طاهره زمان و
پاکیزه ترین زن تاریخ و سیده النسا العالمین بوده است. و آن یک مظهر پاکیزگی اخلاق
و این یک مفعول و دچار بیماری... بوده است.
تاریخنویسی و تئوری
بافیهای آخوندی مضحک و مبتذل و مسخره، و مضحکتر و مبتذل تر از این تئوریها متاسفانه باور من و ما در طول قرنها بخصوص دوران
معاصر به این مزخرفات است
سئوالاتی که میشود مطرح کرد
دوباره تاکید میکنم تاریخنویسی ملایان در
طول دوازده قرن جز جهل و دروغ و خرافه و خفت و جز خوراک فکری مغزهای علیل و عقب
مانده و موجب معلولیت ذهنی مضاعف آنها نبوده و نیست
با این تاکید با هم بر
پایه اسناد تاریخی و رویدادهائی که منطق و خرد آن را در میابد به دادگاه تاریخ
برویم و فارغ از اینکه مادر معاویه یا یزید دچار انحراف اخلاقی بوده و اینکه
معاویه از زمره جباران بوده این سئوالات را از داور تاریخ بپرسیم ومعاویه را از
آغاز نوجوانی تا لحظه مرگ گام به گام جلو بیاوریم و جواب بخواهیم و بیندیشیم.
الف:
برای چه پیامبر بعنوان خرد
و شعور مطلق در ارتباط با روح و جان جهان توسط وحی، معاویه را بعنوان یکی از کاتبان
وحی برگزید.آیا میدانست چه میکند یا نمیدانست؟
ب:
بر اساس روایت تاریخ و
اسناد و نه فقط حدیث، برای چه در سال نوزده هجری عمر به دلیل شجاعت معاویه در حمله
و فتح قیساریه او را بجای برادرش یزید فرمانروا و والی شام کرد کرد و بر خلاف سنت
خود که هر دوسال کارگزاران را عوض میکرد معاویه را در سمت خود باقی گذاشت (- التراتيب الاداريه ج1ص269). چرا عمر که به
سختگیری در اجرای عدالت معروف بود معاویه را جوانمرد عرب مینامید! (الاستيعاب
ج3ص397)
ث:
به چه دلیل خلیفه سوم عثمان
خلیفه قدرتمندی که دو بار داماد پیامبر اسلام شده بود فرمانروائی او را در دوران
خود بر شام تثبیت و تائید کرد.
در اینکه در دوران عثمان قدرت بنی امیه رو به
افزونی گذاشت تردیدی نیست ولی مساله تنها این نیست وبه روایت تاریخ غیر آخوندی
معاویه در این دوران در شام با شیوه حکومت خود بخشهای زیادی از مردم را به خود جلب
و جذب کرده بود بطوریکه پس از حکومت علی با پشتیبانی همین مردم ارتشی عظیم آراست و
به بهانه خونخواهی عثمان و اینکه علی ابن ابیطالب از تحویل دادن قاتلان عثمان سر
باز میزند نهایتا در کنار حکومت علی
فرمانروائی مستقل خود را بمثابه حکومتی در حکومت ادامه داد.
ماجرای شورشی که به قتل
خلیفه سوم انجامید و تضاد خانواده ابوبکر با عثمان و عایشه از ستونهای این شورش
بود و حوادث بعد از آن نشان میدهد مردم و جامعه پس از عثمان نه بر پایه حق و حقوق
اهلبیت مورد نظر آخوندها بلکه روال معقول و منطقیی که تاریخ و اجتماع وقت دنبال
میکند عمل کردند .
قبل از آن پس از ترور عمر توسط فیروز، نه بر پایه حق و حقوق
اهلبیت!! بلکه بر پایه شورا، شورای شش نفره ای تشکیل شد که علی نیز در زمره این شش
تن بود و این شورا عثمان را برگزید و علی رای شورا را پذیرفت.همین جا توجه میدهم
که تمام روضه خوانیهای ملایان و نفرین و لعنت عثمان توسط علی جز یاوه نیست علی تا
پایان و حتی در جریان شورش کوشش بسیار و میتوان گفت جانانه و درخشانی نمود که
عثمان را از خطر نجات بدهد ولی به دلایل مختلف منجمله ورود عایشه و حفصه زنان
پیامبر به صحنه شورشها ونیزبسیاری از بزرگان صحابه و جنگاوران خوشنام و همچنین سیاست معاویه موفق نشد و عثمان به قتل
رسید.
برخورد علی با مساله
برخوردی هوشیارانه و مسئولانه بود. او بر خلاف ملایان دروغپرداز که تاریخ را بر
اساس حق اهلبیت بررسی میکنند نه به اهلبیت و حق اهل بیت بلکه به حکومت و دولت تازه ای میاندیشید
که با قتل عثمان در گرداب بحرانهای فراوان فرو مبرفت و همینطور هم شد و نهایتا خود
علی هم قربانی بحرانهای پس از قتل عثمان و شورشها و تضادهای داخلی شد و تاریخ
اسلام پس از او راهی دیگر در پیش گرفت.
.پس از قتل عثمان شورشیان مصر علی را برگزیدند. شورشیان کوفه از زیبر بن عوام و شورشیان بصره از طلحه حمایت کردند و
نهایتا و پس از کشاکشهائی چند و حمایت مردم مدینه که از این شورش گسترده که به قتل
خلیفه انجامیده بود در وحشت بودند علی به ر ای و با بیعت شورشیان زمام خلافت را در
دست گرفت.از قتل علی در کشاکش جنگها و تضادهای علی و پیروزی معاویه قبل از این به
اشاره سخن گفته شد و این بخش نیز لازم بود توضیح داده شود تا بدانیم چگونه باید
یزید ودوران حاکمیت یزید را بعنوان یک امپراطور و نه یک سگباز شرابخواره بر میلیونها تن و چند میلیون کیلومتر مربع که جغرافیای
امپراطوری اسلام ان روزگار بود نگریست. در این راستاست که میتوان یزید را و نیز حسین و
ماجرای یزید و حسین را در عرصه تاریخ و فارغ از تئوری حق اهلبیت دریافت.
پایان قسمت دوم
شانزده اوت 2016
سلسله امویان و سیمای واقعی یزید و معاویه اسماعیل وفا یغمائی
مساحت امپراطوری امویان بالغ بر سیزده میلیون و چهارصد هزار کیلومتر بود |
سلسله امویان و سیمای واقعی معاویه و یزید
(بخش اول)
اسماعیل وفا یغمائی
بیاد جانباختگان کشتارهای سال 1367
اشاره نخست
قبل از این در یاداشتهای خود، در باره
مسائل تاریخی و بخصوص تاریخ شیعه بارها و بارها تاکید کرده ام تاریخ را
باید درست دید و درست بررسی کرد و درست نوشت تا مفید افتد.تاریخ را نباید
با گرایشات شخصی و مذهبی و ناسیونالیستی و غیره رنگ آمیزی کرد و بر این
روال تاریخ آخوند نوشته یا تاریخی را که توسط شبه ملایان بدون ریش با
پیشدواریهای نادرست نوشته شده را باید یکسره به زباله دان ریخت.
این تاریخ، تاریخ آخوند نوشته در وجه
غالب خود چیزی جز روضه خوانی، وجز خیالپردازیهای آخوندی،جز عظمت دادنهای بی
پایه یا کاریکاتوریزه کردن به شخصیتهای مورد نظرشان در جهت تحمیق و خرافه
پراکنی نیست. آخوندها نه فقط شخصیتهای تاریخی بخصوص تاریخ اسلام بلکه در
موارد بسیار کل تاریخ را منبری کرده اند!.
برای شناخت تاریخ منجمله تاریخ شیعه باید فارغ از قلمرو تعصب و تقدس دست به کار شد تا واقعیت تاریخ را به تماشا ایستاد. برای نمونه نگاهی میاندازیم به چهره هائی که بعنوان سمبلهای ظلم و شر و جنایت قرنها اذهان عام و خاص را مشغول کرده و هنوز هم از سیاهترین چهره های تاریخ شیعه اند، معاویه و یزید!. به راستی معاویه و یزید که بودند؟ آیا درجه جنایت و خونریزی خود و حکومتشان از بسیاری آز شخصیتها و حکومتهای ایران و سایر کشورهای جهان بیشتر بود؟آیا بواقع و از نظر تاریخی ودر ترازوی داوری تاریخ معاویه و یزید و شدت و درجه جنایاتشان با حکومت ملایان قابل مقایسه است؟ آیا یزید با بازماندگان حسین همان کرد که ملایان با زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت انجام دادند.یزید و معاویه و امثال آنها را از قاب های هذیان و خیالپردازی بیرون آوریم و ببینیم و بشناسیم آنگاه معنای منبری کردن تاریخ را بهتر خواهیم دانست.
آنچه که آخوندها گفته اند و ما در طول نسلها باور کرده ایم و بر سر و سینه کوبیده ایم این است که معاویه شخصیتی دوزخی و یزید قاتل امام حسین، شخصیتی لعنت شده وزنباره و شرابخواره و منحرف جنسی و... امثال اینها بود که آمد و رفت و سر از جهنم در آورد.تمام حکایت منفور بودن و ملعون بودن تاریخی معاویه و یزید از این زاده میشود که معاویه در برابر علی ایستاد وحق رهبری او را خورد! و یزید پاره تن پیامبر امام حسین را کشت! ولی واقعیت چیست؟آیا اگر معاویه حق رهبری علی را نخورده و یزید امام حسین را نکشته بود و تمام کارهای دیگر را انجام داده بود این چنین داوری میشد؟ در تاریخ ایران و اسلام دهها شخصیت خشن تر و بیرحمتر و خونریزتر از معاویه و یزید وجود داشته اند که چون منبری نشده اند حتی بر فراز گورشان گنبد و بارگاه نیز ساخته اند!. برویم و ببینیم تاریخ در چشم انداز بی گذشت و واقعی و قانونمندیهای خود چه میگوید. تاریخی که هیچ ائینی را جز واقعیت و هیچ تقدسی را جز حقیقت به رسمیت نمیشناسد وبا بهشت و دوزخ سرو کاری ندارد. بهشت و دوزخ تاریخ بر روی همین زمین و در گذر از زمان است و بس.
برای شناخت تاریخ منجمله تاریخ شیعه باید فارغ از قلمرو تعصب و تقدس دست به کار شد تا واقعیت تاریخ را به تماشا ایستاد. برای نمونه نگاهی میاندازیم به چهره هائی که بعنوان سمبلهای ظلم و شر و جنایت قرنها اذهان عام و خاص را مشغول کرده و هنوز هم از سیاهترین چهره های تاریخ شیعه اند، معاویه و یزید!. به راستی معاویه و یزید که بودند؟ آیا درجه جنایت و خونریزی خود و حکومتشان از بسیاری آز شخصیتها و حکومتهای ایران و سایر کشورهای جهان بیشتر بود؟آیا بواقع و از نظر تاریخی ودر ترازوی داوری تاریخ معاویه و یزید و شدت و درجه جنایاتشان با حکومت ملایان قابل مقایسه است؟ آیا یزید با بازماندگان حسین همان کرد که ملایان با زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت انجام دادند.یزید و معاویه و امثال آنها را از قاب های هذیان و خیالپردازی بیرون آوریم و ببینیم و بشناسیم آنگاه معنای منبری کردن تاریخ را بهتر خواهیم دانست.
آنچه که آخوندها گفته اند و ما در طول نسلها باور کرده ایم و بر سر و سینه کوبیده ایم این است که معاویه شخصیتی دوزخی و یزید قاتل امام حسین، شخصیتی لعنت شده وزنباره و شرابخواره و منحرف جنسی و... امثال اینها بود که آمد و رفت و سر از جهنم در آورد.تمام حکایت منفور بودن و ملعون بودن تاریخی معاویه و یزید از این زاده میشود که معاویه در برابر علی ایستاد وحق رهبری او را خورد! و یزید پاره تن پیامبر امام حسین را کشت! ولی واقعیت چیست؟آیا اگر معاویه حق رهبری علی را نخورده و یزید امام حسین را نکشته بود و تمام کارهای دیگر را انجام داده بود این چنین داوری میشد؟ در تاریخ ایران و اسلام دهها شخصیت خشن تر و بیرحمتر و خونریزتر از معاویه و یزید وجود داشته اند که چون منبری نشده اند حتی بر فراز گورشان گنبد و بارگاه نیز ساخته اند!. برویم و ببینیم تاریخ در چشم انداز بی گذشت و واقعی و قانونمندیهای خود چه میگوید. تاریخی که هیچ ائینی را جز واقعیت و هیچ تقدسی را جز حقیقت به رسمیت نمیشناسد وبا بهشت و دوزخ سرو کاری ندارد. بهشت و دوزخ تاریخ بر روی همین زمین و در گذر از زمان است و بس.
ریشه های مشترک برادران خونی سه گانه
از زاویه ای تمام جنگ و دعوای سه
سلسله هاشمی، اموی و عباسی، در تاریخ سرزمینهای اسلامی و تاریخ اسلام جنگ
بر سر قدرت میان شاخه های یک فامیل است که به رنگ و لعابهای فراوان آمیخته
شده است.
قریش ( بمعنای شتر توانا) نام خاندان پیامبر اسلام است.
عبدمناف از بزرگان طایفه قریش دو پسر داشت . هاشم و و عبد الشمس.
هاشم جد اعلای پیامبر اسلام و خاندان هاشمی و امیه جد اعلای خاندان اموی و بنی امیه است
نسب محمد پیامبر اسلام تا عبدمناف بدینگونه است
محمّد پسر عبدالله پسر عبدالمطلّب پسر هاشم پسر عبدمناف پسر قصی ابن کلاب پرده دار کعبه
نسب معاویه بنیانگذار خاندان اموی بدینگونه است
معاوية پسر صخر پسر حرب پسر أمية پسر عبد شمس پسر عبد مناف پسر قصي بن كلاب پرده دار کعبه
میبینیم با چهار واسطه نسب پیامبر
اسلام و معاویه در عبد مناف به هم میرسند واین دو به یک ریشه واحد میرسند و
در همین رابطه میتوانیم اندکی پائین تر آمده و ریشه واحد و مشترک خونی و
فامیلی امام حسین و یزید را دریابیم
و اما بنی عباس
سلسله خلفای بنی عباس نیز به هاشم ختم
میشود . بنی عباس از نسل محمد فرزند علی فرزند عبد الله فرزند عباس فرزند
عبدالمطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصی ابن کلاب پرده دار کعبه
بودند
اینان در ابتدا برادران و در ادامه
عموزادگان سه گانه ای بودند که با اسلام بر عزت و قدرتشان افزوده شد و بعد
در جنگ قدرت رویاروی هم قرار گرفتند.تمام مشکل پس از پیامبر خود را نشان
داد
پس از پیامبر
مشکل پس از پیامبر خود را نشان داد. تاریخ آخوند ساخته و اقیانوس عظیم احادیث و تاکیدات پیامبر بر حاکمیت آل علی جز ترهاتی آخوند ساخته بیش نیست. اینهار ا پس ازقرن دوم هجری ملایان شیعه ساخته اند و جا انداخته اند.
روال منطقی حکومت و دولتی تازه پا همان
بود که گذشت. یعنی خلافت چهار تن از بزرگان بعنوان چهار خلیفه منتخب .این
شیوه با هر عیبی که داشته باشد بارها از شیوه امامت موروثی و ولایت فقیه
پسندیه تر است.
در فاصله حکومت چهار خلیفه اسلام به خروج از عربستان و فتح دیگر سرزمینها دست زد و قدرت و امکانات فراوان به دست آورد.
تاریخ واقعی به روشنی میگوید خلفای
چهارگانه روابطی در پایه و مایه بسیار دوستانه با هم داشتند.استراتژی آنها
حفظ نظام و رفعت نظام اسلامی بود و در این مسیر آنچه را که توانستند انجام
دادند. رویاهای عاطفی ما به دلایل مختلف مثلا سیمای علی را دگرگون کرده است
ولی عثمان و ابوبکر و عمر در حفظ نظام و رعایت موازین اسلامی تفاوتی با
علی در حفظ نظام و جا انداختن مکتب و مرام نداشتند. سعی هر چهارتن حفظ قدرت
اسلام و حفظ سیطره مسلمانان بر مللی بود که سرزمینهایشان فتح شده بود. سه
خلیفه از چهار خلیفه، عمر ، علی و عثمان با ترور جان باختند
ترور عمر
عمر ابن خطاب به دست پیروز نهاوندی ملقب به ابو لولو(اسم دختر پیروز مروارید به عربی لولو بود)ترور شد. پیروز زرتشتی و به روایتی مسیحی شده بود و گفته میشود در یک طرح که توسط هرمزان سپهسالار مسلمان شده ایرانی طراحی شد عمر ترور شد. پس از این ترور فیروز خودکشی کرد و خانواده او و هرمزان کشتار شدند. ترور عمرارتش اسلام و فتح ایران را تا مدتی متوقف کرد
ترور عثمان
عثمان سومین خلیفه از طایفه بنی امیه
شخصیتی ثروتمند و صاحب نفوذ و میانه روبودکه با دو تن از دختران پیامبر
ازدواج کرده بود. در زمان او قلمرو اسلامی بسیار و تا آفریقا گسترش یافت.
در دوره او قران جمع آوری شد.او سرانجام در هشتاد و دو سالگی و در جریان
اختلافات داخلی مسلمانان در خانه اش کشته شد. قتل عثمان پایان یکپارچگی
مسلمانان بود که در دوران علی به جنگهای فراوان داخلی انجامید.برخی از متون
در میان کشندگان عثمان از کسی بنام بهزاد همدانی که ایرانی بوده نام برده
اند که اعتبار آن قابل تائید نیست
ترور علی
دوران علی دوران اختلافات و انشعابات
میان مسلمانان بود. از زمره این انشعابات انشعاب خوارج بود که گروهی با
سامان و سازمان داشتند و بسیار جنگجو و بی پروا و سختگیر , و معتقددر مسائل
دینی بودند و علی بسیاری از آنان را کشت. در نهایت خوارج ، شاخه ابن ملجم و
دوستانش تصمیم گرفتند علی و معاویه و عمرعاص را ترور کنند و اسلام را از
خطر نجات دهند. ترور علی تروری کاملا سیاسی و مکتبی و توسط افرادی که خود
را مسلمان میدانستند صورت گرفت. از میان سه ترور تنها ترور علی انجام شد و
دو تروردیگر ناموفق ماند.
با کشته شدن علی تاریخ اسلام وارد دوری
دیگر شد.برخی ابن ملجم را ایرانی دانسته و نام او را بهمن پور جازویه
دانسته اند که درست به نظر نمیرسد.بهمن پور جازویه از سرداران رشید و میهن
پرستی بود که سالها قبل از آن جانباخته بود.کارکرد و روزگار و چند و چون
زندگی علی در تاریخ ثبت شده و قابل دسترسی است اما ملایان شیعه همانقدر که
درزشت نمائی سه خلیفه اول بعنوان غاصبان حق علی کوشیده اند در رمانتیزه
کردن سیمای علی ابن ابیطالب کوشش نموده و طی قرنها موفق شده اند سیمائی از
او را طراحی کنند که در عمق جان و روان نسلها و فصلها جا گرفته است و هنوز
نیز ما با این سیما سر میکنیم.علی نه زن و چندین کنیز و چهارده پسر و نوزده
دختر داشت. مزار او تا دوران هارون الرشید ویرانه بود و هارون نخستین کسی
بود که آرامگاهی برای او بنا کرد.
امویان
جنگ بر سر قدرت میان عموزادگان همخون
مدتها بود که در خفا وجود داشت.تا زمان چهار خلیفه این آتش درحاشیه و در
خفا زبانه میکشید. از بنی عباس هنوز خبری نبود ولی باخلافت عثمان که از
تبار اموی بود بنی امیه دروازه های قدرت را بر روی خود گشوده یافت. در
دوران علی ،معاویه که از سیاستمداران و حاکمان قدرتمند اموی بود و در حقیقت
حکومتی در حکومت برای خود ایجاد کرده بودرو در روی علی ایستاد.
سیمای معاویه
ترور علی ستاره بخت امویان را طالع
کرد. پس از علی حسن فرزند علی به آسانی کنار زده شد و با معاویه عهد نامه
صلح امضا کرد. نگاهی به جنگ امام حسن و سپس به عهد نامه صلح ما را بیشتر
با ماجرا اشنا میکند.
پس از این ماجراها معاویه که از کاتبان وحی، ازمجاهدان جنگ حنین در زمان پیغمبر و جنگ یمامه در زمان ابوبکر و حاکم اردن در زمان عمر و فرمانروای دمشق در دوران عثمان بود و تجارب زیادی در طی این سالها آموخته بود بعنوان اولین خلیفه اموی با قدرت تمام سکان و زمام قدرت را در دست گرفت.معاویه برادر زن پیامبر برادر ام حبیبه بود و از این زاویه از نزدیکان پیامبر اسلام بود
جنگ و صلح
در سال چهلم پس از هجرت بعد از کشته شدن علی مردم عراق با امام حسن بیعت کردند.اولین کسی که با امام حسن بیعت کرد قیس بن سعد بود.قیس بن سعد سردار سپاهی بود که علی با چهل هزار کس برای نگهبانی از کلنی های مهاجر عرب در اذربایجان اماده کرده بود.
امام حسن با لشگر بسوی مدائن حرکت کرد و قیس بن سعد را بهمراه دوازده هزار
نفر به سمت مسکن جایی که معاویه با سپاه شام در انجا اردو زده بود روانه
کرد.
در این میان که امام حسن در مدائن اردو زده بود در میان سپاه شایعه شد که
قیس بن سعد کشته شده و لشگر امام حسن شروع به فرار کردند و خود لشکریان سراپرده امام
حسن را غارت نمودند انچنانکه برای بردن فرشی که زیر پای امام حسن بود به
امام حسن ضربت زدند. چون امام حسن پراکندگی کار خود بدید پیک نزد معاویه
فرستاد و طلب صلح کرد.(تاریخ طبری ، جلد 7 ، صفحه 2714)
عهد نامه وشرایط صلح امام حسن با معاویه
عهد نامه صلح حاوی نکات جالبی است که بیشتر ما را با روحیات طرفین به طور واقعی اشنا میکند.
در این عهد نامه قرار شد:
انچه در بیت المال
کوفه هست به امام حسن تعلق گیرد و هم چنین خراج شهر دارابگرد (از شهرهای
آباد و بزرگ پارس ایران) متعلق به امام حسن شود. (تاریخ طبری ، جلد 7 ، صفخه 2715)
هر سال مبلغ دو میلیون درهم نیز به امام حسین پرداخت شود. (اخبارالطوال ، صفحه 241).قابل ذکر است که مقرری سالیانه امام حسن و امام حسین در زمان عمر
سالیانه 5 هزار درهم بود که در زمان معاویه به سالی یک میلیون درهم (معادل 4 هزار کیلو نقره) رسید. (تاریخ تمدن اسلام ، جلد 4 ، صفحه 88)
روابط امام حسن و امام حسین با معاویه
بر خلاف اسناد و روضه خوانی های آخوندی پس از امضای قرارداد صلح رابطه معاویه با امام حسین و امام حسن و بطور متقابل خوب بود و بنظر میرسد هر دو تن موقعیت مستحکم سیاسی معاویه را بعنوان فرمانروا وخلیفه مسلمانان درک کرده و با او به مدارا و صلح رفتار میکردند. آخوندها در طول قرنها قرارداد صلحی خیالی را اختراع نموده اند که هیچکس نمی تواند این سند را بطور کامل بیابد. این سند مضحک که هر تکه آن را در جائی باید جستجو کرد قرارداد میان یک شکست خورده با یک فاتح است که در آن فرد شکست خورده با قدرت تمام ! از پیروزمند میخواهد که به خواستهای او تن دهد! و طرف پیروزمند یعنی معاویه همه شروط را میپذیرد!! واقعیت این است قدرت سیاسی و نظامی معاویه آنچنان بود که بازی را برد و امام حسن نیز بعنوان طرف مغلوب به درستی این واقعیت را درک کرد و به آن تن داد.معاویه نیزپس از پیروزی سیاسی و نظامی، به دلیل خویشاوندی و همخونی و احترام به قریش و هم به دلیل اینکه این دو نوه های پیامبر بودند در بذل احترام و رسیدگی به آنها کوتاهی نمیکرد معاویه تنها وقتی به خشونت روی می اورد که نظام او و قدرت او به خطر افتد و چون این خطر رادر آن هنگام احساس نمیکرد دلیلی برای بد رفتاری نداشت . تاکید میکنم روضه خوانیهای آخوندها پشیزی ارزش تاریخی ندارد و جز کذب محض نیست.
روابط امام حسن و امام حسین با معاویه
بر خلاف اسناد و روضه خوانی های آخوندی پس از امضای قرارداد صلح رابطه معاویه با امام حسین و امام حسن و بطور متقابل خوب بود و بنظر میرسد هر دو تن موقعیت مستحکم سیاسی معاویه را بعنوان فرمانروا وخلیفه مسلمانان درک کرده و با او به مدارا و صلح رفتار میکردند. آخوندها در طول قرنها قرارداد صلحی خیالی را اختراع نموده اند که هیچکس نمی تواند این سند را بطور کامل بیابد. این سند مضحک که هر تکه آن را در جائی باید جستجو کرد قرارداد میان یک شکست خورده با یک فاتح است که در آن فرد شکست خورده با قدرت تمام ! از پیروزمند میخواهد که به خواستهای او تن دهد! و طرف پیروزمند یعنی معاویه همه شروط را میپذیرد!! واقعیت این است قدرت سیاسی و نظامی معاویه آنچنان بود که بازی را برد و امام حسن نیز بعنوان طرف مغلوب به درستی این واقعیت را درک کرد و به آن تن داد.معاویه نیزپس از پیروزی سیاسی و نظامی، به دلیل خویشاوندی و همخونی و احترام به قریش و هم به دلیل اینکه این دو نوه های پیامبر بودند در بذل احترام و رسیدگی به آنها کوتاهی نمیکرد معاویه تنها وقتی به خشونت روی می اورد که نظام او و قدرت او به خطر افتد و چون این خطر رادر آن هنگام احساس نمیکرد دلیلی برای بد رفتاری نداشت . تاکید میکنم روضه خوانیهای آخوندها پشیزی ارزش تاریخی ندارد و جز کذب محض نیست.
در سفرهای معاویه به مکه و مدینه . امام حسن و امام حسین از
اولین کسانی بودند که به پیشواز معاویه می شتافتند و معاویه را در اغوش می
گرفتند. (اخبار الطوال،صفحه 243) (روضه الصفا ، جلد 3 ، صفحه 80-83)
رابطه امام حسین با معاویه و در رابطه با نظام وقت به شکلی بود که در سال 49 هجرت بفرمان معاویه امام حسین در ارتش معاویه، ارتش اسلام در جنگ قسطنطنیه شرکت کرد.یزید نیز در این لشکر کشی شرکت داشت (زندگانی امام حسین، صفحه 122)
بطور خاص امام حسین در نامه ای که به معاویه نوشت تاکید کرد من
خواهان مقابله و جنگ با تو نیستم و یه یارانش گفت :تا زمانی که معاویه
زنده است باید خانه نشینی را پیشه خود سازید. (اخبار الطوال، صفخه 272) (روضه الصفا، جلد 3 ، صفحه 15)
پس از این ماجراها معاویه که از کاتبان وحی، ازمجاهدان جنگ حنین در زمان پیغمبر و جنگ یمامه در زمان ابوبکر و حاکم اردن در زمان عمر و فرمانروای دمشق در دوران عثمان بود و تجارب زیادی در طی این سالها آموخته بود بعنوان اولین خلیفه اموی با قدرت تمام سکان و زمام قدرت را در دست گرفت.معاویه برادر زن پیامبر برادر ام حبیبه بود و از این زاویه از نزدیکان پیامبر اسلام بود
معاویه سیاستمداری زبده و با هوش بود و
در راه تثبیت قدرت همان شیوه هائی را به کار گرفت که در طول تاریخ اکثر
طالبان قدرت از روزگاران گذشته تا بحال به کار مبگبرند.
بخشندگی، بذل مقام و منصب، دادن جیره و
مواجب ، هوشیاری، خریدن مخالفان و اگر لازم بود لجنمال کردن وتبلیغات
منفی و در نهایت نابودی آنان از شیوه های او بود .معاویه پس از بهدست
گرفتن خلافت از مشهورترین سیاستمداران و سرداران عرب برای تثبیت خلافت
استفاده کرد او همچنین قبایل قدرتمند یمنی را پشتیبان خود قرار داد.
معاویه بعنوان بنیادگذار سلسله اموی
سلسله ای که گسترش جغرافیای اسلام مرهون او و سلسله اوست سعی میکرد مناصب
مهم حکومتی را در انحصار قریش و به خصوص بنیامیه نگه دارد.معاویه مردانی
همچون عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، بُسر بن ابی ارطاة، مروان
بن حکم و ثابت بن ارطات را با تطمیع، دور خودش جمع کرد.
مورخان، معاویه، عمروعاص، زیادبن ابیه،
و مغیرة بن شعبه را از رجال باهوش عرب میدانستند؛ یکی از تاریخ نویسان
دربارهٔ این چهارتن چنین میگوید:بردبارتر و صبورتر از معاویه و چابکتر و
سخیتر از عمروعاص ویکدل و یک زبانتر از زیاد کسی را ندیدهام. درون و
بیرون این مرد اخیر از هرجهت یکسان بود. اما مغیره اگر شهر هشت دروازهای
باشد و از هیچ دروازهٔ آن بدون فریب و فسون کسی بیرون آمدن نتواند، مغیره
از تمام آن هشت دروازه بیرون میجهد»
از منبری کردن آخوندی که بگذریم و به
صحنه تاریخ باز گردیم. معاویه سیمائی است که دهها بار در تاریخ ایران و
جهان تکرار شده است. او در خشونت و کشتار مثل بسیاری دیگر از حاکمانی است
که بدنامی او را ندارند.نگاه آخوندی شیعی و منبری کردن معاویه و امثال او و
اینکه او حق خاندان علی را برسمیت نشناخته و بر سر قدرت با آنها به چالشی
خونین پرداخته بر سیمای معاویه سایه لعنت انداخته است و از درک و شناخت
واقعی او ما را باز میدارد در حالیکه معاویه یک حکمران و یک خلیفه و یک
امپراطور بود،که مثل شاه عباس، یا نادر شاه یا ناپلئون یا حاکمان کنونی
ایران جز به حفظ قدرت ونمی اندیشید و در این راه مثل همه قدرتمداران
توجیهات خود را داشت. برای نقد معاویه نخست باید از حیطه خیالپردازی خارج
شد.
گور معاویه در دمشق |
در دوران معاویه
* فتوحات خارجی ادامه یافت.نواحی هم مرز عربستان آن دوران و بعدها بخارا و بیکند و خواش و کابل و زابلستان و سجستان و غور و سند و قسطنطنیه و قبرس و جزایر کوس و خیوس و ازمیرورقَه، طرابلس غرب، سَبرَه و فَزّان،و مصر و کارتاژ و بسیاری نقاط دیگر فتح شد
* فتوحات خارجی ادامه یافت.نواحی هم مرز عربستان آن دوران و بعدها بخارا و بیکند و خواش و کابل و زابلستان و سجستان و غور و سند و قسطنطنیه و قبرس و جزایر کوس و خیوس و ازمیرورقَه، طرابلس غرب، سَبرَه و فَزّان،و مصر و کارتاژ و بسیاری نقاط دیگر فتح شد
*ارتشی سازمانیافته و نیرومند و کار آمد ایجاد کرد.
*حقوق ارتشیان را دو برابر کرد به همین دلیل ارتش او ارتشی وفادا ربه او بود.
*او
نسبت به مسیحیان و پیروا ن.دیگر ادیان با مسامحه برخورد میکرد ولی با
خوارج و مسلمانانی که مدعی یا مزاحم خلافت بودند با قاطعیت و خشونت
برخورد میکرد در مورد خشونت معاویه اسناد آخوندی اعتباری ندارد و باید بطور
مستقل سیاست او را در این زمینه دنبال کرد.
*بورکراسی و دیوان اداری در زمان او بخوبی بازسازی شد.
*سیستم ودیوان مالیات در زمان او باز سازی و نوسازی شد.
*سازمان مراسلات و پست در زمان او پیشرفت فراوان کرد.
*سازمان
امنیت و اطلاعات بسیار نیرومند و گسترده ای بوجود آورد که بمدد آن سراسر
قلمرو زیر کنترل او بودو بسیاری از حرکتهای مخالف بمدد این سازمان کنترل یا
نابود شد.
*معاویه حکومت را در خاندان خود موروثی کردومسئله انتخاب خلیفه را که نمودهای دموکراتیکی در آن وجود داشت منسوخ کرد.
*در دوران معاویه بمدد دستگاه اطلاعاتی و ارتش امنیت در شهرها برقرار بود.
*در دوران معاویه قلمرو اسلامی از هر تعرض خارجی مصون بود.
*معاویه دیپلماسی فعالی داشت و با دولتهای همجوار پیمانهای زیادی در زمینه حسن همجواری و سرکوب شورشیان و امضا کرد.
*معاویه
بجز در دیدگه شیعیان و برخی فرقه ها ی دیگر در میان اهل سنت ونیز اعراب و
فرهنگ اعراب از احترام برخوردار است و بخصوص صبر، و هوشیاری سیاسی و و
بلاغت و سخنوری و شاعری وسخاوت او ستوده میشود .
*در دوران معاویه هنر نقاشی که در دوران خلفای قبلی مذموم شمرده میشد رونق یافت و دیوارهای کاخها و... با نقاشیهای دیواری اراسته شد.
معاویه بمدت هفتاد و چهار سال زندگی و
حدود بیست سال حکومت کرد و موفق شد در پایتخت خود دمشق پایه سلسله ای را
بگذارد که حدود صد سال بر نزدیک به چهارده میلیون کیلومتر مربع حکومت کنندو
در آن پرچم اسلام ولاالله الا الله را برافرازند.
وصیت نامه معاویه به یزید
سوم : عبدالرحمان بن ابوبکر که همه دلبستگی های او زن است و سرگرمی وقتی ببیند یارانش کاری کرده اند عبدالرحمان بن ابوبکر نیز همان کار را می کند .
وصیت نامه معاویه به یزید
پسرکم سفر و رفت وامد را از پیش تو برداشتم و کارها را هموار کردم و عربان را به طاعت تو اوردم مگر چهارکس از قریش :
اول : حسین بن علی که مردی است کم خطر نسبتی بزرگ دارد و غرابت با حضرت محمد چنانچه می بینم مردم عراق او را به قیام وادار میکنند اگر به حسین بن علی دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم گذشت می کنم.
دوم : عبدالله بن عمر مردی است که کار دین وی را از پا در اورده و اگر کسی جز عبدالله بن عمر نماند باتو بیعت می کند.
اول : حسین بن علی که مردی است کم خطر نسبتی بزرگ دارد و غرابت با حضرت محمد چنانچه می بینم مردم عراق او را به قیام وادار میکنند اگر به حسین بن علی دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم گذشت می کنم.
دوم : عبدالله بن عمر مردی است که کار دین وی را از پا در اورده و اگر کسی جز عبدالله بن عمر نماند باتو بیعت می کند.
سوم : عبدالرحمان بن ابوبکر که همه دلبستگی های او زن است و سرگرمی وقتی ببیند یارانش کاری کرده اند عبدالرحمان بن ابوبکر نیز همان کار را می کند .
پایان بخش اول
11 اوت2016میلادی
متن نوشتاری سخنان آیتالله منتظری درباره اعدامهای ۶۷
|
همه موبدان سرفگنده نگون
پر از هول دل دیدگان پر ز خون
از آن نامداران بسیار هوش
یکی بود بینادل و تیزگوش خردمند و بیدار و زیرک بنام
کزان موبدان او زدی پیش گام
دلش تنگتر گشت و ناباک شد
گشاده زبان پیش ضحاک شد
بدو گفت پردخته کن سر ز باد
که جز مرگ را کَس ز مادر نزاد
فردوسی
دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۷(دوم محرم ۱۴۰۹)؛ آیتالله منتظری، رودرروی اعضای هیئت مرگ - حسینعلی نیری(حاکم شرع)، مرتضی اشراقی(دادستان)، ابراهیم رئیسی(معاون دادستان) و مصطفی پورمحمدی(نماینده وقت وزارت اطلاعات)، اعدام زندانیان سیاسی را که با حکم آیتالله خمینی، ۵ مرداد[و درواقع ۶ مرداد] همان سال آغاز شده بود، شجاعانه زیر سئوال میبَرَد بخصوص وقتی از قاضی «شرع» هیئت مرگ میشنود «ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم...»
در فایل صوتی منتشر شده، سخنان حسینعلی نیری که در آغاز جلسه، به تعداد اعدامشدگان (تا ۲۴ مرداد ۶۷) اشاره نموده، شنیده نمیشود(اصلاً نیست). دو جای دیگر نوار هم صحبتها پیوستگی ندارد.
...
قاتلین زندانیان سیاسی بیتوجه به مضمون و جوهر اعتراض به حق آیتالله منتظری، هّم و غمشان توجیه کشتار و گرفتن مجوز برای ادامه آن بود. ضمن اینکه در رابطه با اعدامها، گزارش وقایع اتفاقیه در زندان(بویژه از سوی حسینعلی نیری)، با ناراستی همراه بود. به پانویس (گزارش کذب اعضای هیأت) مراجعه کنید.
...
فایل صوتیِ منتشر شده را تا آنجا که کلمات برایم مفهوم بوده، بصورت نوشتار درآوردهام. مطالب داخل کروشه افزوده من است.
آیتالله منتطری: اگه غیر از شما بود من اصلا کار نداشتم، چون نسبت به شما شناخت دارم و شما میدونید که من نه پسر خالهام جزو منافقین زندان باشه، نه پسر عموم و نه قوم و خویشم و نه با اینا رفاقتی داشتم.
بیش از همه من از اونا ضربه خوردم، هم تو زندان هم بعد زندان. پسر منو همینا به شهادت رسوندن، بزرگان ما رو همینها به شهادت رسوندن، اینا همه رو من میدونم.
ولی معذالک، من اونی که برام مهمه، آبروی اسلام و انقلاب و آینده کشور و آینده شخص آقای خمینی[است] و اونکه تاریخ چه جور قضاوت میکنه. و من یک آدم صریح الهجه هستم. همیشه اونیکه[اونچه] توی دلمه، نگه نمیدارم. بر خلاف آقایون که بعضیا با سیاست رفتار میکنن
به نظر من بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده از اول انقلاب تا حالا این کاری است که به دست شما که چهرههای خوبی هستید، یعنی شما چهرههایی که در دستگاه قضایی اگر چنانچه به ما میگفتند مثلاً معرفی کن مثلا میگفتیم آقای نیری، آقای اشراقی نفرات خوب و متدیناند.
به نظر من بزرگترین جنایت که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما رو محکوم میکنه به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزو جنایتکاران توی تاریخ مینویسند. این، بی رودربایستی.
حالا شاید از سادگی شما استفاده کردهاند و متاسفانه بدبختی ما این است که دستگاه قضایی ما در رأساش شخصی[عبدالکریم موسوی اردبیلی] قرار گرفته که خودش با این چیزها مخالفه، آون وقت مییاد توی نماز جمعه، آن جور شعار میده و وقتی هم که میخواد از امام سؤال بکنه، به جای اینکه بروند پیش امام و بگویند آقا به این وسعت مصلحت نیست و ضرر دارد، مینویسد حالا توی استانها اعدام کنیم یا توی شهرستانها؛ این سؤال را از امام میکنه. این بدبختی ما است که در راس دستگاه قضایی ما، بیرودر بایستی، همچین شخصی قرار گرفتهاست...
...
آقای پورمحمدی؛ درست است که الان مسوول است و تو اطلاعات است اما قبل از اینکه مسوول اطلاعات باشه آخونده. جنبه آخوندیش بر اطلاعاتیش میافزاید.
به نظر من این یک چیزی است که اطلاعات روش نظرداشت و سرمایه گذاری کرد و شخص احمد آقا پسر آقای خمینی هم از سه چهار سال قبل هی میگفت مجاهدین از روزنامه خونش و از مجله خونش و از اعلامیه خونش همه باید اعدام شوند. اینا یه همچین فکری میکردند. و حالا فرصت را مغتنم شمردند در این جریانی که منافقین اومدند به ما حمله کردند، این رو جا انداختند پیش امام، حالا هر جوری بالاخره چه جور به امام گفتند چطوری جا انداختند، بالاخره این جور کشک و ماست کردند و از امام نوشته گرفتند، دادند دست افراد و دیگه حالا این به کجا منتهی میشه و در آینده چی میشه؟
...
هفت نفر از اینا را تو باختران به دار زدین ببینید چه الم شنگهایی دنیا راه انداخته، بعد از این، اینهمه خانوادهها شما نمیدونید که، جالا دو ماه شما ملاقاتها را قطع کردین تلفنها را رو هم قطع کردین. بالاخره آخرش خانوادهها برخورد میکنند. وانگهی اصلا دستگاه قضایی کشور رو شما زیر سؤال بردین.
چندین سال شخص آقای نیری، این قاضی اون قاضی، تو این شهر تو اون شهر یکی رو محکوم کرده به ۵ سال یکی رو محکوم کرده به ۶ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۰ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۵ سال.
خب اینکه حالا ما بیآییم بدون اینکه فعالیت تازه باشه، بگیریم اعدامش کنیم این معنیش این میشه که ما همهمون گُه خوردیم. همه دستگاه قضایی ما غلط بود. معنیاش این نیست؟ حالا خودمونیم آخه ما میخواییم حساب بکنیم.
بعضی از قضات به ما مراجعه کردند و ناراحت بودند.
...
من یه وقتی یه نامهای خدمت امام نوشتم. این نامه امام. من این نامه را[که میبینید] خدمت امام نوشتم.
حسینعلی نیری: همون نامه اول دیگه
- بله،
- [نامه] ۹ بندی. بله؟
- هشت بندی. من نوشتم
بعد یک نامه دوم هم به امام نوشتم. اونا شنیدین؟
- هستش اونم[ان نامه]...معطلش نشیم.
- اینها را میخوام سریع به شما بگم...
نوشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیتالله العظمی امام خمینی مدظله العالی
می خوام بگم ماچقدر بدبختیم...[نامفهوم]
پس از سلام و تحیت، پیرو نامه مورخه ۹/۵/۶۷ برای رفع مسئولیت شرعی از خود، به عرض میرسانم.
[آیتالله منتظری رو به حضار میکنه و میگه:] من از اون جریان تا حالا باور کنین شبی نیست که دو سه ساعت فکرم ناراحت داره[ناراحت نباشه]، خوابم نمیبره. سه چهار ساعت فکرم را میبره. شما جواب خانوادهها را چی میخواین بدین؟ اینقدر گفتین جمهوری اسلامی و اینا، اینهمه گفتین شاه و رضاخان اعدام کرد. چقدر شاه اعدام کرد؟ بیاییم اعدامای خودمونا با اونا حساب بکنیم.
نوشتم: برای رفع مسئولیت شرعی از خود به عرض میرسانم سه روز قبل قاضی شرع یکی از استانهای کشور که مرد مورد اعتمادی میباشد. حالا بعد میگم کی بود با ناراحتی از نحوه اجرای فرمان اخیر حضرتعالی به قم آمده بود و میگفت: مسئول اطلاعات یا دادستان من یادم نبود کدوما را گفت - تردید از من است - از یکی از زندانیان برای تشخیص اینکه سرموضع است یا نه پرسید:
تو حاضری سازمان منافقین را محکوم کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری مصاحبه کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری برای جنگ با عراق به جبهه بروی؟ گفت آری، پرسید حاضری روی مین بروی؟ گفت مگر همه مردم حاضرند روی مین بروند؟ وانگهی از من تازه مسلمان نباید تا این حد انتظار داشت، گفت پس معلوم میشود تو هنوز سر موضعی و با او معامله سرموضع انجام داد و اعدامش کرد.
این قاضی شرع میگفت من هر چه اصرار کردم پس ملاک اتفاق آراء باشد نه اکثریت، پذیرفته نشد و نقش اساسی را همه جا مسوول اطلاعات دارد و دیگران عملا تحت تاثیر میباشند. حضرتعالی ملاحظه فرمایید. این نامهای است که به امام نوشتم. بهشم (به او هم] رسیده. ملاحظه فرمایید چه کسانی با چه دیدی مسوول اجرای فرمان مهم حضرتعالی که به دماء هزاران نفر مربوط است میباشند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
...
این شخص آقای...شما حدس هم که زدید. این شخص، آقای احمدی[بود و او] این جریانا به من گفت. من شب تا صبح فکر کردم. دیدم خب بعد از اون نامه[اول] که نوشته بودم اینا به من گفت. آخرش من برداشتم [نامه دیگهای] نوشتم. همه رفقای ما با نامه نوشتن مخالف بودند ولی دیدم من جواب ندارم روز قیامت. من وظیفه ام است...
نشستم نامه را نوشتم بعد از ظهری. اول مشورت کردم بعضیا گفتند نه فایده ندارد امام است و هیچ فایده ندارد. من نهارم رو خوردم....ناراحت...[و همین] نامه را که دادم خدمتتون[کپی نامه را به نیری و دیگران نشان میدهد] نوشتم.
...
[این] نامه را نوشتم فتوکپی کردم. دادم به یه کسی بُرد. بعد به آسید هادی گفتم به دفتر امام تلفن بزن فلانی یه نامه فرستاده، اونجا راش[راهش] بدند (بدهند)
گفت: اِ، پس بنا نبود شما [نامه را بنویسید]
گفتم خب حالا دیگه بالاخره من نوشتم.
این نامه دومی را هم، همین طور.
این نامه دومی هم... من شب تا صبح [خوابم نبرد و فکر کردم]...گفتم من مسئولیت دارم.[و نوشتم]
این نامه دوم که میره. میدند[می دهند] به امام. احمد آقا تلفن میزنه به آسید هادی که امام فرمودند که منافقین همین طور که نوشتم اینا بالاخره شرورند و چطور و اینا. اما این که شما نوشتید، مورد تعجبه. این شخص رو بگویید بیاد. این شخص رو بگویید بیاد و مطمئن هم باشد کسی کارش ندارد...
منم چون میدونستم که بالاخره نمیخواند[نمی خواهند] به امام برسه این جریان. معذلک، گفتم تلفن کردند این آقا را از اهواز آمد. دو روز هم وقت گذاشتند تا پیداش کردند. آمد اینجا بهش گفتم آقا جون تو اینا را به من گفتی درسته؟ بعد گفت [درسته و] قضایای دیگری هم هست.
[از یک زندانی صحبت کرد که] اینا را توی وصیت نامهاش نوشته: من رو به عنوان سر موضع گرفتند در حالی که من سر موضع نبودم و به جمهوری اسلامی معتقد بودم و حالا من مثلاً فرض یگیریم یه خوده اشتباه رفتم خانوادهام را توصیه میکنم که شما به انقلاب، به امام وفادار باشید.
بعداً برا من [موضوع دیگهای را] نقل کرد. گفت یک کسی برادرش زندان بود در آخر گفتند که خواهرش هم متهمه. رفتند و خواهرش را آوردند، خودش رو اعدام کردند، خواهرش دو روز بود اصلا آمده بود. ۱۵ سالش بود، به خواهرش گفتند خوب چی میگی؟ گفت خوب من به اینا علاقه داشتم، [یکی از اعضای هیئت] گفت چون برادرش اعدام شده این رو هم اعدام کنین و اعدامش کردند. گفتم خوب تو بعداً روز قیامت جواب خدا رو چی میدی؟
بهر حال ما اومدیم به این آقا گفتیم آقای احمدی این حرفهایی که نوشتی [و گفتی] درست است گفت آره. گفتم همینا خدمت امام بگو. کاغذا نشونش دادم که احمد آقا...[از قول امام گفته این شخص را بگویید بیاد...]
...
[به آقای احمدی گفتم] من برای آقا نوشتم که این حرفها را زدی و تو به آنجا برو، اگر بهت گفتند مثلاً پیش امام چیزه [نمیشه رفت]، بگو نه، امام مرا احضار کرده[است].
با اینکه من تلفنی پیغام دادم. رفته آنجا. حالا اینجا هی ما تلفن زدیم گفتند احمد آقا نیست. عرض کردیم بابا این قاضی است با عزته، [از اهواز اومده]دو میلیون (نفر)معطل[اونه] حالا امام او را احضار کرده و به احترام امام او را فرستادیم والّا ما داعی نداشتیم.
آقای[محمد علی] انصاری گفته بودند نه. احمد آقا نیست برو یک ربع به هشت بیا. رفته آنجا انصاری بهش گفته با امام هیچی نمیشه حرف بزنی، حق نداری با امام حرف بزنی، همین آقای محمد علی انصاری.
فقط دست امام را میبوسی. بعد میآیی مطالبی که داری بنویس. عصری احمد آقا میآید میدهی به احمد آقا. من هم رفتم دست امام را بوسیدم و آمدم و منتظر احمد آقا شدم.
[آقای احمدی خیلی اونجا] معطل شده بود. به خونوادهاش هم گفته بود من [زود]میام. [خلاصه] معطلش کردند که احمد آقا بیاد.
[بعدش هم گفت] من نوشتم دادم احمد آقا. احمد آقا گفت حاجی آقا، منتظری؟ گفتم بله. دادم و اومدم.
...
من پیش بینی میکردم که نگذارند بروند محضر امام برای اینکه ذهن امام رو بر نگردونند.
حالا مسئله اینه، شما چهرههای خوب بودهاید و از شما سوءاستفاده شد، تا حالا هم، کاراتونو کردین[حدود ۲۰ روز است زندانیان را «تعیین تکلیف» میکنید] من میدونم اینا رو، [اما] من روی این اصل، وظیفه[خودم] دونستم به شماها بگم خب حالا همه کاراتونو کردین...
میگین ببینیم نظر امام چیه؟ آخه ماه محرمه، ماه خدا و پیغمبره، از امام حسین اقلاً شرم بکنید.
ملاقات رو قطع کنیم و همینطور بیایم قصابی کنیم تو اونجا(در زندان)، [زندانیان را از سلولهاشون] بِِکشیم بیرون و تق تق تق... (و همه را از دم بُکشیم؟!)
هیچ جای دنیا همچین کاری هست؟
...
ما آدمایی هستیم که رادیو تلویزیون ما میگه، قاتل ایندیریا گاندی دو سال سه سال توی مرتبه دوم است، فرجام خواهی رفته حالا تازه دارن اعدامش میکنن.
در صورتیکه اینها[زندانیان] اغلب سر موضع شدنشون واسه برخورد تند امثال لاجوردی و افراد اینها بوده.
یه بچهایی بوده که اطلاعات و اینا سرش نمیشده. برخورد تند اینها، [این جور افراد، زندانی را] رو سر موضع کرده من هم بودم سر موضع میشدم وقتی میدیدم اینجور با من برخورد میکنند. من الان فکر کردم به شما چی چی بگم. باز من نشستم نوشتم نظرمو، همینو به شما بگم، من اینجا ده تا چیز یادداشت کردم به شما بگم. من به عنوان اتمام حجت میگم شما دیگه خودتون میدونین این یه امتحانی است برای شما
۱ - من بیش از همه شما از منافقین ضربه خوردهام، چه در زندان و چه در خارج زندان، فرزند مرا آنان به شهادت رساندند، اگر بنا بر انتقام جویی باشد من بیشتر باید دنبال کنم، ولی من مصلحت اسلام و انقلاب و کشور و حیثیت ولایت فقیه و حکومت اسلام را در نظر میگیرم، من قضاوت آیندگان و تاریخ را در نظر میگیرم.
ده دفعه تا حالا به احمد آقا گفتم والله من بیش از تو دلم برای امام میسوزه، من میخوام پنجاه سال دیگه برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگند(بگویند) آقا یک چهره خونریز سفاک و فتاکی بود. من نمیخوام در تاریخ اینجور باشه.
چهره ولایت فقیه رو ما کریه نشان دادیم به حضرت عباس پیش مردم، در اثر تندرویها و بازداشتهایی که بوده، با این کارها چی سر اسلام[آوردیم]، این کارها که نبوده...
...
این یک.
۲ - این گونه قتلعام بدون محاکمه، آن هم نسبت به زندانی و اسیر - اسیر شماست دیگه - قطعاً در درازمدت به نفع آنهاست و دنیا ما را محکوم میکند و آنان را بیشتر به مبارزه مسلحانه تشویق میکند، مبارزه با فکر و ایده از طریق کشتن غلط است.
شخص نیستند اینا، یه فکر و ایده اینها دارند، یه رَوش است، یه منطق ولو منطق غلط، با کشتن حل نمیشه و بدتر میشه.
۳ - روش پیغمبر را با دشمنان خود در فتح مکه و جنگ هوازن ببینید به چه نحو بودهاست؛ پیامبر با عفو و گذشت برخورد کرد و از خدا لقب «رحمه للعالمین» گرفت.
روش امیرالمومنین با اهل جَمل را پس از شکست آنان ملاحظه کنید.
درجنگ جمل، طلحه و زبیر و عایشه و اینا اومدند با امیرالمومنین جنگ کردند، بعد هم... جنگ [که] تموم شد عبدالله زبیر، عایشه، اینا یک عده تو بصره توی یه خونه بودند. به امیرالمومینن گفتند آقا یاروها اینجان (اینجا هستند]. گفت ولشون کن.
بعدش موسی ابن طلحه، را گرفته بودند، بردند زندان کردند، پسر طلحه را. امیرالمومنین گفت موسی پسر طلحه کجاست؟ گفتند در زندان. گفت برین بیاریدش. تا اومدند گفتند که امیرالمومنین، موسی را احضار کردهاست خودش گفت انالله و انا الیه راجعون.
همه میگفتند انا لله انا الیه راجعون. یقبن کرد میکشنَش[وقتی اومد] امام [به او] گفت خوب موسی تو پیشیمون نیستی از این کاری که کردی؟ گفت چرا یا علی. گفت سه مرتبه رو به قبله بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه. فرمود اموالت هم توی این چادر است بر دار و برو خونه.
این برخورد اینجوریه.
پیغمبر وقتی که مکه را فتح کرد اون هم ابوسفیانی که در رأس دشمنان بود خونهاش را مأمن قرار داد، بر خورد اینجوری بود. در جنگ هوازن، مالک بن عوفنصری[نخری] رئیس هوازن وقتی که فهمید مکهایها شکست خوردند، گفت مکهایها عُرضه نداشتند. ما به حساب محمد میرسیم. سی هزار نفر جمع کرد و با محمد جنگ کرد. [وقتی شکست خورد] فرار کرد و رفت. بعد پیغمبر قوم وخویشهایش را اسیر کرد، زن و بچه این هم اسیر شدند، زن و بچهاش را فرستاد پیش صفیه، عمهاش بود گفت اینها را نگه دار و اموالشان را هم نگه دار. به اینها گفت به مالک بگو اگر اظهار ندامت کردی و مسلمون شدی اموالت را بهت میدم، زن و بچهات رو بهت میدم، صد تا شتر هم اضافه بهت میدم، ریاست قومت هم بهت میدم.
مالک ابن عوف هم در جا خودش رو به پیغمبر رسوند و پیغمبر اکرم [او را نکشت]
این همه خون ریخته شده و این همه چیزها بود [اما او را نکشت]
فَبِمَا رَحْمَه مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک...[به (برکت) رحمت الهی، در برابر مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند]
و یا
وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ[و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادهایم]
اینها درس است برای ما، ما با این برخوردهایی که میکنیم غیر از اینکه خانوادهها را ناراحت میکنیم. همه را ازخودمون دور میکنیم[چه نتیجهای دارد؟] همیشه که ما سر قدرت نیستیم و در آینده تاریخ روی ما قضاوت میکنه.
بله [در نامه] نوشتم که روش امیر المومنین با اهل جمل را بعد از شکست آنان ملاحظه کنید.
البته من چون سرسری[تند] نوشتم حالا خیلی واضح نیست.
۴ - بسیاری از افراد سرموضع را، رفتار بازجوها و زندانبانها، به سرموضع کشانده و الا قابل انعطاف بودند.
۵ - مجرد اینکه اگر آنان را آزاد کنیم به منافقین ملحق میشوند موجب صدق عنوان محارب و باغی بر آنان نمیشود، امیرالمومنین نسبت به ابن ملجم هم قصاص قبل از جنایت انجام نداد با اینکه خودش فرمود او قاتل من است. گفتند یاعلی پس قصاص کنیم. نقل کردند که گفت قصاص قبل از جنایت درست نیست....
۶- مجرد اعتقاد، فرد را داخل عنوان محارب و باغی نمیکند...
من خودم از آقا[از آیت الله خمینی] پرسیدم، شاید به شما هم گفتهام. گفتم آقا اگه یه کسی به شما بگه که من آقای خمینی را قبول ندارم و این جمهوری اسلامی را هم که شما درست کردین قبول ندارم و به مسعود رجوی هم علاقه دارم، به همین عبارت خدا شاهده، ولی میدونیم اگه ولش کنیم، میگه من چنانچه بروم سلاح نمیگرم با شما در بیافتم. میرم مشغول کارم میشم. این شخص را ما نگهش داریم[در زندان] یا آزادش کنیم؟ آقا گفت برای چی نگهش داریم؟ این تعبیری است که من از خود آقای خمینی شنیدم. گفتم یه مسعود رجوی هم بهش علاقه داره، مجرد اعتقاد [که] فرد را داخل عنوان محاربه و باقی نمیکند.
و ارتداد سران صرفاً، [البته] سرانشون میان اینجا میگند ما مرتد نیستیم. میگند اسلام حقیقی ما داریم. شما اسلام آمریکایی دارین. اسلام رو هم دو قسم کردند دیگه.
[خلاصه] ارتداد سران[هم]، موجب حکم به ارتداد سمپاتها نمیشود.
۷ - قضاوت و حکم باید در جو سالم و خالی از احساسات باشد «لایقضی القاضی و هو غضبان» اینهمه روایات ما زیاد داریم. [اما] الان با شعارها و تحریکات جو اجتماعی ما ناسالم است.
این مسئله که آقای موسوی اردبیلی که من میدونم خودش از همه لیبرال تره، تو نماز جمعه میگه که همه اینها باید اعدام بشن، خودش از همه مخالف تره و بعد تو نماز جمعه میگن زندانیمنافق اعدام باید بشه. ما که میدونیم اینها جو دارند درست میکنند. حتی منم که حرف میزنم میگن آی، اینم داره از منافقین حمایت میکنه....
بعد نوشتم: الان با شعارها و تحریکات جو اجتماعی ما ناسالم است.
ما از جنایت منافقین در غرب ناراحتیم به جان اسرا و زندانیان سابق افتادهایم، وانگهی اعدام آنان بدون فعالیت جدید، زیر سئوال بردن همه قضات و همه قضاوتهای سابق است، کسی را که به کمتر از اعدام محکوم کردهاید به چه ملاک اعدام میکنید؟ حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع کردهاید فردا در جواب خانوادهها چه خواهید گفت؟
الان یک کم خانوادهها که بو بردهاند چقدر به ما فشار آوردهاند، به آقای خمینی که دسترسی ندارند، شورای عالی قضایی هم که کسی را راه نمیدند که، همه میان [اینجا] فشار میآرند. این خانوادهها که میان، چی جوابشون رو میدین؟
۸ - من بیش از همه به فکر حیثیت حضرت امام و چهره ولایت فقیه میباشم و نمیدانم موضوع را به چه نحوی به ایشان رساندهاند، این همه ما در فقه بحث احتیاط در دماء[خون] و اموال کردیم همه غلط بود؟ دما و اموال محترم است و باید احتیاط کرد و اینا؟!
۹- من چندین نفر از قضات عاقل و متدین را دیدم که ناراحت بودند و از نحوه اجرا شکایت داشتند و میگفتند تندروی میشود، و نمونههای زیادی را ذکر میکردند که بی جهت حکم اعدام اجرا شدهاست.
۱۰ - در خاتمه، مجاهدین خلق اشخاص نیستند. یه وقت یک خان است میگن میکشیمش خلاص میشیم. اما این شخص نیست، این فکره[فکر است]، یک منطقی است که حنیف نژاد و اینها را القا کردند، منتها اینها از آن، سو استفاده میکنند. این منطق رو اینها تو بچهها جا انداختند.
کسی که جونش رو فدا میکنه و انتحار میکنه یعنی معتقده دیگه باباجون. این فکر را ما باید یک جوری با فکر از بین میبردیم حالا نداشتیم کسی رو که با منطق با اینها صحبت کنه حالا بریم اعدام کنیم؟ [با این تصور که] خلاص میشیم، قطعا خلاص میشیم!
و به عقیده من این ضربهای است به جمهوری اسلامی و انقلاب. مجاهدین خلق اشخاص نیستند یک سنخ فکر و برداشتند، یک نحو منطقاند و منطق غلط را باید با منطق صحیح جواب داد. با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود.
انشالله موفق باشید. این رو من نوشتم دادم خدمت شما.
حالا [من به شما] میگم [ماه] محرم است لااقل محرم این کار را نکنید. در عین حال خودتون میدونین.
بله من از باب اینکه شما را گفتم چهرههای خوبی میدونستم و میدونم که در آینده...به دست شما اجرا شده...[نامفهوم]
[حکم امام را ]به دست شماها دادند و فردا ضربهاش را شما میخوردید.
حسینعلی نیری: اجازه بدین...
در رابطه با شیوه کار خودمان. از روز اول که ما این پیام را گرفتیم خدا شاهده که ما با این نیت که روز قیامت باید جواب این را بدیم و در خدمت برادرها جلسه تشکیل دادیم و تک تک اینها را آوردیم تو اتاق. مورد داشتیم که چهار بار این را آوردیم باهاش صحبت کردیم. کراراً داشتیم که سه بار باهاش صحبت کردیم. یعنی تا اونجایی که واقعاً به مرحله ی صددرصد نرسیدیم که اون عنوانی که امام معین فرمودهاند دربارهی این فرد صدق میکند[معتقده]، امضاء نکردیم.
آیتالله منتظری: فکر کردین که این چطور سر موضع شده؟
- این شیوه کارمان بوده، مواردی که تا به حال اجرا کردیم تمام مواردی بوده که به اتفاق آراء بوده.
آیتالله منتظری: همه جاها که اینطوری نبوده.
- حالا ما خودمونا داریم میگیم.
مواردی که تا به حال اجرا کردیم تمام مواردی بوده که به اتفاق آراء بوده. حتی در برخی موارد جناب حاجآقا اشراقی احتیاط میکردند، باز با بعضی برادران دیگری که در زندان بودند مشورت میکردند. الان موارد متعددی داریم که دو امضا دارد و ما اصلاً اجرا نکردیم.
و از این بابت است حدود چهل مورد داریم که به اتفاق آراء امضا کردیم. فقط به لحاظ اینکه اینها یا تنها فرزند خانه بودند یا پسری بوده که خواهرش اعدام شده، یا برادرش اعدام شده، در حدود بیست و چند نفر هم داریم که اینها وقتی آمدند زندان حدود شونزده هفده سالشون بوده و الان بیست و سه چهارسالشونه. حدود چهل و خوردهای از اینها که سه تا امضا شده باز اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یک اتمام حجت دیگری با اینها بشه که اگر واقعا راهی برای برگشت نبود آنوقت تصمیم گرفته بشه[حکم اجرا شود].
حالا حدود چهل، چهل و خوردهای از اینا داریم که سه امضائیه[نیری و اشراقی و پورمحمدی، هر سه به اتفاق آرآء امضا کردهاند] یعنی صد در صد ما بهش معتقدیم، فقط به لحاظ اینکه اینها یا تنها فرزند خانه بودند، یا پسری بوده که خواهرش اعدام شده یا برادرش اعدام شده. یا از اونایی بوده پونزده شونزده سالش بوده اومده تو زندان، از زمانی که آمده تو زندان پخته شده، اینها را ما باز خدا شاهده که احتیاط کردیم و الان همه برگههاش توی یه پاکت جداگانه است.
آیتالله منتظری: در فقه ما میدانی که مرتد زن اگه باشه اعدام نمیشه. من یکبار این را خدمت امام گفتم که «ابن...» ادعای شهرت میکند که در محارب هم زن اگه باشه نباید اعدام کرد. بسیاری از فقها همین را گفتن منتهاش آقای خمینی میگن نه...
ولی ادعای شهرت میکنند که محارب هم مثل مرتد میتواند باشد زن اگر باشد نباید اعدام کرد. یک روز من به آقای خمینی سه چهار سال پیش گفتم آقا اگه میشه بگید زنها را اعدام نکن مگر قاتل باشند.
نیری: و در مورد دخترها باز خدا شاهده که تا اونجا که میتونستیم چونه زدیم. این برادر شاهده من که اعصابم قوی است، واقعاً اعصابم خیلی قوی است. من پریروز که فقط دخترا را میدیدیم دیگه فقط داغون شده بودم. یعنی به التماس افتادیم که این فقط دو خط بنویسه و ما بگیم برگرده زندان.
آیت الله منتظری: نگفتید میخوایم اعدامت بکنیم؟
عضو هیئت مرگ: نه نه نه اینها را نگفتیم. این نمیشه.
ما به عنوان یک محاکمه سؤال میکردیم و کار خودمونا میکردیم ما به این هم اکتفا میکردیم که فقط اگر مینوشت که چون سازمان محارب منافقین با این نظام دارد مبارزه میکند و اینجانب -این را میگفتیم بنویسه- اگر چه اعتقاد به این نظام ندارم ولی چون اعتقاد به مبارزه با نظام هم ندارم، لذا اعلام میکنم از سازمان جدا شدم. [اگر مینوشت] این را ما کنار میگذاشتیم. حتی به این هم اکتفا کردیم و در تمام این موارد خوب ما طلبهایم و معتقدیم که قیامتی هست و.. من در مواردی که تا بحال اجرا کردیم، یک سر سوزن خدشه نداشت.
آیتالله منتظری: من یکی از افرادی هستم که هیچکس نمیتونه منکر بشه که از خیلی از افراد در انقلاب سهم بیشتری دارم. سابقهام در انقلاب زیادتره، زندان رفتم، کتک خوردم، با منافقین هم درگیر بودم، پسرم رو هم کشتند، تو زندان هم با ما درگیری داشتند. دلم برا انقلاب میسوزه. به عقیده من عرض کردم از چیزایی که یسیار به انقلاب ما ضربه میزنه اینه.
...
من یک روز خدمت آقای خمینی گفتم اموال زیادی از افراد گرفته شده بیجا، این مصادرهها همهاش درست نیست، پاسدارها تندروی کردند، ما نُنُر کردیم سپاه پاسدارانمون رو، هی گفتیم سپاه سپاه، [و] سپاه هر جا رو خواست از مردم گرفت.
الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم.[یک حکومت با کفر باقی میماند، ولی با ظلم و ستم هرگز]
آقا[آیتالله خمینی] خیال میکنند و شما خیال میکنید با این کارتون انقلاب را تضمین میکنید من عقیدهام این است که اگر یک نفر مظلوم توش باشه، انقلاب ما شکست میخورد.
الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم.
اینقدر که ما داریم میکشیم، شاه ده تاشم نکشت. ما مرزهایی[؟] داریم که بگوییم ما عدالت اسلامی زیادی کرده باشیم، ما میشد به اینجا نرسونیم.
گردن لاجوردی خرد بشه...
حالا میگویند کسانی که در عفو شرکت کردند شریک خون یک بسیجی هستند. تندرویهای اونها، اینها رو سر موضع قرار داد و جاذبه اون نامردا رو زیاد کرد.
...
ما یک زندانی تو زندان هست تا تونستیم بهش فشار آوردیم، آخر کارهم که آمد بیرون نه تو دانشگاه راش دادیم، نه کار بهش دادیم نه برخوردمون باهاش خوب بود، هر روز مزاحمش بودیم، خب چه خاکی تو سرش بکنه، تو دانشگاه راش نمیدیم، کار بهش نمیدیم. من نامه داشتم... از این...به من نوشته بود از یکی از استانهای کهگیلویه نوشته [بود یک نفر که] من یک معلم بودم برای یک اعلامیه منو بردند ۱۶ ماه زندان در شیراز، بعد که آزاد شدم دیگه راهم ندادن تو فرهنگ[آموزش و پرورش]. گفتند نباید تو فرهنگ باشی. هر چه گفتم بابا من نیستم با اینها. [فایده نکرد. عاقبت] رفتم ساندویچ فروشی باز کردم و حالا هر چه میروم اجازه کسب بگیرم نمیدهند و میگویند نه، چون ۱۶ ماه زندان بودی.
[به وی] اجازه کسب ساندویچ فروشی هم نمیدهند خب چه خاکی به سرش بکنه. [در عوض معاندین ما] اونا، درکش میکنن میگند بیا اینجا برو دانشگاه...
...
ما اینها را سرموضع قراردادیم و اگر یکی توی اینا مظلوم به ناحق کشته بشه یا بیگناه یا کم گناه باشد این به جای اینکه تقویت جمهوری اسلامی باشه، تهدید جمهوری اسلامی میشه. و شما الان خودتون فکر کنید بالاخره یک ماه دیگه دو ماه دیگه در زندانها باز میشه، بالاخره جواب مردم رو چی میدین؟
مثلا میری تو باختران یا اصفهان میگویند بچه من حالا هر کوفتی بود (بالاخره) یک عقیدهای داشت خوب چرا برای عقیدهاش اعدامش کردی؟
تو آقای نیری که بچه منو محکوم کردی به ده سال، فعالیتی تازهای کرده بود که اعدامش کردی؟ جواب نداره.
[خلاصه] من اونکه وظیفه شرعیام بود [به شما] گفتم که بتونم یه خرده بخوابم. نه اینکه بخوام بخوابم منظورم این است که من دلم برای انقلاب، خیال نکن من دلم برای انقلاب،...
اینها قوم وخویش من نیستند و به اینا هم هیچ علاقهای ندارم، از مسعود رجوی هم بیشتر بدم میآد. اگه گیرش بیاورم تیکه تیکهاش میکنم (نوار اینجا قطع میشه)
...
هی تبلیغ کردند یک بچه رو گرفتین. [خب] به خاطر یک اعلامیه بردین زندان، گذاشتین پیش سران اینا و هر چه تونستن روش کار کردن و ما هیچ کاری روی اینا نکردیم...آنوقت...
...
[بهرحال] حالا ماه محرم هست دیگه خودتون میدونین.
مرتضی اشراقی: بیشتر از صد تا از این پروندهها دادگاهی هم...[حرف تو حرف میشه و مفهوم نیست]
نیری: اون کسانیکه در رابطه با... بود ابعاد مختلفی داره ولی اون قسمتی که در رابطه با اجرا بود خدا شاهده ما کمال احتیاط را کردیم... الان حدود ۴۰ ، چهل و خردهای لیست امضا هم داریم ولی فقط به خاطر احتیاط نگهش داشتیم و اجرا نکردیم.
آیتالله منتظری: فردا به شما بگویند آقای نیری این نفری که شما محکومش کردید به ۱۰ سال چرا اعدامش کردی؟ باید بتوانی جوابش را بدهی. باید بگی آقای خمینی گفته، میگی؟
پورمحمدی: باید بگیم آقای خمینی نوشته دیگه، یاید اینکارا بکنیم دیگه.
آیتالله منتظری: یا بگی اطلاعات گفته. میگی؟
نیری: و شما این را مطمئن باشید اگر گروه دیگری غیر از ما بود. اگر گروه دیگری غیر از ما بود آمار[معدومین] تهران سه برابر بود.
آیتالله منتظری: تو شهرهای دیگه همه کاری کردند. تو اهواز میگند خیلی دیگه افتضاح بوده.
نیری: نه، اگر همین مقدار مینوشت. فقط بنویسه همین عبارت را که چون سازمان منافقین...(حرف تو حرف میشه و مفهوم نیست)
آیتالله منتظری: بالاخره من وظیفه[ای که داشتم گفتم به شما]
مصطفی پورمحمدی: اون مطالبی که اتفاقاً شما در مقدمه گفتید واقعاً حرف در موردش زیاد داریم. ...شدن، این یه بحث جدیه...اما...
روز چندم بود من هم حضور نداشتم. قم یه روزی بودم گفتند سریع بیا و من هم کارم چیز دیگهای بود و احساسم همین بود که این دست هر کسی بیافته ممکنه تندروی بشه و امام حکم رو داده، دوباره نامه شما و ما خبر هم نداشتیم. نامه شما رفته. بعد درجواب نامه شما [هم] دیدیم باز به نحوی...[روی اجرای حکم تأکید میشه]
گفتند نه مرجع تقلیده و فقط گفتهاند نسبت به زنها قرار است یک رعایتی چیزی بشه [که انگار شما هم موافق آن حکم بودید]
آیتالله منتظری: میدونید تو اصفهان یک زن آبستن هم توش بوده، در اصفهان یک زن آبستن ام اعدام کردند.
پورمحمدی: اون روز که مثلا چندم شد ما که عُرضه نداشتیم جلوی حکم رو بگیریم. مهم تلاشمون این بود که جلوی زیاده روی و تندروی رو بگیریم.
آیتالله منتظری: آقای مرعشی تلفن میکنه اقای منتظری بیاد[با امام حرف بزنه]. من گفتم من نامه نوشتم. اینقدر دیگه شجاعت داشتم که نامه برای شورای عالی قضاییه هم فرستادم. میگن پاشو برو پیش امام. میگم من چرا برم؟ شورای عالی قضاییه هستین[شما، خب] اگه مخالفین شما برین.
مرتضی اشراقی: درسته...متاسفانه...
نه او برخوردا که میشه...، علنی و غیر علنیاش خیلی وقتا زیاده رویه، (حرف تو حرف میشه...)
آیتالله منتظری: من اگه به خاطر شخص امام و انقلاب نبود نامهام را پخش میکردم. میدونید چقدر به نفع دشمنان بود.
نیری: آره خیلی تبعاتش...
اما من گفتم به امام اقلاً بنویسم و اگر چنانچه با آقای خمینی میشد حرف بزنی، اگر میذاشتند میرفتم ده دقیقه با آقای خمینی حرف بزنم عوضشان میکردم. من میفهمم آخه یک جور دیگه باید با آقا طرح کرد. آقا شرایط اینه. میگم یک احمدی که خودش مییاد به من میگه و امام او را احضار کرده نمیزارن بره با امام حرف بزنه، میگن به امام هیچی نگو.
عضو هیئت مرگ: آخه چه جوری گذاشتند اینجور بشه...
پورمحمدی: من تعجب میکنم که آقای نیری، حالا من که از روز اول همهاش نبودم ایشون همچنان نظارت شدید داشتند یک دونه حکم رو نمیذاشتند تا خودشون بره ببینه و نظر قطعی بده، نمیدونم آقای احمدی این یکی را چرا شُل اومده.
آیتالله منتظری: نه شُل نیومده گفت نوشتم که من با این مخالفم ولی گفتند [رأی] اکثریت[است]
یکی از اعضای هیئت: ایشون چند بار تهران...
آیتالله منتظری: [احمدی] گفت که چند بار نوشتم....[در مورد تهران هم] که مخالف بودم.
نیری: اما یک مورد [حکم]...همه سه امضایی گرفتیم...
عضو هیئت مرگ: مشکل قضیه را این حل نمیکنه. بهر حال ما مجبور بودیم این حکمی را که پشتاش هم سفت هستند نذاریم خراب بشه، زیاده روی و تندروی و بی حساب و کتاب نشه و حالا تعداد زیادی باز، بعضاً چیز شدن.[حکم نگرفتند]
آیتالله منتظری: حالا اگه اطلاعات میدونه تموم شد ولی ماه محرم به احترام امام حسین بسه.
نیری: من چند روز پیش به آقایون عرض کردم که ما رسممون همیشه این بود در دادگاه که ایام مُحّرم رو قطع میکردیم من بهشون خواهش کردم که هر چی داریم اینا [هر که باید تعیین تکلیف بشه بیارین] که ما دیگه نکشونیم به[ماه] مُحّرم
آیتالله منتظری: [یعنی] زود بُکشیم [تا محرم نرسیده]...
[خنده بلند قاتلین]
نیری ادامه میده: اصرار من این بود که هر چی داریم تموم بشه. من هیچوقت دیگه اجازه نمیدادم که ایام محرم... این دیگه خلاف عرف بود، ...گفتند ما میترسیم که دوباره بخواند همینطور ادامهاش بدند، فاصله زمانی را طولانی میکنیم، عجله میکنیم این چند شب هر چه هست دیگه تموم بشه. این دو سه روزم دیگه نبودم.
مرتضی اشراقی: ما از اول صبح میرفتیم حاج آقا تا ساعت ده و ده و نیم[شب] هم آنجا بودیم خدا شاهده....و شما مطمئن باشین.
آیتالله منتظری: شما فکر خانوادهها را هم کردهاین که ملاقات مییاند؟ چی میگین، کی جواب میده به خانوادهها؟
برین شورای عالی قضایی معرکه بگیرین. مرده شورشون ببره، به من متوسل میشه میگم من نامه نوشتم به امام رضا...
رئیسی: اونها خودشون رو کشیدن کنار
اشراقی: [تکرار میکنه] اونها خودشون رو کشیدن کنار
آیتالله منتظری: بگین شورای عالی قضایی مگر شما مسئول نیستین؟ خب بیایین جواب بدین.
ابراهیم رئسی: آخه شورایی که همهاش میرند دنبال درس و بحث و...
(جرفها تو هم میره و مفهوم نیست)
آیتالله منتظری: بدبختی ما اینه. دستگاه قضایی ما، که آقای موسوی اردبیلی هنری که میکنه اینه از امام سؤال می کنه، آیا در مرکز استان اینا رو اعدام کنیم یا همین جا تو همین شهر خودمون؟
عضو هیئت مرگ: حالا اگه شورا که مسئول این کار است بیافته جلو و کنترل کنه... تو همه کارا [این جوریه]
مرتضی اشراقی: حالا قرار شده ظرف چند روز آینده، [اینجور که] جلسه بوده و تصمیم گرفتند، اگه آقای رئیسی جزئیاتش را بگند بهتره..
[قرار شد] تا چند روز دیگه ملاقاتها آزاد بشه، تا اون بخش زیادی که زندانی هستن با ملاقاتی، اون تعداد زیاد از نگرانی در بیاند، جمع زیادی از خانوادهها نگرانند. اون تعداد از نگرانی در بیاند. بقیه را هم بنحوی مطرح بشه.
ابراهیم رئیسی: آقای شوشتری صحبت کردند و قرار است حاج آقا، پنج شش روز دیگه ملاقاتها کلاً آزاد بشه. یعنی نوبت به نوبت.
آیتالله منتظری: مُحرّم حالا دو روزش گذشته الآن...احترام محرم...
ابراهیم رئیسی: ملاقاتها.. آقای شوشتری برنامه ریزی کردند که ملاقاتها، همون طور که فرمودید همه خانوادهها الان نگرانند. ملاقاتی آزاد بشه. خود این کلی جو شکنی میکنه...
یکی از اعضای هیئت: حالا چی جوری بگند با توجه به ارتباطاتی که با خارج بعضی هواداران دارند...[جمله او تموم نمیشه]
عضو دیگر هیئت: آقای موسوی اردبیلی خودشون...خامنه ای...(حرف او قطع میشه و مفهوم نیست]
آیتالله منتظری: نه بدتر میشه بالاخره ملاقات اونا هم مییاد دیگه. نو شهرا میگن بردنشون تهرون، تو تهرون اونوقت جوابشونو چی میدین؟
نیری: راجع به این ماه محرم...
آیتالله منتظری: من نمیدونم این جمهوری اسلامی اینقدر دروغ بگیم به مردم، اینقدر خلاف واقع بگیم چی میگیم من نمیدونم.
نیری: راجع به این ماه محرم اگه اجازه بدین حاج آقا، ما یک تعدادی از اینها را از اتاقاشون آوردیم برای همین برخورد. یه بار برخورد کردیم و نظر ندادیم، اینها الان در سلولهای انفرادی هستن، اگر اینها را الان نظر ندیم و برگردند توی بند عمومی، اینا باز مسائلی ایجاد میکنه، اگر اجازه بفرمایید،
آیتالله منتظری: من هیچ اجازهای نمیدم
حدود دویست نفر هستن که اینا رو...
آیتالله منتظری: من هیچ اجازهای نمیدم
- حدود ۲۰۰ نفر هستند که اینا را...
من هیچ اجازهای نمیدم. من گفتم که با یکیاش هم مخالفم. شما خودتون میدونین. من نظر خودم را به شما گفتم.
- چشم اطاعت میکنیم و بقیه را دیگه...
عضو دیگر هیئت مرگ: اگه اجازه بدین. چون اینها[این دویست نفر] وضعیت شون نیمه کارس، نمیشه دوباره بخواند برگردند به بندشون، نمیشه. چون یکسری بهم خورده اوضاع. تو سلولها هم نمیشه نگهشون داشت...
- حدود ۲۰۰ نفر هستند که اینا را...
آیتالله منتظری: خیر، من هیچ اجازهای نمیدم...
- آخه اگه جداشون بگذاریم...
آیتالله منتظری: [گفتم که هیچ اجازهای نمیدم]...با اینکه میدونم آقای خمینی نوشتند و فرمان آقای خمینی[است] حالا نمیدونم، آقای خمینی رو منقطع کردن از همه من دیگر نمیدانم. [اما] من اونی رو که میفهمم نمیتونم نظرم را نگم. به انقلاب هم از شما کمتر اعتقاد ندارم. دلم برای انقلاب میسوزه. به احمد آقا گفتم دلم برای شخص آقای خمینی میسوزه که در تاریخ مینویسند آقای خمینی اینجوری بوده. حالا جرات نمیکنند بعدها درآینده میگند. من دلم نمیخواست اینطور بشه، مردم از ولایت فقیه داره چندششون میشه، من دلم نمیخواست ولایت فقیه به اینجا برسه.
در این رابطه
فایل صوتی سخنان آیتالله منتظری در مورد اعدامهای سال ۱۳۶۷
همنشین بهار: چهل سؤال پیرامون قتلعام سال ۶۷
ایرج مصداقی: گزارش کذب اعضای هیأت کشتار ۶۷ به آیتالله منتظری
...
صفحه غبارزدایی از آینهها
...
سایت همنشین بهار
اشتراک در:
پستها (Atom)