نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

مراسم عقد در سرقبر، تجلی مرده خوری آخوندهای مردم ستیز


FRIDAY، OCTOBER 22، 2010



ایرج شکری
خمینی در بدو ورودش به ایران به بهشت زهرا رفت و در سخنانی ضمن کوبیدن رژیم شاه وعده ساختن دنیا و آخرت مردم را داد او از جمله شاه را متهم کرد که یک «قبرستان شهید در تهران و یک قبرستان در جاهای دیگر» برای مردم درست کرد و افزود« من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد». اما خودش خیلی زود و هنوز یکسال از وردش به ایران نگذشته در 26 مرداد 58 اعلام کرد باید از اول سران تمام احزاب و سازمانها و دست اندرکاران مطبوعات را که از نظر این آخوند مرتجع آزادی کش همه فاسد بودند، «درو» می کرد و تاسف خورد که چرا از آغاز «چوبه های دار در میدانهای بزرگ» برای انجام این امر برپا نکرد. کشتار آزادیخواهان و حق طلبان و دگراندیشان در سراسر ایران در دهه سیاه 60، که همراه بود با ادامه جنگ با عراق، قبرستانها را در سراسر کشور چنان به سرعت «آباد» کرد که در تصور کسی نمی گنجید. به جز کشتار زندانیان سیاسی در شهریور 67 حتی در همان یکی دو سال آغاز کشتار دگر اندیشان و اعضا و هوداران گروههای سیاسی، تعداد اعدامهای دو سه روز بیش تعداد اعدامهای تمام دوران سلطنت محمد رضا شاه بود. میراث خوران رژیم خمینی بعد از پایان ذلت بار آن جنگ پوچ و ویرانگر- که خمینی برای «صدور انقلاب» و به عنوان دست آویزی خفه کردن صدای اعتراضات مردم از آن سود می برد-، از «ایثار و شهادت» رزمندگان اسلام چماقی برای سرکوبی مردم و خاموش کردن اعتراضات آنان ساختند و به راه انداختن دسته های حزب اللهی موتور سوار و سردادن شعار مرگ بر بی حجاب مثل موزیک متن فیلم، موزیک متن دوران ریاست جمهوری رفسنجانی بود وسردار دکتر الله کرم و حاجی بخشی با ریش سفید و تفنگ دوبین دارش، در آن دوره به عنوان سردسته گروههای ارعاب سرشناس شدند. هم اکنون نیز طلبکار شدن از مردم بابت آن همه کشته و ویرانی در آن جنگ که خمینی برای استحکام و گسترش دامنه ولایتش از آن دست بردار نبود، هم چنان به عنوان دستاویز و ابزاری برای گسترش دامنه سرکوب و اختناق بکار گرفته می شود که دفن اجساد گشته شدگان جنگ در دانشگاهها که از مراکز اعتراضات و شورش علیه این رژیم ضد مردمی است، از وجوه آن است. اخیرا رژیم در به کارگرفتن «میراث معنوی» رزمندگان اسلام و ایثارگران دست به ابتکار مشمئزه کننده یی زده و آن برگزاری «مراسم عقد دانشجویی» بر سر یکی از همین قبرهایی است که در دانشگاه اجساد کشته شدگان جنگ را در آن دفن کرده اند. لابد معجزه چنین عقد و ازدواجی هم تولد کودکانی باید باشد که «جانباز» به دنیا می آیند! بیشتر سایتهای خبری رژیم به طور خیلی مختصر خبر مراسم این عقد مسخره و مشمئزه کننده را منعکس کرده اند، اما برخی از آنها شرح و اظهار نظر عروس داماد سرقبری را هم منعکس کرده اند. اظهارات این عروس و داماد مرده خور پرورش یافته مکتب آخوندی، در سایتی که خمول* نام دارد این گونه منعکس شده است:« سیدجواد مداحی خرم‌آبادی در خصوص برپایی مراسم ازدواج در محضر شهدای گمنام اظهار می‌دارد: شهدا در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند و بر این اساس بود این نقطه را برای نخستین روز زندگی مشترک انتخاب کردیم.
مرجان شعبانی نیز در این زمینه بیان می‌دارد: داشتن هدف بزرگ در زندگی موجب شد تا این نقطه مقدس را برای آغاز زندگی انتخاب کنیم و این امر موجب نزول برکات و معنویات و استوارتر شدن پایه‌های زندگی مشترک می‌شود». این سایت اظهارات دیگری از «دانشجویان» شرکت کننده در این مراسم را نقل کرده است که همه مهملاتی از قبیل است از جمله :« حمیدرضا پیمان‌فر یکی از دوستان داماد، بیان می‌دارد: معنویتی که در حرم شهدای گمنام حاکم است در آغاز زندگی این دوستان منتقل می‌شود و زندگی آنها را پربرکت می‌کند. این امر موجب ترویج فرهنگ جهاد و شهادت بین جوانان خواهد شد و امیدوارم این عروس و داماد زندگی پربرکت با معنویت خاصی را داشته باشند» و « سمانه رضایی دانشجوی جغرافیا در دانشگاه تهران در گفت‌وگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس "توانا" اظهار می‌دارد: انسان عشق حقیقی را در جوار حرم شهدای گمنام می‌تواند پیدا کند و آغاز زندگی در جوار شهدای گمنام توفیقی است که نصیب هر کسی نمی‌شود . آغاز زندگی این عروس و داماد با ذکر صلوات در جوار شهدای گمنام موجب برکت و خوشبختی این جوانان می‌شود؛ این اتفاق مبارک قابل وصف نیست». البته این خیرات و برکات این ازدواج سازمان یافته از قبل آمده بوده و آن هم هدایای مقامات به این عروس و داماد مرده خوار بود. در این زمینه در گزارش یاد شده آمده است:« در این مراسم هدایایی از سوی حجت الاسلام محمدیان نماینده ولی فقیه در دانشگاه‌ها، مسئول نهاد نماینده ولی فقیه در دانشگاه تهران، فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران، مقیمی معاون اداری و مالی دانشگاه تهران، بسیج دانشجویی، رئیس دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، مدیرکل امور فرهنگی دانشگاه تهران و مدیر کل امور دانشجویان شاهد و ایثارگر به این زوج تقدیم شد. در ادامه این مراسم عنوان شد که رئیس دانشگاه تهران و مدیرکل امور خوابگاه‌ها قول نخستین خوابگاه متأهلی را به این زوج دانشجوی شاهد و ایثارگر داده‌اند». در مراسم مسخره نماینده ولی فقیه در دانشگاه هم فرمایشات بی ربطی بیان کرده است. اما در آن سوی دیگر این اسلام گستری و تاکید بر «ایثار و شهادت و آرمانهای امام راحل»، گسترش خشونت و به کار گرفتن سرکوب به عنوان روشی برای اداره کشور و یاسخ به خواستهای به حق مردم، سبب جریان یافتن خشونت و اقدام به قتل در رفتار مردم و بکار گرفتن آن برای خروج از «بن بست» در مورد برخی معضلات زندگی و در موارد بحرانی در ارتباطاتشان، شده است. در نیمه مرداد خبری در سایتهای رژیم منتشر شد که حکایت از آن داشت در اصفهان پدری دختر چهارده ساله اش را برای آن به قتل رسانده بود** که چون دختر داشت به سن ازدواج می رسید و پدر خود را ناتوان از تهیه جهیزیه می دید، راه حل این مشکل را قتل و از میان برداشت دختر مظلوم دیده بود. خبر دیگری که اخیرا در بعضی سایتها دیده شد، مربوط به قصاص برای یک مادر و دو دخترش که یکی 17 ساله و دیگری 14 است به اتهام قتل «مرد خانه» یعنی همسر و پدر محکومان بود. مقتول 42 ساله و معتاد بوده است. ماجرا در نیمه اردیبهشت از پرده بیرون افتاده بود. خبر منتشر شده در این زمنیه چنان است که گویا داشتن «رابطه شیطانی » با مرد دیگری از سوی زن سبب این قتل شده است، اما توضیح داده نشده است که چرا آن دو دختر جوان برای خفه کردن پدرشان در خواب و دفن جسد او در کف اطاق با مادر خود همدستی کرده اند. اکنون این سه نفر با شکایت اولیای دم به قصاص- اعدام- محکوم شده اند***.
افرایش فاجعه بار تعداد متعادان، افزایش تعداد زنان تن فروش که اکنون زنان با تحصیلات دانشگاهی و زنانی که با اطلاع همسر خود به این کار مبادرت می کند، از دستاوردهای این رژیم ننگین است. رژیمی که خمینی آن را با فریب مردم و سوء استفاده از احساسات مذهبی و نا آگاهی آنان بنا گذاشت.
http://www.khomool.ir/newsdetail-249-fa.html *

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=114400 **

http://www.afkarnews.ir/vdcc.iqpa2bq4ela82.html ***

پ – 29 مهر 1389 – 21 اکتبر 2010

شلیک به شقیقه استراتژی حذف

شلیک به شقیقه استراتژی حذف

منصور امان

دستگاه سرکوب آیت الله خامنه ای زیر فشار ادامه اعتراضها با وجود روشهای وحشیانه ای که برای پایان دادن به آن به کار می بندد، دُچار سرگیجه شده است. هدف گرفتن خانواده های زندانیان سیاسی یک نشانه دیگر از بُن بستی امنیتی است که "نظام" هیچ راهکاری برای خروج یا عقب گرد از آن ندارد.

تهدید خانُم زویا صمدی، همسر پسر آقای منصور اُسالو، رییس زندانی سندیکای کارگران شرک واحد و یورش اوباشانه به منزل مسکونی وی، تازه ترین رویدادی است که خشم جنون آمیز طراحان و مُجریان ثبات و نجات حُکومت در برابر خُنثی شدن یکی از موثرترین راه حلهای آنان برای تحمیل سُکوت و پذیرش به جامعه یعنی، زندان را پلاکارتیزه کرده است.

خانُم صمدی در اوایل تیر ماه و در حالی که باردار بود، در یک اقدام شریرانه ربوده و تحت شکنجه های غیرانسانی ای قرار گرفت که به مرگ جنین دو ماه اش مُنتهی شد. انتخاب وی به عُنوان سوژه سرکوب پس از آن صورت گرفت که دستگاه امنیتی در تلاش خود برای به سُکوت کشاندن آقای اُسالو ناکام ماند. این فعال کارگری، یک ماه پیشتر و در حالی که از دو سال قبل در زندان به سر می برد، با یک پرونده سازی جدید روبرو و به یک سال زندان بیشتر محکوم شد.

همچنانکه زندانیان سیاسی با دست زدن به اشکال اعتراضی گوناگون، شرایط غیرانسانی حاکم در زندانها و رویه های سرکوبگرانه محاکم قضایی را به چالش گرفته اند، خانواده ها و دوستان آنها نیز به طور فعال و در سطح گُسترده به بازتاب وضعیت و شرایط آنها می پردازند. این دو زاویه از برخورد مُستقیم با دستگاه سرکوب، موضوع دستگیری، شکنجه و زندان و فلسفه ای که در پس آن قرار دارد را با چالشهای سختی روبرو ساخته است. دستگاه امنیتی از تدابیر خود ایجاد فضای گورستانی و وحشت فلج کننده را انتظار می کشد اما زندانیان و بازداشت شدگان و خانواده، بستگان و آشنایان شان، آن را در عمل با نتایج به کلی مُتفاوتی روبرو ساخته اند.

دژخیمان آقای خامنه ای با چرخاندن لوله تپانچه خود به سمت پیرامون اجتماعی زندانیان، به شقیقه استراتژی خود مبنی بر حذف افراد از صحنه جامعه برای پنهان کردن آنچه که مطرح می سازند، شلیک می کنند. آنها بُحرانی را که تلاش دارند با صرف هزینه هایی گزافی همچون کهریزک، اوین و گوهردشت زیر فرش جارو کنند، به دست خود عُمومی می سازند.

اگر تنها یک نشانه برای ژرفای بُحرانی که "نظام" در آن دست و پا می زند، وجود داشته باشد، دستگاه امنیتی آن را ارایه کرده اس

Gole maryam, hila Sedighi.flv

بازگشت پر فخر آقا به تهران

خر نر بر خر نر بود، ديدي چه خبر بود؟


برانگیختگی استبداد دینی از رویگردانی روحانیت ناراضی



ارژنگ بامشاد
رویگردانی مراجع تقلید صاحب نام شیعه از دستگاه استبداد مطلقه فقاهتی، امر ناشناخته ای نیست. مخالفت های حسین علی منتظری ، سخنان یوسف صانعی، دوری گزینی برخی دیگر از مراجع تقلید قم از یک سو و فریاد های مرگ بر دیکتاتور میلیونی در مراسم تشیع جنازه منتظری، نشان داده بود که استبداد فقاهتی، قم را به عنوان پایگاه فقه شیعه از دست داده است. تلاش های مکرر محمود احمدی نژاد برای دیدار با مراجع صاحب نام قم، در چند سال گذشته همواره با شکست مفتضحانه روبرو شده است. دوری گزینی مراجع صاحب نام در حمایت از تصمیمات حکومتی، حمایت ضمنی و یا آشکار از اپوزیسیون اصلاح طلب و یا انتقادات آشکار و پنهان از سرکوب خشن جنبش مردمی، رابطه حکومت دینی و بخشی از روحانیت شیعه را دریک سال گذشته بیش از پیش دچار تشنج کرده است. این وضعیت بر متن شرایطی پیش آمده که دستگاه ولایت فقیه در تمامی سی سال گذشته تلاش می کرد روحانیت و استقلال مراجع تقلید را نادیده گرفته و آن ها را به تبعیت از حکومت وادارد. اما رشد مقاومت در حوزه ها در قبال این تلاش ها، اکنون شکل آشکارتری بخود گرفته است. بسیاری از روحانیون ناراضی از رویگردانی مردم از روحانیت و حاکمیت دینی بشدت نگران شده اند. آن ها اقدامات حاکمیت کنونی را تیشه به ریشه ی روحانیت و دین ارزیابی می کنند. آن ها نیک دریافته اند که مردم در یک سال گذشته، چگونه از دولت دینی عبور کرده اند و دیگر حاضر به پذیرش ادغام دین و دولت نیستند. همین آگاهی، بر ترس آن ها افزوده و آن ها را نسبت به شیوه های فاشیستی حکومت معترض کرده و بر مقاومت شان در قبال بی قانونی های حاکمیت افزوده است. این مقاومت از آن رو گسترده تر شده که اقدامات حکومت برای به تسلیم واداشتن مراجع، از بحث و گفتگو و تلاش های سیاسی و دینی گذشته است. دستگاه ولایت برای ساکت کردن مراجع ناراضی، چماقداران لباس شخصی هدایت شده از بیت رهبری را به سراغ مراجع ناراضی می فرستد. حملات گسترده چماق بدستان بیت رهبری به دفتر منتظری و صانعی و شعار دادن علیه آن ها و ویران کردن کتابخانه های شان، در سال گذشته، نشان از به تیرگی گرائیدن رابطه مراجع ناراضی و دستگاه ولایت دارد.

سفر خامنه ای به قم، بر متن این رابطه متشنج، و عدم تمایل اکثر مراجع به حمایت از اقدامات فاشیستی مثلث حاکم، معنا و مفهوم ویژه ای یافته است. هر چند تلاش خامنه ای برای دیدار با مراجع ناراضی تاکنون با شکست مواجه شده است و جز روحانیت خودی و نان خور، دیگر مراجع به دیدار رهبر رژیم نرفته اند، اما در همین حد هم سخنان خامنه ای عمق بحران رابطه مراجع ناراضی با استبداد دینی را نشان می دهد. او در این سفر بارها تلاش برخی از روحانیون برای جدا کردن خود از اقدامات حکومتی را مورد انتقاد قرار داد و گفت:« “دشمنان اسلام” با تفکیک قائل شدن بین “آخوند حکومتی و آخوند غیر حکومتی” قصد دارند روحانیت انقلابی را منزوی و بدنام کنند.» او هم چنین آشکارا از کنار کشیدن مراجع و روحانیون ناراضی انتقاد کرده و تلاش برای استقلال حوزه را نادرست خوانده و گفته است:« عده ای می خواهند به نام «استقلال»، رابطه حوزه ها را با نظام قطع کنند اما واضح است که وابستگی غیر از حمایت و همکاری است و می توان در عین استقلال، به همکاری متقابل نیز پرداخت.». این سخنان خامنه ای به قدر کافی گویای مقاومت گسترده ای است که در حوزه ها در جریان است. با این حال او بیش از هر چیز خواهان «حمایت، همکاری و کمک متقابل» است و حق انتقاد آن ها را بر نمی تابد. خامنه ای حتی وقتی که خواهان همکاری و حمایت روحانیت می شود، خواهان حمایت آن ها از سیاست سرکوبگرانه ای است که هم اکنون در سطح کشور و بویژه در دانشگاه ها در جریان است. او با تکیه بر ترس روحانیت از رشد آگاهی در نسل جوان و رویگردانی گسترده ی آن ها از آموزه های دینی، روحانیت را فرا می خواند که بطور موٍثر وارد عمل شوند و می گوید: «: تأکید مکرر اینجانب بر ضرورت توجه به علوم انسانی در دانشگاه ها، ناشی از همین واقعیت است.علوم انسانی رایج، متکی بر جهان بینی دیگری غیر از جهان بینی الهی است و مدیران آینده کشور را براساس اهداف جهان بینی غربی و مادی تربیت می کند که لازم است حوزه های علمیه و علمای دین برای جلوگیری از این انحراف، نظریه های اسلامی را در زمینه های مختلف مشخص و برای برنامه ریزی در اختیار مسئولان بگذارند.».

نگاهی به تحولات رابطه حکومت دینی با روحانیت صاحب نفوذ نشان می دهد که تلاش کنونی دستگاه ولایت، بیش از هر چیز بر تسلیم کامل مرجعیت شیعه استوار گشته است. استبداد ولایتی که اکنون در همراهی و پیوندی آشکار با انتظاریون و سپاه، مثلث قدرت را سازمان داده است، پس از حذف اصلاح طلبان حکومتی، بی معنا کردن نقش نهادهای قانونی در چهارچوب قانون اساسی رژیم، هم چون مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و کاهش شدید نقش افرادی همچون هاشمی رفسنجانی، قصد دارد تا روحانیت ناراضی و غیرحکومتی را نیز سرجای خود بنشاند و به تسلیم وادارد. لحن سخنان خامنه ای در سخنرانی هایش در قم، بیش از آن که لحنی برای آشتی و دلخوئی از روحانیت ناراضی باشد، لحن فرعون گونه ی یک سلطان مستبد است که خواهان تسلیم ناراضیان شده است. تلاش برای تسلیم روحانیون ناراضی و خنثی کردن نقش آن ها در تحولات سیاسی کنونی کشور، نه تنها با تهدید و تحبیب و رشوه همراه است بلکه آن ها را از عواقب سرنگونی رژیم نیز می ترساند. خامنه ای در سخنانش آشکارا گفته است که فروپاشی حکومت دینی، ریشه روحانیت شیعه را نیز خواهد زد. این لحن تهدید آمیز از آن رو برجسته تر شده که رهبر رژیم نیک دریافته است که مراجع ناراضی، خواهان بازگشت به دوران قبل از کودتای دستگاه ولایت، و به بازی گرفتن جناح های درون حکومتی و بالا بردن وزن اصلاح طلبان هستند. روشن است که دستگاه روحانیت و حتی روحانیون و مراجع ناراضی، نسبت به روند فروپاشی و سرنگونی جمهوری اسلامی بشدت نگران هستند. آن ها می دانند که با فروپاشی و سرنگونی این حکومت، دوران حاکمیت دین بر دولت و نقش ویژه روحانیت به پایان خواهد رسید. زوایۀ انتقاد برخی از روحانیون ناراضی، گاه زاویه ای ارتجاعی تر است. آن ها عدول مصلحتی از برخی باید ها و نبایدها را نیز بر نمی تابند. از این رو، نارضایتی بخشی از روحانیت، نباید به حساب دلواپسی آن ها برای حق حاکمیت مردم دانست. بلکه آن ها نسبت به اقدامات حکومت، که پایه های قدرت رژیم اسلامی را تنها بر سرنیزه ی سپاه و بسیج و ارتش استوار کرده است، با دیدی انتقادی می نگرند. آنها بحران مشروعیت حکومت اسلامی را بهتر و دقیق تر دریافته اند و از این رو برای حل این بحران، راه حل های دیگری مدنظر دارند.

سیاست کنونی استبداد دینی و مثلث حاکم، برای به تسلیم واداشتن روحانیت ناراضی ، هر چند جزئی از استراتژی تمرکز قدرت است با اینحال، آن ها نسبت به واکنش این روحانیت و بویژه مقلدان مراجع ناراضی و بهره برداری های جنبش ضد دیکتاتوری از این اختلافات بشدت هراسانند. اعتراضات توده ای مردم در مراسم تشیع جنازه ی منتظری و هو کردن نماینده خامنه ای در قم، نشان داد که این نارضایتی چگونه می تواند سمت و سوی ضد حکومتی به خود بگیرد. این جوهر ترسی است که حکومت را فراگرفته است. خامنه ای و روحانیت حکومتی نیک می دانند که شکاف در میان دستگاه روحانیت، تا چه حد می تواند زمینه بهره برداری جنبش ضداستبدادی را فراهم آورد. واقعیت این است که دستگاه روحانیت و حتی روحانیون ناراضی در تحکیم حاکمیت دینی و استبداد ولایتی نقش اساسی داشته اند. اما نسبت به تناقض اساسی تئوری حکومتی شان به قدر کافی نیاندیشیده بودند. آن ها نمی خواهند قبول کنند وقتی حکومتی به نام روحانیت قدرت را در دست گرفته است، دیگر نمی تواند با استقلال حوزه ها و استقلال رأی مراجع کنار آید. وقتی دین، حکومتی می شود، اگر آخوندی نخواهد حکومتی باشد، با مشکل روبرو خواهد شد. همین تضاد است که امروز به تنش میان دستگاه ولایت و بخشی از دستگاه روحانیت منجر شده است. وقتی دین بر حکومت فرمان می راند، صاحبان قدرت، این بار به نام دین، به نام ائمه معصومین، به نام امام زمان و به نام فرستاده خدا بر مردم حکم می رانند. تفسیر این حکم رانان بر قدرت، اگر با چالشی از سوی دیگر دین باوران و روحانیون روبرو شود، جز با شمشیر تکفیر و تهدید و سرکوب پاسخ نخواهد گرفت. سرنوشت آیت الله شریعت مداری و آیت الله قمی و آیت الله منتظری و خلع لباس شدن بسیاری از روحانیون، نمونه های بارز این سیاست آشکارا سرکوبگرانه است. آن ها که خود در تحکیم پایه های تسلط دین بر دولت، از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند، اکنون قربانی دیدگاه های خود شده اند. آن ها دریافته اند هیولائی را که به نام دین و روحانیت بر پا داشته اند، دارد ریشه خود آن ها را نیز از جا بر می کند. این منطق سازماندهی هر استبدادی است. این نارضایتی کنونی روحانیت، نمی تواند آب تطهیری بر سیاست ها و افکار آن ها باشد. اما مخالفت کنونی شان، امری است که می تواند مورد بهره برداری جنبش ضداستبدادی قرار گیرد.
۳۰ مهرماه
۱۳۸۹