|
۱۳۹۳ مهر ۷, دوشنبه
hamneshine bahar a mis en ligne la vidéo همنشین بهار: گفت و شنود با دکتر کریم قصیم (۱) .
اوضاع جسمانی محمدسیف زاده، وکیل دادگستری، در زندان بحرانی است
اوضاع جسمانی محمدسیف زاده، وکیل دادگستری، در زندان بحرانی است
سحام : «سیدمحمد سیفزاده» متولد ۱۳۲۷ در قم، وکیل دادگستری و از موسسان «کانون مدافعان حقوق بشر» در ایران است. او ازجمله معترضین به کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ و وکلای زندانیان سیاسی پس از انتخابات بود. وی دراردیبهشت ماه ۱۳۹۰ در ارومیه دستگیر شد. سیفزاده از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی، با اتهامات«تاسیس کانون مدفعان حقوق بشر» و«فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۹ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شد. بعدها این حکم به ۲ سال حبس به خاطر تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر و۶ سال حبس به خاطر نگارش نامه به سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوراسبق در توصیف شرایط وخیم زندان ها تغییر یافت.
در همین راستا یک منبع مطلع به خبرنگارسحام گفت:«یکی از پاهای سیدمحمد سیف زاده در زندان رجایی شهر کرج، به طرزعجیبی دچارلاغری مفرط شده است، همچنین به دلیل وجود املاح زیاد درآب آشامیدنی این زندان، کلیه های این وکیل دادگستری دچارآسیب جدی شده است.»
این منبع آگاه افزود: «دندان های محمد سیف زاده نیز دچارآسیب های جدی شده و مشکل قلبی او نیز درحالت بحرانی قرار دارد.» این درحالیست که سیف زاده در زندان دچار سکته قلبی شده است و در فروردین ۹۳ نیز جهت مداوا به بیمارستان منتقل شد، اما برخلاف توصیه اکید پزشکان که وی احتیاج مبرم به استراحت درفضایی آرام و به دوراز استرس دارد، ماموران مجددا وی را به زندان بازگرداندند.
همچنین این وکیل مدافع زندانیان سیاسی، از هر دوچشم خود، دچار«آب مروارید» شده است که با توجه به موارد متعدد ضعف جسمانی وی، «قاضی خدابخشی» از اعطای مرخصی استعلاجی برای درمان این وکیل دربند و اعزام وی به بیمارستان ممانعت بهعمل می آورد و تاکنون تلاش ها جهت اعزام وی به بیمارستان جهت مداوا، هیچ گونه نتیجه ای موثری در برنداشته است.
سحام : «سیدمحمد سیفزاده» متولد ۱۳۲۷ در قم، وکیل دادگستری و از موسسان «کانون مدافعان حقوق بشر» در ایران است. او ازجمله معترضین به کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ و وکلای زندانیان سیاسی پس از انتخابات بود. وی دراردیبهشت ماه ۱۳۹۰ در ارومیه دستگیر شد. سیفزاده از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی، با اتهامات«تاسیس کانون مدفعان حقوق بشر» و«فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۹ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شد. بعدها این حکم به ۲ سال حبس به خاطر تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر و۶ سال حبس به خاطر نگارش نامه به سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوراسبق در توصیف شرایط وخیم زندان ها تغییر یافت.
در همین راستا یک منبع مطلع به خبرنگارسحام گفت:«یکی از پاهای سیدمحمد سیف زاده در زندان رجایی شهر کرج، به طرزعجیبی دچارلاغری مفرط شده است، همچنین به دلیل وجود املاح زیاد درآب آشامیدنی این زندان، کلیه های این وکیل دادگستری دچارآسیب جدی شده است.»
این منبع آگاه افزود: «دندان های محمد سیف زاده نیز دچارآسیب های جدی شده و مشکل قلبی او نیز درحالت بحرانی قرار دارد.» این درحالیست که سیف زاده در زندان دچار سکته قلبی شده است و در فروردین ۹۳ نیز جهت مداوا به بیمارستان منتقل شد، اما برخلاف توصیه اکید پزشکان که وی احتیاج مبرم به استراحت درفضایی آرام و به دوراز استرس دارد، ماموران مجددا وی را به زندان بازگرداندند.
همچنین این وکیل مدافع زندانیان سیاسی، از هر دوچشم خود، دچار«آب مروارید» شده است که با توجه به موارد متعدد ضعف جسمانی وی، «قاضی خدابخشی» از اعطای مرخصی استعلاجی برای درمان این وکیل دربند و اعزام وی به بیمارستان ممانعت بهعمل می آورد و تاکنون تلاش ها جهت اعزام وی به بیمارستان جهت مداوا، هیچ گونه نتیجه ای موثری در برنداشته است.
دیوان عالی کشوراعدام«محسن امیراصلانی» را غیرقانونی دانسته بود
دیوان عالی کشوراعدام«محسن امیراصلانی» را غیرقانونی دانسته بود
محسن امیراصلانی، زندانی عقیدتی جمهوری اسلامی که تا ۲۴ساعت پیش ازاعدامش، خبری ازاو در رسانهها منتشر نشده بود، سحرگاه روزچهارشنبه، دوم مهرماه ۱۳۹۳(۲۴ سپتامبر) در زندان رجاییشهرکرج اعدام شد. پیکراو درآرامگاه«بهشت سکینه کرج» به خانوادهاش تحویل داده شد.
به گزارش سحام نیوز، یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی روزچهارشنبه ۲ مهر ضمن اعلام این خبر به رسانه ها گفت که پیکراو پس از تحویل در«بهشت سکینه» به خواست خانواده، به«بهشت زهرای تهران» منتقل شد تا درآنجا دفن شود.
محسن امیراصلانی زنجانی(متاهل و ۳۷ ساله) درسال ۱۳۸۵ به اتهام«بدعت در دین» توسط سازمان اطلاعات تهران دستگیر شد. وی پس از دستگیری دراختیاراطلاعات سپاه پاسداران قرار گرفت و به بندامنیتی زندان اوین منتقل شد. او روانشناس بود و به مذهب علاقه زیادی داشت. به همین خاطر کلاسهای مشاوره دینی و تفسیر قرآن تشکیل داد و مراجعانش را با تفاسیر قرآن و احکام دینی مورد مشاوره قرار میداد. وی به همین دلیل در میان مراجعهکنندگانش نیز محبوبیت داشت.
وی درتفسیر«سوره یونس» معتقد بوده که یونس پیامبراز دل نهنگ بیرون نیامده است. این اعتقاد وی باعث شد تا او به اتهام«توهین به حضرت یونس» دستگیر و مورد بازجویی قرار گیرد.
به گفته یکی از نزدیکان امیراصلانی، درابتدای بازداشت وی، بازپرس برای وی قرارمنع تعقیب صادر کرده است، ولی به اصرار دادستان وقت این قرار به بازداشت تغییر پیدا میکند.
به گفته یکی از نزدیکان امیراصلانی، درابتدای بازداشت وی، بازپرس برای وی قرارمنع تعقیب صادر کرده است، ولی به اصرار دادستان وقت این قرار به بازداشت تغییر پیدا میکند.
در دادگاه اولیه وی به اتهام بدعت دردین به چهارسال حبس محکوم شد واین حکم در دادگاه تجدید نظر به دوسال و چهارماه زندان کاهش پیدا کرد. درطی مسیر دادرسی، اتهامات جدیدی مانند«روابط نامشروع» به وی وارد شد که این اتهامات بدون هیچ گونه سند و مدرک در پرونده وی ثبت می شود. دراین حال پرونده وی از دادسرای عمومی به دادگاه انقلاب و شعبه ۱۵این دادگاه به ریاست«ابوالقاسم صلواتی» ارسال شد. قاضی صلواتی نیز، برای وی حکم اعدام صادر کرد.
با اعتراض وکلا، پرونده به دادگاه تجدیدنظر رفت و دادگاه تجدید نظر، صلاحیت دادگاه انقلاب برای رسیدگی به این پرونده را نقض و پرونده را به دادگاه کیفری استان تهران فرستاد. این دادگاه با حضور پنج قاضی برگزار شد؛ دوتن از قضات حکم به بیگناهی متهم دادند و سه تن برای او تقاضای حکم اعدام کردند.
پس ازآن مجددا با اعتراض وکلای تسخیری پرونده، رویه قضایی این بار در دیوان عالی کشورطی شد. دیوان عالی کشور پس از بررسی های وسیع خود، حکم اعدام این پرونده را نقض و اجرای حکم را غیرقانونی وغیرشرعی دانست و دستور رسیدگی مجدد به پرونده را در دادگاه هم عرض صادر کرد. این بارهم پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع و مجددا حکم اعدام امیراصلانی تایید شد. دوباره پرونده به دیوان عالی کشور بازگشت و این بار دیوان عالی کشور درحکمی ۱۱صفحهای، موارد صریحی از نقص پرونده را متذکر شد و مجددا برغیرقانونی بودن اعدام امیراصلانی تاکید کرد.(متن ۱۱ صفحه ای حکم دیوان عالی کشور دراختیارسحام قرار دارد) به گفته یکی ازنزدیکان خانواده امیراصلانی،«خواندن این حکم به طورکامل اجحاف دراین پرونده را مشخص میکند.»
دربخشی از این حکم با وارد کردن ایراد به حکم دادگاه کیفری این سوال مطرح شده که چطور دواتهام با هم تلفیق شدند؟ درحالی که یکی ازآنها امرمختومه است و مجازاتش هم تحمل شده و دیگری هم هنوزاثبات نشده وهیچکدام ادله قانونی نداشته و«فاقد وجاهت قانونی است».
طبق رویه معمول قضایی، پرونده دراین مرحله باید به هیأت عالی دیوان عالی کشور می رفت، اما رئیس دادگاه کیفری استان تهران خود راسا، تقاضای اعمال ماده ۱۸ کرد و پرونده را برای استیذان اجرای حکم اعدام نزد رئیس قوه قضائیه فرستاد. آملی لاریجانی هم با استناد به حکم چندین سال قبل ابوالقاسم صلواتی، اعدام وی را تایید کرد.
خانواده امیراصلانی پس از تایید حکم، به کمیسیون عفو و بخشودگی مراجعه کرده و درآنجا خواستار توجه به این پرونده واستفاده از شرایط عفو برای فرزندشان شدند که این درخواست نیز مورد قبول کمیسیون قرار نگرفت.
خانواده امیراصلانی گفتند روز سهشنبه اول مهرماه، از زندان با آنها تماس گرفته اند و به آنها گفته شده برای آخرین دیدار با محسن به رجاییشهر بروند. دراین روز برای نخستین بار خبراعدام قریبالوقوع این زندانی عقیدتی در رسانهها منتشر شد.
خانواده امیراصلانی گفتند روز سهشنبه اول مهرماه، از زندان با آنها تماس گرفته اند و به آنها گفته شده برای آخرین دیدار با محسن به رجاییشهر بروند. دراین روز برای نخستین بار خبراعدام قریبالوقوع این زندانی عقیدتی در رسانهها منتشر شد.
یکی از اعضای این خانواده عنوان کرد، تمام تلاش خانواده براین بود که مسئله از مسیرحقوقی و قانونی حل شود، ضمن اینکه مطمئن بودهاند که این زندانی اعدام نخواهد شد و پس ازگذراندن حکم آزاد خواهد گردید و به همین دلیل تا زمان اجرای حکم سکوت کرده بودند.
درنهایت سحرگاه روزچهارشنبه دوم مهر/۲۴ سپتامبر محسن امیراصلانی زنجانی به اتهام«فساد فی الارض، بدعت دراصول و فروع دین اسلام و تفسیر جدید از قرآن» اعدام شد. وی یک فرزند دوساله دارد.
پس از اعدام محسن امیراصلانی، فعالین سیاسی و مدنی در بهت واعتراض فرو رفتند، به طوریکه این اقدام واکنش مقامات قضایی را در پی داشت. آنها اعلام کردند محسن امیراصلانی نه به خاطر«عقیده» اش، بلکه به خاطر«تجاوز به عنف» اعدام شده است.
به جهت اهمیت موضوع، سحام برای نخستین باراقدام به انتشار حکم دیوان عالی کشور و برگه مخصوص این زندانی عقیدتی در زندان رجایی شهر کرج را می کند.
سحام نیوز
ماجرای تبانی بانک مرکزی و دلالان برای فروش ۱۱ ميليارد دلار ارز در دبی
ماجرای تبانی بانک مرکزی و دلالان برای فروش ۱۱ ميليارد دلار ارز در دبی
عضو هيات رئيسه مجلس شورای اسلامی با اشاره به بررسی التهابات بازار ارز در سال ۹۰ در جلسه غير علنی گفت: ۱۱ ميليارد دلار ارز کشور توسط دلالان و با پشتيبانی برخی مديران بانک مرکزی به صورت غير رسمی در بازارها به فروش رفت. پرونده اين اقدام در قوه قضاييه در حال بررسی است.
محمد دهقان در گفتگو با خبرنگار مهر درخصوص جلسه غير علنی مجلس شورای اسلامی گفت: اين جلسه در مورد علل نوسانات قيمت ارز در سال ۹۰ بود. البته به نظر من اين جلسه بايد علنی برگزار میشد و گزارش به صورت علنی به سمع و نظر ملت ايران میرسيد، چون ملت بايد در جريان مفاسد و سوء مديريتها باشد.
وی ادامه داد: در سال ۹۰ سوء استفاده هايی توسط برخی دلالان و صرافان با پشتيبانی برخی مديران بانک مرکزی صورت گرفت و حدود ۱۱ ميليارد دلار ارز به صورت غير رسمی در بازار ارز به فروش رسيد.
نماينده مرد طرقبه اظهار داشت: درآمد حاصل از اين اقدام غير قانونی به جيب دلالان رفت. البته اين فساد در مراجع قضايی در حال پيگيری است.
وی ادامه داد: در شرايطی که کشور با تحريم های سختی روبرو بود، بايد منابع ارزی ما حفظ میشد اما با سوء مديريت منابع ارزی به هدر رفت. براساس گزارش ها ۳۷ درصد از اين ارز فقط به يک دلال داده شده است.
عضو هيات رئيسه مجلس با بيان اينکه اين سوء مديريت به اقتصاد ملی ضربه زد گفت: نوسان بازار ارز و گران شدن قيمت ارز ناشی از اين سوء مديريت آلوده به فساد بود.
وی تاکيد کرد: از قوه قضاييه تقاضا داريم بعد از گذشت سه سال تکليف اين پرونده را هرچه زودتر مشخص کرده و مجرمان را معرفی کند.
دهقان با بيان اينکه مجلس جريان سوء مديريت در بازار ارز را بررسی کرده است گفت: چرا بايد بانک مرکزی بيش از ۱۱ ميليارد دلار ارز را در اختيار دلالان قرار میداد؟ شايد اگر دلالان به موقع ارز را وارد بازار میکردند شاهد اين خسارت نبوديم.
وی گفت: متاسفانه دلالان برای گران شدن ارز مدتی ارز دريافتی از بانک ها را نزد خود نگاه می داشتند و پس از افزايش قيمت ارز را به بازار وارد می کردند.
وی همچنين از فروش ارز در بازارهای دوبی خبر داد و گفت: تعداد افراد خاصی از بانک مرکزی مجوز داشتهاند و متاسفانه ارز را در بازار دبی فروختند و در شرايط تحريم ارز ما در کشور امارات خرج شد.
11 سپتامبر سالگرد کودتای "سيا" عليه سالوادور آلنده! عبدالله باوی
11 سپتامبر سالگرد کودتای "سيا" عليه سالوادور آلنده!
عبدالله باوی
عبدالله باوی
11 سپتامبر 1973 ژنرال آگوستو پینوشه در چهار چوب برنامه امپریالیسم آمریکا علیه سالوادور آلنده رئيس جمهور شيلی دست به کودتا زد. به دنبال اين اقدام توطئه گرانه روشن شد که هنری کیسینجر وزیرخارجه وقت آمریکا که از مخالفین سرسخت حکومت سالوادور آلنده بود، دستور طراحی این کودتا را به سازمان سیا داده بود. چرا که آلنده با اقداماتش از جمله ملی کردن بسیاری از صنایع شيلی خشم آنها را سبب شده بود.
ژنرال آگوستو پینوشه فرمانده کل نیروهای مسلح شیلی بود که از مزدوران آمريکا در شيلی بود و از جناح راست اپوزیسیون مخالف آلنده حمایت کرده و نیز از سوی آنها پشتيبانی میشد. پينوشه با توطئه و نقشه سیا ، با توسل به کودتای نظامی، دولت منتخب سالوادر آلنده را سرنگون کرد. صبح روز ۱۱ سپتامبر واحدهای نیروی دریایی شیلی بندر "والپازرو" را اشغال کردند. سپس ارتشیان کودتاگر، به کاخ ریاست جمهوری لاموندا در سانتیاگو حمله کرده و کاخ را محاصره کردند، افراد وفادار به آلنده به همراه شخص او دست به مقاومت زدند. اما حوالی ظهر به دستور ژنرال پینوشه، هواپیماهای نیروی هوایی کاخ ریاست جمهوری را بمباران کرده و سرانجام سربازان موفق به ورود به داخل کاخ شدند. پس از اشغال کاخ ریاست جمهوری توسط نظامیان، نيروهای پينوشه آلنده را کشتند. سالوادور آلنده هنگام مرگ ۶۵سال داشت. عليرغم همه تبليغات امپرياليسم آمريکا جهت لاپوشانی اين جنايت، اين کودتا همواره به مثابه لکه ننگی بر پشيانی دولت آمريکا باقی مانده و باقی خواهد ماند.
نیروهای چپ در کشور شیلی نیز که مانند سایر کشورهای آمریکای جنوبی در دوران تضعیف امپریالیسم بعد از جنگ جهانی دوم بیشتر از قبل شروع به رشد کرده بودند و افکار مارکسیستی در شیلی پیروان زیادی پیدا کرده بود؛ و نیز شرایط خاص شیلی باعث شد تا سالوادور آلنده که بیش از چهل سال در صحنه سیاسی فعال بود در انتخابات ریاست جمهوری سال 1970 پیروز شود.
سالوادور آلنده (1908 - ۱۹۷۳) از بنیانگذاران حزب سوسیالیست شیلی بود. او از نوامبر ۱۹۷۰ تا سرنگونی و کشته شدنش در کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ رئیس جمهور شیلی بود. از او در تاريخ شيلی به عنوان اولین رئیس جمهوری که با رأی مردم به قدرت رسید نام میبرند. او پیش از رسیدن به ریاست جمهوری در انتخابات ۱۹۷۰ در مقامهای سناتور، نماینده و وزیر کابینه فعالیت کرده بود. آلنده سه بار در سالهای ۱۹۵۲ ، ۱۹۵۸ و ۱۹۶۴ کاندید ریاست جمهوری شده و شکست خورده بود تا این که در انتخابات سال ۱۹۷۰ برنده شده و از سوی مجلس به ریاست جمهوری برگزیده شد. سالوادور آلنده پس از رسیدن به ریاست جمهوری، برنامهٔ خود را که "راهی بسوی سوسیالیسم" نام گذاشته بود را پیاده کرده ودر همين چهارچوب بسیاری از صنایع را در کشور ملی اعلام نمود.
از آنجا که شیلی نیز مثل خيلی از کشورهای آمريکای لاتين زير سلطه امپرياليسم و در چنگال شرکتهای چند ملیتی قرار داشت و منابع طبیعی آن غارت و چپاول میشد، این "ملی کردن" در تضاد آشکار با سیاستهای امپریالیستی و منافع انحصارات امپرياليستی و از جمله آمريکائیها قرار گرفت و به همين دليل هم از همان ابتدای شروع برنامههای سالوادور آلنده، امپریالیسم آمریکا توطئه کودتا بر علیه او را طرح ریزی کرد تا در 11 سپتامبر 1973 آنرا به اجرا در آورد.
با توجه به اين واقعيت که آلنده در جريان يک انتخابات به قدرت رسيد در آن زمان اين امر این شبهه را برای اپورتونيستها بوجود آورده بود که " به شیوه مسالمت آمیز هم میشود بقدرت رسید" . آنها بدون توجه به نتيجه کار و بدون درکی از شرایط خاص و دوره تاریخی شیلی، این میشود را به همه کشورها و از جمله به ایران هم تعمیم میدادند. و بدین ترتیب بدون در نظر گرفتن ديکتاتوری عريان رژيم شاه با چنين الگوبرداریای بر طبل مبارزه مسالمت آميز میکوبيدند.همانطور که امروز و در زير سلطه خونين "ولی فقيه" جمهوری اسلامی تبليغ می کنند که ميشود با انتخابات و اصلاحات، گرگان حاکم را تغيير داد!
سالوادور آلنده انسان بزرگی بود که با پايداریاش در مقابل کودتاچيان مزدور امپرياليسم آمريکا تعهدش به آرمانهای خود و مردمش را ثابت نمود وهمبستگیاش با مردم را با مقاومت تا پای جان نشان داد. اما او درک درستی از امپرياليسم نداشت و امپریالیسم را همچون یک نیروی خارجی میديد و نه همچون پدیدهای که در تمام مناسبات جامعه دخیل است. و مهمتر از آن متوجه نبود که تا ارتش ضدخلقی، این ماشین سرکوب طبقه سرمایهداران دست نخورده باقی بماند امکان تحقق برنامههای مردمی و تثبیت آنها وجود ندارد. محدوديتهای فکری و طبقاتی آلنده به او اجازه نمیداد درک کند که بدون تکيه بر مردم مسلح و رهبری طبقه کارگر آنهم کارگرانی که نه صرفا از سياستهای وی پشتيبانی میکنند بلکه به عنوان طبقهای که تمام نهادهای قدرت را بدست دارد امکان غلبه بر توطئههای امپرياليستی وجود ندارد. به همين خاطر هم بود که در روزهای کودتا، ارتش ضدخلقی با توسل به کودتا قدرت را بدست آورده و فاجعهای از خود در تاریخ شیلی بجای گذاشت.
در دنباله اين مطلب توجه خواننده را به آخرين سخنرانی سالوادور آلنده جلب می کنم.
عبدالله باوی
سپتامبر 2014
سخنرانی سالوادور آلنده در ساعت 9:10 صبح روز 11 سپتامبر 1973
دوستان من!
بدون شک این آخرین فرصتی خواهد بود که من با شما سخن بگویم. نیروی هوایی برجهای رادیویی پورتالس و کورپوراسیون را بمباران کرده است.
کلمات من تلخ نیستند اما از زخم و ناامیدی سرشار هستند. این کلماتی هستند که آنهایی را که سوگند دروغ ادا کردهاند را اخلاقاً محکوم میکنند: این سربازان شیلی: این سرفرماندهان افتخاری همچون دریاسالار مرینو که سرخود فرماندهی نیروی دریایی را اشغال کرده است و آقای مندوزا، این ژنرال قسی القلب فرومایه، کسی که همین دیروز وفاداری خود را به دولت اعلام کرده بود، اکنون او نیز خود را به سمت ژنرال فرماندهی پلیس ویژه شیلی منصوب کرده است.
با وجود چنین حقایقی، تنها یک چیز میتوانم به کارگران بگویم: من تسلیم نخواهم شد!
در یک چنین لحظه دشوار تاریخی، بخاطر وفاداری به خلقم، زندگی خود را فدا میکنم و به آنها میگویم كه یقین دارم دانههایی كه به دست ما در وجدانهای شریف هزاران هزار شیلیایی كاشته شده است، هیچ گاه از میوه بارآوردن، باز نخواهد ماند.
نظامیها نیرومند هستند، آنها قادرند مردم را به اسارت خود درآورند، اما روند تكامل اجتماع را نه با جنایت مانع میتوان شد، نه با زور. تاریخ در كنار ما است و مردم هستند كه آن را میسازند.
کارگران میهن من!
میخواهم از شما بهخاطر وفاداری و صداقتی که همواره نسبت به من نشان دادهاید سپاسگزاری کنم. سپاسگزاری به خاطر ایمان و اعتماد به مردی که تنها مُفسّر آرزوهایِ بزرگ عدالت بود و کلماتش احترام به قانون اساسی بوده و به این تعهّد پیوسته وفادار ماند. در این لحظات نهایی آخرین چیزی که میتوانم به شما بگویم این است که امیدوارم از این رویدادها بیاموزید: سرمایهٔ خارجی و امپریالیزم همراه با ارتجاع داخلی فضای مناسبی برای نیروهای مسلح فراهم آورده است تا به سُنتهای مرسوم (1) خود پشت کنند؛ سُنتهایی که ژنرال اشنایدر(2) آموزش داده بود و فرمانده آرایا بار دیگر آنها را تصریح و تأکید کرده بود. آنان هر دو قربانیان همان شرایط هستند، قربانیان همان افرادی که اکنون پشت سرشان در انتظار ایستادهاند تا قدرت خود را دوباره از طریق مداخلاتِ بیگانه، برای ادامهٔ دفاع از امتیازات و منافع عظیمشان به دست آورند.
بیش از همه روی سخنم با زن صبور سرزمینمان است، با زن دهقان كه به ما ایمان داشت، با زن كارگر كه بیش از حد انتظار كار می كرد، به مادر كه از توجه عمیق ما به فرزنداناش آگاه بود. روی سخنم با صنعتگران آزاد است که چون وطنپرستان رفتار کردند؛ به آنها که تا چند روز پیش مبارزه را علیه شورشی که به وسیلهٔ اصناف حرفهای اداره میشد ادامه دادند. این قشر از اصناف به وجود آمد تا از امتیازاتی که سیستم سرمایهداری به شمار کوچکی از افراد محدود میشد، دفاع کند.
من با جوانان سخن می گویم، با آن ها كه سرود خواندند، با آنها كه روح مبارزه جوی خود را به ما نثار كردند. من با انسان شیلیایی سخن می گویم؛ با كارگر، با دهقان، با روشن فكر، با آنان كه شكنجه و آزار خواهند دید، چرا كه فاشیسم زمان درازی در میهن ما زیست کرده است؛: در اعمال تروریستی، انفجار پلها و قطع خطوطِ آهن و خرابکاری در لولههای نفت و گاز. نظر بهسکوتِ کسانی که موظف بهاجرای... (این بخش از گفتههای آلنده، بعلت غرّش انفجارها شنیده نمیشد.) - تاریخ دربارهٔ آنان داوری خواهد کرد.
بدون شک رادیو ماخایانس (Magallanes) محکوم به سکوت خواهد شد و طنینِ آرام صدای من به گوش شما نخواهد رسید: این اهمیتی ندارد. امّا شما شنیدن صدای مرا دنبال خواهید کرد؛ من همیشه در کنار شما خواهم بود؛ دست کم در خاطرهٔ شما انسانی موقر و شایسته را که به همبستگی کارگران وفادار بود برجای خواهم نهاد.
مردم باید از خود دفاع کنند اما نباید قربانی شوند. مردم نباید به خود اجازه دهند که درهم شکسته شوند یا از میان برداشته شوند، مردم نباید به خود اجازه دهند که تحقیر شوند.
کارگران هموطن من!
من به شیلی و سرنوشت آن ایمان دارم. نسلهای دیگری خواهند آمد و بر این خیانت که در همه جا حضور دارد غلبه خواهند کرد. شما باید این را بدانید که خیلی زودتر از آن، خیابانهای پهناور گشوده خواهند شد تا در آنها انسانهای آزاد برای ساختن یک جامعهٔ بهتر رژه روند.
زنده باد شیلی!
زنده باد خلق!
زنده باد کارگران!
اینها آخرین کلمات من هستند و من مطمئنم که بییقین فدا شدن من بیهوده نخواهد بود. من حتم دارم که این، دست کم درسی اخلاقی خواهد بود که خیانت، بُزدلی و جنایت را محکوم خواهد کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
١ـ مقصود از سنتهای مرسوم، عدم مداخله ارتش در سیاست است.
١ـ مقصود از سنتهای مرسوم، عدم مداخله ارتش در سیاست است.
٢ـ ژنرال اشنایدر (René Schneider Chereau) فرمانده ارتش شیلی که در ۱۹۷۰ به دست عوامل ارتجاع به قتل رسید.
نامه ۱۸برنده نوبل به خامنهای برای آزادی امید کوکبی
نامه ۱۸برنده نوبل به خامنهای برای آزادی امید کوکبی
هیجده برنده جایزه نوبل فیزیک در نامهای سرگشاده به رهبر ایران خواستار آزادی امید کوکبی، فیزیکدان ۳۲ ساله ایرانی شدهاند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، به نقل از بیبی سی، امید کوکبی، سه سال و هشت ماه است که در زندان اوین زندانی است. او که دانشجوی دکترای فیزیک با تخصص لیزر در دانشگاه آستین تگزاس بود، بهمن ماه ۱۳۸۹ هنگام خروج از ایران در فرودگاه دستگیر شد.
امید کوکبی بعد از چند ماه بازجویی و بازداشت موقت در نهایت به اتهام ارتباط با دولت متخاصم و کسب مال نامشروع به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
در نامه ۱۸ برنده جایزه نوبل به آیتالله علی خامنهای گفته شده است که آقای کوکبی «تنها به خاطر امتناع از همکاری با مراکز تحقیقات نظامی جمهوری اسلامی ایران» زندانی شده است.
برندگان جایزه نوبل فیزیک، آقای کوکبی را انسانی «شجاع» توصیف کردهاند و از او به خاطر «مقاومت در برابر پیشنهاد استفاده از دانشش در پروژههایی که برای بشر مضر است» قدردانی کردهاند.
امید کوکبی رتبه ۳۹ کنکور سراسری و رتبه سوم المپیاد علمی شیمی ایران را به دست آورده است. او دوره دکتری را در بارسلون اسپانیا تمام کرد و برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه تگزاس دعوت شد.
آقای کوکبی مدتی پس از بازداشت در نامهای به رئیس قوه قضاییه ایران نوشته بود «کل فرآیند بازداشت، اتهامزنی و بازجویی» را غیرقانونی میداند و در شرایط «خوف، ترس، اکراه، تهدید و سلول انفرادی» به اقرار مجبور شده و چیزهایی را اعتراف کرده که از گفتن آنها متاسف است.
برندگان نوبل فیزیک از آیتالله خامنهای خواستهاند هرچه سریعتر دستور آزادی فوری امید کوکبی را صادر کند.
آرنو الن پنزیاس برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۷۸، نیکولاس بلومبرگن برنده نوبل فیزیک ۱۹۸۱، دیوید پولیتزر برنده جایزه نوبل فیزیک ۲۰۰۴ و کونستانتین نووسلف برنده نوبل فیزیک ۲۰۱۰ از امضاکنندگان این نامه هستند.
یکشنبه 6 مهر 1393 – 28 سپتامبر 2014
--
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
اشتراک در:
پستها (Atom)