نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت


به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت

مهدی اصلانی
مهدی اصلانی
بهمن ماه امسال مصادف بود با چهل‌و‌يکمين سال‌گشت «حماسهٔ سياهکل» از اين‌رو بر اساس سنت همهٔ ساليان تبعيد، همهٔ شاخه‌ها و نحله‌های فدايی که خود را ميراث‌دارِ جنبشِ فداييان خلق ايران می‌پندارند با برگزاری مراسم‌های ويژه در گرامی‌داشت اين رُخ‌داد تاريخی کوشيدند.

۴۱ سال پس از آن رُخ‌داد تاريخی، ترجمانِ مفهومِ زنده‌گی‌ حماسه‌سازانِ سياهکل را شايد بتوان در «نه» گفتن به قدرت پيدا کرد. يکی نه که مرگ، عقوبت داشت. قدرت‌ستيزانی که در دورانِ بی‌عملی و رخوتِ سياسی‌ حاکم بر شرايط آن روزگاران مقابلِ زور سر خم نکرده و شجاعت را وسيلهٔ بيان آرزو کردند. هم از اين‌ رو است که رُخ‌داد سياهکل را حماسه می‌خوانيم. قهرمانان «حماسهٔ سياهکل» ‌ با حذفِ خود، به انکارِ هم‌نوايی با قدرت برآمدند. آنان دل‌بسته‌گان اردوی نيکی بودند که در راه رسيدن به انديشهٔ آرمانيشان رسمِ خويش‌کاری به جا آورده و بر خاک بوسه زدند. آئينی که مانده‌گاری‌ فدايی در آن متبلور است. حذفِ خود به بهای عدم کرنش مقابلِ زور.
در می‌انِ سازمان‌های سياسی‌ برون‌مرز، از جمله جريان‌هايی که در معنا و مفهومی تؤامان تراژيک و کميک هنوز خود را وام‌دارِ آرمان‌های سياهکل می‌پندارد سازمان فداييان خلق (اکثريت) می‌باشد. موضوع اين نوشته نه نقدِ سازمان اکثريت که نگاهی است به برگزاری‌ مراسمِ سياهکل توسط شاخهٔ -غرب آلمان- اين جريان، البته با حضورِ مهمانِ ويژهٔ مراسمِ امسال رجبعلی مزروعی.

به ظاهر و در مدعا سازمان اکثريت با فاصله گرفتن از نظرياتِ فاجعه‌آميزِ خود به ويژه در سالِ سياه ۶۰، امروز خوانشی ديگر از سياست ارائه می‌دهد. اما آن‌چه در اين سازمان هم‌چون بيماری لاعلاج، مانده‌گاری‌ سی‌ساله يافته فلسفهٔ سياسی‌ حاکم بر آن است. زير‌ساخت و جان‌مايهٔ فکری‌ اين جريان با کمترين تغيير نسبت به گذشته هم‌چنان راهنمای عمل اين سازمان است. رهبران خطا‌پيشهٔ اين جريان در دههٔ ۶۰ با گفتمانِ غالب در جهان، با دفاعِ بی‌قيد و شرط از سوسياليسم واقعاً موجود و خط‌ِ امام و نظريهٔ راهِ رشدِ غير‌سرمايه‌داری، جنبشِ عظيم و توده‌ای‌ فداييانِ خلق را به خفت‌بار‌ترين طريقِ ممکن در آستانِ خطِ امام سر بريدند و بخشی بزرگ از آن‌را به سربازان «امام خمينی» بدل کردند. سياستِ خانمان‌براندازی که بيشترين لطمه را به جنبش نوپای آزادی‌خواهی‌ آن روز وارد کرد. سازمان اکثريت بيش از سه دهه با کمترين تغيير هماره خوانشی از سياست را نماينده‌گی کرده که بن‌مايهٔ آن دفاع از جناحی از قدرت در مقابل بخشِ ديگرِ آن بوده است.
به موضوع و بهانهٔ اصلی‌ اين نوشته بر می‌گردم. خبر آن بود: برگزاری‌ی مراسم سياهکل، توسط شاخهٔ غرب اين سازمان در آلمان با حضور رجبعلی مزروعی، سخن‌گوی شاخهٔ برون‌مرزی!! سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، عضو جبهه مشارکت ايران اسلامی و رئيس انجمن صنفی‌ی روزنامه‌نگاران. (؟!) که در چهل‌و‌يکمين سال‌گشت سياهکل افتخار حضور در مراسم بر اکثريتی‌ها ارزانی داشتند. ايشان يکی از اعضای اصلی‌ جريانی قلب با نام مجاهدين انقلاب اسلامی هستند که نظامِ امنيت و سرکوب پس از انقلاب با اينان آغازيدن گرفت. تجربهٔ تاکنونی به ما می‌گويد که اکثريت چهره‌های امنيتی‌ نظام به ويژه پس از سال ۶۰ در پوشش کارهای فرهنگی به تکليف! عمل نموده‌اند. از برادر حسن و حسين، (حسين شريعتمداری و حسن شايانفر) سردمداران کارِ فرهنگی! گرفته تا فريدون وردی‌نژاد رياستِ سابقِ خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی و عباس عبدی معاونتِ سابقِ سياسی دادستان کل کشور و محسن امين‌زاده محسن آرمين و خسرو تهرانی و... اکثريت اعضای سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی که هريک به فراخورِ موقعيتشان دستی در فرهنگ!؟ داشته‌اند. ليستِ چهره‌های فرهنگی! نظامِ اسلامی چنان بلند است که می‌توان تعدادی مازاد بر نياز را به خارج صادر کرد. برای آشنايی بيشتر با مهمانِ ويژهٔ مراسم سياهکلِ سازمانِ اکثريت، جناب رجبعلی مزروعی، همين بس که ايشان از اوان سربازی در سال ۱۳۵۹ و در محل خدمتشان ادارهٔ عقيدتی سياسی پايگاه هشتم شکاری اصفهان به تکليف عمل می‌نمودند پس از خدمت سربازی و به دليل علاقهٔ وافر به کارهای فرهنگی به وزارت ارشاد نقل مکان نموده و سپس با فرنگی‌کاری سمت‌هايی هم‌چون رايزن فرهنگی جمهوری اسلامی در نيجريه (۱۳۶۵-۱۳۶۳)، وابستهٔ فرهنگی در کراچی (۱۳۶۸-۱۳۶۵)، معاون مديرکل اداره مطبوعات و رسانه‌های خارجی (۱۳۷۰-۱۳۶۸)، مدير کل مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها (۱۳۷۰-۱۳۷۱)، مشاور مديرکل مرکزِ مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها (۱۳۷۴-۱۳۷۱) و... را عهده‌دار بوده و پس از اخراج از چرخهٔ قدرت و حکومت (نه حتا کناره‌گيری) در حال حاضر سخنگوی شاخهٔ برون‌مرزی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی می‌باشند. تا اين‌جای کار شايد حضور جناب رجبعلی مزروعی در کنار اکثريتی‌ها موضوعی چندان پراهميت نبوده و بتوان آن‌را نوعی تعامل سياسی ارزيابی کرد. سازمانی که با سماجت هنوز آرمان‌های خود را آرمان سياهکل می‌داند دست در دست اصلاح طلبانی می‌گذارد که با توسل به علم ژنتيک از کارهای امنيتی و اطلاعاتی به مقام شامخ روزنامه‌نگار آن هم از نوع اصلاح‌شده و استادی چه و چه استحاله يافته‌اند. اما چرا سياهکل؟
در بيانيهٔ هيئت سياسی سازمان اکثريت به مناسبت چهل‌و‌يکمين سالگشت سياهکل آمده است: «امروز ما به نگرش، استراتژی و تاکتيکی دگرگون دست يافته‌ايم. اما آرمان‌های ما‌‌ همان آرمان‌هايی است که در سرمای بهمن ۱۳۴۹ يارانِ ما جانِ خود را مشعل آن کردند» پرسش مشخص و ساده از اعضای هيئت سياسی سازمان اکثريت و در راًس آن آقای بهروز خليق، اين است: رجبعلی مزروعی را با سياهکل چه کار؟
مگر می‌توان سياهکل را با کسانی آلود که حضورشان از اساس انکار فلسفهٔ سياهکل است. اين دعوت در کجای سياست جا دارد؟

آقای خليق! نمی‌توان حتا با مفهومِ کج‌سليقگی سياسی عملی که بدان مرتکب شديد را توضيح داد. که عمل‌کردی اين‌گونه ديگر حتا معنای اعوجاج سياسی را هم درنورديده. به راستی در ميان سازمان‌های سياسی شما ديگر «نوبرش را آورديد.» تمامی تلاشِ سازمانی که شما بر راًس آن تکيه داده‌ايد نوعی ائتلاف سياسی را هدف می‌گيرد. شما کماکان در هرم قدرت متحد جست‌و‌جو می‌کنيد. نوشِ جان و مفتِ چنگتان. اما يک‌بار هم شده دست از سرِ سياهکل بر داريد. مگر نه آن‌که هر کوشندهٔ سياسی که تنه‌اش به سازمانی که شما مسئول اول آن می‌باشيد خورده باشد زخمی سياستی است که در سال سياه ۶۰ پيش گرفتيد؟ مگر معتقد به مفهومی با عنوان ترميم نمی‌باشيد؟ اين چه ترميمی است که با دعوت از رجبعلی مزروعی می‌خواهيد بدان فعليت بخشيد؟ اين گونه و با اين شکل سياست کردن چنان‌چه در بيانيهٔ اخيرتان آورده‌ايد می‌خواهيد: «همگام با ديگر نيروهای چپ دموکرات و سوسياليست نقش برجسته‌ای در راه شکل‌دهی چپِ بزرگ ايفا کنيد»
از جمله ميراثِ پربهای سازمانِ فدايی آثار به جاماندهٔ فداييان خلق است. کلت کمری و نوارِ صوتی حميد اشرف. نقاشی‌های بيژن. و يادگارهايی اين‌گونه. آقای خليق! شايد در ویترين لباس‌های به جا مانده از آن دوران پيراهنِ خونين و يخ‌زدهٔ سياهکلی‌ها را که هنوز مايهٔ ارتزاقتان است حفظ کرده باشيد؟ آقای خليق! به چه بهايی در مراسمِ سياهکل پيراهنِ صفايی فراهانی را بر تن رجبعلی مزروعی پروو کرديد؟ به چه قيمت پيراهنِ خونينِ ابراهيم را تن‌خورِ مهمان و متحدِ سياسيتان نموديد؟ اين‌ها که دستشان تا مرفق به خون فدايی و مجاهد آغشته است. فکر نمی‌کنيد پيراهن برادرتان بهايی بيش از ده يورو ورودی ناقابل مراسمتان برای زيارت رجبعلی مزروعی داشت؟ چرا پيراهن خونين يوسف را با سياه‌جامهٔ زنجيرزنان و چاه‌کنانِ تاريخ تاخت می‌زنيد؟ چرا حرمت می‌شکنيد و قامتِ قدرت‌ستيزانِ جنبش فدايی را هم‌قدِ قدرت‌پذيری‌ سياسيتان پايين می‌آوريد؟ به همه چيز چوب حراج زديد. ديگر سياهکل را در راه ائتلاف سياسيتان سر نبريد. رجبعلی مزروعی را با سياهکل چه کار؟

تحريم انتخابات مجلس ؛ پردهِ آخرِ سرنگونی


محمود خادمی
محمود خادمی
انتخابات نمايشی مجلس اين بار ؛ بر خلاف انتخابات گذشته در شرايطی در کشور برگزار می شود که وزش نسيم بهاريِ برای تغيير نظام های ديکتاتوری در خاورميانه و وقوع انقلابات در اين کشورها ؛ باعث شده است که مردم و جوانان ميهن اسير ما ؛ نيز با جوشش و التهاب وقوع قيامی برای سرنگونی استبداد دينی در کشورمان را انتظار بکشند . از طرف ديگر با ورود پارامترهای جديد در صحنه سياسی کشور ( شرايط بين المللی ــ تهديدهای جنگ خارجی ؛ تحريم نفت و بانک مرکزی رژيم ــ ؛ علنی شدن و شدت گيری جنگ قدرت درونی ؛ بحران های لاعلاج اقتصادی ؛ تحريم گسترده انتخابات حتی از طرف اصلاح طلبان و ....... ) برگزاری انتخابات به راحتی گذشته صورت نخواهد گرفت و درد سرهای بسياری سختی در انتظار رژيم می باشد . بنابراين در اين شرايط مردم و جوانان ميهن ؛ می توانند با استفاده درست از فرصت های پيش آمده ؛ به هدف ديرينه اشان يعنی آزادی و رهائی مردم و کشور خود دست پيدا کنند .


تحريم چرا ؟
1 ــ يک سر تمام نارسائيها و فساد های موجود در کشور ما ؛ به نمايندگانی وصل است که در کرسی های همين مجلس ــ خانه فساد ــ لانه کرده اند . برای زنان کشورمان روشن است که قوانين و احکام تبعيض آميز و زن ستيزانه ای که بيش از سی سال آسايش و امنيت را از آنان گرفته است ؛ توجيه قانونی دارد و قانونش در همين مجلس تدوين شده است . جوانان دلير کشورمان ؛ دانشجويان عزيز ميهن مان و ..... خوب می دانند ؛ اگر آزادی و شادی شان سلب شده ؛ اگر از نبود امکانات برای شکوفائی استعداد ها رنج می برند ؛ اگر از آينده مبهم شغلی که در انتظارشان است نگرانند و اگر دنيائی ممنوعيت در مسير کار و زندگی دارند ؛ به دليل قوانين ضد مردمی است که توسط همين مجلس تصويب می شود ؛ و همه مردم ايران می دانند ؛ سر منشاء فقر ؛ گرانی ؛ بيکاری و ساير مصائب و بلايای اجتماعی به قوانينی گره خورده است که در اين خانه فساد تنظيم و تدوين می شود و ..... بنابراين طبيعی است ؛ که زنان و مردان ايران حق داشته باشند که بگويند ؛ چرا بايد به کسانی که می خواهند در اين لانه فساد بيتو ته کنند با رأی خود مشروعيت بدهند ؟
2 ــ اکنون که متحدين ديروز ــ اصلاح طلبان ــ رژيم هم ؛ بازی انتخابات او را جدی نگرفته اند و در آن شرکت نمی کنند . ديگر در اين انتخابات بر خلاف انتخابات دوره های اصلاحات و انتخابات رياست جمهوری 22 خرداد ؛ مردم و رأی دهندگان در معرض انتخاب بين " بد " و " بدتر " قرار ندارند ؛ تا با دادن ميليون ها رأی به کانديدای " بد " ( کانديدای اصلاح طلب ) انزجار خود را از " ولی فقيه " و دست پروردگانش به نمايش بگذارند . در اين دورهِ انتخابات ؛ انتخاب ميان " بدتر " و " بدتر " است . بنابراين ديگر توجيهات واهی گذشته برای شرکت در انتخابات يعنی انتخاب بين " بد " و " بدتر " وجود ندارد. پس اگر اغراض و اهداف پشت پرده ای وجود نداشته باشد ؛ هيچ دسته و گروهی نمی تواند بهانه و دليل موجه و مشروعی برای شرکت در انتخابات ارائه دهد . مضاف بر آن که ديگر ؛ در ميان مردم هم رغبتی برای شرکت در چنين نمايشاتی وجود ندارد .
بنابراين برای رهائی از دلمردگی و بی اعتمادی های ناشی از رکود و رخوت جنبش سبز ؛ فرصتی فراهم و در دسترس مردم قرار گرفته ؛ تا دوباره چشمه های اميد و انرژی مردم به غليان و جوشش در آيند و باز هم غرش اعتراضات خشم آگين مردم در خيابان های شهرها ؛ امنيت و آسايش را از ولی فقيه و دشمنان مردم سلب نمايد . پس بر تک تک مردم و گروهها و سازمان های سياسی مخالف رژيم واجب است که اين فرصت گرانبها را مغتنم بشمارند ؛ چرا که رسوائی شکست رژيم در انتخابات ؛ روانشناسی جنبش اجتماعی را ارتقاء می دهد و خون تازه ای به رگهايِ فسرده جنبش به کما رفته مردم جاری ميکند و جنبش اعتراضی مردم را برای کسب پيروزی ها و بر داشتن گامهای بعدی آماده می سازد .


چه نوع تحريم ؟
منطق تحولات بعد از انتخابات رياست جمهوری 22 خرداد حکم می کند که از هر دريچه ای که برای آزادی ؛ مبارزه و اعتراض گشوده می شود بايد حداکثر بهره برداری را بعمل آورد . همچنين اعتراضات مردم در 25 بهمن امسال نشان داد که دوران تيراندازی و کشتن مردم معترض در خيابانها ؛ به پايان خود رسيده است . در اين صورت مردم می توانند بی محابا و جسورتر از هميشه وارد کار زارهای خيابانی شوند . بنابراين بايد از آزادی نسبی که ــ که مرهون موقعيت دشوار داخلی و بين المللی رژيم و انبوه بحران های گريبانگير آن است ــ اجبارا" رژيم در دوران انتخابات به آن تن خواهد داد ؛ بهره برداری نمود و از آن برای استمرار مبارزه با نظام حاکم استفاده نمود .
اين قانون مبارزه با ستمگران است که از هر شکافی که در دستگاه سرکوب ــ به دلايل داخلی و يا بين المللی ــ باز می شود اگر خوب استفاده شود . امکانات گسترده تری برای مبارزه در اختيار مردم معترض و مبارزين قرار می گيرد . استفاده صحيح از اين امکانات و موقعيت هائی که پيش می آيد راه پيروزيهای بعدی را هموار می کند .
هر فراخوانی که برای تحريم انتخابات صادر می شود اگر " خانه نشينی " را بعنوان راه کار " تحريم " معرفی کند " فراخوانی سلبی " و ناقص است ؛ " اعتراضی خاموش " است ؛ که نه تنها بهره چندانی عايد جنبش اعتراضی مردم نمی کند , بلکه به رژيم فرصت می دهد که در آرامش مطلوب ؛ سر و ته انتخابات قلابی اش را بهم بياورد .
تحريم به معنی خانه نشينی برای اجتناب از رأی دادن ؛ پاسيوترين شکل مخالفت جامعه در برابر قدرت سياسی حاکم است . شايسته نيست که ؛ از مردم و جوانان پر شور و آزاديخواه کشور که حماسه اعتراضات عاشورا و 25 بهمن 89 را در کارنامه خود دارند به خواهيم اين فرصت گرانبها را از دست بدهند و در خانه هايشان بنشينند تا اين رژيم ضد بشری در سايه سکوت و آرامش جامعه ؛ برنامه هايش را پيش ببرد. مردم ايران و جوانان شجاع کشور که با اين رژيم " قهر " نکرده اند که در خانه هايشان بمانند و روز انتخايات بيرون نيانند . مردم و جوانان ايران اين رژيم را نميخواهند ؛ بنابراين بايد راهکارهای عملی و اکتيو برای رسيدن به اين هدف را بر گزينند .
البته ؛ رژيم به دليل ترس از واکنش های غير مترقبه مردم و خارج شدن کنترل انتخابات از دستشان و افتادن ابتکار عمل به دست مردم ؛ قطعا" اختناق در جامعه را گسترش خواهد داد و به بگير و به بندهای گسترده دست خواهد زد ؛ عليرغم اين نبايد گذاشت اين فرصت غير قابل تکرار به بطالت از دست برود . مردم بايد از هر ابتکاری استفاده کنند تا فضای روانيِ آرامی که مطلوب رژيم است و به آن احتياج دارد تا انتخابات نمايشی اش را به پايان برساند و با آرامش صندلی های مجلس را بين جناح ها تقسيم کند ؛ را بهم بزنند .
پس بايد مردم با عزم جزم در خيابانها بمانند ؛ اعتراض کنند و بساط حقه بازی انتخاباتی اش را بهم بزنند . نبايد به رژيم فرصت داد تا اين گردنه صعب را آنطور که می خواهد با دردسر کمتر در سکوت معترضين پشت سر بگذارد . به جد بايد از مردم خواست ؛ به خيابانها بيايند ؛ مراسم انتخاباتی کانديدا های رژيم را بهم بزنند ؛ با پخش تراکت و شعار نويسی کانديدا های دزد و فاسد رژيم را افشا کنند . بايد شکل تحريم و مخالفت مردم با انتخابات قلابيِ رژيم به گونه ای باشد که حاکميت دروغ ؛ در دنيا افشا و رسوا شود و دنيا مخالفت مردم ايران با اين رژيم و انتخابات اش را همانگونه که هست ببيند .


چالش ها و آينده رژيم :
در انتخابات مجلس اين بار رژيم ؛ آرايش و جناح بنديهای درونی با گذشته کاملا" متفاوت می باشد . در انتخابات گذشته ؛ معمولا" دو جناح " اصلاح طلبان " و " اصولگرايان " جناحهای رقيب حاضر در انتخابات بودند . بعد از جراحی و پرتاب به بيرون اصلاح طلبان از ساختار حاکميت ؛ دامنه جنگ به درون خانه کشيده شده است . الان دعوای اصلی بر سر تصاحب کرسی های مجلس ميان باند ولی فقيه يعنی " اصولگرايان ولائی " و دار و دسته احمدی نژاد يعنی " اصولگرايان غير ولائی " است .اما چالش بزرگ ولی فقيه در اين شرايط :

1 ــ حذف احمدی نژاد و باندش در انتخابات مجلس ؛ اگر چه تمايل قلبی ولی فقيه است ولی کار ساده ای نمی باشد . زيرا در طول 6 سال رياست جمهوری احمدی نژاد ولی فقيه و همه نهادهای حکومتی برای تثبيت وی از هيچ کوششی دريغ نکرده اند ؛ اکنون ديگر حذف وی که تار و پود نظام به بقای او وابسته شده است برای آنان ؛ کار ساده ای به نظر نمی رسد . يعنی باند ولی فقيه به آسانی نمی تواند ريل عوض کند و او را از سر راهش بر دارد
محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه در مورد خطر جريان احمدی نژاد برای بقاء نظام می گويد : جريان انحرافی ( باند احمدی نژاد ) يعنی کسانی که از مسير اصولگرائی ولائی منحرف شده اند ........ با سر دادن شعارها و بکارگيری ترفندهای جديد قصد روياروئی با انقلاب را دارند . اين جريان در آينده بطور قطع به مقابله با انقلاب بلند خواهد شد .
روح الله حسينيان که در گذشته از سينه چاکان و حاميان پر و پا قرص احمدی نژاد بود و الان در " جبهه پايداری " در خدمت آيت الله مصباح يزدی می باشد می گويد : بين ما و جريان انحرافی ( باند احمدی نژاد ) و فتنه ( جنبش سبز ) خط خون واقع شده و هيچکس نمی تواند اين خط را بر دارد .

2 ــ اصولگرايان ولائی ( باند ولی فقيه ) نيز حداقل به دو دسته " جبهه متحد اصولگرايان " به رهبری مهدوی کنی و " جبهه پايداری " يا " اصولگرايان پيشرو " به رهبری مصباح يزدی تقسيم شده اند . اختلافات اين دو جبهه بقدری شديد است که مهدوی کنی رهبر جبهه متحد اصولگرايان مجبور شده است برای پيوستن آنان به جبهه متحد اصولگرايان و تعيين تکليف کردن خود هشدار و اخطار بدهد . وی می گويد : برای آخرين بار به دوستانی که به اسامی مختلف ( منظور جبهه پايداری ) در مقابل جبهه متحد اصولگرا در آمده اند نصيحت می کنم ؛ ورود پيدا کنند ؛ ما آنها را قبول داريم . بايد نشست و برخی اختلافات را با صحبت حل کرد . اما در اين مقطع جدائی ها و ..... خوب نيست و دشمن از آن سوء استفاده می کند .

3 ــ باند " لاريجانی ــ قاليباف " اگر چه رقمی نيستند ولی در ميانه اين دعوا هايِ باند ها بيکار نخواهند نشست . مصباح يزدی آنان را " ساکتين فتنه " می نامد .

در چنين شرايطی که تشتت و اختلاف سراپای باند ولی فقيه را فرا گرفته است . چه تضمينی وجود دارد که اگر نتايج انتخابات به نفع يکی از باندهای حاکم اعلام نشود ؛ حوادث خونين انتخابات رياست جمهوری دو سال پيش تکرار نشود ؟
سالار آب نوش فرمانده سپاه استان قزوين ( 14 اسفند 89 يکسال پيش از انتخابات مجلس ) وابسته به باند ولی فقيه : اگر نتيجه انتخابات مجلس ؛ نتيجه ای نباشد که در راستای ارزش های ما باشد سال 91 سال بسيار خطرناک و حتی خونينی است ..... زيرا ما می جنگيم .
موفقيت باند احمدی نژاد در مجلس به هيچ وجه خوشايند ولی فقيه و دار و دسته اش نميباشد ؛ زيرا که کنترل مجلس توسط باند احمدی نژاد ؛ يعنی تضمينی برای کسب کرسی رياست جمهوری آينده . رئيس جمهوری که هوادارانش از او خواسته اند که " بت بزرگ " يعنی ولی فقيه را بشکند .
پيروزی جبهه پايداری به رهبری مصباح يزدی نه به نفع احمدی نژاد است و نه به نفع روحانيت سنتی که بدور ولی فقيه حلقه زده اند . با پيروزی جبهه پايداری ؛ راه برای تصاحب کرسی رياست مجلس خبرگانِ رهبری ؛ توسط مصباح يزدی باز می شود و در قدمهای بعدی ؛ راه برای کسب کرسی جانشينی رهبری ( ولی فقيه ) نيز هموار می گردد .
تنها گزينه مطلوب برای ولی فقيه ؛ پيروزی کامل " جبهه متحد اصولگرايان " به رهبری مهدوی کنی يار و متحد اصلی خامنه ای است . که در اين صورت خامنه ای می تواند با همدستی وی با چالش های مقابل نظام بی دردسر تر مقابله کند .
رژيم قرون وسطائی در اين 33 سال هميشه با مقوله انتخابات مشکل داشته است . اما اين بار ؛ در شرايطی که سهم خواهی در انتخابات مجلس ؛ باندهای قدرت طلب رژيم را رو در روی هم قرار داده است و خامنه ای هم ــ به خاطر از دست دادن اعتبار و نفوذ سابق خود ــ نمی تواند باندهای درون نظام را در جهت منويات خود به خط کند و به اختلافات ميان آنها خاتمه دهد ؛ انتخابات در بستری از نارضايتی گسترده اجتماعی و زنان و مردانی دلير و شجاع که مترصد فرصتی برای اعتراض و قيام هستند ؛ اهميتی ويژه می يابد .


محمل های مادی جنگ و دعوای باندها :
دخالت مجمع تشخيص مصلحت که نهاد انتصابی و تحت امر ولی فقيه است در تشخيص صلاحيت کانديداها و حذف کانديدا های باند مقابل ؛ می تواند به عرصه مهمی از جنگ و دعوا بين باندهای مختلف تبديل شود .
امور اجرائی انتخابات با نظارت و توسط " وزارت کشور " هدايت می شود ؛ وزارت کشور زير نظر احمدی نژاد و باندش اداره و مديريت ميشود . در اين صورت دست اين باند در مهندسی آرای انتخاباتی ؛ نحوه برگزاری و کنترل صندوق های رأی و ..... باز است و می تواند مسير انتخابات را به نفع باند خود هدايت کند ؛ در اينصورت روشن است که باندهای رقيب ساکت و بيکار نخواهند نشست .
آنچه روشن و قطعی است باندهای متخاصم درونی رژيم اين بار ؛ حتی با پذيرش بالاترين خطرات برای کل نظام ؛ تمام تلاش خود را بکار ميگيرند تا با بکار گيری ابزارهای در دسترس ؛ سهم بيشتری از کرسی های مجلس را تصاحب کنند .

بنابراين در شرايطی که ديگر امکان صلح آميز تقسيم قدرت و ثروت ميان باندهای رژيم وجود ندارد ؛ در حاليکه جناح های رژيم به هم چنگ و دندان نشان می دهند و در موقعيتی که تضادها و اختلافات ميان باندهای رژيم به مرحله آنتاگونيستی رسيده است و همچنين در شرايطی که مردم ايران در کمين نشسته و منتظر فرصت مناسب برای شروع قيام و اعتراضات هستند . آيا اين نمايش قلابيِ انتخابات می تواند پرده آخر تراژدی تلخ و رنجبار ملتی شريف و رنج کشيده ؛ طی 33 سال حاکميت سياه نظام دينی بر کشور ما باشد ؟ به عبارتی آيا جوانان غيور ؛ زنان شجاع ؛ دانشجويان قهرمان و مردم رنج ديده ميهن مان می توانند فتيله آغازِ استارتِ پروسهِ سرنگونی رژيم را به آتش بکشند ؟

تحريم انتخابات مجلس ؛ پردهِ آخرِ سرنگونی

انتخابات نمايشی مجلس اين بار ؛ بر خلاف انتخابات گذشته در شرايطی در کشور برگزار می شود که وزش نسيم بهاريِ برای تغيير نظام های ديکتاتوری در خاورميانه و وقوع انقلابات در اين کشورها ؛ باعث شده است که مردم و جوانان ميهن اسير ما ؛ نيز با جوشش و التهاب وقوع قيامی برای سرنگونی استبداد دينی در کشورمان را انتظار بکشند . از طرف ديگر با ورود پارامترهای جديد در صحنه سياسی کشور ( شرايط بين المللی ــ تهديدهای جنگ خارجی ؛ تحريم نفت و بانک مرکزی رژيم ــ ؛ علنی شدن و شدت گيری جنگ قدرت درونی ؛ بحران های لاعلاج اقتصادی ؛ تحريم گسترده انتخابات حتی از طرف اصلاح طلبان و ....... ) برگزاری انتخابات به راحتی گذشته صورت نخواهد گرفت و درد سرهای بسياری سختی در انتظار رژيم می باشد . بنابراين در اين شرايط مردم و جوانان ميهن ؛ می توانند با استفاده درست از فرصت های پيش آمده ؛ به هدف ديرينه اشان يعنی آزادی و رهائی مردم و کشور خود دست پيدا کنند .


تحريم چرا ؟
1 ــ يک سر تمام نارسائيها و فساد های موجود در کشور ما ؛ به نمايندگانی وصل است که در کرسی های همين مجلس ــ خانه فساد ــ لانه کرده اند . برای زنان کشورمان روشن است که قوانين و احکام تبعيض آميز و زن ستيزانه ای که بيش از سی سال آسايش و امنيت را از آنان گرفته است ؛ توجيه قانونی دارد و قانونش در همين مجلس تدوين شده است . جوانان دلير کشورمان ؛ دانشجويان عزيز ميهن مان و ..... خوب می دانند ؛ اگر آزادی و شادی شان سلب شده ؛ اگر از نبود امکانات برای شکوفائی استعداد ها رنج می برند ؛ اگر از آينده مبهم شغلی که در انتظارشان است نگرانند و اگر دنيائی ممنوعيت در مسير کار و زندگی دارند ؛ به دليل قوانين ضد مردمی است که توسط همين مجلس تصويب می شود ؛ و همه مردم ايران می دانند ؛ سر منشاء فقر ؛ گرانی ؛ بيکاری و ساير مصائب و بلايای اجتماعی به قوانينی گره خورده است که در اين خانه فساد تنظيم و تدوين می شود و ..... بنابراين طبيعی است ؛ که زنان و مردان ايران حق داشته باشند که بگويند ؛ چرا بايد به کسانی که می خواهند در اين لانه فساد بيتو ته کنند با رأی خود مشروعيت بدهند ؟
2 ــ اکنون که متحدين ديروز ــ اصلاح طلبان ــ رژيم هم ؛ بازی انتخابات او را جدی نگرفته اند و در آن شرکت نمی کنند . ديگر در اين انتخابات بر خلاف انتخابات دوره های اصلاحات و انتخابات رياست جمهوری 22 خرداد ؛ مردم و رأی دهندگان در معرض انتخاب بين " بد " و " بدتر " قرار ندارند ؛ تا با دادن ميليون ها رأی به کانديدای " بد " ( کانديدای اصلاح طلب ) انزجار خود را از " ولی فقيه " و دست پروردگانش به نمايش بگذارند . در اين دورهِ انتخابات ؛ انتخاب ميان " بدتر " و " بدتر " است . بنابراين ديگر توجيهات واهی گذشته برای شرکت در انتخابات يعنی انتخاب بين " بد " و " بدتر " وجود ندارد. پس اگر اغراض و اهداف پشت پرده ای وجود نداشته باشد ؛ هيچ دسته و گروهی نمی تواند بهانه و دليل موجه و مشروعی برای شرکت در انتخابات ارائه دهد . مضاف بر آن که ديگر ؛ در ميان مردم هم رغبتی برای شرکت در چنين نمايشاتی وجود ندارد .
بنابراين برای رهائی از دلمردگی و بی اعتمادی های ناشی از رکود و رخوت جنبش سبز ؛ فرصتی فراهم و در دسترس مردم قرار گرفته ؛ تا دوباره چشمه های اميد و انرژی مردم به غليان و جوشش در آيند و باز هم غرش اعتراضات خشم آگين مردم در خيابان های شهرها ؛ امنيت و آسايش را از ولی فقيه و دشمنان مردم سلب نمايد . پس بر تک تک مردم و گروهها و سازمان های سياسی مخالف رژيم واجب است که اين فرصت گرانبها را مغتنم بشمارند ؛ چرا که رسوائی شکست رژيم در انتخابات ؛ روانشناسی جنبش اجتماعی را ارتقاء می دهد و خون تازه ای به رگهايِ فسرده جنبش به کما رفته مردم جاری ميکند و جنبش اعتراضی مردم را برای کسب پيروزی ها و بر داشتن گامهای بعدی آماده می سازد .


چه نوع تحريم ؟
منطق تحولات بعد از انتخابات رياست جمهوری 22 خرداد حکم می کند که از هر دريچه ای که برای آزادی ؛ مبارزه و اعتراض گشوده می شود بايد حداکثر بهره برداری را بعمل آورد . همچنين اعتراضات مردم در 25 بهمن امسال نشان داد که دوران تيراندازی و کشتن مردم معترض در خيابانها ؛ به پايان خود رسيده است . در اين صورت مردم می توانند بی محابا و جسورتر از هميشه وارد کار زارهای خيابانی شوند . بنابراين بايد از آزادی نسبی که ــ که مرهون موقعيت دشوار داخلی و بين المللی رژيم و انبوه بحران های گريبانگير آن است ــ اجبارا" رژيم در دوران انتخابات به آن تن خواهد داد ؛ بهره برداری نمود و از آن برای استمرار مبارزه با نظام حاکم استفاده نمود .
اين قانون مبارزه با ستمگران است که از هر شکافی که در دستگاه سرکوب ــ به دلايل داخلی و يا بين المللی ــ باز می شود اگر خوب استفاده شود . امکانات گسترده تری برای مبارزه در اختيار مردم معترض و مبارزين قرار می گيرد . استفاده صحيح از اين امکانات و موقعيت هائی که پيش می آيد راه پيروزيهای بعدی را هموار می کند .
هر فراخوانی که برای تحريم انتخابات صادر می شود اگر " خانه نشينی " را بعنوان راه کار " تحريم " معرفی کند " فراخوانی سلبی " و ناقص است ؛ " اعتراضی خاموش " است ؛ که نه تنها بهره چندانی عايد جنبش اعتراضی مردم نمی کند , بلکه به رژيم فرصت می دهد که در آرامش مطلوب ؛ سر و ته انتخابات قلابی اش را بهم بياورد .
تحريم به معنی خانه نشينی برای اجتناب از رأی دادن ؛ پاسيوترين شکل مخالفت جامعه در برابر قدرت سياسی حاکم است . شايسته نيست که ؛ از مردم و جوانان پر شور و آزاديخواه کشور که حماسه اعتراضات عاشورا و 25 بهمن 89 را در کارنامه خود دارند به خواهيم اين فرصت گرانبها را از دست بدهند و در خانه هايشان بنشينند تا اين رژيم ضد بشری در سايه سکوت و آرامش جامعه ؛ برنامه هايش را پيش ببرد. مردم ايران و جوانان شجاع کشور که با اين رژيم " قهر " نکرده اند که در خانه هايشان بمانند و روز انتخايات بيرون نيانند . مردم و جوانان ايران اين رژيم را نميخواهند ؛ بنابراين بايد راهکارهای عملی و اکتيو برای رسيدن به اين هدف را بر گزينند .
البته ؛ رژيم به دليل ترس از واکنش های غير مترقبه مردم و خارج شدن کنترل انتخابات از دستشان و افتادن ابتکار عمل به دست مردم ؛ قطعا" اختناق در جامعه را گسترش خواهد داد و به بگير و به بندهای گسترده دست خواهد زد ؛ عليرغم اين نبايد گذاشت اين فرصت غير قابل تکرار به بطالت از دست برود . مردم بايد از هر ابتکاری استفاده کنند تا فضای روانيِ آرامی که مطلوب رژيم است و به آن احتياج دارد تا انتخابات نمايشی اش را به پايان برساند و با آرامش صندلی های مجلس را بين جناح ها تقسيم کند ؛ را بهم بزنند .
پس بايد مردم با عزم جزم در خيابانها بمانند ؛ اعتراض کنند و بساط حقه بازی انتخاباتی اش را بهم بزنند . نبايد به رژيم فرصت داد تا اين گردنه صعب را آنطور که می خواهد با دردسر کمتر در سکوت معترضين پشت سر بگذارد . به جد بايد از مردم خواست ؛ به خيابانها بيايند ؛ مراسم انتخاباتی کانديدا های رژيم را بهم بزنند ؛ با پخش تراکت و شعار نويسی کانديدا های دزد و فاسد رژيم را افشا کنند . بايد شکل تحريم و مخالفت مردم با انتخابات قلابيِ رژيم به گونه ای باشد که حاکميت دروغ ؛ در دنيا افشا و رسوا شود و دنيا مخالفت مردم ايران با اين رژيم و انتخابات اش را همانگونه که هست ببيند .


چالش ها و آينده رژيم :
در انتخابات مجلس اين بار رژيم ؛ آرايش و جناح بنديهای درونی با گذشته کاملا" متفاوت می باشد . در انتخابات گذشته ؛ معمولا" دو جناح " اصلاح طلبان " و " اصولگرايان " جناحهای رقيب حاضر در انتخابات بودند . بعد از جراحی و پرتاب به بيرون اصلاح طلبان از ساختار حاکميت ؛ دامنه جنگ به درون خانه کشيده شده است . الان دعوای اصلی بر سر تصاحب کرسی های مجلس ميان باند ولی فقيه يعنی " اصولگرايان ولائی " و دار و دسته احمدی نژاد يعنی " اصولگرايان غير ولائی " است .اما چالش بزرگ ولی فقيه در اين شرايط :

1 ــ حذف احمدی نژاد و باندش در انتخابات مجلس ؛ اگر چه تمايل قلبی ولی فقيه است ولی کار ساده ای نمی باشد . زيرا در طول 6 سال رياست جمهوری احمدی نژاد ولی فقيه و همه نهادهای حکومتی برای تثبيت وی از هيچ کوششی دريغ نکرده اند ؛ اکنون ديگر حذف وی که تار و پود نظام به بقای او وابسته شده است برای آنان ؛ کار ساده ای به نظر نمی رسد . يعنی باند ولی فقيه به آسانی نمی تواند ريل عوض کند و او را از سر راهش بر دارد
محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه در مورد خطر جريان احمدی نژاد برای بقاء نظام می گويد : جريان انحرافی ( باند احمدی نژاد ) يعنی کسانی که از مسير اصولگرائی ولائی منحرف شده اند ........ با سر دادن شعارها و بکارگيری ترفندهای جديد قصد روياروئی با انقلاب را دارند . اين جريان در آينده بطور قطع به مقابله با انقلاب بلند خواهد شد .
روح الله حسينيان که در گذشته از سينه چاکان و حاميان پر و پا قرص احمدی نژاد بود و الان در " جبهه پايداری " در خدمت آيت الله مصباح يزدی می باشد می گويد : بين ما و جريان انحرافی ( باند احمدی نژاد ) و فتنه ( جنبش سبز ) خط خون واقع شده و هيچکس نمی تواند اين خط را بر دارد .

2 ــ اصولگرايان ولائی ( باند ولی فقيه ) نيز حداقل به دو دسته " جبهه متحد اصولگرايان " به رهبری مهدوی کنی و " جبهه پايداری " يا " اصولگرايان پيشرو " به رهبری مصباح يزدی تقسيم شده اند . اختلافات اين دو جبهه بقدری شديد است که مهدوی کنی رهبر جبهه متحد اصولگرايان مجبور شده است برای پيوستن آنان به جبهه متحد اصولگرايان و تعيين تکليف کردن خود هشدار و اخطار بدهد . وی می گويد : برای آخرين بار به دوستانی که به اسامی مختلف ( منظور جبهه پايداری ) در مقابل جبهه متحد اصولگرا در آمده اند نصيحت می کنم ؛ ورود پيدا کنند ؛ ما آنها را قبول داريم . بايد نشست و برخی اختلافات را با صحبت حل کرد . اما در اين مقطع جدائی ها و ..... خوب نيست و دشمن از آن سوء استفاده می کند .

3 ــ باند " لاريجانی ــ قاليباف " اگر چه رقمی نيستند ولی در ميانه اين دعوا هايِ باند ها بيکار نخواهند نشست . مصباح يزدی آنان را " ساکتين فتنه " می نامد .

در چنين شرايطی که تشتت و اختلاف سراپای باند ولی فقيه را فرا گرفته است . چه تضمينی وجود دارد که اگر نتايج انتخابات به نفع يکی از باندهای حاکم اعلام نشود ؛ حوادث خونين انتخابات رياست جمهوری دو سال پيش تکرار نشود ؟
سالار آب نوش فرمانده سپاه استان قزوين ( 14 اسفند 89 يکسال پيش از انتخابات مجلس ) وابسته به باند ولی فقيه : اگر نتيجه انتخابات مجلس ؛ نتيجه ای نباشد که در راستای ارزش های ما باشد سال 91 سال بسيار خطرناک و حتی خونينی است ..... زيرا ما می جنگيم .
موفقيت باند احمدی نژاد در مجلس به هيچ وجه خوشايند ولی فقيه و دار و دسته اش نميباشد ؛ زيرا که کنترل مجلس توسط باند احمدی نژاد ؛ يعنی تضمينی برای کسب کرسی رياست جمهوری آينده . رئيس جمهوری که هوادارانش از او خواسته اند که " بت بزرگ " يعنی ولی فقيه را بشکند .
پيروزی جبهه پايداری به رهبری مصباح يزدی نه به نفع احمدی نژاد است و نه به نفع روحانيت سنتی که بدور ولی فقيه حلقه زده اند . با پيروزی جبهه پايداری ؛ راه برای تصاحب کرسی رياست مجلس خبرگانِ رهبری ؛ توسط مصباح يزدی باز می شود و در قدمهای بعدی ؛ راه برای کسب کرسی جانشينی رهبری ( ولی فقيه ) نيز هموار می گردد .
تنها گزينه مطلوب برای ولی فقيه ؛ پيروزی کامل " جبهه متحد اصولگرايان " به رهبری مهدوی کنی يار و متحد اصلی خامنه ای است . که در اين صورت خامنه ای می تواند با همدستی وی با چالش های مقابل نظام بی دردسر تر مقابله کند .
رژيم قرون وسطائی در اين 33 سال هميشه با مقوله انتخابات مشکل داشته است . اما اين بار ؛ در شرايطی که سهم خواهی در انتخابات مجلس ؛ باندهای قدرت طلب رژيم را رو در روی هم قرار داده است و خامنه ای هم ــ به خاطر از دست دادن اعتبار و نفوذ سابق خود ــ نمی تواند باندهای درون نظام را در جهت منويات خود به خط کند و به اختلافات ميان آنها خاتمه دهد ؛ انتخابات در بستری از نارضايتی گسترده اجتماعی و زنان و مردانی دلير و شجاع که مترصد فرصتی برای اعتراض و قيام هستند ؛ اهميتی ويژه می يابد .


محمل های مادی جنگ و دعوای باندها :
دخالت مجمع تشخيص مصلحت که نهاد انتصابی و تحت امر ولی فقيه است در تشخيص صلاحيت کانديداها و حذف کانديدا های باند مقابل ؛ می تواند به عرصه مهمی از جنگ و دعوا بين باندهای مختلف تبديل شود .
امور اجرائی انتخابات با نظارت و توسط " وزارت کشور " هدايت می شود ؛ وزارت کشور زير نظر احمدی نژاد و باندش اداره و مديريت ميشود . در اين صورت دست اين باند در مهندسی آرای انتخاباتی ؛ نحوه برگزاری و کنترل صندوق های رأی و ..... باز است و می تواند مسير انتخابات را به نفع باند خود هدايت کند ؛ در اينصورت روشن است که باندهای رقيب ساکت و بيکار نخواهند نشست .
آنچه روشن و قطعی است باندهای متخاصم درونی رژيم اين بار ؛ حتی با پذيرش بالاترين خطرات برای کل نظام ؛ تمام تلاش خود را بکار ميگيرند تا با بکار گيری ابزارهای در دسترس ؛ سهم بيشتری از کرسی های مجلس را تصاحب کنند .

بنابراين در شرايطی که ديگر امکان صلح آميز تقسيم قدرت و ثروت ميان باندهای رژيم وجود ندارد ؛ در حاليکه جناح های رژيم به هم چنگ و دندان نشان می دهند و در موقعيتی که تضادها و اختلافات ميان باندهای رژيم به مرحله آنتاگونيستی رسيده است و همچنين در شرايطی که مردم ايران در کمين نشسته و منتظر فرصت مناسب برای شروع قيام و اعتراضات هستند . آيا اين نمايش قلابيِ انتخابات می تواند پرده آخر تراژدی تلخ و رنجبار ملتی شريف و رنج کشيده ؛ طی 33 سال حاکميت سياه نظام دينی بر کشور ما باشد ؟ به عبارتی آيا جوانان غيور ؛ زنان شجاع ؛ دانشجويان قهرمان و مردم رنج ديده ميهن مان می توانند فتيله آغازِ استارتِ پروسهِ سرنگونی رژيم را به آتش بکشند ؟

arezo1953@yahoo.de