نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

پويا خوانسارييک سند تاريخي: متن مقاله احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات، 17 دي 1356

پويا خوانساري
Pooya.khansari@gmail.com



يک سند تاريخي: متن مقاله احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات، 17 دي 1356

ايران و استعمار سرخ و سياه


اين روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ يا به تعبير ديگري اتحاد استعمار کهن و نو شده است.استعمار سرخ و سياهش ، کهنه و نويش، روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اينکه خصوصيت ذاتي آنان همانند است، خيلي کم اتفاق افتاده است که اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يکديگر همکاري نمايند، مگر در موارد خاصي ، که يکي از آن ها همکاري نزديک و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران بخصوص برنامه مترقي اصلاحات ارضي در ايران است. سرآعاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه ۰۲۵۲ شاهنشاهي استعمار سرخ و سياه ايران را که ظاهرا هر کدام در کشور ما برنامه و نقشه خاصي داشتند با يکديگر متحد ساخت، که مظهر اين همکاري صميمانه در بلواي روزهاي ۵۱ و ۶۱ خرداد ماه ۲۵۲۲(۱٣۴۲) در تهران آشکار شد.

پس از بلواي شوم ۵۱ خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پايه ريزي شده بود ، ابتدا کساني که واقعه را مطالعه مي کردند دچار يک نوع سرگيجي عجيبي شده بودند، زيرا در يک جا رد پاي استعمار سياه و در جاي ديگر اثر انگشت استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مي شد. از يک سو عوامل توده اي که با اجراي برنامه اصلاحات ارضي همه اميدهاي خود را براي فريفتن دهقانان و ساختن انجمن هاي دهقاني نقش بر آب ميديدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوي ديگر مالکان بزرگ که ساليان دراز ميليونها دهقان ايراني را غارت کرده بودند و به اميد شکستن اين برنامه و رجعت به وضع سابق، پول در دست عوامل توده اي و ورشکستگان ديگر سياسي گذارده بودند و جالب اينکه اين دسته از کساني که باور داشتند ميتوانند چرخ انقلاب را از حرکت بازدارند و اراضي واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند ، دست به دامن عالم روحانيت زدند زيرا ميپنداشتند که مخالف عالم روحانيت که در جامعه ايران از احترام خاصي برخوردار است، ميتواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشکل سازد، بلکه همانطور که يکي از مالکان بزرگ تصور کرده بود( "دهقانان زمين ها را به عنوان زمين غصبي پس بدهند!" )ولي عالم روحانيت هوشيارتر از آن بود که عليه انقلاب شاه و ملت که منطبق با اصول وتعاليم اسلامي و به منظور ايجاد عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحي شده بود برخيزد.

مالکان که براي ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزير و از روضه خوان تا چاقوکش را در اختيار داشتند، وقتي با عدم توجه عالم روحانيت و درنتيجه مشکل ايجاد هرج و مرج عليه انقلاب روبرو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همکاري با آنها نشدند، در صدد يافتن يک"روحاني" برآمدند که مردي ماجراجو و بي اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماري و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آن ها را تامين نمايد و چنين مردي را آسان يافتند. مردي که سابقه اش مجهول بود و به قشري ترين و مرتجع ترين عوامل استعمار وابسته بود و چون در ميان روحانيون عالي مقام کشور با همه خمايت هاي خاص موقعيتي بدست نياورده بود در پي فرصت مي گشت که به هر قيمتي هست خود را وارد ماجراهاي سياسي کند و اسم و شهرتي پيدا کند.

روح الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسبترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند و او کسي بود که عامل واقعه ننگين ۵۱ خرداد شناخته شد.
روح الله خميني معروف به "سيد هندي" بود. درباره انتصاب او به هند هنوز حتي نزديکترين کسانش توضيحي ندارند، به قولي او مدتي در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماري انگليس ارتباطاتي داشته است و به همين جهت به نام سيد هندي معروف شده است. قول ديگر اين بود که او در جواني اشعار عاشقانه مي سروده و به نام هندي تخلص مي کرده است و به همين جهت به نام هندي معروف شده است و عده اي هم عقيده دارند که چون تعليمات او در هندوستان بوده فاميل هندي را از آن جهت انتخاب کرده است که از کودکي تحت تعليمات يک معلم بوده است. آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله ساز ۱۵ خرداد به خاطر همگان مانده است، کسي که عليه انقلاب ايران و به منظور اجراي نقشه استعمار سرخ و سياه کمر بست و بدست عوامل خاص و شناخته شده عليه تقسيم املاک ، آزادي زنان، ملي شدن جنگل ها وارد مبارزه شد و خون بيگناهان را ريخت و نشان داد، هستند هنوز کساني که حاضرند خود را صادقانه در اختيار توطئه گران و عناصر ضدملي بگذارند.

براي ريشه يابي از واقعه ۵۱ خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد يک گزارش و يک اعلاميه و يک مصاحبه کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائله ۵۱ خرداد گزارشي از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود:" درآمد دولت انگليس از نفت ايران چند برابر مجموع پولي است که در آن وقت عايد ايران مي شد."

چند روز قبل از غائله اعلاميه اي در تهران فاش شد که يک ماجراجوي عرب به نام محمد توفيق القيسي با يک چمدان محتوي ده ميليون ريال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگير شده که قرار بود اين پول در اختيار اشخاص معيني گذارده شود. چند روز پس از غائله نخست وزير وقت، در يک مصاحبه مطبوعاتي فاش کرد:"برما روشن است که پولي از خارج مي آمده و بدست اشخاص ميرسيده و در راه اجراي نقشه هاي پليد بين دستجات مختلف تقسيم ميشده است".

خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد. آخرين مقاومت مالکان بزرگ و عوامل توده اي در هم شکسته شد و راه براي پيشرفت وتعالي و اجراي اصول عدالت اجتماعي هموار شد. در تاريخ ايران روز ۵۱ خرداد به عنوان خاطره اي دردناک از دشمنان ملت ايران باقي خواهد ماند و ميليونها مسلمان ايراني به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان هر وقت منافعشان اقتضا کند با يکديگر همدست ميشوند حتي در لباس مقدس و محترم روحاني

7فروردين :تعداد کودکان کار خيابانى در ايران از 400 هزار تا يک ميليون نفر تخمين زده مى شود.

عصرايران:براساس برآورد کارشناسان سازمان يونيسف، تعداد کودکان کار خيابانى در ايران از 400 هزار تا يک ميليون نفر تخمين زده مى شود. به نوشته برنا اين در حالى است که مقامات رسمى کشور تعداد اين کودکان را در تهران 20 هزار و در کل کشور 200 هزار نفر برآورد کرده اند. کار کودکان زير 15 سال در هر کارگاه و هر کسبى ممنوع است و به همين دليل هنوز آمار مشخص و دقيقى از تعداد کودکان کار در ايران وجود ندارد. اما بسيارى از کارگاه ها و کارفرمايان کودکان را به دليل پرداخت دستمزد پايين تر به کار مى گيرند تا از اين راه سود بيشترى را به دست آورند. *** يکى از خروجيهاى جاده خاوران به يک دستگاه منتهى مى شود. محلى که نان خشکى ها يا پلاستيک جمع کن ها آنچه را از آهن ، نان خشک و پلاستيک جمع کرده اند به اينجا مى آورند. اين دستگاه قسمتى از يک گاراژ اتومبيل است. اين دستگاه محل نان خشکى هاست. سرپرست يا صاحب دستگاه، گونى هاى کارگران را به نوبت وارسى مى کند. پلاستيک ها، آهن و نان خشک ها را جداگانه با ترازو مى کشد و جلوى اسم هر کدام از کارگرها در دفتر عددهايى را مى نويسد. عددها و مواد جمع آورى شده است و بر اساس آن به کارگر ها پول پرداخت مى شود. دو آلونک درست بين دو کوه زباله، محل خواب و استراحت کارگران است. آلونکى که براى تن خسته کودکى که حداقل هشت ساعت را در کوچه هاى شهر يک روند زباله را گشته و هر روز سعى مى کند براى دستمزد بيشتر زباله بيشترى جمع کند، حکايت هتل چهارستاره را دارد.

فروردين :بلوچستان ايران؛ از فقر گسترده تا خشونت کور

ميانه:امير حسين آسايش:استان محروم و توسعه نيافته سيستان و بلوچستان در سالهای اخير شاهد افزايش خشونت و منازعات مسلحانه توسط گروههای ستيزه جو بوده است که مسوليت حملات متعددی را عليه نيروهای نظامی و افراد غير بلوچ بعهده گرفته اند. به طور کلی اوضاع در سيستان و بلوچستان بحرانى است و اين استان هر روز بيشتر از قبل به کانون ناامنی و شرارت تبديل می گردد. گرچه دولت مرکزی همواره ريشه نا آراميهای بلوچستان را مرتبط با اغراض ضد ايرانی خارج از مرز ها می داند، اما يقينا نمی توان اثر محروميت شديد اقتصادی و همچنين عدم دسترسی به نهاد های سياسی را در ايجاد و گسترش اين نا آراميها ناديده گرفت. بر اساس آمارهای رسمی دولت؛ استان سيستان و بلوچستان توسعه نيافته‌ترين استان کشور است. نرخ بيکاری در اين منطقه پنج برابر بيشتر از نرخ متوسط کشوری است و اين استان از نظر شاخص بيسوادی در صدر قرار دارد. طی دو دهه گذشته کم‌ترين ميزان سرمايه‌گذاری در اين استان صورت گرفته و بيشترين ميزان اعدام در اين استان ثبت شده است. ۹۰ درصد از ساکنان اين پهناورترين استان ايران جزء اقشارآسيب پذير هستند و ۴۵ درصد از اين افراد زير خط فقر زندگی مي‌کنند. بدون هيچ گونه اغراقي؛ پديده قاچاق کالا به يک پديده فراگير تبديل شده و قاچاق موادمخدر به يک شغل نيمه‌رسمی تبديل شده است. سازمان بهزيستی معتقد است که اين استان از بالاترين نرخ اعتياد برخوردار است و اخبار رسانه‌های رسمی تاييد مي‌کند که اين استان، ناامن ترين منطقه کشور است. بلوچستان ايران با دارا بودن ۱۱۰۰کيلومتر مرز خاکی از شرق با پاکستان و افغانستان و۳۰۰ کيلومتر مرز آبی از جنوب با دريای عمان و کشورهای خليج فارس؛ ۵/۱۱ درصد از خاک ايران را شامل شده است. اين استان پهناور که فقط ۳ درصد از جمعيت ايران را در خود جای داده، هنوز که هنوز است دارای ساختاری به شدت کهنه و عشيره‌ای است. همه چيز در گرو قبايل و طوايف اصلی اين منطقه همچون طوايف ريگي، براهوئي، ناروئي، شهنوازي، مري، کهرازهي، مبارکي، سردارزهي، شيرانی و لاشاری است. فقر و فلاکت عمومی در اين استان سني‌ نشين يک واقعيت قديمی است که در سال‌های اخير با خشکسالی شديد ابعاد بيشتری يافته است.

حسن زارع دهنوی و ناصريان با خانوادهای زندانيان سياسی قتل عام 1367


7فروردين:برخوردهای غير انسانی حسن زارع دهنوی و ناصريان با خانوادهای زندانيان سياسی قتل عام 1367 فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران:
بنابه گزارشات رسيده در طی هفته های اخير فشار بر خانواده های زندانيان سياسی قتل عام شده در سال 1367 شدت يافته است.آنها خودسرانه دستگير و زندانی می شوند و يا اينکه به دادگاه فرا خوانده می شوند و مورد محاکمه قرار می گيرند و يا تهديد به اخراج از محل کار خود می شوند. همچنين آقايان علی صارمي، محمد علی منصوری و ناصر سوداگری همچنان در زندان بسر می برند و از آزادی آنها خوداری می کنند. آقای علی صارمی که 11 شهريور 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی 1367 با يورش مامورين وزارت اطلاعات در منزل دستگير و به بند مخوف 209 اوين منتقل گرديد. او بيش از 4 ماه در سلولهای انفرادی و نزديک به 7 ماه که در شکنجه گاه 209 اوين بسر می برد، و در طی اين مدت دائم مورد بازجوئی و در حين بازجوئی تحت شکنجه های وحشيانه قرار داشت . آقای صارمی بيش از 1 هفته است که در قرنطينه زندان اوين بسر می برد،او از نارسائی شديد در غده تيروئيد رنج می برد و می بايست روزانه داروهای خود را مصرف نمايد. بازجويان وزارت اطلاعات برای تحت فشار قرار دادن او تا به حال 2 بار داروهای او را قطع نمودند بار اول هنگام انتقال به بند 209 و در حال حاضر که در قرنطينه بسر می برد از روز گذشته به دليل قطع دارو هايش بيش از يک هفته وضعيت جسمی او رو به وخامت گراييده و به سختی قادر به تکلم است. تلاشهای خانواده او برای انتقال به مراکز درمانی تا به حال بی نتيجه بوده زارت اطلاعات از انتقال او به مراکز درمانی ممانعت می کند. خانم مهين صارمی همسر آقای صارمی هفته گذشته به اجرای احکام دادگاه انقلاب شهر ری برای آزاد کردن سند منزلشان مراجعه کرد ند او به دستور فردی بنام معصوميان قاضی اين دادگاه بازداشت شد و قصد انتقال او را به زندان اوين داشت ولی با اخاذی از اين خانواده ايشان را پس از ساعتها بازداشت آزادکرد. خانم صارمی قبل از اين به دليل پيگيری حقوقی همسرشان بدستور راسخ دستگير و چندين هفته در سلولهای انفرادی بند 209 بازداشت شده بود. آقای محمد علی منصوری نزديک به 7 ماه در بند مخوف 209 اوين بود که بيش از 4 ماه آن را در سلول انفرادی و تحت شکنجه قرار داشت او اخيرا به بند عمومی منفقل شده .آقای منصوری چند هفته پيش به دادگاه انقلاب برده شد و توسط فردی بنام مقيسه معروف به ناصريان از دست اندکاران اصلی قتل عام زندانيان سياسی 1367 می باشد و اخيران به عنوان قاضي، زندانيان سياسی را مورد محاکمه قرار ميدهد. رفتار او با زندانيان وحشيانه است و برخوردهای او بيشتر به بازجويان شباهت دارد تا قاضی و در مواجه با زندانيان سياسی بازمانده از قتل عام 1367 گفته است که چرا شما زنده مانديد ؟ و چرا شما را نکشتند؟ خانم معصومه منصوری از دانشجويان امير کبير، بدليل پيگيری وضعيت پدرش آقای منصوری در آبان ماه 1386 بدستور راسخ دستگير و چندين هفته در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوين بازداشت بود. بازجويان وزارت اطلاعات و راسخ برای او پرونده سازی کرده اند خانم منصوری هفته گذشته به شعبۀ 15 فراخوانده شد و توسط فردی بنام صلواتی قاضی اين شعبه مورد محاکمه قرار گرفت . صلواتی در بدو شروع کارش خطاب به خانم ميرزائی وکيل خانم منصوری چنين گفت : می دونی که گرفتن چنين پرونده ای چقدر برای سوابق کاری تو ضرر دارد، برو پرونده مواد مخدريها را بگير توی آن پول بيشتر است . صلواتی در حين محاکمه با داد و فرياد و پرخاشگری برخورد می کرد و به خانم منصوری اجازه مشورت با وکيلش نمی داد و خانم منصوری را از کنار وکيلش جدا کرد و وادار رد که در نقطه ديگری بنشيند. رفتار صلواتی با وکيل تحقير آميز و غير انسانی بود. آقای ناصر سوداگری 11 شهريور 1386 دستگير و به بند 209 اوين انتقال داده شد او ماه گذشته مورد محاکمه قرار گرفت و به صرف شرکت در نوزدهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی 1367 به 1 سال زندان محکوم شد. پدر آقای سودگرای هفته گذشته در گذشتند .حسن زارع دهنوی معروف به قاضی حداد هنگامی که پدر آقای سوداگری در آستانه مرک بود اجازه آخرين وداع با پدرش به او داده نشد. ، همچنين وقتی که پدر آقای سوداگری در گذشتند به او اجازه شرکت در مراسم خاکسپاری داده نشد .حسن زارع دهنوی ابتدا به خانواده سوداگری گفته بود که اگر سندی را بعنوان وثيقه قرار دهند به او اجازه خواهد داد که در مراسم خاکسپاری پدرش حضور يابد ولی پس از چند روزدوندگی و متحمل شدن هزينه های سنگين از حضور او درمراسم پدرش ممانعت کردند. اين يکی از شيوه های غير انسانی حسن زارع دهنوی است که با وعده دادن و دواندن خانوادها و نهايتا عمل نکردن به آن سعی بر وارد کردن حداکثر فشار روحی برآنها است. لازم به يادآوری است که سازمان عفو بين الملل طی فرآخوانی که در تاريخ 2 نوامبر 2007 صادرکرد زندانی کردن خانواده های قتل عام 1367 را محکوم نمود.و در اين فرآخوان در مورد قتل عام زندانيان سياسی در سال 1367چنين ادامه ميد هد: عفو بين الملل بر اين گمان است که اين اعدامها يک جنايت عليه بشريت محسوب می شود. طبق قانون بين المللی که در سال 1988 معتبر بوده جنايت ها عليه بشريت عبارتند از حملات گسترده يا سيستماتيك عليه شهروندان، بنا به دلايل تبعيض آميز, از جمله سياسى بايد يك تحقيقات مستقل و بى طرفانه دربارة اعدام هاى 1988 صورت گيرد و تمامى مسئولان (آن) مى بايست در برابر عدالت قرار گيرند و مجازات هاى مقتضى دريافت كنند. فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران، محروم کردن زندانيان سياسی برای آخرين ديدار با بستگانشان و يا شرکت در مراسم خاکسپاري، قطع داروهای آنها ،پرونده سازی و محاکمه خانواده آنها و ادامه بازداشت اعضای خانوادهای قتل عام زندانيان سياسی 1367 و پرونده سازی و مورد محاکمه قرار دادن آنها بدليل شرکت در مراسمی که بستکانشان بدستور اين رژيم به قتل رسيده اند را محکوم می کند و از سازمانهای حقوق بشری خواستار مداخله برای آزادی فوری آنها است فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران 7فروردين 1387 برابر با 26 مارس 2008

آشنائي بابنياد مطالعات ایران و اعضای هیئت امنای آن

خانواده ننگ آور رضا خان پالاني پس از كودتا اسفند 1299
دولت دست نشانده پس از كودتا ننگين 1332 زا هدي و پسرش
اين عكس نادر رضاخان پالاني دريك سفارت خانه درجه "گماشته "

شناسنامه رضا خان پالاني

اردشير زاهدي در مكه


اردشير زاهدي و بوش "پدر"


شاه اردشير زاهدي و هنري كيسينجر


شاه و اردشير زاهدي در مكه



فضل الله زاهدي در ركاب رضا خان قزاق و پسرش


نيكسون و فضل الله زاهدي پس كودتاي ننگين


نيكسون و نصيري و اردشير ريپورتر پس از كودتاي ننگين


عاقد قرار داد خائنانه كنسرسيوم نفر آخر علي اميني


كابينه ننگين پس از كودتا نفر سط فضل الله اهدي ,دست چپ باتمانقليچ
دست راست نفر آخر اردشير زاهدي و رديف آخر دشمن آزادي خواهان سرهنگ
نصيري



اوباش در روز كودتا


اشرف پهلوي يكي از عوامل كودتاي ننگين 1332 در فرودگاه ,بزرگمهر اسفندياري
غلامرضا پهلوي و برادران رشيديان . امروز اشرف با مشتي از اطرافيان حكومت سابق
در فرنگ از آزادي و استقلال در افشاني ميكنند








اعضای هیئت امنای بنیاد
از شاهدخت اشرف پهلوی، ریاست افتخاری هیئت امنای بنیاد، صمیمانه سپاسگزاریم که امکانات اولیه را برای ایجاد این مؤسسه و تحقق اهداف آن فراهم آوردند و با حمایت خویش مشوق بنیاد در ادامه خدمات فرهنگی به جامعه ایرانیان شدند.
اعضای هیئت امنای بنیاد عبارت اند از:
مهناز افخمی، مدیرعامل: رئیس گروه زبان انگلیسی، دانشگاه ملی ایران (1349-1347)؛ دبیر کل سازمان زنان ایران(1357-1349) وزیر مشاور در امور زنان (1357-1355)
شهلا سمیعی، خزانه دار: کوشنده فرهنگی و سیاسی
ولی رضا نصر، منشی: استاد مدرسه مطالعات عالی نیروی دریائی
آذر نفیسی: نویسنده، استاد دانشگاه جانز هاپکینز
احمد قریشی: رئیس دانشگاه ملی (1357-1355)
غلامرضا افخمی: استاد علوم سیاسی، دانشگاه ملی ایران (1357-1346)؛ دبیر کل کمیته پیکار جهانی سواد آموزی
غلامرضا گلسرخی: معاون وزارت اطلاعات و جهانگردی (1357-1354)
به یاد همکاران از دست رفته: دکتر عبدالحسین سمیعی، دکتر امین عالیمرد و شاهرخ مسکوب در سال های 2000 و 2004 بنیاد مطالعات ایران دو تن از اعضای موسس و جانشین ناپذیر هیئت امنای خود، دکتر عبدالحسین سمیعی و دکتر امین عالیمرد، را از دست داد و در سال 2005، شاهرخ مسکوب، دبیر و مشاور و همکار بی همتای ایران نامه را. عبدالحسین سمیعی و امین عالیمرد دو رکن استوار هیئت امنا هردو از آغاز در برنامه ریزی، ادامه و گسترش فعالیت های بنیاد نقشی اساسی به عهده داشتند. تعهد راسخ آنان به آرمان های بنیاد عامل و انگیزه ای موثر در تحقق اهداف و پیشبرد برنامه های آن بود. روحیه مثبت، انرژی سرشار و رفتارهمیشه گرم و محبت آمیز آنان امید به توفیق و رسیدن به آرمان ها را بیشتر و پیوندهای دوستی و همکاری میان اعضای بنیاد را ژرف تر می کرد. شاهرخ مسکوب با اندیشه زاینده و دانش پردامنه اش در باره زبان وفرهنگ ایران و با علاقه ای که به کمک به ایفای رسالت ایران نامه داشت نزدیک به پانزده سال سهمی فراموش نشدنی در گزینش نوشته ها و جلب همکاری محققان و بالا بردن کیفیت محتوای این نشریه ایفا کرد.
دنباله مطلب