نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

مارکسیسم بدون لنین؟




" جهان؛جزماده ی متحرک،چیزدیگری نیست واین ماده ی متحرک،
نمی تواند جزدرمکان وزمان حرکت کند."
                                          " لنین "
مارکسیسم بدون لنین؟
ساختمان سوسیالیسم که بدست دشمنان آزادی وعدالت اجتماعی تخریب شد،
می رود تا دوباره مرمت گردد.
این ترمیم بخصوص بعدازتحولات درشمال آفریقا،خاورمیانه وآمریکای-
شمالی وجنوبی شدت بیشتری یافته است.
اما نکته قابل تأمل اینست که برخی جداشدگان ازفرقه ی مسعود رجوی و
منصور حکمت،درلباس فعال کارگری،با تشدید لنین ستیزی،بمثابه اسمِ رمز
مبارزه با سوسیالیسم،آب به آسیاب امپریالیسم ریخته ودرمقالات خود آگاهانه-
دست بکارِ تخریب افکارعمومی شده اند.
اما برای پاسخ به آنانکه حقایق تاریخی دردوران لنین و استالین وانقلاب اکتبررابا
سفسطه بازیها،تحریف کرده اند،مجموعه مقالاتی تحت عنوان:"مارکسیسم بدون لنین؟"
را گردآوری کرده ام.
این مجموعه تلاشی است؛درجهت تبیین علت خصومت،کینه و نفرتِ پایان ناپذیرِ-
دشمنانِ،طبقه کارگر،مارکسیسم ولنینیسم وهمچنین برای روشنگری درمیان فعالان کارگری
جهانگیر محبی
مهرماه 1390

مارکسیسم بدون لنین؟ (1)

«مبارزات حزبی در فلسفه»
لنین در مصاف با ماکسیست ـ پوزیتیویست ها
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری
بخش اول
صدسالگی اثر لنین تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» (1910)
• به دنبال شکست ها، سر و کله سردرگمی ها و سرگیجه های ایدئولوژیکی پیدا می شود.
• غالبین فقط به اشغال مواضع قدرت سیاسی اکتفا نمی کنند، بلکه در شعور مغلوبین رخنه و نفوذ می کنند تا حاکمیت خود را پایدار سازند.

• اگر قرار بر این باشد که مبارزه تداوم یابد، چاره ای جز مبارزه بر ضد سرخوردگی ها، دلسردی ها، کناره گیری ها و خودهمرنگ سازی ها وجود ندارد.
• اگر قرار بر این باشد که مبارزه تداوم یابد، باید شک و تردید نسبت به صحت آماج های انقلابی به مصاف طلبیده شود و با یقین جایگزین گردد.
• برای این کار باید مبانی تئوریکی عمل با پیگیری و قاطعیت تمام جزء به جزء توضیح داده شوند، تکمیل گردند و بر ضد سازش و کرنش مقاومت به خرج داده شود.
• درست به دلیل شکست، چالش ایدئولوژیکی بر سر معارف جهان بینانه صحیح برای سازماندهی نوین نیروها، فونکسیون اصلی و مرکزی کسب می کند.
• هدف نه فقط احراز توانائی انجام عملیات تاکتیکی، بلکه بمراتب فراتر از آن، توانائی تعیین حرکت دورانی ـ تاریخی است:
• دوران تاریخی ئی که حزب انقلابی در آن بسر می برد.
بخش دوم
سمت و سوی حمله و کانت

• لنین در فوریه 1906، درست چند هفته پس از سرکوب اولین تلاش انقلابی در روسیه، در مطلبی تحت عنوان «وضع کنونی روسیه و تاکتیک حزب کارگری» نوشت:
• «مسئله تحریم دومای دولتی ـ اصولا ـ فقط بخش کوچکی از مسئله بزرگ برای تجدید نظر در تمامت تاکتیک حزب است.
• این مسئله نیز ـ به نوبه خود ـ فقط بخش کوچکی از مسئله بزرگ در زمینه چگونگی ارزیابی اوضاع کنونی روسیه و اهمیت برهه زمانی معاصر در تاریخ انقلاب روس است.»
• (آثار لنین، جلد 10، ص 101)
1
حقیقت تاریخی

• از این رو، برای هر تصمیمگیری طرح مسئله حقیقت تاریخی لازم می آید.
• مسئله اینجا، نظرات این و آن در باره اوضاع و احوال کنونی، اشتباهات انجام یافته در گذشته و یا امید به آینده نیست.
• کنش سیاسی درست بر قضاوت عینی درست در باره واقعیت عینی موجود مبتنی است.
• لنین در ادامه گفتارش می نویسد:

• «این مسئله مورد اختلاف را نباید تنها از این لحاظ در نظر گرفت که آیا این و یا آن طریق عمل مطلوب و ایدئال است.
• ما باید از این مبدأ حرکت کنیم که شرایط عینی اوضاع و احوال فعلی و تناسب قوای اجتماعی از چه قرار است.»
• (آثار لنین، جلد 10، ص 104)
• پیش شرط اعلام این نظر، داشتن موضع معرفتی ـ نظری معینی است:
• «واقعیات امور بطور عینی و بدرستی قابل شناسائی اند.
• بر این مبنا ست که می توان به صحت و سقم معارف پی برد.
• تئوری های حقیقت بین واقعیت (رئالیته) را چنان منعکس می کنند که استراتژی مبتنی بر آنها از کوره پراتیک سربلند بیرون می آید.

• مسئله مربوط به قابل شناسائی بودن جهان به قول لنین، نه «مسئله ای اسکولاستیکی»، بلکه مسئله ای با اهمیت سیاسی بلاواسطه است.
مراجعه کنید به قابل شناسائی بودن جهان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• چالش بر سر «دو تاکتیک سوسیال ـ دموکراسی»، نشاندهنده تزلزل و تردید ایدئولوژیکی بی واسطه ای است که پس از شکست انقلاب 1905 اوج می گیرد و لنین نسبت بدان واکنش نشان می دهد.

• جلدهای دهم تا سیزدهم آثار لنین بازتاب تک تک جنبه ها و مسائل سیاسی روزند که از سال 1905 تا سال 1908 حزب را به لرزه افکنده اند.
• لنین بارها و بارها تأکید می ورزد که هرگز نباید اصول و قوانین اساسی راجع به جزئیات عملی را از مد نظر دور داشت.

• در سال 1908 در آن واحد چهار کتاب از چاپ خارج می شوند که به موازات نرم گشتن خط مشی انقلابی حزب، به تبلیغ تجدید نظر در مارکسیسم می پردازند.
• در میان مؤلفین این چهار کتاب، نام رهبران سرشناس بلشویسم نیز به چشم می خورد.

• لنین بی کمترین درنگی وارد میدان نبرد ایدئولوژیکی می شود و رویزیونیست ها را به نام می نامد:
• «در کمتر از 6 ماه، چهار کتاب منتشر شده است که موضوع همه آنها تقریبا بدون استثناء، حمله بر ضد ماتریالیسم دیالک تیکی است.
• یکی از انها مجموعه مقالاتی است از بازاروف، بگدانوف، لوناچارسکی، برمن، گلفوند، یوشکوویچ و سووروف.
• علاوه بر آن، کتب زیر نیز انتشار یافته اند:
1
• «ماتریالیسم و رئالیسم انتقادی» از یوشکوویچ.
2
• «دیالک تیک در پرتو تئوری شناخت» از برمن.
3
• «ساخت های فلسفی مارکسیسم» از والین تینوف
• همه این آقایان بدون استثناء مدعی مارکسیست بودن در فلسفه اند.
• برمن از سوئی می نویسد که دیالک تیک انگلس «عرفان» است.
• بازاروف از سوی دیگر اعلام می کند که نظرات انگلس «کهنه» شده اند، آنهم با طبیعیتی غیر قابل تردید، حتی.
• مخالفان بیدار ما با فخر و مباهات بر «تئوری شناخت مدرن»، «نوین ترین فلسفه»، «نوین ترین پوزیتیویسم»، «فلسفه علوم طبیعی مدرن» و یا حتی «فلسفه علوم طبیعی قرن بیستم» اعلام می کنند که ماتریالیسم مردود و باطل است.»

• (آثار لنین، جلد 14، ص 9)
ادامه دارد
لنین در چالش خود، تناقضات آموزش های مخالفین را برملا می سازد، ناسازگاری آنها را با مارکسیسم نشان همگان می دهد و دام های جهان بینانه را افشا می کند که امپیریوکریتیسیست ها در آنها گرفتار آمده اند

مارکسیسم بدون لنین؟ (2)

• کروپسکایا گزارش می دهد که «مسائل فلسفه برای لنین در پیوند گسست ناپذیر با مسائل مبارزه بر ضد مذهب قرار داشته اند.»
• کروپسکایا سلسله ای از مقالات لنین را نام می برد که همزمان با کتاب «ماتریالیسم و امپیریوکیتیسیسم» نوشته شده اند.
• در همه این مقالات، «خصلت طبقاتی مذهب با صراحت تمام مورد تأکید قرار می گیرد و نشان داده می شود که مذهب در دست بورژوازی، وسیله ای است برای منحرف کردن توده ها از مبارزه طبقاتی و برای مه آلود کردن شعور آنها.»

مارکسیسم بدون لنین؟ (3)

رویزیونیسم در تفکر آغاز می شود
مبارزه لنین در راه پاکیزه نگه داشتن مفاهیم، مبارزه ای سیاسی در راه وضوح جهان بینی انقلابی کمونیسم بوده است

مارکسیسم بدون لنین؟ (4)

• پیشرفت معرفتی در علوم به قول ولادیمیر لنین، «از نقطه نظر ماتریالیسم مدرن، یعنی مارکسیسم، مرزهای نزدیک گشتن معارف ما به حقیقت عینی مطلق، بلحاظ تاریخی مشروط می شود.
• حتمی، نامشروط و بی چون و چرا ـ اما ـ این حقیقت امر است که این تصویر، ارائه دهنده ی مدلی است که بطور عینی موجود است.»

مارکسیسم بدون لنین؟ (5)

بدین طریق، همه ساز و برگ لازم فراهم می آید، تا هر استدلال علمی در زمینه تعیین هدف و آماج سیاسی و عمل سیاسی در مه غلیظی از ابهام فرو رود.
دلیل لشکرآرائی و رزم آوری ولادیمیر لنین هم همین جا ست!

مارکسیسم بدون لنین؟ (6)

• به قول لنین، «خط اصلی فلسفه کانت، عبارت است از آشتی ماتریالیسم با ایدئالیسم، توافق (کومپرومیس) میان ماتریالیسم و ایدئالیسم، گره زدن جریانات فلسفی مختلف به یکدیگر و تشکیل سیستم واحد

مارکسیسم بدون لنین؟ (7)

• عبارت گزنده لنین مبنی بر اینکه «هیچ مارکسیستی هنوز مارکس را نفهمیده»، پس از گذشت یک قرن، همچنان و هنوز از اعتبار نافتاده است.
کمونیست ها مکلفند که برای تئوری و پراتیک خویش، خوانش محتواکاوانه جلدهای 14 و 38 کلیات لنین را در دستور کار خویش قرار دهند

مارکسیسم بدون لنین؟ (8)

• هانس هاینتس هولتس در این اثر خویش به بررسی مبانی تئوریکی تفکر لنین و بویژه انتقاد لنین از فلسفه ایمانوئل کانت می پردازد.
• کانت را می توان ـ به عبارتی به مثابه «جد معنوی» رویزیونیسم سیاسی ـ هموارساز راه برای رد مارکسیسم کلاسیک تلقی کرد.

مارکسیسم بدون لنین؟ (9)

• بیهوده نیست که هاوگ امحای جوامع سوسیالیستی در اروپای شرقی را «انقلابات دموکراتیک» می نامد.
• گورباچف را قهرمان دموکراسی محسوب می دارد.
• مأمورین حراج دارائی خلق در ان کشورها را مجریان انقلاب نام می دهد.
• حتی خواننده های جوان نشریه «جهان جوان» با شم حساس خود واکنش نشان داده اند.
• کسی که حوادث سال های 1989 ـ 1990 را «انقلابات دموکراتیک» بنامد، چنین کسی آزادی های فرمال سیستم سیاسی بورژوائی را بر مسئله مناسبات مالکیت مقدم می داند.

• گیرم که بعد، خمیازه ای برکشد و بر نئولیبرالیسم تف کند.
• رویزیونیسم همین است، دیگر!
• رویزیونیسم که شاخ و دم ندارد!

مارکسیسم بدون لنین؟ (10)

• پیاده کردن تئوری بطور عملی در جامعه به ابتکار لنین صورت گرفته ـ علیرغم همه نواقص، نارسائی ها و اشتباهات ممکنه در مراحل آغازین پیاده کردن آن.
• همین دلیل کافی است تا هاوگ فرمان پائین کشیدن لنین از اولمپ خدایان را صادر کند و تقلیل مارکسیسم ـ لنینیسم به مارکسیسم را عملی سازد و بدین طریق، آن را به مرحله تئوری صرف تر و تمیز آغازین برگرداند.

مارکسیسم بدون لنین؟ (11)

مارکسیسم بدون لنین؟ (12) (بخش آخر)

طرح از طراح محترم مجله هفته
پروفسور هانس هاینتس هولتس
پاسخ هائی به ولفگانگ فریتس هاوگ
برگردان میم حجری
6
فرهنگ لغات انتقادی ـ تاریخی مارکسیسم هاوگ

شورای تدوین فرهنگ هاوگ
• بدین طریق، می رسیم به مطلب اصلی چالش.
• من فرهنگ لغات انتقادی ـ تاریخی مارکسیسم هاوگ (1994) را به مثابه فرهنگ لغات رویزیونیستی تلقی کرده ام.
• در اینکه برای تدوین این فرهنگ لغات کار عظیمی بلحاظ طرح ریزی و سازماندهی صورت گرفته، شکی نیست.
• هاوگ بدون استفاده از فرهنگ های به این کار مبادرت ورزیده و جهان مفهومی تاحدودی تازه ای را پدید آورده است.
• به خاطر این و همچنین به خاطر انتشار مجله 50 ساله «آرگومنت» باید به هاوگ ارج گذاشت.
• مسئله برای من، گرایش این فرهنگ لغات است.
• در اینکه هاوگ انتقاد مرا به مثابه انتقاد از شخص خود تلقی می کند، حق دارد.
• برای اینکه او به مثابه ناشر این فرهنگ لغات، بی کوچکترین تردید، تعیین کننده گرایش آن است و بر کسی پوشیده نیست که او با انتشار این فرهنگ لغات می خواهد که برای «مکتب» مارکسیسم خود بنیان مفهومی ئی پدید آورد.
• تاکنون 8 جلد این فرهنگ قطور منتشر شده است و به حرف کاف رسیده است.
• با مطالعه این کتاب می توان به معارف و تکانه های فکری معینی برخورد کرد.
• در این اثر بیش از 1200 واژه از سوی صدها مؤلف توضیح داده شده اند.
• در میان این مؤلفین کسانی نیز یافت می شوند که موضع مارکسیسم کلاسیک را دارند.
• این هم یکی از خصوصیات رویزیونیسم است که تمامت آموزش معینی را تغییر نمی دهد، بلکه به تغییر قوانین اساسی تعیین کننده قناعت می ورزد.
1
• حال از هاوگ که در تبلیغ خستگی ناپذیر پلورالیسم در نوشته های مختلف خود حنجره پاره می کند، باید پرسید که چرا در تدوین این فرهنگ لغات مارکسیسم از مؤلفین بزرگ و سرشناس مارکسیسم اثری نیست؟
• من به عنوان مثال چند تن از آنها را نام می برم:
• لودوویکو گیمونات
• سزار لوپورینی
• الساندرو مازونه
• اندرئاس گدو
• ژوزه بارتا مورا
2
• در راستای توسعه هرچه بیشتر مارکسیسم کلاسیک تحقیقات مختلف بیشماری صورت گرفته اند.
• اگر هاوگ واقعا طرفدار پلورالیسم است، می بایستی جای آن تحقیقات در فرهنگ مارکسیسم او خالی نباشد.
3
• «مارکسیسم پلورال» هاوگ اما با پلورالیته رفتاری بشدت انتخابی دارد و به دسته چین کردن موارد معینی همت می گمارد.
• این اما با الگوی ایدئالیستی ـ ذهنی رشد یافته مارکسیسم هاوگ در تضاد قرار می گیرد و در مورد نحوه تدوین فرهنگ لغات مارکسیسم او مصداق پیدا نمی کند.
4
• اما در عوض، تا دلت بخواهد تحریکات و تبلیغات آنتی کمونیستی عرضه می شود.
5
• تصویرتئوری معرفتی ـ نظری که از سر نادانی با تئوری انعکاس عوضی گرفته می شود، در قاموس هاوگ، «در وهله اول بطور سیاسی و به معنی محدود کلمه، بطور پلیسی استدلال و اثبات شده است.»
• (هاوگ، «فرهنگ لغات انتقادی ـ تاریخی مارکسیسم»، جلد 1، ص 19)
6
• هاوگ ادعا می کند که «مناسبات تولیدی دولتی ـ توتالیتر که تحت حکومت استالین با ترور و رژیم کاربردگی گولاک همراه می شود، به مثابه ماشین اپاتی عمل می کند.»
• (هاوگ، «فرهنگ لغات انتقادی ـ تاریخی مارکسیسم»، جلد 1، ص 383)
• (اپاتی یعنی بی اعتنا به انسان و محیط زیست. مترجم)
• اگرچه عارضه اپاتی نه برای زمان استالین، بلکه برای دوره بوروکراسی رویزیونیستی لئونید برژنف صادق است.
• مراجعه کنید به مفهوم بوروکراسی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
7
• هاوگ انتقاد مکرر و مستمر استالین از دگماتیسم را نقل قول می کند، ولی آن را بلافاصله با عبارت زیر بی اعتبار می سازد:
• «تصور تئوری بسته و اندیشیده، خود راه را برای دگماتیزه کردن این تفکر هموار می سازد.
• آن سان که زبان نقد دگماتیسم به ابزار دگماتیسم بدل می شود.»
• (هاوگ، «فرهنگ لغات انتقادی ـ تاریخی مارکسیسم»، جلد 2، ص 806)
8
• مفهوم «زوال (میرائی) دولت» زیر قلم هاوگ به مفهوم «تخریب دولت» استحاله می یابد که چیز بکلی دیگری است.
• اینها فقط چند مثال به مثابه مشتی از خروار اند و بس.
• باید به زبان هاوگ توجه کرد.
• اکنون به عنوان مثال پیشگفتار پراگماتیکی هاوگ را مورد تأمل قرار می دهیم.
9
• در این پیشگفتار، رابطه تئوری ـ پراتیک مارکسیسم به «پروژه» ای بدل می شود و از سوسیالیسم «جوهر اخلاقی ـ سیاسی ایده سوسیالیستی» باقی می ماند و بس.
• فریدریش آلبرت لانگه
با فرمولبندی مشابهی، رویزیونیسم سوسیال ـ دموکراتیکی را بطرز کانتیانیستی پدید آورده است.
10
• هاوگ در همین پیشگفتار، شکست سیاسی جوامع سوسیالیستی در اروپای شرقی را به مثابه «خوانده شدن فاتحه ای بر مارکسیسم ـ لنینیسم» به خواننده بی خبر می فروشد، تا بتواند تئوری های هنوز ناتمام خود را که از 50 سال به این طرف تبلیغ می کند، به جای مارکسیسم ـ لنینیسم قالب کند.
11
• هاوگ این را می تواند بطرز «پست مدرنیستی» به «تخریب هرمه نویتیکی کلیت ها» در «به اتمام رساندن دستور زبان فلسفی» محول کند.
• (نقل قول ها همه از هاوگ بوده اند.)
12
• نتیجه سیاسی حاصل از این یاوه ها این می شود که هاوگ به آلمان دموکراتیک خرده می گیرد که آن «با بنای دیوار برلین و با تأسیس سازمان امنیت کشور فشار و سرکوب را به مثابه شالوده قدرت دولتی سوسیالیستی و در تأثیر متقابل با ناکارآمدی اقتصادی تجسم بخشیده است.»
• (هاوگ، «فرهنگ لغات انتقادی ـ تاریخی مارکسیسم»، جلد 2، ص 872)
• تا چشم کار می کند، از تحلیلی خبری نیست.
• این خزعبلات همان خزعبلات تسخیرکنندگان آلمان دموکراتیک بوده اند که مو به مو تکرار می شوند.

• هاوگ چنین فرهنگ لغاتی را «تاریخی» و «انتقادی» می نامد.
• این جور خزعبلات اما نه تاریخی اند و نه انتقادی.
• این یاوه های نقل قول شده، در توضیح مفهوم «حماقت» آمده است.

• مؤلف این احکام حتما حماقت خود را در آئینه تماشا کرده و روی کاغذ آورده است.
• این فرهنگ لغات دهه های متمادی به عنوان مرجع فرهنگی برای مارکسیسم خواهد بود.
• از این رو، بهتر آن است که به خواننده پیشاپیش گفته شود که آن بیانگر کدامین سمتگیری است.
• ما فرهنگ های لغات بورژوائی از قبیل «ریتر» و «دایرة المعارف بریتانیکا» را نیز مورد استفاده قرار می دهیم، ولی پیشاپیش می دانیم که آنها با محدودیت های ایدئولوژیکی بورژوائی عجین شده اند.
• خواننده فرهنگ لغات هاوگ نیز بهتر است که بداند که آن مارکسیسمی را نمایندگی می کند که در مقایسه با مارکسیسم کلاسیک، مورد تجدید نظر قرار گرفته است و از بخش های ماهوی مهم تاریخش «پاکسازی» شده است.
• اینکه نیت ناشر هم همین بوده، می توان از دیگر انتشارات هاوگ دریافت.
• اختلاف پنجاهساله من با هاوگ از این قرار است.
• این اختلاف به جای خود باقی خواهد ماند.
• اکنون بهتر است که به جای بیرون کشیدن آتش اختلافات دیرین از زیر خاکستر، به مقاومت مشترک بر ضد فاشیسم نوین برخیزیم.

• هاوگ اما هرگز متحد خوبی نبوده است.

• هاوگ متحد توطئه گری بیش نبوده است.
• در رابطه با این موضوع مراجعه کنید به آثار مؤلفین زیر:

• یورگن رویش، فرانک دپه، رالف لاین وبر، روبرت اشتایگروالد در «مارکسیسم ـ ایدئولوژی ـ سیاست» و در «بحران مارکسیسم و یا بحران آرگومنت؟ 1984»
پایان