نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

اعدام بی دادگاه قذافی : تصویر انسان قربانی و بازگشت بربریت

گاهنامۀ هنر و مبارزه
22 نوامبر 2011
یادداشت مترجم : ترجمۀ نوشته های ژان کلود پای، که پیش از این دست کم یک مقالۀ دیگر ا ز او را ترجمه کرده ام، اگر چه مطالب و تحلیل هایش برای خود من  بسیار حائز اهمیت بوده و همیشه با کنجکاوی تمام سعی می کنم آنها را بخوانم.   ولی به دلیل بازی زبانی که او استفاده می کند یعنی زبانی که از یک سو به زمینۀ علوم انسانی و از سوی دیگربه روانکاوی و آن هم از مبهم ترین و پیچیده ترین نوعش، یعنی روانکاوی لکانی مرتبط می باشد – خصوصا وقتی اصطلاحات خاصی را به کار می برد مانند «دین نمادینه» (یا تعهد نمادینه» که مثل عقدۀ ادیپ چندان رایج و شناخته شده نیست، پیدا کردن معادل فارسی شاید در مقایسه با جستجو برای مفهوم آن اصطلاح به کار برده شده، شاید کمی جزئی به نظر رسد، علاوه بر این خصوصا وقتی که ما بدانیم که گفتمان روانکاوی و به ویژه روانکاوی لکانی مثل یک کلاف به هم پیچیده بوده، و شاید درک یک اصطلاح ساده ما را به دوره کردن تمام تاریخ ادبیات روانکاوی وادار سازد، و باز هم علاوه بر این با آگاهی به فقدان کمابیش عمومی گفتمان – یا بازی زبانی – منحصر به روانکاوی در فضای نوشتاری ما ایرانیان، تمام این موارد موجب می شود که من از خوانندگانم تقاضا کنم که در خواندن این ترجمه حوصله به خرج دهند، و سردرگمی های احتمالی شان را در فهم مطالب بیشتر به حساب مترجم بگذارند.

اعدام بی دادگاه قذافی :
تصویر انسان قربانی و بازگشت بربریت
نوشتۀ ژان- کلود پای و تولای اومای
par Jean-Claude Paye et Tülay Umay
ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی
Mondialisation.ca, Le 18 novembre 2011
به نمایش گذاشتن تصاویر اعدام بی دادگاه معمر قذافی(لنشاژ)، به جوامع ما در غرب شفافیت خاصی می بخشد. نمایش عریان اعدام بی دادگاه ما را دچار فلج کرده و می خواهد که سلاح هایمان را به زمین بگذاریم. این نوع قربانی ترجمان بازگشت به جامعۀ مادر سالار و بازگشت به عصر «حاکمیت طبیعت» است. با متوقف ساختن ما در مقابل خشونتی که بر آن جامۀ تقدس پوشانده اند، چنین تصاویری به روشنی به ما نشان می دهد که امپراتوری ایالات متحده سیر قهقرایی بی بدیلی را در تاریخ بشریت به ثبت رسانده است. تصاویر به نمایش گذاشته شده نشان می دهد که هدف از چنین جنگی تنها فتح شیء، چپاول نفت یا ذخیرۀ دارایی های لیبی نبوده، بلکه به همان شکلی که در دوران جنگ های صلیبی رواج داشته، به هدف تخریب نظم نمادینه، به نفع ماشین لذت و بهره مندی سرمایه داری افسار گسیخته انجام گرفته است.



به مناسبت پخش تصاویر اعدام بی دادگاه معمر قذافی، رهبران سیاسی ما شادی شگفت انگیزی از خود نشان دادند. «شای شگفت انگیز»(1)، در رابطه با این تصاویر فورا اعدام صدام حسین در روز «عید قربان» را تداعی می کند (در سنت مسلمانان)(2).  این دو مورد ما را به ساختار مذهبی هدایت می کند، در این قربانگاه انسان به جای قوچ تقدیم خدایان می شود و بر این اساس به معنای باز سازی تصویر بدوی الاهۀ مادر (3) است. به این ترتیب است که می بینیم که انجیل عهد عتیق واژگون گردیده و کلام باطل می شود. این مذهب بی کتاب به طلسم (فتیش)(4) تکیه دارد، و فاقد آن ذخیرۀ فرهنگی و زبانی است که معمولا باید به تشکل فرد یا فاعل شناسنده بیانجامد (به زبان روانکاوی در مکتب لکان : فاقد غیر بزرگ است)، و فاقد قانون است، و بر اساس قاعده ای ساده، تنها لذت تماشای بازنمایی مرگ را مجاز می دارد.
به یمن تصویر، خواست قدرت (قدرت خواهی) بی حد و مرز می شود. ارتکاب به گناه، یا نقض قانون، نه در زمان و نه در مکان، تنها به آئین قربانی محدود نمی گردد، بلکه دائمی بوده و مرجع این خشونت دائمی نیز همان نظم حقوقی است  که پس از سوء قصد 11 سپتامبر 2001 بنیانگذاری شد.
L'agence AFP, Philippe Desmazes
عکس از اعدام بی دادگاه قذافی  توسط عکاس بنگاه خبری فرانسه، فیلیپ دماز.

محصور در تراژدی
طرز رفتار با بدن معمر قذافی، بیانگر تمام آن تراژدی ای است که مردم لیبی زندگی می کنند. رفتار با جسد او به شکل مضاعف نظم نمادینۀ این جامعه را پایمال کرد. در آئین مسلمانان متوفی باید در همان روز مرگش به خاک سپرده شود، و همین نخستین نظم نمادینه ای بود که مورد بی حرمتی قرار گرفت، و جسد او را به مدت چهار روز در سردخانه در معرض تماشای عمومی گذاشتند. چنین نمایشی هم راه بود با دفن جسد در مکانی سرّی و رد در خواست همسراو از سازمان ملل متحد، برای تحویل گرفتن جسد شوهرش.
این تصمیم مضاعف از جانب «قدرت حاکم» نوین در لیبی، مردم این کشور را در وضعیتی قرار داد که پیش از این در تراژدی یونانی شاهد آن بوده ایم. با ممنوع ساختن خانواده برای انجام آئین به خاک سپاری متوفی، قدرت حاکم نوین خود را جایگزین نظم نمادینه ساخت. با حذف هر گونه نقطۀ مفصلی بین «قانون انسان ها» و «قانون خدایان»، شورای ملّی موقت آنها را در هم ادغام کرده و انحصار امور روحانی را به تصاحب خود در  آورد، و بر این اساس خود را بالاتر از سیاست قرار داد.
تصمیم شورای ملّی موقت، با رد انجام آئین به خاک سپاری توسط خانوادۀ متوفی و به نمایش گذاشتن جسد به هدف حذف [دال] بدن و به این نیّت که تنها تصویر مرگ حفظ گردد. زیرا حق ارضا و لذت از تصویر مرگ نمی بایستی با هیچ محدودیتی مواجه شود. طلسم (فتیش –  مترجم : شیء کمال مطلوب و در عین حال بدلی که در ضمیر باطن و نزد فاعل ناخودآگاه به شکل انحرافی به جای اصل تلقی می شود) رانش اجباری (اعمال تکراری ناخودآگاه) را تداوم می بخشد. به این ترتیب، رانش حالت مستقلی پیدا می کند و بی هیچ تفکیکی، از تصویری به تصویر دیگر، از مرگ به میراندن ادامه می یابد. کار کرد این رانش افزایش خواست قدرت (یا قدرت خواهی) است.
کسب مقام ارباب برای آن چه باید دیده شود
به این ترتیب، بی حرمتی به بدن چیزی نیست به جز یکی از عناصری که آن را به طلسم مبدل می سازد. جوهر اصلی در تصاویر اعدام بی دادگاه قذافی نهفته است. او توسط «جی اس ام» (سامانۀ جهانی ارتباطات هم راه) اسیر شد، که فضای رسانه ای را اشغال کرده و همانند دایره ای بسته عمل می کند، در زمان واقع وارد زندگی روزمرۀ ما می شود. «جی اس ام» بی آن که متوجه باشیم، ما را تحت نظر دارد. ما (ما تماشاچیان) نیز جزئی از صحنه هستیم، زیرا در رانش بصری، با دیدن شیء بازنمایی شده است که اعدام بی دادگاه به آئین قربانی تبدیل می شود. تصاویر، افرادی را به ما نشان می دهد که در حال عکس گرفتن از صحنه هستند و از نمایش فیلمبرداری شده احساس شادی و شعف می کنند. تصاویر لحظۀ نگاه را  نشان می دهد. دیگر شیء نیست که به عنوان قربانی نشان داده می شود، بلکه مفهومی به تماشا گذاشته می شود که بر آن چیزی تسلط یابد که باید دیده شود.
اعدام بی دادگاه به عنوان تصویر، یک سنت غربی است. اعضای کو کلوکس کلان از قربانیانشان عکس برداری کرده و نشان دادن انسان قربانی را مانند نمایش تلقی می کنند. کاری که با قذافی کردند مشخصا از چنین فرهنگی منشأ می گیرد. با این وجود روی یک نکته از یکدیگر قابل تفکیک هستند. صحنه پردازی های عملیات کوکلوس کلان دارای تشریفات خدشه ناپذیری است، و از نظم اجتماعی راز و رمز مدارانه ای پی روی می کند.
در این جا، تصاویر «جی اس ام» فارق از هر گونه دال (5) است. تصاویر واقعی تر از واقعیت جلوه می کنند، و واقعیت را به تسخیر خود درمی آورند، بالفعل، تنها در حالت نیستی هستی پیدا می کنند. تصاویر در هم پاشیدن جامعه و به تبع آن حرکت امپراتوری را به عنوان قادر مطلق نشان می دهد.
این تصاویر جهانی را نشان می دهد که در حال واژگونی دائمی بوده، و ما را دچار هراس و روانپریشی می سازد. این تصاویر تمام رابطه با غیر را تخریب کرده و تنها عناصر درونی را مخاطب قرار می دهد و هدفش جلب رضایت آنها است.
بر خلاف زبان که به حیطۀ جمعی تعلق دارد، تصویر هر یک از ما را به شکل انفرادی مخاطب قرار می دهد. تصویر هر گونه پیوند اجتماعی و هر گونه نمادینه سازی را نفی می کند.تصویر الگویی از یک واحد اجتماعی است. بر این اساس، این تصاویر، نه دربارۀ خود منازعه، بلکه دربارۀ وضعیت جوامع ما خیلی حرف برای گفتن دارد. و به همین ترتیب، دربارۀ برنامۀ آیندۀ لیبی نیز خیلی حرف دارد : جنگی پی در پی.

قربانی کردن قربانی
این تصاویر میراندن یک قربانی را نشان می دهد. بر اساس تحلیل رنه ژیرار و خوانشی که از انجیل عهد جدید ارائه می دهد، مفهوم خشونتی را که بر اساس تقلید انجام می گیرد تدام بخشیده و به روز می آورد(6). از طریق تکرار قربانی، ما را به خشونتی بی هدف نزدیک می سازد. خشونت بی هدف به عملی غیر ارادی و رانشی تبدیل می شود.اگر قربانی تنها با حضورش مولد خشونت می شود، بر خلاف آن چه رنه ژیرار مطرح کرده است، اجازۀ متوقف ساختن آن را نمی دهد. در نتیجه صلح تنها می تواند موقتی باشد. صلح موقتی تنها بازه ای است برای آماده کردن جنگی دیگر. هر قربانی قربانی دیگری را فرا می خواند. تخریب لیبی باید با تخریب سوریه و ایران ادامه پیدا کند...خشونت پایان ناپذیر و بنیانگذار.
همان گونه که در داستان های مسیحی می بینیم، تفسیرهای مرتبط به مرگ قذافی در رسانه ها بز گر گله را به قربانی گله تغییر داده است. اگر قذافی بی دادگاه اعدام شد، علت اصلی «خواست خود او بوده است که به این شکل بمیرد». او قربانی خشونت بیرونی نبوده، زیرا از قانونی درونی پی روی کرده است. اعدام او حاصل خواست او برای مقاومت نبوده، بلکه سرنوشت شخصی او چنین بوده است. این راه کار مسیحایی توسط رنه ژیرار نیز مطرح شده است. چهرۀ مسیح در مفهوم بزگر گله جا به جایی ایجاد می کند، و به جای آن قربانی گله را جایگزین می سازد، یعنی شهادتی که برای بازخرید گناه اولیه به وقوع می پیوندد.
بر این اساس فارغ از تعهد نمادینه(7) و هر گونه تعلق اجتماعی، این تصاویر و تفسیر های آن به شکل نظام یافته در واژگون ساختن قانون نمادینه شرکت دارد، و به همین ترتیب در وضعیت فوق العاده ای که به شکل دائمی از فردای 11 سپتامبر 2001 برقرار شد. در نتیجه، قدرت سیاسی به کسب تقدس نائل آمده و خود را جایگزین نظم نمادینه ساخت.

سیر قهقرایی : از زبان تا تصویر یگانگی با الاهۀ مادر
گزارشات تصویری از مرگ قذافی ما را به دورانی باز می گرداند که قربانی کردن انسان، مرکزیت خاصی در ساخت و ساز اجتماعی داشته، و بازگشت به فانتسم اولیه در یگانگی با مادر را مطرح می سازد (8). تحقیقات مردم شناسی و به همین ترتیب روانکاوی (پسیکانالیز) به ما نشان داده اند که قربانی کردن انسان به معنای بازگشت به ساختار مادرانه است. عشق و قربانی زا باید از خصوصیات ساخت و سامان اجتماعی بدانیم که تفکیکی بین نظم سیاسی و نظم نمادینه قائل نمی شود. الگوهای جامعۀ مادر سالار است که در این جا فرد را در قدرت مادرانه به حالت ذوب در می آورد (مترجم : ذوب در حاکمیت مادرسالارانه، به مصداق اصطلاح «ذوب در نظام» ).
این تصاویر بی گمان در پیوند با سنت دیرینۀ مسیحیت قابل درک می گردد، یعنی در واژگون ساختن آن چه که در اصل و اساس انجیل عهد عتیق نهفته است. داستان ابراهیم به دورانی بیعت گذار تعلق دارد که از آن پس، قربانی کردن انسان ممنوع می گردد. مرگ مسیح، به شکل معکوس، اسحاق قربانی در وضعیت واژگون شده است. به جای قوچ قربانی که جایگزین پسر می شود، این بار پسر- مسیح است که جایگزین قوچ (یا گوسفند) می شود(9).
در انجیل عهد عتیق مرگ قوچ، مرگ خدای اولیه بوده، و جا به جایی قربانی واقعی به سوی زبان را به شکل نماد تحول می بخشد : «اگر خدایی وجود دارد، او را در زبان می یابیم» (10).
این روند آغاز پیدایش و کار بست  استعاره و ایجاد تغییر و تحول در واقعیت است. عمل جا به جایی و استعاره که در قلب این داستان جای دارد، شیوه هایی را تشکیل می دهد که به قوانین زبان تعلق دارد(11).
قانون زبان حاکی از بیگانگی هویت کلمه و شیء است. در جنگ علیه لیبی، از همان آغاز ما خارج از زبان قرار می گیریم. قذافی مستبد است، زیرا او را به این شکل نامیده اند. کشتارهایی که رژیم او مرتکب شده است، نیازی به اثبات ندارد، ولی تنها تأیید کرده اند که چنین بوده است. تصویر دیکتاتور به تنهایی کافی خواهد بود، و چنین تصویری هیچ تناقضی با خودش ندارد، زیرا با واقعیت سر و کاری ندارد. چنین تصویری واقعی تر از واقعیت است.
پایان هر گونه نظم نمادینه
قانون زبان پذیرش این امر است که زبان پیش از همه به زبان تکلم غیر تعلق دارد. قانون زبان، بازشناسی توسط انسان نسبت به فقدان و ناکامل بودن خویش است. این نماد سازی از طریق ثبت وابستگی فرد به غیر انجام یافته، و آغاز حرکتی است برای روند بازشناسی متقابل، و به همین ترتیب تشکل جامعۀ انسانی(12). قانون زبان، دین یا قرض نمادینه را مطرح می سازد(13)، سیستم مناسباتی که فرد در آن جای می گیرد و در رابطه با خودش حق پدری نداری. این دین یا قرض نمادینه، بر خلاف گناه اولیه، موجب یگانگی می گردد، زیرا فرد را – از نقطۀ آغازی که باید به تحول در او بیانجامد (یعنی فرایندی برای شدن در رابطۀ فرزند و پدر نمادینه) - ، در رابطه با دیگری قرار می دهد.
قذافی کاملا در نظام سرمایه داری جای نگرفته بود. او هم چنان بر اساس ارزش های جامعۀ سنتی عمل می کرد، این موضوع به ویژۀ در رابطه با داد و دهش هایی که تشکیل دهندۀ پیوندهای اجتماعی می باشد، حائز توجه ما باید باشد. زیرا او قویا از این که «دوستانی» مانند سرکوزی، برلوسکنی یا تنی بلر او را ترک کرده بودند، متأثر شده بود (14). قذافی تصور می کرد که با هدایای گوناگونی که به آنها اعطا کرده، موجب نظمی در بازشناسی متقابل خواهد شد و بر این اساس از او پشتیبانی خواهند کرد. بر این اساس رفتار او در رابطه با دوستانش نشان می دهد که هیچ چیزی از سرشت سرمایه داری نمی دانست. در نظام سرمایه داری هر گونه رابطۀ اجتماعی باطل می گردد. اگر در جوامع قدیمی، داد و ستد اشیاء به عنوان تکیه گاهی در روابط انسانی کارکرد داشت، ولی در جامعۀ سرمایه داری، کالا و پول عامل اصلی به حساب می آید. داد و دهش های قذافی برای آنهایی که دریافت می کردند، پیش پرداخت هایی تعبیر می شد که آن را حق خود می دانستند. خدایان تاریکی های این جامعه چیزی نیست به جز خدایان بازار.

تصاویر لذت
از طریق زبان، انسان از طبیعت و از الاهۀ مادر که فاقد درون و بیرون است  فاصله گرفته و قابل تفکیک می شود. قتل، به جای آن که بنیانگذار باشد، باطل می گردد تا زبان را قابل دسترسی سازد. براین اساس نظم انسانی از نظم الاهی قابل تفکیک می گردد. فرد، دیگر کودک «قادر مطلق» نیست (کودکی که خود را قادر مطلق می پندارد)، او از سیطرۀ قدرت مادرانه خارج می شود.
بر عکس، تصاویر اعدام بی دادگاه قذافی ما را به دوران اولیه و قادر مطلق (مترجم : توهم قادر مطلق) باز می گرداند، و ما را در رابطه با ساختار مذهبی، پیش از اعلام ممنوعیت [انسان- قربانی] قرار می دهد. این عکس ها ما را در مجاورت خشونتی قرار می دهد که خشونتی از نوع هم خوابگی با محارم است، که در رانش لمسایی و درنده خو تحقق می یابد(15). این جا، امر لذت در جایگاه سیاست قرار دارد. مثال بارز این موضوع را در مصاحبۀ هیلاری کلینتون می بینیم، که تصاویر قربانی را به مثابه هدیه دریافت می دارد. خوشحال. هیلاری کلینتون قدرت تمام و کمال خود را به اهتزاز در می آورد و شادی اش را از اعدام بی دادگاه به نمایش می گذارد : « ما آمدیم، دیدیم، او [قذافی] مرده است.» او این جمله را در میکروفن شبکۀ تلویزیونی «سی بی اس» اعلام می کند.(16)
خشونتی که بر رئیس جمهور لیبی روا داشته شد، برای دیگر رهبران غربی فرصت مناسبی را فراهم ساخت تا از موفقیت طرحی که مقدما خودشان نقشۀ آن را طرح ریزی کرده بودند، رضایت خاطر و شادی شان را اعلام کنند. آلن ژوپه وزیر امور خارجۀ فرانسه و اروپا در این مورد گفت : «برای قذافی اشک نخواهیم ریخت.»(17)
بدن مثله شده در جایگاه شمایل (آیکن) خشونت
واکنش رهبران سیاسی ما، پس از پخش تصاویر، به روشنی تأیید می کند که هدف  جنگ، نه حفاظت از جان شهروندان که حذف قذافی بوده است. با این وجود، در اعلامیه 15 آوریل، بارک اوباما، نیکلا سرکوزی، دیوید کامرون که هم زمان در تایمز، انترناسیونال هرالد تریبون، الحیات و فیگارو منتشر شد، مشخصا گفته شده بود که :«موضوع حذف قذافی از طریق اعمال زور نیست. ولی با این وجود تصور آینده ای برای لیبی با وجود قذافی، امکان ناپذیر است.» بر این اساس، خشونت او در پافشاری اش برای ماندن در قدرت بود، در حالی که می بایستی قدرت را رها کند. تصویر قذافی به عنوان فردی مستبد تلقی شده بود زیرا نتوانست بذل توجه رهبران غربی را نسبت به مردم لیبی جلب کند. آلن ژوپه در ادامۀ مطلب بالا اضافه می کند که : «او (قذافی) به شکل خشونت باری واکنش نشان داد. شرایط خوبی برای واگذاری قدرت به او پیشنهاد شده بود، ولی نپذیرفت».
رسانه ها به ما اطمینان می دهند که «دیکتاتورها همیشه به همین سرنوشت دچار می شوند». اعدام بی دادگاه به تنهایی تبدیل به نشانه ای برای اثبات وجود دیکتاتور می شود، و به عبارت دیگر خشونت به تنهایی تبدیل به نشانه ای می گردد که گویی عناصر نامرئی را آشکار می سازد. چنین جراحاتی آن چه را که نتوانستیم ببینیم، به ما نشان می دهد : یعنی اعمال خشونت خود به تنهایی به دلیلی و مدرکی برای اثبات کشتارهای دائمی که به قذافی نسبت داده شده، تلقی می شود. جراحات و خشونت ها بر ملا کنندۀ نیت آن بوده، یعنی آن چه که به نام آن، ناتو مداخله اش را توجیه کرده است.
در نتیجه بین کشتارهایی که به سرهنگ قذافی نسبت داده اند و بدن خون آلود او انطباق هویتی صورت می گیرد. نشانه هایی که روی بدن هنوز زندۀ او، و سپس نشانه هایی که روی جسد او دیده می شود، نشانه های خشونت «آزاد کنندگان» نبوده، بلکه به عنوان نشانه هایی از خون ریخته شده توسط قذافی جلوه می کند. خشونت قتل به ما نشان می دهد که موضوع کاملا انتقام گیری بوده، و گواه بر آن است که مجریان آن قربانیان بوده اند و قتل انجام گرفته از عرف مقدسی تبعیت کرده است.

نمایش قدرت بی حد و حصر
تصاویر انجام قربانی به رهبران ما اجازه داد تا قدرت بی حد و حصر خود را به نمایش بگذارند. وزیر دفاع فرانسه، ژرار لانگه گفت که نیروی هوایی فرانسه، به درخواست مرکز فرماندهی ناتو، کاروان اتومبیل هایی  را که در حال فرار بودند و قذافی از سرنشینان آن بوده، بمباران کرده است(18). براین اساس، او نقض منشور شورای امنیت در سازمان ملل متحد را توجیه می کند. به همین مناسبت، الن ژوپه گفت که هدف از تهاجم، تثبیت حاکمیت شورای ملی موقت در لیبی بود :«امروز عملیات باید متوقف شود، زیرا ما به اهدافی که تعیین کرده بودیم رسیده ایم، یعنی هم راهی کردن نیروهای شورای ملی موقت در آزادی سازی لیبی که اکنون تحقق یافته است.»(19). موفقیت تهاجم ناتو، از سوی پیروزمندان، هم راه با بیانیه های متعددی بود که  نقض دائمی منشور سازمان ملل متحد را به شکل قانونی جلوه می داد. فیلسوف، نویسنده، سینماگر، استراتژ و دیپلمات، برنارد هانری لوی در کتابی زیر عنوان «جنگ از روی بی میلی» می نویسد که «فرانسه به شکل مستقیم و غیر مستقیم، به شورشیان لیبی که برای سرنگونی معمر قذافی می جنگیدند، مقادیر زیادی اسلحه تحویل داده است.»(20).
این بیانیه های مختلف ساختار روانی کودکی را ترسیم می کند که خود را قادر مطلق می پندارد، فالوس دولت مادرانه، قدرتی بی حد و حصر که در فراسوی زبان واقع شده و نیازی به انجام تعهدات خود احساس نمی کند. چنین موضع گیری هایی یادآور بیانیۀ تنی بلر است که با اعتراف به این موضوع که در عراق سلاح کشتار جمعی پیدا نشده است، با این حال می گوید که جنگ علیه صدام حسین قابل توجیه است، زیرا موجب شد که به حکومت یک دیکتاتور پایان ببخشد.
مقتول بی گناه و قربانی : ارزش هایی برای بازگشت بربریت
قتل قذافی، پیامد عمل «انتقام جویانۀ قربانیان» چنین است که او مورد قضاوت قرار نخواهد گرفت. این قتل با منافع شرکت های نفتی و کشورهای غربی در تلاقی قرار می گیرد. مناسبات نزدیک با رژیم سرهنگ قذافی به اطلاع عمومی نخواهد رسید. پیامد جایگزین ساختن تصاویر مرتبط به اعدام بی دادگاه به جای دیوان بین المللی کیفری، این است که به جای متوقف ساختن از طریق زبان و سخن، از این پس، خشونت هیچ حد و مرزی نخواهد شناخت. لیبی، مانند عراق و افغانستان به عرصۀ جنگی دائمی تبدیل خواهد شد. در مورد رژیم های سیاسی ما، در وضعیت استثنائی دائمی فرو خواهند رفت. این وضعیت استثنائی با پیدایش قدرتی مطلق هم راه است که حرکت سیاسی را در فراسوی هر حق و حقوقی قرار می دهد.
مداخلۀ نظامی که به نام عشق رهبران غربی به مردمانی که قربانی دیکتاتور شده اند، انجام می گیرد (21) و بزرگداشت افتخار آمیز  آن را نیز در نمایش قربانی کردن همان دیکتاتور برگزار می کنند، که چیزی نیست به جز نشانی از سیر قهقرایی جوامع ما به سوی بربریت.
شیوۀ رفتار با قذافی به عنوان قربانی به مثابه شمایل (آیکن) خصوصیت مسیحی جنگی به نام عشق نسبت به قربانیان را تأیید می کند. تخریب لیبی توسط نیروهای ناتو، در تداوم سنت دیرینۀ جنگ های صلیبی، جنگ هایی علیه قانون نمادینه که به نام انسان- خدا آموزش داده شده، به وقوع پیوست(22). چنین واقعه ای نتیجۀ باز سازی اروپای غربی به رهبری پاپ بود (23). امروز، این جنگ، خیلی بیش از جنگ علیه عراق، کشورهای اروپایی را به رهبری امپراتوری ایالات متحده به شکل کلیتی یگانه مطرح می سازد.
جنگ برای دموکراسی نسخۀ پسا- مدرن «جنگ مقدس» است. «جنگ مقدس» مقدس بوده زیرا نه تنها به این علت که «کافران» را آماج خود قرار می داده، بلکه به این علت که توسط پاپ، نمایندۀ خدشه ناپذیر انسان- خدا، تبلیغ می شده است.
امروز خصوصیت تقدس جنگ حاصل خصوصیت طبیعی دموکراسی نزد بر پا کنندۀ اصلی آن یعنی ایالات متحده است، که رئیس جمهور آن در آغاز ریاست جمهوری اش، حتی پیش از آن که  عملا حرکت سیاسی خاصی از خود نشان داده باشد، جایزۀ صلح نوبل را به او اعطا کردند. این جایزه رئیس جمهور ایالات متحده را در جایگاه شمایل (آیکن) و بازتاب دهندۀ تصویر صلح و دموکراسی قرار می دهد. در این نسخۀ یا برداشت مدنی شده (بخوانید : تقدس زدایی شده)، تقدس انسان به عنوان تصویر خدا مطرح نبوده، بلکه انسان به عنوان تصویر خودش و سرشت صلح جویانه و دموکراتیک آن مطرح می باشد.



Jean-Claude Paye, sociologue, auteur de  De Guantanamo à Tarnac: L'emprise de l'image. Editions Yves Michel, octobre 2011.
Tülay Umay, sociologue.
ژان کلود پای، جامعه شناس، نویسندۀ « از گوآنتانامو تا تارنک : سیطرۀ تصویر.
تولای اومای، جامعه شناش

پا نوشت :
1)
« Strange Fruit » 
میوۀ شگفت انگیز. ترانه ای که به سال 1947 توسط آبل میروپول
Abel Meeropol
برای افشای «جشن کراوات»
Necktie Party
به معنای «اعدام» نوشت که در جنوب ایالات متحده برگزار شده بود و سفید پوستان با لباس های شیک در آن شرکت کرده بودند. این ترانه فرصت مناسبی نیز برای بیلی هالیدی بود که  خیلی از آن استقبال شد.
مترجم : بخشی از فیلم هالیوودی با شرکت کلینت استوود، «نکتی پارتی» را به تصویر می کشد :

Hang em high Part 9


2) آبراهام چاقویش را بلند می کند که با آن پسرش را بکشد، ولی به جای کودک، قوچ قربانی را می بیند. این قوچ اولیه است که باید بمیرد، پدر-حیوان، پدر اولیه، یعنی اصل و نسبی تخیلی از نیاکان، ولی الوهیتی باستانی، تصویری درنده از خدا که بی وقفه قربانی می خواهد.
 in Jean-Daniel Causse, « Le christianisme et la violence des dieux obscurs, liens et écarts », AIEMPR, XVIIe congrès international Religions et violences ?, Strasbourg, 10-14 juillet 2006, http://www.aiempr.org/articles/pdf/aiempr9.pdf
3) مترجم :
ونوس ویلندورف. پارینه سنگی بالایی 22 تا 24 هزار سال پیش از میلاد.(موزۀ تاریخ طبیعی در وین در اتریش)
ونوس ویلندروف مجسمه ای از جنس سنگ آهک اولیت مرتبط به دوران پارینه سنگی بالایی بوده و ارتفاع آن 11 سانتی متر است. دولت اتریش صدمین سال کشف این مجسمه به تاریخ 8 اوت 2008 را با چاپ تمبر پستی برگزار کرد.
4)
Paul Laurent Assoun, Le fétichisme, Que sais-je ?, PUF, 1994. « Le fétiche ou l’objet au pied de la lettre », in Eclat du fétiche, Revue du Littoral 42.
5)
Signifiant
6)
Réné Girard, La Violence et le sacré, Le Seuil 1972.
7)
Dette Symbolique
8) دال اولیۀ در ابراز تمنا نسبت به مادر، در حالت عادی و به مدد نام پدر، واپس است و در رابطۀ ما با زبان وجود دارد. قربانی بازگشت به این حالت طبیعی یگانگی با مادر است.
In Catherine Alcouloumbré, « La métaphore paternelle », Espaces Lacan, séminaire 1998-1999.
9)
[6] Bible Chrétienne, II, Commentaires, Èditions Anne Sigier, 1990, p. 318, in Nicolas Buttet, L’Eucharistie à l’école des saints, Éditions de l’Emmanuel, Paris 2000, p. 38.
10)
Jean-Daniel Causse, « Le christianisme et la violence des dieux obscurs, liens et écarts », AIEMPR, XVIIe congrès international Religions et violence ?, Strasbourg 2006, p. 4.
11)
Elles sont le miroir de deux opérations langagières fondamentales que sont la substitution et la combinaison, à savoir l’axe paradigmatique et l’axe syntagmatique, lire : Vincent Calais, La théorie du langage dans l’enseignement de Jacques Lacan, L’Harmattan, Paris 2008, p. 59.
12)
Hervé Linard de Guertechin, « A partir d’une lecture du sacrifice d’Isaac (Genèse 22), Lumen Vitoe 38 51987), pp. 302-322.
13)
Cette dette, contrairement au péché originel, est unificatrice car elle met en relation l’homme avec l’autre, à partir d’un devenir et non d’un originaire. Le péché originel au contraire enferme dans l’image d’un surmoi.
14)
«قذافی ترجیح می داد «در لیبی بمیرد به جای این که  توسط دیوان بین المللی کیفری مورد قضاوت قرار گیرد»،
La Libre Belgique + AFP, le 31/10/2011.
15)
 « Le sacrifice se centre sur le noyau sacrificiel originel : l’endocannibalisme » in Pierre Solié, Le sacrifice fondateur de civilisation et d’individuation,résumé adhes.net,
http://www.adhes.net/Documents/Extraitsdelivres/PierreSoli%C3%A9/LESACRIFICE.aspx
16)
17)
 « La mort de Kadhafi marque la fin de l’engagement de l’OTAN en Libye », LeMonde.fr avec AFP, le 21/10/2011.
http://www.lemonde.fr/libye/article/2011/10/21/la-mort-de-kadhafi-marque-la-fin-de-l-engagement-de-l-otan-en-libye_1591699_1496980.html
18)
 « L’aviation française a stoppé le convoi de Kadhafi, affirme Longuet », TF1,
http://videos.tf1.fr/infos/2011/l-aviation-francaise-a-stoppe-le-convoi-dans-lequel-se-trouvait-6778966.html
19)
«مرگ قذافی به مفهوم  پایان حضور ناتو در لیبی است» (لو موند
LeMonde.fr, Op. Cit.
20)
 « Les coulisses de la guerre selon BHL », La Libre Belgique, le 7/11/2011,
http://www.lalibre.be/culture/livres/article/698459/les-coulisses-de-la-guerre-selon-bhl.html
21)
Jean-Claude Paye, Tülay Umay, « Faire la guerre au nom des victimes », Réseau Voltaire, le 9 mai 2011,
http://www.voltairenet.org/Faire-la-guerre-au-nom-des
22)
موریس بله. «خدای منحرف»
Maurice Bellet, Le Dieu pervers, Desclée de Brouwer, Paris 1979, pp 16-17.
23)
[20] Paul Rousset, « Les origines et les caractères de la première Croisade », La Baconnière, Neuchâtel 1945.



منبع :
Le lynchage de Kadhafi: L'image du sacrifice humain et le retour à la barbarie.

par Jean-Claude Paye et Tülay Umay
http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=27734

همکاری اکبر گنجی با نایاک برای قطع کمک آمریکا به اپوزیسیون


همکاری اکبر گنجی با نایاک برای قطع کمک آمریکا به اپوزیسیون

حسن داعی

حسن داعی

طبق اسناد داخلی نایاک، در حالیکه این سازمان صدها هزار دلار از کنگره آمریکا کمک مالی میگرفت، برای قطع کمک به سازمانهای مدنی و حقوق بشری مستقل و مخالف رژیم ایران لابی میکرد. به توصیه نایاک، اکبر گنجی مقاله ای بر علیه کمک مالی آمریکا به این سازمان ها منتشر کرد. در یک ایمیل، نایاک قطع کمک آمریکا به گروههای مخالف را یک ژست حسن نیت به رژیم ایران در جهت سازش بین دو کشور خوانده بود
------------------------------------------------------------------------------------------------------
از سال 2006 ببعد، سازمان نایاک یک لابی گسترده برای آشتی آمریکا با رژیم ایران آغاز کرد و در این مسیر، انجام چند ژست حسن نیت از طرف آمریکا بسوی تهران در دستور کار قرار گرفت. یکی از این اقدامات، حذف کمک های مالی دولت آمریکا به سازمانهای مدنی و حقوق بشری مخالف رژیم ایران مثل "مرکز اسناد حقوق بشر " بود.
در همین راستا، سازمان نایاک لابی گسترده ای در کنگره برای قطع این کمک های مالی براه انداخت که چند نمونه از اسناد مربوطه را میتوانید در این آدرس مشاهده کنید. در سال 2007 که نایاک و لابی مماشات مشغول زمینه سازی برای مذاکرات پنهان بین آمریکا و رژیم ایران بود، این لابی به اوج خود رسید. (همچنین نگاه کنید به مقاله " کارزار نایاک و هادی قائمی برای بدنام و منزوی کردن بنیاد برومند و مرکز اسناد حقوق بشر")
در اکتبر 2007، اکبر عطری از دانشجویان تبعیدی، مقاله ای در روزنامه وال استریت به چاپ رساند و از ادامه کمک های آمریکا به سازمانهای اپوزیسیون و گروههای مدنی دفاع کرد. همانطور که در یکی از ایمیل تریتا پارسی مشاهده میشود، چند روز پس از چاپ مقاله عطری، دخی فصیحیان، مدیر اجرائی نایاک با اکبر گنجی گفتگو کرده است و گنجی نیز با پیشنهاد وی موافقت نمود تا یک مقاله جدید بر علیه کمک مالی آمریکا به گروههای مخالف رژیم منتشر نماید.
با مطالعه اسناد داخلی نایاک معلوم میشود که این سازمان صدها هزار دلار از بودجه های رسمی آمریکا را دریافت میکرد و این پولها را برای پروژه هائی خرج میکرد که وزارت خارجه رژیم و بقیه نهادهای دولتی بررسی کرده و با آن موافقت کرده بودند.
در حقیقت، نایاک با کمک مالی آمریکا مشکلی نداشت بلکه مخالف کمک به گروههای مستقلی بود که رژیم ایران کنترلی روی آنان نداشت.  یک سند داخلی نایاک نشان میدهد که یکی از اعضای مدیریت این سازمان در تهران با مسئولان وزارت خارجه رژیم دیدار کرده است تا هماهنگی لازم برای پیشبرد پروژه هائیکه پول آنرا آمریکا پرداخت میکند انجام شود. در همین راستا، هادی قائمی عضو دیگر هیئت مدیره نایاک، با محمد جواد ظریف سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل ملاقات کرد تا نحوه انجام پروژه مشترک بین نایاک با یک سازمان ایرانی که توسط خود رژیم راه اندازی شده بود، بخوبی پیش برده شود.
من اسناد داخلی نایاک و دهها ایمیل مربوط به کمک مالی کنگره به نایاک و همچنین هماهنگی نایاک با دولت ایران برای خرج این پولها را در این آدرس قرار داه ام.
در دو ایمیل که بین "پاتریک دیسنی" مسئول لابی نایاک و شخص دیگری رد و بدل شده، دیسنی تاکید میکد که قطع کمک مالی به گروههای مخالف، یک اقدام حسن نیت از طرف آمریکا به رژیم ایران است و زمینه های تفاهم بین دو کشور برای سازش نهائی را فراهم مینماید. (ایمیل اول، ایمیل دوم)
از طرف دیگر، سازمان CATO  که نیم میلیون دلار به اکبر گنجی داد، یکی از موسساتی است که بهمراه نایاک برای سازش بین آمریکا و رژیم ایران لابی میکرد. (اسناد لابی مشترک نایاک با کیتو سری اول -  کیتو سری دوم - کیتو سری سوم کیتو سری چهارم)
شگفت آور اینکه، یکی از اعضای کمیته 7 نفره ای که تصمیم به پرداخت نیم میلیون دلار از طرف سازمان کیتو به اکبر گنجی گرفت،  رئیس کمپانی بزرگ "Koch" میباشد  که هم اکنون بخاطر معاملات شیرین اقتصادی با رژیم ایران مورد غضب کنگره آمریکا قرار گرفته است.
با مطالعه اسناد داخلی نایاک و مقایسه آن با اظهارات علنی پارسی و گنجی معلوم میشود که دریافت پول از دولت، کنگره و کمپانی های بزرگ آمریکا برای بعضی ها کاملا حلال و پسندیده است اما وقتی همین پولها به دیگران پرداخت شود، در اینصورت کاملا حرام و ناپسند خواهد بود.

Tear Gas, Barbed Wire, Isolation: NATO Tools for Kosovo Raid

Global Recession Looms as Euro Crisis Deepens

دوران سختی در پيش است!


دوران سختی در پيش است!
بهرام رحمانی


bahram.rehmani@gmail.com

همه شواهد و قرائن نشان می دهند که جامعه ما، زمستان سخت و سردی در پيش دارد. بحران های اقتصادي، تنگ تر شدن حلقه محاصره اقتصادی جهاني، بی کاري، فقر و گرانی فزاينده و کمرشکن، کشمکش ها و درگيری های درونی جناح حاکم اصول گرايان و مهم تر از همه طبقه کارگر ايران که با خانواده هايشان يک جمعيت 45 ميليون نفری جامعه ايران را تشکيل می دهند، فاقد تشکل سراسری خود است و غيره، همه حلقه های به هم گره خورده معضلات و مشکلات اقتصادي، سياسی و اجتماعی جامعه ما هستند.
در چنين شرايطي، برای هر فعال سياسي، اجتماعی و فرهنگي، همواره اين سئوال مطرح است که چه بايد کرد؟ چه راهکارهايی مناسب شرايط اين دوره از تاريخ ما اولويت دارند که جامعه ايران را از اين مسير بحران های نفس گير عبور دهد و نگذارد فجايع ليبی و عراق و افغانستان در ايران نيز تکرار شود؟
واقعيت اين است که در حال حاضر اقتصاد ايران به دلايل مختلف چون سوء مديريت، اختلاس، ريخت و پاش های بی مورد دولتي، باندهای اقتصادی وابسته به حاکميت، مخارج سنگين فعاليت های ميليتاريستي، عدم سرمايه گذاری خارجی و محاصره اقتصادی شورای امنيت سازمان ملل و محاصره يک جانبه دولت های غربی و غيره همه دست به دست هم داده اند و اقتصاد ايران را زمين گير کرده اند. حکومتی که حتی در دوران عادی نيز به نيازهای شهروندان و زيست و زندگی و اشتغال آن ها اهميتی نمی داد در حال حاضر با اين بحران های موجود، فقط به فکر تامين نيازهای ماشين سرکوب دولتی اش است و در اين ميان بی کاري، فقر، گرانی و آسيب های اجتماعی کمرشکن و دردآور شده اند.
به اين ترتيب، عملکردهای غيرانسانی و وحشيانه حکومت اسلامی در همه زمينه های اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگی و نظامی از يک سو و رقابت های بورژوازی در سطح منطقه ای و جهانی از سوی ديگر، جامعه ايران را در معرض انواع و اقسام خطرات از تشديد محاصره اقتصادی گرفته تا حمله نظامی و هم چنين جنگ داخلی و قحطی و گرسنگی قرار داده است.
مسلما، در راس همه برنامه های حکومت اسلامی ميليتاريسم و دست يابی به سلاح های ويرانگر و کشتار جمعی قرار دارد. رييس آژانس بين المللی انرژی اتمی از اسرائيل و کشورهای عربی خواست که بدون پيش داوری در نشست آژانس، در زمينه دست يابی به خاورميانه عاری از سلاح هسته ای شرکت کنند.
نشست آژانس بين المللی انرژی اتمی در زمينه رسيدن به خاورميانه عاری از سلاح اتمی روز دوشنبه 21 نوامبر در اتريش برگزار شد. نماينده های حدود صد کشور در نشست آژانس بين المللی انرژی اتمی شرکت کردند.
اسرائيل که بزرگ ترين مرکز زرادخانه و پايگاه نظامی آمريکا در منطقه بحرانی خاورميانه است و ارتش آن، از جمله به سلاح های اتمی نيز مجهز است، مدعی ست نخست بايد به صلح در منطقه رسيد و سپس در مورد خاورميانه عاری از سلاح هسته ای گفتگو کرد. اما کشورهای عربي، اين دو موضوع را کاملا مستقل از هم می دانند. ايران حاضر به شرکت در اين نشست نشده و بيش از پيش در انزوای منطقه ای و جهانی فرو رفته است.
هم زمان با اعلام تحريم های تازه آمريکا، سوئيس، بريتانيا، و کانادا عليه ايران، باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا نيز گفته است: ايران راه انزوای بين المللی را انتخاب کرده است. در همين حال، فرانسه نيز خواستار مسدود کردن دارايی های بانک مرکزی و توقف خريد نفت ايران شده است.
باراک اوباما، رييس جمهور آمريکا، روز دوشنبه 21 نوامبر، در بيانيه ای گفته است: «تا زمانی که ايران به اين مسير خطرناک ادامه می دهد، ايالات متحده هماهنگ با هم پيمانان و از طريق اقدامات خود، راه هايی برای منزوی کردن و افزايش فشار بر حکومت ايران پيدا خواهد کرد.»
اوباما، با تاکيد بر اين که ايالات متحده، بريتانيا و کانادا دسترسی ايران به سيستم مالی خود را قطع کرده اند از ديگر کشورها نيز خواست تا در اين زمينه اقدام کنند.
باراک اوباما، هم چنين تصريح کرد، آمريکا «کل بخش بانکی ايران، از جمله بانک مرکزی ايران، را به عنوان تهديدی برای دولت ها و يا موسسات مالی که با ايران همکاری دارند» شناسايی می کند.
دولت اوباما، ايران و بانک مرکزی آن کشور را به عنوان نگرانی اصلی در زمينه «پول شويی» معرفی کرد و وزير خزانه داری آمريکا نيز نسبت به هرگونه همکاری با سيستم مالی ايران هشدار داده است.
تحريم های تازه آمريکا، برای اولين بار بخش پتروشيمی ايران را هدف قرار می دهند. ارائه کالاها، خدمات و تکنولوژی به اين بخش ممنوع شده است و هر شخص يا هر نهاد درگيری با چنين فعاليت هايی مجازات خواهد شد.
به گفته مقام های آمريکا، تحريم های روز دوشنبه اقدامات تنبيهی اين کشور را به بخش انرژی ايران گسترش داد و تلاش های ايران برای تدوام عمليات، نگهداری و نوسازی بخش نفت و گاز را مشکل تر می کند. آمريکا، هم چنين يازده نفر را نيز در ارتباط با برنامه هسته ای ايران تحريم کرده است.
هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا نيز روز دوشنبه 21 نوامبر، گفته که طی روزها آينده کشورهای بيش تری ايران را تحريم خواهند کرد. کلينتون، گفت: «ما انتظار داريم که تحريم های بيش تری توسط ديگر شرکای بين المللی در روز های آينده (عليه ايران) اعلام شود.»
از سوی ديگر، بريتانيا نيز کليه همکاری های خود با موسسه های مالی ايران را قطع کرد. جرج آزبورن، وزير دارايی بريتانيا، روز دوشنبه 21 نوامبر، از توقف همکاری اين کشور با موسسه های مالی ايران از جمله بانک مرکزی اين کشور خبر داد.
جرج آزبورن، گفت: «به باور ما، حکومت ايران خطر مهمی برای امنيت ملی بريتانيا و جامعه جهانی است. تصميم امروز ما هم گام ديگری برای جلوگيری از رژيم ايران برای دستيابی به سلاح اتمی است.»
وزير دارايی بريتانيا، گفت، تصميم روز دوشنبه در چارچوب تشديد نگرانی ها در خصوص برنامه هسته ای ايران بعد از گزارش تازه يوکيا آمانو درباره ايران است.
يوکيا آمانو، در گزارش اخير خود که آبان ماه سال جاری منتشر شد، نسبت به «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه هسته ای ايران به طور جدی ابراز نگرانی کرده و گفته بود ايران آزمايش‌ های مخفيانه ‌ای در خصوص طراحی بمب اتمی انجام داده است.
دولت کانادا نيز صدور تجهيزات به بخش انرژی ايران را ممنوع کرد. در همين زمينه، دولت کانادا نيز روز دوشنبه 21 نوامبر، اعلام کرد در چارچوب بخشی از يک بسته تحريمی عليه ايران، صادارت کليه تجهيزات و کالاهايی که در صنعت پتروشيمي، نفت و گاز کاربرد دارند را ممنوع می کند.
«جان بيرد» وزير امور خارجه کانادا، در بيانيه ای گفته است: ممنوعيت صادرات کالا به بخش انرژی شامل قراردادهايی که قبل ۲۲ نوامبر منعقد شده اند، نخواهد شد... کانادا، تمامی مبادلات مالی خود با ايران، از جمله با بانک مرکزی جمهوری اسلامی را متوقف می کند. ولی او گفته که مبادلات مالی شهروندان ايرانی - کانادايی که برای خانواده خود در ايران پول ارسال می کنند، از اين مصوبه مستثنی خواهد بود.
فرانسه نيز روز دوشنبه 21 نوامبر، خواستار اعمال تحريم های در ابعاد «بی سابقه» عليه ايران شده و از قدرت های جهانی خواست تا از خريد نفت ايران خودداری کرده و دارايی های بانک مرکزی جمهوری اسلامی را مسدود کنند.
به گزارش خبرگزاری رويترز، نيکلا سرکوزي، رييس جمهور فرانسه، در نامه ای به رهبران آمريکا، بريتانيا، آلمان اتحاديه اروپا، کانادا، و ژاپن پيشنهاد خود برای تحريم های تازه را مطرح کرده است.
سرکوزي، گفته است: «هم زمان با اين که ايران برنامه هسته ای خود را به جلو برده از مذاکره سرباز می زند و مردم خود را به انزوا محکوم می کند، فرانسه از تحريم های تازه در ابعاد بی سابقه حمايت می کند تا از اين طريق ايران متقاعد شود که بايد مذاکره کند.»
علاوه بر تشديد تحريم های اقتصادي، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثريت آرا، قطعنامه پيشنهادی عربستان سعودی در مورد طرح ترور سفير اين کشور در آمريکا را تصويب کرد.
در اين قطعنامه، از ايران خواسته شد تا «به تمامی تعهداتش تحت قانون بين ‌الملل عمل کند» و «با کشورهايی که قصد به محاکمه کشيدن تمامی طراحان، حاميان، سازمان‌ دهندگان و تلاش‌ کنندگان اجرای اين طرح را دارند، همکاری کند.» اين قطعنامه با ۱۰۶ رای موافق، ۹ رای مخالف و ۴۰ رای ممتنع به تصويب رسيد.
در مقابل، نماينده حکومت اسلامی در سازمان ملل، آمريکا را به «سناريوسازی عليه ايران» متهم کرد و از کشورهای منطقه خواست «در دام توطئه‌ ها و نيرنگ ‌های آمريکا نيفتند.»

يک سناريوی تازه در مورد ايران، اين است که دولت آمريکا، گفته است که در مورد احتمال تحويل خمپاره های شيميايی توسط حکومت اسلامی ايران به حکومت قذافی تحقيق می کنند.
مقامات آمريکايی می گويند سرويس های اطلاعاتی اين کشور، درباره احتمال تحويل خمپاره های شيميايی توسط ‏ايران به حکومت معمر قذافی در چند سال پيش، تحقيق می کنند.‏
رورنامه واشنگتن پست، روز يک شنبه 20 نوامبر از قول مقامات آمريکايی و ليبي، که خواسته اند ناشناس بمانند، گزارش داد در هفته ‏های اخير، ذخاير گلوله های خمپاره که توسط ارتش ليبی با گاز خردل پر شده اند، در دو ناحيه در مرکز ليبی بدست آمده ‏است.‏
يک مقام بلند رتبه آمريکايی به روزنامه واشنگتن پست گفته است: «ما تقريبا مطمئن هستيم» که اين خمپاره ‏ها در ايران توليد شده اند.‏ به گزارش روزنامه لوموند، چاپ فرانسه، سازمان منع استفاده از سلاح های شيميايی OIAC در اوايل ماه نوامبر گفت ذخاير گاز خردل و ساير عناصری که در ترکيب سلاح های شيميايی از آن استفاده می شود طی حوادث اخير در ليبی دست ناخورده باقی مانده است. اين سازمان افزود از بين بردن اين ذخاير در ليبی به ويژه در ناحيه جنوب شرقی رواقه، توسط کارشناسان بين المللی به زودی از سر گرفته خواهد شد.
مقامات جديد ليبي، به سازمان منع استفاده از سلاح های شيميايی گفته اند، ذخاير ديگری را که ممکن است در توليد سلاح های شيميايی مورد استفاده قرار بگيرند در ليبی کشف کرده اند.
حکومت ساقط شده قذافي، در سال ٢٠٠٤ به سازمان منع استفاده از سلاح های شيميايی پيوست اما در آن زمان هنوز هم به اندازه ١١ تن گاز خردل قابل استفاده، يعنی ٤٥ در صد ذخاير اولی در اين کشور را در اختيار داشت.
خبرگزاری فرانسه، می نويسد اتهامات عليه ايران مبنی بر احتمال تحويل خمپاره های شيميايی به رژيم قذافی در اوج تنش ميان آمريکا و ايران بر سر ماهيت برنامه ‏اتمی ايران مطرح می شود.‏

مجمع عمومی سازمان ملل، دوشنبه 21 نوامبر 2011 - 30 آبان 1390، در رای گيری سالانه خود در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران قطعنامه پيشنهادی کانادا را به تصويب رساند.
تعداد کشور هايی که به اين قطعنامه رای مثبت دادند به ۸۶ رسيد که ۶ رای از سال گذشته بيش تر است. ۳۲ کشور به اين قطعنامه رای منفی و ۵۹ کشور رای ممتنع دادند.
محمد جواد لاريجاني، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه حکومت اسلامی ايران، تصويب اين قطعنامه را در اين جلسه به شدت محکوم کرد. او، برای رايزنی با کشورها برای رای ندادن به اين قطعنامه در نيويورک به سر می ‌برد.
پنج شنبه ۱۷ نوامبر، عفو بين الملل، از مجمع عمومی سازمان ملل خواست به وضعيت حقوق بشر در ايران و دو کشور ديگر رسيدگی کند.
عفو بين الملل، از سازمان های بين المللی مدافع حقوق بشر، با انتشار يک بيانيه همگاني، از کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل خواسته است تا موضوع نقض حقوق بشر در سه کشور جمهوری اسلامی ايران، جمهوری دموکراتيک خلق کره (کره شمالی) و ميانمار (برمه) را پيگيری و با هر تلاشی به منظور خارج کردن اين موارد از دستور کار کميته مخالفت کند.
کميته امور اجتماعي، بشردوستانه و فرهنگی مجمع عمومی سازمان ملل، موسوم به «کميته سوم»، يکی از شش کميته مجمع برای رسيدگی به موضوعات خاص است و مسايلی مانند حمايت و پيشبرد حقوق اجتماعی و مقابله با تبعيض و نقض حقوق بشر در نقاط مختلف جهان در حوزه فعاليت آن قرار دارد.
عفو بين الملل به اعضای کميته سوم يادآور شد که از سال ۲۰۰۵ تا کنون، «هيچ يک از مکانيزم های حقوق بشر سازمان ملل» اجازه دسترسی به ايران را نيافته است در حالی که مقامات جمهوری اسلامی اظهار می دارند که دعوت اين کشور از کارشناسان بين المللی حقوق بشر به قوت خود باقی است.
حکومت اسلامي، هياتی را برای شرکت در نشست مجمع عمومی در زمينه حقوق بشر به نيويورک اعزام کرده بود. رياست اين هيات بر عهده محمدجواد لاريجاني، برادر روسای مجلس و قوه قضائيه و دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه حکومت اسلامی بود.
روز پنج شنبه، ۲۶ آبان - ۱۷ نوامبر، راديو و تلويزيون دولتی ايران متن اظهارات لاريجانی در ديدار با «اصحاب رسانه های آمريکايی» را منتشر کرد.
براساس اين گزارش، لاريجانی در اشاره ای تلويحی به طرح وضعيت حقوق بشر در ايران در مجمع عمومی سازمان ملل، با بررسی اين موضوع مخالفت کرد و گفت: «هرگونه انحراف از مکانيزم های تثبيت و پذيرفته شده سازمان ملل، بدعتی خطرناک است که از تبعات آن، مخدوش شدن وجهه سازمان ملل و از بين رفتن اعتبار آن در ميان ملت هاست.»
جواد لاريجاني، در توضيح استنباط خود از مکانيزم های پذيرفته شده سازمان ملل، گفت: «غربی ها و هرکس ديگری که واقعا به دنبال اين است که از وضعيت حقوق بشر در ايران خبردار شود، به عملکرد ايران در مکانيزم يو پی آر مراجعه کند.»
رييس هيات حقوق بشر ايران، گزارشگر ويژه سازمان ملل را عامل اجرای نيات آمريکا معرفی کرده است. لاريجاني، گفت که دولت ايران با پذيرفتن گزارشگران موضوعی سازمان ملل موافق است و تاکنون شش گزارشگر موضوعی را پذيرفته است اما تعيين گزارشگر ويژه توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل را غيرقابل قبول می داند و افزود: «ما مخالف سوء استفاده از مکانيزم های بين المللی برای وارد کردن فشار بر کشورهای مستقل هستيم.»

مقام‌ هايی از سه کشور عضو آژانس بين ‌المللی انرژی اتمی مدعی اند تصاوير جديد ماهواره ‌ای نشانگر افزايش فعاليت ‌ها در يک سايت مربوط به برنامه هسته ‌ای ايران واقع در پارچين، در جنوب شرقی تهران است. اين مقام‌ ها که نام شان فاش نشده در مصاحبه‌ ای اختصاصی با خبرگزاری آسوشيتدپرس گفتند اين فعاليت ‌ها که در روزهای چهارم و پنجم نوامبر ثبت شده شامل افزايش غيرعادی تعداد رفت‌وآمد وسايل نقليه سنگين به اين سايت است.
يکی از اين مقام‌ ها، به نقل از اطلاعات به‌ دست آمده از سوی کشور متبوعش گفت، از ظاهر امر پيداست که «تهران می ‌کوشد رد پای خود را در اين سايت پاک کند و هرگونه شواهد تحقيقات و توسعه مربوط به سلاح‌ های هسته ‌ای را از اين محل پاک کند.»
به گفته اين سه فرد، افزايش فعاليت ‌ها در پارچين هم ‌اينک بر سازه ‌ای متمرکز شده که به باور کارشناسان محفظه فلزی بزرگی را در خود جا داده ‌است. گزارش هشتم نوامبر آژانس بين ‌المللی انرژی اتمي، اين محفظه را به عنوان مکان آزمايش انفجارهای هسته ‌ای توصيف کرده بود.
خبرگزاری آسوشيتدپرس مي‌گويد: در خلاصه‌ ای که از اين اطلاعات به ‌دست آورده آمده ‌است: «کاميون ‌های باربري، وسايل نقليه ويژه و جرثقيل ‌هايی ديده شده ‌اند که به اين محل وارد شده و از آن خارج می ‌شوند... و برخی تجهيزات و مواد خطرناک نيز از اين سايت برچيده شده ‌است.»
علي‌اصغر سلطانيه، نماينده ايران در آژانس، روز دوشنبه در واکنش به اين گزارش به خبرگزاری ايسنا گفت که موضوع افزايش فعاليت ‌ها در سايت پارچين «مضحک و قصه ‌های کودکانه» است و چيزی درباره چنين فعاليتی نشنيده ‌است.
مجتمع بزرگ پارچين که در جاده تهران به مشهد قرار دارد محلی است برای پژوهش، توسعه و توليد مهمات، موشک و مواد منفجره قوی. اين محل در سال ۲۰۰۵ دو بار از سوی کارشناسان آژانس بازديد شد.
به گزارش آسوشيتدپرس، يک ديپلمات آگاه به مسائل هسته ‌ای ايران که نخواسته نامش فاش شود می ‌گويد که آژانس بين ‌المللی انرژی اتمی تمامی سايت ‌هايی که در گزارش جديد خود ذکر کرده را به دقت زير نظر گرفته ‌است و اطلاعات مربوط به «فعاليت ‌های مشکوک» در پارچين نيز هفته گذشته در اختيار آژانس گذاشته شده ‌است. بنا به اين گزارش، آژانس از اظهار نظر در مورد خبر اطلاعات جديد پيرامون پارچين خودداری کرده‌ است.
به گزارش خبرگزاري‌ های بين ‌المللي، در گزارش آژانس آمده‌ است که ايران مدل رايانه ‌ای کلاهک ‌های هسته ‌ای را آزمايش کرده و نيز يک محفظه فولادی برای آزمايش انفجاری در پارچين برپا کرده‌ است.
شورای حکام آژانس روز جمعه 18 نوامبر نيز قطعنامه ای را عليه ايران صادر کرد. در اين قطعنامه، ضمن ابراز نگرانی نسبت به ابهاماتی که هم چنان در مورد برنامه های اتمی ايران باقی است و مديرکل آژانس به آن ها اشاره کرده، از حکومت اسلامی خواسته شده است تا اطلاعات شفاف و کاملی را در مورد تمامی جنبه های برنامه های هسته ای خود در اختيار آژانس قرار دهد.
به گفته خبرنگار بی بی سي، با وجود گزارش تازه آژانس بين المللی انرژی اتمی درباره فعاليت های هسته ای ايران، پرونده اين کشور را به دليل مخالفت های روسيه و چين به شورای امنيت سازمان ملل متحد ارجاع داده نشده است.
در اين ميان، اظهارنظرهای سران و مقامات و فرماندهان حکومت اسلامي، جالب است. برای مثال، فرمانده هوافضای سپاه پاسداران حکومت اسلامی در تازه ترين اظهارنظر خود، گفته است: «حمله اسرائيل آرزوی بزرگ جمهوری اسلامی است.»؟!
سرتيپ پاسدار امير علی حاجی زاده، روز دوشنبه 21 نوامبر 2011، فرمانده نيروی هوا-فضای سپاه پاسداران، در مصاحبه با خبرگزاری فارس، خبرگزاری نيمه رسمی مرتبط با سپاه پاسداران، افزود: «از آرزوهای بزرگ ما اين است که آن ها دست به اين کار بزنند. خيلی وقت است انرژی نهفته ای وجود دارد که علاقمنديم با خرج آن، دشمنان اسلام را برای هميشه به زباله دان تاريخ بفرستيم.»
فرمانده نيروی هوا-فضای سپاه پاسداران، در ادامه اين تهديد، با رد ارتباط ميان کشته شدن فرمانده واحد موشکی سپاه پاسداران با اقدامات خرابکاری احتمالی از سوی اسرائيل، گفت: «خود آن ها هم به خوبی می دانند که اين اتفاق، يک حادثه کاری بوده و خيلی هم خوشحال نباشند جون به هر حال امثال شهيد تهرانی مقدم در مجموعه سپاه پاسداران بسيار زياد است.»
سرلشکر حسن تهرانی مقدم، بنيان گذار و مسئول واحد موشکی سپاه پاسداران در انفجاری که بيست و يکم آبان 1390 برابر با دوازدهم نوامبر 2011، در پادگان سپاه پاسداران در منطقه «بيدگنه» در ملارد استان البرز، ۴۶ کيلومتری تهران رخ داد، همراه با شمار ديگری از نيروهای نظامی سپاه کشته و هم چنين تعدادی زخمی شدند.
اهود باراک، وزير دفاع اسرائيل، هنگامی که يک روز بعد از اين انفجار از سوی راديوی ارتش اسرائيل مورد پرسش قرار گرفت، پاسخ داد که «ما از ابعاد اين حادثه و چرايی آن خبری نداريم اما اميدواريم زيادتر شود.»
نشريه «تايم» هفته گذشته مدعی شده بود که حکومت اسلامی ايران، نبايد خيلی به تصادفی بودن چنين رخدادی اطمينان داشته باشد.
چند روز پس از ادعای تايم،، پايگاه خبری - تحليلی «ديلی بيست» نيز نوشته بود که برای هر نبرد احتمالي، اسرائيل برنامه ريزی کرده است که افزون بر مراکز اتمی ايران، يک سری زيربناهای ايران از جمله تاسيسات ارتباطاتی را از راه نبرد سايبری هدف قرار دهد.
از زبان محمد تهرانی مقدم، برادر حسن تهرانی مقدم در مصاحبه با رسانه های ايران در روزهای اخير نقل شده بود که برادرش در حال آزمايش يک موشک بين قاره ای کشته شده است؛ اظهاراتی که ساعاتی بعد محمد تهرانی مقدم آن را در گفتگو با خبرگزاری فارس تکذيب کرد.
سرلشگر حسن فيروزآبادي، رييس ستاد کل نيروهای مسلح ايران نيز هفته گذشته گفته بود که «توليد محصولی که اين شهيد عزيز در حال کار بروی آن بود، تنها چند روز به تاخير افتاده است» و اين «محصول قرار بوده که مشت محکمی بر دهان رژيم صهيونيستی بکوبد.»
سرلشگر يحيی رحيم صفوي، فرمانده پيشين سپاه پاسداران و مشاور عالی آيت الله خامنه ای در امور نظامی نيز يک شنبه 20 نوامبر تهديد کرد که «در صورت حمله نظامي، جغرافيای صحنه نبرد را ايران تعيين می کند.» به گزارش فارس، سرلشگر رحيم صفوي، در جمع هزاران نفر از نيروهای بسيجی در استان خراسان رضوي، گفت: «پاسخ ايران برای آغاز گران جنگ، پشيمان کننده ودر هم کوبنده خواهد بود و آن ها بدانند که هرگونه تهديد با عمليات نظامی غيرقابل تصوري، توسط ايران پاسخ داده می شود و مديريت صحنه نبرد بر عهده امام خامنه ای خواهد بود.»
هم زمان با اين نوع اظهارنظرها و تهديدها، گروهی از نيروهای «استشهادی» در تهران، برای عمليات انتحاری در اسرائيل ثبت نام شدند.

در چنين شرايطي، کشمکش درونی جناح حاکم نيز شديدتر شده است. برای مثال، روز دوشنبه 21 نوامبر 2011، ماموران دادستانی تهران برای بازداشت علی اکبر جوانفکر، مدير خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی و مشاور محمود احمدی نژاد به دفتر اين خبرگزاری يورش بردند. و در درگيری های آن، حتی يک نفر از خبرنگاران روزنامه ايران زخمی شده و بيش از ۳۰ تن از خبرنگاران و کارکنان روزنامه بازداشت شدند.
در واقع تلاش برای بازداشت يکی از طرفداران محمود احمدی نژاد، نشانه ديگری از اوج گرفتن کمشکش بين طيف های مختلف جناحی در حاکميت است که در چند سال گذشته تحت نام «اصول گرا» خود را به ويژه در مقابل جناح اصلاح طلبان درونی حاکميت، متحد شده بودند اکنون در مقابل هم قرار گرفته اند. به ويژه با نزديک شدن نمايش انتخابات مجلس نهم، درگيری طرفين نيز بيش تر می شود. در يک سوی طيف اصول گرايان طرفدار خامنه ای و در سوی ديگر، طرفداران محمود احمدی نژاد، در مقابل هم صف آرايی کرده اند. از طرفداران احمدی نژاد، با عنوان «جريان انحرافی» نام برده می شود.
صبحت های علی اکبر جوانفکر در مصاحبه با روزنامه توقيف شده اعتماد و هم در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه 30 آبان ماه، اين صف بندی ها را وارد عرصه تازه ای کرده است.
روز دوشنبه سی ام آبان 90 و دو روز پس از انتشار گفتگويی از علی اکبر جوانفکر در روزنامه اعتماد که محور اصلی آن طرفداری از مواضع محمود احمدی نژاد و انتقاد از مخالفان رييس جمهوری بود، گزارش شد که ماموران دادستانی تهران با حضور در محل کار جوانفکر «با زدن دستبند تصميم به بازداشت او دارند.»
دادستانی تهران، روز شنبه 28 آبان، ساعاتی پس از انتشار گفتگوی جوانفکر در روزنامه غيردولتی اعتماد، اين روزنامه را توقيف کرد. يک روز پس از اين هم دادگاه حکم جوانفکر به جرم انتشار ويژه نامه ای به نام خاتون که تابستان امسال با موضوع حجاب منتشر شده بود را صادر کرد.
دادگاه کيفری استان تهران، جوانفکر را به يک سال حبس و سه سال محروميت از هرگونه فعاليت مطبوعاتی محکوم کرده است. مطابق قوانين دادرسی حکومت اسلامي، جوانفکر طی مدت سه هفته فرصت دارد به حکم صادر شده اعتراض و نسبت به آن فرجام خواهی کند.
علی اکبر جوانفکر، مدير موسسه مطبوعاتی ايران هم محسوب می شود که ناشر مجموعه ای نشريات از جمله روزنامه دولتی ايران است.
او امروز دوشنبه سی ام آبان در محل روزنامه ايران در اعتراض به حکم دادگاه و در دفاع از انتشار ويژه نامه خاتون کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرده بود. ماموران دادستاني، پس از کنفرانس مطبوعاتی علی اکبر جوانفکر برای بازداشت او وارد دفتر روزنامه ايران شدند
جوانفکر در اين کنفرانس خبري، قوه قضائيه را متهم به برخورد دوگانه با رسانه ها کرده و گفته است که اين قوه آبروی برخی از چهره های دولت را برده و از جمله به او هم «تهمت» زده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، هنگام دستگيری جوانفکر، نيروهای دادستانی در ساختمان (دفتر روزنامه ايران) گاز اشک آور انداختند و سعی در وارد شدن (به داخل دفتر روزنامه) کردند.
هم زمان با خبر ورود نيروهای دادستانی به دفتر روزنامه ايران، برخی از گزارش ها از وساطت احمدی نژاد برای جلوگيری از بازداشت جوانفکر حکايت داشت. جوانفکر، گفاه است: «آقای رييس جمهور تلاش می کردند که اين مساله به خوبی حل شود ولی آن ‌ها مي‌ گفتند ما کاری به رييس قوه قضائيه و هم چنين رييس ‌جمهور نداريم، ما دستور داريم.»
خبرگزاری مهر، اشاره کرد که به جوانفکر دست بند زده شده و «اقدامات لازم» برای «انتقال» او در حال انجام است اما ساعاتی بعد خبر داد که او مدتی «با دست بند در دفتر خود تحت نظر نيروهای انتظامی و امنيتی و ضابط قوه قضائيه بود که پس از رايزنی های صورت گرفته آزاد شد.»
سايت تابناک، از منابع خبری نزديک به محسن رضايي، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، می گويد که در پی کشمکش ‌ها و برخوردهای ايجاد شده بين ماموران دادستانی و کارکنانی از روزنامه ايران، بازداشت کنندگان مجبور به استفاده از گاز اشک آور شده اند.
ايرنا، هم با تاييد درگيری ها در محل اين روزنامه می گويد هم زمان با حضور نيروهای دادستانی و ماموران پليس در روزنامه ايران،کارکنان اين روزنامه سرود «کجاييد ای شهيدان خدايی» را سر می دادند و مانع از بازداشت جوانفکر شدند.
خبرگزاری رسمی جمهور اسلامي، نوشت که در جريان اين حادثه برخی از کارکنان اين روزنامه، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و مصيب نعيمي، مدير مسئول روزنامه هم بازداشت شده است.
حسين شريعتمداري، نماينده آيت الله خامنه ای در موسسه کيهان، که ديدگاه تندروترين طيف اصول گرايان را بازتاب می دهد در سرمقاله روز دوشنبه 21 نوامبر 2011 - 30 آبان 1390، روزنامه کيهان، نوشت: «هم زمان با نزديک شدن پرونده فساد اقتصادی ۳ هزار ميليارد تومانی به مراحل پايانی خود، حلقه انحرافی احساس خطر کرده و با انجام مصاحبه مزبور و ضمن اطلاع از آن که اين مصاحبه مستلزم تعقيب قضايی است، در پی انحراف افکار عمومی از دخالت اين حلقه در فساد کلان مورد اشاره بوده است.»
«صحبت های علی اکبر جوانفکر، چه در مصاحبه اش با روزنامه توقيف شده اعتماد و چه در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه او، تنها به دادن پاسخی به منوچهر متکی و غلامحسين محسنی اژه ای محدود نمانده و مباحثی عمده تر را در برمی گيرد که نشان دهنده شدت منازعه جاری است، منازعه ای که از نگاه آقای جوانفکر به هيچ عنوان «جنگی زرگری» بين محمود احمدی نژاد و همراهانش با اصول گرايان نيست.»
در پی انتشار اين سرمقاله، محمد موحد عضو کميسيون اصل ۹۰ مجلس نيز خبر از آن داده است که «پرونده فساد ۳ هزار ميلياردی در مرحله صدور کيفرخواست قرار دارد.»
رسانه های نزديک به اصول گرايان، در واکنش به انتقادهای علی اکبر جوانفکر از غلامحسنی محسنی اژه اي، دادستان کل کشور که مسئوليت رسيدگی به پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومانی را بر عهده دارد، جملگی يک صدا سخن از آن گفته اند که اين «هجمه» به اژه ای به دليل نگرانی از رو شدن دست «جريان انحرافی» در اين اختلاس صورت گرفته و تلاش بر اين که به اين برخورد «صرفا قضايی»، لباسی از درگيری های سياسی پوشانده شود تا با ايجاد «التهاب» امکان برخورد با متهمان ضعيف تر شود.
جوانفکر، گفته است که اصول گرايان، ناگزير بودند که در انتخابات سال ۱۳۸۸ از محمود احمدی نژاد حمايت کنند، اما در عين حال آرزو می کند که ای کاش آن ها با کانديدای واقعی خود وارد عرصه شده بودند تا «آقای احمدی نژاد تکليف آن ها» را برای هميشه روشن می کرد.
جوانفکر، در سخنان خود هرگونه مسئوليتی را مبنی بر دستگيری ها و غيره، يک سره متوجه قوه قضائيه از يک سو و وزارت اطلاعات از سوی ديگر می کند؛ وزارتخانه ای که به گفته او، در دست تيم محمود احمدی نژاد نبوده و وزيرانش، غلامحسين محسنی اژه ای و حيدر مصلحي، نه منتخبان محمود احمدی نژاد، بلکه منصوبان فرد ديگری بوده اند.
در حکومت اسلامي، شماری از وزيران کابينه، از جمله وزير اطلاعات با نظر شخص آيت الله علی خامنه اي، رهبر حکومت اسلامی منصوب می شوند. رييس قوه قضائيه نيز به طور مستقيم از سوی رهبر منصوب می شود. بنابراين، مشاور مطبوعاتی و رسانه ای احمدی نژاد با رفع مسئوليت از دولت در برخوردها و وقايع کشور، تمامی مسئوليت را متوجه خامنه ای کرده است.
حقيقتا برخلاف شعارها و ادعاهايی که سران و مسئولان حکومت اسلامی در خصوص وضعيت رو به رشد اقتصادی ايران داشته اند، اقتصاد ايران روزبروز شکننده تر و بحرانی تر شده است.
معاون بانک مرکزی حکومت اسلامي، گفته که در شش ماه اول سال جاري، ۴۳ ميليارد دلار ارز فروخته شده که ۲۹ ميليارد دلار آن به خزانه و مابقی به صندوق توسعه ملی واريز شده است.
بر اساس گزارش گمرک حکومت اسلامی ايران، واردات اين کشور در پايان مهر ماه سال جاری بر ۳۴ و نيم ميليارد دلار بالغ شده است. خبر آن لاين، در همين زمينه نوشته است: «ارزش هر تن کالای وارداتی با ۳۱ درصد رشد از ۱۲۷۶ دلار به ۱۶۷۶ دلار رسيده است.» به عبارتی مصرف کنندگان ايرانی به ازای هر تن کالای وارداتی ۴۰۰ دلار هزينه بيش تری متقبل شده اند.
روزنامه ابتکار، روز يک شنبه ۲۲ آبان ماه، نوشت: «بنزين ليتری هزار تومان می شود؟» «اين روزها يکی از اساسی ترين مسائل مورد بحث تعيين تکليف وضعيت عرضه بنزين در کشور است. در حال حاضر اگر چه بنزين با دو نرخ ۴۰۰ تومان (سهميه بندی) و ۷۰۰ تومان (آزاد) عرضه می شود ؛ اما به نظر می رسد کار گروه طرح تحول اقتصادی خواب جديدی برای بنزين سال ۹۱ ديده است.»
در ادامه همين گزارش، آمده است: «اين احتمال تشديد يافته که زمستان امسال قيمت بنزين آزاد تا مرز هزار تومان افزايش يابد. اين احتمال چندان غيرقابل باور نخواهد بود ؛ چرا که در سال گذشته نيز در ابتدای اجرای قانون هدف مندی يارانه ها، يکی از گزينه های دولت برای افزايش قيمت هر ليتر بنزين هزار تومان بود که مورد تاييد کارشناسی قرار نگرفت.»
در چنين شرايطي، تاثير عمده و مهم تصميمات 21 نوامبر 2011، توقف کامل فعاليت های بانکی و تجارتی ايران است که از طريق بانک مرکزی ايران تامين اعتبار ارزی می کردند. شرکت های بيمه ايرانی هم به دليل اين که سهامدار بانک های کشور هستند شامل اين تحريم می شوند. بنابراين، تحريم بانک مرکزی ايران تاثيرات عميقی بر اقتصاد ايران خواهد گذاشت.
طبق ادعای مقامات آمريکايي، بانک مرکزی ايران در جعل مراسلات و نقل و انتقال ارز برای تامين هزينه فعاليت ‌های تسليحاتی و تروريستی حکومت ايران مشارکت داشته است. از زمان تحريم بانک ‌های ديگر ايران، مثل بانک صادرات، بانک ملی و بانک ملت، بانک مرکزی ايران تمام معاملاتی را که اين موسسات تحريم شده انجام می ‌دادند برعهده گرفته است. اتهام ديگر عليه بانک مرکزی ايران، انجام معاملات ارزی و بانکی قرارگاه خاتم‌الانبياست که جزء نهادهای ايرانی حاضر در فهرست تحريم آمريکاست.
برخی از ناظران بين المللی معتقدند که در صورت تحريم بانک مرکزی ايران، اين کشور به نظام مالی بين المللی دسترسی نخواهد يافت و اين امکان وجود دارد که از وصول ميلياردها دلار درآمد نفتی خود محروم شود.
هم چنين ديپلمات ها در مقر اتحاديه اروپا، گفته اند که اين اتحاديه، قصد دارد تا در نشست روز اول دسامبر خود ۲۰۰ نفر از شخصيت ها و شرکت های ايرانی را مورد تحريم های تازه قرار دهد.
تحريم های اتحاديه اروپا، در واکنش به گزارش جديد آژانس بين ‌المللی انرژی اتمی در روز هشتم نوامبر است. ايران، در حال حاضر هدف چهار دور قطعنامه های تحريمی شورای امنيت سازمان ملل قرار دارد و کشورهای غربي، به ويژه آمريکا تحريم های يک جانبه ای را نيز در ارتباط با تجارت و ارتباط های مالی با تهران تصويب کرده اند.
از سوی ديگر، حکومت اسلامی ايران، با کسری 40 ميليارد دلاری در بودجه سال 90 مواجه است. موسی ‌‌‌الرضا ثروتي، عضو کميسيون برنامه و بودجه مجلس مي‌ گويد بر اساس بررسي‏ های اين کميسيون، بودجه سال 90 با کسری معادل 40 هزار ميليارد تومان مواجه خواهد بود. به گفته او، در صورت ادامه سياست‏ های اقتصادی دولت در سال جاری تنها 114 هزار ميليارد تومان از بودجه امسال محقق خواهد شد.
ثروتي، دوشنبه 30 آبان در مصاحبه ‏ای با خبرگزاری فارس، با اشاره به گزارش معاونت برنامه‌ريزی رييس جمهور، گفت: «طی هفته ماهه امسال کم تر از ده درصد اعتبارات تملک دارايی مالی و 28 درصد بودجه عمرانی پرداخت شده و در بخش درآمدها نيز در بخش ساير درآمدها 70 درصد، ماليات 25 درصد و بخش عمده ‌ای از درآمد واگذاری دارايی ‌های مالی محقق نشده است.»
به گفته اين عضو کميسيون برنامه و بودجه مجلس، تاکنون تنها 20 درصد از بودجه واگذاری دارايي‌ های مالی سال 90 محقق شده و 80 درصد از درآمدها هنوز به دست نيامده است. او، هم چنين با اشاره به برخی پيش‌ بينی ‌ها در بخش تملک دارايی مالي، گفت: «در اين بخش بايد به شرکت‌ های پيمان کاری 1500 ميليارد تومان و پنج هزار ميليارد تومان برای کمک به اشتغال ‌زايی پرداخت مي‌ شد که تاکنون هيچ اعتباری پرداخت نشده است و هم چنين واگذاری سهام برای رد ديون سازمان ‌ها 10 هزار ميليارد تومان بوده که تاکنون صورت نگرفته است.» به اين ترتيب، 30 هزار ميليارد تومان از اين بخش و 10 هزار ميليارد تومان در بخش ماليات محقق نشده است.
اين نماينده مجلس، با اشاره به تجربيات سال‌ های گذشته در پرداخت بودجه گفت: «وقتی درآمدها محقق نشود تخصيص اعتبار بودجه عمرانی کاهش مي‌ يابد و از 35 هزار ميليارد تومان کار عمرانی تاکنون 9 هزار و 800 ميليارد تومان تخصيص يافته و به عبارت ديگر 48 درصد از بودجه هفت ماهه و 28 درصد کل بودجه عمرانی کشور در سال 90 در اين مدت پرداخت شده است.»
هفته گذشته نيز محمدرضا خباز نماينده کاشمر و بردسکن و عضو کميسيون اقتصادی مجلس هم گفته بود بودجه امسال 28 هزار ميليارد تومان کسری دارد و اين کسری در نتيجه تخلف دولت از قانون است.
مسلما، هر اتفاقی در روزهای آينده در ايران رخ دهد معنايش هر چه باشد، در جميع شرايط سياسي، اقتصادی و اجتماعی تاثير خواهد گذاشت.
احمدی نژاد، در تازه ترين سخنان خود، امروز چهارشنبه 2 آذر ماه 1390 برابر با 23 نوامبر 2011، اعلام کرد که جمهوری اسلامی سرسوزنی از مواضع خود عقب ‌نشينی نخواهد کرد.
احمدی نژاد، گفت: «می گويند ما بايد رابطه مان را با بانک مرکزی ايران قطع و پول های ملت ايران را بلوکه کنيم... خيال کردند دنيا شهر هرت است... کوچک ترين دست اندازی به ذخاير ارزی ملت ايران به منزله دزدی بزرگ است و ملت ايران با انجام دهنده اين کار، مانند دزد برخورد خواهد کرد.»
احمدی نژاد گفت: «آن ارباب بزرگ حرفی می زند و نوچه هايش دنبال حرفش را می گيرند... اين نوچه های اروپايی همين طور چشم بسته مانند نوکرهای بی اختيار هرچه آن ارباب می گويد بلافاصله تکرار می کنند.»
احمدی نژاد، تاکيد کرد: « گوش هايشان را باز کنند ملت ايران سرسوزنی از حقوق خود عقب نشينی نمی کند...»
محمود بهمني، رييس کل بانک مرکزی حکومت اسلامي، ادعا کرد: «تحريم ‌ها موضوع جديدی نيست ضمن اين که از مدت ‌ها پيش رابطه مالی ما با انگليس به ويژه با بانک مرکزی اين کشور قطع است و انگليس امروز موضوعی را مطرح مي‌کند که چيز تازه‌ای نيست و نمي‌ تواند تاثيری بر ما داشته باشد.»
از سوی ديگر، علی لاريجاني، رييس مجلس شورای اسلامی نيز در ارتباط با تشديد تحريم ها خاطرنشان ساخت که: «غرب تصور نکند که تحريم بانک مرکزی ايران بدون پاسخ می ‌ماند، قطعا ايران در روابطش با کشورهای حامی اين تحريم تجديدنظر می ‌کند.»
اين مواضع پوچ و بی محتوای سران و مقامات حکومت اسلامي، بيش از پيش جامعه را نگران می کند به طوری که می توان پيش بينی کرد دوران سختی در پيش است!
در چنين شرايط خطيري، عموما مشغله اصلی نيروهای حاکم در جمهوری اسلامي، نه درد و غم مردم، نه بی کاری و گرانی و فقر، نه تشديد تحريم ها و احتمال حمله نظامی به ايران، نه روشن کردن واقعيت های پرونده هايی چون پرونده بزرگ ترين اختلاس مالی تاريخ ايران، بلکه جنگ قدرت است.
بی شک، بخش آگاه جامعه ما، بايد مستقل از رقابت ها و کشمکش های درونی و جناحی حکومت اسلامی و هم چنين حکومت های جهانی با آن، اهداف و سياست های خود را عليه حکومت اسلامی و جنگ طلبان و استثمارگران پيش ببرد. در اين ميان، طبقه کارگر ايران در اتحاد و همبستگی با ديگر جنبش های اجتماعی آزادی خواه و عدالت جو و مردم آزاده می تواند با سازمان دهی اعتصاب و اعتراض سراسری عليه حکومت اسلامی و طرح شعارها و اهداف مستقل خود، هم جلو اجرای سناريوهای سياه رقبای حکومت اسلامی در منطقه و سطح جهان، به ويژه حمله احتمالی به ايران را بگيرد و هم خود و جامعه را برای سرنگونی اين حکومت جهل و جنايت و ترور اسلامی و برپايی يک جامعه آزاد، برابر، انسانی و عادلانه آماده سازد.

چهارشنبه دوم آذر 1390 - بيست و سوم نوامبر 2011

گزارش اختصاصی سایت ملی مذهبی از فاجعه انسانی در زندان لنگرود قم اعدام ،شکنجه و ایدز


بنا به گزارش فعالان حقوق بشر از قم، زندان مرکزی قم معروف به زندان لنگرود که در 10 کیلومتری جادۀ قدیم قم- کاشان واقع شده، همانند سایرزندانهای کشور، به دلیل تعداد بیش از حد زندانیان و امکانات کم و نیزنگاه تحقیرآمیز مسئولان زندان به زندانیان، با مشکلات بسیاری روبرو است.
این گزارش حاکی است وجود بیش از چهار هزار زندانی در این زندان، که بیشاز سه برابر ظرفیت حقیقی آن است، باعث ایجاد وضعیت نابسامان اخلاقی وبهداشتی در این زندان شده است.
کیفیت نامناسب غذای زندان، علاوه بر وجودحشراتی از قبیل ساس و شپش در آسایشگاه ها، گذران حبس را برای   زندانیان دشوار کرده است. همچنین بیماران مبتلا به ایدز و هپاتیت نیز در کنار زندانیان عادی نگهداری  شوند و به این بیماران نیز هیچ گونه رسیدگی نمی شود.  برخی بندهای این زندان دو تاسه برابر تعداد تخت های موجود زندانی در خود جای داده اند و کمبود تخت وفضای مناسب برای خواب تا حدی است که بسیاری از زندانیان شب را در هواخوریها می. روابط غیراخلاقی موجود،  گذارند و این موضوع برای بعضی از زندانیان به ممر درآمد تبدیل شده است.است. این مسئله به خصوص در بند جوانان که محل نگهداری محکومان زیر 18 سال است، بیشتر به چشم می خورد. برخوردهای خودسرانه وغیرقانونی مسئولان زندان با برخی زندانیان متخلف نیز وخامت وضع انسانی این زندان را دوچندان کرده است. از جمله گزارش شده که در مواردی مأموران زندان برخی زندانیان را به قصد تنبیه در فضای باز به میله های چراغ برق بسته و با ریختن آب سرد روی آنها ساعت ها در هوای سرد نگه داشته اند.
اعدام های خاموش و ساخت اتاق جدید اعدام
بنا بر این گزارش، در ماههای اخیر حدود پانزده نفر از محکومان مواد مخدرو سایر جرایم، در زندان لنگرود قم اعدام شده اند. این تعداد علاوه برمحکومانی است که در نوبت اعدام قرار گرفته اند و بر اساس برخی شنیده ها تعداد آنها بین 80 تا 120 نفر است. آخرین این اعدامها مربوط به نیمۀ دوم آذر ماه است  که دو نفر از زندانیان مواد مخدر پس از تأیید حکم از سوی دیوان عالی کشور در محوطۀ این زندان اعدام شدند. بر اساس این گزارش اخیرا مسئولان این زندان دست به کار ساخت اتاق جدیدی برای اعدام شده اند که درآن به روش مکانیزه تری اعدام انجام خواهد شد. شنیده ها حاکی از آن است که برخی از زندانیانی که به عنوان کارگر در این زندان به بیگاری گرفته شده اند از کمک به  ساخت این مکان خودداری کرده اند.بازرسی های نامناسب و غیر شرعی
بنا به گزارش فعالان حقوق بشر قم، تمام بازداشت شدگان و زندانیانی که وارد این زندان می شوند، بدون تفکیک از نظر نوع جرم، در بدو ورود به بهانۀ جلوگیری از ورود مواد مخدر به زندان، مورد بازرسی نامناسب قرار میگیرند. در این بازرسی ها، به جای استفاده از سگ های موادیاب و دستگاه های الکترونیکی، با بازرسی بدنی، حدود شرعی و کرامت انسانی زندانیان زیر پاگذاشته میشود و حتی زندانیان سیاسی نیز گاه به همین بهانه مورد تحقیر واهانت قرار میگیرند، و زندانیانی که به این وضع اعتراض می کنند با برخوردبد مسئولان زندان روبرو میشوند.
سوییت یا گوانتانامو
بر اساس این گزارش، در بخشی از زندان لنگرود قم، اتاق هایی 2 در 3 به نام سوییت وجود دارد که برای نگهداری محکومان به اعدام و مجرمان خطرناک و نیزتادیب سایر زندانیانی که به تشخیص مسئولان مربوطه مستحق سختگیری شناخته شده اند، در نظر گرفته شده است. در این اتاق های شش متری که در بین زندانیان به گوانتانامو شهرت دارد، زندانیان محروم از هواخوری و نورهستند، گاه تا پانزده نفر در آنها گنجانده می شوند و زندانیان مجبورند به صورت کتابی بخوابند؛ به هر یک از این زندانیان نصف سهمیۀ معمول هر زندانی غذا و پتو داده می شود؛ در گوشۀ هر یک از این اتاق ها یک دستشویی به صورت اوپن وجود دارد که با دیواره ای 30 سانتی متری از محوطۀ اتاق جدا شده است و از آن به عنوان حمام نیز استفاده می شود. همین امر افزون بر وجود ساس وحشرات دیگر، وضع بهداشتی سوییت ها را بسیار بغرنج کرده است.
نگهداری یکی از زندانیان عقیدتی در سوییت و احتمال صدور حکم اعدام برای وی
مهدی پاکروان زندانی عقیدتی  که به اتهام "افساد فی الارض به واسطۀ عقایدانحرافی" چند ماهی است با حکم دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شده، در هفته های اخیر به سوییت زندان منتقل شده است و در کنار تعدادی از محکومان به اعدام و مجرمان خطرناک نگهداری می شود. انتقال این زندانی عقیدتی به سوییت در حالی است که به گفتۀ یکی از نزدیکان وی، او بیش از 100 روز نیزدر ادارۀ اطلاعات قم در سلول انفرادی بازداشت بوده و هم اکنون وضع جسمی مناسبی ندارد. جزئیات بیشتری از پروندۀ اتهامی مهدی پاکروان در دست نیست اما گزارش ها حاکی از آن است که با توجه به ممانعت دادگاه ویژه روحانیت از دسترسی او به وکیل و نیز انتقال مهدی پاکروان به سوییت زندان، احتمال صدور حکم اعدام برای او وجود دارد و قاضی پرونده، حسین بهرامی، قصد دارددر بایکوت خبری کامل حکم اعدام این زندانی عقیدتی را صادر کند. پیش‌ترنیز حسین بهرامی، قاضی دادگاه ویژۀ روحانیت که به قساوت و بیرحمی شهرت دارد، برای تعدادی از متهمان این دادگاه حکم اعدام صادر کرده است. ازجملۀ این اعدام شدگان حسین اصفهانیان نژاد طلبه و معلم قمی است که بهگفتۀ یک منبع آگاه در دادگاه ویژه، در سال 1385 با اعمال نفوذ یکی ازمأموران وابسته به نهادهای امنیتی، با اتهامات ساختگی اخلاقی به اعداممحکوم شده است.
زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان لنگرود
در حال حاضر سه زندانی سیاسی و دو زندانی عقیدتی در زندان لنگرود مشغول سپری کردن دوران محکومیت خود هستند. احمدرضا احمدپور، روحانی عضو جبهۀمشارکت و از اعضای بلندپایۀ ستاد مهدی کروبی در قم که اخیرا با حکم قاضی حسین بهرامی به اتهام نوشتن شکواییه به دبیرکل سازمان ملل متحد به سه سال حبس در زندان اهواز و ده سال تبعید به ایذه محکوم شده است؛ حسین گودرزی وسید محمد صالحی از اعضای ستاد روحانیون حامی میرحسین موسوی که آنها نیزتوسط قاضی بهرامی به اتهام ساخت و تدوین مستندی < به اسم کهریزک > به یکسال و نیم زندان محکوم شده اند؛ مهدی پاکروان که پرونده اش در مرحلۀرسیدگی در دادگاه همچنان مفتوح است و هم اکنون در سوییت زندان نگهداری میشود؛ و سید فاخر موسوی از روحانیون تبعیدشده به قم که به اتهام < انتشارافکار انحرافی > به زندان و اقامت اجباری در قم محکوم شده است. از تمامفعالان حقوق بشر در ایران و خارج از کشور انتظار می رود ضمن پیگیری وضعیت زندانیان و تماس با مراجع بین المللی برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق انسانی شان، از ظلم و اجحاف بیشتر در حق آنها جلوگیری کنند