نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۶ آبان ۲۶, جمعه

متن سخنرانی نجمه موسوی-پیمبری در هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران، 29 سپتامبر- اول اکتبر 2017

متن سخنرانی نجمه موسوی-پیمبری در هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران، 29 سپتامبر- اول اکتبر 2017

نجمه موسوی-پیمبری
آن كه گذشته را كنترل مي كند آينده را كنترل مي كند و آن كه حال را كنترل مي كند به كنترل گذشته مشغول است
رمان 1984 نوشته ژرژ اورول
گذشته هرگز نمی‏میرد. گذشته در واقع نگذشته است.
ویلیام فاکنر
چند روزي است از تاريخ و جعل تاريخ مي‏گوييم و دوستان هر يك بر گوشه ‏اي از اين مفهوم شعاع نوري انداختند و ذهن ما را روشن‏تر كردند.
و اما من بر اين صحنه حضور يافتم تا كلامي چند در رابطه با نقش مجله‏ ي آرش كه افتخار هيجده سال همكاري و سال‏ها دبيري ‏اش را به عهده داشتم بگويم. اما پيش از آن و به عنوان مقدمه شايد بد نباشد بگويم من و شاید جمعی از ما چگونه با تاريخ آشنا شدیم.ـ
هيچ از يك كتاب‏ هاي تاريخ و جغرافيا نتوانستند اهميت اين دروس را در زمان تدريس‏ شان روشن كنند. نه با ابعادشان، چرا كه اندازه‏ ي اين كتاب ‏ها بزرگ ‏تر از ديگر كتاب‏هاي درسي بود و نه با نقاشي‏هاي رنگارنگ‏شان که شبیه تابلوهای کاراواژ بودند. همه داستان پادشاهاني بود که بر دشمن ظفر يافته بودند و گاه او را مانند حيواني زير پا له مي ‏كردند در حالي كه خود بر اسب، استوار نشسته بودند، و يا به كشوري لشكر كشيده بودند و با جواهرات بسيار بازگشته بودند.
می ‏خواندیم بي ‏آن كه بدانيم اكنون آن كشور در همسايگي ماست، بي ‏آن كه بفهميم پايه و أساس اين لشكركشي‏ ها چه بوده. در دبیرستان نيز بايد هر آن چه به نام تاريخ به خورد ما مي‏دادند را از حفظ كرده و موقع امتحان پس مي‏داديم، كه داديم تا نمره بگيريم كه اغلب نمره‏ ي خوبي هم نصیب چند تنی از ما می‏شد، اما اين‏ ها همه باعث نشد به درك اهميت اين رشته ‏ي درسي برسیم. در سال ‏های آخر دبیرستان بودم که با نظرات چپ آشنا شدم، با دوستاني كه بسيار بزرگتر از من بودند شروع به خواندن تاريخ كردم، آن هم نه فقط تاريخ ايران بلكه تاريخ كشورهاي دور و نزديك. البته که بیشتر توجه‏ مان به تاریخ مبارزات این کشورها بود و باز هم به شکلی کلی و بدون نگاهی انتقادی. که اساساً نقد را آموزش ندیده بودیم. شک کردن گناه محسوب می‏شد و از همه مهم‏تر منبعی نبود تا با دسترسی به آن به تعریف دیگری برسی.
انقلاب شد. انقلاب، اسلامی شد و رژیم جمهوری اسلامی در همان ابتدا با حمله به سفارت امریکا با تکیه به سندهایی که ظاهراً از سفارت به دست آورده بود و هم چنین اسناد ضبط شده از ساواک شاه به افشای افراد پرداخت. از همان جا بود که تاریخ سازی ‏شان شروع شد بی آن که نیروهای فعال، روشنفکران به چند و چون این اسناد شک کنند. آن‏ها از همان روزها در صدد ریسیدن نخ همان طنابی بودند که بعدها افراد وابسته به رژیم شاه، شخصیت‏ ها، سازمان‏ ها وغیره را با آن از سر آویزان کردند. به این معنی که تمام تاریخ ایران، مبارزاتش را دیگرگونه جلوه داده و به نسل بعد منتقل کردند.
سلسله ‏ي پهلوي تاريخ را به رنگ و لعابي كه خود مي ‏پسنديد بر صفحات درج كرده بود، آنها دوران قاجار را سیاه کردند، خمینی دوران پهلوی را یکسره لجن مال کرد.ـ
سال ‏ها بعد وقتي به ضرب و زور انقلاب اسلامي شده از كشور رانده شدم بيشتر و بيشتر به اهميت تاريخ پي بردم. دانستم جعل تاریخ به کهنگی خود تاریخ است.
اولين بار كه با مفهوم جعل تاريخ آشنا شده بودم در كتاب هفته‏ ي شاملو بود با ترجمه‏ اي از بخشي از رمان كوندرا. مي ‏خواستم جعل تاریخ را با داستان كلاه كلمنتيس شروع كنم، اما دیدم پیش از گوتوالد، استالین بود که کسانی چون کامنوف، ترورتسکی  و بسیاری از مبارزین را نه تنها حذف فیزیکی کرد بلکه تصاویر آنان را نیز با جعل و دستبرد به آرشیوها از میان برد. دیدم مائو نیز در حرفه‏ ی جعل تاریخ دست کمی از استالین و خمینی نداشت، عقب ‏تر رفتم امریکایی ‏های پیروز را دیدم که تاریخ سرخپوست ‏ها را یکسره غصب و دیگرگونه کردند، فرانسوی‏ ها را خواندم که در اسناد جنبش الجزایر را حرکتی تروریستی معرفی می‏ کنند و تاریخ استعمار و سرکوب خود را حتا تا دهه‏ های نزدیک یا با سکوت برقرار می‏کنند یا وارونه می ‏نویسند، اروپاییانِ پژوهشگری را شناختم که نفرتی ‏تی را سفیدپوست کردند، و بسیار پیش از آنان مسیح را که زاده ‏ی ناصریه بود به شکلی اروپایی و سفیدپوست در هر کلیسایی به صلیب کشیدند. دانستم که تاريخِ نگاشته شده در تمام جهان، تاريخ پيروزمندان بوده و آن كه بر أربكه‏ ي قدرت نشسته قلم را نيز هدايت كرده، اما يك چیز دل را کمی گرم می ‏کرد و آن وجود و امكان بازبيني و نقد نوشته‏ هاي تاريخي است که البته قدمتی به اندازه‏ ی تاریخ ندارد. در پژوهش ‌ها تقدس از میان رفته است. باید شک کرد و بازجست و مقایسه کرد.
حتا کلاه کلمنتیس که در پراگ بر سر گوتوالد گذاشت و بعدها که مورد غضب قرار گرفت تصویرش از عکس ها پاک شد و کلاهش بر سر گوتوالد ماند و ماندگار شد و این داستان که در رمان «خنده و فراموشی» کوندرا آمده و چون نمونه ‏ای از جعل و دستکاری در تاریخ مانده را نیز امروزه مورد بررسی قرار می‏ دهند. در جستجوهايم به متني برخوردم از مارک- امانوئل مِلون كه نتيجه‏ ي تحقيقاتش در این باره است. او با تكيه بر آرشيو و اسنادي به اين نتيجه می ‏رسد كه نوشته‏ ي كوندرا یک فيكسيون است و نه عین عمل تاریخی ‏ای که اتفاق افتاده است.
نكته ‏اي كه در اين مثال براي من جالب بود و نتيجه‏ اي که از آن مي‏ خواهم بگيرم اين است كه هيچ برداشتي مطلق نيست چرا كه تاريخ، علمي نظري است و با پژوهش‏هاي مختلف، با مقايسه كردن و تقابل گفته ‏ها و نوشته ‏هاست كه شايد، شايد به درك نسبتاً درست ‏تري از تاريخ و وقايع تاريخي برسيم.
با همين ايده و فكر بوده كه آرش نيز در مقابله با تاريخ‏سازي جمهوري اسلامي اقدام به تهيه و درج ويژه نامه‎هايي كرده است تا اين امكان را براي خوانندگان فراهم كند كه نظرات مختلف، تعاريف متفاوت از يك واقعه‏ي تاريخي را هم زمان بخوانند و خود فعالانه و مستقل قضاوت كنند.
بیان چند نکته‏ را در این باره لازم می دانم زیرا آرش در رابطه با حافظه‌ ی آلترناتیو در چند محور فعالیت داشته است:
اول این که به گمان ما، هم آرش و هم اپوزیسیون نسبت به جمهوری اسلامی تإخیر داشته و دارند. به بیان دیگر این وظیفه ‏ی اپوزیسیون بود و هست که مسائل و تجربه‏ های خود را قلمی کند پیش از آن که دیگرگونه واگو شود. اما هر بار رژیم پیشدستی کرده و با امکانات مالی و فکری بسیاری که در اختیار داشته و دارد، با ایجاد مراکز به اصطلاح پژوهشی‏ای مانند موسسه‏ی مطالعات و پژوهش‏های سیاسی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موسسه‏ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، مرکز اسناد تاریخی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، نشر معارف، موسسه‏ی پژوهش و مطالعات فرهنگی، مرکز بازشناسی نهضت جنگل، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و ده‏ ها مرکز دیگر و از با استفاده از اسناد به دست آمده از ساواک شاه و یا اعترافات زندانیان و اسیران در زندان ‏های رژیم جمهوری اسلامی و هم چنین بهره‏ وری از قلم به مزدان بسیاری هزاران صفحه تاریخ ‏سازی کرده است.
خاطرات فردوست، کیانوری، مریم فیروز، حسین روحانی، اردشیر زاهدی، تیمور بختیار، خلیل ملکی، کتاب «پیدایی تا فرجام مجاهدین»، و « چریک‏های فدایی خلق از نخستین کنش‏ها» و هم چنین ده‏ها کتاب منتشر شده توسط کیهان شریعتمداری با نام نیمه‏ی پنهان از این دست هستند.ـ
اما باید بگویم آرش در حد توان خود، خصوصاً در رابطه با کتاب ‏هایی که قصد بی ‏آبرو کردن اپوزیسیون را داشته ‏اند سعی بر مستندسازی کرده به این معنی که به افراد متخصص، با صلاحیت و یا درگیر با موضوع مراجعه کرده است. در واقع آرش با اعتقاد به کثرت ‏گرایی و استقلال فکری خواننده تا آنجا که امکان داشته نظرات متفاوت و گاهاً متناقض را در کنار یکدیگر قرار داده است. چرا که حقیقتِ یگانه و مقدس وجود ندارد و برای ترویج اندیشه‏ ی منقد و نقدپذیر آموزش لازم است.
از این دست کوشش‏ ها می‏توان فهرست ‏وار اشاره کرد به:
ـ- کتاب تازه‏ی دکتر کیانوری و دشنام به تاریخ آرش شماره 65 سال 1998-1997
ـ- حاشیه ‏ای بر خاطرات عمویی شماره 69 سال 1999
ـ- بررسی سه کتاب جدید درباره‏ ی تاریخ معاصر و یک هشدار شماره 79 سال 2001
ـ- حسین روحانی مبارزی درهم شکسته، قربانی شکنجه و ضعف از تراب حقشناس- آرش 108
بعدها این تک مقاله ‏ها تبدیل به ویژه ‏نامه ‏هایی شدند که دوستان بسیاری در آن‏ها شرکت کرده و هر یک با دیدگاهی متفاوت کتاب ‏ها را نقد کردند. مهم‏ ترین چرخش در رابطه با این جعلیات در رابطه با نشر (کتاب چریک‏های فدایی از نخستین واکنش‏ ها تا بهمن 1357 و حزب توده از شکل ‏گیری تا فروپاشی) در آرش شماره 102 سال 2008 صورت گرفت که مدیر مسئول آرش تحت عنوان «تعرض به تاریخ» هدف خود را از تهیه ‏ی ویژه‏نامه‏ای با تیتر «تاریخ به روایت جمهوری اسلامی» چنین بیان می ‏کند: «کار به دستان حکومت الله برای تدوین تاریخ دورغینِ خود، در نمایشگاه کتاب تهران از خورجین فرهنگی‏شان، محصول جدیدی بیرون کشیده و به تقابل فکری با مخالفان برخاسته‏اند. و صد البته که هدف این تهاجم، نسل جوان و تشنه‏ی دانستن در داخل کشور است. …  مجله‏ی آرش به سهمِ بضاعتِ اندک خود، با مراجعه و نظرخواهی از تنی چند از کارشناسان و هم چنین کسانی که از بطن جنبش فدایی برآمده و درگیر آن بوده‏اند ویژه‏نامه‏ای را به مقابله با این تاریخ سازی اختصاص داده است. »ـ
این ویژه‏نامه در هشتاد صفحه تدوین شده است.
هم چنین ویژه نامه‏ی نقد و بررسی کتاب  «در دامگه حادثه» از عرفان قانعی فرد- آرش 108
نقش سند در تاریخ‏نویسی و تاریخ‏سازی، با چاپ دفاعیه در رد صلاحیت دادگاه نظامی از بیژن جزنی و حسن ضیا ظریفی- آرش 108 سال 2012
نیز نمونه‏های دیگری در تقابل با تاریخ‏سازی رژیم هستند.
آرش با اعتقاد به کثرت‏گرایی و شناخت هر چه دقیق‏تر حقیقت صفحات خود را نیز در اختیار افکار و برداشت‏های متفاوت از یک حادثه در میان اپوزیسیون قرار می‏داد. نمونه‏ی برجسته‏ی این روش ویژه‏نامه‏ای است در رابطه با پخش «نوار گفتگو میان سازمان فداییان خلق و مجاهدین در آرش شماره 105-106 سال 2011 و سپس مقاله‏های  «ملاحظاتی درباره‏ی یک سند تاریخی» و
«فداییان و مجاهدین» در آرش 107 سال 2011
محور دیگری که آرش در آن زمینه فعال بوده جمع‏آوری تجربه‏ها و بیان آن‏ها بوده است. بیشتر توضیح می‏دهم. در جامعه‏ای که عمده روش انتقالِ تجربه به صورت شفاهی بوده و ما هنوز فرهنگ شفاهی‏مان بر فرهنگ کتبی‏مان برتری دارد جمع‏آوری تجربه‏ها به صورت همه‏پرسی و یا دادن چند سوال به افراد مختلف امکان دادن شناخت بیشتر از یک موضوع را فراهم می‏کند. این حرکت را که خدمتی است به تاریخ شفاهی می‏توان در محدوده‏ی تاریخ‏نگاری نسلی که از جغرافیای خود دور شد و در تبعید زندگی کرد به حساب آورد.
محور دیگر آرش که به نوعی شاید غیرمستقیم در جدال با تاریخ‏سازی جمهوری اسلامی است پوشش دادن به تجمع‏ها و حرکاتی است که در تبعید صورت می‏گیرد و این عیناً همان چیزی است که رژیم خواهان دانسته شدنش نبوده و نیست. در طی همه‏ی این سال‏ها نیغ تیز حمله‏اش به سمت تبعیدیان بوده و بی‏عملی آنان را تبلیغ کرده. آرش به سهم خود در این سال‏ها مجامعی چون کنفرانس‏های بنیاد پژوهش زنان، سمینار جمهوری‏خواهان، همایش اتحاد جمهوری‏خواهان، سمینار زندانیان، کنفرانس سالیانه زنان آلمان و غیره را منعکس کرده است.ـ
هم چنین با نگاه به سوی ایران در مقابله با مسخ اخبار و برای اطلاع‏رسانی صحیح و هم چنین ثبت در تاریخ ویژه‏نامه‏هایی در رابطه با جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، وضعیت کانون نویسندگان و انتخابات تهیه و صفحات بسیاری از نشریه را در اختیار صاحب‏نظران قرار داده است.ـ
می‏توانم به جرئت بگویم که سرگل این فعالیت‏ها در شماره‏ی صد آرش جلوه‏گری می‏کند. این شماره که مانند دائره‏المعارفی در 590 صفحه آ چهار و به قلم صد و هفتاد نویسنده، شاعر، روشنفکر، فعال سیاسی، محقق آراسته شده است در سال 2007 منتشر شد.
این شماره که ویژه‏ ی تبعید است بار دیگر این مهم را بر دوش گرفت که انعکاسی باشد از ادبیات تبعید یا مهاجرت، ادبیات زندان، جنبش مبارزاتی زنان، مروری بر روند تشکیلاتی سازمان‏های چپ، ترانه سرایی، داستان‏نویسی و نقد و پژوهش ادبی، سینما، خاطره‏نویسی، تئاتر، شعر، طنز و نشر و انتشارات در تبعید.ـ
و اما زندان و کشتار زندانیان که همواره رژیم تا چندی پیش به عنوان رازی دولتی از آن نگهداری می‏کرد و درباره‏ی آن سکوت مطلق کرده بود مانند نخ نبات مجله‏ی آرش در بسیاری از شماره‏ها مطرح بوده است.. به هر بهانه‏ای آرش قلم را گاه حتا به سختی و با اصرار به دست عزیزانی که در سیاهچال‏های رژیم به سر برده بودند و جان خویش را از این مهلکه نجات داده بودند اگرچه روح همه‏ی آنان زخمی مانده بود می‏سپرد تا در حد توان خود مقابله کنند با سکوت حاکم بر جنایاتی که در پرده مانده بود و جمهوری اسلامی می‏خواست آن را از حافظه‏ی عمومی پاک کند. از آنجا که خوانندگان آرش را طیف وسیعی از خانواده‏ی چپ و دمکرات تشکیل می‏داد و طبیعتاً همه‏ی این افراد دست به قلم نداشتند دادن امکان به آنان تا هر یک از دیده‏ها و شنیده‏ها و تجربیاتشان سخن بگویند خود سندهایی هستند که در بررسی این دوره از تاریخ کشورمان شاید نه امروز اما برای تاریخ‏نگاری اندوخته‏ای بس گرانقدر هستند تا با تکیه بر این گفته‏ها و نوشته‏ها و مقایسه‏ی آن‏ها با منابع دیگر به درک درست‏تری از این دوران برسند. که این خود عین کوشش در تاریخ‏نگاری است و مبارزه‏ای سخت در قبال تاریخ‏سازی جمهوری اسلامی است که نشریه‏ی آرش تا انتها بر خود واجب دانست و کرد.
تصادفی نیست که آخرین شماره‏ی آرش با زندان پایان می‏یابد. چرا که به نظر ما ستون فقرات جمهوری اسلامی را سرکوب و زندان و ایجاد هراس تشکیل می‏دهد.ـ
صحبت‏ام را با بخشی از مقاله‏ ی پرویز قلیچ‏خانی به نام «سی و پنج سال سیاستِ بی‏رحمی» در آخرین شماره‏ی آرش به پایان می‏برم:ـ
امروز که پس از سی و پنج سال به گذشته نگاه می‏کنم، گذشته‏ای که برای جمعی کمرنگ شده و جمعی دیگر می‏خواهند فراموشش کنند و جمعی یادآوری آن را بیهوده می‏انگارند و مزاحم همکاری با تبهکاران حاکم می‏دانند می‏بینم که در آن روزها من و ما روشنفکران آن دوره، من و ما آزادیخواهان، عدالتجویان، هیچ یک نحوه‏ی محاکمه و حکم اعدام هویدا، تیمسار رحیمی، دکتر ولیان، مهندس ریاضی، تیمسار ربیعی و ده ها نفر دیگر از مسئولین رژیم ستم شاهی را محکوم نکردیم.
یادآوری بی‏صدایی اکثریت ما ایرانیان در برابر حکم‏های اعدام در دهه شصت، هشداری است نسبت به بی‏اعتنایی و بی‏عملی در برابر جنایت در یک لحظه‏ی تعیین کننده‏ی تاریخی!
انگیزه‏ی آرش در شکافتن 35 سال سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی، پیشگیری از تکرار جنایت و به فراموشی سپردن جنایت‏های بزرگی است که نباید از ضمیر اجتماع پاک شود….ـ
می‏خواستم به صد زبان، به صد قلم آن چه را که در طی این سه دهه بر ملتم رفته با جوهر سیاه بر روی کاغذ سفید نقش بزنم تا بماند و خوانده شود تا وقتی من نباشم، تا وقتی ما نباشیم، نسل‏های آینده بتوانند به این نوشته‏ها و گفته‏ها مراجعه کنند تا سرانجام شاید از تکرار این فجایع در میهنم جلوگیری شود.»ـ
با تشکر
 :

از صفحه فیس بوک احمد گلزاده:ـ- نام خانوادگی: گلزاده عفوری 2- نام: مریم 3- محل تولد:

- نام خانوادگی: گلزاده عفوری
2- نام: مریم
3- محل تولد:
4- تاریخ تولد:
5- تاریخ دستگیری:
6- محل کشته شدن: زندان اوین
7- تاریخ کشته شدن: شهریور- مرداد 1367
8- نحوه قتل از سوی رژیم: دار زندن
9- اتهام: سازمان مجاهدین خلق ایران
10- توضیحات: مجرد
11- شماره ردیف در فهرست منتشره گفتگوهای زندان: 1770
گزارش شاهد:
با مریم در سال 62 در بند 8 قزل حصار آشنا شدم. در حالیکه هنوز تابوت های حاج داوود به راه بود، ما را که حدود 9 نفر بودیم و نماز نمی خواندیم، به بند 8 منتقل کردند. زندان بان، قانون گذاشته بود که ما نجس هستیم و در بند کسی حق ندارد با ما حرف بزند و یا تماس داشته باشد. ما را بایکوت کرده بودند. سایر بچه های بند 8 از مجاهدینی تشکیل می شد که یا سرموضع (البته نه به شکل مستقیم و علنی) بودند یا اینکه به دلایل مختلف داوود رحمانی رویشان حساس بود. تقریبا همه بند (خیلی ها علی رغم میلشان) بایکوت را رعایت می کردند. چرا که عدم رعایتشان عواقب بدی داشت. تنها مریم بود که با آن چهره آرام و همواره خندانش همراهمان بود و بایکوت ما را رعایت نمی کرد. در مواردی که برخوردهایی با زندانبان پیش می آمد، همراهی می کرد. رابطه ای بین مان شکل گرفت که تا به آخر دوستانه باقی ماند.
در اوین وقتی یکی از کتاب های پاولف مخفیانه بدستمان رسید، از زمره بچه هایی بود که علاقه زیادی به خواندن این کتاب نشان داد. به همراه یکی دو نفر دیگر از بچه های مجاهد از یکی از زندانیان چپ خواست که در یک گروه مطالعاتی این کتاب را جمعی مطالعه کنند و درباره اش بحث کنند. او سوالات زیادی از نظر فلسفی برایش طرح می شد که در مطالعه جمعی شان مطرح می کرد. ولی بعد از چند جلسه، شرکت در هسته مطالعاتی از طرف “مجموعه روابطش با مجاهدین” ممنوع شد و بطور کلی خواندن شخصی این کتاب و یا خارج از روابط ویژه خودشان قدغن شد. آخرین باری که او را دیدم در دادیاری اوین بود. مرا از بند عمومی و او را از سلول انفرادی آورده بودند. توانستیم با هم مخفیانه حرف بزنیم. گفت: “به بچه های ما پیغام بده مرا به اتهام ارتباط با تشکیلات بیرون از زندان، بازجویی می کنند و به احتمال زیاد بزودی اعدام می شوم.”
پرسید: “پیغامم را می رسانی؟” پاسخ دادم: حتما می رسانم. با ناراحتی از او جدا شدم. روحیه اش خوب بود. چند هفته بعد، جریان مرصاد پیش آمد و همگی آنها گروه گروه توسط رژیم اعدام شدند.
مریم گلزاده غفوری
مریم گلزاده غفوری
از صفحه فیس بوک احمد گلزاده:ـ
پشت سر هم از او عکس میگیرد
گویی میداند لحظاتی که میگذرد معدود است و به زودی تمام میشود
و شعله زندگی اش به خاموشی میگراید
خود نیز انگار اینرا میداند
به قهقهه میخندد
و گیسوانش را که در باد پریشان شده با دست میگیرد
به خواهش و تمنا میگوید که عکس نگیر
هردو میخندند و معنی این خنده را میدانند
باز هم عکس میگیرد دور تا دور او چرخ میزند و عکس میگیرد
باز هم میخندند تا اشک در چشمانشان حلقه میزند…
مریم خوبم
دلم برایت تنگ است
در سالگرد پرواز تو به ابدیت
برای لحظاتی که در کنار تو نبودم افسوس میخورم
برای خودم میگریم
 ششم مرداد 1367
مریم گلزاده غفوری

ناصر مهاجر - حافظه، مفاهیم و رویکردها- هفتمین گردهمایی سراسری

نشر نقطه و ادبیات زندان، متن سخنرانی مهناز متین در هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران


نشر نقطه و ادبیات زندان، متن سخنرانی مهناز متین در هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران

مهناز متین
مهناز متین
صحبتی که من امروز دارم، مرور کوتاهی است به کارهای منتشر شده توسط نشر نقطه در ربط با زندان و شکنجه. همین جا تأکید کنم که هر جا از زندان صحبت می‌کنم، مقصودم زندان سیاسی است. زندان در معنای کلی، مقوله‌ای‌ست بسیار گسترده که می‌بایست به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.ـ
از هنگام تأسیس نشر نقطه (1374/1995) یکی از موضوعات و محورهای اصلی کار نقطه، پدیده‌ی زندان و شکنجه به طور کلی و زندان و شکنجه در جمهوری اسلامی به طور ویژه بوده است.ـ
حکومت‌های استبدادی و خودکامه‌ای که پی در پی در ایران بر سر کار بوده‌اند، از خشونت – آن هم در بیرحمانه‌ترین شکلش یعنی زندان و شکنجه به دلایل عقیدتی و سیاسی- به عنوان ابزار اصلی سرکوبگری استفاده کرده‌اند و این یکی از دلایل مهم تدوام خودکامگی و استبداد در ایران است. به همین اعتبار هم، پژوهش و تأمل در این باره، در برابر تمام کسانی قرار دارد که به تحول دموکراتیک ایران فکر می‌کنند.ـ
نشر نقطه که کارش را از 22 سال پیش آغاز کرد، فرآوردهای انتشاراتی گوناگونی داشته است:فصل‌نامه‌ی نقطه که 9 شماره‌اش منتشر شد؛ کتاب نقطه که گاهنامه بود و دو شماره‌اش منتشر شد؛ و نیز کتاب‌هایی که با موضوعات گوناگون از آن زمان تاکنون منتشر شده و امیدواریم از این پس هم نشر آنها ادامه یابد.ـ
در همان شماره‌ی 1 فصل نامه نقطه (بهار 1374/1995) مقاله‌ای درباره‌ی قربانیان شکنجه آمده که چاپش به مناسبت انتشار نامه‌ی معروف زنده‌یاد سعیدی سیرجانی “بازجوی عزیز” بود. نویسنده در این مقاله، وضعیت‌هایی بررسی کرده که شرایط زندان و اِعمال شکنجه زندانی را به جایی می‌رساند که اتهامات واهی و یا حتا واقعی را – در مواردی که از منظر حقوق بشر اساساً جرم محسوب نمی‌شوند- در مورد خود به عنوان جرم و کار خلاف به رسمیت می‌شناسد. به باور نویسنده‌ی مقاله، جمهوری اسلامی مانند حکومت‌های خودکامه‌ی دیگر، از زندان و شکنجه فقط برای سرکوب مخالفان و تدوام بقای خود استفاده نمی‌کند. بلکه به شکنجه به عنوان یک فریضه‌ی دینی نگاه می‌کند که در خدمت “رستگاری” شکنجه‌گر و همچنین شکنجه‌شده قرار می‌گیرد.ـ
در همین شماره‌ی نخستِ فصل‌نامه‌ی نقطه، جنایات و کشتار در دوره‌ی شاه هم فراموش نشده است. مقاله‌ی گزارش یک جنایت، به قتل 9 زندانی سیاسی در سال 1354 در تپه‌های اوین می پردازد که در میان‌شان زنده‌یاد بیژن جزنی و یارانش بودند و همچنین دو زندانی مجاهد خلق.ـ
در شماره‌ی 2 فصل‌نامه‌ی نقطه (تابستان 1374/1995): مقاله‌ای داریم درباره‌ی کتاب “نبرد نابرابر” که یادمانده‌های نیما پرورش از هفت سال زندانش در جمهوری اسلامی است. کتابی که مجازات کسانی را توصیف و تصویر می‌کند که نمی‌خواستند آن طوری زندگی کنند و آن طوری فکر کنند که جمهوری اسلامی می‌خواست آنها را به آن وادار کند.ـ
در شماره‌های 3، 4 و 5 فصل‌نامه‌ی نقطه هم مطالبی درباره‌ی زندان درج شده است. از جمله در شماره‌ی 3 که مجموعه مطالبی دارد درباره‌ی سانسور در ایران که طبیعتاً در آن از زندان هم گفته شده؛ یا شماره‌ی 4-5 که مجموعه‌ای درباره‌ی انقلاب بهمن 1357 که در آن نوشته‌ای به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی ایران در زندان قصر در آستانه‌ی انقلاب 57 اختصاص دارد.ـ
اما مهم‌ترین کاری که فصل‌نامه‌ی نقطه در ربط با زندان و شکنجه کرده، در شماره‌ی 6 (تابستان 1375/1996) منتشر شده که مجموعه‌ی مفصلی ست با همین عنوان که بخش عمده‌ی مجله را به خود اختصاص می‌دهد. انتشار این مجموعه همزمان است با سالگرد قتل‌عام سال 1367. بخش عمده‌ی این مجموعه، بررسی نهاد زندان و شکنجه در جمهوری اسلامی است؛ اما به بررسی این پدیده در برخی نقاط دیگر جهان هم توجه شده است. رشته‌ی کلام عمدتاً به زندانیانی داده شده که این تجربه را از سر گذرانده‌اند. هرکدام روایت خود را گفته‌اند تا در درک و فهم وضعیت زندان به خواننده کمک کنند؛ وضعیتی که در آن یک زندانی می‌ایستد و اعدام می‌شود؛ دیگر تاب نمی‌آورد و می‌شکند، و سومی مقاومت می‌کند و زنده می‌ماند. آنها از تأملات‌شان می‌گویند درباره‌ی انسان، مناسبات انسانی، رفتار انسان‌ها با هم. موضوعات دیگری هم به میان می‌آید: از جمله خانواده‌ها؛ کودکان بند، یعنی کودکانی که به دلیل زندانی بودن مادران‌شان در زندان بودند و این امر که پدیده‌ای است کم نظیر در دنیاست، آزار و شکنجه‌ی مادران را دو چندان می‌کند.ـ
یکی از مقاله‌های مهم این مجموعه، تاریخ‌نگاری زندان است با عنوان تاریخ شکنجه در ایران. در مقدمه‌ی این مقاله، نویسنده یادآوری می‌کند که با وجود اینکه تاریخ ایران آکنده از آزار و شکنجه انسان‌هایی بوده که به دلایل عقیدتی و سیاسی با حکومت خودکامه ناسازگار بودند، اما تا پیش از سال 1357، حتا یک کتاب درباره‌ی زندان سیاسی و شکنجه در ایران در دست نداریم. این مقاله کوشش می‌کند مطالب موجود را گردآوری و ثبت کند.ـ
مطلب جالب توجه دیگر مجموعه‌ی زندان در شماره‌ی 6 نقطه، کتاب‌شناسی زندان است که شاید نخستین کتاب‌شناسی زندان باشد. بیبلیوگرافی جامعی است که مقالات، جزوه‌ها و کتاب‌هایی را که در این عرصه منتشر شده [البته تا آن زمان] گردآوری کرده است. این کار می‌تواند مبنای خوبی باشد برای کارهای حال و آینده در این عرصه.ـ
مقالات دیگری هم در این مجموعه هست، مانند ترجمه مقاله‌ی نظارت و مجازات از میشل فوکو؛ و یا مقاله‌ی سیاست بی‌رحمی از کیت میلت، نویسنده و فمینیست پرآوازه‌ی آمریکایی که به تازگی از میان ما رفت. یادش گرامی باد!ـ
همین جا یادآوری کنم که نقطه از این شانس بی نظیر برخوردار بود که طراح و نقاش بزرگ ایران زنده‌یاد اردشیر محصص با هر شماره فصل نامه‌ی نقطه همکاری کرده و طرح‌هایی در اختیار آن قرار داده است؛ از جمله طرح‌هایی برای همین شماره‌ی مربوط به زندان و شکنجه. طرح هایی که گاه بیشتر از صد نوشته تأمل و تفکر در آن نهفته است.ـ
شماره‌ی 7 (بهار 1376/1997) مجموعه‌ای را به چپ و جنبش چپ در ایران اختصاص داده. در همین شماره مقاله‌ای داریم با عنوان “چپ و مجازات اعدام” که تأملی است در نفی مجازات اعدام که باورمندان به لزوم رعایت و احترام به حقوق بشر نمی‌توانند به آن بی توجه باشند.ـ
شماره 8 فصل نامه نقطه (زمستان 1376/1998)، دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ای‌ست درباره‌ی “روشنفکر و روشنفکری”. در ایران، هر جا که نشانی از روشنفکر و روشنفکری بوده که اغلب ارتباط تنگاتنگی هم با سیاست و سیاست‌ورزی – به ویژه مخالفت با حکومت‌های خودکامه- داشته، زندان و شکجه هیچوقت خیلی دور نبوده است! بنابراین در نوشته‌های این مجموعه که به طور مستقیم به مقوله مورد بحث اختصاص ندارد، تجربه‌های زندان و شکنجه در دوره‌های تاریخی مختلف کم نیستند. در همین شماره، مطلبی داریم با عنوان نگاهی به کتاب در اینجا دختران نمی‌میرند که یادمانده‌های زندان است.ـ
شماره ی 9 و آخرین شماره‌ی فصل نامه نقطه (تابستان 1378/1999) مجموعه‌ای را به مقولات کفر، الحاد و ارتداد و مقولاتی از این دست اختصاص داده؛ یعنی مقولاتی که در ارتباط شان با زندان و شکنجه در جوامعی که تفکر و فرهنگ دینی هنوز بر آنها چیره است، جای تردیدی نیست. خیلی از ما فکر می‌کردیم این مقولات به گذشته‌ی دور تعلق دارند و به دورانی از زندگی بشر که تصور می‌شد مدت‌هاست سپری شده. اما با استقرار حکومت دینی، چه پُر شمار انسان‌هایی که به بهانه‌ی این به اصطلاح جرم‌ها به زندان انداخته شدند، شکنجه شدند و در برابر جوخه اعدام قرار گرفتند.ـ
در دو شماره‌ی گاهنامه‌ای که عنوان کتاب نقطه دارند نیز مقالاتی درباره‌ی زندان و شکنجه چاپ شده است؛ به ویژه در شماره‌ی 2 نوشته‌ای آمده با عنوان روانشناسی شکنجه که ترجمه‌ای است از یک نویسنده سوئدی که به باور او شکنجه رادیکال‌ترین بیان تمایل قدرتمندان برای غلبه بر مخالفت فرضی یا واقعی علیه نظم موجود است. از این زوایه، شکنجه افراطی‌ترین شکل رابطه‌ی بین قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی است؛ و به قول فرانس فانون: شکنجه چیزی نیست مگر پیامد منطقی اعمال قدرت سرکوبگرانه.ـ

اما مهم ترین کاری که نشر نقطه در ربط با زندان و شکنجه در جمهوری اسلامی انجام داده، دو جلد کتاب زندان است به کوشش ناصر مهاجر که جلد نخست آن در 1377/1998 منتشر شد و جلد دومش در 1379/2001.ـ
این مجموعه‌ی دو جلدی که شاید نزدیک به 70 نفر در تدوینش شرکت کردند، کار پژوهشی جامعی‌ست که کوشیده تا در حد امکان، همه‌ی سویه‌های پدیده‌ی زندان سیاسی را مورد بررسی، بازبینی و تأمل قرار دهد. با نوشته‌ای درباره‌ی پیشینیه زندان در جمهوری اسلامی آغاز می‌شود که زندان را به چند دوره تقسیم می‌کند: از 57 تا 60؛ از 60 تا 64؛ از 64 تا 67 و از 67 به این سو؛ با توضیح ویژگی‌های هر دوره.ـ
شهادت و روایت زندانیان، بخش مهمی از این مجموعه را در برمی‌گیرد. همین جا لازم است از آنها سپاسگزاری کنیم؛ چرا که با بازگویی یادمانده‌ها، رنج و دردی جانکاه را دوباره زندگی کردند؛ و این آسان نیست. این روایت‌ها، موضوعات گوناگونی را در برمی‌گیرد: دستگیری و بازداشت؛ بازجو و بازجویی؛ آزار و شکنجه‌ی زندانی در اشکال مختلف؛ سلول انفرادی؛ دادگاه و محاکمه؛ زندگی در بند؛ ملاقات؛ خانواده‌. باید بر استقامت و مبارزه‌ی خانواده‌ها ارج بگذاریم؛ چرا که اگر این مبارزه و از جمله، آنچه به جنبش مادران خاوران معروف شد نبود، ثبت تاریخ زندان شاید با کمبودهای جدی مواجه می‌شد؛ چرا که اگر همت و پیگیری آنها نبود، بی تردید بخشی از تجربه‌ها و بخشی از آنچه اتفاق افتاد، اساساً برملا و منتقل نمی‌شد.ـ
در این مجموعه، به کودکان زندان نیز پرداخته شده ست. هم چنین به زن بودن در زندان جمهوری اسلامی و ویژگی‌های آن. فرهنگ و آداب عقب‌مانده جامعه‌ی پدرسالار، طبعاً در پشت دروازه‌های زندان متوقف نمی‌شود و زنان زندانی دست به گریبان مشکلات ویژه‌ای هستند که مردان زندانی نیستند.ـ
در روایت‌هایی که آمده، نمونه‌های بسیاری داریم از مقاومت و ایستادگی زندانیان؛ چه آنهایی که این مقاومت و ایستادگی به بهای از دست دادن جان برایشان تمام شده؛ و چه آنهایی که جان به در بردند و بیرون آمدند. شماری از همین‌ها، راویان روایت‌هایی هستند که شناخت ما از آنچه در زندان‌ها گذشته، ممکن می‌کند. اما در کنار این مقاومت‌ها، شکستن‌ها، ندامت‌ها و توبه‌ها هم بود. آنها هم روایت شده‌اند. از مناسبات میان زندانیان، از انسانیت و از خودگذشتگی، از ایثار و همیاری میان زندانیان گفته شده که نمونه‌های بی شماری از آن وجود دارد؛ اما از تنگ نظری، فرقه گرایی، سکتاریسم و بایکوت هم سخن رفته است. زندان، فشرده‌ای است از جامعه‌ی بزرگ بیرون از زندان. تربیت و فرهنگ بیرون از زندان هم پشت دروازه‌های زندان متوقف نمی‌شود و به درون زندان می‌آید و رفتار زندانیان را در این محیط بسته و بغایت دهشتناک، تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.ـ
از موضوعات دیگر این مجموعه (به ویژه در کتاب دوم)، مسئله روان‌پریشی در زندان است و نمونه‌های دردناکی که وجود داشته و هم‌چنین از اقدام به خودکشی برخی از زندانیان.ـ
از اعدام‌ها سخن به میان آمده و بیوگرافی‌ای از شماری از اعدامی‌ها به دست داده شده است. نمونه‌هایی از وصیت‌نامه‌ها چاپ شده. از نامه‌هایی که زندانیان به بستگان‌شان نوشتند، نمونه‌هایی می‌بینیم. مسائل و مشکلات اقلیت‌های مذهبی از زبان خودشان روایت شده است.ـ
بخشی از گزارش هیئت‌های بین‌المللی که از زندان‌های ایران بازدید کرده‌اند، در این کتاب آمده. از آزادی و زندگی پس از زندان هم مطالبی درج شده. از هنر در زندان گفته شده؛ اشیایی که با امکاناتی ناچیز تهیه می‌شدند؛ از طرح‌ها و نقاشی‌های زندانیان که زینت‌بخش صفحات این دو کتاب هم هست.ـ
در این دو کتاب، در کنار روایت زندانیان، شماری نویسنده، هنرمند و شاعر هم در تدوین مطالب سهیم بوده‌اند و تأملات و تجربیاتشان را با خواننده در میان گذاشته‌اند.ـ
پیش و بعد از این مجموعه‌ی دو جلدی کتاب زندان، نشر نقطه کتاب‌های دیگری هم در این زمینه منتشر کرده است:ـ
– و هنوز قصه بر یاد است؛ یادمانده‌های حسن درویش (1376/1997): یکی از ویژگی‌های این کتاب، این است که از زندان شهرستان (مشهد) روایت می‌کند که تا آن زمان شاید در خاطره‌نویسی زندان چندان رایج نبود. و دیگری اینکه نویسنده از دوران نوجوانی و موقعیت خانوادگی شروع می‌کند، تا به انقلاب و فعالیت سیاسی می‌رسد و بعد زندان. همین ویژگی موجب جذابیت کتاب است.ـ
– کتاب زنان در سایه در سال 1388/2009 منتشر شد. این کتاب، تجربه‌ی 5 زن جوان شهرستانی است که همسران‌شان در دهه‌ی 60 زندانی بودند و بعضاً اعدام شدند. اول تک تک روایت خود را می‌گویند و بعد در یک بحث جمعی. از خلال این روایت‌ها، خواننده با زندگی همسر یک زندانی سیاسی آشنا می‌شود؛ مشکلات روزمره‌اش: از تأمین معاش و دشواری‌های بزرگ کردن فرزند گرفته، تا زندگی مخفی، آوارگی و دربدری از شهری به شهر دیگر، فشار خانواده، نگاه جامعه… مشکلاتی که مردان در وضعیت مشابه، بی تردید دست به گریبانش نبودند و نیستند.ـ
– دفتر شعری نیز نشر نقطه چاپ کرده با عنوان جان باختگان به بوی فردایی نو که سعید یوسف، شاعر خوب ما، برای قربانیان کشتار بزرگ 67 سروده است. اشعار این دفتر، تصویر و توصیف این تجربه‌ی دهشتناک است به زبان زیبای شعر.ـ
– به کتاب‌های دیگر نشر نقطه هم باید اشاره‌ای بکنم؛ به ویژه به گریز ناگزیر در دو جلد که 30 روایت فرار از جمهوری اسلامی است (1387/2008) که گرچه موضوع اصلی آن زندان نیست، اما بخش‌های قابل توجهی از شماری از نوشته‌ها به کم و کیفِ زندان و زندگی زندانی سیاسی در دهه‌ی 60 در زندان‌های جمهوری اسلامی اختصاص دارد.ـ
***
صحبت من، مرور خلاصه و فهرست‌وار کار انتشاراتی نشر نقطه درباره‌ی زندان و شکنجه بود که البته پایان کار ما نیست! کتاب‌های دیگری را امیدواریم در این زمینه منتشر کنیم.ـ
همین جا اضافه کنم که دست اندرکاران نشر نقطه، علاوه بر مطالبی که نشر نقطه منتشر کرده، مقالات و کارهای پژوهشی دیگری در زمینه‌ی زندان و شکنجه انجام داده‌اند که در نشریات و مجموعه‌های گوناگون به چاپ رسیده است.ـ
در پایان میل دارم یادآوری کنم که تمام مطالبی که از آن صحبت کردم، از فصل نامه و گاهنامه گرفته تا کتاب های زندان، در تارنمای نشر نقطه [noghteh.org] موجود است و علاقمندان می‌توانند آنها را به رایگان دانلود کنند و بخوانند. در ضمن بازدید از این تارنما، از کتاب‌های تازه منتشر شده و شیوه‌ی تهیه‌ی آن نیز با خبر می‌شوید. و همچنین مطالبی که در ارتباط با آنچه نشر نقطه منتشر کرده، نوشته شده است: از معرفی و نقد، تا گفتگو و برنامه‌ی رادیویی از سوی دست اندرکاران نشر نقطه و یا کسان دیگر. اینها همه در تارنما گردآوری شده و قابل دسترسی‌اند.ـ
سخنان مهناز متین (از طریق اسکایپ) در” هفتمین گردهمایی سراسری درباره‌ی کشتار زندانیان سیاسی در ایران” با عنوان “حافظه‌ی تاریخی در جدال با سکوت و دروغ”، 29 سپتامبر- 1 اکتبر 2017، هانوفر، آلمان
سی سپتامبر 2017

سه روز پس از وقوع زلزله هولناک ۷.۳ ریشتری در کرمانشاه، امداد رسانی به روستاهای منطقه سرپل ذهاب و قصر شیرین همچنان ادامه دارد.