نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

Illuminati "leurs signes dans les films"

Les horreurs des Rockefeller

US vs Iran: War over the Strait of Hormuz?

فحاشی و کتک کاری؛ شیوه حل و فصل مشکلات در حکومت اراذل و اوباش

جعفر پویه
روز سه شنبه، وقتی بهروز مرادی، نماینده دولت، به صورت حسین حسینی، نماینده مجلس، سیلی زد و در صحن علنی به عربده کشی و فحاشی پرداخت، درگیری بین مجلس و دولت از لفاظی و اتهام زنی بالاتر رفت و وارد فاز جدیدی شد.
دولت نظامی امنیتی احمدی نژاد که اجرایی کردن طرح هدفمندی یارانه هایش مورد انتقاد مجلس قرار دارد، روز سه شنبه رییس سازمان هدفمندی یارانه ها را به مجلس فرستاد تا پاسخگوی انتقادات نمایندگان مجلس باشد. اما مجلس که ناتوانی دولت در اجرایی کردن این طرح را دستمایه قرار داده تا گماشته یاغی رهبر را سر جای خود بنشاند، مقهور مرادی، نماینده آن شد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که نمایندگان مجلس طرح دو فوریتی استفساریه ماده 12 قانون هدفمند کردن یارانه ها را در دستور کار خود قرار دادند. نمایندگان مجلس معتقدند که دولت با تفسیر خود از این قانون تمام درآمدهای شرکتهای آب و برق و گاز را یکجا برداشت و صرف پرداخت یارانه های نقدی کرده است، در حالی که می بایست مابه التفاوت قیمت قدیم و جدید را به حساب خاصی به نام هدفمند سازی یارانه نزد خزانه داری کل واریز کرده و آن را در قالب بودجه سالانه هزینه نماید. آنها می گویند، دولت با برداشت همه درآمدها، شرکتهای مزبور را بدون پول و نقدینگی رها کرده است.
محمد دهقان، عضو هیات رییسه مجلس، به عنوان یکی از طراحان اصلی این طرح می گوید: "پس از اجرای قانون حذف یارانه ها بسیاری از پروژه های برق و گاز و آب دچار اختلال شده است و شرکتهای ذیربط نه تنها قدرت پاسخگویی ندارند، بلکه در پرداخت حقوق پرسنل خود نیز دچار مشکل شده اند."
اما روز سه شنبه که در حضور بهروز مرادی، رییس سازمان هدفمندی یارانه ها، مجلس مشغول بررسی ابعاد تخلفات دولت بود، حسین حسینی، نماینده فریمان، در سخنرانی خود آمارهای دولت را دروغین اعلام می کند و موقع نشستن در جایگاه خود مورد مهرورزی بهروز مرادی قرار می گیرد. مرادی که از تصمیمات مجلس در مورد دولت ناراحت بود، به حسینی می گوید: "این آمارهای کوچه بازاری را از کجا آورده اید."
همین حرف موجب ناراحتی حسینی شده و مشاجره دو طرف بالا می گیرد. نماینده دولت فرصت را مُغتنم شمرده سیلی محکمی به گوش نماینده فریمان می زند و پس از آن کت خود را درآورده با عربده کشیدن شروع به فحاشی و دشنام گویی به مجلس و نمایندگان کرده و سعی می کند اینگونه از مجلس نسق گیری کند. بنابه گزارشهای منتشره، مرادی با نعره کشی، مجلس را "طویله" و "حیوانخانه" می نامد و لاریجانی هرچه تلاش می کند، نمی تواند وی را ساکت کند.
به نوشته خبرگزاری حکومتی فارس، "
علی لاریجانی، رییس مجلس، خطاب به رییس سازمان هدفمند کردن یارانه ها گفت، آقای مرادی، توهین نکنید، این چه رفتاری است که از خود نشان می دهید و دستور داد او را از مجلس اخراج کنند."
و اینگونه درگیری بین مجلس و دولت یک پرده بالاتر رفت و وارد فاز فحاشی و کتک کاری شد. به ظاهر نمایندگان دست چین شده شورای نگهبان و نماینده دولت نظامی- امنیتی، صحن مجلس را با چاله میدان یکی فرض کرده اند و به شیوه ی خود سعی دارند تا مشکلات حکومتی را حل و فصل کنند. اگر حل و فصل مسایل حکومتی در رژیم ولایت فقیه به رهبری علی خامنه ای به همین گونه پیش رود، انتظار می رود در آینده نزدیک نمایندگان قوای سه گانه با قداره، چماق، زنجیر و پنجه بوکس به رتق و فتق امور حکومتی بپردازند.
 از حکومت اراذل و اوباش غیر از این هم انتظار نمی رود.

اسامی 25کمپانی فراملیتی که اقتصاد جهان را در چنگ خود گرفته اند ! گزارش ” انستیتو تکنولوژی سویس “


دایره های قرمز کمپانی های فرا ملیتی بزرگ زردها کمپانی های کوچکتر
سایت خبری جنبش خرداد : جنبش اشغال وال استریت که  از نیویورک آغاز شد و به سرعت به دیگر شهر ها و کشورهای جهان سرایت کرد ، خود را جنبش اکثریت علیه یک اقلیت یک درصدی که منابع مالی و قدرت سیاسی را در دست دارد معرفی کرد . بر طبق گزارشی که از سوی انستیتو تکنولوژی سویس  در زوریخ منتشر شده  کمپانی های بزرگی که کنترل اقتصاد در سطح جهان را در دست دارند از رقم 1 در صد هم بسیار کمتر است . بر طبق این گزارش که در نشریه نیو ساینتیست منتشر شده، 43000 کمپانی فرا ملیتی (تی ان سی ) بر اقتصاد دنیا مسلط هستند .در بین این 43000 کمپانی 1318 کمپانی با در دست داشتن سهام کمپانی دیگر بر آنها نفوذ دارند و از بین این این 1318 کمپانی 147 کمپانی فراملیتی بر دیگران مسلط هستند.از بین این 147 کمپانی ، برک لیز بانک و کپیتال گروپ در راس قرار دارند .
لیست 25 کمپانی چند ملیتی بزرگ دنیا :
 1. Barclays plc
2. Capital Group Companies Inc
3. FMR Corporation
4. AXA
5. State Street Corporation
6. JP Morgan Chase & Co
7. Legal & General Group plc
8. Vanguard Group Inc
9. UBS AG
10. Merrill Lynch & Co Inc
11. Wellington Management Co LLP
12. Deutsche Bank AG
13. Franklin Resources Inc
14. Credit Suisse Group
15. Walton Enterprises LLC
16. Bank of New York Mellon Corp
17. Natixis
18. Goldman Sachs Group Inc
19. T Rowe Price Group Inc
20. Legg Mason Inc
21. Morgan Stanley
22. Mitsubishi UFJ Financial Group Inc
23. Northern Trust Corporation
24. Société Générale
25. Bank of America Corporation

آنچه این گزارش به آن اشاره نمی کند ، رابطه قدرت اقتصادی این کمپانی های بزرگ و مسائل سیاسی و در مرکز آن جنگ و کشور گشایی است . اگر بحران سیاسی و بطور اخص جنگ بر مسائل اقتصادی تاثیر مستقیم می گذارد ، آیا کمپانی های بزرگ فراملیتی از کنار آن بدون توجه می گذرند ؟هنگامی که یک تنش کوچک در روابط ایران و آمریکا و تهدید بستن تنگه هرمز  ، که محل عبور 15 میلیون بشکه نفت در روز است، از سوی یک  سردار سپاه بر بهای نفت در بازار  جهانی موثر واقع می شود ، آیا همین 147 کمپانی بزرگی که گزارش انستیتو سویس به آن اشاره می کند از کنار آن به سادگی رد می شوند ؟ آیا  همین درک صحیح از قدرت سیاسی این کمپانی های چند ملیتی نبوده که  رژیم جمهوری اسلامی را به ایجاد لابی های سیاسی مستقر در آمریکا تشویق کرده تا با تماس با آن ها به اهداف دلخواه خود دست یابند؟ آیا مسئله جنگ با ایران و یا آینده کمپ اشرف و پناهندگان مستقر در آن را همین نیروها تعیین نمی کنند ؟ آیا سناتور ها و نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا و حتی خود رئیس جمهور به فرمان این نیروها حرکت نمی کنند ؟ جنبش اشغال وال استریت در واقع پیام اکثریتی بود که از این وضع به ستوه آمده  و آینده را در تقسیم ثروت برای همگان و مشارکت فعال در امر تصمیم گیری جستجو می کند  .

برای بیژن هدایی که در روز تولدش تیرباران شد

توجه، باز شدن در یك پنجره جدید. چاپ
بیژن جان تولدت مبارک باشه، نمیدونم کجای خاواران خوابیدی، ولی‌ کاش می‌تونستم با یک دسته گل سرخ درست به رنگ
خونی که روز تیربارانت از تنت جاری شد به پیشت می‌آمدم... و تولدت رو تبریک می‌گفتم تولد بیست و سه سالگیت . یادت میاد آخرین کوه چند روزه‌ای که رفتیم؟ راستش همون آخرین کوهنوردی بود که رفتیم، بعدش دیگه نه کوهنوردی بود و‌ نه با هم جمع شدنی. برنامه جنگل های شمال، بچه‌ها، چه سرودها، چه پر امید چه محکم.... میدونی‌ خیلی‌ از اونها هم بعد از تو رفتند همه مثل تو جوون جوون، محمود، نسترن، شهرام، سعید و ... راستی‌ میدونی‌ که یک مدتی‌ بعد منیژه هم رفت؟ خواهرت رو میگم ولی‌ جات خالی‌ ببینی‌ تو حسینیه اوین چیکار کرد، آبروی همشون رو برد. چنان افشاشون کرد که تا حالا کسی‌ با این شهامت و شجاعت نکرده بود. باید قیافه لاجوردی یادت باشه، یعنی‌ موقع تیربارونت حتما دیدیش چون همیشه توی همه اعدامها بودش. بهرحال منیژه کاری کرد که لاجوردی رو باید می‌دیدی. تمام حسینیه بهم ریخته بود از آرمانهاش گفت و از رذالت اونها، به همه گفت که سر آرمانشون بایستند ، گفت که این جلادها باهاش چه کردند و گفت اونا رژیم سرمایه هستند و سرکوب،....خوب همون شب هم بردنش ولی‌ کاری کرد کارستون. بیژن جان اگر برای تو و بقیه، فرصتی نبود، اگر زیر شکنجه از صدا انداخته بودنت، ولی‌ منیژه عوض تو، عوض ارژنگ، عوض جیگاره ای، عوض سپاسی آشتیانی، عوض همتون ایستاد و حرف زد، فریاد کشید. اگر میتونستیم همه می‌‌ایستادیم و براش سوت و دست میزدیم.
خوب داشتم تولدت رو تبریک می‌گفتم...
بیژن جان چند روز پیش تولد من هم بود. فکر می‌کنم همسن بودیم اما تو برای همیشه ۲۳ ساله باقی‌ موندی و من، و بقیه مثل من، ۵۰ سالگی رو هم تجربه کردیم ولی‌ راستشو بخوای، انگار همهٔ شور و زندگی‌ تو همون روزها و همون سالها بود که تو هم بودی. انگار نه انگار که ۳۰ سال گذشته است، و ما هنوز و هر روز با یاد آن جانهای شیفته در آرزوی آزادی و برابری انسانها هستیم.
تولدت مبارک و خاطره تابناکت گرامی.
شهره کیا‌

(من این چند خط را برای بیژن هدایی در سالروز اعدامش که روز تولدش بوده نوشتم. بیژن از رفقای کمیته تهران سازمان پیکار بود که در اوایل پاییز دستگیر و سریع در ۸ آذر ۱۳۶۰ اعدام شد. خواهر بیژن، منیژه هدایی، همسر احمد جیگاره ای ست که هر دو در رابطه با مرکزیت سازمان دستگیر و اعدام شدند.)

Palestine Celebrating Hope

محور خامنه ای، مالکی، اسد علیه تحول دمکراتیک - مهدی سامع


محور خامنه ای، مالکی، اسد علیه تحول دمکراتیک
مهدی سامع

سال میلادی 2011 سال تحولات شگرف در صحنه جهانی بود. ستمگرانی که چندین دُهه بَذر استبداد، بی عدالتی و تبعیض کاشته بودند، مجبور به دِرو کردن طوفان شدند. بهار عرب، خیزش برآشفتگان و جنبش اشغال وال استریت، دگرگونیهای بزرگی در مناسبات بین ستمگران و ستمکشان پدیدآورد. دیکتاتورهایی که چندین دهه بر شانه های مردم محروم سوار بودند، به زیر کشیده شدند. خود سوزی یک جوان 26 ساله تونسی بر خرمن خشم . نفرت توده های مردم جرقه ای زد که آتش آن هنوز شعله ور است. بن علی، مبارک و قذافی سرنگون شدند و انقلاب در سوریه در ستیز با دیکتاتوری بشار اسد به لحظه سرنوشت ساز خود نزدیک می شود. انقلابهای خاورمیانه ادامه دارد و مردم مصر با ادامه خیزشهای خود برگهای جدیدی در بهار عرب به ثبت می رسانند. بهار عرب ادامه دارد و نه پیروز شده و نه شکست خورده است. مُنفعلان گُندِه گو و آن دسته از روشنفکران کوته بین که خود را محور عالم حساب می کنند، از ابتدا حُکم به شکست انقلابهای بهار عرب دادند و به قدرت رسیدگان جدید که به نان و نوایی رسیده اند برای تثبیت موقعیت خود و به زنجیر کشیدن دوباره مردم از پیروزی قطعی و نهایی صحبت می کنند.

واقعیت این است که انقلابهای بهار عرب با همه نقاط قوت و ضعف آن ادامه دارد و اکنون این زنان و مردان سوریه هستند که با فداکاریهای بی نظیر خود، تاریخ را در خیابانها می نویسند. انقلاب مردم سوریه در بطن بهار عرب یکی از پیچیده ترین و در همان حال خونین ترین انقلابهای عصر جدید است. موقعیت جغرافیایی سوریه و مرزهای مشترک آن با اسرائیل، اردن، ترکیه، لبنان و عراق برای خانواده اسد این فرصت را به وجود آورده بود تا هرکدام از این کشورها به نوعی به تعادل موجود در سوریه وابسته شوند. در دوران جنگ سرد حکومت حافظ اسد از پشتیبانی شوروی سابق برخوردار بود و علیرغم این که هرگزدرگیر جنگی جدی با اسرائیل نشد، در جبهه پایداری علیه اشغالگری اسرائیل تعریف می شد. به قدرت رسیدن خمینی در ایران موقعیت ژئوپلیتیک رژیم حافظ اسد را تقویت کرد. در استراتژی دفاعی رژیم جمهوری اسلامی آن گونه که بارها سرکردگان رژیم به روشنی بیان کرده اند، سوریه جزیی از عمق استراتژیک نظام ولایت فقیه است. بدون این عمق استراتژیک، خامنه ای قادر به استفاده بهینه از حزب الله در لبنان که یک خطر جدی و بالفعل برای اسرائیل است نخواهد بود.

در مورد اهمیت استراتژیک رژیم بشار اسد برای خامنه ای حسن شیخ الاسلام، سفیر سابق رژیم ایران در سوریه می گوید:«من به شما عرض کنم سوریه برای جمهوری اسلامی ایران فقط سنگر مقاومت نیست، سوریه امنیتش امنیت جمهوری اسلامیه، دلایلی داره الان من باز فرصت نیست توضیح بدهم اگر لازم شد بدونید که پشتیبانی از اونچه که در لبنان باعث وحشت اسرائیله، و باعث وحشت آمریکاست، و امنیت ملی ما رو تضمین می‌کنه، یعنی مانع میشه که آمریکاییها یا اسرائیلیها مثلاً به بوشهر حمله کنند یا مثلاً به نظنز حمله کنند این راه رو این پشتیبانی رو سوریه داره، ملت ایران خوبه بدونه که سوریه جزء امنیت، امنیت سوریه جزء امنیت ملی ایرانه، غربیها هم این رو بدونن این اونجایی هست که ما کوتاه نخواهیم آمد.»(تلویزیون شبکه خبر، 22 آذر 1390)
رژیم حافظ اسد و پس از آن بشار اسد با توجه به پارامترهای واقعی تا جایی که توانسته از رژیم ایران باج گرفته است. اکنون انقلاب مردم سوریه در حال تعریف مجدد همه ی این تعادلها و بده و بستانها است. در این میان نقش دولت مالکی در عراق قابل توجه است. دولت مالکی نمی تواند خود را در بهار عرب تعریف کند و اساساً علیه تحولات دمکراتیک در خاورمیانه است. دولت مالکی نمی تواند خود را در اردوی کشورهای عربی تعریف کند چرا که ادامه حیاتش به حمایت ولایت خامنه ای و آمریکا بستگی دارد. بدین خاطر است که دولت مالکی در مورد انقلاب سوریه همراه و مجری سیاستهای خامنه ای است. در این همسویی و همراهی است که در عمل محوری از خامنه ای، مالکی و اسد در تقابل با خیزشهای خاورمیانه ایجاد می شود. نکته کمدی در همراهی نوری المالکی با خامنه ای این است که مالکی خیزش انقلابی مردم سوریه را وابسته به غرب اعلام می کند. در مورد این ادعای سخیف و خامنه ای پسند، برهان غلیون، رئیس شورای ملی سوریه گفت؛ کسانی که سوار بر تانکهای آمریکایی به قدرت رسیده اند نمی توانند به ما اتهام وابستگی به غرب بزنند.

موقعیت دولت نوری المالکی برای سید علی خامنه ای بسیار ویژه است. این منافع ملی عراق نیست که مالکی تمام توافقات اربیل برای دولت مشارکتی را زیر پا می گذارد. این منافع ملی مردم عراق نیست که دولت مالکی قلدرمابانه برای حذف معاون رئیس جمهور عراق و معاون خودش دست به توطئه می زند. و سرانجام این منافع مردم و کشور عراق نیست که دولت نوری المالکی برای کشتار مجدد مجاهدان کمپ اشرف تدارک دیده است. این دقیقاً منافع و مصالح ولایت خامنه ای است که مالکی را برای حفظ قدرتش به این سمت هدایت کرده و البته دولت آمریکا هم به اندازه کافی به این دولت قلدرمنش و توطئه گر میدان داده است.

وقتی دولت آمریکا برای یک تروریست شناخته شده فرش قرمز پهن می کند و به مزدوران سید علی خامنه ای در کاخ سفید خوش آمد می گوید، در عمل به عوامل خامنه ای برای توطئه گری علیه نیروهای دمکراتیک چراغ سبز نشان می دهد. روزنامه واشنگتن تایمز در شماره روز سه شنبه 22 آذر 1390(13 دسامبر 2011) نوشت:«یکی از فرماندهان سابق سپاه ایران، که FBI وی را یکی از عوامل عملیات سال 1996 که منجر به کشته شدن 19 نفر از نیروی نظامی آمریکایی شد، معرفی کرده است، به همراه نخست وزیر نوری المالکی روز دوشنبه به کاخ سفید آمد و در جلسه ای که اوباما پایان جنگ عراق را اعلام کرد حضور داشت...هادی فرهان الامیری، وزیر حمل و نقل دولت نوری المالکی است که به همراه وی به آمریکا رفته است تا در مورد آینده عراق و نفوذ ایران بحث کند. سخنگوی کاخ سفید هم از پذیرش و قبول اینکه الامیری در این جلسه حضور داشته، سر باز زد و تنها در مورد دولت عراق صحبت کرد. سفارت عراق هم هیچ توضیحی در مورد ماموریت الامیری در این سفر ارائه نداد. این شرم آور و در همان حال مسخره است که دولت آمریکا بر خلاف رای دادگاه استیناف فدرال در واشنگتن دی-سی در ژوییه 2010 (تیر ماه 1389) که تصریح می کند؛ دولت آمریكا با خارج نكردن سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی دچار خطا شده است، هنوز نام این سازمان را از لیست سازمانهای تروریستی حذف نکرده، از تروریست دست پروده خامنه ای پذیرایی می کند.

برای خامنه ای حفظ موقعیت در عراق و در نهایت تسلط کامل بر این کشور به مراتب از دستیابی به بمب اتمی مهمتر است. عراق حلقه واسط و نقطه کانونی برای توسعه هژمونی ولایت فقیه و توسعه بنیادگرایی اسلامی است. از همین مَنظَر تسلط ولایت فقیه در عراق برای جنبش آزادیخواهی خاورمیانه و شمال آفریقا بسیار خطرناکتر از دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی است. برای خامنه ای در شرایط کنونی دولت نوری المالکی به خاطر حفظ رژیم بشار اسد اهمیت دوچندان دارد و البته در استراتژی امنیتی خامنه ای نابودی مجاهدان شهر اشرف و همزمان حذف نیروهای سکولار در عراق، گام مهم و اساسی برای حفظ هژمونی در عراق و در منطقه است.

این سیاستی است که خامنه ای و عوامل او با جدیت پیگیری می کنند و باید به تاکید گفت که این مردم سوریه هستند که با خیزشهای خود این معادله را به هم می زنند و این جنبش و نیروهای دمکراتیک عراق هستند که با تلاشهای خود تعادل این معادله را به هم می زنند و سرانجام این زنان و مردان مقاوم کمپ اشرف هستند که با پایداری و مواضع اصولی خود که همراه با بیشترین انعطاف است، نقش مهم در به هم زدن این معادله ضد مردمی به عهده دارند. این موضوع از چشم ناظران و تحلیل گران جهانی پوشیده نیست .
روزنامه گاردین در شماره روز چهارشنبه 16 آذر 1390(7 دسامبر 2011) می نویسد:«با رفتن اسد از سوریه، حزب‌الله لبنان از کمکهای دمشق و تهران محروم خواهد ماند و رو به ضعف خواهد رفت. در نتیجه، قابلیتهای ایذایی خود را در مقابل اسراییل تا حدود زیادی از دست خواهد داد. با از دست رفتن تنها هم ‌پیمان جدی ایران، انزوای سیاسی تهران در منطقه تکمیل خواهد شد. عراق نیز در وضعیت بحرانی، تکیه گاه معتبری برای جمهوری اسلامی نخواهد بود...به‌دلیل آشکار شدن عمق اندک استراتژیکی ایران در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، و حتی دفاعی، جنگ فرسایشی کنونی علیه جمهوری اسلامی، باقی مانده قابلیتهای مقاومت ایران را هدف قرار داده است.»(رادیو فردا 24 آذر)

جمعبندی: سال میلادی 2011 با طوفانهای بنیان کَن آغاز شد. در تمامی این سال جهان شاهد جنبشها، قیامها، خیزشها و انقلابهای بزرگ بود. تا آن جا که به بهار عرب بر می گردد، در این کشاکشها و جدالها در کلی ترین شکل سه نیروی و یا سه جبهه بزرگ در ستیز و یا رقابت با هم نقش آفرینی کردند.
جبهه کشورهای بزرگ یا در تقابل با جنبشهای مردمی بودند و یا در همسویی برای مهار آن مداخله کردند.
جبهه نیروهای ارتجاعی که برای مصادره حرکت دمکراتیک مردم وارد صحنه شده اند. قلب و مغز این جبهه در تهران و در بیت خامنه ای قرار دارد و در لحظه کنونی محور خامنه ای، مالکی و بشار اسد نقش اصلی علیه تحول دمکراتیک در خاورمیانه به عهده دارد. انقلاب مردم سوریه به مساله کانونی این منطقه تبدیل شده و بنابرین برای جبهه بنیادگرایی اسلامی به رهبری سید علی خامنه ای حفظ بشار اسد مساله اساسی است.
جبهه نیروهای دمکراتیک و ترقیخواه که برای پیشرفت جامعه به سوی دمکراسی و عدالت به مبارزه سرنوشت ساز روی آورده اند.
برای همه آزادیخواهان، دمکراتها و عدالت طلبان جهان سالی که روزهای پایانی آن را شاهد هستیم، سال پیروزیهای بزرگ و البته سال بروز تهدیدهای جدیدی بود. آن دسته از روشنفکران به اصطلاح چپ که با برجسته کردن تهدیدها، مبلغ انفعال و بی عملی بودند در عمل، علیرغم لُغُز خوانیها و گُنده گوییهای خود، در جبهه دیکتاتورها و مرتجعان قرار داشتند.
ما آما با افتخار اعلام می کنیم که با آگاهی به همه فراز و نشیبهای تحولات سال 2011 میلادی، خود را جزیی از بهار عرب، جزیی از جنبش برآشفتگان و جزیی از جنبش اشغال وال استریت می دانیم و با آرزوی تحقق دمکراسی، برابری، آزادی و عدالت به استقبال سال آینده می رویم.

Robbery and armed conflict in the motorcycle track Borazjan

خرین نتايج بررسي پرونده هاي مادران در ايران

خرین نتايج بررسي پرونده هاي مادران در ايران

شنبه ٤ دي ماه ١٣٩٠ ژیلا مهدويان (مادر حسام ترمسي) و دخترش مریم نجفی براي اطلاع از نتيجه دادگاه بدوي، به شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب احضار شدند. قاضی پرونده، ژیلا مهدویان را به ٥ سال حبس تعزیری و دختر ایشان مریم نجفی را به ٢ سال حبس شامل تحمل یک سال و نیم حبس تعلیقی برای مدت ٥ سال و ٦ ماه حبس تعزیری محکوم کرد.

دادگاه آنها در ٩ آذر ١٣٩٠ با ریاست قاضی پیرعباسی برگزار شده بود. لازم به توضیح است این دو نفر در تاریخ هفده مهر ١٣٨٩ و در منزل دستگیر شده بودند.

خانم مهدویان با تحمل ٥٠ روز حبس با وثیقه ٢٠ میلیون تومانی آزاد و دختر وی نیز پس از ١٣ روز حبس با فیش حقوقی آزاد شده بود.

قاضي پرونده، ژيلا مهدويان را با هفت اتهام شامل: ارایه گزارش به شبکه های خارجی، شرکت در اغتشاشات، اقدام علیه امنیت ملی، شرکت در گروه مادران عزادار، قصد خروج غیرقانونی از کشور، ارایه گزارش علیه جمهوری اسلامی در دادگاه های آلمان و داشتن ماژیک سبز و قرمز به منظور شعار نویسی و خانم مریم نجفی را با دو اتهام شامل: اقدام علیه امنیت ملی و قصد خروج غیرقانونی از کشور محاكمه كرد.


هم چنين در همان روز، دادگاه رسيدگي به پرونده منصوره بهكيش، جهت بررسي دو اتهام " تبليغ عليه نظام" و " ايجاد اجتماع و تباني براي بر هم زدن امنيت ملي از طريق تشكيل گروه مادران عزادار" در شعبه ١٥ به رياست قاضي صلواتي برگزار شد.

لازم به ذكر است، كليه اتهامات وارده توسط نامبرده رد شد و وكيل ايشان قرار است تا روز شنبه 10 دی ماه لايحه حمايت را به دادگاه تحويل دهد.



در دادگاه منصوره بهكيش چه گذشت!
دادگاه نامبرده ساعت ١٠ صبح چهارم دی ماه ١٣٩٠ در شعبه ١٥ دادگاه انقلاب واقع در خیابان معلم تهران به ریاست قاضی صلواتی در حضور نماینده دادستان به نام نوری برگزار شد و تا ساعت ١٢ به طول انجامید. منصوره بهکیش به اتفاق وکیل اش در دادگاه حاضر شد.

برخورد قاضی و نماینده دادستان بسیار بد گزارش شده است. قاضی اتهام های وارده را به دلیل حضور ایشان در پارک لاله و دیدار و دلجویی از مادران داغدار و حضور در گورستانها و برنامه ریزی آموزشی و مستندسازی برای گروه مادران عزادار ذکر کرده است.

منصوره بهکیش اظهار داشت: " من هیچ یک از اتهام های وارده را نمیپذیرم زیرا مادران عزادار یک جریان خودجوش بوده است که پس از کشتار خیابانی انسان های بی دفاع که برای ساده ترین حقوق خود دست به اعتراض زده بودند، ایجاد شد." او پذیرفت که با مادران همدردی کرده است و این دلجویی را جزو حقوق شهروندی هر انسانی می داند که هیچ مقامی نمی تواند این حق را از او یا دیگری بگیرد یا فرد را به این دلیل مجرم قلمداد کند.

او همچنین گفت: " من درد کشیده ام زیرا شما شش تن از خانواده ام را کشته اید و درد انسان های دردمند را درد خود می دانم. شما به جای اینکه مرهمی بر زخم های ما خانواده ها بگذارید، هر روز داغ ما را تازه می کنید و پس از این همه

سال نه تنها هیچ پاسخی بر چرایی و چگونگی کشتارهای عزیزانمان نداده اید، به اشکال مختلف ما و تمامی خانواده ها را مورد اذیت و آزار قرار میدهید".
قاضی در پاسخ گفت: " مگر من آنها را کشته ام، برو یقه آنهایی را بگیر که خواهر و برادرانت را کشته اند. این پرونده ربطی به خانواده تو ندارد".