۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه
داستان دستبوسی جنتی!
متأسفانه چند هفتهای است عکسی در اینترنت میچرخد و عدهای با انتشار آن مدعی شدهاند که جنتی در حال بوسیدن دست فرح پهلوی است! کار به همین جا ختم نشد و متأسفانه این عکس در چندین سایت اینترنتی هم جای ویژهای برای انتشار یافت. ابتدا آن را جدی نگرفتم اما از آنجایی که بیم آن میرود که این موضوع گسترش بیشتری یافته و رژیم از چنین اشتباهاتی سوءاستفاده کند لازم میبینم که در مورد آن توضیح دهم.
***
در این که جنتی یکی از جنایتکاران نظام جهل و جنایت جمهوری اسلامی است شکی نیست؛
در این که او از فردای انقلاب به عنوان حاکم شرع، عضو شورای نگهبان، مجلس خبرگان رهبری و قانون اساسی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، ریاست ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، ریاست سازمان تبلیغات اسلامی، امامت جمعه قم و تهران، نمایندگی خامنهای در شبه جزیره بالکان در دوران جنگ بوسنی و ... مسئولیت بزرگی در ارتکاب جنایت علیه بشریت دارد تردیدی نیست؛
در این که وی در هشت ماه گذشته به عنوان یکی از رهبران کودتاچی مرتکب جنایات بیشماری علیه مردم ایران شده شبههای نیست؛
در هشیاری مردم تهران وقتی به درستی شعار میدادند: «جنتی لعنتی، تو دشمن ملتی» هم حرفی نیست؛
در این که چنانچه عمر جنتی کفاف دهد در دادگاهی عادلانه لازم است جوابگوی اعمالش شود هم مناقشهای نیست؛
در این که یکی از وظایف مبرم ما روشنگری در مورد حال و گذشتهی جنایتکاران است هم بحثی نیست؛
اما بایستی توجه داشت این مهم نبایستی با داستانسرایی و یا تولید اخبار جعلی و یا انتشار آن همراه باشد.
چنین شیوهای قبل از آن که آسیبی به جنایتکاران برساند و یا کمکی به افشای چهره ی واقعی آنها بکند وجهه، منش، شخصیت و مقبولیت ما را خدشه دار میکند.
http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=8613&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=45af11883e
http://sarbaze-vatan.blogspot.com/2010/02/blog-post_7748.html
دوستانی که مبادرت به انتشار چنین عکسها و اخباری میکنند به بدیهیات هم توجه نمیکنند که جنتی در دوران پیش از انقلاب از پیروان و مبلغان خمینی بود و اطلاعیههای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را امضاء میکرد.
خانوادهی جنتی نسبتی با رژیم شاه نداشت که جنتی به دستبوس فرح پهلوی برد. منزل آنها در قم در دورهای محل رفت و آمد مخالفان رژیم بود. پسر بزرگ او علی از مخالفان نظام شاهنشاهی بود که پس از انقلاب هم پستهای مختلفی را از استانداری تا سفارت و معاونت سیاسی وزارت کشور عهدهدار شد.
پسر دوم او محمد حسین قبل از سال ۵۰ به مبارزه با رژیم روی آورد و دستگیر شد وعاقبت در سال ۵۴ به زندان ابد محکوم شد. (۱)
میتوان در ثابت قدمی و استواری شیخ احمد جنتی در مبارزه با رژیم شاه تشکیک به عمل آورد اما واقعیت را نبایستی به خاطر بهرهبرداری سیاسی زودگذر وارونه جلوه داد. به جا و ضروری است که مخالفت از موضع ارتجاعی و عقب مانده احمد جنتی و دستگاه روحانیت با شاه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد اما نه آن که به تحریف تاریخ دست زد و اخبار نادرست و غیرواقعی نشر داد.
واقعیت این است که جنتی مثل خیلی از آخوندهای دیگر به خاطر حماقت و کوته نظری ساواک بارها بازداشت شد و مزه زندان را هم هرچند کوتاه مدت چشید.
درست است که وقتی بازداشت میشد مثل خیلی از آخوندهای دیگر به عجز و لابه میافتاد و یک نمونهاش را محسن مخملباف اخیراً شهادت داده است. اما این گونه نبود که در مراسم عمومی به دستبوسی فرح پلهوی برود.
او در دوران شاه سه سال به حالت تبعید در اسدآباد همدان به سر برد. نکته قابل توجه این که عکس انتشار یافته مربوط به سالهایی است که جنتی به خاطر مخالفت با رژیم شاه در تبعید به سر میبرد!
متأسفانه چند سال پیش پس از آن که احمدی نژاد رئیس جمهور شد عکسی از یک گروگان آمریکایی در اینترنت پخش شد و ناشران مدعی شدند فرد کنار دست او احمدی نژاد است! در حالی که فرد مذکور تقی محمدی کاردار سابق ایران در کابل بود که در سال ۶۴ در زندان اوین فوت کرد. (۲)
از قیافهی شخصی که احمدینژاد معرفی میشد که بگذریم مدعیان به بدیهی ترین مورد که قد احمدی نژاد بود توجهی نمیکردند و کسی از خود نمیپرسید چرا یک باره قد احمدی نژاد آب رفته است.
موضوع آنقدر بالا گرفت که گروگانهای آمریکایی هم در مورد آن به اظهار نظر پرداختند. اما از آنجایی که عمر دروغ کوتاه است، این تبلیغ نادرست به سود احمدینژاد تمام شد و با بطلان آن، حضور احمدینژاد در پروژهی گروگانگیری هم زیر سؤال رفت.
هنوز یادمان نرفته است که قالب کردن عکس قمه زنی یک دختر عرب در نبطیه لبنان به جای عکس یک دختر مجروح تهرانی در جریان سرکوب زنان میهنمان در عاشورای ۸۸ تهران! چه امدادی به رژیم رساند و خبرگزاریها و بلندگوهای کودتاچیان با توسل به آن چه روضهها که برای نفی کشتار و ضرب و شتم مردم توسط نیروهایشان نخواندند. کار را به آنجا رساندند که تلویزیون فرانسه برای انتشار این عکس عذرخواهی کرد. اما سایتها و منابع ایرانی که آن را به خارجیها قالب کرده بودند به روی مبارکشان هم نیاوردند تا یک بار دیگر تفاوت ما با غربیها که صبح تا شب در مذمتشان سخن میگویم مشخص شود.
در هر صورت از نظر من انتشار این گونه اخبار و عکسها جدای آن که جفای به حقیقت است به نفع جنایتکاران نیز تمام میشود.
برای یک نیروی آگاه و با وجدان ضروری است که از روی آوردن به چنین شیوههایی خودداری کند و با پی بردن به اشتباه خود از مردم پوزش بخواهد.
ایرج مصداقی
۱۲ اسفند ۱۳۸۸
پانویس:
۱- محمد حسین جنتی از مسئولان مجاهدین در اصفهان بود که در سال ۶۱ در درگیری با نیروهای رژیم به شهادت رسید. فاطمه سروری همسر وی توانست از مهلکه گریخته و به خارج از کشور عزیمت کند. وی در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسید. احمد جنتی به مناسبت کشته شدن فرزند خود جشن شادی به پا کرده و به میمنت آن ۴۰ روز روزه گرفته بود. فرزند فاطمه و حسین جنتی به دست پدربزرگش احمد جنتی سپرده شد. وی در ۱۷ سالگی در هیئت یک بسیجی در یکی از مأموریتهای ستاد امر به معروف و نهی از منکر در اثر سانحه تصادف کشته شد. ( به خاطرات عزت شاهی رجوع شود)
۲- در این باره میتوانید به مقاله من که در همان تاریخ نوشته شد مراجعه کنید.
http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=29
رهبر کومله: آمریکا با رژیم ایران چه میخواهد بکند؟
آقای مهتدی، که سال گذشته در وزارت امور خارجه و دیگر آژانس[!!؟]های دولتی با مقامات آمریکایی ملاقات کرده است، میگوید هنگامی که او عملیات حزبش در داخل ایران را تشریح میکند و التماس حمایت علنی دارد، تنها چیزی که دریافت میکند تکان تأییدآمیز سر است. او میگوید: «در مورد اپوزیسیون ایرانی، یا اپوزیسیون کرد در ایران، هیچ استراتژی روشنی وجود ندارد. آنها قدری همدردی با ما نشان میدهند. آنها شروع به گفتن علنی چیزهایی در باره گروههای قومی و زنان کرده اند، اما هیچ استراتژی رسمی وجود ندارد. ما هنوز نمیدانیم ایالات متحده میخواهد با این رژیم چه کار کند؟»
تارنگاشت عدالت
منبع: نیویورک سان، ۱٨ مه ۲۰۰٧
گزارشگر: الی لیک
برگردان: ع. سهند
۵ فروردین ۱۳۸۹
رهبر اپوزیسیون کرد ایرانی خواهان استراتژی روشن ایالات متحده است
زرگوئز، عراق- رهبر اپوزیسیون کرد ایرانی از پایگاه کوهستانی خود در ۱۰۰ کیلومتری مرز ایران میگوید: «آمریکاییها او را گیج کرده اند.» عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومله کردستان ایران، رُک و راست پرسید: «سیاست آمریکا در قبال ایران چیست؟»
آقای مهتدی، که سال گذشته در وزارت امور خارجه و دیگر آژانس[!!؟]های دولتی با مقامات آمریکایی ملاقات کرده است، میگوید هنگامی که او عملیات حزبش در داخل ایران را تشریح میکند و التماس حمایت علنی دارد، تنها چیزی که دریافت میکند تکان تأییدآمیز سر است. او میگوید: «در مورد اپوزیسیون ایرانی، یا اپوزیسیون کرد در ایران، هیچ استراتژی روشنی وجود ندارد. آنها قدری همدردی با ما نشان میدهند. آنها شروع به گفتن علنی چیزهایی در باره گروههای قومی و زنان کرده اند، اما هیچ استراتژی رسمی وجود ندارد. ما هنوز نمیدانیم ایالات متحده میخواهد با این رژیم چه کار کند؟»
پرسشهای آقای مهتدی، که حزب کومله وی یکی از چهار حزب کردی است که در حال حاضر در ایران سازماندهی میکنند، احتمالاً سخنگویان دولت بوش- و منتقدین آن- را متعجب خواهد کرد. خود پرزیدنت در سال ۲۰۰۶ اعلام کرد دهها میلیون دلار را برای کمک به گروههای اوپزیسیون ایرانی اختصاص داده است و دفتر ویژهای را در دوبی برای تعقیب فعالیتهای رژیم ایران باز کرده است. در عین حال، سیمون هرش در نیویورک تایمز پیرامون ارتباط آمریکاییها با برخی گروههای قومی ایران گزارش داده است. در ماه مارس، شبکه ABC گزارشی داشت پیرامون ارتباطات آمریکا با شورشیان بلوچ در ایران که مسؤول انفجار اتوبوس حامل اعضای سپاه انقلاب اسلامی قلمداد میشوند.
آقای مهتدی میگوید گروه او، شامل ٨۰۰ عضو مسلح و یک شاخه مسالمتجو که عمدتاً بر سازمان حزب و تبلیغات تمرکز دارد، انتظار ندارد که آمریکا به ایران حمله کند یا حتا [به کومله] کمک نظامی کند- آن طور که احزاب اپوزیسیون عراقی در دهه ۱٩٩۰ کردند. او میگوید: «ما انتظار حمله نداریم. ما میگوییم کمک به احزاب ایرانی که برای دمکراسی و تغییر رژیم میجنگند برای ما و برای آمریکاییها خوب است.»
به نظر میرسد رییسجمهور حداقل در حرف موافق باشد. او از سال ۲۰۰۳ قول داده است مادام که ایرانیها برای حقوق سیاسی خود به پا خیزند، آمریکا در کنار آنها خواهد ایستاد. اما این پشتییانی لفظی با پروندهای از مذاکرات خصوصی و عمومی با نمایندگان رژیم ایران، به ویژه در ارتباط با عراق، همراه بوده است. این هفته، ایرانیان بر سر روزهای مشخص ملاقات با همتایان آمریکایی خود برای بررسی امنیت عراق، موافقت کردند. ماه گذشته، ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای ائتلاف در عراق، نیروهای قدس ایران را به هدایت عملیات ربایش و قتل پنج سرباز آمریکایی در نزدیکی شهر مقدس کربلا، متهم کرد.
کمک خواستن آقای مهتدی از آمریکا، از اصلاحطلبان ایرانی و گروههای دانشجویی در تهران که از یک همهپرسی قانونی- با هدف محو قدرت بدون کنترلی که رهبر و شورای نگهبان در قم بر دادگاهها، نیروهای نظامی و قوه مقننه کشور اعمال میکنند- حمایت کرده اند، فاصله میگیرد. همانطور که «نیویورک سان» قبل از اولین سفر اکبر گنچی به آمریکا گزارش داد، [این] نویسنده ناراضی به طور مشخص خواست که آمریکا هیچ از او حمایت نکند، زیرا هر کمک آمریکا به مرگ رفقای او منجر خواهد شد. آقای گنجی هنوز به ایران بازنگشته است.
اما، حمایتی که آقای مهتدی از آمریکا میخواهد مشروط است. مثلاً، او نمیخواهد به عنوان چماقی برای آزار رژیم مورد استفاده قرار گیرد. او میگوید: «بهتر است که حمایت علناً اعلام شود. این از نظر کمک به مردم ایران، یک استراتژی قابل توجیه است. ایرانیان سزاوار یک رژیم بهتری هستند. ایرانیان سزاوار یک دولت دمکراتیک هستند.»
در داخل یک پایگاه در حاشیه کوههای قرهداغ، عملیات حزب کومله محقر به نظر میرسد. چند تریلر، آب لولهکشی، فضایی برای آموزش نظامی، و حتا یک محل بازی برای کودکان وجود دارد که نردهای دور آن را احاطه کرده است. آقای مهتدی میگوید، پول مخارج زندگی از دولت منطقه کردستان میآید، که از گروه و از حزب دمکرات کردستان ایران خواسته است، از دست زدن به عملیات نظامی در داخل ایران اجتناب نمایند. آقای مهتدی میگوید او به خواست میزبانان خود احترام میگذارد و تلاشهای گروه خود را بر ایجاد هستۀ سیاسی در داخل مناطق کردستان، که او تخمین میزند ۱۰ میلیون کرد ایرانی در آنجا زندگی میکنند، متمرکز کرده است.
آقای مهتدی میگوید عملیات گروه در ایران، همچنین یک ایستگاه تلویزیون ماهوارهای واقع در سوئد، از طریق کمکهای مالی خصوصی از داخل ایران و از کردهای ساکن اروپا و آمریکا تأمین میشود. او میگوید بخشی از استراتژی کردی در ایران این است که با دیگر گروههای قومی، مانند اعراب اهواز، بلوچها، و آذریها ائتلافهایی تشکیل شود.*
در این مورد، آقای مهتدی هوادار تجزیهطلبی کردها نیست، موضوع حساسی که بسیاری را در اپوزیسیون ایرانی از ایجاد روابط نزدیک با کردها باز داشته است. او میگوید: «ما به بسیج مردم از طریق اعتراضات گسترده اعتقاد داریم. موقعی که زمان برای مبارزه مسلحانه مناسب باشد، به شرطی که بخشی از یک مبارزه سیاسی باشد، ما آن را در نظر خواهیم گرفت.»
حزب کومله وابسته به انترناسیونال سوسیالیستی Socialist International بوده است. اما آقای مهتدی میگوید چپ اروپایی به ویژه برای هدف او کار کمی کرده است. او میگوید: «از طرف رفقای اروپایی ما هرگز یک استراتژی روشن در باره اپوزیسیون ایرانی یا اپوزیسیون کرد وجود نداشته است.»
آقای مهتدی در آخر مصاحبه با «سان» [که یکی از نشریات نئوکانهای آمریکا است. مترجم] میگوید او اکنون فکر میکند با خدایان انتقام از سوسیالیسم- نومحافظهکاران واشنگتن- برخی چیزهای مشترک دارد. او میگوید «ما با نئوکانها برخی چیزهای مشترک داریم. ما هر دو به دمکراتیزه کردن کل خاورمیانه اعتقاد داریم.»
http://www.nysun.com/foreign/kurdish-iranian-opposition-leader-seeks-clear/54773/
* حدود چهار سال پیش در خرداد ۱۳٨۵ (ژوئن ۲۰۰۶) آقای مهتدی در کنگره ایالات متحده آمریکا در نشستی که از طرف گروه «حقوق بشر کنگره» آمریکا، به ریاست فرانک ولف (جمهوریخواه) و تام لانتوس (دمکرات)، و «دیدهبان حقوق بشر کردستان» برگزار شد، در کنار دیگر اعضای به اصطلاح «کنگره ملیتهای ایرانی برای یک ایران فدرال» شرکت کرد و برای پیشبرد این ایده خواهان کمک آمریکا شد. برای اطلاع بیشتر به مطلب «اقلیتهای قومی ایران برای سرنگون کردن رژیم ایران به دنبال کمک ایالات متحده هستند» در نشانی زیر نگاه کنید. ترجمه فارسی این مطلب نیز در اختیار خوانندگان گرامی قرار خواهد گرفت:
http://www.niacouncil.org/index.php?Itemid=2&id=400&option=com_content&task=view
***
برای شنیدن سخنان آقای محمد امیدوار و مقایسه آن با دیدگاه آقای مصری نماینده حزب کومله به نشانی زیر مراجعه نمایید:
http://www.anjomanesokhan-iran.com/?q=node/193
******************
۷ فروردین ۱۳۸۹
گزارش دیگری از سفر رهبر کومله به واشنگتن!
کنسرسیومی از رهبران سیاسی اپوزیسیون قومی از ایران خواستار حمایت فعال ایالات متحده علیه دولت ایران شد. دکتر رؤیا طلوعی، یک سخنگوی اپوزیسیون بنیانگذار «سازمان حقوق بشر زنان کردستان ایران» گفت: «جهان بینالمللی باید به ما کمک کند رژیم را از طریقی مسالمتآمیز سرنگون کنیم.» هر شرکت کننده پیرامون تعدی به حقوق بشر در جمهوری اسلامی گزارش داد و برای تغییر رژیم و فدرال کردن ایران ابراز حمایت کرد، گرچه آنها پشت دعوت به یک انقلاب خشونتبار باقی ماندند.
تارنگاشت عدالت
منبع: شورای ملی آمریکایی ایرانی، ۶ ژوئن ۲۰۰۶
نویسندگان: شروین بلوریان و بیلی دُوم
برگردان: ع. سهند
اقلیتهای قومی ایران برای سرنگون کردن رژیم ایران به دنبال کمک ایالات متحده هستند
واشنگتن، دی.سی- امروز در واشنگتن، کنسرسیومی از رهبران سیاسی اپوزیسیون قومی از ایران خواستار حمایت فعال ایالات متحده علیه دولت ایران شد. دکتر رؤیا طلوعی، یک سخنگوی اپوزیسیون بنیانگذار «سازمان حقوق بشر زنان کردستان ایران» گفت: «جهان بینالمللی باید به ما کمک کند رژیم را از طریقی مسالمتآمیز سرنگون کنیم.» هر شرکت کننده پیرامون تعدی به حقوق بشر در جمهوری اسلامی گزارش داد و برای تغییر رژیم و فدرال کردن ایران ابراز حمایت کرد، گرچه آنها پشت دعوت به یک انقلاب خشونتبار باقی ماندند. هیأت که از سخنگویان برای گروههای تبعیدی کرد، آذری و عرب تشکیل میشد، خطاب به پرسنل کنگره، جملگی خواهان حمایت خارجی و داخلی برای پایان دادن به چیزی شدند که یکی از اعضای هیأت آن را به عنوان ٨۰ سال «نسلکشی سیستماتیک فرهنگی» اکثریت فارس ایران توصیف کرد.
مصطفی حجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، اظهار کرد که مردم ایران اکنون گروگان رژیم کنونی هستند. حجری گفت که رژیم ایران حقوق مدنی ابتدایی کردها را نادیده میگیرد.
آقای عبدالله مهتدی، رهبر حزب کومله کردستان ایران توضیح داد کردها اولین کسانی بودند که بعد از انقلاب در سال ۱٩٧٩ در مقابل رژیم ایستادند، و نتیجتاً بیعدالتیهای زیادی از دست خمینی متحمل شدند. مهتدی مطرح کرد که «هیچ اپوزیسیون منسجمی در مقابل رژیم وجود ندارد»، و نظر خود برای یک ائتلاف متحد از اقلیت[های قومی] اپوزیسیون را پیشنهاد کرد.
دیگران بیشتر بر شکایات خود تمرکز کردند. دکتر علیرضا ناظمی افشار، رییس «کمیسیون دیپلماتیک آذربایجان جنوبی» دولت ایران را به منع [استفاده از] نامهای آذری و زبان آذی متهم کرد.
دکتر مرتضی اسفندیاری از حزب دمکرات کردستان ایران با طرح اینکه تغییر رژیم در ایران ضروری است، پیام هیأت را جمعبندی کرد.
حمایت مردمی از فدرالیسم؟
به گفته سخنرانان، افکار عمومی در ایالات متحده و ایران در سمت آنهاست. آنها اظهار داشتند که اکثریت ایرانیان از برداشت آنها از فدرالیسم حمایت میکنند. اما، در سخنرانیها، به غیر از وجود تظاهرات در مناطق معینی از اقلیتهای ایرانی، هیچ مدرکی در حمایت از این ادعا ارایه نشد.
دکتر کریم عبدیان از «سازمان حقوق بشر اهواز» گفت: «همه ما بدون قدرت هستیم.» عبدیان از رهبران اپوزیسیون فارس ایران دعوت کرد برای یافتن بستر مشترک با گروه او وارد گفتوگو شوند.
در پاسخ به پرسش پیرامون گستردگی گروههای شورشی مسلح در ایران و ادعاها پیرامون حمایت ایالات متحده از آنها، اعضای هیأت خود را از گروههای پیکارگر تجزیهطلب در ایران جدا کردند و تصور دریافت کمک مالی از دولت ایالات متحده برای فعالیتهای سیاسی خود را رد کردند.
هر یک از شرکت کنندگان حمایت خود را از تغییر مسالمتآمیز دمکراتیک در ایران، به عنوان شیوه عمل ترجیحی اعلام کرد. به گفته طلوعی، یک جنبش دمکراتیک مردمی در دسترس است. وی همچنین تأیید کرد که ایران نیرومندترین جنبش رفرم روشنفکرانه را در منطقه پرورش داده است.
مهتدی با گفتن اینکه: «بهترین راه تغییر دولت ایران از داخل است»، این نکته را تأیید کرد.
اهداف اپوزیسیون
این نشست، که به ابتکار «دیدهبان حقوق بشر کردستان»، و رؤسای گروه پارلمانی «حقوق بشر کنگره»-فرانک ولف (جمهوریخواه از ایالت ویرجینیا) و تام لانتوس (دمکرات از ایالات کالیفرنیا) تشکیل شد- یکی از تلاشهای «کنگره ملیتهای ایرانی برای ایران فدرال» در کنگره بود. به گفته کارکنان «دیدهبان حقوق بشر کردستان» چند دیدار غیرعلنی هیأت «کنگره ملیتهای ایرانی برای ایران فدرال» با مقامات کنگره نیز برنامهریزی شده است.
با غبطه برای چیزی که اعضای هیأت حمایت «معنوی» از طرف ایالات متحده و «فشار» از هر گوشه نامیدند، هیچ سیاست مشخصی در صحبتها مطرح نشد.
از طرف دیگر، به گفته عبدیان، گروه چند تقاضا را فرمولبندی کرده است:
۱- تدوین قطعنامه کنگره ایالات متحده در محکومیت بدرفتاری با گروههای اقلیت در درون ایران؛
۲- یک نشست تحقیق و تفحص «کمیته روابط بینالملل مجلس نمایندگان» برای بحث پیرامون پیگرد زنان و اقلیتها؛ و
۳- تقاضای رسمی از کوفی عنان برای تحقیق پیرامون تجاوزات در مناطق مشخصی در ایران که اقیتها در آن غالب اند.
تام لانتوس، نماینده ارشد حزب دمکرات در «کمیته روابط بینالملل مجلس نمایندگان»، یک منتقد صریح رژیم و از پیشنهادکنندگان لایحه HR 282 است. به نظر تحلیلگران مسایل ایران، این قانون که در ماه مارس با اکثریت قاطع ۳٩٧ رأی موافق در مقابل ۲۱ رأی مخالف به تصویب رسید، تحریمهای سختتری به ایران تحمیل و تغییر رژیم را سیاست رسمی ایالات متحده میکند.
برای اطلاع بیشتر پیرامون «گروه پارلمانی حقوق بشر کنگره» به سایت CHRC در نشانی زیر:
http://www.tlhrc.house.gov/PRArticle.aspx?NewsID=20
و برای اطلاع بیشتر در باره «کنگره ملیتهای ایرانی برای ایران فدرال» به نشانی زیر مراجعه نمایید:
http://www.iranfederal.org/
http://www.niacouncil.org/index.php?Itemid=2&id=400&option=com_content&task=view
***
* در ارتباط با موضوع این مقاله نگاه کنید به:
«عزبهای اوجالان»
http://www.edalat.org/sys/content/view/4325/
«رهبر کومله: آمریکا با رژیم ایران چه میخواهد بکند؟»
http://www.edalat.org/sys/content/view/4374/
عباس عبدی به تفریط روی آورده، نه اعتدال«
گفتوگو با دکتر محمود دلخواسته – بخش نخست
«
تقدیم به ندا آقا سلطان زن جوانی که تنها سه روز از من زودتر به دنیا آمده بود و امروز در سینه سرد خاک آرمیده
اشاره: گفتوگوی حاضر به بررسی آرای اخیر عباس عبدی میپردازد. عبدی روزنامهنگار، تحلیلگر مسائل سیاسی و یک فعال سیاسی پر سابقه است. زمانی که من در دانشکده علوم اجتماعی محصل بودم ایشان به تدریس میپرداختند. من سالها مقالات عبدی را دنبال کردم، نقد صحبتهای عباس عبدی جنگ حیدری نعمتی نیست. نقد یک اندیشه است که عبدی امروز آن را نمایندگی میکند. این نقد را بدون نام بردن از عبدی هم میشد طرح کرد اما از جایی که عبدی در عالم سیاست مرجعیت دارد باید مستدل نوشتههای وی را نقد کرد. این نقد نه تنها نقد حرفهای عبدی بلکه نقد یک دیسکورس و نگاه به سیاست است.
گفتوگوی حاضر متمرکز بر مصاحبه عبدی با دویچه وله و مقاله کوتاه او با نام «اصلیترین ویژگی رادیکالیسم سیاسی» است که در وب سایت شخصی او منتشر شده است.
دویچه وله با این مقدمه مصاحبه را منتشر کرده: عباس عبدی تحلیلگر سیاسی و مشاور مهدی کروبی در انتخابات دهمین دور ریاست جمهوری، مدتهاست که در نوشتهها و مقالاتش دیدی انتقادی نسبت به راهبردهای جنبش سبز دارد. او یکی از اولین مخالفان اعتراضات خیابانی از نوع کنونیاش در جنبش سبز بود.
▪ ▪ ▪
در مقالهی «اصلیترین ویژگی رادیکالیسم سیاسی»، عبدی سعی دارد خوانندگان را متقاعد کند که رادیکالیسم سیاسی در شرایط کنونی به لحاظ ارزشی مطلوب تلقی نمیشود و بار منفی دارد. این از لطایف روزگار است که عبدی که خود از رهبران دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا بوده و همیشه از این عمل دفاع کرده. حالا در زمانی که یک جنبش اصیل و ضد استبدادی به راه افتاده تبدیل به یک چهره میانه رو میشود و در مذمت رادیکالیسم مینویسد. اولاً به نظر من خواستهای مطرح شده در جنبش سبز که محدود به مطالبهی حقوق انسانی شهروندان است در تعریف عمل رادیکال نمیگنجد. ثانیاً این میانه روی متضمن نادیده گرفتن حقوق شهروندان است. یعنی ما نباید خواستار اجرای عدالت در مورد قاتلان اشکانها و سهرابها باشیم؟ اگر ممکن است اولاً درمورد رادیکالیسم توضیح بدهید و بگویید چرا عباس عبدی در نفی رادیکالیسم مینویسد؟
اولاً ایشان باید توضیح دهند که وقتی جنبش سبز در طلب حقوق انسانی خود است که به حرکت در آمده، چگونه میتواند رادیکال باشد؟ مگر میشود طلب به رسمیت شناختن و قانونیت بخشیدن به حقوق انسانی خود و استقرار ولایت جمهور مردم، در برابر ولایت مطلقه فقیه، در خواستی رادیکال باشد؟ مگر مبارزه برای استقرار نظامی که شهروندان از حقوق دموکراتیک برخوردار باشند. هدفی معتدل نیست؟ مگر نظامهایی که این حقوق به گونه ای نسبی در آن استقرار یافته نظامهایی رادیکال هستند؟ متأسفانه، همانطوری که قبلاً بارها گفتهام، ما مدتهاست در جهانی که جورج اورول در مزرعه حیوانات ترسیم کرده بود، زندگی میکنیم، که واژهها در آن به سرقت رفته مصادره شده و حتی معنایی عکس خود را یافتهاند. البته این اصل مسأله ی جدیدی هم نیست. مثلاً در جریان جنبش عظیم دانشجویان و کارگران فرانسه در سال ۱۹۶۳ میبینیم که که روزنامهها و رادیو و تلویزیونهای تحت کنترل قدرت های سیاسی و مالی، فعالان جنبش را به رادیکال بودن متهم میکنند و محکوم که چرا به خیابانها ریختهاند و کارخانهها را اشغال کردهاند. ولی وقتی مطالبات معترضان را مطالعه میکنیم میبینیم که هیچ نمیخواستند جز برخورداری از زندگی انسانی که دیگر همیشه هشتشان گروی نهشان نباشد و نان سواره و آنها پیاده.
بنا براین، به نظر میرسد که متأسفانه ایشان مانند بسیاری دیگر به مغلطه دست زدهاند. منظورم از مغلطه اینست که اگر نظر ایشان را که جنبش را رادیکال میدانند را در کانتکست مبارزه بر علیه رژیم قرار دهیم، آنگاه لزوماً یا باید هم رژیم و هم جنبش بر علیه رژیم را رادیکال بدانیم و یا هدفهای جنبش را رادیکال ولی سیاستها و ایدئولوژی ای که رژیم بر آن شکل گرفته معتدل ارزیابی کنیم.
فرض اول امکان وجود ندارد، یعنی نمیشود که هم رژیمی که حقوق مردم را نقض کرده رادیکال بدانیم و هم مردمی که سعی میکنند حقوق خود را به گونه ای مسالمت آمیز پس بگیرند. فرض دوم و معتدل دانستن ولایت مطلقه فقیه هم تنها میتواند شوخی تلخی باشد. بنابراین تنها فرض ممکن همان است که جنبش را به دلیل این که با روش های غیر خشن در پی دست یافتن به حقوق انسانی خودش است جنبشی معتدل بدانیم و رژیمی که غاصب این حقوق است را رادیکال و افراطی.
البته نباید فراموش کنیم که این جنبش هم بر ضد افراط و رادیکالیسم رژیم است که به راه افتاده و هم بر ضد تفریط گرایانی است که مردم را به طرق مختلف به سکوت و سازش و پذیرفتن نفی حقوق خود میخوانند. برای مثال پیشنهاد آقای عبدی که مردم توپ را به داخل رژیم بیاندازند و به این انتظار باشند که رژیم سر عقل بیاید و عقلانی عمل کند، نمونه ی تفریط گرایی است زیرا که در عمل هیچ معنی ندارد جز اینکه مردم به خانه های خود برگردند. البته در این حال اصلا مردم توپی نخواهند داشت که به داخل زمین رژیم بیاندازند. این نوع پیشنهاد دادن و اینگونه مبهم سخن گفتن، نیت هر چه باشد، در عمل سعی در فریب مردم دارد.
در مورد این سخن گفتید که خود آقای عبدی از فعالان اصلی در حرکت رادیکال اشغال سفارت آمریکا بودهاند و حال سخن از «اعتدال» میزنند. در این مورد باید بگویم، که آقای عبدی «معتدل» امروز هنوز از این حرکت رادیکال دفاع میکنند و میگویند که شرایط آن زمان ایجاب میکرد و این نشانه از زنده بودن عنصر اقتدارگرایی و رادیکالیسم (اگر هر دو را از یک عنصر بدانیم) در ایشان است. متأسفانه عدم وجود فرهنگ آزادی و در نتیجه عدم وجود فرهنگ خو- نقدی در میان اکثریت مطلق فعالان سیاسی یکی از اصلیترین آفات کار سیاسی در ایران است.
چند روز پیش در برنامهای مستند در بی بی سی راجع به اینکه چرا مردم انگلیس به سیاستمداران بیاعتمادند را میدیدم، یکی از دلایلی که برای این بی اعتمادی مطرح شد این بود، که مثلاً تونی بلر هنوز که هنوز است هیچگونه انتقادی به خود را در مورد حمله به عراق نمیپذیرد. البته یکی از عوارض خود را به نقد نکشیدن این است که سبب میشود که آقای عبدی اصلاً در این مورد اندیشه نکنند که اشغال سفارت آمریکا، در واقع، کودتایی بود که در انقلاب انجام شد، که در اثر آن هم ولایت فقیه به قانون اساسی حقنه شد، هم محاصره اقتصادی وطن شروع شد، هم عراق توانست به ایران حمله کند، هم استبداد پایههای خود را در وطن دوباره مستحکم کند، هم نسلی بروی میدانهای مین و یا با از دست دادن فرصت رشد از بین برود و هم در نتیجه سازش پنهانی آقای خمینی با حزب جمهوری خواه به انتخاب ریگان و نتایج فاجعه باری در سطح جهان منجر شود. در این کانتکست است که حرکتی را که آقای عبدی در آن دست داشتند را باید حرکتی رادیکال و اقتدارگرا دانست. بنا براین نمیشود گفت که آقای عبدی رادیکال و افراطی دیروز حال روی به اعتدال آوردهاند و این از آنجاست که بیشتر پایههای اندیشه ایشان اکنون بیشتر بر تفریط بنا شده تا اعتدال، مانند پاندول ساعت که از افراط به تفریط روی آورده.
خلاصه اینکه بحث اصلی من همیشه این بوده است که ماهیت جنبش انقلابی سبز و هدفهای آن عین اعتدال است و از موضع اعتدال است که به مبارزه با افراطی گریهای رژیم و اندیشه هایی تفریط گر که در عمل مردم را با طرح انداختن توپ به داخل زمین رژیمی مافیاهای مالی- نظامی، به تسلیم میخوانند. البته اینجا من نمیخواهم وارد این بحث شوم که ایشان تعاریفی از رادیکالیسم ارائه دادهاند که بعضی از آنها درست است و هم اینکه هیچ ربطی به ماهیت جنبش سبز ندارد. ایشان در مورد اقتدارگرایی است که سخن گفته اند. اکر هموطنان نوشته ایشان در مورد رادیکالیسم را دوباره مرور کنند، آنگاه دقیقاً متوجه خواهند شد که ایشان در تعریف خود چند فرض حق و ناحق را بهم ترکیب کرده و بعد برای جمع حقها و ناحقهای خود میکوشد که ضمیر فاعلی پیدا کند و با این ضمیر فاعلی تعریف خود را از اقتدارگرایی رادیکالیسم کامل بسازد. ایجاد تغییرات بنیادی از طریق روش های مدنی، هیچ ربطی به رادیکالیسم و اقتدارگرایی ندارد. چسباندن این تعریف با مفروضات قبلی کاملاً غلط است. ایجاد تغییرات اساسی به هیچ رو به این معنا نیست که یک کنشگر سیاسی و رادیکال آنچه را دیده و ملاحظه کرده است، مبنای انحصار حقیقت، مصادره حقیقت و یا مبنای حذف دیگران قرار دهد. آراء و مشاهدات کنشگر سیاسی و رادیکال میتواند در بیان حق و انکشاف حق بر این سیاق باشد که انکشاف حقیقت از راه بحث آزاد ممکن میشود.
یکی از سفسطههایی که عبدی مدام تکرار میکند وجود ذهنهای استبداد زده است. عبدی میگوید: «فضای استبدادی حاکم بر ایران بازتولید شده و به گونهای شده که داخل معترضان هم نفوذ کرده» این حرفها بسیار ارینتالیستی است، یعنی چون کارل مارکس یا فلان مستشرق غربی گفته خاورمیانهایها استبداد زدهاند ما حق داریم مدام این نسبت های تحقیر آمیز را به هموطنانمان بدهیم. ما اگر استبداد زده بودیم که انقلاب مشروطه نمیکردیم. با استعمار روسیه و انگلیس سر شاخ نمیشدیم. به نظرم عبدی باید کمی تاریخ معاصر را مطالعه کند و ببیند دلیران تنگستان چگونه با استعمار انگلیس مبارزه کردند، مردم تبریز در برابر استبداد چگونه ایستادگی کردند؟ در خرمشهر محمد جهان آرا مقاومت کرد. آنزمان این دلیر مردان استبداد زده نبودند؟ چه دلیلی دارد که مدام به مردم توهین میکنند؟ یک نفر میگوید ما تا دستیابی به دموکراسی دویست سال فاصله داریم؟ در صورتی که حتی امروز مردم لیبریا صاحب یک دولت منتخب هستند. شما به عنوان یک جامعه شناس به من بگویید که آیا میتوان چنین توصیفاتی را به عنوان نظرات کارشناسانه پذیرفت؟ آیا مردم ایران استبداد زده هستند؟
زمانی که استبداد در یک جامعه دوام تاریخی میآورد، این میتواند به این معنی باشد که عناصری در فرهنگ عمومی با استبداد سیاسی این همانی جستهاند. برای مثال فرهنگ مردسالاری و به خصوص نوع پدرسالاری آن که در آن پدر، نقش شاهان را در خانواده بازی میکند میتواند از عناصری باشد که با استبداد سیاسی هم سویی پیدا کرده است. بنا براین میشود که با این نظر موافق بود که یکی از علل اصلی ادامه استبداد، وجود فرهنگ استبداد در جوامع ما بوده است. ولی مسأله به این سادگی نیست، زیرا فرهنگ نه از یک عنصر که از عناصرمتفاوت و حتی متضاد تشکیل شده است و میتوان آن را ترکیبی از فرهنگ و ضد فرهنگ دانست. بنا براین همانطور که عناصر استبدادی و استبداد زا جزئی از عناصر تنظیم کننده روابط اجتماعی بوده است، عناصر و لایههای غیر استبدادی و ایجاد شده بر اندیشه و باور به آزادی نیز از عناصر تنظیم کننده روابط اجتماعی است که در کل شکل دهنده فرهنگ ایرانی است. از عناصری که ایجادگر فرهنگ آزادی هستند، فرهنگ نقد و شک و اعتراض و نیز امید است که ادبیات ما سرشار از آن است که بیشتر در شکل عرفانی آن جمود شکن شده و بیانگر روح صلح جو و بردبار و حقیقت جوی ایرانی است.
یادمان نرود که انقلاب بهمن با روش با گل به مقابله گلوله رفت که به پیروزی رسید. ( فقط تصور کنید که اگر این روش ادامه پیدا میکرد و آقای خمینی نقض عهد نمیکرد و میوه ممنوعه قدرت را فرو نمیداد.) بی دلیل نیست که تاریخ کشور ما در صدو بیست سال گذشته شده، تاریخ جنبش و انقلاب و اعتراضهای مسالمت آمیز، با اهداف استقرار آزادی و مردم سالاری در ایرانی مستقل بوده و از این نقطه نظر گوی را از هر کشور دیگری ربوده است. بنابراین وقتی از منظر متدولوژیکی به آنهایی که مردم ما را محکوم به استبداد میدانند و برای دفاع از نظر خود دست روی فرهنگ ایرانی میگذارند و از حضور و وجود فرهنگ استبدادی مثالهایی میآورند، مینگریم میبینیم که اینها به نمونهبرداری متعصبانه (biased sampling) متوسل شدهاند و این روش بالتبع نتیجه گیری را که آنها در پی اش هستند برایشان تولید کرده ولی فاقد هرگونه ارزش علمی. انسان و فرهنگ در جوامع انسانی بسیار پیچیدهتر از آن است که با دست گذاشتن بروی چند عنصر فرهنگی، حکم محکومیت ملتی را صادر کرد، تا توپ نداشته را به زمین غاصبان حقوق انسانی پرتاب کرده و دویست سال هم صبر کرد تا شاید زورگویان رشد فکری کنند و کم کم عطای قدرت را به لقایش ببخشند.
من وقتی که تحقیقم را در مورد انقلاب شروع کردم، استاد راهنمایم با نظر من که هدف انقلاب ۵۷ را استقرار آزادیها دانسته بودم، به شدت مخالف میکرد. در همین رابطه به همین تز اورینتالیستی متوسل شد که چگونه میشود که مردمی با فرهنگی استبدادی که بیشتر ریشه در روش تولیدات کشاورزی اشان دارد، برای استقرار آزادیها به پای خاسته باشند؟ پاسخ دادم که اولاً برای مبارزه برای مردم سالاری اصلاً لازم نیست که تمامی مردم از مغز سر تا نوک ناخن و از همان اول آزادی خواه شده باشند. نه در کشور شما - استاد انگلیسی بود - این گونه بوده است ونه در کشورهای دیگری که امروزه در دموکراسی نسبی زندگی میکنند. برای نمونه در انقلاب فرانسه، زنان با وجود شرکت فعالشان در انقلاب از هیچ حقی بهره مند نشدند. اکثریت زنان نیز در آن زمان خود را برابر با مردان نمیدانستند. (اندیشهی ارسطویی و دون انسان فرض کردن زن، قرن ها بود که در غرب نهادینه شده بود و این نهادینه شدن نه فقط در ذهن مردان که در ذهن اکثریت زنان نیز، انجام شده بود. و دیگر اینکه هنوز و در زمان حال هم ، زنان از بسیاری از تبعیضهای جنسی و با وجود قوانین بسیار در دفاع از حق برابری با مردان، رنج میبرند)
شما فکر میکنید از آن تعدادی که به زندان باستیل حمله کردند چند نفرشان به آزادی آنگونه که ما میفهمیم باور و یا حتی آگاهی داشنتند؟ فرهنگ را نمیشود یکدست کرد و گفت این فرهنگ مردم سالار است و یکدست و آن فرهنگ استبدادی است و یکدست که اگر اینگونه هست پس وجود گروههای نژاد پرست و یا فاشیسم را در غرب چگونه توضیح میدهید؟ این تناقضهای فرهنگی است که فضا برای عمل اجتماعی ایجاد میکند. البته این تناقضها بیشتر در مورد افراد است که خود را شفاف تر به نمایش میگذارد. و نمونه ای دادم از یکی از اقوامم که در بسیاری از مواقع با خانواده اش رفتاری استبدادی داشت ولی برای استقرار آزادیهای اجتماعی و سیاسی رنجهای بسیاری را تحمل کرد. در خانه مستبد بود و در خیابان آزادی خواه و در هر دو باور، کاملاً صادق.
دموکراسی بیش از همه یک فرهنگ است که در نتیجهی مبارزه برای به دست آوردنش است که ایجاد میشود و نه اینکه تنها، هدفی است که در انتهای مبارزه به آن دست پیدا میکنیم. هر ملتی که بیشتر در این راه مبارزه کرده باشد بیشتر از دیگر فرهنگها، عناصری را که تولید کننده و یا پذیرای فرهنگ آزادی هستند، در خود جای داده و میدهد. کافیست شما فقط به تغییر رفتارهای مردمی که در مبارزه شرکت دارند و یا کسانی که تحت تآثیر جنبش سبز قرار گرفته اند نگاه کنید تا متوجه رشد روز افزون بردباری، تالرنس و کاهش تنشها بشوید و این یعنی رشد و انتشار فرهنگ آزادی.
دیگر اینکه زمانی که از بعد تاریخی و با نگاهی هم ساختاری و هم طبقاتی به علل استمرار تاریخی استبداد نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که همانطور که در اروپا استبداد تاریخی بر سه ساختار سیاسی (سلطنت)، اقتصادی (بزرگ مالکی) و فرهنگی (کلیسا) بنا شده بود و با از بین رفتن و یا تضعیف این ساختارها بود که دموکراسی مستقر شد، در ایران نیز استبداد بر سه پایه بزرگ مالکی ، سلطنت، و روحانیت است که ایجاد شده بود. کندی، رئیس جمهوری آمریکا برای مقابله با کمونیسم در اوایل سالهای شصت شاه را مجبور کرد که بزرگ مالکی را از بین ببرد، انقلاب ۵۷ هم سلطنت را یک بار برای همیشه از بین برد و تنها ساختاری که استبداد بعد از انقلاب و با استفاده از آن توانست خود را بازسازی کند، روحانیت قدرت طلب بود. ولی از آنجا که استبداد یک پایه، لزوما استبدادی ناپایدار از کار در می آمد لازم شد که رابطه ای از طریق ایجاد بحران با غرب، خصوص آمریکا برقرار کند تا جایگزین پایه های داخلی که از بین رفته بودند بکند.
به همین علت است که از اشغال سفارت آمریکا تا به حال روزی نبوده که کشور بدون بحران زندگی کرده باشد. با کودتای خزنده ای که مافیاهای مالی – نظامی به وسیله سپاه و علم کردن احمدی نژاد انجام دادند، ناخواسته سبب شدند که این پایه آخر نیز یا قدرت سیاسی را ترک کند و یا حذف شود، غافل از اینکه، رژیم با این کار شروع به بریدن شاخهای که روی آن نشسته بود کرده است.
بنا براین اکنون ایران بهترین حالت ممکن را برای استقرار آزادیها و نهادینه کردن آن دارد. ولی به این شرط که جنبش را ادامه دهد و سر حقوق خود با قدرت غاصب وارد معامله نشود. بداند که حقوق قابل تجزیه نیستند و نمیشود قدری از آن را داشت و قدری را به دزد حقوق و آزادیها واگذار کرد که در این صورت، قدرت سازمان یافته از اولین فرصت استفاده خواهد کرد و از قدرتی که جامعه با واگذار کردن آن قسمت از حقوق خود به دولت، در اختیارش گذاشته استفاده خواهد کرد و آن حداقل حقوق را نیزحذف خواهد کرد. در مورد حقوق انسان و جامعه یا از تمامی آن باید برخوردار باشیم و یا قدرت سازمان یافته حق استفاده کمی از حقوق را نیز برایمان قائل نخواهد شد.
behdad@radiozamaneh.com
• برخی از نیروهای دمکرات، چپ و آینده نگر در خارج از کشور تشکل مشترکی را پایه ریزی کردند ...
در هامبورگ اعلام شد
همگامی نهادهای ایرانی در پشتیبانی از مبارزات مردم
پس از سمینار دو روزه هماهنگی و همراهی نیروهای دمکرات، چپ و آینده نگر در خارج کشور در پشتیبانی از مبارزات مردم ایران که روزهای بیست و ششم تا بیست و هشتم مارس در هامبورگ برگزار شد، "همگامی کانون ها و نهادهای شهری در پشتیبانی از مبارزات مردم ایران" تشکیل شد.
در این همگامی بسیاری از کانونها و نهادها در کنارهم برای پشتیبانی از مبارزات مردم ایران فعالیت خواهند کرد.
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی در ایران (پاریس)، تلاش – کانون حمایت از مبارزات مردم ایران (کلن)، جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران (ماینس و ویسبادن)، جمعیت کردهای مقیم فرانسه، جمعی از فعالین سیاسی و حقوق بشر و سازمان پرایم (هلند)، شورای همبستگی با مبارزات مردم ایران (لندن)، شورای هماهنگی ایرانیان (هامبورگ)، شورای حمایت از مبارزات مردم ایران (اشتوتکارت)، کانون پناهندگان سیاسی ایران (برلن)، کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران (بروکسل)، کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران (برلن)، کمیته فعالین چپ هامبورگ و برخی گروهها و فعالان سیاسی در این سمینار دو روزه روش های همکاری برای پشتیبانی از مبارزات مردم ایران را بررسی کردند.
ضرورت همگامی کانون های شهری در پشتیبانی از مبارزات مردم ایران، نگاه به طرح پیشنهادی همگامی، چگونگی پیشروی و گسترش همگامی در نه به جمهوری اسلامی، آلترناتیور دمکراتیک با جهت گیری سوسیالیست بستر رهایی جامعه ما، بیانیه کمیته فعالین چپ هامبورگ، ائتلاف نیروهای جمهوری خواه و لائیک برای آزادی و دمکراسی در ایران و برخی مسائل دیگر در این سمینار مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
نقاط مشترکی که در این جلسه همگامی بدان پرداخته شد، عبارتند از: برابر حقوقی، سیاسی و اجتماعی زنان و مردان، جدایی دین از سیاست، لغو حجاب اجباری و داشتن آزادی در انتخاب نوع پوشش، لغو مجازات اعدام، شکنجه و همه مجازات های غیرانسانی از قانون جزایی کشور، نهادینه کردن آزادی های بدون قید و شرط سیاسی، از جمله آزادی اندیشه و بیان، آزادی همایش ها، احزاب و رسانه های گروهی، برابر حقوقی ملی، فرهنگی و باورهای مذهبی و غیر مذهبی، برابر حقوقی گرایشات جنسی، پشتیبانی از خواست کارگران، زنان و جوانان برای ایجاد تشکل های مستقل، پشتیبانی از جنبش های اجتماعی زنان، کارگران، دانشجویان، و خواست های صنفی و سیاسی آنان، مبارزه برای آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، تلاش برای ایجاد "کمیسیون حقیقت یاب" جهت بررسی دستگیری ها، بازجویی ها، شکنجه ها، وضعیت زندانیان، گمشدگان، قتل ها، اعدام ها و ترورهای رژیم در داخل و خارج از کشور و پیگیری و مجازات عاملین و آمرین آن، تلاش برای ایجاد کمیسیون علیه فراموشی به منظور جمع آوری خاطرات، نوشته ها و آثار هنری زندانیان و افرادی که به خاطر فعالیت سیاسی مورد تعقیب، آزار و اذیت کنترل ماموران جمهوری اسلامی قرار گرفته اند و شاهدان این جنایاتپف جمع آوری اسناد، مدارک و آثار هنری مربوط به این جنایات و ایجاد آرشیوی از آن ها، تلاش برای اعزام هیات یا هیات های بین المللی (به کمک وکلا و حقوق دانان بدون مرز، شخصیت های فرهنگی، هنری و سیاسی مترقی) به منظور بررسی جنایت های جمهوری اسلامی و وضعیت حقوق بشر در ایران (در جامعه و در زندان ها)، تلاش برای بهزیستی محیط ، مخالفت روشن با ایجاد و گسترش سلاح های هسته ای و استراتژیکی در منطقه و مبارزه برای ممنوعیت و برچیدن این گونه سلاح ها در سایر نقاط جهان و همبستگی متقابل بین المللی با جنبش های سیاسی اجتماعی مترقی در ایران و سایر کشورهای جهان.
کانون همبستگی و دفاع از مبارزات مردم ایران- هانوفر، درباره بدیلی که انتخاب کرده، اعلام کرده است: همگامی میان نهادهای شهری در پشتیبانی از مبارزات مردم و نه به جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای ایران مطرح است. این بدیل نه خود را در رقابت با سازمان های سیاسی سراسری می داند و نه قصد آن دارد که جایگزین فعالیت های آن ها و یا فعالیت های نهادهای دمکراتیک یا فرهنگی – سیاسی محلی شود.
این کانون بیان کرده است: این بدیل بستری است برای نزدیکی همه اینگونه مجامع اعم از محلی و سرتاسری یا فرهنگی و سیاسی؛ و همگامی میان آنها. بدیلی است برای شکل گیری یک جنبش نوین، برابر حقوق، افقی، دمکراتیک و عدالتخواه که بتواند در نهادینه کردن جنبش اعتراضی خارج از کشور، در پشتیبانی از مبارزات مردم در "نه" به جمهوری اسلامی و مقابله با جنایات رژیم موثر بوده، بتواند بازتاب دهنده خواست های دمکراتیک و عدالت خواهانه جنبش اعتراضی مردم باشد که به دلیل شرایط شدید خفقان حاکم بر جامعه و گسترش دامنه سرکوب رژیم جمهوری اسلامی امکان بیان نمی یابند.
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران نیز در این سمینارهدف های خود را بدین شرح اعلام کرده است: مبارزه برای آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران، مبارزه علیه اقدامات رژیم جمهوری اسلامی در سرکوب مخالفان خود. واکنش فوری نسبت به تمامی موارد دستگیری، شکنجه و یا اعدام و نیز مقابله منظم با سیاست ها و تصمیمات سرکوبگرانه و در این راستا افشاگری علیه نظام قضایی جمهوری اسلامی و قوانین جزائی مغایر با اعلامیه جهانی حقوق بشر و اقدام برای بسیج و بیداری وجدان جهانی در راستای برپایی محکمه ای که جنایات جمهوری اسلامی در زندان های ایران مورد دادرسی و قضاوت قرار دهد.
در این سمینار "محمد سلطانی" از کانون کمیته فعالان چپ هامبورگ گفت: ما مجموعه ای با گرایشات نظری متفاوت هستیم ولی انگیزه جمع شدن "سطح توقعات" بوده است و این جلسه برای شفاف کردن این مساله است که بر این اساس مناسبات درونی سازماندهی و مسائل مبارزاتی مشخص می شود.
وی افزود: جلسه همگامی بستر سازی برای مشخص کردن نقاط افتراقی است و در اینجا می شود که از نکات مشترک به مبارزات مشترک دست یافت و اگر به اختلافات بپردازیم به نتیجه نخواهیم رسید.
"اصغر اسلامی" عضو کانون همبستگی و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران- هانوفر نیز در این جلسه گفت: پس از مسائل انتخاباتی در ایران دو بحث مطرح شده است، اول اینکه بطور مستقل وارد صحنه مبارزاتی شویم و دوم اینکه دنباله روی حرکتی به نمایندگی از میرحسین موسوی و مهدی کروبی شویم.
وی افزود: ما سعی کردیم که حرکت های اعتراضی خود را جدا از حرکت سبز نشان دهیم و برای پیشبرد همکاری با نیروهای مبارز سعی شد تا از خط قرمز سازمان ها عبور نشود تا شرایطی برای همکاری بوجود آید.
وی افزود: پس از انتخابات، طیف جدیدی از جمله دانشجویان وارد صحنه شده و سخنگوی اعتراضات شدند لذا ضروری بود تا به یک حرکت گسترده دامن زده شود تا وارد گفتمان شویم و این همگامی شکل گرفت.
وی یاد آور شد: هدف سمینار، طرح ریزی هماهنگی و همراهی نیروهای دمکراتیک و مترقی خواه در دفاع از مبارزات مردم ایران است.
اسلامی در این سمینار همچنین توضیحاتی درباره شعار "نه" به جمهوری اسلامی به جای مرگ بر جمهوری اسلامی یا سرنگون باد جمهوری اسلامی، ارائه داد تا فرصت همکاری با گروههای بیشتری پدید آید.
"ناهید جعفر پور" از جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران (ماینس) نیز گفت: بزرگترین خواسته ما فرستادن هیاتی به ایران برای بررسی جنایت های علیه بشریت است.
وی با تاکید به پرداختن مساله آلترناتیو در اپوزسیون خارج کشور گفت: یکی از بزرگترین اشتباهات ما در اوایل انقلاب این بود که نمی دانستیم چه می خواهیم. ما می گوییم جمهوری اسلامی "نه" اما نمی گوییم چه می خواهیم لذا برنامه مشخصی باید ارائه شود تا چشم انداز آینده مشخص شود.
وی همچنین به تقویت رسانه های گروهی برای پیشبرد اهداف مبارزاتی تاکید کرد.
وی سکولاریزم و جمهوری را اولین آلترناتیو دانست.
همچنین"امین بیات" عضو جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک گفت: جامعه آینده ایران را سوسیالیستی نمی بینم ولی سکولار دمکراتیک می تواند در دستور کار قرار گیرد.
وی تصریح کرد: اگر جنبش دمکراتیک و لائیک سکوت کند جنبش سبز موسوی برنده خواهد شد و نظام جمهوری اسلامی به حکومت خود ادامه خواهد داد.
بیات گفت: کانون ها و جمعیت های شهری باید شکل گیرد و بصورت فدراسیون و کنفدراسیون فعالیتها ادامه یابد.
"احمد پوری" فعال سیاسی از هلند نیز در این سمینار گفت: از تمامی اشکال مبارزات مردم و در تمامی سطوح دفاع می کنیم ولی در بحث ها یک خط سرخ اساسی داریم و این مساله چگونگی مطرح شدن "نه" به جمهوری اسلامی است.
وی با اشاره به مشخصات جریان مبارزاتی علیه رژیم جمهوری اسلامی گفت: هدف دو نیروی رقیب حفظ و تقویت خود و دفع نیروی رقیب است و برای پرداختن به این موضوع باید استراتژی تعیین شود.
وی افزود: "استراتژی" هنر جمع آوری امکانات مادی و معنوی و استفاده بهینه از امکانات برای رسیدن به هدف است لذا باید مشخص شود که چگونه همه نیروها و امکانات را می توان به خدمت طلبید.
وی درخواست کرد فضای رقابت عادلانه بوجود آید و این فضا برای دیگر همگامان تضمین شود زیرا پروسه اعتماد سازی در فضای عادلانه شکل خواهد گرفت.
"جعفر امیری" از میز کتاب آمستردام نیز گفت: در ۹ ماه اخیر بر اساس ضرورتی که مبارزات مردمی بر دوش ما گذاشته است فعالیتهای خود را گسترش داده ایم.
وی تاکید کرد که محور همگامی باید حمایت از مردم ایران و مبارزات طبقاتی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و عدم دخالت امپریالیسم در مسائل داخلی ایران باشد.
"اصغر.ف" فعال سیاسی از کشور هلند گفت: باید به مساله آلترناتیو پاسخ داده شود در غیر اینصورت حرکتهای اعتراضی به جیب کسانی خواهد رفت که با آنها تضاد داریم.
وی افزود: اگر یک نقطه استراتژیک نداشته باشیم به ابزاری برای کسانی تبدیل خواهیم شد که با آنها تضاد داریم.
وی تصریح کرد: باید متوجه باشیم که دوباره تبدیل به خدمتکاران رژیم آینده نشویم کمااینکه جوانان می گویند چرا رژیم شاه رفت و این رژیم آمد.
وی اظهار داشت: طرح ها باید در جهت براندازی باشد وگرنه نتیجه لازم را نخواهد داد و حرف مشترک ما (همگامی) آینده را تضمین خواهد کرد.
"بیژن سعیدپور" نماینده انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در پاریس نیز گفت: دفاع از زندانیان سیاسی و حرکت های دمکراتیک باید مورد تاکید قرار گیرد.
همچنین "فریبا مرزبان" فعال سیاسی و فعال حقوق بشر از لندن در این سمینار گفت: فاصله ما با نسل جوان برای جذب آنها زیاد است.
وی همچنین سوال کرد آیا بدون حمایت وکلای بین المللی به دادگاه کشاندن جمهوری اسلامی امکان پذیر است؟ جمهوری اسلامی جنایاتی که انجام داده علیه بشریت است و با توجه به این مساله که پشتیبانی ندارد، طرح پیشبرد به دادگاه کشاندن این رژیم با کدام پشتوانه خواهد بود؟
وی همچنین تاکید کرد که به مساله "لغو سانسور" در ایران با توجه به اینکه در کشور به این موضوع پرداخته شده در خارج کشور مورد بی توجهی قرار گرفته است و در این راستا باید آزادی خواندن و مطالعه کردن نیز داده شود.
"فرید" از شورای سوسیالیست های مسلمان از هلند گفت: بر این باوریم که برای رسیدن به هدف باید برنامه داشت. یکسری تعاریف مشترک باید مطرح شود تا سیاست های لازم برای رسیدن به اهداف به وجود آید.
وی تصریح کرد: برای اینکه این حاکمیت را سرنگون کنیم احتیاج به همبستگی فراگیر داریم. ارائه هر راهکاری منوط به خرد جمعی است که با جمع شدن همه نیروها و جریان ها امکانپذیر است.
"ایوب رحمانی" از شورای همبستگی با مبارزات مردم ایران در لندن گفت: بعد از انتخابات این ضرورت را دیدیم که کمیته ها و نهادها زیر چتر فراگیری در لندن در کنار هم باشند و تشکیل شورای همبستگی با مبارزات مردم ایران مطرح شد. نظرات هماهنگ ما با همگامی این است که رژیم جمهوری اسلامی را مانع اصلی در تحولات دمکراتیک می دانیم و خواهان سرنگونی این رژیم هستیم.
وی افزود: ما خود را در کنار جنبش ها ی مردم در ایران می بینیم.
در روز اول سمینار همچنین اکسیونی اعتراضی به جنایات رژیم جمهوری اسلامی در هامبورگ شکل گرفت. در این اکسیون شعارهایی با عنوان "سرنگون باد جمهوری اسلامی"، "آزادی برای همه زندانیان سیاسی" و "زنده باد همبستگی جهانی" به زبان آلمانی سر داده شد.
در این اکسیون "کریستین کله" از نهاد همبستگی بین المللی همبستگی خود با مردم ایران را اعلام کرد.
در ادامه سمینار در روز دوم، چهار کارگروه "ساختار و چگونگی ارتباطات"،"اشتراکات (اصلاحات و تکمیل)"، "وظایف پیشرو" و "تعیین نام همگامی" تشکیل شد.
درباره وظایف پیش رو قرار شد که گروههای کاری شامل گروه کار بین المللی، سایت، مباحثات، زنان، کارگران، جوانان، زندانیان سیاسی و مساله ملی تشکیل شود.
در خصوص گروه کار اشتراکات |(اصلاحات و تکمیل) مباحث مورد توافق مورد تاکید قرار گرفت و افتراقات نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در بخش ساختار و چگونگی ارتباطات نیز قرار شد تا از حداقل توافقات موجود حرکت کرد و کار را به پیش برد.
گزارش از ندا حقیقت
نقش حاکمیت در مرگ دریاچه اورمیه
دستگاههای دولتی در مورد میزان آلودگی اختلاف نظر دارند اختلاف نظر دستگاههای دولتی در مورد میزان آلودگی اکوسیستم دریاچه اورمیه وضع مطلوبی ندارد. هرچند برخی مسئولان دولتی با لحنی توجیهگرانه، مشکلات این دریاچه را کم اهمیتتر از آن چیزی میدانند که کارشناسان مستقل بیان میکنند. بحث در مورد سهم کارخانه «کاوه سودا» در آلودگی دریاچه ، یک نمونه مهم از این اختلاف نظر است. پسابهای این کارخانه آلوده به آمونیاک و آرسنیک است. سازمان محیطزیست به این کارخانه تذکر داد که حوضچههای خود را از محوطه دریاچه خارج کند ولی مالکان این کارخانه، این تذکر را چندان جدی نگرفتهاند. شاید مسئولان محیط زیست چندان جدی تذکر ندادهاند که چنین وضعی پیش آمده است. دریاچه اورمیه از شرق و غرب در معرض تهدیدهای زیستمحیطی است. سخنان رئیس اداره محیط زیست آذربایجان شرقی میتواند خیلی از واقعیتهای پشتپرده را نشان دهد. بیوک رئیسی چندی پیش در پاسخ به اعتراض کشاورزان بومی منطقه که از آلودگیهای کارخانه «س.ک.مراغه» گلایه داشتند گفت : «با انتقال پساب این کارخانه به حاشیه دریاچه اورمیه ، آثار سوء فعالیت این کارخانه بر محیط زیست به کمترین حد ممکن رسیده است.» فرماندار مراغه، یکی از حامیان آلایندههای غربی دریاچه اورمیه است. او معتقد است با انتقال پساب کارخانههای آلاینده از طریق لوله به دریاچه اورمیه، میتوان مشکل آلودگی خاکهای کشاورزی منطقه را حل کرد. بهلول نعمتی حامی احداث لولهای است که آلایندهها را از فاصله 25 کیلومتری به دریاچه اورمیه منتقل میکند. یکی از کارخانههای منطقه روزی 8هزار متر مکعب آب سد علویان را به پسابهای خطرناک تبدیل میکند تا آمونیاک و نمک به دریاچه اورمیه تزریق شود. آقای فرماندار معتقد است انتقال این حجم عظیم آلایندهها به دریاچه اورمیه در مقابل اشتغال 300 نفر در یک کارخانه بسیار بیاهمیت است.چندی پیش نمونه آبهای مناطقی در شمال غرب مشکین شهر و اهر در آذربایجان شرقی به آزمایشگاه دانشگاه تبریز برده شده و نتایج آزمایشها نگران کننده است. مشاهده مواد شیمیایی و نمونههای سرطانی، این احتمال را تقویت میکند که دریاچه اورمیه نیز به موادی از این جنس آلوده باشد. کارشناسان محیطزیست معتقدند شوره زاری دریاچه خطرناکتر از آلودگی شیمیایی است. کم آبی و خشک شدن دریاچه اورمیه و گسترش هولناک تودههای نمک در زمینهای کشاورزی حاشیه دریاچه و همین طور نیاز 3 میلیارد متر مکعبی آب دریاچه مسئلهای است که ذهن بسیاری از کارشناسان و علاقمندان به این اکوسیستم بی نظیر را به خود درگیر کرده است و به عقیده این کارشناسان، موضوع خشک شدن دریاچه، مهمتر از هر حادثه دیگری دراین منطقه به نظرمیرسد.
محاسبه ی برخی از خبرگزاری ها با مسئولین امر در ارتباط با محیط زیست دریاچه اورمیه
به گزارش ایرنا، دریاچه اورمیه، دومین دریاچه شور جهان به وسعت حدود پنج هزار کیلومتر مربع در شمال غرب ایران و ما بین استان های آذربایجان غربی و شرقی و درحوزه آبخیزی به مساحت پنجاه هزار کیلومتر مربع واقع شده است.
این دریاچه که به وسیله تعدادی تالاب اقماری لب شور و شیرین احاطه شده، بزرگترین پارک ملی ایران بوده که در فهرست کنوانسیون رامسر نیز به ثبت رسیده است.
متاسفانه در دهه اخیر به دلیل کاهش شدید ورودی آب و در نتیجه افزایش شوری ، این دریاچه در شرایطی بحرانی قرار گرفته و این مساله و مشکلات دیگر نظیر آلودگی، تخریب سرزمین و غیره، تنوع زیستی با اهمیت بین المللی دریاچهاورمیه و نیز سایر منافعی که از آن عاید جوامع می شود را تهدید می کند.
مهدی ضرغامی، عضو هیات علمی دانشکده عمران دانشگاه تبریز در این خصوص با تاکید بر بحرانی بودن شرایط دریاچه اورمیه گفت: 35 درصد کمبود آب دریاچه اورمیه به دلیل سدسازی های بی رویه در مسیر رودخانه های منتهی به آن می باشد.
وی افزود: میزان آب ورودی به دریاچه اورمیه سالانه هفت میلیارد متر مکعب است ولی بیشتر آن توسط استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان مصرف و به این دریاچه نمی رسد.
وی ادامه داد : اعلام نظر قطعی در خصوص این که سد سازی در اطراف این دریاچه صحیح بوده یا نادرست، کار بسیاری دشواری است و نیاز به مطالعات جامع علمی دارد و آنچه واضح و مبرهن می باشد این است که ما باید مصرف آب رامدیریت کنیم.
ضرغامی همچنین با اشاره به تاثیرات منفی ساخت میانگذر بر روی دریاچه اورمیه گفت: این سازه موجب تغییر غلظت نمک در دو طرف پل شده و زندگی آبزی ارزشمند آن یعنی آرتیمیا را به خطر انداخته است.
وی تغییرات اقلیمی را اصلی ترین عامل خشک شدن دریاچه عنوان کرد و گفت : گرچه کنترل تغییرات اقلیمی تا حدودی از دسترس ما خارج است و لی می توان با مدیریت صحیح، میزان خسارات را به حداقل رساند.
استاد دانشگاه تبریزخاطرنشان کرد: نهاد های اداری مرتبط با آب بایستی هماهنگی بیشتری با هم داشته و ارتباط خود را با دانشگاهها حفظ و در تصمیم گیری های خود، به مسایل اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی به صورت توام توجه کنند.
پروفسور علی اکبر رسولی ، استاد زمین شناسی دانشگاه تبریز نیز در این خصوص با استناد به نتایج پژوهش هایی که از منظر اقلیم و کاربرد فناوری های سنجش از راه دور GIS,در دانشگاه تبریز انجام شده گفت: تغییرات تراز آب دریاچه اورمیه و همچنین تغییرات ورودی آب به آن از سال 1344 تاکنون منفی بوده و بیلان آب دریاچه اورمیه در حال کاهش است.
وی، با تاکید بر بحرانی بودن وضعیت دریاچه اورمیه از نظر زیست محیطی خاطر نشان کرد: محیط زیست دریاچه اورمیه برای آرتیمیا و سایر جانداران این زیست بوم، درحال تخریب بوده و حداقل سه تا چهار میلیارد متر مکعب آب نیاز است تا این دریاچه به حالت عادی برگردد.
رسولی همچنین به کاهش پوشش گیاهی این دریاچه در سالهای اخیر اشاره کرده و گفت: میزان بارش نیز به صورت معنی داری در منطقه در حال کاهش است.
وی مناطق جنوب شرق و شرق دریاچه اورمیه را بیشتر از دیگر مناطق آن در معرض تهدید دانست و ادامه داد: این مناطق به دلیل شرایط مورفولوژی و میزان زیاد رسوبات در خطرند.
وی تاکید کرد: بحرانی که ما امروز با آن مواجه هستیم بحران مدیریتی بوده و دلیل بروز آن نیز آن است که متاسفانه مسوولان ما به محیط زیست مسوولانه نمی نگردند و این مهم چالش های بزرگی را به وجود آورده است.
استاد دانشگاه تبریز خاطر نشان کرد : برگزاری جلسات متعدد و فعالیت های نرم افزاری مشکلات دریاچه اورمیه را حل نمی کند و مسوولان باید با تصمیم گیری صحیح وارد عرصه عمل شوند.
وی راهکارهایی نیز برای خروج از بحران ارایه کرد و گفت: برای جلوگیری از کوچک شدن و تخریب بیش از حد دریاچه اورمیه ابتدا باید بحران مدیریتی را حل کرده و سپس با تدابیری مانند انتقال آب از دریاها یا رودخانه های دیگر تا حدودی مشکلات را رفع کرد.
رسولی خاطر نشان کرد : با انتقال آب از رود ارس یا دریای خزر البته با رعایت شرایط اکولوژیکی و به شرط عدم برهم زنی تعادل زیست محیطی و هم چنین کاهش سدسازی در مسیر رودخانه های منتهی به آن می توان تا حدودی از خشک شدن این دریاچه مهم و با ارزش جلوگیری کرد.
وی همچنین تاکید کرد: طرح بارور سازی در کشور ما موفق نبوده ونمی توان به این روش امید بست.
مدیر عامل آب منطقه ای آذربایجان شرقی ، طرح انتقال آب از دریای خزر برای جبران کسری آب دریاچه اورمیه را یک رویا دانست و گفت : بارورسازی ابرها راه میانبر برای نجات این دریاچه است.
ارسلان هاشمی یادآور شد : نزدیکترین راه برای تامین آب مورد نیاز استفاده از فناوری بارور سازی ابرها است که در دور سوم سفر هیات دولت به آذربایجان شرقی نیز به تصویب رسید.
وی با اشاره به بومی شدن این تکنولوژی و استفاده از متخصصان منطقه در اجرای آن ادامه داد: باید با این مساله با آرامش برخورد و راهکارها و پیشنهادات را برای بومی کردن اجرای طرح مشخص و استخراج کنیم.
علی نجفی ، نماینده طرح حفاظت از تالاب های ایران در آذربایجان شرقی نیز در این ارتباط گفت: با توجه به تهدیدهای پیش روی دریاچه اورمیه سازمان حفاظت محیط زیست با همکاری و پشتیبانی فنی و مالی تسهیلات جهانی محیط زیست و دفتر برنامه عمران ملل متحد پروژه ای برای تدوین و عملیاتی سازی یک برنامه مدیریتی جامع برای دریاچه اورمیه و چند تالاب مهم دیگر درقالب طرح بین الملل حفاظت از تالاب های ایران تعریف نموده است.
وی اظهار امیدواری کرد در قالب این طرح و تهیه برنامه های نرم افزاری سازمان های مربوطه بتوانند تا حدودی جلوی تخریب این دریاچه را بگیرند.
کارشناسان اتفاق نظر دارند که شرایط دریاچه اورمیه بحرانی تر از آن است که مسوولان با برگزاری جلسات مختلف و تهیه نرم افزار بتوانند کاری برای حفاظت از آن انجام دهد و آن چه نیاز امروز این دریاچه است تدبیر مسوولانه و عملیاتی ساخت تدابیر اتخاذ شده است.
گزارشی از یک گردهمایی بی فایده و عدم توجه دولت به مسئله زیست محیطی دریاچه ی اورمیه
دریاچه اورمیه به دلیل شرایط جغرافیایی و توپوگرافیکی خاص خود بههمراه رودخانهها، دشتها، مرغزارها، جزئی از ثروت طبیعی ایران به حساب میآید که در محدودهای به نام پارک ملی دریاچه اورمیه به وسعت ۴٬۸۱۰ هکتار واقع گردیده و به اصطلاح تحت حمایت قرار دارد. بهدلیل چارهاندیشی برای مقابله با کاهش سطح آب و افزایش میزان نمک آن این دریاچه در سالهای اخیر، گردهمایی در روزهای شانزدهم و هفدهم نوامبر در تبریز برگزار گردید. در این گردهمائی که کارشناسانی از استانهای آذربایجان غربی و شرقی در آن شرکت جسته بودند، معلوم گردید که شرایط نامناسب دریاچه اورمیه بارها و بارها بهگوش مقامات ذیربط در تهران رسانده شدهاست، ولی هیچ اقدامی در این راستا صورت نپذیرفتهاست. در این گردهمایی همچنین توجه همگان به وجود سیصد میلی گرم نمک در هر لیتر آب دریاچه که افزایشی قابل توجه میباشد، جلب گردیده و اعلام گردید که علت افزایش میزان نمک آب دریاچه کاهش آب رودخانههای حوضهٔ آن بوده و در صورت عدم اتخاذ تدبیری مؤثر آب دریاچه خشک شده و مردم منطقه از این امر متضرر خواهند شد.
گفته میشود که کارشناسان شرکت کننده در این گردهمایی بر این امر همداستان بودند که مقصر اصلی خطر خشکی دریاچه اورمیه، دولت است که نسبت به برخی مسایل استان آذربایجان غربی بیتفاوت رفتار مینماید. برخی کارشناسان بر این عقیده اند که دریاچه اورمیه به دلیل تنوع بیولوژیکی خود از طرف یونسکو بهعنوان پارک ملی و محیط بیوسفر قبول شدهاست، ولی بهدلیل بیتفاوتی دولت، با خطر خشک شدن روبهرو شدهاست.
دکتر بهروز دهزاد در گفتگو با خبرگزاری محیط زیست ایران گفت: مطالعاتی که در 5 سال گذشته در خصوص سند راهبردی انجام شد، یک سری بایدها و نبایدها را مشخص کرد؛ مثلاً کدام صنایع نزدیک دریاچه اورمیه باشد و کدام ها نباشد و یکسری بایدها و نبایدهای دیگر. اما این مطالعات 5 سال گذشته صورت گرفته است و باید دوباره روی آنها بررسی صورت گیرد.
وی افزود: مثلاً تنها موجود زنده دریاچه اورمیه به نام " آرتیمیا" به دلیل اینکه منحصر به فرد بوده و تنها این گونه از آرتیمیا در کل دنیا در دریاچه اورمیه زندگی می کند بسیار با ارزش است و نیاز به مراقبت و نگهداری دارد. این گونه آرتیمیا که در دریاچه اورمیه زندگی می کند از دیگر گونه های آرتیمیا بزرگتر است و برای موجودات غیر آّبزی و آبزی بسیار مفید است.
دهزاد گفت: متاسفانه برای تهیه ماهی های آکواریوم این موجود زنده را صید و خشک می کنند و همچنین برای تغذیه آبزیان گران قیمت مثل ماهی هایی که از آنها خاویار گرفته می شود مورد استفاده قرار می گیرد.
این کارشناس محیط زیست ادامه داد: با برداشت و صید غیر ضروری و نامطلوب از این موجود زنده و فروش غیر مجاز آن حیات این موجود در خطر است. هر کیلو آرتیمیا در بازار بسیار گران قیمت بوده و 40 دلار معامله می شود. همین امر باعث افزایش صید این موجود زنده باارزش و منحصر به فرد شده است.
دهزاد در پایان گفت: دریاچه اورمیه دوسوم ارزش اکولوژیکی خود را به دلیل خشک شدن و از دست دادن ذخایر آرتیمیا از دست داده است.
120 هزار هكتار شوره زار در حاشیه دریاچه
مدیركل حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی با اشاره به تنوع زیستی پارك ملی دریاچه اورمیه و وجود 548 گونه گیاهی، 239گونه پرنده و 27 گونه پستاندار در آن اظهار داشت: 60درصد از مساحت دریاچه، 50درصد جوامع انسانی و 31درصد حوزه آب ریز دریاچه در مدیریت استان آذربایجان شرقی قرار دارد كه تبعات ناشی از بحران دریاچه تاثیرات بیشتری را به استان وارد می كند.
بیوك رئیسی با اشاره به مصرف بیش از 87 درصدی آب حوزه آب ریز دریاچه در مصارف كشاورزی و راندمان پایین آن در در این خصوص افزود: در چند سال اخیر بیش از 120 هزار هكتار از اراضی حاشیه دریاچه به شوره زار تبدیل شده كه این موضوع می تواند زنگ خطری در كویری شدن منطقه، شور شدن خاك ها، خشكیدن قنات ها و از بین رفتن كشت و زرع د رمنطقه باشد.
پرونده انتقال آب ارس بهاورمیهدر فراموش خانه
در حالی كه انتقال آب ارس به دریاچه اورمیه سال گذشته از سوی استاندار وقت، معاون عمرانی استاندار آذربایجان شرقی و تعداد دیگری از كارشناسان و مسئولان به شدت پیگیری می شد، اما به نظر می رسد در خوشبینانه ترین حالت، دیگر خبری از این پیگیری های شدید وجود ندارد. موافقان انتقال آب رودخانه ارس به دریاچه اورمیه با تاكید بر اینكه در حال حاضر مهم ترین راهكار پیشنهادی برای جلوگیری از روند خشكیدن این دریاچه انتقال آب از رودخانه های پر آب منطقه از جمله ارس به آن است، پیگیری جدی این طرح را خواستارند. آنان معتقدند بی توجهی مسئولان به اتخاذ تصمیم مناسب و عدم اجرای طرح هایی از این دست موجب وارد آمدن خسارات جبران ناپذیری بر محیط زیست منطقه می شود. البته برخی از كارشناسان با ارائه طرح هایی خواستار انتقال آب دریای خزر و حتی آزاد كردن آب ذخیره شده در پشت حدود 40 سد و بند موجود در رودخانه های حوزه آبریز دریاچه اورمیه در استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و كردستان هستند، اما طبیعی است انتقال آب رودخانه ارس با توجه به نزدیكی جغرافیایی و محقق بودن ایران در برداشت سهم حق آبه خود از این رودخانه طرحی عملیاتی و اجرایی تلقی شده و موافقان بیشتری داشته باشد.
محمد اشرف نیا، معاون عمرانی استاندار آذربایجان شرقی در این زمینه می گوید: آب رودخانه پر آب ارس از طریق خط لوله به اراضی اطراف و حتی پشت تبریز منتقل می شود، بنابراین ادامه این خط لوله می تواند تا دریاچه اورمیه امتداد یابد. محمدرضا میرتاج الدینی، نماینده تبریز و عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی نیز انتقال آب ارس به دریاچه اورمیه را یكی از راهكارهای موثر و مفید برای برون رفت، دومین دریاچه شور جهان از این وضعیت بحرانی می داند. وی در عین حال معتقد است این طرح نمی تواند در آینده نزدیك عملیاتی شود. دكتر ناصرآق، عضو هیئت علمی دانشگاه اورمیه و پژوهشگر مسایل زیست محیطی همچنین با تاكید بر ضرورت آبرسانی به دریاچه اورمیه تصریح می كند: برای خروج دریاچه اورمیه از وضعیت بحرانی، آبرسانی به این دریاچه به همراه ممانعت از بهره برداری از چاه های غیرمجاز و مكانیزه كردن كشاورزی منطقه موثر است. وی هشدار می دهد؛ در صورت تداوم این وضعیت با شدت فعلی، دریاچه اورمیه در كمتر از 10 سال آینده به طور كامل خشك می شود.
دیدگاه های مخالف انتقال آب ارس
با این حال طرح مزبور دارای مخالفانی است كه دیدگاه هایی قابل تامل دارند.
رحیم میدانی، مدیرعامل سابق آب منطقه ای آذربایجان شرقی و كارشناس حوزه آب معتقد است؛ انتقال آب رودخانه هایی چون ارس به دلیل محدود بودن میزان حقابه جمهوری اسلامی ایران از این رودخانه مرزی نمی تواند كاهش تصاعدی آب دریاچه اورمیه را جبران كند. وی همچنین اجرای این طرح را مقرون به صرفه ندانسته و می گوید: هر طرح برای اجرا باید از لحاظ اقتصادی توجیه داشته باشد كه به نظر می رسد طرح مزبور فاقد توجیه اقتصادی است. میدانی به تعهد شركت آب منطقه ای آذربایجان شرقی در انتقال آب رودخانه ارس به اراضی شرق و شمال شرق دریاچه اورمیه اشاره و خاطرنشان می كند: پس از اجرای كامل پروژه یاد شده، بخشی از آب انتقال یافته به این اراضی از طریق تبخیر و نیز نفوذ به لایه های زیرزمینی در حقیقت به دریاچه اورمیه منتقل می شود كه می تواند در حل و فصل قسمتی از بحران این دریاچه موثر باشد . این كارشناس حوزه آب، با اشاره به این كه جریان طبیعی آب دریاچه اورمیه 5/6 میلیارد مترمكعب در سال است، ادامه می دهد: میزان آب مورد نیاز برای رفع بحران دریاچه اورمیه در سال 2 میلیارد متر مكعب است بنابراین این روش كارساز نیست. به گفته مدیرعامل سابق آب منطقه ای آذربایجان شرقی، میزان آب موردنیاز سالانه برای برگرداندن دریاچه اورمیه به وضع یك دهه قبل حدود 4 میلیارد مترمكعب در سال است. این عضو سازمان نظام مهندسی، خشكی دریاچه اورمیه را از نوع چرخشی اعلام و اظهار می كند: پس از سال ها وضعیت دریاچه اورمیه به حالت عادی بازخواهد گشت و خشكی موجود به خاطر نوعی سیكل هیدرولوژیكی است. «میدانی» به سند راهبردی حفاظت پایدار از دریاچه اورمیه اشاره و خاطر نشان می كند: در این سند ذكر شده كه 65 درصد از كاهش آب ورودی به دریاچه اورمیه نه به خاطر سدسازی ها، بلكه به دلیل تغییرات اقلیمی است.
غلامرضا هاشمی، سرپرست آب منطقه ای آذربایجان شرقی نیز با اشاره به غیراقتصادی بودن پروژه انتقال آب ارس به دریاچه اورمیه معتقد است: در صورت اجرای فرضی این پروژه و پس از كسر نیازمندی های آب شرب، صنعت و كشاورزی استان از محل این منبع، تنها یك پانزدهم كمبود 4 میلیارد مترمكعبی سالانه آب دریاچه اورمیه جبران می شود. هاشمی اضافه می كند: جبران این میزان كسری نه تنها تاثیر قابل لمسی بر توقف روند بحرانی دریاچه اورمیه نخواهد داشت بلكه تنها در شرایطی ممكن است كه جمهوری اسلامی ایران بر مبنای پروتكل های همكاری حداكثر حق آبه خود از ارس را برداشت كند. به طور كلی می توان عوامل موثر در نابودی دریاچه اورمیه را در گروه اصلی به شرح زیر بیان كرد:
عوامل طبیعی : خشكسالی های اخیر، افزایش دمای هوا و تبخیر آب دریاچه
عواملی انسانی: احداث سد و عدم رعایت حق آبه دریاچه، احداث میان گذر به روش غیر مناسب، ورود انواع فاضلاب های شهری و مواد شیمیایی صنعتی به دریاچه، خالی شدن سفره های آب زیرزمینی از راه حفر چاه های عمیق و نیمه عمیق در حوضه آبریز، تغییر كاربری اراضی در بخش تالاب های آب شیرین حاشیه جنوبی، مصرف بی رویه آب های همجوار و افزایش مصرف در بخش كشاورزی و صنعتی و راندمان كم آبیاری در بخش كشاورزی.
و در نهایت یک فاجعه زیست محیطی
همچنان كه دریاچه های قم و ساوه قبلاخشك شده اند، اینك نگرانی شدیدی وجود دارد كه اگر دریاچه اورمیه به سمت خشك شدن پیش رود چه فاجعه زیست محیطی عظیمی رخ می دهد، مطمئنا در نخستین گام اقلیم آذربایجان تغییر خواهد كرد و كشاورزی در استان های همجوار معنای خود را از دست می دهد. خشك شدن دریاچه یعنی پایان كشاورزی، پایان گردشگری، پایان آرتیمیا، پایان آب و هوای معتدل، پایان كار اسكله ها و شناورها و پایان شرایط زیستی برای جانواران و پرندگان و آغاز یك فاجعه زیست محیطی.هم اكنون دریاچه با 6 متر كاهش عمق آب مواجه شده است كه دو متر از حد آستانه پایین تر است و تاكنون بیش از 20 درصد كل دریاچه خشكیده است، بنابراین برای حفظ حیات منطقه باید كاری كرد. رعایت حق آبه دریاچه اورمیه توسط وزارت نیرو، اصلاح الگوی آبیاری كشاورزی منطقه، ایجاد تصفیه خانه برای فاضلاب های شهری وصنعتی، استفاده از حق آبه رودخانه های مرزی مانند ارس و انتقال آن به دریاچه ارومیه، مهار یك تا 4 میلیارد مترمكعب آبی كه از شمال غرب كشور خارج شده و به كشورهای همسایه مانند عراق سرازیر می شود و انتقال آن به دریاچه ارومیه، استفاده از روش ماسك پاشی بر روی دریاچه برای جلوگیری از تبخیر بیشتر آن و راه كارهای مشابه دیگر از ضروریاتی است كه باید هر چه سریع تر جامه عمل به خود بپوشند.هر چند در 27 مهرماه سال 87 سند ملی دریاچه اورمیه با كمك مالی و فنی برنامه عمران ملل متحد توسط وزرای ذی ربط و استانداران استان های آذربایجان شرقی و غربی و كردستان به امضا رسید كه نخستین سند فرابخشی كشور در بخش محیط زیست به شمار می رود ولی باید اعتقادی قوی همراه این عزم باشد.
گردآوری از سایت های خبری : آیناز ائلیار