نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر: ليست جان باختگان شناسايی شده به ٧٨ نفر رسيد

مرداد: ليست جان باختگان شناسايی شده به ٧٨ نفر رسيد
اسامی
جان باختگان شناسايی شده اخيربه روز شده : سه شنبه ٢٨ جولای ٢٠٠٩در جريان
خيزش انقلابی مردم در ايران نيروهای سرکوبگر رژيم جنايتکار اسلامی به
وحشيانه ترين شکلی دست به قتل عام مردم چه در خيابانها و چه در
بازداشتگاهها زدند. کشتار مردم معترض و به تنگ آمده از حکومت اسلامی به
ويژه بعد ازسخنرانی علی خامنه ای ولی فقيه رژيم در ٢٩ خردادماه که رسما
فرمان سرکوب خونين اعتراضات مردم را صادر کرد، ابعادبه مراتب گسترده تری
يافت. بر اساس گزارشات تکميلی رسيده بخش زيادی از جان باختگان در روزهای
بعد از ٢٩خردادتوسط نيروهای نظامی جمهوری اسلامی به قتل رسيده اند.جمهوری
اسلامی در عين حال به طور وسيع و سازمان يافته تلاش ميکند افکار عمومی
ايران و جهان را از ميزان قربانيانجنايت شان بی اطلاع سازد. طبق گزارشات
رسيده ماموران نظامی جمهوری اسلامی با مراجعه به بيمارستانها و هر جايی
کهامکان نگهداشتن زخمی ها و کشته ها بود به زور آنها را ربوده و در موارد
زيادی خود به خاک ميسپردند.از سوی ديگر رفتار مامورين سرکوبگر باخانواده
ها ی جانباختگان را ه آزادی تماما غير انسانی و توهين آميز بود
.مامورينوزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با تحت فشار قرار دادن خانواده های
قربانيان رويدادهای اخير، تنها با قيد تعهد و شروط تعيين شده توسط مقامات
جمهوری اسلامی حاضر به تحويل دادن اجساد عزيزان شان ميشدند. بخشی از شروطی
که مامورين وزارت اطلاعات در تعهد ها نوشته اند به قرار زير می ياشد:
١- مراسم بى سر و صدا و فقط با حضور افراد نزديك خانواده صورت بگيرد٢
- در مراسم هيچ گونه شعار و تبليغ عليه حكومت و سخنرانى انجام نشود
.٣-
در مراسم و روى سنگ قبر علت مرگ نوشته نشود.مامورين وزارت اطلاعات تلاش
گسترده ای را بکار می برند تا از انتشار اسامی و عکس جان باختگان جلوگيری
کنند. آنهاحداکثر فشار را بر روی خانواده های قربانيان بکار می برند تا
بتوانند جنايت مرتکب شده را بپوشانند و مردم ايران و جهانيان و بخصوص
سازمانهای حقوق بشری از آن بی اطلاع بمانند.عليرغم تهديدات و فشارهای
مامورين وزارت اطلاعات اسامی اين اسامی تاکنون به همت برخی از خانواده ها
و فعالين دفاع ازآزادی و حقوق انسانی تهيه شده است. همينجا ما همه مردم
ايران را فرا ميخوانيم تا در تهيه اسامی و عکسهای کليه جان
باختگانرويدادهای اخير به هر شکل ممکن ما را ياری دهند. برای تماس و ارائه
اطلاعات بيشتر لطفا با فرشاد حسينی تماس بگيريد.(farshadhoseini@
yahoo.com, 0031633602627)اسامی و اطلاعات بدست آمده از جان باختگان١٣۶١
خرداد ١٣٨٨ ) در جريان اعتراضات مردمی در روز شنبه ٣٠ خرداد ١٣٨٨ -
١-
ندا صالحی آقا سلطان، ( بهمن ٣٠٢٠ ژوئن ٢٠٠٩ ) در محلهٔ امير آباد تهران
(خيابان کارگر شمالي، تقاطع خيابان صالحی و کوچهٔ )خسروی) به ضرب گلوله
کشته شد. انتشار فيلم کوتاهی از لحظات جان سپردن وی بازتابهايفراوانی در
رسانه های جهان به دنبال داشت. محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢۵٧ رديف ۴١
شماره٣٢٢- اشکان سهرابي، ١٨ ساله،دانش آموز(پشت کنکوری)، محل فوت : تقاطع
بوستان سعدی و رودکی (سلسبيل). وی به گواهشاهدان توسط نيروهای لباس شخصی
در حين تظاهرات عليه جمهوری اسلامی به ضرب گلوله به قتلرسيد.محل دفن: قطعه
٢۵٧ بهشت زهرا رديف ۵٠
شماره ١٩٣- بهمن جنابی ٢٠ ساله، شاغل در مغازه نصب و تعميرات شوفاژ. وی به
گواه شاهدان توسط نيروهای لباس شخصی در حين تظاهرات عليه جمهوری اسلامی به
ضرب گلوله به قتل رسيد.۴- حسين طهماسبی جوان ٢۵ساله می باشد كه در جريان
تجمعات اعتراضی روز دوشنبه ٢۵خرداد ماه درخيابان نوبهار كرمانشاه مورد
حمله ی مأموران مسلح وابسته به
دولت قرار گرفته و در اثر ضربات وارده به قتلرسيده است. حسين طهماسبی بر
اثر ضربات متعدد باتوم و اصابت اين ضربات به سر توسط نيروهای انتظامی
جمهوری اسلامی کشته شد.حسين به هيچيک از کانديداها رأی نداده بود و آن روز
برای اعتراض به خفقان و , يکی از دوستان حسين می گويدصدها تن از مردم از
نزديک شاهد مرگ وی بودند. ,. استبداد جمهوری اسلامی به خيابان آمده بود۵-
کيانوش آسا، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مهندسی شيمی در دانشگاه علم و
صنعت ايران بود. او در جريان تظاهرات روز دوشنبه ٢۵خرداد ١٣٨٨ در ميدان
آزادی تهران ناپديد شد و روز ٣ تير ماه ١٣٨٨ در
حاليکه تمام بدناو به علت ضربه های باتوم کبود شده بود، در سردخانه پزشکی
قانونی تهران توسط خانواده اش شناسايی شد. پيکر کيانوش در شهر کرمانشاه به
خاک سپرده شد. مراسمی به مناسبت يادبود اين جان باخته در دانشگاه علم و
صنعت ايران در ٧ تير با وجود تهديد گسترده مسئولان دانشگاه و وزارت
اطلاعات برگزار شد.۶- مهدی کرمي، مهدی کرمی ٢۵ساله که در ٢۵خرداد در
تقاطع جنت آباد وخيابان کاشانی در اثر اصابت گلوله به گلو.٧-
مصطفی غنيان دانشجوی مهندسی دانشگاه شريف که با تيراندازی نيروهای بسيج به
قتل رسيد. دانشجوی مقطع کارشناسی ارشددانشگاه تهران. شب دوشنبه ٢۵خرداد
کوی دانشگاه تهران. محل دفن: مشهد٨- ناصر امير نژاد (متولد: ١٣۶٢ -
درگذشت: ٢۵خرداد ١٣٨٨ ، تهران ) دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و
تحقيقات
تهران در رشته هوا-فضا بود که در جريان راهپيمايی مردم تهران در ميدان
آزادی(در ابتدای خيابان محمد علی جناح در تيراندازی از ساختمان بسيج) در
٢۵خرداد ١٣٨٨ کشته شد. پيکراين دانشجو در ٢٩ خرداد ١٣٨٨ در ياسوج تشيع و
به خاک سپرده شد.٩- محمد حسين برزگر ٢۵ساله، ديپلم شغل آزاد به دليل
اصابت گلوله به سر در تاريخ چهارشنبه ٢٧
خرداد در ميدان هفت تيربه جان باخ و در يكشنبه ٣١ خرداد بعد از تعهد گرفتن
از خانواده در قطعه ٣٠٢ به خاك سپرده شد.١٠ - سيد رضا طباطبايى ٣٠ ساله
ليسانس حسابدارى ، كارمند به دليل اصابت گلوله به سر در ٣٠ خرداد در
خيابان آذربايجانبه جان باخت و چهارشنبه ٣ تيربعد از تعهد گرفتن از
خانواده در قطعه ٢۵٩
به خاك سپرده شد.١١ - ايمان هاشمى ٢٧ ساله شغل آزاد به دليل اصابت گلوله
به چشم شنبه ٣٠ خرداد در خيابان آزادى جان باخت و چهارشنبه ٣تير در قطعه
٢۵٩ به خاك سپرده شد.١٢ - پريسا كلى ٢۵ساله فارغ التحصيل رشته ادبيات به
دليل اصابت گلوله به گردن در يكشنبه ٣١ خرداد در بلوار كشاورزجان باخت و
سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد١٣ - محسن حدادى ٢۴ساله طراح
برنامه هاى كامپيوترى شنبه ٣٠ خرداد به دليل اصابت گلوله بر پيشانى در
خيابان نصرتجان باخت و سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۶٢ به خاك سپرده شد.١۴ -
محمد نيكزادى ٢٢ ساله فارغ التحصيل عمران در سه شنبه ٢۶خرداد به دليل
اصابت گلوله به سينه در ميدان ونك جانباخت و شنبه ٣٠ خرداد در
قطعه ٢۵٧ به خاك سپرده شد.١۵ - على شاهدى ٢۴ساله بعد از دستگيرى و
انتقال به كلانترى در تهرانپارس يكشنبه ٣١ خرداد به دلايل نامعلوم در
كلانتريجان باخت پزشكى قانونى علت مرگ وى را نامشخص اعلام كرده اما
خانواده وى معتقدند به علت ضربات باتوم در كلانتريجان باخته است. وى
۴تيردر قطعه ٢۵٧ به خاك سپرده شد.١۶ - واحد اكبرى ٣۴ساله شغل ازاد و
متاهل داراى يك دختر ٣ ساله در شنبه ٣٠ خرداد به دليل
اصابت گلوله به پهلو در خيابانونك جان باخت و سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۶١
به خاك سپرده شد.١٧ - ابوالفضل عبدالهى ٢١ ساله فوق ديپلم برق ٣٠ خرداد در
مقابل دانشگاه صنعتى شريف به دليل اصابت گلوله به پشتسرجان باخت و سه شنبه
٢ تير در قطعه ٢۴٨ به خاك سپرده شد.١٨ - سالار طهماسبى ٢٧ ساله دانشجوى
كارشناسى مديريت بازرگانى رشت شنبه ٣٠ خرداد در خيابان جمهورى به
دليلاصابت گلوله به پيشانى جان باخت ودوشنبه ٢ تير در قطعه ٢۵۴به خاك
سپرده شد.١٩ - فهيمه سلحشور ٢۵ساله ديپلم يكشنبه ٢۴خرداد به دليل اصابت
باتوم به سر و خونريزى داخلى در ميدان ولى عصر بعداز انتقال به بيمارستان
در تاريخ ٢۵خرداد جان باخت و ٢٧ خرداد در قطعه ٢۶۶به خاك سپرده شد.٢٠ -
وحيد رضا طباطبايى ٢٩ ساله ليسانس زبان انگليسى
چهارشنبه ٣ تير در بهارستان به دليل اصابت گلوله به سر جان باختو ۶تير در
قطعه ٣٠٨ به خاك سپرده شد.٢١ - فرزاد جشنی جوانی ايلامی فرزند سيد
جعفر، اهل شهرستان آبدانان ايلام، که برای امرار معاش در تهران به سر می
بردهاست، در اثر حمله ی نيروهای رژيم جان خود را از دست داد. پيکر فرزاد
با تدابير امنيتی و با جلوگيری از اطلاع رساني، در١٩ ماه ژوئن، در شهر
آبدانان به خاک سپرده شد .٢٢ - شلير خِضري، دانشجو، اهل شهر پيرانشهر، روز
١۶ماه ژوئن، به هنگام حمله و يورش نيروهای رژيم به دانشگاه تهران،جان خود را
از دست داده است. پيکر شلير در شهر پيرانشهر، از سوی خانواده اش به خاک
سپرده می شود.٢٣ - يعقوب بروايه، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تئاتر در
دانشکده هنر ومعماری دانشگاه تهران، روز چهارم تير ماه توسطنيروهای بسيج
از بام مسجد لولاگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، از ناحيه سر مجروح شد و
بلافاصله توسطدوستانش به بيمارستان لقمان انتقال يافت اما به رغم تلاش
پزشکان برای جان وي، در نهايت دچار مرگ مغزيشد و به شهادت رسيد. يعقوب
بروايه فرزند دوم يک خانواده پنج نفری و اهل اهواز بود. وی متولد تيرماه ١٣۶١
بوده و درهنگام مرگ تنها ٢٧ سال سن داشت.به نوشته برخی سايت های خبری
يعقوب بروايه که در کنترل کامل مامورين تحت مداواقرار داشت، از اين حادثه
جان سالم به در نبرد. او تنها دقايقی پيش از مرگ چشم گشود، دستان مادرش را
گرفت و زير لبگفت: مادر من برای آزادی کشته شدم.... و چشم فروبست. گفته
ميشود ماموران امنيتی پيکر بی جان يعقوب را تحويل گرفتند وبه محل نامعلومی
بردند و سرانجام بعد از ٤٨ ساعت به خانواده او اطلاع دادند جسد يعقوب به
خاک سپرده شده است. ماموراناز خانواده او تعهد گرفته اند که از هرگونه
اطلاع رسانی و برگزاری مراسم برای او خودداری کنند.٢۴ - کاوه
علی پور، ١٩ ساله، شنبه ٣٠ خردادماه در تهران به قتل رسيد. بنا به گزارش
وال استريت ژورنال: حکومت برايپس دادن جنازه کاوه علی پور معادل ٣٠٠٠ دلار
پول گلوله از خانواده اش خواسته است!٢۵ - سعيد عباسی فر گلچي، ٢۴ساله،
فروشنده کيف و کفش، کسبه ساکن خيابان رودکی (سرسبيل)، مجرد، هويت
يکی ديگر ازجان باختگان اعتراضات روز شنبه در تهران است. سعيد در خيابان
رودکی تقاطع بوستان سعدی مقابل بانکپاسارگاد مورد اثابت گلوله قرار گرفته
و جان ميسپارد. وی کارگر کقش آرام در خيابان رودکی جنوب خياباندامپزشکی
بوده است ويدئويی از پيکر بی جان وی را اينجا مشاهده نماييد. در ٢٠ جون در
خيابان رودکی به قتلرسيد.٢۶ - مبينا احترامي، دانشجوی بهبهانی دانشگاه
تهران در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه
درشامگاه ٢۴خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست
داد. بهبهان
شنبه ٣٠ خرداد در سوگ مبينانشست و خانواده داغدارش را ياری نمود. مادر
مبينا ديروز در ميان ضجه هايی جانسوز گناه کشته شدن عزيز خود را ازمسئولان
می پرسيد و از مردم می خواست نگذارند خون عزيزش اينگونه پايمال شود. منبع
دفتر تحکيم وحدت٢٧ - فاطمه براتي، در جريان حمله انصار حزب الله و لباس
شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴خرداد مورد حملهوضرب و شتم قرار
گرفته و جان خود را ازدست داد. گفته ميشود
پيکر اين دانشجويان بدون اطلاع به خانواده ايشان و مخفيانهدر گورستان بهشت
زهرای تهران به خاک سپرده شدند. منبع دفتر تحکيم وحدت٢٨ - کسری شرفي، در
جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه
٢۴خرداد مورد حملهوضرب و شتم قرار گرفته جان خود را از دست داد. گفته
ميشود
پيکر اين دانشجو بدون اطلاع به خانواده ايشان و مخفيانه درگورستان بهشت
زهرای تهران به خاک سپرده شده است. منبع دفتر تحکيم وحدت٢٩ - کامبيز
شعاعي، در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در
شامگاه ٢۴خرداد مورد حملهوضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. گفته
ميشود پيکر اين دانشجو بدون اطلاع به خانواده ايشان و مخفيانه درگورستان
بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است. منبع دفتر تحکيم وحدت٣٠ - محسن
ايماني، در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در
شامگاه ٢۴خرداد مورد حملهوضرب و شتم قرار گرفته و در اين بين جان خود را از دست
داد. گفته ميشود پيکر اين دانشجو بدون اطلاع به خانواده ايشان ومخفيانه در
گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است. منبع دفتر تحکيم وحدت٣١ -
فاطمه رجب پور ٣٨ ساله که به اتفاق مادرش سرور برومند در جريان تيراندازی
نيروهای نظامی به مردم در تاريخ ٢۵خردادماه در خيابان محمدعلی جناح جان
باخت. پدر فاطمه ابراهيم رجب پور می گويد: به کمر و گلوی زن و دخترم تير
زدهبودند. وقتی رسيديم هردو غرق خون بودند. تشخيص پزشکان اين است که در
همان لحظه اصابت گلوله کشته شده اند.٣٢ - سرور برومند ۵٨ ساله که به
اتفاق دخترش فاطمه رجب پور در جريان تيراندازی نيروهای نظامی به مردم در
تاريخ ٢۵خردادماه
در خيابان محمدعلی جناح جان باخت. همسرش ابراهيم رجب پور می گويد: به کمر
و گلوی زن و دخترم تير زدهبودند. وقتی رسيديم هردو غرق خون بودند. تشخيص
پزشکان اين است که در همان لحظه اصابت گلوله کشته شده اند.٣٣ - عليرضا
افتخاري، ٢۴ساله خبرنگار ابرار اقتصادی. جسد عليرضا افتخاري، که در جريان
جنبش اخير مفقود شده بود؛ بعداز ٢۵روز بی اطلاعی خانواده اش؛ روز دوشنبه
٢٢ تير تحويل خانواده اش داده شده است.٣۴ - احمد نعيم آبادي، او توسط
قاتلان گردان ١١٧ عاشورا در ميدان آزادی به ضرب گلوله به قتل رسيد و جسد
وی را روز٣١ خرداد به خانواده اش تحويل دادند.٣۵ - نادر ناصري، ٣٠
خردادماه در خيابان خوش جان باخت، محل دفن بابل٣۶ - مسعود خسروي، در
٢۵خردادماه در ميدان آزادی جان باخت، مدفون در بهشت زهرا٣٧ - مسعود هاشم
زاده، در ٣٠ خرداد ماه در تهران جان باخت، وی به همراه خانواده اش در
منطقه ستارخان تهران زندگيميکردند و در همان محل نيز توسط شليك مستقيم
نيروهای نظامی جان باخت اما به علت اينکه به خانواده اجازه دفن در تهران
را ندادند, خانواده مجبور به انتقال ايشان به روستای مادريشان در گيلان
(روستای ولی آبادخشک بيجار )شدند.٣٨ - ايمان نمازی دانشجوى رشته عمران
دانشگاه تهران، ٢۵خردادماه ، کوی دانشگاه٣٩ - سالار قربانی پارام ، ٢٢ ساله، بود در
تظاهراتهاى اخير جان باخت.جمهوری اسلامی علت فوت را تصادف اعلام
كردهاست.پدر ايشان در ميدان انقلاب جنب بانک رفاه مغازه لباس فروشی دارد.
در ميرداماد مراسمى براى بزرگداشت وی برگزارشد.۴٠
- حسين طوفان پور درتظاهرات روز ٣٠ خرداد توسط نيروهای امنيتی در خيابان
دستگير شد. بر اساس اظهارات شاهدان عينى مزدوران ابتدا به شدت با چماق به
دستش ميزنند به شكلى كه دستش كاملا شكسته و از بدن آويزان ميشود.سپس با
گلوله بهسرش شليك كرده و اين جوان را در اين تظاهرات به قتل ميرسانند. محل
دفن حسين درقطعه ٢٣٣ بهشت زهرا ثبت شده است.از خانواده طوفان پور
٢۴ميليون تومان پول تير خواسته اند اما آنها قبول نكرده و به مزدوران
گفته
اند ما چنين پولى را پرداختنميكنيم هر جا خودتون خواستيد دفن كنيد.۴١ -
تينا سودي، دانشجو، روز شنبه ٣٠ خرداد توسط گلوله اى در ميدان انقلاب به
قتل ميرسد. اما ماموران مزدور به خانوادهسودی گفته اند كه اگر مى خواهيد
جسدش را بگيريد بايد بگوئيد كه با مرگ طبيعى مرده است.۴٢
- حسين اخترزند، يکی ازجانباختگان حوادث اخيردراصفهان، محله مسجد لنبان،
فردی به نام ميباشدکه مجردبوده استودرعين حال نان آورخانواده وخواهران
وبرادرانش بوده است.۴٣
- جعفر بروايه، استاد دانشگاه چمران اهواز و دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه
تهران که برای شرکت در امتحانات به تهرانرفته بود ٢٨ جون، ٧ تير در
تظاهرات ميدان بهارستان شرکت ميکند واز ناحيه سرمورد اصابت يک گلوله قرار
ميگيرد که بعداز آن به يکی از بيمارستانها ی تهران منتقل وقبل از رسيدن به
بيمارستان جان ميبازد. جسد وی توسط يکی از دوستان ويشناسايی وبه اهواز
منتقل وتحويل خانواده وی شد. مراسم دفن جعفر در حضور نيروهای امنيتی رژيم
انجام گرفت.۴۴ - حميد
مداح شورچه، دانشجو،ی همراه با گروهی در صحن مسجد گوهرشاد دست به تحصن زد
که توسط نيروهای امنيتيدستگير شد. او در مدت بازداشت تحت شکنجه قرار گرفت
تا در روز آزادی وی به دليل شدت جراحات وارده جانسپرد.پزشکی قانونی علت
مرگ وی را خونريزی مغزی اعلام کرده است.گفتنی است مراسم يادبود او روز
يکشنبه ١۴تيربرگزار شد.۴۵ - مريم مهر آذين ٢۴ساله در خيابان آزادی با
شليک گلوله جان باخت.۴۶ - ميلاد يزدان پناه ٣٠ سال در خيابان آزادی با
شليک گلوله جان باخت.۴٧ - حامد بشارتی ٢۶ساله در خيابان آزادی با شليک
گلوله جان باخت.۴٨ - بابک سپهر ٣۵ساله در خيابان آزادی با شليک گلوله جان
باخت.۴٩ - ندا اسدي۵٠ - امير کويری . فارغ التحصيل از دبيرستان تطبيقی
تهران۵١ - فرزاد هشتي۵٢ - امير طوفانپور، نيازمند تاييد۵٣ - محمد، ١٢
ساله، (نيازمند تاييد)۵۴ - محرم چگينی قشلاقی فرزند ميرزا قلى ٣۴ساله �
قطعه ٢۵۶بهشت زهرا رديف ١۴۶شماره ١٣۵۵ - محمد حسين فيضی فرزند
غلامرضا ٢۶ساله � قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا رديف ٣١ شماره ٢۵۵۶ - رامين
رمضانی فرزند مهدی ٢٠ ساله سرباز وظيفه در درگيری های هفته دوم پس از
انتخابات در تهران به قتل ميرسد.جنازه ی رامين که چند روز قبل از جان
باختن به عنوان مرخصی از محل خدمت سربازی اش به تهران آمده بود، در حالی
پساز يک ماه پيگيری به خانواده ی وی تحويل داده شد که سه گلوله پيکر وی را
سوراخ کرده بود. والدين رامين حتی در مراسمتدفين فرزند خود نيز مجبور
بودند تحت نظارت مأموران عمل کنند. محل دفن قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا رديف ۴۶شماره ٣٢۵٧
- سهراب اعرابی ١٩ ساله که در زندان اوين زير شكنجه جان باخت.سهراب اعرابى
١٩ ساله سال آخر دبيرستان و آماده براى امتحان كنكور در جريان خيزش
انقلابی خرداددر ٣٠ خرداد روز شنبه بازداشت و به مكان نامعلومى منتقل مى
شود .بعد از پيگيريهاى پى در پى خانواده بخصوص مادرش متوجه مى شوند كه وى
در زندان اوين است,مادر اين جوان در روز سه شنبه ١۶تير با گذاشتن كفالت
در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظرآزادى فرزند
ش بود, با وجود اين كه اين مادر مى دانست كه فرزندش در زندان اوين است ولى
خيلينگران بود و مى گفت مى ترسم بچه ام را بكشند.. اين مادر عكسى از فرزندش
تهيه كرده بود و به هرزندانى كه آزاد مى شد عكس عزيزش را نشان مى داد و از
آنها مى پرسيد كه آيا او را مى شناسند و يا در زندان ديده اند؟ او ميگفت
به هر كجا و هر كسى مراجعه مى كنم جواب نمى دهند و ميگويند صبر كن آزاد
ميشود. اين مادر كارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اينكه يك
دفعه از طرف قاضى مر تضوى خبر آمد كه سهراب اعرابى در زندان درگذشته
است.خانواده اش را خبر كنيد تا جنازه فرزندشان را تحويل
بگيرند........فيلمى از مادر سهراب اعرابى در جلوى اوين كه عكس فرزندش را
به يكى از زندانيان آزاد شده نشان ميدهد و از او سراغ(
http://www.youtube. com/watch? v=S_29VjuRaRA ) فرزندش را ميگيرد۵٨ -
داود صدري، ٢٧ ساله روز ٢۵خرداد
در جريان تظاهرات ميليونی مردم تهران تير خورده و به بيمارستان امام علی
منتقل ميشود. روز شنبه ٣١ خرداد خانواده برای آوردن داود به خانه به
بيمارستان رفته که مطلع ميشوندفرزندشان درگذشته است. روز يکشنبه ١ تير در
قبرستان بهشت شهدای ملارد دن ميشود.گزارش شده که مقامات جمهوری اسلامی
٣۵٠ هزار تومن بابت پول تير و ۶ميليون هم بابت تحويلتحويل جنازه از
خانواده داود درخواست کرده اند.
همچنين گزارشات حاکی از آن بوده که به خانواده داودتوصيه کرده اند که
اعلام کند داود بسيجی بوده و توسط مردم به قتل رسيده است.۵٩
- آرمان استخری پور، ١٨ ساله از شيراز که در درگيری های چند روز اخير(زمان
مجروح شدن نامعلوم است) شيراز درمحله ابيوردی مورد اصابت باتوم قرار گرفته
و به کما رفته بود. او که به منزل پيرزنی در حوالی درگيريها پناه برده بود
روزدوشنبه ٢٢ تير جان باخت. علت فوت او مرگ مغزی اعلام شده است. پيکر اين
عزيز جان باخته سه شنبه ٢٣ تير برابر با ١۴جولای در دارالرحمه شيراز به
خاک سپرده شد. گفتنی است که پزشک آرمان علت مرگ وی را مرگ مغزی اعلام
کرد.۶٠
- سعيد اسماعيلی خان ببين، ٢٣ ساله كه بر اثر وارد شدن ضربه به سرش در
حوادث تهران كشته شده است، در شهرخان ببين (استان گلستان) به خاك سپرده
شده است. (جزئيات دقيق تر هنوز دريافت نشده است).۶١
- مهرداد حيدري، روزنامه نگار مشهدی کشته شد ، مهرداد نقدهای تندی بر
وزارت اطلاعات و نيروهای امنيتی در روزشنبه ٢٠ تير نوشته بود و نسبت به
فشار بر جوانان برای اعتراف گيری اعتراضات شديدی کرده بود روز يکشنبه ٢١
تير به طرز مشکوکی در مشهد به قتل رسيد . به گزارش سايتهای انترنتی ،
حيدری که پيشتر در روزنامه خراسان فعاليت داشت بنا به دلايلی به هفته نامه
نسيم مشهد رفت و در آن نشريه در محيطی استانی به نوشتن پرداخت . وی خرداد
ماه ، با دعوت روزنامهخراسان رضوی به آن روزنامه رفت و در يادداشت های
ثابت روزنامه حضوری فعال به هم رساند . مهرداد حيدری در آخرينيادداشت خود
ضمن انتقاد از وزارت اطلاعات در کسب اطلاعاتی ساختگی ، اين وزرات خانه را
محکوم به نداشتن اطلاعاتيکرد که با فشار بر جوانان قصد به دست آوردن آن را
دارد .حيدری در اين يادداشت ضمن برشمردن نکات منفی جريانات اخيرايران ،
آنها را دستمايه افرادی دانست که هميشه حق به جانب گرفته و بر دفاع از
مردم حکايت می کنند.۶٢ - علی فتحعليان. محل جان باختن: روبروی مسجد
لولاگرمحل سکونت: خيابان رودکي، خيابان شکوفه (خمسه)۶٣
- ترانه موسوي، دختر جوانی که در تجمع مسجد قبا توسط نيروهای لباس شخصی و
بسيجی بازداشت شده بود پس از چندهفته بی خبری سرانجام پيدا شد. از ترانه
جز جسد سوخته ای در حوالی قزوين چيزی باقی نمانده است ونيروی انتظامی
خانواده او را با تهديد و ارعاب وادار به سکوت کرده اند.ترانه موسوی آخرين
بار بنا بر شهادت چند بازداشتی ديگر، آخرين بار در مقر پايگاه بسيج در
حينبازجويی ديده شده است. نيروی بسيجی پس از آن اين دختر جوان را از ديگر
بازداشتيان جدا کردند و به او تجاوز جنسی کردند. ترانه موسوی چندين بار و
توسط چندين بسيجی به وحشيانه ترين شکل ممکن مورد تجاوز قرار گرفت.بر اثر
شدت جراحات وارده به رحم و مهبل بيهوش شد. بسيجيان که ديدند کار به جای
باريک کشيده است بدن نيمه جان او را به بيمارستان امام خمينی کرج بردند به
اين اميد که پارگی ی رحم و مهبل و مقعد او را به سانحه تصادف رانندگی نسبت
دهند. در بيمارستان اما با معاينه پزشک معلوم می شود که علت جراحات وارده
نه سانحه تصادف بلکه تجاوز جنسی بوده است. نيروهای بسيجی که به شدت
سراسيمه و نگران شده بودند با مشورت و هماهنگی مقامات بالاتر خود پيکر
نيمهجان و بيهوش ترانه را از بيمارستان خارج می کنند و به کليه پرسنل
بيمارستان دستور اکيد می دهند در اين باره سکوت کنند وبا احدی صحبت نکنند.
پرستاری که نمی خواهد نامش فاش شود اما ترانه موسوی را شناسايی می کند.
نيروهای بسيجی او را به يکی از بيابانهای خلوت اطراف قزوين می برند.. در
همان حال که بی هوش بوده مجدد به او تجاوز ميکنند و بعد بر روی تن نيمه
جانش بنزين ريخته و او را به آتش می کشند. به اميد اينکه کليه آثار و
نشانه های تجاوز را از بين ببرند.۶۴ - حسن
کاظميني، پدر بزرگ وی به نام علی کاظمينی طی نامه سرگشاده ای به مطبوعات
نوشته است: چند روز قبل نوه ١٩ساله ام حسن، به خيابان انقلاب رفت تا به
همراه همفكرانش برعليه حقى كه از كف داده بود، تظاهرات كند. در جمعی كه
برايآن مجوز نداده بودند حاضرشد و عواملی به ادعای آنكه تجمع غيرقانونی
است با جمعيت حاضر برخورد كردند و حسن ديگر به خانه برنگشت .۶۵ - آقای
معزز ٢٧ ساله يکی از جانباختگانی است که در اعتراضات گسترده و خونين مردم
تهران در ٣٠ خرداد ماه شرکتکرده بود. او حوالی ميدان آزادی با اصابت گلوله
به چشمش جان خود را فدای راه آزادی مردم ايران کرد۶۶ - محمد
کامراني، طبق گفته خانواده وي، محمد را در حاليکه تقريبا نيمه جان بوده و
سراسر بدنش علائم باتوم و شکنجه بودهبه تخت بيمارستان بسته بودند تا امکان
فرار نداشته باشد . با تلاش خانواده بالاخره می توانند محمد را
ازبيمارستان لقمان مرخص و بلافاصله به بيمارستان مهر منتقل می کنند اما در
آنجا پزشکان متخصص ميگويند با توجه به اينکه عقونت تقريبا تمام بدن را
فراگرفته اميدی در بهبود نيست و محمد ظرف کمتر از ٣ساعت در تاريخ ٢۵تير
جان ميبازد.۶٧
- ميثم عبادي، خانواده ميثم عبادی از کشته شدن فرزند خود در روز ٢٣ خرداد
در فلکه صادقيه تهران خبر دادند.ميثم عباديفرزند عسگر در حالی که از محل
کار خود از يک فرش فروشی به خانه بر ميگشته در فلکه صادقيه از ناحيه شکم
مورداصابت گلوله قرار گرفته و به علت خونريزی بسيار زياد در خيابان جان
باخته است.پيکر اين نوجوان ١٧ ساله بعداز طيمراحل قانونی در بهشت زهرا دفن
شده است.۶٨ - رامين قهرماني، ساکن محله ی شهرآرا پس از حدود ١۵روز
بازداشت، بلافاصله پس از آزادی در منزل دچار تشنج شده وقبل از رسيدن
به بيمارستان، جان باخته است. او به خانواده ی خود گفته بوده که در زندان
او را از پا آويزان کرده بودند.۶٩
- محسن روح ال اميني، روز ١٨ تير در جريان درگيری های تهران دستگير شده
بود.. به خانواده محسن گفته بودند که بهزودی محسن را آزاد خواهند کرد. اما
چهارشنبه شب ٢٢ جولای برابر با ٣١ تير به خانواده اش خبر فوت محسن را داده
اند.گزارش شده که نيروی انتظامی برای تحويل جسد محسن از خانواده اش
درخواست پول کرده اند. جمعه ٢ مرداد برابر ٢۴جولای مراسم خاکسپاری محسن
ميباشد.٧٠ - امير جوادی فر لنگرودي، ٢۴ساله دانشجوی دانشگاه آزاد قزوين
که در اعتراض های ١٨ تيرماه در محدوده ی
اميرآبادتوسط لباس شخصى ها مجروح و در بيمارستان بستری بود اما پس از
بهبودی به زندان اوين انتقالش دادند.گزارش شده که امير بر اثر شدت ضرباتی
که به سر و صورتش زده بودند بتدريج بينايی اش را از دست دادهبود. همچنين
در اثر شدت ضربات به دنده هايش دچار خونريزی داخلی جان شده و جان ميبازد.
بر اساسگزارشات دريافتی امير در روزی که زندانيان را از کهريزک به اوين می
آوردند، در آن فضای تنگ، گرم و درآن هوای خفه کننده و بد ماشين پليس، تشنج
می کند و کم کم از نفس می افتد. ماموران هم بسيار شتاب زده اورا از ماشين
خارج می کنند و می برند.٧١ - يوسف صالح، درباره ی او اطلاعات زيادی در دست
نيست، تنها برخی از بستگان جان باختگان ديگر تاييد کرده اند کهيوسف صالح
در جريان ناآرامی های پس از انتخابات کشته شده است، اما اطلاعات بيشتری
درباره ی او و خانواده اش ندارند.٧٢ - حسن شاپوری ( دانشجو ) براساس گزارش
رسيده از يکی از زدانيان آزاد شده در کهريزک٧٣ - رضا فتاحی ( دانشجو )
براساس گزارش رسيده از يکی از زدانيان آزاد شده در کهريزک٧۴ - ميلاد
.. ،جوانی که توسط صادق يکی از شکنجه گران، شب اول دستگيری اش به باد مشت
و لگد گرفته شد و به کما رفت.پس از آن ميلاد را با خودشون بردند . ولی
دکتر هم بند ما گفت اون از گوش و دهنش خون اومده و متاسفانه مرده.
(براساسگزارش رسيده از يکی از زدانيان آزاد شده در کهريزک)٧۵ - مرتضی
سلحشور، (براساس گزارش رسيده از يکی از زدانيان آزاد شده در کهريزک)٧۶ -
مراد
آقاسي، (براساس گزارش رسيده از يکی از زدانيان آزاد شده در کهريزک)٧٧ -
محسن انتظامي، (براساس گزارش رسيده از يکی از زندانيان آزاد شده در
کهريزک)٧٨ - اميد رضا ميرصيافي، (يک وبلاگنويس که در اسفند ١٣٨٧ در زندان
در اثر شکنجه جان ميبازد)

حمله به کمپ اشرف به روایت تصوریر


شهدای آزادی!



فيلم : تظاهرات در تهران، 8 مرداد


هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان به تنهایی برای ندای ایران سوگواری کر


neda-mother.jpg
مادر ندا در پارکی در نزدیک منزل در روز چهلم ندای ایران در تنهایی به سوگ نشست

8 مرداد ماه 1388- به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، امروز تجمع مسالمت آمیز هزاران نفر از مردم تهران در قطعه 257 بهشت زهرا که به مناسبت چهلمین روز کشته شدن ندا برگزار شده بود، به خشونت کشیده شد و نیروهای انتظامی امنیتی مانع پیاده شدن آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی از ماشین و حضور آنها در مراسم شدند. مادر ندا آقا سلطان؛ هاجر رستمی مطلق، که قبلا اعلام کرده بود که برای اولین بار مراسم عزاداری ندا را به مناسبت چهلمین روز درگذشتش بر سر مزار او برگزار خواهد کرد، در آخرین ساعات شب گذشته اعلام کرد که به دلایلی خود و خانواده اش به بهشت زهرا نخواهند رفت.

طبق اطلاعات رسیده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، حتی مادر ندا همچنان به دلایلی در محل کشته شدن ندا، که هر پنجشنبه در آنجا حاضر می شود و شمع روشن می کند، حضور نیافته اما در پارک نزدیک محل زندگی خود رفته و به یاد دخترش شمع روشن کرده است.

در طی چندین هفته گذشته، مردمی که هر روزه اجساد عزیرانشان را تحویل می گیرند بی آنکه کسی پاسخگوی مرگ آنها باشد، درصدد برگزاری مراسم عزاداری بودند و به مناسبت چهلمین روز درگذشت ندا آقا سلطان از طریق شبکه های اجتماعی برای حضور بر سر مزار او با هم قرار گذاشته بودند. آقایان موسوی و کروبی که تقاضای آنها برای گرفتن مجوز برگزاری مراسم عزاداری بدون سخنرانی و شعار با مخالفت وزارت کشور مواجه شده بود اعلام کرده بودند که در مراسم چهلم ندا آقا سلطان شرکت خواهند کرد. طبق گزارش های رسیده به کمپین بین المللی حقوق بشر نیروهای انتظامی و امنیتی که از ساعت ها پیش از برگزاری مراسم تمام محوطه بهشت زهرا را پر کرده بودند، با تهدید از حضور آنها در میان مردم جلوگیری کردند.


همچنین گزارش های رسیده حاکی است که مردم از ساعت ها قبل از شروع برنامه برای حضوربر سر مزار ندا در حرکت بودند. اولین بازداشت ها در ساعت 2 بعد ازظهر قبل از حضور جمعیت شروع شد. در میان افراد بازداشت شده جعفر پناهی و همسر و دختر او و سه زن مسن ذکر شده اند. با فشار جمعیت، هزاران نفر از مردم موفق به حضور در قطعه 257 شده و مراسم عزاداری را برگزار کردند. در ساعت حدود 7 بعداز ظهر در حالی که مردم همچنان تمایل به ماندن داشتند، با حمله شدید نیروهای انتظامی مستقر در بهشت زهرا مواجه شدند که از گاز اشک آور استفاده کرده و با باتوم به ضرب و شتم مردم پرداختند. هنوز اطلاعات بیشتری از میزان خشونت وارده به دست کمپین نرسیده است.

هادی قائمی؛ همآهنگ کننده کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در مورد حوادث امروز گفت:"برای هیچکس قابل باور نیست که فرزند کسی را بکشند و بعد هم بدون اینکه پاسخگو باشند به هر روش ممکنی خانواده را وادار کنند که سکوت کند و از برگزاری یک مراسم ساده برای فرزندش محروم شود." هادی قائمی تاکید کرد که "حضور امروز مردم در بهشت زهرا نشان می دهد که مردم در احقاق حقوق خود بسیار مصر هستند. ومسئولین به جای پافشاری برای ادامه جنایت به استناد توهمات باطل خود، باید هر چه سریعتر این واقعیت را درک کنند و صدای مردم را بشنوند."

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با توجه به ادامه جنایات و عمق این جنایات و عدم پاسخگویی مسئولین، باز هم بر حضور هر چه سریعتر هئیت حقوق بشر سازمان ملل متحد به ریاست دبیر کل سازمان ملل در ایران برای توقف خشونت و بررسی حوادثی که تاکنون در ایران اتفاق افتاده است، تاکید می کند.

مردم از اين مراسم استقبال شايانی کردند. ده‌ها هزار نفر از مردم در اين بزرگداشت شرکت کردند.

مردم از اين مراسم استقبال شايانی کردند. ده‌ها هزار نفر از مردم در اين بزرگداشت شرکت کردند.
نيروهای لباس شخصی در ضلع جنوب شرقی قطعه شهدا با موتورسيکلت های خود جمع شده بودند و تا ساعت ۱۸ به وقت تهران وارد صحنه تظاهرات مردم نشدند. تنها نيروهای يگان ويژه نقش موثر داشتند.
تا اين که ماموران امنيتی با مردم به مقابله برخاستند و با محاصره ميرحسين موسوی به وی اجازه نزديک شدن به قطعه ۲۵۷ را ندادند.
از نکات ديدنی در اين مراسم حرکت زنان ميانسال بود که با ايجاد زنجيره انسانی مانع حمله نيروهای يگان ويژه به جوانان می شدند. اين واکنش در نوع خود بی نظير بود.



توضيح عکس نخست: ماموران امنيتی اجازه ندادند ميرحسين موسوی وارد قطعه ۲۵۷ شود و بلافاصله او را با خودروی خودش به خارج از بهشت زهرا بردند.





























میرزاده عشقی و انقلاب



آ
میرزاده عشقی ميرزاده عشقي

سید محمدرضا میرزاده عشقی، شاعر وطن دوست انقلابی، در سال ۱۲۷۲ خورشیدی در شهر همدان متولد شد. وي در 17 سالگی برای ادامه تحصیل به‌تهران رفت و در اوائل جنگ بین‌الملل اول به‌استانبول مهاجرت كرد. عشقی پس از بازگشت به‌ایران با دولت وابسته‌‌‌‌‌‌‌وثوق‌الدوله به‌مخالفت برخاست و مدتی زندانی شد. درآثار او كه آرزوهای خلق را فریاد می‌زد از شعر تا قصه و نمایشنامه به‌چشم می‌خورد. از‌جمله اشعار معروف وی جمهوری نامه است كه در مخالفت با رضاخان سروده و در آن چهره بسیاری از ریاكاران را با لحنی تند افشا كرده است. عشقی در روز پنجشنبه 12 تیر 1303 به‌دستور رضاخان ناجوانمردانه ترور شد. برای تجلیل از او 30 هزار تن از مردم تهران درمراسم خاكسپاری‌اش شركت كردند.

هشتاد و پنج سال از مرگ عشقی می‌گذرد. شاعری که با نگاهی دقیق اما همیشه انقلابی، کمبودها را نظاره می‌کرد، ظلم و جور مستبدان را می‌دید و ذوق شاعرانه‌ی خود را در نمایان ساختن آن بکار می‌برد.
او از شدت وطن دوستی، لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. همانگونه که شعر در او می‌جوشید، فکر وطن و نقایص روزافزون آن نیز جوشش بی‌پایان در او داشت. تا آنجا که شاید ذوق شاعرانه‌ی او را نیز بتوان برخاسته از همان درد وطن دانست. در تمام کلیات میرزاده‌ی عشقی، به ندرت می‌توان به شعری یا مقاله‌ای برخورد که درباره‌ی وطن و یا خیانت این و آن به میهن نباشد. قرارداد ایران و انگلیس با امضای وثوق‌الدوله، برای واگذاری امتیاز نفت به انگلستان، آنچنان او را بر آشفته می‌کند که می‌نویسد: شب و روز در وحشتنم، و هر گاه راه می‌روم، فرض می‌کنم که روی خاکی قدم برمی‌دارم که تا دیروز مال من بوده و حال از آن دیگری است. از این رو هر لحظه نفرینی به مرتکب این معامله می‌کنم. و با اشکی که همیشه در شعر‌های عشقی آلوده به خون است، می‌سراید:

زانزلی تا بلخ و بم را اشک من گل کرده است/ غسل بر نعش وطن، خونابه‌دل کرده است
او که انگلستان و سیاستش را مقصر همه نابسامانی‌ها می‌داند، می‌سراید:

نازم به گوی بازی مردان انگلیس/ خم گشته دهر، ز چوگان انگلیس
ایران و هند و تازی و سودان و ترک و چین/ افتاده همچو: گوی به میدان انگلیس

عشقی به هرکجا که می‌رود و هر چیزی را که می‌بیند باز آن درد وطن در ذهنش می‌خلد و به سرایش وطنیه دیگری می‌انجامد. سفر او به ترکیه، حاصلش اپرای" رستاخیز شهریاران ایران" است. او با مشاهده‌ی ویرانه‌های مدائن، هنگام عبور از بغداد و موصل و استانبول باز هم نه تنها به یاد عظمت ایران بزرگ می‌افتد، بلکه بر همه‌ی مشرق زمین نیز که در زیر یوغ استعمار دول غربی است، دل می‌سوزاند:

ای گروه پاک مشرق، هند و ایران، ترک و چین/ بر سر مشرق زمین شد جنگ، در مغرب زمین/
در اروپا، آسیا را لقمه‌ای پنداشتند/ هر یک اندر خوردنش چنگال‌ها برداشتند/
بی‌خبر کآخر نگنجد کوه در حلقوم کاه/ گر که این لقمه فرو بردند، روی من سیاه/

او ضمن رنج بردن از جنایت و دزدی و خیانت و فقر و استبداد، به سراغ ریشه‌‌های اجتماعی آن نیز می‌رود. در شعری با عنوان احتیاج می‌گوید:

احتیاج است آن که زو طبع بشر، رم می‌کند/ شادی یک ساله را یک روزه ماتم می‌کند!/
در بر نامرد، پشت مرد را خم می‌کند/ ای که شیران را کنی روبه مزاج/
احتیاج، آی احتیاج

و در پایان شعر مصرعی شعاری نیز اضافه می‌کند:
مرده باد آن کس که داد آن را رواج

عید خون

اما با وجودهمه‌ی شناختی که او از منبع درد دارد، توصیه می‌کند که برای اصلاح مملکت باید هر سال در آغاز تابستان پنج روز عید خون بر پا کرد. این توصیه را او نه تنها به مردم میهن خود که به همه‌ی مردم جهان می‌کند:

ای بشر مظهر شرافت شو/ نی ز سر تا بپا قباحت باش/
مرضی مانع شرافت تست/ در پی رفع این نقاهت باش/
وین تعدی است بر حقوق بشر/ از پی رفع این جراحت باش/
عید خون گیر پنج روز از سال/ سیصد و شصت روز راحت باش/

او نداشتن شرافت را تجاوز به حقوق بشر می‌داند، اما برپایی پنج روز عید خون، به نظر شاعر، اجرای مسلم حقوق بشر است.
عشقی حتي در عید قربان، وطن را در قالب همان گوسفند قربانی می‌بیند که در زیر چنگال خصم اسیر شده است. گر چه مردم در برون در سرور و شادمانی هستند، اما او درون را نشسته به ماتم و سوگ می‌بیند:

مرا عزاست نه عید! این چه عید قربان است؟/ که گوسفند وطن زیر تیغ خصمان است!/
مرا به جامه‌ی عیدی مبین، دلم خون است/ د رون عزاست و برون چراغان است/

شاعر انقلابی، تنها راه نجات ملت را از تیره بختی، انقلاب می‌داند و در شعری با عنوان لزوم انقلاب، درخت آزادی را نیز با خون خود و هم میهنان‌ش آبیاری می‌کند:

این ملک، یک انقلاب می‌خواهد و بس/ خونریزی بی‌حساب می‌خواهد وبس/
امروز دگر درخت آزادی ما/ از خون من و تو آب می‌خواهد و بس/

عشقی اما برای انقلاب همه را واجد شرایط نمی‌داند. او انقلابی‌ها را دست چین می‌کند. " تمام ایراد عناصر کهنه بر ما این است: آن وقتی که ما در مجلس هدف گلوله قزاق‌های محمد علیشاه بودیم، شما کجا بودید. نمی‌دانم گناه ما چیست که آن وقت بچه بودیم و طبیعت می‌خواست ما را در مدرسه برای انقلاب آینده‌ی این سرزمین بپروراند."

عشقی در این مقاله شمشیر را از رو می‌بندد و ملک الشعرای بهار، شاعر آزاده‌ی انقلابی را نیز از لبه‌ی تیغ آن می‌گذراند. او ضمن تایید روزنامه‌ی انقلابی" نو بهار" که ملک منتشر می‌کرد، می‌گوید:
"باید یقین داشت که نویسنده‌ی نو بهار، در آن ایام واقعا پاک و انقلابی بودند. ولی چون پنج شش سال متمادی داخل مبارزه با طایفه‌ی مستبد و مرتجع بودند، خودشان هم مرتجع شدند."

شراب مرگ

او سپس خطاب به همه‌ی انقلابیون قدیمی می‌گوید: شما خسته شده‌اید، مایوس شده‌اید، آدم خسته و مایوس به درد انقلاب و امور اجتماعی نمی‌خورد. زيرا خود به خود آنچنان مایوس و ناراضی می‌شود که آرزوی مرگ می‌کند:

باری از این عمر سفله سیر شدم، سیر/ تازه جوانم، ز غصه پیر شدم پیر/
پیر پسند ای عروس مرگ چرائی/ من‌ که جوانم چه عیب دارم بی پیر/

او اما پا را از این هم فراتر می‌گذارد و از طبیعت گله می‌کند که اصلا چرا او را زاده است:

ای طبیعت گر نبودم من، جهانت نقص داشت؟ ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟

از سوی دیگر اما او حاضر است بخاطر وطن شراب مرگ بنوشد و تنها راه عاقلانه را همین شهادت می‌داند:

شراب مرگ خورم بر سلامتی وطن/ بجاست گر که بدین مستی افتخار کنم/
به شیخ گو نکند عیبم، این جنون، عقل است/ ترا نداده خدا عقل، من چکار کنم/

عشقی گاه زبان به اعتراف می‌گشاید و خود را دیوانه‌ای می‌نامد که با هیچ نصیحتی سر عقل نمی‌آید:

یاران عبث نصیحت بی حاصلم کنید/ دیوانه‌ام من عقل ندارم، ولم کنید/
ممنون این نصایحم اما من آنچنان/ دیوانه‌ای نیم که شما عاقلم کنید/
مجنونم آنچنان که مجانین ز من رمند/ وای ار به مجلس عقلا داخلم کنید/

عشقی در سن سی و یک سالگی به دست دو مامور دولتی کشته شد. همه شعرهای او از سن هفده، هيجده سالگی تا زمان مرگ سروده شده است. در سروده‌های او، گاه آشفتگی‌هایی به چشم می‌خورد که ناشی از همان جوانی و ناپختگی است. شاید اگر جلادان مهلتش می‌دادند، نظم و ترتیبی نیز در این آشفتگی‌ها بوجود می‌آمد. ملک الشعرای بهار که در چهار ماه آخر عمر عشقی، با او نزدیک شده بود، و همان کسی است که عشقی او را مرتجع نامیده، پس از مرگ او می‌سراید:

وه که عشقی در صباح زندگی/ از خدنگ دشمن شبرو بمرد/
پرتوی بود از فروغ آرزو/ آن فروغ افسرد و آن پرتو بمرد/
شاعری نو بود و شعرش نیز نو/ شاعر نو رفت و شعر نو بمرد/







سید