مرادی که در صلح گردد تمام
چه باید سوی جنگ دادن لگام « فردوسی »
از فردای پنجم نوامبر 1979 که سفارت امریکا در ایران تحت عنوان " لانه جاسوسی " به تسخیر " دانشجویان پیرو خط امامِ " آن روز ( و بعضا" اصلاح طلبان امروزی ) در آمد و مورد استقبال همه سیاسیون آن دوره قرار گرفت و خمینی ملعون بنیان گذار جمهوری بربریت و جنایت از آن به عنوان " انقلاب دوم " یاد کرد . گزینه حمله ی نظامی امریکا به ایران روی میز رئیس جمهور وقت آن دوره آقای جیمی کارتر قرار گرفت و در این 32 سالی که از آن واقعه گذشته است ؛ تهدیدات مربوط به عملی کردن این گزینه ؛ همواره با افت و خیزهائی وجود داشته است . اما علیرغم بهانه ها و دلائل کافی که رژیم با عملکردهای جنگ طلبانه اش در اختیار امریکا و غرب قرار میداده است تاکنون هیچ اقدام عملی جنگی از طرف امریکا و غرب علیه ایران صورت نگرفته است .
مداخلات آشکار و نهان رژیم در نا آرامیهای عراق و افغانستان ؛ بمب گذاری در مسیر کاروانها نظامی و کشتن سربازان امریکائی ؛ مداخلات در لبنان و فلسطین ــ که در ژوئیه 2006 منجر به جنگ 33 روزه بین لبنان و متحد استراتژیک امریکا یعنی اسرائیل شد ــ ؛ ادعای روانه کردن ناوهای ایران به مرزهای آبی امریکا ؛ تهدید کشتن فرماندهان امریکائی در عراق و افغانستان ؛ تهدیدات مربوط به اسرائیل و پاک کردن این کشور از نقشه جهان و نفی هولوکاست ؛ مانورهای نظامی ؛ رجز خوانی های جنگی و تبلیغات گسترده مربوط به ساختن انواع موشک های دور برد و میان برد ؛ تهدید پایگاههای امریکا در کشورهای همجوار ؛ برنامه غیر شفاف و شک برانگیز اتمی ؛ بی اعتنائی رژیم به خواستهای شورای امنیت و آژانس بین المللی اتمی ؛ ادعای غنی سازی 20 در صدی ؛ افزایش تعداد سانتیفوژها و .... تنها بخشی از دیپلماسی جنگی سران رژیم در این 32 سال بوده است که اگر امریکا و غرب خواهان جنگ با ایران بودند ؛ هر کدام به تنهائی می توانست بهترین بهانه برای یک جنگ تمام عیار و خانمانسوز علیه کشور ما باشد .
اما اگر چه جنگ رسمیِ نظامی بین دو کشور هر گز اتفاق نیفتاده است ؛ ولی از همان ابتدای روی کار آمدن این رژیم جنگ طلب ؛ تحریم اقتصادی و تهدید های جنگی بعنوان نمادهای جنگ اقتصادی و جنگ دیپلماتیک لحظه ای متوقف نشده است . واقعیت این است که ؛ تجربه جنگ عراق و افغانستان برای امریکا و غرب روشن ساخته است که بحران " پروژه اسلام سیاسی " ــ که رژیم جمهوری اسلامی تغذیه کننده اصلی آن است ــ و اتفاقا " با حمایت دیکتاتور های حاکم بر کشورها پیش رانده می شود با جنگ نظامی حل نمی شود . نمونه حکومت عراق و افغانستان که در شرایط مشخصی به بوقوع پیوست ؛ دیگر قابل تکرار نیست . آن جنگ ها که با هزینه های غیر قابل جبران جانی و مالی اتفاق افتاد نه تنها برای غرب و امریکا دست آورد چندانی بهمراه نداشت بلکه بحران کنونی اقتصادی در امریکا و غرب یکی از محصولات آن جنگها می باشد .
امریکا و غرب به این یقین رسیده اند که ؛ راه حل مقابله با تهدیداتِ بنیاد گرائی اسلامی کشورها ــ البته در مواقعی که تهدید محسوب شود ؛ چون بنیاد گرائی اسلامی در قالب کنونی از اساس محصول استراتژی دوران جنگ سرد خود امریکا می باشد ــ نه در جنگ و لشگر کشی به این کشورها بلکه در درون خود این کشورها نهفته است و آن اراده و عزم جزم مردم این کشورها برای سرنگونی رژیم حاکم است . بنابراین به نظر می رسد فشار و تهدیدهای جنگی امریکا ؛ غرب و اسرائیل علیه رژیم نه زمینه چینی برای شروع جنگ با رژیم ؛ بلکه در واقع بازتاب تمنای مذاکره با رژیمی ضعیف و زبون و ترسان از وحشت جنگ است . ذیلا" در این مورد بیشتر توضیح می دهم .
الف ــ امریکا و غرب ؛ جنگ نه ؛ تحریم آری :
اگر چه رژیم پیدا و پنهان مدتهاست ؛ بیرون از خاک ایران ــ در لبنان , عراق و افغانستان ــ و غیر مستقیم با آمریکا و غرب در حال جنگ است و چند سال پیش نیز آتش بیار جنگی علنی بین فلسطینیان و حزب الله لبنان با اسرائیل ــ که میتوان آن را جنگ علیه امریکا تلقی کرد ــ شد و اگر چه رژیم تا توانسته است بر طبل جنگ نواخته و عربده های جنگ طلبانه سر داده است ؛ اگر چه هم در عراق و هم در افغانستان با امریکا و غرب سر شاخ شده و توسط مزدوران و وا بستگانش در این کشورها سربازان امریکایی ؛ غرب و ناتو را هدف بمب گذاری های جاده ای و یا انفجارهای راه دور قرار داده است . اما در قبال اینهمه گردنکشی های جنگی ؛ امریکا جز ادامه و تشدید تحریم ها تاکنون هیچ نوع واکنش نظامی نداشته است . چرا ؟
یکم ــ علی رغم اوج گیری تبلیغات جنگی و تهدیدات نظامیِ مقطعیِ غرب ؛ سیاست غرب و امریکا تاکنون در رابطه با رژیم ایران ؛ سیاست تضعیف و تسلیم حکومت برای سر فرو آوردن به خواستهای غرب بوده است ــ که این سیاست تا این زمان با تشدید تحریم های سیاسی و اقتصادی به پیش برده شده است ــ و نه سرنگون کردن رژیم .
هدف تحریمهای اقتصادی هر چقدر هم که شدید باشد سرنگونی نیست ؛ هدف اصلی این تحریمها تغییر سیاست این رژیم است ( اگر چه ممکن است نهایتا" تحریمهای اقتصادی و ناتوان سازی رژیم در این زمینه به فروپاشی نظام منجر شود ولی این ؛ هدف تحریم ها نبوده و از پیامدهای پیش بینی نشده تحریم هاست ) . بطوریکه می توان گفت ؛ کشمکش ها و تهدیدات لفظی حمله نظامی امریکا با ایران نه بر سر " پروژه اتمی " نه بر سر " امنیت و صلح جهانی " و نه بر سر اینکه ؛ امریکا و غرب دلسوز " حقوق بشر " مردم ایران هستند و حتی نه بر سر " ولایت فقیه " و اسلام سیاسی بلکه آنها می خواهند که رژیم ایران در مقابل تلاشهای آنان برای تدارک " توازن قوای جدیدِ منطقه ای " مانع ایجاد نکند ؛ این تلاش های تبلیغی جنگی ــ اگر بطور واقعی هم جنگی را آغاز کنند ــ نه با هدف سرنگون کردن این رژیم بلکه با هدف تضعیف ؛ مطیع و سر براه کردن او صورت می گیرد ؛ چرا که صورت بندی جدیدی که امریکا بدنبال آن برای منطقه می باشد یکسره و تماما" به قدرت نظامی و جنگ وابسته نیست و دیگر با جنگ حاصل نمی شود .
بنابراین تا زمانی که اراده ای در غرب و امریکا برای سرنگون کردن رژیم شکل نگیرد ؛ از جنگ و حمله نظامی به ایران خبری نخواهد بود ــ با این توضیح که ؛ جنگ در اساس ادامه سیاست است و یا به قولی بیماری خشونت آمیز دنیای سیاست است ؛ بنابراین وقتی سیاست مماشات و دلجوئی به بن بست برسد و ...... در چنین حالتی امکان وقوع آن را نمی توان نا دیده گرفت ــ امّا چرا در حال حاضر غرب و امریکا به دنبال سرنگون کردن رژیم نیستند ؟
1 ) در ایران هیچ اپوزیسیون قدرت مند و مؤثری که هم از نفوذ وسیع اجتماعی برخوردار باشد و هم کاملا" قابل تائید و گوش بفرمان غرب باشد وجود ندارد . بنابراین امریکا بدلیل محروم بودن از چنین آلترناتیو دست نشانده ای برای جانشینی ــ چون نمی خواهد در چنین شرایطی رژیم سرنگون شود ــ نمی تواند با ایران وارد جنگ شود و تا تعیین تکلیف نشدن این مهم امکان حمله به ایران از طرف غرب و امریکا بسیار ضعیف می باشد .
جنبش مردم ایران معروف به جنبش سبز هم ؛ علیرغم تمایل و اشتیاق بعضی از دست اندرکاران و وابستگانش به حمایت غرب و پشتیبانی تلویحی از حمله امریکا به ایران بر خلاف جنبش های کشورهای عربی ــ که عمدتا" از اسلام گرایانی تشکیل می شوند که خواستار دخالت دین و شریعت در امر سیاست می باشند و غرب راحت تر با آنها می تواند کنار بیاید ــ جنبشی است که جدائی دین از حکومت و تشکیل یک حکومت دمکراتیک و سکولار ــ که منافع ملی و رسیدن به دمکراسی واقعی ــ را در رأس اهداف خود قرار داده است . بنابراین به دلیل همین ویژگی ها و ذات مستقل و نا وابسته اش نمی تواند مورد تائید و پشتیبانی امریکا قرار گیرد و طبیعی است که امریکا بخاطر این آلترناتیو هم با رژیم ایران جنگ نخواهد کرد .
به خصوص اینکه ؛ در جریان قیام فراگیر و توده ای مردم ــ که به خاطر تقلبات انتخاباتی صورت گرفت ــ اپوزیسیونی قدرت مند و مستقل زائیده شد که دست امریکا را برای آلترناتیو سازی از بالا و در خارج بشدت بسته است و همین عامل یکی از مهمترین موانع وقوع جنگ برای سرنگونی است . سخنان وزیر خارجه امریکا خانم هیلاری کلینتون که می گوید : علت اینکه ؛ در جریان قیام 22 خرداد ما به جنبش سبز کمک نکردیم این بود که ؛ این جنبش از ما درخواست کمک نکرد . گفته خانم کلینتون نشان از استقلال جنبش با شکوه مردم ایران دارد و نشان می دهد که این قدرت ها فقط به جنبش های سر سپرده و همسو با منافع خود کمک می کنند و با گفتن : در صورتی که بار دیگر اتفاقی در ایران بیافتد و اگر جنبش سبز و یا هر جنبش دیگری از ما کمک بخواهد ؛ همانگونه که به مردم لیبی کمک کردیم ؛ به مردم ایران هم کمک خواهیم کرد . چشم انتظاری و تمایل امریکا به آلترناتیو سازی از بالا را نشان می دهد .
2 ) قدرت های بزرگ تنها زمانی مداخلات جنگی " بشر دوستانه " را مورد توجه قرار می دهند که منافع ملی و یا استراتژیک شان به خطر افتاده باشد ( بطور مشخص نفت و انرژی ؛ بر تری موقعیت کشور اسرائیل در منطقه ؛ موقعیت این کشورها در بازار فروش سلاح و ..... ) از لفاظی ها و تبلیغات میان تهی رژیم که بگذریم ؛ از جانب رژیم ایران نه تنها چنین تهدیدی برای این قدرت ها وجود ندارد بلکه بر عکس به بهانه خطر و تهدید این رژیم بازار فروش سلاح از جانب امریکا و غرب به کشورهای منطقه از همیشه پر رونق تر است .
دوم ــ ترانزیت نفت ؛ دغدغه اصلی :
جنگ و حمله نظامی به ایران در واقع کبریت به باروت ثبات و امنیت لرزان منطقه است و مطمئنا" دامنه چنین جنگی به مرزهای ایران محدود نخواهد ماند ( علی الخصوص که ایران در پی گسترش آن به کل منطقه خواهد بود ــ و پای بسیاری از کشورهای منطقه به میانه این جنگ کشیده خواهد شد . اما صرفنظر از وقوع چنین خطراتی ؛ دغدغه اصلی غرب و امریکا در حمله به ایران " نفت " است . نفت رگ خونی حیات اقتصادِ غرق در بحران غرب و کشورهای صنعتی است که هنوز منابع انرژی جایگزینی برای آن پیدا نکرده اند .
ثبات این منطقه برای امریکا و غرب ــ هم بدلیل نیاز چرخ کارخانه های صنعتی و اقتصاد بیمار و در بحرانِ غرب به این ماده حیاتی و هم بدلیل وابستگی حیاتِ سیاسی کشورهای وابسته به غرب در این منطقه ( به خصوص شیخ نشین های خلیج فارس ) به فروش این ماده حیاتی ــ اهمیتی مضاعف می یابد . صادرات نفت عمدتا" بر حمل و نقل دریائی استوار است یعنی تردد نفت کش های غول پیکر در خلیج فارس و دریا عمان . بنابراین با شعله ور کردن جنگ با ایران ممکن است امن بودن تردد نفت کش های بزرگ در آبراه اصلی این منطقه یعنی " تنگه هرمز " به خطر افتد . یعنی امنیت تردد نفت کش ها به امنیت خودِ منطقه گره خورده است . در نتیجه در صورت وقوع جنگ همه چشم ها به تنگه هرمز که شاهراه اصلی عبور نفت کش ها است دوخته خواهد شد . بنابراین همانطور که به خطر انداختن این تنگه برگ استراتژیکِ برنده ای در دستان رژیم ایران است ؛ پاشنه آشیل قدرتهای غربی در صورت وقوع جنگ با ایران نیز می باشد .
ب ــ جنگ و مخالفین رژیم :
اگر چه تهدیدها و تبلیغات جنگی غرب و امریکا بیشتر تمنا و التماسِ مذاکره از طرف این قدرتها به رژیم است تا تمایل آنان به راه اندازی جنگ با رژیم و آنان فعلا" تصمیم به عملی کردن چنین ریسک خطرناکی را ندارند ؛ امّا متأسفانه بعد از تصویب قطعنامه سازمان ملل که به ناتو برای دخالت و حمله نظامی به لیبی اختیار کامل داد ــ و ناتو لیبی را آزاد کرد !!!! ــ و به خصوص بعد از صحبت های وزیر خارجه امریکا خانم کلینتون ــ دال بر " کمک به مخالفانِ ایرانی که از ما درخواست کمک نمایند " ــ جنگ و حمله ویرانگر غرب و ناتو به ایران ؛ شیفتگان و دلباختگان فراوانی در میان بسیاری از مخالفین رژیم ــ که از سرنگون نشدن رژیم خسته و نا امید شده و یا پروژه و برنامه ای برای سرنگونی ندارند و یا خود را ناتوان از آن می بینند ــ پیدا کرده است . اپوزیسیون های بی مایه و مرعوب شدگانی که می خواهند با " دخالت های باصطلاح بشر دوستانه غرب " و بعد از ویرانی زیر ساخت های اقتصادی کشور و مصائب انسانی ؛ اجتماعی و زیست محیطی بیشمار ــ که توسط هواپیماهای بمب افکن غربی و ناتو صورت خواهد گرفت ــ در یک روز دلگشای بهاری ؛ خاک پاک میهن سرفراز ما را قدم رنجه فرموده و آزادی ؛ برابری و حاکمیت مردمی و ملی را ــ که در یک سینی طلائی بوسیله ناتو تقدیم شده ــ برای مردم ایران به ارمغان ببرند ؛ زهی خیال باطل !!!
واقعیت این است که مصائب انسانی ؛ آسیب ها به کشور و ویرانی های بجا مانده از هر حمله احتمالی غرب و ناتو به کشور ما بسیار دهشتناک و اساسا" غیر قابل مقایسه با تجارب و تراژدی های تلخ حاکمیت سی و چند ساله این رژیم است . بنابراین گروه ها و جریانات سیاسی که می خواهند این رژیم را از این طریق سرنگون سازند و حاکمیت خود را بر روی جنازه صدها هزار کشته و مجروح از هموطنان و درد و رنج مردم و ویرانی کشور بنا کنند سیاستی فرصت طلبانه ؛ضد ملی و ضد میهنی را در پیش گرفته اند .
بهتر است و آرزو می کنم که این جریانات ؛ هم به خاطر طهارت و صیانت نفس سیاسی خود و هم به خاطر دور اندیشی و مصلحت های سیاسی ؛ به جای دست دراز کردن به غرب و ناتو دست های خود را در دست مردم ایران قرار دهند و به کمک آنان کشور و مردم را از شر این رژیم و این بلیه ویرانگر نجات دهند .
اما سردمداران نظام حاکم : سیاستهای جنگ طلبانه آنان نشان می دهد که آنان نیز مانند بعضی از مخالفان رژیم و حتی بیشتر از هر کسی از این جنگ استقبال می کنند و حتما آن را چون بنیانگذار این رژیمِ منحوس خمینیِ ملعون نعمت الهی می دانند ؛ زیرا جنگ گریزگاه موقتی است که ؛ رژیم با توسل بآن از بحران گسترده اقتصادی ؛ بحران مربوط به فساد و دزدی سران رژیم ؛ بحران عدم مشروعیت و منفوریت اجتماعی و بحران ناشی از فشار نا رضایتی های فزاینده مردمی موقتا" جان بدر می برد . به همین خاطر است که ولی فقیه و سایر سران رژیم و فرماندهان بلند پایه نظامی با لفاظی و تهدید های جنگی و شاخ و شانه کشیدن برای غرب و کوبیدن مستمر بر طبل جنگ ؛ طرف مقابل را تحریک به شروع جنگ می نمایند . علاوه بر اینکه جنگ ؛ راه در رو رژیم از بحرانهای گریبانگیر است فواید زیر را نیز برای وی بدنبال دارد :
1 ) حمله نظامی امریکا به ایران ؛ سرنگونی رژیم و رهائی مردم از چنگال این رژیم را به عقب می اندازد زیرا چنین جنگی ؛ جنگ اصلیِ بین مردم و حاکمیت استبدادی که با هدف دمکراسی و حاکمیت ملی جریان دارد را قیچی می کند . تجربه لیبی به خوبی نشان داد که چگونه حمله به لیبی جریان طبیعی مبارزات مردم با دیکتاتوری حاکم بر کشور لیبی را از مسیر اصلی خود منحرف کرد . حمله به لیبی نشان داد که چنین مداخلات و تجاوزهائی اساسا" به آن خاطر صورت می گیرد که مردم ــ صاحبان اصلی انقلاب ــ را از میدان مبارزه با رژیم بیرون کنند تا در غیاب آنان از بالا مسئله قدرت ــ با نوعی مصالحه و یا آنگونه که منافع این قدرت ها ایجاب میکند ــ را حل و فصل کنند . یعنی چنین جنگی با هدف کسب قدرت نه توسط مردم و نمایندگان واقعی اش بلکه با هدف به قدرت رساندن اپوزیسیونی مطیع ؛ همسو و سر سپرده صورت می گیرد .
2 ) به بهانه جنگ خارجی و دفاع از کشور جنگ و جدال های موجود میان باندهای مختلف رژیم تخفیف می یابد و با اتحاد باندها و دستجاتِ رژیم ؛ دست رژیم در سرکوب ؛ قلع و قمع و کشتار مخالفین گشوده تر می شود و سرکوب و کشتار ابعاد شدید تری به خود می گیرد و راحت تر مخالفین خود را به بهانه جاسوسی و مزدوری بیگانگان قتل عام می کنند .
3 ) فضای جنگی حاکم بر کشور و احتمال دخالت خارجی ؛ سیاست انتظار و بلاتکلیفی را در میان مخالفین رژیم دامن می زند ؛ انرژی مبارزاتی مخالفین رژیم و گروه های سیاسی در توهم نجات توسط منجی دروغین به هرز و هدر می رود و آنان به جای پرداختن به وظایف خود برای سرنگون کردن رژیم ؛ در توهم دخالت های بشر دوستانه ناتو ؛ چشم انتظار ورود " سریازان آزادیبخش " ناتو می مانند .
ج ــ چه باید کرد ؟
راه مقابله با جنگ طلبی رژیم و پیشگیری جنگ خارجی چیست ؟
یکم ــ تشدید مبارزه برای سرنگونی :
واقعیت این است که توهّم نجات بخشی ــ مردم و کشور ایران از چنگال حکومت دینی ــ از طریق جنگ امریکا با رژیم ؛ ریشه در نا امیدی مردم از جنبش سبز ؛ اصلاح طلبان و دیگر مدعیان مبارزه با رژیم دارد . بنابراین به میزانی که مردم به جدیت و استواری و نتیجه بخشیِ مبارزات افراد و جریانهای سیاسی سرنگونی طلب ایمان بیاورند و به صداقت ؛ شجاعت ؛ فداکاری و .... سرنگونی طلبان یقین کنند ؛ این توهم فرو می ریزد . مردم رهائی از شر این رژیم را می خواهند ؛ بنابراین اگر شاهد جریان و روندی واقعی از سرنگونی رژیم توسط مبارزین و مخالفین باشند روشن است که آنان ؛ این راه بسیار کم هزینه تر و کم خطرتر را مورد پشتیبانی قرار دهند .
بنابراین راه حل صحیح و اصولی برای مقابله با جنگ امریکا و غرب علیه ایران ؛ شدت بخشیدن و دامن زدن به جنگ اصلیِ است که بیش از 30 سال است که بین مردم ایران و رژیم حاکم بر میهن ما وجود دارد . یعنی پاد زهر و جواب جنگ خارجی ؛ جنگ داخلی است ؛ یعنی جنگ مردم و جوانان کشور برای سرنگونی و برقراری حاکمیت ملی و مردمی است . تنها کمک و درخواست مشروعی که می توان از امریکا و غرب داشت این است : از حمایت و مماشات با این رژیم دست بر دارند ؛ مبارزه بر حق مردم ایران برای آزادی و حاکمیت ملی را به رسمیت بشناسند و مسیر مبارزه مردم ایران برای سرنگونی را با دست انداز و موانع مواجه نسازند .
سرنگونی این رژیم قرون وسطائی تنها راه بر طرف شدن همه خطرها ــ از جمله جنگ ؛ تحریم ؛ بمب اتم و .... ــ از سر مردم ایران است . تلاش و مبارزه برای سرنگونی می تواند مطلوب ترین گزینه برای مقابله با جنگ باشد . راهی که هم به ننگ تمکین و تسلیم در مقابل استبداد دینی آلوده نیست و هم از آلودگی خیانتِ همراهی با حمله نظامی امریکا مبرا می باشد
دوم ــ تشدید و گسترش تحریم ها :
واقعیت این است که دستیابی رژیم جنایتکاری که ؛ هیچگونه مسئولیتی در قبال جان ؛ مال و امنیت مردم و کشور ندارد به سلاح اتمی ؛ بدلیل پیامدهای زیانبار آن از جمله تقویت پایه های حکومت استبدادی و ثبات بیشتر نظام دینی و همچنین تقویت دستگاههای امنیتی و سرکوب و ...... برای مردم و کشور همانقدر زیانبار و فاجعه آمیز است که حمله نظامی امریکا به کشور . بنابراین پشتیبانی نیروهای سیاسی از تحریم هائی که برای وادار کردن رژیم به شفاف سازی در زمینه پروژه های اتمی و نهایتا" متوقف کردن فعالیت های هسته ای رژیم وضع شده است ؛ یک ضرورت ملی است . در ادامه و نتیجهِ تحریم ها ؛ کاهش و شفاف سازی پروژه های اتمی وجود دارد ؛ که این امر علاوه بر اینکه تنش ها و نگرانی های بین المللی در این زمینه را کاهش می دهد و بهانه جوئی های جنگ با ایران را ناکام می گذارد ؛ پایه های حکومت این رژیم که بر دلارهای نفتی قوام و دوام یافته است را به لرزه در خواهد آورد و دشمن مردم ایران را ضعیف تر از گذشته ؛ به آستانه سرنگونی سوق می دهد .
بنابراین تحریم ها می تواند بعنوان کاتالیزور و عنصر کمکی برای سرنگونی رژیم عمل نماید و شر این رژیم را زودتر از سر مردم ایران کم نماید ؛ چرا که تحریم ها و به خصوص تحریم های نفتی؛ رژیم را از امکانات و پول های نجومی حاصل از فروش نفت ــ که با آن پایه های رژیم استبدادی خود را تحکیم می بخشد و از آن بودجه کلان دستگاه های امنیتی و سرکوب خود را تأمین می کند ــ محروم خواهد کرد و شیرازه نظام فاسدِ اقتصادی این رژیم را از هم خواهد پاشاند .
از نگاه و نظر مردم ایران عامل و مسئول اصلی تحریمهای فلج کنندهِ وضع شده ــ که بار اصلی آن بر دوش مردم رنج کشیده ایران است ــ در درجه اول رژیم حاکم بر ایران است که ؛ با اختصاص دادن بخش عمده در آمد نفت به پروژه های اتمی ؛ حمایت مالی و نظامی از گروههای تروریستی ؛ مداخله در امور کشورها و ..... مردم و کشور ایران را به انزوا کشانده و با امتناع و سرپیچی از قوانین بین المللی تحریم های مرگبار کنونی را بر کشور و مردم تحمیل کرده است .
د ــ مشکل اصلی :
جنگ احتمالی ؛ تحریم های کمر شکن ؛ خطر فرپاشی رژیم و .... ؛ در شرایط امروز ایران ؛ البته برای مردم و کشور ما مصیبت بار و مشکل آفرین هستند ولی مشکل و خطر اصلی نمی باشند . خطری که امروز و در چنین شرایط اسفباری آینده مردم و کشور ما را تیره کرده و آن را تهدید می کند ؛ نبود یک وفاق ملی میان مخالفین رژیم حاکم برای مقابله با تهدیدهای موجود ؛ نبود یک اپوزیسیون قدرتمند ملی و یک رهبری ذیصلاح و دلسوز است که بتواند با محوریت منافع ملی مردم و کشورمان ؛ به چاره جوئی برای مواجه با مشکلاتی مانند جنگ ؛ تحریم و مهمتر از همه ساقط کردن این رژیم بپردازد.
تا این رژیم ضد بشری و قرون وسطائی بر کشور ما حاکم است ؛ همواره تحریم و خطر جنگ و ..... برای مردم و کشور وجود دارد و تا زمانی که جامعه سیاسی ایران به این ضرورت ملی پاسخ نگفته اند ؛ تهدید جنگ و مشکلات تحریم و .... وجود خواهند داشت .