نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه


وضعیت بی خانمان ها در ایران - آمارهای حکومتی
بهروز سورن
بی‌خانمان‌ها در ایران وضع خوبی ندارند و وضع زنان بی‌خانمان بدتر است. آمارشان در حال افزایش است اما فکری برای آنها نشده است.طبق گزارشی که در ایران منتشر شده، تناسب آماری بین مردان و زنان بی‌خانمان در حال تغییر است و بررسی آمار افراد بی‌سرپرست جمع‌آوری‌شده در شهر تهران، نشان می‌دهد امسال زنان بیشتری بی‌خانمان شده‌اند. رضا جاگیری، معاون سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران گفته است: «درباره این‌که تعداد دقیق بی‌خانمان‌های پایتخت چقدر است آمار دقیقی نمی‌توان داد، چون این اعداد و ارقام متغیر است و در فصول مختلف، در شهری همچون تهران شناور است.»
 
هم‌اکنون در هر شبانه‌روز، سازمان رفاه و خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران، به ۱۶۰۰ بی‌خانمان خدمات‌رسانی ‌می‌کند که به گفته معاون این سازمان، ۷۰ تا ۷۵ درصد آن‌ها را معتادان پرخطر تشکیل ‌می‌دهند.
 
امسال، تعداد واحدهای گشتی جمع‌آوری افراد بی‌خانمان را ۵۰درصد بیشتر کرده‌اند؛ به همین دلیل، تعداد دستگیری‌ها هم بیشتر شده و آمار زنان بی‌خانمان بیشتر به نظر رسیده است. اعتیاد و افزایش مهاجرت بی‌خانمان‌ها از شهرستان‌ها هم دلایل دیگر بالارفتن این آمار است. شرایط آب و هوا هم موجب تغییر تعداد بی‌خانمان‌ها می‌شود.
 
با شروع فصل پاییز و زمستان، ورود افراد به گرم‌خانه‌ها ۲۰ تا ۳۰‌درصد افزایش می‌یابد. بیش از ۹۰‌درصد آن‌ها افرادی هستند که داوطلبانه به گرم‌خانه‌ها مراجعه می‌کنند. اگر در بررسی‌های اولیه معلوم شود این افراد اعتیاد دارند، به مراکز ترک اعتیاد معرفی می‌شوند و شهرداری بخش قابل توجهی از هزینه‌شان را می‌پردازد. افرادی هم که نیاز به اقامت تمام وقت داشته باشند به سامان‌سرا‌ها منتقل می‌شوند.
 
زن‌ها را تا وقتی تکلیفشان مشخص شود، از مرکز اسلام‌شهر به مرکز لویزان منتقل می‌کنند. یک مامور نیروی انتظامی، مدیر کشیک و شاهدان صورت جلسه می‌کنند. وسایلشان را بررسی می‌کنند، چیزهایی را که خطرناک نباشند برمی‌گردانند و بقیه را نابود می‌کنند. بعد نوبت حمام است و گندزدایی و گرفتن ناخن‌ها. زیرپوش و لباس تمیز می‌پوشند و تحویلشان می‌دهند به مسوول آسایشگاه. پزشک عمومی ویزیت می‌کند، مشاور ویزیت می‌کند و بعد با خانواده‌اش تماس می‌گیرند. اولویت مرکز، تحویل زن بی‌خانمان به خانواده است و اگر نشانی، تلفن، هویت و اطلاعاتی نداشت، گزارش مشاوره، مدارک شناسایی و اطلاعات تکمیلی را برای قاضی می‌فرستند.
 
کدام زن‌ها بی‌خانمان می‌شوند؟
 
مرکز نگهداری لویزان، از اوایل سال۱۳۹۰ به صورت ویژه برای نگهداری از زنان بی‌خانمان تهرانی معرفی شده است. گروه هدف این مجموعه، زنان متکدی، بی‌خانمان، در راه مانده و کارتن‌خواب هستند. این مرکز زیر نظر سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران، ۲۴‌ساعته فعال است.
 
در مرکز نگهداری لویزان، ۲۵‌نفر کار می‌کنند و از حدود ۱۰۰‌نفر نگهداری می‌شود. مددجو‌ها مدام تغییر می‌کنند. رییس مرکز نگهداری لویزان گفته که ۹۰‌درصد زنان در این مرکز معتادند و میانگین سنی آن‌ها بین ۲۰ تا ۳۵‌سال است.
 
به نظر می‌رسد دلیل اصلی بی‌خانمان‌شدن زنان، اعتیاد است. ۵۰ تا ۵۵‌درصد از زنان بی‌خانمان اعتیاد دارند. زنان معتاد که اغلب درگیر مسائل دیگری هم هستند، در خانواده‌ها جایی ندارند. بیشتر آن‌ها طلاق گرفته‌اند یا همسران و پدران معتاد و زندانی دارند. بعضی هم از خانه فرار کرده‌اند. به دلیل استفاده از روش‌های تزریقی، در بین بی‌خانمانان بیماری‌های پرخطر شایع‌تر است‌.
 
در مراکز نگهداری تلاش می‌شود مشکلات مددکاری، بهداشتی-‌درمانی و روان‌شناسی افراد آسیب‌دیده بررسی شود، اما از آنجا که آسیب‌ اجتماعی یک فرآیند است، در مدت کوتاه نگهداری زنان در این مراکز، کار زیادی نمی‌توان برای آنان کرد. از سوی دیگر، مدت زمان استقرار زنان بی‌خانمان در این مراکز،‌گاه مشکلات دیگری هم برایشان می‌آفریند.
 
مدیران مرکز لویزان و مددجویانش می‌گویند برای بیش از ۵۰‌درصد افراد حتی حکم قضایی صادر شده و باید به سازمان بهزیستی تحویل داده شوند اما بهزیستی آن‌ها را تحویل نگرفته است. به گفته یکی از مسوولان، سازمان بهزیستی مددجویان را انتخاب می‌کند، در حالی که دادگاه رای بر تحویل مددجو به بهزیستی داده است. بعضی از افراد ساکن در این مرکز، ماه‌ها در نوبت بهزیستی مانده‌اند. در این مدت برخی که اعتیاد ندارند یا به بیماری خاصی مبتلا نیستند، از گروه‌های سنی مختلف در کنار هم قرار می‌گیرند و زمینه برای آسیب‌های بیشتر فراهم می‌شود.
 
پاسخگو؛ همه‌کس و هیچ‌کس
 
در ایران، در موضوع آسیب‌های اجتماعی، بیش از ۱۰‌دستگاه مسوولیت دارند، با این حال یکی از چالش‌های حوزه اجتماعی در این کشور این است که متولی خاصی وجود ندارد و سازمان مشخصی مسوول و پاسخگو نیست.
 
سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی، سازمانی جدید‌ در شهرداری تهران است. این سازمان بر اساس مصوبه شورای شهر تهران تشکیل شد و از ادغام چند نهاد در شهرداری تهران شکل گرفت. رویکرد این سازمان جلب توجه و مشارکت مردم و تشکل‌های مردمی درباره موضوعات اجتماعی است.
 
شهرداری می‌گوید که بر اساس قانون، مسوولیت نگهداری افراد آسیب‌دیده را ندارد و باید دستگاه‌های مربوط در این زمینه اقدام کنند اما در عمل نقش اصلی را در رابطه با این موضوع برعهده گرفته است.
 
از نظر قانون ایران، کارتن‌خوابی جرم محسوب نمی‌شود؛ چون دولت باید بتواند امنیت، بهداشت و فرهنگ افراد جامعه را تامین کند. با این حال در نیروی انتظامی و قوه قضاییه، افراد کارتن‌خواب و متکدی در معرض تصمیم قاضی قرار می‌گیرند و بر اساس آن به مراکز مرتبط تحویل داده می‌شوند.
 
گرمخانه زنانه، برای شب‌های بی‌سرپناهی
 
سازمان رفاه شهرداری تهران اعلام کرده که در هر شبانه‌روز به ۱۲۰‌زن بی‌سرپرست سرویس ‌می‌دهد و به طور متوسط روزانه ۵ تا ۱۰‌زن در شهر تهران جمع‌آوری ‌می‌شوند.
 
با وجود این آمار‌ها، گرم‌خانه ویژه زنان در شهر تهران وجود ندارد اما مقامات در شهرداری تهران اعلام کرده‌اند که می‌‌خواهند گرم‌خانه ویژه بانوان ایجاد کنند.
 
سرمای تهران امسال کم‌سابقه بوده است، اما شهرداری تهران می‌گوید که امسال هیچ بی‌خانمانی به دلیل سرما از بین نرفته است و اگر مرگی در زمستان امسال برای بی‌خانمان‌ها اتفاق افتاده، براثر مصرف بیش از حد مواد مخدر بوده است.
 
رضا جایگیری، معاون سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران اعلام کرده که ظرفیت اسکان بی‌خانمان‌ها در پایتخت کافی نیست و شهرداری می‌خواهد ۴‌گرم‌خانه دیگر در تهران بسازد و دست‌کم ۳‌مرکز شبانه‌روزی دیگر هم راه‌اندازی کند تا افراد براساس شرایط‌‌‌‌‌شان، از جمله سالمندی، ابتلا به بیمار‌ی‌های خاص و معلولیت ذهنی و حرکتی، از هم تفکیک شوند.
 
هرچند زنان هم جزو گروه‌هایی هستند که به گرم‌خانه ویژه نیاز دارند اما اختصاص یک مکان ویژه برای آن‌ها همیشه با مشکل روبه‌رو بوده است.
 
معاون سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران در این‌باره می‌گوید: «هیچ‌گونه تبعیض جنسیتی در مورد گرم‌خانه نیست. تنها یافتن مکانی که هم از نظر امنیت و هم ازنظر جانمایی مناسب باشد، کار را سخت کرده است.»
 
با این حال، او خبر داده که گرم‌خانه بانوان به زودی در شهر تهران احداث می‌شود.
 
به گفته او، در حال حاضر ۳‌نقطه در شهر تهران برای احداث گرم‌خانه ویژه زنان در نظر گرفته شده اما در همه مناطق شهر برای احداث گرم‌خانه ویژه زنان مشکل وجود دارد. مردم مناطق مختلف معتقدند چنین مکانی باعث شلوغی و از بین رفتن امنیت و آرامش منطقه می‌شود و معضلات اجتماعی جدیدی ایجاد می‌کند.
 
خبرنگار اجتماعی یکی از روزنامه‌های تهران که تجربه رفتن به یکی از این محل‌های نگهداری را دارد، درباره این موضوع به مردمک می‌گوید: «مرکزی که من از آن گزارش تهیه کردم در جنوب تهران قرار داشت و به وسیله ان. ‌جی. ‌او‌ها راه افتاده بود. مردم چند بار به آن مرکز حمله کرده بودند و زنان ساکن را با سنگ زده بوند. آن‌ها می‌خواستند آن محل را خراب کنند چون می‌گفتند دوست ندارند خانه‌شان نزدیک محل زندگی چنین افرادی باشد.»
 
این خبرنگار اجتماعی که در مواجهه با زنان بی‌خانمان، خود با خشونت از سمت آن‌ها مواجه شده و زنان بی‌خانمان او را بین خود نپذیرفته‌اند، آن‌ها را معلول شرایط اجتماع می‌داند و می‌گوید: «آن‌ها بیمار، عصبی و خشمگین هستند و خشونت زندگی و اعتیاد، اغلب آن‌ها را دچار توهم و بدبینی شدید هم کرده است.»
 
او معتقد است یکی از اصلیترین مشکلات درباره زنان بی‌خانمان مسائل فرهنگی است و تا زمانی که جامعه آن‌ها را نپذیرد نمی‌توان توقع حل این مشکل را داشت: «معمولا برای بازسازی و بازگشت این افراد به جامعه اقدام موثری انجام نمی‌شود. آن‌ها اغلب پس از مدتی دوباره به خیابان‌ها برمی‌گردند. درون آن‌ها پر از عقده‌های حل نشده و کینه نسبت به اجتماع است. خیلی‌ها تنها مدت کوتاهی به این مکان‌ها پناه می‌‌آورند تا مثلا با کم کردن شدت اعتیادشان، مدت دیگری دوام بیاورند. اما این‌که راه‌حلی اساسی برایشان پیدا شود، به یک رویا شبیه است.»
 
نهادهای دولتی در ایران، چندان از فعالیت‌های خودجوش و اقدامات سازمان‌های مردم‌نهاد در این زمینه استقبال نمی‌کنند. در کنار کمبود برنامه‌های بازتوانی مددجویان بی‌خانمان، مشکل بزرگ دیگر، نبود برنامه‌های تبلیغی و آموزشی برای مردم عادی است تا از طریق آن‌ها، شیوه برخورد با بی‌خانمان‌ها یا اعضای در معرض خطر خانواده را بیاموزند.
 
در سرمای زمستان‌های تهران، شاید زنی از زنان بی‌خانمان از سرما یخ نزند اما همیشه این احتمال وجود دارد که سنگ بی‌مهری یکی از اهالی شهر، بر پیشانی‌اش بنشیند.
 
 
افزایش آمار زنان بی خانمان
ایلنا: «تناسب آماری بین مردان و زنان بی‌خانمان در حال تغییر و از مجموع افراد بی‌سرپرست جمع‌آوری‌شده در شهر تهران با بررسی آماری متوجه ‌می‌شویم که موضوع بی‌خانمانی در زنان در حال افزایش است.»
 
"رضا جاگیری"، معاون سازمان رفاه و خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران با بیان این مطلب به خبرنگار ایلنا گفت:«درباره اینکه آمار دقیق بی‌خانمان‌های پایتخت چقدر است آماری دقیق نمی‌توان ارائه داد چون این اعداد و ارقام متغیر است.»
 
او ادامه داد: «در فصول مختلف تعداد بی‌خانمان‌ها در شهری همچون تهران شناور است زیرا با توجه به گرمی و سردی هوا تعداد مهاجران شهرستانی بیشتر و موجب افزایش تعداد آنها ‌می‌شود.»
 
جاگیری افزود: « هم‌اكنون در هر شبانه روز سازمان رفاه و خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران به يكهزار و 600 نفر بی‌خانمان خدمات رسانی ‌می‌کند که تعداد آنها به طور یقین بیشتر از این آمار است.»
 
به گفته وی بین 70 تا 75 درصد بی‌خانمان‌ها را معتادان پرخطر تشکیل ‌می‌دهند که این افراد به اردوگاه‌ و کمپ اجباری اعزام ‌می‌شوند تا خدمات ترک اعتیاد در مورد آنها انجام شود.
 
معاون سازمان رفاه خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران با بیان اینکه ظرفیت اسکان بی‌خانمان‌ها در پایتخت کافی نیست، اظهار داشت: «به دنبال آن هستیم که دست‌كم 4 گرم خانه دیگر را در تهران بسازيم و دست‌كم 3 مرکز شبانه‌روزی دیگر هم راه‌اندازی کنیم تا بتوانیم افراد را براساس شرایط‌شان از جمله سالمندی، بیماران خاص و معلولان ذهنی و حرکتی از هم تفکیک کنیم.»
 
او در مورد دلایل افزایش تعداد بی‌خانمان در شهر تهران نیز اظهار داشت:« حدود 50 درصد به تعداد واحد گشتی برای جمع آوری افراد بی‌خانمان در شهر تهران اضافه شده و طبیعی‌ست که تعداد دستگیری‌ها به ویژه در مورد زنان بی‌خانمان نیز افزایش داشته است.»
 
جایگیری افزود:« دلیل افزایش تعداد بی‌خانمانان‌ها پایتخت ناشی از افزایش تعداد گشت‌های جمع آوری است.»
 
به گفته وی در عین حال عواملی همچون اعتیاد و افزایش مهاجرت بی‌خانمان‌ها از شهرستان‌ها نیز تاثیر بسزایی در بالارفت این آمار داشته است.
 
او در مورد افزایش تعداد زنان بی سرپرست نیز گفت:« به اعتقاد من دلیل بی خانمان شدن زنان عمدتا به دلیل اعتیاد آنهاست چون این افراد باابتلا به اعتیاد از خانواده طرد ‌می‌شوند زیرا خانواده توانایی نگهداری این افرادرا ندارند.»
 
وی توضیح داد: «زنان معتاد به ویژه در هنگامی که در این اعتیاد به مواد صنعتی است رفتارهای عجیب و غریبی از خود بروز ‌می‌دهند که قابل تحمل توسط خانواده نیست.»
 
به گفته جاگیری معتادان افیونی خیلی رفتارهای سوء و غیر عادی از خود بروز نمی دهند وقتی رفتاری غیر عادی از خود بروز ‌می‌دهند طرد ‌می‌شوند.
 
به گفته وی در حال حاضر این سازمان در هر شبانه روز به 120 نفر زن بی سرپرست سرویس دهی ‌می‌کند این درحالی است که به طور متوسط روزانه بین 5 تا 10 نفر از این زنان در شهر تهران جمع آوری ‌می‌شود.
 
جاگیری با بیان اینکه در حال حاضر گرم خانه ویژه خانم ها درشهر تهران وجود ندارد اظهار داشت: «به لحاظ حساسیتی‌‌هایی که اینگونه گرم خانه‌ها دارد در هر جایی امکان احداث آن وجود ندارد اما در حال تلاشیم تا سال 90 گرم خانه ویژه بانوان را ایجاد کنیم.»
 
این مقام مسوول اظهار داشت: متاسفانه یکی از شایع ترین علل بی خانمان در شهر تهران اعتیاد است.افراد اول معتاد و سپس بی خانمان ‌می‌شوند.»
 
او ادامه داد:«در مردان 75 درصد و در زنان حدود50 تا 55 درصد از بی خانمانان دچار اعتیاد هستند و اعتیاد زنان بیشترافیونی ودر مردان بیشتر صنعتی است.»
 
به گفته وی به دلیل استفاده از روش‌های تزریقی در بین بی‌خانمانان ابتلا به بیماری‌های پر خطر در این افراد شایع تر است‌.
 
جاگیری با بیان اینکه زمستان امسال هیچ بی‌خانمانی به دليل سرما از بين نرفته است، تصریح کرد: « اگر مرگی در زمستان امسال برای بی‌خانمانان اتفاق افتاد براثر (اوور دوز) مصرف بیش از حد مواد مخدر بوده است ولی در عین حال این آمادگی در هر منطقه از پایتخت وجود دارد تا در صورت بروز سرمای شدید گرمخانه اضطراری برپا شود و به افراد سرویس دهد.»
 

انتقال مجدد به زندان دستگرد اصفهان
بهروز سورن
انتقال مجدد به زندان دستگرد اصفهان
Kategorie: Schlagzeile 
 

وسیله زیادی برای جمع کردن نداشتم و چند دقیقه بیشتر طول نکشید. همه را در داخل ساک ریختم و در کنار آن نشستم و به دیوارها و زوایای سلول خیره شدم ( عکس ) انگار که می خواستم همه آنها را  به عنوان یکی و تنها یکی از اسناد جنایات رژیم در اوین در خاطره ام حفظ کنم. در پوسته مغزم تراشیده و حک کنم شاید روزی به بازگوئی آنچه بر اعدام شدگان رفت و محروم از بازگوئی آن هستند, موفق شوم. حدود دو ساعت بعد زندانبان مرا چشمبند زد و ساک بدست به راهرو آورد و در آنجا گذاشت. فردی که کفش های اورسی و براق اش را میدیدم به نزدیکی من آمد و گفت:
به اصفهان منتقل می شوی و سپس تجدید محاکمه و اعدام خواهی شد. بازجو بود که میخواست حتی در عدم حضورش در زندان اصفهان شکنجه روحی را بر من روا دارد. موضوع جدیدی نبود و این طیف تبهکار در همه جا ملبس به این رنگ و نیرنگ بودند و عامدا زندانی را در تمامی لحظات زندان و حتی با تدابیری ضد بشری پس از آزادی هم تحت شکنجه روحی نگه میداشتند.
پس از مدت کوتاهی پاسداری آمد و مرا از ساختمان بند 209  به محوطه بیرون آن برد و من نیز مسیری را که مدت ها پیش برای ورود به سلول 56 طی کرده بودم بخاطر داشتم پس از ورود به اتاقک نگهبانی که پشت پرده قرار داشت, چشم بند را برداشته و پس از ثبت در دفتر زندان مرا به ماشین جیپی سوار کردند و ماشین به سمت شهر اصفهان حرکت کرد.
در ماشین یک زندانی زن حضور داشت که پس از مدتی متوجه شدم که به زندان عادل آباد شیراز منتقل می شود.
روشنائی زیاد برای من که مدت ها به نور کم  داخل سلول عادت کرده بودم دردناک بود و در بازکردن چشمهایم با مشکلاتی روبرو بودم.
زندانی همراه نیز در چنین وضعیتی به مالیدن چشم های خود مشغول بود.
باز هم پس از توقف کوتاهی در زندان مرکز سپاه قم به سوی اصفهان حرکت کردند و من را به دادستانی اصفهان تحویل و پس از گذشت مراحل تحقیق و گزارش همراه از اوین, مرا به زندان دستگرد تحویل دادند. مجدداد به بند عمومی برده شدم و چند نفر از رفقای آشنا از حزب رنجبران, پیکار, سهند و مجاهد مرا به سفره خودشان دعوت کردند و برایم توضیح دادند که بردن من از بند را مبنی بر اعدام شدنم تلقی کرده بودند.
خانواده ام پس از اطلاع از زنده بودنم بسرعت به اصفهان آمدند. به ما ملاقات داده شد.
سفره ها به نسبت تعداد, کارگر روزانه داشتند. زندگی در زندان و شراکت در سفره ها, دارای مزایائی بود از جمله آن که در کنار سفره نشستن و گپ زدن امری عادی تلقی می شد و حتی قدم زدن های دو نفره با هم سفره ای از نظر زندانبانان کمتر مشکوک تلقی می شد. و همین امر باعث شده بود تا تبادل اخبار و اطلاعات تسهیل شود.
در زندان دستگرد اصفهان بر خلاف زندان اوین, ملاقاتها هفتگی و به مناسبت هایی ملاقات حضوری داده می شد و وضعیت غذائی مناسب تر بود. امکان خرید از فروشگاه زندان وجود داشت. زندانیان برای تهیه میوه و سبزیجات و تامین ویتامین های لازم دچار کمبود جدی نبودند. البته این گفته ها در بندهای عمومی صادق بود و نه بازداشتگاهها و زندان های مخفی. کمبود ویتامین عوارضی دراز مدت داشت و این برای همه زندانیانی که در سلولهای انفرادی و در زندانهای مخفی با محدودیت های بیشتری بسر برده بودند خود را به اشکال مختلف نشان میدادند از جمله:
ضعف قوه بینائی
نشست لثه های دندان به شکلی که گاها ریشه دندان هم دیده میشد
آب شدن ماهیچه های بدن و لاغری مفرط
بیماری های پوستی , کلیوی و ریوی ناشی از پرزهای پتوهای سربازی و عدم استفاده از هواخوری و جریان هوای آزاد ناشی از محدودیت ها
ریزش موهای سر ناشی از کمبود مولفه های بهداشتی واسترس و فشار های روحی مداوم
ضعف اعصاب
زخم معده و اثنی عشر
و .....
اما در مجموع به بند آمدن من مثل حالت ورزشکاری بود که پس از مسابقه و رقابتی طولانی به رختکن میرود  و احساس میکند دوره استراحت و آسودگی  شروع شده است.
ماه ها سپری شدند  و مسئولین زندان بخش بزرگی از زندانیان را که من نیز در میان آنها بودم, به بند چهار منتقل کردند. این بند شامل یک هواخوری بود و حدود 25 متر طول و هفت متر عرض داشت که ساعاتی در طول روز باز بود. نزدیک به ده کیلو وزن کم کرده بودم و رنگ پوستم کاملا سفید و همرنگ گچ دیوار بند یود و با قدم زدن های طولانی زیر تابش آفتاب در هواخوری بند سعی میکردم که کمبود ها را جبران کنم  اما درمان بیماری پوستی که نتیجه کمبودهای بهداشتی, هوای تازه و نبود نور آفتاب بود تنها با دارو قابل علاج بود.
قدم زدن های دو نفره و با محمل از پیش تعیین شده, ورزش جمعی, کار دستی مخفیانه و دست بدست چرخاندن کتب ممنوعه و خواندن آنها نیز از برنامه ها و مشغولیت های روزانه بحساب می آمدند.
بارها حملات هوائی میگ های جنگی ارتش عراق که هدفهائی را در نزدیکی زندان دستگرد بمباران می کردند شیشه های بند را شکسته و یا می لرزاندند و زندانیان در برابر این حملات از ابتدائی ترین حقوق و پناهگاه محروم بودند. زورخانه چی های وابسته به رژیم  که از برکت ارتجائی شدن تار و پود جامعه توسط حاکمان, بازاری نو یافته بودند و خود را سربازان امام جلادشان خمینی می خواندند به تناوب به زندان می آمدند و هنرهای نمایشی خود را به زندانیان عرضه می کردند که تنها حسن آن برای زندانیان دیدار دوستان و رفقایشان در بندهای دیگر و اطلاع از دستگیری های جدید بود.
در یکی از روزها عده ای از زندانیان عادی و یک بند سیاسی را به ورزشگاه سرپوشیده زندان برای تماشای یک نمایش بردند. زندانیان در ابتدا همه تصور می کنند که نمایشی عادی است. اما بعد متوجه می شوند که مراسم قطع دست پسر جوانی است که از گاوصندوق پدرش پول برداشته بود و پدرش که سرمایه داری در صفوف سربازان امام بوده است رضایت نمیدهد و طبق احکام فقهی مجازات این جوان قطع دست است.
 
ص 82
ادامه دارد ....
 
برگی از کتاب سیمای شکنجه

چه برسرِ درآمدهایِ نفتی آمده است؟
هوشنگ کردستانی
گزارش مرکز تحقیق مجمع تشخیص مصلحت نظام، حاکی از آن است که درآمدهای نفتی ایران از زمان کشف و تولید نفت در دوران سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان سال 1390 به روی هم 1116 میلیارد دلار بوده است.
 
جدول درآمدهای نفتی ایران به میلیارد دلار در این مدت بدین شرح می باشد:
 
 
از آغاز تولید نفت تا پایان  سال 1357               « پایان سلطنت محمدرضا شاه»
 
سال های:                                                   1358  تا پایان سال 1360
 
در دوران هشت‌ساله نخست‌وزیری  میرحسین موسوی:            1360 تا 1368
 
دوره هشت‌ساله ریاست‌جمهوری  هاشمی رفسنجانی:               1368 تا 1376
 
دوره هشت‌ساله ریاست‌جمهوری  محمد خاتمی:                    1376 تا 1384
 
در هفت‌ساله ریاست‌جمهوری  احمدی نژاد:                         1384 تا 1390
139.537 $
 
35.806   $
 
110.686 $
 
141.703 $
 
157.277 $
 
531.882 $
 
 
     بدین ترتیب مشاهده می شود که درآمدهای نفتی در هفت ساله دولت احمدی نژاد بیشتر از کل درآمدهای نفتی ایران از  زمان سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان سال1384 بوده است.
    حال باید دید این مبلغ کلان 531.882میلیارد دلار که طبق قانون ملی شدن صنعت نفت متعلق به ملت ایران است، کجاست و چه مبلغ آن موجود و چه مبلغ آن برای زیرساخت برنامه های عمرانی –فرهنگی و اجتماعی کشور به مصرف رسیده است .
    آمار نشان می دهد درصد بسیار بالایی از این درآمد در هفت سال گذشته صرف واردات فراورده های مصرفی و خدماتی شده است.
   با توجه به آنکه سهم واردات کالاهای سرمایه ای در این مدت تنها حدود 14 % بوده بنابراین 86 % بقیه صرف واردات کالاهای مصرفی و ( غیر ضروری و)چه بسا بُنجل شده است.
     در این آمارگیری درآمدهای نفتی با قیمت ثابت دلار مقایسه نشده است چنانچه بر مبنای دلار ثابت، مثلاً با دلار سال1970 مقایسه می شد نتیجه گیری درست تری دست می داد.
 
    امروز بهای هر بشکه نفت خام حدود 120 دلار است در صورتیکه در سال 1350، 12 دلار  بود. بنابراین، درست تر می بود که مقایسه بر مبنای قیمت ثابت دلار آنجام می گرفت. اکنون پرسش این است که چه بر سر این درآمد کلان آمده است؟ و اگر در راه پیشرفت اقتصادی و ترقی کشور بکار گرفته می شد، امروز در چه شرائطی می بودیم.
     گفته شده است که 86% مبلغ531.882 میلیارد دلار صرف واردات شده که در حدود 442 میلیارد دلار می شود. 14% این مبلغ یعنی حدود 62 میلیارد دلار سهم کالاهای سرمایه ای بوده است، بقیه می شود 380میلیارد دلار. اگر فرض را بگیریم که در خرید کالاهای سرمایه ای حق کمیسیون – درصد سهم واسطه خرید – گرفته نشده باشد از 380 میلیارد خرید فراورده های مصرفی ( غیر ضروری)بی شک گرفته شده است. چنانچه کمیسیون 15 % فرض شود به رقم 47 میلیارد دلار می رسیم. این مبلغ به حساب چه کس یا کسانی از وابستگان رژیم اسلامی و این پاک ترین دولت[!]،  رفته است؟
    تنها با شعارهای توخالی، هیچ کشوری به استقلال دست نمی یابد. تا زمانی که در بیشتر زمینه های تولیدی و صنعتی نیازمند خارج هستیم و سالانه مبلغ 55 میلیارد دلار برای خرید فراورده های مصرفی به جیب بیگانگان می ریزیم، ادعای مستقل بودن بیشتر به شوخی شبیه است تا حقیقت.
 
     نه تنها سردمداران نظام بلکه متأسفانه برخی از مخالفان جمهوری اسلامی هم با این توهم که جمهوری اسلامی، از استقلال برخوردار است به ایران برگشته اند و چه بسا همکاری هم می کنند.
 
     میان رفتارهای خودکامگان و سیاست کشورهای قدرتمند غربی- استعمارگر، امپریالیست یا به هر نامی که گفته شوند-گاه وجوه مشترکی یافت می شود. آن ها با پیشرفت و صنعتی شدن کشورهای صاحب نفت و گاز موافقت ندارند و در پی آنند که با فروش فراورده ای صنعتی و جنگ افزارهای نظامی«پترو دلار» را از این کشور پس بگیرند. خودکامگان هم برای سوء استفاده های مالی یا خرید فراورده های مصرفی سیاستی موازی با منافع قدرت های بزرگ بکار می برند.
 
    قدرت های پیشرفته صنعتی خواهان دست یابی مواد اولیه صنعتی ارزان قیمت از کشورهای عقب نگاهداشته شده و فروش فراورده های صنعتی و جنگ افزار خود به آن ها با بهای گزاف هستند.
 
   سردمداران جمهوری اسلامی نیز صادر کننده مواد خام و وارد کننده فراورده های صنعتی خارجی هستند، تا آن حد که ایران تبدیل به فروشگاه فراورده های بیگانه شده است که تنها یک نتیجه مصیبت بار آن، بیکاری 9 میلیون تن از ایرانیان است.
 
     چنانچه این سرمایه عظیم بدست آمده از درآمدهای نفتی صرف ایجاد و گسترش واحدهای تولیدی و صنعتی می شد، در جهت ساختن واحدهای مسکونی به مصرف می رسید، خرج کشیدن بزرگراه ها و شبکه راه آهن سراسری و راه آهن شهری می شد، پالایشگاه ساخته می شد، چه میزان کار و اشتغال فراهم می شد، چه شماری از مردم عادی و تحصیل کرده مشغول کار می شدند و در کوتاه مدت تا چه میزان از خرید فراورده های ساخت بیگانه بی نیاز می شدیم؟!
 
    از آن هنگام که نیازمند خرید بنزین از خارج گشتیم تا کنون شاید سرمایه ای به اندازه ایجاد ده ها پالایشگاه نفت صرف خرید بنزین از خارج شده است. سردمداران اسلامی ترجیح داده و می دهند به عوض ساختن پالایشگاه که ایران را نه تنها بی نیاز از واردات بنزین بلکه به یک کشور صادر کننده فراورده های پالایش شده نفتی تبدیل می کند، همچنان وارد کننده باقی بمانیم.
 
    یادآور شدیم که خودکامگان آگاه و یا ناآگاه برخی از سیاست هایشان موازی با منافع قدرت های جهانی است.
 
    در مورد نفت، آن ها نفت را به صورت خام می فروشند و پس از پالایش با چند برابر قیمت وارد می کنند. برای قدرت های  جهانی نیز آنچه مهم است پول است. آن ها نفت خام را با بهای ارزان خریداری و پس از پالایش با قیمت بسیار بالا به تولید کنندگان می فروشند. واردات، افزون بر آنکه ارقام میلیارد دلاری به عنوان – کمیسیون(درصد واسطه خرید) – نصیب باندهای مافیای در حاکمیت اسلامی می کند، مانع ایجاد واحدها و کارخانه های تولیدی و صنعتی شده و به تعطیل و نابود شدن آنچه هم که داشته ایم می انجامد و با این ترتیب خطر تمرکز و تجمع های کارگری را که رژیم از آن وحشت  دارد از میان برده یا دست کم کاهش می دهد.
 
     سردمداران اسلامی به همان اندازه از تجمع کارگران و کارکنان واحدهای صنعتی وحشت دارند که از تجمع دانشجویان دانشگاه. آن ها اعتصاب های دانشجویی و کارگری، بویژه اعتصاب کارکنان و کارگران شرکت نفت، در ماه های پایانی سلطنت محمد رضا شاه را به یاد دارند و قدرت ناشی از همبستگی اتحادیه های کارگری و دانشجویی را در سال های اخیر مشاهده کرده اند.
 
   سردمداران جمهوری اسلامی که از عمق نارضایتی مردم آگاهند، از امکان وقوع یک قیام و خیزش سراسری وحشت دارند. از این رو، هر نوع تجمع و گردهمآئی را بر نمی تابند حتی اگر مراسم ساده یادبود سالروز جان باختن فروهرها باشد.
    از موارد دیگر عملکرد مشترک سیاست خودکامگان با کشورهای قدرتمند از جمله یکی آن است که قدرت های جهانی هم، مانند خودکامگان با اصل آزادی موافق نیستند. خودکامگان از آزادی مردم کشورهای تحت تسلط شان وحشت دارند. آزادی خواهی را سرکوب و آزادیخواهان را بازداشت و شکنجه و چه بسا از میان بر می دارند، و قدرت های جهانی نیز چندان موافق با اصل آزادی مردم در کشورهای استبداد زده نیستند.
 
     ممکن است گفته شود که کشورهای قدرتمند غربی به ویژه در سال های اخیر در پی استقرار دمکراسی در جهان هستند.بنابراین، نمی توانند با اصل آزادی مردم که از ارکان مردم سالاری است موافق نباشند. این مطلب گرچه به ظاهر درست می نماید، واقعیت، اما غیر از این است.
 
     در دوران جنگ سرد، قدرت های بزرگ غربی سعی در آن داشتند که با انجام کودتا و به قدرت رساندن نظامیان به بهانه مبارزه با کمونیسم از آزادی ملت ها جلوگیری کرده و با سرکوب آزادیخواهان مانع استقرار مردم سالاری در آن کشورها شوند. پس از پایان جنگ سرد، سیاست کاربُردی آن ها تغییر کرده و به ظاهر در پی استقرار دمکراسی در کشورهای عقب نگاهداشته شده به ویژه کشورهای تولید کننده نفت و گاز هستند.
 
آنان تا زمانی که خودکامگان می توانند با زور و ایجاد وحشت، بگیر و ببندها و کُشت و کُشتار آزادیخواهان در مسند قدرت بمانند آشکار و پنهان از حمایت شان دریغ نمی ورزند اما هنگامی که متوجه می شوند در اثر خیزش و قیام مردم، امکان تداوم قدرت خودکامه مشکل و نا ممکن است، برای جلوگیری از ایجاد دمکراسی و مردم سالاری واقعی، عوامل وابسته به خود را – مذهبی یا غیر مذهبی – با کمک معجزه رسانه های خبری جانشین دیکتاتور پیشین کرده و نظام سرکوبگر جدید با چهره های نو و زیر نامی تازه و دلنشین بر مردم این سرزمین ها اِعمال می کنند.
 
    اساساً یکی از شیوه های سنّتی استعمار کهن – که اکنون قدرت های بزرگ از آن پیروی می کنند – از این قرار است که آن هنگام که در اثر قیام های مردمی نمی توانستند به استعمار کشوری ادامه دهند با اعطاء استقلال ظاهری، عوامل وابسته به خود را در رأس قدرت آن کشور به استقلال رسیده قرار می دادند. این بر کرسی قدرت نشستگان جدید سیاستی موازی با سیاست های استعمارگران اتخاذ کرده و با سرکوب و کاربُرد خشونت مانع استقرار مردم سالاری حقیقی و آزادی مردم می شدند.
 
    نگاهی به آنچه در سال های اخیر در ایران خودمان و در کشورهای پاکستان، افغانستان، عراق، ترکیه، یمن، تونس، مصر و لیبی گذشت و هم اکنون در سوریه در جریان است، نشان از این سیاست دارد.
 
   البته این اصل همواره و در همه کشورهای مستعمره صادق نبوده است و کشورهائی هم وجود دارند که پس از کسب آزادی و برقراری نظام مردم سالار، در جاده پیشرفت و ترقی افتاده اند.
 
    در ایران سال های پنجاه خورشیدی، آن هنگام که مردم برای کسب آزادی های سیاسی و اِعمال قدرت خود بپا خاستند، به دلیل عدم توجه سیاست مداران آزادی خواه و احزاب مدعی طرفدار مردم سالاری و حاکمیت ملی، بیگانگان توانستند نظام استبداد مذهبی را که خشن ترین نوع دیکتاتوری هاست بر ایران حاکم سازند. با این ترتیب مردم نه تنها به آنچه می خواستند نرسیدند بلکه، بسیاری از دستاوردهای پیشین را هم از دست دادند و هم اکنون نیز بیگانگان با حمایت های آشکار و پنهان خود از رژیم استبداد مذهبی  مانع اصلی سرنگونی آن و استقرار مردم سالاری در ایران هستند.

بعد از بازرسی از منزل، دکتر محمد ملکی به زندان اوین احضار شد


 صبح سه شنبه ۲۱ آذر ماه، منزل دکتر محمد ملکی مورد بازرسی و تجسس ماموران دادستانی جمهوری اسلامی قرار گرفت و وی به زندان اوین احضار گردید. ماموران اطلاعاتی که رفتار مودبانه ای داشتند، حدود ۲ ساعت به جستجوی منزل پرداخته و مقدار زیادی از نوشته ها و یادداشت های دکتر ملکی و همچنین دریافت کننده ماهواره ایشان را با خود بردند. ماموران قصد داشتند تا کامپیوتر منزل را نیز با خود ببرند که با ممانعت همسر دکتر محمد ملکی از این کار اجتناب کردند. همچنین ماموران به دکتر محمد ملکی حکم احضار او به بازپرسی شعبه ۶ زندان اوین را نشان داده و از او خواستند که ظرف مدت ۳ روز خود را به زندان اوین معرفی کند. دکتر محمد ملکی که منتظر نتایج آزمایشات پزشکی خود است به ماموران اعلام کرده که پس از دریافت نتایج آزمایشات روز شنبه به همراه وکلای خود به زندان اوین مراجعه خواهد کرد. دکتر محمد ملکی که همواره انتقادات خود از جمهوری اسلامی را بطور شفاف و دلسوزانه مطرح کرده است، اخیرا نامه ای سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود و ضمن تشریح شرایط نابسامان کشور از ایشان خواسته بود تا که خاضعانه از قدرت کناره گیری کنند. دکتر محمد ملکی که ۷۹ سال سن دارد اولین رییس دانشگاه تهران بعد از انقلاب بوده که بدلیل نوشته های انتقادی خود سالهای زیادی را در زندانهای جمهوری اسلامی زیر سخت ترین شکنجه ها گذرانده که آخرین بار پس از حوادث سال ۸۸ به مدت ۱۹۱ روز و درحالیکه از بیماریهای متعدد رنج می برد، زندانی گردید.
سدهای غیرکارشناسی، عامل مرگ تالاب‌ها


 
مهرداد بائوج‌لاهوتی، عضو هیأت‌رئیسه فراکسیون محیط‌زیست و توسعه‌پایدار مجلس، در گفت ‌وگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری خانه ملت، با یادآوری اقدام سازمان حفاظت محیط‌زیست در اختصاص اعتباری حدود یکصد میلیارد تومان برای احیای تالاب و دریاچه‌ها و مهار ریزگردها، تصریح کرد: به‌طور حتم اعتبارات کنونی کفاف اجرای طرح‌های مبارزه با خشکسالی تالاب‌ها و مهار ریزگردها را نمی‌دهد.
نماینده مردم لنگرود در مجلس شورای اسلامی، با بیان اینکه مجلس سال گذشته اعتبار خوبی به حوزه محیط‌زیست اختصاص داد، گفت: مجلس حدود یک‌هزار میلیارد تومان برای احیای تالاب‌ها و مهار ریزگردها اختصاص داد، اما متأسفانه به‌علت تعلل سازمان حفاظت محیط‌زیست، وزارت نیرو حدود ۸۰۰ میلیارد تومان از این اعتبار را جذب و تنها حدود ۲۰۰ میلیارد از این اعتبار به سازمان حفاظت محیط‌زیست رسید.
بائوج‌لاهوتی با هشداری خواندن وضعیت کنونی تعدادی از دریاچه و تالاب‌های کشور، تصریح کرد: به‌طور حتم حیات طبیعت و محیط‌زیست کشور نخست در گرو احیای منابع آبی به‌ویژه تالاب‌ها و دریاچه‌ها است.
وی با بیان اینکه اتهام اصلی خشک شدن تالاب‌ها به آب و هوا نسبت داده شده است، افزود: هر چند که نمی‌توان از نقش خشکسالی‌های چند سال اخیر در خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها چشم‌پوشی کرد اما دلایل مهم‌تری از جمله ایجاد سدهای بسیار و غیرکارشناسی نیز مزید بر علت شده است.
این نماینده مردم در مجلس نهم، ادامه داد: مصرف بی‌رویه آب رودها و آب‌های زیرزمینی، افزایش جمعیت شهرها، استفاده بسیار زیاد از دریاچه‌ها و تالاب‌ها و اجرای طرح‌هایی غیرکارشناسی منجر به کاهش ورودی آب به دریاچه‌ها و تالاب‌ها می‌شود.
سخنگوی کمیسیون عمران مجلس، با اعلام اینکه در چند سال اخیر شاهد خشک شدن دریاچه‌ها و تالاب‌های مهمی در سطح کشور هستیم، گفت: دریاچه ارومیه، دریاچه‌های پریشان و بختگان،‌ تالاب گاوخونی، تالاب سیستان، تالاب انزلی، تالاب شادگان و چندین تالاب و دریاچه دیگر خشک شده‌اند که این موضوع موجب نگرانی دوستداران محیط زیست شده است.