نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

"مُدل روسی و سوری" اعتراض، مُدل ولایی فرار


منصور امان
یکی از رهبران راست سُنتی، آقای مُحمدرضا باهُنر، خبر داده است که فراکسیون نظامی – امنیتی دولت در پی انحلال انتخابات مجلس نُهم مُلاها است. در حالی که تاکنون از خرید رای، پخش پول و تقلُب به عُنوان نقشه های "جریان انحرافی" برای "تسخیر مجلس" سُخن گفته می شد، اینک برای نخستین بار احتمال بر هم زده شدن نمایش انتخاباتی و لغو آن در این چارچوب مطرح می گردد.






نایب رییس مجلس مُلاها در نشست تشکُل انتخاباتی راست سُنتی موسوم به "جبهه مُتحد اُصولگرایان" در کرمان تشریح کرد: "این مجموعه (جریان انحرافی) دو هدف را دنبال می‌کند که یا انتخابات منحل شود و یا خودشان تعداد نماینده زیادی را به مجلس بفرستند و اگر هیچ کدام از این دو را نتوانستند، مانند فتنه 88 کل انتخابات را زیر سووال ببرند."






ایده "منحل کردن انتخابات" اگر چه جالب توجه است اما انتساب آن به "جریان انحرافی" بیشتر یک آدرس غلط برای گُمراه کردن نگاه ها از علت واقعی بیم و نگرانیهایی است که حجم آن با هر چه نزدیک تر شدن هنگام رونمایی از "چالش امنیتی" افزایش می یابد.






این ارزیابی را هُشدارهای سرکرده سپاه پاسداران پیرامون وضعیت وخیم "نظام" در تهران تایید می کند. آقای مُحمد علی جعفری روز گُذشته (شنبه) با اشاره به اینکه "دُشمنان برای ایجاد تهدیدات امنیتی در تهران حساب ویژه ای باز کرده اند"، اعتراف کرد: "وضع تهران از نظر فرهنگی و سیاسی وضع خوبی نیست."






او این نگرانیها را در مراسم مُعرفی سرکرده جدید سپاه ضد شورش تهران بیان می کرد. پاسدار حُسن همدانی، سرکرده پیشین نیروی مزبور، هفته گذشته به طور ناگهانی از کار برکنار شد؛ اقدامی که با توجُه به گُفته های آقای جعفری، ارتباط مُستقیمی به "خوب نبودن وضع تهران" دارد.






همزمان، مُعاون پاسدار جعفری، آقای حمیدرضا مُقدم فر نیز که روی همین خط هماهنگ شده، بیم "نظام" از روی صحنه بردن نمایش انتخابات را توصیف می کرد، از وجود "مُدل سوری و روسی" برای "ایجاد ناامنی و بر هم زدن اوضاع اجتماعی" در جریان انتخابات خبر داد. او توضیح داد: "در فتنه 88 مدل سوریه‌ای در تهران به کار گرفته شد و این بار آنان می‌گویند، از مدل روسیه‌ای استفاده کنیم؛ مدلی که اعتراضات را از استانها به مرکز کشور بکشاند، یعنی از شهرستانها و استانها شروع کرده و به مرکز منتقل شود و چالش در آن تبدیل به تظاهرات شود."






سرکردگان بازوی سرکوب "نظام" در حالی نگرانی خود از اعتراضهای گُسترده اجتماعی به خیمه شب بازی انتخابات را بیان داشته اند که حُکومت تا چانه در باتلاق یک درگیری درونی نیز فرو رفته و تلاشها برای تقسیم قُدرت، فقط یک جنگ آشکار بر سر آن را دامن زده است.






سُخنان آقای باهُنر نشان می دهد که آیت الله خامنه ای و شُرکای راست سُنتی او در توان خود برای شانه دادن زیر این بار به تردید دُچار شده اند. آنها در همان حال که مشغول تدارُکات جنگی علیه مردُم و چیدن دسیسه علیه رُقبا هستند، به در پُشتی برای فرار از مهلکه نیز چشم دوخته اند.

انتخابات در ایران پوچ و بی معنی است!




بهرام رحمانی

در جامعه ای که آزادی های فردی و جمعی، آزادی بیان، قلم، اندیشه و تشکل وجود ندارد و هر حرکت اعتراضی و بر حق کارگران، زنان، دانش جویان، جوانان، نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان را شدیدا سرکوب می کنند؛ زندان و شکنجه و اعدام نسبت به سال های گذشته، با شدت بیش تری در جریان است؛ فقر و فلاکت اقتصادی، بی کاری، گرانی و آسیب های اجتماعی نیز نفس گیر است، چگونه می توان در آن جامعه، دم از انتخابات زد؟!


روز شنبه سوم دی ماه 1390، ثبت نام از داوطلبان نمايندگی دوره نهم مجلس شورای اسلامی آغاز شده و تا پايان روز جمعه به مدت هفت روز ادامه خواهد داشت. انتخابات مجلس نهم، روز ۱۲ اسفند ماه سال جاری برگزار می شود.






ستاد انتخابات وزارت کشور حکومت اسلامی، می گوید براساس قانون انتخابات مجلس، حداقل سن برای دواطلبان انتخابات مجلس نهم سی سال و حداکثر هفتاد و پنج سال است.






قانون انتخابات، ديگر شرايط برای انتخاب شوندگان را «اعتقاد و التزام عملی» به اسلام و حکومت اسلامی، «وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولايت فقيه»، نداشتن «سوء شهرت در حوزه انتخابيه» و داشتن مدرک کارشناسی ارشد يا معادل تعيين کرده است.






براساس قانون انتخابات حکومت اسلامی ايران، وزارت کشور ابتدا صلاحيت عمومی داوطلبان را مورد بررسی قرار می دهد و پس از تاييد آن گاه شورای نگهبان تصميم نهايی در خصوص حضور داوطلبان در انتخابات را اتخاذ خواهد کرد.






پیشاپیش احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، روز جمعه از کسانی که شرایط مندرج در قانون انتخابات را ندارند خواست تا از ثبت نام خودداری کنند. جنتی گفت: «کسانی که می‌ خواهند ثبت ‌نام کنند، ابتدا بايد ماده ۲۸ قانون اساسی را در مورد شرايط داوطلبان بخوانند و اگر بين خود و خدای خود متوجه شدند، شرايط لازم را ندارند، نيايند و آبروی خود را نريزند و همين ‌طور وزارت کشور و شورای نگهبان و مردم را معطل خود نکنند.»






نقش شورای نگهبان در بررسی صلاحيت دواطلبان انتخابات، رد صلاحيت های گسترده است تا نهایتا فقط افراد نزدیک به حکومت بتوانند از صافی این شورا بگذرند.






بنا به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی «ايرنا»، در سال ۱۳۸۶ در انتخابات مجلس هشتم، ۷ هزار و ۵۹۷ داوطلب نمايندگی مجلس برای شرکت در انتخابات مجلس هشتم ثبت نام کردند که براساس گزارش رسانه های ايران، سه هزار نفر از اين داوطلبان انتخابات مجلس رد صلاحيت شدند.






به این ترتیب، داوطلبان نخست از صافی های مختلفی نظیر وزارت کشور، وزارت اطلاعات، سپاه و بسیج، امام جمعه ها، کمیته های محل می گذارند و سپس آن ها در شورای نگهبان، از آخرین صافی اختناق و سانسور می گذارند. در واقع کسانی که در لیست انتخابات باقی می مانند طرفدار حکومت اسلامی و اکنون طرفدار جناح علی خامنه ای هستند. چون که در دو سال اخیر، اصول گرایان به دو جناح تقسیم شده اند که یک جناح آن طرفدار احمدی نژاد است که «فنته گران» نامیده می شوند. جناج اصلاح طلب حکومت نیز اعلام کرده است که در این انتخابات شرکت نمی کنند.






علی ‌محمد غريبانی، ریيس دوره ‌ای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، در ۲۳ آذرماه سال جاری گفته بود، اصلاح‌ طلبان در انتخابات مجلس نهم شرکت نمی‌کنند و در اين انتخابات «از هيچ‌ کس حمايت نمی‌ کنند.»






محمد خاتمی، رييس جمهور سابق ايران، نيز هفته گذشته گفته بود، شرکت در اين انتخابات «بی معنا است.» محمد خاتمی، سال گذشته سه پيش شرط برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم مطرح کرده بود. او، خواهان «پای بندی همگان به قانون اساسی و فراهم شدن امکان برگزاری انتخابات سالم و آزاد» شده بود.






پيش شرط های محمد خاتمی برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات با واکنش تند مقامات حکومتی و اصول گرايان مواجه شد و احمد جنتی، دبير شورای نگهبان، در واکنش به اظهارات رييس جمهور سابق ايران گفته بود: «اصلا نيازی به حضور اين عده در انتخابات نيست.»






در حالی اصلاح طلبان حکومتی می گويند در انتخابات شرکت نمی کنند که اختلاف نظر بين اصول گرايان برای ارائه يک ليست واحد برای انتخابات مجلس نهم هم چنان ادامه دارد. دو جريان اصلی اصول گرايان ، يعنی گروه ۷+۸ با محوريت محمدرضا مهدی کنی، ریيس فعلی مجلس خبرگان و جبهه پايداری به محوريت محمدتقی مصباح يزدی، تاکنون نتوانسته اند به توافقی برای ارائه يک ليست مشترک برسند.






هیچ کدام از انتخابات سه دهه گذشته حکومت اسلامی، حتی کم ترین شباهتی نیز به انتخابات ترکیه و پاکستان نداشته اند. چرا که هر انتخابات، قوانین خودش را دارد و اگر رعایت نشود چنین انتخاباتی بی معنی و پوچ است. در انتخاباتی که احزاب و سازمان ها و تشکل های دمکراتیک کارگران، زنان، دانش جویان، جوانان، نویسندگان و هنرمندان آزاد نباشند؛ آزادی رای دادن و آزادی کاندید شدن وجود نداشته باشد؛ رسانه ها آزاد نباشند و...، انتخابات در چنین کشوری، به معنای واقعی فرمایشی و فرمالیته و انتصابات است نه انتخابات. به عبارت دیگر، انتخابات در حکومت اسلامی ایران، نخست در شورای نگهبان انجام می گیرد و سپس به مردم می گویند از میان نمایندگان منتخب شورای نگهبان، به هر کدام رای دادید فرقی نمی کند چرا که داوطلبان اعلام شده از سوی شورای نگهبان، همگی مسلمان و طرفدار حکومت اسلامی و ولایت فقیه هستند.






از سوی دیگر، حکومت اسلامی این بار تمام نیروی های سرکوب خود به ویژه سپاه و بسیج و امنیتی ها را بسیج کرده است تا انتخابات مجلس نهم، یعنی نخستین انتخابات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸، باعث ناآرامی ها و اعتراضات گسترده در تهران و شهرهای ایران نشود.






با نزدیک تر شدن به زمان برگزاری انتخابات مجلس و نگرانی مقامات ارشد حکومت اسلامی از تکرار اعتراضات انتخاباتی مانند آن چه در سال 88 و 89 پس از نهمین انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، فرمانده نیروی انتظامی کشور ضمن تعیین خط و خطوط امنیتی برای نامزدان نمایندگی مجلس از «آماده باش» نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی برای برخورد با ناآرامی های احتمالی در روزهای انتخابات نهمین دوره مجلس و پس از آن خبرداد.






اسماعیل احمدی مقدم، طی همایشی تحت عنوان «عملیات فرماندهی انتظامی استان های سراسر کشور»، گفت: «درست است که طرح ريزی های دشمن و امتدادهای داخلی آن ها در انتخابات سال 88 کام مردم را تلخ و کشور را مدتی مشغول کرد و خساراتی هم به بار آورد اما انتخابات مجلس با انتخابات سال 88 متفاوت است و بيش تر محلی است که بايد از تجربيات انتخابات گذشته در راستاي تامين هرچه بهتر امنیت آن استفاده نماييم.»






فرمانده نیروی انتظامی در ادامه از آماده باش همه نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی برای برگزاری انتخابات خبرداد و افزود: «نيروي انتظامي از آمادگی کامل برای تامين امنيت اين انتخابات برخوردار است و خوشبختانه هماهنگی های لازم با واحدهای امنيتی از جمله وزارت اطلاعات، سپاه، بسيج، وزارت کشور و ديگر سازمان های ذيربط صورت گرفته است.»






اظهارات اخیر فرمانده نیروی انتظامی کشور پس از آن مطرح می شود که حامنه ای رهبر حکومت اسلامی، در 9 شهریور ماه سال جاری به صراحت نگرانی خود از برگزاری انتخابات مجلس، آن هم پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در سال 88 را اعلام کرده و هشدار داده بود که «انتخابات، تجلی حضور مردم، مظهر مردم سالاری دینی و ذخیره و پشتوانه امنیت کشور است و باید مراقب بود که این پشتوانه بزرگ، به چالشی برای امنیت کشور تبدیل نشود.»






پس از این ابراز نگرانی و هشدار، مقامات مختلف نظامی، امنیتی و انتظامی نیز ضمن ابراز هشدارهایی درباره انتخابات مجلس در اسفند ماه سال جاری نسبت به امنیت و چالش برانگیز بودن این انتخابات اظهارات مختلفی داشته اند.






در هفته نخست آذر ماه حیدر مصلحی وزیر اطلاعات حکومت اسلامی، در همین راستا طی اظهاراتی اعلام کرد که «دشمن به طور جدی برای این انتخابات طراحی کرده است و ما نسبت به این مساله هشدار می ‌دهیم؛ البته این به معنی ترس نیست؛ چرا که بر تمام حرکت ‌های دشمن اشراف کامل داریم و حوادث سال 88 برکات زیادی برای ما داشت.»






حیدر مصلحی که در فروردین ماه پس از اخراج از کابینه توسط خامنه ای در سمت خود در دولت ابقاء شده است، هم چنین تاکید کرده بود: «دشمن در استراتژی حداقلی خود به دنبال تغییر رفتار نظام است و البته با رهبری مقام معظم رهبری در انتخابات ریاست جمهوری نهم یک دگرگونی جدی به وجود آمد و مجددا برنامه‌ های دشمنان به هم ریخت و دستگاه‌ های مدیریتی کشور دچار تحول شد، ولی دشمن به هیچ ‌وجه از برنامه ‌های خود در این زمینه دست بر نداشت.»






هم زمان با این اظهارات وزیر اطلاعات، جانشین فرمانده کل نیروی انتظامی نیز اعلام کرد: «اگر چه زود است درخصوص برگزاری انتخابات صحبت كنيم اما هيچ نگرانی در خصوص امنيت برگزاری انتخابات نخواهيم داشت. نيروی انتظامی در تامين امنيت توام با اقتدار در انتخابات آينده حضور فعال و جدی خواهد داشت و در صورتی كه نياز به كمک باشد، نيروی انتظامی اين كمک را با تمام امكانات خود ارائه خواهد كرد.»






اخطار در مورد انتخابات مجلس نهم را معاون اول قوه قضائیه، حجت‏ الاسلام ابراهیم رییسی، روز یک شنبه ۲۹ خرداد سال جاری (نوزدهم ژوئن ۲۰۱۱)، به دولت داده است. رییسی در در نشست خبری خود گفته است: «دولت نشان دهد که در انتخابات دخالت نمی ‏کند.»






پیش تر علی لاریجانی، رییس مجلس و احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان دربار‏ه دخالت دولت در انتخابات مجلس هشدار داده ‏اند.






احمد جنتی از «جریان منحرفی» سخن گفته است که به توصیف او، می ‏خواهد با پول‏ های کلان مجلس را قبضه کند.






اصول ‏گرایان منتقد دولت از اسفندیار رحیم ‏مشایی، رییس دفتر ریاست جمهوری به عنوان «جریان انحرافی» نام می ‏برند.






اما به احتمال زیاد، نیروهای مردمی و در پیشاپیش همه نیروی جوان بی کار و پرانرژی خود را آماده می کنند تا بار دیگر به بهانه مضحکه انتخابات، به خیابان ها بریزند و با شعارهایی چون «زنده باد بهار عربی»، «زنده باد جنبش وال استریت را اشغال کنید»، «سرنگون باد حکومت اسلامی»، «زنده باد انقلاب»، «زنده باد جنبش کارگری کمونیستی»، «کارگر دانش جو اتحاد اتحاد» و...، خیابان ها، دانشگاه ها، مراکز کار و محلات را تسخیر خواهند کرد!






دوره حاضر، دوره سقوط دیکتاتورهاست. از این رو، در ایران نیز بحث و فکر اصلی بسیاری از فعالین کارگری، زنان، دانش جویان، جوانان، نویسندگان و هنرمندان بر سر تغییر حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی از طریق انتخابات نیست، بلکه بر سر تغییر آن است. به خصوص این که بخشی از حکومت نیز به این نتیجه رسیده اند که نمی توانند از طریق انتخابات سهم از دست رفته خود در حاکمیت را پس بگیرند تا چه برسد به اکثریت شهروندان جامعه مان که بیش از سه دهه است با سرکوب و ستم و استثمار وحشیانه همه جناح های حکومت اسلامی دست به گریبان بوده اند. بنابراین، کسانی و جریاناتی که بحث انتخابات آزاد در حکومت اسلامی را مطرح می کنند عموما گرایشات راست و لیبرال هستند که با انقلاب سیاسی - اجتماعی مخالفند.






بحران تمام عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و روابط بین المللی حکومت اسلامی را فراگرفته است. امسال اعدام ها سه برابر شده است. البته اعدام های مخفیانه نیز در زندان ها صورت می گیرد که در آمارها محسوب نمی شوند. بیش از ده میلیون بی کار هستند و سالانه حدود یک میلیون نفر به آمار بی کاران افزوده می شود. حدود پنجاه میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر و یا در شرایط اقتصادی شکننده ای زندگی می کنند. دست مزدهای ناچیز کارگران به موقع پرداخت نمی گردد. حدود هفت میلیون کودک ایرانی به دلیل فقر و نداری از تحصیل محروم مانده اند و بسیاری از ان ها به ناچار راهی بازار کار بی رحم شده اند. کم نیستند جوانانی که کلیه و اعضای بدن خود را می فروشند تا چند صباحی زندگی پرمشقت خود را تامین کنند. سال هاست که تن فروشی، اعتیاد، خودکشی و ناراحتی های روحی و روانی در جامعه ایران، خط قرمزها را پشت سر گذاشته و زنگ خطرها به صدا درآمده اند. نرخ متوسط بی کاری و تورم هر یک، حدود بیست و پنج تا سی درصد است! بنابراین، همه داده ها و تحلیل ها و آمارها حاکی ست که بخش اعظم سرمایه های کشور در دست اقلیتی سرمایه دار و اغلب نزدیکان و وابستگان سران و مقامات و مسئولیت حکومی متمرکز شده و شکاف طبقاتی در ایران، روزبروز در حال گسترش و عمیق تر شدن است.






در چنین شرایطی، کارد به استخوان مردم رسیده و اکثریت مردم ایران، همواره در استرس و نگرانی به سر می برند. تشدید تحریم های اقتصادی بین المللی و احتمال حمله نظامی نیز بیش از پیش مردم ایران را در رعب و هراس بیش تری قرار داده است. آن چه که اکنون می تواند جامعه ایران را از خطرات مختلف خارجی و به ویژه از شر حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی برهاند، برداشتن گام های جدی در جهت سازمان دهی مبارزه پیگیر و آگاهانه جنبش کارگری در اتحاد و همبستگی با جنبش های اجتماعی دیگر چون جنبش زنان، جنبش دانش جویی، جوانان و مردم تحت ستم سراسر کشور، با هدف سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و برپایی یک جامعه نوین آزاد، برابر، انسانی و مرفه است.




بهرام رحمانی


bahram.rehmani@gmail.com

کمک برای نجات جان شهرام خرم


شهرام خرمشهرام خرم در سمت چپ عکس
شهرام خرم یکی از کاریکاتوریست های جوان ایرانی که در راهپیمایی عاشورای ۸۸ ابتدا گلوله ای ساچمه ای به پیشانی اش شلیک و سپس زندانی شده بود پس از گذشت دو سال از آنچه بر وی و همبندانش گذشت سخن گفته و معتقد است هنوز جوانان زیادی در ایران هستند که به دلایل مختلف نمی توانند در مورد آسیب هایی که دیده اند سخن بگویند.
گزارشگران بدون مرز تایید می کند که نام این کاریکاتوریست جز بازداشت شدگان عاشورا بود اما ظاهرا در آن مقطع زمانی خانواده وی به هر دلیلی مایل به اطلاع رسانی نبوده اند و این اتفاقی است که برای بسیاری از شهروندان معمولی نیز رخ داد که پس از آسیب دیدن، زندانی شدن و به خصوص پس از زخمی شدن در حوادث پس از انتخابات سکوت کرده اند.
به عنوان نمونه یکی از زخمی های انتخابات مرد میانسالی است که در داخل ایران زندگی می کند و خانواده اش مایل هستند نام شان محفوظ باقی بماند. او پس از اصابت گلوله ساچمه ای دچار نابینایی کامل یک چشم شده است. نزدیکان این مجروح انتخاباتی می گویند چشم دیگر این شهروند ایرانی تنها پنج در صد بینایی دارد که با توجه به نابینایی کامل چشم دیگر، وی قادر به انجام کارهای خود نیست.
نزدیکان وی می گویند: اطلاع رسانی و مصاحبه در این زمینه ممکن است هم زندگی فرزند جوان این مرد را ناامن کند و هم ممکن است آرامش خود این زخمی انتخابات را به هم بزند. آنها می گویند ترجیح می دهیم در سکوت و فارغ از سر و صدای رسانه ای حداقل از آرامش نسبی برخوردار باشیم چون زندگی برای انسانی که تاکنون از بینایی برخوردار بوده و ناگهان بینایی اش را از دست داده به خودی خود رنج ها و سختی هایی دارد که این خانواده توانایی روبرو شدن با مشکلات جدید را نخواهند داشت.
اینک شهرام خرم کاریکاتوریست جوانی که سابقه ی همکاری با چند روزنامه را در پرونده کاری خود دارد می گوید برای درمان به ناگزیر ایران را ترک کرده است و در ترکیه منتظر است تا پس از روشن شدن تکلیف اقامت اش نسبت به درمان اقدام کند.
پزشک جراحی که پیش از این در پاریس محمد داوود آبادی یکی دیگر از مجروحان راهپیمایی ۳۰ خرداد را جراحی کرده بود نیز معتقد است برخی از این ساچمه ها در صورتی که در بدن بیمار جابجا شوند امکان خطر جدی است و در موارد دیگری که این ساچمه ها در نقاط حساس بدن نباشند، پزشکان نیز دست به ساچمه ها نمی زنند.
محمد(فرهادی) یگانه یکی دیگر از مجروحان حوادث پس از انتخابات که پس از دو سال سکوت خود را شکسته و از رنج هایش گفته بود، اینک در تاریخ ۲۳ دسامبر برای چندمین بار در بیمارستانی در یکی از شهرهای سوئد تحت عمل جراحی قرار خواهد گرفت تا پزشکان بتوانند چند گلوله ساچمه ای را از گوش او خارج کنند.
علیرضا صبوری یکی دیگر از جوانان معترض بود که او پس از مجروح شدن در راهپیمایی ۲۵ خرداد ناگزیر شد به آمریکا پناهنده شود اما پس از دو سال در غربت جانش را از دست داد.
اینک پای صحبت شهرام خرم کاریکاتوریست جوان ایرانی می نشینیم تا او نیز پس از گذشت دو سال بخشی از آنچه بر خود او و شهروندان معترض در راهپیمایی های پس از انتخابات ۸۸ گذشت را باز گو کند.
شهرام خرمشهرام خرم در پیراهن مشکی
متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
وقتی از سازمان گزارشگران بدون مرز تحقیق کردم تایید کردند که نام شما به عنوان یکی از کاریکاتوریست هایی که در روز عاشورا دستگیر شده بود در لیست شان بود اما ظاهرا خانواده شما در آن شرایط سکوت کرده بودند ممکن هست خودتان توضیح بدید روزعاشورا کجا بودید و دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
هم خانواده و هم یکسری از همکاران هر چند اشتباه، ولی حق داشتند که سکوت کنند.
البته دوستان و همکاران شما پس از آزادی عکس ها و خبر آزادی را منتشر کردند و برخی از همکاران شما از داخل ایران به ما گفته بودند که شما آسیب هم دیده اید.
بله. ولی سکوت خانواده ها تا اندازه ای قابل درک است. در پاسخ به سوال تان در مورد روز عاشورا باید بگویم آن روز در خیابان آزادی بین تقاطع نواب و رودکی همراه با راهپیمایان معترض بودم، بعد از چند ساعت که درگیری ها به اوج رسیده بود، تیر خوردم؛ گلوله درست بین چشمانم به پیشانی ام اصابت کرد. در صف جلوی معترضین بودم و شاید هم کاور سبز و قد بلندم بود که مرا متمایز کرده و شاید مزید بر علت اینکه به سمت من هم نشانه گرفته بودند. با شروع تیراندازی همه به خانه های اطراف پناه بردند. بدون جزئیات و خلاصه وار باید بگویم چند دقیقه بعد که به کمک چند نفر به پشت بام خانه ای پناه برده بودیم، به آن خانه حمله کردند و با خونریزی و حالی که داشتم بازداشتم کردند.
کسانی که شلیک کردند از نیروهای پلیس بودند یا لباس شخصی؟
شلیک را مطمئن نیستم که از طرف ضد شورشی ها بود یا لباس شخصی ها، چون همه شان یک طرف بودند.
دقیقا چه کسانی در آن روز بیشتر با شما و مردم برخورد کردند؟
برخورد تمام نیروهای دولتی مقابل مردم در روز عاشورا وحشیانه ترین برخورد هایی بود که به عمرم دیده بودم؛ فکرش را بکنید هنگامی که مرا با آن صورت خون آلود به خیابان آوردند و وقتی لباس سبز تنم دیدند، همگی شان به سمتم حمله کردند؛ قسم می خورم حتی اغراق هم نکنم نه فقط مرا، که باقی معترضین بازداشتی را به قصد کشت می زدند. از مشت و لگد و کابل و میل گرد و باتوم برقی گرفته تا همان سنگ های معترضین بود که به گردن به بالا می زدند. وقتی مورد اصابت باتوم برقی قرار گرفتم انگار گوشت تنم آب شد و زمین افتادم، پاهایم را گرفته بودند و به سمت پلیس رو زمین می کشیدنم و بقیه شان با سنگ و باتوم به سرم میزدند که در سی تی اسکن هم شکستگی چند جای سرم را می توانید ببینید. با دست هایم گیجگاهم را گرفته بودم تا نمیرم. این تصویر را هیچ وقت فراموش نمی کنم که یکی شان با حالت غیر عادی ای عربده زنان گردنم را گرفت و با سنگ به سرم می کوباند و میگفت کجاست رهبر سبزت. پشت سرم از چهار ناحیه شکست، زانوی پا و انگشتان دستم هم مو برداشت.
درباره ی کسانی که از نزدیک دیدید با آن ها چه برخورد هایی صورت گرفت؟
از بسیج که تحویل پلیس ضد شورش داده شدم، بیش از هر زمان و بیش از هر دردی احساس ضعف داشتم؛ عذر می خواهم تف که می انداختم خون از دهانم خارج می شد و آن لحظه آدم فکر می کند آخرین لحظات زندگی اش است. این که میخواهم بگویم را فقط خدا شاهد است و کسانی که در حیاط پلیس راهنمایی و رانندگی سر خیابان رودکی در آزادی بودند که بعد از عاشورا دورش را به جای نرده دیوار کشیدند؛ سربازهای ضد شورشی را دیدم که ده ها نفر مثل من تیرخورده و زخمی را در تونل هایی که از خودشان تشکیل میشد هر جوری که بلد بودند میزدند و فحاشی میکردند. این بار همان ها که نه عرب بودند و نه از کشور دیگری، ریختند سرم، در تمام این مدت گلوله ای که در سر داشتم را فراموش کرده بودم و فقط احساس ضعف داشتم و چشمانم سیاهی می رفت، نه فقط من که خیلی هایی که در آن حیاط بودند.
بعد از دستگیری به کجا منتقلتان کردند؟ آیا برای مداوا بیمارستان بردنتان؟
با تحمل آن سرمای دی ماه و خونریزی مان تا غروب در همان حیاط بودیم و بعد به زیرزمین آنجا بردنمان. دو نفر دنده هایشان شکسته بود، چند نفرمان تیر خورده بودیم، به عمرم همچنین تصویر یک جماعت خون آلود را فقط در عکس های رسومات قمه زنی دیده بودم و هنوز که هنوزه باورم نمی شود که در چنین محیطی زنده مانده بودم، شش نفرمان که اوضاع وخیم تری نسبت به بقیه داشتیم و مجروح به گلوله بودیم را با آمبولانس به بیمارستان امام سجاد که برای ناجا بود انتقال دادند.
در بیمارستان رسیدگی چگونه بود؟
از پرسنل و سربازهایی که بالا سرمان بودند، یک لیوان آب خواستیم که آن را هم دریغ کردند و فقط از سرمان عکس سی تی اسکن گرفتند و سرم بهمان وصل کردند. وقتی متوجه گلوله ها در بدن و سرمان شدند، عصبانی با کسانی که ما را آنجا برده بودند کمی بحث و جدال کردند و در نهایت مسئولیتمان را قبول نکردند و با همان وضع با آمبولانس ما را به بهداری فاتب (فرماندهی انتظامی تهران بزرگ) بردند. دکترهای آنجا پارگی های سرمان را بخیه زدند و آن گلوله و دردش تا به امروز در سرم هست.
خب بعد به کدام زندان و کدام بند منتقل شدید؟
مدت سه روز در سیاه چال مانندی که حدود بیست متر زیرزمین ناحیه “فاتب” بود، در جایی که نهایتا “دو لوکیشن چهل متری جمعا” حدود هشتاد متر داشت، بالای صد ها نفر بازداشت شده گان روز عاشورا را یک جا جمع کردند و درهم می لولیدیم. با بسیاری از همان بازداشتی ها که همه از فرهیختگان بودند، از طریق فیس بوک و دیگر راه های ارتباطی هنوز هم در ارتباطم و همه ی آن ها شاهدند و در عجبم چرا تا به امروز کمترین صحبتی از آن زیرزمین شده است…
یعنی سه روز اول شما در آن زیر زمین نگهداری شدید و بعد به زندان منتقل شدید؟
بله. در همان سه روز به خاطر فشردگی جمعیت نوبتی می خوابیدیم و بقیه سرپا می ایستادند خیلی ها وضعیت جسمانی من و حتی بدتر از من را داشتند. سه روز شاید نزدیک به پانصد ششصد نفر مرد، از سن نوجوان گرفته تا پیرمرد هفتاد و دو ساله با انگشت های شکسته اش که جلو بسیج در آمده بود و به گفته خودش هنگامیکه انگشت هایش در دست یکی از آنها بود، ازش خواسته بودند حرفش را که توهین به رهبر بود پس بگیرد، او پس نگرفت و برای درد بیشتر، آرام آرام انگشتانش را شکستند، نیمه های شب چهارم بود که همه مان را با آن بست های پلاستیکی به همدیگر دستبند زدند و با اتوبوس های حمل متهم اسکورت شده به اوین بردنمان. سی روز اول قرنطینه و بازجویی بود که خیلی ها در آنجا تبرئه و بعدها آزاد شدند سپس منتقل شدیم به بند ۳۵۰٫
بند ۳۵۰ چه شرایطی داشت؟
من در سلول هفت بودم. البته در بند ۳۵۰ همگی به جای کلمه سلول، به خاطر صمیمیتی که بین زندانی ها بود از واژه اتاق استفاده می کردیم، اتاقی که بیشترین اعدامی های بند، آنجا بودند.
شرایط خود بند چگونه است به لحاظ بهداشتی و موارد دیگر؟
شرایط بهداشتی افتضاح بود. در زمانی که عاشورایی ها را وارد بند کرده بودند، هر اتاق بین چهل تا پنجاه نفر پر شده بود. اتاق هایی که نهایتا” ظرفیت بیست و هفت را داشت. آن نُه سلول طبقه زیرین بند ۳۵۰ (طبقه زندانیان عقیدتی و سیاسی) در آن زمان جمعیت حدود چهارصد و پنجاه نفر را در خود جای داده بود. این جمعیت فقط سه توالت داشت که یکی شان خراب بود و لوله فاضلاب طبقه بالایش که برای زندانیان مالی بود ترکیده بود و فقط از دو توالت می شد استفاده کرد و سه حمام که در همان فضای کوچک بود. آبخوری، محل شستن ظروف غذا خوری و لباس های چرک و مسواک و گرفتن وضو برای آن جمعیت، همه و همه در یک سینکِ کوچک با دو شیر آب، در همان چهار دیواری کثیف و کوچک بود.
بازجوها با شما چه برخوردی داشتند و سوالاتشان و جواب های شما چه بود؟
راستش اسم بازجویی که می آمد تن و بدن همه مان می لرزید، یکی از خصوصیات اوین این بود که وقتی بلندگو اسمت را صدا میزد، نمیدانستی برای آزادی است، یا برای انتقال بند یا انفرادی و یا تبعید است. و یا حتی اگر کسی آنجا حکم اعدام داشت برای انتقال به انفرادی و دم اذان صبح به دار آویزاختن هم با شنیدن صدای بلندگو نگران می شد. همه این ها را به چشم دیدم، از انتقال ناگهانی احمد زیدآبادی به زندان رجایی شهر که هیچکداممان خبر نداشتیم گرفته تا خبر ناگهانی اعدام محمد علیزمانی و آرش رحمانپور که فقط بیست سال سن داشت و یا اعدامی ای که اسمش را خواندند و آزاد شد. ولی در قرنطینه معمولا” برای بازجویی صدا میزدند. من پنج مرتبه بازجویی شدم هر کدام حدود ۱۰ ساعت. من البته می ترسیدم و همه چیز را انکار می کردم. در دو بازجویی اول از کتک و تهدید به تجاوز با باتوم گرفته تا بدترین فحاشی ها را تحمل کردم و نه از شجاعت، که از ترس زیر بار اعتراف نرفتم.
اما برخی از زندانیان اوین می گویند در آنجا مثل کهریزک و جاهای ناشناخته شده تر معمولا تهدید به تجاوز، شکنجه و یا برخوردهای تند خیلی کمتر است.
این دروغ محض است اگر بگوییم در بازجویی های اوین برخورد فیزیکی صورت نمی گیرد. نمی گویم همه را می زدند اما با خیلی ها هم تند ترین برخوردها را کردند. خود من هم زمانی که اولین کاریکاتورهایم در روزنامه های دوم خردادی ای مثل «مدبر» و «آزاد» که تعطیلشان کردند به چاپ می رسید آن موقع وقتی دیده بودم در آن دادگاه های دروغین چه به سر اصلاح طلب ها آورده بودند، خیلی باور نمی کردم. البته از ترس همان سابقه کار با روزنامه های دوم خردادی، در بازجویی هایم بیشتر نگران بودم و هیچ سخنی از سابقه ی کاری ام در آن روزنامه ها ومطبوعات نیاوردم، هر چند در بازجویی های آخر، رفتار بازجوها طوری بود که گویی فهمیده بودند که کار روزنامه نگاری کرده بودم و شاید به خاطر همراه بقیه دستگیرشدگان عاشورا تبرئه نشدم و موقت با قرار وثیقه آزادم کردند.
مهم ترین چیزی که شما را در این مدت یعنی پس از آسیب دیدن در راهپیمایی و آزادی از زندان آزار داد چه بود؟
گلوله ی داخل سرم و آسیب های جسمی ام بعد از مدتی هر چند دردناک، جزئی از کالبدم شده بودند. استرس برگشتنم به زندان هم همینطور. البته سخت ترین روزهای زندگی من درست از همان لحظه ای شروع شد که بعد از ساعت خاموشی در بند ۳۵۰، بدون اینکه اسمم را از بلندگو صدا بزنند یکنفر آمد و گفت بدون سروصدا بیا بیرون، آزادی. یعنی بعد از آزادی سختی های بیشتری کشیدم. لحظه قبل از آزاد شدن داشتم کاریکاتور چهره مهرداد اصلانی را در تاریکی می کشیدم. سر ذوق ترین لحظات زندگیم هم همان چند ثانیه قبل از آزادیم بود، انگشت هایم هنوز که هنوزه کامل خم نمی شوند و ورمشان مشهود است. با این حال وقتی در زندان کاریکاتور یک زندانی را می کشیدم که معمولا به خاطر دشواری گرفتن قلم در دستم کاریکاتورها خوب از آب در نمی آمد و آن ها با دیدنش می خندیدند، چنان کیفی تمام وجودم را می گرفت که هرگز در اجرای هیچیک از کارهام تجربه نکردم. بیشترین وقت من در زندان صرف کشیدن کاریکاتور زندانی ها بود، ولی باید بگویم به محض اینکه برای آزادی موقتم سراغم آمدند و تا چند روز بعد از آزادی احساس بدی داشتم، به ندرت حرف می زدم. احساس می کردم جامعه مرا نابود کرد. اکنون که نگاه ها و لبخندهای زندانیانی که برای آزادی کشور در اوین به سر می برند را با نگاه ها و لبخندهای مردمی مقایسه میکنم که در سکوت و خفقان محض کنار هم گاهی به یکدیگر خیانت می کنند، فقط پوچی ای را حس می کنم شبیه به ادامه ی زندگی علفی هرز.
یعنی از چه چیز جامعه دلخور هستید؟
بیشترین درد من و آسیب دیدگانی که هنوز با دردهای روحی و جسمی مان دست و پنجه نرم می کنیم، بیش از حکومت، همین مردم هست. یعنی خودمان. یادم نمی رود وقتی از ضیا نبوی که ده سال حکم دارد، پرسیدم تو که فقط بیست وچهارسال داری چطور میخواهی با این همه سال حبس کنار بیایی، در جواب گفت اگر تا آن زمان وضعیت جامعه همینطور بماند، زندان را ترجیح می دهم. ظلمی که ملت ما در حق یکدیگر می کنند تا حدود زیادی ربطی به دولت ندارد. درست که مردم در تظاهرات ها و نهایتا عاشورای ۸۸ اوج شجاعت و فداکاری را نشان دادند ولی انصافا” چند درصد از همین مردم که تعدادشان چند برابر موافقان حکومت است از همدیگر راضی هستند؟ ببینید چند درصد مورد ظلم همین تعداد بی شمار مخالف قرار گرفتند؟! اصلا چند درصد از خودشان راضی هستند؟ مگر خودمان فرهنگی از ایران باقی گذاشتیم که بخواهیم از تغییر حرفی بزنیم؟ ببینید چند درصد از همین مخالفین در ایران طرفدار ابتذال هستند، از موسیقی و سینمای مبتذل گرفته تا طرز لباس پوشیدن ها و ناهنجاری های دیگر درون جامعه که نمی شود به زبان آورد. به نظر من مردم برای تغییر باید از مغز استخوانِ روح و روانشان شروع کنند.
خودتان در انتخابات شرکت کرده بودید؟
خیر. تا حد دعوا با دوستان بحث می کردیم که رأی نباید داد، ولی بعدتر متوجه شدم همین آرای سبز بود که دنباله روی هجده تیرها راهی باز کرد برای اعتراضات در سطوح گسترده تر. ولی افسوس که با سکوت مردم تمامی عشقی که به جنبش سبز داشتم و دارم تبدیل شد به شکی در پشت پرده.
حالا که از ایران خارج شدید احساس می کنید وضعیت بهتری دارید؟
در ایران اتفاقاتی بعد از آزادیم افتاد که به جز داخل خانه شخصی ام یا بهتر بگویم آتلیه ام، بین مردم بیشتر احساس غربت داشتم. به زندگیِ ساده ترین آدم ها حسادت می کردم. درباره شرایط اینجا هم اگر چیزهایی که می گویم را جای دیگر بشنوم، یا باورم نمی شود و یا فکر می کنم که طرف اغراق می کند و دادی از ته چاه می زند تا صدایش شنیده شود. ولی اغراق نیست اگر بگویم سرمای سوزان اینجا که تا بیش از منفیِ بیست درجه خواهد رسید فشار گلوله در سرم را تشدید می کند. اغراق نیست اگر بگویم بیماری روحیِ پی تی اس دی را از همان چند روز بعد از آزادیم مبتلا شدم بیماری ای که با دارو قابل درمان نیست. اغراق نیست اگر بگویم حافظه ام از زمانی که آن ضربات به سرم اصابت کرد چند برابر ضعیف تر شد و فقط یادگارهای بدترین اتفاقات است که هر لحظه جلو چشمانم می آید. اغراق نیست اگر بگویم مرض سینوزیت و آسم را که سالهاست مبتلا هستم با سوزِ سرما و دودِ بخاریِ کومور در خیابان های اینجا که از تهران آلوده ترش کرده را به سختی تحمل می کنم. هزینه یک اسپری بکلومتازون در اینجا صد لیر است. در مذهبی ترین شهر ترکیه، شهری شبیه قم مستقر هستم. صبح تا شب و شب تا صبحم در اتاقِ تاریکی در زیر زمینِ سرد و نموری می گذرد که تاریخ ساختش سال ۱۹۸۶ یعنی سال تولدم است و هر روز یک تکه از در و دیوارش به خاطر رطوبتِ شدید و کهنگی می ریزد و از لوله کشی گاز و شوفاژ هم فاقد است .آب حمامش را با خطر المنتِ لختِ برق در لگن گرم میکنم. از موش گرفته تا عنکبوت و هر حشره ای که تا به حال ندیدید، خانه های اینجا دارند و این شرایط مختص من نیست و شامل اکثر پناهجوهاست.
اما وقتی هم سلولی های دوران اوین را در شهر وان می بینم که بسیار سردتر از اینجاست و به خاطر زلزله ی اخیر، داخل چادر اسکان دارند، خودم را سرزنش می کنم و تحمل.
از طرف سازمان های حقوق بشری حمایت می شوید؟
تا این لحظه نه از UN که بعد از حدود سه ماه هنوز در نوبت پیش مصاحبه هستم و نه از هیچ سازمانی هیچ حمایتی نشدم. چه مالی که توقع همچنین کمکی را ندارم و چه جهت تسریع پرونده ام. با هر کس و هر جا تماس گرفتم، یا جواب ندادند یا در حرف گفتند کمک می کنند که در نتیجه یا فِید می شدند و یا عملا” هیچ کاری از پیش نبردند. بارها به UN و هر سازمان حقوق بشری ای که می شناختم نامه فرستادم که اگر حرف هایم را باور ندارید، نماینده ای را بفرستید تا وضعیت و محل زندگی ام را از نزدیک مشاهده کنند یا حتی مرا به یک بیمارستان یا مرکز درمانی ای که معتمد خودتان باشد مراجعت دهید تا آن ها وضعیت بیماری هایم را گزارش کنند، که حتی از این کار هم دریغ کردند. در ایران بعد از دوران اوین خیلی احساس تنهایی می کردم ولی اینجا تنهایی فقط برایم یک احساس نیست. شب ها تا صبح بیدار هستم و کل زندگیم در این چهاردیواری به یک لب تاپ و تخت خواب و چند تا کتاب خلاصه می شود. در سی تی اسکن وقتی متوجه شدم جنس گلوله داخل سرم از سرب است. بیشتر نگران شدم این فلز نزدیک چشمانم است و در صورت حرکت به سمت چاله ی چشمی ام نگرانم که بینایی ام را از دست بدهم.
برای  ارسال کمک های نقدی خود، به وبسایت مرکز بین المللی حقوق بشر در ایران مراجعه کنید.
هنگام ارسال مبلغ خود، قید کنید: برای کمک به شهرام خرم 
لطفا این نوشته را در وبسایت های دیگر به اشتراک بگذارید.
گلوله درون پیشانی شهرام خرم، که هر لحظه ممکن است جانش را بگیرد، بخاطر آزادی من و تو بوده است.
ما به شهرام خرم و امثال او بدهکاریم. 
FacebookShare

Christmas Day bomb blast in Nigeria