نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

میر هوشنگ آریان پور - نامه سرگشاده به آقای نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل

aryanpour 

آقای نخست وزیر روی سخنم با شما و یارانتان در سازمان صیهونیستی اسرائیل است
این روزها شما وسایر صیهونیست های فناتیک و دوستانتان در کنگره آمریکا، بار ها و بارها اشاره به اظهارات رئیس جمهور رژیم جمهوری اسلامی کرده و بجهانیان برای هزارمین بار یاد آوری کرده اید که ایران در صدد نابودی اسرائیل و شهروندان یهودی مستقر در آن از صحنه گیتی است!
من سخنان آقای احمدی نژاد را که در سایت های مختلف به آن اشاره شده است برای اطلاع شما و مردم جهان دوباره تکرار کرده و سپس نتیجه گیری خود را که بر پایه حق وحقیقت بنا شده است باطلاعتان میرسانم:
منبع خبری آفتاب:
احمدی‌نژاد گفت:
وقتی به قضایای لبنان نگاه می‌كنیم، می‌بینیم كه چگونه لبنانی‌ها در برابر رژیم صهیونیستی ایستاده‌اند در حال حاضر به همت فرزندان لبنانی و فلسطینی كلید شمارش معكوس نابودی رژیم صهیونیستی زده شده است و ما انشاالله در آینده‌ای نزدیك شاهد نابودی این رژیم خواهیم بود.
يک مقام وزارت خارجه اسراييل به خبرنگار راديو فردا گفت سفيراين کشوردرسازمان ملل متحد، ازشورای امنيت خواسته است موضعی قاطعانه عليه ديدگاه های آقای احمدی نژاد اتخاذ کند وآنرا محکوم کند.
به اين شکايت، ترجمه سخنان روزيکشنبه محموداحمدی نژاد، رییس جمهوری ایران ضميمه شده است. ریيس جمهوری اسلامی ايران، يکشنبه گفته بود:«کليد شمارش معکوس برای نابودی اسرائيل زده شده وانشاالله بزودی شاهد نابودی اسراييل خواهيم بود».

. احمدی نژاد دوسال پيش درکنفرانس «جهان بدون صهيونيسم» که درتهران برگزارشد، از «محو اسراييل ازنقشه جغرافيا» سخن رانده بود.
خانم کاندوليزارايس وزيرخارجه آمريکا درواکنش به اين سخنان گفته بود : «اين اظهارات درحکم حفرگودالی عميق تربرای خودايران است». دولت های فرانسه واسپانيا نيزاظهارات احمدی نژاد را محکوم کرده اند.
نخست وزيراسبق اسراییل، بنيامين نتانياهو نيزکه دوباره به رسيدن به قدرت چشم دوخته ومترصد است که درپی تحولات پيش رو درصحنه سياست اسراييل، به مسند نخست وزيری بازگردد، تيمی ازکارشناسان حقوقی وسياسی اسراييلی وآمريکايی تشکيل داده تا آقای احمدی نژادرا در ديوان بين المللی لاهه تحت تعقيب قراردهند.

اظهارات تند نمایندگان آمریکا علیه احمدی‌نژاد و تصمیم آنان به صدور یک قطعنامه شدیداللحن البته با مخالفت برخی دیگر از نمایندگان آمریکا مواجه شد. دنیس کزینیچ با اشاره به این که چنین قطعنامه‌ای حتی می‌تواند مبنای حمله به ایران قرار گیرد تاکید کرد بایستی دقیقاً بررسی شود که آیا رئیس‌جمهور ایران در سخنان خود واقعاً از لزوم نابودی اسرائیل و محو این کشور از نقشه جغرافیایی سخن گفته است یا خیر؟ این نماینده با استناد به ترجمه‌های مختلف اظهارات احمدی‌نژاد و همچنین توضیح مفهوم سیاسی رژیم صهیونیستی [واژه‌ای که از سوی مسلمانان به جای کلمه اسرائیل مورد استفاده قرار می‌گیرد تا عدم مشروعیت این رژیم را مورد تاکید قرار دهد] یادآور شد که منظور احمدی‌نژاد نه نابودی یک کشور که سرنگونی دولت اسرائیل بوده است

به گزارش خبرنگار آفتاب، نمایندگان کنگره آمریکا در این نشست با استناد به بخش 4 ماده دوم منشور ملل متحد که کشورهای عضو سازمان ملل را از تهدید تمامیت ارضی دیگر کشورها منع کرده است، خواستار آن شدند که جامعه جهانی اظهارات رئیس‌جمهور ایران درباره نابودی اسرائیل را جدی گرفته و واکنشی مناسب نشان دهد. استیو رادمن عضو دموکرات کنگره آمریکا که صریح‌ترین انتقادات غیرمتعارف و غیردیپلماتیک را بر رئیس‌جمهور ایران وارد کرد، در این نشست هشدار داد که ایالات متحده آمریکا نمی‌تواند دست روی دست بگذارد تا دولت ایران بزرگترین همپیمان آمریکا در خاورمیانه را نابود کند.

آنچه از نوشته های ذکر شده در بالا می توان برداشت نمود عبارتند ار:
1- احمدی نژاد خواستار نابودی رژیم صیهونیستی اسرائیل و محو آن از نقشه جغرافیایی جهان شده است. { درحالیکه خانم کاندولیزا رایس وزیر سابق خارجه آمریکا با ادای جمله: " این اظهارات در حکم کندن حفره ای عمیقتر برای خود ایران است} این گفته بمراتب خطرناکتر و توهین آمیز تز از اظهارات احمدی نژاد است که شامل همه مردم بیگناه ایران می شود! ولی هیچکس به خانم کاندولیزا ریس در باره اظهاراتش اعتراضی نکرده است!}
حال کجای اظهارات احمدی نژاد اشاره ای به نابودی حتی یک تن از یهودیان کرده است!؟
تکیه کلام احمدی نژاد نابودی رژیم صیهونیستی اسرائیل است که از نقطه نظر او و میلیونها از مردم جهان آنرا یک رژیم نژاد پرست و فناتیک و بسیار افراطی مشابه رژیم فاشیستی موسولینی و رژیم نازی های آلمان و رژیم کمونیستی شوروی در دوران فرمانروایی ژوزف استالین و رژیم خمر سرخ پالپوت و رژیم آپارتید آفریقای جنوبی می دانند.
2- آقای نتانیاهو در طول تاریخ صدها امپراطوری و کشورهای مختلف نابود شده و نامشان از صحنه گیتی محو شده است از جمله: امپراطوری های: پرشیا، بابلی ها، آشور و کلده، رومی ها، عثمانی ها، هانگاری - اطریش، روسیه تزاری ، شوروی سابق و امپراطوری بریتانیای کبیر که بقول خودشان " آفتاب در سرزمینهای آن هیچوقت عروب نمی کند!" ( البته دیدیم که کرد.) و و . ولی مردم آن کشورها باقی ماندند در حالیکه نام سرزمینهای آنها تغییر یافت! همین سرزمین مورد ادعایی شما یهودیان صیهونیست در طول تاریخ چند بار دست بدست گشته و نامش تغییر یافته است. آیا در همین دوران حیاط شما کشور آلمان به دو بخش آلمان غربی و شرقی تغییر نیافت ولی مجدداً یکی شدند.
3- در سال 1940 تعداد کشور های مستقل جهان بالغ بر 56 کشور بود ، در حالیکه در سال 2012 تعدادشان بالغ بر 196 کشور است. خوب، نتیجه می گیریم که کشور هایی از صحنه جهان محو شده و کشورهایی دیگر جایشان را گرفته اند. درست است که با تقسیم کشورهای بزرگتر و نابودی آنها کشور های کوچکتری بوجود آمده اندو رژیم اسرائیل صیهونیست نیز یکی از آنهاست.
4- ما میدانیم که یکی از آرزو های شما تقسیم ایران بزرگ به قطعات کوچکتر ولی بی خطر تری است، چنانچه شوروی سابق به 14 کشور و یوگوسلاوی سابق به 7 کشور کوچک بی خاصیت تقسیم شدند. ولی شما و یاران مشابه خودتان هیچوقت به چنین آرزویی دست نخواهید یافت و قبل از وقوع چنین واقعه ای رژیمتان چون نازیهای انسان سوز، فاشیست های ایتالیایی و اسپانیایی، پلپت ها ی تشنه بخون وآپارتیت های افریقای جنوبی نژاد پرست، تیمور و چنگیز های خونخوار و و ، از داخل کشور اسرائیل وبدست یهودیانی که از گوشه و کنار در سرزمین فلسطین و بقولی در بهشت موعود یهودیان مستقر شده و با گذشت 63 سال از تاریخ تشکیل اسرائیل به این نتیجه رسیده اند که رژیم صیهونیست نمی تواند تا ابد با همه همسایگان خود و با بالغ بر یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان فناتیک که روزانه در حال بیشتر شدن است ( در حالیکه تعداد یهودیان جهان در حال رشدنیست ) در حال جنگ و ستیز بسر برد، بالاخره نابود شده و به فراموشی سپرده خواهد شد، و صد البته امکان دارد رژیم مردمی، متشکل از یهودیان دموکرات و صلح طلب، جانشین رژیم قبلی شده ، و بجای جنگ و ستیز وتجاوزبه سرزمینهای سایرین، به زندگی صلح جویانه خود در کنار آنان ادامه دهند .
لذا می توان نتیجه گرفت که رژیم جمهوری اسلامی و شخص احمدی نژاد نیاز ی ندارند که خواستار محو رژیم صیهونیست باشند. { چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است}
دربخش زیرین نوشته خود به عللی که باعث شده است که من چنین اندیشه ای را در مورد کشور اسرائیل فعلی داشته باشم بیان می کنم:
الف- اشاره ای به طرز تفکر چند تن از هزاران صیهونیستهای فناتیک:
خاخام یهودی بنام یسرائیل روزن Yesrael Rosen در سایت خود http://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-3266113,00.html
چنین اظهار عقیده کرده است:
(1) " همه فلسطینیها را باید کشت، زنان، کودکان شیرخواره، و حتی حیواناتشان را."
این خاخام که مدیر سازمان Tsomet Religious Institute است، فلسطینی ها را مشابه ملت " آمالیکیت"که در زمان موسی هنگامیکه او قوم یهود را بسوی اورشلیم هدایت می کرد، به یهودیان حمله ور شده و سعی در ممانعت از فرار یهودیان نمودند، می داند. بگفته او خدای یهود در تورات آورده است که یهودیان مجاز اند که قوم آمالیکیت را قتل عام کنند. این دستور خدای یهود برای یهودیان جزو حقوق الهی محسوب شده ونبایستی از آن عدول گردد. و بهمین علت آنچه در یورش اخیر نیروهای نظامی اسرائیل به نوار غزه رخ داد عیناً برابر دستور العمل خدای یهود در تورات بوده است!؟
"All of the Palestinians must be killed; men, women, infants, and even their beasts" cries the religious opinion of Rabbi Yisrael Rosen, the director of the long-established Tsomet Religious Institute. He wrote : "that Palestinians are like the nation of Amalekites, who attacked the Israelite tribes led by Moses on their way to Jerusalem". He stated that the Lord sent down in the Torah a ruling that allowed the Jews to kill the Amalekites, and that this ruling is known in Jewish jurisprudence (That's exactly what the Israeli Offensive Forces did in Ghaza)
(2) در تورات آمده است: " نابود کنید قوم آمالیکیت را از صحنه روزگار، غصب کنید اموال آنها را. به آنها رحم نکنید. به کشتنشان ادامه دهید، یکی بعد از دیگری . حتی فرزندانشان را باقی نگذارید، درختانشان، مراتعشان و حتی حیواناتشان را از شتر تا الاغ . . " از دیدگاه خاخام روزن، آمالیکیت ها قوم خاصی نیستند، بلکه هر قومی که با یهودیان مخالف باشد چه مسیحی و چه مسلمان بایستی نابود گردد.
The Torah states: "Annihilate the Amalekites from the beginning to the end. Kill them and wrest them from their possessions. Show them no mercy. Kill continuously, one after the other.. Leave no child, plant, or tree. Kill their beasts, from camels to donkeys.." Rosen stated that Amalekites are not a particular race, but rather all those who hate and oppose the Jews; Christians and Muslim

(3) گمان نکنید که این طرز تفکر فقط مختص خاخام روزن است، بلکه اکثر رهبران دینی یهودی دیدگاه خاخام روزن را تائید می کنند! ارشد خاخام های یهودی اسپانیا، خاخام مردخای الیاهو Mordechai Eliyahu پیشنهاد کرده بود که سرتاسرنوار غزه بایستی بوسیله بمب افکن های اسرائیلی به گونه کامل بمباران گردد. و بنظر ایشان ممنوعیت اخلاقی برای نابودی همه شهروندان سویل نوار غزه وجود ندارد.
(4) پسر ایشان خاخام شامول الیاهو ، اظهارات پدر را تکمیل کرده و اضافه کرده است: " اگر با کشتن 100 نفر به نتیجه نرسیدیم ، آنوقت یک هزار نفر را بکشیم و باز هم اگر نتیجه مورد نظر بدست نیامد ده هزار نفر و حتی یکمیلیون نفررا بکشیم.
(5) حتی محققین ، استادان ، معلمین و سیاستمداران اسرائیلی علناً صحبت از نابودی کامل همه فلسطینی ها می کنند.
دکتر ناچوم راکوورDr. Nachum Rakover ، محقق در امور قضائی و حقوقی می گوید: " مردم فلسطین به حماس که گروه تروریست است رای داده و آنها را برای کشتن ما اعزام نمودند! پس ما نمی توانیم شهروندان سویل فلسظینی را بیگناه بدانیم!
(6) یکی از مقامات حزب" شاسا" بنام الی یشائی Eli Yeshai می گوید در تورات نابود کردن و از ریشه کندن دشمنان کاریپسندیده ایست. بنابراین ما باید نوار غزه و آنچه در داخل آن در جنبش است از روی زمین محو کنیم!
(7) سیاستمدار دست راستی اسرائیلی بنام آویگادور لیبرمان پیشنهاد کرده بود که با تقلید از کشور آمریکا در جنگ جهانی دوم بهتر است با استفاده از بمب اتمی نوار غزه را نابود سازیم.
(8) ایده نابودی فلسطینی ها فقط در میان یک اقلیت اسرائیلی در جریان نیست بلکه اکثریت اسرائیلی ها و یهودیان مقیم آمریکا، دارای چنین طرز تفکری می باشند. آکثریت آنها معتقدند: "اگر خدای یهود در گذشته دور به قوم یهود اجازه قتل عام داد، پس چرا در حال حاضر چنین اجازه ای را صادر نمی کند!؟ آیا خداوند تغییر عقیده داده است؟ پس خدای یهود یک خدای نژاد پرست است!"
(9) سخنگوی اسرائیلی بنام ناچام آبراموویک Nacham Abramovic ،کودکان فلسطینی را تشبیه به دیو کرده و می گوید: " ممکن است آنها بنظر شما بصورت نو جوان بی آزار نمایان گردند، ولی در قلبشان آنها یک تروریست هستند که در درونشان دیوی پنهان شده است . من اطمینان کامل دارم که اگر به این کودکان اجازه داده شود که رشد کنند، تبدیل به یک شیطان تروریست شده و کودکان شما را خواهند کشت. ماانسانهای شریف و با اخلاق می توانیم بآسانی تشخیص دهیم که فرق انسانهای حقیقی و حیواناتی که خود را بصورت انسان درآاورده اند چیست و سپس مبادرت به کشتن حیوانات انسان نما خواهیم کرد، بدون آنکه از عمل خود نادم باشیم. چون در غرب چه کسی در موقعیتی است که بخواهد ما را از کشتن حیوانات انسان نما منع کند. غربیها خودشان، دستشان تا آرنج به خون دیگران آلوده است.
(10) اشاره ناچام آبراموویک به دیو صفتی کودکان فلسطینی ، مربوط به باورهای دین یهود است که تصور می کنند، خدای یهود، تنها آنها را به عنوان پاک ترین و خالص ترین مخلوق خود خلق کرده و دیگران ، یعنی غیر یهودیان وبی دینان را بصورت ظاهر انسان، ولی با روح حیوانی، فقط برای خدمت به یهودیان خلق کرده است. پس کشتن حیوانات انسان نما مشابه شکار گوزن و مرغان آسمان است.

Human animal mentioned by Abramovic refers to the Judaic religious belief that Jews are Gods chosen people; the elite and the pure-blooded, while all others (non-Jews, Goyims, gentiles) are animal souls incarnated into human bodies to serve the Jews. Killing a human animal is just a sport like hunting deer or birds  
ب- توضیحات مختصری در مورد سازمان صیهونیستی .
تئودور هرتزل رویا گراو تئوریسین یهودی در سال 1896 نوشته خود را در باره کشور رویایی یهودیان تحت عنوان (Der Judenstate ) برشته تحریر درآورد. او سازمان سیاسی صیهونیستی را پایه گذاری نمود.
صیهونیسم عبارت است از یک جنبش ظاهراًملی یهودیان برای تجدید تولد کشوری در سرزمینی که معتقدند دین یهود از آنجا سرچشمه گرفته ، و وادار نمودن یهودیان به ترک کشورهایی که در طول تاریخ در آن ها ساکن بوده و مهاجرت به سرزمین زیون یا اسرائیل.
سرزمین زیون اصطلاحی است که در کتاب مقدسشان به آن اشاره شده است. زیون نام تپه ای است که پرستشگاه یهودیان در روی آن ساخته شده است. وکلمه زیونیسم و یا صیهونیسم از آن اقتباس شده است.
لازم به گفتن است که از همان اوایلی که سازمان صیهونیسم فعالیت خود را شروع نمود، گروهی دیگر از یهودیان که خود راRabbinical Leaders وعنوان سازمانشان را(True Torah Jews ) می نامند، مخالفت خود را با ادعا ها، نظرات و افکار تئودور هرتزل اعلام کرده و می کنند.آنها می گویند که مخالفت با زیونیسم به این معنی نیست که ما با سامی گرائی مخالفیم.
( Anti-Zionism is not anti-Semitism) آنها می گویند در هیچیک از کتابهای دینی یهودیان ذکری از ایجاد دوباره کشور اسرائیل نشده است. ضمناً اظهار کرده اند که تعداد زیادی از یهودیان اطلاع درست و کاملی ازاصول واقعی زیونیسم و اختلافش بامتون ذکر شده درتورات ندارند. اصول ذکر شده در نوشته هرتزل نه تنها باعث نجات و توسعه و رونق دین یهودی نیست بلکه باعث شده است که تنفر مردم جهان نسبت به یهودیان بیشتر و بیشتر گردد. به این علت هدف گروه ما رهبران راستین دین یهود، این بوده است که با بیان حقیقت در مورد اصول دین یهود میزان تنفر مردم جهان را تا حد ممکن تقلیل بدهیم. ضمناً آرزوی ما این است که اکثریت یهودیان که کورکورانه بخاطرمغز شوئی های زیونیسم در دام افتاده اند،از خواب غفلت بیدار شده و بخود آیند.
پ- صیهونیست ها با شعار اختراعی خود : " سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین" ( منظور سرزمین فلسطین است با میلیونها فلسطینی که در طول قرنهای طولانی در آن سرزمین اقامت کرده اند، ولی صیهونیست ها این میلیونها مردم را آدم بحساب نیاورده اند؟)
و با چنین شعاری! از اواخر قرن نوزدهم مبادرت به تشویق یهودیان اروپایی نموده و خواستار شدند که یهودیان مقیم در سطح کشورهای جهان به بهشت موعودی که موسی به آنها وعده داده است مهاجرت و زمینهای بی صاحب را صاحب شوند!؟
در اوایل بجز یهودیان که در اروپا بعلت رفتار نامناسب و زننده ای که با آنها می شد و ترس از بازداشت و مصادره امولشان و شکنجه و اعدام، بدون توجه به درستی شعار، بحرف صیهونیست ها اعتماد کرده و بتدریج در اسرائیل مستقر شدند. ولی یهودیانی که در کشور هایی چون آمریکا و انگلیس و حتی ایران، مقیم بوده و از امکانات مالی فراوان و مشاغل و مناصب بالایی برخوردار بودند، توجهی به این شعار ها و دعوتهای صیهونیستها نکرده و در اسرائیل مستقر نگردیدند، بلکه ، برای آنکه نشان دهند نسبت به تشکیل یک کشور یهودی نشین و مستقل علاقمندند، ظاهراً پاسپورت کشور اسرائیل را دریافت نمودند ولی کشور های قبلی خود را بهیچ عنوانی ترک ننمودند.حد اکثر کاری که برای نشان دادن علاقه خود به کشور اسرائیل نشان می دهند، سفر های کوتاه مدتی است که گاهی به آن کشور می روند. ولی همه ساله یهودیان ثروتمند آمریکایی و اروپایی مبالغ قابل توجهی از درآمد های سالیانه خود را بخزانه دولت اسرائیل واریز می کنند و صد البته برابر قوانینی که از کنگره آمریکا، با برخورداری از نفوذی که لابی یهودی قدرتمند آیپک در اکثر نمایندگان سنا و کنگره دارا می باشد، موفق بتصویب آن شده اند، پرداخت این نوع کمکهای مالی به اسرائیل از معافیت مالیاتی برخوردار است!
پس از فروپاشی شوروی سابق و جدایی کشورهایی که در زمره اقمار آن کشور محسوب می شدند، صیهونیست ها شروع به تبلیغات فراوان برای کشاندن یهودیان این کشور های تازه بوجود آمده و از جمله یهودیان ساکن سرزمین اصلی روسیه نمودند. باز هم از همان شعار کذائی خود : "سرزمینی بدون مردم برای مردمانی بدون سرزمین" و دادن وعده های دل خوش کننده ای از قبیل: واگذاری منازل مناسب، واگذاری زمینهای کشاورزی، واگذاری کلیه تجهیزات . ابزارکار، واگذاری مشاغل مناسب برای مردان و زنان و ار همه مهمتر پرداخت کمکهای مالی فراوان تازمانیکه خود این یهودیان تازه وارد از هر لحاظ بمرحله خود کفایی برسند، موفق گردیدند بالع بر یک میلیون دویست هزار یهودی بی پول و بی سرمایه را بامید واهی زندگی بهتر ، آسایش و آرامش بیشتر و امکان آموزش تا رده دانشگاه برای فرزندانشان و و ، آنها را به کشور اسرائیل یا "بهشت صیهونیست ها" روانه کنند و در زمینهایی که بزور از فلسطینان گرفته شده ، ودر آن زمینها خانه سازی کرده بودند، این خانه ها را در اختیار این تازه واردین قرار داده و چند ماهی نیز مبالغی بعنوان کمک هزینه زندگی در اختیارشان گذاردند. ولی بزودی این گونه یهودیان پی بردند که اقامت آنها در این خانه ها که در نزدیکی نوار غزه و در تیر رس موشکهای فلسطینی هاست در حقیقت دولت صیهونیست اسرائیل با مستقر کردنشان در این مکانها خواسته است: 1- از آنها بعنوان شهروند درجه دوم و سپر بلا و یا Human shield) ) برای حفاظت ار شهروندان درجه اول یعنی یهودیان مهاجر اروپایی مورد استفاده قرار دهد. 2- تعداد زیادی از این یهودیان مهاجر علاقه ای به کشاورزی در زمینهای غصب شده از فلسطینیان رانده شده را ندارند. 3- بعلت نزدیکی به نوار غزه و هر لحظه انتظار سقوط یک موشک که احتمال نابودی خود وخانواده اش را انتظار می کشد، در نتیجه از لحاظ ایمنی وجانی نیز خیال خود و خانواده اش راحت نبوده و یکشب نمی توانند با خیال راحت بخواب روند. 4- بر خلاف وعده های تو خالی دولت اسرائیل شغل مناسبی به آنها داده نشده و 5- از لحاظ مالی آنگونه که تبلیغ کرده بودند عمل نکرده اند!
به این علت این گونه یهودیان که به آرزوی دست یافتن به یک کشور مستقل یهودی نشین و دستیابی به زندگی بهتر و امنیت بیشتر و نبود تبعیض و برخورداری از آسایش و رفاه بیشتری برای خود و خانوادشان روز شماری می کردند، با مهاجرت به اسرائیل پی بردند که همه آرزوهایشان خواب و خیالی بیش نبوده و با رفتار و کردار و عملکردی که سران صیهونیست اسرائیل در طول 63 سال گذشته از خود بروز داده اند، و دشمن تراشی هایی که با همسایگان خود نظیر: مصر، سوریه، اردن، لبنان، عراق و و بوجود آورده اند، نمی توانند آینده خوبی را برای کشورشان در افق دور دست ببینند. چنین است که چند میلیون یهودی شهروند اسرائیل برای داشتن آینده بهتری همراه با تامین جانی و مالی مطمئن تری بفکر چاره جوئی برای خود و خانواده شان افتاده اند!
ت- آقای نتانیاهو متاسفانه از دید شما و خوشبختانه از دید میلیونها از مردم پیرو اصول مردمی حقوق بشر ، تبلیغات سوء و سرا پا دروغ شما و صیهونیستهای یهودی، که در چند سال گذشته براه انداخته اید و با بلندگوهای خود و سیستم لابی گری پر قدرتتان ( آیپاک) که اظهارات ناشیانه و ساده لوحانه احمدی نژاد را در مورد محو {رژیم صیهونیستی} اسرائیل از صحنه گیتی و نابودی همه یهودیان جهان توسط بمبهای اتمی که ایران فاقد آنست ،براه انداخته اید نه تنها نتوانست مورد بهره برداری شما قرار گیرد بلکه ( Ricochet ) کمانه کرده و باعث بیشتر بدنام کردن رژیم صیهونیستی اسرائل و تشدید ناراحتی این یهودیان واقعه بینی که آنها را با دروغهای شاخدار خود به اسرائیل کشانده اید شده اشت.
(ث) حتی سازمان لابی آیپک برابر آماری که اخیرا انتشار داده است، نشان میدهد که بالغ بر 70 درصد از شهروندان اسرائیلی برای پاسپورت دومی به سفارتخانه های کشور دیگری مراجعه کرده اند. بالغ بر یکصد هزار اسرائیلی در حال حاضر پاسپورت آلمانی در دست دارند. یعنی همان کشوری که گفته شده است میلیونها یهودی را در کوره های آدم سوزی خودسوزانده و با گازهای خفه کننده معدوم کرده اند!؟ علاوه بر آن یک میلیون اسرائیلی دارای پاسپورت دومی هستند.
علاوه بر آن تازه وارد شدگان یهودی که در چند دهه اخیر به سرزمین فلسطین سابق و اسرائیل فعلی وارد شده اند نیز تصمیم به خروج از این سرزمین را گرفته اند، و این واقعه در حالی در حال تکوین است که تعداد زیادی از فلسطینیانی که در طول قرنها طولانی در آن سرزمین اقامت داشته و پس از تشکیل کشور اسرائیل وادار به ترک سرزمین آباء و اجدادی خود شده اند، آرزو دارند که مجدداً به سرزمین خود باز گردند!
چگونه ممکن است چنین اتفاقی رخ داده باشد!؟
(ج) برابر حقایق تاریخی، علت اینکه صیهونیست ها در اواخر قرن نوزدهم و در همه قرن بیستم تصمیم گرفتند که در سرزمین فلسطین و یا بقول خودشان بهشت موعودشان مقیم گردند بعلت فرار از دست رفتار ناپسند و آزار و اذیت شهروندان اروپایی نسبت به یهودیان مقیم کشور های مختلف اروپایی بود. ولی در حال حاضر فرزندان همان یهودیانی که بگونه غیر قانونی وارد سرزمین فلسطین شده وبزور این سرزمین را بتدریج به تصرف خود درآوردند، کشورهای اروپایی را که در گذشته پدرانشان ازآن رانده شده بودند، این بار بگونه بهشت موعود خود در نظر آورده و آرزوی باز گشت به آن کشور ها را دارند!؟
ژورنالیست یهودی بنام" گیدیون لوی" می گوید پدران ما آرزوی در دست داشتن پاسپورت اسرائلی را داشتند، ولی در حال حاضرعده زیادی از ما آرزوی داشتن پاسپورت یک کشور اروپایی را در سر می پرورانیم.
(چ) با بررسی دقیقی که توسط سازمان آیپاک و سازمان صندوق ملی یهوددیان در آلمان بعمل آورده است، به این نتیجه رسیده اند که: نیمی از یهودیان اسرائیلی تصمیم به خروج از اسرائیل را در یکی دو سال آینده گرفته اند!
برابر آماری که چندی قبل به توسط سازمان میراث مناخیم بگین (Menachim Begin Heritage Center) بدست آمده است نشان می دهد در حال حاضر تعداد این گونه اشخاص به 70 درصد رسیده است.
علاوه بر کشور آلمان، بیش از یک میلیون اسرائیلی دارای پاسپورت سایر کشورهای اروپایی هستند. و بیش از دیگرکشور ها، آمریکا مورد نظر اسرائیلیها بوده و بآسانی می توانند پاسپورت آن کشور را دریافت نمایند. در حال حاضر تعداد اسرائیلی هایی که پاسپورت آمریکایی دارند، بالع بر نیم میلیون است.
جالبتر این است که در ملاقات اخیر مقامات اسرائیلی ، و نمایندگان آیپاک با مقامات وزارت خارجه آمریکا، به اسرائیلیها اطمینان داده شده است که در صورت لزوم آمریکا بسرعت بنام همه اسرائیلی ها پاسپورت آمریکایی صادر خواهد نمود. ولی اسرائیلیهای عرب شامل این دست و دلبازی آمریکا نمی شوند. ( آیا این موافقت آمریکا به دادن پاسپورت به کلیه یهودیان اسرائیلی نمی تواند دلیلی جز این داشته باشد که حتی آمریکا اعتمادی به ادامه حیات رژیم صیهونیستی اسرائیل ندارد!؟)
آیپاک به یهودیان اسرائیل اعلام کرده است که نمایندگان کنگره آمریکا قول داده اند که یهودیانی که شهروند آمریکا می شوند خواهند توانست از کمک های مادی کشور آمریکا بهره مند گردند!
( از جیب خلیفه {پرداخت کنندگان مالیات در آمریکا}، اعضای محترم کنگره دست و دلبازی می کنند!)
یک پروفسور دانشگاه تل آویو بنام جوناسان رینولدز اخیراً اظهار کرده است که یهودیان اگر در تهران باشند شانس زنده ماندنشان بیش از اقامت در اسرائیل است ! و این وضع ادامه خواهد داشت تا هنگامیکه اسرائیل و یا آمریکا ایران را بمباران کند!؟
علت نگرانی یهودیانی را که بدنبال پاسپورت دیگری هستند، در نا معلوم بودن وضع امنیتی شهروندان اسرائیلی در داخل اسرائیل دانسته و به این علت آنها علاقمندند که با بدست آوردن پاسپورت دیگری آینده خود و خانوادشان را تامین نمایند. گروهی نیزعلت را در این می دانند که با گذشت فقط دو الی سه نسل از اقامت در اسرائیل هیچ یهودی آنطوری که باید و شاید ریشه خود را در آن سرزمین نمی یابد و نمی تواند دلبستگی آنچنانی به سرزمین اخیر خود خاصه با برخورداری از این همه نا امنی و عدم داشتن آینده بهتری برای خانواده خود بداند.
یکی دیگر از علل ناراحتی شهروندان یهودی که لیبرال هستند، اینست که ممکن است یهودیان فناتیک مقیم ساحل غربی که بتدریج زمینهای فلسطینی ها را غصب کرده اند، در آینده سر به شورش گذارده و تصمیم بگیرند که همه سرزمینها ساحل غربی را بتصرف خود در آورند. و با این عمل کشور اسرائیل را بیش از حال حاضر به سوی یک کشور فناتیک فاشیست هدایت نمایند.
ح- یهودیانی که از کشور شوروی سابق پس از فروپاشی به اسرائیل آمده اند، اکثرشان اعتقادی به صهیونیزم نداشته و از قول وقراری که دولت اسرائیل برای کشاندنشان به اسرائیل، با وعده های فریبکارانه که در عمل به اکثر آنها عمل نکردند، از جمله: داشتن شغل و مسکن و رفاه مناسب و تبیعض فاحشی که بین یهودیان اروپایی و روسی مشاهده می شود، ناراضی هستند.
بالغ بر 22درصد و یا 200 هزار یهودی مهاجر روسی از سال 1990 به کشور روسیه باز گشته و کمترین حسی نسبت بزندگی در یک کشور یهودی از خود نشان نداده و آمدن به اسرائیل و اقامت در آنرا یک اشتباه تاریخی که گریبان آنها وخانوادشان را گرفته است می دانند. لذا اظهار نموده اند که آنها نیازی به کشور اسرائیل ندارند و درصورت اقامت در روسیه بعنوان یک شهروند درجه یک با آنها رفتار می شود، و نه چون در اسرائیل با تبعیضاتی که برایشان قائل می شدند، بعنوان شهروند درجه دوم محسوب گردند!
یهودیان روسی عقید دارند که مسئولان دولتی اسرائیل اشخاص صالح و پاکی نبوده ودلسوزی لازم وکافی را نسبت به رفاه و آسایش بخشی از شهروندان کشور اسرائیل ارائه نکرده اند. آنها عقیده دارند که صیهونیسم اصول وعقاید خوب یهودیت را به یغما برده است واصول فاسدی را جانشین آن کرده است.
با تبلیقات سوئی که رهبران اسرائیلی دائماً برای بدست آوردن پشتیبانی شهروندان اسرائیلی در شیپورهای خود می دمند چون: بمب اتمی ایرانیان، حملات مکرر تروریست ها،براه افتادن هولوکوست دیگری، و از میان برداشتن اسرائیل از صحنه گیتی و از همه مهمتر اختلافات اسرائیل با همه کشورهای عرب همسایه، باعث نگرانی خانواده های اسرائیلی گردیده و به این نتیجه رسیده اند که آنها علاقمند نیستند فرزندان خود را در چنین سرزمین نا امنی بزرگ کنند. و لذا به این فکر افتاده اند تا ازکشور دیگری اجازه اقامت دریافت نمایند .
جین شولمان یک آمریکایی یهودی میگوید: " از آنچه ممکن است بوقوع بپیوندد، همه یهودیان تا حد مرگ ترسیده اند و حتی باوجود همه قول وقراری که آمریکا برای پشتیبانی از آنها وعده داده است، اعتقاد خود را به ماندن در اسرائیل از دست داده اند!
بعضی دیگر از کارشناسان وارد به امور یهودیان اظهار می کنند: " به علت وقایعی که در کشور هایی نظیر مصر، لیبی، تونس،سوریه، در یکی دو سال اخیر رخ داده ، و باعث بیداری شهروندان کشورهای عربی گردیده است، می تواند یکی دیگر از دلایل ناراحتی فکری شهروندان اسرائیلی شده باشد.
خ- آقای نتانیاهو، از بدو تاریخ، پیروان حضرت موسی بدلایلی مورد آزار واذیت سایر کشورها از جمله:
نیوچاد نظار دوم پادشاه بابل، آنتتیوکوس چهارم پادشاه یونان، ژنرال رومی پومپی، ژنرال رومی تیتوس، امپراطور رومی هاردیان، هراکلیوس پادشاه بیزانس، عربهای مسلمان، صلیبیون ( در دوران حکومت صلیبیون اروپایی کشتار، زنده سوزاندن و به فروش رساندن یهودیان ساکن آن منطقه به صورت برده یک امر عادی شد و این گونه وحشیگری و رفتار غیر انسانی صلیبیون به همراه نفوذ دینی شان به مناطق دیگر اروپا نیزرواج پیدا نمود.) ، ماملوک های مصری، مغول ها،
سلطان بایبار مصری، و اخراج یهودیان از انگلیس 1290 میلادی، اخراج یهودیان از فرانسه 1395 میلادی، اخراج یهودیان از اسپانیا بدستور دولت اسپانیا الحمبرا، اخراج یهودیان از پرتقال، کشتار بالغ بر یکصد هزار یهودی در اوکراین، شکنجه و آزار یهودیان در اکثر کشورهای اروپای شرقی چون: لهستان، لیتوانیا، بلاروس، مولدووا، و بالاخره در دهه 30 و 40 قرن بیستم وقایع وحشتناک هولی کوست در آلمان و سکوت و خفقان کشورهایی چون انگلیس، آمریکا، و متفقینشان برای جلوگیری از آن!؟
حتی در ماه مه 1939 ، کشتی مسافربری ساینت لوئیز SS St. Louis در حالیکه حامل فقط یک فرد مسیحی و936 یهودی بود بندر هامبورک را به مقصد آمریکای مرکزی ترک نمود. در تاریخ 4 ژوئن 1939 ناخدای کشتی، چون مقامات کوبا اجازه ورود یهودیان را به کشور خود ندادند موفق به پیاده کردن مسافران خود در کوبا نشد. او از دولت آمریکا درخواست پذیرش مسافران را نمود ولی فرانکلین روزولت از پذیرش آنها خودداری نمود! و در حال حاضرهمان آمریکای 1339 که یهودیان بی پناه را بکشور خود راه نداد، در 63 سال گذشته اسرائیل را تنها متحد خود در خاور میانه می داند!؟ و این در حالی است که در دو دهه 60 و 70 میلادی، آمریکا ، محمد رضا شاه پهلوی و کشور ایران را مفتخر بهمین لقب "تنها متحد" می نامید و سلطان دیکتاتور و پرورش دهنده سازمان تروریستی القاعده یعنی عربستان سعودی را علاوه بر اسرائیل مفتخر به همین لقب " تنها متحد" می خواند.مضحک تر از این برخوردار بودن دیکتاتور سابق مصر حسنی مبارک تا سال قبل از همین لقب است!؟ ( آیا می توان انتظار داشت که تا ابد آمریکا از رژیم صیهونیستی اسرائیل پشتیبانی بدون قید و شرط خواهد کرد!؟
د- آقای نتانیاهو شما و وزیر دفاعتان اینروزها دائما از جنگ و بمباران کشور ایران صحبت می کنید و حتی با بیشرمی اظهار می کنید: " نباید فرصت را از دست داد ، و نه تنها از طریق مذاکره با ایران به نتیجه ای نخواهیم رسید، بلکه با ادامه مذاکره فرصت کافی به ایران داده خواهد شد تا به بمب هسته ای خود دست یافته و کشور اسرائیل را با آن بمب نابود سازد!"
شما اگر بتاریخ گذشته ایران مراجعه نمایید، مشاهده خواهید نمود که در 200 سال گذشته ایران بهیچ کشوری تجاوز نکرده ، بلکه این دیگران بوده اند که دردفعات مختلف بیطرفی ایران را زیر پا گذارده و به این کشور تجاوز کرده اند در وحله اول در جنگ اول جهانی تجاوز نیروهای نظامی عثمانی، روسیه و انگلیس به ایرانی که رسماً بیطرفی خود را در جنگ به اطلاع جهانیان رسانده بود.
در وحله دوم در جنگ دوم جهانی نیز نیروهای نظامی شوروی و انگلیس بدون اطلاع قبلی و اعلام جنگ وارد ایران بی طرف شدند.
در وحله سوم در حمله نیروهای نظامی عراق صدام حسین به تشویق و ترغیب پرزیدنت آمریکا رونالد ریگان و پشتیبانی کشورهای انگلیس، فرانسه ایتالیا ، عربستان سعودی ، کویت و غیره.
این در حالی است که کشور شما اسرائیل در طول عمر شصت و چند ساله عمر خود دائما در حال زد و خورد و جنگ با کشورهای همسایه و کلیه کشورهای مسلمان عربی بوده است و پس از گذشت این شش دهه وصدور بالغ بر 65 قطعنامه سازمان ملل، کشور شما بهیچک از این قطعنامه ها ترتیب اثری نداده و به جنگ و ستیز خود و تصاحب سرزمینهای فلسطینیان مالک آن سرزمین ها و سوریه و اردن ادامه داده و رفتاری را اعمال نموده اید که انسان را بیاد رفتار ناشایست و سبعانه چنگیز و تیمور و پول پت می اندازد.
شما که نگران ساخته شدن احتمالی بمب هسته ای ایران هستید ، تا این لحظه کوچکترین مدرکی دال بر ثبوت ادعای خود و سایر سازمانهای اطلاعاتی ارائه ننموده اید که ایران در حال تکمیل چنین پروژه ایست! البته شما در سفر اخیر خود به آمریکا اظهاراتی کرده اید به این شرح:
"کشور اسرائیل بیصبرانه منتظر جامعه بین المللی شده است که مشکل ایران را حل کند! ولی دیگر صبر ما به انتها رسیده است و بیش از این منتظر نخواهیم ماند!"
شما در سخنرانی خود در کنفرانس آیپاک اظهار نمود: " عده ای ساده لوح گمان می کنند که رژیم ایران برنامه ای برای ساخت بمب اتم ندارد!؟" ولی از دید من ، مسئول دلسوز یک کشور نباید گول اظهارات این ساده لوحان را خورده و امنیت و آینده کشورش را از طریق فعالیت های خطرناکترین رژیم در جهان که خیال دارد با وحشتناک ترین سلاح موجود در جهان، آن کشور را نابود سازد بخطر اندازد. پس باید سریعاً دست بکار شده و دشمن را قبل از آنکه او بتواند ما را نابود کند، نابود سازیم."
شمادر دنباله سخنانتان اشاره به سازمانها اطلاعاتی و امنیتی آمریکا کرده و آنها را به بی اطلاعی و نا آگاهی از آنچه در جهان میگذرد دانسته اید.
و اضافه کرده اید: " اسرائیل اجازه نخواهد داد که آمریکا بخاطر منافعش تاثیری در تصمیم گیریهای کشورمان داشته باشد.
در مورد اظهارات شما به بی اطلاعی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا اچازه می خواهم کمی به عقب رفته و به رژیم سابق ایران اشاره کنم:
(1) ایران اولین کشوری در خاور میانه بود که در سال 1950 تشکیل کشور اسرائیل را برسمیت شناخت و ارتباط دیپلوماتیک با آن کشور نوبنیاد بر قرار نمود.
(2) برای تشکیل سازمان امنیت ایران علاوه بر کمک از آمریکا، رژیم ایران از موساد اسرائیل خواست که ضمن کمک به ایجاد دوایرمختلف ساواک مامورین موساد مسئولیت آموزش کارمندان ساواک ایران را بعهده بگیرند.
(3) دولت ایران به ماموران موساد اسرائیل اجازه دسترسی به اسناد طبقه بندی و در بعضی از مواقع دسترسی به اسناد سری و بکلی سری را داده بود.
(4) دولت ایران در طول سالهای طولانی نیازمندیهای نفتی و گازی کشور اسرائیل را با قیمتی که در حد زیادی کمتر از نرخ روز نفت بود و در مواردی مجاناً تامین نمود.
(5) ارتش اسرائیل دسترسی به اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده نیروهای سه گانه ارتش، ژاندارمی و شهربانی ایران را داشت.
(6) در سال 1355 ، برای بهبود تصویر خود در اذهان عمومی که در نزد اروپائیان و آمریکا تا حدی خدشه دار شده بود، دربار ایران از هیئتی اسرائیلی به ریاست آقای یانکلوویچ یهودی، درخواست نمود که در اینمورد مطالعه و بررسی های لازم و کافی را انجام داده و راه حلی برای بهبود وجه ایران ارائه نمایند. البته کلیه هزینه های مربوطه را تمام کمال آقای علم وزیر دربار ایران از بودجه دربار شاهنشاهی پرداخت می نمود.
(7) سفیر اسرائیل در ایران برای سالهای طولانی برای کلیه امرای نیروهای نظامی ایران که دارای مشاغل حساسی بودند، در ایام عید سبد های میوه ای را از طریق اداره دوم سپهبد مقدم ارسال مینمود، تا نشان دهد کشور اسرائیل تا چه میزان با آنها نزدیکی دارد. من خودم یکی از دریافت کنندگان این سبد های میوه بودم که توسط رئیس ضد اطلاعات نیروی دریایی سرتیپ صولتی بدفترم ارسال می گردید.
(8) سفیر فارسی زبان اسرائیل از طریق اداره دوم ستاد بزرگ برای دیدار من که در آن زمان شغلم " معاون فنی و لجستیکی نیروی دریایی" بود به ملاقات من آمده و اظهار نمود: " برای جلو گیری ازکشور های خارجی و کارخانجات سازنده سلاح که سلاح مورد نیاز و خاصه رادارها و سیستم های موشکی و الکترونیکی ایران را طراحی نموده و می سازند، چون از کد های سری ای که برای راه اندازی و هدایت این سلاح ها ، با اطلاع هستند. پس برایشان آسان است که از راه دور در مواقع اضطراری در کار کرد این سلاح ها اخلال نموده و نفوذ کنند . به این علت پیشنهاد کرد الف- کلیه سلاح های مورد نظر را به قطعات جداگانه تقسیم نموده و هر یک از قطعات جدا گانه را به یک کارخانه سازنده سفارش دهید. و سپس پس از دریافت فطعات جدا گانه آنها را در مرکزی بنام (Assembly shop ) با طبقه بندی بکلی سری بیکدیگر پیوند دهید. بدین طریق هیچیک از آن سازندگان اطلاع دقیقی از نحوه عملکرد سلاح شما نداشته و نخواهد توانست بآسانی سلاح شما را از راه دور خنثی و یا " Jam" کند. او اضافه کرد تا هنگامیکه شما چنین سازمانی را بوجود نیاورده اید، کشور اسرائیل آمادگی دارد که این کار را در مراکز خود برای ایران انجام دهد. من نتیجه مذاکرات خود را با سفیر اسرائیل به اطلاع فرمانده نیروی دریایی رساندم. در نتیجه تصمیم گرفته شد در سازمان صنایع الکترونیک ایران که در راسش دریاسالار ابوالفتح اردلان قرار داشت، چنین مرکزی برای هر سه نیرو ایجاد گردد.
(9) در وضع فعلی که مامورین موساد در ایران نبوده و امکان دسترسی به اسناد محرمانه و طبقه بندی ایران را ندارید، و جاسوسان ایرانی - یهودی شما یا از ایران خارج شده و یا دیگر امکانی برای کسب اطلاعات سری و محرمانه ندارند. ضمناً رزیم جمهوری ایران برای بهبود وجه اش در جهان دست نیاز بطرف شما دراز نکرده است! پس چگونه است که ماموران اطلاعاتی شما از همه اسرار طبقه بندی شده ایران از جمله برنامه ساخت بمب هسته ای و مراکزی که در ایران به این پروژه مشغولند ، مطلع هستید؟ ولی در سال 1357 با توجه به امکانات و اطلاعات بسیار دقیق و جامعی که رژیم ایران در اختیار مامورین شما قرار داده بودند مامورین اطلاعاتی شما با برخورداری از این همه امکانات اطلاعاتی قادر نبودید از نفوذ مراکز مذهبی ایران و برنامه های آنها برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی و ضدیت علنی با آمریکا و خاصه با اسرائیلبی با خبر باشند!؟
با چنین بی اطلاعی کشور اسرائیل از وضع دوران انقلاب ( 1356- 1357) ، اگر افراد بدبینی چون من به ذهنشان خطور کند که شاید کشور هوشیاری چون اسرائیل با برنامه های قبلی خود در بوجود آوردن انقلاب اسلامی ایران دست داشته است! شاید تصور غلطی نباشد!؟
10- اگر در حال حاضر یک بمب هسته ای ساخته نشده ایران، تا این حد شما را نگران کرده است و صبرتان را به انتها رسانده و تصمیم گرفته اید که ایران و همسایگانی را که دشمن اسرائیل می دانید، با همکاری آمریکا و حتی بدون آن کشور با بالغ از 200بمب هسته ای و تاکتیکی خود بمباران و نا بود سازید! آیا هیچوقت فکر کرده اید که تهدیدات سبعانه شما چه ناثیر نامطلوبی در روحیه بالغ بر 200 میلیون از مردم بیگناه و بی آزاری که در هیچ زمانی در انتخاب رهبران فاسد و رژیم غیر مردمی خود دخالتی نداشته اند، باقی گذارده است!؟
هدف کشور اسرائیل از داشتن 200بمب هسته ای چیست؟ علیه چه کشورهایی خیال استفاده آنرا دارید!؟ اگر شما چنین فکر می کنید که باید بمب هسته ای آنهم به این تعداد دراختیار داشته باشید، پس چرا نباید ایران و سایر کشورهای جهان دارای چنین بمب هایی باشند!؟
می گوئید: " چون رهبران ایران ، عراق، سوریه، اردن، مصر، لبنان، عربستان و و و از عقل سلیمی برخوردار نبوده و احساسات بر منطق آنها غلبه می کند، پس نباید چنین بمب مخربی را داشته باشند!؟"
آقای نتانیاهو این خصوصیات اخلاقی که شما به رهبران رژیم جمهوری ایران و سایر کشورهای مسلمان نسبت می دهید، متاسفانه دو صد چندان آنرا در شما و رژیم صیهونیست اسرائیل در طول 63 سالی که از موجودیت کشور تان می گذرد نه تنها مردم کشورهای مسلمان بلکه کل مردم جهان مشاهده کرده اند. در بالا به بخش کوچکی از آن اشاره نمودم. برای یادآوری شما فقط به ذکر یک مورد از هزاران مورد آن اشاره می کنم:
آقای نتانیاهو، آیا شما کشتار مسلمانان فلسطینی نماز گذار را که در مسجداسحق در تاریخ 25 فوریه 1994 رخ داد، و یک افسر پزشک یهودی بنام " باروخ گولد استین در حالیکه یونیفرم نظامی خود را در تن داشت و با سلاحی که ارتش دراختیارش گذارده بود به نمازگذاران حمله ور شده و با رگبار 140 گلوله مسلسل خود، باعث کشته شدن 29 نفر و زخمی شدن 125 فلسطینی گردید فراموش کرده اید. و این در حالی است که سربازان مامور حفاظت مسجد، مانع عمل وحشتناک این یهودی نگردیدند!
{در حالیکه ظاهراً دولت اسرائیل کشتار فلسطینی ها را بدست یکنفرافسر پزشک، به شدت محکوم نمود؛ ولی پس از بررسی و تحقیق اعلام نمودند که بوراخ به تنهایی مرتکب این عمل شده و در نتیجه صدمات روحی که به خاطر شغل پزشکی اش با آن روبرو شده بود بتدریج او را از حالت طبیعی خارج و به این کشتار وادار کرده است!؟ چه دلیل جالبی! پس وقتیکه یک جوان فلسطینی که پدر و مادرش و خواهران و برادرانش بدست نیرو های اسرائیلی کشته شده و خانه و مزرعه اش را خراب و او را از سرزمینش وادار به خروج کرده اند. پس از مشاهده این ناملایمات اگر این جوان با مهماتی که بدور شکمش بسته است برای کشتن یک سرباز اسرائیلی که این بلا را بسرش آورده است خود را نابود می سازد، شما آقای نتانیاهو او را تروریست خطاب کرده و در نتیجه فقط به احتمال اینکه هر یک از جوانان فلسطینی ممکن است تروریست باشند، اجازه کشتن او را حتی قبل از تحقیق به سربازان خود صادر می کنید!؟ و البته انتظار دارید با اینگونه اعمال غیر انسانی مردم جهان شما را یک آدم مسئول و منطقی بدانند!}
11- در حال حاضر که اسرائیل با تهدیدات روزانه خود خیال بمباران مراکزاتمی ایران را دارید، آیا رژیم جمهوری اسلامی برای ممانعت از این بمبارانها یهودیان مقیم ایران را از خانه ها و منازل خود بیرون کشیده وبه اطراف مراکز اتمی بوشهرونطنزوغیره برده ودرکمپ هایی که برایشان ایجاد کرده مستقر نموده است، که رهبران اسرائیل ، بخاطر نجات جان همکیشان یهودی خود از بمباران این مراکز خود داری کنند!؟
چون تا این تاریخ، چنین عمل غیر انسانی و وحشیانه ای از جانب رژیم جمهوری اسلامی ایران رخ نداده ، پس می توان نتیجه گرفت که رژیم ایران با تمام خطاکاریها ، خشونت ها و رفتار ناشایستی که نسبت به ملت ایران مرتکب شده است ، ولی در هیچ زمانی حاضر نخواهد بود دست به اجرای چنین عمل وحشتناکی و غیر انسانی بزند.
آیا شما آقای نتانیاهو می توانید ادعا کنید تا این زمان از ارتکاب چنین اعمال غیر انسانی مبرا مانده اید؟

امیر هوشنگ آریان پور
29 مارس 2012

هروز سورن: جمهوری اسلامی و تاخت و تاز در دنیای مجازی


بسیاری از نیروهای ارتش سایبری وابسته به سپاه پاسداران و بسیج علنی نیستند. این نوع از فعالیت حتی در مقام مزدوری و خدمت به حاکمان اما در انظارعمومی و بخودی خود ناپاک است. تعرض به حقوق انسانها برای حرف زدن و اندیشیدن در هر شکل آن ناپسند است. هم از اینروست که متخصصین این ارتش خود را علنی نمی کنند. حتی برخی از رهبران آن نیز مخفی هستند و جز نامی از آنها در گزارشات  و یا مصاحبه ها یافت نمیشود
.................
جهادگران اینترنتی یا تروریستهای دنیای مجازی – بخش چهارم
گفته میشود که علم پزشکی ایران در دوران جنگ هشت ساله با عراق پیشرفتهایی دوچندان داشته است. دلایل این پیشرفت ها نیز نیازها و فعالیتهای ضروری برای مداوای زخمی شدگان و قربانیان پرشمار این جنگ خانمانسوز بوده است. از جمله جراحی های مغزی که مجروحان بسیاری را در بر گرفته است. طبیعی است که تعدد و حجم نیازمندی ها به عمل جراحی مغز مجروحان جنگی در زمینه پیشرفت تجربی دانش پزشکی در ایران تاثیرات بسزائی داشته است.
در بستر فعالیتهای مجازی نیز پیدایش اینترنت  کابوس جمهوری اسلامی بوده است و سانسور و سرکوب مخالفان رژیم از جمله تلاش های روزمره عوامل و وابستگان به نظام بشمار میرفته است. بنابر این نیرو گذاشتن در چنین زمینه هائی و خرج انرژی برای حاکمان ضروری بوده و هست.
چنانچه در نظر بگیریم که در حال حاضر بسیجی ها و اطلاعاتی های رژیم مبارزه علیه آزادی بیان و وبلاگنویسان را در دستور کار روزانه خود دارند و از این طریق نان شب! میخورند, به اهمیت و نقش والای وبلاگنویسی و آگاه گری پی میبریم. هک وبلاگ ها و رسانه های مخالفان و منتقدان نظام اصلی ترین وظیفه متعلقان به ارتش سایبری و نهادهائی از جمله جهادگران عرصه مجازی است.
این نیروها که در تبلیغات رژیم خودجوش, غیر وابسته, سربازان حسین و ... خوانده میشوند و گویا در راه رضای خدا کار میکنند اما نیروئی مزدورند. مزدور از اینجهت که بابت خوش خدمتی خود در بارگاه نظام ولائی پاداش و مواجب پنهان و عیان دریافت میکنند. برای همایش هایشان از الف بسم الله! تا ی یزد سازماندهی و تدارک دیده میشود. زیارت های مجانی! خرج راه و اطراق و... را امدادهای غیبی!! میپردازند. همچنین گفته شده است که بسیجی های وبلاگنویس به پاس خدمات اینترنتی خود( بخوانید هک کردن رسانه ها و امیل ها ) ساعتی هفت هزار تومان دریافت میکنند.

درباره نیات اصلی این نهاده و ارگانها معمولا اظهار میشود که فعالیتها دفاعی است و این دفاع برای مقابله با هجوم فرهنگی غرب صورت میپذیرد. حال آنکه طرح و تصویر جبهه جهادگران عرصه مجازی خلاف آنرا ثابت میکند.
مرجع وبلاگنویسان پایگاههای بسیج سراسر کشور در سردر وبلاگ خود مینویسد: امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است.
تصویری را که در بالای صفحه ملاحظه میکنید گویای نیات و مقاصد پلید این جبهه و ناامنی و دست اندازی کردن به رسانه ها در سراسر دنیاست.

سرمایه گذاری حکومتیان در زمینه محدود کردن و سانسور مجاری خبری آزاد بسیار گل و گشاد است. رهبر خامنه ای دست افسران سایبری را آنقدر باز میگذارد که فرمان پیدا کردن راه و روش تخریب در ارتباطات آزاد را بعهده خود آنها گذاشته و طبیعی است که امکانات وافری را نیز از کیسه مردم کشورمان به آنها اختصاص میدهد.
خامنه ای: حالا شما جوانانی که گفتیم نرم هستید خوب, خوتان بگردید و نقش را پیدا کنید!

به نقل از مشرق:
سردار همدانی همچنین به فعالیت‌های سپاه تهران بزرگ در زمینه جنگ سایبری اشاره کرد و با بیان اینکه هم‌اکنون بیش از 2 هزار وبلاگ‌نویس در این زمینه سازماندهی شده‌اند، گفت: افسران جنگ سایبری ما در آینده نزدیک عملیات آفند فرهنگی خود را نیز آغاز خواهند کرد ضمن آنکه ما دو مرکز جنگ سایبری را نیز در تهران فعال کرده‌ایم.
وی با اینکه تعداد مجروحان در جنگ سایبری بیش از جنگ سخت خواهد بود تصریح کرد: در جنگ نرم زمینه حضور همه هست و ما باید بتوانیم در آن حملات گسترده‌ای را انجام دهیم.
در جائی دیگر:
سردار جلالی در ادامه به عنوان نمونه‌ای از نهادها و سازمان‌های موفق در حوزه توسعه فضای وب‌ مثبت و فارسی زبان به سازمان بسیج مستضعفین اشاره کرد و افزود: سازمان بسیج مستضعفین با شعار 10 میلیون بسیجی 10 میلیون وبلاگ در حال فعالیت است و اکنون شاهد آن هستیم که طی چندین ماه گذشته رشد بسیار قابل توجهی در این حوزه داشته‌ایم.

محمدرضا صالح معاون فرهنگی تبلیغی جامعه المصطفی العالمیه میگوید:
در عرصه تبلیغ در محیط مجازی برنامه ویژه ای برای جشنواره امسال داریم؛ امروزه مقابله با جبهه استکبار مقابله در عرصه سایبری و فضای مجازی است بحمدلله در سطح حوزه های علمیه و جهان اسلام استعداد خوبی در این زمینه وجود دارد ..... و در مجموع تحقق شعار هر طلبه یک وبلاگ از اهداف بلند امسال این جشنواره است

تلاشهای همه جانبه برای مسدود کردن  آزادیخواهان و قلم بدستان خواه نا خواه بر تجربیات و توانمندی های مزدوران رژیم افزوده است. تنها در پیشبرد یکی از پایگاههای هک و تهاجم به رسانه های داخلی و خارجی برنامه های کامپیوتری مجانی در اختیار دهها هزار بسیحی قرار داده اند تا خود را آماده وارد شدن به عرصه مبارزه!!! سایبری نمایند.
، آموزش کامپیوتر، اینترنت و وبلاگ نویسی به اعضای بسیج بوده است. در چارچوب همین پروژه، برای ده ها هزار نیروی بسیجی کلاس های آموزشی رایگان برگزار شده و هزاران وبلاگ برای آنها ایجاد شده است تا در آنها به فعالیت بپردازند
از اینجهت میتوان در نظر گرفت که جمهوری اسلامی و ارتش سایبری آن در حال حاضر توانمند است و میتواند در شمار بهترینها در عرصه جهانی در نظر آید. این نتیجه گیری اما سوای فیل هوا کردن های مسئولان اطلاعاتی تبلیغاتی رژیم است.
بسیاری از نیروهای ارتش سایبری وابسته به سپاه پاسداران و بسیج علنی نیستند. این نوع از فعالیت حتی در مقام مزدوری و خدمت به حاکمان اما در انظارعمومی و بخودی خود ناپاک است. تعرض به حقوق انسانها برای حرف زدن و اندیشیدن در هر شکل آن ناپسند است. هم از اینروست که متخصصین این ارتش خود را علنی نمی کنند. حتی برخی از رهبران آن نیز مخفی هستند و جز نامی از آنها در گزارشات  و یا مصاحبه ها یافت نمیشود.
تصاویری که در لینک زیر می بینید مربوط به جهادگران مجازی باصطلاح غیر وابسته و خودجوش است که در همایشی صد نفره در مشهد شرکت داشتند. این افراد همراه سایر ( همایش دهندگان )  در نقاط دیگر از جمله همایش قم بعدها بخشی از ارتش سایبری را تشکیل دادند.
وظایف و برآمد این همایش از سوی برگزارکنندگان در گزارش همایش جنگ نرم, اینگونه نقل شده است.
در این همایش، چندین کارگروه تخصصی پیرامون ابتلائات فضای اینترنت، آفت‌های اجتماعات مجازی، روش‌های مبارزه در جنگ نرم، آموزش‌های تخصصی امنیتی ویژه فعالیت در فضای سایبر و همچنین حلقه‌های گفت‌وگو و پرسش و پاسخ با حضور علما و متخصصین برگزار شد.
پیامد تمرکز, سازماندهی و سرمایه گذاری رژیم در مبارزه با آزادی بیان و تخریب رسانه ها و دنیای آزاد ارتباطات را میتوان در نقل قولی از مدیر اجرائی گوگل دریافت. قطعا منابع غنی و سرشار طبیعی از جمله نفت و گاز کشورمان امکانات مالی و تدارکاتی عظیمی را در اختیار این باندهای باصطلاح خودجوش قرار میدهد.
مدیر اجرایی گوگل میگوید:
در مصاحبه با سی‌ان‌ان: "ایرانی‌ها، به دلایلی که به درستی برای ما روشن نیست، به طرز غیرمنتظره‌ای در جنگ سایبری با استعداد هستند. بنابراین به وضوح آنها در آینده، تهدیدی برای امنیت سایبری به شمار خواهند رفت.
برای اطلاع ایشان باید گفت که جمهوری اسلامی و متخصصان مواجب بگیرش هر کجا که گفتگو از سرکوب اندیشه و شکستن قلم باشد از خود تبحر نشان میدهند و عطش وافری در این زمینه دارند.

وی در همین ارتباط  به نفوذ ایران به فضای مجازی دانمارک اشاره کرد و گفت که ایرانی ها توانسته اند از طریق هک هوشمندانه، کنترل رفت و آمد اطلاعات اینترنتی را به دست بگیرند. به گفته او هکرها موفق شده بودند مسیر حرکت اطلاعات در دانمارک را به سمت ایران منحرف کنند و بار دیگر به دانمارک بازگردانند

تمرکز فعالیت های تهاجمی در دنیای مجازی هنوز و بطور کامل ایجاد نشده است. در سال 1390  تشکیلاتی رسمی در ایران به نام 'قرارگاه دفاع سایبری' تشکیل شده که زیر نظر 'سازمان پدافند غیرعامل' قرار دارد، که سازمانی زیر نظر ستاد کل نیروهای مسلح است. و نشاندهنده آن است که هنوز معضل چندمرکزی بودن این عملیات ها حل نشده است.
بهروز سورن

مجید خوشدل: سه زن - گفتگو با سه پناهندهٔ زن ایرانی


سهیلا- (مکث)... تو ایران که بودم، اصلاً فکر نمی کردم چی درسته چی غلطه. یعنی فکر نمی کردم کارم غلطه. هر چی همه می کردند، من هم می کردم... اینجا وضعیتی پیش آمد که خودم را ببینم...

پیشگفتار: گفتگوی زیر در تاریخ چهاردهم مارس ۲۰۱۲ انجام شد که به دلیل «سال نو» انتشار آن را دو هفته به تعویق انداختم. در هفته پس از نوروز، و در جریان فعالیت میدانی در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۱۲  کمر و گردن ام آسیب دید. دوران نقاهت را می گذراندم که در چهارم آوریل ۲۰۱۲ سایت «گفت و گو» از سوی عوامل حکومت اسلامی ایران هک شد. مدیر مسئول سرور در ایمیلی خاطرنشان نمود که پیشتر نیز چند بار برای هک کردن سایت گفت و گو اقدام شده است. سایت گفت و گو به زودی بازسازی خواهد شد.
*    *    *
«خدایگان سالاری» با رجوع به «دست نوشته های اقتصادی و فلسفی» و «ایدئولوژی آلمانی» ، غیرممکن را ممکن نمی کند. در توضیح «دسپوتیسم شرقی»، ایستگاه اول، مارکس و «شیوه تولید آسیایی» اوست. برای فهم دیالکتیکی از مفهوم استبداد شرقی در قرن بیست و یکم، تئوری ها باید در میدان عمل و در میان عناصر اجتماعی قرن حاضر تست شوند: چرا حکومت شوندگان در جوامع استبدادی بر آستان «خدایگان» سجده می کنند و اینگونه موتور محرکهٔ استبداد؛ عامل بقاء و بازتولید استبداد فرهنگی می شوند؟
بستگی و وابستگی نامتعارف کنشگر سیاسی و اجتماعی جوامع استبدادی به «دستوالعمل»[تز و تئوری]؛ نیز رابطه عمودی آنان با عناصر اجتماعی مشکل را دو چندان می کند. این قشر برای تبیین «استبداد شرقی»، مدام از کتاب به رساله، از رساله به جزوه، و از جزوه به پلمیک های یک یا چند نفره سرگردان بوده است.
*    *    *
از واژگان که عبور کنیم و درک تئوری ها را در کف جامعه دنبال نماییم، «استبداد شرقی» مفهومی عینی پیدا می کند: «انسانی که از خود بیگانه شده، مانند متفکری ست که از ذات طبیعی خود بیگانه شده است. بنابراین اندیشهٔ او، اشکال یا اشباح ثابتی هستند که خارج از طبیعت آدمی مسکن گزیده اند...» (کارل مارکس- دست نوشته های اقتصادی و فلسفی- ترجمهٔ جسن مرتضوی).
بیست و پنج سال در خارج کشور اند. همه جوره اش هستند: چپ، راست، میانه، سلطنت طلب، مذهبی، لامذهب، سیاسی و تشکیلاتی سابق، غیرسیاسی، ضدسیاسی، سیاسی کار فصلی. فرهنگ ورز و هنردوست هم در میان شان دیده می شود و تک و توکی از زندانیان سیاسی سابق. پانزده سالی ست که اینها بخشی از مشغله کاری من اند. از ۱۹۹۷ میلادی؛ از فرودگاه هیثرو لندن دنبال شان هستم تا آخرین فعالیت میدانی ام. به این مجموعه موج سوم پناهجویان و پناهندگان ایرانی را اضافه کنید.
این طیف گسترده از ایرانیان مقیم خارج، اغلب، در مقطع نزدیکی به حکومت اسلامی ایران حق انتخاب داشتند. از آن دسته از ایرانیانی نبودند که زیر چرخ دنده های روابط حاکم بر جامعه تبعیدی خرد شده بودند و در شرایط بحرانی با تصمیمات غیرعادی خودزنی کرده باشند. اینها سُر و مُر و گنده، و در آزادی نسبی استبداد مذهبی را برگزیدند.
ایدئولوژی، طبقه اجتماعی و دستگاه تحلیلی انسان ایرانی، پدیدهٔ کرنش و پذیرش استبداد را توضیح نمی دهد. چه، از همهٔ قشرها، طبقه و گروه بندی های سیاسی و اجتماعی در میان حامیان استبداد مذهبی دیده می شود. و این هم نکته کلیدی در توضیح انسان خودمدار ایرانی: قبول و پذیرش اکثریت این طیف بر جنایتکار بودن حکومت ایران، و در عین حال همراهی و همکاری آنان با ساختار استبداد مذهبی؛ با توجیهاتی شبه عقلی.
*    *    *
برای گفتگوی زیر نزدیک به سه سال انتظار کشیدم. این مصاحبه می توانست دو سال پیش انجام شود. اما چون هدف گفتگو انتقال داده های مستند از درونی ترین لایه های احساسی پناهجو یا پناهنده ایرانی است، زمان زیادی باید از رابطهٔ اول و سوم شخص می گذشت تا پرده های دوگانگی و چندچهره گی تا حدی فرو افتند و نیاز به گفتن در پناهجو یا پناهنده ایجاد شده باشد.
گفتگوگر این توانایی را داشت که روند مصاحبه را با پلیتیکالیزه کردن در سطح نگاه دارد: بعد از «انتخابات» اخیر در ایران؛ وقتی زنان و مردان را در ایران به صلابه کشیده بودند، چه می کردید؟ چرا به جای اعلام همبستگی با آنان، و شرکت در حرکتهای اعتراضی به دنبال ساقی ها و شکار مردان ایرانی در انگلستان بودید؟
نسلی که گیج سر، سرخورده، ناامید، خسته، بی رحم، کله زن، خودزن، چندچهره، کله شق، بی اعتماد، دردمند، سنگدل، غمگین، الکی خوش، حاضر جواب، عاصی، گوشه گیر و دوست داشتنی است، پرسش هایی از این دست به کجای کارشان می آید؟
خواننده فهیم قادر است در بین خطوط در محاوره زیر بازتولید استبداد فرهنگی را مشاهده و درک کند.
نکتهٔ آخر: زمان گفتگوی زیر کمی بیش از یک ساعت و پنجاه دقیقه است که آنرا به سی دقیقه تقلیل دادم؛ نیز بخشی از کلمات و جملات را برای رعایت عرف عمومی یا واژگان ملموس تر تغییر دادم. در متن، بخش های حذف شده با علامت سه نقطه (...) مشخص شده. این گفتگو بر روی نوار ضبط شده است.

مجید خوشدل- بچه ها! از همان گوشه که نشسته اید، آنطوری که می خواهید، خودتون را خیلی خلاصه معرفی کنید.
مهناز- من مهناز ام. سی ساله ام. از ۲۰۰۳ اینجا زندگی می کنم.
ماهرخ- من ماهرخ ام. دو سال از مهناز کوچکترم. از ۲۰۰۵ در انگلیس هستم... فعلاً همین.
سهیلا- من سهیلا هستم. سن ام را نمی گم، اما من و ماهرخ تقریباً با هم تقاضا[پناهندگی] دادیم...
مجید خوشدل- هیچکدام تون از وضعیت اقامت تان را نگفتید.
مهناز- پناهندگی من قبول شده...
ماهرخ- من هم همین طور...
سهیلا- تقاضای من رد شده. اما اپیل کردم و فعلاً منتظر جواب ام...
مجید خوشدل- بچه ها! هر کدوم از شما گذشته و تجربهٔ متفاوتی داشتید. اما همه تان در یک دوره، زندگی مشترکی زیر یک سقف داشتید. جایی که اول بار من با شما آنجا آشنا شدم. ماهرخ، تو شروع کن.
ماهرخ- بیمارستان را می گین؟
مجید خوشدل- آره.
ماهرخ- ماها همه مان مدتی در بیمارستان بودیم...
مجید خوشدل- [خطاب به ماهرخ] لطفاً از طرف خودت صحبت کن.
ماهرخ- (با خنده) چشم! من سه بار [در بیمارستان] بستری شدم و کلاً چهل روز آنجا بودم...
مجید خوشدل- می خواهی بگی، چرا بیمارستان بودی؟
ماهرخ- به ام می گفتند وضعیتی دارم که ممکنه به خودم و دیگران آسیب بزنم. واسه همین بستری ام کردند...
مجید خوشدل- آیا واقعاً در شرایطی بودی که ممکن بود به خودت و دیگران آسیب برسونی؟
ماهرخ- حتماً بودم دیگه، نمی دونم!
مجید خوشدل- مهناز، از تو می شنوم.
مهناز- من در کل حدود سی روز بستری شدم. به من هم گفتند که اگر بیرون باشی، به آدمها ضربه می زنی...
مجید خوشدل- درست می گفتند؟
مهناز- من که به دیگران ضربه نزدم...
مجید خوشدل- به خودت هم؟
مهناز- به خودم چرا... یکبار خسته شدم. از زندگی کلافه بودم. می خواستم کار را تموم کنم...
مجید خوشدل- سهیلا، تو ادامه بده.
سهیلا- من تا حالا سه بار بستری شدم و هنوز هم دارو برمی دارم. روی هم رفته چهل روز در بیمارستان بودم و الان خیلی بهترم...
مجید خوشدل- بچه ها! چند روز قبل تصمیم گرفتیم امروز دور هم بنشینیم و با هم تجربه هاتون را مرور کنیم. خب، الان دور سفره هفت سین نشستیم. ( باخنده) البته هنوز چند روزی به عید مونده و شماها تو این کار هم عجول هستید!
[خنده بچه ها]
مجید خوشدل- خواهشی که ازتون دارم، اینه که نگران حرفها و صحبت هاتون نباشید؛ خودتون باشید. من آنها را ویراستاری می کنم تا دردسرهای احتمالی متوجه تان نشه.
برای اینکه تصویر بهتری از وضعیت امروزتون داشته باشیم، دوست دارم من را ببرید به اولین روزی که در بیمارستان بستری شدید. ماهرخ، تو شروع کن.
ماهرخ- از روزهای اول چیز زیادی یادم نمی آد... یادمه چون مقاومت می کردم، به ام آمپول می زدند که بعدش بی حس می شدم... روزهای بعدش هم بی حال بودم و اغلب می خوابیدم...
مجید خوشدل- چرا مقاومت می کردی؟
ماهرخ- به ام می گفتند دیوونه ای و ممکنه کار دستِ خودت بدی (خنده) خب سخت ام بود کسی باهام اینطوری حرف بزنه. واسه همین مقاومت می کردم...
مجید خوشدل- حتا دست یکی از پرستارها را هم گاز گرفتی که او شکایت تو را پیش من کرد!
ماهرخ- (با خنده) این را یادم نمی آید!
مجید خوشدل- ( خطاب به ماهرخ- با خنده) دوباره می آیم سراغ ات و نمی گذارم قسر در بری!
[ خنده بچه ها]...
مجید خوشدل- مهناز، تو چه خاطره ای داری؟
مهناز- خاطره من زیاد بد نبود؛ راستش خیلی هم خوب بود... خوشحال بودم که بستری ام می کنند. چون می دونستم یک چیزی ام می شه... کارهایی می کردم که در کنترل ام نبود...
سهیلا- زدی به خال مهناز جون. واقعاً ما را یک چیزی می شه...
مهناز- داشتم می گفتم که وقتی بستریم کردند، خیال ام راحت شد. عین این بود که باری از  شونه هام برداشته شده بود...
مجید خوشدل- یعنی می دونستی که احتیاج به مراقبت و کمک داری؟
ماهرخ- آره می دونستم، اما انکارش می کردم. اگه ازم می پرسیدند، جواب دیگه ای می دادم. اما می دونستم که یک جای کارم ایراد داره....
مجید خوشدل- سهیلا، از تو می شنوم.
سهیلا- این نظر امروز منه: ما وقت می خواستیم تا یک جا فریز بشیم و به خودمون فکر کنیم. بیمارستان این فرصت را به ما داد...
مجید خوشدل- سهیلا جان، لطفاً به صورت فردی نظرت را بگو.
سهیلا- چشم! الان که فکر می کنم، می بینم آنوقت به جایی احتیاج داشتم که برای مدتی از جامعه دور باشم. آنوقت اینطوری فکر نمی کردم؛ یعنی به زبون اش نمی آوردم، اما دل ام می خواست از آدمها واسهٔ مدتی دور باشم...
مجید خوشدل- حدوداً سه ساله که شماها را می شناسم و تا بحال بارها با هم حرف زدیم؛ حضوری و تلفنی. وقتهای خوب داشتیم و وقتهای نه چندان خوب...
[ اعتراض بچه ها، راجع به اینکه تمام دیدارهای ما خوب بوده!!]
مجید خوشدل- ما حتا سه بار هم به مسافرات یک روزه کنار دریا رفتیم؛ آنهم در فصل پاییز و زمستون...
سهیلا- بخدا آقا مجید آن سه مسافرت بهترین مسافرتی بود که در عمرم رفته بودم. این نظر همهٔ بچه هاست. با اینکه همهٔ ما زیر دارو بودیم، اما ...
مجید خوشدل- به هر حال، همانطور که گفتم، اولین بار در بیمارستان دیدم تون. به نظر من یکی از موضوع هایی که نقش زیادی در وضعیت امروزتون بازی کرده، مصرف مواد مخدر بوده. طوری که خودتان بارها گفتید، ترمز براندید. مهناز، تو شروع کن.
مهناز- من [مصرف مواد مخدر را] از ایران شروع کردم. آنجا تفننی بود...
مجید خوشدل- واقعاً تفننی بود؟
مهناز- (مکث)... برای «فان» [تفریح]  بود؛ کاری که نداشتیم بکنیم... بعضی وقتها یک هفته هم طرف اش نمی رفتم و اذیت ام نمی کرد...
مجید خوشدل- چند ساله بودی که برای بار اول مواد مخدر را تجربه کردی؛ اولی اش چی بود؟
مهناز- شانزده سالم بود. اول اش، حشیش بود...
مجید خوشدل- آیا این وقت مدرسه هم می رفتی؟
مهناز- آره، دبیرستان می رفتم. بعد از آن کم کم چیزهای دیگه را هم تجربه کردم. اما در ایران معتاد نبودم...
مجید خوشدل- در خارج کشور چطور؟
مهناز- اینجا وضعیت فرق کرد؛ حق با شماست. اینجا هم اول اش برای «فان» بود. اینجا فرق اش با ایران این بود که مواد در ایران هم ارزان تر بود و هم راحت تر گیر می آمد...
مجید خوشدل- [خطاب به مهناز] فعلاً جلوتر نرو، چون به موضوعی می رسیم که یکی از پوشه های اصلی این گفتگو ست. بگذار اول تجربه بچه های دیگه را بشنویم تا بعد این پوشه را باز کنیم. ماهرخ، از تو می شنوم.
ماهرخ- من هم از ایران شروع کردم... از یک سیگاری شروع شد و کم کم رفت جلو. من هم فکر نمی کنم در ایران معتاد بودم...
مجید خوشدل- چند سال ات بود [ که مصرف مواد مخدر را شروع کردی]؟
ماهرخ- فکر کنم، پانزده سال ام بود...
مجید خوشدل- در خارج کشور چطور؟
ماهرخ- در خارج با «فان» شروع شد و کم کم معتاد شدم. در این مدت همه چیز را امتحان کردم....
مجید خوشدل- سهیلا، تو ادامه بده.
سهیلا- من نه در ایران و نه اینجا معتاد نبودم. هر دو جا برای «فان» می کشیدم... البته اینجا مصرف ام بیشتر شده بود، ولی معتاد نبودم...
مجید خوشدل- [خطاب به سهیلا] من هیچ اصراری ندارم که قبول کنی، معتاد بودی یا نه. اما کم پیش نیامد که حتا در بیمارستان، خودت را به آب و آتش می زدی برای تهیه مواد. درست می گم؟
ماهرخ- ( با خنده) شاید راست بگین. اگر شما یادتونه، پس حتماً راست می گین دیگه...
مجید خوشدل- این موضوع را فعلاً همین جا نگه داریم. یکی دیگه از موضوع هایی که ما بیشتر از هر چیزی راجع به اش حرف زدیم، «رابطه» بوده؛ رابطه هایی که شما با دیگران داشتید. بطور مشخص رابطهٔ شما با مردان...
[خنده دسته جمعی]
مجید خوشدل- (با خنده) دل ام می خواهد روی این موضوع بیشتر مکث کنیم. چون فکر می کنم، این موضوع مهمی هست. از اینجا شروع کنیم: به استثناء دورهٔ اخیر (شاید هم اشتباه می کنم) همهٔ شما در زندگی تون در آن ِ واحد با بیش از یک مرد رابطه داشتید؛ گاهی با چهار یا پنج نفر. ماهرخ، تو شروع کننده باش و خودت را توضیح بده.
ماهرخ- (مکث)... همیشه که با پنج مرد رابطه نداشتیم (خنده ممتد)...
مجید خوشدل- لطفاً فردی اظهارنظر کن.
ماهرخ- گاهی وقتها لازمه که با بیشتر از یک نفر رابطه داشت...
مجید خوشدل- اولاً، لطفاً از ضمیر اول شخص مفرد استفاده کن. دوماً بگو چرا لازمه [با بیشتر از یک نفر رابطه داشته باشی]؟
ماهرخ- این رابطه ها واسه اینه که احتیاجات آدم برطرف بشه...
مجید خوشدل- اگر در استفاده کردن از ضمیر اول شخص مشکل داری، از مهناز بخوام گفتگو را ادامه بده.
ماهرخ- آقا مجید، سخت نگیر لطفاً (خنده و مکث)... باشه فردی حرف می زنم. برای من رابطه گرفتن با مردها واسه اینه که احتیاجات منو برطرف کنند... هر کدام شان قسمتی از خواسته هام را تأمین می کنند. یک مرد که نمی تونه هر چی خواستم برای من تهیه کنه...
مجید خوشدل- از چه خواسته هایی حرف می زنی؟
ماهرخ- خواسته ها فرق می کنند. بعضی هاشون پولی اند، بعضی هاشون جنسی اند، بعضی هاشون هم واسهٔ سر ِ کار گذاشتنِ ...
مجید خوشدل- مهناز از تو می شنوم.
مهناز- ببین آقا مجید، آدم که نمی تونه آویزون یک نفر بشه...
مجید خوشدل- منظورت اینه که باید آویزان چندتا مرد شد؟
مهناز- چرا که نه. ببین آقا مجید، زن واسه مرد یعنی یک چیز: باهاش بخوابه! آنها وقتی به تو نگاه می کنند، زیاد به صورت ات کاری ندارند؛ از کمر به پایین ات را سُک می زنند...
مجید خوشدل- فکر می کنی همهٔ مردها اینطوری اند؟
مهناز- مردهای ایرانی اینطوری اند...
مجید خوشدل- [خطاب به مهناز] تو خوب می دانی که من با این حکم دادن ها اصلاً میانه ای ندارم. اما باشه، برای یک لحظه حرف ات را قبول می کنم: تمام مردهای ایرانی چنین و چنان اند. آیا توی ِ زن باید آویزان این مردها بشی؟
مهناز- بستگی داره کجا زندگی کنی. جنگل، قانون خودش را داره... اگر می خواهی در جنگل دوام بیاری، باید قانون اش را بدونی. ایران، عین یک جنگل ِ. تو آنجا همه دارند از هم استفاده می کنند؛ همه دارند حال ِ هم را می گیرند... چرا ما استفاده نکنیم...
مجید خوشدل- [خطاب به مهناز] تو موضوع صحبت را عوض کردی. به تو برمی گردم. سهیلا، تو ادامه بده.
سهیلا- حرفهایی که بچه ها می زنند درسته. ببین آقا مجید، شما سی ساله تو آن مملکت نیستی...
مجید خوشدل- (باخنده) بیست و پنج ساله!
سهیلا- بیست و پنج سال، فرقی نمی کنه... می توونم چیزی بگم؟
مجید خوشدل- البته که می توونی. دور هم جمع شدیم که چیزهای نگفته را بگیم.
سهیلا- آخه شما گفته بودی، پای منو را وارد صحبت هاتون نکنید... اگر این قسمت را حذف کنید، ازتون دلخور می شم... من می تونم حدس بزنم، سی چهل سال قبل ایران چه وضعیتی داشت؛ آدمهاش چطوری بودند. شما آدم آن دوران هستی...
مجید خوشدل- ببین سهیلا، احتمالاً از من خواهی رنجید، چون من حرفهای تو را در مورد خودم  نمی تونم منتشر کنم. می دونم هدف تو تعریف و تمجید نیست. اما «گفتگو» چارچوبهایی داره که همیشه باید رعایت بشه. اجازه بده حرفهای تو را جمع بندی کنم: تو معتقدی مردهای ایرانی به زنها به صورت یک کالا نگاه می کنند. برای اینکه زنها با این فرهنگ مبارزه کنند (خودم را اصلاح می کنم) برای اینکه تو- یعنی سهیلا- با این فرهنگ مبارزه کنی، باید با ابزار خودِ آنها وارد میدان بشی. اگر مرد از زن استفاده می کنه، چرا سهیلا از مردها استفاده نکنه؟ این استدلال توست؛ درست متوجه شدم؟
سهیلا- درست گفتید... اگر آدم نخواهد منزوی بشه؛ اگر نخواهد انگشت نشون بشه، باید مثل خودشون باشه...
مجید خوشدل- بچه ها! اولاً ازتون ممنون ام که میکروفون شما را برنداشته و تا حالا خودتون بودید. حالا بیاییم به این موضوع ریشه ای تر نگاه کنیم. برای این، منو ببرید به سالها قبل. وقتی اولین بار دوست پسر پیدا کردید. (با خنده) سهیلا، با اینکه تو بیشتر از همه حرف زدی، شروع کننده تو باش!
سهیلا- [خنده ممتد] این موضوع مال خیلی وقت پیشه (مکث)... من شانزده سالم بود که با [...] دوست شدم. فامیل مون بود... پسر سربزیری بود و خیلی مهربون نشون می داد...
مجید خوشدل- چون عشق اول ات بود، باید یادت باشه: در دوستی و رفاقت از او چه توقعی داشتی؟
سهیلا- معلومه؛ دل ام می خواست عین خودم در عشق صادق باشه؛ مال من باشه و چشم اش پیش کس دیگه ای نباشه؛ پاک باشه...
مجید خوشدل- آیا این خصوصیت ها را در او می دیدی؟
سهیلا- تا چند ماه اول آره. اما بعدش [خواستهای جنسی اش را مطرح کرد ] که تو ذوق ام زد... شما خوب می دونی، در ایران باکره گی یعنی چی. من اُمُل نبودم، ولی نمی تونستم همیطوری چیزی که می خواست مفت و مجانی به اش بدم...
مجید خوشدل- مهناز، تو ادامه بده.
مهناز- دوست پسر، واسه من گدایی کردن محبتی بود که تو خونه پیداش نمی کردم... مردهای خونه ماها [زنها] را محاصره کرده بودند و نمی گذاشتند نفس بکشیم. واسهٔ من ِ جوون از خونه بیرون زدن آرزو شده بود. برای همین در اولین فرصت از خونه بیرون زدم و آدم [...] را انتخاب کردم که زندگی ام را عوض کرد...
مجید خوشدل- و همین آدم بود که برای اولین بار دراگ [مواد مخدر] به ات تعارف کرد؟
مهناز- آره همین [...] بود. اولین بار هم با همین [...] خوابیدم ... که بعدش هم گذاشت رفت...
مجید خوشدل-  ماهرخ، از تو می شنوم.
ماهرخ- اولین دوست پسر من یک مرد سی ساله بود...
مجید خوشدل- خودت چند سال داشتی؟
ماهرخ- شانزده سال.
مجید خوشدل- چطور با او آشنا شدی؟
ماهرخ- ... تو کوچه مون زندگی می کرد... زن و بچه داشت. یه روز صبح که می خواستم برم مدرسه با ماشین اش ترمز زد جلوم. من هم سوار شدم... بعدش با هم دوست شدیم و هفته ای چند بار همدیگر را می دیدیم...
مجید خوشدل- کجا همدیگر را می دیدید؛ خونهٔ تو و خونهٔ آن مردک که امکان نداشت؟
ماهرخ- ... خونه ای بود در «شهریار» که می رفتیم آنجا. بروز نمی داد، ولی خونه مال خودش بود...
مجید خوشدل- چه مدت با هم رابطه داشتید؛ چطور شد که رابطه تون قطع شد؟
ماهرخ- نزدیکِ یک سال همدیگر را می دیدیم... که زن اش از ماجرا بو برد. واسه همین رابطه مون قطع شد...
مجید خوشدل- [خطاب به ماهرخ] البته فکر نمی کنم رابطهٔ تو با آن مردک به همین سادگی قطع شده باشه. اما بچه ها، شما از اولین رابطه تان با جنس مخالف تصویری دادید که من فکر نمی کنم در همون یک رابطه به پایان رسیده باشه. ما بارها با هم حرف زدیم که رابطه های بعدی شما هم تکرار همان تجربه های گذشته بوده؛ البته در اغلب موارد پیچیده تر و دردسرسازتر.
پرسش ام ازتون: چرا رابطه با این همه مرد؛ مگه از این رابطه ها آسیب نمی دیدید؟ پرسش ام اینه: از این رابطه ها دنبال چی بودید؟ سهیلا تو شروع کن.
سهیلا- فرار از واقعیت؛ فرار از خودمون. من بعد از آن تجربهٔ اول از مردها متنفر شدم. واسه این شروع کردم باهاشون بازی کردن...
مجید خوشدل- [خطاب به سهیلا] فکر نمی کنی ناخواسته داری از واقعیتِ خودت فرار می کنی؟ تنفرت از یک مرد را می شه تا حدودی درک کرد. اما اینکه تو آگاهانه می خواستی مردها را به بازی بگیری، درک اش برای من مشکله.   
سهیلا- (مکث)... تو ایران که بودم، اصلاً فکر نمی کردم چی درسته چی غلطه. یعنی فکر نمی کردم کارم غلطه. هر چی همه می کردند، من هم می کردم... اینجا وضعیتی پیش آمد که خودم را ببینم...
مجید خوشدل- آیا تو شرایط تغییر را بوجود آوردی، یا اینکه شرایط ات خودش را به تو تحمیل کرد؟
سهیلا- درسته وضعیتی که داشتم باعث شد زندگی ام تغییر بکنه، اما خودم هم سعی کردم...
مهناز- ببین آقا مجید، سختی کار همون بار اوله. ترس آدم که ریخت، دیگه همه چیز عادی می شه... با یکی که خوابیدی، خوابیدن با دیگران عادی می شه... مواد هم همین طوریه...
مجید خوشدل- [خطاب به مهناز] من همبستر شدن تو و بچه ها با دیگران مسئله ام نیست. فلسفهٔ پشت آن برای من قابل سوأله. امیدوارم صراحت من را به فال نیک بگیرید و روی موضوعی که می گم، به موضعگیری دفاعی نیفتید. اگر ازتون سوأل کنم: چند سال از زندگی تون تن فروشی می کردید، منتهی در شکلی متفاوت، چی خواهید گفت؟
[ سکوت بچه ها]...
مجید خوشدل- مهناز، از تو می شنوم.
مهناز- آقا مجید، شما تا بحال اینطوری با ما حرف نزده بودی...
مجید خوشدل- حق با توست. چون من هیچوقت به عنوان یک گفتگوگر با تو و بچه ها حرف نزده بودم. قبل از اینکه ضبط صوت را روشن کنم، دو مورد را به تون توضیح دادم. یکی اینکه پای من را به گفتگو باز نکنید، و دوم، توضیح دادم که وظیفه من اینه که پرسش کنم؛ پوشه هایی را باز کنم که یا هیچوقت باز نشده، یا در ورژن دیگه ای باز شده. من در گپ و گفت های دیگه مثل دوست تون بودم؛ کسی که می خواست شما را بشنوه و اگر تونست، کمکی به تون بکنه. اما الان شرایط فرق می کنه. [خطاب به مهناز] نظر تو را می شنوم.
مهناز- این حرف تون برای من برخورنده هست و جوابی براش ندارم...
مجید خوشدل- [خطاب به مهنار] هنوز در دنده چپی و تدافعی برخورد می کنی. به این نکته توجه کن: زن پناهنده ای را می شناسم که در چند سال گذشته از طریق تن فروشی نامتعارف خرج موادمخدرش را تأمین کرده. اما این زن هیچوقت قبول نکرده که تن فروشی می کنه. چرا؟ تجربهٔ من میگه که اغلب ایرانیها نمی خواهند؛ نمی تونن با خودشون روبرو بشن. برای همین از خودشون فرار می کنند تا بالاخره سرشون به دیوار بخوره و نقش زمین بشن. اینجا مجبور می شن چیزهایی را به زبون بیارن و با خودشون روبرو بشن.
من چند دقیقه ضبط صوت را خاموش می کنم تا شماها از عکس العمل های لحظه ای و واکنشی فاصله بگیرید و آروم بشین.
[بعد از چند دقیقه ضبط صوت را دوباره روشن می کنم]
مهناز- من با مردهای زیادی رابطه داشتم و منکرش نمی شم. اما اینکه تن فروش باشم، اصلاً تو کت ام نمی ره...
مجید خوشدل- [خطاب به مهناز] استنباط تو از «تن فروشی» چیه؟
مهناز- فاحشه واسهٔ خوابیدن اش با مردها ازشون پول می گیره...
مجید خوشدل- [خطاب به مهناز] من روی همون حرف اول ات مکث می کنم: «تن فروش برای همبستر شدن با دیگران ازشون پول می گیره». بسیار خوب، آیا تو برای رضای خدا با این همه مرد رابطه داشتی؟ ماهرخ، تو خیلی ساکتی. نظر تو را می شنوم.
ماهرخ- من به موضوع از این زاویه نگاه نکرده بودم... ( باخنده) یعنی آقا مجید ما همون [فاحشه ایم]؟
مجید خوشدل- مهم نیست من یا دیگران راجع به تو چی فکر می کنیم. لطفاً سوأل را برنگردان به من. خودت چی فکر می کنی؟ [خطاب به ماهرخ]
ماهرخ- من فکر می کنم، ما با مردهای زیادی رابطه داشتیم ولی فاحشه نیستیم...
مجید خوشدل- ببینید بچه ها، درسته من اغلب عمر مفیدم مخالفت عملی کردم با تن فروشی، اما من تن فروش را با تن فروشی یکی نمی کنم. از تجربه بگم، بعضی از بچه ها از روی اجبار به تن فروشی رو آوردند. بنابراین ازتون می خواهم که مسئله را «اخلاقی» نکنید، چون به موضع گیری می افتید. سهیلا از تو می شنوم.
[برای دومین بار برای چند دقیقه ضبط صوت را خاموش و سپس روشن می کنم]
سهیلا- [مکث طولانی، خطاب به بچه ها] راست می گه آقا مجید، همه مون [تن فروشیم]. باید با خودمون روراست باشیم و خودمون را گول نزنیم... ما خیلی چیزها را به آقا مجید نگفتیم... خودمون خوب می دونیم که [تن فروشیم] بدون اینکه به اش اقرار کنیم...
مهناز- من قبول ندارم که تن فروش ام. مهم نیست شماها چی بگین...
مجید خوشدل- [خطاب به بچه ها] یک سوأل: واقعاً چرا از ایران بیرون زدید؟
مهناز- که آزاد باشیم هر چی خواستیم بکنیم. کسی به مون گیر نده و ضد حال نزنه...
مجید خوشدل- جامعه آزادِ مورد نظر تو اینه که هر کی هر چی خواست انجام بده؟
مهناز- آره...
مجید خوشدل- اشکال آن مملکتی که شماها ازش فرار کردید، اینه که یک مشت لش و لوش هر چی دل شون خواسته انجام دادند. ماهرخ تو تموم کننده این گفتگو باش. پرسش ام را صریح تر می گم: از جهنمی فرار کردی و در جهنم دیگه ای زندگی کردی. چرا از آن کشور خارج شدی؟
ماهرخ- حرفهایی که من تا حالا به تون زدم، نظر آن روزم بوده. وقتی شما راجع به ایران از من سوأل کردی، من نظر آنوقت ام را به تون گفتم... همین سوأل را شما قبلاً هم از من پرسیده بودی. راستش نمی دونم بخدا، چرا از ایران بیرون زدم... ببینید، با شما که هستیم، به قول خودتون سرکشی هامون کنترل می شه و امیدواری مون به زندگی بیشتر می شه. اما وقتی از شما جدا شدیم، ارتباط های دیگه خودش را به ما تحمیل می کنه و اختیار زندگی از دست مون در می ره...
مجید خوشدل- در رابطه با محیط های ایرانی با تو موافق ام. اما چرا محیط های دیگه را تجربه نمی کنی؟ چند بار از تو و بچه ها خواستم، یک روز هفته با جامعه میزبان ارتباط بگیرید؛ یک روز تو این فروشگاههای چریتی [خیریه ای] کار کنید تا محیط جدید را تست کنید. اما همیشه از یک گوش در کردی از یک گوش دروازه. خودت خوب می دونی وقت زیادی برای تو و بچه ها باقی نمونده. تا بحال چندین بار با کله سقوط کردید و دوباره همان آش و همان کاسه شده.
ماهرخ- درست می گین، اما چی می شه کرد؟ باهاتون روراست باشم: برای عوض شدن روحیه و انگیزه ندارم. شما می آیی و موتور ما را واسه چند روز گرم می کنی. اما بعدش همه چیز برمی گرده به حالتِ اول اش...
مجید خوشدل- یازده ساله روی این عقیده موندم بچه ها. بچه هایی مثل شما احتیاج دارند به یک رابطه خوب و انسانی، تا آنها را دلگرم کنه؛ امیدوارشون کنه به زندگی. رابطه ای که توش حساب کتاب و سود و زیان نباشه. اما شما برای چنین رابطه هایی تن نمی دین...
سهیلا- (با خنده) شما آدم اش را پیدا کن، من یکی تو هوا می قاپم اش...
[خنده ممتد و طولانی بچه ها]
مجید خوشدل- (با خنده) بهتره بچه ها همین جا گفتگو را تموم کنیم. نزدیک به دوساعته داریم حرف می زنیم و همگی خسته شدیم. از تک تک تون ممنون ام که تا جایی که می شد، در این گفتگو روراست بودید. سال نو را پیشاپیش به تون تبریگ می کم و بهترین آرزوها را براتون دارم.
*    *    *
تاریخ انجام مصاحبه: ۱۴ مارس۲۰۱۲
تاریخ انتشار مصاحبه: ۱۷ آوریل ۲۰۱۲