نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ شهریور ۲۷, دوشنبه

دیلماج های سیاسی ونقش آنها درمبارزات مردم ایران‎


دیلماج های سیاسی ونقش آنها درمبارزات مردم ایران‎


رادیو فردا که یدی طولانی درچهره سازی سیاسی کاذب دارد اخیرا مطلبی از رامین جهانبگلو باعنوان فیلسوف وپژوهشگر ایرانی منتشرکرده است که نگاهی به آن خالی ازلطف نمی باشد لازم به توضیح است که دراین نوشتارهدف شخص رامین جهانبگلو نبوده بلکه منظورمقاله افشای جریانی است که با دستگیری وزندانی کردن چندهفته ای یا چندماهه برخی ازاین افراد(که من دوست دارم  آنها رادیلماج های سیاسی بخوانم) وسپس رها کردن آنها دررودخانه پرتلاطم تحرکات سیاسی ایران ازآنها بعنوان نوعی طعمه برای شناسایی وضعیت اپوزیسیون استفاده می کند درست شبیه پرندگانی که توسط زیست شناسان شکاروپس ازنصب دستگاههای ویژه ثبت وارسال اطلاعات به داده هایی درخصوص زیست آن گونه پرندگان دست پیدامی کنند.
درایران نیزدستگیری یاتهدید به دستگیری کسانی باتابعیت دوگانه چون مازیاربهاری، هاله اسفندیاری، رکسانا صابری و آزاده معاونی مصداق چنین سناریویی است. رژیم مکار آخوندی این افراد راکه عمدتا فاقد هرگونه سابقه سیاسی بوده وحتی چه بسا بعضی ازآنان حتی ازمحل حرفه خود برعلیه مبارزات مردم دستمزدی هم دریافت می کنند شناسایی کرده وبادستگیری آنها موجب کسب اعتباربرای آنها درصفوف مخالفان می شود. دستگاه اطلاعاتی کشورپس ازتخلیه اطلاعاتی این افراد درزمینه های کاری وارتباطات باهدف تقویت کارشناسی خود سپس آنها راباهزارمنت ووثیقه گذاری آزادمی کند تا درمسیرموردنظرخودبه فعالیت به پردازند.
نگاهی به بیشنیه دستگیری این افراد نشان می دهد که هیچیک ازآنها تاقبل ازبازداشت نه خطری برای نظام داشته اند ونه دلایل حداقلی ازجمله فعالیت سیاسی یا حقوق بشری جدی درپرونده آنها دیده می شود برای ارتباط با این افراد نیز روشها وسناریوهای مختلفی چیده می شود بعنوان مثال خانم هاله اسفندیاری (همسرشائول بخاش) ظاهرا پس از سرقت وسائل شخصی وازجمله پاسپورت خود درراه فرودگاه توسط سارقین مجبوربه مراجعه به ساختمان سنگی وزارت اطلاعات درخیابان جردن می شود ورکسانا صابری با گزارش برخورداری یک شیشه مشروب پلمپ شده پایش به سازمان اطلاعات کشوربازمی شود و…
این افراد پس ازآزادی به اعتبارسابقه بازداشت خود توسط رژیم جذب گروهها وفعالیتهای سیاسی وحقوق بشری شده وبا شرکت درمراسم ها یا مصاحبه های تلویزیونی بتدریج تبدیل به چهره هایی می شوند که اهداف استراتژیک نظام را درصفوف مخالفان دنبال می کنند. لازم به توضیح نیست رژیم برای عادی نشان دادن اوضاع تا میزان قابل توجهی به این افراد اجازه می دهد به انتقاد ازوضعیت دولت وحکومت وبا رعایت خطوط قرمزبه پردازند خطوط قرمزی که علیرغم نامریی بودن برای چشم های  غیرمسلح براحتی برای افراد باحداقل تیزبینی سیاسی قابل تشخیص می باشند این خطوط قرمزعبارتند از: رهبری راهدف قرارندهید،  ازسرنگونی وبراندازی رژیم سخن نگویید وملت راتشویق به مبارزه مسلحانه یا روشهایی که به برخورد با رژیم ونیروهای میدانی آن منجرمی شود  تشویق نکنید و…
رامین جهانبگوبعنوان یک نمونه ازاین پهلوان پنبه هاست  که معمولا پس ازچندماه آزاد شده وکتابهایی درزمینه خاطرات بازداشت وحبس خود منتشرمی کنند.
این مطلب که با تیتر” زندان انفرادی سبب شده ایمانم رابه ایمان ازدست بدهم” درسایت رادیوی مزبورمنتشرشده و حاوی مطالبی است که مخاطبین رابه خواندن آن درادامه این مقاله دعوت می کنم.
همانطوریکه درمتن مطلب رامین جهانبگلو دیده می شود عمده محتوای آن درخصوص سلول انفرادی وتاثیرآن درسلب هویت زندانی است که بعبارتی مصداق همان شکنجه سفید است. این امرنهایتا نیزبه قبول پیشنهاد بازجویان برای ظاهرشدن درتلویزیون واعتراف به اتهام مورد نظرآنها می انجامد که بطورمعمول معجونی ازاتهام جاسوسی یا ارتباط با بیگانه وتبلیغ برعلیه نظام مقدس اسلامی واقدام برعلیه امنیت ملی است.
دربخش ازاین مصاحبه که ترجمان وابستگی این روشنفکران به ادبیات وارداتی وبه معنای واقعی کلمه، تبلور واژه ” دیلماج سیاسی” است  همه حرکات روزمره رامین چهانبگلو به یکی ازبخش های کتابهای خوانده یا ترجمه شده توسط وی ارجاع داده می شود از فرانس کافکا گرفته تا گاندی، اززندان آلکاترازگرفته تا مدیتیشن درسلول انفرادی با یوگا !!.
اما ازهمه جالتبریک بخش ازسخنان وی می باشد که می گوید دربند 209 زندان اوین بازجویان وزندانبانان وی فقط وی رامجازبه خواندن قرآن وکتب ادعیه دانسته اند ولی پس ازدو روز همسروی با چندکتاب ازجمله کتاب “خودنگاری گاندی” به ملاقات وی می آید وهمان کتابهای وی را ” ازامید به بقا به بقای امید” می رساند بقایی که وی خود رانه درزندان اوین وسلول انفرادی ودرقعردنیا بلکه باتاسی به دالایی لاما برفرازفله هیمالیا می بینید جایی که وی می تواند (نظیریک عقاب بلندپرواز) گذراین زمان راتجربه کند!!
بعنوان یک خواننده مطلب فوق که تجربه 300 روز سپری کردن درسلولهای انفرادی بند 209 اوین، 336 جمشید آباد وبازداشتگاه 59 سپاه رادرکارنامه خود دارد هیچگاه برایم معلوم نگردید که چگونه فردی می تواند با چند هفته یا ماه حبس وبدون اعمال هرگونه شکنجه فیزیکی وبرخورداری ازملاقات وکتابهای مورد علاقه خود ازیکسو خود رابرفرازقله هیمالیا ببیند ازسوی دیگربا آن وضع اسفناک درتلویزیون ظاهرا شده وبا موافقت خود با پخش اعترافات دروغین به جاسوسی یاهراتهام دیگرخود رادرپست ترین موقعیت اجتماعی وبه نفع رژیم قراردهد متاسفانه این افراد درصفوف فعالین سیاسی وحقوق بشری مخالف رژیم کم نبوده ودربزنگاههای تاریخی نیش زهرآلود خود رادرپیکرمجروح مبارزان وارد می کنند. نگارنده به این افراد توصیه می کند بجای آسمان وریسمان بافی درخصوص چندماه حبس نازبالشی خود اوقات خود راصرف همان کاروحرفه خود کرده وتلاش نمایند برای جامعه یک نماد شخصیت حقیقی باشند تا بادکنکی که با یک سوزن بادآن خالی می شود.
متن کامل مطلب رامین جهانبگلو رادرزیرمی توانید بخوانید
رادیو فردا
در زندان خواستم به من کتاب برای خواندن بدهند. گفتند جز قرآن  وکتاب‌های دعا کتاب دیگری به من نخواهند داد.  دو روز بعد که همسرم به دیدارمن آمد چند کتاب برایم آورد. کتاب «خودنگاری گاندی» موهبتی بود وبه من کمک کرد بقای امید را جایگزین امید به بقا بکنم. گاندی را که شروع کردم به خواندن متوجه تفاوت میان خشونت وعدم خشونت، تفاوت میان انسان وناانسان شدم. گاندی به یک معنا سخن سقراط را تکرارمی‌کند که «زندگی ناآزموده ارزش زیستن را ندارد.»
جهانبگلو: زندان انفرادی سبب شد ایمانم را به ایمان از دست بدهم
رامین جهانبگلو
۱۳۹۱/۰۶/۲۵
بند ۲۰۹ زندان اوین به راستی گامی به دوزخ است. مکانی ترسناک حتی برای زمانی اندک. قلمرو بلامنازعی است برای مأموران امنیتی و بازجوها که به دلخواه خود با زندانی رفتار می‌کنند. آنها زندانیان بند ۲۰۹ را جاسوس، خائن، دشمنان اسلام و انقلاب می‌دانند که شایسته هر نوع تحقیر و رفتار خشونت‌آمیزند.
زندانیان کمتر شناخته شده بدون ملاحظه به انفرادی انداخته می‌شوند. در همین جا بود که من با چشم‌بند نشسته بودم. ناگهان سیلی از خاطرات کودکی هنگامی که با بچه‌های همسایه قایم‌باشک‌بازی می‌کردیم به سرم ریخت. چه ترسناک است این وضعیت چشم‌بسته.
نمی‌دانم چند وقت بعد (چون در انفرادی گذر زمان را نمی‌توان سنجید)  بارها و بارها آن لحظه‌های هراس‌انگیز زنده شدند. خاطرات کودکی من بی هیچ معنا و مفهومی به سراغ من می‌آمدند. هویت من در مقابله با آدم‌هایی بدون چهره که نمی‌دانستم از من  چه می‌خواهند رنگ می‌باخت.
در بازجویی مرتباً یاد فرانس کافکا می‌افتادم. مرا بی هیچ دلیلی بازداشت کرده بودند و من نمی‌دانستم چه جنایتی مرتکب شده بودم. در «محاکمه» هم کافکا تصویری از موقعیتی مشابه به دست می‌دهد. شاید او داشت وضعیت زندانیان سیاسی و روشنفکران بی‌شماری در قرن بیستم را پیش‌بینی می‌کرد. «جوزف ک» قهرمان این داستان هم راه‌های دراز و سرد بازجویی را طی می‌کند و هر دم که می‌گذرد در روند بورکراسی فروشکسته‌تر می‌شود. در هیچ مرحله‌ای به «ک» نمی‌گویند که جنایتی که مرتکب شده‌است چیست. توصیف‌های کابوس‌گونه کافکا از دادگاه‌های اسرارآمیز و قوانین عجیب و غریب به گونه‌ای هراس‌انگیز با سیستم قضایی ایران همانندی دارند.
من هم مانند قهرمان داستان کافکا بی‌آنکه بدانم گناهم چیست آن را پذیرفته بودم. باردیگرچشم‌بند به‌چشم ازکریدورهای دراز به انفرادی برم گرداندند. در طول راه صدای قناری‌ها را شنیدم. بعدها یکی ازنگهبانان به من گفت که این قناری‌ها برای پوشاندن صدای بازجویی‌ها درطبقه همکف نگاهداری می‌شوند. این مرا یاد پرنده‌باز آلکاتراز انداخت که از روی ماجرای واقعی زندگی رابرت استرود ساخته شده. ۱۲ساله بودم که  فیلم را درتلویزیون ایران دیده بودم. فیلم‌برداری سیاه وسفید تناسب شگفت‌انگیزی با فضای خاکستری سلول انفرادی داشت ومرا مسحور کرده بود. فکرنمی‌کردم روزی خودم روزهای مشابهی را گرچه برای اندک زمانی تجربه کنم.
زندان انفرادی سبب شد که من ایمانم را به ایمان از دست بدهم اما به من یاد داد که به وجدان ایمان بیاورم. انفرادی جای شگفت‌انگیزی است. آدم‌هایی هستند که راه‌هایی را پیدا می‌کنند که وجدان آزارشان ندهد و اعتبار وشأن خود را کنار می‌گذارند. کسانی هم هستند که حاضر به این کار نمی‌شوند.
تجربه‌های زندان نشان می‌دهد که اعتباروشأن زندانی چه آسان از اوگرفته می‌شود. بازجوهای من می‌خواستند مرا متقاعد کنند که زندگی ارزشی ندارد چون آنها درمقامی بودند که می‌توانستند به سادگی آن را نابود کنند. من همیشه بر این باور بودم که معنای زندگی فراترازهرگونه نومیدی است. قوانین ناعادلانه‌ای که مرا به زندان انفرادی انداخت بیش ازپیش این دریافت مرا تقویت کرد.
با این‌همه تجربه زندان انفرادی در ایران تجربه یگانه‌ای است. زندان‌های امنیتی ایران تنها به این هدف ساخته شده که زندانی را از انسانیت او خلع کند، شکنجه دهد، و هر کسی را که دلیری می‌کند که گونه دیگری بیاندیشد یا زندگی کند تنبیه کند و در هم شکند.
در زندان خواستم به من کتاب برای خواندن بدهند. گفتند جز قرآن و کتاب‌های دعا کتاب دیگری به من نخواهند داد.  دو روز بعد که همسرم به دیدارمن آمد چند کتاب برایم آورد. کتاب «خودنگاری گاندی» موهبتی بود و به من کمک کرد بقای امید را جایگزین امید به بقا بکنم. گاندی را که شروع کردم به خواندن متوجه تفاوت میان خشونت و عدم خشونت، تفاوت میان انسان و ناانسان شدم. گاندی به یک معنا سخن سقراط را تکرار می‌کند که «زندگی ناآزموده ارزش زیستن را ندارد.»
در زندان کوشیدم با تمرین‌های بدنی وتمرین‌های یوگا خودم را استوارنگاه دارم. من یاد گرفتم که روحم را از زندان اوین برهانم. تنها نگاه کردن به عکس دالایی لاما که وسط کتاب گاندی پیدا کردم به من این احساس را می‌داد که درحضور او بر فرازکوه‌هایی هیمالیا دارم این زمان را تجربه می‌کنم.

نامۀ حجت الاسلام شیخ علی تهرانی به خمینی

نامۀ حجت الاسلام شیخ علی تهرانی به خمینی

بسم الله الرّحمن الرحیم
روزنامۀ محترم انقلاب اسلامی :
نامه ای به امام نوشته و پیرو آن را به امّت می دهم و تقاضا دارم که در اوّلین شماره چاپ نمائید و نیز به استناد این نامه اجازه داریدآن را به تمام جرائد و روزنامه ها برای چاپ بسپارید .
[Click for a larger view]
علی تهرانی – مشهد مقدس 25 / 10 / 1358
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر امام امت :
شما دریافتید ، باآنکه دوبار از ادارۀ آمار مشهد به وزارت کشور ایرانی الاصل نبودن آقای جلال الدین فارسی ابلاغ شده ، اعتنائی نکردند وحزب جمهوری اسلامی برای تبلیغ ازنامبرده ، میلیونها تومان مصرف و حتی با ثابت شدن نزد شما و دستور شما هنوز ابلاغ نکرده اند که به مصرف اموال این ملت فقیر ، در راه تبلیغ خلاف قانونی شان ادامه می دهند.
تودۀ وسیعی به این کار و نیز به توطئه ای که معروف شده ، که در زیر پوشش جلال الدین فارسی، سه نفر آقایان بهشتی، رفسنجانی و خامنه ای می خواهند کارهای اجرائی را به دست گیرند و قهراً در انتخابات مجلس شورای ملی برنده شوند ، اعتراض دارند .
ملت از امام امت توقع دارد ، برای این خیانت و حفظ افکار عمومی ، وزیر کشور و بعضی از دست اندر کاران در این امر از مقام خود ساقط شوند و نیز خوب است از اعضای شورای لانۀ جاسوسی بخواهند پروندۀ دونفر از اینها را که با امیر انتظام شریکند ارائه دهند تا نگویند یکی از بدکاران را زندان و بقیه را امیر نموده اند.
امام امت ! با فردی که امام جمعۀ تهران کرده اید ( آقای خامنه ای ) ، برای دوستان ، جاه طلبی او روشن است ، نه معلومات در خور ذکری دارد و نه سابقۀ تقوائی مستحکم ، وباوجود علما و فضلای بسیاری در تهران که مسلم از این کار ناراحت می شوند، صلاح است تجدید نظر نمایندوبا افراد بی نظر مشورت نمائید نه با افراد جاه طلب و دست اندرکار. خدا می داند با آنکه جز کار علمی برای هیچ کار دیگری مهیا نیستم و ذرّه ای دلبستگی به دنیا و اهلش ندارم ، در این مرحله وظیفۀ شرعی خود می دانم با نادرستی که به فاجعه ختم می شود و تاریخ انقلاب اسلامی را لکه دار می کند. توسط نوشتن و عرضه به مجتمع اسلامی مبارزه نمایم. اگر دستوری هست توسط حضرت مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای توسلی عنایت فرمائید.
پایان متن نامه به امام خمینی » ره «
پیرو این نامه که به امام ارسال شد ، نظر ملت مسلمان و شریف و مبارز ایران را به نکاتی روشن گر جلب می نمایم :
1- لااقل آقای جلال الدین فارسی ، پدر ومادر خود را می شناسد و می داند افغانی بوده اند و نیز می داند که خودش در سن 18 سالگی تمام تابعیت ایران را پذیرفته و شناسنامۀ ایرانی گرفته ونیز در مجلس خبرگان وکیل بوده و در اطراف اصل یکصدوپانزدهم بحث کرده ومشاهده کرده که اکثریت لازم بدان رأی داده اند . با توجه به این دو مطلب ، خیانت او نسبت به عمل به قانون اساسی ( حتی در نزد خردسالان ) مسلم است و از آن استنتاج می شود که نه تنها در تعهد به وظائف و آداب اسلامی قدمی راسخ ندارد بلکه از خیانت بدان هم در صورتی که پای منافع شخصی به میان آید ، باکی ندارد .
ـ در اینجا نظر شمارا به گفتار سید علی خامنه ای در بارۀ او جلب می نمایم ـ
« اگر فارسی انتخاب نشود، انقلاب اسلامی برای تداوم خود تضمینی ندارد» تا نشانه هائی باشد که این گونه افراد فرصت طلب در رسیدن به هدف خود از هیچ مبالغه ، بلکه خلاف واقع گوئی باکی ندارند .
2- پس از سؤال از تهران دربارۀ شناسائی از کاندیداها ، از مرکز آمار مشهد ، ایرانی الاصل نبودن آقای فارسی به وزارت کشور ابلاغ شده، دراین صورت رفسنجانی سرپرست وزارت کشور ، یا این مطلب را دریافته، پس به قانون اساسی خیانت کرده ویا در نیافته
که در وظیفۀ اداری اش کوتاهی کرده ودر هر صورت شایستگی با قی ماندن در آن مقام را ( به ویژه در ایام فعلی که پای دو انتخابات در کار است ) ندارد .
3- اینها یعنی عده ای که در مقام توطئه علیه نظام اسلامی برآمده و می خواهند با هرحیله ووسیله ای خودرا حاکم بر مقدرات کشور نمایند وبر علیه فکر دینی که به ظاهر خودرا معتقد به آن می دانند هرگونه وسیلۀ کثیف وپستی را در راه رسیدن به هدف بر می گزینند از درجۀ اعتماد مردم وعدالت ساقط اند وبرهمۀ کسانی که از گوشه وزوایا ، اطلاعاتی راجع به خلاف کاری های اینان دارندبه ویژه دانشجویان پیرو خط امام ساکن در لانۀجاسوسی ، لازم است اطلاعات خودرا به محضر مقدس امام امت عرضه دارند.
4- از بعضی از علماء ووکلای مجلس خبرگان نقل شده که معنی ایرانی الاصل بودن آن است که پس از قبول تابعیت ایرانازاین تابعیت برنگشته باشد ، ما به اینان می گوئیم ؛ علاوه بر آنکه این عبارت در قانون اساسی گذشته نیز بوده وتفسیر شده که پدر ومادرش ایرانی باشند واضافه برآنکه هرفردی با اولین مرتبه درک از در کنار هم گذاردن این دو عبارت ( ایرانی الاصل ، تابع ایران ) معنای مذکور را می یابد ، شما و امثالتان با این تفسیرهای دلبخواه ، خود این قانون اساسی را با آن همه ندادادنها وصرف اموال عمومی وکوشش پی گیر عده ای و بلکه تمام ملبت ایران بی اعتبار می نمائید ووجهۀ مذهبی و ملی خودرا در نزد ملت مبارز و شریف ایران خراب می کنید.
علی تهرانی – مشهد مقدس 25 / 10 1358
« به نقل از روزنامۀ کیهان مورخۀ 30 / 10 / 1358 »
پاسخ تند دکتر بهشتی ، هاشمی رفسنجانی و خامنه ای به اظهارات علی تهرانی
آیت الله دکتر بهشتی و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی ضمن اظهار تأسف از گفته های حجت الاسلام شیخ علی تهرانی توضیحاتی در مورد اظهارات وی دادند .
· حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی
عضو شورای انقلاب و سرپرست وزارت کشور در گفتگوئی اتهامات وارده از سوی شیخ علی تهرانی را یک قضاوت عوامانه خواند و در بارۀ آن توضیحاتی داد .
حجت الاسلام رفسنجانی اشاره کرد ؛ وقتی آقای فارسی کاندیدای ریاست جمهوری شدند ما در وزارت کشور اطلاعی از تاریخچۀ زندگی پدر و مادر او نداشتیم ووقتی از ثبت احوال توضیح خو استیم آنها خلاصه ای در اختیار ما قرار دادند که کافی نبود ولی بعد که
از مشهد اطلاع دادند که پدر و مادر ایشان اهل افغانستان هستند ما از آقای فارسی توضیح خواستیم ایشان گفتند که اجدادش ایرانی اند وحدود هشتاد سال قبل به ایران آمده اند ولی با برگۀ اقامت زندگی می کردند و خود ایشان در مشهد متولد شدند و بعدهم به تابعیت ایران در آمده اند .
سرپرست وزارت کشور اضافه کرد ؛ این توضیح ایشان در وزارت کشور مطرح شد وایشان ایرانی الاصل شناخته شد زیرا ایرانی الاصل تعبیرهای گوناگون دارد که باید توسط شورای نگهبان تفسیرشود.
حجت الاسلام رفسنجانی همچنین گفت : بعداٌ مراجعات زیاد شد و به اطلاع امام رسید و امام پرونده را خواستند که من همراه جلال الدین فارسی به خدمت امام رفتیم وامام پس از بررسی فرمودند که ایشان ایرانی الاصل نیست و بهتر است که خودشان کنار بروند و فارسی به حزب ( جمهوری اسلامی )نوشت و حزب هم پس از یک روز بررسی درخواست وی راقبول کرد و وزارت کشور هم چون امام فرمودند ایشان را حذف کرد.البته نظر شخص من درموردایرانی الاصل بودن ایشان این است که آقای فارسی ایرانی الاصل هستند.
حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در مورد اطلاعیۀ انتشار یافته از سوی شیخ علی تهرانی گفت : کلیۀ مطالبی که ایشان در مورد من نوشته اند به شدت تکذیب می کنم ومن متأسفم که ایشان تحت تأثیر شایعات ضد انقلاب قرار گرفته اند البته باید بگویم که ایشان شخص باسوادی است و حُسن نیّت هم دارد ولی نمی دانم که ایشان در این مورد چرا عوامانه قضاوت کرده است .
آیت الله دکتر بهشتی
آیت الله دکتر بهشتی در این باره گفت :
مطلب اوّل این است که نوشته اند شما دریافتید که دوباره از آمار مشهد به وزارت کشور ایرانی الاصل نبودن آقای جلال الدین فارسی ابلاغ شده ، اعتنائی نکرده اید و ایشان در ادامۀ این نوشته می نویسند ملت از امام توقع دارند برای این خیانت و حفظ افکار عمومی ،وزیر کشور وبعضی دست اندرکاران در این امر از مقام خود ساقط شوند .
همۀکسانی که با قا نون اساسی آشنائی دارند می دانند که برطبق آنچه در قانون اساسی آمده ؛ مسئولیت تشخیص این که آیا رئیس جمهور شرائط مزبور در قانون اساسی را دارد یا ندارد به عهدۀ شورای نگهبان است و در این دورۀ اول که هنوز شورای نگهبان تشکیل نشده برعهدۀ امام است وبر عهدۀ رهبری است و رهبر هم در این دوره آمدند این را به عهدۀ ملت واگذار کردند بنابراین اصولاٌ این مسئولیّت بر عهدۀ وزارت کشور نیست وتازه مطلبی که ادارۀ آمار به وزارت کشور می دهد این نیست که آیا آقای فارسی ایرانی الاصل بر او صدق می کند یا نه ، چون این برعهدۀ ادارۀ آمار هم نیست .آن می تواند بگوید که آیا پدر و مادر ایشان شناسنامۀ ایرانی داشته اند یا نداشته اند ؟ همین تشخیص اینکه آیا ایشان ایرانی الاصل هست یانیست برعهدۀ آمار هم نیست وادارۀ آمار هم چنین چیزی نگفته و نمی تواند بگوید می تواند بگوید آقای فارسی کجا متولد شده اند و پدر ومادر شان آیا شناسنامۀ ایرانی داشته اند یانداشته اندآیا تابعیت ایران را داشته اند یا نداشته اند ، این حرفها را می تواند بگوید .
پس گزارش ادارۀ آمار به وزارت کشور در این حد بوده وزارت کشور حقّ دخا لت در این امر را ندارد چرا ؛ برای اینکه این نیز مطلبی است مورد اختلاف در خود این نامه که به نام آقای تهرانی است در بند چهار پایان بخش دوم نامه آمده است که از بعضی وکلای مجلس خبرگان نقل شده که معنای ایرانی الاصل بودن آن است که پس از قبول تابعیت ایران از این تابعیت بر نگشته باشد .
این است که نه،ایرانی پس یک مسأله ای است که نمایندگان مجلس خبرگان در باره اش نظر یکسانی ندارند . آقای تهرانی که نمایندۀ مجلس خبرگان بودند نظرشان این است که یک چنین فردی ایرانی الاصل نیست و آقایان دیگر نظرشان این است که نه،ایرانی الاصل هست ، نظر آنها این است که می گویند ما همین طور که می گوئیم وطن اصلی، وطن جدید ما معمولاٌ وطن اصلی واز نظر موازین شرعی می گوئیم وطن اصلی به زادگاه یک نفر گفته می شود وقتی یک نفر یک جا متولد شده واقامت کرده ، آنجا رشد و نمو کرده ، به این می گوئیم وطن اصلی واگر یک کسی که یک جای دیگر متولد شده و رشد و نمو کرده و بعد از آنجا ترک وطن کرده ورفته جای دیگر وطن گرفته می گوئیم وطن جدید .
نظر بسیاری ازدوستان این است که ایرانی الاصل هم همین معنی است . وقتی یک کسی ایرانیّت اش جدید است یعنی بعد از تولد ایرانی می شود ولی وقتی یک کسی ازهمان بدو تولد ایرانی است می شود ایرانی الاصل یعنی از اول ایرانی ، از اول ایرانی بودن معنی اش ایرانی الاصل است .این نظر عدّۀ زیادی از آقایان نمایندگان مجلس خبرگان است خوب یک مطلبی که نمایندگان مجلس خبرگان در باره اش این جور نظر دادند آیا ادارۀ آمار می تواند در باره اش نظر بدهد ؟ یا آیا وزارت کشور حق دارد درباره اش نظر بدهد ؟ طبق کدام قانون اساسی ؟ اصل نودوهشتم قانون اساسی می گوید تفسیر قانون اساسی از وظائف شورای نگهبان است شورای نگهبان می تواند این را تفسیر کند بنابر این تا شورای نگهبان تشکیل نشده اصلاٌ در این باره اظهار نظر قانونی میسّر نیست هر کس اظهار نظر بکند اظهار نظر فردی است نه اظهار نظر قانونی . آن وقت در بارۀ یک چنین مطلبی وزارت کشور هم جه کاری می توانسته است بکند که ایشان ( تهرانی ) باآن که دو بار از آمار مشهد به وزارت کشور ایرانی الاصل نبودن آقای جلال الدین فارسی ابلاغ شد اعتنائی نکرد و بعد هم می گویند که به خاطر این خیانت باید وزیر کشور وبعضی دست اندرکاران دراین امر از مقام خود ساقط شونداین توضیحی است که من دربارۀ نوشتۀ ایشان می دهم که خوانندگان روزنامه بتوانند روشن شوند و خود آنها داوری بکنند .این است که انصراف ایشان ( آقای فارسی ) به این دلیل بود که باید هم قانون اساسی هم رئیس جمهور از هرگونه شائبه و خدشه منزّه ودور بمانند مانخواستیم خدشۀ ایرانی الاصل بودن یا نبودن سرراه رئیس جمهوری آینده قرار گرفته باشد. بعداً ایشان در قسمتی دیگر از نامۀ خود گفتند که حزب جمهوری اسلامی برای تبلیغ از نامبرده میلیونها تومان مصرف کرده است وآن را من نمی دانم چقدرحزب مصرف کرده باید این را حسابداری حزب بگوید ، میلیونها تومان رقم خیلی بالائی است ، ازاین گذشته خوب به طورکلی ایشان با اصل تبلیغ مخالف اند با هزینه و خرج کردن برای تبلیغ مخالفت ایشان هم چون نامزد حزب بودند نامزد جامعۀ مدرسین بودند نامزد گروههای دیگر بودند وظیفه داشتند بیایند مطلب را با اینها درمیان بگذارند و بیانیّۀ مربوط به این انصراف را تنظیم کنند که نقطه نظرها درآن رعایت شده باشد ، همین کار راهم کردند بعد ( آقای تهرانی ) نوشته اند که با مصرف اموال این ملت فقیر در راه تبلیغ خلاف قانونی اشان ادامه می دهند وپس ازاینکه انصراف ایشان اعلام شد دیگرهزینه ای مصرف نشده ، چطور می تواند تبلیغ خلاف قانون باشد منظورشان چیست ؟ این هامطا لبی است که خوانندگان باید سؤال کنند وایشان باید توضیح بدهند که منظورشان چیست ؟
( آقای تهرانی )در جای دیگر می نویسند به توطئه ای که معروف شده که در زیر پوشش فارسی سه نفر آقایان بهشتی ، رفسنجانی وخامنه ای می خواهند کارهای اجرائی را بدست گیرند و قهراٌ در انتخابات مجلس شورا برنده شوند ،اعتراض دارند اولاٌ بنده و اقای رفسنجانی و آقای خامنه ای که فعا لیت مستقل سه نفری نداریم ما در رابطه با جامعۀ مدرسین در رابطه با روحانیت ودر رابطه با حزب فعالیتها ئی داریم که لابد در اینجا منظورشان فعالیتی است که ما در رابطه با حزب داریم .حزبی اگر فعالیت بکند برای اینکه در کارهای اجرائی مسئولیت قبول بکند فعالیت بکند که نمایندگان بیشتری در مجلس داشته باشد این توطئه است ؟ بنابراین این هم باید خوانندگان داوری کنند که آیا فعالیت یک حزب برای اینکه رئیس جمهوری معین کند نامزد کند وبرای اینکه نمایندگان که صالح می داند اینها را به مجلس بفرستد ، اینها توطئه است ؟
ایشان سعی دارند که پروندۀ دونفر ازاینها را که با امیر انتظام شریک اند ارائه دهند تا بگویند که یکی از بدکاران را زندان و بقیه را امیر نموده اند و به دنبال دربند 3 از قسمت دوم نامه نظر ملت را به چهار نکته جلب می کنند و در نکتۀ سوم نوشته اند که بر همۀ کسانی که از گوشه وزوایای اطلاعاتی راجع به خلافکاری های اینان دارند بویژه دانشجویان پیرو خط امام ساکن در لانۀ جاسوسی لازم است اطلاعات خودرا به محضر مقدس امام عرضه دارند . ایشان نفرمودند که این دو نفر کی هستند تا ما هم درباره شان حرف بزنیم ولی چون خوا سته اند که دانشجو یان خط امام در این باره نظر بدهند امروز یک نوشته ای را در روزنامۀ » صبح آزادگان»دیدم که نوشته است : « دانشجویان پیرو خط امام مطالب علی تهرانی را تکذیب کرده اند در پی اعلامیه ای با امضای آقای علی تهرانی که در آن ضمن توهین هائی به جناب فقیه مجاهد حجت الاسلام سید علی خامنه ای امام جمعۀ منتخب امام درتهران مطالبی در رابطه با دو تن از نزدیکان وزیر کشور و دست اندر کاران مسئلۀ برنده شدن جلال الدین فارسی و به قدرت رسیدن آقایان بهشتی ، رفسنجانی ، خامنه ای عنوان شد که پروندۀ همکاری آنها با امیرانتظام و شرکت در فعالیت های نامبرده در لانۀ جاسوسی و نزد شورای دانشجویان مستقر در آنجا موجود است ، عنوان شد که برای روشن شدن مطلب با دانشجویان مستقر در سفارت تماس حاصل شد وآنها به شدت مطالب آقای تهرانی را در رابطه با مسألۀ موجودیت چنین مدارکی را تکذیب نمودند » این مطلبی است که در روزنامه نقل شده است ،من نمی دانم به هرحال نظر نهائی با خود آنها است ولی اصولا ایشان نگفتند چه کسانی تامن در باره اش نظر بدهم و چه مدارکی تا در بارۀ آن مدارک نظر بدهم ما هروقت نام این دو نفر و مدارکی که مربوط به این دو نفر مشخص شد آن وقت به تجزی و تحلیل خواهیم پرداخت وبا صراحت و قاطعیتی که یک انسان مسلمان متعهد دارد درباره اش نظر خواهیم داد .حقیقت این است که من هیچ یک از این خیانت ها و توطئه هائی را که اینجا یعنی توی این اعلامیه به کار رفته من تا خود آقای تهرانی نگویند که این اعلامیه از من است باورم نمی آید که از ایشان باشد چون با شناختی که من از علم وتقوای ایشان دارم خیلی برایم باور اینکه ای اعلامیه از ایشان هست دشوار است بگویم به نام ایشان هست ولی به هرحال اگر ایشان نوشته باشن اگر براستی این اعلامیه از ایشان باشد آن سابقۀ ذهنی که من از جناب آقای تهرانی داشتم و دارم با این آسان گیری ایشان در حکم کردن به اینکه این ئوطئه است؛ آن خیانت است امام در انتخاب امام جمعۀ تهران اشتباه کرده اند ، اینها را خیلی مشکل است برایم بپذیرم مگر اینکه بگویم انسان های برجسته هم اشتباه می کنند ودچار احساسات بی جا می شوند وگاهی از روی اشتباه و احساسات هم جمله ای می گویند یا می نویسند آنچه ملت مسلمان ما باید بداند ، این است که من شخصاً ضمن انتقاد صریح از این نوشته ای که به نام آقای تهرانی منتشر شده و ضمن روشن کردن نقطه نظرهای خودم در این باره اعلام می کنم که وظیفۀ من ووظیفۀ آقای تهرانی ووظیفۀهمه مسلمانها و وظیفۀهمۀ متعهدها این است که در برخورد بااین مسائل هوشیار باشند و بدانند که این گونه مسائل نتیجۀ فوری اش عاید دشمنان این انقلاب واین ملت می شود .
اظهارات ( آقای ) خامنه ای
حجت الاسلام خامنه ای ،عضو شورای انقلاب و امام جمعۀ تهران درگفتگوئی با کیهان به سؤالات خبرنگارما پاسخ گفت .متن گفتگو به شرح زیر است :
س ـ لطفاً بگوئید که اصولاً انگیزۀ علی تهرانی در این مورد چه بوده و به طور کلی بگوئید چه دستهائی وجود دارد که می خواهد طبقۀ روحانیت مبارز را از درون از هم بپاشد ؟
خامنه ای ـ من پیش از اینکه به این سؤال پاسخ بگویم باید عرض کنم که در این زمینه من خودم را بزرگ تر از آن می دانم که به این اتهامات واهی پاسخی بگویم واصولاً دلیلی نمی بینم که به این گونه حرفها پاسخ بگویم. اما حالا که شما اصرار می کنید باید در پاسخ عرض کنم که علی تهرانی متأسفانه دستخوش یک توطئه شده است ، زیرا ایشان یک فرد ساده لوح است که افرادی با نقشه های حساب شده توطئه ای را طرح کردند و ازایشان به عنوان یک جزئی از عناصر اجرائی این توطئه استفاده کردند . کلّاً این توطئه مشخص کنندۀ این حقیقت است که افراد وعناصری که مورد اعتماد مردم ومورد اعتماد امام نیز هستند و از اولین روزهای این مبارزه با مسئولیت هائی که از سوی امام پذیرفته اند، از فعالیت های سیاسی خارج کنند .واین کاری است که در گذشته شاه مخلوع هم می کرد بدین ترتیب که بابرچسب زدن به مقامهای شامخ روحانیت سعی می کرد تا آنها را از میان مردم بیرون کنند .
ودیدیم که شاه ازاین گونه نقشه ها هیچ نتیجه ای نگرفت وبرای ما این تازگی ندارد لذا ما علی تهرانی را آلت دستی بیش نمی دانیم و اورا طرف خودمان نمی دانیم بلکه طرف ما دستگاهها ودستهای نفاق افکن وتوطئه بر انگیز است .
س ـ علی تهرانی به چه چیز استدلال کرده است ؟
خامنه ای ـ هیچ گونه استدلالی به اتهاماتی که وارد کرده نیاورده است ، خود مردم باید بدانند که این حرفها سست وبی منطق است ، وخوشبختانه مردم این را به خوبی می دانند .
س ـ علی تهرانی در مورد برخی از شخصیت های مذهبی گفته است که سندهائی با امیر انتظام در لانۀ جاسوسی دارند که می بایست به آن رسیدگی شود .وما طی تماسی با لانۀ جاسوسی ، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ، وجود چنین اسنادی را تکذیب کرده اند .
خامنه ای ـ این احمقانه ترین اتهامی است که به شخصیت های مذهبی وارد کرده است و من نمی دانم ایشان با چه شرعی وباچه ایمانی به چنین اتهاماتی واهی اقدام کرده است .
س ـ آقای خامنه ای ، تصور می شود که در طبقۀ روحانیت گروهی هستند که هدف آنها از هم پاشیدن اتحاد روحانیت مبارز به عنوان طبقۀ پیشتاز تاریخ مبارزات خلق مسلمان و قهرمان ایران است ، این طور نیست ؟
خامنه ای ـ البته لزومی ندارد که در این طبقه چنین دست هائی در کار باشد بلکه دستها از آستین توطئه گران بیرون می آید و یک آدم ساده لوحی را در این طبقه پیدا می کنند و اورا آلت دست خود قرار می دهند تا به این طریق به اهداف شوم خود برسند .
روزنامۀ کیهان مورخۀ دوشنبه 1 / 11 / 1358

روزبه کوراغلی:بیاد جانباختگان دهۀ خونین شصت

روزبه کوراغلی:بیاد جانباختگان دهۀ خونین شصت



کشتارهای سیستماتیک سالهای خونین شصت لکه ننگی است بر پیشاني جمهوری جهل و سرمایه که با هیچ رنگی استتار نخواهد شد، بی تردید جانیان این جنایت هولناک در فردای انقلاب کارگران و زحمتکشان بر میز عدالت نشانده خواهند شد تا پاسخگوی اعمال وحشیانه ارتکابی خویش باشند. اهریمن هر چه شنیع تر عمل کند مجال فرار از عدالت را نخواهد داشت!
کشتار خونین تابستان شصت وهفت و دقیق تر از آن، قتل و کشتار هزاران آزادیخواه و کمونیست توسط جمهوری اسلامی از بدو پای گیری قدرت اش در فردای پیروزی قیام بهمن پنجاه وهفت، نشان از چهرۀ واقعی نظام سرمایه داری و حکومت آغشته به مذهب این هیولای تاریخ جوامع بشری است. که با هیچ صفتی عمق پلیدی این جنایت پیشگان را نمی توان توضیح و شرح داد. رژیمی که بمانند قارچ هرز از بوستان لاله های سرخ قیام پیروزمند ضد دیکتاتوری و ضد سلطنت سر برآورد و با تغذیه امپریالیسم جهانی تاج و تخت را از سلف خود حکومت سیاه پهلوی تحویل گرفت تا ثمره ی مبارزات و جانفشانی های صد ساله ی توده های رنج و کار را که با خون هزاران کمونیست و آزادیخواه از قیام مشروطیت تا به امروز ببار نشسته بود را اختاپوس وار به دریایی از خون مبدل سازد.
قیام خونین 57 قبل از اینکه تغییرات ریشه ای و ساختاری را تجربه کند و مسیر انقلاب اجتمائی را با تغییر در مناسبات تولیدی و روابط حاکم بر آن طی کرده باشد، بدلیل نبود حزب انقلابی منسجم، پیشرو و تاثیر گذار و نیز طبقه کارگر متحد و متشکل که در شرایط خفقان دوران سیاه پهلوی اکثر رهبران جنبش گرفتار زندان شکنجه و نهایتا سرکوب و اعدام شده بودند در نتیجه ی وجود چنین فضای رعب و وحشت، ناآگاهی و توهم توده ها تشدید و فضا برای رشد نیروهای ارتجاعی که نه خطری برای نظام سرمایه و نه برای مهره سرسپرده آن یعنی حکومت شاه بود، موجب شد قیام 57 عملا به کنترول ضد انقلاب درآید. تا بدین گونه دیگر بازوی سرمایه در قالب انقلاب اسلامی روند موجود را تداوم بخشد. جمهوری اسلامی در مقام سرسپرده امپریالیسم موظف بود فرامین سرمایه و در راس آن امپریالیسم را دقیق تر از گذشته و آنچه که روند سرمایه و منطق آن حکم می کرد تحت نام انقلاب اسلامی و به نیابت از خدای جهل و تاریکی به اجرا گذارد. لذا برای دست یابی به این هدف ضد انسانی موظف بود بنیادهای سرکوب و کشتار بجا مانده از نظام قبلی را تکامل ببخشد تا بتواند سیطره و هژمونی خود را بدون وجود هر گونه مانعی در جامعه تسریع بخشد. و با طرح شعارهای پوپولیستی و عوامفریبانه در میان توده های ناآگاه و متوهم که قادر به درک ماهیت طبقاتی و خصلتهای ارتجاعي رژیم نبودند و همکاري جریانات باصطلاح چپ و دست راستی و دیگر جریانات انحرافی تحت عنواین مختلف در صف انقلاب که دنیای دیگر را نه از رهبران و اندیشمندان کارگران و زحمتکشان همچون مارکس و انگلس و لنین و تجارب انقلابات و تحولات تاریخی مبارزاتی طبقه کارگر، بلکه در قامت خمینی و رژیم جمهوری اسلامی که از دمل چرکین امپریالیسم سر برآورده بود، دریافته و اینک بعنوان پادوی سرمایه بخدمت آن درآمده بودند. و البته با تاسف باید گفت بخشی از همین نیروها با توجه به اتخاذ مواضع ضد رژیمی که بعدأ بدان رسیدند و موجبات خشم رژیم را فراهم ساخت، در کشتارهای دهه شصت از تیغ جمهوری جهل نتوانستند جان بدر ببرند. رژیم با شروع این کشتارها از همان ابتدا علاوه بر اینکه گامی در جهت تحکیم پایه های خود برداشته بود از سوی دیگر پیامی داده بود به امپریالیسم جهانی، که ثابت کند در اجرای فرامین سرمایه و اربابان خود هیج کوتاهی و تعللی نمی کند حتی با قتل عام تمامي مخالفین خود. سکوت مجامع باصطلاح حقوق بشری و سازمان دول نسبت به فجایع ارتکابی رژیم در دهه خونین شصت گواهی است بر رضایت امپریالیستها از این عمل وحشیانه رژیم. واقعیت اینست رژیم بر خلاف طیف عظیمی از انقلابیون فاقد درک و شناخت از مقوله انقلاب و اهداف آن که هر گونه جابجایی در قدرت حاکمه و سرنگونی را مترادف با انقلاب تعبیر و تفسیر میکردند، مفهوم آشتی ناپذیر تضاد کار و سرمایه را بدرستی درک کرده بود و خوب میدانست کوچکترین عقب نشینی و سازش با نیروی انقلاب به مثابه قدرت گیری طبقه کارگر و برچیده شدن بساط جهل و خرافات بعنوان یکی از مکانیسم های عمل کننده در نظام سلطه و سرمایه و محو طبقه ای خواهد بود که از ارتزاق خون میلیونها بل بیش از 95 درصد توده های تحت ستم و استثمار به حیات ننگین خود دوام بخشیده است.
حال آنچه که ما را بیش از پیش در قبال جنایات ارتکابی رژیم در دهه خونین شصت و بطور عموم در 34 سال جنایت آفریني این حکومت ننگین، وظیفه مند و متعهد می سازد اولا کالبدشکافی، بررسی و تحلیل دقیق علل کشتارهای صورت پذیرفته از جانب این قصابان تاریخ بشری است و این امر مستلزم توجه عمیق به ریشه های تاریخي این جنایات و درک درست از ماهیت طبقاتی و سیاسی آن دارد و از سوی دیگر برخورد به موضوع حقوقی و دادخواهی آن است و طبیعتأ این مسئله خود اولا نیازمند شرایط لازم برای به محاکمه کشاندن آمرین و عاملین این جنایت دارد و مسلم است چنین شرایطی تنها در انقلاب فردای کارگران و زحمتکشان با سرنگوني این رژیم خونخوار و تشکیل دادگاههای مردمی صلاحیتدار برای رسیدگی به جرائم این جنایت بیشگان خواهد بود. روشن است چنین دادگاههایی متشکل از حقوقدانان، کارشناسان و وکلای متعلق به این امر که در جنبش انقلابی کم نیست چنین انسانهای شریفی که دل در گروه رهائی طبقه کارگر و بر علیه هر گونه اندیشه ظالمانه و ذهنیت ستمگرانه هستند، تشکیل خواهد شد. با این عمل انقلاب کارگران و زحمتکشان به افکار جهانی، وجدانهای بیدار و فرودستان و توده های تحت ستم استثمار نشان خواهد داد اولا هیچ جنایتکاری بدون پس دادن توان جنایتهای ارتکابی خویش نمی تواند از چنگال عدالت بگریزد. ثانیأ بنا به تجربه تاریخی، انقلاب فردا ملزم است ضمن اینکه خود را متعهد به حفظ کرامت و حقوق انسانی مجرمین در حین اجرای عدالت بداند، در عین حال از هرگونه عمل خود سرانه توسط هر فرد و گروهی تحت هر عنوانی که به اهداف انقلاب، آگاهانه یا ناآگاهانه آسیب برساند و ماهیت آن را در ذهن و افکار توده های کار و زحمت با تردید مواجه سازد لازم است قویأ برخورد نماید تا هر گونه امکان ضربه پذیری انقلاب را از دشمنان به کمین نشسته سلب نماید. اما در شرایط کنونی تا حصول موقعیت تشکیل دادگاه واقعی، مبرمترین مسئله در موضوع دادخواهی تبدیل کردن آن به یک جنبش اجتماعی است بدینوسیله ضمن روشن کردن افکار آن بخش از جامعه که اطلاعات دقیقی از این جنایات ندارند و امروز دنباله رو باصطلاح اصلاح طلبان و سبز شده اند بدون اینکه متوجه باشند جنایات دهه شصت در دوره مسئولیت همین جنایتکاران اتفاق افتاده است و این رژیم گذشته از جناحهای مختلفی که دارد در یک موضوع متفق و هم نظر هستند آن هم حفظ همین نظام و برای آن از هیچ جنایتی فرو گذار نخواهند بود. متوجه باشیم جنایتکاران همان دوران امروز در داخل و خارج با امکاناتی که رژیم و امپریالیسم جهانی در اختیارشان قرار داده است، وقتی مسئله کشتار دهه شصت مطرح است ضمن اینکه در بسیاری موارد این جنایات را حق رژیم در برخورد با مخالفانش میدانند از سوئی همواره تلاش کرده اند از پاسخگوئی به آن فرار کنند و عده ای جنایتکار را هم مامور کرده اند شعار می بخشیم ولی فراموش نمی کنیم را در ذهن افکار جامعه تزریق نمایند. لذا طرح مسئله دادخواهی در سطح جامعه جهانی و در داخل در قالب نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم یک ضرورت تاریخی است.
یاد یاران یاد باد! 
روزبه کوراغلی    
چهاردهم سپتامبر 2012