نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

چه برسرِ درآمدهایِ نفتی آمده است؟

چه برسرِ درآمدهایِ نفتی آمده است؟

هوشنگ کردستانی


گزارش مرکز تحقیق مجمع تشخیص مصلحت نظام، حاکی از آن است که درآمدهای نفتی ایران از زمان کشف و تولید نفت در دوران سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان سال 1390 به روی هم 1116 میلیارد دلار بوده است.

جدول درآمدهای نفتی ایران به میلیارد دلار در این مدت بدین شرح می باشد:


از آغاز تولید نفت تا پایان سال 1357               « پایان سلطنت محمدرضا شاه»

سال های:                                                   1358 تا پایان سال 1360

در دوران هشتساله نخست‌وزیری میرحسین موسوی:            1360 تا 1368

دوره هشتساله ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی:               1368 تا 1376

دوره هشتساله ریاست‌جمهوری محمد خاتمی:                    1376 تا 1384

در هفتساله ریاست‌جمهوری احمدی نژاد:                         1384 تا 1390
139.537 $

35.806   $

110.686 $

141.703 $

157.277 $

531.882 $


     بدین ترتیب مشاهده می شود که درآمدهای نفتی در هفت ساله دولت احمدی نژاد بیشتر از کل درآمدهای نفتی ایران از  زمان سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان سال 1384 بوده است.
    حال باید دید این مبلغ کلان 531.882 میلیارد دلار که طبق قانون ملی شدن صنعت نفت متعلق به ملت ایران است، کجاست و چه مبلغ آن موجود و چه مبلغ آن برای زیرساخت برنامه های عمرانی فرهنگی و اجتماعی کشور به مصرف رسیده است .
    آمار نشان می دهد درصد بسیار بالایی از این درآمد در هفت سال گذشته صرف واردات فراورده های مصرفی و خدماتی شده است.
   با توجه به آنکه سهم واردات کالاهای سرمایه ای در این مدت تنها حدود 14 % بوده بنابراین 86 % بقیه صرف واردات کالاهای مصرفی و ( غیر ضروری و)چه بسا بُنجل شده است.
     در این آمارگیری درآمدهای نفتی با قیمت ثابت دلار مقایسه نشده است چنانچه بر مبنای دلار ثابت، مثلاً با دلار سال 1970 مقایسه می شد نتیجه گیری درست تری دست می داد.

    امروز بهای هر بشکه نفت خام حدود 120 دلار است در صورتیکه در سال 1350، 12 دلار  بود. بنابراین، درست تر می بود که مقایسه بر مبنای قیمت ثابت دلار آنجام می گرفت. اکنون پرسش این است که چه بر سر این درآمد کلان آمده است؟ و اگر در راه پیشرفت اقتصادی  و ترقی کشور بکار گرفته می شد، امروز در چه شرائطی می بودیم.
     گفته شده است که 86% مبلغ 531.882 میلیارد دلار صرف واردات شده که در حدود 442 میلیارد دلار می شود. 14% این مبلغ یعنی حدود 62 میلیارد دلار سهم کالاهای سرمایه ای بوده است، بقیه می شود 380 میلیارد دلار. اگر فرض را بگیریم که در خرید کالاهای سرمایه ای حق کمیسیون – درصد سهم واسطه خرید – گرفته نشده باشد از 380 میلیارد خرید فراورده های مصرفی ( غیر ضروری)بی شک گرفته شده است. چنانچه کمیسیون 15 % فرض شود به رقم 47 میلیارد دلار می رسیم. این مبلغ به حساب چه کس یا کسانی از وابستگان رژیم اسلامی و این پاک ترین دولت[!  رفته است؟
    تنها با شعارهای توخالی، هیچ کشوری به استقلال دست نمی یابد. تا زمانی که در بیشتر زمینه های تولیدی و صنعتی نیازمند خارج هستیم و سالانه مبلغ 55 میلیارد دلار برای خرید فراورده های مصرفی به جیب بیگانگان می ریزیم، ادعای مستقل بودن بیشتر به شوخی شبیه است تا حقیقت.

     نه تنها سردمداران نظام بلکه متأسفانه برخی از مخالفان جمهوری اسلامی هم با این توهم که جمهوری اسلامی، از استقلال برخوردار است به ایران برگشته اند و چه بسا همکاری هم می کنند.

     میان رفتارهای خودکامگان و سیاست کشورهای قدرتمند غربی- استعمارگر، امپریالیست یا به هر نامی که گفته شوند- گاه وجوه مشترکی یافت می شود. آن ها با پیشرفت و صنعتی شدن کشورهای صاحب نفت و گاز موافقت ندارند و در پی آنند که با فروش فراورده ای صنعتی و جنگ افزارهای نظامی «پترو دلار» را از این کشور پس بگیرند. خودکامگان هم برای سوء استفاده های مالی یا خرید فراورده های مصرفی سیاستی موازی با منافع قدرت های بزرگ بکار می برند.

    قدرت های پیشرفته صنعتی خواهان دست یابی مواد اولیه صنعتی ارزان قیمت از کشورهای عقب نگاهداشته شده و فروش فراورده های صنعتی و جنگ افزار خود به آن ها با بهای گزاف هستند.

   سردمداران جمهوری اسلامی نیز صادر کننده مواد خام و وارد کننده فراورده های صنعتی خارجی هستند، تا آن حد که ایران تبدیل به فروشگاه فراورده های بیگانه شده است که تنها یک نتیجه مصیبت بار آن، بیکاری 9 میلیون تن از ایرانیان است.

     چنانچه این سرمایه عظیم بدست آمده از درآمدهای نفتی صرف ایجاد و گسترش واحدهای تولیدی و صنعتی می شد، در جهت ساختن واحدهای مسکونی به مصرف می رسید، خرج کشیدن بزرگراه ها و شبکه راه آهن سراسری و راه آهن شهری می شد، پالایشگاه ساخته می شد، چه میزان کار و اشتغال فراهم می شد، چه شماری از مردم عادی و تحصیل کرده مشغول کار می شدند و در کوتاه مدت تا چه میزان از خرید فراورده های ساخت بیگانه بی نیاز می شدیم؟!

    از آن هنگام که نیازمند خرید بنزین از خارج گشتیم تا کنون شاید سرمایه ای به اندازه ایجاد ده ها پالایشگاه نفت صرف خرید بنزین از خارج شده است. سردمداران اسلامی ترجیح داده و می دهند به عوض ساختن پالایشگاه که ایران را نه تنها بی نیاز از واردات بنزین بلکه به یک کشور صادر کننده فراورده های پالایش شده نفتی تبدیل می کند، همچنان وارد کننده باقی بمانیم.

    یادآور شدیم که خودکامگان آگاه و یا ناآگاه برخی از سیاست هایشان موازی با منافع قدرت های جهانی است.

    در مورد نفت، آن ها نفت را به صورت خام می فروشند و پس از پالایش با چند برابر قیمت وارد می کنند. برای قدرت های  جهانی نیز آنچه مهم است پول است. آن ها نفت خام را با بهای ارزان خریداری و پس از پالایش با قیمت بسیار بالا به تولید کنندگان می فروشند. واردات، افزون بر آنکه ارقام میلیارد دلاری به عنوان – کمیسیون(درصد واسطه خرید) – نصیب باندهای مافیای در حاکمیت اسلامی می کند، مانع ایجاد واحدها و کارخانه های تولیدی و صنعتی شده و به تعطیل و نابود شدن آنچه هم که داشته ایم می انجامد و با این ترتیب خطر تمرکز و تجمع های کارگری را که رژیم از آن وحشت  دارد از میان برده یا دست کم کاهش می دهد.

     سردمداران اسلامی به همان اندازه از تجمع کارگران و کارکنان واحدهای صنعتی وحشت دارند که از تجمع دانشجویان دانشگاه. آن ها اعتصاب های دانشجویی و کارگری، بویژه اعتصاب کارکنان و کارگران شرکت نفت، در ماه های پایانی سلطنت محمد رضا شاه را به یاد دارند و قدرت ناشی از همبستگی اتحادیه های کارگری و دانشجویی را در سال های اخیر مشاهده کرده اند.

   سردمداران جمهوری اسلامی که از عمق نارضایتی مردم آگاهند، از امکان وقوع یک قیام و خیزش سراسری وحشت دارند. از این رو، هر نوع تجمع و گردهمآئی را بر نمی تابند حتی اگر مراسم ساده یادبود سالروز جان باختن فروهرها باشد.
    از موارد دیگر عملکرد مشترک سیاست خودکامگان با کشورهای قدرتمند از جمله یکی آن است که قدرت های جهانی هم، مانند خودکامگان با اصل آزادی موافق نیستند. خودکامگان از آزادی مردم کشورهای تحت تسلط شان وحشت دارند. آزادی خواهی را سرکوب و آزادیخواهان را بازداشت و شکنجه و چه بسا از میان بر می دارند، و قدرت های جهانی نیز چندان موافق با اصل آزادی مردم در کشورهای استبداد زده نیستند.

     ممکن است گفته شود که کشورهای قدرتمند غربی به ویژه در سال های اخیر در پی استقرار دمکراسی در جهان هستند. بنابراین، نمی توانند با اصل آزادی مردم که از ارکان مردم سالاری است موافق نباشند. این مطلب گرچه به ظاهر درست می نماید، واقعیت، اما غیر از این است.

     در دوران جنگ سرد، قدرت های بزرگ غربی سعی در آن داشتند که با انجام کودتا و به قدرت رساندن نظامیان به بهانه مبارزه با کمونیسم از آزادی ملت ها جلوگیری کرده و با سرکوب آزادیخواهان مانع استقرار مردم سالاری در آن کشورها شوند. پس از پایان جنگ سرد، سیاست کاربُردی آن ها تغییر کرده و به ظاهر در پی استقرار دمکراسی در کشورهای عقب نگاهداشته شده به ویژه کشورهای تولید کننده نفت و گاز هستند.

آنان تا زمانی که خودکامگان می توانند با زور و ایجاد وحشت، بگیر و ببندها و کُشت و کُشتار آزادیخواهان در مسند قدرت بمانند آشکار و پنهان از حمایت شان دریغ نمی ورزند اما هنگامی که متوجه می شوند در اثر خیزش و قیام مردم، امکان تداوم قدرت خودکامه مشکل و نا ممکن است، برای جلوگیری از ایجاد دمکراسی و مردم سالاری واقعی، عوامل وابسته به خود را – مذهبی یا غیر مذهبی – با کمک معجزه رسانه های خبری جانشین دیکتاتور پیشین کرده و نظام سرکوبگر جدید با چهره های نو و زیر نامی تازه و دلنشین بر مردم این سرزمین ها اِعمال می کنند.

    اساساً یکی از شیوه های سنّتی استعمار کهن – که اکنون قدرت های بزرگ از آن پیروی می کنند – از این قرار است که آن هنگام که در اثر قیام های مردمی نمی توانستند به استعمار کشوری ادامه دهند با اعطاء استقلال ظاهری، عوامل وابسته به خود را در رأس قدرت آن کشور به استقلال رسیده قرار می دادند. این بر کرسی قدرت نشستگان جدید سیاستی موازی با سیاست های استعمارگران اتخاذ کرده و با سرکوب و کاربُرد خشونت مانع استقرار مردم سالاری حقیقی و آزادی مردم می شدند.

    البته این اصل همواره و در همه کشورهای مستعمره صادق نبوده و کشورهایی هم وجود دارند که پس از کسب آزادی، و برقراری نظام مردم سالار، در جاده پیشرفت و ترقی افتاده اند. نگاهی به آنچه در سال های اخیر در ایران خودمان و در کشورهای پاکستان، افغانستان، عراق، ترکیه، یمن، تونس، مصر و لیبی گذشت و هم اکنون در سوریه در جریان است، نشان از این سیاست دارد.

   البته این اصل همواره و در همه کشورهای مستعمره صادق نبوده است و کشورهائی هم وجود دارند که پس از کسب آزادی و برقراری نظام مردم سالار، در جاده پیشرفت و ترقی افتاده اند.

    در ایران سال های پنجاه خورشیدی، آن هنگام که مردم برای کسب آزادی های سیاسی و اِعمال قدرت خود بپا خاستند، به دلیل عدم توجه سیاست مداران آزادی خواه و احزاب مدعی طرفدار مردم سالاری و حاکمیت ملی، بیگانگان توانستند نظام استبداد مذهبی را که خشن ترین نوع دیکتاتوری هاست بر ایران حاکم سازند. با این ترتیب مردم نه تنها به آنچه می خواستند نرسیدند بلکه، بسیاری از دستاوردهای پیشین را هم از دست دادند و هم اکنون نیز بیگانگان با حمایت های آشکار و پنهان خود از رژیم استبداد مذهبی  مانع اصلی سرنگونی آن و استقرار مردم سالاری در ایران هستند.

باشاهکارهای استادخمیدگی آشناشوید

اسکار نیمار معمار نوگرای برزیلی هفته گذشته در گذشت. بسیاری او را به عنوان خلاق ترین معمار نیم قرن گذشته می شناسند. او که طراح اصلی شهر برزیلیا در 1960 میلادی بود یکی از اخرین بازماندگان نسل طلائی معماران جهان بود.

مایی از کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
مایی از کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
نمایی از کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
نمایی از کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
 نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.
نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.
به نظر او سطوح ملایم، خمیده و ظریف به طبع و ذوق انسان نزدیکتر است.
به نظر او سطوح ملایم، خمیده و ظریف به طبع و ذوق انسان نزدیکتر است.
نیمار، نماینده بزرگ معماری مدرن قرن بیستم زمانی که ۱۰۳ سال داشت
نیمار، نماینده بزرگ معماری مدرن قرن بیستم زمانی که ۱۰۳ سال داشت
ساختمان موزه هنرهای مدرن نیتروی از شاهکارهای نیمایر شناخته می‌شود. او این بنای مدرن را در سال ۱۹۸۹ طراحی کرد، یعنی زمانی که ۸۹ ساله بود. او تمام موزه را به سان گلی شکوفا مجسم ساخت که هنردوستان را از همه طرف به اندرون خود دعوت می‌کند.
ساختمان موزه هنرهای مدرن نیتروی از شاهکارهای نیمایر شناخته می‌شود. او این بنای مدرن را در سال ۱۹۸۹ طراحی کرد، یعنی زمانی که ۸۹ ساله بود. او تمام موزه را به سان گلی شکوفا مجسم ساخت که هنردوستان را از همه طرف به اندرون خود دعوت می‌کند.
نیمایر به لطف عمر طولانی، موفق شد بیش از ۶۰۰ بنای معماری خلق کند.
نیمایر به لطف عمر طولانی، موفق شد بیش از ۶۰۰ بنای معماری خلق کند.
 نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.
نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.
نمایی از کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
نمایی از کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
ساختمان موزه هنرهای مدرن نیتروی
ساختمان موزه هنرهای مدرن نیتروی
 نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.
نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.
کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
کاتدرال یا کلیسای جامع در برازیلیا
 نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.
نمایی از ساختمان کنگره ملی برزیل، یکی از کارهای معروف نیمایر.

وضعیت بی خانمان ها در ایران - آمارهای حکومتی


وضعیت بی خانمان ها در ایران - آمارهای حکومتی
بهروز سورن
بی‌خانمان‌ها در ایران وضع خوبی ندارند و وضع زنان بی‌خانمان بدتر است. آمارشان در حال افزایش است اما فکری برای آنها نشده است.طبق گزارشی که در ایران منتشر شده، تناسب آماری بین مردان و زنان بی‌خانمان در حال تغییر است و بررسی آمار افراد بی‌سرپرست جمع‌آوری‌شده در شهر تهران، نشان می‌دهد امسال زنان بیشتری بی‌خانمان شده‌اند. رضا جاگیری، معاون سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران گفته است: «درباره این‌که تعداد دقیق بی‌خانمان‌های پایتخت چقدر است آمار دقیقی نمی‌توان داد، چون این اعداد و ارقام متغیر است و در فصول مختلف، در شهری همچون تهران شناور است.»
 
هم‌اکنون در هر شبانه‌روز، سازمان رفاه و خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران، به ۱۶۰۰ بی‌خانمان خدمات‌رسانی ‌می‌کند که به گفته معاون این سازمان، ۷۰ تا ۷۵ درصد آن‌ها را معتادان پرخطر تشکیل ‌می‌دهند.
 
امسال، تعداد واحدهای گشتی جمع‌آوری افراد بی‌خانمان را ۵۰درصد بیشتر کرده‌اند؛ به همین دلیل، تعداد دستگیری‌ها هم بیشتر شده و آمار زنان بی‌خانمان بیشتر به نظر رسیده است. اعتیاد و افزایش مهاجرت بی‌خانمان‌ها از شهرستان‌ها هم دلایل دیگر بالارفتن این آمار است. شرایط آب و هوا هم موجب تغییر تعداد بی‌خانمان‌ها می‌شود.
 
با شروع فصل پاییز و زمستان، ورود افراد به گرم‌خانه‌ها ۲۰ تا ۳۰‌درصد افزایش می‌یابد. بیش از ۹۰‌درصد آن‌ها افرادی هستند که داوطلبانه به گرم‌خانه‌ها مراجعه می‌کنند. اگر در بررسی‌های اولیه معلوم شود این افراد اعتیاد دارند، به مراکز ترک اعتیاد معرفی می‌شوند و شهرداری بخش قابل توجهی از هزینه‌شان را می‌پردازد. افرادی هم که نیاز به اقامت تمام وقت داشته باشند به سامان‌سرا‌ها منتقل می‌شوند.
 
زن‌ها را تا وقتی تکلیفشان مشخص شود، از مرکز اسلام‌شهر به مرکز لویزان منتقل می‌کنند. یک مامور نیروی انتظامی، مدیر کشیک و شاهدان صورت جلسه می‌کنند. وسایلشان را بررسی می‌کنند، چیزهایی را که خطرناک نباشند برمی‌گردانند و بقیه را نابود می‌کنند. بعد نوبت حمام است و گندزدایی و گرفتن ناخن‌ها. زیرپوش و لباس تمیز می‌پوشند و تحویلشان می‌دهند به مسوول آسایشگاه. پزشک عمومی ویزیت می‌کند، مشاور ویزیت می‌کند و بعد با خانواده‌اش تماس می‌گیرند. اولویت مرکز، تحویل زن بی‌خانمان به خانواده است و اگر نشانی، تلفن، هویت و اطلاعاتی نداشت، گزارش مشاوره، مدارک شناسایی و اطلاعات تکمیلی را برای قاضی می‌فرستند.
 
کدام زن‌ها بی‌خانمان می‌شوند؟
 
مرکز نگهداری لویزان، از اوایل سال۱۳۹۰ به صورت ویژه برای نگهداری از زنان بی‌خانمان تهرانی معرفی شده است. گروه هدف این مجموعه، زنان متکدی، بی‌خانمان، در راه مانده و کارتن‌خواب هستند. این مرکز زیر نظر سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران، ۲۴‌ساعته فعال است.
 
در مرکز نگهداری لویزان، ۲۵‌نفر کار می‌کنند و از حدود ۱۰۰‌نفر نگهداری می‌شود. مددجو‌ها مدام تغییر می‌کنند. رییس مرکز نگهداری لویزان گفته که ۹۰‌درصد زنان در این مرکز معتادند و میانگین سنی آن‌ها بین ۲۰ تا ۳۵‌سال است.
 
به نظر می‌رسد دلیل اصلی بی‌خانمان‌شدن زنان، اعتیاد است. ۵۰ تا ۵۵‌درصد از زنان بی‌خانمان اعتیاد دارند. زنان معتاد که اغلب درگیر مسائل دیگری هم هستند، در خانواده‌ها جایی ندارند. بیشتر آن‌ها طلاق گرفته‌اند یا همسران و پدران معتاد و زندانی دارند. بعضی هم از خانه فرار کرده‌اند. به دلیل استفاده از روش‌های تزریقی، در بین بی‌خانمانان بیماری‌های پرخطر شایع‌تر است‌.
 
در مراکز نگهداری تلاش می‌شود مشکلات مددکاری، بهداشتی-‌درمانی و روان‌شناسی افراد آسیب‌دیده بررسی شود، اما از آنجا که آسیب‌ اجتماعی یک فرآیند است، در مدت کوتاه نگهداری زنان در این مراکز، کار زیادی نمی‌توان برای آنان کرد. از سوی دیگر، مدت زمان استقرار زنان بی‌خانمان در این مراکز،‌گاه مشکلات دیگری هم برایشان می‌آفریند.
 
مدیران مرکز لویزان و مددجویانش می‌گویند برای بیش از ۵۰‌درصد افراد حتی حکم قضایی صادر شده و باید به سازمان بهزیستی تحویل داده شوند اما بهزیستی آن‌ها را تحویل نگرفته است. به گفته یکی از مسوولان، سازمان بهزیستی مددجویان را انتخاب می‌کند، در حالی که دادگاه رای بر تحویل مددجو به بهزیستی داده است. بعضی از افراد ساکن در این مرکز، ماه‌ها در نوبت بهزیستی مانده‌اند. در این مدت برخی که اعتیاد ندارند یا به بیماری خاصی مبتلا نیستند، از گروه‌های سنی مختلف در کنار هم قرار می‌گیرند و زمینه برای آسیب‌های بیشتر فراهم می‌شود.
 
پاسخگو؛ همه‌کس و هیچ‌کس
 
در ایران، در موضوع آسیب‌های اجتماعی، بیش از ۱۰‌دستگاه مسوولیت دارند، با این حال یکی از چالش‌های حوزه اجتماعی در این کشور این است که متولی خاصی وجود ندارد و سازمان مشخصی مسوول و پاسخگو نیست.
 
سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی، سازمانی جدید‌ در شهرداری تهران است. این سازمان بر اساس مصوبه شورای شهر تهران تشکیل شد و از ادغام چند نهاد در شهرداری تهران شکل گرفت. رویکرد این سازمان جلب توجه و مشارکت مردم و تشکل‌های مردمی درباره موضوعات اجتماعی است.
 
شهرداری می‌گوید که بر اساس قانون، مسوولیت نگهداری افراد آسیب‌دیده را ندارد و باید دستگاه‌های مربوط در این زمینه اقدام کنند اما در عمل نقش اصلی را در رابطه با این موضوع برعهده گرفته است.
 
از نظر قانون ایران، کارتن‌خوابی جرم محسوب نمی‌شود؛ چون دولت باید بتواند امنیت، بهداشت و فرهنگ افراد جامعه را تامین کند. با این حال در نیروی انتظامی و قوه قضاییه، افراد کارتن‌خواب و متکدی در معرض تصمیم قاضی قرار می‌گیرند و بر اساس آن به مراکز مرتبط تحویل داده می‌شوند.
 
گرمخانه زنانه، برای شب‌های بی‌سرپناهی
 
سازمان رفاه شهرداری تهران اعلام کرده که در هر شبانه‌روز به ۱۲۰‌زن بی‌سرپرست سرویس ‌می‌دهد و به طور متوسط روزانه ۵ تا ۱۰‌زن در شهر تهران جمع‌آوری ‌می‌شوند.
 
با وجود این آمار‌ها، گرم‌خانه ویژه زنان در شهر تهران وجود ندارد اما مقامات در شهرداری تهران اعلام کرده‌اند که می‌‌خواهند گرم‌خانه ویژه بانوان ایجاد کنند.
 
سرمای تهران امسال کم‌سابقه بوده است، اما شهرداری تهران می‌گوید که امسال هیچ بی‌خانمانی به دلیل سرما از بین نرفته است و اگر مرگی در زمستان امسال برای بی‌خانمان‌ها اتفاق افتاده، براثر مصرف بیش از حد مواد مخدر بوده است.
 
رضا جایگیری، معاون سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران اعلام کرده که ظرفیت اسکان بی‌خانمان‌ها در پایتخت کافی نیست و شهرداری می‌خواهد ۴‌گرم‌خانه دیگر در تهران بسازد و دست‌کم ۳‌مرکز شبانه‌روزی دیگر هم راه‌اندازی کند تا افراد براساس شرایط‌‌‌‌‌شان، از جمله سالمندی، ابتلا به بیمار‌ی‌های خاص و معلولیت ذهنی و حرکتی، از هم تفکیک شوند.
 
هرچند زنان هم جزو گروه‌هایی هستند که به گرم‌خانه ویژه نیاز دارند اما اختصاص یک مکان ویژه برای آن‌ها همیشه با مشکل روبه‌رو بوده است.
 
معاون سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران در این‌باره می‌گوید: «هیچ‌گونه تبعیض جنسیتی در مورد گرم‌خانه نیست. تنها یافتن مکانی که هم از نظر امنیت و هم ازنظر جانمایی مناسب باشد، کار را سخت کرده است.»
 
با این حال، او خبر داده که گرم‌خانه بانوان به زودی در شهر تهران احداث می‌شود.
 
به گفته او، در حال حاضر ۳‌نقطه در شهر تهران برای احداث گرم‌خانه ویژه زنان در نظر گرفته شده اما در همه مناطق شهر برای احداث گرم‌خانه ویژه زنان مشکل وجود دارد. مردم مناطق مختلف معتقدند چنین مکانی باعث شلوغی و از بین رفتن امنیت و آرامش منطقه می‌شود و معضلات اجتماعی جدیدی ایجاد می‌کند.
 
خبرنگار اجتماعی یکی از روزنامه‌های تهران که تجربه رفتن به یکی از این محل‌های نگهداری را دارد، درباره این موضوع به مردمک می‌گوید: «مرکزی که من از آن گزارش تهیه کردم در جنوب تهران قرار داشت و به وسیله ان. ‌جی. ‌او‌ها راه افتاده بود. مردم چند بار به آن مرکز حمله کرده بودند و زنان ساکن را با سنگ زده بوند. آن‌ها می‌خواستند آن محل را خراب کنند چون می‌گفتند دوست ندارند خانه‌شان نزدیک محل زندگی چنین افرادی باشد.»
 
این خبرنگار اجتماعی که در مواجهه با زنان بی‌خانمان، خود با خشونت از سمت آن‌ها مواجه شده و زنان بی‌خانمان او را بین خود نپذیرفته‌اند، آن‌ها را معلول شرایط اجتماع می‌داند و می‌گوید: «آن‌ها بیمار، عصبی و خشمگین هستند و خشونت زندگی و اعتیاد، اغلب آن‌ها را دچار توهم و بدبینی شدید هم کرده است.»
 
او معتقد است یکی از اصلیترین مشکلات درباره زنان بی‌خانمان مسائل فرهنگی است و تا زمانی که جامعه آن‌ها را نپذیرد نمی‌توان توقع حل این مشکل را داشت: «معمولا برای بازسازی و بازگشت این افراد به جامعه اقدام موثری انجام نمی‌شود. آن‌ها اغلب پس از مدتی دوباره به خیابان‌ها برمی‌گردند. درون آن‌ها پر از عقده‌های حل نشده و کینه نسبت به اجتماع است. خیلی‌ها تنها مدت کوتاهی به این مکان‌ها پناه می‌‌آورند تا مثلا با کم کردن شدت اعتیادشان، مدت دیگری دوام بیاورند. اما این‌که راه‌حلی اساسی برایشان پیدا شود، به یک رویا شبیه است.»
 
نهادهای دولتی در ایران، چندان از فعالیت‌های خودجوش و اقدامات سازمان‌های مردم‌نهاد در این زمینه استقبال نمی‌کنند. در کنار کمبود برنامه‌های بازتوانی مددجویان بی‌خانمان، مشکل بزرگ دیگر، نبود برنامه‌های تبلیغی و آموزشی برای مردم عادی است تا از طریق آن‌ها، شیوه برخورد با بی‌خانمان‌ها یا اعضای در معرض خطر خانواده را بیاموزند.
 
در سرمای زمستان‌های تهران، شاید زنی از زنان بی‌خانمان از سرما یخ نزند اما همیشه این احتمال وجود دارد که سنگ بی‌مهری یکی از اهالی شهر، بر پیشانی‌اش بنشیند.
 
 
افزایش   آمار زنان بی خانمان
ایلنا: «تناسب آماری بین مردان و زنان بی‌خانمان در حال تغییر و از مجموع افراد بی‌سرپرست جمع‌آوری‌شده در شهر تهران با بررسی آماری متوجه ‌می‌شویم که موضوع بی‌خانمانی در زنان در حال افزایش است.»
"رضا جاگیری"، معاون سازمان رفاه و خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران با بیان این مطلب به خبرنگار ایلنا گفت:«درباره اینکه آمار دقیق بی‌خانمان‌های پایتخت چقدر است آماری دقیق نمی‌توان ارائه داد چون این اعداد و ارقام متغیر است.»
او ادامه داد: «در فصول مختلف تعداد بی‌خانمان‌ها در شهری همچون تهران شناور است زیرا با توجه به گرمی و سردی هوا تعداد مهاجران شهرستانی بیشتر و موجب افزایش تعداد آنها ‌می‌شود.»
جاگیری افزود: « هم‌اكنون در هر شبانه روز سازمان رفاه و خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران به يكهزار و 600 نفر بی‌خانمان خدمات رسانی ‌می‌کند که تعداد آنها به طور یقین بیشتر از این آمار است.»
به گفته وی بین 70 تا 75 درصد بی‌خانمان‌ها را معتادان پرخطر تشکیل ‌می‌دهند که این افراد به اردوگاه‌ و کمپ اجباری اعزام ‌می‌شوند تا خدمات ترک اعتیاد در مورد آنها انجام شود.
معاون سازمان رفاه خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران با بیان اینکه ظرفیت اسکان بی‌خانمان‌ها در پایتخت کافی نیست، اظهار داشت: «به دنبال آن هستیم که دست‌كم 4 گرم خانه دیگر را در تهران بسازيم و دست‌كم 3 مرکز شبانه‌روزی دیگر هم راه‌اندازی کنیم تا بتوانیم افراد را براساس شرایط‌شان از جمله سالمندی، بیماران خاص و معلولان ذهنی و حرکتی از هم تفکیک کنیم.»
او در مورد دلایل افزایش تعداد بی‌خانمان در شهر تهران نیز اظهار داشت:« حدود 50 درصد به تعداد واحد گشتی برای جمع آوری افراد بی‌خانمان در شهر تهران اضافه شده و طبیعی‌ست که تعداد دستگیری‌ها به ویژه در مورد زنان بی‌خانمان نیز افزایش داشته است.»
جایگیری افزود:« دلیل افزایش تعداد بی‌خانمانان‌ها پایتخت ناشی از افزایش تعداد گشت‌های جمع آوری است.»
به گفته وی در عین حال عواملی همچون اعتیاد و افزایش مهاجرت بی‌خانمان‌ها از شهرستان‌ها نیز تاثیر بسزایی در بالارفت این آمار داشته است.
او در مورد افزایش تعداد زنان بی سرپرست نیز گفت:« به اعتقاد من دلیل بی خانمان شدن زنان عمدتا به دلیل اعتیاد آنهاست چون این افراد باابتلا به اعتیاد از خانواده طرد ‌می‌شوند زیرا خانواده توانایی نگهداری این افرادرا ندارند.»
وی توضیح داد: «زنان معتاد به ویژه در هنگامی که در این اعتیاد به مواد صنعتی است رفتارهای عجیب و غریبی از خود بروز ‌می‌دهند که قابل تحمل توسط خانواده نیست.»
به گفته جاگیری معتادان افیونی خیلی رفتارهای سوء و غیر عادی از خود بروز نمی دهند وقتی رفتاری غیر عادی از خود بروز ‌می‌دهند طرد ‌می‌شوند.
به گفته وی در حال حاضر این سازمان در هر شبانه روز به 120 نفر زن بی سرپرست سرویس دهی ‌می‌کند این درحالی است که به طور متوسط روزانه بین 5 تا 10 نفر از این زنان در شهر تهران جمع آوری ‌می‌شود.
جاگیری با بیان اینکه در حال حاضر گرم خانه ویژه خانم ها درشهر تهران وجود ندارد اظهار داشت: «به لحاظ حساسیتی‌‌هایی که اینگونه گرم خانه‌ها دارد در هر جایی امکان احداث آن وجود ندارد اما در حال تلاشیم تا سال 90 گرم خانه ویژه بانوان را ایجاد کنیم.»
این مقام مسوول اظهار داشت: متاسفانه یکی از شایع ترین علل بی خانمان در شهر تهران اعتیاد است.افراد اول معتاد و سپس بی خانمان ‌می‌شوند.»
او ادامه داد:«در مردان 75 درصد و در زنان حدود50 تا 55 درصد از بی خانمانان دچار اعتیاد هستند و اعتیاد زنان بیشترافیونی ودر مردان بیشتر صنعتی است.»
به گفته وی به دلیل استفاده از روش‌های تزریقی در بین بی‌خانمانان ابتلا به بیماری‌های پر خطر در این افراد شایع تر است‌.
جاگیری با بیان اینکه زمستان امسال هیچ بی‌خانمانی به دليل سرما از بين نرفته است، تصریح کرد: « اگر مرگی در زمستان امسال برای بی‌خانمانان اتفاق افتاد براثر (اوور دوز) مصرف بیش از حد مواد مخدر بوده است ولی در عین حال این آمادگی در هر منطقه از پایتخت وجود دارد تا در صورت بروز سرمای شدید گرمخانه اضطراری برپا شود و به افراد سرویس دهد.»

روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش چهارم )

روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش چهارم )
محمود خادمی
 
روحانیت ؛ دکان دین ؛ دیدگاهها و ویژگیها
 
در بخش قبلی مقاله در مورد حکومتِ دینی و چگونگی سر بر آوردن و تصاحب انقلاب ایران توسط خمینی و دار و دسته آخوندها اشاره کرده و نوشتم که چرا این بلای ناخواسته با رشدِ فرهنگیِ جامعهِ ایران هیچ تناسبی نداشته است و همچنین به اشتباه و انفعال نخبگان و جریانات سیاسی از دنباله روی و بعضا" تقویت جریان خمینی در آن سالها اشاره کردم . بعلاوه در بخش قبلی مقاله همچنین در مورد الگوی حکومتی نظام که مرجعیت و ارتباطات حوزوی است توضیحاتی نوشتم ؛ همچنین نوشتم که چگونه نظام جمهوری اسلامی بطور اتفاقی و ناخواسته اسباب تصفیه حساب تاریخی روشنگری با انجماد و تاریک اندیشی دینی را فراهم کرده است و در پایان مقاله به راز استمرار و پایداری ولی فقیه که در دستان آیت الله احمد جنتی است اشاره نمودم . اکنون بخش چهارم مقاله
 
روحانیت و دکان دین :
مهندس مهدی بازرگان بعنوان یک مبارزِ مسلمان و با کوله بار سنگینی از مبارزه و تجربه سیاسی در رژیم های شاه و شیخ ؛ در سالهای پایانی عمر خود و بعد از مشاهده نتایج فاجعه بار حکومت دینی در کشور ــ که باعث سست شدن اعتقادات دینی در بخش وسیعی از مردم کشور شده است ــ ؛ گفته بود : هدف اصلی از بر انگیختن پیامبران ؛ رستگاری اخروی انسان بوده است . وی با این گفته خود ؛ ادعای آخوندها ــ که بنام دین بنیاد حکومت دینی و تسلط سیاسی بر مردم را پی ریختند ــ را رد کرده و اظهار داشته است که روحانیون بر خلاف هدف و انگیزه اصلی پیامبران اقدام کرده اند .
 این گفته بازرگان نشان میدهد که تمام دسیسه هائی که ــ به نام و بهانه اسلام ــ توسط خمینی و دارو دسته اش به انقلاب اسلامی منجر شد در واقع توجیهاتی برای کسب قدرت سیاسی بوده و برنامه های وی نه تنها با اهداف و انگیزه های اصلی پیامبران سنخیتی نداشته بلکه باعث صدمات جبران ناپذیری قبل از همه به خود اسلام نیز بوده است .
بهر حال بر خلاف گفته و اعتقاد مهندس بازرگان ؛ خمینی و دار و دستهِ روحانیون همراه وی با تعریف و تفاسیری ویژه از دین ؛ آن را دستورات و تکالیفی ابدی و تغییر ناپذیر که ــ در همه جا و همه دوره ها ــ برای استقرار حاکمیتی دینی تدوین شده است ؛ دانسته و آن را مورد سوء استفاده قرار دادند و امروزه نتایج زیان بار آن را همه مشاهده می کنند .
باین ترتیب اسلام نه بعنوان یک " دین " یعنی نیروی معنوی عظیمی که میتوانست باعث ایجاد تحولی ژرف و پایدار در اخلاق و اعتماد اجتماع شود و رستگاری اخروی را برای معتقدان خود بوجود آورد ؛ بلکه به عنوان یک دستگاه ارزشی ــ یک ایدئولوژی ــ برای کسب قدرت سیاسی مورد سوء استفاده قرار گرفت .سوء استفاده دجالانه ای که امروزه هم ادامه دارد .
آخوندها قران را بر سر نیزه ها می کشانند و شبانه روزی از دین و ارتباط با غیب و امام زمان می گویند تا بتوانند در پناه آن ؛ اهداف جاه طلبانه و قدرت طلبانه خود را گسترش بدهند . بعبارتی هدف اصلی آنها نه دلسوزی برای حفظ و گسترش " دین " و نه " حفظ بیضه اسلام " ؛ بلکه هدف آنها تصاحب کامل قدرتِ سیاسی و دست یابی و تسلط بر هست و نیست ملت ایران می باشد .
بنابراین آخوندهائی که با نام اسلام و انقلاب به قدرت رسیدند و در کسوت مدعیان دین و نجات انسان و ایمان بر سر کار آمدند  و اینک بیش از سی سال است که بنام دین و پیغمبر پنجه خونین خود را قبل از همه در مقدسات و محرمات دین فرو کرده اند و خدا و پیامبر و مقدسات دینی را سکه یک پول کرده اند ؛ بیشترین صدمات را به دین وارد کرده اند .
در رابطه با کسب قدرت سیاسی بنام دین چه خوب است به خاطره ای از مرحوم آیت الله منتظری از دوران زندان در زمان شاه اشاره کنم ؛ وی میگوید زمانیکه با مرحوم طالقانی هم سلول بوده است ( نقل به مضمون می باشد ) : در یکی از شب های سال 56 ؛ طالقانی در سلول قدم میزد و تند و تند سیگار میکشید ؛ بوی گفتم چرا نمی خوابی ؟ گفت : مگر نمی بینی ؟ مگر نمی شنوی صدای مردم را ؟ انقلاب دارد پیروز می شود . بوی گفتم چه بهتر ؛ گفت : چرا متوجه نیستی ؛ شاه میرود و مردم به ما مراجعه می کنند . ما مملکت داری بلد نیستیم و این باعث می شود که مردم همین یک ذره ایمان را هم که دارند از کف بدهند .  
خدا بیامرزد آقای طالقانی* را ؛ چه پیش بینی درستی کرده بود . از تواضع و فروتنی مرحوم طالقانی که بگذریم ؛ وی که بهتر از هر کس همقطاران خود را میشناخت ؛ حرف کاملا" درستی زده بود . وقتی آقای طالقانی اسلام شناس ؛ مفسر بزرگ قران ؛ صاحب 4 جلد تفسیر قران با سالها مبارزه و تجربه سیاسی میگوید ما مملکت داری بلد نیستیم روشن است که ؛ دیگر آخوندها که بهیچوجه شأن و مرتبت  سیاسی و مبارزاتی وی را نداشتند باید حساب خود را میدانستند . ولی افسوس میل به قدرت طلبی و ثروت ؛ عقل و هوش از آخوندها در ربوده بود .
 یعنی اگر ذره ای صداقت در میان این جماعت وجود میداشت و ذره ای دلسوزی برای دین ؛ مردم و کشور در آنها وجود میداشت ؛ حداقل برای حفظ ایمان و دین مردم ؛ می بایست با کنار کشیدن خود از قدرتِ حکومتی و با دور نگه داشتن دامان اسلام و تشیع از عرصه های سیاسی ؛ از تأثیرات معنوی دین برای گسترش اخلاق و رشد معنویت جامعه در دوران پر تلاطم انقلاب ؛ استفاده می نمودند . امتزاج دین و سیاست همانگونه که امروزه شاهد آن هستیم ؛ جز تباهی و فساد برای مردم و کشور ؛ نتیجه دیگری در بر نداشته است .
 روحانیت در طول تاریخ همواره تلاش کرده تا با آسمانی و مقدس نشان دادن دین برای خود تقدس بخرد . یعنی با آسمانی نشان دادن احکام و قوانین دینی ؛ معصوم جلوه دادن امامان شیعه ؛ توسل به غیب و ترویج و تبلیغ ظهور ــ امام دوازدهم ــ و همچنین با ترویج مناسک ها و مراسم مذهبی مانند سینه زدن ؛ سفره انداختن و نذر کردن ؛ امام زاده درست کردن و ..... دیوار سختی از باورهای مذهبی که مقدس هستند در جامعه ایجاد کند ؛ تا بدین وسیله بتواند سلطه و اقتدار معنوی خود را بر روح و روان انسانها محفوظ نگهدارد .    
آخوندهای حاکم بر کشور در این سالها با ترویج دروغ ؛ فالگیری ؛ دعا نویسی و خرافات ؛ بنیان ارزشهای فرهنگی و معنوی منبعث از دین را سست و بی ارزش کرده اند . آنها به هیچ معیار اخلاقی منبعث از ارزشهای انسانی و همچنین ارزش های دینی اعتقادی ندارند و در واقع دین بهانه و دستاویز جنایات و شقاوتهای خمینی و دار و دسته آخوندی بوده است . وقتی آیت الله خلخالی به خمینی می گوید : من چند کوهنورد را بیگناه کشته ام ؛ امیدوارم به جهنم نروم . خمینی بر آشفته می شود و به خلخالی می گوید د : خلخالی چه جهنمی ؛ چه بهشتی ؛ کارت را بکن و مرا نا امید نکن . مگر تو آدم گناهکار هم کشته ای که حالا ناراحت کشتن چند بیگناه هستی ؟
 سرانجام اینکه ؛ اکثریت روحانیت شیعه ؛ خدا و پیغمبر ؛ دین و ایمان مردم را به ابتذال کشانیده اند و بروشنی در سطح جامعه و در میان مردم کشور دیده میشود که چگونه واژه ها و مصادیقی که تا دیروز برای مردم مقدس بودند ؛ از تقدس افتاده و بی ارزش شده اند و جایگاه اولیه آن ارزشها بشدت تنزل یافته است . امروزه دیگر مردم به دینِ موجود در دست آخوندها ؛ به عنوان یک امر الهی که بتواند به رستگاری معنوی و تهذیب اخلاق کمک کند ؛ بی ایمان شده اند .
 
دیدگاهها و ویژگیهای روحانیت :
 
یکم ــ روحانیت فراتر از قانون :
آخوندهای قرون وسطائی اساسا" به قانون و قانونگزاری اعتقادی ندارند و اندیشه آنان ادامه همان اندیشه های خمینی ملعون ــ بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ــ است که از اساس منکر ضرورت داشتن ارگان قانونگذاری و تنظیم قانون برای اداره کشور بود . خمینی در کتاب " حکومت اسلامی " ص 52 و 53 می نویسد : در حکومت اسلامی بجای مجلس قانونگذاری که یکی از سه دسته حکومت کنندگان را تشکیل می دهند ؛ مجلس برنامه ریزی وجود دارد که برای وزارتخانه های مختلف در پرتو احکام اسلام برنامه ترتیب میدهد .
اعتقاد به ضرورت اجرای احکام شریعتِ اسلامی و اجرای احکام فقه ؛ بنیادی ترین اندیشهِ سیاسی روحانیون در نظام جمهوری اسلامی میباشد . در این نظام فکری ؛ قانون گذاری متعلق به خداوند است و انسان حق قانونگذاری ندارد . بر خلاف اعتقادات آخوندی ؛ قانونگذاری قلب تپنده دمکراسی پارلمانی و پایه اساسی اصل حاکمیت هر ملت و انسانها بر سر نوشت خویش است ؛ حقی که دین آخوندها و در نظام جمهوری اسلامی ــ با سپردن اختیارات ویژه به ولایت فقیه ــ  از مردم سلب شده است .
خمینی راست می گوید ؛ چرا که آنچه هم امروز بنام " قانون اساسی " در استبداد دینی توسط خبرگان دست چین آخوندی به نگارش در آمده ؛ صرفنظر از اینکه ضمن بی اعتقادی نگارندگان و دست اندکاران به آن و ضمن اینکه نگارش این قانون به آخوندها تحمیل شده ؛ به همه چیز جز قانون اساسی شباهت دارد و در تعارض جدیِ درونی بین حقوق مردم و حقوق " ولی فقیه " و روحانیون قرار دارد و تازه اجرای همین قانون اساسی هم ؛ بفرموده جفتِ جدائی ناپذیر ولی فقیه ــ آیت الله احمد جنتی ــ نیاز به تائید ولی فقیه دارد .
علامه طباطبائی ( المیزان جلد چهارم ص 191 ) : قوانین کلیه ای که در اسلام وضع شده و مطابق فطرت بشر و مقتضای سعادت او تنظیم گردیده در هیچ عصری مختلف و دستخوش تغییر نمی شود و صرف پیدایش ماشین به جای الاغ و یا وسیله دیگر به جای وسیله قدیمی باعث تحول آن قوانین کلیه نمی شود و ........ در عصر حاضر حاکم اسلامی ــ ولی فقیه ــ باید طبق سیره رسول الله حکومت نماید و ..... باید احکام الهی را بدون هیچ کم و زیادی حفظ و اجرا نماید .
بگفته طباطبائی هیچ انسانی حق و اجازه ندارد در قوانین  و احکام الهی جعل و تصرف نماید و یا قوانین جدیدی برای جامعه وضع نماید . یعنی در حالیکه ساختار دنیای مدرن و امروزی با ساختار 1400 سال قبل بکلی متفاوت است و انسان امروزی برای انطباق با وضعیت امروزی نیازمند جعل قوانین جدید میباشد ؛ بفرموده آقای طباطبائی انجام چنین کاری مجاز نمی باشد ؛ بر این اساس روشن میشود که ؛ مقولاتی مانند آزادی ؛ قانونگذاری و رأی و نظر مردم نه تنها در متن شریعت و فقه آخوندی ریشه ندارد ؛ بلکه این احکام در تعارض جدی با این ارزشها نیز میباشد .
اساسا" دین آخوندی ؛ خود قانون است و احتیاجی به قانون ندارد ؛ حکومت دینی مجری شریعت و احکام فقهی است و نه هیچ قانون دیگری . متخصصین احکام فقهی هم مراجع ؛ روحانیون و فقها می باشند و از آنجا که مردم عادی سواد حوزوی و دینی ندارند و از احکام فقهی بی اطلاع هستند ؛ باید مطیع فقها در اجرای این قوانین باشند . یعنی مردم ول معطلند ؛ انتخابات قانونگذاری نیاز نیست و مردم باید از فقها و مراجع پیروی کنند .
آیت الله مصباح یزدی بعد از مرگ خمینی گفته بود : حکومت اسلامی نظامی از بالا به پائین است ؛ که ولی فقیه منسوب خداوند ؛ سه معاونت را نصب می کند . معاون اجرائی با نام رئیس دولت ؛ معاون قضائیه با نام رئیس قوه قضائیه و معاون تقنینی بنام مجلس شورای اسلامی که این مجلسِ مشورتی بوده و اعضاء آن توسط رهبر منصوب می شوند .
آیت الله مصباح در ادامه می گوید : پذیرش انتخابات ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس در قانون اساسی از اضطرار بوده و در زمانی که شرایط آماده شود ؛ باید احکام اضطراریِ وام گرفته شده از غرب از قبیل جمهوریت ؛ انتخابات و ....... را به زباله دانی تاریخ انداخت و حکومت ناب اسلامی و ولایت فقیه را محقق کرد .
ضدیت روحانیون و مراجع دینی با قانون ؛ بطور واقعی ذاتی اسلام آخوندی است و کشف جدیدِ آخوندهای به قدرت خزیده اکنون نمی باشد ؛ چرا که سالها قبل تر از اینکه آقایان به حکومت برسند ؛ شیخ فضل الله نوری ــ آخوند مشروعه طلب و مخالف مشروطه ــ در اعلامیه ای علیه مشروطه خواهان گفته بود : هر کس به قانونگذاری اعتقاد داشته باشد ؛ مرتد است . چون ما قانون الهی داریم و نیاز به وضع قانون ؛ ابدا" نداریم .
بعبارتی نظام بر خاسته از آخوندها ؛ نظام توتالیتری است که رهبر آن ــ ولی فقیه ــ اندیشه های قرون وسطائی خود را عین قانون میداند و ایدئولوژی دینی خود را به عنوان قانون بر تمام شئونات زندگی اجتماعی ؛ سیاسی ؛ اقتصادی و حتی اخلاق خصوصی مردم کشور گسترش داده است ؛ قوانینی  ثابت و از پیش تعیین شده و غیر قابل نقد و اصلاح .
در واقع این رژیم در ساختار و جوهره وجودی خود در تضاد بنیادین با قانون مداری و دستاوردهای جهان مدرن ؛ که بر اساس کرامت انسانی و آزادی و استقلال فردی بنیاد گذاشته شده میباشد و بدروغ و با تظاهریِ فریبکارانه ؛ برخی از مظاهر جهان مدرن مانند جمهوریت ؛ پارلمان ؛ انتخابات ؛ قانون و ..... را پذیرفته است .
 
دوم ــ روحانیت ؛ دشمن آزادی :
شیخ فضل الله نوری در مخالفت با مشروطیت طی اعلامیه ای می گوید : عجم های باستان که این مشروطه خواهان مدح شان را میگویند ؛ خبیث ترین طوایف بودند ؛ آزادی قلم و لسان از جهات کثیره منافی قانون الهی است و ....... بنای قران این است که آزادی نباشد .
روحانیت شیعه به مثابه سمبل و سخنگوی دین و خدا چه در گذشته و چه در دورانی که در جامعه حضور معنوی داشته و به مفت خوری و روضه خوانی مشغول بوده است و چه در 34 سال که قدرت سیاسی انحصاری را در اختیار داشته و دارد همواره دشمن شماره یک آزادی و آزادیخواهی بوده است . چرا که آزادی اساسا" دشمن جهل و خرافاتی بوده که روحانیت با ترویج آن دکان دینی خود را پر رونق نگه می داشته است
نظام آخوندی حاکم بر کشور ما ؛ مجری احکام فقهِ شیعه می باشد ــ احکامی ثابت و از پیش تعیین شده ــ . مردم عادی از این احکام بی اطلاع هستند و متخصصین  آن مراجع و فقها هستند  . بنابراین مردم باید از فقها در اجرای این احکام تبعیت و پیروی کنند . در چنین حالتی ؛ به گواهی تاریخ و تجربهِ بیش از سی سال استبداد دینی ؛ آیت الله ها و مراجع همیشه رابطه خداوند و مردم را بر مبنای رابطه ارباب و بندگانش تصویر کرده اند ؛ رابطه ای که هیچ سنخیتی با آزادی و دمکراسی ندارد .
سید علی خامنه ای ــ ولی فقیه ــ : حاکم مسلمانان پس از آنکه وظیفه رهبری را طبق موازین شرعی ــ نه رأی و نظر مردم ــ بر عهده گرفت . باید در هر مورد که لازم بداند ــ بدون ملاحظه نظر و رأی مردم ــ تصمیمات مقتضی بر اساس فقه اسلامی اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر کند . صحبت های ولی فقیه معنائی جر نفی صریح و آشکار رأی و اراده مردم ندارد .
در واقع دستگاه روحانیت و سیستم آموزه های فقهی او جز بندگی و عبودیت ؛ خواری و تحقیر و اطاعت بی چون و چرا ؛ چیز دیگری را در انسانها پرورش نمیدهد . زیرا که مبانی فکری بر گرفته از فقه آخوندی ؛ دستگاه ارزشی است که فقط در نظام استبدادی امکان باز تولید آن وجود دارد . بنابراین تنها با رهائی از سیطره آخوندها و افکار قرون وسطائی آنهاست که دوباره شکوفائی ؛ خلاقیت ؛ آزادی و امید به جامعه ایران بر میگردد .
واقعیت این است که ؛ آزادی انسانها به لحاظ فلسفی ریشه در تفکر اومانیستی دارد و قدرت و حکومت نه بعنوان ودیعه و حقی الهی ؛ بلکه بر بنیاد حقوق ملت و قرارداد های اجتماعی برخاسته از آن استوار است . عقل بشر هم در کلیه زمینه ها برای قانونگذاری و اداره نظام سیاسی کفایت می کند و نیازی به مداخله دین در سیاست و حکومت وجود ندارد . کما اینکه در جهان امروزی ؛ مردم کشورهای دیگر به کمک عقل و علوم پیشرفته امروزی خیر و صلاح خود را رقم می زنند .
اینگونه است که بعد از نزدیک به چهار دهه از حکومت آخوندی در کشور می بینیم که ؛ نه تنها از استبداد سلطنتی کاسته نشده بلکه با توجیهات دینی ؛ پایه های این استبداد در کشور استحکام بیشتری یافته است . و با انحصاری شدن دین و خدا باوری ؛ حتی پذیرش ایمان بخدا و قبول مسلمانی انسانها منوط به پذیرش بندگی در درگاه ولی فقیه شده است .
 
سوم ــ روحانیت ؛ نابرابری و تبعیض :
علاوه بر آنکه اسلامِ تاریخی و رایج ؛ بخاطر دفاع نامحدودش از مالکیت در حوزه مسائل اجتماعی و مبارزه علیه فقر و نابرابری ؛ ستم و تبعیض اجتماعی را مشروعیت می بخشد ؛ ادیان ابراهیمی ــ بخصوص اسلام و مذهب شیعه ــ ؛ دین هائی هستند که میان کسانی که به آنها اعتقاد دارند و کسانی که چنین اعتقادی ندارند فرق بسیار قائل است ؛ فرقی جدی و پر پیامد . در یک حکومت دینی این دوگانگی و تفاوت دینی " مسلمان ــ کافر " به دو گانگی سیاسی " دوست ــ دشمن " و دو گانگی حقوقی " حق ــ نا حق " تبدیل میشود و بسیاری از مردم کشور بخاطر این دوگانگی دینی از بسیاری از حقوق و امتیازهای شهروندی محروم میشوند . چیزی که در نظام جمهوری اسلامی به رویه ای قانونی و رایج بدل شده است .
بنابراین اگر چه تبعیض و نابرابری اجتماعی در جامعه ؛ قبل از هر چیز ریشه در نظام فاسد و مناسبات نابرابر اقتصادی حاکم بر جامعه دارد ؛ اما در ایرانِ اسلامی ؛ ریشه امری که باعث شده است یک نظام اقتصادی ظالمانه و استثماری ــ مروج تبعیض و نابرابری ــ بر جامعه حاکم شود و بطور مضاعف به نابرابری و تبعیض دامن بزند ؛ تفکرات تبعیض آلود و استثماری آخوندها می باشد .
 یعنی روحانیت بعنوان نمایندگان خدا بر روی زمین بر اساس فقه شیعه ؛ همواره مردم را به مسلمان و غیر مسلمان ؛ شیعه و سنی ؛ پیرو ولایت و ضد ولایت؛ مرد و زن و ...... تقسیم می کنند و بر اساس این تقسیم بندی گروهی بهره مند از همه چیز و گروهی محروم از حقوق اولیه یک شهروند و حتی گروهی مرتد و مهدور الدم می شوند ؛ یعنی به تبعیض و بی عدالتی مشروعیت دینی می بخشند
شیخ فضل الله نوری در اعلامیه ای علیه جنبش مشروطه : یکی از موارد آن ضلالت نامه ( قانون اساسی مشروطه ) ؛ این است که افراد مملکت متساوی الحقوق اند و ...... در حالیکه محال است با اسلام حکم مساوات .
بعلاوه فقه شیعه امتیازها و حقوق ویژه ای برای فقیهان و روحانیون قائل میباشد . آنان از نظر فقه شیعه شهروندان عادی و معمولی نمی باشند . مثلا" بر خلاف همه شهروندان که باید به دولت مالیات بدهند ؛ از پرداخت مالیات معاف میباشند و یا بر خلاف دیگر مردم ؛ به خدمت سربازی نمی روند . آنها سالیانه هزاران میلیارد تومان از طریق اوقاف ؛ نذورات مذهبی ؛ خمس و ذکات و دیگر فعالیتهای مذهبی درآمد دارند . فعالیت های مالی که ؛ بابت آن نه گزارشی بدولت میدهند و نه مالیاتی بابت آن پرداخت می کنند .
یعنی علاوه بر تبعیض اجتماعی مربوط به مسلمان و غیر مسلمان که در فقه شیعه نهادینه شده ؛ در میان خود مسلمانان ــ آخوند و غیر آخوند ــ هم تبعیض و نابرابری وجود دارد . باین ترتیب می توان به علت اصلی جانبداری آخوندها از نظام حاکم بر کشور در برهه کنونی ــ علیرغم دادخواهی مردم از آنان ــ پی برد و فهمید که آخوندهای حرام لقمه خود ؛ مال دنیا را می خورند و برای مردم به دروغ از آخرت می گویند . یعنی آنان ادامه حکومتی که در حق آنان انواع تبعیضات مثبت را روا میدارد بر حمایت از معترضین و مخالفین چنین حکومتی را ــ که در پی برابری شهروندان می باشند ــ ترجیح میدهند.
بنابراین روحانیون در فردای سرنگونی این رژیم ؛ علاوه بر اینکه باید پاسخگوی مشارکت و همدستی در سرکوب و کشتار مردم  باشند ؛ باید در زمینه چپاول ثروت های ملی و پول های غارت شده نیز پاسخگو باشند . همچنین باید جواب دهند که ؛ وجوهات دریافتی از مردم را چه کرده اند و در چه راهی خرج کرده اند ؟ مگر این مالیات های اسلامی که تحت عنوان خمس ؛ زکات و غیره از مردم دریافت کنند نباید در جهت منافع و مصالح مردم مصرف بشود ؟ در حالیکه اکثر این مراجع در نظام جمهوری اسلامی در کار تجارت و بازرگانی کالا و .... هستند و اموال و منابع کشور را مانند غنائم جنگی بین خود تقسیم کرده اند ؛ بچه دلیل باز هم از درآمد ناچیز مردم تحت عنوان وجوهات شرعی مبالغی دریافت می کنند ؟
اما با سرنگونی رژیم ولایت فقیه بدست مردم و جوانان غیور و بر قراری حاکمیتی ملّی و مردمی در کشور ؛ به نظر میرسد دستگاه مرجع تقلید و نهاد فقاهت کما اینکه طلبه گری و مفت خوری هم ؛ از هم فرو می پاشد و حوزه های علمیه و تأسیسات وابسته به آن برای عبرت تاریخ و درس آموزی آیندگان ؛ به موزه های تاریخ خواهند پیوست و نسلهای آینده خواهند فهمید که در درون این لانه ها چه جانورانی میزیسته اند .
 
محمود خادمی ــ 10.12.2012
       arezo1953@yahoo.de
 
پاورقی :
 
* تجربهِ سالهای طولانی مبارزه با رژیم شاه و همنشینی و مراوده طولانی  با مجاهدین در زندانها ؛ از طالقانی شخصیتی ممتاز و کاملا" متفاوت با دیگر آخوندها  ساخته بود ــ بی دلیل نبود که مجاهدین طالقانی را " پدر طالقانی " می گفتند ؛ منظور پدر آرمانی بود ــ . معتقدم آقای طالقانی ترک طبقه کرده و یا بعبارتی دست به هجرت طبقاتی زده بود و دیگر سنخیّت چندانی با روحانیون و همقطاران خود نداشت . خمینی و دیگر آخوندهای حاکم بدلیل همین ناسازگاری با وی بود که در همان اوائل انقلاب با برنامه ریزیِ مرگ وی ؛ این مزاحم جدی را از سر راه خود برداشتند .