نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

اسامی وتصاوير:پاسداران،لباس شخصی ها و آخوندها(۱)

پابلو نرودا:امروززندگی را آغازکن

پرونده های مالی دولت قبل/ بزرگترین فساد با حمایت افراد خاص رخ داد

**توزیع 7/20 میلیارد دلار ارز به صرافی های منتخب در امارات و ترکیه در دولت قبل 
دبیر ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی درباره بانک مرکزی دولت قبل نیز اظهار داشت: موضوع دیگر، سوء استفاده از 22 میلیارد دلار منابع ارزی در خلال مداخله بانک مرکزی دولت گذشته در بازار ارز است.
پالیزدار خاطر نشان کرد: بانک مرکزی ظرف مدت 17 ماه از مهر ماه سال 1389 تا دی ماه سال 1390؛ اقدام به مداخله در بازار ارز به ارزش 2/22 میلیارد دلار از طریق توزیع 7/20 میلیارد دلار ارز به صرافی های منتخب در کشور امارات و ترکیه، به صورت حواله و فروش 5/1 میلیارد دلار ارز به صورت اسکناس به صرافی های منتخب داخل کشور کرد .

خرید و فروش یا اجاره کودکان خرید و فروش یا اجاره کودکان

کودکان متکدی تهران چند فروخته می شوند؟



جام جم : در کوچه پس کوچه‌های محله دروازه‌غار که قدم می‌زنیم متوجه می‌شویم که اصلا حال و هوای خوبی ندارد ؛ جایی که یکی از قدیمی ترین محله‌های تهران است حالا شده پاتوق مواد فروشان و معتادانی که گاهی در حال چرت زدن هستند و گاهی در حال کشیدن مواد. در گوشه‌ای هم ساقی‌ها و مواد فروشان در حال کاسبی هستند اما در این میان کودکان مظلومی به چشم می‌خورند که در دنیای کودکانه خود مشغول بازی هستند و به سادگی نمی‌شود از کنار آنها گذشت ، کودکانی که صدای فریادشان به گوش هیچ کس نمی‌رسد و از کودکی خود فقط کارکردن را یاد گرفته‌اند به این‌‌ها کودکان کار می‌گویند، همان کودکانی که حتما پشت چراغ قرمز‌ها، داخل اتوبوس‌ها و مترو با بسته‌های آدامس، جوراب، فال و بسیاری از جنس‌های کم ارزش دیده‌ایم.

خانواده این کودکان که به اصطلاح به آنها غربتی می گویند اگر بتوانند از صبح تا شب در سطح شهر پخش می شوند و دستفروشی و گدایی می کنند، اگر هم نتوانند و معتاد باشند بچه های خود را به متکدی ها اجاره می دهند تا پول مواد خود را بدست آورند و هیچ نظارتی بر تربیت کودکان خود ندارند و مسلما این کودکان، فرهنگ و تربیت را از معتادان و خلافکاران این منطقه می آموزند.

خرید و فروش یا اجاره کودکان 

این کودکان وقتی به سن 12 -13 سالگی میرسند به اجبار پدر و مادر معتاد خود باید بروند و کارکنند وتا پدر ومادر با خیال راحت موادبکشند اما یکی از مشکلات غیر قابل تحمل این است که سوء استفاده های دیگری هم از این کودکان می شود. این که پول فرزندانشان از چه راهی بدست می آورند مهم نیست مهم بساط شان است که باید به راه باشد.

این کودکان بر اساس جنس، تجربه و سنی که دارند تعییت قیمت می شوند و از صد هزار تومان تا پنج میلیون تومان خرید و فروش می شوند.

پدر و مادر این کودکان را به فامیل یا باندهای متکدی اجاره می دهند تا برای آنها کار کنند. این کودکان باید تا آخر شب مقدار مشخصی پول به خانه ببرند و گرنه به اجبار تن به کارهای دیگری می دهند.

امیر حسین ، 13 ساله، ساکن این محل می گوید: من باید روزی چهل هزار تومان کار کنم و برای پدرم ببرم و گرنه کتک می خورم و اجازه ندارم به خانه بروم.

انفجارهای آنکارا 'بیش از ۸۰ کشته به جا گذاشته است'

انفجارهای آنکارا 'بیش از ۸۰ کشته به جا گذاشته است'

Image copyrightReuters
Image captionاین انفجارات در نزدیکی ایستگاه مرکزی شهر آنکارا اتفاق افتاده است
وزارت بهداشت ترکیه اعلام کرد که تعداد کشته‌های دو انفجار امروز در آنکارا، پایتخت، به ۸۶ نفر رسیده است.
حدود ۲۰۰ نفر هم در این انفجارها که در جریان راهپیمایی "صلح و دموکراسی" رخ داد، زخمی شده‌اند.
احمد داود اوغلو، نخست وزیر ترکیه در پی وقوع انفجارهای مرگبار آنکارا سه روز عزای عمومی در این کشور اعلام کرد.
آقای داود اوغلو همچنین گفت که شواهد قوی حاکی است که دو بمبگذار انتحاری درجریان راهپیمایی امروز (جمعه ۱۰ اکتبر) دست به این حملات زده‌اند.
گفته می‌شود این انفجارها مرگبارترین حملاتی است که در ترکیه رخ داده است.
Image copyrightap
رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه هم انفجارهای امروز را به شدت محکوم کرده و گفته است که این حملات با هدف تخریب اتحاد و صلح در کشور صورت گرفته است.
در بیانیه ای که دفتر رئیس جمهوری در باره حادثه امروز منتشر کرده، آقای اردوغان گفته است که اتحاد و عزم راسخ معنادارترین پاسخ به "اقدامات تروریستی" است.
راهپیمایی امروز در اعتراض به درگیری بین دولت و نیروهای کرد برپا شده بود.
حزب دموکراتیک خلق ها که از حمایت کردها برخوردار است از جمله گروههایی بود که خواستار برگزاری راهپیمایی صلح برای دموکراسی شده بود.
این حزب در توییتر خود گفته است که "شمار زیادی کشته و مجروح شدند" و پلیس به کسانی که در حال دور کردن مجروحان از صحنه انفجار بودند، "حمله کرده است".
Image copyrightGetty
تصاویر منتشره در شبکه‌های اجتماعی نشان‌دهنده اجسادی در صحنه حادثه است.
یکی از ساکنان محلی به بی‌بی‌سی گفته است که صدای دو انفجار را شنیده و پس از آن شماری جسد را دیده است. به گفته این شاهد عینی مردم خشمگین به خودروهای پلیس حمله کردند.
این حادثه در حالی اتفاق افتاده که قرار است ماه آینده انتخابات پارلمانی در آن کشور برگزار شود.
دولت ترکیه با اشاره به این که این انفجارها، حمله‌ای تروریستی بوده، در حال بررسی گزارش‌هایی است که بر اساس آن گفته شده که یک بمبگذار انتحاری مسئول دست کم یکی از این انفجارها بوده است.
اما حزب دموکراتیک خلق‌ها سیاست‌های دولت ترکیه را عامل بروز این گونه حملات دانسته است.
Image copyrightReuters

انفجارهای تروریستی امروز آنکارا که ۸۶ کشته و ۱۸۶ زخمی بر جای گذاشت

۱۸ مهر اخبار روز
CQ8bZ0QVAAASyVp



کسانی که می خواستند برای صلح تظاهرات کنند، در این انفجارها جان خود را از دست دادند .این انفجارها صبح امروز شنبه، کمی پیش از تجمع مسالمت‌آمیز مخالفان دولت، شامل احزاب چپ و حزب دموکراتیک خلق‌ها (نزدیک به کردها) و سه هفته مانده به انتخابات پارلمانی ترکیه روی داده است.
به گفته صلاح‌الدین دمیرتاش، رئیس مشترک حزب دمکراتیک خلق‌ها، همان دستهایی که پیشتر در میتینگ انتخاباتی شهر آمِد/دیاربکر و تجمع جوانان سوسیالیست در سوروچ بمبگذاری کرده بودند، عامل انفجارهای امروز آنکارا نیز هستند.این چهارمین حمله مرگبار در یک سال گذشته علیه کرد های ترکیه بوده است.
امروز ١٠ اکتبر، درمیان میتینگ صلح آنکارا دو انفجار راس ساعت دە بە وقت محلی رخ دادەاند. آخرین خبرها اما حکایت از بروز ٣ انفجار دارند.سری ثریا اوندر، نمایندە HDP در پارلمان ترکیە، کە قرار بود امروز در این میتینگ شرکت کند، اعلام کردە است کە انفجارها، سە مورد بودە است. پیشتر خبرگذاری‌ها از دو انفجار صحبت کردە بودند. اما انفجار سوم با فاصلە از میتینگ رخ‌دادە و تلفات جانی برجای نگذاشتە است.
این میتینگ بە ابتکار حزب دمکراتیک خلق‌ها (HDP)، و همکاری سندیکاهای کارگری نظیر DISK، KESK،TTIB و نهادهای دیگر جامعە مدنی سازمادهی شدە بود که در نزدیکی ایستگاه مرکزی شهر رخ داد.این راهپیمایی در اعتراض به درگیری بین دولت و نیروهای کرد برپا شده بود.
بر اساس روایت برخی از شاهدان، یک بسته انفجاری بستە شدە به یک سگ، عامل انفجار بوده و شمار دیگری نیز سخن از یک یا دو عامل انفجار انتحاری می‌کنند.
وزیر بهداشت ترکیه تعداد کشته های انفجارهای آنکارا را ۸۶ تن ذکر کرد که ۱۸۶ تن دیگر نیز مجروح شده اند که حال شماری از آنها وخیم گزارش شده است.. به گفته وی ۶۲ تن در محل انفجار و ۲۴ نفر نیز در بیمارستان جان باخته اند.
به گفته مقام های رسمی ۲۸ تن از مجروحان نیز از نظر جسمانی در شرایط وخیم به سر می برند.
خبرهای منتشر شده حکایت از آن است که شماری از مسئولان ارشد حزب دموکراتیک خلق ها از جمله “جاوید اوغور” مسئول این حزب در شهر ازمیر در میان جان باختگان هستند.
حزب دمکراتیک خلق ها در توییتر خود گفته است که  پلیس به کسانی که در حال دور کردن مجروحان از صحنه انفجار بودند، حمله کرده است.

موج میلیونی تقاضای شغل در راه بازارکار/ بیکاری بدتر می‌شود؟

بیکاری جوانان
مقامات دولتی هشدار می‌دهند ورود ۴.۵ میلیون جوانان در حال تحصیل به بازارکار، اوضاع بیکاری را بدتر خواهد کرد؛در عین حال صندوق بین‌المللی پول هم اعلام کرده بیکاری امسال و سال آینده در ایران تشدید می‌شود.
ب، صندوق بین المللی پول در جدیدترین گزارش خود از پیش بینی وضعیت اقتصاد ایران در سال جاری میلادی و سال آینده اعلام کرد: طی سال ۲۰۱۵ میلادی، نرخ بیکاری در ایران به ۱۱.۶۶ درصد خواهد رسید، در حالی که این نرخ در سال گذشته میلادی به میزان ۱۰.۶۰ درصد بود.
همچنین شرایط تا سال ۲۰۱۶ میلادی دوباره بدتر می شود و بیکاری در این سال به ۱۲.۲ درصد بالغ خواهد شد. بنابراین باید گفت در صورتی که این پیش بینی در امسال و سال آینده درست باشد، جوانان با مسائل جدیدتری برای ورود به بازار کار مواجه می شوند.
احتمالا اوضاع جستجوی شغل بدتر می شود و کارجویان جوان زمینه های کمتری برای ورود به بازار کار خواهند یافت. این مسئله می تواند منجر به هدر رفتن ظرفیت بالقوه نیروی انسانی کشور و در نتیجه تاثیر منفی در میزان تولید ناخالص داخلی کشور شود.
از وعده های روحانی در قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، مقابله با بیکاری و حل این معضل تاریخی در اقتصاد ایران بوده است. تیم مشاوره و همراه رئیس جمهور معتقد بودند در دولت های گذشته در اینباره به شدت کم کاری شده و منابع و اعتبارات در مسیر درستی خرج نشده؛ بنابراین اوضاع بازار کار بدتر از گذشته شده است.
نقد کارشناسان دولت 
آنها مرتبا اقدامات دولت های سابق را زیر سوال بردند و عنوان شد آمارهای اشتغال زایی در بازار کار ساختگی است و بازار کار در شرایط وخیمی قرار دارد. همچنین بر این مسئله نیز بارها تاکید شد که دولت های گذشته در طرح زودبازده ها و متعاقب آن در مشاغل خانگی پول ها را هدر داده و نتیجه لازم برای مقابله با بحران بیکاری حاصل نشده است.
علی ربیعی؛ وزیر کار  بارها عنوان کرد اشتغال زایی به معنای پاشیدن پول در جامعه نیست و نمی توان از این طریق با بیکاری مقابله کرد. وی همچنین اخیرا اعلام کرده تنها راه مهار بحران بیکاری، اشتغال زایی از طریق بنگاه های کوچک است و امروز نمی توان امید چندانی به اشتغال زایی در واحدهای بزرگ داشت.
کارشناسان می گویند دلیل اینکه دولت تدبیر و امید در دو سال گذشته نتوانسته توفیقی در بازار کار داشته باشد به این دلیل است که برنامه خاصی در زمینه مقابله با بیکاری ارائه نکرده و تنها به هشدار درباره بحران بیکاری جوانان و نقد عملکرد گذشته پرداخته است.
البته می توان افت شدید قیمت نفت و در نتیجه کاهش درآمدهای دولت، همچنین بی میلی بانک ها در پرداخت تسهیلات به فعالیت های اشتغال زا و مواردی از این دست را هم به عنوان عوامل تاثیرگذار در عملکرد نه چندان رضایت بخش دولت در زمینه بازار کار در کنار نبود برنامه روشن اشتغال زایی، برشمرد.
ادامه پیک تقاضا برای کار
طبق آخرین گزارش مرکز آمار ایران، بیکاری به بیش از ۲ میلیون و ۶۰۰ هزارنفر رسیده که حدود نیمی از آن را جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی تشکیل می دهد. کارشناسان بر این عقیده اند که اوضاع بیکاری و بحران بازار کار تا سال های آینده نیز ادامه خواهد داشت.
اشتغال هم اکنون به مهم ترین و پُرشمارترین درخواست جامعه در بحث داخلی تبدیل شده و خانواده های فراوانی هستند که دغدغه اشتغال فرزندانشان را دارند. سوال مشخص جوانان جویای کار این است که تا چه زمانی باید منتظر باز شدن درهای بازار کار برای اشتغال بمانند؟ آیا شرایط این بازار در آینده بهبود خواهد یافت؟
جدول ۱۹ ساله تغییرات نرخ بیکاری در شهرها و روستاهای کشور

نرخ بیکاری روستاهانرخ بیکاری شهرهانرخ بیکاری کلسال
۱۳.۶۱۲.۷۱۳.۱۱۳۷۶
۱۱.۷۱۳.۱۱۲.۵۱۳۷۷
۱۳۱۴۱۳.۵۱۳۷۸
۱۳.۴۱۴.۹۱۴.۳۱۳۷۹
۱۳.۵۱۴.۸۱۴.۲۱۳۸۰
۱۰.۹۱۴.۳۱۲.۸۱۳۸۱
۱۰۱۲.۸۱۱.۸۱۳۸۲
۶.۸۱۲.۳۱۰.۳۱۳۸۳
۷.۱۱۳.۸۱۱.۵۱۳۸۴
۷.۱۱۳.۴۱۱.۳۱۳۸۵
۶.۶۱۲.۵۱۰.۵۱۳۸۶
۷.۲۱۲۱۰.۴۱۳۸۷
۸.۳۱۳.۵۱۱.۹۱۳۸۸
۹.۱۱۵.۳۱۳.۵۱۳۸۹
۸.۹۱۳.۷۱۲.۳۱۳۹۰
۸.۲۱۳.۸۱۲.۲۱۳۹۱
۷۱۱.۸۱۰.۴۱۳۹۲
۷.۹۱۱.۶۱۰.۶۱۳۹۳
۷.۶۱۲۱۰.۸بهار۹۴

مهارت؛ حلقه مفقوده بحران بیکاری
از مسائلی که در دو سه دهه گذشته پس از افزایش تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی در کشور مطرح می شود، بی برنامگی برای چگونگی ورود جوانان تحصیل کرده به بازار کار است. همچنین به دلیل ارتباط ضعیف بین دانشگاه ها و بازار کار، معمولا نیازهای روز کشور برای تربیت نیروی انسانی بررسی نمی شود و این مسئله باعث شده تا دانشگاه ها به کارخانه های تولید مدرک تحصیلی تبدیل شوند.
مسئله عدم مهارت در بین کارجویان فارغ التحصیل دانشگاهی برای ورود به بازار کار آنقدر جدی شده که سیاست گذاران را به این فکر انداخته تا خلاء بین آموزش های دانشگاهی و نیازهای روز بازار کار را از طریق آموزش های فنی و حرفه ای پُر کنند. در این زمینه برنامه ریزی مشخصی از سوی سازمان فنی و حرفه ای صورت گرفته است.
در عین حال، مقامات  هشدار می دهند احتمالا اوضاع بازار کار فارغ التحصیلان دانشگاهی با ورود ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر که این روزها در دانشگاه ها در حال تحصیل هستند، بحرانی تر خواهد شد و در آینده نزدیک کارجویان جوان با مسائل و چالش های جدیدی برای یافتن شغل مواجه می شوند.

«آنها که گفتند نه!» برای عدالت، علیۀ فراموشی
طاهر جام‌ برسنگ

«‌آن‌ها که گفته‌اند نه» مستندی از نیما سروستانی است که نخستین بار در نوامبر سال ۲۰۱۴ در جشنوارۀ بین‌المللی فیلم مستند آمستردام اکران شد. پس از آن در بسیاری از جشنواره های جهانی نمایش داده شده و چندین جایزۀ بین المللی دریافت کرده از جمله جایزۀ وسلاو هاول در جشنوارۀ «یک جهان» در پراگ، جایزۀ بهترین فیلم مستند در جشنوارۀ Movie that matter در لاهه. نمایش این فیلم در کانال یک تلویزیون سوئد، در هفتۀ پیش رو؛ دوشنبه ۱۲ اکتبر ساعت ده شب، چهارشنبه ۱۴ اکتبر ساعت یازده و پنجاه دقیقۀ نیمه شب بهانه ای است برای نوشتن این یادداشت. پخش سوم این فیلم از همین کانال روز پنجشنبه پانزده اکتبر ساعت دو و پنج دقیقۀ بعد از ظهر خواهد بود. مراحل تولید و تهیۀ مواد و متریال این فیلم را از چهارده پانزده سال پیش، از زمانی که هنوز در مرحلۀ یک ایده بود دنبال کرده ام و کمابیش با گوشه هایی از رنج و مشتقتی که نیما سروستانی برای فراهم کردنش کشیده آشنا هستم و با خطر کردن هایش. شادم که حاصل این تلاش پانزده ساله فیلمی شده است که نه تنها برای دقت در ثبت اسناد و پرداخت هنرمندانه تا بحال چندین جایزۀ معتبر بین المللی دریافت کرده که این فیلم را می شود چون سندی بر نقض سیستماتیک و خشن حقوق بشر به مراجع بین المللی ارانه داد. گذشته از این که می ماند تا آیندگان با مراجعه به آن آگاه شوند که در برهه ای از تاریخ چه شقاوت ها که بر ما نرفته است.
Those-who-said-No
«آنها که گفتند نه»، مستندی است ۹۰ دقیقه‌ای که بر یکی از سیاه‌ترین دوره‌های تاریخ جمهوری اسلامی ایران پرتو می‌افکند. بر جنایات فجیع و گسترده‌ای که حکومت‌گران از زمان ارتکاب قصد داشتند بر آن‌ها سرپوش بگذارند. یکی از شاهدان نزدیک این جنایات در شهادت خود تآکید دارد که: «موضوع اصلی کشتار سال ۶۷ سری بودن آن بود.» (از شهادت مهدی اصلانی.) «آن‌ها که گفتند نه» شهادت کسانی که از راهروهای پراضطراب مرگ جان بدر برده‌اند را مستند کرده است. در این فیلم روایت‌های چندین تن از این جان بدر بردگان را می‌شنویم از رو در رو شدن با مرگ. مرگ در روایت‌هایشان نام پیدا می‌کند و چهره. هیئت مرموز مرگ متشکل از افرادی است که نیری (رئیس هیئت) اشراقی (معاون هیئت)، پورمحمدی، و رئیسی، نام دارند. این چهار تن نماینده‌های مرگ، نماینده‌های عزرائیل هستند. مأمور کشتار زندانیان سیاسی با حکمی در هیئت فتوائی سری از سوی آیت‌الله خمینی:
Fotwa
«… در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعأ دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.»
روح الله الموسوی الخمینی
کشتاری که متعاقب این فتوا در زندان‌ها روی می‌دهد با روایت شاهدان عینی در «آن‌ها که گفتند نه» مستند است. «آن‌ها که گفتند نه»جریان سه روز دادرسی دادستان‌های دادگاه لاهه از عاملان نسل کشی سال ۱۳۶۷ را مستند کرده است. «ایران تریبونال» دادگاهی نمادین بود که به ابتکار و با تلاش بسیاری از کسانی که زندگی‌شان بطور مستقیم تحت تأثیر جنایاتی که سال ۱۳۶۷ در زندان‌های ایران بوقوع پیوست، بر پا شد. بسیاری از آن‌ها به راحتی می‌توانستند اکنون در میان ما نباشند. بسیاری از آن‌ها «راهروهای مرگ» را تجربه کرده‌اند.  شادا که هستند و می‌توانند در تریبونال ایران در لاهه در برابر قضات صاحب نام بین‌المللی شهادت بدهند و هر کدام گوشه‌ای از راز مگوی نسل‌کشی آن سال را آشکار کنند.
دادگاه رسیدگی به جنایات سران جمهوری اسلامی با کیفرخواست سرپرست گروه دادستانی آغاز می‌شود که می‌گوید: «{این دادگاه} مشخصن برای رسیدگی به جنایاتی است که بین سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷ بوقوع پیوست که لااقل بین پانزده تا بیست‌هزار تن از شهروندان ایرانی اعدام شدند...»  و این که: «… اولین قدم در راستای رسیدن به عدالت، آشکار کردن حقیقت این جنایات برای قضاوت در مقابل قوانین بین‌المللی است…» «آن‌ها که گفتند نه» مستندی است از تلاش جمعی همدل برای آشکار کردن حقایق جنایت‌ها. در نخستین روز دادگاه قسمتی از کیفرخواست را از زبان جان کوپر یکی از دادستان‌های ایران تریبونال می‌شنویم: «در تابستان ظلمانی ۱۳۶۷/۱۹۸۸، زندانیانِ زندان گوهردشت به‌وسیلۀ مورس با هم‌دیگر ارتباط برقرار کردند. آنان با ضربه‌زدن بر دیوارهای سرد و نمورِ سلول‌هایشان، خبر رسیدن گروهی مرموز را در میان خود پخش کردند به نام «هیئت مرگ» که مأموریت‌شان بررسی بی‌گناهی زندانیان سیاسی بود. ضربه‌ها ادامه یافت، اما موجی بی‌امان از اعدام‌ها نیز در پیِ آن آمد.
امروز آن زنان و مردانی که حدود بیست‌وچهار سال پیش تنها ابزارِ ارتباطی‌شان تقّه‌های سرانگشتان‌شان بر سیمانِ دیوارها بود، می‌توانند بی هیچ هراسی در این دادگاه لب به سخن بگشایند. عزمِ آنان در عیان‌کردنِ وحشی‌گریِ ستمگرانِ سنگدل‌شان رو به افول نگذاشته است؛ بلکه به‌راستی با گذرِ این سال‌ها استوارتر شده. اکنون که آنان به آواز بلند و بی‌پروا سخن می‌گویند، مردمِ ایران نیز می‌شنوند و چشم‌انتظارِ برپاییِ این عدالتِ تاریخی می‌مانند.» در «آن‌ها که گفتند نه» شاهد برملا شدن مضحکۀ دادگاه‌های شرع می‌شویم. دادگاه‌هائی کوتاه مدت با احکامی از پیش تعیین شده. دادگاه‌هائی که به متهم اجازۀ دفاع داده نمی‌شود و قاضی در آن گوئی دستیار دادستان است. دادگاه‌هائی که با همۀ مضحک بودنشان حکم مرگ انسان‌ها را از پیش در آستین دارند.
«آن‌ها که گفتند نه» روایت‌گر تلاش‌های قربانیان نسل‌کشی برای برپائی عدالت است. «ایرج مصداقی» یکی از این قربانیان است که سال‌هاست در افشای جنایت‌های جمهوری اسلامی در محافل بین‌المللی کوشیده است. خود او می‌گوید هیچ دارویی در التیام زخم‌هایی که در دوران اسارت بر جان و بر روحش خش انداخته از تلاشی که برای افشای جنایتکاران می‌کند، موثرتر نیست. در سکانس‌های متعددی از فیلم بر تلاش‌های ایرج متمرکز می‌شویم که ابعاد نه چندان ناشناخته‌ای از روحیۀ جنایتکاران را عیان‌تر از آن چه که هست می‌کند. مصداقی می‌گوید: «{در این سال‌ها} سعی من بر این بوده که موقعیت و تحرکات هیئت مرگ را بطور مرتب دنبال کنم. یکی از آرزوهام همیشه این بود که بتونم با یکی از اونا دوباره روبرو بشم…»
در «آن‌ها که گفتند نه» یک مکالمۀ تلفنی ایرج مصداقی با یکی از این جنایتکاران می‌شویم. «مجید قدوسی» به گفتۀ مصداقی در دهۀ ۱۳۶۰ در دادگاه اوین دادیار و مسئول شکنجه و کشتار بود. مکالمه‌ای که وقاحت نسل‌کش‌ها را در انکار مسئولیت خود بخوبی برای مخاطب نقش می‌زند. این وقاحت در صحنه‌ای دیگر توسط یکی دیگر از مسئولان امنیتی بنام «بلندیان»، که در زمان نسل‌کشی معاون امنیتی وزارت کشور بوده و در شورای امنیت کشور و اصولن همۀ مسائل امنیتی همیشه نقشی مهم داشته، به نمایش در می‌آید. «آن‌ها که گفتند نه» مستندی است علیۀ فراموشی. علیۀ انکار «نسل‌کشی». جمهوری اسلامی ایران با صرف هزینه‌های گزاف همواره تلاش کرده است که این راز سر به مهر بماند. تلاشی که چندان هم برایش بی‌بهره نبوده. چندان که دیگر برای نسل بر آمده از پی آن سال‌ها، ناشناخته است. نسلی که باید بداند بر مادرها و پدرهاشان چه رفته است.
«آن‌ها که گفتند نه» با ثبت شهادت قربانیان یک بار دیگر آن را دقیق‌تر از پیش مستند می‌کند. که بیادمان بیاورد که متهمان ردیف اول جنایت علیۀ بشریت همچنان اهرم‌های قضائی، سیاسی و اقتصادی کشور را در دست دارند. که امروز فردی بنام مصطفی پورمحمدی، یکی از اعضای هیئت چهار نفرۀ مرگ، وزیر دادگستری کشور است. هر چند یادآوری این نکته بسیار تلخ است و هر چند که «آن‌ها که گفتند نه» با مرور آن چه که در آن سال‌ها بر ملت و بر زندانیان رفت لحظه لحظه تلخی بجان مخاطب می‌چکاند، اما فیلم حاوی پیامی است که برای مخاطب بارقه‌ای امید به ارمغان دارد. پیامی که از زبان «ایرج مصداقی» به جنایت‌کاران داده می‌شود: «ما همه جا می‌رویم و شما را دنبال می‌کنیم.»


منبع: هردمبیلستان

تقدس از جهل بر میخیزد

تقدس از جهل بر میخیزد 
فیروز نجومی

ما ایرانیان اسلام مذهب  برای  یک چیز، بدون استثنا، بیش از هر چیز دیگری، ارزش و احترام قائلیم. آنرا بالاتر و برتر از هر چیزی میدانیم. در زربفت ش می نهیم و رفیع ترین جایگاه را بآن اختصاص میدهیم. بدان نزدیک میشویم، با دست و دلی پاک، با خضوع و خشوع. هستند بسیاری از چیزها، مثل منافع گوناگون مادی و معنوی، دشمنی و خصومت ها و  تضاد های قومی و منطقه ای و طبقاتی که ما ایرانیان را  نیز مانند مردم سایر جوامع دنیا از یکدیگر جدا و بر علیه یکدیگر می شوراند. در یک چیز، اما، باهم شریک هستیم و شباهت به یکدیگر داریم. که آنهم نیست چیزی مگر باور و ایمان بیک جلد کتاب بنام قرآن مجید، که الله، خداوند یکتا و یگانه، از آسمان بزمین فرستاده است.
درست است، اين کتاب مثل تمام کتابهای ديگر از کاغذ و مرکب ساخته شده، به زير ماشين چاپ رفته است، و به لحاظ وزن و اندازه و نيز نمای ظاهر، چندان تفاوتی با ديگر کتابها ندارد. کتاب قرآن، اما چيز ديگری ست. در طول تاريخ ، هرچه کتاب انتشار يافته است از انديشه بشر تراويده و بزبان بشر نگاشته گرديده است. حال آنکه باور بر آن است که کتاب قرآن تنها کتابی ست که بزبان الله نگاشته شده است. هر کتابی را زمان، ممکن است باطل و کهنه کند و از رونق بيندازد، ولی، قرآن کتابی ست نهايی و ابدی، زمان را در آن هرگز نه نفوذی ست و نه اثری. کلمات و عبارات ش همه ساخته و پرداخته خداوند یکتا و یگانه است و آسمانی. در اثبات خود قرآن گويد که اگر جن و انسهمه با هم جمع شوند، نتوانند بسازند عبارتی همچون يکی از عبارات الهی. ناشران در انتشار کلام الهی از هيچگونه آرايش و پالايشی يا سرمايه و هزينه ای دريغ نکنند و هر صفحه اش را به نقش و نگار بيارايند و هر حرف و زير و زبر و ضمه ی سخنان الله را با زر به تزئين در آورند.
بر خلاف کثرت انتشار و حضور اش در هر خانه و کاشانه ای، ديگر، کتابی نیست.قرآن کتابی نيست برای خواندن و فهميدن بلکه کتابی ست برای دلبستن بآن، دلبستن به نیرو و اقتدار آسمانی آن، برای برآوردن حاجتها ست، نیز برای ممکن ساختن ناممکن ها و  سپردن بدان بیم ها و امیدها . بعضا نسخه های کوچک و مينياتوری آن را  در جيب شان، روی قلب خود نگاه دارند و يا به گردن خود آويزان کنند تا خود را از هر گزندی مصون بدارند. قرآن را هم بر سر عروس و داماد گيرند و هم در پناهش مسافر را روانهء سفر کنند. هم  در سفره عقد  و نکاح حضور دارد و هم در صفره هفت سين عيد نوروزی، هم هنگام مرگ و نابودی و سوگواری؛ هم در بستن قرار داد تجاری، هم در هنگام تنبيه و مجازات و هم در انتقام ستانی و کيفر نهائی، يعنی که در مراسم بدار آويختن و تیر باران جان و تن انسانی. مراسمی نيست در زندگی اجتماعی که سرگيرد يا به انجام رسد بدون حضور کتاب قران و يا قرائت کلماتی چند از آن. هيچ نامه ای، عقد و قراردادی، سند و مدرکی وجود ندارد که با نخستين عبارت اين کتاب، با «بسم الله» آغاز نگردد.
آری، برای همه چیز و همه کس هست، قرآن، حتی برای خواندن، اما، نه برای فهمیدن. بويژه برای ما ايرانيان که الله سخن گويد با زبانی بیگانه، در بهترين وجهش، شويم طوطی و تکرار کنيم آنچه رسد به گوشمان. همین خوانش طوطی وار است که متولیان دین تشویق و تبلیغ میکنند و احادیث و روایات نقل کنند مبنی بر نکو داشت خوانش طوطی وار قرآن که هموار نماید راه رسیدن به بهشت و رستگاری. که نباید نگران فهمیدن سخن الله بود چه رحمت ها بر شما نریزد تنها اگر کلمات الله را برزبان برانی.
 البته، که گرفتی بر ما نیست،عالمان دین میگویند، اگر ناتوان از خوانش و فهم قرآن هستیم. چرا که بشر کجا و آن معانی عظيم و مفاهيم عميق و سنگين و راز انگيز کلمات الهی کجا ! بشر حقير تر از آن است که بفهمد، چيست و چه معنی دهد گفتار خدائی.  نخستین سوره قرآن را همگان در رکعت های نمازهای روزانه، حد اقل 17 بار بر زبان رانند و تکرار کنند، اما، هرگز کوشش نکنند که بفهمند آنچه را که بزبان میرانند با قطره ای کنجکاوی و یا با ذره ای تردد و تامل. مسلم است در نزد آنان که "بندگی " و    "عبودیت " نیکو و بنیان اخلاق اسلامی ست د، مهم نیست اگر خداوند یکتا و یگانه در نخستین سوره قرآن انسان را حقیر و ناچیز بشمار آورد و به تسلیم و اطاعت فرا خواند. آقای حاج عبدالمجيد صادق نوبری در ترجمه يکی از آيه های سوره حمد، می نويسد که: بنده در برابر خدا اعتراف به تسليم و اطاعت ميکند و ميگويد::
در نهايت اطاعت و ذلت تو را می پرستيم و تو را معبود خود قرار داده جز تو ديگری را برای عبادت خود شريک قرار نمی دهيم و منحصرا از تو در جميع امور کمک ميطلبيم و از غير تو چيزی نمی خواهيم. (قران مجيد ترجمه فارسی، ص 2)

مسلم است که ذلت و خواری و حقارت در برابر الله بسی بسیار نکوست. البته که الله نمیتواند اکبر باشد اگر انسان را اصغر، نادان حقیر و ناچیز بشمار نیاورد. خدایی الله بر ذلت و خواری بشر بنیان نهاده شده است.  استاد علامه سيد محمد حسين طباطبائی مؤلف تفسير الميزان در تعبیر نخستین سوره قرآن، سوره حمد اظهار میدارد که:
...که از وضع آيات اين سوره، مخصوصا بقرينه توجه از غائب به خطاب در اياک نعبد و اياک نستعين(۳) ظاهر ميشود که اين سوره در واقع کلام بندگان است در مقابل خدا، يعنی خداوند روش بندگی و ستايشی که شايسته مقام او است به بندگان خود ميآموزد، و شاهد زندهء اين موضوع همان جمله است "الحمدلله " است. چرا؟ زيرا: ستايش و حمد خدا در واقع توصيف او است در حالی که خداوند از توصيف تمام توصيف کنند گان منزه است همانطور که ميفرمايد سبحان الله عما يصفون، الاعباداله المخلصين..."( تفسيرالميزان، جلد اول،ص ،
بنا بر تفسیر استاد علامه طبا طبائی خداوند یکتا و یگانه بشر را خلق کرده است که بنده او باشد. زبان بنده،  قاصر و ناتوان است و محدود و متناهی، نمیتواند الله را بگونه ای حمد گوید که در خور شان عظیم وی باشد. بندگان کمتر از آنند که حمد و ستايش شان را الله پذيرا شود. بايد همانگونه خداوند بی همتا را حمد و ستايش کند که او امر فرموده است. در سوره حمد، خداوند "روش"  حمد و ستایش خویش را به بشر میآموزد. چه بشر در منظر الله توانا به تقلید است نه تعقل. حال براستی چه انتظاری میتوان از بشری داشت که روزانه 17 بار در "نهایت  اطاعت و ذلت " پیشانی بر آستانه خداوند سائیده و به خواری و حقارت خود اعتراف نماید. آیا میتوان انتظار خرد ورزی، استقلال و خود گردانی از چنین بشری داشت؟ آیا میتوان از او انتظار داشت که خرد بکار گیرد و خود بجوید و کیستی و چیستی خود را بفهمد؟
 آقای دکتر راميار، مؤلف تاريخ قرآن (1362)، وصفی که از قرآن بدست میدهد، هرچه بیشتر آنرا از دسترسی خارج میسازد، چه به آن نیرویی راز انگیز و افسانه ای نسبت میدهد غیر قابل فهم افراد بشری، چرا که قرآن از ذات الهی برخاسته است و بدون واسطه در روح و روان بندگان خدا نفوذ نموده و آنها را به تسخير خود در آورده است و ميآورد. کدام سخن را ميتوان در تاريخ يافت که نفوذی چنين گسترده در ابنای بشری داشته باشد. آقای دکتر، با اطمينان و بدون کوچکترين شک و شبهه ای اعلام میکند:
اين کلام خداست، اين سخن پرودگار جهانيان است، اين کتاب خداست و از ذات او تراوش کرده از مصدر جلال و عظمت کبريائيش بر مهبط وحی الهی نزول يافته، بر دل پاک ترين پاکان جهان نقش بسته و دو لب مبارک فرخنده اش بدان مترنم گشته، دل گروندگان حافظش شده و دست توانای مؤمنان نقش نگار دفتر و ديوانش گشته، مونس عزيز شبهای دراز شب زنده داران کوی دوست بوده، واسطه و راهنمای راز و نياز پرستندگان و راه گشای دلدادگان طريقت حق بوده، آشنای ذات او است و از او سرچشمه گرفته، و اين خود او تعالی است که حافظ و نگهبانش است (تاريخ قران، ص، د، ۱۳۶۲).

البته شاهد مدعای آقای راميار کس ديگری جز خود او نيست. شيفتگی وی، گويا او را از ارائه هر دليل و مدرک و سندی برای اثبات ادعای خود بی نياز ساخته است. او تخيلات مبالغه آميز و رمانتيک خود را جايگزين تاريخنگاری ميسازد.  وی فرضیات و باورهای خود را چنان ارائه میدهد، گویی حقیقت اند و در آن چون و چرایی نیست. آقای دکتر فراموش کرده است، که زبان عربی، زبانی که الله با آن سخن میگوید، برساخته دست انسان است، از مغز انسان تراوش کرده  و در پاسخ به نیازهای مادی و اجتماعی انسان رشد یافته است. افزوده بر این «الله » خود یک کلمه عربی ست، پیش از آنکه محمد آنرا بر خدای خود بنهد،  نام یکی از بتهای کعبه بود که مردم آنرا پرستش میکردند. یعنی که  قبل از آنکه الله زبان عربی را برای انتقال امیال خود به بندگان، بر گزیند، اعراب نسل پس از نسل  آنرا پرورانده و بارور ساخته بوده اند. بهمین دلیل بازتابنده رسم و رسوم و آداب و عادات و روش زندگی آنان، بویژه زندگی محمد از زمان بعثت تا رحلت است.
نیز، گویا آقای دکتر چشم بر این واقعیت تاریخی هم بسته است که اعراب باديه نشين، يعنی اولين مردمانی که بايد گيرنده جزئيات قرآن بشمار آيند، پيام و پيامبر خدا را به باد تمسخر میگرفتند و به ادعای پیامبر اسلام مبنی بر ولایت و رسالت الهی، همچون هذيانی مینگریستند که از مغز بيماری بر خاسته است. هم آنها بودند که پيامبر را برای ارائه سند و مدرک ادعای خود چنان تحت فشار قرار دادند که فرستاده خدا ناچار شد شبانه برای بقای خويش از مکه پا بگريز بگذارد و به مدينه بکوچد. کلام قرآن البته در مدینه پس از شکست قریشی ها در بدر، اقتدار خود را کسب میکند و فرا خوانی میشود در سوی تسلیم و اطاعت. در واقع مبارزه بمنظور برقراری فرمانروايی «الله» از بدو ورود اولين آيه های قرآن آغاز گرديد و در تمام دوران رسالت نيز ادامه يافت. قرآن در واقع بازتاب مبارزه رسول خدا با آنهايی ست که به یکتایی و یگانگی الله در دل تردید داشتند و از تسليم و اطاعت به اراده وی  سر باز زده و به فرمانروايی الله «نه» گفته اند، یعنی مشرکين، کافرين و منافقين. بهمین دلیل قرآن مقدس آنها را محکوم به عذاب اليم و یا سوختن در آتش دوزخ تا ابد نموده است. آیا جنبشهای اسلامی از حکومت آیت الله ها و طالبان ها گرفته تا داعشی ها و بوکو حرام ها، به ندای کلام الله پاسخ نمیدهند وقتی سر انسانها را همچون گوسفندان قربانی از تن جدا میسازند. اگر این جنبشهای اسلامی بندای قرآن پاسخ نمیدهند، بندای کدام آئین که چنین خون میریزند دست به خشونت و انتقام ستانی میزنند؟
بر خلاف ادعای دکتر راميار، قرآن شايد تنها کتابی باشد که برای حفظ و نگاهداريش، چه جنگها که به پا نشده است، چه خونها که ريخته نشده و چه سرها که بر زمين نغلتيده و چه زمزمه های نفی و نقد در نطفه خاموش نگردیده اند و هنوز هم.  پس از گذشت چهارده قرن، هنوز هم نتوانی در کتاب قرآن ذره ای ناخالصی بيابی. وای اگر در آن چيزی بيابی ناسازگار با حرمت و سرشت خدائی، با عقل و خرد نقصان ناپذير الهی، هرچند کوچک و ناچيز، کنفیکون شود جهان و بر سرت ويران گردد. کفن پوشان و قمه کشان به بيرون جهند و جان بر کف آماده که خون بريزند و سر بر زمين افکنند. بی جهت نيست که عز و احترام و تقدس اين کتاب هميشه در افزايش بوده است و قدرتش لايزال مانده است. چرا که در باره آن چيزی بجز حمد و ستايش هرگز نتوانی بزبان آوری. دفاع از اقتدار و عظمت اين کتاب، چه با تيغ و تازيانه، و چه با مبالغه و گزافه گوئی، و چه با مطلق و چون چرا ناپذير ساختن آن با ابزار تفسير و تاويل، سبب گشته است که جلال و جبروت قرآن در ذهن دينداران خوش باور به عرش اعلا رسيده و باور و ايمان آنها را به عدم عقل و خرد لازم برای درک و فهم گفتار الهی تحکيم و تشديد نماید. روشن است که نادان و نا آگاه را راهی جز تسليم و اطاعت و تقليد و تبعيت نيست. آیا این نبوده است سرنوشت ما ایرانیان؟
فیروز نجومی





پشت پرده روابط زنجانی، مهدی شمس و ضراب 

«همه تحریم‌ها را دور می‌زنیم». این جمله احمدی‌نژاد در مراسم بهره‌برداری از دو طرح توسعه فولاد مبارکه اصفهان در روز ١٤ آذر ١٣٩١ است که فردای آن در روزنامه ایران به چاپ رسید. هفته گذشته سه جلسه از دادگاه رسيدگي به بزرگ‌ترین پروند فساد اقتصادی در تاریخ کشور، برگزار شد. متهم ردیف اول پرونده مدعی است در دورانی که ایران تحت شدیدترین تحریم‌های بین‌المللی قرار داشته، به کشور خدمت کرده است. وکیل بابک زنجانی هفته پیش به «شرق» گفته بود: «موکل من معتقد است زمانی که کاری از هیچ‌کس برنمی‌آمد، موفق شده به کشور خدمت کند». براساس آنچه در کیفرخواست سه متهم در دادگاه قرائت شد، مشخص می‌شود این حجم عظیم از فساد اقتصادی در این پرونده معلول شرایط تحریم و به بهانه دورزدن تحریم‌ها رخ داده است. در نتیجه فعل‌وانفعالات بانکی و وجود واسطه‌ها در فروش نفت ایران، بخش عظیمی از مبالغ فروش نفت به خزانه واریز نشده و اکنون عوامل اجرائی این کار مورد محاکمه قرار می‌گیرند. اما غیر از بابک زنجانی، دو متهم دیگر نیز اکنون در حال محاکمه هستند؛ «م.ش» و «ح.ف.ه» متهمان ردیف دوم و سوم این پرونده هستند. برای بررسی نقش متهم ردیف دوم این پرونده لازم است به گذشته نه‌چندان‌دوری بازگردیم.

٢سال پیش؛ ترکیه
«در ماه‌های اخیر یک بازرگان اماراتی که اصالت ایرانی دارد، به‌جای یکی دیگر از بازرگانان ایرانی که نامش در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار گرفته است اقدام به سرمایه‌گذاری در صنعت حمل‌ونقل ترکیه کرده است». این گزیده‌ای از مقاله‌ای است که ٢٠ مهر ٩٢ در هفته‌نامه «تجارت فردا» منتشر شد. در ادامه این مطلب آمده بود: «م.ش، بازرگان ایرانی‌الاصل مقیم دوبی، در ماه‌های اخیر اقدام به افزایش سرمایه‌گذاری خود در بخش حمل‌ونقل ترکیه کرده است و این افزایش سرمایه‌گذاری را از طریق خرید خط هوایی ONUR که یک شرکت حمل‌ونقل هوایی خصوصی است انجام داده است. سرمایه استفاده‌شده برای این کار برابر با ٢٥٠‌ میلیون دلار اعلام شده است. این بازرگان ایرانی علاوه بر سهام شرکت هوایی مذکور اقدام به خرید نیمی از سهام شرکت حمل‌ونقل جاده‌ای ulusoy-varan کرد که سرمایه مورد نیاز برای خرید این سهم برابر با صد‌میلیون دلار بوده است.

این بازرگان ایرانی‌الاصل بعد از خرید هفت هواپیما برای خط هو‌ایی ounrAir ترکیه، این هواپیما‌ها را به شرکت ایرانی تأسیس‌شده توسط بابک زنجانی منتقل کرد». در همان مقطع، رسانه‌های ترکیه نیز در گزارش‌های مفصلی به این موضوع پرداختند. همان زمان سیدجلال ابراهیمی، دبیرکل شورای مشترک بازرگانی ایران و ترکیه، با اشاره به خبری که از سوی روزنامه «وطن» چاپ ترکیه در این‌باره منتشر شده بود، گفت: «ترک‌ها این شرکت هواپیمایی onur Air را در سال ۲۰۱۳ به قیمت ۲۵۰‌ میلیون دلار به «قدرت تنجل»، تاجر ترک و «م.ش»، تاجری که در دوبی زندگی می‌کند و تبعه انگلستان است، فروختند اما بعد از آن اخباری منتشر شد مبنی‌بر اینکه خریدار واقعی این شرکت، «بابک زنجانی»، صاحب شرکت هواپیمایی قشم، بوده است. البته بعد از آن و پس از بازداشت بابک زنجانی در ایران، شرکت اونور ایر دچار مشکلات مادی شد و به‌دنبال آن «جان کرت باگانا»، صاحب اصلی شرکت هواپیمایی «اونور ایر»، بعد از فروش این شرکت در حوزه گردشگری شروع به کار کرد و تصمیم گرفت بار دیگر این شرکت را خریداری کند. به‌همین‌دلیل به تهران آمد و با شرکتی که معادل سازمان صندوق بیمه‌گذاری سپرده‌های پس‌انداز ترکیه است، برای خرید مجدد این شرکت مذاکره کرد. گفته شده که این شرکت به قیمت ۱۰۵‌میلیون دلار یعنی نصف قیمت اصلی این شرکت هواپیمایی به صاحب اولیه فروخته شده است. به غیر از جان کرت باگانا که مجددا این شرکت را خریده است، «قدرت تنجل» و «م.ش» هر سه سهام‌داران جدید شرکت اونور ایر هستند».

هفته پیش؛ کیفرخواست «م.ش»
نجفی، نماینده دادستان تهران، در جریان قرائت کیفرخواست متهم ردیف دوم، «م.ش»، گفت: «م.ش، یکی دیگر از متهمان پرونده، تمامی محموله‌های نفتی‌ای را که تحویل گرفته، به شرکت نفتی فال فروخته است و با اعلام اینکه شرکت نفتی فال ورشکست شده، سعی در گمراه‌کردن داشته است. چراکه گفته‌های وی نمی‌تواند مبنای عقلانی داشته باشد و چرا باید محموله‌های نفتی را به یک شرکت ورشکست‌شده واگذار کند». نجفی در ادامه کیفرخواست متهم ردیف دوم ادامه داد: «در سال ٩١ «م.ش» نامه‌ای را از «زنجانی» از طریق ایمیل دریافت می‌کند که در آن نوشته شده بود سعی کردم نامه‌نگاری نداشته باشم اما نتوانستم خودم را نگه دارم. شما برخلاف ظاهرتان افراد خداشناسی نیستید، یادم می‌آید گفتید ٣٣‌ میلیون دلار به هواپیمایی «الف» داده‌اید اما من را بدهکار نگه داشتید و حالا برنده ماجرا هستید و به همه جا رسیده‌اید. این درحالی است که پول‌های بانک‌های نفتی که گرفته‌اید را نداده‌اید و هواپیماهای «الف» نیز هنوز ‌گیر است. این نامه در حالی بود که «م.ش» نفت را ٤٠ ‌میلیارد دلار فروخته بود؛ اما تنها ٤٠٢ میلیون دلار آن را به «زنجانی» داده بود که این امر منجر به اعتراض متهم ردیف اول شد». در بخش دیگری از کیفرخواست «م.ش» اشاره شد که تمامی محموله‌های نفتی را او تحویل گرفته و به زنجانی قول داده بوده تا آنها را بفروشد و از متهم ردیف اول کارمزد دریافت کند اما تنها بخشی از مبالغ را به حساب زنجانی واریز کرده است. «م.ش» به‌همین‌دلیل مبلغی حدود ٨٠٠‌ میلیون دلار به زنجانی بدهکار است. در بخش دیگری از کیفرخواست، نماینده دادستان گفت: «نام‌برده به دلیل ارتباط دوستانه‌ای که از سال‌ها پیش با «ا.و.د» داشته، به‌سادگی اعتماد او را جلب کرده و وارد معاملات نفتی می‌شود».

٢ سال پیش؛ ماجرای رضا ضراب
٢٦ آذر ١٣٩٢ پلیس ترکیه ٥٣ نفر را به اتهام پولشویی و فساد مالی بازداشت کرد. در جریان ماجرای بحران فساد مالی ترکیه به غیر از برخی مقامات دولت اردوغان و فرزندان آنان، رضا ضراب، تاجر ایرانی اهل تبریز نیز بازداشت شد. رضا ضراب متهم به انتقال غیرقانونی محموله‌های طلا به ایران، به انتقال غیرقانونی پول از طریق یک بانک متعلق به دولت ترکیه و پرداخت رشوه به نزدیکان مقامات دولتی اقدام کرده است. رضا ضراب، متولد ١٣٦٢ در شهر تبریز و همسر ایبرو گوندش، خواننده سرشناس ترکیه‌ای است. در همان مقطع زمزمه‌هایی درباره ارتباط ضراب و زنجانی به گوش می‌رسید. تا جایی که روزنامه «تودیز زمان» ترکیه نوشت، رضا ضراب در اعترافات خود نام رئیس خود را فاش کرده است. این نام کسی نبود جز بابک زنجانی؛ ارتباطی که البته از سوی هر دو نفر تکذیب شد. اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. همان زمان، روزنامه «هابرتک» مدعی شد: «براساس ایمیل‌های ردوبدل شده بین ضراب و زنجانی، ‌این ایرانی ثروتمند قصد سفر به ترکیه و دیدار با ضراب را در هتلی لوکس در آنتالیا داشته است. به گفته پلیس، بابک زنجانی و رضا ضراب هیچ‌وقت تلفنی صحبت نمی‌کردند و ارتباطشان فقط از طریق ایمیل بوده است. ‌زنجانی قرار بوده که با استفاده از یک پاسپورت جعلی از طریق بیروت وارد آنتالیا شود، اما او سفر خود را بعد از عملیات پلیس در ترکیه لغو می‌کند». این روزنامه مدعی شده بود که ضراب و زنجانی اولین‌بار سال‌ها پیش در تبریز با یکدیگر ملاقات کرده‌اند و ضراب از آن پس برای زنجانی کار می‌کرده است. ١٥ دی ٩٢ خبرگزاری تسنیم در گزارشی نوشت: « در حالی که رضا ضراب در ترکیه و بابک زنجانی در ایران دستگیر شده و حواشی فراوانی درباره پرونده‌های آنها ایجاد شده، نفر سوم این شراکت پرسود در سکوت در حال انجام معاملات خویش است. به‌دست‌آوردن منافع مالی ‌هزاران‌میلیارد تومانی به اسم دورزدن تحریم‌ها کسب‌وکار پرسودی بوده که گروهی از نوکیسگان را به کاسبان تحریم بدل کرده است این گروه از افراد در چهار سال گذشته و مخصوصا دوسال اخیر به ثروتی مافوق تصور دست یافته‌اند. در این میان دستگیری رضا ضراب، کریدور پولشویی در ترکیه اولین حلقه دومینویی بود که با دستگیری بابک زنجانی که ٩ ‌هزار‌میلیارد تومان بدهی پول نفت تنها یکی از قلم‌های فهرست طولانی پرونده اوست، ادامه یافت و اکنون این دومینو به حلقه خاموش و ساکت خود رسیده است». م.ش در ماه‌های پایانی سال ٩٣؛ یعنی بیش از یک سال پس از زنجانی بازداشت شده و احتمالا در این مدت مشغول رتق و فتق امور مربوط به مسائل مالی خود و زنجانی بوده است. اما این داستان زمانی جذاب‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم همان زمان خبرگزاری فرانسه نوشته بود: «گفته می‌شود شخص واسطه میان ضراب و زنجانی برای ارسال پول نفت به ترکیه، تاجری مستقر در دوبی به نام م.ش بوده است».


شرکت «فال» و ماجرای «هالک‌بانک»
براساس آنچه در سومین جلسه دادگاه پرونده نفتی به‌عنوان کیفرخواست متهم ردیف دوم قرائت شد، م.ش نفت دریافتی از سه شرکت وابسته به وزارت نفت ایران را به شرکت نفتی «فال» می‌فروخته و پول آن به «هالک بانک» ترکیه منتقل می‌شده و از طریق این بانک که تحت تحریم هم قرار می‌گیرد، در قالب طلا و یا روش‌های دیگر به بانک F.I.I.B مالزی منتقل می‌شده است. البته بخشی از این مبالغ به دستور زنجانی مورد مصارف دیگری قرار می‌گرفته و بخش دیگری نیز هرگز به حساب سورینت قشم ، زنجانی و بانک مالزی واریز نشده است.

شرکت نفتی فال چیست؟
م.ش که دارای تابعیت انگلیس است مدت زیادی در دوبی ساکن بوده است و احتمالا پس از آن برای انجام امور مالی و به دستور زنجانی به ترکیه نقل مکان کرده بود. به گزارش رویترز، شرکت نفتی فال که محموله‌های نفتی ایران را از م. ش خریداری می‌کرده، متعلق به خاندان آل ساری، از خانواده‌های بانفوذ امارات است. یکی از مدیران این شرکت، مجید عبدالله آل ساری نام دارد و «محمد عثمان» فردی است که تمام خریدوفروش‌های این شرکت را انجام می‌داده است. پایه‌گذار شرکت فال فردی به نام شیخ سلطان اول بوده و دفتر مرکزی آن در شارجه مستقر است. نکته جالب درباره این شرکت، این است که پیش از این به دلیل مسائل مربوط به سوریه مورد تحریم آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفته است. به احتمال فراوان خرید نفت ایران در شرایط تحریم از طریق واسطه‌ای به نام «م.ش» دو علت داشته است. اول اینکه م. ش سال‌ها در کشور امارات مشغول تجارت بوده و با روابطی خاص موفق به جلب رضایت شرکت فال شده است. از سویی به دلیل اینکه ایران قادر به فروش نفت خود نبوده، طبیعتا این واسطه‌ها مجبور به فروش نفت با قیمتی پایین‌تر از بازار بوده‌اند.

٢سال پیش؛ ماجرای هالک بانک
در ماجرای پرونده رضا ضراب، اسلان سلیمان، مدیر هالک بانک ترکیه نیز در ارتباط با پرونده صادرات طلای ترکیه به ایران بازداشت شد. روزنامه «تودیز‌زمان» گزارش داده بود در بازرسی پلیس از منزل آسلان، مدیرعامل هالک بانک حدود ٤,٥‌میلیون دلار که در جعبه کفش بوده، کشف شده است. سایت رسمی بانک کارآفرین در ١٨ دی ٩٢ در مطلبی با تیتر «هالک بانک چه بود و چه کرد»، نوشت: «تحریم‌های اقتصادی علیه ایران در اواخر دهه ٨٠، تازه قوت گرفته بود که از افزایش مراودات تجاری با ترکیه به‌عنوان راهکاری برای دورزدن تحریم‌ها یاد شد. انتقال ارز به ایران نیز از سال ٢٠١٢ با اعمال تحریم شبکه سوییفت بانکی با چالش‌های جدی مواجه شد. از آن تاریخ به بعد بود که نام هالک بانک بر سر زبان‌ها افتاد. المانیتور در رخدادهای مربوط به پرونده ضراب، با کنارهم‌گذاشتن تحقیقات پلیس ترکیه نتیجه گرفت، تمرکز روی مثلث ایران، هالک بانک و طلا است.به گفته اوگور گرسز اقتصاددان ترکیه‌ای، این بحث‌ها ناتوانی ترکیه در پرداخت پول ایران از طریق کانال‌های عادی پس از خرید نفت و گاز تهران را نشان می‌دهد. به همین منظور بود که ترکیه حسابی برای ایران در هالک بانک افتتاح و ایران سپرده‌ها را تبدیل به طلا می‌کرد. طلاها از بازارهای بین‌المللی خریداری می‌شد و در ابتدا به ترکیه منتقل و پس از آن به ایران ارسال می‌شد. براساس گزارش‌های رسانه‌های ترکیه، ضراب به کمک این بانک در سال‌های ٢٠١٢ و ٢٠١٣، حدود هشت میلیارد دلار طلا از طریق ترکیه به ایران منتقل کرده است. گفته می‌شود فعالیت‌های اقتصادی او در ترکیه برای دورزدن تحریم‌های ایران بوده است».

یکی از اتهامات ضراب مربوط به هواپیمایی است که سال ٢٠١٢ د‌‌ر فرود‌‌گاه آتاتورک به زمین نشست و از د‌‌اخل آن یک و نیم تن طلا از کشور غنا به مقصد‌‌ د‌‌وبی کشف شد‌‌. در نهایت به دلیل آنچه کمک به دورزدن تحریم‌ها به سود ایران عنوان شده بود، هالک بانک هم تحریم شد.

م.ش در رسانه‌های خارجی
به غیر از خبرگزاری فرانسه که از نقش واسط م.ش بین زنجانی و ضراب خبر داده بود، سایت خبری «دیلی بیست» انگلیس ٢٨ دسامبر ٢٠١٣ در مطلبی نوشته بود: «صدها شرکت ایرانی در ترکیه رابط شبکه‌های گسترده جهانی با شرکت‌های تحت‌کنترل ایران از جمله: کشتیرانی، تجارت طلا، خرید و فروش کارت اعتباری، خدمات انتقال پول و صنعت گردشگری شامل حمل‌ونقل هوایی و خرید و فروش هواپیما، هستند. پایه‌گذار بسیاری از این شرکت‌ها مقامات سابق ایرانی‌اند، یکی از این مقامات م.ش است؛ یک مقام ارشد سابق خطوط کشتیرانی ایران (IRISL). او با هزینه‌ای کم یعنی ٢٥٠‌ میلیون دلار یک شرکت خصوصی هواپیمایی ترکیه را در سال ٢٠١٣ و همچنین چند شرکت دریایی دیگر را که با مقامات سابق کشتیرانی جمهوری اسلامی تجارت دارند، خریداری کرد. در سال ٢٠٠٦، م.ش در انگلیس با فردی به نام ع. ا. ا، دو شرکت ثبت کردند. ع. ا. ا در آن زمان رئیس شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی بود. او درحال‌حاضر رئیس یک بانک خصوصی است. ع. ا. ا در هیأت‌مدیره این بانک به‌عنوان نماینده شرکت سرمایه‌گذاری تدبیر، یک شرکت تحریمی EIKO آمریکاست».

رضا ضراب هم روبه‌روی قاضی صلواتی قرار می‌گیرد؟
سال ٢٠١٣ روزنامه «تودیز زمان» نوشت: «سه شرکت صوری در ترکیه که تحت مالکیت رضا ضراب هستند، در سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ حدود ۸۷‌ میلیارد یورو نقل و انتقالات غیرقانونی از کشورهای مختلف انجام داده‌اند که ۴۰‌ درصد این مبلغ، پولی است که به‌صورت غیرقانونی از کشور خارج کرده‌اند. در یکی از پرونده‌ها، رضا ضراب با هلدینگ سورینت متعلق به بابک زنجانی ارتباط داده شده است. در ژانویه ۲۰۱۳ در فرودگاه آتاتورک ترکیه ۱/۵ تن محموله طلا در هواپیمایی کشف شد که دوسوم این محموله قرار بوده تحویل شرکت سورینت هلدینگ در ایران شود. این محموله بدون هیچ سندی و با پرداخت ۱/۵‌میلیون دلار رشوه به برخی افراد سیاسی در ترکیه ۱۸ ژانویه راهی دوبی شد». ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳، تولگا تانیش، تحلیلگر روزنامه حریت در دفتر واشنگتن، در گزارشی مدعی شد: «براساس اطلاعات به‌دست‌آمده از وزارت خزانه‌داری آمریکا، ایران ممکن است از ترکیه خواستار تحویل رضا ضراب برای بررسی ارتباطش با بابک زنجانی باشد». شش اسفند ٩٢ روح‌الله غلامی، وکیل دو نفر از شاکیان زنجانی، درباره او و کارهایش به روزنامه «شرق» می‌گوید: «یک‌بار با زنجانی در جلسه‌ای در هتل «اوین» بودم، موضوع ترانسفر طلا از لیبی به ترکیه بدون صدور بارنامه را از او پرسیدم که گفت حتی اگر هواپیما باری هم باشد، باید برای مسافرانش بلیت صادر شده باشد. به گفته خودشان صد هزار دلار احتمالا به آمریکایی‌ها در «بنغازی» رشوه می‌دهند تا دوباره پرواز کنند. اتفاقا برای «بابک زنجانی»، «ح.م» و «ح.ش» هم پاسپورت صادر شده بود اما آنها نمی‌روند. طلا را تحویل می‌گیرند و طلا به جای دوبی به سمت ترکیه می‌رود. ترکیه حساسیت نشان می‌دهد و محموله را توقیف می‌کند. اینجا «رضا ضراب» وارد می‌شود و با دادن رشوه، طلا را آزاد می‌کند و طلا به مقصد دوبی حرکت می‌کند. اینکه چرا به لیبی رفته‌اند، معلوم نیست، ظاهرا بدشان نمی‌آمده هواپیمایشان تابلو شود».

همچنین امیرعباس سلطانی، مسئول کمیته پیگیری پرونده بابک زنجانی در مجلس به روزنامه «تودیز‌زمان ترکیه» گفته بود: «با توجه به اطلاعاتی که در دست داریم، بابک زنجانی و رضا ضراب جدا از هم نیستند و بخش اعظم اموال بابک زنجانی که ایران به دنبال آن می‌گردد، نزد رضا ضراب است. در این پرونده زنجانی تنها نبوده و یک مافیای قوی پشت سر اوست که در روند رسیدگی به پرونده مانع ایجاد می‌کنند».

با توجه به اینکه مسئولان ایرانی بارها گفته‌اند اموال زنجانی در خارج از کشور را پیدا نمی‌کنند، باز هم با اشاره به اینکه احتمال ارتباط بین زنجانی و ضراب دور از ذهن نیست، به نظر می‌رسد ضراب، کلید بخشی از پول‌های گمشده در این پرونده باشد. م.ش تا همین چند ماه پیش آزاد بوده و حتی در کشور ترکیه دست به تجارت می‌زده است. اینجاست که گمانه‌زنی رسانه‌های ترک و برخی رسانه‌های دیگر خارجی درباره احتمال نقش واسط م.ش بین زنجانی و ضراب تقویت می‌شود. البته رسانه‌های ترکیه گزارش داده‌اند هم‌زمان با برگزاری دادگاه زنجانی در تهران، رضا ضراب از ترکیه خارج شده است.