نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

نقاشی های 3 بعدی

نقاشی های سه بعدی «رامون بروین» آن‌قدر واقعی به نظر می‌سند که ذهن را بین نقاشی و واقعیت به اشتباه وا می‌دارند.
به گزارش فارس، نقاشی های سه بعدی «رامون بروین» آن‌قدر واقعی به نظر می‌سند که ذهن را بین نقاشی و واقعیت به اشتباه وا می‌دارند.
رامون در نقاشی‌های خود از تکنیک‌های چندی استفاده می‌کند که از جمله آنها تکنیک «توهم دیداری» است که سال‌هاست هنرمندان عرصه نقاشی‌های سه بعدی از آن استفاده می‌کنند. رامون این تکنیک را با تکنیک سایه روشن و تمرکز نور بر نقاشی‌هایش درآمیخته تا چنین تصاویر بی‌نظیری خلق کند.









































 

تصویر/زندگی بی سرپناه کنار جاده ای در اندیمشک


خانواده ای به علت نداشتن توان مالی در حدود ۱ماه است که در کنار جاده به سمت سد دز در شهرستان اندیمشک در استان خوزستان زندگی می کنند و با مشکلات عدم امنیت و نبود آب و برق دست پنجه نرم می کنند.
براستی چه کسی پاسخگوست؟! به چه دلیل این خانواده در این شرایط بد به سر می برد؟!
مسئولین پاسخگو باشند!؟

دستگیری واکسه تیس از سوی پلیس یونان در مقابل دفتر نشریه در آتن



" کستاس واکسه واتیس" سردبیر مجله " هات داگ" چاپ آتن روز یکشنبه پس از انتشار اسامی 2059 نفر از ثروتمندان این کشور که برای فرار از مالیات بخشی از دارایی های خود را به بانک های سوییس منتقل کرده اند از سوی پلیس یونان بازداشت شد.

دادستان یونان این روزنامه نگار را به اتهام " نقض حریم شخصی افراد" تحت تعقیب قرار داده است و روز گذشته پلیس یونان برای جلب او وارد عمل شد و این روزنامه نگار را بازداشت کرد.

واکسه تیس پیش از دستگیری در مطلبی که در صفحه توئیتر خود منتشر کرد نوشت :" به همه جا خبر دهید به جای دستگیری دزدان و وزیران قانون شکن ، حقیقت را بازداشت می کنند."

پس از دستگیری این روزنامه نگار یونانی موجی از ابراز خشم و ناراحتی در در برخی رسانه ها و شبکه های اجتماعی و اینترنتی یونان به راه افتاده است و معترضان دستگیری این روزنامه نگار را ناعادلانه خوانده و خواستار آزادی او شده اند.

گفته می شود لیست منتشره این مجله همان لیستی است که در سال 2010 از سوی کریستین لاگارد رییس صندوق بین المللی پول و وزیر دارایی وقت فرانسه در اختیار همتای یونانی خود قرار داده شده است.

از آن زمان تا کنون شایعات گسترده ای درباره وجود نام برخی افراد مطرح سیاسی در این لیست وجود داشته است.

به گزارش عصر ایران،یونان هم اکنون با بدترین بحران اقتصادی تاریخ خود دست وپنجه نرم می کند و این کشور ورشکسته اقتصادی با بحران بدهی های عظیم خارجی و کسری بودجه دولتی مواجه است.

اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول ارایه کمک به اقتصاد بحران زده این کشور را منوط به اجرای سیاست های ریاضت اقتصادی از سوی دولت این کشور کرده اند و این در حالی است که بخش عمده ای از جامعه یونان مخالف اجرای این سیاست ها هستند.
کد مطلب :

۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

ایا اصولا جامعه و روشنفکران ما نقد پذیر هستند؟

ایا اصولا جامعه و روشنفکران ما نقد پذیر هستند؟

محمد زمانی
 
عاملي كه باعث شده توضيحي در مورد نقد ارائه دهم. اين است كه مقالات زیادی در سایت ها در خصوص چگونگی اتحاد بین گروها و سازمانها درج می شود. با توجه به لزوم اتحاد بین گروها و احزاب سیاسی برای ایجاد یک الترناتیو سکولار و دموکرات در قبال حکومت اسلامی در ایران ، متاسفانه تخریب و تعصبات شخصی و گروهی،جای خود را به نقد درست داده است. به باور من هیچ شخصی نباید مصون از نقد درست باشد .در اپوزیسیون عده ایی نه بر مبنای اعتقاد به یک شخصیت ملی ،بلکه به عنوان ابزاری برای بهره برداری شخصی و حزبی استفاده می نمایند.ما اگر بخواهیم منصف باشیم باید خالی و پر بودن یک لیوان اب رابا هم ببینیم
 
 
 
نقد در لغت جدا كردن طلاي خالص از ناخالص است و تميز دادن خوب از بد و انتخاب كردن چيز خوب و بهتر است. در اصطلاح ادب تشخيص محاسن و معايب سخن و نشان دادن بد و خوب اثر ادبي است. با توجه به تعاريف فوق نتيجه مي گيريم كه نقد ايراد نيست، بلكه كار خوب را از کار نادرست  مشخص كردن است و راه حلي براي خوب كردن كاري كه نادرست بوده ،آن هم با ارائه يك راهكار درست .به اعتقاد من تاكنون پيشرفت خوبي در نقد مسائل سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی و اجتماعی  نداشته ایم ،چون بدون مطالعه و شناخت علم نقد نمي توان يك كار يا اثري را نقد كنيم .ضمناً تا زماني كه به نقد به عنوان يك ايراد نگاه بكنيم نه ناقد درست نقد مي كند و نه مورد نقد آن را مي پذيرد . پس چه كاری بايد  انجام دهیم تا نقد درست داشته باشيم و از ما پذيرفته گردد؟‌ يك ناقد بايد صفاتي اينچنين داشته باشد: دور بودن از تعصبات و سطحي نگري، وارد نكردن احساس شخصي در نقد و همچنين براي مقاصد شخصي خود نقد نكردن است. يعني يك ناقد بايد صدق و صميميت داشته باشد تا سخن وي مورد پذيرش واقع شود. اما رديف كردن چندين ايراد خود در آوردي يا ايراد مورد پذير در كنار هم و تحويل شخص دادن براي هيچ كس قابل قبول نيست. چون مانند اين مي ماند كه ناقد با پتك برسر ديگران مي زند. پس صداقت، صميميت ،وبه دور از تعصب و جانبداري، داشتن هدفي سليم، واستفاده از واژه هاي متين و رعايت نكات اخلاقي، تمام اينها كمك مي كند كه ما نقدي صادقانه داشته باشيم ،كه مورد قبول همه واقع گردد. عاملي كه باعث شده توضيحي در مورد نقد ارائه دهم. اين است كه مقالات زیادی در سایت ها در خصوص چگونگی اتحاد بین گروها و سازمانها درج می شود.  با توجه به لزوم اتحاد بین گروها و احزاب سیاسی برای ایجاد یک الترناتیو سکولار و دموکرات در قبال حکومت اسلامی در ایران  متاسفانه تخریب و تعصبات شخصی و گروهی،جای خود  را به نقد درست داده است. به باور من هیچ شخصی نباید مصون از نقد درست باشد .در اپوزیسیون عده ایی نه بر مبنای اعتقاد به یک شخصیت ملی ،بلکه به عنوان ابزاری برای بهره برداری شخصی و حزبی استفاده می نمایند.بیشتر بجای اینکه در زمان حال و اینده باشیم در گذشته به سر می بریم.ما اگر بخواهیم منصف باشیم باید خالی و پر بودن یک لیوان اب را با هم ببینیم.و پسر را بجای پدر و پدر را بجای پسر محاکمه نکنیم.هر کس را در جایگاه فعلی ان نقد نماییم.اما متاسفانه در نقد ،عده ایی فقط  قسمت لیوان خالی اب را برای ضربه زدن و حذف نمودن همدیگر میبینند واستفاده مینمایند.ایا اصولا جامعه ما و حتی روشنفکران ما نقد پذیر هستند?در اپوزیسیون میبینم که عده ایی  با حسادت ورزی وارد حیطه نقد می شوند.و حتی پا را فراتر می گذارند و به مسائل خصوصی افراد هم می پردازند.به اعتقاد من  اگر می خواهیم جامعه ایی پویا و مثبت داشته باشیم باید تعهد اخلاقی هم داشته باشیم و صرفا برای رسیدن به برخی از اهداف دست به تخریب همدیگر نزنیم.امیدوارم فقط نقد نکنیم، نقد پذیر هم باشیم و اگر به  لحاظ تاریخی و سیاسی اشتباهی هم انجام داده ایم و یا رخ داده با شهامت بپذیرم.اما با نقد درست در صورت صحت ان به دنبال روشنگری باشیم.و جامعه کنونی ایران را بیشتر از این به پرتگاه نبریم.
نقـــد چیست؟:نقد، یکی از روش های مهم به منظور ارزیابی مفاهیم، پدیده ها و داده های مختلف در فرایند تولید و آفرینش است.
"فوکویاما در باره ی نقد می نویسد:"نقد، روش بررسی، در فرایند گیرنده گی و دهنده گی ذهن است که در ارتباط دو سویه با نگرش نقادانه و ماهیت اثر شکل می گیرد
اما چیزی که در متن این بحث (نقد چیست ومنتقدکیست؟)، پیش از همه به آن باید پرداخته شود، توجه به فرهنگ نقد و رویکردهای سازنده ی آن است.مهمترین نکته یی که در فرایند نقد،ضروری پنداشته شده و از شمار رویکردهای سازنده در عرصه ی نقد انگاشته می شود، توجه ویژه به فرهنگ نقد و سپس فرهنگ نقد پذیری است.
1- فرهنگ نقد:
پیش از این که منتقد به نقد داده های مطرح بپردازد، باید به معیارهایی که در بر گیرنده ی فرهنگ نقد است توجه داشته باشد. این معیار ها، مشمول روش های زیر است:
- پرهیز از حُب و بُغض و یکسو نگری.
- جلوگیری از قطعی انگاری در هنگام بررسی اثر.
- بررسی همه جانبه ی اثر مبتنی بر ویژه گی های مثبت و منفی آن.
- برهم زدن هنجارهای متعارف و سنتی در هنگام ارزیابی و ارزشیابی.
- آگاهی داشتن از دیدگاه ها نظریه های جدید در حوزه ی نقد و بررسی.
افزون بر این فرضیه های پنجگانه، شمار ی از فرضیه های مطرح دیگرنیزدر زمینه ی فرهنگ نقد وجود دارد که برای پرهیز از ملالت و توجه به اصل فشرده نویسی، به همه یی آن موارد، اشاره نمی کنم.
نکته یی را که در بحث فرهنگ نقد می خواهم به آن تأکید کنم، در نظر گرفتن معیارهای بالا برای عملی سازی روش های سامانمند در فرایند نقد است؛ زیرا اگر برای درک میزان ارزش ها، معیاری وجود نداشته باشد، نقد روشمند نمی تواند شکل بگیرد.2- فرهنگ نقد پذیری:
"رابرت گیدمن" نویسنده ی اروپایی می نگارد:"پیش از این که در بحث ظرفیت شناسی، نقد ظرفیت ارزشی دانسته شود، فرهنگ نقد پذیری، ظرفیت ارزشی پنداشته می شود".(2) در این تعبیر "گیدمن"،اشاره ی جالبی برای وقع گذاشتن به "فرهنگ نقد پذیری" وجود دارد. بی تردید، داشتن روحیه ی نقد پذیری، یکی از ظرفیت های ویژه، برای داده های مورد نقد پنداشته می شود.
برای این که به این ظرفیت دستیابی پیدا کنیم، بهتر است به رویکرد های سازنده و اثرگذارزیر در حوزه ی نقد پذیری، توجه جدی داشته باشیم:
- حساسیت های منفی و روش های تلقی یکسویه درباره ی خود و اثر را کنار بگذاریم.
- به آرای دیگران در هنگام نقد، دقت کنیم.
- تحمل آرای خلاف بینش و سلیقه ی خود را داشته باشیم.
- از نقد نترسیم.
- اشتباه در هنگام عمل را، امر طبیعی بپنداریم.خو گرفتن به این اجزای پنج گانه، مستلزم تجربه و تکرار این روش های فرضیه یی در فرایند نقد پذیری است. باز اندیشی، نو گرایی و زدودن گرد برداشت های سنتی و متحجر، از شمار رویکردهایی است که می تواند ظرفیت فرهنگ نقد پذیری را در وجود ما گسترش بدهد.
منتقد کیست؟: 
نخستین اصلی که منتقد را تعریف می کند، داشتن آگاهی های مبتنی بر روش نقد است. این آگاهی ها در بر گیرنده ی مواردی است که منتقد باید آن را در ذهن خود داشته باشد، مانند:
 
- احاطه داشتن بر مقوله ها و نظریه های نقد کلاسیک ومُدرن.
- دانش کامل از ویژه گی هایی که نقد در محور آن شکل می گیرد.
- نگاه شالوده شکنانه.
- دریافت نو از مفهوم نقد.
- توجه به رویکردهایی دگرگونه در متن اثر.
با استناد بر مواردی که مطرح شد، این مؤلفه های پنج گانه، به عنوان ویژه گی ها، مهمترین رویکردهایی است که کار منتقد را در حوزه ی نقد، تبیین می کند.جدی ترین مشکلی که در زمینه ی نقد و نقادی درجامعه ایرانی وجود دارد، ناشی از تعریف یکجانبه ی نقد (یعنی نقد به معنی انتقادوگاهی هم انتقام جویی صرف) است؛ زیرا به دلیل عدم درک از مفهوم "نقد"، بسیاری ها درجامعه ی ما به بیان "انتقاد صرف" در حوزه ی نقد می پردازند و ارزش ها را همسان با کاستی ها، در فرایند نقد و نقادی مطرح نمی سازند.
پس از همین جاست که منتقد،بدون توجه به جنبه های معیاری نقد، فقط به برداشت یکسویه از اثر و موضوع مورد نقد می پردازد. با توجه به همین کاستی در قرائت یک جانبه از مفهوم نقد است که از سال ها به این سو، نقد با روش های معیاری و به دور از "غرض و مرض های فردی" در کشور ما شکل نگرفته است.
پس برای شکل گیری نقد معیاری و هنجارمند، نخست از همه، باید فرهنگ نقد پذیری را ایجاد کنیم و سپس به نقد معیاری در حوزه ی مربوط بپردازیم.
پانوشت ها:
1-فوکویاما، نقد در فرایند بررسی، ترجمهء عباس انتظامی، نشر فقره، ایران، 1385، ص207
 محمد زمانی روزنامه نگار و فعال سیاس

از مژده آوردن پول نفت بر سر سفره تا تامین دارو توسط یونیسف

۱۳۹۱/۰۸/۰۷ انقلاب اسلامی در هجرت : بنابر آمار بیش از ۵۰۰ هزار کودک در عراق در دوران تحریم جان خود را بر اثر نبود دارو و مواد غذایی از دست دادند. همان نوع تحریم در مورد ایران نتیجه ای جز تجدید همان کشتار به بار نخواهد داشت.  رژیم از یک سو و تحریم کننده گان از سوی دیگر جز سودای قدرت چیز دیگری در سر ندارند. یک نسل بر سر جنگ هشت ساله از بین رفت و حالا نسلی باید جان خود را بر اثر تحریم از دست بدهد. 
kodakane faghirخبرآنلاین : نماینده یونیسف در ایران: به دولت اعلام کرده ایم می توانیم برخی داروهای مورد نیاز را تامین کنیم. 
سلامت - گفتگو با نماینده صندوق کودکان سازمان ملل در ایران

امید کریمی: محمدالمنیر صفی الدین، نماینده صندوق کودکان سازمان ملل در ایران، یونیسف در هفته گذشته همراه با چند نفر از همکارانش در سازمان ملل، میهمان کافه خبر بود. (گزارش این کافه خبر را اینجابخوانید) در حاشیه این نشست، با او گفتگویی درباره سلامت و حقوق کودکان در ایران انجام دادیم. او همچنین از تنظیم تفاهم نامه ای با دولت ایران برای تامین برخی داروها و مواد اولیه دارویی ویژه کودکان خبر داد.
گفتگوی خبرآنلاین با نماینده یونیسف در ایران را بخوانید؛
در 30 سال گذشته اتفاقات خوبی در زمینه سلامت کودکان در ایران افتاده است؛ مرگ و میر کودکان به شدت کم شده است و  دولت جمهوری اسلامی دراین باره نتیجه خوبی گرفته است. به نظر شما پیشرفت ها و چالش ها چگونه است و باید به چه مرحله ای برسد؟ برای یک کشور در حال توسعه این شرایط مناسب هست یا نه؟
من فکر می کنم شرایط به طور کلی مثبت است و ایران پیشرفت های متداوم در این زمینه داشته است. اولین حوزه ای که ایران پیشرفت خوبی در آن داشته، حقی است که به آن حق زندگی یا حق بقای کودک می گویند. ایران در 30 سال گذشته پیشرفت خوبی در این زمینه داشته است. قبل از انقلاب میزان مرگ و میر کودکان زیر 5 سال در ایران، 129 در هر هزار تولد بود، رسیده به 20 مرگ در هزار تولد. این خیلی به استانداردهای جهانی نزدیک است. همینطور حق آموزش را اگر نگاه کنیم؛ ایران تقریبا پوشش صددرصدی در میزان ثبت نام کودکان در مقطع دبستان دارد. در حوزه های دیگری هم هست که ایران در آن پیشرفت داشته است، اما لازم است که در این باره سرعت بیشتری در پیشرفت و توسعه داشته باشد.
در حوزه حمایت از کودکان و نوجوان در برابر اچ.آی.وی، تلاش هایی شده است، اما معتقدیم باید تلاش های بیشتری انجام شود. یکی از آن حوزه ها، آموزش جوانان برای مراقبت از خودشان دربرابر ایدز است. طبق یک نظرسنجی که اخیرا انجام شده است، فقط 16 درصد جوانان ایرانی می دانند چگونه دربرابر این بیماری از خودشان محافظت کنند. این باتوجه به خطر بالا و رو به رشد ایدز در جهان، خطرناک است و به نظر من باید روی آموزش جوانان در این رابطه بیشتر کار شود. این همان حوزه ای که می گوییم دانش و اطلاع رسانی. در این حوزه نه فقط دولت، رسانه ها، مدارس و ... بیشتر کار کنند.
منبع این نظرسنجی کجاست؟
این نظرسنجی بود که چند سال قبل وزارت بهداشت انجام داد. اما منتظریم نتایج کامل آن به نام نظرسنجی بهداشت عمومی منتشر شود و ما آن را ببینیم.
وزارت آموزش و پرورش، علوم و وزارت بهداشت در سال های گذشته برای وارد شدن آموزش های مختلف پیشگیری از ایدز و کلا آموزش های جنسی به نوجوانان و جوانان به کتاب های درسی تلاش هایی کرده اند. به نظر شما این آموزش ها کافی بوده است؟
به نظر من خیلی مهم است که این آموزش ها در کتاب های درسی گنجانده شود. حتی باید اجبار هم باشد. فکر می کنم که وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و رسانه ها، همکاری نزدیکی برای این امر داشته باشند. امروز بزرگترین دشمن جوانان و نوجوانان اچ.آی.وی/ایدز و اعتیاد است و باید به طور مستمر به جوانان گفته شود که این بیماری چگونه شیوع پیدا می کند و از یک نفر به نفر دیگر منتقل می شود. این اطلاعات باید دقیق گفته شود.
این نکته را هم بگویم؛ این اطلاع رسانی فقط به یک شکل خاص و پیام خاص نیست، یک پیام را می شود به شیوه ها و راه های مختلفی بیان کرد. باید تلاش شود از راه فرهنگی که مناسب هم باشد، این پیام را منتقل کرد و اما چگونگی آن را با فرهنگ مناسب باشد، باید وزارت بهداشت، آموزش و پرورش و رسانه ها تصمیم بگیرند.

در ایران برای جوانانی که در کودکی (تا 18 سالگی) قتل و یا هر جرم دیگری مرتکب می شوند، احکام قضایی صادر می شود. که بعضا با واکنش های بین المللی همراه است. برای اصلاح این قوانین با قوه قضائیه و مجلس رایزنی شده است؟
در واقع دو حوزه هست که ایران باید برای بهبود و توسعه آنها تلاش های بیشتر داشته باشد. یکی در حوزه قوانین و دادرسی ویژه نوجوانان و اطفال است. موضوعی که می خواهم اشاره کنم، حداقل سن مسوولیت کیفری است که در ایران خیلی پایین است؛ 9 سال برای دختر و 15 سال برای پسر. از نظر پیمان نامه حقوق کودک این خیلی سن کمی است برای مسوولیت کیفری. با این قانون اگر دختری 9 ساله و یا پسری 15 ساله مرتکب تخلفی شود، می توانند او را به پلیس و دستگاه قضایی معرفی کنند. این خیلی سن کمی است، برای اینکه پای کودکان به این مجامع باز شود. من فکر می کنم کودکان ایران لایق این هستند که قوانین بهتری برایشان وضع شود و به استانداردهای جهانی برسند.
شاید مطلع باشید؛ در قانون مجازات اسلامی جدیدی که قرار است به زودی اجرا شود، در این باره اصلاحاتی شده و عملا مسوولیت کیفری برای کودکان تعیین نشده است.
کمیته جهانی حقوق کودک که مسوول اجرای پیمان نامه جهانی حقوق کودک است، در سطوح بالا این نگرانی را به دولت ایران ابراز کرده است. در گزارش هایی که از پیشرفت حقوق کودک در ایران می گیرد، این مساله را چندین بار متذکر شده است.
یکی دیگر از مسائلی که کمیته جهانی حقوق کودک از دولت ها می خواهد سن ازدواج دختران است؛ همانطور که می دانید سن ازدواج قانونی دختران، 13 سال است، اما اگر دختری در این سن ازدواج کند و باردار شود، سلامتی اش به خطر می افتد و مشکلاتی در آموزشش بوجود می آید. همانطور که می دانید، خطرات زیادی برای مادر و فرزند در این سن بوجود می آید. به همین دلیل این یکی از مسائلی است که کمیته جهانی حقوق کودک از دولت خواسته تا درباره آنها بازنگری کند.
سن کشیدن سیگار و اعتیاد میان جوانان ایرانی پایین آمده است. حتی برخی موارد، البته معدود و تایید نشده، گفته شده به زیر 10 سال هم رسیده است. برای این معضل چه راهکاری وجود دارد؟ هرچند وزارت آموزش و پرورش وجود دانش آموزان معتاد را رد می کند.
ایران از نظر جغرافیایی در منطقه ای است که متاسفانه در مسیر ورود انواع مواد مخدر قرار گرفته است و همین مصون بودن را سخت می کند. یکی از همکاران ما به این تشبیه می کرد که شما بخواهید در منطقه ای که به شدت کثیف و آلوده است، خانه ای تمیز داشته باشید؛ خب این سخت است. اما ایران این کار را کرده است؛ تلاش زیادی کرد که یکسری از بیماری های واگیر دار را ریشه کن کند و کرد. این درحالی است که این بیماری ها در یکسری از کشورهای منطقه شیوع دارند. درمورد مواد مخدر هم باید این رویه را پیش بگیرد. البته ایران همواره تلاش کرده است از جوانان و نوجوانانش دربرابر این مشکل حمایت کند، اما موانعی وجود دارد و عواملی زیادی به این پیوند خورده است. شاید بشود گفت سرمایه گذاری اصلی را باید روی آموزش نوجوانان و جوانان داشته باشد. اما یکسری مسائل دیگری هم هست که فقط مربوط به ایران نیست، در تمام دنیا وجود دارد. مساله افزایش سن ازدواج و معضلات اجتماعی دیگری که به مواد مخدر مرتبط است و باعث می شود که مواد مخدر، یک معضل چند وجهی باشد و کار کردن روی آن تلاش زیادی را می طلبد.
دولت ایران به تازگی برای افزایش جمعیت برنامه ریزی کرده است. دلیل آن هم پیش بینی های سازمان ملل و البته نهادهای دولتی داخلی برای ترکیب جمعیتی ایران در 50 سال آینده است. ضمن اینکه دلیل عمده این تبلیغات بیشتر اقتصادی عنوان می شود، اینکه تا نیم قرن آینده جمعیت ایران پیر می شود و باید برای داشتن جمعیت مولد، از الان فکر کرد. نظر شما دراین باره چیست؟
60 درصد جمعیت کنونی ایران زیر 30 سال سن دارند. اما من تاکنون مطالعه جامعی میان ربط جمعیت و منابع طبیعی و اقتصادی و آینده کشور ندیده ام. مقالات مختلف خوانده ام که با دیدگاه های مختلف می گفتند افزایش جمعیت خوب است و برخی دیدگاه ها می گفتند ربطی ندارد. اما علاقه دارم مطالعه علمی بخوانم که در آن ارتباط آینده اقتصادی کشور با مسائل افزایش جمعیت را بیان کرده باشد. تا آن موقع نظری نمی توانم بدهم. یادمان باشد هر کودکی که متولد می شود به معنای مسوولیت جدیدی است؛ نه فقط برای والدین، برای دولت و جامعه هم هست. هر کودکی که متولد می شود باید به نیازها و حقوق او توجه شود و مطمئن شویم که می توانیم این نیازها و حقوق را تا وقتی به سن بزرگسالی می رسد، برآورده کنیم. باید ببینیم دولت می تواند نیازهای آموزش، بهداشت و تامین شغل برای تک تک این کودکان ایجاد کند یا نه.
تحریم ها علیه ایران تاثیراتی روی بازار دارویی ایران گذاشته است. عمدتا هم داروهای بیماران خاص و کودکان. تلاشی برای کمک به دولت ایران جهت تامین داروهایی که توانایی تولید در ایران ندارد و حتی مواد اولیه دارویی انجام داده اید؟
زمانی که متوجه شدیم یکسری از داروهایی که حیات بخش است و نیاز بیماری های خاص است و برای واردات به ایران با مشکل مواجه است، اولین کاری که کردیم با دفتر مرکزی ما نامه نگاری داشتیم و دبیرکل سازمان ملل هم در بیانیه شان به این اشاره کردند که ما متوجه این موضوع شده ایم. ما در حوزه های مختلف هم به دولت گفته ایم اگر احتیاج به واردات داروهای مختلف دارند، ما می توانیم از طریق بخش تامین دارو و تامین خدمات در دفتر مرکزی یونیسف، این داروها را تامین کنیم.
پاسخ دولت به این اعلام آمادگی شما چی بوده است؟
اکنون روی تفاهم نامه ای کار می کنیم که در سال آینده با توجه به آن یکسری از مواد اولیه و داروهای ضروری و حیات بخش را برای ایران تامین کنیم.
این تفاهم نامه روی بحران دارویی ایران تاثیر دارد؟
تاثیرش شاید زیاد نباشد، چون این تفاهم نامه برای تامین مواد اولیه و برخی داروهای ویژه کودکان است و این مشکل را حل نمی کند.
ایران پذیرای بخش بزرگی از پناهنده هاست. بسیاری از آنها با زنان ایرانی ازدواج کرده اند و بچه دار شده اند. دولت و مجلس اختلاف نظرهایی درباره صدور شناسنامه ایرانی برای آنها دارند. برای حل مشکل کودکان دورگه چه تلاشی شده است؟
طبق پیمان نامه حقوق کودک، هر کودکی که متولد می شود باید به شناسنامه و کارت هویتی و خدمات مختلف دسترسی داشته باشد. این تعهدی است که کشورهای امضا کننده این پیمان نامه آن را پذیرفته اند. کمیته حقوق کودک هم این مساله را با دولت ایران درمیان گذاشته است. امیدواریم این مساله به زودی حل شود.

فروکاستن اصلاح طلبی به استمرارطلبی و تأکید برادران خاتمی بر حفظ نظام و تقابل با براندازی/براندازان

١٣٩١/٠٨/٠٦-دانشجو نیوز- عمار ملکی:
alt
١ـ در چند ماه گذشته بسیار با این پرسش مواجه شده ام که منظور از مطالبه محوری یا احقاق طلبی چیست؟ دوستانی می پرسیدند چرا راهبرد خود را مطالبه محوری (احقاق طلبی) می نامید و تاکید میکنید که بدنبال احقاق مطالبات دموکراتیک و حقوق مدنی هستید، درحالیکه اصلاح طلبی هم بدنبال تحقق همین مطالبات است؛ پس فرق مطالبه محوری با اصلاح طلبی چیست؟ 
 
یقینا هر نیروی سیاسی خواهان تغییر وضع موجود، به دنبال تحقق مطالبات مشخصی است. از اینرو تمامی نیروهای سیاسی به نوعی مطالبه محور (احقاق طلب) هستند اما آنچه که در عرصه سیاسی ایران تمایز بین سه راهبرد مختلف ـ اصلاح طلبی، براندازی، احقاق طلبی ـ را شکل میدهد، پیش شرطها و هدف گزاری اصلی این جریانات است که راهبردهای آنها و در نتیجه نوع کنشگری آنها را تعیین میکند. اتفاقا به نظر می رسد که مطالبات مدنی و دموکراتیک این سه راهبرد در ظاهر یکسان است و همه این جریانات خواستار احقاق مطالبات مدنی مشابهی مانند انتخابات آزاد، حقوق شهروندی و مدنی، عدالت اجتماعی، حق دادرسی عادلانه و ... هستند اما تمایز آنها در این مساله است که چگونه میتوان/باید به این مطالبات دست یافت. 
 
همانطور که در نوشته های پیشین بیان شده بود، راهبرد اصلاح طلبی بر این مساله تاکید دارد که باید با پیش شرط «حفظ نظام» برای رسیدن به این مطالبات تلاش کرد. راهبرد براندازی بر این باور است که تنها با «حذف نظام» میتوان به این خواسته ها رسید و با وجود نظام مستقر، رسیدن به این مطالبات غیرممکن است. راهبرد احقاق طلبی (مطالبه محوری) معتقد است که احقاق این مطالبات را باید با بکارگیری مبارزات مدنی پیگیری کرد و دست از تحقق آنها برنداشت. برای رسیدن به مطالبات، حفظ یا حذف نظام مساله احقاق طلبان نیست بلکه عملکرد و انعطاف نظام و توازن نیروهای اجتماعی است که آنرا تعیین می کند. 
 
راهبرد اصلاح طلبی وقتی اصلی ترین پیش شرط خود را مساله استمرار نظام قرار می دهد، یعنی که اصلاح نظام یک هدف ثانویه خواهد بود و استمرار نظام، هدف اولیه است. در نتیجه اصلاح طلبی به «استمرارطلبی» فروکاسته می شود.  
٢ـ اگر چه گستره طرفداران اصلاح طلبان و معنای اصلاح طلبی را میتوان بسیار فراخ در نظر گرفت، اما در فضای سیاسی ایران وقتی از اصلاح طلبی سخن میرود، بعضی نمادهای آنرا نمی توان از نظر دور داشت و مواضع آنها را نمیتوان نادیده گرفت (۱). هر جا سخن از جریان اصلاح طلبی به میان می آید، نام «خاتمی» بدون شک به ذهن متبادر میشود. برادران خاتمی که یکی رییس جمهور و یکی نایب رییس مجلس و دبیرکل اصلی ترین حزب اصلاح طلب (مشارکت) بوده اند، یقینا جزو سخنگویان و نمایندگان اصلی جریان اصلاح طلبی محسوب می شوند. در نتیجه مواضع و سخنان ایشان را میتوان بعنوان خطوط اصلی راهبرد اصلاح طلبی منظور کرد. در هفته ها و ماههای اخیر در تمامی مصاحبه هایی که توسط آقایان محمد و محمدرضا خاتمی انجام شده است، یک نکته بسیار برجسته است و آن اصرار مکرر بر حفظ نظام و اعلام تقابل با براندازی/براندازان بوده است. 
 
رییس جمهور پیشین ایران از ابتدای سال جاری تاکنون (مهر ماه) در هشت سخنرانی که در سایت ایشان منتشر شده است (۲)، در تمامی آنها بر اولویت حفظ نظام تاکید کرده و در هر مصاحبه بطور میانگین «سه بار» بیان نموده اند که مخالف براندازی/براندازان هستند. در حالیکه درتمامی این سالها هرگز مشخص نشده است که منظور ایشان از براندازی چیست و آیا آنرا مترادف با خشونت طلبی دانسته یا اینکه مطالبه تغییرات ساختاری را هم براندازی می دانند؟ 
 
از سوی دیگر آقای محمدرضا خاتمی هم در بخشی از مصاحبه اخیر خود با روزنامه اعتماد تاکید کرده که اصلاح طلبان نه تنها مخالف براندازی هستند بلکه «اگر نظام اصلاح پذیر نبود و اصلاح نشد، وارد فاز دیگری نخواهند شد». این اظهارات ایشان تاییدی است بر اینکه تعریفی که وی از اصلاح طلبی ارايه می دهد چیزی جز استمرارطلبی نیست. همچنین در مصاحبه ایشان یک نکته تناقض آمیز هم وجود دارد که ظاهرا نشانگر این مساله است که ایشان در تمایز مفاهیم اصلاح طلبی و براندازی دچار سوبرداشت عمیقی هستند. ایشان در بخشی از مصاحبه شان که در روزنامه درج نگردیده و در سایت نوروز منتشر شده است، می گویند که اجازه حضور دوباره اصلاح طلبان در حاکمیت را با تغییرات در نظام آپارتاید آفریقای جنوبی و «توسعه و پیشرفتی که پس از تغییرات حکومت در این کشور روی داد» مشابه میدانند! ظاهرا ایشان تغییرات در آفریقای جنوبی را براندازی نمی دانند و آنرا نمونه ای از اصلاح طلبی میدانند! این مساله نشان میدهد که اساسا تعریفی که آقایان خاتمی از اصلاح طلبی و براندازی دارند، بسیار مغشوش است. 
 
۳ـ گفتمان اصلاح طلبی (استمرارطلبی) به جای تاکید بر ویژگیهای ایجابی اش، ظاهرا هویت خود را در تقابل با براندازی تعریف می کند. براندازی نیز برچسبی است که اصلاح طلبان نه تنها آنرا به گروههای خواهان براندازی نظام بلکه به منتقدان جریان اصلاح طلبی نیز الصاق میکنند. این گفتمان در نوشته های طرفداران اصلاح طلبی و بویژه دوست داران آقای خاتمی هم بطور واضح به چشم می خورد. بطور نمونه، در نامه اغراق آمیزی که هفته گذشته به بهانه تولد آقای محمد خاتمی توسط طرفداران ایشان نوشته شده بود، منتقدان آقای خاتمی با برچسب «براندازان فرنگ نشین» نواخته شده بودند. 
 
قرار دادن تمامی این شواهد کنار یکدیگر نشان می دهد که متاسفانه این روزها انگار تنها کار ویژه اصلاح طلبی و بزرگان آن، تاکید بر حفظ نظام و کوبیدن «براندازان» شده است درحالیکه آنان به جای برجسته کردن تقابل دوگانه اصلاح طلبی ـ براندازی، باید تبیین کنند که چگونه می خواهند نظام را اصلاح کنند و در صورت اصلاح ناپذیری نظام با چه حجت عقلی، منطقی و اخلاقی باز هم اصرار بر حفظ نظام دارند؟ 
 
میتوان بیم داشت که اصلاح طلبی وقتی کارویژه اش به «استمرارطلبی» تبدیل گردد، ممکن است روزی به جایی برسد که برای حفظ نظام، در برابر مردم قرار گیرد. امید که اینگونه مباد. 
 
پانوشت:
۱ـ البته نمی توان این مساله را نیز نادیده انگاشت که بسیاری از افراد سرشناس جریان اصلاح طلبی که این روزها گرفتار زندان هستند (همانند آقایان تاج زاده و قدیانی)، مواضعی متفاوت و حتی گاه متضاد با نظرات آقایان خاتمی دارند. از این رو شاید تفکیک میان «اصلاح طلبی» و «استمرارطلبی» تفاوت این دو دیدگاه را نشان دهد؛ اگر چه که با توجه به توضیحات فوق، اصلاح طلبی بدون اصرار بر حفظ نظام، همان مطالبه محوری است. 
۲ـ مراجعه شود به متن تمامی سخنرانی های منتشر شده از اردیبهشت تا مهر ۱۳۹۱  در سایت رسمی آقای خاتمی

کسانی که 120 هزار میلیارد تومان از گران شدن دلار سود کردند

کسانی که 120 هزار میلیارد تومان از گران شدن دلار سود کردند

افرادی که با دلار هزار تومانی وام گرفته و اقدام به خرید کرده اند و از بازپرداخت وام خود خودداری کرده اند، اکنون حتی با احتساب سود و دیر کرد وام خود، در شرایطی که قیمت دلار به بیش از سه هزار و پانصد تومان رسیده است، عملا یک سوم پول خود را به سیستم بانکی بدهکارند و این به معنای آن است که دو سوم سرمایه سیستم بانکی کشور به جیب این بدهکاران رفته است
در حالی که مردم عادی به ویژه اقشار پایین تر از متوسط جامعه، درگیر مساله نوسان قیمت دلار هستند و با گران شدن تمامی کالاها به خاطر افزایش قیمت دلار، به شدت تحت فشارند، بدهکاران بزرگ بانکی که ده ها و صدها میلیارد تومان از وجوه سیستم بانکی را در اختیار داشته و با آن اقدام به خرید کالا، ارز، طلا و یا املاک کرده بودند، سود هنگفتی را از افزایش قیمت دلار به دست آورده اند که به واسطه شیوه غیرمعمول چرخش مبالغ در مجموعه مالی شان، عملاً مشمول حسابرسی های معمول نیز نمی شوند.


به گزارش خبرنگار اقتصادی «بازتاب»؛
بنابر آمار رسمی، شبکه بانکی کشور بیش از صدهزار میلیارد تومان وام به بدهکاران بزرگ بانکی داده است که بخش عمده این مبلغ توسط ده ها تن از سوپربدهکاران در ارقام ده ها و صدها میلیارد تومانی دریافت شده است. این ارقام که عمدتا از سال 1384 تا کنون پرداخت شده، توسط دانه درشتهای اقتصادی به ارز، طلا، کالا و ملک که شتاب تورمی بیشتری در بازار ایران دارند، تبدیل شده است، و بسیاری از این افراد نیز از بازپرداخت بدهی های خود به سیستم بانکی خودداری کرده اند.


بنابر اظهار بانک مرکزی، مجموع بدهی های معوق سیستم بانکی تا پایان سال گذشته به 60 هزار میلیارد تومان رسیده و این یعنی: افرادی که با دلار هزار تومانی وام گرفته و اقدام به خرید کرده اند و از بازپرداخت وام خود خودداری کرده اند، اکنون حتی با احتساب سود و دیر کرد وام خود، در شرایطی که قیمت دلار به بیش از سه هزار و پانصد تومان رسیده است، عملا یک سوم پول خود را به سیستم بانکی بدهکارند و این به معنای آن است که دو سوم سرمایه سیستم بانکی کشور، به جیب این بدهکاران رفته است.


مروری بر فهرست بدهکاران بزرگ بانکی نشان می دهد که فارغ از شرکت های بزرگ بدهکار نظیر ایران خودرو و سایپا، شهرداری و سایر موسسات عمومی، افرادی وجود دارند که ارقام بسیار درشتی را به سیستم بانکی بدهکارند.





به طور مثال نورد پروفیل صفا، تنها به بانک ملی ایران، مبلغی بالاتر از 1300 میلیارد تومان بدهی دارد؛ در حالی که هیچ گونه وثیقه ای بابت این بدهی ندارد و این شرکت معادل یک میلیارد و سیصد میلیون دلار از بانک ملی وام گرفته و باز پس نداده است که اکنون با احتساب دیرکرد و جریمه، حتی اگر یک سوم آن مبلغ را بدهد، بدهی اش تسویه می شود و در واقع گروه نورد صفا که متعلق به فردی به نام رستمی صفا بوده، در جریان نوسانات نرخ ارز و بازار دیگر کالاها، بالغ بر دوهزار میلیارد تومان سود کرده است.


جالب آنکه رستمی صفا ابتدا ا
ز سوی احمدی نژاد به عنوان یکی از افراد مساله دار اقتصادی مطرح شد، اما سپس با حسنه شدن روابط وی با احمدی نژاد، به عنوان صادرکننده نمونه از دست احمدی نژاد جایزه دریافت کرد.


۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

نازه‌ای به اسم قاضی صلواتی و نهضت آزادی

نازه‌ای به اسم قاضی صلواتی و نهضت آزادی

محمد نوری زاد 1
 من، محمد نوری زاد، با اطمینان می گویم: این نامه، توسط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده و به دروغ، آری به دروغ، به اسم امام به مردم و به تاریخ قالب شده است.
.
دادگاه انقلاب ما سه قاضی دارد. و من، اگر بخواهم خصوصیات این سه تن را شماره کنم، شرمگنانه و صادقانه می گویم: یکی از یکی عتیقه تر، یکی از یکی ترسوتر، و بزدل تر، و رام تر، و مطیع تر، و حرف گوش کن تر، و البته: بی سوادتر! با این همه اگر بخواهم جنازه ای از این سه تن برکشم و نشان همگان بدهم، حتماً دست بی اراده ی صلواتی را بالا می برم. چرا که این قاضی بخت برگشته، یک جنازه ی به تمام معناست و بقدر یک درخت کویری نیز حیات نباتی ندارد.
شاید برترین تابلویی که بشود از او ترسیم کرد این است: جنازه ای دراز به دراز افتاده، و مأموران اطلاعات و سپاه خودکاری لای انگشتان دست راستش جا می دهند و با حرکت دست جنازه، خودشان پای برگه ی محکومیت و زندان و اعدام بخت برگشته ای را امضا می کنند. سرآخر نیز برای محکم کاری، ده انگشت این جنازه ی بی نوا را در جوهر فرومی کنند و در کنار همان امضای آنچنانی می نشانند. چه کسی می تواند بگوید این امضا و این اثر انگشت را قاضی صلواتی پای آن برگه ننشانده است؟
این سخن “عمادالدین باقی” را بگویم و تابلوی این جنازه ی اساطیری را کامل کنم. باقی می گوید: از زندان اوین مرا به دادگاه انقلاب بردند. در اتاق صلواتی، من بودم و وکیل من و بازجوی اطلاعاتی من. قرار بود من به پرسش های قاضی پاسخ بدهم تا پرونده شکل قانونی بگیرد. در دادگاه، قاضی می پرسد و متهم پاسخ می دهد. اما آن روز روند پرسش و پاسخ به گونه ای دیگر بود. صلواتی اعلام رسمیت کرد. و برگه های مخصوص را به دست مأمور اطلاعات که بازجوی خود من بود داد. پرسش نخست را بازجوی اطلاعاتی من روی برگه ی مخصوص نوشت. برگه را به دست قاضی صلواتی داد. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی بدان بیاندازد – به من داد. من به آن پرسش پاسخ دادم. امضا که کردم برگه را به قاضی صلواتی دادم. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – به دست بازجوی اطلاعات داد. بازجوی اطلاعات پرسش دوم را نوشت و برگه را به دست صلواتی داد. صلواتی – بی آنکه نگاهی به برگه بیاندازد – آن را به من داد. من پاسخ دادم و امضا کردم و برگه را به صلواتی دادم. صلواتی – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – برگه را به بازجوی اطلاعات داد تا پرسش سوم را بنویسد….. جنازه که می گویم یعنی این!
دلیل دیگر من برای جنازه بودن این موجود پژمرده، تازه ترین حکمی است که وی برای آقای مهندس محمد توسلی، از بنیان گذاران نهضت آزادی صادرکرده است. یا بهتر بگویم: حکم را برادران امام زمانیِ وزارت اطلاعات نوشته اند و امضای این جنازه را پایش نشانده اند. ادبیات این حکم (که نویسنده ی اطلاعاتی آن را “مقاله” نامیده است) آنقدر با سواد ادبی و قضایی جنازه ی مورد نظر ما متفاوت است که در همان یک خط نخست، شما متوجه ذات نافذ برادران، و بی ذاتی این قاضی مفلوک می شوید. عمده ی مانور برادران در این حکم یا مقاله، روی “غیرقانونی” بودن نهضت آزادی است.
در این مقاله به بخشی از نامه ی تاریخی امام خمینی به وزیر وقت کشور آقای محتشمی پور اشاره شده است. این که: “…. آنچه اجمالاً باید گفت آن است که پرونده این نهضت و عملکرد آن در دولت موقت و انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این باره از هیچ کوشش فروگذار نکرده است. نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضررآنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیزبا دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهک های دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است….”
اجازه بدهید کمی از این جنازه فاصله بگیریم و به چند و چون آن نامه ی تاریخی اشاره کنیم. من، محمد نوری زاد، با اطمینان می گویم: این نامه، توسط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده و به دروغ، آری به دروغ، به اسم امام به مردم و به تاریخ قالب شده است. می دانم ای بسا جناب سید حسن خمینی از این سخن من برنجند. اما چه باک؟ وقتی اختراع یک چنین دروغ آشکار و انتشار آن به اسم امام، سهم عمده ای در تسریع ویرانی کشور داشته است، چرا احتمالِ کدورتِ خاطرِ یک دوست ما را از ابراز حقیقتی به این بزرگی باز بدارد؟ درعین حال که می گویم: ای بسا کشتن حاج احمد آقای خمینی هم ربط وثیقی به همین نامه ی دروغین و حواشی آن داشته باشد.
مختصری درباره ی این نامه ی تاریخی:
این نامه، بعد از وفات امام منتشر شد. بله، بعد از وفات امام. نه در زمان حیات وی. آنهم درست در شرایطی که روحانیت برای خود رقیبی غیر از نهضت آزادی باقی نگذارده بود. همه ی رقبا به تیر غیظ حاکمان روحانی و سراسیمه ی ما یا اعدام شده بودند یا فراری یا منزوی. مانده بود نهضت آزادی. که او نیز باید از میان می رفت.
تا امام زنده بود، با همه ی کم لطفی ها، اجازه نداد به این جماعت درستکار و فهیم و کارآزموده و تحصیلکرده و پاک رفتار، تعرض چندانی صورت پذیرد. اما به محض فوت ایشان، پروژه ی بی آبروکردن نهضت آزادی و کنارزدن اعضای آن از تمامی منصب ها کلید خورد. توسط چه کسی و چه جریانی؟ توسط همان باغبان زیرکی که در نامه ی بیست و ششم خود بدان اشاره کرده ام. همان باغبانی که یک چشمش اسراییلی است و یک چشمش آمریکایی. دَمَش اسراییلی و بازدمش آمریکایی است. باغبانی که از همان نقطه ی نخست انقلاب با کارگزاران یقه از بیخ بسته و پیشانی پینه بسته اش، در زیر و بالای حاکمیت حضور داشته است و بایدها ونبایدها را بدانان تلقین می فرموده است.
یک نشانه: مگر چندی پیش رییس اتاق اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه بجرم جاسوسی برای اسراییل دستگیر و بازداشت نشد؟ ای عجب! رییس اداره ی مبارزه با اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؟ من می گویم: این یک نفر را حتماً خود اسراییل سوزانده تا مابقی جاسوسانش در امان بمانند. حالا شما برو ببین این جناب سردار پاسدار جاسوس اسراییل، چه سالهای متمادی و با چه تحلیل ها و چه نجواهای درگوشی، چه مسئولان ساده و بی سواد اما صاحب نفوذی را به چه کارهایی ترغیب کرده است!
من می گویم: نامه ی تاریخی امام به وزیر کشور وقت، یک نامه ی متقلبانه بوده است که نه به خط امام بلکه به خط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده است. منتها جماعتی از جنس همین سردار پاسدار – رییس اداره ی مبارزه با اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه که جاسوس از آب درآمده – با ظرافت تمام دم گوش او نشسته اند و تنها راه کنارزدن نهضت آزادی را نگارش و انتشار یک چنین نامه ای از طرف امام دانسته اند. حتما هم یک چندتایی از روحانیان و صاحب منصبان فعلی در این نجوا و ترغیب و فریب، با مرحوم احمد خمینی مجالست داشته اند و او را به نگارش یک چنین نامه ای حریص کرده اند. و باز می گویم: بعد از انتشار نامه، و بعد از این که مرحوم دانسته چه کلاهی به سرش رفته و بعد از آنکه بنای اعتراض نهاده و تهدید به افشاگری کرده، کارش را ساخته اند.
بعد از انتشار این نامه ی دروغین، نهضت آزادی بیانیه می دهد که: این نامه جعلی است و خط، دستخط امام نیست. حاج احمد خمینی که باید از این تهمت به سلامت بدر می جست، سراسیمه می شود. هم از مرحوم بازرگان شکایت می کند و هم دست به دامان خویشان خود می شود. در یک نمونه، نامه ای طولانی به عموی کهنسال خود آیت الله پسندیده می نویسد و او را به مدد خود می خواند: “…. از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نما‌ها و ملی گرا‌ها و چپ‌ها و منافقین کشید، حضرتعالی طی نامه‌ای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینیمان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار اجر بزرگی را خواهید داشت و نامه را من منتشر نمی‌کنم ولی برای ثبت در تاریخ نگه می‌دارم…..“
حالا بشنوید از دادگاه. همانجا که دست به گلوی مرحوم بازرگان نهاده اند که چرا مدعی تقلب در نگارش این نامه شده ای؟ بازرگان می گوید: خود امام خمینی در انتهای وصیت نامه اش نوشته: … «اکنون که من حاضرم، بعض نسبت هاى بى‏واقعیت به من داده مى‏شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مى‏کنم آنچه به من نسبت داده شده یا مى‏شود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.» (صحیفه نور – جلد ۲۱ – ص ۴۵۱) پس این نامه را به کارشناسان و خط شناسان بدهید تا درستی و نادرستی آن را مستند کنند!
بنا به درخواست مرحوم بازرگان، و بنا بر توصیه ی خود امام خمینی، نامه ی تاریخی را به کارشناسان و استادان خط شناس می دهند و معلوم می شود که خط، خط امام نیست. ای عجب! پس آن نامه ی پرهیاهو صحت ندارد؟ نخیر، صحت ندارد. عجیب تر این که نامه ی طولانی مرحوم حاج احمد خمینی به عموی کهنسالش با این جمله پایان می پذیرد: “… بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده‌اند، خائن بدانید….“
می بینید؟ حاج احمد آقایی که خودش این نامه را نوشته، در مسیر فریب عموی خود دست به دامان شهادت او می شود. شاید با این گواهیِ دهان پرکن، بشود دهان معترضان را بست و از زیر آوار این فضاحت بزرگ بدر رفت. جاسوسان اسراییل اما بلافاصله بعد از انتشار این نامه بار خود را می بندند. مأموران مهیای آنان همچون جناب شریعتمداری قلم هایشان را تیز می کنند و به بهانه ی انتشار این نامه ی تاریخی قلم فرسایی ها می کنند و آبروها می برند. این گونه می شود که به ضرب یک نامه ی دروغین، هم نهضت آزادی از همه ی عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کنار گذارده می شود و هم شخصیتی همچون حاج احمد خمینی که می توانست بعدها بعنوان یک رجل سیاسی و روحانی مخاطراتی برای تمامیت خواهی آن جماعت پس پرده ایجاد کند، به نقطه ضعفی اینچنین آلوده می شود. و بعد نیز به راحتی از سر راه برداشته می شود.
به ضرب یک نامه ی دروغین، هم نهضت آزادی از همه ی عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کنار گذارده می شود و هم شخصیتی همچون حاج احمد خمینی که می توانست بعدها بعنوان یک رجل سیاسی و روحانی مخاطراتی برای تمامیت خواهی آن جماعت پس پرده ایجاد کند، به نقطه ضعفی اینچنین آلوده می شود. و بعد نیز به راحتی از سر راه برداشته می شود.
من – نوری زاد – چندی پیش شخصاً با کارشناس این نامه ی تاریخی صحبت کردم. حتی با قاضی پرونده بصورت اتفاقی هم سخن شدم. قاضی پرونده می گفت: پرونده را برداشتم و رفتم جماران. حال حاج احمد آقا زیاد خوب نبود. یا از خواب بیدارش کرده بودند یا بیمار بود. خودم را به او معرفی کردم. و گفتم که از نظر من پرونده باید مختومه شود و شکایت شما مورد ندارد. برافروخت که من منتظر محکومیت اینها بودم حالا می گویید پرونده مختومه است؟ من نظر کارشناسان را که خط امام را جعلی دانسته بودند، به وی نشان دادم. و به وی گفتم که صلاح شما نیز در مختومه شدن پرونده است. که وی با کلافگی رو به من کرد و گفت: خب، بله، خط خط من است. اما امام گفته و من نوشته ام!
این اعتراف مرحوم حاج احمد خمینی را بگذارید کنار آن دو خط پایانی نامه ای که وی به عموی کهنسالش آیت الله پسندیده نوشته است: “… بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من داده‌اند، خائن بدانید….“
برگردیم به اصل مطلب. این بگویم و باب این سخن تلخ بربندم: که اگر استنادات نویسنده ی وزارت اطلاعات در این “مقاله” را که مبتنی بر نامه ی دروغین منتسب به امام است کنار بگذاریم، نشستن خانواده ی متهم در یک پارک نیز محل وقوع جرم تلقی شده است. و یا امضای یک نامه ی جمعی به سید محمد خاتمی. و سر آخر اعلام یازده سال زندان برای مهندس محمد توسلی.
 می گویم: از یک جنازه انتظاری نیست. که خودش را وا بدارد و درست بنشیند و درست بیندیشد و درست سخن بگوید و درست بنویسد و از شأن حرفه ای خود و قضاوتی که به او محول شده درست صیانت کند. بل خنده دار این مأموران وزارت اطلاعات و سپاه اند که همچنان اصرار بر استفاده از جنازگی این جنازه ها دارند. غافل از این که تک تک این احکام خنده دار به سینه ی تاریخ سپرده می شود و در فردایی که زیاد هم دور نیست، دنیای عقل با حیرت به ترکیب این جنازه ها و گردانندگان آنها خواهد نگریست و حقوق معوقه ی مظلومان را بر میز مطالبه خواهد نهاد.
 نقل از وب‌سابت نویسنده

گزارش تکان دهنده بازتاب: قمارخانه های لوکس در تهران بیداد می کند

گزارش تکان دهنده بازتاب: قمارخانه های لوکس در تهران بیداد می کند

شاهید یک جوان 25ساله است، در رقابت با داوُد زعفرانیه که مدیریتش کمی خشک است؛ خدماتش را باکیفیت تر! ارائه میکند، با نوشیدنیهاى بهتر و خانم هاى زیبا و سرشناس تر... به پشتیبانی یک نوکیسه، آپارتمانی مُبله در فرمانیه اجاره می کند، پنج دستگاه کارت خوان، یک میز قرمز قمار ، چند سیم کارت اعتباری و چند دست لباس مجلسی و اسپورت ، همه ان چیزی است که نیاز دارد
«بازتاب»، سرویس جامعه؛ همین چند روز پیش بود که خبر باخت یکصد میلیونی یک مالک نمایشگاه خودرو در یکی از همین قمارخانه های جدید التاسیس شنیدیم. اخباری ازاین دست که ما می شنویم و بدون حساسیت از ان می گذریم. خبرهای سیاست و دلار و سکه چنان سنسور ما را از کار انداخته که دیگر به فسادهای سازمان یافته  که از طبقات بالایی سرچشمه گرفته  بی اعتنا هستیم.

اگر تا چندی پیش چند جوان کم مایه یا پیرمرد از کار افتاده از روی تفنن و بیکارگی به قمار می پرداختند  و اصطلاح "تلکه بگیر" به افراد دون پایه که شب ها خانه شان را به قمارخانه تبدیل می کردند، منتسب میکردیم و میخندیدیم و آنها را در کوچه و خیابان مسخره میکردیم، محل مزاح بود نه خطر بزرگ ! اما حالا به یک رفتار وسیع تبدیل شده است.


در گذشته این نهاد خانواده بود که نسبت به  قمارهاى خانگى واکنش سریع نشان میداد. اولین واکنش جنبه اقتصادی داشت؛ زیرا سرمایه اندک خانواده نابود می گشت ، علاوه  بر آن، بی آبرویی نصیب دختر و پسر خانواده میشد. حالا وضعیت فرق کرده است؛ طبقه جدیدی آسیب پذیر شده است که بدنبال تفریح و هیجان، نه از نوع زن بارگی و نوش خواری یا افیون، بلکه هیجانی با ماهیت کاملا اقتصادی است که سعی دارد صنعت قمار را به رسمیت بشناسد.



رشد نقدینگی و وام های کلان و معاملات انحصاری، برای چهارمین بار در تاریخ سی و سه سال معاصر، موجب پیدایش "طبقه جدید" شده که بیشترین دلواپسی شخصی این نوکیسه ها را رقابت بر سر رنگ پورشه و مازراتی و قمارهای کلان، اما نه در بانکوک و قبرس، بلکه در تهران، بیخ گوش منازل آقایان سیاستمدار تشکیل میدهد.

 به گمانم سه تفریح سابق الذکر ( زن بارگی و نوش خواری و افیون) در "مقبره عصر سازندگی" دفن شده اند و حالا دغدغه طبقه نوظهور عصر دولت دهم نیستند، بلکه علایقی نظیر : "خانه با شکوه" و "قمار" و "گرانترین ماشین" جای انها را گرفته است .


حالا تهران، اینجا تهران است!، صداى نوکیسه ها از بام تا بوم و از شام تا سحر می آید. شاید جمعیت صاحبان معاملات انحصاری واردات انگور تا پورشه و پروژه های نفتی و بدهکاران بزرگ بانکی به دوهزار نفر برسد، اما در مقایسه با فاحشه ها و اوباش و دزدان شبرو بسیار کمتر است. (شاید پنج درصد آنهاست) اما تاثیر این تعداد کم بر انبوه مردم بسیار زیاد است. حالا این گروه اندک میخواهد قمار را به یک بازى همگانی و خانگی تبدیل کند، و سرمایه گذاران جدیدى  ظهور کرده اند که سابقه صنعتی و ورزشی  دارند و تاسیس باشگاه های شرط بندى، اولین اقدام آنها خواهد بود.



متوسط ها به سایت های شرط بندى فوتبال و پوکر و مانند آن می روند، از صد هزارتومان تا یک میلیون تومان. سایتهاى خارجى و داخلى؛ برخی شان فیلتر نشده و چند تایی هم فقط اعضای خیلی خودى از وجودش خبر دارند! اما انتقال پول در داخل انجام میشود، سایت های خارجی نماینده داخلی دارند و دلار را به تومان تبدیل میکنند و از سیستم بانکى داخل کشور بهره میبرند. همه نوع قمار براى سطوح مختلف جامعه فراهم شده و هیجان " بازی پول " براى میانبُر زدن فراهم است، فقط جاى "انسان کامل" خالی است.

تب پولدار شدن در متوسط ها شیوع وبایى دارد. این متوسط ها شوربختانه گرفتار "بازى پول" که بشوند، همیشه بازنده اند. در این میان فقرا و پایین دستى ها مثل لوطی هاى عصر قاجار می مانند: نصف العیش شان همان وصف العیش شان است، چیزى ندارند قمار کنند، فعلا تا اطلاع ثانوى تماشاچى هستند.

شاهید یک جوان بیست و پنج ساله است ، آرزو دارد در سه سوت از بزرگراه فقر به بزرگراه ثروت "میانبًُر" زند و آرزوهای فرو خفته اش را جامه عمل پوشاند. حالا چیرگی اش را به رُخ میکشاند، به پشتیبانی یک نوکیسه، آپارتمانی مُبله در فرمانیه اجاره می کند، ماهیانه چهار میلیون تومان . پنج دستگاه کارت خوان ، یک میز قرمز قمار، چند سیم کارت اعتباری و چند دست لباس مجلسی و اسپورت، همه آن چیزی است که نیاز دارد.

در رقابت تنگاتنگ با داوُد زعفرانیه که مدیریتش کمی خشک است؛ خدماتش را باکیفیت تر!! ارائه میکند، همراه نوشیدنیهاى بهتر و خانم هاى زیبا و سرشناس تر. همانند اینها در محله های خوش نشین تهران رو به فزونی است. در  فرشته، الهیه، زعفرانیه، سعادت اباد و شهرک غرب چنین قمارخانه هاى لوکس در حال تاسیس است. 
 
نوکیسه ها خودشان می آیند؛ احتیاج به تبلیغ پیامکی یا تلویزیونی نیست، بی منت هم می آیند، اما امنیت می خواهند و محیطی دلچسب با خوردنی ها و نوشیدنی ها. امنیت را با شکار فرزندان مدیران کشوری از هر نوعش تامین می کنند و خوردنی ها را هم از گرانترین رستوران سفارش می دهند.

قمار از سر ِشب شروع میشود، بانکها تعطیل هستند، اما پول از سیستم رسمی بانکی با هر کارت کشیدن به جریان می افتد، این هم یک معامله است، بازی با پول هیجان دارد و برای برخی نشئه اش از زن بارگی و افیون دلچسب تر است. به نیمه شب، که اکثر مدیران اقتصادی در خواب آرمیده اند، نزدیک میشویم؛ نوکیسه ها و یقه مشکی ها سر حال تر می شوند، هیجان باخت مثل هیجان برد است؛ یکصد میلیون، سیصد میلیون، بیشتر وبیشتر، شادی و غم توامان می رود و می آید.

این "بازی پول" است ؛ سریع جابجا میشود رنگ عوض میکند نام عوض میکند از حسابی به حساب دیگر می رود؛ همچون نقش ها و نظرات سیاسی و میز آدمها که در سه سوت عوض میشوند؛ همچون بازی با افکارعمومی که هر دم مواضع جدید و اخبار جدید و متضاد با دیروزش می شنوند؛ این را "بازی پول" نام نهاده ام، که من هنوز هیجان قمارش را نچشیده ام، اما هر روز از تب و تاب پیامدهای سیاسی و فرهنگی اش میسوزم.

آتش سوزی در چادر زلزله‌زدگان افزایش یافته است /

آتش سوزی در چادر زلزله‌زدگان افزایش یافته است / کمک‌های خارج از کشور به دست زلزله‌زدگان نرسید
نماینده مردم ورزقان در مجلس نهم با بیان این‌که آتش سوزی در چادر زلزله زدگان افزایش یافته است، گفت: طی این مدت در منطقه ورزقان ۳۵ چادر طعمه حریق شده است. الله وردی دهقانی در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه انتخابیه خبرگزاری خانه ملت، درباره وضعیت زلزله‌زگان به وعده دولتمردان اشاره کرد و گفت: در همان نخستین روزها پس از حادثه زلزله مسئولانی که برای بازدید به منطقه آمده بودند، وعده دادند در عرض ۲ ماه مردم زلزله زده را اسکان می‌دهند.
نماینده مردم ورزقان در مجلس نهم با بیان این‌که شهر ورزقان خسارت زیادی دیده و تقریباً تمام زیرساخت‌ها از بین رفته است، گفت: با توجه به این‌که سیستم آب رسانی، برق، جاده‌ها همه از بین رفته نمی توان انتظار داشت در طول مدت ۲ ماه تمام این مشکلات رفع شود.
وی با بیان این‌که هر زلزله شامل ۳ مرحله اقدامات می‌شود، گفت: برنامه‌ریزی‌ها باید بر اساس اسکان اضطراری، اسکان موقت و در نهایت اسکان دائم در مناطق زلزله زده صورت گیرد.
عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس نهم با بیان این‌که نزدیک بودن فصل سرما را از خیلی وقت پیش به مسئولان هشدار داده بودیم، تصریح کرد: علی رغم گذشت ۲ ماه نه تنها اسکان موقت صورت نگرفته بلکه هنوز زلزله‌زدگان در چادرها زندگی می‌ کنند.
به گفته دهقانی سرمای خشن مناطق کوهستانی شرایط را برای زلزله زدگان سخت‌تر کرده است.
نماینده مردم ورزقان در مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که بیش از ۳۰ هزار واحد مسکومی خراب شده است، گفت: در برآوردهای اولیه اعلام شد که در ابتدا ۱۳ هزار واحد در فاز دوم ۱۱ هزار واحد مسکونی و در فاز سوم ۸ هزار واحد مسکونی ساخته شده که البته در نهایت تحویل ۵ هزار واحد مسکونی مطرح شد.
وی ادامه داد: ساخت ۵ هزار واحد مسکونی در این مدت کوتاه باقی مانده و تحویل آن تا ‌آخر آبان ماه به نظر جای تردید دارد.
عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس نهم با اعلام این که شهر ورزقان ۱۰۰ درصد ویران شده و مردم در چادرها زندگی می‌ کنند، به وظیفه بنیاد مسکن برای اسکان موقت زلزله‌زدگان اشاره کرد و گفت: طبق قانون ستاد مدیریت بحران بنیاد مسکن موظف است نسبت به اسکان دائم زلزله‌زده‌ها در منطقه اقدام کند.
 روستاهای زلزله زده ای که فراموش شدند
دهقانی با اعلام این مطلب که مجموع اقدامات صورت گرفته پاسخگوی نیاز منطقه نیست، هنوز روستاهایی وجود دارند که برای برآورد خسارت و بازسازی آنها مراجعه نشده است.
وی درباره صحبت‌های وزیر راه و شهرسازی مبنی بر این‌که تردد کامیون‌ها و تریلی‌های حمل مصالح به دلیل عدم کشش جاده‌های منطقه امکان‌پذیر نیست، گفت: با این نوع حرف‌ها تنها خودشان را زیر سئوال می‌برند؛ این نشان می‌دهد که در طی این سال‌ها هیچ اقدامی برای بهبود جاده‌های روستایی و شهرهای دورافتاده از سوی دولت‌ها انجام نگرفته است.
نماینده مردم ورزقان در مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که بعید به نظر می‌رسد با این اوضاع بتوانند تا سال آینده نیز واحدهای مسکونی را تحویل دهند و با یادآوری این مطلب که مرکز زلزله اخیر شهر ورزقان بوده و خسارت زیادی به بار آورده است، مطرح کرد: در حالی که شهر ورزقان به کلی خراب شده فرماندار و استاندار اعلام کرده بودند که میزان خرابی حدود ۲۰ درصد بوده است.
شعله های آتش در کمین چادرنشینان
دهقانی ضمن انتقاد از وضعیت مردم زلزله زده شهر ورزقان، اعلام کرد: مردم در چادرها مجبور هستند برای گرم کردن از هیترهای برقی استفاده کنند لذا به دلیل این‌که شبکه توزیع برق قدرت و توانایی لازم را ندارد سیم‌ها بر اثر حرارت گرم و آتش می‌گیرد که در نهایت موجب آتش سوزی در چاردها شده است.
وی با بیان این‌ مطلب که چندی پیش در منطقه هریس خانمی در آتش سوخت، گفت: طی این مدت در شهر ورزقان ۳۰ تا ۳۵ چادر مردم زلزله زده آتش گرفته است.
نماینده مردم شهرورزقان در ادامه اظهار داشت: از وزارت نیرو خواسته‌ایم تا نسبت به تأمین زیرساخت‌ها در این منطقه اقدام کند تا بیش از این جان مردم تهدید نشود.
کمک‌های خارج از کشور به دست زلزله‌زدگان نرسید
 وی درباره کمک‌های سازمان‌های بشردوستانه و خارج از کشور نیز اعلام کرد: طی این مدتی که در منطقه رفت و آمد داشتیم ندیده‌ام کمک‌های خارجی به دست مردم برسید.
پرداخت یک میلیون تومان کمک بلاعوض به زلزله زدگان اسیر عملکرد گزینشی شد
دهقانی ضمن انتقاد از عملکرد دولت در مناطق زلزله زده‌ گفت: دولت در شهر ورزقان اقدام خاصی انجام نداده است حتی قرار بود یک میلیون تومان کمک بلاعوض به همه زلزله زدگان پرداخت شود که متأسفانه در این زمینه نیز گزینشی و سلیقه‌ای عمل شده است.
وی افزود: در این طرح هدف آنها تنها کسانی است که خانه‌های آنها صد در صد خراب شده است اما در این میان افرادی نیز هستند که خانه‌هایشان خسارت دیده اما پولی برای تعمیر ندارند.  

: بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز ایرانی به دلیل کسری بودجه دولت احمدی نژاد از سهمیه شیر روزانه محروم مانده اند و ممکن است ناتوانی دولت در اداره کشور، سلامتی آنها را در آینده با خطر مواجه کند.


: بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز ایرانی به دلیل کسری بودجه دولت احمدی نژاد از سهمیه شیر روزانه محروم مانده اند و ممکن است ناتوانی دولت در اداره کشور، سلامتی آنها را در آینده با خطر مواجه کند.
به گزارش کلمه، هفته اول آبان ماه آخرین زمانی است که مسوولان برای توزیع شیر رایگان بین دانش آموزان وعده کرده بودند، اما این وعده هم محقق نشد و بدین ترتیب در مدارس نه از توزیع شیر رایگان خبری هست و نه نان غنی شده.
اجرای طرح توزیع شیر مدارس که سابقه ای دیرینه دارد، در حالی وارد دوازدهمین سال اجرا شده که ناتوانی دولت از عملی کردن این طرح، آن را با شکست رو به رو کرده است. مدت زیادی نگذشته از زمانی که مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت و درمان انتقاد و گلایه های خود از تعلل و بدقولی دولت را به  همایش ملی روز جهانی غذا برد و اعلام کرد که: تاکنون ۲۰ نامه برای اختصاص یارانه شیر به دستگاه‌های تاثیرگذار نوشته و پیگیری کرده‌ام.
اما به نظر می رسد پیگیری های خانم وزیر هم چنان بی جواب مانده، چرا که با رسیدن آبان ماه که پیش از این معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش قول از سر گیری توزیع شیر روزانه در مدارس در این زمان را داده بود، ظاهرا باز هم از توزیع شیر در مدارس خبری نیست.
وحید کیارشی، معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش ۲۳مهر‌ماه در مصاحبه اش با پانا وعده داد که توزیع شیر رایگان بین همه دانش‌آموزان کشور از اول آبان‌ ماه امسال آغاز می‌شود. او این وعده را به گفته خود براساس جلسه ویژه‌ای که با رحیمی، معاون اول احمدی نژاد داشت، داده و گفته بود: در آن جلسه، اعتبارات توزیع شیر رایگان در مدارس تأمین شد و اعتبارات شیر مدارس در حدی است که همه دانش‌آموزان از پیش دبستانی تا متوسطه را تحت پوشش قرار می‌دهد.
طبق وعده قبلی مسوولان دولتی، قرار بوده طرح توزیع رایگان شیر در مدارس در سال جاری علاوه بر دانش‌آموزان ابتدایی و راهنمایی، تمامی دانش‌آموزان مقطع متوسطه و همچنین مهدکودک‌های تحت پوشش بهزیستی و فرهنگیان شاغل در مدارس را نیز تحت پوشش بگیرد و در لیست دریافت کنندگان شیر رایگان قرار دهد که حالا به همان گروه هدف اولیه هم شیری نرسیده است.
توقف توزیع شیر طی سال جاری در حالی است که سه ماه قبل علیرضا کریمیان دبیر کمیته ملی شیر کشور با اشاره به افزایش حدود ۲۰ درصدی اعتبار امسال شیر مدارس، از اختصاص ۲۵۰ میلیارد تومان اعتبار برای این طرح خبر داده و گفته بود: امسال بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز تحت پوشش توزیع شیر یارانه ای مدارس قرار می گیرند.
دبیر کمیته ملی شیر مدارس هم چنین با اشاره به ارسال دستور العمل یکسان توزیع شیر یارانه‌ای به استان‌ها این نکته را مورد اشاره قرار داده بود که فرصت کافی برای عقد قرارداد با کارخانجات شیر وجود خواهد داشت و بر اساس برنامه‌ریزی صورت گرفته، توزیع شیر یارانه‌ای از دهه اول مهرماه در مدارس آغاز خواهد شد.
البته پس از آن رضا باکری دبیر انجمن صنایع فرآورده‌های لبنی خبر داد که هیچ قراردادی با کارخانه‌های صنایع لبنی درباره تولید شیر مدارس بسته نشده و بدین ترتیب تولید آن منتفی است.
طبق روال سال‌های گذشته برای تولید شیر مدارس باید تا ۱۵ الی ۲۰ شهریورماه این قرارداد بسته می‌شد تا کارخانه‌ها اقدام به تولید شیر برای مدارس کنند. اما این اتفاق امسال نیفتاده و بدین ترتیب توزیع سهمیه شیر رایگان روزانه در مدارس منتفی خواهد بود.
در حال حاضر در بیشتر کشورهای آمریکایی، اروپایی، آسیایی و آفریقایی طرح توزیع شیر رایگان مدارس اجرا می‌شود. اجرای این طرح اما طی حضور دولت احمدی نژاد به دلایل مختلف کمی و کیفی، از جمله بدهی دولت به شرکت های لبنی، با فراز و نشیب های زیادی مواجه بوده است. حالا هم گزارش های حاکی از توقف اجرای این طرح است.
مشکل دولت برای اجرایی نکردن این طرح هم مثل بسیاری دیگر از طرح ها و برنامه های متوقف شده ، کسری بودجه است. کمبود منابع ارزی و ریالی دولت به آستانه بحران رسیده و تنها دانش آموزان نیستند که از سیر رایگان بهره شده اند، سوء مدیریت دولت در منابع ارزی و ریالی کشور دامن بخش های مختلف کشور را گرفته است. تا جایی که نهادهای مسئول به کمیسیون اقتصادی دولت گزارش داده اند که ممکن است امکان پرداخت حقوق و دستمزد کارمندان به طور کامل وجود نداشته باشد. بر این اساس، دولت هم در نامه به عالی ترین مقام دستگاه های اجرایی زیرمجموعه خود، احتمال کاهش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد ماهانه کارمندان در صورت تداوم وضعیت کنونی را مطرح کرده و خواستار آمادگی دستگاه ها برای چنان وضعیتی شده است.
این مشکل البته تنها محدود به توقف طرح شیر رایگان نمی شود و نان غنی شده هم به دلیل کمبود اعتبار توزیع نمی‌شود. دبیر کمیته ملی شیر مدارس چندی پیش به مهر اعلام کرد: در قانون بودجه امسال ردیف بودجه خاصی برای خرید و توزیع نان غنی شده در میان دانش آموزان اختصاص داده نشده است و اعتبار ۲۵۰ میلیارد تومانی تنها برای شیر مدارس است.
در کنار این اظهارات مسئولان دولتی، باید به این آمار توجه کرد که براساس تحقیقات صورت گرفته از سوی  انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور، بیش از ۹۰ درصد دانش‌آموزان به کمبود شدید ویتامین D دچار بودند که این کمبود در پسران، ۸۵ تا ۹۰ درصد و در دختران، ۹۰ تا ۹۵ درصد گزارش شده بود. به گفته حاجی‌فرجی، رییس این انجمن  گزارش این تحقیق در اختیار وزارت بهداشت قرار گرفت و پیشنهاد اعضای انستیتو این بود که شیر و آبمیوه توزیع‌شده در مدارس، با ویتامین D و کلسیم غنی‌سازی شود اما این پیشنهاد هنوز در انتظار طرح در شورای سیاستگذاری سلامت است.
سرپرست آزمایشگاه پژوهش‌های تغذیه‌ ای نیز پیش از این به روزنامه اعتماد گفته بود: زمستان سال ۸۶ با اجرای یک طرح استانی، ۱۱۰۰ دانش‌آموز دبستانی ۹ الی ۱۱ ساله از ۶۰ دبستان در شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفتند و نتایج آزمایش‌های ما نشان داد بیش از ۹۰ درصد کودکان شهر تهران در فصل زمستان دچار درجاتی از کمبود ویتامین D هستند و این مساله بسیار تکان‌دهنده است زیرا وظیفه ویتامین D صرفا تحکیم استخوان‌ها و بافت‌های سخت نیست بلکه پژوهش‌های جهانی نشان داده کمبود این ویتامین در ابتلا به بیماری‌های مزمن، سرطان‌ها، بیماری‌های قلبی و عروقی، بیماری‌های خودایمنی و دیابت موثر بوده و افرادی که در سنین پایین به درجاتی از کمبود ویتامین D مبتلا هستند، به احتمال زیادی به این بیماری مبتلا خواهند شد و در صورت ابتلا، به نوع شدیدتری از بیماری مبتلا می‌شوند. البته نقش ویتامین D را نباید در کاهش پوکی استخوان نادیده گرفت و متاسفانه آمارها نشان می‌دهد که سن ابتلا به پوکی استخوان کاهش یافته است. پس از انجام این تحقیق، طرح غنی‌سازی شیر مدارس با ویتامین D را اجرا کردیم و نشان دادیم که حتی با غنی‌سازی شیر با صد واحد ویتامین D کمبود این ویتامین در کودکان حتی تا حد مطلوب هم رفع نمی‌شود و لازم است استراتژی کمکی برای مقابله با این معضل اجرا شود.
بی توجهی دولت در تخصیص اعتبارات، حالا به نظر می رسد سلامتی دانش آموزان را هم در معرض خطرات جدی تری قرار داده است.

۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

هشت فايل صوتى گفتگو بين سازمان مجاهدين خلق ايران و گروه منشعب از سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران

انديشه و پيكار براى نخستين بار منتشر مى كند:



هشت فايل صوتى گفتگو بين سازمان مجاهدين خلق ايران و
گروه منشعب از سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران
(تهران ـ شهريور ۱۳۵۵)
در خرداد ۱۳۵۶، س م خ ا با گروهى كه بعدها به نام گروه تورج بيگوند معروف شد و به انتقاد از مواضع و مشى سازمان چريك هاى فدائى خلق ايران پرداخته و عملاً از آن انشعاب كرده بود تماس گرفت، بدون آنكه از مواضع سياسى اين گروه اطلاع همه جانبه اى داشته باشد. سرانجام در يك كارگاه (خانهء تكنيكى) متعلق به سازمان مجاهدين خلق گفتگويى انجام شد كه به نظر ما جدى و پخته و غنى ست. «خانهء تكنيكى» سازمان محل ساخت نارنجك دستى، ساخت مهمات براى تمرين نظامى، آزمايش براى طرح هاى ابتكارى جهت ساخت خمپاره و نيز محل تعمير اسلحه بود. اين كارگاه در محلهء قلعه مرغى و در زمين هايى كه آنسوى خط آهن جنوب واقع شده بود قرار داشت. اين زمين ها سابقاً مورد استفادهء دامداران بوده اما به تدريج دامداران آغل ها را به كارگاه تبديل كرده اجاره مى دادند چرا كه بيشتر به سودشان بود. سرو صداى نشست و برخاست هواپيما كه در نوارها شنيده مى شود از فرودگاه قلعه مرغى ست كه اين محله در نزديكى آن قرار داشت. كارگاه دو اتاق داشته كه هركدام در عين راه داشتن به يكديگر، داراى درهاى ورودى مستقل بوده اند. دو طرف گفتگو از دو در جداگانه وارد شده اند. طرفين پشت پرده نشسته و يكديگر را نمى ديده اند. رفيقى كه در كارگاه بيشتر به عنوان تكنيسين كار مى كرده مأمور بوده كه دو مبارز فدائى را چشم بسته با موتور به محل گفتگو بياورد. در اين گفتگواز سوى س م خ ا، محمد تقى شهرام و از سوى گروه منشعب از س چ ف خ ا، احتمالا، حسين قلمبر(سيامك) و يك عضو ديگر گروه شركت داشته اند. به گفتهء رفيقى كه در زمان گفتگو در خانه حضور داشته، پس از حدود سه ساعت از آغاز گفتگو، در يك آنتراكت، شهرام از اتاق بيرون آمده به من گفت «بابا اينها توده اى اند!»
بايد گفت كه تورج حيدرى بيگوند در سال ۱۳۳۲ در روستاىى در حوالى سنقر كلياىى بدنيا آمد، در سال ۱۳۵۱ به دانشگاه صنعتى در تهران راه يافت و در سال ۱۳۵۳ به سازمان چريك هاى فداىى خلق پيوست. در اواسط سال ۱۳۵۴ شروع به انتقاد از مشى مبارزه مسلحانه و بويژه كتاب، " مبارزه مسلحانه هم استراتژى هم تاكتيك" اثر رفيق مسعود احمد زاده پرداخت كه در متن گفتگو در نوار هم بارها به آن اشاره مى شود. در اين زمان س چ ف خ ا، وى را براى مطالعه بيشتر به يك خانهء جداگانه، خارج از روابط مستمر سازمانى، فرستاد و دو نفر رابط برايش تعيين كرد. وى با بحث و گفتگو، دو عضو رابط تشكيلات و يك عضو نگهبان خانه را نيز با خود همراه كرد. [يكى از اعضاى رابط "حسين قلمبر" بود.] او در اين فاصله، كتاب خود را در نقد مشى مبارزه مسلحانه نوشت. وى كتاب را با نام " تئورى «تبليغ مسلحانه» انحراف از ماركسيسم ـ لنينيسم" در ارديبهشت ۱۳۵۵، به اتمام رساند. تورج بيگوند در ۱۲ مهرماه ۱۳۵۵ بر سر يك قرار تشكيلاتى لو رفت و به شهادت رسيد. يك ماه بعد در آبان ماه ۱۳۵۵، گروه وى انشعاب را اعلام كرد و كمى بعد پيوستن به سازمان نويد (وابسته به حزب توده ايران) را اعلام نمود. اين اعلاميه در ۴۶ صفحه در آبان ماه سال ۱۳۵۶ انتشار بيرونى يافت. كتاب وى نيز توسط سازمان نويد و حزب توده منتشر شد. تا آنجا كه مى دانيم، از سوى سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران هيچگاه جوابى سياسى يا تشكيلاتى يا تئوريك به اين كتاب و مواضع انشعابيون داده نشده است.
حسين قلمبر متولد ۱۳۳۱ اهواز، در سال ۱۳۵۱ به دانشگاه صنعتى در تهران وارد شد و در سال ۱۳۵۳ به س. چ. ف. خ. ا. پيوست. در سال ۱۳۵۵ به همراه عده اى ديگر از اين سازمان انشعاب كرد و كمى بعد به سازمان نويد پيوست. پس از انقلاب همراه با برخى ديگر از اعضاى حزب توده دستگير و در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شد. اضافه مى كنيم كه از گروه منشعب يك بيانيهء اعلام موجوديت منتشر شده و يك بيانيهء اعلام پايان گروه و پيوستن به سازمان نويد. بنا به آنچه از يكى از اعضاى سابق گروه شنيده ايم شمار اعضاى آن به ۱۲ مى رسيده است. اعضاى گروه منشعب از س چ ف خ ا با اينكه مشى مسلحانه را كنار گذارده بودند، همچنان براى دفاع، مسلح بودند.
سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران با اين گروه منشعب ارتباط خود را حفظ كرد به طورى كه دور دوم گفتگوها بين رهبرى مجاهدين و فدائيان كه بعدها صورت گرفت، توسط همين گروه منشعب از س چ ف خ ا، برقرار شد. در گفتگوى دوم بين دو سازمان، دو رفيق از س چ ف خ ا، و از سوى س م خ ا محمد جواد قائدى و مسعود فيروزكوهى حضور داشتند.
در پايان، براى آنكه جوّ امنيتى آن روزها را يادآورى كنيم و ميزان جسارت و صداقت مبارزان آن زمان، بهتر آشكار شود اين نكته را مى افزاييم كه چندى پس از اين گفتگوها در يك خانهء تيمى كه در آن دو عضو مجاهدين: شهرام محمديان باجگيران (جواد) و رفيقى ديگر بسر مى بردند ناخواسته نارنجكى منفجر مى شود. جواد ناگزير با رها كردن اسناد شخصى و سازمانى كه داشته اند از خانه فرار مى كند و به رفيقش كه در كارخانه اى كار مى كرده اين حادثهء ناگوار را خبر مى دهد. از آنجا كه نسخه اى از نوار اين گفتگوها (كه در زير ملاحظه مى كنيد) در خانهء مزبور وجود داشته، و احتمال اين بوده كه پليس با توجه به صداى هواپيما و صداهاى حاشيه اى در نوار، خانهء تكنيكى را كشف كند، سازمان دستور تخليهء خانه را مى دهد و از اين طريق، طبعاً امكانات مهمى از دست مى رود. در پى اين حادثه، سازمان هر دو رفيق را تنبيه تشكيلاتى مى كند و اسلحهء سازمانى هر دو را براى مدتى كوتاه از آنها مى گيرد. هر دو نفر در مراحل بعدى مبارزاتى، از مسؤولين سازمان پيكار شدند. شهرام محمديان باجگيران در اوايل تابستان سال ۱۳۶۲ در حالى كه در جريان گفتگو براى پيوستن به اتحاد مبارزان كمونيست (سهند) بود دستگير شد و در تابستان ۱۳۶۴ به اتهام عضويت در سازمان پيكار در راه آزادى طبقه كارگر اعدام گرديد. ياد او و ديگر مبارزان دلير آن سالها گرامى باد.
از طرف جمع تنظيم و انتشار آرشيو سازمان پيكار در راه آزادى طبقهء كارگر
تراب حق شناس
۱۸ آوريل ۲۰۱۱
- - - - - - - - - -

منابع:
۱- رحمان هاتفى، مقدمه کتاب تورج حيدرى بيگوند، انتشارات سازمان نويد، ۱۳۵۶.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/mataleb/beigwand/html/elamiyeh_11.html

۲- ع. الهی، مشی مسلحانه جانفشانی بی حاصل یک نسل انقلابیون ایران ، انتشار کتاب تورج حیدری بیگوند.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/mataleb/beigwand/html/aghaz-biegwand.html

۳- روزگاری که آسان سپری نشد، بخش دوم از یادمانده های علی خدائی.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/mataleb/nagofteha/html/nagofteha-2.html

۴- نوار گفتگو بين مسئولين سازمان مجاهدين خلق ايران و گروه منشعبين سازمان چريک هاى فدايى خلق ايران، شهريور ۱۳۵۵.، انتشار در سايت انديشه و پيکار، فروردين ۱۳۹۰.
http://peykarandeesh.org/PeykarArchive/Mojahedin-ML/mojahed_fadaii-2.html
- - - - - - - - - -
پوزش و تصحيح دو نكتهء مهم در بارهء هشت فايل صوتى:
۱ـ تاريخ گفتگو نه شهريور ۱۳۵۵، بلكه خرداد ۱۳۵۶ است.
۲ـ از طرف گروه منشعب از سازمان چريكهاى فدايى خلق نه تورج بيگوند كه در ۱۲ مهر ۵۵ شهيد شده بوده، بلكه احتمالا حسين قلمبر و عضوى ديگر از اين گروه شركت داشته اند.
اين تصحيح لازم وامدار رفيق ب. از سازمان راه كارگر (كميته مركزى) است كه تمام هشت فايل را با دقتى شايسته گوش كرده بود و دو نكتهء فوق را به ما يادآورى نمود و تحقيق بعدى ما آن را تأييد كرد.
با سپاس از ايشان. ۸ مه ۲۰۰۹ ت. ح.
- - - - - - - - - -
فايل هاى صوتى:
فايل ۱ـ
بحث را نمايندهء گروه منشعب از سازمان فدائى شروع مى كند و تا آخر همو ست كه ادامه مى دهد به استثناى نكاتى كه شهرام در وسط بحث به آنها اشاره مى كند. تحليل اوضاع سياسى و خفقان، نقش خرده بورژوازى و روشنفكران، مشى مسلحانه از سياهكل به بعد، پايه هاى تئوريك مشى مسلحانه و نقاط ضعف آن و... مورد بحث است.
فايل ۲ـ
ادامهء صحبت نمايندهء گروه منشعب: نقد نظرات پويان و احمد زاده و «بى ايمانى» آنها به طبقهء كارگر. (نفر دوم احتمالا قلمبر هم صحبت مى كند). نقد نظر صفائى فراهانى و كم اهميت دادن به دهقانان و اينكه رفقا (فدائيان) به پخش آثار ماركسيستى اهميتى نمى دهند و بيشتر در كتابها و اعلاميه ها به تحريك دست مى زنند نه بسط آگاهى هاى ماركسيستى، و نيز اين بحث كه آيا ترور مى تواند جاى افشاگرى را بگيرد؟ درك نادرست سازمان چ ف خ از انقلاب هاى چين و روسيه و كوبا و نيز از جنگ مسلحانهء توده اى.
سؤال شهرام: اينها انتقادات شما بود. جنبهء اثباتى بحث شما چيست و حالا بايد چكار كرد؟ و... چه تحليلى از نفوذ جنبش مسلحانه و قدرت و اعتلاى آن داريد؟ چه عامل اجتماعى براى اين امر وجود دارد؟ چرا نيروهاى ديگر كه مشى مسلحانه نداشتند به رغم تلاش هاشان نتوانستند سازمان هاى انقلابى حرفه اى به وجود آورند...؟ شهرام با طرح سؤالاتى، نظرات گروه منشعب را نقد مى كند... ادامهء بحث و استدلال نمايندهء گروه.
فايل ۳ـ
شهرام است كه بحث را ادامه مى دهد و با پرسش هايى نظرات گروه بيگوند را نقد مى كند و از جمله اشاره مى كند كه نشر آثار ماركسيستى كه گروه مطرح مى كند مى تواند وظيفهء يك محفل باشد اما نه وظيفهء يك سازمان كمونيستى. شهرام، در واقع، به جاى سازمان فدائى به نظرات گروه بيگوند پاسخ مى دهد، با اشاره اى به نقدى كه خود بر سازمان فدائى دارد...
فايل ۴ـ
باز هم دفاع گروه بيگوند از ضرورت انتشار كتاب هاى عام ماركسيستى به عنوان وظيفهء عمده اى كه يك سازمان كمونيستى در ايران به عهده دارد و نقد شهرام به آن. بحث دربارهء نظرات احمدزاده و بردن آگاهى سياسى بين طبقهء كارگر... و نيز تفاوت بين نظرات احمدزاده و پويان...
فايل ۵ـ
طبقات اجتماعى و نقش آنها در انقلاب و موضع نيروهاى ماركسيستى در تحليل آنها، موضوع رونق اقتصادى، خفقان، ركود جنبش انقلابى، نقش روشنفكران... جنبش انقلابى در اواخر سالهاى ۱۳۴۰ در بين طبقات مختلف اجتماعى و بحران رژيم، تورم، كمبود كالا، وام ها و سخن عمومى از شكست برنامه هاى رژيم، بناى جنبش مسلحانه بر دوش اين بينش كه شرايط عينى انقلاب فراهم است... چرا در آغاز دههء ۵۰ به رغم شكست ها، بازهم جنبش مسلحانه كمر راست كرد؟ اين به خاطر رشد جنبش توده اى بود. اما چرا اكنون چنين نيست؟...
فايل ۶ـ
شهرام در آن زمان ركود جنبش انقلابى را تئوريزه مى كرد كه در اينجا دلايل اقتصادى آن را به نظرخود شرح مى دهد (اين تئورى در درون سازمان مجاهدين مخالفانى داشت و خود شهرام هم آن را پس از مدتى پس گرفت). نمايندهء گروه بيگوند با اين نظر مخالف است. شهرام با طرح «تأثيرات رونق اقتصادى روى طبقات مختلف جامعه از نظر بازپس راندن انقلاب» تئورى ركود را توجيه مى كند و اضافه مى كند كه اين تأثيرات روى طبقهء كارگر هم ديده مى شود. كار در صفوف طبقهء كارگر و كارخانه، مبارزهء مسلحانه در اين وضعيت آرى يا نه؟ نمايندهء گروه امكان انقلاب مسالمت آميز را مانند آنچه در رژيم اتيوپى رخ داده تأييد مى كند و به دنبال آن، شوروى را رژيمى پرولترى و بر پايهء ديكتاتورى پرولتاريا مى داند و خود را به مواضع حزب توده نزديك معرفى مى كند.
فايل ۷ـ
شهرام نظر خود را نسبت به حكومت شوروى به عنوان رژيمى بورژوايى بيان مى كند و اضافه مى كند كه اين به معناى تأييد نظر چين نيست. «ما واژهء مائوئيسم را هم بى معنا مى دانيم». بيگوند مسألهء انتقال قدرت مسالمت آميز به پرولتاريا را قبول دارد و شهرام برعكس او. وقتى بيگوند از بورژوازى ملى صحبت مى كند شهرام مى گويد «بورژوازى ملى نداريم در ايران. يك دانه از اين بورژوازى را نشان دهيد كه جزو اقمار انحصارات امپرياليستى نباشد. نشان دهيد. او بايد تبعيت كند... شعار "جمهورى ملى ضدامپرياليستى" كه شما مى گوييد يعنى گوشت دم توپ كردن كارگران براى آن كه قدرت به بورژوازى سپرده شود». شهرام به تناقضاتى كه در سخنان گروه بيگوند وجود دارد اشاره مى كند.
فايل ۸ـ
شهرام مى گويد شعار «جمهورى ملى ضد امپرياليستى به رهبرى طبقهء كارگر» كه شما مطرح مى كنيد مثال كوسهء ريش پهن است. سپس بحث تئوريك و تجربهء شوروى و نظرات لنين و دو برداشت كه دو طرف گفتگو داشته اند مطرح مى شود. بحث استراتژى واژگونى رژيم از طريق قهرآميز و رهبرى مبارزه، اتحاد نيروها، محمل عملى اين طرح، اتحاد با جبههء ملى و نيز حزب توده و ... را به تفصيل مورد بحث قرار مى دهند و نقاط اختلاف يا تناقض نشان داده مى شود. شهرام مى گويد حزب توده را نمايندهء بورژوازى ليبرال و عامل انحراف در جنبش كمونيستى مى داند و اينكه امكان همكارى بين ما و آن وجود ندارد. از احتمال تماس سازمان چريك هاى فدائى خلق با حزب توده براى گرفتن امكاناتى تسليحاتى نيز مى پرسد كه تكذيب نشده است... و اضافه مى كند كه در مخالفت با حزب توده بايد هميشه توجه داشت كه مخالفت از چه موضع طبقا