نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه



btselem a mis en ligne la vidéo הצבא מפריד בין יהודים לפלסטינים ברחוב ראשי, חברון 2015.
הצבא מפריד בין יהודים לפלסטינים ברחוב ראשי, חברון 2015
btselem
במסגרת מדיניות ההפרדה בחברון: הצבא מפריד בין יהודים לפלסטינים ברחוב ראשי. החלק הרחב ליהודים, מעבר צר ומשובש לפלסטינים.

בינואר 2015 נודע לבצלם כי הצבא חידש את ההפרדה ברחוב הראשי של שכונת א-סלאימה המוביל למערת המכפלה. הצבא אוסר על פלסטינים לעבור בחלקו המרכזי והסלול של הרחוב ומפנה אותם לדרך צרה ומשובשת. הפרדה זו יושמה בעבר בין ספטמבר 2012 למארס 2013, והופסקה בעקבות פרסום תיעוד וידיאו של בצלם. התנהלות הצבא ברחוב היא חלק ממדיניות ההפרדה שהוא נוקט בכל רחבי העיר חברון מאז הטבח שביצע המתנחל ברוך גולדשטיין במתפללים מוסלמים במערת המכפלה בשנת 1994, שעיקרה הטלת הגבלות חמורות על תנועת פלסטינים במרכז העיר.
לוידאו שפורסם במרץ 2013:
https://www.youtube.com/watch?v=qC4EEPVRBsE

The military resumed its segregation on the main street of a-Salaimeh neighborhood, in force from Sep. 2012 to Mar. 2013 when it was abandoned following to the airing of footage by B'Tselem. The military again bans Palestinians from the main part of the street, directing them to a narrow side road. This is part of the mili... (plus)

تام کاتن و کیسینجر و جُرج شولتس، عزا گرفته‌اند
The Iran Deal and Its Consequences 
 
 
این بحث با اشاره به «خط جدید»ی که ایالات متحده در سیاست خارجی خود برگزیده‌است؛ به اظهار فضل حضرت «تام کاتن» Tom Cotton سناتور جمهوریخواه ایالت آرکانزاس(در مورد ایران) می‌پردازد، سپس مقاله مهمی را که هنری کیسینجر و جورج شولتس، با هم پیرامون «توافق هسته‌ای» نوشته‌اند، مرور می‌کند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
جنگ فاجعه‌بار‌ترین اشتباه بشریت است 
رویکرد تازه ایالات متحده نسبت به کوبا و سخنان امروز اوباما در پاناما (شنبه ۱۱ آوریل ۲۰۱۵ در هفتمین گردهمایی سالانه رهبران قاره آمریکا) قابل تأمل و پُر عبرت است.
اوباما لازم دید بر زخم مردم فقر زده و تحریم‌گزیده کوبا و...مرهم گذاشته؛ حقیقتی را بیان کند:
 «راه آمریکا در مورد حفظ موازین حقوق بشر همیشه یکسان و برابر نبوده و در تاریخ کشور ما فصل‌های تاریکی وجود داشته که بر مبنای ارزش‌های بنیادین آمریکا عمل نشده است»
...
این رویکرد خردمندانه؛ سخنرانی با اهمیت وی را در هفتم خرداد ۱۳۹۳(۲۸ مه ۲۰۱۴) در دانشکده نظامی وست پوینت West Point به‌یاد می‌آورد که در مورد اصول سیاست خارجی ایالات متحده حرف‌های نوظهور زد.
پیشتر در مورد سخنرانی وست پوینت نوشته‌ام و شما را به مطالعه آن دعوت می‌کنم.
...
اوباما در وست پوینت تصریح کرد اینکه گفته شود ما در دنبال کردن صلح و آزادی در خارج از مرزهای خود منافع داریم به این معنی نیست که هر مشکلی یک راه حل نظامی دارد. سپس به نقل از آیزنهاور گفت: «جنگ فاجعه‌بارترین و احمقانه‌ترین اشتباه بشریت است و تحریک عمدی جنگ جنایت علیه همه بشریت است.»
 
اوباما همانوقت اشاره کرد ما در آستانه توافقی با ایران هستیم که با حمله نظامی هم به دست نمی‌آمد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
هارت و پورت جغدهای جنگ
اگر بیاد داشته باشیم ۲۹ ژانویه ۲۰۱۵ «کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا» با موضوع «چالش‌های جهانی و استراتژی امنیت ملی»، نشستی برگزار نمود که جان مک‌کین آن را اداره می‌کرد و مادلین آلبرایت، جرج شولتس، هنری کیسینجر و خیلی‌های دیگر هم حضور داشتند. همان نشستی که زنان معترض علیه کسینجر شعار دادند و کفر مک‌کین را درآوردند...
پیشتر به آن اشاره کرده‌ام.
...
در آن نشست غالب سخنرانان عملاً در برابر دیدگاه اوباما(در سخنرانی وست پوینت) موضع گرفتند و ساز مخالف زدند و با جان بوئنر، رابرت منندز، زلمای خلیلزاد، لیندسی گراهام، دنیس رایس، اریک ادلمن، تام کاتن و بخصوص جان بولتون و نوکرانش...هم‌آواز شدند. 
مخالفین «خط جدید»(که درواقع یک جمعبندی است و فقط اوباما در تدوین آن نقش نداشته‌)؛ وقتی کنارآمدن با جمهوری اسلامی و مذاکرات اتمی لوزان را زیر سئوال برده و می‌برند، یا زمانیکه دَم از حمله نظامی و بمباران می‌زنند، درواقع از دیدگاه سنتی پیشین که امثال جورج بوش و دیک چینی علمدارش بودند دفاع می‌کنند و می‌خواهند آب رفته را (اگر بشود) به جوی بازگردانند.
...
هارت و پورت جغدهای جنگ و امثال جان بولتون و تام کاتن که از بمباران ایران(تحت عنوان بمباران تاسیسات اتمی) حرف می‌زنند، در این کادر قابل فهم است.
همچنین تپ و لپ موشی یعلون و نتانیاهو و تلاش نظری امثال جورج شولتس و کیسینجر علیه مفاهمه لوزان (کمی بعد در این باره صحبت می‌کنم)
ــــــــــــــــــــــــــــ
عملیات روباه صحرا لازم، اوباما بجنبد!
تام کاتن بانی نگارش نامه سرگشاده ۴۶ تن از جمهوری‌خواهان بود که در آن به نقش کنگره در تصویب توافق نامه‌های بین المللی اشاره داشت و اینکه رئیس جمهور بعدی آمریکا حتماً زیر توافق احتمالی هسته‌ای خواهد زد.
اینکه او به قاتلین زندانیان سیاسی می‌توپد، (که خوب کاری هم می‌کند) دلیل نیست که هر لیچاری ببافد هم، وحی مُتزل باشد.
نفْس مخالفت با جباران حقانیت نمی‌آورد.
...
تام کاتن، یا به قول ترجمه‌گر گوگل «تام پنبه»! که نَفَس‌اش از جای گرم درمی‌آید، ۱۹ فروردین ۹۴ ضمن یک مصاحبه در برنامه رادیویی Washington Watch (واشنگتن‌واچ) گفت:
اقدام نظامی برضد تاسیسات هسته ای ایران در مقایسه با ورود به توافقی که دولت باراک اوباما درباره آن مذاکره می‌کند، ارجحیت دارد. [البته] اگر اقدام نظامی ضروری شود، [لابد] اوباما می‌خواهد شما باور کنید که (برای حمله نظامی) دوباره باید مانند عراق، ۱۵۰هزار نیروی سنگین مکانیزه روی زمین در خاورمیانه داشته باشیم. در حالی‌که از بین ‌بردن تأسیسات هسته‌یی ایران فقط به چند روز زمان نیاز دارد [و برای اینکار] جنگ تمام عیار همانند جنگ طولانی که درعراق رخ داد ضروری نیست.
چنین بمبارانی بیشتر شبیه به آن چیزی خواهد بود که بیل کلینتون رئیس جمهور پیشین آمریکا در دسامبر ۱۹۹۸ در عملیات روباه صحرا Operation Desert Fox انجام داد. یعنی چند روز بمباران هوایی و دریایی تاسیسات تولید سلاح کشتار جمعی در عراق...
[جنگ علیه ایران هم دو سه روز بیشتر طول نمی کشد!]
War against Iran would only take a few days
ــــــــــــــــــــــــــــ
کیسینجر و جورج شولتس رهنمود می‌دهند
برگردیم به هنری کیسینجر و جورج شولتس
هنری کیسینجر Henry Kissinger مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در دولت‌های نیکسون و فورد وزیر خارجه آمریکا بود. از مهمترین فعالیت‌های وی می‌توان موارد زیر را برشمرد:
مذاکرات مربوط به محدودسازی سلاح های استراتژیک میان آمریکا و شوروی که منجر به پیمان سالت شد (۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲)، برقراری رابطه میان آمریکا و چین با اجرای سیاست معروف به دیپلماسی پینگ پنگ در ۱۹۷۲ و نقش مؤثر در خاتمه بحران ویتنام.
از کیسینجر به عنوان یکی از استراتژیست‌های ارشد آمریکا نام می‌برند. 
جرج شولتس George Shultz دولتمرد و بازرگان اهل آمریکا است. او در سمت‌هایی همچون وزیر کار، وزیر خزانه داری، وزیر امور خارجه و رئیس اداره مدیریت و بودجهٔ آمریکا فعالیت کرده است. هم اکنون عضو پیوسته بنیاد هوور در دانشگاه استنفورد است.
او یکی از تنها دو نفریست که در کابینه ی آمریکا به چهار سمت رسیده است. 
جرج شولتس دکترای اقتصاد صنعتی خود را در ۱۹۴۹ از ام آی تی دریافت کرد. در دولت ریگان وزیر خارجه بود (هم‌زمان با سال‌های جنگ بین ایران و عراق)
 کیسینجر و جرج شولتس هم؛ به کارتلها و تراستها تکیه دارند، اما برخلاف امثال دیک چینی و تام کاتن، سنجیده سخن می‌گویند. آثار کیسینجر بخصوص، پخته و آموختنی‌ست.
همان روزی که تام کاتن نطقش باز شد یعنی ۱۹ فروردین ۱۳۹۴؛ هنری کیسینجر و جرج شولتس مقاله پر سر و صدایی در نشریه Wall Street Journal «وال استریت جورنال» نوشتند با عنوان:
پیامد توافق هسته‌ای با ایران
The Iran Deal and Its Consequences
...
برخلاف بسیاری از ما که نمی‌دانیم آب به جو می‌رود یا به گندم و از جام زهر و این‌جور چیزها حرف می‌زنیم، این دو معتقدند که این آمریکاست که کوتاه آمده و درواقع طرف مقابل بازی را برده‌است.
البته این برداشت فقط خاص کیسینجر  و جرج شولتش نیست. 
نشنال ریویو، که در آمریکا مورد توجه جناج راست است به‌صراحت نوشته‌است:
ــــــــــــــــــــــــــــ
دیپلماسی به همراه سرپیچی از قطعنامه‌های سازمان ملل
چکیده مقاله کیسینجر و جرج شولتس
بحث و تبادل نظرهای اخیر در خصوص جزئیات تکنیکی تفاهم‌نامه هسته‌ای غرب با ایران، مانع از روند ضروری تلاش برای آگاهی از تاثیر طولانی مدت این موافقت‌نامه شده‌است.
برای مدت ۲۰ سال و در طول زمامداری ۳ رئیس جمهور از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، آمریکا بر این عقیده بود که برنامه هسته‌ای ایران در تضاد با منافع آمریکا و جهان است و برای جلوگیری از محقق‌ شدن آن(آمریکا) آماده است تا از قوه قهریه استفاده کند.
با وجود این مذاکراتی که ۱۲ سال پیش و به عنوان تلاشی بین‌المللی با هدف جلوگیری ایران از توانایی دستیابی به تسلیحات هسته‌ای آغاز شد، [حالا می‌بینیم که] با تفاهمی به پایان رسید که به این توانایی گردن نهاده‌است...
ترکیب زیرکانه‌ای از به کارگیری دیپلماسی به همراه سرپیچی از قطعنامه‌های سازمان ملل متحد سبب شده تا ایران به‌تدریج کنترل مذاکرات را در دست گیرد.
"Mixing shrewd diplomacy with open defiance of UN resolutions, Iran has gradually turned the negotiation on its head,"
سانتریفیوژ‌های ایران از ١٠٠ عدد در آغاز مذاکرات به بیش از ٢٠هزار عدد در حال حاضر افزایش یافته‌اند.
اکنون خطر درگرفتن جنگ، محدودیت‌های بیشتری را بر غرب تحمیل کرده تا بر ایران.
The threat of war now constrains the West more than Iran.
در حالیکه ایران [در ظاهر] تمایلش برای مذاکره را امتیاز دادن عنوان می‌کرد، غرب مجبور بوده است تا هر گونه گره‌ای در مذاکرات را با پیشنهاد تازه‌ای بگشاید.(با طرف مقابل را بیاید و به سازش برقصد]
برخی از بازیگران اصلی در این منطقه احتمال دارد که تلاشهای آمریکا را به عنوان تمایل این کشور برای دادن امتیاز توانایی هسته‌ای به کشوری تعبیر کنند که آن را مهمترین تهدید علیه خود تلقی می‌کنند. بسیاری از این کشورها حداقل بر داشتن توانایی مشابهی پافشاری خواهند کرد. عربستان اشاره کرده است که وارد این برنامه خواهد شد و احتمالا دیگر کشورها نیز دنباله روی خواهند کرد...
ایران و نیروهای وابسته به آن در حال حاضر عنصر سیاسی و نظامی برجسته‌ای در چندین کشور عربی هستند...
با اضافه‌شدن نبرد اخیر در یمن، تهران موقعیت‌های استراتژیک در مسیرهای آبی کل خاورمیانه را به دست می‌آورد و عربستان‌سعودی را محاصره می‌کند، عربستانی که یکی از متحدان آمریکاست.
فراتر از توان آمریکا برای عدم مشارکت در مسائل خاورمیانه، چارچوب توافق هسته‌ای احتمالا ضرورت حضور عمیق‌تر آمریکا در آن منطقه را در شرایط پیچیده جدید ایجاد خواهد کرد.
مذاکره تا زمان دستیابی به توافق نهایی مسئله‌ای بسیار چالش‌برانگیز است. تا به‌حال، هیچ‌گونه متن رسمی‌ در این‌باره منتشر نشده است و
 آنچه از آن به‌عنوان چارچوب تفاهم یاد می‌شد تنها یک تفسیر یک‌جانبه از سوی طرف آمریکایی است.
...
آخر سر کیسینجر و جرج شولتس حرف اصلی خودشان را در برابر دکترین اوباما اینگونه بیان می‌کنند:
آمریکا باید دکترین استراتژیک تازه‌ای برای منطقه تدوین کند.


پانویس 
...
ترجمه «نوژن اعتضادالسلطنه»
 
در این رابطه
...
سایت همنشین بهار 
بهروز سورن: دامی که دولت استرالیا برای پناهجویان ایرانی پهن کرده است!

http://gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=25879&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=877b2b871aff3867e94223a07909c71a



صدها پناهجوی ایرانی که خطر کردند و دار و ندار خود را برای رسیدن به خاک استرالیا و تقاضای پناهندگی به قاچاقچیان انسان پرداخته اند هم اکنون در مکانهائی خارج از استرالیا و با محدودیت های بسیار و در شرایطی غیر انسانی در جزیره مانوس بسر میبرند. بارها مقاومت جمعی حاصل اعتراضات آنها بوده است و اخبار و گزارشات بسیار ناگواری در این زمینه تا کنون منتشر شده است. اعتصاب غذا کردند, لبهایشان را دوختند, خودزنی کردند. کتک خوردند و کشته و مجروح دادند. بازداشت شدند و با کمبود آب آشامیدنی مواجه شدند و هر آنچه در طبق و توان داشتند برای رساندن صدای
 اعتراض شان به افکار عمومی و نهادهای حقوق بشری و مدافعان حق پناهندگی انجام دادند.


دولت استرالیا که به بهانه و تحت لوای جلوگیری از غرق شدن پناهجویان در آبهای ساحلی ضد انسانی ترین رفتار ها را در برابر پناهجویان در پیش گرفت, این روزها تلاش میکند تا پناهجویانی که متاثر از سخت تر شدن شرایط پناهندگی بطور کلی پاسخ منفی گرفته اند به ایران بازگرداند و به شیوه ای دیپلماتیک! دیپورت پناهجویان را در ابعادی بسیار وسیع و علنی عملی سازد و قربانیان سرکوب و ستم سیاسی, اجتماعی و اقتصادی در کشورمان را در دامان ستمکارانه و خون آلود جمهوری اسلامی بگذارد.

این اقدام وحشیانه دولت استرالیا در هیاهوی تفاهم و توافق هسته ای و در گرماگرم چانه زنی های دول غربی با رژیم بر سر چگونگی غارت و چپاول بیشتر مردم و منابع کشور, میتواند گم شود, چنانچه جامعه روشنفکر و حقوق بشری به آن اعتنا نکنند. اگر پیش از این و در گذشته هنوز حجب و حیائی برای دیپورت پناهجویان در کشورهای دیگر موجود بود و در صورت رد شدن تقاضای پناهندگی فرصتی برای خروج در نظر گرفته می شد و یا به کشور مبداء بازگردانده می شدند اما بنظر میرسد که دولت استرالیا بی توجه به حتی عرف بغایت ضد انسانی گذشته نیز هست.

واقعیت این است که پناهجویان ایرانی با انگیزه های متنوع اقدام به خروج از کشور کرده و مناسب ترین راه برای حصول اقامت در کشورهای غربی را تقاضای پناهندگی میدانند. این تقاضا ها با هر انگیزه ای که باشد در چارچوبی عرفی و بین المللی متاثر از مفاد حقوق بشر میبایستی بررسی گردد. بازگرداندن پناهجویان به کشورهائی همانند ایران که سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام حرف اول میان رژیم و مردم است میتواند پر مخاطره باشد و پیشگیری از این اقدامات وظیفه همه انسانهای شریف و با وجدان است.

مشکل دول غربی که بطور نسبی شرایط و مناسباتی بهتر از کشورهای منطقه جنگزده هستند در حضور چند هزار پناهنده بیشتر یا کمتر نیست. دغدغه آنها از امواج انسانی است که بر اساس نیات غارتگرانه سرمایه داری و تقسیم ناعادلانه ثروت در پهنه دنیا بخش قابل توجهی از بشریت را متوجه این بی عدالتی کرده و ناگزیر و برای دنیائی بهتر و قابل تامل تر برای خود و کودکان و خانواده خود به مهاجرت وامیدارد. انسانهائی شریف که به هر سختی و مشکلی تن میدهند تا از مرزها بگذرند و با زحمت و کوشش نان و امنیتی بدست آورند.

این تلاش و در صورت اقدام مشترک جمهوری اسلامی و استرالیا میتواند فاجعه ای به بار آورد و بخش بزرگی از پناهجویان را به زندان و یا در شرایط اقتصادی ناگواری قرار دهد که رژیم در آرزوی آن بوده است. وضعیت پناهجویان در این جزیره چنان اسفبار است که پناهجویان طی نامه ای به وزیر امور مهاجرت استرالیا نوشتند:

پناهجویانی که در کمپ "مانوس" به سر می‌برند روز جمعه گذشته در نامه‌ای به وزیر امور مهاجرت استرالیا نوشته بودند: «اگر دولت استرالیا ما را از پاپوآ گینه نو خارج نکند، ما در اینجا خواهیم مرد. خواهش می‌کنیم ما را به استرالیا ببرید، وگرنه در اینجا می‌میریم.

ترس, عدم امنیت اجتماعی و سیاسی, بی آیندگی و بیکاری, نگرانی های خانوادگی و از همه بدتر وحشت و هراس از دیپورت و بازگشت به جهنم ترک شده از جمله معضلات فکری تمامی آنهاست.»

بنابر این و همانطور که واضح و مبرهن است میتوان به صدای اعتراض آنها پاسخ داد و در افشای این اقدام جنایت کارانه دولت استرالیا کوشید.

بهروز سورن

12.4.2015

Sooren001@yahoo.de

www.gozareshgar.com

عادت کرده ايم که عادت کنيم. و البته می شد که عادت کنيم که عادت نکنيم. اما در آن صورت هم باز عادت کرده بوديم. عادت کرده بوديم به اين که عادت نکنيم.

عادت کرده ايم که عادت کنيم. و البته می شد که عادت کنيم که عادت نکنيم. اما در آن صورت هم باز عادت کرده بوديم. عادت کرده بوديم به اين که عادت نکنيم.
عادت، آدم را عادی می کند. و آدم که عادی بشود، در شکل ها جا می گيرد.

بعضی ها می گويند که آدم، اول به اندازه ی شکل ها می شود، و بعد در شکل ها جا می گيرد. و بعضی ها هم می گويند که آدم، اول در شکل ها جا می گيرد، و بعد به اندازه ی شکل ها می شود.
آن ها که می گويند آدم اول به اندازه ی شکل ها می شود و بعد در شکل ها جا می گيرد، فکر می کنند که شکل ها قاب عکس هستند. و چون فکر می کنند که شکل ها قاب عکس هستند، آدم ها را هم عکس فرض می کنند.
و بالعکس.
آن ها هم که می گويند آدم اول در شکل ها جا می گيرد و بعد به اندازه ی شکل ها می شود، فکر می کنند که شکل ها قالب خشت زنی هستند. و چون فکر می کنند که شکل ها قالب خشت زنی هستند، آدم ها را هم خاک خشت فرض می کنند.
و بالعکس.

درست است که آدم از خاک است. اما آن خاک که آدم از آن است، خاک خشت نيست.
از آن خاک، نمی شود خمير ساخت و توی قالب ریخت.

وقتی که به دنيا می آييم نمی دانيم که به دنيا آمده ايم. چون نمی دانيم دنيا يعنی چه. فقط می دانيم که جايمان عوض شده است. چون ديگر جای قبلی اندازه ی ما نبود.
البته اين را نمی دانيم که چون ديگر جای قبلی اندازه ی ما نبود جايمان عوض شده است. فقط اين که جايمان عوض شده است را می دانيم.

اگر قرار بود به اندازه ی شکل ها بشويم و بعد در شکل ها جا بگيريم، ديگر به دنيا نمی آمديم. چون ضرورتی نداشت و جايمان در همانجا که بوديم خوش بود.
و اگر قرار بود وقتی که توی شکل ها جا بگيريم به اندازه ی شکل ها بشويم هم باز ديگر به دنيا نمی آمديم. چون در آن صورت هم ضرورتی نداشت و جايمان در همانجا که بوديم خوش بود.

ولی ما به دنيا آمده ايم.
و دنيا، يعنی پايين، نزديک. و از اين جور چیز ها.
دنيا، یعنی قسمت پايين جهان. قسمت نزديک جهان. بخشی از جهان که راحت در دسترس است. که می بينيمش. که لمس می کنيمش.
وگرنه ديگر اسمش دنيا نبود. اسمش جهان بود. کل جهان.

ما قبلاً کجا بوديم؟ قبل از اين که به دنیا بيايیم. یعنی به اين بخش جهان بیاييم. بخش نزديک که آن را می بينيم و لمس می کنيم.
ما قبلاً کجا بوديم؟
در جهان.
در بخش ديگری از جهان.
در آنچه از سر بی دقتی، آن را بعضی ها نيستی می نامند. و هيچ فکر نمی کنند که نيستی اصلاً نيست.
آنچه نيستی می نامندش، اگر نيست، که اصلاً نيست. و اگر هست پس ديگر نيستی نيست، چون هست. و چيزی که هست نمی تواند نيست باشد.
و وقتی که نيستی نيست، پس نه فقط هرچه هست هستی است، بلکه هرچه نيست هم هستی است.

اگر نيستی بود، ممکن بود که ما نباشيم ولی به خودمان بقبولانيم که هستيم. و يا با سعی بيهوده در اثبات خودمان بخواهيم که باشيم.
اما چون نيستی نيست، ما حتماً هستيم. اگرچه به خودمان بقبولانيم که نیستيم. و يا با سعی بيهوده در نفی خودمان، بخواهيم که نباشيم.

شکل ها چه طور؟
شکل ها هستند يا نيستند؟
چون نيستی نيست، شکل ها ـ قاعدتاً ـ هستند.
ولی هست داريم تا هست.
هستی آن ها به اعتبار خودشان نيست. به اعتبار کسی است که آن ها را می بيند.
و اگر کسی نباشد که آن ها را ببيند، ديگر در آن صورت، آن ها شکل نيستند. یا اصلاً نيستند ـ که نمی شود نباشند ـ و يا هستند اما غير از شکل هستند. چيزی هستند که به آن نمی شود شکل گفت.
شکل، در ذهن بیننده ی آن است که قابل تجسم می شود. يعنی جسميت و عينيت می يابد. یعنی شکل می شود.
حتی شکل هايی که فقط در ذهن آدم وجود دارند هم تابع همين قانون ساده اند.


ما شکل ها را می بينيم و لمس می کنيم. یعنی شکل ها را ما می بينيم و لمس می کنيم. يعنی اين ما هستيم که شکل ها را می بينيم و لمس می کنيم. يعنی شکل ها را ما شکل می بينيم.

اگر به اندازه ی شکل ها بشويم و توی آن ها برويم، ما عکسيم. يعنی عکس خودمان هستيم نه خودمان.
و اين که شش در چهار باشيم، يا دوازده در هشت، يا بيست و چهار در شانزده، يا چهل و هشت در سی و دو، يا نود و شش در شصت و چهار، يا صد و نود و دو در صد و سی و هشت، يا اصلاً به اندازه ی رستم، و يا حتی به اندازه ی ديو سفيد، فرقی نمی کند. به هر حال، عکس خودمان هستيم نه خودمان.

و اگر توی شکل ها برويم و به اندازه ی آن ها بشويم، ما خاک خشتيم.
و اين که ما را يکی زير سر خودش بگذارد و بخوابد، و یا اين که ما را يکی بزند توی سر يکی و سر او را بشکند، و يا غيره و غيره، باز هم فرقی نمی کند. چون به هر حال خاک خشتيم نه آدم. و نه خاکی که آدم از آن است.

آدم برای اين که نه عکس خودش باشد، و نه خاک خشت باشد، بايد آدم باشد.
و آدم، وقتی آدم است که فرزند آدم باشد.
از بی شکلی، به ميان شکل ها پرتاب شده باشد تا با تغيیر دادن شکل ها، خودش شکل بگيرد.
شکل بی شکلی!


٭ اين نوشته، بخشی از مجموعه ی «روزمره های پاره» است که در حدود بيست سال پيش، در قسمت های مجزا و مستقل از يکديگر، به صورت کم و بيش منظم منتشر می شد.
کار «روزمره های پاره»، عمدتاً بيان فلسفه بود و هست با فرم و محتوا و زبانی که شايد به همان اندازه راحت باشد که سخت.
۵ فروردين ۱۳۹۴