نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ شهریور ۸, شنبه

Top U.S. and World News Headlines for Friday, August 29

دست کودکان کهگیلویه و بویراحمد به شاخه هیچ آرزویی نمی رسد/ کوتاهی قد دوبرابر متوسط کشور

، کوتاهی قد همیشه یکی از نگرانیها و دغدغه های جدی افراد بوده و برخی آن را عامل مهمی در موفقیت و عدم موفقیت و بسیاری از مشکلاتی که در فعالیت های اجتماعی برایشان بوجود می آید به نحوی با کوتاهی قدشان مرتبط می دانند.
این نگرانی ها باعث شده تا بازارهای دروغ و تقلب در خصوص افزایش قد نیز گسترش یابد و جایی نباشد که تبلیغاتی در زمینه افزایش قد دیده و یا شنیده نشود.
اما کوتاهی قد این روزها یکی از مشکلات استانهایی است که از امنیت غذایی مطلوبی برخوردار نیستند. کهگیلویه و بویراحمد یکی از این استانهاست که اگرچه دارای خاک حاصلخیز و آب فراوان است اما در زمینه غذایی جزء استانهای نا امن به شمار می رود و مشکل سوء تغذیه به شکل کوتاهی قد و کم وزنی در کودکان زیر پنج سال آن دیده می شود.
سالهاست که در نبود امنیت غذایی مناسب، کوتاهی قد و کم وزنی بلای جان کودکان کهگیلویه و بویراحمدی شده به طوری که میزان کوتاهی قد در این استان دو برابر متوسط کشوری است.
12درصد کودکان کهگیلویه و بویراحمدی دچار کوتاهی قد هستند
مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور کوتاهی قد در استان کهگیلویه و بویراحمد را حداقل دو برابر متوسط کشوری عنوان می کند و می گوید: میزان کوتاهی قد کودکان در کشور شش درصد و در کهگیلویه و بویراحمد 12 درصد است.
دکتر زهرا عبدالهی می افزاید: البته طی دو دهه گذشته این روند کاهش داشته و اگر الان این میزان 12درصد است در 20 سال پیش 30درصد بوده است با یان حال این به معنای رفع مشکل نیست.
وی بیان می کند: در سال 1374، حدود 20درصد کوتاهی قد در کشور داشتیم که این میزان الان به شش درصد رسیده و میانگین قد بچه ها سه تا چهار سانتیمتر افزایش یافته است.
عبدالهی با اشاره به مطالعات تغذیه ای در استان کهگیلویه و بویراحمد، میزان کوتاهی قد کودکان دراین استان را زیاد می داند و می گوید: یکی از علت های اصلی کوتاهی قد، سوء تغذیه مزمن است و در طولانی مدت وقتی یک بچه خوب غذا نمی خورد و انرژی، پروتئین و مواد مغذی به خوبی به او نمی رسد، ابتدا وزنش کم می شود و بر قد او نیز تاثیر می گذارد.
وی ادامه می دهد: علاوه بر این در زمینه رشد و تکامل مغزی نیز مشکل خواهد داشت که آن دیگر قالب رویت نیست و لطمه زیادی به بهره هوشی، قدرت یادگیری و پیشرفت تحصیلی اش وارد می کند که قابل جبران نیست.
دور باطل فقر و سوء تغذیه در استانهای محروم
وی تصریح می کند: کودکی که به این مشکل مبتلا شود در بزرگسالی توانمندی فکری و جسمی لازم برای پیشرفت تحصیلی و رسیدن به مدارج عالی علمی و نیروی کافی برای کار را ندارد و نتیجه این می شود که این فرد بازده تولیدش پایین است و این منجر به فقر او خواهد شد و این چرخه نامعیوب فقر و سوء تغذیه ادامه می یابد و نسل به نسل پیش می شود و این روند توسعه در یک جامعه را نیز با مشکل مواجه می کند.
وی مشکل کوتاهی قد را تنها مختص به کهگیلویه و بویراحمد نمی داند و استانهای کرمان، خوزستان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان را نیز از دیگر مناطقی عنوان می کند که از نظر شاخص های تغذیه ای وضعیت نامطلوب دارند و جزء استانهای نا امن غذایی هستند.
اما امنیت غذایی چیست که این استانها فاقد آن هستند؟ عبدالهی در تعریف امنیت غذایی می گوید: امنیت غذایی یعنی همه مردم در همه اوقات به غذای کافی، سالم با کیفیت مناسب و مطابق با ترجیحات فرهنگی شان دسترسی داشته باشند. اگر این اتفاق بیفتد می گوییم که یک جامعه از امنیت غذایی برخوردار است.
مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور، تامین و تولید غذا، قدرت خرید، فرهنگ و سواد تغذیه و شاخص های بهداشتی را از عوامل موثر در امنیت غذایی می داند و بیان می کند: اگر بخواهیم از نظر امنیت غذایی استانهای کشور را رتبه بندی کنیم، از استانهای امن تا نا امن در کشور وجود دارد.
کمبود امنیت غذایی در کهگیلویه و بویراحمد
وی با بیان اینکه برخی استانهای محروم کشور در زمینه امنیت غذایی ناامن هستند، می گوید: استان کهگیلویه وبویراحمد یکی از استانهای ناامن غذایی است و این می طلبد که حتما در قالب مداخلات چند بخشی امنیت غذایی در استان را ارتقا داد.
عبدالهی این مداخلات چند بخشی را شامل مداخله در تولید مواد غذایی، عرضه موادغذایی و کنترل قیمتها، آموزش و ارتقای سواد تغذیه ای و بهداشت غذایی عنوان می کند و می افزاید: باید به همه این عوامل توجه شود تا بتوانیم امنیت غذا و تغذیه را در یک منطقه داشته باشیم.
وی همچنین می گوید: علاوه بر سوء تغذیه و کمبود ریز مغذیها در استانهای نا امن، به دلیل نادرست بودن الگوی غذایی و مصرف نمک، غذاهای پرچرب، فست فودها، شیرینی و ... در این استانها مشکل اضافه وزن و چاقی نیز وجود دارد که این نیز نوعی سوء تغذیه است.
امنیت غذایی با توزیع پول رشد نمی کند
عبدالهی بر ارتقای امنیت غذایی استانها تاکید می کند و ادامه می دهد: در این راستا سند امنیت غذایی کشور تدوین شده و به تصویب شورای عالی تغذیه کشور رسیده است. این سند به دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ شده و به عنوان یک اولویت در دستور کار قرار گرفته است تا مشکل نا امنی غذایی را کاهش داد.
مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور بابیان اینکه در این زمینه مشکلات زیربنایی و فقر وجود دارد، می گوید: قرار نیست دولت برای رفع این مشکل پول تقسیم کند کما اینکه وقتی در دوره ای پول تقسیم کردند، امنیت غذایی نه تنها بهتر نشد بلکه بدتر شد.
وی توسعه امنیت غذایی را مستلزم توانمندسازی و فقرزدایی می داند و تصریح می کند: توانمندسازی خانوارها برای کسب درآمد و اینکه استفاده صحیحی از درآمد محدود خود بکنند، ضروری است.
فقر و نابرابری ها از علل اصلی عدم امنیت غذایی
رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان نیز در این خصوص به خبرنگار مهر می گوید: فقر و نابرابری ها از علل اصلی عدم امنیت غذایی است.
دکتر رضا چمن می افزاید: همچنین به رغم کوچک بودن استان، روستاهای آن بسیار پراکنده هستند و این بر مشکلات افزوده است.
چمن با بیان اینکه دوران گذار جامعه را سپری می کنیم، بیان می کند: تغذیه یکی از مهمترین معیار ها در این زمینه است.
وی اضافه می کند: در مقطع گذار از طرفی با سوء تغذیه و کوتاهی قد و کم وزنی مواجه هستیم و از طرف دیگر با اضافه دریافتی و بد دریافتی که منجر به چاقی و برخی بیماریها می شود.
وی بر فرهنگسازی در خصوص تغذیه صحیح تاکید می کند و می گوید: آگاهی از تغذیه صحیح می تواند بسیاری از مشکلات را مرتفع کرده و امنیت غذایی را نیز ارتقا دهد.
سم و کودهای شیمیایی سلامت مردم را تهدید می کند
یک متخصص تغذیه نیز آلودگی های محیطی را در تغذیه بسیار موثر می داند و می گوید: مصرف بالای سم و کودهای شیمیایی سلامت مردم را به خطر می اندازد.
جان محمد ملک زاده می افزاید: باید زمینه ایجاد بسیاری از سوء تغذیه ها حذف شود و به دنبال پیشگیری اولیه بود.
وی با بیان اینکه به اصل پیشگیری به خوبی توجه نشده است، بیان می کند: ما ابتدا باید در زمینه پیشگیری های اولیه اقدام کنیم و سپس وارد مرحله درمان شویم.
ملک زاده همچنین عدم وجود عدالت در اختصاص منابع را یکی از علتهای پایین بودن امنیت غذایی در استانهای محروم می داند و می گوید: باید راهکارهای صحیح و کارآمدی برای ارتقای امنیت غذایی در این استانها اندیشیده و اجرا شود.
به گزارش خبرنگار مهر، کودکان این استان هیچ نقشی در کوتاهی قد خود ندارند و نمی دانند در بزرگسالی باید حسرت قدی بلند و کشیده را بخورند. با این حال برنامه ریزی صحیح برای ارتقای امنیت غذایی و آگاهی بخشی در خصوص تغذیه صحیح در این استان می تواند این حسرت را در همین روزهای کودکی از بین ببرد.
....................

علی اصغر حاج سید جوادی: آمریکا در ۱۹۴۵ نازیسم هیتلری را در اروپا سرنگون کرد و در ۱۹۴۸ صهیونیسم را با تاسیس اسرائیل بر مردم فلسطین مسلط کرد.

۱۳۹۳/۰۵/۳۱- علی اصغر حاج سید جوادی: آمریکا در ۱۹۴۵ نازیسم هیتلری را در اروپا سرنگون کرد و در ۱۹۴۸ صهیونیسم را با تاسیس اسرائیل بر مردم فلسطین مسلط کرد. کریس هجس Chris Hedges رئیس سابق دفتر نیویورک تایمز در خاورمیانه در سخنرانی خود در دانشگاه پرینستون آمریکا به تاریخ ۲۲ مه ۲۰۰۸ می گوید: “اسرائیل بدون آمریکا احتمالا وجود خارجی نداشت. در جنگ ۱۹۷۳ زمانی که نیروهای مصری برخوردار از آموزش و حمایت شوروی از کانال سوئز گذشتند و سوریه ای ها در ارتفاعات گولان نیرو پیاده کردند، چیزی نمانده بود که اسرائیل نابود شود، هواپیماهای حمل و نقل نظامی غول پیکر آمریکایی برای نجات این کشور سررسیدند. هر نیم ساعت یک هواپیما بر زمین می نشست تا ارتش از هم پاشیده شده اسرائیل را که اغلب سلاحهای سنگین خود را از دست داده بود تعمیر کنند. تا زمانی که جنگ به پایان رسید آمریکا ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار کمک های نظامی فوری به اسرائیل داده بود. این امر شاید برجسته ترین مثال برای حمایت حیاتی بی وقفه ای باشد که ایالات متحده برای دولت یهود فراهم کرده است. دولت اسرائیل در نیمه شب ۱۴ مه ۱۹۴۸ زاده شد و آمریکا ۱۱ دقیقه بعد آن را به رسمیت شناخت. از آن زمان هر دو کشور در آغوش مرگبار یکدیگر قفل شده اند…“. اکنون که آخرین روز ژوئیه ۲۰۱۴ است سه هفته می گذرد که نوار غزه با یک میلیون و ۸۰۰ هزار جمعیت از آسمان و زمین و دریا در آغوش مرگبار اسرائیل و آمریکا در خون و آتش زیر نگاه بی تفاوت غرب عموما و آمریکا خصوصا دست و پا می زند. تا کنون صدها کشته از کودکان و زنان و مردان، و هزاران زخمی در میان تلّی خاکستر برباد رفته از محلات و مساکن ویران شده در زیر موشک ها و بمب های اسرائیل بر جای مانده است. این فاجعه اولین محصول هماغوشی مرگبار آمریکا و اسرائیل بر سر مردم فلسطین نیست و تا چرخ سیاست جهانی برهمین محور می چرخد بار آخر هم نخواهد بود. ۶۶ سال از تاسیس اسرائیل از سوی سازمان ملل بدون مراجعه به آرای ساکنین فلسطین می گذرد و ۴۷ سال (۱۹۶۷) از اشغال سرزمین فلسطین که به اکثریت مردم ساکن فلسطین “بخشیده بودند!” از سوی ارتش اسرائیل می گذرد. این بخش از فلسطین که ساکنین آن متشکل از اعراب مسلمان و مسیحی هستند می بایست به دولت آینده فلسطین تبدیل شود؛ اما صهیونیزم که نطفه آن در قلب اروپا در شکم ژودائیزم (یهودیت) در اواخر قرن نوزدهم بسته شده بود با تشکیل شبکه جهانی مهاجرت یهودیان از چهارگوشه جهان به سرزمین فلسطین تنها در فکر تحقق دعای یهودیان آواره نبود که “سال آینده در اورشلیم”. صهیونیزم ایدئولوژی سیاسی یهودیان اشکناز یا یهودیان متنفذ و صاحب نام اروپائی و آمریکائی بود که سر در سودای تسلط بر تمامی فلسطین و حضور سیاسی- نظامی در سراسر سرزمین سرشار از منابع معدنی زیرزمینی خاور نزدیک دارد. تحقق این سودا به دست جنایتکار هیتلر و با نابودی هزاران هزار یهودی اروپای تحت اشغال سربازان نازی آنجایی به تحقق پیوست که با تاسیس سازمان ملل متحد از سوی فاتحان جنگ دوم و در راس آن ها آمریکا به تقسیم فلسطین بر دو بخش یهودی و عربی منتهی شد که بخش یهودی به نام دولت اسرائیل که بلافاصله تشکیل شد و دولت فلسطین که تا امروز پس از ۶۶ سال هرگز نه فقط ایجاد نشده است؛ بلکه در تمامی این سال های دراز اسرائیل با حمایت آمریکا و تکیه به حق وتوی آن در شورای امنیت سازمان ملل لحظه ای از پیشروی گام به گام به بخش فلسطینی مسلمانان همراه با تحمیل همه نوع تحمیل های جسمی و روانی و محرومیت های مادی و معنوی خودداری نکرده است. چرا؟
زیرا تا سایه آمریکا و انواع سازمان ها و گروه های سیاسی و مالی و اقتصادی یهودیان صهیونیست و شرکای کلیساهای مسیحی افراطی و وابستگان آن در حزب جمهوریخواه و دمکرات کنگره بر سر اسرائیل گشوده شده و تا شورای امنیت سازمان ملل یا نهاد اجرایی آن در اختیار آمریکا و فاتحان جنگ دوم است، یعنی دارندگان انحصاری حق وتو (آمریکا، روسیه، انگلیس، چین و فرانسه) و تا بند وابستگی دیکتاتورهای نشسته بر خوان نعمت چاه های نفت و گاز خاورمیانه و نزدیک با آمریکا و اروپا گسسته نشده است مردم این منطقه محکوم به تلاشی برای زنده ماندن و نمردن هستند در کمیت نه زنده ماندن برای زندگی کردن در کیفیت و اسرائیل به ظاهر دموکرات سرنوشتی جز ادامه راهی که هیتلر و ایدئولوژی نازی نژاد پرست او پیمود ندارد. ترسیم این راه و این سرنوشت از راقم این سطور نیست که به خاطر مخالفت با استبداد و تعصب دینی و حاکمیت ایمان جاهلی بر عقل و خرد بشری از زادگاه خود رانده شدم، بلکه ترسیم انعکاس ایدئولوژی نازیسم هیتلری و فاشیزم موسولینی و کیفیت آن در عمل و سیاست اسرائیل از قلم افسر سابق ارتش اسرائیل به نام یهودا شائول Yehuda Shaul است در نشریه معتبر لوموند به تاریخ چهارشنبه ۲۳ ژوئیه ۱۹۱۴ زیر عنوان: به ادعای دفاع، اسرائیل حمله می کند، دخول در غزه به هیچ نتیجه نمی رسد. می نویسد: “… وقتی نام هایی را (که اسرائیل) برای دخالت نظامی در غزه عنوان می کند می شنویم، مخصوصا با توجه به افکار عمومی بین المللی، مرا به یاد دوران خدمت خودم در آرتش اسرائیل می اندازد که نامش نیروهای دفاع از اسرائیل است، به یاد فاصله و گودالی از اخلاق می افتم که روزهای خدمتم بین عنوان و عمل آرتش اسرائیل کشف کردم. با عملیات نظامی که ما در اراضی اشغالی به بهانه پیشگیری از عملیات تروریست ها انجام می دادیم. من و رفقایم به زودی فهمیدیم که صفت دفاعی عملیات ما در واقع پرده اختفایی ست که عملیات تهاجمی گوناگون ما را می پوشاند. توصیه موشه ایالون وزیر دفاع کنونی که آن روزها رئیس ستاد آرتش بود به ما سوزاندن وجدان فلسطینی ها بود. سوزاندن وجدان فلسطینی ها که وظیفه ما در اجرای این توصیه بود ایجاد وحشت و ترس و تنبیه و مجازات تمامی جامعه فلسطینی ها و اراضی اشغالی بود. پایه کار ما بر این بود که مردم اراضی اشغالی هرگز در فکر اعتراض از وضع خود نباشند و هیچگاه وجدان آن ها فرصت آرامش و رهایی از ترس و وحشت از آرتش اشغالگر را نداشته باشد، به عبارت دیگر یک وجدان سوخته یعنی یک وجدان ترس زده و همیشه مضطرب. درچارچوب این پیش گیری من و رفقایم آموختیم که همه فلسطینی ها را دشمن خود و حمله به دشمن را حق دفاع از خود بدانیم. وقتی برای یادآوری حضور خود به مردم دست به عمل می زدیم هدف ما ترساندن و وحشت زده کردن مردم عادی و فهماندن این مسئله بود که بدانند که زیر نظارت و دخالت دائمی ما هستند. کشتارها در معابر و کوچه ها و سرزده داخل شدن در منازل مردم در روز و شب متکی به هیچ گزارش و هشداری از سوی منابع اطلاعاتی آرتش نبود، ما به بهانه مقابله با تروریزم معرکه مجازات جمعی مردم بیگناه را برپا می کردیم… همه علامات جهانی قادر به محو این واقعیت نیست که اسرائیل به دفاع از خود قانع نمی شود، بلکه دفاع بهانه حمله است نه فقط در این روزها بلکه در همه روزها، باید به جای توجیه و توضیح دخالت خود زیر پرده دفاع، ما باید برای برگزیدن راه دیگری دست به عمل بزنیم. وقت آن رسیده است که باید بگوییم اسرائیل باید دست از ادامه اشغال نظامی سرزمین های فلسطینی بردارد.”
 
اما گیدئون لوی در شماره ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۴ روزنامه اسرائیلی هارتص پا را از یهودا شائول افسر سابق آرتش اسرائیل فراتر می گذارد و می نویسد: “هدف واقعی اسرائیل در عملیات غزه چیست؟ کشتن عرب ها. هدف عملیات “کرانه حفاظتی” برقراری آرامش است. شعار مافیا سیاست رسمی اسرائیل شده است. اسرائیل صمیمانه معتقد است که اگر صدها فلسطینی را در غزه به قتل برساند آرامش حکمفرما خواهد شد… از جنگ لبنان در سی سال پیش، کشتن عرب ها نخستین هدف دستگاه استراتژیکی اسرائیل شده است. آرتش اسرائیل علیه آرتش ها جنگ به راه نمی اندازد. هدف اصلی آن مردم غیر نظامی است. عرب ها برای کشتن به دنیا آمده اند. آن ها هدف دیگری در زندگی ندارند و اسرائیل آن ها را می کشد.” ژنرال بازنشسته و مفسر فعال اسرائیل اُرن شاچور با خونسردی در سخنان و حشتناکی می گوید “اگر ما خانواده آن ها را بکشیم، آن ها به جان خود خواهند افتاد…”
 
اگر یهودا شائول از قول موشه ایالون وزیر دفاع کنونی دولت نتانیاهو سیاست اسرائیل را در ایجاد دائمی ترس و اضطراب مردم بی دفاع فلسطین از اسرائیل و ماشین ویران کننده نظامی آن ترسیم می کند، گیدئون لوی به هدف نهایی اسرائیل اشاره می کند که کشتن عرب ها یا پاک سازی قومی سراسر فلسطین از وجود عرب هاست. به قول ایلان پاپه استاد سابق و طرد شده دانشگاه حیفا و استاد کنونی در دانشگاه اکستر انگلیس که مخالف اشغال نظامی فلسطین است: “مسئله در اسرائیل نه نقش مذهب یا سنت، بلکه نقش صهیونیزم است که آشکارا چیزی جز ایدئولوژی طرد و نژاد پرستی و نفی بلد نیست. این ایدئولوژی به آرتش اجازه می دهد که نقشی تعیین کننده در بخش اعظم سیاست داخلی و خارجی بازی کند و شاید درست باشد اگر بگوییم که اسرائیل نه دولتی است صاحب آرتش، بلکه ارتشی ست صاحب دولت… پیش از آنکه صلح امکانپذیر باشد اسرائیل باید از صهیونیزم پاکسازی شود و صلح باید شامل بازگشت آوارگان فلسطینی باشد…” ایلان پاپه در مصاحبه با آپوستولی فوتیادیس در پاسخ به این پرسش که سوء استفاده از تاریخ چگونه بر کشمکش اعراب و اسرائیل تاثیر گذارده و آیا راهی به درک عینی وقایع وجود دارد می گوید: “تاریخ به خصوص در اسرائیل مورد استفاده قرار گرفته تا سیاست های جنایت کارانه را توجیه کند. این است مهم ترین سوء استفاده از تاریخ. شکلی از این سوء استفاده هم این است که راویانی استخدام شدند تا نسل های جدید را به گونه ای تک بعدی، به گونه ای ملی گرایی و حتی می توان گفت نژادپرستانه آموزش دهند. تاسف بارترین سوء استفاده از خاطره هولوکاست است که بدین وسیله اسرائیل فلسطینی ها و اعراب را همچون نازی ها معرفی می کند و هرگونه سیاست جنایتکارانه را علیه آن ها توجیه می کند…”
 
آنجا که آمریکایی ها نمی دانستند!
 
ناهوم بارنئا روزنامه نگار مشهور نشریه اسرائیلی یدیعوت آهارنوت در باره شکست مذاکرات صلح اسرائیل- فلسطین از یک مقام مسئول در دولت آمریکا که خواهان فاش شدن نامش نیست می پرسد و او می گوید: “مذاکرات می بایست با تصمیم توقف ساختمان کلنی های یهودی در خاک فلسطین شروع می شد، اما تصور ما این بود که نمی توانیم به دلیل ترکیب حکومت اسرائیل (یعنی وجود دو وزیر فاشیستی به نام نفتالی و لیبرمن و اعضای حزب آن ها در کنیسه) به چنین توافقی دست یابیم. لذا تصمیم گرفتیم که از طرح آن در مذاکرات صرف نظر کنیم.” و سپس ادامه می دهد که “ما قادر نبودیم حدس بزنیم که نخست وزیر نتانیاهو به انتشار آگهی مناقصه برای ساختمان سازی شهرک های یهودی مبادرت خواهد کرد تا مقامش به خطر نیافتد. ما همچنین متوجه نشدیم که ادامه این شهرک سازی ها به وزیران او امکان می هد تا به صورتی مؤثر در پیشرفت مذاکرات خرابکاری کنند. پس از شکست گفتگوها، ما تازه فهمیدیم که ساختمان ۱۴ هزار مسکن به منزله تصرف زمین ها در سطح گسترده است.” خبرنگار نشریه اسرائیلی به مخاطب خود می گوید: “هنگامی که دریافتید اسرائیلی ها به طور جدی توجهی به مسائل مطرح در مذاکرات ندارند دچار حیرت نشدید؟” مقام آمریکایی می گوید: “چرا. هنگامی که موشه یالون وزیر دفاع شما اعلام کرد که جان کری (وزیر خارجه آمریکا) فقط در پی دریافت جایزه صلح نوبل بوده و نه چیز دیگر ما حیرت کردیم. این توهین وحشتناکی بود در حالی که ما این کارها را به خاطر شما انجام می دهیم…” (برگرفته از ترجمه بهروز عارفی از مقاله آلن گرش پژوهشگر فرانسوی در ماهنمامه لوموند دیپلماتیک ژوئن ۲۰۱۴). نویسنده به دنبال این مطلب می نویسد: “استدلال اصلی را می توان در چند کلمه خلاصه کرد: “ما آمریکای ها نمی دانستیم. ما نمی دانستیم که مستعمره سازی چه معنایی دارد. ما نمی دانستم که حکومت اسرائیل علاقه ای به مذاکرات ندارد. و سپس ادامه می دهد: “آیا این حرف ها اعتباری دارند؟ آمریکا متحد اصلی اسرائیل که از چهل سال پیش در روند صلح درگیر است نمی دانست؟ چگونه می توان باور کرد که آقای کری بیش از ۱۰ بار اقیانوس را پشت سر گذاشته، صدها ساعت پای میز چانه زنی سیاسی نشسته… آری در یک کلمه چگونه می توان باور کرد که پس از اتلاف این همه نیرو برای حل این کشمکش، اکنون به این نتیجه رسیده باشد که اسرائیلی ها علاقه ای به مذاکره ندارند؟ در حالی که بیش از ۱۰ سال است روند اسلو (قرارداد صلح اسلو میان فلسطین و اسرائیل) در زیر وزنه شهرک نشینان به خاک سپرده شده است. از سال ۱۹۹۳ بیش از ۳۵۰ هزار مهاجر در کرانه باختری رود اردن و بیت المقدس شرقی (سرزمین فلسطین) مستقر شده اند و واشنگتن باز هم چیزی نفهمیده؟ پس آقای کری چه چیزی در سر دارد؟ چرا با وجود شکست اینقدر پشتکار به خرج می دهد؟ واقعا او نمی دانست؟ در حقیقت کری مثل اوباما و همه همقطارهای گذشته شان آنقدر هدف های تل آویو را پذیرفته اند که واقعیت را نمی بینند و نقطه نظرهای فلسطینی ها را نمی فهمند. صائب عریقات رئیس هیئت مذاکرات فلسطین به طرف های اسرائیلی خود گفته است: “شما ما را نمی بینید، ما نامرئی هستیم” این کنایه را می توان برای آمریکایی ها نیز به کار برد. در مورد آمریکاییان چون اسرائیلی ها می توان از یک اصل قدیمی استفاده کرد: “مال من، مال من است. بر سر مال تو چانه می زنیم.” دعوا بر سر سرزمین هایی ست که در سال ۱۹۶۷ به اشغال درآمده. این سرزمین ها و همه حق فلسطینی ها بر این سرزمین قابل مذاکره است چه بر سر بیت المقدس شرقی و چه شهرک های یهودی نشین، چه در مورد امنیت و پناهندگان، چه در مورد آب و بقیه مسائل. در نتیجه، اعطای هرگونه امتیاز بر گردن طرف اشغال شده است نه طرف اشغالگر…”
 
اما حرف آخر و هدف نهایی را باید از زبان بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و رهبر حزب صهیونیستی لیکود شنید. در روز جمعه ۱۱ ژوئیه ۲۰۱۴ در کنفرانس مطبوعاتی که مخصوص پرسش و پاسخ در مسئله نوار غزه بود که در پاسخ به پرسش خبرنگار در زمینه امکان تشکیل دولت مستقل فلسطین می گوید: “من اصولا با تاسیس یک دولت مستقل فلسطینی مخالفم.” به قول بنیامین بارت مفسر نشریه لوموند ۱۶ ژوئیه “نظری با چنین صراحتی نادر در سایت اخبار خبرگزاری تایمز اسرائیل منعکس می شود اما در وسائل ارتباط جمعی غرب انعکاس نمی یابد”. چرا؟ به این دلیل که وجدان غرب همچنان خود را به جنایاتی که از نازیسم هیتلری بر یهودیان اروپا رفته است به همراه حضور نیرومندترین کانون های صهیونیستی یهودی و حضور و نفوذ آن ها در سیاست داخلی و خارجی آمریکا و اروپا بدهکار می داند. تاریخ را در گذشته نزدیک بار دیگر ورق بزنیم و به وضع امروز غزه برسیم. سازمان ملل متحد سازمانی ست که به دست فاتحان غرب و در راس آن آمریکا با شکست ارتش نازی آلمان به عنوان حفظ صلح و امنیت جهانی تاسیس شد. گام اول در نقض و تهی بودن مفهوم تامین صلح و امنیت جهان در شورای امنیت این سازمان انحصار حق وتو برای فاتحان بود که ۵ عضو اصلی شورای امنیت را تشکیل می دادند (آمریکا، روسیه، چین، انگلیس و فرانسه). گام دوم در پوچی منشور ملل متحد در تامین صلح و امنیت ملل عضو، کشیدن پرده آهنین بود که به دست استالین و روسیه شوروی، اروپا را به دو بخش شرق کمونیست و غرب دمکرات تقسیم کرد. گام سوم آغاز جنگ سرد و تقسیم عملی جهان بین دو امپریالیسم روس و آمریکا… شرح و تفصیل گام های بعدی را باید در بستر جنگ سرد و واقعیت هایی مشاهده کرد که از جنگ و کشتار و نسل کشی و تجاوز و کودتا و ویرانی و قحطی و غیره از بدو تاسیس سازمان ملل از ۱۹۴۵ تا امروز بر سر سازمان ملل و مردم پنج قاره جهان گذشته است.
 
از پنج عضو اصلی شورای امنیت سازمان ملل یا صاحبان حق وتو که وجود و عدم صلح و جنگ را در پنج قاره جهان با ترازوی منافع ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک خود توزین می کنند، آمریکا به دنبال همه کودتاهای ریز و درشت خود در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و شرکت در منافع دیکتاتورها و سرمایه داری چپاولگر آن در آخرین جنون جهان گشایی خود در ریاست جمهوری بوش، دو کشور افغانستان و عراق را به خاک و خون کشید و هنوز پس از سال ها و سال های آینده پرونده بدبختی و فلاکت مردم این دو کشور بسته نشده و نخواهد شد. همگام آمریکا، روسیه و چین همچنان به کشتار و تجاوز به مسلمانان قفقاز و ترکستان شرقی و گسترش امپراطوری خود در اوکراین و در جزایر همجوار خود در اقیانوس آرام مسلحانه سرگرم کارند. اروپای متحد که در عمل از حضور در صحنه سیاست گذاری جهانی غایت و غیر متحد است جز به حفظ منافع در محدوده مرزهای ملی خود هدفی ندارد. در چنین وضعی ست که یکی از نیرومندترین ارتش های جهان نوار غزه را با یک میلیون و ۸۰۰ هزار فلسطینی بی دفاع از زمین و دریا وهوا به آتش و خون می کشد. ما اکنون در دهه دوم قرن ۲۱ از سویی شاهد ارتکاب یکی از خونبارترین جنایات بشری از صهیونیزم اسرائیل با اتکا به پشتیبانی آمریکا و سکوت صاحبان حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل یعنی روسیه و چین و انگلیس و فرانسه هستیم و از سوی دیگر حیرت زده از تحمل و مقاومت مردمی هستیم که به قول زنده یاد و مرد بزرگ روشن بین یهودی تبار استفان هسل در “بزرگترین زندان بدون جهان یعنی نوار غزه”، بزرگترین حماسه مقاومت تاریخ بشری را در مقابل صهیونیزم یا بی اخلاق ترین ایدئولوژی متجاوز سیاسی جهان زیر پرچم اسرائیل رقم می زنند.
 
پاریس اوت ۲۰۱۴