نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

بیش از ۹ هزار معلم در استان کردستان با امضای طوماری خطاب به رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، گفته‌اند که برای تامین نیازهای اولیه خود و خانواده‌هایشان در مضیقه قرار دارند.

برای تامین نیازهای اولیه در مضیقه‌ایم

moalemankordestan
بیش از ۹ هزار معلم در استان کردستان با امضای طوماری خطاب به رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، گفته‌اند که برای تامین نیازهای اولیه خود و خانواده‌هایشان در مضیقه قرار دارند.
به گزارش  ایلنا، در این طومار که یک نسخه از آن به نهاد ریاست جمهوری تحویل داده شده است، آمده که معلمان جزء اقشار ضعیف و فقیر جامعه هستند و هر آنچه به عنوان حقوق دریافت می‌کنند، تنها کفاف اجاره خانه، قسط بانک و فروشگاه مصرف [فروشگاه عرضه کننده مواد غذایی به فرهنگیان با درصدی تخفیف] را می‌دهد.
امضاء‌کنندگان این طومار در ادامه با مقایسه حقوق معلمان و سایر کارمندان دولت، گفته‌اند تمام آنچه معلمان دریافت می‌کنند، بخشی از مزایایی است که به کارمندان دولت پرداخت می‌شود و حقوق کارمندان دولت به مراتب بیش از این‌هاست.
معلمان در بخش دیگری از این طومار خواستار «اجرای کامل نظام رتبه بندی معلمان بدون حذف و اعمال تغییرات اساسی در اصل طرح»، «تاسیس یک بانک یا موسسه مالی و اعتباری و نیز یک شرکت بیمه که هر دو وابسته به آموزش و پرورش بوده و خدمات و منافع آن‌ها مختص به فرهنگیان باشد» و «تعیین وضعیت و تغییر در ساختار صندوق ذخیره فرهنگیان و حسابرسی از گردش‌های مالی سنوات گذشته» شده‌اند.
این طومار به امضای بیش از ۹ هزار معلم در شهرهای سنندج، سقز، مریوان، دهگلان، قروه و سروآباد رسیده است.

بسمه تعالی
جناب آقای روحانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران/ نمایندگان معزز مجلس شورای اسلامی
با عرض سلام و ادب فراوان
به عنوان یک معلم ابتدا می‌خواستم در مورد موقعیت آموزش و پرورش و نقش و جایگاه آن در توسعه و پیشرفت همه جانبه و مستمر کشور برایتان بنویسم، لیکن دیدم حضرات نسبت به این موضوع استحضار و اشراف کامل دارید فلذا نیازی به مقدمه چینیهای مرسوم نمی‌بینم و به اصل موضوع می‌پردازم.
شاید کسانی باشند که کار آموزش و پرورش را تنها در تدریس و انتقال مجموعه‌ای از مفاهیم ذهنی ببینند، ولی من هر روز با بخشنامه‌های متعددی مواجه می‌شوم که از آموزش روزانه قرآن، ترویج فرهنگ نماز، تقویت باورهای دینی واخلاقی، امر به معروف و نهی از منکر و نیز سبک زندگی گرفته تا برگزاری مانور زلزله، مبارزه با ایدز، پیشگیری از اعتیاد، آسیب‌های اجتماعی، مساله بی‌حجابی، فرهنگ رانندگی، مهارتهای زندگی، بهره وری، کارآفرینی، خلاقیت، تقویت و پرورش ذوق هنری و استعدادهای دانش آموزان و هزاران موضوع دیگر را، شامل می‌شود.
فرقی ندارد رشته‌ام چیست و چه درسی را تدریس می‌کنم. تفاوتی نمی‌کند آموزگارم، دبیرم، مدیرم، معاونم، مشاورم و یا مربی پرورشی. من علاوه بر به روز بودن و توانایی در رشته تخصصی و زمینه کاری‌ام و نیز دانستن فنون تدریس و نحوه مدیریت کلاسهای ۳۰ نفره، باید به اهداف و محتوای این بخشنامه‌ها هم بپردازم، مفاهیم آن را انتقال دهم و برایشان فرهنگ سازی کنم. چون آموزش و پرورش وظیفه فرهنگ سازی را هم به عهده دارد و من خودم را در برابر خدا و آینده این مملکت مسئول می‌دانم و سخت بر این باورم که هیچ مانع و مشکلی نمی‌تواند و نباید دلیل و توجیهی برای غفلت و کوتاهی از این مسئولیت بشود.
درمناسبتهای مختلف و عرصه‌های مهم سیاسی و اجتماعی مثل راهپیمایی‌ها و انتخابات من همیشه صف اول هستم چون جمعیت خانواده من بیش از یک میلیون نفر و آمار دانش آموزانم بیش از ۱۲ میلیون نفر است. این یعنی اینکه به چشم می‌آییم و همیشه با مشارکت موثر و حضور فعالمان وحدت و انسجام ایرانی‌ها را پررنگ‌تر کرده‌ایم.
من معلمم
- روزی که سیل جان دانش آموزانم را تهدید کرد، جان خود را فدای نجات جان او کردم.
- وقتی کلاسم آتش گرفت جان خودم را به خطر انداختم تا دانش آموزانم را نجات دهم.
- وقتی دیدم دانش آموزم از شدت فقر قصد ترک تحصیل دارد از مخارج زندگیم گرفتم و تامینش کردم که آینده‌اش تباه نشود.
- وقتی دو پایم شکست و نتوانستم به کلاسم برسم کلاس را در خانه‌ام تشکیل دادم تا دانش آموزانم از درسشان عقب نمانند.
- وقتی دانش آموزم بر اثر بیماری مو‌هایش را از دست داد، مو‌هایم را تراشیدم تا مورد تمسخر قرار نگیرد و منزوی نشود.
- وقتی کشورم به خطر افتاد لباس رزم پوشیدم و به جای گچ و قلم اسلحه به دست شدم و درس ایثار و دفاع از ناموس را به دانش آموزانم آموختم.
- وقتی کشور با کمبود گاز مواجه شد من کلاس درسم را تعطیل کردم و روزهای آینده را بیشتر کار کردم و آن یک روز را جبران کردم تا گاز به خانه‌های هموطنانم برسد و بماند که برای این روز تعطیلی چقدر شرافت و جایگاه شغلی‌ام را زیر سوال می‌برند.
اما….
- وقتی برای کم بودن حقوقم اعتراض کردم زمزمه حرام بودن حقوق تابستانم را ورد زبان‌ها کردند.
- وقتی برای تدریس به دورافتاده‌ترین روستا‌ها رفتم و ماه‌ها از خانوادهام دور ماندم و سال بعد تقاضای انتقالی دادم گفتند می‌توانی استعفا بدهی!
- وقتی تعطیلات نوروز به مسافرت رفتم و به ستاد اسکان فرهنگیان مراجعه نمودم برای شب اول گفتند جا نیست، شب دوم گفتند می‌توانی داخل حیاط چادر بزنی و شب سوم برای خوابیدن بین میز و صندلی‌های کلاس ۳۰ هزار تومان پول گرفتند!!!
- از تمام جشن‌ها و مناسبتهای طول سال که اکثر ادارات و شرکت‌ها به کارمندانشان هدیه می‌دهند چشم پوشی کردم ولی روز معلم که مختص معلمین بود انتظار داشتم به نحو آبرومندانه‌ای از جایگاه شغلی‌ام تقدیر شود اما با واریز ۳ هزار تومان برای هر معلم به حساب مدرسه، غرورم را شکستند.
- وقتی بعد از ۳۰ سال خدمت به امید گرفتن حق بازنشستگی‌ام (که یک سوم حق سایر کارمندان هم نمی‌شد) به فرزندانم هزار وعده و وعید دادم، آنقدر امروز و فردا کردند و ریز ریز حقم را دادند که در لابه لای تورم و گرانی‌ها نفهمیدم کی آمد و کی رفت.
- وقتی از مدرسه بر می‌گردم به جای مطالعه و استراحت، به ناچار برای تامین معاش و پرداخت اقساطم‌گاه مسافرکش می‌شوم،‌گاه شاگرد بقال،‌گاه منشی هتل و یا مطب پزشک، و گاهی هم کارگر روزمزد.
واقعیت اینست که غرور و عزت فرهنگیان و خانوادههای آن‌ها کمکم دارد جایش را به شرم می‌دهد. اگر نگاهی به واقعیتهای بازار و آمارهای بانک مرکزی بیندازید متوجه خواهید شد که اکثریت معلمان جزء اقشار ضعیف و فقیر جامعه هستند و این فقر و استضعاف به دلیل کم کاری و ندانم کاری آن‌ها نبوده است چون اکثریت معلمان از افراد با استعداد و حتی نخبگان جامعه بوده‌اند که از روی علاقه و دلسوزی و با بهترین مدارج و مدارک علمی و دانشگاهی وارد آموزش و پرورش شده‌اند. ما برای تامین نیازهای اولیه خود و خانواده به مضیقه افتاد‌ه‌ایم و خیلی به دنبال مقایسه خود با دیگران نیستیم چه اگر این کار را بکنیم حسابمان حتی با شاگردان خودمان که چند صباحیست ترک تحصیل کرده‌اند نمی‌خواند. ولی اگر معلمان را با سایر کارمندان دولت مقایسه کردید آمار و ارقام احکام کارگزینی را مبنا قرار ندهید (کاری که در دولت قبلی صورت می‌گرفت). چون تمام آنچه که معلمان دریافت می‌کنند‌‌ همان مبلغی است که در احکام آن‌ها درج شده است البته نه به طور کامل، بلکه مبلغ قابل توجهی به عنوان حق بیمه درمانی، صندوق بازنشستگی، مالیات، بیمه تکمیلی، صندوق وام ضروری، صندوقهای خیریه‌ای و صندوق ذخیره فرهنگیان از آن کسر می‌شود و آنچه که می‌ماند تنها کفاف اجاره خانه، قسط بانک و فروشگاه مصرف را می‌دهد. بعضی از همکاران مبلغ کسوراتشان برابر دریافتی‌شان است بعضی‌ها ممکن است تا دهم یا پانزدهم ماه دوام بیاورند و معدود افرادی هم هستند که لنگ لنگان خودشان را به آخر ماه می‌رسانند لذا نه تنها توان پس انداز (جهت معالجه، خرید یا تعمیر وسیله نقلیه، تحصیل وازدواج فرزندان و…) را ندارند بلکه برای تامین نیازهای اساسی باید وام بگیرند یا دنبال شغل دوم بگردند. چون در آموزش و پرورش مثل سایر ادارت از کارانه ماهیانه، اضافه کار، حق مسکن، حق ماموریت، حق ایاب و ذهاب، حق شیفت، حق اشعه، کمکهای غیر نقدی، بن خرید کالا، پاداش آخر سال، هدایای جشن تولد و سالگرد ازدواج، هدایای نقدی و غیر نقدی به مناسبتهای ملی و مذهبی هیچ خبری نیست.
همچنین از وامهای چند ده میلیونی کارمندان محترم بانک (که معمولا کم بهره، بدون بهره و گا‌ها بلاعوض می‌باشد) یا از موسسات مالی و اعتباری وابسته به سایر ادارات که وام‌های گوناگون با درصدهای پایین در اختیار پرسنل خود قرار می‌دهند خبری نیست. همین بانک ملی که سالهاست میلیارد میلیارد حقوق معلمان به حسابش واریز می‌شود اگر معلمی برای گرفتن وام مراجعه کند خواهند گفت که حساب شما قرضالحسنه است ونمی توانید وام بگیرید.
اکثر معلمان با میل و رغبت درونی شغلشان را انتخاب کرده‌اند و معلمی را دوست دارند ولی آیا با این اوصاف توان و یا آرامشی برای آموزش، تبلیغ و فرهنگ سازی خواهد ماند؟ در شرایطی که مرخصی تحصیلی لغو شده است و در خیلی موارد حتی انتقالی هم نمی‌دهند کسی می‌تواند ادامه تحصیل بدهد؟ به فرض اینکه شرایطش فراهم باشد کسی انگیزه ادامه تحصیل دارد؟ به استحضارتان برسانم که اکثر و یا تمام افرادی هم که برای تحصیلات تکمیلی تلاش می‌کنند انگیزه اصلیشان این است که روزی از آموزش و پرورش بروند و دلیلش هم واضح است. آیا وضعیت یک معلم با مدرک کار‌شناسی ارشد یا دکتری (از لحاظ حقوق، ساعات کار، منزلت اجتماعی و…) با همپایه خودش در دانشگاه قابل مقایسه است؟
آقای رئیس جمهور/ نمایندگان محترم؛
مطالبات و درد دلهای چندین ساله فرهنگیان آنقدر زیاد است و روی هم تلنبار شده که پرداختن به همه آن‌ها در این طومار مقدور نیست ولی ما بار دیگر اظهار می‌کنیم و با تمام وجودمان بر این باوریم که منشا و مبدا پیشرفت و تحول در هر مملکتی از آموزش و پرورش ریشه می‌گیرد و پر واضح است که در هر نظام آموزشی و تربیتی معلم پایه و اساس کار است نه «اضافی» و «مصرف کننده». قطعا رضایت شغلی معلمان و تلاش و پویایی آن‌ها ارتباط مستقیمی با سعادت و پیشرفت این مرز و بوم دارد و ما این را در بیانات رهبر معظم انقلاب به وضوح می‌بینیم که فرمودند: «معلم با آموختن به یک انسان کلید بهره‌برداری از گنجین‌های تمام نشدنی را به او می‌دهد».
لذا با عنایت موارد مطروحه و با نظر به اهتمام و عنایتی که به آموزش و پرورش و رفع مشکلات آن از حضرات سراغ داریم خواسته‌های خود را به صورت زیر مطرح می‌نماییم و امید داریم که با تصمیمات و اقدامات شایسته و هماهنگ دولت و مجلس، آموزش و پروش از بن بست، روزمرگی و بی‌انگیزگی نجات خواهد یافت.
۱- اجرای کامل نظام رتبه بندی معلمان (بدون حذف و اعمال تغییرات اساسی در اصل طرح).
۲- تاسیس یک بانک (یا موسسه مالی و اعتباری) و نیز یک شرکت بیمه که هر دو وابسته به آموزش و پرورش بوده و خدمات و منافع آن‌ها مختص به فرهنگیان باشد.
۳- تعیین وضعیت و تغییر در ساختار صندوق ذخیره فرهنگیان و حسابرسی از گردش‌های مالی سنوات گذشته.
۴- بازگرداندن مدیریت خانه معلم به آموزش و پرورش و توسعه و تجهیز آن جهت استفاده فرهنگیان.
با تشکر و سپاس فراوان

۵۰ میلیون ایرانی ناچار به مهاجرت خواهند ش

۵۰ میلیون ایرانی ناچار به مهاجرت خواهند شد

download
بحران آب در ایران هنوز برای بسیاری از اقشار جامعه به یک باور تبدیل نشده است؛ چرا که به باور انبوهی از مردم، این سرزمین همیشه با مشکل کم‌آبی دست‌وپنجه نرم کرده و حالا هم وضع بحرانی نیست! همین نگاه تا چندی پیش در بدنه مدیریتی کشور هم دیده می‌شد و کسی باور نداشت که مشکل داریم. بحث گسترده کردن جمعیت تازه و بیشتر ایرانی در عرصه‌های خاکی ایران هم یکی از همین استدلال‌ها بود که در دوره‌های اخیر مطرح می‌شد. اما حالا با تغییر رویکردهای مدیریتی کشور برخی مسائل اندک‌اندک روشن شده و برخی مسئولان متوجه وخامت اوضاع شده و کارهایی را برای مدیریت این بخش شروع کرده‌اند.
آن‌طور که عیسی کلانتری، مشاور معاون اول رئیس‌جمهوری در امور آب، کشاورزی و محیط‌زیست در این خصوص می‌گوید، در سال‌های گذشته وزارت نیرو جرأت اعتراف به واقعیت را نداشت؛ اما حالا بحران خشکسالی به اندازه‌ای رسیده که مسئولان متوجه قهقرای کشور شده‌اند، زیرا درحال حاضر ۷۰‌درصد جمعیت کشور با سرانه زیر ۹۰۰ مترمکعب آب در‌ سال زندگی می‌کنند و این از نظر استانداردهای جهانی یعنی رخداد فاجعه بزرگ.
عیسی کلانتری که به تازگی سمت مشاوره از معاون اول دریافت کرده است، غروب شنبه به بنیاد ملی امید ایرانیان رفته بود تا در جمع خبرنگاران، کار‌شناسان و پژوهشگران از همین واقعیت‌ها و وضع آبی کشور گزارشی دقیق دهد.
به گزارش «شهروند» عیسی کلانتری در این نشست گفته است:
۹۷‌درصد آب‌های سطحی را خشک کردیم
عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی دوران سازندگی در این جلسه با اعلام آمار تکان‌دهنده از ذخایر آبی کشور گفت: ایران با بهره‌برداری از ۹۷‌درصد آب‌های سطحی خود عملا تمام رودخانه‌های خود را خشک کرده است و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است. او ادامه داد: این موضوع به معنای آن است که اگر به همین وضع ادامه دهیم حدود ۷۰‌درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰‌میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند. کلانتری با بیان این‌که سرانه آب تجدیدپذیر کشور به ۱۰۱‌میلیارد مکعب رسیده است، اعلام کرد
بحرانی‌ترین وضع خشکسالی جهان در ایران
کلانتری با بیان این نکته که در زمینه بحران خشکسالی واقعیت‌هایی گفته نشده یا کتمان شده است یا با ناآگاهی از آن گذشته‌ایم، گفت: مسئولان دولتی تا امروز باور نداشتند که کشور دارد رو به قهقرا می‌رود و حالا متوجه این موضوع شده‌اند که کمی دیر است؛ مطابق با استانداردهای جهانی‌درصد بهره‌برداری از آب‌های سطحی نباید بیشتر از ۴۰‌درصد باشد. این درحالی است که بیشتر کشورهای پیشرفته حد ایده‌آل بهره‌برداری برای حفظ منابع آبی خود را لحاظ کرده‌اند که حداکثر ۲۵‌درصد برداشت است.
او افزود: تنها دو کشور در جهان وجود دارد که با بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آب‌های سطحی در معرض بحران جدی قرار گرفته‌اند و آن دو کشور ایران و مصر است. این در شرایطی است که میزان بهره‌برداری از آب‌های سطحی در مصر به ۴۶‌درصد و در ایران با اختلاف فاحش به ۹۷‌درصد رسیده است. برای این‌که عمق فاجعه را بهتر متوجه شوید عملکرد برخی از کشورهای جهان را در بهره‌برداری از آب‌های سطحی سرزمینشان مرور می‌کنیم: ژاپن ۱۹درصد، آمریکا ۲۱درصد، چین ۲۹درصد، هند ۳۳‌درصد و در کشوری مانند اسپانیا که از لحاظ اقلیم و ویژگی‌های جغرافیایی به ایران شباهت دارد تنها ۲۵درصد.
وزیر دولت پنجم گفت: این موضوع به آن معنی است که حتی در صورت بارش ایده‌آل و نفوذ آب به زیر زمین، جایی برای ذخیره آن وجود ندارد، در نتیجه آب در سطح خاک جاری شده و تبخیر می‌شود. این موضوع شور‌تر شدن خاک و از دست رفتن حاصلخیزی آن را به دنبال داشته است. درحال حاضر وضع آبی برخی از شهرهای ایران به سطحی رسیده است که آن شهر‌ها از نظر تعاریف علمی و استانداردهای جهانی به «شهر مرده» تعبیر می‌شوند. به‌عنوان مثال درحال حاضر شاهرود و نیشابور از نظر هیدرولوژی شهر مرده به حساب می‌آیند و بخش عمده‌ای از شهرستان رفسنجان نیز شهر مرده تلقی می‌شود.
۵۰‌میلیون ایرانی باید مهاجرت کنند
وزیر اسبق کشاورزی با تأکید بر این‌که بحران خشکسالی در ایران به وضعیتی رسیده است که حیات و تمدن سرزمین در معرض تهدید قرار گرفته است، گفت: مطابق برآوردهای علمی، منابع کشش تأمین نیازهای جمعیت فعلی ایران را ندارد و در آینده نه‌چندان دور حدود ۷۰‌درصد جمعیت ایران باید از کشور مهاجرت کنند اما با وضع دیپلماسی خارجی ایران، کدام کشور‌ها حاضرند ۴۰ تا ۵۰‌میلیون ایرانی را اسکان دهند؟!
وی ادامه داد: درحال حاضر در جزیره ماندیل هند ادامه سکونت غیرممکن شده است و این جزیره‌ گاه و بیگاه به زیر آب می‌رود. این در شرایطی است که ماندیل تنها ۳۰۰‌هزار نفر جمعیت دارد اما دولت هند برای انتقال این جمعیت دچار دردسر شده است. ما چگونه می‌خواهیم برای اسکان قریب به ۵۰‌میلیون نفر ایرانی چاره‌اندیشی کنیم؟
گفتند توسعه پایدار غرب‌زدگی است!
کلانتری اشتباه‌های مدیریتی در دوره‌های گذشته را باعث رسیدن به این نقطه دانست و گفت: زمانی آمدیم گفتیم سیاستگذاری‌ها برای منابع کشور در راستای توسعه پایدار باشد اما عده‌ای گفتند توسعه پایدار و اصول غربی را کنار بگذارید. خود بنده در زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی به خانم دکتر ابتکار شخصا نامه نوشتم و گفتم واقعا آب نیست و از لحاظ منابع آبی داریم رو به بحران می‌رویم. ایشان بی‌توجه شد و گفت چنین چیزی نیست! سازمان محیط‌زیست در ایران تا امروز یک سازمان مرده و تشریفاتی بوده است. همین الان آقایان هنوز دارند درباره خودکفایی در محصولات کشاورزی صحبت می‌کنند. برای نوشتن برنامه ششم دوباره موضوع خودکفایی را به میان کشیدند که من برگشتم به آقای نوبخت گفتم تو را به دین و ایمانت بگو این مزخرفات را کنار بریزند.
او افزود: با این منابع آبی موجود و در صورت استفاده از مدرن‌ترین تکنولوژی‌های صنعتی و در صورت فرض محال رسیدن به بهره‌وری ۵/ ۱ ‌درصد تا‌ سال ۱۴۰۴ تنها می‌توانیم برای ۳۳‌میلیون نفر غذا تولید کنیم. این در شرایطی است که بهره‌وری ما درحال حاضر تنها ۲/ ۰ ‌درصد است.
وی تأکید کرد: من حتی در این زمینه به مقام معظم رهبری نیز نامه نوشتم و آمار و ارقام و گزارش علمی خدمتشان ارایه دادم. گفتم اگر می‌خواهیم به جمعیت ۱۵۰‌میلیون نفر برسیم قبل از هر چیز باید منابع آبی را نجات دهیم و پس از آن توان تولید ما در کشاورزی، تأمین غذا برای ۳۳‌میلیون نفر است برای تأمین غذای بقیه جمعیت باید به واردات فکر کرد.
هزینه کلان برای تبدیل آب شیرین به آب شور‌تر از دریا!
کلانتری شیرین کردن آب را همراه با هزینه بسیار گزافی دانست و بیان داشت: در بسیاری از موارد شیرین کردن آب شور صرفه اقتصادی ندارد. جالب است که بدانید اشتباه‌های مدیریتی سال‌های گذشته باعث شده است که ما هزینه کلانی بدهیم و آب شیرینمان را به آب شور تبدیل کنیم آن هم آب شوری که غلظت نمک آن ۵/ ۳ برابر غلظت نمک آب دریای عمان است!
وی افزود: در‌ سال ۱۳۵۱ آمریکایی‌ها به ایران آمدند و درباره پروژه احداث سد گتوند پژوهش کردند. طبق گزارش آمریکایی‌ها محل سد باید ۵/ ۱۴ کیلومتر پایین‌تر از مخزن سد قرار می‌گرفت. علت این موضوع وجود گنبدهای نمکی گزارش شده بود اما مدیران وقت این گزارش‌ها را خیانت آمریکا به ایران دانستند و سد را روی گنبدهای نمکی احداث کردند. در آن زمان ۱۳۰‌میلیارد تومان هزینه شد تا پتوی رسی روی گنبدهای نمکی قرار بگیرد اما با اولین آبگیری تمام پتوهای رسی از بین رفته و آب شیرین پشت سد‌ها به آب شوری تبدیل شد که غلظت نمک آن ۵/ ۳ برابر غلظت نمک آب دریای عمان است. حالا این سد با مجموع سرمایه‌گذاری ۳‌هزار و ۶۰۰‌میلیارد تومان علاوه بر شور کردن آب شیرین، سالانه ۵/ ۳ تن نمک به اراضی خوزستان اضافه می‌کند و خاک حاصلخیز منطقه را شور کرده است.
سدسازی بی‌حساب و کتاب رودخانه‌ها را خشک کرد
عیسی کلانتری همچنین با برگشت به عقب گفت: در زمان آقای احمدی‌نژاد، به ایشان اعلام شد اشتباه دوم را انجام نده و سد را آبگیری نکن که آب شیرین به آب شور تبدیل شود اما ایشان کار را به پیمانکار واگذار کرد تا دو خط لوله به طول ۲۷۰ کیلومتر از زیر سد رد کنند. برای این کار ۲‌هزار و ۲۰۰‌میلیارد تومان هزینه شد که در‌‌نهایت از لوله‌ای به قطر یک متر و ۱۰ سانتی‌متر تنها ۲۰۰ لیتر آب خروجی داشته باشیم.
او افزود: مشکل ما نه‌تنها به برداشت بی‌رویه آب مربوط می‌شود که سدسازی‌های بی‌حساب و کتاب به این مشکلات دامن زده است. مسئولان ما از سدسازی به‌عنوان سند افتخار خود یاد می‌کنند اما از بس سد ساخته شده است دیگر در رودخانه‌ها آبی جاری نمی‌شود. درحال حاضر ۴۲‌درصد روان‌آب‌ها به دلیل سدسازی کاهش داشته و به خشک شدن بسیاری از رودخانه‌ها منجر شده است.
هزینه جبران از ۵۰‌میلیارد به ۲۵‌هزار‌ میلیارد تومان رسید
مشاور معاون اول رئیس‌جمهوری با اشاره به این‌که در شرایط فعلی برای نجات کشور از بحران خشکسالی نیازمند اقدامات فوری هستیم، تأکید کرد: برای این‌که بتوانیم ظرف ۵ تا ۶‌سال آینده به حالت نرمال برسیم باید سطح برداشت آب از منابعمان را به نصف برسانیم و کار را باید از همین امروز شروع کنیم چرا که تا الان هم دیر شده است. باید سطح برداشت آب از ۹۶‌میلیارد مترمکعب به ۵۶‌میلیارد مترمکعب برسد.
او گفت: این موضوع درحال حاضر برای ما ۲۰ تا ۲۵‌هزار‌ میلیارد تومان هزینه دارد این در صورتی است که در دوره خاتمی این موضوع را تنها با ۵۰ تا ۱۰۰‌میلیارد تومان هزینه می‌شد مدیریت کرد اما متاسفانه مدیران کشور تا امروز باور نداشتند که بحران جدی است و حالا این موضوع کم‌کم دارد بین دولتمردان جامی‌افتد و البته این هزینه گزاف هم برای نجات تمدن ایران و کشور ضروری و غیرقابل اجتناب است. آب، نفت نیست. بلایی که ما سر نفت آوردیم را نمی‌توانیم سر آب بیاوریم زیرا حیاتمان و موجودیت کشور به آب بستگی دارد.
دولت نباید از موضع عده‌ای بترسد
کلانتری با اشاره به این‌که در زمینه فرهنگ‌سازی آب با یک مشکل عمده مواجه هستیم، گفت: برای اجرای سیاست‌های نجات‌بخش آب باید جدیت داشته باشیم و از واکنش عده‌ای نترسیم. درحال حاضر ما بنا داریم آب کشاورزی را به نصف برسانیم و برای این کار بودجه تأمین و آماده شده است تا سهم آب کشاورزان را خریداری کنیم اما دولت نگران واکنش مجلس و بقیه است. خود بنده در یکی دو روز گذشته چند جلسه خصوصی با آقای چیت‌چیان وزیر نیرو داشته‌ام تا ایشان را توجیه کنم که از واکنش نماینده‌های مجلس نترسد. ‌‌نهایت این موضوع استیضاح است اما بحران آب دیگر شوخی‌بردار نیست.
او تأکید کرد: اولین مصوبه دولت و اولین شعار آقای روحانی در زمان انتخابات احیای دریاچه ارومیه بوده است. ایشان با وجود آن‌که به وعده خود عمل کرد و برای خرید حقآبه کشاورزان بودجه مورد نیاز را هم کنار گذاشت اما با اظهارات تند دو سه نماینده محلی در مجلس سریع عقب‌نشینی کرد. دولت باید برای نجات کشور از بحران خشکسالی جسارت و جدیت بیشتری به خرج دهد.

همینه که هست! گر بیاید برون صدای همه جا ندارد اوین برای همه چرا برای عالی پیام (هالو)، کف میزنیم؟ -----------------------



همینه که هست!

گر بیاید برون صدای همه
جا ندارد اوین برای همه
چرا برای عالی پیام (هالو)، کف میزنیم؟
-----------------------
----------------------------
همینه که هست!
---------------
گفت قاضی حسن: همینه که هست
جرم تو، حکم من، همینه که هست
طبق قانونِ چهارده معصوم
ماده پنج تن، همینه که هست
همچنین روی وزن شعر شما
فاعلن مفعلن، همینه که هست
در قبال دموکراسی دین!
هرکه گوید سخن، همینه که هست
یا که لوفرض چهچهی بزند
بلبلی در چمن، همینه که هست
تو اهانت به رهبری کردی
توی آن انجمن، همینه که هست
زده ای طعنه بر کلام الله
آیه لم یکن، همینه که هست
لرزه انداختی به روح امام
در میان کفن، همینه که هست
انتخابات را زدی لطمه
شده ای صف شکن، همینه که هست
از گرانی مرغ گفتی تا
تخم مرغ و لبن، همینه که هست
نگذشتی خلاصه حتی از
آفتابه لگن، همینه که هست
چند جا گفتی از حقوق بشر
همچنین حق زن، همینه که هست
در جنایت، نوشته ای تهران
بد تر است از پکن، همینه که هست
شعرهای تو میرود سردست
همه جای وطن، همینه که هست
از فریمان به یزد و رفسنجان
از سولوقون به کن، همینه که هست
دخترم هم نوشته در یوتیوب
رفته ای تا وین، همینه که هست
باز هم گر نوشتی و خواندی
شعرهای خفن، همینه که هست

حضرت رهبری به تو دارد
اندکی سوظن، همینه که هست
از شب شعر او شدی غایب
با هزار فوت و فن، همینه که هست
تازه در این میانه خوب آمد
فال تو واقعاَ، همینه که هست
ورنه بر گردن تو میبستند
در بیایان رسن، همینه که هست
مثل پوینده، مثل مختاری.
پس دیگه زر نزن!، همینه که هست
گر دوباره ببینمت هالو
باز کردی دهن، همینه که هست
***
هموطنان!
چونکه معلوم شد <همینه که هست>
میشوم راهی اوین دربست
ایهاالناس این منم هالو
شاعر نغزگوی طنزآلو!
میروم حبس، پانزده ماهی
جرم من انتقال آگاهی
جرم من، عشق من به آزادی
انتشار نشاط و دلشادی
کار من بود عقده بگشودن
آمپلی فایر شما بودن
در چنین روزگار هیساهیس
جلوی چشم منکرات و پلیس
از دل حادثه زدم فریاد
بیخ گوش طرف کشیدم داد
روی در روی با خشونت و زور
خانه مشرف به لانه زنبور
نه به پاریس بودم و لندن!
لبه تیغ می نشستم من
با شهامت نموده ام رفتار
پا نهادم سر دم کفتار
هرچه بوده سر زبان شما
هر غمی بوده در نهان شما
جمله را قصه و مثل کردم
قاطی شکّر و عسل کردم

چیده ام توی مجمع و سینی
پخش کردم مثال شیرینی
توی سالن همیشه غوغا بود
شعرهایم نشاط افزا بود
یا اگر فیلم های من دیدید
خوشتان آمد و پسندیدید
لطف ها، کاغذی و ایمیلی
به من ابراز میشود خیلی
کارهایم در این دو سه هفته
ظاهراَ رفته، خوب هم رفته
خوب، ممنونم از شما جمعاَ
لیک با غصه ها چه سازم من؟
در رژیم کثیف و آدمکش
کی توان بود لحظه ای دلخوش؟
در رژیمی که شعر در بند است
خلق جان، کو دلی که خرسند است؟
هموطن، کف زدی و خندیدی
چند تا هم خریده ای سی.دی
دین خود را به من ادا کردی!
لیک بهر وطن چها کردی؟
نکند آنچه کرده ای با من
بگذاری همه به پای وطن!
حال هم که فتاده ام زندان
میفرستی مرا گل و گلدان
جان من این عطا و این ایثار
به حساب مبارزه نگذار!
من اگر بوده ام صدای شما
چه کنم بیش ازین به جای شما؟
خوش بود هرکسی به نوبه خویش
بگذارد یکی دو گامی پیش
نه هدف که، وسیله ام بنده
حالیا پشت میله ام بنده
من همینجا که توی سلولم
با همان جد و جهد مشغولم
پس توهم هموطن، قدم بردار
نتوانی زیاد، کم بردار
کف زدن در فضای سربسته
دشمنان را نمیکند خسته!
توی انظار و خارج از سالن
در همان حدّ خود تلاشی کن
گر بیاید برون صدای همه
جا ندارد اوین برای همه
------------------------
فیسبوک همگانی هادی خرسندی
https://www.facebook.com/pages/Hadi-Khorsandi/247819131902635?ref=hl