نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه

ماهم در سر رؤیایی داریم 
دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی


بسم الحق
رنگ چهره اش سیاه بود اما اندیشه ای داشت به سپیدی گل یاس، او یک سیاه پوست امریکایی بود که یک ((رویا )) داشت و در یکی از معروف ترین سخنرانیهایش گفت ( من یک رویا دارم ) ( I have a dream ) این رویا به ثمر رسیدن جنبش رفع تبعیض نژادی علیه سیاهان در امریکا بود. او یکی از انسانهایست که در میان تیره روزان سیاه پوست به خود اجازه می دهد خواب خوش سپید پوستان انسان نما – نه همه ی سپید پوستان – را آشفته سازد. او در پی اثبات این واقعیت است که انسان انسان است یا بقول برشت، آدم آدم است. رنگ سپید و سیاه نمی شناسد . فقیر و غنی نمی شناسد. صاحب قدرت و بی قدرت نمی شناسد . او این مسائل را باعث تفاخر یا تحقیر یکی بر دیگری نمی داند. و به این دلیل است که نویسنده ی کتاب مارتین لوتر کینگ (هوبرت ژربو) در نوشته ی خود درباره ی این مرد بزرگ می گوید: چگونه ایستادن در برابر ستم را باید از زندگی مارتین لوتر کینگ اموخت (1)
اما ببینیم روش و منش مارتین در پیشبرد اهدافش چگونه بوده , او می گوید: " در این جنبش انسانی باید انتقام جو نباشیم. اگر سِلاح بدست گرفته اید، ان را کنار بگذارید . اگر اسلحه ندارید، هرگز در پی بدست آوردن آن نباشید به شما خاطر نشان می سازم به جای اسلحه از محبت استفاده کنید "(2)
اما در پاسخ کسانیکه مبارزه ی او را نابهنگام می دانستند، سیاهان را به صبر دعوت می کردند . می گوید: ما با توجه به تجربیات تلخ خود دریافته ایم که آزادی هرگز به شکل داوطلبانه به وسیله سرکوب گر داده نمی شود، سرکوب شونده باید آنرا بخواهد" (3)
مارتین با ذکر زجرهایی که در طول تمامی سالهای تبعیض نژادی بر رنگین پوستها رفته است نشان می دهد که چرا دیگر امکان صبرکردن وجود ندارد . او می گوید: هنگامی که جمعیتی وحشی مادران و پدران شما را زجرکش می کنند، هنگامیکه برادران و خواهران شما را از روی هوی و هوس غرق می کنند، هنگامیکه پلیس وحشیانه شما را کتک می زند یا حتی به قتل می رساند، به فقر برادران سیاه خود در جامعه ای مرفه پی می برید، زبان خودتان را الکن می بینید و حرفهایتان در گلو می خشکد، وقتی به دنبال راهی هستید که برای دختر شش ساله تان توضیح دهید چرا نمی تواند به پارک تفریحی عمومی برود در حالیکه تبلیغات آن از تلویزیون پخش می شود و اشک هایی را می بینید که از چشمان او جاری می شود .
وقتی به او گفته می شود شهر بازی به روی کودکان رنگین پوست بسته است، وقتی که ابرهای بد یمن پستی در آسمان زیبای ذهن او شکل می گیرد و تخریب شخصیت او را می بینید که نفرت به سپید پوستان را در خود می پرورد، هنگامی که مشغول رانندگی هستید می خواهید شب را در جایی استراحت کنید و هیچ هتلی حاضر نیست شما را بپذیرد شاید آن موقع متوجه شوید چرا برای ما اینقدر مشکل است که صبر کنیم .
لوترکینگ در برابر این پرسش که " چگونه از شکستن برخی قوانین حمایت می کنید و در مقابل،از برخی قوانین تبعیت نمی کنید ؟ " می گوید: ما دو نوع قانون داریم عادلانه و ناعادلانه من با سنت اگوستین هم عقیده ام که قانون ناعادلانه اصلاً قانون نیست.
اما دوباره این سوال پیش می آید که کدام قانون عادلانه و کدام ناعادلانه است؟
قانون عادلانه قانونی است که انسان ساخته است که با قوانین اخلاقی و قانون الهی مطابقت دارد، قانون ناعادلانه قاعده ای است که با قوانین اخلاقی هماهنگی ندارد . از نظر لوترکینگ قانون در برخی موارد در ظاهر عادلانه است ولی در عمل ناعادلانه است .
او بعنوان مثال می گوید: " من به دلیل راهپیمایی بدون مجوز دستگیر شده ام، وجود قانونی برای اجباری بودن مجوز راهپیمایی هیچ اشکالی ندارد اما چنین قانونی وقتی ناعادلانه می شود که برای حفظ تبعیض و نفی حقوق اولیه ی شهروندی مانند اجتماع و اعتراض مسالمت آمیز بکار رود " (4)
لوترکینگ می گوید هرگز مدافع بی قانونی و اناشیسم که موجب هرج و مرج می شود نیستم و خصوصیات یک فرد نا فرمان مدنی را چنان بر می شمارد .
کسی که قانون ناعادلانه را می شکند باید علنی و صمیمانه آنرا انجام دهد و با رضایت کامل جریمه و مجازات را بپذیرد، من معتقدم فردی که قانونی را که وجدان به او می کوید ناعادلانه است می شکند و به این دلیل به زندان می رود تا وجدان جامعه را نسبت به ناعادلانه بودن ان اگاه کند در حقیقت بیشترین احترام را برای قانون قائل است.
لوترکینگ می گوید: فرمانبری از قانون همواره نمی تواند عملی درست باشد و برای اثبات این امر به اعمال هیتلر اشاره می کند .
" ما نباید فراموش کنیم همه آنچه هیتلر انجام داد کاملاً (قانونی) و همه آنچه مبارزان آزادیخواه مجارستانی انجام دادند (غیر قانونی ) بود . اما من مطمئن هستم اگر من درآن زمان درآلمان زندگی می کردم به برادران یهودیم کمک می کردم و به آنها پناه می دادم، اگر امروز من دریک کشور کمونیستی زندگی می کردم که گرایش به اصول اولیه مسیحیت سرکوب می شد . من کاملاً داوطلبانه نافرمانی از قوانین ضد مذهبی آنجا را تبلیغ می کردم "
با شناختی که نسبت به افکار و اندیشه های لوترکینگ پیدا کردیم حال می خواهیم در این نوشته یکی از مشهورترین سخنرانی های لوتر را که معروف به ( رویایی دارم ) را در اینجا بیاورم تا روشن گردد . وقتی ما متحصنین روزهای شنبه (جلوی زنداین اوین ) و روزهای دوشنبه (کنار ساختمان دزدی شده دنا از سوی محمد یزدی که مشاغل حساسی را در نظام ولایی بعهده داشته و دارد ) با شعارهایی تجمع می کنیم و روش و منش لوترکینگ را در مبارزه پیش گرفته ایم هدفمان چیست ؟
لوترلینگ در سخنرانی معروف (من رویایی دارم ) به شنودگانش و همه ی مردم زیر سلطه و ستم می گوید:
" زمانی که معماران جمهوری ما عبارات متعالی قانون اساسی و اعلامیه استقلال را تقریر می کردند، بر ضمانت نامه ای صحه گذاشتند که هر آمریکایی وارث ان بود، این مکتوب تعهدی بود بر این امر که همه ی انسانها – اری همه ی انسانها، چه سیاه و چه سپید از حقوق ضروری حیات و آزادی بهره مند خواهند بود و خواهند توانست به دنبال سعادت خود باشند، روزی ما تمام ملت را به سوی سر چشمه های عظیم دموکراسی بر خواهیم گرداند .
لوترکینگ از روش مبارزه ی بدون خشونت خویش قاطعانه دفاع می کند و یادآور می شود.
" اگر بی خشونتی نبود خیابان ها پوشیده از خون می شد، مظلومان تا ابد مظلوم باقی نمی مانند و اگر انرژی آنها از طریق بی خشونتی ازاد نشود به خشونت روی می آوردند و این یک تهدید نیست یک حقیقت تاریخی است " (6)
لوترکینگ همانند گاندی معتقد بود که در راه مبارزه ابزار مورد استفاده ی مبارزان باید به اندازه ی اهداف خالص باشد، .... از سوی دیگر اعمال به ظاهر درست پلیس در حفظ و ضعیت ناعادلانه را نیز به نقد می کشید و گوید: " من تلاش کرده ام تا مشخص کنم استفاده از ابزار غیر اخلاقی برای دستیابی به اهداف اخلاقی نادرست است، .... حال من باید تائید کنم که استفاده از ابزار اخلاقی به منظور حفظ ابزار غیر اخلاقی امری بسیار ناپسند است . چنان که تی اس (T .S ) الیوت می گوید: " بزرگترین خیانت این است که کنشی درست برای انگیزهای نادرست انجام پذیرد ." (7)
و به این گونه است که شباهت بسیاری در اندیشه و روش مارتین لوترکینگ و گاندی دیده می شود و از این روست که بسیاری از نویسندگان به او " گاندی سیاه " لقب داده اند .
هوطنان، عزیزان من:
مکتبی که مارتین و گاندی، تولستوی، نلسون ماندلا و.... . برای مبارزه با ظلم و بی عدالتی ها برگزیده اند امروز مورد توجه بسیاری از متفکران خشونت پرهیز قرار گرفته است و این همان چیزی است که می توان ان را " نافرمانی مدنی" نامید. می خواهم پس از حدود 4 ماه که از تحصن های روزهای شنبه و دوشنبه می گذرد به این سئوال که چرا و با چه هدفی اینکار را انجام می دهید پاسخ دهم.
ما چند نفر بودیم حدود انگشتان یک دست، وقتی به سالن مراجعان دادگاهِ انقلاب اوین راهمان ندادند، تصمیم گرفتیم برای اعلام خواستهایمان در بیرون از ساختِمان دادگاه ( روزهای شنبه از ساعت 10 تا 12 صبح ) و روزهای دوشنبه جلوی ساختمان لاستیک دنا از ساعت 10 تا 12 صبح ) بایستیم . وهرکس با نوشتن خواست ها یا بقول مارتین لوترکینگ " رویا" های خود بر روی کاغذ و در دست گرفتن آن دادخواهی کند . آن جمعیت چند نفره امروز از صدها نفر میگذرد و روز به روز بر تعداد دادخواهان افزوده می شود . پلیس و ماموران امنیتی حتی این عمل دور از خشونت را که همراه با سکوت است برنمی تابند و موانع زیادی برایمان فراهم می کنند و گاهی به خشونت از سوی پلیس منجر می گردد . در تاریخ ما شاهد بودیم که مارتین لوترکینگ و گاندی و بسیاری از پیروان مکتب مبارزه ی بدون خشونت (نافرمانی مدنی) جان خود را در این راه فدا کردند، اما پس از مرگشان اهداف آنها تا حد زیادی به تحقق پیوست ما به پیروی از این انسانهای بزرگ با تمام مخالفت خوانی ها چه در داخل کشور چه خارج کشور قصد داریم " رویا " های خود را اعلام کنیم و اگر مانع اینکار شدند، مطمئناً راه دیگری را برمی گذینیم، و رویاهای خود را پی گیری می کنیم . اما رویاهای ما چیست ؟
1 – در 37 سال حکومت جهل و جور و خیانت کافی است, ما آزادی، دموکراسی و نقد حاکمیت و یک انتخابات آزاد زیر نظر سازمان های حقوق بشری جهانی که هرکس شناسنامه ی ایرانی دارد بتواند درآن آزادانه شرکت کند و نظر خود را در مورد آینده ی ایران ابراز دارد را از رویاهای خود می دانیم به این گفته ی برتولت برشت ایمان داریم تا نگویید پس کی ؟
" پسر گفت: من آموختم که چگونه آب در طی سالها صخره های سنگی را می شوید و می برد، به عبارت دیگر تصلب در نهایت بازنده است " (8)
2 – ما این رویا را در سر می پرورانیم که هیچ کس را بخاطر اندیشه و اعتقاداتش چه سیاسی و چه مذهبی نمی توان دستگیر و زندانی کرد، هیچ کس را نباید بخاطر وابستگی به سازمان و حزب و گروه سیاسی بازداشت و تحت توهین و شکنجه قرارداد , باید همه ی زندانیان سیاسی آزاد گردند و عاملین دستگیری ها، شکنجه ها و کشتارهایی که در این 37 سال صورت گرفته مورد تعقیب و محاکمه قرار گیرند و حکم عادلانه در مورد انها صادر گردد. باید عاملین به سرقت بردن جوانان ( مانند سعید زینالی و صدها جوان دیگر) شناسائی و اقرار کنند چه بلایی بر سر آنها آورده اند . باید زنان زندانی بویژه آنها که مانند خانم نرگس محمد ی بیمار هستند هرچه زودتر آزاد گردند .
3 – ما این رویا را در سر می پرورانیم که حکم اعدام باید لغو گردد و اینکار غیر انسانی و مشکل افرین که تجربه نشان داده است بر خلافکاریها می افزاید و خانواده های بسیاری را به فقر و فساد می کشاند نباید ادامه یابد، بخصوص صدور حکم اعدام برای دگر اندیشان که حاکمیت ظالمانه (نظام ولایی ) را بر نمی تابند و ظلم و بیدادگری را که بنام اسلام جنایت های ضد بشری خود را توجیه می کند . نظامی که اندیشمندان را که خلاف نظر حاکمیت می اندیشند به شکنجه و اعدام محکوم می کند از جمله مصادیق بزرگ این کار خلاف حقوق بشر و جنایت کارانه محکومیت متفکر کم نظیر استاد طاهری می باشد که ماههاست زیر حکم اعدام به سر می برد، ما ضمن تایید گروه ( لگام ) که در راه مبارزه یا اعدام تلاش می کند اعلام می کنیم این رویای بزرگ را تا تحقق کامل آن درسر می پرورانیم و از هر محکوم به اعدامی یا هر اتهامی دفاع می کنیم.
4 – ما در این رویائیم که این همه کشت و کشتار در جهان از جمله کشورمان پایان یابد و دیگر شاهد آوارگی میلیونها انسان شامل زن و مرد و کودک، سالخورده , مریض نباشیم . ما فرار سالی حدود 150 هزار انسان تحصیل کرده و فرهیخته از کشورمان را نمی توانیم تحمل کنیم تا مشتی لمپن و ادمکش بر سرزمین هایمان مسلط گردند و هر بلایی بر سر ملت بیاورند. ما کشتارهای بی رحمانه از جمله فرستادن موشک به سوی عده ای زن و مرد بی سلاح و بی گناه ایرانی را تحمل نمی کنیم و این اعمال را جنایت علیه بشریت دانسته و به شدت محکوم می کنیم و خواهان به محاکمه کشیدن عاملین این جنایات هستیم.
5 – ما در این رویائیم که دزدان بیت المال را هر کسی هستند، در بیت رهبری، درسپاه، ارتش، بسیج، مجلس، ادارات دولتی، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی، نیروهای انتظامی و در هرجای دیگر به محاکمه کشند و آنها را به سزای اعمالشان برسانند.
6- ما در این رویاییم که هیج کس را نمی توان ممنوع الخروج یا ممنوع ورود به کشور خود نمود (10) اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید " هر کس حق دارد هر کشور را از جمله کشور خود را ترک کند و نیز حق دارد ه به کشور خود باز گردد. (ماده 13)
ما تجمع کنندگان روزهای شنبه و دوشنبه همانگونه که پیش قراولمان لوترکینگ،گاندی و ... جان خود را بر سر عقیده نهادند، چنین خواهیم کرد تا رویاهایمان تحقق یابد .
این نوشته را با چند جمله از بزرگانیکه برای نجات انسانها می اندیشیدند پایان می دهم:
" دراطاقی که عده ای با یکدیگر توطئه ای برای سکوت دارند، گفتن حقیقت مانند شلیک گلوله است " (8)
چلاد میلوش"
شما در مقایسه با آنها بسیار کوچک هستید، آنها همیشه بالاتر از شما می ایستند روی پله، کرسی خطابه، روی سکو، با این همه کافی است فقط یک لحظه ترسیدن را متوقف کنید، بگذارید این طوری بگویم، شروع کنید که کمی کم نر بترسید، آن وقت به این نتیجه می رسید که این آنها هستند که بیشترین هراس را دارند . " (9)
استانیسلاو بارانجاک
گردانندگان "نظام ولایی" بدانند و مطمئن باشند تجمع همراه با سکوت, و عمل خشونت آمیز از سوی حاکمیت همیشگی نیست , بترسید از روزیکه معلوم گردد این روش مبارزه پاسخگوی رویاهایمان نیست .(11)
(1) مقدمه ی فریدون حاجتی بر کتاب مارتین لوتر کینگ (ص4)
(2) از نا فرمانی مدنی تا بد فرمانی مدنی , عمار ملکی ص 49
(3) منبع پیشین ص 50
(4) منبع پیشین ص 51
(5) منبع پیشین ص 52
(6) منبع پیشین ص 54
(7) منبع پیشین ص 54
(8) کتاب کنش های کوچک ایستادگی ص 11
(9) منبع فوق ص 149
(10) ماده 13 اعلامیه حقوق جهانی حقوق بشر
(11) اصول متعدد اعلامیه جهانی حقوق بشر از حمله ماده های 28و 29

دکتر محمد ملکی -آبان 94



متن زیر مصاحبه ای است که با خانواده مجید شریف درهمان سال 1377،ابتدای وقوع این قتلها،انجام داده ام.که درریر می خوانید.
گفتنی ست،چون ازنوار پیاده شده،بخشی که مفهوم نبود،نقطه چین گذاشته ام.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)آذر1394
 متن مصاحبه:
پسرم‌ از كلاس ‌اول ‌‌تا آخر شاگرد اول‌ بود. در شش‌ كنكور شركت‌ كرد كه ‌در ‌دو تای‌آنها اول ‌شد. يكی ‌در دانشگاه‌پهلوی ‌شيراز و يكی‌ در.....
س:كميته ‌تحقيق ‌تا به‌حال ‌سراغ ‌شما نيامده؟
ج:خير؛اصلا نيامدند.حتی ‌شكوائيه ‌به ‌رياست ‌جمهوری ‌نوشته‌ايم ‌ولی ‌جوابی‌ نداده‌اند.
س:‌يعنی‌ ازهيچ ‌‌قسمتی ‌سراغ ‌شما نيامده‌اند؟ازرياست  ‌جمهوری، اطلاعات،از كميته‌‌ تحقیق!؟
ج:نه‌خير.
نامه‌های‌ مشكوك ‌از يك‌ دوست ‌ناپاك ‌‌داشتيم؛ ‌كه ‌معلوم ‌است‌ اين ‌دشمن‌ پدر سوخته ‌ ‌‌كاری‌ كرده ‌است.
‌بعدا معلوم ‌شد ‌كه ‌چند نفر از افراد ‌اطلاعات ‌‌در قتل ‌فروهر، پوينده ‌‌و مختاری ‌دست‌ ‌داشته‌‌اند. و به ‌ما ‌هم ‌گفته ‌بودند كه‌ شما ‌را زندانی‌ نمی‌كنيم ‌كه ‌مشهور شويد، بلكه‌... .
پسرم ‌برای ‌ورزش ‌صبحگاهی ‌هميشه ‌بيرون ‌می‌رفت‌... خدا شاهدست‌، ايشان ‌صبح‌‌
ساعت... به ‌حياط‌‌  می‌رود، ولی ‌شب‌ ‌كسی ‌‌آمدن ‌ايشان ‌را نديد.
هميشه‌ من ‌در حياط ‌بودم ‌و می‌ديدم ‌ايشان ‌را ‌در حين ‌رفتن، ولی ‌آمدن ‌شب‌ را نديدم.‌صبح ‌ آن ‌روز ‌برای ‌شان ‌‌شير آوردم‌،ايشان ‌مشغول ‌نوشتن ‌كتاب ‌بود... چراغ‌ها روشن ‌بود،فكر كردم ‌توی ‌حمام ‌است.يك ‌سا‌عت‌ و نيم ‌منتظر ‌ايستادم، ‌بعد‌ا ًآمدم     ‌‌كليد را برداشته ‌‌‌در ‌را باز كردم؛ بعد كه‌ در ‌را باز كردم ‌و همه ‌جا را گشتم ‌‌‌ديدم ‌‌‌ايشان ‌‌‌‌نيست‌!
آدمی‌ كه‌ اين ‌قدر ‌با ‌اسراف ‌مخالف ‌بود، همه ‌لامپ‌های ‌خانه‌اش‌ روشن ‌بود؟ احتمال ‌دارد ‌ايشان ‌را ‌از خانه ‌برده ‌باشند، چون ‌غير از پدر بيمارش‌ كسی‌ در خانه ‌نبوده‌،‌ احتمال ‌دارد ‌وارد خانه ‌شده ‌باشند و ايشان‌ را برده ‌‌باشند.
وی ‌‌فردی ‌‌بود ‌‌خيلی ‌راستگو ‌و ‌با همه‌ مهربان ‌بود. يعنی‌ به‌ هيچ ‌كس‌ دروغ‌ ‌نمی‌گفت؛ ‌اگر از او سؤال ‌می‌كردی ‌به ‌كجا می‌روی‌؟ از كجا می‌آيی‌‌، همه ‌برنامه‌هايش‌ را می‌گفت...
س:‌آيا سابقه‌ داشته‌ صبح‌ ‌بیرون‌ برود ‌‌‌‌ورزش‌ كند؟
ج: بله ‌می‌رفت.
س:پزشكی‌ قانونی ‌چه‌ گفت؟
ج: ‌در شناسنامه‌اش‌ نوشته ‌‌شد: مرگ‌ نامعلوم.
من‌ خودم ‌پيگير اين ‌برنامه ‌بودم‌؛ همه ‌جا ها را ‌رفته‌ام ‌سرزده‌ام. ولی‌ پزشكی  ‌قانونی ‌گفت    ‌تحت‌ آزمايشات ‌است.
دو ماه ‌‌ديگر ‌بيائيد ‌جواب ‌بگيريد. من‌ ‌نمی‌دانم‌ چطور ‌ده ‌‌‌روز ‌ديگر جواب ‌دادند كه ‌سكته  ‌‌قلبی ‌ كرده ‌است!
آقا ‌اگر سكته ی ‌قلبی ‌باشد ‌در فاميل‌هايمان ‌بايد باشد. بايد من ‌سكته ‌بكنم. پدرم ‌در سن‌ ‌...سالگی ‌‌سكته ‌مغزی ‌كرد.
س: چطور شما پيگيری ‌نكرديد كه‌ كميته ‌تحقيق ‌سراغتان ‌‌بيايد؟
ج: چرا؟ ‌ما داد‌گاه ‌رفتيم، پرونده ‌از كلانتری ‌به ‌آگاهی ‌جنايی ‌رفته‌است. رفتيم ‌از ما ‌پرسيدند شما شكايتی‌ داريد، گفتيم ‌صددرصد؛ پسر من‌ كه‌ طوريش‌ نبوده ‌كه ‌سكته‌كند؟!
پدرش ‌سال‌هاست ‌كه ‌افتاده ‌‌و ‌‌زمين‌گير است‌ و فراموشی‌گرفته؛‌ ولی ‌دكتر گفت ‌‌وی‌ در ‌ نهايت‌ ‌سلامتی‌است.
پسرم ‌اين‌قدر سلامت ‌بود كه ‌نمی‌شود گفت ‌‌حتی ‌يك ‌سرما خوردگی ‌ساده ‌نداشت.
س: ‌چرا كميته‌ای‌ كه‌ مسأله ‌قتل‌ها را بررسی‌ می‌كند، به ‌سراغ ‌شما نيامده‌اند؟
شما تلفن ‌نزديد؟ مشكل ‌اين ‌است‌ كه‌ علت ‌مرگ‌ ‌را ‌‌ايست‌ قلبی ‌گفته‌اند. شما در پزشک ‌قانونی‌ جسدش‌ را ديديد؟
ج: يكی ‌می‌گفت ‌سرش ‌را ‌تراشيده‌اند. در همان ‌حالت ‌تشنج ‌به‌ او دست ‌داده ‌بوده‌.
دكترهايی ‌هستند كه ‌می‌گويند يك ‌آمپولی ‌از ‌روی‌ لباس‌ تزريق‌ می‌كنند كه ‌بعد از چند ‌دقيقه‌ تشنج ‌به ‌او دست ‌‌می‌دهد.
آقايی‌ كه‌ ‌از ‌همسايه‌ها ‌بوده ‌گفته ‌ا‌ست ‌‌‌لرزش‌ شديد ‌به ‌او دست‌ داده‌، بعد هم‌ ‌رفته‌اند كلانتری‌ را خبر كرده‌اند.
س:احتمال ‌می‌دهيد ايشان ‌صبح ‌برای ‌ورزش‌ رفته، ‌يعنی ‌در آن‌ جا مراقبش‌ بودند و بعد او ‌را برده‌اند؟!
ج: ‌او يك ‌آدم ‌‌پاك، مؤمن‌ و ساده ‌بود. خدا شاهد است ‌از نظر ايمان ‌از خيلی‌ها بالاتر بود. و ما از‌  يك‌ خانواده ‌‌اصيلی ‌‌هستيم. از خانواده ‌ملا احمد نراقی ‌و ملا احمد شريف ‌كاشانی.
س: قبلا ‌‌داد ستان ‌‌انقلاب ‌‌او ‌را ‌برای ‌‌چه‌ كاری‌ خواسته ‌بود؟
ج: يك ‌آقايی ‌به ‌نام «‌اميری» از روزی ‌كه ‌ايشان ‌از فرانسه‌ به ‌ايران ‌آمدند، تحويلش‌ گرفت‌، از  اطلاعات ‌هم ‌بعدا ًمرتبا ًگَه ‌گاهی ‌به ‌‌ما ‌تلفن ‌می‌زندند. با او تماس ‌داشتند...
آخرين ‌چيزی ‌كه ‌در تقويمش ‌نوشته ‌اين ‌بود كه ‌من ‌با آقای «‌اميری» ‌در هتل ‌استقلال ‌قرارداشتم. و پسر دائی‌اش ‌هم ‌‌چند سالی ‌بود كه ‌اين ‌جا می‌آمد و می‌خوابيد.سه ‌نفر ‌او ‌را ‌به ‌هتل ‌استقلال‌ بردند ‌و گفته‌اند نمی‌گذاريم ‌شما مشهور شويد. كاری ‌می‌كنيم ‌كه ‌گمنام ‌بميری.
س: بعد از اين ‌كه ‌پرونده ‌تشكيل ‌داديد اصلا سراغتان ‌نيامدند؟
ج: سراغمان ‌نيامدند. گفتند نامه ‌را به‌ كلانتری ‌فرستاده‌، ‌و پرونده ‌در دادگاه ‌تشكيل‌‌ دهيد؛ولی ‌هنوز جواب‌ نيامده‌. نبايد پرونده ‌مختومه ‌بشود.
س: شما با خانواده‌های‌ ديگر (پوينده‌ومختاری)‌، ارتباط‌ داشتيد كه ‌آن‌ها چه ‌می‌گويند؟
ج: خير؛ ما اين‌قدر گرفتاری ‌داشته‌ايم ‌‌كه ‌سراغ ‌آن‌ها نرفته‌ايم.
ايشان ‌را به‌ نحو ديگری‌ كه‌ مشهور نشود كشته‌اند. ‌اين‌ها ترفندهای زبادی دارند. آقای ‌شريف ‌از ‌همه ‌مشهورتر بود. از نظر دانش‌ و همه ‌چيز. از همه‌ نظر، از انسانيت ‌و ايمان ‌با همه‌ فرق ‌داشت. كسی ‌كه ‌بگويد من‌می‌روم‌ ‌در ‌ايران ‌‌زندگی ‌می‌كنم ‌و غُل‌ و ‌زنجير ايران ‌را ‌به ‌غرب‌ ترجيح ‌می‌دهم ‌و بگويد من ‌گورستان ‌‌ايران ‌را ترجيح ‌می‌دهم ‌به ‌دمكراتيك ‌غرب،‌خدا ‌شاهد هر وقت‌ به منزل ‌من ‌می‌آمد، تا مي‌‌رفت ‌وضو بگيرد، با يك‌ ‌طُمأنينه‌ای‌ وضو می‌گرفت.به‌ كاشان ‌که ‌‌می‌رفت.تا‌به ‌ديدار ‌‌پدر بزرگ ‌‌و مادر بزرگ ‌برود. ‌اگر با كسی ‌حرف ‌می‌زد ‌می‌گفت ‌‌من ‌‌از ‌نوادگان ‌ملا احمد نراقی ‌كاشانی ‌هستم. می‌گفتند آن‌ ‌بزرگ ‌والا مقام ‌‌‌محبوب ‌كسانی ‌بودند.
اصليت ‌هر كس‌ مشخص ‌است. شما يك ‌چيزی ‌می‌شنويد ولی ‌برای ‌ما ناباورانه ‌است.
س: ‌چرا ‌شما پيگری ‌نمی‌كنيد؟
ج:‌ به ‌ما گفتند خبر به ‌شما می‌دهيم.
س: چرا به‌ كميته ‌تحقيق ‌نمی‌رويد؟ از طرف رياست‌ جمهوری ‌هيچ ‌تماسی با شما نگرفته‌اند؟
ج:‌ من ‌می‌خواهم ‌بگويم ‌از ‌اين ‌جوان ‌هر چه‌ بنويسيد كم‌ نوشته‌ايد...
س: نظر من‌ اين ‌است‌ كه ‌شما پيگيری ‌كنيد؟
ج: شماره ‌‌آن ‌را ‌از كجا بياوريم‌؟ به ‌هر حال ‌نامه ‌فرستاده‌ايم.
نامه ‌هايی ‌برای ‌‌او می‌آمد ‌كه ‌تهديد آميز بود.
آن ‌كس‌ كه ‌نامه ‌تهديد آميز برای ‌او می‌نوشت‌ در ‌وزارت ‌اطلاعات ‌بود.
س: آن ‌نامه‌ها را به ‌كميته ‌تحقيق ‌بدهيد.
ج: در يكی‌ از نامه‌های ‌تهديد آميز نوشته‌بود:
«من ‌كتاب ‌‌ارتداد ‌تو ‌را ‌در پشت‌ ويترين ‌می‌بينيم. برايت ‌ترسيدم...»
دكترای ‌جامعه ‌شناسی‌ از ‌فرانسه ‌داشت، ‌در خاطرات ‌خود نوشته‌: ساعت‌ سه ‌بعد  از ظهر با علی ‌اكبر‌خان ‌جانی؟ (‌خانبابا تهراني‌؟ جهانبانی؟) ملاقات ‌داشته؛ ‌‌يك‌ نوع ‌حسادت ‌‌به ‌او داشتند.
سابقه‌ پزشكی ‌نداشته ‌است؛ ‌حتی ‌‌يك ‌قرص ‌‌هم‌ نمی‌خورد... .


بچه ها این بابک زنجانیه! هادی خرسندی

بچه ها این بابک زنجانیه! هادی خرسندی


مثل داعش کم کمک روآمده / حالیا مشغول نافرمانیه // ظاهرن از دستشون در رفته و .... / مستقلن گرم بذرافشانیه // اون ابوبکره اگه بغدادیه / این ابوبکره ولی، ایرانیه
بچه ها این بابک زنجانیه!
هادی خرسندی

بچه ها این بابک زنجانیه
عشق رهبر ، یار رفسنجانیه
ظاهرن با هم ندارن ارتباط
رابطه از دو طرف پنهانیه
تازه توی پارلمان مملکت
اون رئیس شخص لاریجانیه
هرکجا یک حجت الاسلام هست
پیش او گرم تملق خوانیه
آیت اللهی که بینی در نماز
قبله اش این بابک زنجانیه
بلبلی ها میکند در دادگاه
چونکه خاطر جمع پشتیبانیه
از برای رفع سرماخوردگی
دادگاهش بیمه ی درمانیه!
عده ای میگن که اون خوشخدمته
عده ای میگن که اون قربانیه
این پسر ازاینطرف میلیاردره
ظاهرن از اونطرف زندانیه
داره میچرخه اجل دور سرش
گرچه دورش هاله ی روحانیه
مثل داعش کم کمک روآمده
حالیا مشغول نافرمانیه
ظاهرن از دستشون در رفته و ....
مستقلن گرم بذرافشانیه
اون ابوبکره اگه بغدادیه
این ابوبکره ولی، ایرانیه
اون سیاسی، مذهبی، ایدئولژیک
این دلاری، یوروئی، تومانیه
اون خودش گر جانی و آدمکشه
این خرِ آدمکشان جانیه
قصه ی«مه آفرید خسروی»*
گر نداند بدترین نادانیه!
پس چی میشه سرگذشتش عاقبت؟
این سوالی واقعن انسانیه
علم غیب من ز پاسخ عاجزه!
این خودش اسباب سرگردانیه!
آخرش چون آخر شعر منه
ناتمامه، مایه ی حیرانیه!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* «مه آفرید امیرخسروی» از فعالان اقتصادی جمهوری اسلامی بود که او را هم به اتهام سواستفاده و اختلاس محاکمه میکردند. او به این امید بود که در جلسه بعدی دادگاه آخرین دفاعش را به افشای خیلی از همدستان و شرکای حکومتیش اختصاص میدهد. اما عمرش را به دادگاه بعدی کفاف ندادند و اعلام کردند صبح سوم خرداد نود و سه، در زندان اعدام شده! 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در این رابطه: دزد به دزد میزند، وای به دزد آخری .... و کارهای دیگر
فیسبوک هادی خرسندی

Roland Dumas nous révèle qui gouverne la France.

لجنزار رژيم خمينی از زبان کارگزارنش!‎