نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

مرغ سحر ناله سر کن !


مستند زندگی‌ معتادان هروئین ساکن قبرستان شیراز


دشمنان جدید نظام اعیاد و مناسبت ها و سالگرد ها


سعيد اطلس (گيل آوا)


جوانان بیدار و بپا خاستۀ میهنمان در آخرین کمپین گستردۀ اعتراضی خود در مراسم چهارشنبه سوری آخر سال 1388، بی اعتناع به تهدیدات ولی فقیه یال و کوپال شکستۀ نظام و جیره خواران اش دوباره حضور و شور و حال مبارزاتی خود را که در مراسم 22 بهمن به گروگان گرفته شده بود، به نمایش گذاشتند. این راه گشایان بی باک با حضور خود در تجمعات محلی و مکانهای عمومی ضمن برافراشته نگه داشتن درفش خونین جنبش آزادیخواهانۀ مردم ایران، نشان دادند که میانه ای با خطوط ماراتونی سازش و تعامل ندارند. حال ممکنست که عده ای به درستی این نظر را مطرح کنند که آن جوانانی که در مراسم چهارشنبه سوری با شعار های ساختار شکن در معابر عمومی ظاهر شده بودند، تنها شامل بخشی از جوانان کشورمان بوده اند و نه تمامی آنها. این موضوع واقعیت دارد اما باید به این نکته نیز عنایت داشت که در هر جنبش ضد استبدادی ، عمدتا کسانی نقش آفرینان اصلی و تاثیر گذار هستند که اهل مایه گذاری اند. معمولا همین راه گشایانِ جبهۀ مقدم هستند که با شکستن موانع ذهنی و تابو های معماری شده از سوی حکومت های دیکتاتوری، راه را برای ورود سایرین در ابعاد وسیع هموار می کنند. بهمین دلیل است که حاکمان دیکتاتوری که با یک جامعۀ انفجاری مواجه هستند، معمولا هراس شدیدی از باز شدن سر کلاف و فوران انفجارهای انباشته شده در درون جامعه، توسط این معترضین آگاه و اثر گذار دارند. این موضوع در مورد رژیم حاکم که هم از درون و هم از بیرونِ خود، در معرض تهدید و از هم پاشیدگی فزاینده است بیشتر صدق می کند.

واقعیت امر این است که اکثریت جوانان 20 تا 30 ساله ای که امروزه نقش آفرینان اصلی میادین اعتراضی بر علیه حکومت ظلم و جور آخوند های حاکم هستند، از زمانی که چشم به دنیای سیاست و فعالیت های سیاسی گشودند، همواره در جوِّهای سیاسی هدایت شده توسط نیروها و تشکّلات منتسب به دوم خرداد که خود بخشی از مجموعه یا زیر مجموعۀ نظام جمهوری اسلامی بوده اند، قرار داشته اند. بهمین دلیل است که می بینیم در هر کجا که جناح مغلوب رژیم قصد امتیاز گیری از جناح حاکم را داشته است، با سازماندهی های کنترل شده در مثلا ارگان های دانشجویی شان، اعتراضات دانشجویی را تقویت و هدایت می کردند و هر جا هم که لازم بود فتیله ها را پایین می کشیدند و پشت دانشجویان مبارز مستقل را خالی می کردند. در اعتراضات گستردۀ دانشجویان در 18 تیر سال 1378 رد پای اینگونه سیاسی کاری های جناح دوم خردادی این نظام حکومتی را میتوان دید. اما پراتیک های اعتراضی 10 ماهۀ گذشته که در ابتدا با شعار مدنی"موسوی رای مرا پس بگیر" آغاز شد، در روند خود طی مدت نسبتا کوتاهی به شعارهای ساختار شکن از جمله مرگ بر خامنه ای و دیگر شعارهای تند ضد حکومتی راه برده است. این پروسۀ پر شتاب بخوبی بیانگر این حقیقت است که این بار بر خلاف گذشته این جوانان تجربه اندوخته و آگاه ایران زمین هستند که با عبور از دالان های پوشیده از تارهای عنکبوتی حفظ نظام، از فرزندان خط امامی خمینی فاصله گرفته و با سرعتی موذون بسمت سرنگونی این رژیم خیز بر داشته اند. این همان فرجامی است که خاتمی نیز در تاریخ 2009/09/06"با نگرانی در مورد آن، یعنی رادیکالیزه شدن جنبش،به حاکمان جمهوری اسلامی هشدار داده بود. البته با این اشتباه محاسبه که اگر ولی فقیه رژیم بجای بر گزیدن خط بگیر و ببند و گسترش ارعاب و سرکوب، راه سازش با جناح معترض را در پیش بگیرد، چراغ جنبش خاموش می شود.

حال با توجه به روشن تر شدن سمت گیری استراتژی مبارزه، می توان به یک ارزیابی واقعی تر از موقعیت کنونی و آیندۀ جنبش و مقایسه اش با گذشته ای نه چندان دور رسید و در همین رابطه نقاط قوت و ضعف رژیم و جنبش را مورد ارزیابی مجدد قرار داد.

در این ارزیابی ترجیحآ بخشی از یکی از نوشته های پنج سال پیش خود، تحت عنوان " انتخاب کنیم یا که انتخاب کنند" را که در همین سایت قابل رویت است، پایۀ مقایسه و ارزیابی مجدد قرارمیدهم.

قدرت سیاسی و اجتماعی رژیم جمهوری اسلامی ایران در سال 1389

ارزیابی نقاط قوّت (باز دارندگی)
در حال حاضر (1389)

1- ارزیابی نقاط قوّت (باز دارندگی)
5 سال پیش

ساختار امنیت داخلی رژیم نسبت به گذشته دچار افت قابل توجه ای شده است. در چند ماه گذشته تعداد قابل توجه ای از عناصر مجرب وزارت بد نام اطلاعات رژیم توسط باند احمدی نژاد تصفیه و از کار بر کنار شده و عده ای از آنها نیز به خارج از کشور گریخته اند. بعلت بی اعتمادی جناح حاکم رژیم به مجموعۀ تشکیل دهندۀ وزارت اطلاعات که گفته میشود که در آن عناصر دوم خردادی هم وجود دارند، ارگان موازی با آن را تحت مدیریت آخوند جنایتکار طائب، در سپاه ایجاد کرده اند.

حرفه ای بودن سازمان کار، طراحان و استراتژیست ها و عناصر تشکیل دهنده ارگان های امنیتی و جاسوسی رژیم به ویژه در مقابله با نیروهای اپوزیسیون و مخالفین جدی.

از نظر روابط بین المللی در بدترین وضعیت ممکن بسر برده و کاملآ منزوی شده اند. تجربیات رژیم در زمینۀ دیپلماسی رشوه و وقت خریدن نیز در حال حاضر کاربرد آنچنانی برایش ندارد.

داشتن تجربیات قابل توجه و شناخت کافی از دیپلماسی رشوه و بده بستانهای سیاسی و اقتصادی.

هنوز علایمی از بکار گیری تجربیات گذشتۀ شان در ادارۀ بحران دیده می شود. هر چند که ابعاد بحران در کشور دامنه ای بسیار وسیع یافته است. در این زمینه رژیم از همکاری شرکای گذشته اش هم که در این زمینه نقش موثری داشته اند، محروم مانده است.

بیست و شش سال تجربه کار در حاکمیت کشوری بحران زد

هنوز هم با حربه های مذهبی و سوپر ارتجاعی خود میتوانند بخش قابل توجه ای از نا آگاهترین اقشار جامعه را بدنبال خویش بکشانند. البته سفر های شهرستانی اخیر مقامات رژیم و تجمعات حکومتی در چند ماهۀ گذشته تماما حکایت از افت چشمگیر توان نیرویی رژیم در گرد آوری دنباله روهای سنتی اش در مراسم فرمایشی دارد.

سوء استفاده از عنصر مذهب و داشتن آشنایی کامل با روحیات و روانشناسی قشر سنتی جامعه

ارزیابی نقاط ضعف (شکنندگی)
در حال حاضر (1389)

2- ارزیابی نقاط ضعف (شکنندگی) 5 سال پیش

بسی وخیم تر از 5 سال گذشته است

عدم مشروعیت

این مخالفت فرا گیر از مرحلۀ اعتراضات نسبتآ خاموش سالیان گذشته به مرحلۀ پیش از قیام رسیده است.

مخالفت فراگیر عمومی نسبت به رژیم

فرا گیر تر شدن اعتراضات مردم باعث بی آینده گی رژیم شده است. تحت چنین فضایی انگیزه های تولید و سرمایه گذاری پایین آمده، معاملات راکد میماند، سرمایه ها از کشور خارج می شود و انگیزۀ دُزدی و مال اندوزی سریع در بین مقامات،کارگزاران و مدیران کشور افزایش پیدا می کند. از نمونه های کنونی می توان به افشای شبکه فساد مالی دولتی اشاره کرد که در آن پای مدیران بلند پایۀ دولتی در میان است.

از هم گسیختگی اقتصاد کشور و بحران مدیریت و رواج فساد در کلیه سطوح اداری کشور

بحران های اجتماعی از جمله گستردگی بیکاری، اعتیاد، فحشا و فقر هنوز هم بصورت معضلی غیر قابل حل در همه جای کشور به چشم می خورد.

وفور بحران های عمیق و رو به افزایش اجتماعی در کشور

"آخوند لرزۀ "اصلی مردم ایران با ریشتری بسیار بالا و ویرانگر، بدنبال پس زلزله هایی که در طی 10 ماه گذشته آنها را بارها لرزانیده است، در راه است!

- وجود پتانسیل انفجاری در بخشی از جمعیت عاصی و فقر زده ایران و همچنین جوانان و دانشجویان

در بخش اول که به حضور اپوزیسیون و میزان اثر گذازی اش در فروزان نگه داشتن مشعل جنبش مردم ایران بر می گردد، این حضور بسی پر رنگ تر از سالیان پیش است که خود بحث مفصلی است. در مورد بخش دوم، فکر نمی کنم که هیچ جنبش رهایی بخشی به اندازۀ جنبش مردم ایران از تکنولوژی اطلاع رسانی مدرن بهره مند شده باشد. امروزه رژیم حتی با صرف هزینه های هنگفت مالی و انسانی نیز نتوانسته است، از رد و بدل شدن گستردۀ اطلاعات و عکس از ایران به خارج کشور و بالعکس جلو گیری بعمل بیاورد. این موضوع حاکمان تهران را بشدت مستاصل کرده است.
تهدید اعمال تحریم های اساسی و حتی گزینۀ جنگ و بمباران تاسیسات اتمی ایرات توسط آمریکا، هیچگاه جدی تر از زمان حاضر، در رسانه های بین المللی مطرح نبوده است.

حضور اپوزیسیون و دسترسی مخالفین رژیم به وسایل ارتباطی و اطلاع رسانی

مدرن که میتوان تهدیدات بالقوه از سوی امریکا را نیز به آن افزود.

نتیجه گیری (زمان حاضر):
بنظر میرسد که رژیم به شدت بیمار آیت الله های کذایی تهران که در تمامی دوران 30 سالۀ زمامداری شان با عدم مشروعیت از یک طرف و مقاومت جانانۀ مردم روبرو بوده اند به ماههای آخر حیاتشان نزدیک تر شده اند. جوانان مشعل بدست ایران به دفعات نشان داده اند که با عزمی جزم بسوی خیمۀ اصلی نظام خونریز و ایران بر باد ده آخوند های حاکم در حرکت اند و تنها به سرنگونی این رژیم می اندیشند وبس.

نتیجه گیری (5 سال گذشته):

در بررسی موارد لیست شده در بخش اول ، با یک بیمار سرطانی ثروتمندی مواجه هستیم که تمامی امکانات و دار و ندار خود را در جهت طولانی تر کردن عمر خود به خدمت گرفته است و به مدرنترین و مجهزترین کلینیک های خدماتی و درمانی دوستان غربی خود دسترسی دارد و از تجویز نسخه های آنان بهره فراوان می جوید. اما نکته قابل توجه این است که در بین امکانات مذکور، هیچگونه امکان و یا داروی شفابخش و سلول سازی و جود ندارد، بلکه تماما جنبه باز دارندگی داشته و نهایتا از سرعت رشد آن مرض کشنده می کاهند.

اما در بخش دوم آنچه که به چشم میخورد مجموعه ای از انبارهای باروتی است که دور تا دور خیمه نظام را فرا گرفته است و شواهد، گواه این واقعیت است که دست اندرکاران حکومت، تا کنون نتوانسته اند هیچ توفیقی در کنترل روند رو به افزایش محتویات این انبارها داشته باشند

با تشکر
سعید اطلس – لندن (27 مارس 2010)


منبع: سايت ديدگاه

امضا کنید: نامه درخواست آزادی عبدالله یوسف‌زادگان از ریاست قوه قضاییه به امضای المپیادی‌ها و دانشجویان علوم انسانی

۲۰۱۰



جمعی از دارندگان مدال‌‌های برتر در المپیادهای علمی کشوری و جهانی در رشته‌های مختلف و دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های تهران طی نامه‌ای به ریاست قوه قضاییه خواستار آزادی فوری عبدالله یوسف‌زادگان شده‌اند. در صورتی که علاقمند به امضای این نامه‌ هستید و به یکی از گروه‌های نام‌برده شده تعلق دارید نام و مشخصات خود (شامل نام و نام خانوادگی، نام رشته و دانشگاه‌ و در صورت المپیادی بودن عنوان مدالی که برده‌اید) را به صورت کامنت ذیل این مطلب درج بفرمایید و از دوستان خود نیز دعوت کنید که به جمع امضاکنندگان این نامه بپیوندند.


به نام خدای بخشنده بخشاینده

حضور آیت‌آلله صادق آملی لاریجانی، ریاست محترم قوه قضاییه


با سلام و عرض تبریک سال نو؛


هدف ما، جمعی از دارندگان مدال‌‌های برتر در المپیادهای علمی کشوری و جهانی در رشته‌های مختلف و دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های تهران، از نگارش و امضای این نامه بیان دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی‌ست که نسبت به روند بازداشت فعالان فرهنگی و نخبگان دانشگاهی ایران احساس می‌کنیم. علی‌الخصوص، در هفته‌های گذشته خبر بازداشت عبدالله یوسف‌زادگان و انتقالش از تهران به زندانی در مشهد خاطر بسیاری از دانشگاهیان را آزرده و آشفته کرد. بنا بر وظیفه اخلاقی و مدنی خود نکات زیر را با حضرتعالی در میان می‌گذاریم به امید آن‌که در وضعیت عبدالله یوسف‌زادگان و دیگر دانشگاهیان دربند بهبودی حاصل شود و ان‌شاءالله شاهد آزادی زودهنگام آن‌ها و توقف برخوردهایی از این دست باشیم.


یک هفته مانده به عید نوروز در حالی که امید می‌رفت سایر زندانیان پس از انتخابات آزاد شوند، متاسفانه خبر رسید عبدالله یوسف‌زادگان، برنده‌ی مدال طلای المپیاد ادبیات کشور و دانشجوی برجسته‌ی رشته‌ی حقوق، در منزل‌اش دستگیر و به شهر مشهد منتقل شده است. در عجب ماندیم از این فرهنگ‌پروری و اعتمادسازی میان حکومت و نخبگان فرهنگی. دو هفته‌ای گذشت، سال نو شد و همچنان از علت بازداشت او و انتقالش به مشهد بی‌خبریم و از پیش نگران‌تر.


عبدالله یوسف‌زادگان از استعدادهای درخشانی‌ست که هم و غم خود را صرف خدمات فرهنگی و پژوهشی کرده است و در کارنامه و پیشینه خود نمونه نیکویی از همراهی تخصص و تعهد، و فضیلت و فضل را به نمایش گذاشته است. او در میان دوستان خود به چهره‌ای فرهیخته، کتاب‌خوان، کتاب‌شناس، آشنا با دردهای فرهنگی و اجتماعی ایران و ایرانیان، با ایمان و اخلاقی شهره است و بازداشت چنین چهره‌ای از اعتبار دستگاه قضایی و امنیتی کشور در اذهان هر که او را می‌شناسد می‌کاهد. پرسش ما از شما این است که کسی که در خانواده‌ای انقلابی، فرهنگی و متدین و دبیرستان تخصصی علوم انسانی و زیر نظر دکتر حداد عادل تربیت شده و بعد در مرکز نخبگان المپیادی کشور و بعدتر در بهترین دانشگاه‌های دولتی نظام جمهوری اسلامی تحصیل کرده و همواره در زمره‌ی ممتازترین چهره‌های علمی و اخلاقی بوده است در زندان شهری غریب چه می‌کند؟ نه علت انتقالش به مشهد و نگهداری‌اش در سلول انفرادی معلوم است و نه اتهامی که بابتش بازجویی و بازخواست می‌شود؛ و البته چندان عجیب نیست چراکه از سویی او جرمی مرتکب نشده و در معرض اتهام موجهی نیست که بخواهد طرح شود و از سوی دیگر متاسفانه در ماه‌های گذشته موارد متعددی از چنین برخوردهای ناسنجیده و غیرموجه با نخبگان فرهنگی کشور دیده شده است. آیا ما حق نداریم بدانیم این دانشجوی نخبه که جز برای ارتقای فرهنگ و سرزمینش قدم و قلمی نزده است در کدام زندان غربت به بند است؟ و به کدامین گناه؟


جناب آیت‌الله لاریجانی،


شما خود از حوزویانی هستید که سالیان سال در وادی مباحث نظری فلسفه، فقه و حقوق سیر کرده‌اید؛ از این رو حضور شما در رأس دستگاه قضایی کشور این نوید را داشت که دانشجویان و پژوهشگران ایرانی ملجأ و مرجعی در نظام قضایی خواهند یافت. امیدمان این بود (و هست) که در دوران ریاست شما بر قوه‌ی قضاییه، اهل اندیشه از گزند تندروی‌های جاری اندکی خلاصی می‌یابند. باور داشتیم که حضرتعالی می‌دانید قدر استعدادهای درخشانی را که تنها از سر دغدغه‌های انسانی و اخلاقی به کار فکری و پژوهشی در علوم انسانی دل می‌بندند، همان‌ها که از معیشت و فراغت خود می‌گذرند تا از مسئولیت‌شان در قبال کشور نگذرند. آیا پاسخ شریف‌ترین و فرهیخته‌ترین فرزندان این سرزمین زندان‌های "نامعلوم" و بازجویی‌های "با چشم‌بند" و غیراصولی است؟ آیا می‌دانید بر ذهن و ضمیر پاک آن‌ها چه می‌رود در این بازداشت‌گاه‌های بی‌نام و نشان و سلو‌ل‌های انفرادی؟ آیا در آستانه‌ی سال نو سزای خانواده‌شان بی‌خبری و سردرگمی و واهمه‌ی بی امان است؟ چرا عبدالله یوسف‌زادگان، صاحب مدال طلای المپیاد ادبی کشور و از استعدادهای بالفعل فرهنگی کشور، باید سال نو را پشت میله‌های زندان بگذراند؟ و به راستی دستگاه قضایی نظام جمهوری اسلامی چه می‌کند با استعدادهایی که آینده‌ی این مملکت را خواهند ساخت؟ آیا معنای این فضای پلیسی نفس‌گیر "تعامل با نخبگان" است؟ حتی اگر از نظر دستگاه قضایی اتهامی به امثال یوسف‌زادگان وارد بود، آیا بهتر نبود با احضار و بازجویی عادی در شهر تهران و در دادگاه عادله و بر اساس موازین اخلاقی و قانونی و با تدبیر بیشتر و مصلحت‌اندیشی افزون‌تر و هزینه کردن کمتر از اعتبار دستگاه قضایی اقدام شود؟ آیا تعبیر دستگاه قضایی از "جذب حداکثری" به زندان افکندن دانشگاهیان برجسته و مستقل پیش از اثبات وقوع هرگونه جرمی است؟


ما مصرانه از شما می‌خواهیم که پیگیر پرونده‌ی این دانشجوی برجسته‌ی ایرانی شوید و پاسخی برای نگرانی‌های جامعه‌ی دانشگاهی کشور بیابید. ما امضاکنندگان این نامه از شما می‌خواهیم که در جهت تبدیل قرار بازداشت موقت عبدالله یوسف‌زادگان به قراری خفیف‌تر و آزادی زودهنگام او گامی موثر بردارید و نگذارید اذهان عمومی جامعه بیش از این دستخوش تشویش و عدم امنیت شوند. قویاً بر این باوریم که ادامه‌ی بازداشت افرادی چون یوسف‌زادگان جز تخریب اعتبار دستگاه قضایی و سلب اعتماد نخبگان از دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی نتیجه‌ای نخواهد داشت.


گذشت زمان نشان داده است که چنین برخوردهایی تنها بر عمق و ابعاد بحران افزوده است. بر این اساس، با امید به توجه شما و استقلال دستگاه قضایی بی‌صبرانه در انتظار اقدامات عملی و مسئولانه و خوش‌فرجام جناب‌عالی در جهت احقاق حقوق و آزادی فوری فرهیختگان در بند هستیم.


جمعی از دارندگان مدال‌‌های برتر در المپیادهای علمی کشوری و جهانی و دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های تهران

امضاکنندگان تا کنون:

- فاطمه احمدی / مدال طلای المپیاد ادبیات سال 80 / کارشناسی ادبیات دانشگاه تهران/سینما دانشگاه هنر / کارشناسی ارشد زبان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی / کارشناسی ارشد سینما دانشگاه متروپلیتن لندن

- مهرداد بابادی / دانشجوی ام‌فیل جامعه‌شناسی / دانشگاه کمبریج

- امین بزرگیان / روزنامه نگار

- زهرا پورعزیزی/ فارغ التحصیل جامعه شناسی / دانشگاه تهران

- محمدرضا جلائی‌پور / رتبه 1 کنکور سراسری و مدال طلای المپیاد ادبی / دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه آکسفورد

- هماد جمشیدی / کارشناسی ارشد / دانشگاه ناتینگهام

- مژگان خورشیدی / کارشناس ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی

- مهدی خویی / کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه

- زهرا دنیائی / مدال نقره المپیاد ادبی ۷۹ / فلسفه دانشگاه فرایبورگ

- حسن رحمانی / فارغ التحصیل دانشگاه تهران / فوق لیسانس دانشگاه ساسکس

- مهسا روحی / دانشجوی دکترای روابط بین الملل / دانشگاه کمبریج

- یاسر روستایی / حقوق بشر دانشگاه منچستر

- ابوالفضل ستوده / کارشناسی جامعه شناسی / دانشگاه تهران

- مریم سعیدی / دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه مینه‌سوتا / طلای المپیاد ریاضی کشوری ۱۳۷۸

- سعید شریعتی / فارغ‌التحصیل اقتصاد / دانشگاه آکسفورد

- فاطمه شمس / مدال نقره المپیاد ادبی- سال ۱۳۷۹ / جامعه شناسی ادبیات دانشگاه آکسفورد

- علی شوریده / مدال نقره المپیاد جهانی ریاضی ۱۳۷۸،۱۳۷۹ / دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه مینه سوتا

- حسین شیخ‌الاسلام / فارغ التحصیل ادبیات / دانشگاه تهران

- سید عمادالدین طباطبایی / کارشناسی حقوق دانشگاه تهران / کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه فرایبورگ

- محمدعلی کدیور/ دانشجوی دکترای جامعه شناسی / دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل

- دانش مرادی گراوند / دانشجوی دکتری زیست شناسی / انستیتو ماکس پلانک آلمان

- مریم مروّج / مدال نقره المپیاد ادبی سال 80 / کارشناسی حقوق دانشگاه تهران / کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه جورج واشنگتن

- بابک مینا / دانشجوی فلسفه دانشگاه لیون

- زوبین نصیری محلاتی/ دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی تهران

- امير نيما / فارغ التحصيل جامعه شناسي / ايران - تبريز