نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

کانون نویسندگان ایران

روز جهانی کارگر گرامی باد

چهار شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۹ آپريل ۲۰۱۵

kanoon.jpg
اول مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگران را در شرایطی گرامی می داریم که وضعیت معیشتی زحمتکشان جامعه بسیار وخیم تر از پیش شده است.
به موازات این شرایط اعتراض طبقات زحمتکش نیز افزایش یافته است. پاسخ این خواست ها، البته سرکوب نیست. ما نویسندگان خود را متعلق به آنها می دانیم و از خواست افزایش دستمزد و حفظ کرامت انسانی آنها حمایت می کنیم.
کانون نویسندگان ایران خواستار آزادی فعالیت تشکل های مستقل و آزادی فعالان و رهبران دربند کارگران، معلمان و پرستاران است.
روز اول ماه مه، یازده اردیبهشت بر تمامی مزدبران گرامی باد.
چهلمین سالگرد پایان جنگ ویتنام: ده نکته‌ای که نمی‌دانستید

  • جنگ ویتنام حدود سال ۱۹۶۰ با درگیری بین گروه های شبه نظامی در ویتنام جنوبی آغاز شد و تا آوریل سال ۱۹۷۵ که آخرین مقام های نظامی و غیرنظامی آمریکایی سایگون را ترک کردند، ادامه داشت. هم برای ویتنامی ها و هم برای آمریکا، جنگ بسیار پرهزینه و بحث انگیز بود. بحث درباره درک "صحیح" از دلایل آغاز جنگ و درس هایی که می توان از آن گرفت، تا به امروز ادامه دارد.
ده واقعیتی که ممکن است درباره این جنگ و پیامدهای آن ندانید:
رقابت جنگ سرد: ویتنام جنوبی برای کمک های اقتصادی و نظامی به آمریکا متکی بود و ویتنام شمالی از چین و شوروی سابق کمک دریافت می کرد.
شمار نیروها: بیش از دو و نیم میلیون آمریکایی در ویتنام خدمت کردند؛ بیشترین تعداد، ۵۳۶ هزار نفر در سال ۱۹۶۸ بود. در سال ۱۹۷۳ هنگامی که آمریکا عقب نشینی کرد، نیروهای ویتنام جنوبی حدود ۷۰۰ هزار نفر بودند در حالی که سربازان ویتنام شمالی به یک میلیون نفر می رسیدند.
شمار کشته شدگان: بیش از ۵۸ هزار آمریکایی و دست کم یک میلیون و ۱۰۰ هزار ویتنامی کشته شدند. سایر نیروها هم دچار تلفات شدند از جمله بیش از ۴۰۰۰ نفر از کره جنوبی.
جنگ بین المللی: بعضی کشورها برای کمک رسانی به آمریکا نیروی نظامی اعزام کردند. در اوج جنگ ۵۰ هزار و سه سرباز از کره جنوبی، ۱۱ هزار و ۵۸۶ نفر از تایلند و هفت هزار و ۷۶۲ نفر از استرالیا، دو هزار و ۶۱ نفر از فیلیپین و ۵۵۲ نفر از نیوزیلند اعزام شدند. چین شمار زیادی نیرو به ویتنام اعزام کرده بود که بیشترین تعداد آن ۱۷۰ هزار نفر بود. این نیروها برای ترمیم خرابی های ناشی از بمباران و دفاع در برابر حملات هوایی آمریکا به کره شمالی اعزام می شدند.
جنگ هوایی: ُتناژ بمب هایی که در منطقه هندوچین انداخته شد بیش از دو برابر میزان بمب هایی بود که توسط آمریکا و بریتانیا در جنگ جهانی دوم به کار رفت.
اولین تانک: به مدت ۲۰ سال تصور بر این بود که اولین بار در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ تانک شماره ۸۴۳، متعلق به ویتنام شمالی از دروازه کاخ ریاست جمهوری در سایگون گذر کرده است. در اواسط دهه ۹۰ معلوم شد تانکی که از دروازه گذشته، تانک شماره ۳۹۰ بوده است.
سلاح نمادین: هیچ سلاح دیگری به اندازه کلاشنیکف اِی کِی ۴۷ به دلیل کاربردش در جنگ ویتنام شهرت ندارد. کلاشنیکف سلاح اصلی ارتش ویتنام شمالی و چریک های ویتنام جنوبی بود و در سرتاسر جهان هم به اسلحه انقلاب ها تبدیل شد. سربازان آمریکایی عمدتا ام ۱۴ و بعداز آن ام ۱۶ استفاده می کردند. تفنگ های آمریکایی به دلیل وزن و اندازه زیادشان برای جنگل های مرطوب ویتنام مناسب نبود.
میراثی بحث انگیز: ویتنام برای قربانیان ماده شیمیایی "عامل نارنجی" درخواست غرامت کرده ولی موفق به دریافت غرامت نشده است. عامل نارنجی سمی قوی است که آمریکا برای از بین بردن جنگل‌های ویتنام جنوبی که پناهگاه ویت‌کنگ‌ها بود به کار برد.
جدایی: بیش از یک میلیون نفر از مردمی که به "قایق سواران" مشهور شدند، بین سال های ۱۹۷۵ و ۱۹۸۹ با قایق از ویتنام جنوبی فرار کردند. بیشتر آنان به آمریکا رفتند.
عادی سازی روابط: آمریکا و ویتنام در سال ۱۹۹۵ روابط عادی برقرار کردند و در سال ۲۰۱۳ اعلام کردند شریک تجاری شده اند. در سال ۲۰۱۴ تجارت دوجانبه بین این دو کشور به ۳۵ میلیارد دلار رسید.

آخرین نبرد: ۱۹۷۵

چهل سال پیش در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ سایگون پایتخت ویتنام جنوبی توسط سربازان ویتنام شمالی تسخیر شد. گرچه این واقعه پایان‌بخش جنگ ویتنام شد، ولی تاثیر عمیقی بر هر دو کشور گذاشت. در آمریکا تجربه دردناک جنگ به بحث هایی درباره استفاده از توان نظامی آمریکا در خارج از کشور دامن زد.
حتی امروزه پژوهشگران و سیاستمداران آمریکایی درباره عقلانی و اخلاقی بودن مداخله آمریکا در ویتنام استدلال های متفاوتی ارائه می دهند. در ویتنام، تاثیر آنی جنگ، درد و رنج انسان ها بود. محرومیت اقتصادی در سال های پس از جنگ، موج فرار مردم از ویتنام که به "قایق سواران" معروف شدند و همچنین تاثیرات ماده شیمیایی عامل نارنجی از تبعات دیگر جنگ بود.
آخرین نبردهای سال ۱۹۷۵: به دست آوردن پیروزی سریع در "سنترال هایلندز" ضربه بزرگی برای روحیه سربازان ویتنام جنوبی بود. در حالی که آمریکا تمایلی به مداخله بیشتر نشان نمی داد، شهرهای عمده ساحلی در مدت سه هفته سقوط کردند. در اوایل ماه آوریل و در پی از دست رفتن آخرین منطقه راهبردی، تنها اقدامی که واشنگتن می توانست بکند، تخلیه هر چه بیشتر مردم بود. در ۳۰ آوریل تعدادی تانک از دروازه کاخ ریاست جمهوری در سایگون گذشتند و جنگ تمام شد.
۱۰ مارس: نیروهای ویتنام شمالی (ارتش خلق ویتنام) در منطقه سنترال هایلندز به شهر "بون ما توت" حمله کردند. این شهر در ۱۲ مارس سقوط کرد.
۱۴ مارس: رئیس جمهوری "نگوین وان تیو" دستور داد نیروهای ویتنام جنوبی (ارتش جمهوری ویتنام) در استان های "پلیکو" و "کون توم" به سمت ساحل عقب نشینی کنند. این عقب نشینی، سقوط سنترال هایلندز را رقم زد.
۳۰ مارس: بعد از "کوانگ تری"، "کوانگ نگای" و "هوئه"، شهر "دانانگ" بود که سقوط کرد. روزهای پس از آن شاهد تسخیر شهرهای "کوی نون" و "توی هوئا" بودند.
۲ آوریل: "نها ترنگ" هم سقوط کرد. مرکز ویتنام اکنون در دست نیروهای ویتنام شمالی بود.
۴ آوریل: در پنوم پن کامبوج، تخلیه آمریکایی ها آغاز شد.
۹ آوریل: نبرد "سوان لاک" منطقه استراتژیکی در ۶۰ کیلومتری شمال شرقی سایگون که آخرین عملیات عمده بود آغاز و تا ۲۱ آوریل طول کشید.
۲۶ آوریل: ارتش ویتنام شمالی آخرین حمله را علیه سایگون شروع کرد، پس از آنکه نیروهای خمر سرخ پنوم پن را گرفتند و سقوط سوآن لاک راه را برای دستیابی به سایگون باز کرد.
۲۸ آوریل: ژنرال دونگ وان مین به ریاست جمهوری رسید.
۲۹ آوریل: آخرین کشته شدگان ارتش آمریکا در حمله با راکت.
۳۰ آوریل: سربازان ویتنام شمالی وارد سایگون شدند. آخرین هلیکوپتر از بام سفارت آمریکا پرواز کرد که حامل ۱۱ تفنگدار دریایی آمریکا بود. رئیس جمهور ویتنام جنوبی تسلیم شد.


منبع: بی بی سی

گفت‌و‌شنود با اسماعیل وقا یغمائی(۴) انقلاب ایدئولوژیک زیر هر سنگ قبری یک قصه خوابیده است

گفت‌و‌شنود با اسماعیل وقا یغمائی(۴)
انقلاب ایدئولوژیک
زیر هر سنگ قبری یک قصه خوابیده است 

این چهارمین قسمت از گفت و شنود با شاعر و نویسنده ارجمند آقای اسماعیل وفا یغمائی(در مورد انقلاب ایدئولوژیک) است. امیدوارم ثبت و ضبط اینگونه یادمان ها بتواند مبارزه علیه فراموشی؛ و کاربرد زبان در گره گشايی فرهنگی و سياسی را، که برآيندی از دوران روشنگری‏ است برجسته کند. 

گزارشی تکان دهنده‌ از تجاوز سیستماتیک به دختران اسیر داعش

«هر روز صبح ساعت نه ونیم مردها می‌آمدند، دختران را به بیرون از سالن می‌بردند، به آن‌ها تجاوز می‌کردند و بعد برمی‌گرداندند و دیگران را می‌بردند.» سرنوشت دخترانی که طعمه "دولت اسلامی" شده‌اند، از زبان یکی از آنان.
برای دولت اسلامی زنان و دختران بهترین «غنایم جنگی» محسوب می‌شوند. یک زن ایزدی که موفق به فرار شده است، از سرنوشت هولناک زنانی که به اسارت دولت اسلامی درآمده‌اند می‌گوید.

جنگجویان دولت اسلامی دختران و زنانی را که در جریان حملات خود به شهرها و روستاها به اسارت در می‌آورند می‌فروشند یا به بردگی می‌گیرند. برای این افراد تجاوز به دختران و زنانی که هم‌کیش آنان نباشند، کاری است مجاز و دینی.
جلیله ۱۲ ساله است. زمانی که گروه دولت اسلامی حمله کرد، او همراه با خانواده‌اش تلاش کرد از روستای محل زندگی‌شان فرار کند. ولی چند مرد از همین روستا مانع فرار این خانواده ایزدی شدند و آن‌ها را به افراد دولت اسلامی تحویل دادند. جلیله چند ماه اسیر دولت اسلام بود.

او به "دیده‌بان حقوق بشر" می‌گوید: «آن مردها ما را بازرسی بدنی کردند. به ما گفتند جلوی‌شان بایستیم و موهای‌مان را نشان دهیم. وقتی دختری سرپیچی می‌کرد، او را کتک می‌زدند.»

بیشتر بخوانید: مجموعه مطالب در باره "دولت اسلامی"

سازمان دیده‌بان حقوق بشر با ۲۰ زن و دختر مصاحبه کرده است. آن‌ها توانسته‌اند در فاصله سپتامبر سال گذشته و ژانویه سال جاری از دست "دولت اسلامی" فرار کنند. داستان این دختران مو برتن راست می‌کند. جلیله می‌گوید: «من به آن مرد گفتم می‌خواهم بروم پیش مادرم. تو از من چه می‌خواهی؟ همین سوال کافی بود تا سه روز تمام به من تجاوز کند.»

دیده‌بان حقوق بشر صحت حرف‌های این دختران را بررسی کرده است. این بررسی شامل مرور گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری محلی، ادارات و پزشکان منطقه و انطباق آن با حرف‌هایی است که این دختران زده ‌اند. البته خود گروه داعش هم بارها اعلام کرده که هزاران زن و دختر را به اسارت گرفته و از آنان به‌عنوان برده استفاده کرده است.

تخمین زده می‌‌شود که هزاران دختر را گروه دولت اسلامی تا به حال ربوده‌اند. سازمان ملل ابعاد این جنایت را در سطح نسل‌کشی طبقه‌بندی کرده است. خیلی از اسرای دولت اسلامی توانسته‌اند فرار کنند یا داعش آنان را در ازای پول پس داده است. بیشتر این عده را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. بیشتر مردان ایزدی را گروه داعش بلافاصله کشته است.
فروش دختران در سوریه
بعضی از دخترها را به سوریه برده و به داعش در آن‌جا فروخته‌اند. دلارا، ۲۰ ساله، یکی از این دختران است که در گوشه‌ای از خاک سوریه همراه با ۶۰ زن و دختر دیگر در سالنی که پیش‌تر محل برگزاری جشن‌های عروسی بوده، نگه داشته‌شده‌اند.

او تعریف می‌کند: «هر روز صبح ساعت نه ونیم مردها می‌آمدند به دختران تجاوز می‌کردند و یا آن‌ها را می‌خریدند. آن‌ها دختران را به بیرون از سالن می‌بردند، به آن‌ها تجاوز می‌کردند و بعد برمی‌گرداندند و یکی دیگر را می‌بردند.»

نیمی از یازده زن و نه دختری که دیده‌بان حقوق بشر با آن‌ها مصاحبه کرده، مورد تجاوز قرار گرفته‌‌اند و تقریبا همگی‌شان ازدواج اجباری کرده‌اند. بعضی را تا ۲ هزار دلار خریداری کرده‌اند یا به جنگجویان به عنوان "هدیه" داده‌اند. در میان این مردان همه گونه ملیتی بوده است؛ از اروپایی تا عرب‌، چچنی، آفریقایی و سایر خارجی‌هایی که برای پیوستن به "دولت اسلامی" به منطقه آمده‌اند.

دو خواهر سارا ۲۱ و رعنا ۲۵ ساله، می‌گویند نتوانسته‌اند مانع شوند که خواهر ۱۶ ساله شان به یک مرد از عربستان سعودی فروخته شود. چهار مرد قبل از فروش به او تجاوز کرده‌اند. آن‌ها دیگر خبری از خواهرشان ندارند. یک روس و یک عضو دولت اسلامی اهل قزاقستان بارها به سارا و رعنا تجاوز کرده‌اند.

فعالان حقوق بشر در مرور سرنوشت‌هایی این‌چنین از "تجاوز سیستماتیک" و "خشونت جنسی" نوشته‌اند. نهادهای کردستان عراق تلاش می‌کنند به آ‌ن‌ها که موفق به فرار شده‌اند، امکانات درمانی بدهند.

اما از مداوای روحی و روانی خبری نیست. این وظیفه را برخی سازمان‌های غیردولتی برعهده گرفته‌اند و سعی می‌کنند این کمبود را برطرف کنند. دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید که همه این زنان و دختران عوارض تراماتیک از خود نشان می‌دهن
د.

DW.DE

بچه پولدارهای تهران"

بچه پولدارهای تهران"

۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

‌کوره‌ای ثریا !هر روز می‌سوزد!

‌کوره‌ای ثریا !هر روز می‌سوزد!

‌کوره‌ای ثریا !هر روز  می‌سوزد!

ثریا خانم کارگری است که در کوره آجرپزی کار می‌کند؛ او هر روز از ساعت 6 و نیم صبح تا 6 و نیم عصر در این کوره، زیر آفتاب سوزان آجر بر آجر، دیوار می‌چیند.
به گزارش ایسنا منطقه خراسان، گرچه کوره‌های آجرپزی به خاطر بسیاری از مسائل از حالت دستی به حالت ماشینی در آمده‌اند، اما حتی در صورت استفاده از دستگاه‌ها کارگرهایی برای چینش یا در قسمت‌های دیگر به کار در این شغل پر مشقت، اشتغال دارند.
به یکی از این کوره‌ها رفتم. در حوالی آن حتی یک درخت نبود که زیر سایه‌اش نفسی تازه کنیم. تا چشم کار می‌کرد تپه‌های خاکی یا آجرهای چیده شده روی هم بود که باید در معرض هوا قرار گرفته و زیر آفتاب خشک شوند.
با مسئول کوره صحبت کردم. کمی از مشکلات کوره آجرپزی‌اش گفت؛ از کارگرانش و از حوادثی که برای کارگران کوره‌های دیگر که در سال‌های اخیر افتاده بود، تعریف کرد. به بخش‌های مختلف کوره سر زدم. به جایی رسیدم که با وسیله‌ای آجرها را می‌آوردند و چند کارگر باید آن را تخلیه و چیدمان می‌کردند. حرکت این وسیله چنان گرد و خاکی را در پی داشت که حتی نفس کشیدن در آن فضا سخت می‌شد.
کمی که گرد و خاک فروکش کرد، زنی را دیدم که با چثه کوچکش آجرها را روی هم می‌گذارد و پیراهن گلدارش در باد خودنمایی می‌کند. به سمتش رفتم و سر صحبت را با او باز کردم.
ثریا در پاسخ به این سوال که چه عاملی باعث شد در این کارگاه آجر‌پزی مشغول کار باشد، گفت: ما اهل خواف هستیم اما خشکسالی، اوضاع کشاورزی ما را به هم ریخت و حالا چند سال است که برای کار کردن در کوره آجرپزی به نیشابور آمدیم. من، پسرم و همسرم هر سه در همین‌جا کار می‌کنیم تا گذران زندگی کنیم.
وی به فرزند 15 ساله‌اش اشاره کرد و ادامه داد: توانایی مالی برای فرستادن تنها پسرمان را به مدرسه نداریم و حتی به جای کلاس درس، او نیز وارد کار در کوره آجرپزی شده است که البته پس از مدتی به دلیل بیماری‌اش نتوانست به کارش در کوره ادامه دهد و حالا در خانه است.
ثریا همین‌طور که آجرها را روی هم می‌گذاشت، بیان کرد: از زمانی که تازه عروس ‌بودم تا الان که 48 سال دارم سر همین کوره‌ها کار کردم.
وی با بیان اینکه همین یک فرزند را دارد، گفت: کارهای سنگین باعث شد که سقط جنین داشته باشم و تنها همین یک فرزند برایم بماند.
ثریا درباره همسرش گفت: همسرم به جبهه رفته و ترکش خورده است، گفته‌اند باید برای مدارک و… به کرمانشاه برویم، اما ما هیچ‌گاه هزینه‌ای برای رفتن به آنجا را نداریم.
ثریا در پاسخ به این سوال که چرا از روستایشان به این‌جا آمده‌اند، پاسخ داد: در کوره کار کردن سخت است اما در روستای خواف قنات‌هایمان خشک شده و چندین سال است که خشکسالی است؛ گاز نیست و آب را هم با تانکر می‌برند.
وی ادامه داد: در آن‌جا کشاورزی نمی‌توان کرد و برای قالی‌بافی هم ما آن‌قدر درآمد نداریم که بتوانم دار قالی بخرم؛ تازه اگر هم باشد تا وقتی قالی تمام شود و به ما دستمزد بدهند، زمان می‌برد و ما مجبوریم این‌طور کار کنیم؛ حقوق همسرم را این‌جا هفته به هفته می‌دهند و دستمزد من هم بستگی به تعداد آجرهایی دارد که می‌چینم.
ثریا از صبح تا شب کار می‌کند و از شب تا صبح نفسی تازه می‌کند تا جانی بگیرد و دوباره بتواند صبح روز بعد را آغاز کند، او قدرت بدنی یک مرد را ندارد اما در کنار همسرش و کارگران دیگر زیر آفتاب، سخت کار می‌کند؛ او روزانه بیش از پنج هزار آجر را روی هم می‌گذارد تا نانش آجر نشود…

کسب و کار!بیکاری