نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

روزنامه نیویورک تایمز : مردم تبریز خاطره " هوارد باسکرویل " را فراموش نکرده اند

دوشنبه ، 31 فروردين 1388 ،






















فردا یکصدمین سالروز شهادت معلم آمریکائی " هوارد باسکرویل " در جریان انقلاب مشروطه آذربایجان هست. روزنامه نیویورک تایمز در مقاله ای به این موضوع پرداخته است.
باسکرویل در دهم ماه آوریل 1885 میلادی در محل نارث پلاته امریکا ( ایالت نبر اسکا ) متولد شد و در کالج این ایالت تحصیلات مقدماتی خود را انجام داد . از باسکرویل‌ دست‌ نوشته‌ای‌ به‌ جا مانده‌ است‌ که‌ از علاقه او به‌ پژوهش‌ درباره زبان‌ و فرهنگهای‌ بیگانه‌ حکایت‌ دارد.

این جوان امریکایی، تحصیلات خویش را در دارالفنون "بزاستن" به پایان رساند.


در پاییز سال 1908 به دعوت مدرسه مموریان تبریز، جهت تدریس به ایران آمد و در حالی که بیش از 23 سال نداشت شروع به تدریس کرد .

درس عمده او تاریخ عمومی بود، ولی بعدا به موجب درخواست شاگردان ارشد و بعضی از معلمان مثل مرحوم شریف زاده ، کلاسی نیز برای تدریس حقوق بین المللی دایر کردند.


این جوان پاک درون چون به تبریز رسید و سراسر شهر را پر از جوش و خروش یافت . خونش بجوش آمد و به آزادی خواهان دلبستگی پیدا کرد. با شریف زاده که از معلمان مدرسه مموریان بود ارتباط گرمی پیدا کرد و شهادت آن سید بزرگوار دل جوان امریکایی را تکان داد و شب و روز نا آرام گردانید . وی که در آمریکا دوره سربازی دیده بود و بعنوان یک افسر نیروی دریائی خدمت کرده بود و در آن زمینه اطلاعاتی داشت جوانانی را زیر دست خود گرفته مشق نظامی یاد میداد . برای این که سرکنسول آمریکا و مدرسه آگاهی نیابد حیات ارک را برای این کار برگزید و دسته خود را " فوج نجات " نامید. کنسول‌ وقت‌ آمریکا، با توجه‌ به‌ سیاست‌ دولت‌ متبوع‌ خود در حفظ بى‌طرفى‌، کوشید تا باسکرویل‌ را از اینگونه‌ کارها باز دارد. باسکرویل‌ با رد درخواست‌ کنسول‌ آمریکا، همراه‌ یکى‌ از روزنامه‌نگاران‌ ایرلندی‌ به‌ نام‌ مورا، آشکارا به‌ یاری‌ مشروطه‌خواهان‌ تبریز برخاست‌ و حتى‌ از پذیرش‌ درخواست‌ ستارخان‌ برای‌ بازگشت‌ به‌ مدرسه‌ و ادامه تدریس‌ نیز، سرباز زد. او می گفت: تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.

سرکنسول آمریکا هوارد باسکرویل را دعوت و به وی گفت جنگ تبریز موضوع داخلی ایران هست و ما حق دخالت در موضوعات داخلی ایران را نداریم.هوراد باسکرویل پاسپورت سیاه آمریکائی خود را به سرکنسول آمریکا ارائه داد و گفت : من دیگر آمریکائی نیستم.



فروردین ماه سال 1288 شمسی بود و تبریز روزهای سختی را می گذراند . از شب تا سحر و از پگاه تا غروب، گلوله های توپ و تفنگ بود که از هر سو بر سر مردم شهر میبارید و شهر از چهار طرف چنان در محاصره بود که بیم گرسنگی، همه را پریشان خاطر کرده بود و سختی نان و خوار بار و تلاشهای خدعه آمیز کنسولهای روس و انگلیس سردار و سالار را بر ان داشت که بار دیگر به جنگ بزرگی برخیزند و این بار غرب تبریز را برگزیده بر آن شدند که به شنب غازان که یکی از لشکرگاهای صمد خان شجاع الدوله بود یورش برند و چون بسیج نیرو میکردند باسکریول چنین خواست که فوج نجات در این تاخت پیش جنگ باشد .

صبح دوشنبه 30 فروردین 1288/18 آوریل 1909 اولین کسی که قدم به میدان جنگ گذاشت و فوج خود را فرمان حمله داد باسکرویل بود و نخستین کسی هم که هدف تیر دشمن گردید و جان سپرد باز باسکرویل بود .گلوله پیشانی هوراد را شکافته و باعث شهادتش شده بود.

روز بعد، مردم‌ تبریز در یک‌ آیین‌ پرشکوه‌ و با شرکت‌ مجاهدان‌ و پیشوایان‌ آنها، شاگردان‌ باسکرویل‌ و آمریکاییان‌ تبریز، پیکر او را تشییع‌ کردند و در گورستان‌ ویژة آمریکاییان‌ به‌ خاک‌ سپردند.

بعد از شهادت باسکرویل در تبریز که بشدت گلوله باران می شد چنان مراسم بزرگداشتی برای باسکرویل برگزار شد که سابقه نداشت.

مردم تبریز برای قدردانی از رشادتهای باسکرویل فرشی را با نقش تصویر باسکرویل بافته و آنرا همراه تفنگ و مقداری پول که جمع آوری کرده بودند به سرکنسول آمریکا در تبریز تحویل دادند تا به مادر باسکرویل که در آمریکا زندگی میکرد برساند.

سرکنسول آمریکا در تبریز از قبول پول خودداری کرد ولی تفنگ و قالی را برای رساندن به مادر باسکرویل قبول کرد.

در 30 فروردین‌ 1338، آیین‌ پنجاهمین‌ سالگرد درگذشت‌ باسکرویل‌ در تبریز، به‌ کوشش‌ برخى‌ از اعضای‌ باقى‌ مانده‌ از «فوج‌ نجات‌» برگذار گردید و تالار دبیرستان‌ پروین‌ (مموریال‌ پیشین‌) به‌ نام‌ «تالار باسکرویل‌» نام‌گذاری‌ شد.



از مهم ترین قالی های مشروطه ، قالیچه ایست که پس از شهادت هوارد باسکرویل امریکایی به جهت سپاسگذاری از وی به دست زنان تبریزی بافته شد ، طرح آن ، لچک ترنجی و حواشی قالیچه نیز دارای طرح قاب قابی است ، به احتمال زیاد تمام پشم دارای رنگ متن روناسی بوده ، لچکهای اطراف نیز دارای طرح سرو نازهای مارپیچ زیبا است ، در ترنج آن تصویر باسکرویل با مهارت و چیره دستی زیاد نقش بسته ، همچنین در اطراف قاب ترنج به دو زبان نوشته شده : یاد و خاطره هوراد باسکرویل و همه شهدای آذربایجان گرامی باد



لینک روزنامه نیویورک تایمز:
http://www.nytimes.com/2009/04/18/opinion/18calafi.html?_r=1&ref=opinion
لینک هوارد باسکرویل در ویکی پدیا
http://en.wikipedia.org/wiki/Howard_Baskerville
سایتی به نام هوراد باسکرویل
http://www.howardbaskerville.com/
http://amirmail.persianblog.ir/post/76/


http://www.ir.ozgurluq.com/index.php?option=com_content&view=article&id=298:-q-q-&catid=92:2009-03-14-23-04-17&Itemid=265

FOR WHOM THE BELL TOLLS

December 1st, 2008


Howard Baskerville

1885 – 1909

He arrived in 1907 fresh out of Princeton Theological Seminary, on the land of Hafez, Saadi and Rumi. The city of Tabriz was the center of resistance to royalist forces backed by Tsarist Russian’s arms, money, troops and canons. The constitution was ratified in 1906 but the revolutionary war did not subside until 1911.

The last thing the Tsarist regime wanted in Iran the neighboring country was a constitutional government with a parliament. When Tabriz fell in siege of 1908, Howard Baskerville decided to part with his teaching position and joined the constitutional forces. He fought in trenches and became the leader of a contingent of 150 nationalist fighters. That number had diminished to 9, so the dedicated and unyielding school teacher remained.

On April 19, 1909 a single bullet tore through his heart killing him instantly eight days after his 24th birthday.

Grave  of Howard Baskerville in Tabriz

Grave of Howard Baskerville in Tabriz

The story must have made front page news in America definitely in Nebraska, the home state of Baskerville, and no doubt in the hometown of a ten year old grade-schooler named Ernest Hemingway. The grandeur of a life so short, laden with meaning and greatness, not the product of age, all must have made an impression on the young, inquisitive mind of the future writer.

The majesty of the school teacher’s courage, the sense of time and destiny, the unabashed transparency: “The only difference between me and these people,” Howard Baskerville had said “is my place of birth, and that is not a big difference.”

All indications are in this direction; Howard Baskerville became a pivotal point of reference for Ernest Hemingway. He ever sought adventure in life, barely 18 he was wounded in Italy at the end of World War 1. Being in the throes of the Spain’s civil war he wrote a novel titled FOR WHOM THE BELL TOLLS. The hero of the novel is an American school teacher, named Robert Jordan. The people around him are Spaniards, the scene of the conflict is Spain in civil war. Robert Jordan parts with his love and chooses to meet a similar fate in battle against tyranny.

The novel with its theme and its elegant title, in any manner of thinking, enhances Howard Baskerville’s immortality. In the beleaguered city of Tabriz the widow of the school teacher busied herself writing a book titled “I AM PERSIA’S.”

Time confined by convention went and it came to pass that by some celestial arrangement, Iran in more than one dimension paid its debt back to Howard Baskerville. In an 8-year war with Iraq, the longest open war in 20th century, Iran de-fused the Iraqi army.

In the Gulf War, the same generation of Iraqi army occupied Kuwait. The coalition forces, mostly Americans, came to the scene and started a war all set to push the aggressors out. What was prophesized to be “The Mother of All Wars” turned out to be the mother of Iraqi soldiers retreating in disarray with tanks, armored vehicles, and arms left behind. Agile feet saved lives. Months later the combat ready soldiers of America went home and became fathers.

In the 2nd round of an all out war between Iraq and America, Iraqi soldiers were not eager anymore going into grave or wheelchair for the sake of a despot who occupied at random 75 palaces in order to save his own skin from the knives and bullets of assassins. An army of 130 thousand American soldiers are still in Iraq , a number of them were killed not by Iraqi counterparts but by killers with no identity.

Howard Baskerville in a world moving toward darkness lit a candle. Many times the candle flickered by cruel winds but the flame regained steadiness. Tsar Nickolas and his family were murdered in a revolution that shook the world in 1917. An ideology was implanted and tested in Russia. The world watched in fascination the day Berlin Wall was demolished.

Fascism faded fast after World War II and what remains to this day is by sham balloting. Dictatorship is on the decline, the remaining dictators in the world are old, nearing burial day. The classical music and literature were created during the eras of dictatorship, but the world ’s oldest political order has had its day.

And the candle burned brightly in other spheres. The century’s greatest writer kept writing novels and short stories to unprecedented world acclaim. A towering figure in life and literature his achievements include the Nobel Prize.

As Rumi said, ″each one of us touches one place and the whole world understands you.″ Howard Baskerville came to TOUCH Tabriz. His tombstone seeming to have risen out of the earth is there since 1909, a few months short of a hundred years AND NOW THE WHOLE WORLD UNDERESTANDS him.

May the bell toll in towers or ring in the hand of every child in early spring of every year on April 19, and may Howard Baskerville hear the earthly chimes for the first time a century after his departure from earth – wherever he is in heaven.

150 ميليارد ريالى زيان دپو شدن 5/4 تن خاويار../بلاهای ناشی از سياست رژيم و کارچاق کنان آن برای صادرات فرش، پسته، زعفر





29فروردين

خاويار ايران روى ميز صبحانه ولاديمير



وقتى كشور چين حق دارد فرش تبريز و كاشان را به نام خود در جهان به فروش رساند، آيا كشورهاى همسايه بايد براى صادرات خود از ما اجازه بگيرند؟/بر اساس تاريخ مندرج در ظرف بسته بندى شيلات، براى صادر كننده حداكثر 3 ماه مهلت وجود دارد تا آن را به دست مصرف كننده برساند!.


ايلنا: وقتى سال‌ها پيش در معدودى از فيلم هاى سينمايى و سريال هاى تلويزيونى آن سوى آ‌ب‌ها، از خاويار يا فرش ايرانى هر چند در يك سكانس فقط يادى مي‌شد، بيننده وطنى با حس برانگيخته شدن غرور ملي‌اش لذت مي‌برد و چه بسا آن را سوژه بحثى در محفلى خانوادگى مي‌كرد؛ بدون آن كه بداند خاويار قدمتى 400 ميليون ساله دارد و متعلق به عصر ژوراسيك است! ماهيانى كه فسيل‌هاى زنده جهان ناميده شده‌اند و 6 گونه با ارزش آن در جهان در درياى خزر زندگى مي‌كنند. ماهيانى كه درياى خزر به تنهايى 93 درصد از ذخيره خاويار و ماهيان خاويارى جهان را در خود جاى داده است و در اين ميان نيز كيفى ترين گونه‌ها سهم صيادان ايرانى است كه در عميق‌ترين قسمت آب‌هاى درياى خزر مشغول صيد ماهيان خاويار بوده‌اند.
تجارت يك ميليارد دلارى و بسيار پرسود خاويار كافى بود تا حس منفعت جويى انسان‌ها برانگيخته شود و آنها بدون توجه به نشانه‌گذارى و سرپيچى از كنوانسيون «سايتس» در كم شدن گونه‌هاى ماهيان خاويارى بسيار تاثير گذار شوند و تاسف بارتر آن كه پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى كه چهار همسايه مدعى براى بهره بردارى از آب‌هاى اين درياى با ارزش تراشيد، روند غير مسئولانه اين كشورها نيز نتوانست جبران رهاسازى 22 ميليون بچه ماهى خاويارى از گونه قره برون در دريا توسط ايران و مجازات هاى سنگين مانند جريمه نقدي، حبس، توقيف قايق و ابزار صيد براى صيد قاچاق آن توسط ايران كه مديريت حفظ و تكثير و رها سازى ماهيان خاويارى درياى خزر را بر عهده دارد، بنمايد.
اگر چه در محافل شيلاتى و طى سال هاى اخير كارشناسان با احتياط شديد موضع گيرى مي‌كنند و تغيير چند باره روساى سازمان شيلات طى چند سال اخير به دغدغه دلسوزان اين صنعت افزوده شده است، اما نمى توان شوك اظهارنظر عبدالحسين ناصرى نماينده گرگان و آق قلا در مورد زيان 150 ميليارد ريالى دپو شدن 5/4 تن خاويار در سردخانه هاى كشور را ناديده گرفت! زيانى كه اگر چه وى در انتقادش رنگ و بوى سياسى به آن بخشيد و صادر نشدن مجوز صادرات اين حجم از خاويار را متوجه پروتكلى كرد كه 10 سال قبل با كشورهاى حاشيه درياى خزر امضاء شده بود. پروتكلى كه بر اساس آن مقرر شده بود چنانچه يكى از آن كشورها مخالف صادرات ايران باشد، اين كار صورت نگيرد. اگر چه اين انتقاد ناقص ماند و نماينده گرگان در گفت و گويى اشاره به چرايى متوقف نشدن صادرات خاويار طى 9 سال اجراى پروتكل نشد؛ اما نمى توان به قول اين نماينده اصولگراى مجلس هشتم، زيان هاى سياسى توقف صادرات خاويار علاوه بر زيان هاى اقتصادى آن را ناديده گرفت.
به ويژه آن كه به قطع دست ايران از بازار جهانى خاويار، ترفندهاى سياسى برخى كشورها براى رقم زدن سرنوشت مشابه پسته، فرش و زعفران براى اين محصول نيز به واقعيت و آرزوى آنها نزديك تر خواهد شد!
در واقع به اعتقاد كارشناسان، فارغ از انگيزه و چرايى پذيرش پروتكل مورد انتقاد نماينده گرگان در مجلس هشتم از سوى دولت وقت، اين گونه نامهرباني‌ها، نتيجه سهل‌انگارى متوليان حمايت از صادرات محصولات داراى ارزش افزوده فراوان كشورمان بوده است و بايد مجلس و دولت هر چه سريعتر در سياست‌هاى صادراتى كشور تجديد نظر كنند.
يكى از كارشناسان شيلات كه نخواست نامش فاش شود، عقد پروتكل 10 سال پيش با كشورهاى همسايه درياى خزر را با قطع مجوز صادرات خاويار ايران بي‌ارتباط و نوعى فرافكنى براى سرپوش گذاردن بر مديريت ضعيف نمايندگان طرف مذاكره از سوى سازمان شيلات مي‌داند و مي‌گويد: چطور تا پيش از سال 2010 ميلادي، به رغم عقد آن پروتكل، ايران با ارائه دلايل محكم مجوز صادراتي‌اش را مي‌گرفت و تمام كشورها، به رغم ميل باطني، نمي‌توانستند بر آن توافق نكنند!؟
به گفته اين كارشناس،‌ايران در حالى جلسه مرتبط با سهميه صادراتى سال 2010 ميلادى را ناكام ترك كرده است كه هر سال جلسات مربوطه در يكى ديگر از كشورهاى همسايه خزر به جز ايران برگزار مي‌شد و ايران در آن جلسات سهميه صادراتى اش را مي‌گرفت! البته در اين ارتباط و دلايل طفره رفتن معمول طرف روسى نقطه نظرهاى متفاوتى به ذهن خطور مي‌كند و وقتى روس‌ها 12 سال در گشايش نيروگاه اتمى بوشهر و اخيراً ارائه موشك‌هاى تدافعى اس 300 بد سابقه شده‌اند مي‌توان اين عشوه‌ها و غمزه‌ها را هم در يك راستا ديد و تنها راهكار خروج از بن بست را اتخاذ ديپلماسى موثر در قبال اين كشور عنوان كرد. چرا كه به گفته برخى صاحبنظران شيلاتي، از آنجا كه سهم روسيه از صيد خاويار خزر مصرف داخلى جهت جهانگردهاى ثروتمند غربى دارد؛ منع شدن همه كشورهاى حاشيه درياى خزر به صادرات خاويار نه تنها ضررى را متوجه روسيه نمي‌كند، بلكه از بعد استراتژى بازاريابى مي‌تواند مانع يكه تازى ايران در بازار جهانى خاويار شود و قيمت آن را هم در جهت افزايش سود طرف روسى ارتقا بخشد. اين فارغ از دليلى است كه در مواضع بعضاً احساسى و صريح، نثار متوليان امر صادرات مي‌شود. به طور مثال چندى پيش يكى از منتقدان نتيجه آخرين كميسيون مشترك در كامنتى كه براى يك سايت اينترنتى گذاشت، نوشته بود: «چرا ما عادت كرديم تمام مشكلاتمان را به گردن اين و آن بيندازيم؟ وقتى (...) متوليان امر باعث شد كمر فرش ايران شكسته شود، تقصير كشورهاى همسايه چيست؟ آيا جز اين است كه همه كشورهاى دنيا به دنبال افزايش ثروت و درآمد مردم خود هستند؟
وقتى كشور دوست و (...) چين حق دارد فرش تبريز و كاشان را به نام خود در جهان به فروش رساند، آيا كشورهاى همسايه بايد براى صادرات خود از ما اجازه بگيرند؟ وقتى زعفران كشور ما به صورت فله اى به اسپانيا و ايتاليا صادر ميشود و ارزش افزوده بسته بندى آن نصيب آنها مي‌گردد، چه انتظار ديگرى داريد؟» اگر چه يك مخاطب ديگر همان سايت نيز پيشنهاد ديگرى دارد و مى گويد: بهتر است خاويار ايران را به گونه اى در داخل كشور توزيع كنيم تا نيروهاى جوان و خلاق كشور بتوانند از تاثيرات بسيار مغذى آن بهره مند شوند. او اعطاى يارانه از سوى دولت جهت اختصاص خاويار ممتاز ايرانى به چهره هاى جوان و خلاق كشورمان را فرصت سازى از اين موقعيت ارزيابى ميكند و مى افزايد: اگر قرار باشد تاريخ مصرف خاويارهايى كه قرار بود صادر شوند در سردخانه ها منقضى شود، همان بهتر كه بدون دست روى دست گذاشتن آن را به صورتى هدفمند توزيع كرد.
به گفته اين شهروند، در واقع اختصاص اين يارانه نوعى سرمايه گذارى براى ساختن جامعه اى سالم و تندرست است كه بتواند هسته اى فكر كند!
اگر چه زمزمه‌هاى كارشكنى روس‌ها در تصويب و سهميه بندى صادرات خاويار ايران در اجلاس تير ماه بندر انزلى با ترك اجلاس از سوى نماينده روسيه مسجل شده بود و محمد پور كاظمى رئيس موسسه ماهيان خاويارى و نماينده دولت ايران در اجلاس در موضعى خوشبينانه آن را به معناى توقف صادرات خاويار خزر ندانسته بود، اما گفت و گوى سرپناه رئيس وقت سازمان شيلات با «واحد مركزى خبر» حدود دو هفته پيش از اجلاس تهران نيز عجيب مى نمود و ادعاى بعدى پس از صادر نشدن مجوز صادرات به خاويار ايران را زير سوال مى برد؛ آنجا كه رئيس وقت سازمان شيلات پس از اظهار نظرش در مورد قرار گرفتن خاويار پرورشى سر سفره ايرانيان كه البته اشاره اى به قيمت آن هم نكرد؛ از پيگيرى جدى سازمان شيلات براى گرفتن مجوز صدور 7 تن خاويار ايران خبر داد كه همين امر بيانگر ناكامى هيات مذاكره كننده ايرانى با طرف هاى مذاكره در اجلاس تهران است. البته پيش از اجلاس تهران نيز بدبين ترين كارشناس شيلاتى تصور نمى كرد ايران تن به تصميم آن كميسيون دهد و از منافع خاويارهاى استحصالى درياى خزر كه در سردخانه ها چشم انتظار مجوز صادرات بودند سرباز زند. صادراتى كه به دليل قرار داشتن محصول در سردخانه ها توجيهى براى حفاظت از ذخاير خاويارى درياى خزر نمى تواند باشد و علامت سوال بزرگترى را پيش رو قرار ميدهد.
در واقع تنها چيزى كه در اظهارات سرپناه سوژه محافل خبرى شد، وعده او مبنى بر قرار گرفتن خاويار بر سر سفره ايرانيان بود كه اسباب شوخى و مزاح نيز شده بود.
يكى تداخل خاويار با بوى نفتى سفره هاى ايرانى را غير ممكن دانست و ديگرى اظهار خشنودى كرد كه از سال 1389 خاويار جاى نان 2 هزار تومانى را سر سفره هاى ايرانى خواهد گرفت! يكى از عبارت «سر سفره» اعلام تنفر و ديگرى از نفتى كه سر سفره ها آمد، اعلام كفايت كرد و گفت: «همه چيز از سر سفره رفت تا جاى نفت باز بشود، احتمالاً اين بار خودمان بايد از سر سفره بريم تا جاى خاويار باز گردد!»
در هر صورت فارغ از دستمايه هاى طنزى كه قصه خاويار ايرانى در سال 1388 رقم زد، اظهارات محمد تقى برخوردارى كارآفرين برتر ملى در سال 1387 خورشيدى مبنى بر امكان پرورش ماهى خاويارى در خارج از آب دريا هم نتوانست مرهمى بر زخم ها باشد، چرا كه وى به رغم ادعاى اين كه توانسته است پنج تن خاويار توليدى را به 15 تن برساند و امكان ارتقاى آن به 70 تن را در صورت وجود نقدينگى و سريع درصد ور مجوز دارد، يك سال و نيم در انتظار دريافت وام بانكى براى راه اندازى صنعت فراورى خاويار مانده است!
در هر صورت در آستانه نوروز 89 و در حالى كه مردم خود را براى تحويل سال پر حادثه 1388 آماده مى كردند، عبدالحسين ناصرى نماينده مردم گرگان و آق قلا و مخبر كميسيون امنيت داخلى و شوراها بار ديگر اقدام به موضع گيرى صريح تر از قبل كرد و به روشنى پيكان تقصير انقضاى تاريخ مصرف 5/4 تن خاويار مرغوب ايرانى در سردخانه‌ها را متوجه معاون وزير جهاد كشاورزى و رئيس معزول سازمان شيلات كشور كرد كه تن به پروتكل با كشورهاى حاشيه درياى خزر داده است.
وى با بيان اين كه پروتكلى به اين مهمى را بايد شخص رئيس جمهورى به طور مستقيم دستور مي‌داد يا به تاييد نمايندگان مجلس مي‌رسيد، افزود: يك معاون وزير به تنهايى نمي‌تواند و نبايد قادر به امضاى چنين كارى باشد كه متاسفانه صورت گرفته و ما را در عمل انجام شده قرار داده است!
در هر حال چه باب ميل اين نماينده باشد و چه نباشد؛ ظاهراً هيچ شانسى جز فروش يا توزيع رايگان خاويارهاى استحصالى در بازار داخلى متصور نيست و از آنجا كه به اذعان همين نماينده تاريخ انقضاى آنها سر آمده است، بايد اين خاويارها را غير قابل مصرف «ارزيابى كرد كه اگر چنين باشد؛ مشخص نيست چه كسى بايد تاوان ناكامى و خسارت مالى در جلب كشورهاى همسايه و به ويژه روس ها را در صادر نشدن مجوز صادرات محموله هاى خاويار ايرانى بپردازد!؟
كارشناس فروش يكى از شركت هاى پر سابقه در امر عمل آورى و صادرات خاويار با بيان اين كه پس از قطع امكان صادرات 5 تن سهميه خاويار صادراتى ايران، بايد اين محصول در بازار داخلى مصرف شود، مى گويد: متاسفانه به دليل نبود تقاضا از سوى بازار داخلى كه آن هم ناشى از گران بودن خاويار براى مصرف كنندگان ايرانى است، خاويارها در سردخانه مانده است!
وى اگر چه بسيار محتاطانه سخن مي‌گفت، اما وقتى با اصرار خبرنگار مبنى بر شائبه انقضاى تاريخ مصرف خاويارهاى دپو شده مواجه مي‌شود، به گفتن اين جمله بسنده مى كند: «بر اساس تاريخ مندرج در ظرف بسته بندى شيلات، براى صادر كننده حداكثر 3 ماه مهلت وجود دارد تا آن را به دست مصرف كننده برساند!»
وى مى گويد: قيمت خاويارها بر اساس نوع ماهيان خاوياري، و ريزى و درشتى خاويارها و برخى پارامترهاى ديگر تفاوت مي‌كند، اما به طور نمونه مى توان گفت كه در حال حاضر بهترين نوع خاويار ايران در بسته هاى 50 گرمى بازار داخلى 165 هزار تومان قيمت خورده است و البته اين در حالى است كه همين خاويار در بازار اروپا 3 برابر نرخ فروش در داخل ارز آورى دارد! جالب آن كه اين تقاضا مشروط به صادرات عمده و صرفاً براى كشورهاى اروپايى است و به طور مثال شركت «پتروسيان» در فرانسه پس از خريد 3 برابرى نرخ خاويار داخلي، آن را بر اساس سلايق مشتريان اروپايى بسته بندى و با قيمت بالاتر در فروشگاه ها عرضه مى كند!
اين كارشناس فروش خاويار، دليل افزايش قيمت خاويار طى سال هاى اخير را رشد فرهنگ مصرف مشتريان خارجى و حتى داخلى به رغم قيمت گران آن مى داند و مى گويد: البته با توجه به شرايط دشوار اقتصادى در داخل كشور تنها زمانى مى توان به فروش خاويارهاى استحصالى در داخل كشور اميدوار بود كه قيمت ها از نرخ كنونى بسيار پايين تر بيايد.
كلى گويى اظهارت در توجيه توقف صادرات خاويار ايران با هدف حفظ ذخاير خزر بر خلاف سياق سال هاى گذشته قانع كننده نيست. اما تناقض تمايل متوليان به اخذ مجوز از سويى و دپو ماندن 5/4 تا 5 تن خاويار صادراتى در سردخانه هاى شيلات حاكى از ناكامى بزرگى است كه دليل آن هر چه باشد، عاملى غير از ادعاهاى عنوان شده را به اذهان متبادر ميسازد. شايد دست كم توقف صادرات خاويار ايرانى اين دستاورد را داشته باشد تا با پذيرايى از ديپلمات هاى خارجى در ميز صبحانه عقل از چشم آنها ربود تا خاويار خزر تنها خوراكى گرانقيمتى در جهان نباشد كه در ميهمانى هاى رسمى مقام هاى خاص جهان سرو ميشود.
به طور قطع خاويار خزر به غير از سرو شدن در صبحانه كارى ولاديمير پوتين نخست وزير روسيه به افتخار حضور باراك اوباما رئيس جمهورى آمريكا در تيرماه 1388 در مسكو مى تواند با قدمتى پيش از وجود دايناسورها پاى صبحانه سايرين نيز سرو شود. البته اگر قبل از تحقق پيش بينى مركز تحقيقات ماهيان خاويارى ايران، زودتر از سال 1400 خورشيدى ذخاير خاويار درياى خزر به صفر نرسيده باشد!
گزارش از عليرضا صفاخو
پايان پيام
29 فروردین 1389