نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

کارمینا بورانا Carmina Burana – اسماعیل وفا یغمایی و سرود ای آزادی

کارمینا بورانا Carmina Burana – اسماعیل وفا یغمایی و سرود ای آزادی

کارمینا بورانا Carmina Burana – اسماعیل وفا یغمایی و سرود ای آزادی
همنشین بهار

بعد از ۴ خرداد سال ۱۳۵۱ که محمد حنیف نژاد و یاران باوفایش تیرباران شدند، با الهام از داستان پرومته که رودرروی زئوس ستمکار، نور را از آسمان به زمین آورد، متن کوتاهی نوشتم و آنرا با صدای خودم بر روی آهنگی از «کارل ارف» Carl Orf  ضبط کردم.
آن آهنگ کارمینا بورانا Carmina Burana (سروده های بورانا) نام داشت.
کارمینا یعنی سروده ها و بورانا برابر لاتین واژهٔ ژرمنی بویرن Beuern به معنی «خانهٔ کوچک» است.
نام دقیق‌ترش کانتات Cantata کارمینا بورانا است.
‌_________________ 
مهیج ترین موسیقی کلاسیک آوازی دنیا
کانتات یعنی چی؟ کانتات شعری است که با آواز همراه موسیقی خوانده می شود.  وسیلهٔ اصلی بیان موسیقائی در آئین کلیسائی لوتری هم کانتات بود. کانتات در اصل قطعه‌ای بود که برای سرایش ساخته می شد و با این نام از سونات که قطعه‌ای برای نواختن بود متمایز می‌گشت. بگذریم.
این نخستین آشنایی من با آن قطعه شورانگیز که مهیج ترین موسیقی کلاسیک آوازی دنیا است، بود. کارمینابورانا اوایل انقلاب از تلویزیون هم پخش شد. روی آن سخنرانی «آری اینچنین بود برادر» دکتر شریعتی با تصاویری از اهرام مصر، تندیسهای یونان و ایران قدیم و صحنه هایی از دوران برده داری میکس شده بود.
در واقع کارمینا بورانا مجموعه ای در قالب یک کتاب خطی است که در سال ۱۸۰۳ میلادی در ایالت Bavaria «باواریا»ی آلمان امروز پیدا شده ، نسخه اصلی این مجموعه ۱۱۹ صفحه داشته و گویا سه شاعر مختلف آنرا سروده است. مجموعه فوق شش فصل داشته و فصل اول آن که مربوط به سرودهای مذهبی است گم شده است .
_________________
آی آزادی چه رنجها برایت کشیدم و چه رنجها خواهم کشید.
اوائل انقلاب در دانشکاه مشهد در مورد « جیمی کراسی و کمسیون سه جانبه» سخنرانی داشتم و یکی از بچه ها اسماعیل وفا یغمائی را نشانم داد و گفت شاعر بزرگواری است. هربار او را می‌دیدم سلام و علیک می‌کردیم و از او می‌آموختم. سال ۵۹  شنیدم سرود ای آزادی را سروده است. یکروز از او پرسیدم اسماعیل آیا سرود ای آزادی آهنگی از موسیقیدان آلمانی (کارل ارف) را بهمراه دارد؟ همانطور که حدس می‌زدم پاسخ داد بله، کارمینا بورانا. قطعه آغازین کارمینا بورانا.
اطلاع دقیق دارم که اسماعیل با الهام از کلام دکتر علی شریعتی که گفته بود: «آی آزادی چه رنجها برایت کشیدم و چه رنجها خواهم کشید. چه شکنجه ها دیدم و چه شکنجه ها خواهم دید، اما خودم را به استبداد نخواهم فروخت…»، ای آزادی را سرود. حالا اگر کسی این حقیقت را حاشا کند خود اسماعیل شاهد است و می داند همین طور است که گفتم.
_________________
استاد فریدون ناصری و سرود ای آزادی
سرود آزادی یکی از زیباترین سروده های ایران زمین است و آنرا گروه کُر بزرگ تالار رودکی با نظارت استاد فریدون ناصری استاد سازهای ضربی و کوبی از اعضای مستعفی حزب توده، اجرا نمود.
اسماعیل طوری شعر را سروده بود که حرف به حرف شعر فارسی شبیه المانی می شد و کلمات آلمانی در کلمات فارسی محو می‌شدند.
اجرای آن آهنگ بسیار مشکل بود بخصوص که سازهای لازم و گونه گون در ایران نبود با اینحال استاد فریدون ناصری چنان با مهارت میکس کرد که حرف نداشت.
در مورد سرود مزبور «محمد سیدی کاشانی» (بابا) نیز که مدیریت اجرای آنرا بعهده داشته، توضیحات خوبی داده است.
برگردیم به کارمینا بورانا
_________________ 
کارمینا بورانا و کتاب نه زیستن نه مرگ
ایرج مصداقی در جلد دوم کتاب نه زیستن نه مرگ (اندوه ققنوس‌ها صفحه ۱۷۰) به کارمینا بورانا و سوءاستفاده زندانبانان (بخش فرهنگی و توابین زندان) از آن اشاره کرده است. در نمایشگاهی که زندانبانان پیش از بهمن سال ۶۴ در زندان علم کردند، آهنگ کارمینا بورانا را هم پخش نمودند!
کارمینا بورانا بر اساس بیست و چهار قطعه از مجموعه اشعاری به همین نام که در قرون وسطی خلق شده و پیشتر گفتم در آلمان به دست آمده ساخته شده و کارل ارف در بین سال‌های ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶ به آن پرداخته است.
معروفترین بخش کارمینا بورانا، قطعه اول و آخر آن با نام «او فورتونا» یا به طور کامل Fortuna Imperatrix Mundi است و سرود آزادی که اسماعیل سروده هم، آهنگی شبیه آن دارد.
فورتونا یکی از الهه های قدیم است و در اساطیر یونان و روم نیز ریشه دارد. امروزه، فورتونا را به صورت زنی محجوب و ظاهراً نابینا، بعنوان نماد و نماینده عدالت در نظر گرفته‌اند. نمونه‌ای از تندیس فورتونا، بر دیوار کاخ دادگستری تهران هم نقش شده‌است.
_________________ 
چه بد کرداری ای چرخ، سر کین داری ای چرخ
او فورتونا  O Fortuna (آه، اي تقدير) یک شعر به زبان لاتین و قسمتی از مجموعه اشعار کارمینا بورانا است که گفتم نسخطی آن پیدا شده، در اولين صفحه از «نسخه خطی بورانا» چيزي که کارل ارف را تحت تاثير قرار داد مينياتوري از چرخ تقدير بود که چهار جمله زیر را نشان می‌داد:
من حکومت خواهم کرد. من حکومت مي کنم، من حکومت کرده ام، من بدون حکومت هستم.
در هر صحنه، و گاهي در هر موومان چرخ تقدير به حرکت درمي آيد و شادي به تلخي و اميد به اندوه بدل مي شوند.
فرتونا، ای تقدیر از تلخی به شادی و از غم به سمت امید بچرخ… اُ فورتونا، تو همانند ماه دگرگون می‌شوی و همواره در حال کامل شدنی… زندگی نخست ستم می‌کند سپس برای اینکه با ذهن ما بازی کند…تسکین می‌دهد. چه بد کرداری ای چرخ، سر کین داری ای چرخ… همیشه اول می بخشی ولی بازپس می گیری…باید بی درنگ ساز زهی خود را بر دارم… 
_________________ 
گذشته و آینده، همین اکنون است.
بخشی از اشعار کارمینا بورانا به گناهان کبیره هم اشاره دارد اما در زیر عظمت آهنگ گم و گور می‌شود.
کانتانت کارمینا بورانا در صدها فیلم و مجموعهء تلویزیونی و حتی برای تبلیغ کوکاکولا ظاهر شده است و این نشان می دهدکه هیچ پیام یا مساله اهریمنی ندارد . کانتات کارمینا بورانا در فیلم سه قسمتی طالع نحس هم استفاده شده است.
من در کتابخانه ایالتی باواریا در مونیخ (زادگاه کارل اورف) مجموعه ای از دست خط هایی مربوط به کارمینا بورانا را دیدم. می‌گفتند شامل بیش از ۱۰۰۰ شعر و سرود است که در اوایل قرن سیزدهم میلادی تهیه شده است و بیشترشان  به زبان لاتین است اما برخی نیز به گونه های قدیمی تر زبان آلمانی نوشته شده اند و من سر درنیآوردم شنیدم که سرودهای بورانا اغلب دارای مضامین مذهبی و عرفانی و گاه عشقی است. یکی می‌گفت چوهر کارمینا بورانا یعنی قدر همین امروز را بدان. هی در گذشته و آینده بکسوات نکن. همان که اسماعیل هم در شعر «شاد زی» که خودش با فلوت زده، شرح داده و پیشتر خیام  جار زده است:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر آمده و نامده بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
سروده هاب بورانا، کارل ارف را مست و مدهوش می کند و او تصمیم می‌گیرد کاری کارستان کند،  بر آن آهنگ بگذارد تا کار بزرگی را بر اساس سروده ها برای ارکستر و گروه کر تهیه کند.
نامی که کارل ارف روی سرودها گذاشت عبارت زیر بود:
«سرودهای روحانی برای خواننده و کر که باید بصورت گروهی با ارکستر و تصاویر جادویی اجرا شوند. »
_________________
«کارل ارف» پالونش کج  و مزدور نازی‌ها است!
اشاره کنم که زمان حکومت نازی ها در آلمان اجرای این سرودها در سالن اپرای فرانکفورت سر و صدای زیادی بپا کرد. (تابستان سال ۱۹۳۷) حزب نازی صلاح خود را در کنارآمدن و حمایت آن می‌دید و همین مسئله، «عناصر همیشه منتظر بهانه» را بسیج کرد تا تبلیغ کنند کارل ارف پالانش کج است و با نازیها سر و سر دارد و این درحالی بود که فاشیستها دوست نزدیک او (کورت هوبر) را تیرباران کرده بودند.
کارمینا بورانا یکی از زیباترین آثار موسیقی کلاسیک آوازی جهان است و مانند اپرای کارمن اثر ژرژ بیزه، با اپرای Князь Игорь «پرنس ایگور» (کناز ایگر) اثر Alexander Borodin آلکساندر برودین، حالا حالاها عمر می‌کند.
کارمینا بورانا شامل پنج قسمت عمده و ۲۵ موومان است. نام قطعات آن بیشتر به زبان لاتین است:
فرتونا ، ملکه جهان
من از زخمها و رنجهایی که فرتونا می‌آورد، تاسف می خورم
در بهار در چمن زار، گلهای جنگلی، در میخانه، بارگاه عشق، تلاطم درون، عشق همه جا به پرواز در می آید، بیائید بیائید دعا بخوانیم و…
_________________ 
کارمینا بورانا سنفونی یا اپرا نیست.
دوست موسیقیدانی می‌گفت: هر قطعه ای که با ارکستر سنفونیک اجرا شود، لزوماً سنفونی نیست. سنفونی برای خودش چارچوب مشخصی دارد و کارمینا بورانا سنفونی نیست. کارمینا بورانا چنانچه به اشتباه نوشته اند، اپرا هم نیست. قطعه‌ای است که می‌توان به آن نام کانتات داد ولی بهتر است طبق نظر خود کارل ارف آن را تنها «کارمینا بورانا» بنامیم و بس.
من به عمد به جای سمفونی که مصطلح شده، واژه سنفونی را به کار بردم. همان دوست به من آموخت که «سمفونی» غلط است. این واژه از زبان فرانسه در فارسی وارد شده و در زبان فرانسه نام این فرم موسیقی را «سنفونی» با «ن» و نه «م» و به فتح سین تلفظ می‌کنند. البته امروزه گرایش به‌سوی زبان انگلیسی‌ست. در این صورت فتحه از روی سین حذف می‌شود و اگر تلفظ انگلیسی را مبنا بگیریم و «ن» را به «م» تبدیل کنیم، باید بگوئیم «سیمفونی»، که رایج نیست.
سنفونی یک فرم موسیقی تعریف‌شده و معین است. کاربرد عنوان «سنفونی» برای همه نوع آثار موسیقی کلاسیک از غلط‌های رایج در ایران است،
سلام بر آزادی و درود بر اسماعیل وفا یغمایی که چون سروده های بورانا، حالا حالاها عمر می کند.
_________________
 
منابع
Fassone, Alberto: «Carl Orff», in: The New Grove Dictionary of Music and Musicians, London: Macmillan 2001.
Kater, Michael H.: «Carl Orff: Man of Legend». Composers of the Nazi Era: Eight Portraits. New York: OxfordUniversity Press, 2000, 111–143
Orff, Carl. Carl Orff und sein Werk: Dokumentation. Tutzing: Schneider, 1975–1983
Steinberg, Michael. «Carl Orff: Carmina Burana». Choral Masterworks: A Listener’s Guide. Oxford: OxfordUniversity Press, 2005, 230–242.
استیوارد پرون. اساطیر روم. ترجمهٔ باجلان فرخی. چاپ اول. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳
جان پی یر گریمال. اساطیر جهان از موسسه لاروس. ترجمهٔ مانی صالحی علامه. چاپ اول. تهران: نشر مهاجر، ۱۳۸۶. 
ویل دورانت. تاریخ تمدن، جلد سوم(قیصر و مسیح). ترجمهٔ حمید عنایت و دیگران. چاپ هفتم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰.
ویکیپدیا، نوشته های خودم در مورد کانتات کارمینا بورانا 
استنبرگ، میشل. «کارل اورف: کارمینا بورانا.» هم خوانی استادانه: راهنمای شنوندگان. آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد
باب کاک، جاناتان. «کارمینا بورانای کارل اورف: یک نزدیکی تازه به تمرینات اجرا.» مجلهٔ همخوانی، شماره ۴۵ 
_________________ 
متن شعر سرود ای آزادی
اسماعیل وفا یغمائی

ای آزادی/در راه تو/بگذشتم از زندانها
پرپر کردم/قلب خود را/چونان گل در ميدانها
خون خود را/جاری کردم/چون رودی در سنگرها
تا بشکوفد/گلبانگ تو/بر لبهای انسانها
راهت راهم/نامت نامم/ای آزادی آزادی
بی نام تو/از نای ما/کی برخيزد/فريادی
بی تو دنيا/غرق ظلمت/زندان فتح و شادی
ای آزادی/تا نور تو/گردد درهرسو تابان/
تا نگذارم/جان بسپاری/در زنجير دژخيمان
در توفانها/با اشک و خون/با تو می بندم پيمان
ای آزادی/نور خود را/برگورما بعد از ما می افشان
ای توده برپا تا فکند خروشت/به تن دژخيمان آذر
با مجاهد برخيز و به رزمی پيگير/تو رهايی را بازآور
برکن از جا سدهارا/ای توده چون توفان
چون دريا برخيز از جاخشماگين و غران
قطره قطره خون می چکد از رگانم/به ره خونين يزدان
تا شکوفد هرسو گل آزاديها/به زمين سرخ ايران
در راهت ای آزادی/فانوس خون ما
می سوزد تا بشکافد/ خورشيدت شبها را
می سپارم ره سوی تو با خشم و کين/چو شهابی سرخ و سوزان
تا چو خورشيدی نور تو گردد آذين/به شب تاريک انسان
چون ناقوسی خشماگين/در قعر توفانها
میغری ای آزادی/ در خون انسانها

ای آزادی/در راه تو/بگذشتم از زندانها
پرپر کردم/قلب خود را/چونان گل در ميدانها
خون خود را/جاری کردم/چون رودی در سنگرها
تا بشکوفد/گلبانگ تو/بر لبهای انسانها
راهت راهم/نامت نامم/ای آزادی آزادی
بی نام تو/از نای ما/کی برخيزد/فريادی
بی تو دنيا/غرق ظلمت/زندان فتح و شادی
 ای آزادی/تا نور تو/گردد درهرسو تابان/
تا نگذارم/جان بسپاری/در زنجير دژخيمان
در توفانها/با اشک و خون/با تو می بندم پيمان
ای آزادی/نور خود را/برگورما بعد از ما می افشان 
از شما دعوت می‌کنم ویدیوی ضمیمه را ببینید. 
سایت همنشین بهار
ایمیل

روین کهزادی همسر مسعود لدنی: هم بندی های همسرم جسم نیمه جان او را در حیاط زندان پیدا کردند

روین کهزادی همسر مسعود لدنی:

هم بندی های همسرم جسم نیمه جان او را در حیاط زندان پیدا کردند

ladoni
به همسرم  گفتم چرا اینها را نمی گویی؟ گفت برای اینکه نگران نشوی چیزی نمی گفتم اما الان می گویم که زندان کارون یک سگ دانی است و با زندانیان مثل سگ رفتار می کنند.
مسعود لدنی از اعضای شورای فعالان ملی -مذهبی در خوزستان که از دی ماه سال گذشته در زندان کارون اهواز بسر می برد، هفته گذشته با شدت گرفتن مشکلات جسمانی و بی توجهی مسئولین، در حیاط زندان بیهوش شده است. اما همچنان با اعزام وی به مرخصی درمانی علی رغم دستور پزشک زندان مخالفت می شود.
پروین کهزادی، همسر این فعال سیاسی دربند با بیان اینکه هم بندی های همسرم بدن نیمه جان او را در حیاط زندان پیدا کردند به سایت ملی – مذهبی می گوید: “بخاطر شرایط بسیار بد زندان ایشان چندین بار دچار سرماخوردگی می شود و به علت عدم امکانات پزشکی در زندان شرایط جسمانی اش روزبروز بدتر می شد. هنوز نمی دانیم وخامت حالش بخاطر همان سرماخوردگی است یا دچار بیماری دیگری شده است. بدنش پر از عفونت شده و تب و لرز می کند و هم بندی هایش را بیدار نمی کند و به حیاط می رود و در آنجا بیهوش می شود تا اینکه دوستانش جسم نیمه جان او را در وسط حیاط زندان پیدا می کنند. هم بندی هایش جلوی دفتر رئیس زندان سر و صدا می کنند و می گویند که می خواهید او را بکشید؟ چرا به وضعیتش رسیدگی نمی کنید؟ تا اینکه پزشک زندان بدون معاینه فقط دو تا آنتی بیوتیک به او تزریق می کند. به همسرم  گفتم چرا اینها را نمی گویی؟ گفت برای اینکه نگران نشوی چیزی نمی گفتم اما الان می گویم که زندان کارون یک سگ دانی است و با زندانیان مثل سگ رفتار می کنند.”
هفدهم فروردین ماه دادستان با درخواست مرخصی استعلاجی مسعود لدنی موافقت نمود. پس از امضای دادستان، نامه  به اجرای احکام برای تعیین وثیقه ارسال شد، اما علی رغم این موضوع در لحظات پایانی با مرخصی درمانی این زندانی سیاسی از سوی اجرای احکام مخالفت صورت گرفت.
لازم به ذکر است، اداره اطلاعات در این زمینه از خود سلب مسؤولیت نموده و گفته است که ما نه شفاها و نه کتبا دستوری در این خصوص نداشته ایم.
همسر لدنی با اشاره به بی نتیجه  ماندن درخواست مرخصی درمانی او خاطرنشان می کند: “مسعود درخواست مرخصی درمانی داده بود اماعلی رغم موافقت پزشک زندان و رئیس زندان و حتی دادستانی؛ در آخرین لحظه مرخصی او لغو شد و از عید هم از ملاقات حضوری محروم شده است. اصلا هیچکس پاسخگو نیست با اداره اطلاعات تماس می گیریم از خودشان رفع مسئولیت می کنند و می گویند نظر قاضی است.”
مسعود لدنی در دادگاه غیر عادلانه به دو سال حبس تعزیری محکوم  شد که در دادگاه تجدید نظر عینا مورد تایید قرار گرفت.
خانم کهزادی در ادامه تاکید می کند: “همسر من در یک حکم ناعادلانه قضایی به دو سال حبس محکوم شد. به رئیس قوه قضاییه نامه نوشتم و شرایط حکم و زندان کارون و وضعیت جسمانی او را توضیح دادم اما هیچ پاسخی به این نامه داده نشده است. باز بر ناعادلانه بودن حکم او تاکید می کنم . مواردی که در حکم ذکر شده کاملا متناقض و اتهاماتی که به ایشان وارد کرده اند فاقد هرگونه وجاهت قانونی است. دلسوزی که او برای ایران و حتی برای این نظام دارد از تمام اینهایی که در این مملکت ادعایشان می شود بیشتر است. جای او در زندان نیست. “
خانم کهزادی در پایان خطاب به مقامات قضایی بیان می کند: “من از رئیس سازمان زندانهای ایران و رئیس قوه قضاییه درخواست می کنم حداقل شرایط حبس این زندانیان مطابق با قوانین زندان ها باشد. واقعا نمی دانم تا کجا می خواهند پیش بروند ما الان در خرداد ماه هستیم و تجربه تلخ شهادت هدی صابر بر اثر بی توجهی مسئولین در زندان را داریم.آیا قوه قضاییه می خواهد با این شرایط حساس داخلی و بین المللی که ایران دارد مدام این تجربه ها تکرار شود؟!”
وی با ابراز ناراحتی از شرایط نگهداری زندانیان سیاسی تصریح می کند: “یک فروشگاه در زندان کارون است که برخلاف آیین نامه زندان ها همیشه تعطیل است و حتی زندانیان نمی توانند با هزینه خود مواد غذایی و مایحتاج ضروری خود را خریداری کنند. زندانیان دسترسی به شیر و میوه و داروهای تقویتی ندارند و روز بروز از نظر جسمی ضعیف تر می شوند. ماههاست که به اینها شیر و میوه داده نشده است و غذای زندان هم قابل خوردن نیست. می گویند بودجه نداریم در صورتیکه راه اندازی فروشگاه زندان خودش تامین بودجه است چون زندانی خودش با پول خودش خرید می کند. پس بطور قطع بحث بودجه نیست و اینها می خواهند فشار بر زندانیان سیاسی وارد کنند. به این نکته هم اشاره کنم که در گرمای پنجاه درجه اهواز در اواخر خرداد ماه کولر زندان خراب است و سی و چهل زندانی در اتاق از گرما دارند هلاک می شوند. واقعا نمی دانم اینها چه هدفی را دنبال می کنند و چه بلایی می خواهند بر سر زندانیان بیاورند.”
گفتنی است، مسعود لدنی یکی از مسئولان انجمن توسعه فرهنگی خوزستان است که در دهه شصت نیز به مدت سه سال به جرم هواداری از اندیشه های دکتر شریعتی در زندان بوده است. بعد از آن هم از شغل معلمی اخراج شد و نمی توانست کار دولتی داشته باشد.
اما با وجود تمام این فشارها معتقد است که به عنوان یکی از بوجودآورندگان و سهیم در انقلاب سال ۵۷ یک دینی به کشور و مردم دارد و حالا که این انقلاب از مسیر خود خارج شده و به بیراهه رفته نمی تواند کشور را ترک کند و باید بماند.”

شریفی نیاها، نجفی ها، حیایی ها، افتخاري ها و همه ی قلاده طلا به گردن ها خجالت بکشند / حضور بازیگر نقش اول سریال حریم سلطان «سلطان سلیمان» در اعتراضات خياباني تركيه.