۱۳۹۶ اسفند ۲۹, سهشنبه
من و تقی رحمانی و حسین جهانبانی خیلی سختی کشیدیم. یک بیمارستانی در سعادت آباد هست به نام مدرس، یکبار تقی رحمانی و رضا علیجانی و من را بستند به سه تا الاغ برای توهین و به درمانگاه بردند چند بار این کار را انجام دادند. و من در مسیر زندان تا بیمارستان تمام راه را پابرهنه بودم.
امیرانتظام که در ۱۷ سال اول زندان خود توسط مقامات ممنوع الملاقات بود، در ۴۰ سال گذشته دور از فرزندان خود بوده و هیچگاه بزرگ شدن آنها را ندیده است.
- از آغاز جوانی که دکتر محمد مصدق را شناختم، راه و اندیشه او برای من محور تفکر سیاسی ام شد. بنده مصدق را نماد وطن پرستی، آزادیخواهی دموکراسی عدالت جویی و استقرار حاکمیت ملی برای همه اقوام و اندیشههای گوناگون در پرتو قانون می دانم.
- انتقام جویی نه تنها در تضاد با منافع ملی است که دوباره جامعه را از پویش و رشد و تکاپو باز میدارد و به دور تکامل خشونت و انتقام میافزاید. جامعه ایران بیش از هر چیز تشنه اخلاق بخشایش گرانه و ارتقای اخلاق در گرو بخشودن خشونت ورزان اما از یاد نبردن جنایات آنان است.- من تحت تاثیر شخص مهندس بازرگان بودم. البته آیت الله زنجانی را دوست داشتم چون ایشان تنها روحانی علاقمند به سیاست و امور کشور بودند. من اصولا در زندگی ام با روحانیت سر و کار نداشتم. با وجودی که در خانواده مذهبی به دنیا آمده بودم با آنها تماسی نداشتم. همه تماسم با نیروهای سیاسی بود که در آن زمان تابع مسائل زمان خودش بود. وقتی در دانشکده فنی مشغول تحصیل بودم آنجا با مهندس بازرگان آشنایی بیشتری پیدا کردم. ایشان استاد دانشکده ما بودند و ضمنا در یک دوره هم رئیس دانشکده فنی بودند. به دلیل اینکه ایشان هم در مسیر دکتر مصدق فعال بودند، علاقه من به ایشان بسیار بیشتر شد. البته عده زیاد دیگری هم بودند.- چند هفته که از کودتای تاسف بار ۲۸ مرداد گذشت نهضت مقاومت ملی تشکیل شد. در این مرحله تشکیل نهضت در تماس تلفنی و یا ملاقاتهای حضوری به اطلاع عموم رسید. عموم یعنی طرفداران و همفکران دکتر مصدق. من از همان زمان در جلسات نهضت حضوری فعال داشتم و فعالیت های زیادی در سطح بازار و دانشگاه و شهرستانها انجام می دادم. مثلا در سفرهایم که معمولا به شهرهای تبریز و رضائیه بود نشریاتی را که در تهران منتشر می شد با خود می بردم و به توزیع آن علی رغم خطرهای موجود در بین افراد علاقمند می نمودم. افرادی هم که در این شهرستانها با من در ارتباط بودند، گاهی نشریات را تحویل گرفته و خود بین علاقمندان توزیع می کردند.
- با چهار نفر دیگر از دوستان که آنها هم عضو هیات اجرائی بودند، یک شرکت ساختمانی بنام آلبر را تاسیس کردیم. دوستان من هر چهار نفر از نظر زندگی تامین بودند و همگی ده پانزده سالی از من بزرگتر بودند. زندگی من به این شرکت بستگی داشت. هدف این بود که از درآمد این شرکت هزینه زندگی من تامین شود و مازاد آنرا هم با میل شخصی صرف هزینه های سیاسی نمایم.
- همانطور که قبلا توضیح دادم سازمان امنیت شرکت ما را متوقف و صورت وضعیتهای ما را توقیف کرد. این اقدام تا حدی قابل پیش بینی بود و در نتیجه آن فعالیت شرکت ما متوقف شد و ما فقط سه یا چهار روز مهلت داشتیم که فکری برای پرداخت سفتههایمان بکنیم و چون بنده به عنوان مدیرعامل و رئیس شرکت تعیین شده بودم اگر نمیتوانستیم برای این وضعیت راه حلی پیدا کنیم، شخص بنده توقیف میشدم و توقیف من تحت عنوان یک جرم مالی بود. این برای من خیلی مسئله برانگیز بود. با مرحوم مهندس بازرگان مشاوره کردیم. لذا بر آن شدیم تا شرکتمان را با حدود یک میلیون تومان دارایی به شرکت لوزان واگذار کنیم. تا آنها سیصد هزار تومان سفته ما را پرداخت نمایند.
- در پی این اتفاق ماندن من در ایران با مشکلات فراوانی مواجه شد.این زمانی واضح شد که بنده با همراهی دوستان اقایان منصور عطایی و رحیم عطایی برای دیدن مرحوم مصدق به احمدآباد رفته بودیم و در آنجا دستگیر شدیم. آنجا مشخص شد که من تحت پیگرد سازمان امنیت وقت قرار دارم.
- اقدام دیگر بنده در روز ۱۶ آذر و ورود نیکسون به ایران بود که نامه تندی از سوی نهضت مقاومت ملی ایران نوشته شده ولی هیچ کس حاضر نبود تا این نامه را به سفارت آمریکا برده و به دست مقامات برساند. من داوطلب شدم تا با نام مستعار حزبی ام این نامه را به سفارت امریکا برده و تحویل مقامات دادم.از آنجایی که نه تغییری در مواضع سیاسی من روی داده بود و نه ارتباط من با مهندس بازرگان قطع شده بود و همچون مرید و مراد ادامه داشت؛ در ۱۷ شهریور ۵۷ کماکان در کنار مهندس با تحلیل وقایع وقت را سپری میکردم. در تمام فعالیتها و مصاحبه ها در کنار ایشان قرار میگرفتم. بطور مثال در سوءقصدی که در بازگشت از پاریس نسبت به ایشان شد من در خودروی عقبی بودم و به کمک ایشان شتافتم. در آن دوره من داشتم از امریکا به ایران میآمدم و در نوفل شاتو همزمان با مهندس بازرگان به دیدن آقای خمینی رفته بودیم. سپس همراه با مهندس بازرگان از پاریس به ایران در یک هواپیما بودیم.
- آن زمان دولت امریکا اصرار داشت تا روابط خوبی با نهضت مقاومت ملی ایران برقرار کند. من چون مسافر بودم و به امریکا رفت و آمد داشتم، مهندس بازرگان و دیگر اعضای شورای مرکزی تصمیم گرفتند تا من واسطه برقراری ارتباط با دولت امریکا بشوم. به همین دلیل در سفر به امریکا و در بازگشت به من گفتند که چه مواردی را به آن مقامات مطرح کنم. من این روابط را ادامه دادم تا بعد که مشغول کارم شدم و هیچ ملاقاتی نداشتم و آنها هم مراجعهای بمن نداشتند.
- در آن زمان هیئتی به نمایندگی کمیسیون حقوق بشر امریکا به ایران آمده بود. مهندس بازرگان طبق روال همیشه و از روی لطف و اعتمادی که بمن داشتند از من خواستند تا به نمایندگی از طرف ایشان در جلسه ای که با هیئت حقوق بشر امریکا با حضور ریچارد کاتم، جان استمبل و ریچارد فالک و یک کشیش آمریکایی که نامش را فراموش کرده بودم از یک سو و یک هیئت ایرانی که شامل آقایان حسن نضیح، دکتر لاهیجی، مهندس بنافتی، دکتر اصغر صدر حاج سید جوادی و احمد صدر حاج سید جوادی در دفتر حقوق بشر که در طبقه دو مساختمانی مقابل حسینیه ارشاد برگزار میشد شرکت کنم. هدف از تشکیل این جلسه مطرح کردن اعمال ناقض حقوق بشر در دوره شاه بود. در آخر جلسه ریچارد کاتم پیشنهاد کرد برای ادامه ارتباط با هیئت حقوق بشر آمریکا از طریق جان استمبل اقدام کنم. مداکرات جلسه را به اطلاع مهندس بازرگان رساندم و پیشنهاد کاتم برای ادامه ارتباط را مطرح کردم. ایشان توصیه نمود که تماسم را با آنها ادامه دهم.
در اوایل آذرماه ۱۳۵۷ مهندس بازرگان ابراز تمایل نمودند تا با سالیوان ملاقاتی داشته باشند. محل ملاقات را در دفتر کار بنده مناسب تشخیص دادند. من این پیشنهاد را با آقای استمیل در میان گذاشتم و آقای سالیوان سفیر کبیر آمریکا به اتفاق آقای استمبل برای دیدن مهندس بازرگان به دفتر من آمدند. تلاش آقای بازرگان و من برای این دیدارها این بود تا از آمریکا بخواهیم تا شاه را به نرمش و جلوگیری از مجادلات سیاسی وادار کند تا از کشتار احتمالی جلوگیری بعمل آید.
- در اواخر آذرماه نیز مهندس بازرگان از من خواستند تا ملاقاتی را برای آیت الله موسوی اردبیلی با سالیوان فراهم کنم. این ملاقات در محله قیطریه در منزل دکتر فریدون سحابی انجام شد و موضوع مورد بحث وادار کردن شاه به جلوگیری از خونریزی و تخریب بود. البته درباره مفاد قانون اساسی آینده ایران هم مذاکراتی بعمل آمد.
- پس از اعلام نخست وزیری دکتر شاپور بختیار من به آقای مهندس بازرگان پیشنهاد کردم که ما باید بختیار را وادار به استعفا کنیم و اجازه ندهیم یک شخصیت سیاسی با سابقه درخشان ملی به نخست وزیری شاه برسد. مرحوم بازرگان از من پرسید چه کسی را برای این کار بفرستیم. من با وجود اینکه تا آن روز شخص آقای بختیار را حضوری ندیده بودم گفتم خود من این امر را انجام میدهم. مهندس بازرگان استقبال کرد. من توسط دوست دیرینه ام دکتر احمد مدنی به آقای بختیار معرفی شدم و وظیفه خود را در این ملاقاتها به اطلاع مرحوم بختیار رساندم. ایشان سعی می کرد مرا قانع کند که به منظور خدمت و انجام یک تعهد ملی و میهنی این مسئولیت را پذیرفته اند.
- استدلال من این بود که با شرایط حساس زمان ایشان قادر نخواهد بود اهدافشان را آنگونه که مایل است اجرا کنند. بهتر است که هر چه زودتر از مقامشان استعفا دهند. من چند روز و هر روز پس از ملاقات با بختیار به دیدار مهندس بازرگان در مدرسه رفاه می رفتم و گزارش کارم را می دادم و رهنمودهای ایشان را نیز در ملاقاتهای بعدی به کار می بستم. در طول بهمن ماه چند ملاقات طولانی با مرحوم بختیار داشتم.
- بحث ما درباره استعفای او به درازا کشیده بود و مرحوم بختیار در هفته اول تقریبا قانع شده بود که استعفا بدهد و از مشارکت در مرگ و ویرانی کشور خودداری نماید. ایشان متن استعفانامه را نوشتند و به بنده تحویل دادند. متن استعفانامه را برای مهندس بازرگان به شورای انقلاب بردم. این شورا در اتاقی واقع در مدرسه رفاه تشکیل شده بود. از اعضای شورا فقط آیت الله طالقانی را می شناختم و از سایر اعضای روحانی حاضر در اتاق شناختی نداشتم.
- آیت الله طالقانی پس از دریافت متن استعفا به آقایان علی اکبر هاشمی رفسنجانی، باهنر و ربانی شیرازی تکلیف کردند که به اتاق دیگری بروند و به اتفاق دریادار مدنی متن اسعفا را مورد بررسی قرار دهند. آنها در آن اتاق تغییرات اندکی را در متن دادند و سپس قرار شد برای بختیار بفرستند تا متن را با خط خود بنویسد.
- آقای بختیار در ضمن نوشتن متن درخواست نمودند تا با مسافرت ایشان به پاریس موافقت شود تا وی پس از دیدار با آیت الله خمینی متن اسعفا را شخصا به آقای خمینی تسلیم نمایند. من تقاضای مرحوم بختیار را به اطلاع مهندس بازرگان رساندم. ایشان ابتدا از طریق مرحوم دکتر یزدی متن استعفا را به اطلاع آقای خمینی رساندند و چون جوابی مساعد از ایشان دریافت کرده بودند، من جواب را به اطلاع بختیار رساندم. ایشان خود را آماده پرواز به پاریس نمودند. این تصمیم را هم از طریق یک مصاحبه تلویزیونی به اطلاع مردم رساندند.
- همزمان با اقدامات من و مهندس بازرگان، برخی از روحانیون مثل صادق خلخالی با تماسهای خود نظر آقای خمینی را عوض کرده بودند به طوری که چند ساعت پس از اعلام قریب الوقوع آقای بختیار اقای خمینی در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که تا بختیار استعفا ندهد او را نخواهد پذیرفت. مرحوم بختیار از انجام این مصاحبه که بر خلاف توافق قبلی بود بسیار عصبانی و ناراحت شدند. ایشان احساس می کردند به حیثیت و اعتبار سیاسی او لطمه خورده است.
- من روز ۲۲ بهمن ۵۷ از روی حکم رسمی مرحوم مهندس بازرگان به سمت معاون اولی ایشان برگزیده و لذا در کنار ایشان مشغول خدمت شدم. در آن روزها من اکثر شبها را در ساختمان نخست وزیری می خوابیدم صبح یکی از آن روزها منشی من به من اطلاع داد که شخصی به نام آیت الله شبیر خاقانی از خرمشهر میخواهد با من صحبت کند و ابتدا شخص دیگری که بعدا فهمیدم پسر ایشان بود با تلفن گفت که پدرشان مدعیاند که در زمان زمامداری دولت موقت که در واقع در آن زمان بیش از دو هفته از تشکیل دولت موقت نگذشته بود چرا مشکلات همچنان باقی است؟ چرا وضع اتوبوسرانی، مشکل مسکن، مسئله فرهنگ همچنان تغییر پیدا نکرده و مشکلات همچنان پیش روی ملت ایران است؟ اگر مشکلات تا چند روز دیگر حل نشود ما خوزستان را از خاک ایران جدا می کنیم. من با شنیدن این ادعا از کوره در رفته و در پاسخ گفتم هر کسی بخواهد نامی از جدایی قسمتی از ایران بر زبان براند و چنین سودایی در سر بپروراند ملت ایران آنها را به خلیج فارس خواهند ریخت. او گوشی تلفن را گذاشت و مکالمه قطع شد. بلافاصله بعد از قطع تلفن به دفتر مهندس بازرگان رفتم و ماوقع را برایشان تعریف کردم پرسیدم این شخص که بود ایشان پاسخ داد که شبیر خاقانی یکی از روحانیون شیعه در خرمشهر است و اضافه نمود بنده پاسخ درست و به جا و لازمی را به او داده بودم.
- پس از این جریان در تاریخ ۲/۰۱/۵۸ به همراه آقای نخست وزیر، مرحوم دریادار مدنی و حسین بنی اسدی برای رسیدگی به وضع خوزستان و رفع کدورت آیت الله شبیری خاقانی به آنجا رفتیم. هواپیما در فرودگاه آبادان به زمین نشست. آقای بازرگان به همراه دکتر مدنی و دکتر بنی اسدی به خرمشهر رفتند. من هم با اتومبیلی به تنهایی وارد خرمشهر شدم. پس از ورود به خرمشهر متوجه شدم که تعداد زیادی از اهالی در نزدیکی منزل آقای خاقانی اجتماع کرده بودند. من موقع پیاده شدن از اتومبیل متوجه شدم که این مردم نسبت به من حالتی عصبی دارند و با چهرههایی تلخ و کینه جویانه به من نگاه می کنند. بر روی دیوار عکسهایی از من را نصب کرده بودند. و در زیر عکسها نوشته بودند که امیرانتظام دشمن خلق عرب و عامل آمریکاست. پس از دیدن عکسها دستم را برای مردم تکان دادم و به سمت منزل آقای خاقانی حرکت کردم. کوچه خالی بود فقط یک زنی با لباس عربی - و با توصیفاتی که ایشون نمودند- وسط کوچه ایستاده بود و منتظر من بود. این زن حدود ۳۵ سال داشت. وقتی به او رسیدم مشت محکمی بر سینه ام زد و گفت: امیرانتظام ما تو را خواهیم کشت. پاسخ ایشان را با لبخندی داده و به مسیرم ادامه دادم تا به منزل خاقانی رسیدم.
- مهندس بازرگان در اینجا منتظر من بودند و مرا به ایشان معرفی کردند پس از پاره ای مذاکرات با شبیری خاقانی به مسجد جنب منزلش رفت و به زبان عربی برای مردم صحبت کرد. افراد عرب زبان خرمشهر که صحن مسجد را پر کرده بودند و توسط یک طناب از محل اجتماع ما و منبر جدا شده بودند با غیض و غضب به من نگاه می کردند.
- پس از خطبه عربی آقای خاقانی نخست وزیر بالای منبر رفت تا برای مردم سخنرانی کند که افراد داخل صحن مسجد با هلهله کردن خود از صحبت ایشان ممانعت بعمل آوردند. سروان حجازی رئیس شهربانی وقت خرمشهر که حضور داشت به من گفت که این افراد می خواهند به شما سوءقصد کنند. سریعا مسجد را ترک کنید. من به سمت آقای بازرگان رفتم و جریان را به اطلاع ایشان رساندم. آقای بازرگان از منبر پایین آمدند و مسجد را سریعا ترک نمودند. من صبر نمودم تا مرحوم دریادار مدنی و دکتر بنی اسدی هم از مسجد خارج شوند و من آخرین نفری بودم که مسجد را ترک کردم. هنگام خروج از مسجد از روی بام به طرف من تیراندازی شد. پریدم روی پله هایی که در تیررس نبود و به سرعت خارج شدم. بعدا به من گفته شد که دو سه نفر تیر خورده بودند. این اولین سوقصد رسمی نسبت به من بود.
من تجربه ام این بود که از زمانی که انتخابات مجلس شورای ملی انجام شد و جلسه ای برای طرح ایجاد قانون اساسی تشکیل شده بود یه جلسه دیگه ای هم همراهش تشکیل شده بود که با این جلسه شورای خبرگان مخالفت میکرد. همه به من اصرار داشتند که اینها چنین وضعی الان در مملکت هست و تو چرا مخالفت میکنی. گفتم خوب در شرایط فعلی مملکت که چنین بحرانی را می گذراند ما نمی توانیم اجازه بدهیم که یک عده مخالف بدین صورت با نهضت ملی ایران مخالفتی بکنند. که البته مورد قبول واقع شد و بعد من به آقای بازرگان و آقایون دیگه هم گفتم که اقدامی بکنیم که از اقدامات اینها بتونیم جلوگیری بکنیم و نتیجه اینکه اونها با من موافق شدند که مجلس خبرگان منحل بشود.
- قرار بود پیش نویس قانون اساسی توسط دولت موقت در مجلس موسسان مورد بررسی قرار بگیرد و این در حالی بود که مجلس خبرگان با نمایندگانی که اکثرا روحانی بودند با تعداد ۷۵ نفر تشکیل جلسه بدهند. مدت زمان رسیدگی یک ماه تعیین شده بود در حالی که مجلس بیش از سه ماه ادامه داشت بنابراین از دیدگاه بنده طرح انحلال مجلس خبرگان پاسخی بود یه خواست مردم که منتظر یک قانون اساسی جدید و دموکراتیک در برابر قانون اساسی رژیم سلطنتی بودند و به این ترتیب بر مبنای پیش بینی من از تدوین یک قانون اساسی که قدرت را در انحصار روحانیون قرار داده بود جلوگیری به عمل میآمد. در یک گردهمایی که از افرادی تشکیل شده بودند که جملگی دغدغه وطن داشتند و از آینده سیاسی ایران بیمناک بودند پیشنهادم را مطرح کردم پس از تایید پیشنهاد من از افراد حاضر در جلسه که عده ای حقوقدان در بین آنها بود تقاضا کردم که متن حقوقی طرح را تهیه نمایند.
- متن حقوقی طرح توسط آقایان مرحوم احمد صدر حاج سید جوادی، و فتح الله بنی صدر تهیه و انشاء و اصلاح نهایی آن به عهده فتح الله بنی صدر گذاشته شد. صبح روز بعد به منزل فتح الله بنی صدر رفتم و طرح تهیه شده را گرفتم. ولی طرح مذکور بدون تایید مهندس بازرگان نخست وزیر تهیه شده بود. من مخصوصا ایشان را در جریان جلسه طرح قرار نداده بودم تا نتیجه نهایی کار را به اطلاع ایشان برسانم لذا طرح را به نخست وزیری بردم و از مرحوم بازرگان خواهش کردم دستور دهد در اتاق ایشان قفل شود تا من بتوانم جریان مذاکرات دیشب را به اطلاع ایشان برسانم. ایشان دستور دادند در اتاق بسته شد و من نخست وزیر را در جریان مذاکرات و تصمیمات و نتایج جلسه شب قبل قرار دادم.
- مرحوم بازرگان پس از مطالعه طرح سرش را روی دستانش بر روی میز قرار داد و مدتی به فکر فرو رفت. پس از نزدیک ۲۰ دقیقه سرشان را بلند کردند و گفتند من نیز با این طرح موافقم. بعد اضافه کرد برو خودت متن را روی کاغذی بلند ماشین کن و آن را به امضای وزرای کابینه برسان.
- متن ماشین شده را به وزارتخانه های مختلف بردم و ۱۴ نفر از وزرای کابینه آن را امضا کردند. وقتی به نخست وزیری بازگشتم نتیجه را به اطلاع رساندم. ایشان پرسید برای بقیه امضاها چه کنیم؟ گفتم معمولا آقایان وزرا قبل از تشکیل جلسات دولت برای سلام به اتاق شما سر می زنند. از آنها بخواهید در صورت موافقت آن را امضا کنند. همین شد که ۴ نفر دیگر نیز طرح را امضا کردند. به این ترتیب ۱۸ وزیر این طرح را تایید نمودند.
- آقایانی که مخالف طرح بودند و آن را امضا نکردند: مرحوم دکتر ابراهیم یزدی، مهندس هاشم صباغیان، مهندس علی اکبر معین فر و مرحوم دکتر ناصر میناچی.
- در آن زمان بدلیل بروز اختلاف میان دولت و شورای انقلاب ۵ نفر از اعضای دولت در شورای انقلاب و ۵ نفر از از اعضای شورای انقلاب بدون داشتن حق رای در هیئت دولت شرکت میکردند. من می دانستم در صورتی که طرح تصویب شده در هیئت وزیران برای اطلاع مردم ایران اعلام نشود و موکول به تصمیم آیت الله خمینی گردد آن طرح اجرایی نخواهد شد. به همین دلیل قبل از اینکه نخست وزیر از اتاق به محل تشکیل کابینه برود، به ایشان پیشنهاد کردم خبرنگاران رادیو تلویزیون و روزنامهها را دعوت کنیم تا در محل حضور پیدا کرده و شخص آقای مهندس بازرگان بلافاصله بعد از خروج طرح تصویب شده توسط هیئت دولت را به اطلاع خبرنگاران برساند.
- نخست وزیر پشنهادم را پذیرفت و من از دفتر ایشان خواستم از خبرنگاران دعوت کنند و خودم هم در اتاق رئیس دفتر ایشان منتظر ماندم. جلسه هیئت دولت ۵ ساعت طول کشید و ساعت ۱۰ شب به پایان رسید. من بالای پله ها انتظار ایشان را می کشیدم. ایشان بسیار عصبی و هیجان زده بودند. وقتی به من رسیدند من را به کناری کشیده و ابتدا سوگند دادند تا مساله را فراموش کنم و دوم اینکه بلافاصله به سوئد بازگردم. از ایشان جریان را پرسیدم گفتند بعدا برایت خواهم گفت. من روز بعد به سوئد بازگشتم و ماوقع را در هواپیما نوشتم تا روزی در کتابی آن را مورد بررسی قرار دهم. وقتی به سوئد بازگشتم یاداشتهایم را در پاکتی قرار داده در کشوی میزم در محل سفارت گذاشتم.
- در اواخر آذر ۱۳۵۸ تلکسی به امضای مرحوم صادق قطب زاده وزیر امور خارجه به سفارت ایران در استکهلم رسید. در آن تلکس از من دعوت شده بود که برای مشورت درامور سیاسی به تهران بروم. من بلافاصله بعد از دریافت این تلکس کارهای سفارتخانه های سوئد، نروژ و دانمارک را سر و سامان دادم و مرحوم محمد میرخوانی وابسته اقتصادی سفارت را به عنوان قیم و وصی فرزندانم تعیین کردم و آماده بازگشت به تهران شدم. چون قبل از حرکت وزارت خارجه هر سه کشور را از عزیمت خود آگاه کرده بودم در شب ۲۷ آذر ۵۸ قبل از عزیمت به فرودگاه آقای بلیکس وزیر امور خارجه سوئد به منزلم تلفن کرد و گفت مطلع شده است که رژیم ایران در مورد من توطئه ای را ترتیب داده و پیشنهاد کرد از بازگشت به ایران خودداری کنم. من تشکر کردم و تذکر دادم که این موضوع داخلی است و من باید برگردم ایشان توصیهاش را دو مرتبه تکرار کرد و من دوباره عذر خواستم. از فرودگاه ابتدا به مونیخ و بعد به تهران پرواز کردم. صبح روز ۲۷ آذر ۵۸ وارد فرودگاه مهرآباد شدم. دوستانم آقایان مرحوم دکتر مصطفی بنی جلالی و مرحوم پرویز کاشانی در فرودگاه منتظر من بودند. اول به نخست وزیری رفتم و در اتاقی که قبلا در آنجا اسکان داشتم رفتم. صبح روز بعد سفرای سوئد نروژ و دانمارک به دیدنم آمدند.
- ۱۰ صبح به دفتر مرحوم قطب زاده تلفن کردم ولی تلفن به دفتر صادق خزاری معاون ویزی امور خارجه وصل شد. از او در مورد قطب زاده پرسدم گفت ایشان جلسه دارند و به من پیغام دادند برای فردا چهارشنبه ساعت ۹ شب شما را به امور خارجه دعوت کنم. گفتم چرا ۹ شب در وزارت خارجه؟ گفت برای اینکه ایشان بسیار گرفتارند.
- نسبت به اینکه قطب زاده واقعا در جریان دعوت من باشد کمی تردید دارم. بعد به مهندس بازرگان که هنوز عضو شورای انقلاب بود تلفن کردم. پرسید: از کجا تلفن می کنی؟ گفتم: از تهران. گفت: برای چی به تهران آمدی؟ گفتم: برای مشورت در امور سیاسی طبق دعوت اقای قطب زاده. آقای بازرگان گفت: صبح فردا برای ملاقات من به نخست وزیری خواهد آمد. بعدها در زندان از قطب زاده در خصوص دعوتنامه به ایران پرسیدم و قطب زاده اظهار بی اطلاعی کرد.
درباره اتهام ارتباط وی با مقامات امریکایی: چرا با کاتم؛ رمزی کلارک و استمپل در آستانه انقلاب ۵۷ ملاقات کردید؟
- تاریخ دقیق سفر کاتم به ایران را به یاد ندارم ولی فکر کنم اواخر آذرماه یا اوایل دیماه ۵۷ بود که ریچارد کاتم بعد از رفتن به پاریس و ملاقات با آقای خمینی به تهران آمد و من از طریق سازمان دفاع از حقوق بشر مطلع شدم که ریچارد کاتم به ایران آمده و با اعضای این سازمان جلسه خواهد داشت. از من هم برای این جلسه دعوت شد. افراد حاضر در این جلسه عبارت بودند از مرحوم دکتر میناچی، دکتر علی اکبر صدر حاج سید جوادی، مهندس بنافتی، ریچارد کاتم و استم پل و من.
- موضوع مورد مذاکره عدم حمایت دولت امریکا از شاه و دولت وقت ایران بود. بعد از جلسه کاتم، استمپل را به من معرفی کرد و در همه این مذاکرات تلاشها برای عدم دخالت آمریکا در امور داخلی ایران و عدم حمایت از شاه و دولتهای وقت بود. در همین زمان رمزی کلارک یکی دیگر از چهره های مطرح آمریکایی به ایران آمد. او در یکی از جلسات ملاقات با آیت الله طالقانی و من هم حضور داشت. ملاقات ایشان با مرحوم طالقانی هم با اهدافی بود که من گفتم.
در ارتباط با اتهام جاسوسی وارد شده از سوی دانشجویان خط امام مثل آقای عبدی یا خانم ابتکار به امیر انتظام- چرا بعد از رفتن شما به اسکاندیناوی مذاکرات همچنان با امریکایی ها ادامه داشت؟ این خلاف عرف نبود؟
- خیر. آقای بازرگان و شورای انقلاب ایران خواسته بودند من با آمریکایی ها در تماس باشم برای ادعاهایی که آنها بر علیه ایران داشتند تا وضعیت روشن شود. دو ملاقات در استکهلم انجام شد و ملاقات سوم در دفتر اقای بازرگان انجام شد. در ملاقات های ما قرار بر این شد ده تا ۱۵ روز بعد به ایران برویم. هم من، هم طرفهای آمریکایی.
- سیاست دولت این بود که مسائل و مشکلات از طریق مذاکره حل شود وقتی در سوئد بودم هم، نمایندگان دولت امریکا در ایران نیز برای مذاکره به محل اقامت من آمدند. البته من از نخست وزیر اجازه گرفتم و این موضوع مانعی نداشت. بنابراین آنها به سوئد آمدند. هیچ تصمیمی از سوی من و دولت بدون کسب اجازه از امام امکان پذیر نبود. پرسش این بود که چه کنند که دولت ایران قبول داشته باشد آنها قصد حل کردن مسائل فی ما بین را دارند؟ جواب همه این بود اولا باید صادقانه در امور داخلی ایران دخالت نکنید و استقلال و حق حاکمیت ملی و انقلاب ما را به رسمیت بشناسید و به آن احترام بگذارید و از توطئه و دخالت دست بردارید. ثانیا پولهای توقیف شده ما را که در مورد قراردادها توقیف کردهاید، آزاد کنید و لوازم یدکی مورد احتیاج نیروی هوایی را در اختیار بگذارید.
کفش ساخته شده از پتو: در سالهایی که ملاقات نداشتم، برای ۶ تا ۷ سال من پابرهنه بودم اجازه پوشیدن حتی دمپایی هم نداشتم برای همین از پتو این را درست کردم البته بعدها متوجه شدند همین را هم اجازه ندادند.
لنگ: برای خشک کردن در حمام. جای خواب طوری بود که روی دنده بصورت کتابی میخوابیدیم چون جا نبود. در اتاق میخ کوبیده بودیم و نخ را تابیده بودیم و لنگ رو می انداختیم دور گردن، آویزان می کردیم به نوبت که جا برای بقیه باز شود.
من و تقی رحمانی و حسین جهانبانی خیلی سختی کشیدیم. یک بیمارستانی در سعادت آباد هست به نام مدرس، یکبار تقی رحمانی و رضا علیجانی و من را بستند به سه تا الاغ برای توهین و به درمانگاه بردند چند بار این کار را انجام دادند. و من در مسیر زندان تا بیمارستان تمام راه را پابرهنه بودم.
درمورد بازجوها و زندانبان ها و کسانی که با شما بدرفتاری کردند از شما عذرخواهی کردند آنها را به یاد دارید؟
نفر اول آقای محمد جواد مظفر دانشجوی پیرو خط امام و از تسخیر کنندگان سفارت امریکا بود. ابراهیم اصغرزاده و افراد دیگری هم آمدهاند که الان نامشان در خاطرم نیست.
این مجموعه دربرگیرنده خبرهای اعتراضاتی است که روز ۲۸ اسفند صورت گرفته یا در این روز خبرهای آنها منتشر شدهاند. مجموعه ممکن است با اطلاعات جدید بروز شود.
گرامیداشت خاطره قربانیان کشتار ۶۷ در خاوران
جمعی از خانوادههای قربانیان قتل عام ۶۷ به سنت سالهای گذشته در آستانه نوروز به گورستان خاوران رفتند و یاد کشتار زندانیان سیاسی در سال های دهه ۱۳۶۰ را گرامی داشتند.
تجمع کارگران شهرداری فسا در اعتراض به تعویق مزدها
گروهی از کارگران شهرداری فسا دوشنبه ۲۸ اسفند در اعتراض به تعویق پرداخت مزد خود مقابل شهرداری فسا تجمع کردند.
تجمع کارگران شهرداری منطقه ۹ تهران در اعتراض به تعویق مزدها
گروهی از کارگران فضای سبز شهرداری منطقه ۹ تهران در اعتراض به تعویق مطالباتشان دوشنبه ۲۸ اسفند دست از کار کشیدند و در ساختمان شهرداری منطقه ۹ تجمع کردند.
تجمع اعتراضی دستفروشان شاهینشهر در شهرداری
گروهی از دستفروشان شهرداری شاهینشهر اصفهان دوشنبه ۲۸ اسفند برای اعتراض به سیاست سرکوبگرانه شهرداری نسبت به دستفروشان به شهرداری این شهر رفتند.
حمله ماموران به دستفروشان خیابان سعدی تهران
در تداوم درگیری ماموران شهرداریها با دستفروشان، دوشنبه ۲۸ اسفند ماموران سد معبر با دستفروشان خیابان سعدی تهران درگیر شدند.
اعتصاب کارگران پالایشگاه ستاره جنوب
کارگران پالایشگاه نفت و گاز ستاره جنوب که از طریق شرکت پیمانکاری یوتاتک در پالایشگاه واقع در بندرعباس کار میکنند دوشنبه ۲۸ اسفند در اعتراض به تعویق مزدها اعتصاب کردند.
کارگران یوتاتک هنوز دستمزد بهمن ۹۶ را دریافت نکردهاند. در گزارشی درباره این اعتصاب آمده است کارفرمای یوتاتک پیش از این کارگرانی را که به شرایط کار و تعویق مزدها اعتراض داشتند به اخراج و گنجاندن نام آنها در فهرست سیاه کاریابیها تهدید کرده بود.
کارگران یوتاتک هنوز دستمزد بهمن ۹۶ را دریافت نکردهاند. در گزارشی درباره این اعتصاب آمده است کارفرمای یوتاتک پیش از این کارگرانی را که به شرایط کار و تعویق مزدها اعتراض داشتند به اخراج و گنجاندن نام آنها در فهرست سیاه کاریابیها تهدید کرده بود.
اعتصاب کارگران فاز ۱۲ پارس جنوبی
کارگران فاز ۱۲ پارس جنوبی در اعتراض به عدم پرداخت عیدی و حق سنوات دوشنبه ۲۸ اسفند دست به اعتصاب زدند. این کارگران موقت هستند و از طریق شرکتهای پیمانکاری در فاز ۱۲ پارس جنوبی کار میکنند.
کارگران حراست شرکت ملی حفاری در کیش دو ماه حقوق نگرفتهاند
کارگران حراست شرکت ملی حفاری ایران شعبه کیش دو ماه است دستمزد نگرفتهاند. کارگران در پیامی به کانال نیروهای پیمانکاری وزارت نفت و گاز و پتروشیمی نوشتهاند پیمانکار در پاسخ اعتراضات آنان کارفرمای اصلی یعنی وزارت نفت را عامل تاخیر در پرداخت مزد کارگران اعلام کرده است.
کارگران و فرودستان مناطق زلزلهزده هنوز چادرنشیناند
نهادهای مسئول موفق نشدهاند برای زلزلهزدگان شهر ازگله مسکن مناسبی تهیه کنند. گروهی از زلزلهزدگان در بیانیهای اعتراضی یادآوری کردهاند که اکثر چادرنشینان کنونی مناطق زلزلهزده به طبقه کارگر و فرودستان جامعه تعلق دارند.
۲۱ آبان زلزلهای به بزرگی ۷ ریشتر استان کرمانشاه را لرزاند. مرکز این زلزله در حوالی ازگله قرار داشت.
زلزلهزدگان ازگله در بیانیه اعتراضیشان نوشتهاند:
«متاسفانه در مناطق زلزلهزده بعد از گذشت پنج ماه هیچ برنامهای برای رفع مشکلات مستاجران و کمک به این قشر آسیبپذیر جامعه در این مناطق در نظر نگرفته نشده، به خصوص مستاجرینی که خانه محل اسکان آنان تعمیری نوع ۱و ۲و ۳ هستند. اکثر این افراد، از طبقه کارگر و فرودست جامعه هستند و بیشتر آنان بعد از وقوع زلزله کار خود را از دست دادهاند. در این وضعیت بعضی از صاحبخانهها بعد از پنج ماه از وقوع زلزله، هیچ اقدامی برای تعمیر کردن خانهها انجام ندادهاند و مستاجران هنوز در چادر و کانکس زندگی میکنند در انتظار آیندهای مبهم و ناامیدکننده.»
حداقل دستمزد سال۹۷
اعضای شورای عالی کار شامل نمایندگان دولت بزرگترین کارفرمای ایران، نمایندگان کارفرمایان بخش خصوصی و نمایندگان تشکلهای اسلامی کار مورد تائید دولت به روال سالهای گذشته آخرین روزهای کاری خود در سال جاری را به جلسات تعیین حداقل دستمزد سال آینده اختصاص دادند.
حدود ۱۰ تشکل مستقل کارگری ایران چند هفته پیش حداقل مزد سال ۹۷ را بر پایه دادههای رسمی مرکز آمار و بانک مرکزی محاسبه و در بیانیههای مشترکی اعلام کردند اگر قرار است حداقل دستمزد سال ۹۷ زندگی یک خانواده کارگری را تامین کند نباید از ۵ میلیون تومان کمتر باشد.
اخبار رسانهها درباره نتیجه جلسات شورای عالی کار حاکی از آن است که «اعضای کارگری و کارفرمایی شورای عالی کار با افزایش ۱۹. ۸ درصدی حداقل دستمزد کارگران در سال ۹۷ به طور کلی توافق کردهاند اما این توافق هنوز مصوب نشده است.»
در جریان مباحث شورای عالی کار بحث حداقل دستمزد در تلویزیون دولتی ایران هم مطرح شد. اسماعیل ظریفیآزاد معاون وزارت کار در یکی از میزگردهای تلویزیون دولتی گفت سهم مزد در ایران ۵ درصد هزینه تولید و پائینتر از تمام کشورهای جهان است.
چکیده سخنان مدیرکل وزارت کار:
سهم جبران خدمت (تمام هزینههای نیروی انسانی در عرصه تولید کالا و خدمات اعم از بیمه، دستمزد، هزینههای رفاهی و غیره) در هزینه تمام شده خدمات و کالا بر مبنای دادههای مرکز آمار اندازهگیری میشود.
حداکثرش در آمریکاست که ۷۰ درصد است. در کشورهای توسعه یافته صنعتی از ۵۰ درصد به بالا، کشورهای همردیف ایران ۲۰ تا ۲۵ درصد و ایران در قعر جدول همه کشورهای دنیاست با ۵ درصد.
Video Player
00:00
02:03
پروین محمدی: دیگر نمیگذاریم این وضع را ادامه دهید
پروین محمدی فعال کارگری و نماینده سابق کارگران صنایع فلزی ایران ۲۷ اسفند در یادداشتی به نحوه تعیین و میزان حداقل دستمزد اعتراض کرد و نوشت:
«نتیجه مذاکرات طولانی شما در نمایش مضحک تعیین مزد برای ما تنها مرگ به ارمغان میآورد.ساعتها پشت دربهای بسته با هم بحث میکنند که چطور رقمی را اعلام کنید که باز یک سال دیگر در فقر و بدبختی و ناتوانی خانوادههای ما کارگران را نگه دارند.لحظه به لحظه نمایش را پوشش خبری می دهند، تا ۴ صبح بیدار میمانند و جلسه پشت جلسه که ما تصور کنیم اولا نمایندگان واقعی کارگران در حال چانه زنی با ابرکارفرمایان هستند و بعد بپذیریم دولت در این دعوا برای تعیین مزد نقش میانجیگری ما بین کارگران و کارفرمایان را بازی میکند.
درصورتی که دولت نماینده ۸۰ درصد سرمایهگذاری در کشور است و خودش ابر کارفرمای ایران است.
نماینده کارفرمایان حاضر در جلسه که نمایندگی بیست درصد سرمایهگذاری در کشور را به عهده دارد نوچهی کارفرمای بزرگ (دولت) است.
میماند نمایندگان به اصطلاح کارگری که همگی منتخبین دولت هستند و بدون اجازه آن حق ورود به جلسه شورای عالی کار را ندارند.
ما کارگران فعلا تا اجرای بند دوم ماده ۴۱ قانون کار نیاز به چانه زنی نداریم.
باید دستمزد سال بعد را طبق هزینه سبد معیشت خانوار تعیین شده بپردازند.
اصطلاح چانه زنی برای کشوری است که میخواهد بیشتر از حداقل هزینه سبد معیشت به کارگرانش بدهد نه اینجا که به قول آقای ظریفی آزاد (یکی از مدیران کل وزارت کار) در چند شب گذشته از صدا و سیما پخش شد، عنوان کردند که پایین ترین دستمزد را درسطح جهان داریم.
به یمن رسانهها و فضای مجازی دیگر نمیتوانند کتمان کنند که پایینترین سطح دستمزد را داریم، نمیتوانند پنهان کنند که سهم دستمزد کارگر در قیمت تمام شدهی کالا کمتر از ۵ درصد است درصورتی که درپیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری این سهم به ۷۰ درصد میرسد.
سالها نمایشی را برگزار کردید که با افزایش دستمزد کارگران، کارفرمایان دربهای شرکتها را میبندند.
اما دیدیم که با تعیین کمترین دستمزد هم هر سال تعداد بیشتری از کارخانجات تعطیل شد.
دستمزد ما کارگران بهانه بود.
سالها عنوان کردید با افزایش دستمزد تورم بالا میرود.
اما باز شاهد بودیم که تورم بالا رفت و سفرههای ما خالیتر شد.
دستمزد ما کارگران بهانه بود.
اکنون با بالا رفتن اطلاعات عمومی درمییابیم که سال ۵۸ به یمن پیروزی انقلاب دستمزد کارگران از ۶۳۰ تومان به ۱۷۰۱تومان تغییر کرد یعنی بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافت ولی نه درب کارخانهای بسته شد و نه تورمی بالا رفت.
آقایان شورای عالی کار ۴۰ سال خوردید و چپاول کردید و فقر و تنگدستی و خودکشی و بیکاری و کلیه فروشی و کارتن خوابی و… را به خانهها و زندگی کارگران هدیه کردید.
چه فرزندان جوانی که جلوی چشمانمان پرپر شدند از مریضی و سوتغذیه و آرزوهای برباد رفته و…
چه شرمساریهایی که هر ماهه با این سطح دستمزد در بین عزیزانمان کشیدیم.
نسلی را نابود کردید و دست بردار نیستید.
چطور خجالت نمیکشید که هزینه سبد خانوار را محاسبه میکنید و منتشر میکنید.
سبدی که کمترین و حداقلترین سبد برای زنده ماندن در این جهنمی است که درست کردهاید.
باز میروید در اتاقهای دربسته ساعتها وقت میگذارید که از این حداقل مرگ هم بزنید و کمترش کنید؟!!!
شرمتان باد. دیگر نمیتوانید این چرخه را ادامه دهید، نمیگذاریم.
تا حق خود نگیریم از پای نمینشینیم.»
درصورتی که دولت نماینده ۸۰ درصد سرمایهگذاری در کشور است و خودش ابر کارفرمای ایران است.
نماینده کارفرمایان حاضر در جلسه که نمایندگی بیست درصد سرمایهگذاری در کشور را به عهده دارد نوچهی کارفرمای بزرگ (دولت) است.
میماند نمایندگان به اصطلاح کارگری که همگی منتخبین دولت هستند و بدون اجازه آن حق ورود به جلسه شورای عالی کار را ندارند.
ما کارگران فعلا تا اجرای بند دوم ماده ۴۱ قانون کار نیاز به چانه زنی نداریم.
باید دستمزد سال بعد را طبق هزینه سبد معیشت خانوار تعیین شده بپردازند.
اصطلاح چانه زنی برای کشوری است که میخواهد بیشتر از حداقل هزینه سبد معیشت به کارگرانش بدهد نه اینجا که به قول آقای ظریفی آزاد (یکی از مدیران کل وزارت کار) در چند شب گذشته از صدا و سیما پخش شد، عنوان کردند که پایین ترین دستمزد را درسطح جهان داریم.
به یمن رسانهها و فضای مجازی دیگر نمیتوانند کتمان کنند که پایینترین سطح دستمزد را داریم، نمیتوانند پنهان کنند که سهم دستمزد کارگر در قیمت تمام شدهی کالا کمتر از ۵ درصد است درصورتی که درپیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری این سهم به ۷۰ درصد میرسد.
سالها نمایشی را برگزار کردید که با افزایش دستمزد کارگران، کارفرمایان دربهای شرکتها را میبندند.
اما دیدیم که با تعیین کمترین دستمزد هم هر سال تعداد بیشتری از کارخانجات تعطیل شد.
دستمزد ما کارگران بهانه بود.
سالها عنوان کردید با افزایش دستمزد تورم بالا میرود.
اما باز شاهد بودیم که تورم بالا رفت و سفرههای ما خالیتر شد.
دستمزد ما کارگران بهانه بود.
اکنون با بالا رفتن اطلاعات عمومی درمییابیم که سال ۵۸ به یمن پیروزی انقلاب دستمزد کارگران از ۶۳۰ تومان به ۱۷۰۱تومان تغییر کرد یعنی بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافت ولی نه درب کارخانهای بسته شد و نه تورمی بالا رفت.
آقایان شورای عالی کار ۴۰ سال خوردید و چپاول کردید و فقر و تنگدستی و خودکشی و بیکاری و کلیه فروشی و کارتن خوابی و… را به خانهها و زندگی کارگران هدیه کردید.
چه فرزندان جوانی که جلوی چشمانمان پرپر شدند از مریضی و سوتغذیه و آرزوهای برباد رفته و…
چه شرمساریهایی که هر ماهه با این سطح دستمزد در بین عزیزانمان کشیدیم.
نسلی را نابود کردید و دست بردار نیستید.
چطور خجالت نمیکشید که هزینه سبد خانوار را محاسبه میکنید و منتشر میکنید.
سبدی که کمترین و حداقلترین سبد برای زنده ماندن در این جهنمی است که درست کردهاید.
باز میروید در اتاقهای دربسته ساعتها وقت میگذارید که از این حداقل مرگ هم بزنید و کمترش کنید؟!!!
شرمتان باد. دیگر نمیتوانید این چرخه را ادامه دهید، نمیگذاریم.
تا حق خود نگیریم از پای نمینشینیم.»
اعتراض کارکنان خدمات تعمیر هواپیمایی به تعویق حقوق و عدم امنیت شغلی
کارکنان خدمات تعمیر و نگهداری هواپیمایی (ارس تک) شرکت هواپیمایی ملی ایران در نامهای خطاب به فرزانه شرفبافی رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل هما به تعویق سه ماه حقوق، عدم پرداخت عیدی و حق سنوات و نبود امنیت شغلی اعتراض کردند.
آنها در نامه نوشتهاند تعویق مطالبات و نداشتن امنیت شغلی تاثیر نامساعدی بر کار و زندگی خانوادگی آنها برجای گذاشته و آنها را دچار صدمات روانی کرده است.
در بخشی از نامه آمده است:
«از آنجایی که کارکنان پوش بک وهدست که بخش قابل توجهی از کار پر ریسک و فوق حساس پوش بک هواپیما را که فرآیندی بسیار تخصصی است و نیاز دارد به آموزش حرفهای در حین کار (تا حدودی این تخصص بصورت منحصر بفرد میباشد) به طور شبانه روزی عهدهدار بوده از کمتر امنیت شغلی و آینده روشنی برخوردار نیستند و حقوق دریافتی آنان زیر خط فقر میباشد لذا علی رغم درجه بالای تخصص حرفه پوش بک و هدست، به دلیل سطح پایین حقوق دریافتی، پرسنل شرکت به دنبال استعفا، ترک کار و یافتن شغل دیگر جهت امرار معاش میباشند که این امر برای شرکت ایران ایر جایی بس سوال میباشد که جایگاه پرسنل شرکت در زنجیره ارزش خط هوایی ایران ایر کجاست؟»
ادامه اعتصاب کارگران فولاد اهواز
کارگران فولاد اهواز دوشنبه ۲۸ اسفند به اعتصاب و تجمع مقابل استانداری ادامه دادند. طبق وعده مدیریت کارخانه و استاندار خوزستان قرار بود یکشنبه ۲۷ اسفند یک ماه از حقوق معوقه کارگران به حساب آنها واریز شود. کارفرما در اقدامی پیشگیرانه، کارخانه را تا ۱۴ فرودین ۹۷ تعطیل اعلام کرده است.
اعتصاب کارگران نیبر نیشکر هفتتپه
کارگران نیبر نیشکر هفتتپه در اعتراض به عدم پرداخت عیدی و پاداش خود دوشنبه ۲۸ اسفند اعتصاب کردند و دروازههای ورودی نیشکر به کارخانه را بستند. به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، این اعتصاب با شرکت کارگران رسمی انجام شده است.
کارگران حراست شرکت آسادیس طی ۲۳ ماه تنها ۲ میلیون تومان حقوق گرفتهاند
کارگران کارگاه آسادیس (پیمانکار شرکت سیمان عمران آریا واقع در اندیمشک) در ۲۳ ماه گذشته تنها دو میلیون تومان حقوق گرفتهاند.
کارگران حراست شرکت آسادیس در پیامی به اتحادیه آزاد کارگران ایران نوشتهاند آنها همه قراردادی هستند و مسئولان کارگاه و کارخانه سیمان آریا کارگران را به یکدیگر پاس میدهند و آنها در اثر فشار اقتصادی به بنبست رسیدهاند.
کارگران نوشتهاند: «دیگه کشیده به جایی که جز خودکشی راهی نداریم. خواهشمندم در کانال بذارید شاید مسئولین شرمشون بیاد.»
اعتصاب کارگران ریسندگی خاور رشت
کارگران ریسندگی خاور یکشنبه ۲۷ اسفند در اعتراض به تعویق مزد و حق بیمه و عدم امنیت شغلی دست به اعتصاب زدند.
کارگران ریسندگی خاور در استان گیلان با قرارداد سفید کار میکنند. دستمزد بهمن و اسفند کارگران و حقبیمه آنها نیز پرداخت نشده است.
این کارخانه ۲۲۵ کارگر دارد که ۲۹ تن زن هستند. کارگران گفتهاند تا رسیدن به مطالباتشان به اعتصاب ادامه میدهند. صدا و سیما به نقل از یک مسئول اداره کار منطقه نوشت مزد بهمن ماه کارگران دوشنبه پرداخت خواهد شد.
تجمع کشاورزان چند روستای دشت جیرفت در اعتراض به کمآبی
جمعی از مردم جیرفت، کهنوج، عنبرآباد و رودبار در اعتراض به بیآبی و انتقال آب هلیلرود جازموریان به شمال کرمان تجمع اعتراضی برپا کردند.
دشت جیرفت با کمآبی بیسلبقه روبروست. آب شرب این روستاها از بیست روز پیش قطع شده است.
یحیی کمالیپور نماینده مردم جیرفت و عنبرآباد در مجلس چندی پیش نسبت به بروز فجایع غیرقابل جبران زیستمحیطی در دشت جیرفت هشدار داده بود.
کمالیپور در انتقاد به سیاستهای وزارت نیرو گفته بود کشاورزان منطقه پیش از بستن سد بر روی هلیلرود باعث شده کشاورزان منطقه بجای استفاده از حقآبه خود برای تامین آب کشاورزی به حفر چاههای غیرمجاز روی بیاورند.
اما مدیریت شرکت منابع آب ایران در واکنش به نطق ۱۹ اسفند کمالیپور، حفر چاههای غیرمجاز را نتیجه سیاستهای نادرست دولتهای «گذشته» اعلام کرده بود.
-
دولت افغانستان میخواهد با کنترل بر پناهگاههای زنان آن دسته از مذهبیهای تندرویی را خشنود کند که از وجود خانه امن برای زنان در برابر خشونت شوهران و پدران آنها ناراضی اند.
-
عادل جبیر در واشنگتن پس از گفتن اینکه روابط آمریکا و عربستان در بالاترین سطح تاریخ روابط دو کشور است، درباره برجام گفت: «به نظر ما توافق هستهای قراردادی معیوب است.»
-
ترکیه میخواهد سرتاسر مرز سوریه با این کشور را از کنترل کردها خارج کند و سپس عملیات نظامی را داخل عراق علیه پ ک ک ادامه دهد. اردوغان گفته سنجار به قندیل دوم بدل شده است.
-
رییسجمهوری آمریکا، در پیامش به مناسبت نوروز مردم ایران را جدا از حکومت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خطاب قرار داده و سپاه را ارتشی معرفی میکند که «نه در نام و نه در عملکرد، ایرانی نیست».
-
دادگاه کیفری تهران تنها یک روز پس از آخرین جلسه رسیدگی به اتهامات محمد ثلاث، حکم اعدام او را صادر کرد. عبدالکریم لاهیجی در نقد این حکم میگوید عمل این فرد درخور مجازات است اما نه مجازات اعدام.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در پیامش به مناسبت نوروز مردم ایران را جدا از حکومت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خطاب قرار داده و سپاه را ارتشی معرفی میکند که «نه در نام و نه در عملکرد، ایرانی نیست».
پیام نوروزی دونالد ترامپ را دفتر سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید دوشنبهشب ۱۹ مارس / ۲۹ اسفند منتشر کرد. رئیسجمهوری آمریکا در این پیام «نوروزی زیبا و مبارک» را برای تمامی کسانی که نوروز را جشن میگیرند آرزو میکند اما با گفتن اینکه «تاریخچه نوروز در ایران ریشه دارد» موضوع را به ایران و جمهوری اسلامی مرتبط میکند و میگوید که «حاکمان» ایران بهجای خدمت به مردم «به خود خدمت میکنند.»
پیرو سیاست هرساله پیامهای نوروزی رئیسجمهوریهای ایالات متحده، پیام نوروز ۱۳۹۷ دونالد ترامپ هم تأکیدش بر جدایی مردم ایران از حکومت ایران است اما این بار نماد حکومت و حاکمان ایران پاسداران انقلاب اسلامی است و پیکان انتقادی بهسوی سپاه پاسداران است.
ترامپ با انتساب یک نقلقول به داریوش یکم، پادشاه سلسله هخامنشی، به سراغ سپاه میرود و حساب سپاه را هم از مردم ایران جدا میکند: «۲۵ قرن پیش، داریوش کبیر از خداوند خواست که ایران را از سه خطر حفظ کند؛ ارتشهای متخاصم، خشکسالی و دروغ. امروز، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رژیم ایران نماینده هر سه آنهاست.»
رئیسجمهوری آمریکا هزینه عملیات برونمرزی سپاه پاسداران را در کنار مشکلات معیشتی مردم ایران میگذارد: «سپاه پاسداران از سال ۲۰۱۲ ۱۶ میلیارد دلار از ثروت ایران را صرف کمک به رژیم اسد و حمایت از تروریستها در سوریه، عراق و یمن کرده است. درعین حال، متوسط خانوادههای ایرانی ۱۵درصد از ۱۰ سال پیش فقیرتر هستند و نزدیک به ۳۰درصد از جوانان ایرانی بیکارند.»
در داخل ایران هم، ترامپ سپاه را نیروی متخاصم نسبت به مردم معرفی میکند که ۱ – مردم را سرکوب میکند، ۲ – در فساد و سوءمدیریتها نقش دارد ۳- از تبلیغات و سانسور استفاده میکند که مردم را فریب دهد و ۴ – حقوق شهروندان در «آزادی تجمعات، دسترسی به اطلاعات و فرصتهای برابر» را نقض میکند.
رئیسجمهوری آمریکا بهطور ویژه نظر به سوء مدیریتهایی دارد که موجب بحرانهای زیستمحیطی شده و چندین بحران زیستمحیطی را برمیشمرد: «فساد و سوء مدیریت سپاه پاسداران آثار خشکسالی ادامهدار را تشدید کرده و بحرانی زیستمحیطی ایجاد کرده است. احداث بیرویه سدها توسط شرکتهایش، مانند [قرارگاه] خاتمالانبیاء، رودها و دریاچهها را خشک کرده و کمک کرده است تا طوفانهای گردوغبار بیسابقه، که مشاغل و جانهای ایرانیان را تهدید میکند، خلق شوند.»
در پیام نوروزی دونالد ترامپ خبری از سیاستهای آتی او در قبال قرارداد هستهای (برجام) یا جمهوری اسلامی نیست. اما او تلویحاً میگوید که مردم ایران در «بهار امید» مبارزه خواهند کرد و علیرغم سرکوبها حقوقشان را باز پس میگیرند. در این راه رئیسجمهوری آمریکا خود و ایالات متحده را همراه مردم ایران میخواند: «ایالات متحده در کنار مردم ایران و آرمانهایشان برای ارتباط با دنیای بزرگتر و داشتن حکومتی مسئول و پاسخگو که حقیقتاً در خدمت منافع کشور باشد، میایستد.»
دو سیاست مشخصی که در پیام نوروزی دونالد ترامپ به آنها اشارهشده دستورالعملی است که قرار است وزارت خزانهداری آمریکا این هفته صادر کند و مربوط به حمایت آمریکا از آزادی جریان اطلاعات و دسترسی شهروندان ایرانی به اطلاعات است. اما او بیشتر توضیح نمیدهد که وزارت خزانهداری در چه حوزه دسترسی شهروندان ایرانی به اطلاعات را هدف قرار خواهد داد.
سیاست دوم مربوط به اعلام تعهد برای برخورد با حملات سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رژیم ایران علیه شهروندان ایران و کشورهای دیگر است.
پیام نوروزی رئیسجمهوری آمریکا که آن را از طرف مردم آمریکا هم امضاء کرده با این آرزو پایان مییابد: «در سال جدید نور بر ظلمت غلبه کند و باشد که مردم ایران بهزودی از روزگار صلح، شکوفایی و شادی لذت ببرند.»
اسماعیل عبدی، عضو هیأت مدیره کانون صنفی معلمان تهران سومین نوروز پیاپی خود را در اوین خواهد گذراند. با مرخصی او مخالفت شده است.
به گزارش کانال خبری «اتحادیه آزاد کارگران»، ضابط قضایی پرونده اسماعیل عبدی با دادن مرخصی به او برای گذراندن سال نو در کنار خانواده مخالفت کرده است.
همزمان با مرخصی محمود بهشتی لنگرودی، سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران موافقت شد و او امروز از اوین بیرون آمد.
اسماعیل عبدی تیرماه ۱۳۹۴ به دست مأموران امنیتی قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران بازداشت شد و اردیبهشت ۱۳۹۵ پس از اعتصاب غذای نامحدود با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
او به دنبال تأیید حکم شش سال حبس در دادگاه تجدیدنظر، ۱۹ آبان ۹۵ بار دیگر دستگیر شد و عید ۱۳۹۶ را نیز در زندان گذراند.
عید ۹۷ سومین نوروزی است که عبدی در اوین میگذارند.
بازداشت او با مخالفت گسترده حامیان حقوق بشر و فعالان مدنی و کارگری در داخل و خارج ایران روبهرو شده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)