نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۶ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

می‌کنند. بر اساس آمارهای وزارت گردشگری ترکیه، تعداد کل گردشگران ورودی به این کشور در سال ۲۰۱۷ میلادی با ۲۷.۸درصد رشد به ۳۲.۴ میلیون نفر رسیده است. ایرانی‌ها در مجموع ۷.۷درصد از کل مسافران ورودی به ترکیه را به خود اختصاص داده‌اند و بعد از روس‌ها (۱۴.۶ درصد) و آلمانی‌ها (۱۱.۱ درصد) در رتبه سوم جای گرفته‌اند.»

«سال گذشته میلادی ایرانی‌ها ۲.۵میلیارد دلار به همسایه شمال شرقی کشورمان بردند؛ کشوری که قبل از سال ۲۰۱۴ با بحران اقتصادی روبه‌رو شده بود و سرپا ماندن آن ابهام‌های زیادی داشت، با سرمایه‌گذاری چشمگیر در عرصه گردشگری توانست به درآمدهای نجومی در این حوزه دست پیدا کند. سال ۲۰۱۵ کشور ترکیه به درآمد ۳۱.۵ میلیارد دلاری دست یافت و سال ۲۰۱۶ که جزو بدترین سال‌های گردشگری این کشور لقب گرفت میزان درآمد آنها به ۲۲ میلیارد دلار رسید اما خیلی زود ترک‌ها کاهش ۳۰ درصدی را جبران و سال گذشته میلادی ۲۶.۳ میلیارد دلار از گردشگران کشورشان جذب درآمد کردند. در این میان ایرانی‌ها هم سهم بسیار بالایی در رونق گردشگری ترکیه داشتند؛ به‌ گونه‌ای که سال ۲۰۱۷ ایرانی‌ها ۲.۵ میلیارد دلار ارز به ترکیه بردند. می‌گویند اقتصاد منطقه وان را گردشگران ایرانی می‌چرخانند و اگر دلارهای آنها نباشد، وان با رکود عجیبی روبه‌رو خواهد شد. گردشگران سایر کشورها هم خیلی زود ترکیه را به‌ عنوان مقصد گردشگری خود انتخاب کردند؛ در حالی که هر سال بر تعداد گردشگران این کشور افزوده می‌شود، ما هنوز نتوانستیم سهمی از گردشگران این کشور داشته باشیم.

رتبه ایران در بین کشورهای در حال جذب گردشگر (هم‌اکنون در دنیا ۱۵۰ کشور مشغول فعالیت در عرصه گردشگری هستند) ۹۸ است. ۸ درصد از تعداد کل گردشگران، گردشگران خارجی هستند که به ایران می‌آیند و ارزآوری آنها برای کشورمان بسیار اهمیت دارد اما متأسفانه ۹۲درصد از گردشگران هم از ایران خارج می‌شوند.
۶۰ درصد درآمد گردشگری ترکیه مربوط به گردشگران خارجی است و تنها ۴۰درصد درآمد آنها از طریق گردشگری داخلی به دست می‌آید. درآمد حاصل از گردشگری بین سال‌های ۹۲ تا ۹۵، بیش از ۳۲ میلیارد دلار بوده و در این مدت ۱۹میلیون و ۹۰۰هزار نفر گردشگر خارجی وارد کشور شده‌اند. این اعداد نشان می‌دهد که عملاً ایران دارای کمترین درآمد گردشگری است.

 اتحادیه هتلداران ترکیه

بر اساس گزارشی که از سوی اتحادیه هتل‌های ترکیه منتشر شده، در سال ۲۰۱۷ میلادی، حدود ۲.۵میلیون گردشگر ایرانی به ترکیه سفر کرده‌اند و بدین ترتیب ترکیه اصلی‌ترین مقصد گردشگری خارجی ایرانیان در سال گذشته میلادی بوده است. این گزارش همچنین پیش‌بینی کرده که روند افزایش سفرهای گردشگری ایرانیان به ترکیه در سال‌جاری میلادی نیز ادامه یابد و به ویژه شهرهای ترکیه در ماه مارس، یعنی ایام تعطیلات نوروز شاهد حضور پرتعداد گردشگران ایرانی باشد. بعد از ترکیه، کشورهای عراق، امارات و ارمنستان، دیگر مقصد‌های جذاب گردشگری برای مسافران ایرانی بوده‌اند. در سال ۲۰۱۶، مجموعا ۱.۷ میلیون گردشگر ایرانی به ترکیه سفر کرده بودند.
این گزارش خاطرنشان کرده که هر گردشگر ایرانی به‌ طور متوسط ۶شب در ترکیه اقامت گزیده و هزار دلار هزینه کرده و در مجموع ۲.۵ میلیون گردشگر ایرانی ۲.۵ میلیارد دلار برای ترکیه درآمد داشته‌اند. سرانه هزینه کرد سایر گردشگران خارجی در ترکیه ۶۳۰ دلار بوده است. در بین شهرهای مختلف ترکیه، استانبول، وان و آنتالیا، محبوب‌ترین شهرها برای گردشگران ایرانی بوده‌اند. ایرانی‌ها علاوه بر تفریح، برای خرید و تجارت نیز به ترکیه سفر می‌کنند.
بر اساس آمارهای وزارت گردشگری ترکیه، تعداد کل گردشگران ورودی به این کشور در سال ۲۰۱۷ میلادی با ۲۷.۸درصد رشد به ۳۲.۴ میلیون نفر رسیده است. ایرانی‌ها در مجموع ۷.۷درصد از کل مسافران ورودی به ترکیه را به خود اختصاص داده‌اند و بعد از روس‌ها (۱۴.۶ درصد) و آلمانی‌ها (۱۱.۱ درصد) در رتبه سوم جای گرفته‌اند.»

سازمان عفو بین‌الملل، روز دوشنبه ۲۳ بهمن یک روز پیش از خاکسپاری کاووسی سید امامی در بیانیه‌ای خواستار تحویل جسد آقای سیدامامی برای تحقیقات و کالبدشکافی مستقل شد.

SEmami_021318.jpg- همزمان با انجام مراسم خاکسپاری کاووس سیدامامی، استاد دانشگاه جان باخته در بازداشتگاه اوین، واکنش‌های داخلی و بین‌المللی به مرگ این چهره علمی و فعال محیط زیست ادامه دارد.
سازمان عفو بین‌الملل، روز دوشنبه ۲۳ بهمن یک روز پیش از خاکسپاری کاووسی سید امامی در بیانیه‌ای خواستار تحویل جسد آقای سیدامامی برای تحقیقات و کالبدشکافی مستقل شد.
این سازمان جلوگیری مقامات ایران از انجام تحقیقات مستقل در مورد مرگ «بسیار مشکوک» آقای سیدامامی را نشانه ای از «تلاش عامدانه» برای پنهان کردن شواهد شکنجه و قتل احتمالی خواند.
مگدلنا مغربی، معاون شمال آفریقا و خاورمیانه عفو بین‌الملل درباره گذاشتن پیش شرط برای برگزاری مراسم خاکسپاری بدون کالبد شکافی گفت: ‌«این که بر بدن دکتر سیدامامی آثار جرم همچون علائم شکنجه وجود داشته باشد و یا به سرنخ‌های دیگر در رابطه با دلایل مرگ وی اشاره کند مورد توجه جدی ماست.»
او از دولت کانادا و جامعه بین‌المللی می‌خواهیم تا به مقامات ایران برای انجام تحقیقات مستقل در مورد شرایط پیرامون مرگ دکتر سید امامی مطابق با استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر فشار وارد آورند تا به گفته او افراد مسئول در مرگ این جامعه شناس، و روسای آنها به دست عدالت سپرده شوند.

دکتر محمد سیف زاد؛ «کالبد شکافی» پیکر آقای کاووس سیدامامی، حق مسلم و قان...

قوه قضاییه مسئول مرگ شهروند ایرانی کانادایی کاووس سیدامامی در مرحله بازجویی


به دنبال اعلام خبر مرگ کاووس سیدامامی، شهروند ایرانی-کانادایی و استاد دانشگاه که دو هفته پیش در ایران بازداشت و در زندان اوین به سر می‌برد، کمپین حقوق بشر در ایران از مقامات قضایی ایران می‌خواهد که فورا تحقیقات برای تشخیص علت مرگ و شرایطی که منجر به آن شده است را آغاز کند و از تحت فشار گذاشتن خانواده برای دفن جسد پیش از آنکه تحقیقات لازم از جمله کالبدشکافی انجام شود، خودداری کند.
قوه قضاییه را مسوول مرگ کاووس سیدامامی می‌داند و خواستار تحقیقات بین‌المللی در خصوص سه مرگ رخ داده در زندان‌های ایران در طی چهل روز گذشته است. این تحقیقات باید توسط سازمان ملل هدایت می‌شود.
هادی قائمی مدیر کمپین حقوق بشر در ایران گفت:‌ «مرگ فزآینده در زندان‌های ایران فاجعه‌بار است. این بازتاب ‌دهنده نظام قضایی و اطلاعاتی ناپاسخگو است که هیچ حرمتی برای جان زندانیان قایل نیست. بازجویان و قوه قضاییه مسوول مستقیم حق جان زندان هستند و برای همین علاوه بر تحقیقات مستقل برای شناسایی دلیل مرگ و کالبدشکافی، باید افرادی که در شکل‌گیری چنین اتفاقی نقش داشته‌‌اند در روندی شفاف پاسخ دهند.»
رامین سید امامی فرزند کاووس سید امامی، استاد جامعه‌شناسی، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق و مدیر عامل موسسه «حیات وحش میراث پارسیان» روز شنبه ۲۱ بهمن ماه در صفحه اینستاگرام و توییتر خود نوشت که پدرش به گفته ماموران چند روز پس از بازداشت در زندان خودکشی کرده است.
طبق نوشته فرزند کاووس سید امامی او در تاریخ چهارم بهمن ماه بازداشت شده و در تاریخ ۱۹ بهمن ماه خانواده مطلع از مرگ او با عنوان «خودکشی» شده‌اند. با این حال مشخص نیست که کاووس سیدامامی تحت چه شرایطی مورد بازجویی قرار گرفته و تحت چه شرایط فیزیکی و روانی در زندان اوین نگهداری شده و چگونه برای فردی که از صحت کامل جسمی و روانی برخوردار بوده است چنین اتفاقی افتاده است.
رامین سید امامی معروف به کینگ رام، خواننده در اینستاگرام و توییتر خود نوشته است: «خبر مرگ پدرم، کاووس سید امامی، برایم باور کردنی نیست. کاووس در ۴ بهمن دستگیر شد و ناگهان از دادسرا مادرم، مریم ممبینی، را جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ احضار می‌کنند و خبر مرگ همسرش را به او می‌دهند. می‌گویند خودکشی کرده.. هنور باور نمی‌کنم. نمی‌کنیم.»
هادی قائمی افزود: «مرگ کاووس سیدامامی سومین مرگ در زندان‌های ایران طی دو ماه گذشته است و باید متوقف شود. این روند فزآینده از تبعات مصونیت از مجازات افرادی است که منجر به چنین اتفاقات ناگواری می شوند و قوه قضاییه و نهادهای امنیتی همواره در برابر ناقضان قانون و کسانی که جان زندانیان را به خطر می‌اندازند نه تنها سکوت بلکه از آنها حفاظت می‌کنند.» او افزود: «علاوه بر تحقیق برای شناسایی علت مرگ و نحوه، افرادی که در این مساله دخالت داشته‌اند باید پاسخگو نگهداشته شوند.»
تعدادی از نمایندگان مجلس پس از درخواست برای بازدید از زندان اوین در تاریخ ۱۰ بهمن ماه در سکوت خبری از این زندان بازدید کردند. این بازدید شش روز پس از دستگیری کاووس سید امامی صورت گرفت. در روزهای پس از بازدید، نمایندگان مجلس با توضیحات مختصری، تعریف جزییات ملاقات خود را به زمان دیگری در آینده موکول کردند. با این حال اطلاعات منتشر شده نشان می‌دهد که این بازدید با طراحی کامل مسوولان امنیتی و قضایی به نحوی انجام شده است که زندانیان امنیتی و سیاسی هیچ شانسی برای ملاقات با نمایندگان و اظهار نظر درباره وضعیت خود نداشته‌اند.
در همین روز (۲۱ بهمن ۹۶ ) عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران از «شناسایی و بازداشت چند متهم مرتبط با یک پرونده جاسوسی» خبر داده است. دادستان تهران گفت: «این افراد در قالب اجرای پروژه‌های علمی و محیط زیستی نسبت به جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی کشور در حوزه‌های استراتژیک اقدام می‌کردند.»
او گفت که این افراد با «رصد اطلاعاتی یکی از نهادهای امنیتی کشور» دستگیر و توسط «دادستانی تهران» بازداشت شده‌اند. با این حال نامی از دستگیرشدگان و اطلاعات بیشتری درباره اتهامات آنها و وضعیت‌شان نداده است.
در تاریخ هفتم بهمن ماه عضو خانواده یکی از افرادی که همزمان با کاووس سیدامامی دستگیر شدند از دستگیری چندین تن از کارکنان و مدیران موسسه «حیات وحش میراث پارسیان» خبر داد. به گفته او ماموران امنیتی با مراجعه به این شرکت علاوه بر مدیران برخی از کارکنان را بازداشت کرده اند که از جمله این افراد می‌توان به نیلوفر بیانی، مراد طاهباز (ایرانی-آمریکایی) سپیده کاشانی، هومن جوکار و طاهر قدیریان اشاره کرد. به گفته او تمامی اعضای شرکت در این هجوم نیروهای امنیتی دستگیر شده‌اند. کمپین اطلاعات مستقلی در خصوص اینکه از افراد یاد شده که تعداد آنها بالغ بر ده تن گزارش شده است چه تعدادی همچنان در زندان هستند دریافت نکرده است.
خانواده‌های افراد زندانی شده توسط ماموران امنیت تهدید شده بودند که اگر خبر این دستگیری را با رسانه‌ها درمیان بگذارند، سختگیری بیشتری در مورد بازداشت ‌شدگان به عمل خواهند آورد. یکی از نزدیکان یکی از کارکنان این شرکت به کمپین گفت: «از مدت بازداشت نه تماس تلفنی داشتند نه وکیل و معلوم نیست واقعا اتهامشان چیست.»
کاوورس سیدامامی، دکتری جامعه شناسی و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق و مدیر عامل موسسه «حیات وحش میراث پارسیان» بود. طبق اطلاعات سایت دانشگاه امام صادق آقای سیدامامی لیسانس جامعه شناسی را از دانشگاه اوهایو آمریکا در سال ۱۳۵۴ و فوق لیسانس و دکتری جامعه شناسی خود را از دانشگاه ارگان آمریکا در سال ۱۳۷۰ اخذ کرد. او چندین کتاب و مقاله نوشته است.
بعد از مرگ زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی-کانادایی در ایران در سال ۱۳۸۲، این دومین شهروند ایرانی-کانادایی است که در زندان‌های ایران و پشت درهای بسته جان خود را از دست می‌دهد. در مورد زهرا کاظمی علیرغم پیگیری مقامات کانادایی و وکلای او در ایران هیچ‌گاه فردی برای این مرگ پاسخگو نگهداشته نشد. هم اکنون حدود ۱۱ شهروند با تابعیت دوگانه و یا مقیم کشور دیگر در زندان اوین به سر می‌برند.
پیش‌تر دادستان تهران روز هشتم بهمن ماه از حکم یک زندانی متهم به جاسوسی به ۱۰ سال حبس خبر داده بود. جعفری دولت‌ابادی بدون ذکر نام متهم گفته بود او «از طریق ایجاد ارتباط با سیستم اطلاعاتی بیگانه و برقراری حداقل ۱۴ ملاقات با افسران اطلاعاتی موساد، بسیاری از اطلاعات مربوط به صنعت برق و هسته‌ای کشور را در قبال ۱۴ هزار یورو در اختیار آنان گذاشته است. دادستان تهران هیچ توضیح بیشتری درباره این متهم و اتهاماتش تاکنون نداده است.
در حالی مقامات زندان از خودکشی کاووس سید امامی استاد دانشگاه و فعال محیط زیست نزدیک به دو هفته پس از بازداشتش خبر داده‌اند که براساس نوشته فرزندش مرگ او «باور کردنی نیست». سینا قنبری و وحید حیدری که در اعتراضات سراسری دی ماه بازداشت شدند، اولی در زندان اوین و دومی در زندان اراک طبق خبرهای منتشر شده خودکشی کردند.
محمدجعفر منتظری دادستان کل کشور روز بیست و یکم دی ماه با تایید دو خودکشی در بازداشتگاه های تهران و اراک، درباره سینا قنبری مدعی شد: «فردی که خودکشی کرده است معتاد بوده است و فیلمش هم موجود است و در عین حال در حال ادامه تحقیقات در این زمینه هستیم.»
از سوی دیگر مقامات انتظامی درباره وحید حیدری نیز اعلام کردند او معتاد بوده و به دلیل حمل مواد مخدر بازداشت شده و با پیچیدن لباس دور گردنش در بازداشتگاه خودکشی کرده است. این در حالی است که عموی وحید حیدری روز نوردهم دی ماه به کمپین گفت برادرزاده‌اش در بازار دستفروش بوده و اهل اعتیاد یا مواد مخدر نبوده است. یکی از بستگان وحید حیدری نیز گفته است هنگام تحویل جنازه شکافی ده سانتی در ناحیه سرش دیده که نمی‌توانسته ربطی به خودکشی داشته باشد.
حمید سیف‌زاده و نسرین ستوده، وکلای دادگستری در ایران در این باره به کمپین حقوق بشر در ایران گفتند با فرض صحت گفته‌های دادستان، اعتیاد زندانی یا متهم رافع مسئولیت سازمان زندان‌ها و قوه قضائیه نیست و دلیل مرگ یا خودکشی هر چه باشد قوه قضائیه مسئول است.
از سوی دیگر بهمن احمدی امویی روزنامه‌نگاری که به مدت پنج سال بین ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۳ در اوین و رجایی‌شهر زندانی بوده با تشکیک در امکان دار زدن در بازداشتگاه با هشتگ سینا قنبری نوشت: «درسرویس بهداشتی بند ۷ قرنطینه زندان اوین و ۲۰۹ امکان حلق آویز کردن خود وجود ندارد. البته تا جایی که من دیدم و شنیدم. شاید در سه سال اخیر امکاناتی برای این کار تعبیه شده باشد.»
پس از افشای خبر کشته شدن دو نفر در زندان‌های ایران و پخش گسترده متادون و آزار جسمی بازداشت شدگان در اعتراضات اخیر، تعدادی از نمایندگان مجلس درخواست بازدید از زندان اوین را دادند. پس از این بازدید که در ۱۰ بهمن ماه صورت گرفت، الهیار ملکشاهی رییس کمیسیون قضایی مجلس اعلام کرد که فیلم خودکشی سینا قنبری برای نمایندگان پخش شده است. احمد همتی، عضو کمیسیون بهداشت مجلس هم روز ۱۸ بهمن ماه در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا گفت پزشک قانونی «فیلم‌های هفت تا ۱۰ ساعته از محل فوت این زندانیان را بازبینی کرده و به این نتیجه رسیده که آنان خودکشی کرده‌اند.» به این ترتیب بازدید نمایندگان هم با تایید خودکشی‌ها پایان یافت.

سیروس بینا: "در انتظار درخشش جنگل" – در بزرگداشت چهل وهفتمین سالگشت حماسه ی سیاهکل




جنگل در انتظار انفجار جرقه ای است
به انبار خشک فقر
و پاکیزه آتشی
که بگیرد عاشقانه
به دامن قبای هزار چهره ی هستی
و بشوید، هزاران هزار بار
تعّفن تاریخ قحبه ی غّدارِ نازمانِ بشر را.
(تهران – فروردین ١٣٥۰)

چهل و هفت سال پیش، در سیاهکل، در نوزدهم بهمن چهل ونه، با نخستین گلوله های طلایه داران "مبارزه ی مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک" در ایران جنبش نوینی آغاز شد که اگر چه در اوان با چالش های تاکتیکی، ملاحظات لحظه ای و کمبود تجربه روبه رو شد، اما در مدتی کمتر از نیم دهه نه تنها در ایران شهره ی خاص و عام شد، بل در تمامی منطقه و نیز در فراسوی جهان (با پشتیبانی هواداران پر شور خود، بویژه در کنفدراسیون جهانی) شهرتی عالم گیر بدست آورد. پیش تازان جنبش مسلحانه از بدو حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل، علی رغم ناکامی های لجستیکی و دیگر چالش های کوچک و بزرگِ پیش بینی نشده، در برابر یکان های مجهز ارتش و واحدهای ژاندارمری (هنگ چهار وگسیل واحدهای متمرکز در اداره ی مرزبانی) بیش از دو روز دلیرانه مقابله و مقاومت کردند. در آن زمان من افسر وظیفه بودم و در ستاد ژاندارمری مرکز (اداره ی بازنشستگی) خدمت می کردم. در همین ساختمان (که در طرف مقابل ستاد ژاندارمری کل کشور در ضلع جنوبی میدان 24 اسفند قرار داشت) یکی از ژاندارم هائی که در اداره ی مرزبانی راننده بود (از هنگ چهار ژاندارمری) و افراد مسلح را به سیاهکل برده و تازه از "جبهه سیاهکل" به تهران بازگشته بود چنین حکایت می کرد که گویا این افراد (یعنی چریک ها) "لباس های فضائی"  به تن داشته و شاید هم "از خارج" آمده بودند. این گونه اظهارات خود نشانه ای است از ضربت کارساز این رفقا و غافلگیری نیروهای انتظامی رژیم شاه.
پس از سیاهکل، سازمان چریک های فدائی خلق توسط رفقا مسعود احمدزاده، امیر پرویز پویان، و عباس مفتاحی، و با ادغام  با "گروه حمید اشرف،" پایه گذاری شد. چریک ها با تکیه بر خصوصیات جامعه ایران (به ویژه در تحلیل درست رفرم امپریالیستی "انقلاب سفید")، امپریالیسم را تنیده  در تار و پود اقتصادی-سیاسی دیکتاتوری شاه ارزیابی کردند. به عبارت دیگر، پایه گذاران این سازمان از همان اوان با انواع نظرات التقاطی، نظیر مبارزه با "دیکتاتوری شاه" (و امپریالیسم به مفهوم نظامی –نظر زنده یاد بیژن جزنی) یا "جبهه ی متحد ضد دیکتاتوری" (موضع "حزب توده") خط کشی قاطع کردند. به مصداق خواجه ی شیراز:
"گوهر پاک بباید که شود قابل فیض/ ور نه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود."
در "مبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک،" مسعود احمدزاده نشان داد که سخن از ساختن "حزب" در زمانی که اختناق و محیط پلیسی، حتا به لیبرال های بی استخوان مجال هیچ گونه گردهمآئی فعالیت مسالمت آمیز نمی دهد، آرزوئی بیهوده است. حزب (نه صرفأ به معنای صوری، مثلأ به مثابه خرده کاری ها، عملیات کمرنگ، و افاضات خودنمایانه بسیاری از چپگرایان در چند سال اخیر در خارج کشور) خود حاصلی است از یک مبارزه ی ارگانیک، گسترده، و طولانی. این مبارزه در گرو (١) بینش (تئوری) درست، این که ما کجا ایستاده ایم و (۲) پراتیک انقلابی به سوی مقصدی که در پیش است. به همین جهت، استراتژی درست مرهون سازمانی سیاسی-نظامی است که بتواند دوام مبارزه را تضمین کند. به نظر من، سخن از سازمان سیاسی-نظامی بازتابی از یک مفهوم سنتزوار و ارگانیک است، بدین معنی که در سنتز سیاسی-نظامی مفهوم "سیاسی" و مفهوم "نظامی" هر دو معنای مستقل خود را از دست می دهند. سنتز سیاسی-نظامی درست مانند سنتز "زمان" و "مکان" در تئوری نسبیت انشتین عمل می کند. در این تئوری نه زمان به خودی خود معنی می دهد و نه مکان. زیرا این تئوری راجع به مفهوم جدید زمان-مکان است. درک من از مفهوم سیاسی-نظامی (در رابطه با استراتژی مبارزه مسلحانه) نیز شامل سنتزی است که دیگر در محدوده ی صِرف و مستقلِ سیاسی یا نظامی نمی گنجد. در نتیجه، مبارزه ی مسلحانه، به مثابه یک استراتژی، خود بر سنتزی استوار است که با مفهوم تک تک این دو واژه منافات دارد. با این همه، "حزب توده" – این گماردگان سیاست خارجی شوروی (سابق) و این دریوزگان بی عمل و متفرعن – نخستین گروهی بود که دشنام های خود را نثار رفقای فرهیخته و جان-به-کف ما نمود. حزب توده، پیشاهنگان مبارزه ی مسلحانه "مشتی آوانتوریست" خطاب کرده بود. در آن زمان، با این نگاه شاه-پسند، حزب توده راه را برای طیفی منفعل از تمامی "سیاسی کاران" فراهم کرد. و ما از این پس شاهد زمزمه هائی بر محور خودهمانگویانه ی "جنبش چریکی جدا از توده" از جانب این طیف شتر-گاو-پلنگ و رنگارنگ شدیم. طیفی گوناگون از سیاسی کاران سنتی که بی شرمانه مفهوم "حزب" با مفهوم "توده" معادل می انگارد و تردستانه خرگوش جدائی "چریک" و "توده" را با تحلیل (شامورتی؟) لاس وگاسی خود با تبختر به تماشاچیان بی خبر و کم مایه نشان می دهد. 
امیر پرویز پویان نیز در "ضروت مبارزه مسلحانه و ردّ تئوری بقا" سخن از شکستن "دو مطلق" می راند. او می نویسد: "پس برای این که پرولتاریا را از فرهنگ مسلط جدا کنیم، سموم خرده بورژوائی را از اندیشه و زندگی او بزدائیم ... باز لازم است که تصور اورا از ناتوانی مطلقش در نابودی دشمن در هم شکنیم (سازمان های جبهه ملی ایران خارج کشور، بخش خاورمیانه، چاپ چهارم، ١٥ خرداد ١٣٥٤، ص ٤٨).
این سروده پیشکشی است به دکتر محمد علی (علیرضا) محدث قندچی، رفیق دوران نوجوانیم. از اواخر دهه ی سی و تا سال های پایانی دهه ی چهل، ما درغرب تهران (خیابان رودکی – سلسبیل سابق – کوچه خیام) زندگی می کردیم. تا آنجا که من به یاد دارم، علیرضا تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان بابک (حوالی میدان رشدیه) تمام کرد و در رشته ی طبیعی دیپلم گرفت. من هم تا کلاس پنجم متوسطه در دبیرستان اسد آبادی (واقع در میدان رشدیه) درس می خواندم، و بعد از آن در دبیرستان خوارزمی (که به تازگی توسط زنده یاد پرویز شهریاری تأسیس شده بود) در رشته ی ریاضی دیپلم گرفتم. گاهگاهی که همدیگر را می دیدیم (بیشتر سر کوچه و قدم زدن در خیابان ...) علیرضا دائمأ از رژیم شاه و فساد سیاسی و استثمار شکایت می کرد. او در انتخاب رشته ی تحصیلی بسیار وسواس نشان می داد، اما بالأخره، در دانشگاه تهران، رشته دامپزشکی را در به مناسبت خدمت در روستا انتخاب کرد. در آن سال ها، متعاقب رفرم دولت جان کندی، وقایع پانزده خرداد چهل و دو، و مرگ ناگهانی زنده یاد غلامرضا تختی، ما (یعنی افراد کتاب خوان و ضد رژیم، مانند من و علیرضا) انتظار چیزی، واقعه ای، حرکتی، جُنب و جوشی را در سطح جامعه داشتیم. یک روز از این روزها (تصور می کنم سال چهل و هفت بود) که در خیابان رودکی قدم می زدیم، علیرضا یک مرتبه و بدون هیچ مقدمه ای گفت: "اگر در زندان به دیدنم اومدی، فقط برام گلابی بیار!" - و من همین طور بِّر و بِّر به او نگاه کردم. علیرضا چهره ای محجوب و مصمم داشت، اما من او را هرگز این گونه جدی ندیده بودم. از این تاریخ به بعد من دیگر اورا ندیدم، زیرا باید به خدمت سربازی می رفتم و اوهم (به نظرم می آید) هنوز در سال آخر دانشکده دامپزشکی بود. حدود دو سال بعد بود که در بهمن ماه چهل و نه در میان نام های جاویدانِ پیش تازان سیاهکل به نام او نیز بر خوردم.       
تاریخ این سروده فروردین پنجاه است و من آن را با اندوه فراوان، پیش از خاتمه خدمتم، در فاصله ی چند هفته پس از نبرد سیاهکل نگاشته ام. با آغاز مبارزه ی مسلحانه رژیم شاه در اوائل فروردین پنجاه شماری از فعالین کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج را به اصطلاح غیابأ به جرم "خیانت" محاکمه و اسامی آنان را در روزنامه ی اطلاعات چاپ کرد. در این خبر ده سال حبس برای هر کس که در آینده به عضویت کنفدراسیون در آید نیز عنوان شده بود. من در خرداد همان سال از ایران خارج شدم وبه محض ورود به آمریکا در به در به دنبال کنفدراسیون گشتم.

خون
در ریزش بلند آبشار
رفیع ترین قطره
خون است.
زیرا همیشه آب
بی شّک و شُبهه
در جهت اُفت می شتابد  و
خون
در راستای خیز.
(تهران – زمستان ٤٩)

سیروس بینا

١٩ بهمن ماه ١٣٩٦
الکساندریا، مینه سوتا (آمریکا)

در انتظار درخشش جنگل-سیروس بینا، Expecting the Forest to Rise and Shine - Cyrus Bina

یازدهم فوریه 2018 (بیستم بهمن 1396)

نگاه شاهين نجفی به حکومت ولايت! کشتن استاد دانشگاه درزندان

ريشه تمامی فجايع و مفاسد در بيت رهبری است