نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ خرداد ۵, دوشنبه

گزارش شاهد عینی از وضعیت فجیع زندان سپیدار اهواز



بخش اول
اهواز گرم و تفدیده دو زندان معروف دارد. کارون و سپیدار. اگر این شهر باز هم زندان دیگری داشته باشد، لابد مخفی و محرمانه است. این دو زندان بغل به بغل همند. فقط ۴۰۰ متر از هم دورند. البته کارون زندان بزرگ‌تری است و بند معروف «شش» را دارد که زندانیان سیاسی و فعالین عرب را در آن نگه می‌دارند. شاید به همین دلیل است که زندان کارون از اقبال عمومی و توجه بیشتری از سوی سازمان‌های حقوق بشری و بین المللی برخوردار بوده ، درحالی که درست در چهارصدمتری زندان کارون، بغل به بغل خانه‌های آجر قرمز‌ها، زندان فراموش شده سپیدار برپاست. در حاشیه شرقی شهر تفدیده و داغ اهواز. زندگی‌های زیادی در این زندان بهم فشرده و دلگیر اسیر میله هاست. مشاهدات زیر، گزارش یک شهروند خبرنگار زندانی در زندان سپیدار است. او به علت تصادف منجر به فوت گذرش به زندان سپیدار افتاده و مشاهداتش را در طول یک هفته مرخصی استعلاجی‌اش برای سایت ایران وایر نوشته است:
«آدم‌ها در زندان سپیدار مسخ می‌شوند. آنجا زندانی است که بیش از آنچه به زندان شباهت داشته باشد، شکنجه گاهی است که به دلیل شرایط غیر انسانی، زندانی در آن بطور تدریجی همه داشته‌های انسانی‌اش از دست می‌دهد. من به جرم تصادف منجر به فوت مدتی است ساکن این زندانم. آنچه می‌گویم مشاهدات عینی من است بدون هیچگونه اغراقی. وقتی وارد زندان شدم بعد از بازرسی‌های مقدماتی مرا به بندی موسوم به بند اقتصادی بردند. این بند را شاید بشود بهترین و بهداشتی‌ترین بند زندان سپیدار دانست.غالبا زندانیانی در این بند محبوسند که جرم‌های مالی دارند. چک بلامحل، مهریه، تصادفات منجر به نقص عضو یا فوت. گر چه در میان این عده گاهی قاتلین یا متجاوزین به عنف نیز پیدا می‌شوند. تعداد زندانیان بند اقتصادی زندان سپیدار بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ نفر متغیر است. و از آنجایی که این بند عملا بهداشتی‌ترین بند زندان سپیدار است وقتی یکی از مسئولین برای بازدید از زندان مصمم است، او را مستقیما به این بند هدایت می‌کنند.
روزهای اول مرا به بند معتادان منتقل کرده بودند. به جرات می‌توانم بگویم غیر انسانی‌ترین شرایط نگهداری انسانی را در این بند می‌شد مشاهده کرد. تعداد زندانیان بند معتادین غالبا مابین ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر است ورودی بند معتادان بلافاصله بعد از درب ورودی حیاط است. بندی که مملو از جمعیت است. زندانیانی که شبیه به حیوانات در فاصلهٔ کمتر از نیم متر به نیم متر در کنار هم به سر می‌بردند و دارایی آن‌ها یک زیرانداز و روانداز کهنه و فرسوده‌ای است که غالبا یادگار زندانیان آزاد شده است.
در میان جمعیت زندانی‌های بند معتادان از سردمداران و سرشاخه‌های قاچاق مواد مخدر وجود دارند تا معتاد فلک زده‌ای که به جرم چند گرم شیشه یا هرویین به جای رفتن به بیمارستان‌ یا کلینک ترک اعتقاد، باید در کنار قاچاق چی‌های حرفه‌ای دوره حبس خود را بگذراند.
در آنجا پسرک لاغر و نحیفی به نام حسن بود که ظاهری بسیار محجوب و دخترانه داشت. او را به جرم داشتن چند گرم شیشه بازداشت کرده بودند. در زندان شایعه بود که افراد خطرناک و با سابقه بند او را وادار به رابطه جنسی می‌کنند. حتی می شنیدم که او را به همدیگر قرض و تحفه می دهند. یکی از هم بندی‌های من می‌گفت پسرک بیچاره را در حمام دیده که تمام بدنش از ضربه و کتک کبود و سیاه بوده.
در بند معتادین، سارقین حرفه‌ای منازل و ماشین هم نگهداری می‌شدند. به همدیگر راه و چاه فرار و دور زدن قانون را نشان می‌دادند. تصور کنید انگار یک آموزشگاه بزرگ جرم‌های سبک و سنگین دایر باشد.
یک بار وقت ملاقات به یکی از مسوولین زندان درباره شرایط آن پسرک لاغر و نحیف گفتم. او به تلخی به من پاسخ داد: می‌خواست جرمی مرتکب نشود. زندان که خانه خاله نیست. همه جور کثافتی در چهارچوب زندان اتفاق می‌افتد. دلم می‌خواست از او بپرسم آیا جرم کنجکاوی یک نوجوان برای تجربه یک قرص روانگردان یا شیشه، تجاوز به عنف و کتک‌های شبانه است؟
یکی دیگر از بندهای زندان، بند جوانان است که در آنجا جوانان بین ۱۶ تا ۲۲ سال در شرایطی کاملا غیر بهداشتی و غیر انسانی نگهداری می‌شوند. اکثرآن‌ها آلوده به مواد مخدر، خصوصا مواد مخدر صنعتی هستند. یکی از زندانیان قدیمی‌تر مرد لاغر اندام معتادی را به من نشان داد و گفت اسم این مرد صادق است. او را سال گذشته به خاطر نزاع خیابانی به اینجا آوردند. کسی را که چاقو زده بود هنوز در کما به سر می‌برد. گویا طرف به خواهرش فحش ناموسی داده. دعواشان بالا گرفته و او فقط با یک ضربه به طرف دیگر دعوا چاقو زده. چاقو درست به شش‌های طرف مقابل وارد شده. او را به بیمارستان رسانده به اتاق عمل برده‌اند اما بعد از عمل هنوز هم به هوش نیامده است. برای همین هم صادق هنوز اینجاست. او برایم تعریف کرد وقتی صادق را به این بند آوردند جوان با نشاط و رشیدی بود. شاد و البته آزاده. زیر بار حرف زور نمی‌رفت. کاملا مشخص بود که از سر اتفاق دست به نزاع زده و شر و شیطنت در وجودش جایی نداشت. اما قلدرهای بند که از صادق به علت روحیه‌اش ترسیده بودند و نمی‌خواستند نامحرمی مابینشان باشد و احیانا اعتراضی کند یا گزارشی رد کند سعی کردند او را به اعتیاد بکشانند. صادق مقاومت می‌کرد. اما آن‌ها دست برنداشتند و هر روز در غذای این جوان تازه وارد مواد مخدر ریختند. یک ماه نشد که او آلوده مواد مخدر شده بود و حالا تبدیل شده به نوچه و جیره خوارشان و هر چه بگویند با طیب خاطر می‌پذیرد.
همجنس گرایی به خاطر دسترسی نداشتن به جنس مخالف، رابطه جنسی و البته تجاوز جنسی معمولیترین اتفاقی است که در آنجا رخ می‌دهد. گاهی که یک زندانی آشنا یا به اصطلاح «پارتی دار» را که با یکی از مسئولین زندان آشنایی دارد به زندان می‌آورند، او را به بند اقتصادی‌ها یا سیاسی‌ها می‌آورند که البته از همه سالم ترند. احتمال بروز خطر در همه زمینه‌هایی که اشاره کردم برایش کمتر است. چیزی که برای من که سابقه کیفری نداشتم عجیب بود این مسئله بود که هر مسئولی را برای ریاست بند انتخاب می‌کردند بلااستثنا یا از عهده کار برنمی آمد و یا به جرم شهره شدن به تجاوز جنسی به سایر زندانی‌ها از کار برکنار می‌شد. باند بازی و نزاع‌های دسته جمعی قومی از مشخصه‌های دیگر بندهای زندان سپیدار است.
بند دیگری که در زندان سپیدار بیش از سایر بند‌ها متفاوت بنظر می‌رسد، بند «سید‌ها» است. «سید‌ها‌‌«،  همان پرونده معروف سادات هستند که از ۱۲۰ هزار نفر از مردم عادی کلاهبرداری کردند. در جریان این پرونده سید‌ها که یک گروه صد نفره بودند تحت رهبری یک فردی که نه سید است و نه ایرانی، بلکه یک شهروند عراقی است، اعلام کردند اگر کسی به آن‌ها مبلغی بپردازد کمتر از یک ماه بعد از آن به او دو برابر مبلغ را برمی گردانند. اما در این میان به کسی رسید و چک و سفته  نمی دانند. عملا هیچ مدرکی دست مردم نبود. مردم اول با این جریان به طور مشکوک و با احتیاط برخورد می‌کردند. ولی وقتی گروه اول به عافیت پولشان راگرفتند تعداد زیادی از مردم خوزستان خانه‌ها و املاک و ماشینشان را فروختند و به شبکه کلاهبردار سادات تحویل دادند.
سید‌ها در کمتر از چهار ماه بیش از چهار هزار میلیارد از مردم کلاهبرداری کردند و کارشان به حدی رونق گرفته بود که اتاق خانه‌های آنان لبالب از بسته‌های اسکناسی بود که حتی فرصت نمی‌کردند آن‌ها را بشمارند. اما بعد از اینکه معلوم شد این جریان یک ماجرای سودجویانه بیشتر نبوده به تدریج شاکی‌ها به دادگاه مراجعه کردند. بسیاری از آن‌ها خانه و کاشانه و خانواده خود را به خاطر یک آینده بهتر از دست داده بودند. حالا سید‌ها و سرکردگان باند سادات در زندان به سر می‌برند و مردم کماکان دنبال اموال باخته شدشان هستند.
جالب‌ترین بخش ماجرا اینجاست که در زندان سپیدار به سرکردگان باند مفاسد اقتصادی موسوم به «سید‌ها» یک بند مجزا با امکانات خوب و‌تر و تمیز تحویل داده‌اند و آن‌ها هم هیچ زندانی دیگری را مابین خودشان راه نمی‌دهند. آن طور که مشاهدات من نشان می‌داد تعداد سیدهای زندانی حدود ۴۰ نفر بودند و وثیقه‌های میلیاردی برای آن‌ها تعیین کرده بودند. آن‌ها حتی رئیس زندان را با پول‌های خودشان تحت تاثیر قرار داده اند و با توجه به تمکن مالی ناشی از بالا کشیدن پول های مردم از بهترین امکانات در زندان برخوردارند.
در شرایطی که ما از هیچ نوع مواد غذایی مرغوبی برخوردار نبودیم و کیفیت غذاهای زندان به شدت نازل بود. میوه یک مسئله کاملا لوکس محسوب می‌شد و غالب زندانی‌های عادی از سوء تغذیه رنج می‌برند، برای سید‌ها از بیرون زندان مواد غذایی درجه یک تهیه می‌شود. در میان آن‌ها موبایل آزاد بود و زندانی‌های با خبر از شرایط زندان می‌گفتند که مواد مخدری که در زندان مابین زندانی‌ها دست به دست می‌شود توسط همین سید‌ها تامین می‌شود. سردسته آن‌ها «سید حسن» نامی است که غالبا او را با شال گردن سبز در زندان می‌بینی. او از مداحان قهاری است که در طول تمام مراسم مذهبی مربوط به ماه محرم و سالگرد شهادت ائمه و همه مراسم مذهبی دیگری که در زندان برگزار می‌ شود، حضور موثری دارد. جالب‌ترین بخش ماجرا این است که او فقط۲۲ سال دارد و نزد عرب زبان‌ها از اعتبار خاصی برخوردار است. در بند مالی‌ها یک زندانی محترمی بود که درباره او می‌گفتند او برای تغییر شرایط زندگی‌اش تمام زندگی و خانه و ماشین خودش را فروخته و به باند سید‌ها تحویل داده است، اما با این کلاهبرداری به افلاس رسیده و زنش درخواست طلاق کرده و الان هم بابت مهریه زنش در زندان به سر می‌برد. زندانی‌ها قصه‌های متفاوتی از باند سید‌ها و تاثیرش در زندگی مردم منطقه تعریف می‌کنند و البته آن‌ها هم راحت و آسوده و بدون اینکه خودشان را درگیر این قصه‌ها کنند با امکانات کافی و عالی در حال گذران دوران خوش محکومیتند


منبع: ایران وایر

افشای پشت پرده ۴ هزار و ۲۳۸ بورس‌های غیرقانونی

افشای پشت پرده ۴ هزار و ۲۳۸ بورس‌های غیرقانونی



روزنامه‌های شرق و فرهیختگان از «افشای پشت پرده بورس‌های غیرقانونی» در دولت پیشین گزارش داده‌اند.

روزنامه شرق در تیتر یک شماره دوشنبه خود از «رونمایی وزارت علوم از تخلفات دولت‌های نهم و دهم» و «بورسیه‌های چراغ خاموش» در دولت هشت ساله محمود احمدی‌نژاد گزارش داده است.

به گزارش این روزنامه «مجتبی صدیقی، رئیس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، روز یکشنبه با رونمایی از بورسیه‌های خارج از روال ارایه‌شده در دولت‌های نهم و دهم، فصلی جدید از دامنه تخلفات دانشگاهی طی هشت‌ سال فعالیت دولت احمدی‌نژاد را رو کرد.»

این روزنامه نوشته است: «بر اساس آمار رسمی رئیس سازمان دانشجویان از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۲، در هشت‌ سال فعالیت وزارت علوم در دولت‌های محمود احمدی‌نژاد که با وزارت محمدمهدی زاهدی و کامران دانشجو همراه بود، ۷۳ دانشجو با معدل کار‌شناسی زیر ۱۴ و ۷۰‌ نفر دانشجو با معدل کارشناسی‌ ارشد زیر ۱۶ به دانشگاه‌های خارج از کشور اعزام شده‌اند. ۲۲۸‌نفر دانشجوی بورسیه خارج به داخل کشور با معدل کار‌شناسی زیر ۱۴ و ۳۰۵ دانشجو بورسیه خارج به داخل با معدل کارشناسی‌ ارشد زیر ۱۶ جذب دانشگاه‌های داخل کشور شده‌اند.»

همچنین «۲۳۵ ‌نفر دانشجوی بورسیه خارج از کشور به داخل کشور دارای معدل نامعلوم بوده‌اند و ۳۲۵‌ نفر دیگر نیز فاقد شرایط سنی برای بورس بودند و به عبارت دیگر، سن آنها بالای ۳۳ سال بوده است.»

شرق نوشته است که علاوه بر تمامی این آمار‌ها، رئیس سازمان دانشجویان ایران اعلام کرد «سه‌هزار و دو دانشجو بدون شرکت در آزمون ورودی بورسیه دوره دکترا شده‌اند.»

این روزنامه از قول مجتبی صدیقی، رئیس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، نوشته است: «قرار بود در این زمینه حرفی زده نشود» اما «احساس کردیم اگر بحث نکنیم بدهکار نیز می‌شویم. بنابراین مسایل در حد واقعیات و تا حد امکان گفته شد؛ اما موارد خاص را معذوریم که اعلام کنیم.»

روزنامه شرق نوشته است: «در مجموع ۴ هزار و ۲۳۸ بورس خارج از روال در دانشگاه‌های داخل و اعزام دانشجو به خارج از کشوردر هشت سال فعالیت دولت‌های نهم و دهم صورت گرفته است و به جرات می‌توان گفت، در کنار این تعداد از افراد، چهار هزار و ۲۳۸ حق دانشجویان دیگر تضییع شده است.»

محمدحسین نجاتی در گزارش روزنامه شرق تاکید کرده است که «دامنه این بحران در آموزش عالی کشور تا حدی بزرگ است که می‌توان آن را درکنار مسایلی همچون بازنشستگی استادان، افزایش تعداد دانشجویان ستاره‌دار، تفکیک جنسیتی، افزایش سهم دانشجویان در دانشگاه‌های پولی و بی‌کیفیت و... در کارنامه دولت‌های نهم و دهم در حوزه آموزش عالی جای داد.»

گزارش‌نویس روزنامه شرق همچنین نوشته است: «پس از اعلام این آمار، پیگیری تخلفات رخ‌ داده را می‌توان یکی از آزمون‌های سخت وزارت‌علوم در دولت تدبیر و امید، نامید.»

روزنامه فرهیختگان نیز در گزارشی از «رانت‌های آموزشی» د‌ر د‌ولت محمود احمدی‌نژاد، اظهارات روز یکشنبه مجتبی صدیقی، رئیس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، را «افشای پشت پرد‌ه بورس‌های غیرقانونی» توصیف کرده است.

این روزنامه از قول رئیس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم نوشته است که در میان افرادی که به شکل غیر قانونی بورس دکتری خارج از کشور دریافت کرده‌اند «حضور آقازاد‌ه‌ها و منسوبین» نیز دیده می‌شود.

مجتبی صدیقی همچنین گفته است که بورس‌های غیرقانونی از سال ۸۵ آغاز شده و تا سال ۹۲ ادامه داشته، تاکید کرده است که دانشگاه علامه طباطبایی در دوره مدیریت صدرالدین شریعتی «با پذیرش ۲۵۹ نفر رتبه اول را د‌اشته» و این دانشگاه «پذیرش د‌انشجویان را حتی بد‌ون معرفی‌نامه از وزارت علوم انجام د‌اد‌ه است.»

رئیس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم و معاون وزیر علوم در عین حال گفته است: «سیاست وزارت علوم برخورد‌ قانونی به معنای قطع تحصیل این افراد‌ نیست و بحث هزینه‌ها نیز از سوی د‌و نهاد‌ اعلام‌شد‌ه، سازمان بازرسی کشور و د‌یوان محاسبات، پیگیری می‌شود‌.»

مجادله پنهان ۱۵ هزار میلیارد تومانی میان چهار بانک شبه دولتی و ۶۰۰ شرکت تولیدی
روزنامه اعتماد از «مجادله پنهان ۱۵ هزار میلیارد تومانی» میان چند بانک و ده‌ها شرکت تولیدی خبر داده است.

محمدصادق جنان‌صفت طی یادداشتی در شماره دوشنبه روزنامه اعتماد نوشته است: «مجادله‌‌ای پنهان بر سر پنج میلیارد دلار قرضی است که مالکان ۶۰۰ بنگاه از حساب ذخیره ارزی در زمانی که نرخ هر دلار هزار تومان بود گرفتند. روز یکشنبه و در یک نشست عمومی، گروهی از همین ۶۰۰ نفر در اتاق ایران جمع شدند و این بار مسائلی را افشا کردند که تا امروز کمتر شنیده بودیم.»

یادداشت‌نویس روزنامه اعتماد با اشاره به اینکه «روسای چهار بانک عامل توانسته‌اند تحت‌شرایط ویژه صد‌ها کارخانه‌دار را سه ستاره کرده و آنها را از دریافت تسهیلات ریالی نیز محروم و آنها را تا مرز ورشکستگی کامل هدایت کنند»، نوشته است: «ستاره‌دار کردن کارخانه‌داران به وسیله بانک‌هایی که اکنون دیگر خصوصی نیستند و برخی نهادهای عمومی و غیردولتی مالکیت آنها را دراختیار گرفته‌اند، نقطه عطفی در مناسبات میان دولت، بانک مرکزی، بانک‌ها با یکدیگر و بانک‌ها با صاحبان صنعت است.»

محمدصادق جنان صفت با اشاره به اینکه «روز یکشنبه این گروه از مالکان بنگاه‌ها با دعوت از رییس اتاق تهران و مدیران بانک مرکزی نکات بسیار قابل تاملی را در این باره بیان کردند»، نوشته است: «مدیرانی که وام ارزی گرفته‌اند می‌گویند دولت وفا به عهد نکرده و با اقدامی که غیرمنتظره بوده است آنها را در شرایط نامساعد قرار داده است. استدلال ستاره‌دار‌ها این است که مگر می‌شود دولت ناگهان و بر اساس شرایط تحمیل شده از تحریم و همچنین اجرای ناکارآمد یارانه‌ها نرخ دلار را از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان برساند و آنها را دچار زیان مفرط کند.»

به نوشته این روزنامه «اکنون و پس از آنکه بانکداران و کارخانه‌داران بر سر پول مردم در بانک‌ها مجادله کردند به دعوای ارزی نیز رسیده‌اند» و «شرایط به‌گونه‌‌ای است که ریاست اتاق تهران که به حزب سیاسی موتلفه وابسته است با صراحت می‌گوید حرف زدن در این باره شجاعت و جسارت و هزینه دادن می‌خواهد.»

اعتماد ابراز نگرانی رئیس اتاق بازرگانی ایران را «بسیار عجیب» توصیف کرده و نوشته که این اظهارات «این پرسش را پیش می‌آورد که مگر پشت سر بانک‌های عامل کدام نیروی سیاسی قرار دارد. از طرف دیگر پرسیدنی است که آینده این مجادله چگونه و توسط کدام نیروهای سیاسی و اقتصادی حل خواهد شد. دعوایی که وجود دارد برسر ۱۵ هزار میلیارد تومان است و هر گروه که برنده شود سرمایه هنگفتی را به حساب خود واریز خواهد کرد.»

محمدصادق جنان صفت در یادداشت روزنامه اعتماد نوشته است: «با توجه به مزمن شدن این درد و اینکه مطابق گفته کارخانه‌داران، مدیران بانک‌ها با ترفندهای گوناگون راه‌هایی برای ورشکسته کردن بنگاه‌ها را سهوا یا عمدا در پیش گرفته‌اند، باید درمانی زودهنگام را در دستور کار قرار داد. ادامه مجادله‌‌ای که بخشی از آن را یادآور شدم می‌تواند به بیکار شدن هزاران شاغل ۶۰۰ بنگاه بدهکار منجر شود که در این وضعیت بسیار تاسف‌بار خواهد بود.»


منبع: رادیو فردا

صفایی فراهانی: کسی که 500 میلیارد برای جلوگیری از یک شکایت پول می‌دهد، بیش از این را خرج تخریب دولت نمی کند؟

صفایی فراهانی: کسی که 500 میلیارد برای جلوگیری از یک شکایت پول می‌دهد، بیش از این را خرج تخریب دولت نمی کند؟



*همیشه کسانی که منافع نامعقول دارند یک قانون نانوشته دارند و آن اینکه هر چه اوضاع بحرانی‌تر و آب گل‌آلودتر باشد به نفع آنهاست و برای گل‌آلود نگه‌داشتن اوضاع از هر ترفندی، از جمله پول خرج‌کردن وسیع ابایی ندارند چون هر آنچه به دست آورده‌اند همه در اوضاع بحرانی و گل‌آلود و از طریق روابط ناسالم و رانت بوده است.

  * بابک زنجانی باید سالی 800میلیون‌تومان ذخیره می‌کرد تا بعد از 2500سال، اینقدر پول داشته باشد. با کدام فعالیت اقتصادی، با چه مکانیسمی و با چه سرمایه‌ای در عرض چهارسال به این سرمایه افسانه‌ای رسیده است؟ اینها فقط می‌تواند نتیجه یکسری رانت‌های وحشتناک باشد. من در روزنامه‌ها خواندم که در پروژه «ایران زمین» وقتی زمین‌های اطرافش شروع به نشست کرد املاک ساختمان‌های اطراف را خرید. کسی‌که به‌راحتی می‌تواند 500میلیارد تومان خرج کند که کسی شکایت نکند، برای تخریب دولت نمی‌تواند بیشتر خرج کند؟

*امروز کارکردن به مراتب سخت‌تر از سال 76 است. چون مخالفان اصلاحات امروز بعد از فرصت طلایی 10 ساله که گیرشان آمد و ثروت‌های افسانه‌ای که اندوختند، حاضر به عقبگرد نیستند. وقتی گفته می‌شود که بیش از 85درصد واگذاری‌های شرکت‌های دولتی به بخش غیرخصوصی انجام شده، معنی دارد. یعنی عده‌ای بدون اینکه زیر بلیط دولت باشند یا در بخش خصوصی باشند بدون نظارت دقیق نزدیک به 50درصد تولید ناخالص ملی ایران را در دست دارند. بیش از 60درصد از بانک‌ها، بیمه‌ها، ارتباطات، حمل‌ونقل عمومی، واحدهای تولید فولاد، مس، آلومینیوم و... در اختیار دولت نیست . البته، در اختیار بخش خصوصی هم نیست. سازمان‌های نظارتی بر عملکرد اینها کنترلی ندارند. آقای طیب‌نیا، وزیر اقتصاد اعلام می‌کند که بیش از یک سوم نقدینگی کشور در اختیار بانک مرکزی نیست و کنترلی رویش نیست. این در اقتصاد معنی دارد.

*اگر این را واقعا خوب تبیین کنند، مردم می‌فهمند که این پول‌ها در اختیار چه کسانی می‌تواند باشد و چه اقداماتی می‌تواند با آن بکند. اما گفتن صرف اینکه این رقم در کنترل بانک مرکزی نیست دردی دوا نمی‌کند چون مردم عادی متوجه آثار آن نمی‌شوند. این 750میلیارددلاری که در این 10سال توزیع شده کجاست که آثار شگرف اقتصادی ناشی از آن را کسی نمی‌تواند ببیند. 10 فاز طرح پارس‌جنوبی 9سال طول کشیده درحالی که هرکدام نزدیک به سه‌میلیارد دلار بودجه نیاز داشت، جمعا 30میلیارددلار. کشور سه‌ سال است تحریم شدید شده، قبلا تحریم شدید نبود! با این میزان سرمایه‌گذاری ایران در این حوزه مشترک گازی از قطر جلو می‌افتاد! نه‌تنها سرمایه‌گذاری نشد، بلکه به منابعی بدل شده که مثل آوار روی سر اقتصاد کشور سنگینی می‌کند!

*یکی از حرف‌های آقای روحانی این بود که  750میلیون‌دلار پول نفت چه شده؟ چرا هزینه جاری بالا رفت و بودجه عمرانی نزدیک صفر است. چرا کشوری که قرار بود طبق برنامه با سالی 25‌میلیارددلار اداره شود با صدمیلیارددلار هم اداره نشد. چرا ارزش پول ملی کاهش یافت و تورم 40درصد شد. اگر این چراها به نوعی شکافته شود، مردم هم متوجه می‌شوند که از کجا ضربه می‌خورند.


منبع: شرق

زمین‌خواری و ساخت و ساز غیر قانونی با اسکورت نظامی! + عکس


 خبرهای مفاسد اقتصادی هر روز چشمه‌هایی جدیدی از اتحاد رانت‌خواران جویای ثروت با دارندگان اسلحه و قدرت را رو می‌کند. جدیدترین نمونه از این دست، افشای زمین‌خواری و ساخت و ساز غیر قانونی در منطقه سوادکوه با حمایت اسکورت نظامی است!
به گزارش کلمه، اطلاعات در گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران در ایران باره منتشر شده، نشان می‌دهد که اراضی مرتعی اجت در مجاورت روستای ورسک سوادکوه، که به عنوان مرتع در اختیار مردم محلی بوده، طعمه زمین‌خوارانی قرار گرفته که علاوه بر ساخت‌وساز غیر قانونی، می‌خواهند برای این مرتع کد آبادی هم بگیرند تا به زمین‌خواری خود شکل قانونی بدهند.
متخلفان می خواهند مراتع در اختیار مردم محلی را به روستایی برای سکوت ییلاقی خود تبدیل کنند.  از این رو، آنها می خواهند آب و برق به آنجا بکنند تا به جای دام‌هایی که هم‌اکنون در این نقطه به چرا می‌پردازند، خود از این منطقه بکر بهره ببرند.
جالب اینجاست که اهالی روستای ورسک حاضر نیستند برق‌رسانی به این منطقه را بذیرند، هرچند می‌دانند که با برق‌کشی، قیمت زمین‌هایشان افزایش خوهد یافت. آنها همان مراتع دست‌نخورده را می‌خواهند. اما متخلفان برای انتقال دادن تیرهای چراغ برق به منطقه، با روستاییان محلی درگیر شده و پای نظامیان را به منطقه کشانده‌اند.
گزارش ایسنا، یک نمونه از احتمالا صدها نمونه‌ی فساد اقتصادی متکی به قدرت نظامی را البته به شکلی مبهم و اجمالی برملا می‌کند:








منبع: کلمه

اعدام شد تا اختلاس کش نیابد/ مه‌آفرید امیرخسروی در نامه‌اش به رهبری چه گفته بود


پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

۲۶ مه ۲۰۱۴  /  دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳

کمتر از 72 ساعت پس از آنکه وکیل مه آفرید امیرخسروی نامه‌نگاری وی به رهبری را رسانه‌ای کرد، دادستانی خبر داد که او اعدام شده است، آن هم بدون اطلاع وکیل یا خانواده‌اش، و بدون اعلام قبلی و طی روال قانونی. قوه قضاییه با اعدام ناگهانی او می‌خواست راه دسترسی به کدام متهمان بالادستی را سد کند؟ او در نامه‌اش به رهبری چه گفته بود؟ و در آخرین جلسات دادگاه چه گفت که پس از آن، پرونده و دادگاه و هرگونه خبررسانی در این باره به دیوار «کش ندهید» برخورد کرد؟...
کلمه – گروه اقتصادی: کمتر از ۷۲ ساعت پس از آنکه وکیل مه آفرید امیرخسروی نامه‌نگاری وی به رهبری را رسانه‌ای کرد، دادستانی خبر داد که او اعدام شده است، آن هم بدون اطلاع وکیل یا خانواده‌اش، و بدون اعلام قبلی و طی روال قانونی. قوه قضاییه با اعدام ناگهانی او می‌خواست راه دسترسی به کدام متهمان بالادستی را سد کند؟ او در نامه‌اش به رهبری چه گفته بود؟ و در آخرین جلسات دادگاه چه گفت که پس از آن، پرونده و دادگاه و هرگونه خبررسانی در این باره به دیوار «کش ندهید» برخورد کرد؟
به گزارش کلمه، اختلاس سه هزار میلیاردی که به اذعان سخنگویان حاکمیت، آبروی نظام را برد و بخشی از فسادهای پشت پرده جمهوری اسلامی را برملا کرد، چند ماه پس از افشای ابعاد آن، با فرمانی از سوی فرمانده کل قوا روبه‌رو شد که: “کش ندهید”. اما برای حفظ ظواهر، دادگاه های این پرونده برگزار و ظاهرا تشریفات قانونی برای جمع کردن پرونده آن طی شد، تا امروز که خبر اعدام اصلی ترین متهم معرفی‌شده در تیتر اول رسانه‌ها قرار گرفت: اعدام، به محض اعلام نامه‌نگاری وی به رهبری و در اولین روز کاری بعد از آن.
چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت غلامعلی ریاحی وکیل متهم ردیف اول این پرونده در گفت‌و‌گو با ایسنا اعلام کرد که سه شنبه ۳۰ اردیبهشت با مه‌آفرید امیر خسروی ملاقات داشته و خبردار شده که او نامه‌ای خطاب به رهبری نوشته است. ریاحی گفت که «درخواست موکلم این است که محتوای نامه با کسب اجازه از سوی قوه قضاییه به اطلاع مسئولان و مردم برسد.»
جمعه دوم خرداد، در روز تعطیل، همسر مه‌آفرید امیرخسروی با وی ملاقات کرد. او امروز در این باره به خبرگزاری مهر گفته است: «دیروز به ما اجازه دادند که در مقابل دادسرا با مه‌آفرید دیدار کنیم. در این دیدار روحیه همسرم مثل همیشه خوب بود و نمی دانست که فردا قرار است حکم مجازاتش اجرا شود. او در این دیدار اعلام کرد سه درخواست را مطرح کرده که یکی از این درخواست ها این بود که برایش تلفن فراهم کرده تا او بتواند با تلفن صحبت کند. کاش همسرم می دانست که این آخرین ملاقات است تا اگر وصیتی داشت، آن را به ما می گفت. همه اموال شوهرم توقیف شده و او دیروز می گفت تا تمام بدهی هایم را ندهم، حکم اجرا نمی شود. این موضوع نشان می‌داد که همسرم هنوز برای تغییر حکم اعدامش امید داشت.»
اما بامداد روز بعد از این ملاقات، و در حالی که نه فقط وکیل و خانواده، بلکه حتی خود متهم هم از اجرای حکم بی‌خبر بود، ناگهان خبر رسید که متهم اعدام شد. آن هم یک روز پس از آنکه به فرمان‌دهنده‌ی کش ندادن اختلاس نامه نوشته بود، و احتمالا به جرم نابخشودنی اینکه می‌خواست اختلاس را کش دهد!
متهم ردیف اول در حالی به ناگهان اعدام شد که رفتار دستگاه قضایی نه فقط با متهمان پشت پرده‌ی بالادست، بلکه حتی با متهم ردیف دوم نیز متفاوت بوده و به گفته‌ی وکیل، درخواست اعاده‌ی دادرسی وی در دیوان عالی کشور پذیرفته شده و حکم اعدامش اجرا نمی‌شود، چه رسد به اجرایی اینچنین عجولانه و ناگهانی و بدون تشریفات قانونی.
بعید است تا سالها بعد هم مشخص شود که او در نامه‌اش به آیت‌الله خامنه‌ای چه نوشته که اینگونه بی‌مقدمه مستحق مرگ شده است. اما دست‌کم می‌توان به بازخوانی آنچه او در آخرین دادگاه گفته بود، پرداخت و از لحنش و لابه‌لای سخنانش، تصویری ولو مبهم از رازگوهای مگوی پشت پرده‌ی این یک نمونه از فسادهای رسوخ کرده در جمهوری اسلامی را درک کرد؛ فسادهایی که برای فرزندان راستین انقلاب، کارد را به استخوان رسانده بود و مهمترین انگیزه‌ی قیام حق‌طلبانه‌ی آنها در سال ۸۸ بود.
*     *     *
دادگاه اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در حالی از روز شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ آغاز شد که متهمان اصلی همچون جهرمی و خاوری در آن غایب بودند. خاوری که خود را بسیجی ولایت می دانست و چفیه به گردن می انداخت، از کشور گریخت و جهرمی نه تنها با وجود اسناد آشکار مشارکت وی در این فساد مالی هنوز بدون هیچ پیگردی در خیابان‌ها می‌گردد، بلکه یک بار با پررویی گفت که این اختلاس نباید علنی می‌شد!
این دادگاه همچنان در هفته های بعد برگزار شد و چهاردهمین و آخرین جلسه در زو هجدهم تیر ۱۳۹۱ در حالی برگزار شد که مدیران ارشد و دانه‌درشت‌ها همچنان در حاشیه امن بودند و ماندند. دادگاه اختلاس اما با همه لاپوشانی‌ها، و از همه مهمترین دستور صریح و علنی رهبری مبنی بر اینکه اختلاس را کش ندهند، ابعادی از آلودگی سیستماتیک اقتصاد کشور را در دوره حاکمیت یکدست اصولگرایان برملا کرد تا فراموش‌نشدنی است.
نبود متهمان اصلی در دادگاه رسیدگی به اختلاس، حتی صدای متهمان پرونده را هم در آورده بود. به طوری که یکی از متهمان، که خود را بسیجی معرفی می کرد، در یکی از جلسات به قاضی سراج گفت: «کاش به جای سیاهی‌لشگرها در دادگاه، مدیران حضور داشتند.» این فرد که خود را جانباز جنگ و «سر ستون» برخورد با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ معرفی می‌کرد، مدعی شد که در جریان کوی دانشگاه مانند «فرزند آقا» عمل کرده است.
در دادگاه این پرونده که بزرگ ترین اختلاس تاریخ کشور توصیف می‌شد، مشخص شد که دست‌کم هفت بانک و چندین سازمان دولتی به نحوی در عملیات اختلاس مشارکت داشته‌اند و اسامی تعدادی از نمایندگان مجلس و مسئولان دولتی نیز در این پرونده برده شد. علاء‌الدین بروجردی٬ ارسلان فتحی‌پور٬ محمد دهقان٬ جبار کوچکی‌نژاد و صمد مرعشی و فرزندان تعدادی از نمایندگان مجلس از جمله افرادی بودند که در این پرونده اختلاس نام آنها برده شده، اما هیچ یک محاکمه نشدند.
همچنین در جلسات دادگاه اختلاس نام چندین تن از مدیران دولتی به میان آمد: وزیر سابق راه و ترابری، معاون وزیر صنایع، قائم مقام سابق بانک مرکزی، معاون سابق وزیر اقتصاد، وزیر سابق صنایع، معاون سابق وزیر راه و ترابری از جمله مدیران ارشدی بودند که گفته شد در این اختلاس نقش داشته اند، اما آنها نیز هیچ یک محاکمه نشدند.
احمدی نژاد هم که اسناد رشوه دادن مه آفرید به چندین مدیر دولت وی برملا شده بود، علنا تهدید کرد که در صورت ادامه‌ی پیگیری‌ها، به «سکوت وحدت‌بخش» خود ادامه نخواهد داد. وزیر اقتصاد دولت احمدی نژاد نیز متهم ردیف اول این پرونده یعنی مه آفرید امیر‌خسروی را قهرمان صنعت کشور خواند و گفت که وی تاکنون ده هزار شغل در کشور ایجاد کرده است و باید او را به عنوان قهرمان معرفی کرد!
در نهایت نماینده دادستان جمهوری اسلامی در ششمین جلسه دادگاه به صراحت گفت: «یک شبکه مافیایی شامل مدیران بانکی، نمایندگان مجلس، بازنشستگان قضایی، امنیتی، اطلاعاتی و سازمان خصوصی سازی» در این اختلاس مشارکت داشته‌اند.»
*     *     *
مه آفرید امیر خسروی که امروز به عنوان متهم اصلی اختلاس سه هزار میلیاردی اعدام شد، مدیرعامل گروه توسعه سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا بود. این گروه به عنوان یک هولدینگ در صنایع مختلف غذایی، فلزی، معدنی، شیمیایی، برق، خدمات مهندسی، مشاوره، ماشین سازی و… فعالیت داشت.
از جمله شرکت‌های زیرمجموعه این گروه سرمایه‌گذاری می‌توان به ستاره درخشان درفک، آب معدنی داماش گیلان، پخش امیرمنصور ایرانیان، تجارت گستران منصور، گروه ملی صنعتی فولاد ایران، مشاوره و مدیریت تدبیر منصور، باشگاه ورزشی داماش ایرانیان، ایمن ترابر آریا، داماش ترابر ایرانیان، سبک‌سازان لوشان، ستارگان امیر منصور، شفاف شیمی پلاست، صنایع غذایی دریاچه گهر لرستان، گروه صنعتی نمونه منصور گیلان، ماشین‌سازی لرستان، مهندسین مشاور مدیریت پردازش زمان، نوآوران صنعت الکترونیک قم، خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن، مروارید درخشان آریا و … اشاره کرد.
او و برادرانش از اداره‌ی یک گاوداری در سال ۱۳۸۴ شروع کردند و در عرض چهار سال ابتدایی دولت احمدی نژاد، دهها کارخانه و میلیاردها سرمایه را به تملک خود درآوردند. در جریان رسیدگی به این پرونده، در یک جلسه غیرعلنی مجلس فاش شد که خسروی ۲۳۰ هکتار زمین در کیش و صدها هکتار زمین در اطراف کاشانک به قیمت متری ۱۶ ریال گرفته است!
او بالاخره امروز صبح اعدام شد و بسیاری از ناگفته‌ها را با خود به دیار باقی برد. اما جدا از نامه‌ای که به رهبری نوشت و ظاهرا همان نامه هم طناب دار را به گردنش انداخت، حرف‌هایی را هم در یکی از آخرین جلسات دادگاه اختلاس بزرگ مطرح کرد که احتمالا نباید می‌گفت. تنها گزارش نسبتا کامل از سخنان امیرخسروی در دوازدهمین جلسه دادگاه، در خبرگزاری مهر باقی مانده است. نمونه هایی از این سخنان را در زیر می خوانید:
 
- آقای م. ر با من جلسه‌ای گذاشت که در مقابل تحریم‌ها کمک کنم اما چرا حالا شهامت این موضوع را ندارد که این مسئله را بیان کند. چرا معاون وزیر باید با وجود اسنادی که بر علیه‌اش وجود دارد در مقابل دستگیری مصون باشد.
- بانک آریا برای مقابله با تحریم‌ها ایجاد شد. همه مسئولان در جریان هستند اما از ترس چنین موضوعی را نمی‌گویند. من هشدار می دهم تا جلسه بعدی آقایانی که به من گفتند در جهت منافع کشور وارد این کار شوم یا خودشان اعتراف کنند یا همه را با سند به دادگاه می گویم.
- چرا وزارت اطلاعات افرادی را برای پست‌های مهم کشور تایید می‌کند که مانند خاوری دو ملیتی هستند. آقای خاوری واضح به من گفت برای آنکه سقف اعتباراتش را بالا ببرم به من پول بده. خاوری را چه کسی فراری داد؟ به من هشدار می‌دهند دیدار با آقای م. ر در خانه‌اش و پارک لویزان اولین هشدار است.
- برادر مدیرعامل سابق بانک صادرات در کار گوشت بود و در یک جلسه رفتار بسیار بدی با من کرد گوشتی که قرار بود به میزان ۱۰۰ هزار تن وارد کشور کنم و با قیمت ۸ هزار تومان به وزارت بازرگانی بفروشم را جلویش را گرفتند.
- ستاد ویژه تحریم از من خواسته بود که به بخش خصوصی ورود پیدا کنم و به دولت کمک کنم. من به رئیس کمیسیون سابق امنیت ملی مجلس از فسادهای مالی با باج‌هایی که از من خواسته شده بود توضیح دادم اما وی فقط سر تکان داد. من در خصوص باج خواهی به آیت الله شاهرودی نیز توضیح دادم.
- برخی از پول‌هایی که به مسئولان داده می‌شد اجباری و برای راه افتادن کارهایشان بود گفت: اگر پول نمی‌دادیم سهمیه ما کم می‌شد. ۹ میلیاردی که به آقای خ – الف معاون سابق وزیر صنایع داده شد برای آن بود که سهمیه شمش فولاد مارا کم نکنند. متاسفانه معاونین صنایع آدم‌های سالمی نبودند و برای انجام دادن کارهایشان پول طلب می‌کردند من نیز تحت فشار بودم باید کارها راه می‌افتاد.
- روز جمعه ۱۴ مرداد ماه سال ۹۰ قرار بازداشت من صادر شد به من گفتند از کشور فرار کن. ولی من ماندم چون از خودم مطمئن بودم. می خواستند ما فرار کنیم بگویند خسروی در رفت. - آقای “الف” معاون وزیر در امور بانکی و بیمه وزارت اقتصاد از وزیر ۳۰۰ میلیارد برای من معرفی نامه گرفت تا بیاید سهامدار بانک آریا بشود. بعدش آقای “ح” نماینده اهواز آمد دفتر من پیشنهاد داد تا فلان لوله سازی را بخریم. بروید یقه معاون استاندار خوزستان آقای “پ” را بگیرید که دنبال فروش لوله سازی به ما بودند. به ما فشار می آوردند که تیم استقلال اهواز را بخریم. نماینده خرمشهر آقای “م” آمد و گفت بیایید فولاد خرمشهر را بخرید که کلی بدهی داشت. حالا همه ساکت شدند.- من گروه ملی را با رانت نخریدم به خدا آقایان زور کردند تا بخرم. مگر مخم ترکیده بود این شرکت را بخرم.
- یک روز بانک مرکزی نامه ای به بانک ملی می زند که گروه آریا تمام بدهی هایش را تسویه کند. سوال اینجاست چرا این نامه به سایر بانکها زده نشد. دلیلش این بود که رابط وزارت اطلاعات با بانک ملی و نماینده سازمان بازرسی در بانک مرکزی از طریق آقای “س” از من ۱۰ میلیارد تومان پول می خواستند تا مجوز بانک آریا را به من بدهند.
- رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس باید به این سؤال پاسخ دهد که من بارها به او گفته بودم که از من باج‌خواهی می‌شود یا خیر من حتی به رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس بارها گفته بودم که عده‌ای از من باج خواهی می‌کنند.
- من به هر مسئولی در کشور گفتم بابا از من رشوه می خواهند تا کارهایم انجام شود تنها سرشان را تکان دادند.
- کسانی که الان مثل موش پنهان شده‌اند باید الان جواب بدهند. یکی از مسئولان با من جلسه امنیتی گذاشت و خودش را مشاور امنیتی موضوع تحریم عنوان کرد و به من گفت: برو خارج از کشور شرکت تأسیس کن. آقای ر شما رابط پیش من نفرستادید.
- خاوری با قباحت تمام به من می‌گفت برای بالا بردن سطح اعتبار باید به من پول بدهی.
- آقای الف ـ پ نماینده بازرسی در بانک مرکزی چرا از طریق آقای «ح ـ س» درخواست ۱۰ میلیارد تومان پول از من کرده بود.
- آقای «م» رئیس اعتبارات بانک صنعت و معدن جلوی اعتبارات ما را گرفت و دنبال گرفتن پول از ما بود آمدند و وثیقه ما را ۱۰ برابر کردند زیرا به آنها رشوه نداده بودیم.
- من چگونه دفاع کنم وقتی کسانی که یک میلیارد دلار به من معرفی‌نامه داده‌اند تا بروم از برزیل گوشت وارد کنم اما به خاطر جنگی که با یکدیگر داشتند و نتوانستند یک میلیارد ریال را هماهنگ کنند امروز من باید جوابگوی آنها باشم.
- یکسری افراد پشت سر نظام سنگر گرفته‌اند و به اسم نظام دارند از نظام سوء استفاده می‌کنند. به اسم نظام پول می‌گیرند و کار مردم را با یک نامه تغییر می‌دهند.
- من حتی به وزارت اطلاعات هم دیگر اعتماد ندارم زیرا از کجا معلوم همان کسی که از من بازجویی می‌کند نرود اطلاعات را در اختیار کس دیگری قرار دهد مگر نبود آقای «الف» که با آقای خاوری نسبت داشت و تمام کارهای او را انجام می‌داد و رابطه او در وزارت اطلاعات بود.
-آقای “الف” معاون وزیر اقتصاد می دانست ما ۴ ماه دیگر زمین می خوریم و این برای من جای سوال است چون تمامی کارها روی روال بود. هرچند امروز این آقا در حاشیه هستند و در حاشیه هم می مانند و کسی جرات ندارد سراغش برود. (در اینجا قاضی گفت: مطمئن باش سراغ همه می رویم.)
- آقای قاضی در خود قوه قضائیه هم مشکل وجود دارد… قاضی گفت: بگو اعتراف کن. خسروی گفت: جلسه بعدی. قاضی گفت: جلسه بعدی وجود ندارد. در این میان وکیل فریاد زد: بگو مه آفرید، اعتراف کن، ولی مه آفرید سکوت کرد…
بعد آقای ” گ” بلند شد و فریاد زد و گفت تو رو به روح بابات بگو، لامصب بگو.


اعدام مه‌آفرید خسروی؛ یک حکم و تعدادی پرسشاعدام مه‌آفرید خسروی؛ یک حکم و تعدادی پرسش

اعدام مه‌آفرید خسروی؛ یک حکم و تعدادی پرسش


دویچه وله : سارا خسروی، همسر مه‌آفرید خسروی چند ساعت پس از اعلام اعدام او به خبرگزاری "مهر" گفت که روز جمعه (۲۳ مه/ ۲ خرداد) با شوهرش ملاقات داشت و کسی نمی‌دانست که قرار است حکم مجازات اجرا شود: «او در این دیدار سه درخواست داشت که یکی از آنها فراهم کردن تلفن بود. کاش همسرم می‌دانست این آخرین ملاقات است تا اگر وصیتی داشت آن را به ما می‌گفت.»
سارا خسروی گفت که شوهرش در ملاقات عنوان کرده که تا تمام بدهی‌هایش را ندهد، حکم‌اش اجرا نمی‌شود: «این نشان می‌داد که همسرم هنوز برای تغییر حکم اعدامش امید داشت.»
همسر مه‌آفرید امیرخسروی گفت که اول خبر اعدام او را باور نکرده، اما وکیلش جسد را دیده و قرار است روز یکشنبه (۴ خرداد) آن را تحویل دهند.
غلامعلی ریاحی، وکیل مدافع خسروی نیز از اجرای حکم بی‌خبر بوده است. او روز ۳۱ اردیبهشت به خبرگزاری "ایسنا" گفته بود که یک روز قبل از آن در ملاقات با موکلش از نامه‌ای خبردار شده که خسروی به علی خامنه‌ای نوشته و می‌خواسته محتوای آن به اطلاع مردم و مسئولان برسد.
خبر اعدام مه‌آفرید امیرخسروی تنها برای همسر و وکیل او غافلگیرکننده نبود. بسیاری رسانه‌ها و تحلیل‌گران احتمال دادند که اجرای ناگهانی حکم، با زوایای تاریک پرونده اختلاس بزرگ و ناگفته‌هایی مرتبط بوده باشد که ممکن بود متهم ردیف اول این پرونده در آینده به آنها اشاره کند.
جای خالی "دانه‌درشت‌ها"
از بدو دستگیری مه‌آفرید خسروی در شهریور ۱۳۹۰، جای دو چهره تعیین‌کننده در پرونده و جلسات دادگاه خالی بود. محمودرضا خاوری، مدیرعامل وقت بانک ملی چند روز پس از شروع دستگیری‌ها توانست از ایران خارج شود. محمد جهرمی، مدیرعامل وقت بانک صادرات نیز هر چند برکنار شد اما نقش‌اش همواره در این پرونده ناروشن ماند.
در هنگام رسیدگی به این پرونده، اسنادی از دستور مستقیم مقام‎های دولتی برای همکاری بانک‏‌ها و وزارت‎خانه‎های راه و شهرسازی، صنعت، معدن و تجارت، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بانک مرکزی و دیگر بانک‏‌های مرتبط با متهمان منتشر شد. دو معاون بانک مرکزی و معاونان سازمان میراث فرهنگی نیز بازداشت شدند. علاءالدین بروجردی، محمد دهقان، ارسلان فتحی‌‏پور، صمد مرعشی و جبار کوچکی‎نژاد، از نمایندگان مجلس هم به دادگاه احضار شدند.
وزیر سابق راه و شهرسازی، معاون وزیر صنعت و معدن، قائم مقام سابق بانک مرکزی، معاون سابق وزیر اقتصاد، وزیر سابق صنعت و معدن، معاون سابق وزیر راه و شهرسازی هم از جمله مدیران ارشدی بودند که گفته شد در این اختلاس نقش داشته‌اند، ولی هیچیک از آنها محاکمه نشدند.
"یک شبکه مافیایی"
نماینده دادستان در ششمین جلسه دادگاه تصریح کرد که «یک شبکه مافیایی شامل مدیران بانکی، نمایندگان مجلس، بازنشستگاه قضایی، امنیتی، اطلاعاتی و سازمان خصوصی‌سازی» در این اختلاس مشارکت داشتند.
سایت "کلمه" در گزارشی پیرامون اعدام غیر منتظره مه‌‌آفرید خسروی، سخنان او در دوازدهمین جلسه دادگاه را مرور کرده است. این سخنان در آرشیو خبرگزاری مهر قابل دسترسی هستند:
● آقای م. ر با من جلسه‌ای گذاشت که در مقابل تحریم‌ها کمک کنم اما چرا حالا شهامت این موضوع را ندارد که این مسئله را بیان کند. چرا معاون وزیر باید با وجود اسنادی که علیه‌اش وجود دارد در مقابل دستگیری مصون باشد.
● ستاد ویژه تحریم از من خواسته بود که به بخش خصوصی ورود پیدا کنم و به دولت کمک کنم. من به رئیس کمیسیون سابق امنیت ملی مجلس از فسادهای مالی با باج‌هایی که از من خواسته شده بود توضیح دادم اما وی فقط سر تکان داد. من در خصوص باج خواهی به آیت الله شاهرودی نیز توضیح دادم.
● نه میلیاردی که به آقای خ – الف معاون سابق وزیر صنایع داده شد برای آن بود که سهمیه شمش فولاد ما را کم نکنند. متاسفانه معاونین صنایع آدم‌های سالمی نبودند و برای انجام دادن کارهایشان پول طلب می‌کردند من نیز تحت فشار بودم باید کارها راه می‌افتاد.
● رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس باید به این سؤال پاسخ دهد که من بارها به او گفته بودم که از من باج‌خواهی می‌شود یا خیر. من حتی به رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس بارها گفته بودم که عده‌ای از من باج خواهی می‌کنند.
● کسانی که الان مثل موش پنهان شده‌اند باید الان جواب بدهند. یکی از مسئولان با من جلسه امنیتی گذاشت و خودش را مشاور امنیتی موضوع تحریم عنوان کرد و به من گفت: برو خارج از کشور شرکت تأسیس کن. آقای ر شما رابط پیش من نفرستادید؟
● خاوری با وقاحت تمام به من می‌گفت برای بالا بردن سطح اعتبار باید به من پول بدهی.
● آقای «م» رئیس اعتبارات بانک صنعت و معدن جلوی اعتبارات ما را گرفت و دنبال گرفتن پول از ما بود. آمدند و وثیقه ما را ۱۰ برابر کردند زیرا به آنها رشوه نداده بودیم.
● من حتی به وزارت اطلاعات هم دیگر اعتماد ندارم زیرا از کجا معلوم همان کسی که از من بازجویی می‌کند نرود اطلاعات را در اختیار کس دیگری قرار دهد مگر نبود آقای «الف» که با آقای خاوری نسبت داشت و تمام کارهای او را انجام می‌داد و رابط او در وزارت اطلاعات بود.
وبسایت "کلمه" می‌نویسد مه‌آفرید امیرخسروی در نامه خود به آیت‌الله خامنه‌ای چیزهایی را نوشته که نباید می‌نوشت و در دادگاه خود حرف‌هایی را زد که نباید می‌زد و شاید همین‌‌ها بودند که طناب دار را به گردن او انداختند.
دیدگاه دیگری نیز با اشاره به توصیه رهبر جمهوری اسلامی به متصدیان پیگیری پرونده یادآوری می‌کند که شاید اعدام متهم ردیف اول ماجرای اختلاس، برآورده ساختن منویات آیت‌الله خامنه‌ای در "کش ندادن" موضوع و فیصله‌دادن هر چه زودتر ماجرا بوده باشد.
آیت‌الله خامنه‌ای در ۱۱ مهر سال ۱۳۸۹ در جمع "دست اندرکاران حج" و با نظر به شروع دادگاه پرونده اختلاس از رسانه‌ها خواسته بود که موضوع را کش ندهند تا مبادا عده‌ای از مسئله برای "زدن توی سر مسئولان" استفاده کنند.


نگاهي به...: "شورش نه، قدمهای سنجيده در راه انقلاب"پاسخ به کتاب...

نگاهي به...: "شورش نه، قدمهای سنجيده در راه انقلاب"پاسخ به کتاب...: شورش نه، قدمهای سنجيده در راه انقلاب۰متاسفانه کتاب" شورش" بعدها "انقلاب" نوشته،" مصطفي شعاعيان" در دسترس نيست ...