نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

محروم کردن زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام از ملاقات حضوری

محروم کردن زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام از ملاقات حضوری

۱۳۹۱,۰۹,۰۶
حبیب الله گلپری پور در مورخ ۵ مهرماه سال ۸۶ در خروجی شهر مهاباد توسط نیروهای حفاظت اطلاعات مهاباد بازداشت و برای چندین ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهرهای مهاباد، ارومیه و سنندج بازداشت شد. منابع نزدیک به خانواده او به کمپین گفتند که در حین بازداشت او «تحت شدیدترین شکنجه‌های فیزیکی و روحی قرار گرفته به طوری که دست و پای وی در زیر شکنجه شکسته شده است.»
حبیب الله گلپری پور در مورخ ۵ مهرماه سال ۸۶ در خروجی شهر مهاباد توسط نیروهای حفاظت اطلاعات مهاباد بازداشت و برای چندین ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهرهای مهاباد، ارومیه و سنندج بازداشت شد. منابع نزدیک به خانواده او به کمپین گفتند که در حین بازداشت او «تحت شدیدترین شکنجه‌های فیزیکی و روحی قرار گرفته به طوری که دست و پای وی در زیر شکنجه شکسته شده است.»
یک منبع آگاه به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام، حبیب الله گلپری‌پور بیش از سه ماه است که از ملاقات حضوری با خانواده‌اش محروم شده است.  بعد از درخواستهای متعدد از مسئولین زندان برای ملاقات با خانواده، رئیس زندان پس از چند هفته با ملاقات وی موافقت کرده و خانواده او نیز در طی روزهای هفته‌ گذشته برای ملاقات با فرزند خویش از شهر سنندج عازم سمنان شده بودند اما در آنجا علیرغم دراختیار داشتن موافقت رئیس زندان برای ملاقات، تا ساعت ۴ بعد از ظهر به صورت بلاتکلیف در جلوی درب زندان معطل نگه داشته و بعدا نیز به بهانه‌ پایان وقت اداری اجازه ملاقات این زندانی سیاسی را با اعضای خانواده‌ خود ندادند
به گفته‌ این فعال حقوق بشر بعد از انتقال ناگهانی حبیب الله گلپری‌پور از زندان مرکزی ارومیه به زندان مرکزی سمنان محدودیت های زیادی برای این زندانی سیاسی ایجاد شده و از جمله  امکان ارتباط تلفنی با خانواده‌اش در طول ماههای گذشته نسبت به ماههای اولیه محدود شده است. این منبع آگاه به پرونده آقای گلپری پور همچنین مدعی شد که بخش حفاظت این زندان چندین بار او را دلیل آنچه «انجام تبلیغات سیاسی در داخل زندان» خوانده اند، تهدید به اجرای حکم کرده است.
حبیب الله گلپری پور در مورخ ۵ مهرماه سال ۸۶ در خروجی شهر مهاباد توسط نیروهای حفاظت اطلاعات مهاباد بازداشت و برای چندین ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهرهای مهاباد، ارومیه و سنندج بازداشت شد. منابع نزدیک به خانواده او به کمپین گفتند که در حین بازداشت او «تحت شدیدترین شکنجه‌های فیزیکی و روحی قرار گرفته به طوری که دست و پای وی در زیر شکنجه شکسته شده است.» این زندانی سپس به زندان مهاباد منتقل و در تاریخ ۲۴ اسفندماه به اتهام عضویت در حزب حیات آزاد کردستان ( پژاک ) و سازماندهی مادران صلح کُرد در شهر مهاباد از سوی شعبه‌ یک دادگاه انقلاب این شهر به اعدام محکوم شد. این زندانی عقیدتی کُرد در اعتراض به حکم صادر در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۸۹ به مدت ۱۵ روز اقدام به اعتصاب غذا کرد.  بعد از اعتراض به حکم صادر پرونده به دیوانی عالی کشور ارسال و در آنجا نیز حکم بدوی عینا تائید شد.
به گفته منابع نزدیک به آقای گلپری پور ده در تاریخ ۱۲ آذرماه ماه سال ۸۹ به زندان مرکزی ارومیه منتقل شد و در تاریخ ۲۵ اسفندماه سال ۹۰ نیز در یک اقدام ناگهانی نیروهای اداره اطلاعات او را از زندان مرکزی ارومیه به زندان مرکزی سمنان منتقل کردند. این زندانی سیاسی هم اکنون در بند مشاوره‌ی یک زندان مرکزی سمنان در میان زندانیان عادی نگهداری می‌شود. .

هفتاد کولبر در مرزهای ایران در اثر برخورد خشن نیروهای انتظامی و نظامی کشته شده اند

۱۳۹۱,۰۲,۰۸
یک کولبر در یکی از نواحی مرزی - عکس: شیرکوجهانی، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
یک کولبر در یکی از نواحی مرزی - عکس: شیرکوجهانی، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
کردهای ایرانی و شهروندانی که قربانی بیکاری شده اند به مشاغل خطرناک بازارسیاه روی می آورند
(۷ اردیبهشت ۱۳۹۱) کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز گفت که حکومت ایران باید فورا در خصوص موارد متعدد قتل «کولبران» توسط نیروهای امنیتی در استانهای شمال غربی آذربایجان، کردستان، و کرمانشاه تحقیق کند و افرادی که چنین اقدامات غیر قانونی و خشونت باری را انجام داده اند را پاسخگو کند. کمپین همچنین افزود که حکومت ایران باید مقررات امنیت مرزهایش و افزایش روزافزون استفاده از خشونت مرگبار را بررسی کند و سیاست های روشنی را برای توقف قتل های غیر قانونی و غیرضروری اتخاذ نماید.
هادی قائمی، سخنگوی کمپین گفت: “کشتار مستمر حمل کنندگان مرزی کالا، که اغلب به آنان کولبر گفته میشود، توسط ماموران امنیتی غیر قابل قبول است و دولت ایران باید به آن خاتمه دهد.” وی افزود: “استفاده از نیروی مرگبار علیه این افراد که غیر مسلح هستند و فقط در صدد اجتناب از روبرو شدن با ماموران هستند غیر قابل توجیه و ناقض قوانین بین المللی است و باید در خصوص آن تحقیق شود.”
کمپین ۷۴ مورد مرگ و ۷۶ مورد جراحات افرادی که به عنوان کولبر(افرادی که اجناس را روی پشت خود حمل می کنند)، و کاسبکاران مرزی (افرادی که اجناسی که به صورت غیرقانونی وارد شده اند، مانند سیگار، وسایل برقی، و لاستیک خودرو را به شهرهای بزرگتر حمل و نقل می کنند)، را مستند کرده است. این افراد در استانهای کردنشین شمال غربی ایران مانند آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه زندگی و کار می کردند. این قتل ها و جراحات، که ذیلا در یک فهرست بلند نمایش داده شده اند، همگی بین فروردین ۱۳۹۰ و اسفند ۱۳۹۰، و پس از آغاز برنامۀ انسداد مرزها تشدید یافته است.
از ۷۴ نفر کولبر و کاسبکاری که جان خود را از دست داده اند، ۷۰ نفر آنان توسط ماموران مرزی دولتی هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده اند و ۴ نفر از آنان به دلیل انفجار مین، سقوط بهمن، و سرمای شدید جان خود را از دست داده اند. در میان ۷۶ نفری که مجروح شده اند، هشت نفر به علت انفجار مین و بقیه توسط ماموران امنیتی مرزی زخمی شده اند. این اعداد فقط افرادی را در بر می گیرند که کمپین توانسته هویت و مشخصات پرونده های آنان را مستقلا و یا از طریق منابع مطمئن محلی تایید کند. ممکن است موارد بسیار بیشتری نیز وجود داشته باشند؛ اما به دلیل انزوای جغرافیایی و اقتصادی کولبران، ممکن است کلیۀ موارد گزارش نشده باشد.
موضوع کشتن کولبران در گزارش اسفندماه احمد شهید، گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد در خصوص حقوق بشر در ایران، نیزمطرح شده است. در این گزارش آمده است: “قوانین ایران فعالیتهای کولبری را جرم می شناسد که مجازات آن چندین ماه زندان و یا جریمۀ مالی برابر با ارزش کالاهای مکشوفه است.” این گزارش می افزاید: “اما…گفته میشود ماموران مراقب مرزی بی مهابا به طرف این افراد شلیک می کنند و بدین وسیله سالیانه دهها کولبر و حیوانات باربر آنان را می کشند و مجروح می کنند.”
کاروانی از کولبران در مناطق مرزی - عکس شیرکوزمانی، کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران
کاروانی از کولبران در مناطق مرزی - عکس شیرکو جهانی، کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران
یک منبع  محلی آشنا به  پدیدۀ کولبری به کمپین گفت که در عمل، جرایم نقدی که بر کولبران اعمال میشود ممکن است چندین برابر ارزش کالاهای مکشوفه باشد. وی افزود: “این کولبران غیر مسلح هستند، اگر مسلح بودند هر نوع اتهامی که آنها با آن روبرو هستند را سنگین تر می کرد. اگر آنها با مقامات روبرو شوند، آنها فقط سعی میکنند تا از محل بگریزند تا از پرداخت جریمه های نقدی سنگین خودداری کنند،  به دلیل اینکه آنها عموما از پرداخت چنین مبالغی عاجز هستند، به زندان می افتند.”
یکی از کولبرانی که نزدیک به ۱۰ سال است در مرز بانه مشغول کولبری است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت : ”به دلیل طرح انسداد مرزها در طول چند سال گذشته، نیروهای انتظامی بدون در نظر گرفتن ارزشی برای جان ما شب در مسیرهای کوهستانی و صعب العبور کمین انداخته و بعد از ایست دادن  بدون اینکه تیر هوایی شلیک کنند مستقیما ما را مورد هدف قرار می‌دهند‫.‬.. در طول این چند سال گذشته بارها گلوله‌های نیروهای انتظامی و سپاه از کنار سر و دستم رد شده …هر یک از کولبران اجناسی همچون سیگار، پارچه و لوازم تصویری به همراه دارد و فرار آنها نیز هم اینقدر برای دولت سنگین نیست که اینطور بی مهابا ما را مورد هدف متسقیم قرار می‌دهند…چندین دوستانم که سرپرست خانواده بوده‌اند…توسط نیروهای انتظامی و نظامی در این مناطق کشته شده‌اند‫….مردم این مناطق شغل جایگزینی ندارند. آنها دارند برای سیر کردن شکم خانواده‌اشان با جان خودشان بازی می‌کنند.”
یک منبع محلی دیگر به کمپین گفت: ”برای نمونه روز دوم فروردین ماه سال ۹۰ درجریان ضبط کالای تعدادی از کاسبکاران مرزی در شهر نوسود ، معاون هنگ مرزی شهر نوسود در میدان معلم این شهر به سوی تعدادی از کاسبکاران مرزی اقدام به تیراندازی می‌کند که در جریان این تیراندازی یک جوان کُرد به نام پورمند مدحت نیا به قتل رسیده و سه شهروند دیگر نیز زخمی می‌شوند.”
قتل مدحت نیا به اعتراض شدید مردم منطقه و برگزاری تجمعات اعتراضی در این شهرمنجر شد. نیروی انتظامی پرسنل خود که اقدام به تیراندازی کرده بود را برای چند روزی بازداشت کرد و بعدا به شهر دیگری برای ادامۀ کار منتقل کرد. اما بعدا نیروهای انتظامی و امنیتی در یک حملۀ گسترده تعدادی از مردم این شهر را که در جریان اعتراض به کشته شدن این جوان کُرد شرکت داشتند بازداشت و شدیدا مورد ضرب و شتم قرار دادند.
در نمونۀ دیگری از استفادۀ بیش از حد از زور، در اسفند سال ۱۳۸۸ (که به دلیل تاریخ وقوع در فهرست ذیل منعکس نشده است)، ادعا شده است که نیروهای انتظامی یک شهروند کرد ۶۰ ساله به نام محمدرضا خالیدی که در منطقۀ مرزی “چاله چه رمی” نوسود نگهبان چند دستگاه بولدوزر راهسازی بوده است را به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادند که یک هفته بعد منجر به مرگ وی شد. مقامات اشتباها تصور کرده بودند که او یک کولبر بوده است.
یکی از نزدیکان خالیدی به کمپین گفت: ” بعد از شکایت خانواده وی به دادسرای نظامی، نیروهای مذکور علی رغم شهادت تعدادی ازشاهدین محلی، منکر این قضیه شدند و بعد از چندین ماه تحت فشار نیروهای انتظامی پرونده بایگانی شد.”
بعضی کولبران و خانواده ها و نزدیکانشان گزارش داده اند که ماموران امنیتی مناطق مرزی عمدا به اسبها و سایر حیوانات بارکش شلیک کرده و آنها را کشته اند. منابعی در شهرهای مریوان و سردشت همچنین ادعا کرده اند که نیروی انتظامی چندین حیوان باربر که برای قاچاق بنزین به داخل کردستان عراق از آنها استفاده شده بودند را آتش زدند و این حیوانات زنده در آتش سوختند.
هادی قائمی گفت: “دولت ایران اساسا فقر را مجازات می کند. حمله به کولبرانی که ساکن برخی از فقیرترین مناطق ایران هستند، استفاده از خشونت مرگبار علیه مردمی است که به واسطۀ شرایط اقتصادی خویش به این نوع فعالیت وادار شده اند.” وی افزود: “علاوه بر این، کشتن حیواناتی که برای کسب و کار این افراد مورد استفاده قرار می گیرد نیز نوعی مجازات این افراد بدون طی روند دادرسی محسوب میشود.”
هادی قائمی اضافه کرد: “تعداد بالای کولبرانی که  کشته شده اند نشان دهنده  ضرورت و فوریت تغییرات سریع در سیاست های دولت و توجه پایدار جامعۀ بین المللی به این موضوع است.”
فقدان پاسخگویی و عدم جبران خسارت
کمپین مطلع شده است که دهها کولبر مجروح و خانواده های کولبران کشته شده به قوۀ قضاییه ایران شکایاتی تسلیم کرده اند. در برخی موارد قوۀ قضاییه از طریق تعویق نامحدود جلسات دادگاه، عملا از رسیدگی به این شکایات سرباز زده است. در مواردی دیگر، مطابق اظهارات خانواده ها مقامات هرگز به این شکایات پاسخی نداده اند. در یک مورد، مقامات به خانواده ای که شاکی بود دیۀ فرد کشته شده را پرداخت کردند که جبران خسارت در موارد قتل نفس می باشد.
عکس شیرکو جهانی، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
عکس شیرکو جهانی، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
دو کولبر کرد، که طی مواردی مجزا مورد تیراندازی مستقیم توسط نیروی انتظامی قرار گرفته بودند و هریک از ناحیۀ دست و پا فلج شده بودند، شکایات جداگانه ای علیه نیروی انتظامی در دادسرای نظامی طرح کرده اند. اعضای خانوادۀ این افراد به کمپین گفتند که شکایات آنان با وجود اینکه آنها گواهی پزشکی از پزشکی قانونی داشته اند مورد اعتنا واقع نشده است. یکی از این کولبران اهل منطقۀ مرزی نوسود در استان کرمانشاه و دیگری اهل منطقۀ مرزی رش در شهر سلماس در استان آذربایجان غربی بوده است.
مسئلۀ دیگری که کولبران با آن روبرو هستند دسترسی به وکیل و دادگاه می باشد. خانوادۀ کولبر اهل نوسود که فلج شده است به کمپین اظهار داشت که وی قادر به پرداخت هزینۀ وکیل نبود. پس از سالها پیگیری در خصوص شکایت وی در دستگاه دادسرای نظامی و تعویق مکرر جلسات دادگاه، این پرونده اینک عملا تحت بررسی نیست چون دادگاه هیچگونه واکنشی نسبت به آن نشان نداده است. خانوادۀ کولبر فلج شدۀ اهل سلماس به کمپین گفت که وی وکیل دارد. با این حال و با وجود پیگیری جدی این پرونده، قاضی دادگاه نظامی که در تهران مسئول این پرونده است ظرف سالهای گذشته هر ماه جلسۀ دادگاه پرونده را به تعویق انداخته است و این روند چند سال است ادامه دارد.
‎ نگرانی های بین المللی و قانون
احمد شهید گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد در خصوص حقوق بشر در ایران در گزارش اسفندماه سال ۱۳۹۰ خویش نگرانی خود را از “قتلهای سیستماتیک کولبران و کاسبکاران کرد ساکن مناطق مرزی” اعلام کرده است. “کولبران که در مناطق مرزی کالاها را بر پشت خویش حمل می کنند و یا از این طریق اجناسی مانند چای، سیگار، و بنزین را قاچاق می کنند تا از این راه امرار معاش کنند، مخصوصا تحت تاثیر این مسئله قرار گرفته اند.”
قوانین بین المللی به کشورها این اختیار را می دهند تا مرزهای خویش را پاس دارند و این امر شامل واردات به و صادرات از کشورها نیز می شود. با این حال قوانین بین المللی برای اجرای این قوانین محدودیت هایی قایل می شوند.
این قتل ها حق حیات مندرج در مادۀ ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران یکی از امضاء کنندگان آن است را نقض می کنند.
کمیتۀ حقوق بشر سازمان ملل متحد در اظهار نظر شمارۀ ۶ در خصوص “حق حیات” اظهار کرده “که کشورهای عضو باید برای جلوگیری از قتل های خودسرانه توسط ماموران امنیتی خویش اقداماتی به عمل بیاورند. محروم شدن از حق حیات توسط مقامات یک حکومت مسئله ای بسیارجدی است . بنابراین قانون باید شرایطی که تحت آن فردی توسط مقامات دولتی از حق خود نسبت به زندگی محروم میشود را به شدت کنترل و محدود کند.”
همانگونه که کریستوفر هینز، گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد در امور اعدامهای فراقضایی، خلاصه، و خودسرانه در مهرماه ۱۳۹۰ توضیح داد: “ازخشونت مرگبار نمی باید استفاده کرد مگر وقتی که ظن معقولی وجود داشته باشد که متهم یک جرم خشن جدی مرتکب شده است و یا تهدید کرده است که به چنین جرمی دست خواهد زد، اما این کافی نیست. برای اینکه پلیس بتواند از خشونت مرگبار استفاده کند، باید در صورت فرار این فرد یک خطر فوری و یا مستمرجان مردم را تهدید کند.”
چشم انداز اقتصادی کولبران و کاسبکاران
کولبران و کاسبکاران بیشتر در مناطق کوهستانی مرزی بین شهرهای قصر شیرین و خوی، روی مرز شمالغربی کشور با عراق و ترکیه فعال هستند. این جغرافیا استانهای کرمانشاه، کردستان، و آذربایجان غربی را در بر می گیرد.
درعکس اسب های کشته شده کولبران دیده می شود.
درعکس اسب های کشته شده کولبران دیده می شود.
این منطقه که ساکنین آن عمدتا کرد می باشند، با فقدان عمومی زیرساخت های اقتصادی و توسعۀ متناسب با جمعیت منطقه روبروست که باعث فقر و بیکاری گسترده شده است. آمار رسمی نرخ بیکاری در این منطقه ۱۴ درصد است اما کارشناسان محلی می گویند این عدد نادرست است و نرخ واقعی بیکاری در این منطقه بسیار بالاتر از ۲۰ درصد است.
به دلیل نرخ بالای بیکاری، شماری از شهروندان این مناطق از روی ناچاری در قبال دستمزدی ناچیز اقدام به حمل و ورود کالای خارجی از نقاط غیر رسمی گمرکی می کنند. این افراد کالای خارجی را به صورت بسته بر روی پشت خویش و یا از طریق حمل با حیوان بارکش از مناطق صعب العبور مرزی به داخل شهرها و روستاهای مرزی انتقال می دهند. در اصطلاح محلی به چنین افرادی کولبرگفته می‌شود. افرادی هم که کالاها را به وسلیه ماشین به شهرهای بزرگتر ومرکزی کشور منتقل می‌کنند کاسبکار نامیده میشوند. کاسبکاران معمولا کولبران را استخدام می کنند.
یک منبع محلی آشنا با موضوع و مناطقی که برخورد نظامی-انتظامی با کولبران رخ می دهد درتوضیح فعالیت این افراد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: “کالاهایی که توسط کولبران و کاسبکاران مرزی به داخل کشور قاچاق می‌شود بیشتر شامل لوازم صوتی و تصویری ، پوشاک و منسوجات، لوازم آرایش ، لاستیک خودرو ، سیگار و به صورت خیلی محدود مشروبات الکلی می‌باشند.”
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از حکومت ایران می خواهد تا مقررات امنیت مرزهای خویش، خصوصا روند رو به رشد قتل کولبران و کاسبکاران توسط ماموران امنیتی مناطق مرزی را بازنگری کند. همچنین، کمپین میخواهد که دولت در خصوص قتلهایی که قبلا اتفاق افتاده است نیز دست به تحقیقات بزند، مجرمان آن را پاسخگو کند و سیاست های شفافی را در خصوص قتل های غیر قانونی و غیر ضروری اتخاذ نماید.

نامه کوتاه نسرین ستوده از زندان اوین درشرح دلیل اعتصاب غذا: آیا مجازات خانوادگی اتفاقی است؟

نامه کوتاه نسرین ستوده از زندان اوین درشرح دلیل اعتصاب غذا: آیا مجازات خانوادگی اتفاقی است؟


نسرین ستوده در نامه اش اظهار امیدواری کرده که مجازات های خانوادگی از سیاست های تهدید و فشار حذف گردد. این وکیل حقوق بشر همچنین از تمام مردم و فعالان حقوق بشری و مدنی که با ابراز نگرانی های و حمایت هایشان او را امیدوار کردند تشکر کرده است.
نسرین ستوده، وکیل زندانی که پس از ۴۹ روز اعتصاب غذا با رفع ممنوع الخروجی دختر ۱۲ ساله اش در تاریخ ۱۴ آذر ماه به اعتصاب غذای خود پایان داد، نامه ای را با عنوان ” آیا مجازات خانوادگی اتفاقی است؟” خطاب به مردم و فعالان حقوق بشر نوشته است. در این نامه که امروز در صفحه فیس بوک رضا خندان، همسر این وکیل حقوق بشری منتشر شده است، خانم ستوده دلایلی که وادار به اعتصاب غذای طولانی مدت شده را توضیح داده و اظهار امیدواری کرده است که مجازات های خانوداگی از سیاست های تهدید و فشار حذف گردد.
نسرین ستوده با طرح این پرسش که “چرا حاضر نبودم به اعتصابم پایان دهم؟” نوشته است:«ابتدا همسرم را تحت تعقیب قرار دادند، سپس پرونده‌ی جدیدی برای او تشکیل دادند. بعد از بازداشت خانواده و کودکانم، هرچند، چند ساعته، مجددا پرونده‌ی جدیدی برای دختر ۱۲ ساله‌ام تشکیل دادند و سپس در اقدامی عجولانه او را به مجازات ممنوع الخروجی رساندند. دختر من مثل هر کودکی و نه بیشتر از کودکان دیگر، حق دارد در این سنین فراغ از ترس و تهدید مجازات، زندگی کند. پیش از این افتخار دفاع از بسیاری از کودکان سرزمین‌ام را داشته‌ام. مجازات کودکان مطلقا ممنوع است چه رسد به مجازات‌های سیاسی به خاطر والدین‌شان.»
نسرین ستوده در ادامه نامه اش اشاره کرده که البته مجازات های خانوادگی تنها شامل او و خانواده اش نبوده است:« از بین ۳۶ زنی که در بند زندانیان سیاسی تحمل حبس می‌نمایند، بستگان درجه یک ۱۳ تن از آنان یا در زندان و یا تحت تعقیب‌اند و این رقم بیش از یک سوم زنان زندانی سیاسی را تشکیل می‌دهد. در این میان هستند کسانی که بیش از یک عضو خانواده‌شان در زندان یا تحت تعقیب‌اند. من در اعتراض به مجازات‌های خانوادگی که مجازات خانواده‌ من نیز یکی از نمونه‌های آن بوده است، دست به اعتصاب غدا زدم.»
نسرین ستوده در نامه اش اظهار امیدواری کرده که مجازات های خانوادگی از سیاست های تهدید و فشار حذف گردد. این وکیل حقوق بشر همچنین از تمام مردم و فعالان حقوق بشری و مدنی که با ابراز نگرانی های و حمایت هایشان او را امیدوار کردند تشکر کرده است.
نسرین ستوده، ۱۳ شهریور ماه ۱۳۸۹ بازداشت شد و در دادگاه بدوی به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد اما دادگاه تجدید نظر حکم او را به ۶ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از وکالت کاهش داد. او در تاریخ ۲۶ مهرماه امسال در اعتراض به شرایطش و ممنوع الخروجی مهرآوه، دختر ۱۲ ساله اش دست به اعتصاب غذای (تر) زد و پس از ۴۹ روز در تاریخ ۱۴ آذر ماه اعتصابش را شکست.
  در 10 آبان 91، به گزارش ایلنا، حمله کنندگان به بند بانوان که شامل حدود ۲۰زن از نيروهای گارد يگان حفاظت زندان اوين بودند با ورود به حريم خصوصی و شخصی زندانيان سياسی باعث بر هم زدن نظم و سلب آسايش آنان شده و پس از يورش به بند سياسی بانوان، زندانيان را به شکل توهين آميزی بازرسی بدنی کردند. در پی يورش نيروهای گارد، تعدادی زندانيان اين بند دست به اعتصاب غذای دسته جمعی زده اند.
     ۹نفر از زندانيان سياسی زن از جمله بهاره هدايت، نازنين ديهيمي، ژيلا بنی يعقوب، شيوا نظرآهاري، مهسا امرآبادي، حکيمه شکري، ژيلا کرم زاده مکوندي، نسيم سلطان بيگی و راحله ذکايی در اعتراض به اين اقدام ماموران حفاظت -اطلاعات زندان دست به اعتصاب غذا زدند.
در 10 آبان 91، به گزارش هرانا، هشت تن از زندانيان محبوس در زندان قزلحصار که به جرم قاچاق مواد مخدر محکوم شده بودند، روز شنبه از اين زندان به اوين منتقل و بامداد روز يک شنبه اعدام شدند
در 11 آبان به گزارش ایلنا، پس از اعتصاب غذای ۹ زندانی سياسی بند زنان اوين در اعتراض به هتک حرمت و تعرض در بند زنان و بازرسی غير معمول، ۳۳ بانوی محبوس در اين بند نامه‌ای را خطاب به رييس زندان اوين نوشتند. در بخشی از اين نامه با اشاره به رفتار توهين آميز و بازرسی بدنی ای که مصداق آزار جنسی بوده، آمده است: چيزی که قابل گذشت نيست رفتار وحشيانه بعضی از ماموران در بازرسی بدنی است که دور از شان و مصداق بارز تعرض و هتک حرمت به شمار مي‌آيد و قلم از بيان صريح آن شرم دارد. باتوجه به انواع دوربين‌های امنيتی و سختگيری در رفت آمد‌ها و نقل و انتقال وسايل و غيره و با توجه به وجود ابزار الکترونيکی مناسب که مي‌توانست برای بازرسی بدنی بکار رود و يا دست کم محترمانه باشد بر ما معلوم نيست که چرا چنين رفتار توهين آميزی صورت گرفته است
اسامی امضا کنندگان: فائزه هاشمي، محبوبه کرمي، نسيم سلطان بيگي، مهسا امرآبادي، راحله ذکايي، منيژه نجم عراقي، نسرين ستوده، لوا خانجاني، شيوا نظرآهاري، لادن مستوفی مآب، ژيلا بنی يعقوب، ميترا زحمتي، مهوش شهرياري، حکيمه شکري، ژيلا کرم‌زاده، شبنم مددزاده، کفايت ملک محمدي، مريم اکبری منفرد، کبری بنا‌زاده، نازنين ديهمي، فاران حسامي، فريبا کمال آبادي، بهناز ذاکري، مطهره بهرامي، نگاره حائري، صديقه مرادي، صغری غلام‌نژاد، ريحانه حاج ابراهيم دباغ، نوشين خادم، مريم جليلي، بهاره هدايت، محبوبه منصوری و بسمه الجبوری
در 16 آبان 91، به گزارش کلمه، پلیس امنیت به خانواده ستار بهشتی، که روز هفتم آبان ماه بازداشت شده بود اطلاع دادند که این جوان ۳۵ ساله جان خود را از دست داده و روز آینده برای دریافت پیکرش مراجعه کنند. 
     به گفته شاهدان عینی از زندان اوین در ملاقات با خانواده هایشان وی در بازجویی ها به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته و آثار کبودی و شکنجه بر تن و صورت و سر این زندانی سیاسی مشهود بوده است
     زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که ستار بهشتی یک شب را در آنجا سپری کرده بود روایت کرده بودند که بدن این جوان زیر ضرب و شتم له شده بود و یک جای سالم در بدنش نبود. 
در 17 آبان 91، به گزارش ایسنا، حکم اعدام 10 نفر از متهمان قاچاق عمده مواد مخدر به اجرا گذارده شد. بنا به پرونده متشکله از این محکومان صدها کیلو مواد مخدر از انواع مختلف کشف شده بود. 
در 17 آبان  91، به گزارش مهر،  سه قاچاقچی مواد مخدر در شیراز در ملاءعام به دار آویخته شدند
در 17 آبان 91، به گزارش مهر، یک مقام قضایی حکم پلمپ اتحادیه سراسری کانونهای وکلا را به دلیل فعالیت غیر قانونی صادر کرد.
در 17 آبان 91، خانواده ستار بهشتی در گفت و گو با خبرنگار کلمه گفته اند، ماموران امنیتی تهدیدشان کرده اند که حق ندارند در زمان تغسیل جنازه او حضور داشته باشند. ماموران گفته اند که خودشان کار شستشوی جنازه را انجام خواهند داد. ستار بهشتی، وبلاگ نویس بازداشتی هفدهم آبان ماه در گورستان رباط کریم دفن شد.
در 19 آبان 91، به گزارش ایرنا، دیوان عالی کشور حکم ده سال حبس در تبعید سید ضیا نبوی را تایید کرد. ضیا نبوی از ابتدای بازداشت، بدون استفاده از حق مرخصی دوران محکومیت خود را در تبعید، زندان کارون اهواز، سپری می کند. وی  در دادگاهی به ریاست پیرعباسی به 15 سال زندان (۱۰سال حبس در تبعید در شهرستان ایذه) و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود که اینک به تایید دیوان عالی کشور نیز رسید. این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر به ۱۰ سال حبس تعزیری کاهش یافت.
21 آبان 91، به گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، 35 زندانی  در زندان وکیل آباد مشهد که در میان آنها حداقل 4 تن از اتباع افغانستان می باشند، اعدام شدند.
در 22 آبان 91، به گزارش ایسنا، دادستانی شهرستان جویبار از اجرای حکم مجازات شلاق در ملاء عام برای افرادی خبر داد که متهم به مزاحمت برای بانوان و دختران بوده است.
  در 22 آبان 91، اﮊه ای، «دادستان کل» گفته است: 2 نکته از سخنان اژه ای در مورد جان باختن ستار بهشتی: 1 - رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دروغ گفته است و آثار کبودی در 5 قسمت از بدن ستار وجود داشته 2 -زتدانبانان موقعی که میخواستند به ستار بهشتی ناهار بدهند متوجه شدند او مرده است!
فردی به نام شهرام محسنی، از افراد لیبرتی، خودش را آتش می زند و توسط دوستانش نجات می یابد. پشت و پاهایش سوخته است. عراقیها او را در بیمارستان بستری کرده اند. دکترها می گویند امید بهبودیش هست چون از نصف کمتر سوخته است. علت خود سوزی او اینست که نمی خواهد در بند فرقه رجوی بماند. صلیب سرخ که اصلا مطلقا دور مجاهدین را خط کشیده و تمام وظایف بین المللی اش در این رابطه مخصوصا در رابطه با ایجاد ارتباط بین افراد و خانواده ها حتی در حد رساندن یک نامه هم که وظیفۀ کلاسیک صلیب سرخ است را تعطیل کرده است. رئیس قدیم و جدید دفتر صلیب سرخ در عراق صراحتا می گوید آنها نمی گذارند هیچ کاری را ما انجام بدهیم
   تلویزیون الشرقیه عراق به نقل از فالح فیاض مشاور امنیتی حکومت عراق که طی مراسمی رسمی پایگاه اشرف را تحویل گرفت، آورده است که افراد مجاهدین خلق طی چند هفته آینده اخراج خواهند شد. از قرار مقصودش 80 نفر باقی مانده که در کمپ اشرف باقی مانده اند می باشد.
شماره ۸۱۵ از ۲۹ تا ۱۲ آذر ۱۳۹۱

مصدومان آتش‌سوزی دبستان پیرانشهر

ارومیه ـ خبرگزاری مهر: مجروحان و مصدومان دانش آموز پیرانشهری که چند روز قبل در حادثه آتش سوزی بر اثر بخاری نفتی دچار سوختگی شده بودند در بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه تحت درمان و مراقبتهای پزشکی قرار دارند.
کد خبر: ۲۹۰۹۱۶
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۱:۳۷
عکس: مجتبی اسماعیل زاده
مراسم تشییع پیکر دانش آموز متوفی پیرانشهری در حادثه آتش سوزی صبح امروز دوشنبه برگزار شد.
کد خبر: ۲۹۰۵۹۳
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۱ - ۲۱:۲۹

آخرین دقایق زندگی دهخدا


دهخدا ، غروب روز دوشنبه 7 اسفند ماه 1334 شمسی در گذشت . ده روز بعد فریدون مشیری در مجله روشنفکر راجع به آخرین ساعت حیات دهخدا نوشت:
دهخدا با صورت متورم وچشمان برآمده ، دو زانو نشسته بود. بیماری و خستگی ِ چهل و هشت سال کار، او را از پای درآورده بود. سنگینی چهل و هشت سال مطالعه ، تحقیق و جستجو ، شانه های ناتوان او را خرد می کرد. هزاران جلد کتاب ، که در مدت چهل و هشت سال با او سخن گفته و گفت وگو کرده بودند ، اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا می کردند.

در این هنگام ، دکتر محمد معین و سید جعفر شهیدی ، همکاران صمیمی و مهربان او به عیادتش آمدند.
دهخدا در همان حال گفت : پوست بر استخوان ترنجیده.
لحظاتی چند به سکوت گذشت. استاد پیر هر چند لحظه یکبار به حالت اغماء فرو می رفت و باز به حال عادی برمی گشت . در یکی از این لحظات ، لبان دهخدا سکوت سنگین را شکست و گفت:« که مپرس»
باز چند لحظه سکوت برقرار شد و دهخدا مجدداً گفت:« که مپرس»
در این موقع آقای دکتر معین پرسید:« منظورتان شعر حافظ است؟»
دهخدا جواب داد:« بله»
دکتر معین گفت:« مایل هستید برایتان بخوانم ؟»
دهخدا گفت:«بله»
آنگاه دکتر معین دیوان حافظ را برداشت و چنین خواند:
درد عشقی کشیده ام که مپرس     زهرهجری چشیده ام که مپرس
گشته ام درجهان و آخر کار     دلبری برگزیده ام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش     می رود آب دیده ام که مپرس
من به گوش خود ازدهانش دوش      سخنانی شنیده ام که مپرس
سوی من لب چه می گزی که مگوی  لب لعلی گزیده ام که مپرس
بی تو درکلبه گدایی خویش  رنجهائی کشیده ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق         به  مقامی رسیده ام که مپرس
از آن لحظه به بعد ، دهخدا به حالت اغماء فرو رفت و روز بعد جان سپرد
ورش ماموران امنیتی به منزل دکتر محمد ملکی و احضار وی
ندای سبز آزادی: ماموران امنیتی روز سه شنبه منزل دکتر محمد ملکی فعال پر سابقه ملی-مذهبی را مورد تفتیش چندین ساعته قرار دادند.

ماموران امنیتی مقدار زیادی از نوشته ها و یادداشت های آقای ملکی و همچنین تجهیزات ماهواره را با خود بردند.
 بر اساس این گزارش آقای ملکی خود نیز به دادسرا احضار شده است.

محمد ملکی که ۸۰ سال سن دارد، اولین رییس دانشگاه تهران بعد از انقلاب بود که به دلیل انتقادات علیه نظام های حاکم سالهای زیادی در زندان گذراند. او پس از حوادث سال ۸۸ به مدت ۱۹۱ روز و درحالیکه از بیماریهای متعدد رنج می برد، زندانی شد.

او حدود دو هفته پیش در نامه ای انتقاد آمیز به رهبر جمهوری اسلامی، از آقای خامنه ای خواسته بود از مقام خود کناره گیری کند.

به گزارش ندای سبز آزادی، مسیح علی نژاد، خبرنگار در پی هجوم ماموران امنیتی به خانه ملکی، گفت و گویی با این فعال سیاسی منتقد رهبر جمهوری اسلامی انجام داده است. ملکی در این گفت و گو می گوید: ماموران گفتند شما یک دوره پنج ساله و یک دوره یکساله زندان بدهکار هستید که باید تحمل کنید و من گفتم همیشه آماده ام.

آقای ملکی همچنین در مورد دلیل و انگیزه خود برای نامه به رهبری جمهوری اسلامی که در آن خواستار استعفا و کناره گیری آیت الله خامنه ای شده بود گفت: برای من فرقی نمی کند که با نظام سلطانی شاه طرف هستم یا نظام ولایی، من حرفم را می زنم ، وظیفه من حرف زدن و بیان درد است، اینکه گوش بکنند یا نه من سعی می کنم به رسالت و وظیفه ام عمل کنم.

او در پاسخ به سوالی که در ایران معمولا سابقه ندارد کسی به دلیل پذیرش اشتباه خود استعفا بدهد از انگیزه خود برای نامه نوشتن به رهبری چنین سخن می گوید: درد ما همین است که در یک مدرسه بچه های گل مملکت، برشته و سوخته می شوند، درد ما زلزله زدگان هستند، یا اینکه به زودی چهلم ستار بهشتی (وبلاگ نویسی که در زندان کشته شد) است، من و امثال ما این درد ها را داریم و به همین دلیل می نویسیم و می گوییم و فکر می کنم این یک وظیفه است و بر هیچ کسی هم منت نداریم.
ابوالفضل قدیانی: آقای صادق لاریجانی! مفاسد بازجویان شما روی شکنجه گران ساواک شاه را سفید کرده است

ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه‌ای خطاب به آملی لاریجانی، رییس قوهٔ قضاییه با بیان اینکه “من بعنوان یک زندانی سیاسی در رژیم گذشته اعلام می کنم که برخوردهای مورد حمایت شما روی ساواک شاه مخلوع را با تمام مفاسد و شکنجه گری‌هایش سفید کرده” خاطرنشان کرده است: در آن رژیم علیرغم همه مفاسد و ظلم‌هایش حرمت خانواده‌های زندانیان رعایت می‌شد و هیچ مشکلی برای همسر و فرزندان زندانیان سیاسی ایجاد نمی‌شد.
به گزارش کلمه، در پی افزایش فشارها بر خانواده های زندانیان سیاسی و برخوردهای غیراخلاقی با آنان، این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نوشته است: بار‌ها و بار‌ها برخوردهای کثیف برخی از بازجویان فاسدالاخلاق سپاه و وزارت اطلاعات که متاسفانه امروز حاکم بر قضات بی‌ارادهٔ دادگاه های سیاسی نیز هستند با خانواده‌های مظلوم زندانیان سیاسی بیان شده و حتما شما هم شنیده و مطلع شده‌اید ولی هیچ ترتیب اثری به آن‌ها نداده‌اید. آخرین مورد این اقدامات بوسیله یکی از بازجویان فاسد اطلاعات سپاه با نام مستعار «اوسط» انجام شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، نام واقعی این بازجو “علی انواری” است که با نام های مستعار “علی اوسط” و “علی انوری زاده” در اطلاعات سپاه فعالیت می کند. وی که از افراد بسیار نزدیک به حسین طائب، فرمانده قرارگاه ثارالله سپاه است، پیش از این معاون اطلاعات عملیات سپاه اراک بوده است.
متن کامل نامهٔ ابوالفضل قدیانی به آملی لاریجانی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای صادق لاریجانی
بار‌ها و بار‌ها برخوردهای کثیف برخی از بازجویان فاسدالاخلاق سپاه و وزارت اطلاعات که متاسفانه امروز حاکم بر قضات بی‌ارادهٔ دادگاه های سیاسی نیز هستند با خانواده‌های مظلوم زندانیان سیاسی بیان شده و حتما شما هم شنیده و مطلع شده‌اید ولی هیچ ترتیب اثری به آن‌ها نداده‌اید. آخرین مورد این اقدامات بوسیله یکی از بازجویان فاسد اطلاعات سپاه با نام مستعار «اوسط» انجام شده است.
وی که از ابتدای بازداشت غیرقانونی آقای دکتر علیرضا رجایی بار‌ها و بار‌ها به طرق مختلف مزاحم خانواده ایشان بوده و آن‌ها را تحت انواع فشارهای روحی و روانی قرار داده و بد‌ترین شرایط را برای خانوادهٔ محترم و مظلوم بوجود آورده، اخیرا وقاحت و خباثت را بجایی رسانده که به همسر آقای دکتر رجایی گفته من ایشان را به زندان برازجان یا رجایی شهر تبعید می‌کنم و وقیحانه از وی خواسته از شوهرش طلاق بگیرد. اگر شما و سایر مسئولین ارشد نظام کمترین غیرتی داشتید این بازجویان کثیف با اقداماتی بسیار کمتر از این آنچنان مجازات و رسوا می‌شدند که دیگر این بی‌دینی‌ها و اقدامات ضداخلاقی امکان بروز پیدا نمی‌کرد و نوامیس افراد به بازی گرفته نمی‌شد. ولی بدبختانه امروز این افراد از سوی سران کشور حتی تشویق می‌شوند و ترفیع می‌گیرند.
من بعنوان یک زندانی سیاسی در رژیم گذشته اعلام می‌کنم این برخوردهای مورد حمایت شما روی ساواک شاه مخلوع را با تمام مفاسد و شکنجه گری‌هایش سفید کرده است. در آن رژیم علیرغم همه مفاسد و ظلم‌هایش حرمت خانواده‌های زندانیان رعایت می‌شد و هیچ مشکلی برای همسر و فرزندان زندانیان سیاسی ایجاد نمی‌شد. متاسفانه این ننگ ابدی برای این نظام استبداد دینی است که برای رسیدن به اهداف خود استفاده هر وسیلهٔ غیر انسانی را مجاز می‌شمارد و هر آزار و اذیت و فشاری را بر خانواده‌های زندانیان سیاسی مجاز می‌شمارد که اوج سقوط اخلاقی و انسانی صاحبان قدرت را نشان می‌دهد.
فقط این جملهٔ سرور آزادگان را به شما یادآوری می‌کنم که:
إن لم یکن لکم دین فکونوا أحراراً فی دنیاکم
ابوالفضل قدیانی
زندان اوین بند ۳۵۰