نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

فلسطین

فلسطین



ساعاتی پیش، فردی در یکی از ایستگاه های مترو تهران اقدام به خودکشی کرد.
صبح امروز، فردی در ایستگاه مترو تهران پارس، خود را زیر خط مترو پرتاب کرد.

متاسفانه، لحظاتی بعد، مترو از روی این مرد عبور کرد و او جان خود را از دست داد.


سالانه یک میلیون هکتار به بیابان‌های ایران اضافه می‌شود

معاون آبخیزداری، امور مراتع و بیابان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور گفت: روند تخریب منابع در طول چند سال گذشته باعث شده سالانه یک میلیون هکتار به بیابان‌های کشور اضافه شود.


به گزارش ايسنا پرویز گرشاسبی در نشست خبری با اشاره به این‌که ایران در حال حاضر 32 میلیون هکتار بیابان دارد، اظهار کرد: ضرورت مدیریت جامع حوزه آبخیزداری کشور ایجاب می‌کند که همه مسئولان دست به دست هم داده و برنامه‌ریزی بخشی را به سمت برنامه‌ریزی فرابخشی سوق دهند. البته خوشبختانه برنامه‌ریزی برای گسترش آبخیزداری را در برنامه ششم توسعه و در چهار کلان‌حوزه اجرا خواهیم کرد و این مقوله در صورت اهتمام و همبستگی وزارت نیرو و سازمان محیط زیست با سازمان منابع‌طبیعی امکان‌پذیر خواهد بود.
 
این مسئول با اشاره به بروز خشکسالی و اقدامات حفاظت منابع، احیای حوزه‌های آبخیزداری و کنترل کانون‌های گرد و غبار در کاهش اثرات سوء آن، ادامه داد: مقرر بود تا پایان برنامه پنجم توسعه هشت میلیون هکتار عملیات آبخیزداری انجام شود که متاسفانه به‌خاطر مباحث اقتصادی دولت و تحریم‌ها، فقط 3.5 میلیون هکتار از آن محقق شد. این در حالی است که بر اساس ارزیابی‌های صورت‌ گرفته، از 25 پروژه آبخیزداری و 38 ایستگاه آبخوان‌داری، هر هکتار عملیات آبخیزداری منجر به استحصال 520 مترمکعب آب، کاهش فرسایش خاک به میزان 8 تن، کاهش رسوب به میزان 5.5 تن و افزایش 120 کیلوگرم علوفه می‌شود.
 
معاون سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری تصریح کرد: امروزه دولت به این نتیجه رسیده که برنامه‌های آبخیزداری حرکت مثبتی در راستای اقتصاد مقاومتی است؛ چرا که هر مترمکعب آب تولید شده توسط پروژه‌های آبخیزداری فقط 2400 ریال هزینه دارد، در حالی که همین مقدار آب اگر توسط سدسازی وزارت نیرو تولید شود 12 هزار و 500 ریال هزینه دارد. علاوه بر این، متاسفانه ما سالانه 13 میلیارد مترمکعب آب، بیشتر از آنچه تغذیه کرده مصرف می‌کنیم. از این‌رو می‌توان گفت امنیت ملی در پروژه‌های آبخیزداری نهفته است.
 
گرشاسبی یادآور شد: خوشبختانه در برنامه ششم توسعه 14 میلیون هکتار عملیات آبخیزداری مورد هدف قرار گرفته که عمدتا در بحث استحصال آب است. همچنین 11 میلیارد مترمکعب آب تولیدی ناشی از کاهش تبخیر آب خواهیم داشت که توسط احیای مراتع و تقویت پوشش گیاهی صورت خواهد گرفت. در طرح نجات دریاچه ارومیه نیز یک میلیارد و 800 میلیون مترمکعب از محل کاهش تبخیر به دبی آب رودخانه‌ها اضافه خواهد شد.
 
معاون سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور افزود: اگر برخورد با طبیعت و مدیریت منابع آب به روند کنونی خود ادامه دهد سال به سال شاهد بیابان‌زایی بیشتری خواهیم بود. از این‌رو مدیریت منابع باید عاقلانه و دینامیک باشد. البته خوشبختانه پارسال موفق شدیم 8000 هکتار را در ارومیه بیابان‌زایی کنیم، این در حالی است که ماده 14 قاون افزایش بهره‌وری به این مسئله تاکید می‌کند که در این خصوص پای وزارت نیرو در میان نیست و وزارت جهادکشاورزی باید وارد عمل شود.
 
این مسئول همچنین با تاکید بر احیا و حراست از مراتع که بخش بی‌دفاع منابع‌ طبیعی است، گفت: امروزه 84 میلیون هکتار مرتع داریم که 56 درصد از مساحت کشور را تشکیل داده و در تعادل اقلیم و کنترل گازهای گلخانه‌ای نقش به‌سزایی ایفا می‌کند. این در حالی است که از 960 هزار خانوار وابسته به این مراتع، دام‌های 500 هزار خانوار زیر 20 هزار رأس است و حذف خانوارهای زیر 50 هزار رأس، منوط به ایجاد معیشت جایگزین از برنامه‌های سازمان است.
 
وی تاکید کرد: خوشبختانه امروزه در اجرای برنامه‌های بیابان‌زدایی یکی از کشورهای موفق آسیا به‌شمار می‌رویم و تاکنون موفق شدیم 8000 هکتار از بیابان‌های کشور را تحت پوشش این برنامه‌ها قرار دهیم. البته 7.7 هکتار از مساحت بیابان‌های کشور، به عنوان کانون بحران شناخته شده و برای اجرای برنامه‌های بیابان‌زدایی در اولویت قرار دارد، به گونه‌ای که خوشبختانه امسال هشت منطقه از خوزستان، آذربایجان غربی و شرقی و جازموریان به مساحت تقریبی 50 هزار هکتار تحت امور مقابله با پراکنش گرد و غبار قرار گرفتند

 جرج بوش پدر مهمان رئیس ساواک شاه


جرج بوش پدر ، در دهه50 سفری به ایران کرد و توسط ارتشبد نعمت الله نصیری مورد استقبال قرار گرفت. رئیس ساواک شاه، بوش را به گردش اصفهان برد


דור שלישי של ילדים נולד לתוך הכיבוש

رژيمی غرق فساد و تباهی!!و دخالت ويرانگر نظامی در سوريه


اخلاق ماکیاولی و سیاست مروانی آیا تزویر و نادرستی، کوتاه‌ترین راه نیل به پیروزی است؟


اخلاق ماکیاولی و سیاست مروانی
آیا تزویر و نادرستی، کوتاه‌ترین راه نیل به پیروزی است؟ 
 
 

در دهه پُر ابتلای ۶۰؛ شماری از بازجویان و شکنجه‌گران(نه تمامی آنها)، ابایی نداشتند به زندانیان سیاسی علاوه بر شلاق، اتهامات اخلاقی هم بزنند. آنچه این پلیدی را برای آنان توجیه و شرعیزه می‌کرد، قول این واعظ و آن منبری، پیرامون باب «مباهته» بود که از آن تهمت و افترا زدن به مخالفین و منتقدین برداشت می‌کردند. باب مباهته در فقه تکلیف مدار موجود - فقه منجمد و ایستایی که هر جفا و جنایتی با توسل به آن توجیه می‌شود و خودش نیز در «بند» است - ذیل عنوان‌های غیبت و سّب مؤمن مورد بحث قرار گرفته‌است. 
گفته می‌شد پیامبر در مقابل «اهل بدعت»؛ دستور داده نه تنها باید از آنها برائت بجویید و دوری کنید، بلکه لازم است به آنان تهمت هم بزنید.(باهِتوهُم)
...
مباهته مصدر باب مفاعله از ماده «بهت» است. این واژه در کتب لغت با تلفظ مختلف، در دو معنای تحیر و دروغ بستن معنا شده‌است. بُهْت به ضم باء و سکونِ هاء؛ به معنای دروغ بستن، و بَهْت به فتح باء و سکونِ هاء، به معنای تحیر و شگفتی است.
«باهتوهم» به معنی «مبهوت ساختن» است. یعنی در برابر مخالفین دلیل محکم و قاطع ارائه کنید.(کلمه را با کلمه پاسخ دهید) و با استدلال آنان را مبهوت کنید. 
منابع اصیل لغت عرب نیز؛ همین معنا را برای این ریشه ذکر کرده‌اند.
جوهری در الصحاح (تاج اللغه و صحاح العربیه)؛ فیّومی در المصباح المنیر، زمخشری در اساس البلاغه،ابن فارس در معجم مقاییس اللغه و...
...
امثال فیض کاشانی(در وافی)، ملا صالح مازندرانی(در شرح اصول کافی)، محمد باقر مجلسی(در بحارالانوار) و حتی مرتضی مطهری (در ص ۱۰۳ سیری در سیره نبوی)...؛ باهِتوهُم را مبهوت‌کردن و دلیل و برهان آوردن معنا کرده‌اند. همچنین، کسانی چون شهید ثانی و محقق اردبیلی تصریح گفته بودند «در نقد و اعتراض مخالفین، نباید ذره‌ای از حقیقت منحرف شده و مرتکب دروغ گردید»، اما شلاق‌بدستان خر خودشان را سوار می‌شدند.
چرا؟ چون آب از سرچشمه گل‌آلود بود؛ و تهمت زدن به مخالف(به اهل بدعت) را، شماری از فقها باور داشتند و بازجویان آن دوره نیز غالباً مقلد بودند و به تکلیف عمل می‌کردند.
...
اگر کسانی خط می‌دادند که هر اتهامی را می‌توان به مخالف خویش(به اهل بدعت) نسبت داد؛ تعجبی نداشت و اینگونه بود که روشنفکرانی چون عبدالحسین زرین‌کوب و هوشنگ گلشیری و شاهرخ مسکوب و بسیاری دیگر، وابسته به بیگانگان و خائن به کشور معرفی شدند، برنامه‌های تلویزیونی همچون «هویت» پا گرفت و «اعترافات» سعیدی سیرجانی، عزت الله سحابی، غلامحسین میرزاصالح و...که در زندان زیر فشار و آزار ضبط شده بود پخش، و تحلیل‌های مورد نظر قاتلین زندانیان سیاسی لابلای آن گنجانده ‌شد و... بعد هم نوبت قتلهای زنجیره‌ای رسید...
 
اینجا و آنجا گفته می‌شد که «هر اتهامی را می‌توان به مخالف خویش(به اهل بدعت) نسبت داد.» هر اتهامی، حتی زنا... 
صد رحمت به مروان بن حکم. 
مروان بن حکم؛ سال ۶۴ هجری به عنوان چهارمین حاکم اموی قدرت را در دست گرفت و سیاست تهمت زدن و دشنام دادن به علی بن ابیطالب و یارانش را در دستور کار خود قرار داد.
وقتی عثمان ترور شد مروان از زبانش در رفت که در میان مردم، نسبت به عثمان، هیچ کسی مدافع‌تر از علی نبود. پرسیدند: پس برای چی به او اینهمه تهمت می‌زنی؟
جواب داد: موضوع این است که «کار برای ما راست و بسامان نمی‌شود جز به این وسیله» 
لا یستقیم لنا الامر الا بذلک (الغدیر، جلد دهم، ص ۲۶۴)
...
حالا هم ازمابهتران معتقدند تهمت زدن کار نیکویی است چون اصل کاری؛ حکومت، مناسبات و تشکیلات است که باید حفظ ‌شود. پس می‌توان و باید مخالف را با برچسب زدن و تهمت(هر اتهامی) از میدان به در بُرد.
...
این نحوه برخورد با جریان‌های فکری رقیب یا مخالف که اینک به «نقشه راهِ» استبدادِ غالب و مغلوب بدل شده؛ امری نوظهور نبوده و مسبوق به سابقه است.
از پیش از صفویه تا همین الآن کسانی که بر ذهنیت عاطفی و مذهبی مردم ستمدیده ایران سوار بودند؛ بر طبل خودی و غیرخودی کوبیده‌ و بذر کینه و خشونت پاشیده‌اند.
نظرات امثال شیخ یوسف بحرانی صاحب «حدائق»، محمد حسن نجفی صاحب «جواهر الکلام» و شیخ مرتضی انصاری صاحب «مکاسب» و نوادگان عقیدتی آنها (در مورد مرزبندی بین شیعه و سنی) تأمل‌برانگیز است.
در مورد سه کتاب فوق(که برای تدوین آن زحمات بسیار کشیده شده و ظرافت‌های بسیار هم دارد)؛ کمی توضیح می‌دهم. با این یادآوری که حاصل تلاش نویسندگان آن را نباید فقط با نظرگاه‌شان در موضوع مباهته (با مسامحه =جواز تهمت به مخالفین و منتقدین) سنجید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌زنازادگی مخالفین از بدیهیات است!
شیخ یوسف بحرانی؛ متولد «بحرین» است. وی حدود ۳۰۰ سال پیش به شیراز کوچ کرد و ۱۴ سال را در آن شهر گذراند. هشت سال هم در فسا بود و آنجا کتاب حدائق را که یک دوره فقه شیعه و حدود ۲۵ جلد ‌است، نگاشت. (الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره)
حدائق در حوزه اصول فقهی مرجع محسوب شده و کاربردی مشابه مباحث «امام شافعی» و کتاب «الرساله» وی در اصول فقه دارد.
...
صاحب «حدائق» در کتاب خویش بحثی دارد با عنوان: «فی هجاء المؤمن و الغیبه و حکم غیبه المخالفین‌» (در هجو و غیبت مؤمنین و حکم غیبت مخالفین)
...
توجه داشته باشیم که در گفتمان فقهایی چون شیخ یوسف بحرانی؛ واژه‌‌های مخالف؛ هجو، مومن و غیبت معانی خاصی دارد.
  • «مخالفین» یعنی طیف وسیعی که شیعه دوازده امامی نیستند.
  • «هجو» یعنی بیان معایب مخالفین توسط مومنین در شعر و غیر شعر.
  • «مؤمن» یعنی شیعه دوازده امامی، و - 
  • «غیبت» یعنی بیان هر چیزی که باعث ناراحتی و خشم مخالفین بشود.
صاحب «حدائق»، هجو و غیبت و لعن مخالفین (غیر شیعه دوازده امامی) را مطلقاً مجاز اعلام می‌کند و هیچ فرقی بین کسی که به خدا و رسول او کفر می‌ورزد با کسی که امامان را منکر است قائل نیست. از دیدگاه وی - که با نطرات امثال محقق اردبیلی(احمد بن محمد اردبیلی نجفی) و کاشف الغطا(جعفر بن خضر مالکی) خوانایی ندارد - زنازادگی مخالفین از بدیهیات است و گرفتن مال و کشتن آنان جایز می‌باشد. 
البته به شرط این که امنیت جانی خود شیعیان به خطر نیفتد. صاحب حدائق معتقد است که مخالفین شیعه بالکل کافر هستند...
انک قد عرفت ان المخالف کافر،... 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غیر شیعه دوازده امامی از سگ هم نجس تر است!
محمد حسن نجفی از فقهای شیعه و صاحب کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام» است. فقه جواهری بیشتر به کتاب فوق اشاره دارد و آیت‌الله خمینی هم به آن عنایت خاص داشته‌است. به‌ نوشته آقابزرگ‌ طهرانی‌؛ نسخه اصلی‌ جواهرالکلام‌ که‌ مؤلف‌ آن‌ را تصحیح‌ کرده‌، شامل‌ ۴۴ مجلد بوده‌‌است‌.
صاحب جواهر با اشاره به حرمت مومن (شیعه دوازده امامی) می‌افزاید در صورتی که کسی در کتابی و دیوان شعری، مؤمنی را هجو کرد، محو آن و انکار آن هجو، بر مسلمانان واجب کفایی است.
وی گرچه در کتاب الحدود خود، گفته‌است «بدگویی نسبت به اهل بدعت به معنای آن نیست که نسبت‌های ناروا به آنها داده شود و به آنچه که انجام نداده‌اند متّهم شوند» اما نظرش بر این بود که شیعه فاسق به مراتب بهتر از مؤمن مسیحی یا یهودی و یا مشرکِ درستکار است و هیچ اختلافی بین علمای شیعه در جواز بدگویی، دشنام دادن، لعن و شماتت مشرکین وجود ندارد:
لا خلاف فی جواز هجوهم و سبهم و لعنهم و شتمهم
فرقی هم نیست که مشرک با مسلمان در حال جنگ باشد یا جنگی هم در کار نباشد.
بی‌اختیار بیاد زندان شاه افتادم که یکی از زندانیان [که بعد از انقلاب در وزارت خارجه به مقامات عالی رسید]؛ فرمود ناهیدی شکنجه‌گر ساواک [که توسط فدائیان ترور شده بود] چون نماز می‌خواند [و شیعه بود] پاک است اما شکرالله پاکنژاد [که آنهمه شکنجه اش کرده بودند]، نجس.
...
برگردیم به نظرات صاحب جواهر 
غیر شیعه دوازده امامی از نظر فقهی به مشرکین ملحق است و بدگویی و ناسزا به مخالفینِِ منکرِ حتی یکی از ائمه؛ جایز می‌باشد... هم در مورد اعمالی که مرتکب شده‌اند و هم در مورد آن‌چه مرتکب نشده‌اند. تهمت زدن به آنان جایز است و این کار از ضروریّات و قطعیّات محسوب می‌شود. شرّ آنها از مسیحیان بیشتر و از سگ هم نجس‌ترند. 
یمکن دعوی کون ذلک من الضروریات، فضلاً عن القطعیات...و اشر من النصارا و انجس من کلاب...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مخالف حرمت ندارد و هجو و لعن او جایز است
شیخ مرتضی انصاری هم فقیه و مرجع شیعیان بود. وی بیش از دو قرن پیش؛ کتاب مکاسب را که در خصوص مسائل کسب و تجارت است نوشت.
صاحب مکاسب؛ با اشاره به حرمت هجو «مؤمن» می‌افزاید هجو و لعن مخالف جایز است و اصولاً مخالف حرمت ندارد و بهتان زدن به غیرشیعه بی‌اشکال است
بعدها هم؛ کسانیکه در حوزه‌های علمیه جواهر و مکاسب تدریس کردند (به جز آیت‌الله منتظری) این برداشت‌های سخیف را نقد نکردند. برای مثال آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی همین دیدگاه را داشت و معتقد بود هجو، لعن، برائت، دشنام بسیار و تهمت بر مخالفین جایز است.
از نظر ایشان خداوند پلیدتر از سگ خلق نکرده‌است و ناصب اهل بیت، از سگ پست‌تر و نجس‌تر است.
الناصب لنا أهل البیت شر من الیهود و النصارى، و أهون من الکلب، و أنه تعالى لم یخلق خلقا أنجس من الکلب، و أن الناصب لنا أهل البیت لأنجس منه.
گاه «مصلحـت» اقتضـا می‌کند که به آنها «تهمـت» زده شـود و بـرای مفتضـح شدن‌شان، کارهای زشتی که نکرده‌اند هم، به آنها نسبت داده شود، تا مردم متدیّن عوام، از آنها فاصله بگیرند و تحت تاثیر آنان واقع نشوند.
الخوئی، مصباح الفقاهه، ج۱، ۴۵۸
از دید آیت‌الله گلپایگانی در مواردی؛ دروغ جایز است، چون با دروغ، مصلحت مهم‌تری استیفا می‌شود، و آن مصلحت، «بی آبرو کردن» بدعت گذار در میان مردم است.
آیت‌الله خمینی اگرچه به صاحب حدائق نقد داشت و بارها در باره «برادری مسلمانان اهل مذاهب متفاوت و ضرورت وحدت با آنان» صحبت نمود و در وصیت‌نامه‌اش هم روی آن تأکید کرده‌است، اما غیبت مخالف را جایز می‌شمرد(مگر به دلیل تقیه یا ملاحظه اموری دیگر)
[غیبت به معنی خاص آن در گفتمان فقها = بیان هر آن چیزی که باعث ناراحتی و موجب خشم مخالفین شود]
...
البته ایشان بعد از انقلاب که تضادها یکی بعد از دیگری خود را نشان می‌داد و شعر و شعار قادر نبود از پس آن بطور بنیادی برآید؛ اعتراف نمود: «روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی‌تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست.»(صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۰۰) 
 
ازجمله آثار آیت‌الله خمینی؛ کتاب «المكاسب المحرمه» است كه قبلاً در هفت مجلد چاپ شده بود و به ترتیبِ مباحثِ مکاسبِ شیخ مرتضی انصاری، به بحث از معاملات حرام پرداخته‌‌است. 
مجلّد هشتم اثر فوق؛ به نظر من، حکم مهیب قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ است که گرچه در تقدیر بود اما تابستان آن سال قلمی شد و در پی آن عقاب جور در همه زندان‌های کشور بال گشود و آیت‌الله خمینی با گوشه چشمی به داستان غبارآلوده یهودیان بنی قریظه، به نام دین، گرد ستم پاشید و با حکم هولناکش، هزاران سرو جوان به خاک افتاد.
توجه داشته باشیم که حوادث تا مدتها بعد از وقوع نیز؛ خود را آنچنان که بابد نشان نمی‌دهند و چونان «غنچه»ای سربسته‌ می‌مانند. باید زمان بیشتری بگذرد تا آن «غنچه» پُر از خار و پُر از راز، کشف حجاب کند و رُخ بنماید. زمان احکم الحاکمین است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا تزویر و نادرستی، کوتاه‌ترین راه نیل به پیروزی است؟
آیت‌الله منتظری در کتاب «انتقاد از خود» اشاره دارند که انسان را از آن جهت كه انسان است باید دوست داشت(انسان به ما هو انسان).
در صفحه ۵۳ کتاب فوق نوشته‌ شده:
«یکی از مهم‌ترین اشتباهات ما این بود که حقوق انسان به ما هو انسان را در تحقیقات فقهی مورد عنایت قرار ندادیم... و برخی از بحث‌ها در باره کرامت و حقوق ذاتی بشر را سوغات غرب دانستیم...» 
وی تصریح می‌کند که صاحب جواهر خیلی اصرار دارد که «غیرمؤمن» حرمت ندارد ولی ما می‌گوییم چنین نیست. هجو و سّب انسان؛ «انسانی» که گل سرسبد خلقت است حرام است.
تقریر مکاسب، ص ۱۹-۳۰
آیت‌الله منتظری برای اثبات نظر خود به آیاتی از قران از جمله «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ...» (اسراء، ۷۰) و بخشی از نامه ۵۳ نهج‌البلاغه - (...فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ) -
(مهربانی با مردم را پوشش دل خود قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش، مبادا هرگز همچون حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته‌اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته ی دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند) اشاره می‌کند.
آقای محمد نصر اصفهانی در مقاله «فقه انسانی...» مستندات بیشتری در این مورد آورده‌اند.
...
برگردیم به آغاز بحث:
شماری از بازجویان و شکنجه‌گران در دهه ۶۰، معتقد بودند باید مخالف را با برچسب زدن و تهمت (هر اتهامی) از میدان به در بُرد.
سنت سیئه و سخیفی که در دیدگاه‌های ارتجاعی فقهای مستبد ریشه دارد. آنان نیز چشم دیدن مخالف خود را نداشتند و به اسم مرزبندی، بذر کینه و خشونت پاشیدند.
شگفتا که اضداد آنان نیز؛ هم‌اکنون بر همان بیراهه می‌روند و همان روضه را می‌خوانند!
امثال عمربن عاص و گوبلز باید از گور خویش برخیزند و پیش مرتجعین جدید لُنگ بیاندازند. همانها که برای رسیدن به قدرت، پست‌ترین وسایل را هم توجیه کرده و در تهمت و افترا به مخالفین خویش «اِشِل» زده‌اند!
... 
آیا آنچنان که ماکیاولی؛ بعد از شکنجه و قتل جیرولامی ساووناراولا، گفته‌است؛ تزویر و نادرستی، کوتاه‌ترین راه نیل به «پیروزی» است؟ و آیا کوتاهترین راه؛ همیشه درست‌ترین راه هم هست؟

پانویس
ماکیاولی؛ ماکیاولیست نبود
اگرچه داوری درباره ماکیاول و «اخلاق ماکیاولی»، سهل می‌نماید اما توجه داشته باشیم که ماکیاولی خودش ماکیاولیست نبود.
او گرچه تئوری بدعت‌آمیزی در زمینه دین صورت‌بندی نکرد اما کلیسا زهرآلودترین اتهامات را در باب غیراخلاقی بودن احکام او صادر نمود. دلیل چنین واکنش‌هایی به جمهوری‌گرایی ماکیاولی باز می‌گشت؛ بخصوص که وی کلیسا را نقد می‌کرد. 
...
زمانهِ زیست ماکیاولی بسیار حادثه‌خیز بود. سلطنت خاندان مدیچی فـرو پاشید و جمهـوری فلورانس پا گرفت و وی عضو شورای ده نفره آن شد. اما به زودی جمهوری نوبنیاد ضربه خورد و باز هم خاندان سلطنتی مدیچی سربرآوردند و ماکیاولی هم زندانی و شکنجه و تبعید شد.
به قول «آیزایا برلین» برخلاف کاریکاتور عوامانه «ماکیاولی بی اخلاق»، تمام اندیشه‌های سیاسی وی مبتنی بر یک گزینش قدرتمند اخلاقی است که به منافع جمهوری اولویت اخلاقی می‌دهد.
شهامت ماکیاولی ازجمله در این بود که نیکنامی را فدای بیان واقعیت کرد. وی را نمی‌توان تنها پندگوی فرمانروایان ظالم دانست. خواندن سرفصل مطالب «گفتارها» کافی است تا او را از این شائبه مبرا کنیم.
...
تابلوی ضمیمه «امیل زولا» را نشان می‌دهد که با «جبر جو» و فضایی که ساخته بودند، مردم به اشتباه او را دشمن پنداشته، هو می‌کنند. تابلوی مزبور در موزه امیل زولا واقع در روستای Médan شمال غرب پاریس قرار دارد. اثر هنرمند بلژیکی Henry de Groux است و زیبایی‌های منحصر به فردی دارد.
...

۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه




نام او با آبشوران گره خورده است؛ با زادگاهش؛ با معروف‌ترین کتابش.
علی‌اشرف درویشیان‌زاده محله آبشوران کرمانشاه است. شهریور ۱٣۲۰ در خانواده‌ای کارگری به دنیا آمد؛ تنیده در زحمتی مدام. بعدها معلم کودکان گیلانغرب شد و ۱٣۴۵ برای تحصیل به تهران رفت. کارشناسی ادبیات فارسی و بعد کارشناسی‌ارشد روانشناسی تربیتی را طی کرد و نخستین کتابش «از این ولایت» ۱٣۵۷ با استقبال روبه‌رو شد و پس از آن، «آبشوران» او را به شهرتی ماندگار رساند. از آن پس کتاب‌های بسیاری از او منتشر شد که همراه با شهرت، محرومیت از تدریس و تحمل رنج حبس‌های مکرر را برایش به‌همراه داشت. درویشیان برنده چند جایزه داخلی و بین‌المللی در حوزه اهل قلم بوده است که به‌دلیل تعهد وی به آزادی بیان و پرداختن به اقشار تهیدست و آسیب‌پذیر جامعه به او اهدا شده است. درباره آثار علی‌اشرف درویشیان با رضا خندان مهابادی، دوست و همکار وی که آثار مشترک فراوانی ازجمله «فرهنگ افسانه‌های مردم ایران» را با هم منتشر کرده‌اند گفت‌وگو کرده‌ایم:


علی اشرف درویشیان نویسنده مهم و صاحب سبک به‌خصوص در سنت روستایی‌نویسی ایران است که همراه با محمود دولت‌آبادی و داستان کتاب عقیلِ دولت‌آبادی فضایی خاص در ادبیات چهار دهه پیش داستان‌نویسی ایران ایجاد کرد. شما نگاهتان به سبک داستان‌نویسی درویشیان چگونه است؟
در سطح کلی درویشیان نویسنده‌ای رئالیست است اما این هنوز چیزی درمورد کار او نمی‌گوید اگر از جهت‌گیری ادبی او نگوییم. در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی «ادبیات متعهد» جهت و گرایش ادبی مسلط به‌ویژه بر عرصه ادبیات داستانی بود. سبک‌هایی که این جهت ادبی از آن‌ها استفاده می‌کرد عمدتا رئالیسم و ناتورالیسم بود، زیرا یکی از پایه‌های اصلی «ادبیات متعهد» در ایران روشنگری و آگاهی‌بخشی به مردم و جلب نظر آن‌ها به مصائب اجتماعی بود. رئالیسم و ناتورالیسم دو سبکی بودند که این منظور را به‌خوبی برآورده می‌کردند. اینکه چرا «ادبیات متعهد» در ایران به‌ویژه در آن دو دهه مقبول افتاد دلایلی دارد که اینجا محل بررسی آن‌ها نیست. به ویژگی سبکی درویشیان باید فیلتر حسی را نیز افزود تا کلیتی از «سبک نگارش» او داشته باشیم؛ بنابراین درویشیان نویسنده‌ای (عمدتا) رئالیست با جهت «ادبیات متعهد» و منظری حسی – عاطفی است. به‌نظرم بنای داستان‌نویسی درویشیان براین سه وجه استوار است. موضوعات داستان‌های او نیز از این وجوه نشات می‌گیرد و به نیازهای همان‌ها نیز پاسخ می‌دهد. مصائب اقشار فرودست جامعه بیشترین موضوع داستان‌های درویشیان را تشکیل می‌دهند که زیرساختی سیاسی و تظاهری عاطفی دارند؛ البته در آغاز دهه ۷۰ خورشیدی در مجموعه داستانی با نام «درشتی»، درویشیان سبک ادبی مدرنیستی را نیز تجربه کرد اما جهت و منظر خود را تغییر نداد. 

نویسندگان مهمی چون درویشیان در آثارشان می‌تواند نکات مثبت و منفی بسیاری وجود داشته باشد. شما این نکات را در سنت داستان‌نویسی درویشیان چگونه می‌بینید؟ 
این سوالی نیست که بشود در اینجا و این فرصت پاسخش را داد. درویشیان هزاران صفحه داستان و مطالب دیگر نوشته است، صدها شخصیت داستانی آفریده و موضوعات متعددی را دستمایه قرار داده است که بررسی آن‌ها دراین مجال نمی‌گنجد. اگر بخواهم در سطحی بسیار کلی به ضعفی اشاره کنم این به شخص درویشیان مربوط نمی‌شود بلکه ضعف نسخه ایرانی‌شده «ادبیات متعهد» است؛ ادبیاتی که به خود ادبیات چندان بهایی نمی‌داد. نقطه قوت کار درویشیان منظر اوست. دراین منظر است که او به‌معنای ادبی کلمه صحنه‌های عاطفی پرقوتی آفریده است؛ البته منهای بعضی صحنه‌ها یا دیالوگ‌ها که نویسنده عنان اختیار از کف داده و به سانتی‌مانتالیسم چرخیده است.«منظر»ی که به آن اشاره کردم برآمده از حس هنری (ادبی) درویشیان است. این جانمایه کار هر نویسنده و هنرمندی است و بسته به توان و وسعتش، اثرگذار. 

درویشیان ازجمله داستان‌نویسانی است که مورد اقبال مخاطب قرار گرفت. این نکته را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
سلطه یک سبک یا نگرش ادبی فقط نویسندگان یک دوره را شامل نمی‌شود بلکه خوانندگان را نیز در برمی‌گیرد. در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ داستان‌هایی بیشتر پسندیده می‌شد و خواننده پیدا می‌کرد که بر گرته «ادبیات متعهد» نوشته می‌شد؛ بنابراین زمینه اجتماعی اقبال داستان‌نویس بیشتر دراختیار این نوع ادبی بود، اما این همه ماجرا نیست. توانایی نویسنده نیز نقش بسزایی در استقبال خوانندگان از او داشت. کم نبودند داستان‌نویسانی که پیرو «ادبیات متعهد» بودند اما یا مورد توجه قرار نگرفتند یا پس از چندی فراموش شدند. درمورد درویشیان جز زمینه مساعد اجتماعی، باید انتخاب موضوع و مهم‌تر نوع پرداخت آن را از دلایل استقبال خوانندگان دانست. او با انتشار اولین مجموعه داستانش، «از این ولایت»، در سال ۱٣۵۲ توجه بسیاری به خود جلب کرد و انتشار دومین مجموعه‌اش با نام «آبشوران» این توجه را بیشتر و جدی‌تر ساخت. ممنوع‌شدن انتشار این دو کتاب از طرف حکومت و به زندان‌افتادن نویسنده‌اش شهرت درویشیان را به‌عنوان نویسنده‌ای مردمی و متعهد تثبیت کرد. او پس از آزادی از زندان در سال ۵۷ به نوشتن برای کودکان پرداخت و آثارش با تیراژ بسیار بالا منتشر می‌شد. آثار بعدی او نیز – داستانی و غیرداستانی - بارها تجدید چاپ شده است. فقط یکی دو کتاب غیرداستانی او در چاپ اول باقی ماند؛ بنابراین می‌توان گفت اکثر آثار او - در اندازه‌های متفاوت - با اقبال روبه‌رو بوده است. فکر می‌کنم دو مجموعه داستان اول او هر کدام ٣۰- ۴۰ نوبت تجدید چاپ شده باشند. رمان «سال‌های ابری» هشت یا ۹ نوبت بازنشر شده است. باید ممنوعیت‌های دوره‌ای و سنگ‌انداختن در راه نشر آن‌ها را هم در نظر داشت تا بتوان شمایی از میزان توجه جامعه به کارهای درویشیان به دست آورد. 

آیا قرارگرفتن آثار درویشیان در مقطع خاصی از تاریخ ایران با ویژگی‌های سیاسی و اجتماعی آن دوران سبب محبوبیت او شده و به‌عبارتی دیگر نوع خاص سوژه‌یابی در داستان‌های او بر نویسندگی‌اش برتری داشته یا مهارت در نویسندگی علت اصلی شهرت درویشیان بوده است؟
همان‌طور که در پاسخ پرسش قبل گفتم شرایط اجتماعی و اینکه هژمونی ادبی با چه سبک و مکتبی است نه‌تنها بر آفرینش آثار تاثیر می‌گذارد بلکه تاحدی شهرت و محبوبیت نویسنده را نیز باعث می‌شود مشروط به اینکه با توانمندی نویسنده (به لحاظ قلمی و به‌لحاظ حس هنری) همراه باشد. عالی‌ترین و ناب‌ترین رویکردهای ادبی هم (البته به فرض که بشود وجود چنین‌چیزی را در خلأ تصور کرد) اگر زمینه اجتماعی نداشته باشند توفیق نمی‌یابند. درمورد درویشیان نه‌تنها زمینه اجتماعی در آن دوران وجود داشت بلکه او هم داستان‌پرداز خوبی بود و هم حس هنری اثرگذاری داشت. جامعه منتقد بی‌رحمی است. این‌طور نیست که اگر نویسنده یا هنرمندی در کارهای اولش به شهرت رسید به اعتبار آن، دائم او را روی سرش می‌گذارد و حلوا حلوایش می‌کند. خیر، درصورتی‌که کارهای بعدی او قابل‌توجه نباشد فراموشش می‌کند. دراین مورد می‌شود مثال‌های فراوانی زد. پس، ماندگاری درویشیان در روند آثار او است؛ در حس هنری و قدرت داستان‌پردازی‌اش. اما درتوضیح شهرت و محبوبیت او باید اثر «مقطع تاریخی» و «نوع خاص موضوع» را هم به‌دلایل قبلی افزود.

برخی از منتقدان معتقدند اصول حرفه‌ای و تئوریک داستان‌نویسی در آثار درویشیان چندان رعایت نشده است؛ شما چطور فکر می‌کنید؟ 
این حکم بسیار کلی است. نمی‌توان همه آثار او را با این کلیت توضیح داد. من می‌توانم داستان‌هایی از او نمونه بیاورم که در حد عالی هستند. این «برخی»ها بروند اگر توانستند مشابهش را در داستان‌نویسی ایران پیدا کنند؛ پس حکم کلی نمی‌توان داد. بله من هم معتقدم که در آثار اولیه درویشیان «اصول داستان‌نویسی چندان رعایت نشده است»؛ قرار هم نبوده رعایت شود. در ابتدای این گفت‌وگو اشاره کردم که جهت ادبی درویشیان «ادبیات متعهد» بوده است، آن هم نسخه ایرانی‌شده‌اش. دراین نسخه ادبیات ابزار است؛ ابزار آگاهی‌بخشی و افشاگری سیاسی و تحلیل اجتماعی و حتی تبلیغ ایدئولوژیک. لذت ادبی فرع بود. توجه نویسنده دراین نوع به معانی‌ای بود که می‌خواست با مخاطب در میان بگذارد. تکنیک و تاکتیک داستان‌نویسی تا جایی مورد توجه قرار می‌گرفت که به‌این هدف کمک می‌کرد و اگر نمی‌کرد به آن اعتنایی نمی‌شد و این پاشنه آشیل نسخه ایرانی «ادبیات متعهد» بود. این ضعف درویشیان نبود؛ ضعف جهت ادبی‌ای بود که هژمونی داشت و البته هژمونی آن بی‌دلیل نبود. در بعد اجتماعی این دلایل، اختناق آریامهری بود که امکان هر نوع فعالیت سیاسی و تشکل‌های مستقل از حکومت را از مردم گرفته بود. در چنان شرایطی داستان و شعر شده بود مفری برای ابراز وجود سیاسی شده بود. دهه۴۰ و ۵۰ پر است از کسانی که عضو سازمان و احزاب مخفی هستند و شعر و داستان هم می‌نویسند و نیز کسانی که ادبیات را محل «فعالیت» سیاسی خود قرار داده‌اند. ایراد من به سیاسی‌بودن شاعر و نویسنده نیست، می‌خواهم شرایط اجتماعی هژمونی نسخه ایرانی ادبیات متعهد را توضیح دهم. بسیاری از این نویسندگان فراموش شدند. از میان آن همه داستان‌نویس، چند نفر برآمدند و ادامه یافتند، درویشیان از این دسته بود. او به رغم قلم‌زدن بر آن گرته، ماند و محبوب‌تر هم شد، زیرا حس هنری صادقانه و ذهن داستان‌گویی داشت و این، ضعف‌های برآمده از جهت ادبی‌اش در دهه ۵۰ را جبران می‌کرد.

درویشیان هم در حوزه داستان‌نویسی بزرگسال حضوری تاثیر‌گذار دارد و هم در حوزه ادبیات کودک و نوجوان؛ او را در کدام‌یک از این‌ها موفق‌تر دیدید؟ 
ایشان در صدر همه فعالیت‌هایش داستان‌نویس است؛ به‌ویژه از نوع کوتاه‌نویسش. در عرصه‌های دیگر هم موفق بوده اما در نوشتن داستان کوتاه موفق‌تر بوده است. این را به اعتبار چاپ‌های متعدد کتاب‌هایش می‌گویم. آثاری که برای کودکان نوشته بیشتر در سال‌های ۵٨ تا ۶۰ منتشر شده‌اند و در آن دوره از کتاب‌های پرتیراژ محسوب می‌شدند. اگر بگویم بعضی از آن‌ها در تیراژ صد هزار نسخه منتشر می‌شدند، شاید بعضی‌ها گمان برند که دارم برایشان افسانه تعریف می‌کنم. به‌این بعضی‌ها می‌گویم باور کنید در سی و چند سال پیش در دوره‌ای که جمعیت از نصف جمعیت کنونی هم کمتر بود حتی تیراژ صدهزار غیرعادی نبود.

به اعتقاد شما آیا هنوز هم نوشته‌ها و داستان‌های علی‌اشرف درویشیان در میان نسل امروز ادبیات ایران کارکرد دارد یا اینکه به دوره‌گذار از داستان‌نویسانی چون علی اشرف درویشیان نزدیک می‌شویم؟
این مورد را باید با دلایل عینی توضیح داد. تا آنجا که به درویشیان مربوط می‌شود هنوز کتاب‌هایش، حتی آن‌ها که در سال‌های دور نوشته شده‌اند و مجوز چاپ گرفته‌اند، بازنشر می‌شوند. ناشرانی هستند که مشتاق چاپ کتاب‌هایش هستند؛ حتی یک مجموعه داستان را که در ایران به آن مجوز چاپ داده نشد ناشرانی در خارج کشور منتشر کردند و نیز یک رمان کوتاه او را. این‌ها به ما می‌گویند که درویشیان همچنان خوانده می‌شود، اما اینکه نسل جدید سبک کار او را ادامه می‌دهد یا نه، در بخش «ادبیات متعهد» نه، چیزی دیده نمی‌شود؛ گر چه در سال‌های اخیر در همدستی و همگامی سانسور و بعضی ناشران، بسیاری از داستان‌ها چه از نظر فرم و چه محتوا از نسخه ایرانی «ادبیات متعهد» نیز عقب‌تر و سست‌تر هستند. با این همه، موضوعاتی که درویشیان به‌سراغشان می‌رفت همچنان مورد توجه به‌ویژه سینماگران و مستند‌سازان است. علاقه جوانان به تهیه شناخت‌نامه و ساختن مستند از زندگی درویشیان گواه دیگری بر توجه آن‌ها به درویشیان و امثال اوست. 
و اما درباره بخش دیگر پرسشتان که «آیا این دوران به پایان خود نزدیک می‌شود؟» به‌نظرم وسوسه پایان‌ناپذیری و جاودانگی در عین شیرینی بسیار متوهمانه است و بهتر که با دغدغه اثرگذاری در زمان خود، جایگزین شود. اگر ۲۰ یا ۱۰ سال دیگر یا حتی همین امروز اعلام شود راه‌و روش درویشیان به پایان رسیده است جای هیچ غبطه نیست، زیرا درویشیان در زمان خود موثر بوده است. نزدیک به نیم قرن‌میلیون‌ها نفر آثار او را خوانده‌اند، هزاران نفر با خواندن آن‌ها متوجه محیط اجتماعی خود شده‌اند و صدها نفر قلم به دست گرفته‌اند؛ چراکه با خواندن درویشیان دیده‌اند که داستان‌نویسی امری فاخر و پیچیده برای ساختن متن‌های مالیخولیایی نیست، بلکه می‌شود زندگی روزمره را نیز به داستان بدل کرد. این‌ها را به گواه بسیاری نشانه‌ها ازجمله نامه‌هایی که دیگران برای علی‌اشرف نوشته‌اند و من خوانده‌ام می‌گویم. گذشته از این‌ها درویشیان جدای از داستان‌نویسی انسانی مسئول نسبت به اجتماعش، خاصه نسبت به اقشار تهیدست و زحمتکش، بوده است. او برای آنکه تغییری مثبت در اوضاع به وجود آورد، تلاش کرده و رنج برده است. سال‌ها با سانسور مبارزه کرده و به‌همین دلیل به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمده و از اعضای بسیار موثر و محبوب آن بوده است. بله، چنین آدمی همین امروز هم اگر «پایان‌»ش اعلام شود، افسوس نخواهد داشت؛ چراکه او کار خود را به‌عنوان نویسنده و انسان چنان که باید و شاید کرده است. 

سیف الله کبیریان به سفر رفت

سیف الله کبیریان، زندانی سیاسی دوران شاه و 


پناهنده سیاسی در 

دوران شیخ پس از بیش از سی سال غربت در 


گذشت.سیف الله کبیریان 

انسانی سلیم النفس مهربان و انساندوست و تنی از 

هزاران ایرانی 

پناهنده و تبعیدی بود که به دلیل وجود حکومت ملایان مجبور به 

ترک 


میهن و زیستن در غربت شدند. یادش گرامی باد.مراسم خاکسپاری او 


در این تاریخ و در این نشانی است.مراسم تشییع آقای سیف الله 


کبیریان ( طاهر ) درروز چهارشنبه 30 دسامبرساعت 13 


دردانمارک 



وشهرکپنهاک 


برگزارمیگردد. آدرس محل برگزاری مراسم :


Vestre Kirkegårds alle 15, 2450 København 


  محل تجمع درب اصلی ورودی آرامشگاه میباشد .