نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ شهریور ۱۸, شنبه

«گولاگ» در وایمار


«گولاگ» در وایمار
منیره برادران
منیره برادران
از وقتی دست اندکار نمایشگاه "امید نام من است" شده‌ام، توجهم به کارهائی از این دست
بیشتر شده است. چگونه می توان خاطره‌ها و یادگارهای شخصی را به حوزه عمومی برد و
این را در خدمت شکل گیری حافظه تاریخی قرار داد؟ اخیرا مطلع شدم که نمایشگاهی در
شهر وایمار تحت عنوان "گولاگ" دایر شده که با اسناد و یادگارهای خصوصی رنج
انسانهائی را که در دوره استالین به بیگاری در شرایط طاقت فرسای اردوگاه ها محکوم
شدند، نشان می دهد. گزارشی هم در سایت دویچه وله –فارسی- از این نمایشگاه دیدم که
مرا برای دیدن آن مصمم کرد.
وایمار، این شهر زیبای تاریخی، هم افتخار داشتن
گوته و شیلر را بر پیشانی خود دارد و هم ننگ بوخن والد را که در نزدیکی این شهر
واقع است. سالها پیش به بوخن والد رفته بودم و ساعتها گوشه و کنارش را جستجو کرده
بودم تا شاید از پس غبار زمان درد زجرکشیدگان این اردوگاه را حس کنم. در همان سفر
به خانه گوته هم رفتم تا روی دیگر تاریخ اعجازانگیز بشریت را هم دیده باشم.

"گولاگ" و بوخن والد در نزدیک هم طعن تاریخ را یادآوری می کنند: یکی تحت لوای
"ترور سرخ" و دیگری با شعار جنگ علیه بلشویسم جهانی، ولی مرگ از گرسنگی و کار
اجباری دور از طاقت آدمی و اعدام نقطه مشترک هر دو بود. گذشت زمان و حوادث تکان
دهنده دهه ٩٠ سده گذشته، امروز این فرصت را به ما می دهد که از ورای ایدئولوژی
حقیقت را ببینیم.
گولاگ مخفف نام اداره اردوگاه‌های کار و زندان‌ها است که با
کتاب "مجمع الجزایر گولاگ" الساندر سولژنیتسین در سال ١٩٧٣ به واژگانی که مشخص
کننده دوره و مکانهای معین خشونت هستند، اضافه شد. در زمان استالین گولاگ نام دیگری
هم داشت که گویا تنها در سردر آنها نوشته شده بود: اردوگاه کار اصلاحی
نمایشگاه
گولاگ در شهر وایمار، محصول همکاری مشترک بنیاد "یادبود ارودگاه کار اجباری
بوخن‌والد" آلمان و سازمان حقوق بشری "یادبود" (مموریال Memorial) روسیه، در موزه
دائمی شیلر دایر است.
می بینم که بیشتر بازدیدکننده ها سراغ شیلر می روند ولی
تعداد کسانی هم که برای دیدن "گولاگ" آمده اند، کم نیستند. سکوت سنگینی بر فضا حاکم
است که گاه با صدای آهی کشدار، که از عمق دل برمی خیزد، همراه می شود. آه همسرم
است.

ردپاها و شهادتها
در ابتدای ورود نقشه‌ای بزرگ از اتحاد جماهیر
شوروی سابق را مقابل خود می بینیم که نقطه‌های قرمز رنگ فروانی روی آن نشانه‌گذاری
شده‌اند. بیش از ٣٧٠ نقطه، گسترده در سراسر سرزمین بزرگ شوروی، مکان "گولاگ" ها را
نشان می‌دهد. سر را که برمی گردانیم ماکتی از یک برج مارپیچ را می بینیم. این برج،
که ماکت اصلی آن در سال ١٩٢٠ در انترناسیونال سوم به نمایش درآمد، بنا بود ٤٠٠ متر
ارتفاع داشته باشد. این برج عظیم می بایست نماد جامعه ایده‌ال نوین باشد. ولی هرگز
ساخته نشد.
در کناره‌های دیگر نمایشگاه، اسناد و یادگارهای شخصی را می بینیم که
تصویری از رنج و فلاکت محکومین گولاگ را نشان می دهند. یک ظرف آلومینیومی کج و
کوله، کت و کفشهای وصله شده در یک ویترین، پیراهنی مندرس و رنگ و رورفته در ویترینی
دیگر. می خوانم که والنتینای جوان به هنگام دستگیری در سال ١٩٣٨ این لباس را به تن
داشت و یک سال که در اردوگاه ماند، همچنان آن را به تن داشت. همین یک تکه لباس با
چند خط توضیح سرگذشتی را حکایت می کند. این اشیادر این نمایشگاه معنای دیگری را
تداعی می کنند. آن ظرف غذا خوردن را تداعی نمی کند، گرسنگی را در آن می بینیم و
لباس و کفشهای مندرس از سرمای تن می گویند.

(در نمایشگاه "امید نام من است" دو تکه پیراهن –شلوار و پیراهن- زن جوانی در داخل
ویترینی کوچک حکایت سالهای زندان است. او می گوید با همین لباس دستگیر شدم، شکنجه
شدم و سالهای زندان را گذراندم. سالها آنها را شستم و شستم و وصله زدم. با این همه
دوام آوردند مثل خود من.)
یک پاکت نامه اندوهگین در ویترینی خبر مرگ کسی را می
دهد. روی پاکت با خطی کج و معوج نوشته شده که گیرنده مرده است و نامه را به خانواده
برگردانده بودند. در ویترین دیگری یک پارچه گلدوزی رنگ و رو رفته را می بینم: شاخه
گلی پشت نرده ها. و کمی آن طرفتر چند طرح سیاه قلم توجهم را جلب می کرد. این نقاشی
ها که باید کار یک نقاش حرفه ای باشد ساکنین گولاگ را در عین کار نشان می دهد پشت
سر آنها نگهبانی با اسلحه‌اش ایستاده است. در یکی از کابینها روایت شاهدان و
بازماندگان را می خوانیم. با فشار دادن دگمه‌ای که به دیوار کابین قرار دارد،
روایتهای دیگری را هم می شنویم. دگمه را فشار می دهم و گوش می دهم در همین حال
گزارش دیگری را می خوانم. گوئی سرم به دور خود می چرخد. یکی از مرگ از گرسنگی می
گوید و صدای دیگر از کار سخت با ابزار ابتدائی.
در توضیح یکی از عکسها می خوانیم
که در گولاگها "برنامه های فرهنگی برای تغییر تربیت" زندانیان ترتیب می دادند تا از
آنها "انسانهای نوین" بسازند. در بعضی اردوگاه ها روزنامه های دیواری و چاپی وجود
داشت در خدمت تبلیغ به بیرون و بزک چهره گولاگ.
در کنار این نمونه ها اسناد، عکس
و اطلاعات زیادی برای شناخت سیستم گولاگ به نمایش گذاشته شده است. بسیاری از کسانی
که به اتهام "خیانت" روانه گولاگها شدند، منتقد سیاسی حزب کمونیست بودند یا از
کادرهای ارتش سرخ، که کشور شوراها را پایه گذاشتند. خیلی ها هم شهروندان عادی
بودند. بسیاری از آنها جان خود را در اثر گرسنگی و سرما در اردوگاه ها از دست دادند
یا تیرباران شدند. تبعیدیان به گولاگ اغلب همراه با خانواده رهسپار می شدند. کودکان
هم ناچار بودند در بیگاریهای کمرشکن شرکت کنند.
امروز مشخص گردیده که حدود ۲۰
میلیون نفر در فاصله سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۵۶ در این ارودگاه‌ها به بیگاری کشیده شدند.
و دو میلیون و ششصد هزار نفر جان خود را از دست دادند.

یادبود
(مموریال)
از اواخر دهه ٩٠ زندانیان سابق و فعالان حقوق بشر شروع کردند به
جستجوی مکانهای گولاگ و جمع آوری یادگاریها، نامه ها، عکسها، اسناد، نامها و هر
آنچه که ردپائی از ساکنین آنها بدست می دهد. آنها جامعه یادبود (مموریال) روسیه را
بنا نهادند. آندره ساخاروف، فیزیکدان ناراضی، از بنیانگذاران آن بود.

مموریال وظیفه خود را روشن ساختن و شفاف کردن تاریخ تحریف و سانسور شده توسط
حکومتهای گذشته شوروی با تمرکز اصلی روی دوره استالین، و مقابله با فرهنگ فراموشی
قرار داده است. در این مدت بیست و چند سالی که از تاسیس این جامعه می گذرد، دست
اندرکاران آن توانسته اند آرشیو نسبتا جامعی تهیه کنند و در معرض دید همگان قرار
دهند. آنها شهادتهای شفاهی بازماندگان گولاگ، نام و زندگی نامه قربانیان را
جمع‌آوری و متشر می کنند. نتایج کار مموریال تا کنون در چندین جلد کتاب منتشر شده
است.
اقدام دیگر مموریال حفظ مکانهائی است که زمانی اردوگاه بیگاری بودند و
بعدها بصورت خرابه و بی نام و نشان رها شده بودند. این مکانها حامل بخشی از تاریخ
سیاه جامعه روسیه است و نباید فراموش شود. مموریال همچنین برای مقابله با فراموشی
اقدام به ایجاد بناهای سمبلیک یادبود در گولاگها و زندانها کرده است. نخستین بنای
یادبود در ٣٠ اکتبر ١٩٩٠، روز زندانیان سیاسی، جلوی زندان معروف و بدنام لوبیانکا
در مسکو برپا گردید.
مموریال روی موضوعی انگشت گذاشته، که هنوز تابوی آن در
جامعه نشکسته است. روسیه امروزی تمایلی به بازنگری تاریخ آن دوره ندارد. سیاستهای
دولت پوتین، که می کوشد گذشته مسکوت بماند، فضای بی تفاوتی نسبت به گذشته را در
جامعه تشدید می‌کند. مموریال فضای سکوت را می شکند و با برگزاری سخنرانیها و
اکسیونها و ایجاد بحث و گفتگو مردم را به چالش با گذشته فرامی خواند.
بی تفاوتی
نسبت به دوره استالین، ضمنا چشم پوشی بر نقض حقوق بشر در حال حاضر و نادیده گرفتن
جنایتهائی است که در چچن صورت می گیرد. مموریال کار خود را محدود به گذشته نکرده و
در مسائل روز هم درگیر می شود. مموریال در افشای عملکرد ارتش روسیه در چچن‌ستان چون
وجدان بیدار جامعه عمل کرده، موارد نقض حقوق بشر را ثبت و مورد تحقیق قرار می دهد.


مموریال نوعی از کمیسیون حقیقت
مموریال شکلی از کمیسیون حقیقت است. با
این تفاوت که فعالیت آن، جستجوی "حقیقت تاریخی" است برای نگارش درست تاریخ و ادای
دین به قربانیان. در حالیکه کمیسیون حقیقت در کنار وظایفی که برای درست نویسی تاریخ
است، پیگیر دادخواهی هم است. کمیسیون حقیقت نه فقط صدای قربانیان را به گوش دیگران
می رساند، بلکه همچنین شناساندن عاملان و آمران نقض حقوق بشر را هم جزو وظایف خود
می داند و خواستار عدالت است.عدالت موضوع مموریال هم هست ولی او برقراری آن را در
آگاهی تاریخی مردم می بیند.
بر خلاف کمیسیون حقیقت که فعالیتش به یک دوره زمانی
از قبل تعیین شده‌ محدود است، مموریال یک سازمان یا "جامعه" دائمی است.


نمایشگاه "گولاک" در وایمار آلمان، ٢٠ آگوست تا ٢١ اکتبر
٢٠١٢

www.bidaran.net
منبع: بیداران

اجعه بیکاری در کمین 65 هزار خانوار چایکار

 بیکاری در کمین 65 هزار خانوار چایکار


رئیس مجمع دوره‌ای نمایندگان گبلان با بیان اینکه وضعیت چای در حالت رکود است، گفت: دولت باید هر چایکار را به رسمیت بشناسد در غیر این صورت بیکاری 65 هزار خانوار چایکار یک فاجعه است.
به گزارش فارس ، محمدمهدی رهبری املشی درباره وضعیت چای و حمایت دولت از چایکاران اظهار کرد: اکنون در چای رکودی وجود دارد که عده‌ای از کشاورزان از تولید چایکاری دست کشیدند و فاجعه‌ای در حال برای 65 هزار خانوار که از این راه امرار معاش می‌کنند، در حال رخ دادن است.
* فاجعه بیکاری در کمین 65 هزار خانوار چایکار/ دولت باید چایکار را به رسمیت بشناسد
وی با بیان اینکه خطر بیکاری برای 65 هزار خانوار چای یک فاجعه است، افزود: میانگین ایجاد شغل 85 میلیون تومان است و در صورت بیکاری دولت باید 6 تا 7 هزار میلیارد تومان بدهد تا این عده بر سر کار بروند.
نماینده مردم رودسر و املش در مجلس شورای اسلامی کار کشاورزی را ناموس کشاورزان دانست و تصریح کرد: کار کشاورزی به ویژه در بحث چای آبرو و حیثیت، هویت و فرهنگ کشاورزان است و نباید این را از دست دهیم.
وی با تاکید بر اینکه دولت باید هر کشاورز چایکار را به رسمیت بشناسد، ابراز کرد: مالکیت کشاورز چایکار حدود 6 دهم هکتار است و دولت نباید بگوید توجیه اقتصادی ندارد زیرا از قبل همین بوده است.
رهبری املشی با تاکید بر رسیدگی به وضعیت معاش کشاورزان چایکار ادامه داد: باید به آن اندازه به کشاورز رسیدگی شود که حداقل معیشت او تامین شود.
* قیمت تضمین برگ سبز چای یک‌دهم قیمت واقعی آن است
وی خط فقر در روستا را زیر 600 هزار تومان عنوان کرد و گفت: کشاورز باید حداقل از محل کشاورزی در ماه 300 هزار تومان درآمد داشته باشد به ویژه اینکه تک محصولی است و تنها از این محل درآمد کسب می‌کند.
رئیس مجمع نمایندگان گیلان درباره راهکار نجات چای و چایکار اضافه کرد: دولت از محل بودجه عمومی به کشاورز رسیدگی کند و یا اجازه دهد از محل تعرفه گمرکی واردات چای قیمت برگ سبز واقعی شده و کشاورز تامین معیشت شود.
وی قیمت تضمینی برگ سبز چای را یک‌دهم قیمت واقعی نامید و اذعان کرد: اگر قیمت برگ سبز واقعی شود باید هر کیلو برگ سبز چای حدود 4 هزار تومان نرخ‌گذاری شود.
رهبری املشی، هزینه تولید برگ سبز چای را زیاد دانست و افزود: در صورت افزایش نرخ تضمینی کیفیت محصول نیز بالا می‌رود و تمام مسایل چای برطرف می‌شود.
وی با اشاره به اینکه صنعت چای دارای مراحل مختلف است، خاطرنشان کرد: مهم‌ترین مسئله چای رسیدگی به کشاورز چایکار است در غیر این صورت بقیه چیزها ابتر بوده و قابل حل می‌شود.
نماینده مردم رودسر و املش با بیان اینکه چای سنواتی در انبارها موجود است، ابراز کرد: هر سال نیز به مقدار این چای سنواتی اضافه می‌شود.
وی درباره تعیین تکلیف چای سنواتی ابراز کرد: معاون اول رئیس جمهور کارگروهی برگزار کرد و ما مذاکراتی در این راستا انجام دادیم و برخی از افراد که در این زمینه تصمیم‌گیرنده هستند کاملا واقف به امور چای نیستند و ما باید صدای خود را به آنها برسانیم و زبان مشترک داشته باشیم.
* 70 هزار تن چای وارد می‌شود
رهبری املشی، تولید برگ سبز چای را متفاوت دانست و یادآور شد: سال گذشته 130 هزار تن چای تولید شد و در برخی سال‌ها که دولت چای داشت تولید تا 300 هزار تن نیز می‌رسید.
وی درباره میزان مصرف داخلی چای و واردات آن اذعان کرد: حدود 30 درصد مصرف چای از محل تولیدات داخلی بوده و 70 درصد چای وارداتی است.
نماینده مردم رودسر و املش در مجلس، 30 درصد مصرف چای داخلی را به میزان 35 هزار تن و 70 درصد چای وارداتی را نیز حدود 70 هزار تن عنوان کرد.
وی با بیان اینکه رسیدگی به چای کار خداپسندانه‌ای است، متذکر شد: اگر به چای رسیدگی شود در واقع کمک به 65 هزار خانوار چایکار است.

یک چهره امنیتی معاون فرهنگی وزارت ارشاد شد

یک چهره امنیتی معاون فرهنگی وزارت ارشاد شد


با حکم محمد حسینی وزیر ارشاد، علی اسماعیلی سرپرست معاونت فرهنگی این وزارت‌خانه شد. اسماعیلی یک چهره امنیتی است که در ماه‌های نخست وزارت حسینی، در سال ۸۸ به عنوان مدیرکل حراست وزارت ارشاد منصوب شده بود.
خبر برکناری یا کناره‌گیری، بهمن دری اخوی، معاون پیشین فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روز چهارشنبه، ۱۵ شهریور منتشر شد. از زمان برگزاری نمایشگاه کتاب در اردیبهشت ماه امسال، شایعاتی در مورد اختلاف شدید در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد و برکناری بهمن دری به گوش می‌رسید که همواره با تکذیب او و دیگر مسئولان این وزارت‌خانه روبرو می‌شد.

بهمن دری ۲۳ مرداد ماه در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس خبر برکناری خود را تکذیب کرد و گفت، در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد "تغییر و تحولی صورت نخواهد گرفت." او که مدعی بود به طور قطع تا پایان کار دولت دهم در مسند خود می‌ماند، با صدور حکم اسماعیلی ظاهرا شگفت‌زده شده.

وقایع از یاد نرفتنی دوران بهمن دری

تیرماه سال ۱۳۸۹ هنگامی که بهمن دری عضو سابق سپاه پاسداران به سمت معاونت فرهنگی وزارت ارشاد منصوب شد، ناآشنایی او با این حوزه نگرانی و انتقاد شدید اهل فرهنگ را برانگیخت. کارنامه‌ی دری در ۲۶ ماه گذشته نشان می‌دهد این نگرانی‌ها بی‌مورد نبوده است.

تعلیق مجوز برخی از معتبرترین ناشران ایران، افزایش شدید سانسور و فشار بر ناشران مستقل و کتابفروشان، و انتشار فهرست "کتب ضاله سال ۱۳۹۰" بخش کوچکی از کارنامه‌ی وزارت ارشاد در دوره‌ای است که بهمن دری معاونت فرهنگی این وزارت‌خانه را بر عهده داشته است.

آشفتگی‌های این دوران چنان آشکار است که حتا خبرگزاری فارس، منسوب به نیروهای امنیتی و نظامی، از آن گلایه می‌کند. این خبرگزاری روز جمعه، ۱۷ شهریور در گزارشی نوشت: «در مدت مدیریت بهمن دری در معاونت فرهنگی ارشاد وقایع ریز و درشت بسیاری در این معاونت اتفاق افتاد که برخی از آن‌ها به زمان نیاز دارد تا از یاد اهالی فرهنگ، به ویژه اهل قلم برود.»

سقوط "نگهبان مرزهای فرهنگی"

اقدام‌های وزارت ارشاد در بیش از دو سال گذشته کار ناشران مستقل را عملا به حالت نیمه تعطیل درآورده است. بهمن دری که زمانی در موسسه انتشارات سروش همکار وزیر کنونی ارشاد بوده، معاونت فرهنگی این وزارت‌خانه را در دست گرفت تا آنگونه که حسینی گفته بود عهده دار "دیده بانی و نگهبانی مرزهای فرهنگی" شود.

بهمن دری جانشین محسن پرویز شده بود که در گسترش و تشدید ممیزی و فشار بر ناشران نقشی مهم بر عهده داشت. ظاهرا کنار گذاشتن او بخشی از سیاست تهاجمی وزارت ارشاد در دولت دهم بوده که حسینی هدف آن را جلوگیری از انتشار کتاب‌هایی که "زیبنده‌ی نظام اسلامی نیستند" یا "بی‌فرهنگی را در جامعه ترویج می‌کنند" عنوان کرده بود.

وزیر ارشاد از بهمن دری خواسته بود با حمایت از انتشار کتاب‌هایی که دیدگاه‌های جمهوری اسلامی را ترویج و تبلیغ می‌کنند به "فضاسازی در ایران و جهان اسلام" بپردازد.

معاونی برای شاد کردن دل "بچه‌های حزب‌الهی"

معاون برکنار شده‌ی وزیر ارشاد، زمانی که به این سمت منصوب شد با بیان این که "با بوروکراسی فرهنگ انقلاب پیش نمی‌رود" وعده پیشبرد سیاست‌هایی را داده بود که به حفظ "قله‌های پیشرفت فرهنگ بسیجی" منجر شود. او پس از برکناری گفته است: «معتقدم کارهایی که انجام شده و دل بسیاری از بچه‌‌های حزب‌اللهی را شاد کرده و به آن امید بسته‌اند باید ادامه پیدا کند.»

در دوران محسن پرویز بهای کتاب از جمله به دلیل کاهش و قطع یارانه‌ کاغذ ناشران به شدت افزایش یافت. پس از او نیز افزایش شدید بهای کاغذ در کنار دیگر فشارهایی که ناشران مستقل با آن روبرو هستند، نشر را با بحرانی جدی روبرو کرده است.

 
ظاهرا وضعیت چنان وخیم است که صدای خود پرویز نیز درآمده است. او در یادداشتی که ۱۷ شهریور از سوی خبرگزاری فارس منتشر شد، نوشت: «آفت تیراژ کتاب‌ها که از آغاز سال جاری سرعت گرفته است، روز به روز و ماه به ماه بیشتر و بیشتر می‌شود. حضور نشر ایران در خارج از کشور در سال گذشته بسیار ضعیف و کم رمق بود و در سال جاری نیز چشم‌انداز خوبی ندارد.»

توانایی‌ها و تجربه‌های مدیر سابق حراست

معاون سابق فرهنگی وزارت ارشاد در یادداشت خود فعالیت‌های این وزارت‌خانه در دو سال گذشته را به کنایه درخشان خوانده و با اشاره به عدم تشکیل "هیأت نظارت بر اجرای ضوابط نشر" می‌نویسد «مبنای تصمیم‌گیری‌های وزارت ارشاد در حوزه نظارت بر نشر کتاب و منشأ قانونی آن معلوم نیست.»

به نظر می‌رسد نه محسن پرویز و نه بهمن دری در پیشبرد برنامه‌های وزیر ارشاد آنچنان که مورد نظر او بوده موفق نبوده‌اند. محمد حسینی اکنون در حکم خود خطاب به علی اسماعیلی می‌نویسد: «جنابعالی را که آشنا با این  قبیله‌‌اید به سمت "سرپرست معاونت امور فرهنگی" منصوب می‌‌نمایم تا در سایه توانایی‌ها و تجارب خویش با عنایت حضرت حق و مشاوره اهالی این طایفه، طیفی از اقدامات را به منصه اجرا بنشانید.»

محمد حسینی به چگونگی "توانایی‌ها و تجارب" اسماعیلی اشاره‌ای نکرده است. او اول آبان‌ماه ۱۳۸۸ در حکم دیگری با استناد به تجربیات امنیتی اسماعیلی نوشته بود «نظر به مراتب تعهد و شایستگی و تجربیات ارزشمند جنابعالی به موجب این حكم به عنوان مشاور وزیر و مدیر كل حراست منصوب می‌شوید.»

وزیر ارشاد در حکم یاد شده از اسماعیلی خواسته بود "با استفاده از عناصر مومن و متعهد و ... نگاه از منظر فرهنگی با رعایت مصالح حراستی ... وجاهت این وزارتخانه را به نمایش" بگذارد.
منبع: دویچه‌وله

سفارت کانادا در تهران بسته شد

سفارت کانادا در تهران بسته شد
کانادا 5 روز به

وزارت امور خارجه کانادا در بیانیه‌ای، از بسته شدن سفارت این کشور در ایران خبر داده است.
در بیانیه‌ای که جان برد، وزیر امور خارجه کانادا، امروز، جمعه، ۱۷ شهریور (هفتم سپتامبر) منتشر کرد، آمده است: کانادا سفارتش را در ایران تعطیل می‌کند.
وزیر امور خارجه کانادا دیپلمات‌های ایرانی در آن کشور را "عنصر نامطلوب" خوانده و اعلام کرده است که"روابط دیپلماتیک بین کانادا و ایران به حالت تعلیق درآمده است. تمام دیپلمات‌های کانادا ایران را ترک کرده‌اند و به دیپلمات های ایران در اوتاوا گفته شده است که در مدت ۵ روز این کشور را ترک کنند."
در این بیانیه آمده است: موضع کانادا در قبال رژیم ایران شناخته شده است. کانادا دولت ایران را مهم‌ترین تهدید برای صلح جهانی و امنیت دنیا می‌داند.
در بیانیه وزیر امور خارجه کانادا اضافه شده است: رژیم ایران به طور فزاینده‌ای کمک‌های نظامی در اختیار رژیم اسد (در سوریه) قرار می‌دهد؛ به طور مرتب اسرائیل را تهدید می‌کند؛ دست به لفاظی‌های نژادپرستانه و ضدنژاد سامی می‌زند و نسل‌کشی را تهییج می‌کند.
او ایران را از جمله بدترین ناقضان حقوق بشر جهان خوانده که "به گروه‌های تروریستی پناه می‌دهد و از آنها حمایت مالی می‌کند."
وزارت امور خارجه کانادا اعلام کرده است که رسما ایران را در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار می‌دهد.
خشایار جنیدی، خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی در واشنگتن می‌گوید که با اقدام دولت کانادا در قرار دادن ایران در این فهرست، مصونیت قضایی ایران به عنوان یک کشور مستقل لغو می‌شود و کسانی که خود را قربانی حکومت ایران می‌دانند، می‌توانند علیه این کشور شکایت کنند.
به گفته خبرنگار ما، ایران براساس قانونی که در ماه مارس امسال تصویب شد، در این فهرست قرار گرفته است. در چارچوب این قانون، به دولت کانادا شش ماه فرصت داده شده است دولت‌های حامی تروریسم را مشخص کند تا کسانی که قربانی تروریسم خوانده شده‌اند، بتوانند از این کشورها شکایت کنند.
در بیانیه وزیر امور خارجه کانادا آمده است: علاوه بر این، رژیم ایران بی‌اعتنایی آشکاری به معاهده وین و تضمین امنیت دیپلمات‌ها نشان داده است. در چنین شرایطی، کانادا نمی‌تواند به حضور دیپلماتیک در ایران ادامه دهد. دیپلمات‌های ما به عنوان افرادی غیرنظامی به کانادا خدمت می‌کنند و امنیت آنها در اولویت نخست ماست.
وزارت امور خارجه کانادا همچنین به شهروندان این کشور توصیه کرده که از هر گونه سفر به ایران خودداری کنند و گفته است که آنها می‌توانند برای دریافت خدمات مورد نیاز، به سفارت کانادا در آنکارا، پایتخت ترکیه، یا هر نمایندگی دیگر کانادا مراجعه کنند.
به کانادایی‌های ایرانی‌الاصل هم به طور مشخص هشدار داده شده است که ایران تابعیت دوگانه شهروندانش را نمی‌پذیرد و در چنین شرایطی، مقامات رسمی کانادا نمی‌توانند در شرایط دشوار، خدمات لازم را به این گروه از اتباع کانادا ارائه کنند.
کانادا اردیبهشت ماه امسال کلیک اعلام کرد که بخش صدور ویزای سفارتخانه‌اش در تهران را "برای کاهش هزینه‌ها" تعطیل می‌کند.
روابط سرد
ایران و کانادا در بیشتر سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روابط سردی داشته‌اند.
این روابط در چند سال اخیر و پس از ماجرای قتل زهرا کاظمی، عکاس ایرانی‌تبار مقیم کانادا، هنگام دیدار از ایران در تابستان سال ۲۰۰۳ میلادی وخامت بیشتری پیدا کرد.
گزارش شد که خانم کاظمی هنگام عکسبرداری از نمای خارجی زندان اوین در تهران بازداشت و اوایل ماه ژوئیه همان سال پس از چهارده روز حبس، در زندان درگذشت.
خانم کاظمی تابعیت دوگانه داشت.
مقامات ایران با تایید اینکه او هنگام بازداشت در اثر برخورد جسمی سخت به سرش کشته شده است، جزئیات کامل‌تری از این حادثه منتشر نکرده‌اند. اما مخالفان ایران، برخی ماموران امنیتی و مقامات قضایی ایران را به دست داشتن در این قتل متهم کرده و خواستار پیگرد قانونی آنان شده‌اند.
کانادا همچنین از حامیان اقدامات کشورهای غربی علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران بوده و در مورد مسئله حقوق بشر در ایران نیز مواضعی انتقادی داشته است.
از جمله در جریان تظاهرات اعتراضی پس از انتخابات بحث‌برانگیز دهمین دوره ریاست‌جمهوری ایران، برخی مقامات رسمی و نهادهای مدنی کانادا نحوه برخورد نیروهای امنیتی با تظاهرکنندگان را تقبیح کردند.
پیش از این، اعلام موضع دولت و نهادهای مدافع حقوق بشر کانادا در مخالفت با اجرای حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی هم ناخرسندی مقامات ایران را به دنبال داشت.
 
کانادا سفارت خود در تهران را تعطیل کرد 

رادیو فردا: کانادا با نام بردن از ایران به عنوان بزرگترین تهدید برای امنیت جهانی، سفارت خود در تهران را تعطیل کرد و برای دیپلمات‌های ایرانی مستقر در این کشور مهلتی پنج روز تعیین کرد تا خاک این کشور را ترک کنند.

جان بِرد، وزیر خارجه کانادا، ساعتی پیش در بیانیه‌ای، با اشاره به برنامه ناشفاف هسته‌ای و کمک‌های تسلیحاتی ایران به سوریه، گفته است: جمهوری اسلامی در دنیای امروز «بزرگ‌ترین خطر برای صلح و امنیت جهانی» است.

در این بیانیه که در وبسایت وزارت خارجه کانادا منتشر شده، به کانادایی‌ها و به ویژه ایرانیان دارای تابعیت کانادا توصیه شده است تا از سفر به ایران خودداری کنند و توضیح داده است که جمهوری اسلامی تابعیت دو گانه ایرانیان را به رسمیت نمی‌شناسد.

وزارت خارجه کانادا همچنین از کانادایی‌های مقیم ایران خواسته شده است تا برای پیگیری کارهای کنسولی و خدمات ویزا به سفارت کانادا در آنکارا یا سایر سفارت‌خانه‌ها و کنسولگری‌های کانادا در کشورهای دیگر مراجعه کنند.

جان بِرد در توضیح دلیل این تصمیم کانادا، از حکومت ایران به عنوان «بدترین حکومت» از لحاظ نقض حقوق بشر یاد کرده است و در عین حال تأکید کرده است که ایران ضمن «پناه دادن به تروریست‌ها» به «حمایت» از آن‌ها نیز می‌پردازد.

وزارت خارجه کانادا همچنین اعلام کرده است که ایران «مرتبا» موجودیت اسرائیل را تهدید می‌کند و اظهاراتی «ضد یهود» و «محرک نسل‌کشی» مطرح می‌کند.

جان برد همچنین  ایران را متهم کرده است که به بشار اسد کمک‌های نظامی می‌رساند و در عین حال بر «خودداری» ایران از همراهی با قطعنامه‌های شورای امنیت در خصوص برنامه اتمی جمهوری اسلامی تأکید کرده است.

تا این لحظه واکنشی از سوی جمهوری اسلامی در این خصوص منتشر نشده است.

دو کشور کانادا و ایران سال ۱۹۹۶ با تبادل سفیر موافقت کردند، اگرچه از اواخر سال ۲۰۰۷ هر دو کشور سطح مراودات دیپلماتیک خود را به حد کاردار کاهش دادند.

کانادا دهم اردیبهشت‌ماه نیز دفتر امور ویزا و مهاجرت خود در ایران را تعطیل کرده بود.

طبق سرشماری سال ۲۰۰۶ در کانادا، بیش از ۱۲۰ هزار ایرانی مقیم کانادا هستند که اقوام آن‌ها در ایران، برای دیدار از آن‌ها و سفر به کانادا نیازمند اخذ ویزا هستند.

پیشتر و در آذرماه سال ۹۰ نیز، به دنبال حمله به سفارت بریتانیا در تهران، بریتانیا تمام کادر دیپلماتیک خود را از ایران خارج کرد و از دیپلمات های ایرانی خواست تا خاک این کشور را ترک کنند
کانادا روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کرد
دویچه وله : کانادا می‌گوید که سفارت خود را در تهران تعطیل کرده است.  اوتاوا همچنین به دیپلمات‌های ایران در کانادا ۵ روز فرصت داده است تا خاک این کشور را ترک کنند. ایران هنوز به این اقدام کانادا واکنشی نشان نداده است.  
به گفته جان برد، وزیر امورخارجه کانادا این تصمیم به این علت اتخاذ شده که حکومت جمهوری اسلامی ایران از نظر دولت کانادا "اصلی‌ترین تهدید" برای صلح و امنیت جهانی است.
به گزارش خبرگزاری رویتر وزیرخارجه کانادا در بیانیه‌ای که روز جمعه ۷ سپتامبر (۲۷ شهریور) منتشر شده  می‌افزاید ادامه فعالیت‌های اتمی ایران، اظهارات نژاد پرستانه و خصمانه علیه اسرائیل و کمک این کشور به حکومت اسد برای ادامه‌ی کشتار غیرنظامیان در سوریه از دیگر دلایل اتخاذ این تصمیم است.
این بیانیه با اشاره به این که ایران بی اعتنایی خود را به امنیت دیپلمات‌های خارجی در این کشور نشان داده، تصریح می‌کند: «کانادا تحت این شرایط نمی‌تواند دیپلمات‌های خود را در تهران نگاه دارد و روابط دیپلماتیک میان کانادا و ایران به حالت تعلیق درآمده است.»
به نظر می‌رسد اشاره این بیانیه به حمله سال گذشته نیروهای شبه نظامی به سفارت بریتانیا در تهران است. روز سه شنبه ۸ آذر سال گذشته خورشیدی (۲۹ نوامبر۲۰۱۱) عده‌ای از نیروهای شبه نظامی وابسته به سپاه پاسداران، در مقابل سفارت بریتانیا در تهران و همچنین باغ قلهک دست به تجمع زدند. 
با ورود این افراد به سفارت بریتانیا و باغ قلهک، این ماجرا ابعاد تازه‌ای یافت. در این تهاجم بخشی از اموال و دارایی‌های سفارت بریتانیا تخریب و برای ساعاتی چند نفر از دیپلمات‌های این کشور به گروگان گرفته شدند. مقامات انتظامی با تاخیر بسیار در سفارت و باغ قلهک را از حضور مهاجمان تخلیه کردند.
بریتانیا با ابراز تردید از خودجوش بودن حمله به سفارت این کشور، آن را غیرقابل قبول خواند. در پی آن حادثه وزیر امورخارجه بریتانیا ضمن اعلام خبر تعطیلی سفارتخانه کشور مطبوعش در تهران، از دیپلمات‌های ایرانی مستقر در لندن خواست ظرف ۴۸ ساعت این کشور را ترک کنند.
هشدار به شهروندان ایرانی کانادایی
در بخشی دیگر از بیانیه وزارت خارجه کانادا  از شهروندان کانادایی خواسته شده است که به ایران سفر نکنند. این هشدار به ویژه شامل شهروندانی است که تابعیت دوگانه ایران و کانادایی دارند.
وزارت خارجه کانادا تصریح می‌کند با توجه به اینکه ایران تابعیت دوگانه شهروندان‌اش را نمی‌پذیرد در صورت بروز مشکل، دولت کانادا نمی‌تواند خدمات لازم را به آنها ارئه کند.
وزارت خارجه کانادا هم‌چنین اعلام کرده متقاضیان ایرانی خدمات کنسولی، می‌توانند به سفارت این کشور در ترکیه مراجعه کنند.
پس از انقلاب ایران روابط نزدیک کانادا با اسرائیل و همچنین اعتراض مداوم اوتاوا به نقض حقوق بشر در ایران موجب شده است که حکومت‌های ایران و کانادا روابط  نزدیکی نداشته باشند.
قتل زهرا کاظمی شهروند کانادایی ایرانی در تهران در دهه ۸۰ شمسی نیز موجب تیرگی بیشتر روابط ایران و کانادا شد. زهرا کاظمی عکاس ایرانی کانادایی، سال ۱۳۸۲ در حالی‌ که مشغول عکاسی از خانواده‌های بازداشت ‌شدگان در مقابل زندان اوین بود  که توسط نیروهای امنیتی وابسته به قوه قضائیه بازداشت شد اما چندی بعد به طرز مشکوکی درگذشت.
مقامات قضایی ایران علارغم درخواست خانواده خانم کاظمی و دولت کانادا، جسد وی را در ایران دفن کردند. برگزاری دادگاه قتل این روزنامه نگار نیز نتیجه‌ای در پی نداشت.