نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

http://www.youtube.com/watch?v=5H32Sdn5PGU

Tehran 28 sep=

دانشگاه تهران سنگر مبارزه با دولت کودتا



در گفتگو با مهر عنوان شد:
پنهانکاری مرکزآمار درارائه آماربیسوادان/ وجود 503هزار بازمانده ازتحصیل
معاون آموزشی سازمان نهضت سواد آموزی درباره آمار بیسوادان کشور گفت: مرکز آمار کل کشور اطلاعات مربوط به تعداد بیسوادان را در اختیار ما قرار نمی دهد و حتی تعداد واقعی آنها را مخفی می کند.

علی ابراهیمیان در گفتگو با خبرنگار مهر با اعلام این مطلب افزود: در جامعه ما سرشماری کاربردی اتفاق نمی افتد. هم اکنون در بخش اقتصادی و صنوف و عشایر این سرشماری انجام می گیرد که به اطلاعات دقیقی دست پیدا می کنند اما در سواد آموزی این گونه نیست و حتی مرکز آمار با فرض اینکه آمار و اطلاعات محرمانه است این اطلاعات را در اختیار هیچ دستگاهی قرار نمی دهد.

مرکز آمار طبق سرشماری سال 1385 تعداد بی سوادان و سطح تحصیلی افراد بازمانده از تحصیل را در اختیار دارد و طبق قانون برنامه چهارم توسعه باید آن را در اختیار نهادهای مربوط قرار دهد.

معاون آموزشی سازمان نهضت سواد آموزی تصریح کرد: این در حالی است که آئین نامه اجرایی ماده 52 قانون برنامه چهارم توسعه صراحت دارد که مرکز آمار باید این اطلاعات را در اختیار سواد آموزی قرار دهد اما آنها از این کار امتناع می کند و ما برای دسترسی به سواد آموزان باید خانه به خانه مراجعه کرده تا گروه هدفمان را شناسایی کنیم.

ابراهیمیان ادامه داد: اما اگر ما اطلاعات سواد آموزان را به اسم و آدرس داشته باشیم می توانیم هم در برنامه ریزی و هم اختصاص بودجه درست و دقیق عمل کنیم.

بیش از این نیز سازمان نهضت سواد آموزی آمار بی سوادان را 10 میلیون و کم سوادان را 20 میلیون نفر عنوان کرده بود.

معاون آموزشی سازمان نهضت سواد آموزی با بیان اینکه سه منشا عدم پوشش تحصیلی کودکان در سن تحصیل، مردودی و ترک تحصیل و بازگشت بیسوادی با قطع برنامه ها در تولید بیسوادی نقش دارند، گفت: تنها آماری که سرشماری در اختیار ما قرار می دهد این است که 503 هزار کودک بازمانده از تحصیل در سال سرشماری یعنی 1385 وجود داشته است که ما معتقدیم به دلیل سه منشاء ذکر شده که ریشه در بازماندگی از تحصیل دارد، بیش از این است.


فشارهای شدید بر دانشجویان دختر خوابگاه های دانشگاه تهران

دانشجویان ساکن خوابگاه دخترانه کوی دانشگاه تهران که شب ها از بالکن اتاق های خود اقدام به گفتن الله اکبر می کنند، توسط نیروهای انتظامات خوابگاه مورد تهدید قرار گرفتند.

این دانشجویان توسط زنان انتظامات دانشگاه تهران شناسائی شده و سپس با احضار به مدیریت خوابگاه ها مورد تهدید قرار می گیرند تا مقدمات برخورد انضباطی با آنان فراهم شود.

پیش تر نیز خبرنامه امیرکبیر از وجود چنین برخوردهائی در خوابگاه دختران خبر داده بود اما چندی بعد سید مهدی قمصری در مصاحبه ای با مهر، اظهار داشت که "تهدید دانشجویان برخورد محسوب نمی شود و تا زمانی که دانشجویان به کمیته انضباطی احضار نشوند، هیچ برخوردی با آنان صورت نگرفته است".

هم چنین به گفته ی دانشجویان ساکن خوابگاه های فاطمیه، اعتراض دانشجویان دختر به کیفیت بسیار پائین امکانات رفاهی نسبت به سال گذشته با برخوردهای انضباطی روبرو شده است.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، چندی پیش تعدادی از دانشجویان ساکن خوابگاه شهید چمران با حضور در دفتر مدیریت خوابگاه دختران نسبت به افزایش تعداد دانشجویان از 4 نفر به 6 نفر در هر اتاق اعتراض کردند. به گفته ی این دانشجویان یکی از مسئولین خوابگاه دختران، بنام "افشار"، به جای پاسخگوئی به دانشجویان با باقرزاده مدیری کل امور خوابگاه ها تماس گرفته و موضوع را به وی اطلاع می دهد و باقرزاده نیز از وی می خواهد که اسامی دانشجویان معترض را برای احضار به کمیته انضباطی به وی بدهد.

پس از این ماجرا با خانواده های دانشجویان تماس گرفته شده و از دانشجویانی که معترض به مسائل صنفی بوده تعهدی مبنی بر عدم اعتراض پیرامون مسائل دانشگاه اخذ شده است.

برخوردهای شدید مدیریت دانشگاه تهران به دستور مستقیم نهادهای امنیتی و بمنظور جلوگیری از هر گونه اعتراضات دانشجوئی صورت می گیرد. این در حالی است که اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران در روز 6 مهر بی نتیجه بودن این برخوردها را نشان داد.


دانشجویان شریف با شعار "وزیر زیر دیپلم استعفا استعفا" به استقبال وزیر علوم دولت کودتا رفتند

دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف صبح امروز از حدود ساعت 9:30 برای استقبال از کامران دانشجو وزیر علوم دولت کودتا که برای افتتاح کتابخانه ی تخصصی پایداری در کتابخانه مرکزی این دانشگاه دعوت شده بود، روبروی ساختمان کتابخانه مرکزی تجمع کردند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر جمعیت معترض و مخالف دولت کودتا به قدری زیاد بودند که نیروی حراست و انتظامات مستقر در آن حوالی نتوانستند دانشجویان را پراکنده کنند و دقیقه بر دقیقه به شمار دانشجویان افزوده شد. این اتفاق در حالی صورت گرفت که حراست دانشگاه با احضار چند تن از دانشجویان و گرفتن تعهد از آنها در روزهای قبل، سعی کرده بود تا دانشجویان را از شرکت در تجمع بازدارد.

دانشجویان معترض که نمادهای سبز از جمله پلاکاردهای سبز رنگ حاوی نوشته هایی نظیر "دانشگاه زنده است"، "تا آخرین نفس راهت را ادامه می دهیم ای شهید"، "این دولت فاشیسته یکجا باید بایسته" و ... دستبندها و بادکنک های سبز بهمراه داشتند با عبور از مقابل دانشکده های مختلف در روبروی کتابخانه مرکزی تجمع کردند.

دانشجویان سپس تجمع خود را با سر دادن شعار هایی ادامه دادند. فریادهای "تقلب جنایت دولت بی کفایت"، "احمدی عمروعاص 63 درصد اینجاست"، "کروبی زنده باد موسوی پاینده باد"، "سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات"، "روحانی واقعی منتظری صانعی" در سراسر دانشگاه شریف طنین انداز شده بود.

دانشجویان با در دست داشتن عکس های موسوی و کروبی هرگونه تعرض و توهین به آنها را محکوم کردند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر سپس دانشجویان برای هم صدایی خود با مردم به سمت درب دانشگاه در خیابان آزادی رفتند که با حمایت و تشویق مردم روبرو شدند که پس از مدتی با هجوم گارد ویژه پراکنده شدند.

در پایان نیز سی دی یادبود شهدای جنبش سبز بین دانشجویان پخش شد.










چند عکس از عکاسان معاصر ایران در مجله فرانسوی

By robo
عکس: گوهر دشتی

دو پرنده و یک تانک

چند وقت پیش این عکس «دو پرنده و یک تانک» (اسم کذا از من) رو جایی دیدم و مخم رو زده بود! میدونید که! دیوانگان عکاسی وقتی از عکسی خوششون بیاد کرم میافته به جونشون که سایز بزرگتری ازش پیدا بکنند. این عکس حک شده بود رو مخ من. تا امروز یک جایی از این سایتهای دانلود غیرقانونی روی جلد این مجله رو دیدم و از صفحات 70 تا 77ش که اینجا میبینید مربوط به عکاسان معاصر ایرانی است.
این عکس از یک مجموعه عکس است به نام «زندگی امروز و جنگ» با موضوع اختلاط زمان حال ایرانیان و زمان جنگ ایرانیان. اثر خانم گوهر دشتی
صفحات 70 تا 77 مجله فرانسوی Images:

images-magazine-cover-39 70 71 72 73 74 75 76 77


افشاي شيوه هاي كار شبكه خارج كشوري وزارت اطلاعات

05 مهر 1388

يك مقام وزارت اطلاعات حكومت اسلامي كه اخيراً به اروپا پناهنده شده است در يك افشاگري بي سابقه اعلام كرد كه در معاونت هاي ده گانه وزارت اطلاعات واحدهايي وجود دارد كه مأموريتشان ايجاد هسته هاي تحت كنترل در درون اپوزيسيون خارج ازكشور است. به گفته اين مأمور كه خواست ناشناس بماند، وزارت اطلاعات مطالبي راكه براي ايجاد توازن ميان جناحهاي نظام لازم دارد به له يا عليه يكي از شخصيتهاي بلندپايه نظام، يا جناحهاي آن، از طريق اين هسته ها در خارج از كشور مطرح مي نمايد.

وي در بين اين واحدهاي معاونت اپوزيسيون از واحد خامنه اي، رفسنجاني، خاتمي و... نام برد. او در تعريف وظايف اين هسته هاي تبليغاتي در خارج از كشور گفت: « اينها افراد، گروهها و رسانه هايي هستند كه از طرف وزارت (اطلاعات) مورد پشتيباني محتوايي، مالي و تداركاتي قرار مي گيرند تا برعليه يكي از جناحها يا شخصيتهاي حكومت اسلامي تبليغ كنند. افراد بايد از طريق انتشار، سخنراني، مصاحبه، حضور در مجالس، تلفن بر روي كانالهاي راديويي و تلويزيوني و غيره عمل كنند. رسانه ها بايد خط ديكته شده و توافق شده را پيش برند و در انتخاب موضوعات، اخبار، مطالب، افراد، برنامه سازان به مسير تعيين شده توجه كنند. سازمانها و گروهها نيز بايد در اطلاعيه ها و انتشارات خود، سايتهاي اينترنت، جلسات و سخنراني خطوط ديكته شده را پيش ببرند ». وي اضافه مي كند: « ما افرادي را در خارج از كشور داريم كه كارشان عبارتست از تماس با چهره هاي سرشناس اپوزيسيون و خود را پيرو و يا هوادار آنها نشان دادن. آنها بايد اين نزديك شدن را به طور فعال انجام دهند و با تعريف و تمجيد از آن شخصيت تماسهاي فردي با وي برقرار كرده و بباورانند كه با نيت خوب و جهت مبارزه با حكومت اسلامي عمل مي كنند. سپس بتدريج ضمن كشف افكار، عقايد، روانشناسي فردي، روابط و شبكه هاي همكاري اين شخصيت اطلاعات را به وزارت بفرستند و در مقابل دستورات وزارت را در رابطه با اين شخصيت بكار گيرند ».

اين مأمور ادامه مي دهد: « ما از طريق برخي افراد كه با ما همكاري دارند جمع كثيري از ايرانيان خارج از كشور را تحت اختيار داريم، بدين ترتيب كه مأمور با افرادي چند در تماس است از آنها كسب اطلاع مي كند و به آنها خط مي دهد، آنها را بر له يا عليه كسي يا جرياني تحريك مي كند و يا براي توزيع يك شايعه از آنهااستفاده مي كند ».

او مي گويد: « ما آنچه را كه بعنوان موضوع عمده براي رسانه هاي خارجي بايد مطرح شود تعيين مي كنيم، در هر زمان از طريق امكانات رسانه هاي در اختيار خود، يك موضوع را مطرح كرده و سپس از شبكه خود به اين جريان دامن مي زنيم. با تلفن هاي مختلف به راديو و تلويزيونها اين موضوع را بصورت پرسش يا طرفداري و يا انتقاد مطرح كرده و آن رسانه يا آن برنامه ساز را وادار مي كنيم كه به واكنش بپردازد ».

وي سپس اضافه مي كند: « كار جذب ايرانيان از طريق واحدهاي مربوط به سفارتخانه ها در هر كشور انجام مي شود و فقط در آمريكا اين كار بعهده افراد مشخصي است. پس از آنكه فرد شناسايي شد بسته به اينكه به ايران رفت و آمد داشته باشد يا خير كارها تنظيم مي شود. معمولاً كار جذب افرادي كه به ايران مي روند و مي آيند بسيار ساده است و ريششان راحت در گرو مي باشد. در مورد ساير ايراني ها نيز از طرق مختلف اقدام مي شود از جمله بوسيله دوست و آشناي آنها و شناخت از زندگيشان، نيازهايشان، مشكلاتشان و تمايلاتشان اين كار انجام مي شود ».

اين شخص ادامه مي دهد: « افراد، رسانه ها و تشكيلات متعلق به وزارت (اطلاعات) وظيفه دارند كه در زمانهاي معمول به كار خود بپردازند و نقش رسانه هاي يا بيطرف و يا مخالف نظام را ايفا كنند. البته مخالف آن بخش از نظام كه تعيين و تعريف شده است. در اين مواقع عادي هدف فقط پيش بردن اهداف كلي نظام است، يعني دوركردن افكار از نوع مبارزه راديكال از يكسو و مانع از شكل گيري يك خط متحدساز شدن از طرف ديگر. آنها به اين دو وظيفه كلي ادامه مي دهند تا در مواقع خاص مأموريت هاي مشخص داده شود. در آن زمان اين نيروها بايد به آن مأموريت بپردازند و از امكانات خود براي احراز آن استفاده كنند.» وي درباره اين مأموريت ها توضيح مي دهد: « مثلاً آنكه برعليه فلان جريان اپوزيسيون يا يك تشكيلات و يا يك شخص وارد عمل شوند و اجازه ندهند كه اين جريان يا شخصيت مطرح شود و پا بگيرد، معمولاً جريان اينطورست كه خط اصلي توسط تهران تعيين مي شود و يكي از رسانه های شبكه وزارت، آنرا مطرح مي سازد، بلافاصله وسايل ارتباطي ديگر شبكه و يا افراد درون آن كار خود را آغاز كرده و اين خط را به پيش مي برند. همه ابزارها به كار گرفته مي شود: مطبوعات، اينترنت، راديوها، تلويزيونها، تلفن و ارتباط فردي، تشكيل جلسه و سخنراني، گردهمآيي و سمينار و امثالهم و غيره. همه راهها مجازند به شرط آنكه خط را به پيش برند و تبليغات را تقويت كنند. هدف اشغال صحنه توسط موضوعات مورد نظر وزارت است »..

او هم چنين مي گويد: « از دانشجويان بورسيه حداكثر استفاده مي شود، آنها در هر سفر به ايران جلسات ويژه دارند و تخليه اطلاعاتي شده و توجيه مي شوند. علاوه بر اين، گزارش ماهيانه بايد بدهند و يا گزارش ويژه اگر لازم باشد. از همسران دانشجويان بورسيه براي نفوذ به خانواده هاي ايرانيان مقيم هر كشور استفاده مي شود. مأموريت هايي مانند تلفن زدن به رسانه ها نيز با آنهاست. بعضي حتي دوره آموزشي قبل از اعزام طي كرده اند. در زمان حضور در هر كشور نيز گزارش هاي ويژه داراي ارزش حتي پاداش دريافت مي كنند. هر چند زوج دانشجوي بورسيه تحت نظر يك مسئول اداره مي شود كه معمولاً با سفارت و يا مستقيم با تهران در ارتباط است ».

اين مأمور سپس ميافزايد: «پر كردن صحنه تبليغاتي و رسانه هاي خارج از كشور يك كار هماهنگ ميان وزارت (اطلاعات) و وزارت خارجه و نيز چند سازمان دولتي ديگر مانند سازمان تبليغات (اسلامي) است. بودجه آن از طريق چندين منبع از جمله دفتر ولي فقيه و نيز بودجه ويژه اي كه ظاهراً برادر رفسنجاني اداره مي كند تأمين مي شود. چندين رابط در لندن كار توزيع اين بودجه را در اروپا بعهده دارند و يك رابط در امارات نيز برخي ديگر از اين افراد و رسانه ها را مورد حمايت مالي قرار مي دهند. در دبي در پوشش يك شركت تجاري اين كارها صورت مي پذيرد ».

او مي گويد: « چندين مورد بوده كه پورسانتاژهاي حق واسطه گري براي معاملات انجام شده توسط فلان شركت خارجي در ايران به حساب رابط ها در خارج از كشور ريخته شده است. هدف آنست كه رد كمتري از جانب دولت ايران در اين بده بستانها به جاي گذاشته شود. مواردي از حمل بسته هاي ترياك در كيفهاي ديپلماتيك بوده كه در خارج از طريق رابطها به عنوان پاداش به همكاران شبكه داده مي شود ».

اين فرد سپس مي افزايد: « در داخل وزارت مخابرات واحد كنترل تلفنها روزانه هزاران مكالمه را كه از طريق كارتهاي مخصوص و شماره هاي مخصوص انجام مي شود مورد شنود قرار مي دهد. اين واحد در واقع متشكل از مأموران سپاه وزارت اطلاعات است كه به كنترل شماره هايي مي پردازد كه از كارتهاي شركتهاي ساخته وزارت اطلاعات در خارج استفاده مي كنند. چند شركت كه توسط آقازاده ها مورد سرمايه گذاري قرار گرفته به ترمينالهاي اين واحد كنترل در ايران وصل هستند و تمامي استفاده كنندگان از كارتهاي آنها مورد شناسايي و شنود قرار مي گيرند ». او هم چنين اضافه مي كند: « شناسايي مخالفان فعال در خارج از كشور و تهيه پرونده از آنها جزو وظايف اوليه شبكه است و آنها چندين كارشناس كامپيوتر براي اين منظور به خارج از كشور ارسال داشته اند»

وضعیت بد جسمی هنگامه شهیدی در زندان اوین

وضعیت روحی و جسمی هنگامه شهیدی، روزنامه نگار بازداشتی، در زندان اوین مناسب نیست.

بنابر اخبار رسیده به واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران، هنگامه شهیدی که چندی پس از برگزاری انتخابات در ایران، بازداشت شد با وضعیت بد جسمی در زندان روبه‌رو است به طوری‌که روزانه تعداد زیادی قرص و دارو به عنوان آرام‌بخش برای او تجویز شده است، اما با این وجود حتا از خواب راحت در شب نیز برخوردار نیست.

این در حالی است که وی در هفته تنها سه بار و آن هم به مدت بیست دقیقه برای هواخوری می‌رود و این موجب ناراحتی‌های ناشی از کمبود آفتاب برای وی نیز شده است.

هنگامه شهيدي، روزنامه نگار، عضو حزب اعتماد ملي و دانش‌جوي دكتراي حقوق بشر در دانش‌گاه SOAS است که در طول دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز مشاور امور بانوان و عضو ستاد انتخاباتي مهدی كروبي بوده و در تاريخ 9 تير ماه 1388 بازداشت شده است و تا کنون در زندان اوین در بازداشت موقت است!

هران

۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

بصیر نصیبی: زیر پوست شب چه میگذرد؟ (جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد)

رخشان گرامی

میدانم که تعجب میکنی که با تو مستقیم صحبت میکنم ونام کوچک تورا خطاب قرار می دهم. شاید بسیاری از کسانی که با نحوه نگاه من به سینما در جمهوری اسلامی آشنایی دارند ندانند که من با توو بسیاری از سینماگرانی که در جمهوری اسلامی کار می کنند(داریوش مهرجویی ،شیردل،اصلانی ،پرویز کیمیاوی و..)دوستی وآشنایی داشته ام ویا همراه وهمکار بوده ام، وجوانتر ها یا در کارگاه های سینمای آزاد سینما آموخته اند(منیژه ی حکمت...) ویا سالها عضو گروه سینمای آزاد بوده اند( کیانوش وداریوش عیاری،زاون قوکاسیان،صباغ زاده،غلامرضایی،همایون پایور و...) یا مدتی در کارگاه های ما آموزش دیده اند. (ابوالفضل جلیلی، محمود کلاری...) برای من هم سخت است روی در روی همکاران سابقم بایستم اما چه کنم که رفتار واعمال جمعی از سینماگران در ایران مانده در بقاء حکومت ج. اسلامی نقش موثری داشته وبرای من تبعیدی رهایی مردم در بند ارزشی فراتر از دوستی ،حتا وابستگی خانواده گی تواند داشت.

اصلا بیاو به فرض جای یکدیگر را برای زمانی کوتاه عوض کنیم. تو بنیان گذارجنبش سینمای آزاد باش ومن یک سینماگر در ایران مانده . اگر تو جای من بودی ونمی پذیرفتی در یک نظام که ولی فقیه دارد ومردم را گوسفند می پندارد،بمانی ،به امر ونهی مامورین رژیم تن نمی دادی ،تقاضای فخرالدین انوار* که شرط ادامه کار تو وادامه راه سینمای آزاد را در جمهوری اسلامی تمکین وپیروی از فرمان خمینی دانسته بود را نمی پذیرفتی وبه ناچار به تبعید کشانده می شدی ومن میماندم در جمهوری اسلامی کار می کردم. تو در باره من ورفتارهایم در جمهوری اسلامی چگونه قضاوت میکردی؟ حالا هر کس به جای خودش برگردد.من یک پناهنده ی تبعیدی هستم که پای به سفارت ننگین جمهوری اسلامی نگذاشته ام. همان روز که فخرالدین انوار از من خواست اگر انقلابی هستم به لشکر 20 ملیونی که خمینی دعوت به کار امنیتشان کرده بودبپیوندم -اگر این معنای انقلاب بودمن با افتخار ضد انقلاب شدم وتصمیم گرفتم زادگاهم را ترک کنم وده روز بعد من دیگر از مرز های تحت کنترل ج.اسلامی خارج شده بودم.

تو دراطلاعیه کوتاهت می نویسی :

«ترسى ندارم كه در وانفساى اين دوران پرتوطئه به هر تهمتى منتسب شوم.

ترسى ندارم كه به جرم مشوش كردن اذهان عمومي، متهمم كنيد»:

اگر اجازه بدهی من واژه دیگر را به ابتدای نامه ی تو اضافه کنم. چون اگر بخواهیم اعمال و رفتار وکارهای جمع شما فیلمسازان فستیوالی را خواست واقعی شما ارزیابی کنیم آنوقت که شما هم می شوید جزء سیستم این نظام جبار. با صراحت میگویم که من وبسیاری ازسینماگرانی که در نظام پیشین فعالیت علنی میکردیم اگر ادعا کنیم که بدون ترس کار میکردیم سخن درستی نگفته ایم. هر چه شهرت ما بیشتر می شد نسبت به کارهای ما حساس تر می شدندو ترس بیشتری در ماتولید می شد.البته تو در آن زمان به تازگی دانشکده هنرهای دراماتیک را تمام کرده بودی هنوز فیلمی نساخته بود ی ودر تلویزیون هم منشی صحنه بودی ومن که شهرت داشتم ورفتارم به خصوص که سرپرست یک گروه گسترده بودم با 300 سینماگر،در 20 شهر ایران .سینه کلوبی با 2000 عضو داشتم بیشتر از توزیر ذره بین بود. من وما خودزیر ماسک می زیستیم ماسکی که اگر همان بساط باقی میماند شاید آنقدر به آن عادت کرده بودیم که چه بسا دیگر سنگینیش را حس نمی کردیم . وقتی دفترآقای مدیر رژیم انقلابی ج. اسلامی را ترک کردم با خودم عهد بسته ام دیگر وتا پایان عمرم بدون ماسک زندگی کنم. تعهدی که تصور می کنم وامیدوارم بدان پایبند مانده باشم.

برگردیم به آغاز بیانیه تو که می نویسی:

«دوربينم را چند روزى امان دهيد تا گزارشى بي‌پرده پيش رويتان بگذارم، شايد به واقع نمي‌دانيد كه زير پوست شهر چه مي‌گذرد؟»

رخشان گرامی تو از دولتی که حتا شبه اصلاح طلبان حکومتی که مدتی است سبز پوش شده اند هم تاکید کرده اند دولت کودتا است امان میخواهی تا فیلمی بسازی علیه خودشان؟ آیا می دانی، که خبرهای قیام مردم را چه دوربین هایی پوشش داد وصدای مردم به پا خاسته مردم ایران را به دنیا پراکند؟ همان امکان یکی دو دقیقه تصویر برداری که برای تلفن های دستی وجود داردودوربین های کوچک تصویر برداری این وظیفه را بعهده گرفتند، بله منهم میدانم تصویر ها اکثرا شفاف نبود، صدا اغلب نا مفهوم بود ،دوربین ها ،تکان های نامناسب داشت. اما همین تصاویر تار و لرزان توانست واقعیت ج. اسلامی ونظام ولایت فقیه وحکومت دینی را برای مردم جهان روشن کنند ونشان داد این یک رژِیم فاشیستی واصلاح ناپذیر است ورهایی از شر آن جز سرنگونی تمامیت آن راهی نداردواین کم دست آوردی نبود .تصویر برداران این چنین گزارش هایی از وزارت ارشاد احمدی نژاد امان نخواستند بلکه امان نظام رابریدند. تو از شخصیت های فیلم هایت سخن می گویی واین شخصیت ها را پیوند میزنی به نمو نه هایی در اجتماع. آیابرای تصویر آن چه تو آن را واقعیت های اجتماعی نامیده ای بدون اجازه رژیم کار کرده ای؟ نه همه این کارها ی تو اول در ذهنت شکل گرفته وصد ها بار قبل از اینکه به روی کاغذ بیاوری درون خودت مرورش کرده ای وخود سانسوری وحشتناک درارائه تفکر تو اثر گذاشته است وبعداز آماده شدن فیلمنامه آنرا به وزارت ارشاد سپرده ای وآنجا هم مامورین معذور هر جایش را ناباب یافته اند خط زده اند وبعدازاینکه فیلم آماده شدتازه اول بدبختی است. ایراد های ریز ودرشت، شروع می شود. آخر وزارت ارشادی که فیلمی را بدلیل- نگاه نانجیبانه دوربین به زن بار دار- توقیف می کند. چطور اجازه می دهد رخشان بنی اعتماد که جز بافت رژیم نیست.جان مایه دردهای مردم را روی پرده سینما بنمایاندوبنیاد سینمایی فارابیش که براسا س ماده 5 فرمان نامه اش کنترل همه فیلم هایی که باید به جشنواره ها ارسال شود در شورایی مجدد بررسی می کند وبرای آن پروانه جداگانه صادر می کندو به صدور فیلمهای رخشان رضایت می دهد؟ ،اگر واقعا به تو اجازه داده باشند رنج ها ودرد های فرو خفته مردم را زنده کنی پس این همه سر وصدا ،این همه اعتراض به سانسور وخفقان در طی این سالها برای چه بود؟ همه فیلمهای تو که در زمان ملیجک بارگاه خامنه ای ساخته نشده که بتوانی تمام مصائب 31 ساله حکومت ننگین ج. اسلامی را فقط به گردن او بیاندازی وجدان آسیب دیده ات را تسکین دهی. تو می خواهی بگویی فیلمهای توبازگوکننده غم ودرد مادرانی است که داغدار فرزندانشان بوده اند. آیا فیلمهای سالهای گذشته تو رنج و درد مادرانی که فرزندانشان را رژیم جمهوری اسلامی به فجیع ترین روش به قتل رسانید را روی پرده سینما آورده است؟خیلی دور نرویم ایا مادر زهرا کاظمی هم فرصت پیدا کرد به دوربین تو نزدیک بشودوبگوید دختر من که با اجازه وزارت ارشاد خاتمی به ج. اسلامی سفر کرد،همان مامورین امنینی دوران خاتمی به او تجاوز کردندوبا بی رحمی وشقاوت زایدالو صفی به قتلش رساندند، خانم شیرین عبادی قول داد قاتلان اورا به دست عدالت بسپارد. ایا چنین اتفاقی افتاد؟ ناله ها وضجه های مادر محمدی ها را شنیده ای ؟مادر زهرا بنی یعقوب چی ؟ آنها امکان پیدا کردند از طریق دوربین تو سفره دل بگشایند؟رخشان عزیز ردیف کردن جملات تاثیر گذار کار مشکلی نیست اما پابندی به گفته ها ونوشته هاست که به جملات شخصیت واعتبار می دهد.

تو میگویی :

«من يك مادرم، نه فقط مادر ,تنديس و بارانم,، مادر همه جوانانى كه از سال‌هاى دور از دريچه فيلم‌هايم، مادران خود را در قالب شخصيت‌هاى ,طوبا,، ,گيلانه, ,فروغ و ,نرگس,، ,سيما, و... ديده‌اند»

ایا تو مادر زال زاده ها ، مختاری ها،فرهنگ شریف ها .هزاران نفر که در سالهای آغاز حکومت مهربان خمینی به دستور بنیان گذار نظام بدون محاکمه اعدام شدند ودر سالهای 60 و67 در زندان های جمهوری اسلامی به قتل رسیده اند هم بوده ای همانها را میگویم که در گور های دسته جمعی گلزار خاور ان خفته اند ؟ یعنی طوبا، گیلانه و فروغ، نرگس پرسوناژ های تو درد مشترک همه این مادران را فریاد می زنند؟ راستش من که چنین گستردگی در اندیشه کاراکتر های تو نگرفتم به گمان من ،تو وفیلمسازانی که به اصلاحات درون رژیم ودار ودسته خاتمی دل خوش کرده بودید حداکثر خواستتان به بازی گرفتن شبه اصلاح طلبان وکمی تغیر در نحوه اعمال فرامین جمهوری اسلامی وتثبیت جمهوریت نظامی که جمهوریت در آن فقط یک داروی مسکن برای دل خوشی خوش باور هاست.فراتر نرفته است بهمین دلیل هم تا حالا که نظام دوبال داشت می توانستید فیلم بسازید در دنیا هم نمایشش بدهید ،اما حالا که قرار است نظام با یک بال به جنایت هایش ادامه دهددر بن بست قرار گرفته ایدو نمیدانید چه بکنید؟اگر بخواهید به فیملسازی ادامه دهید که باید فیلمنامه تان رابه وزارت ارشاد دولت کودتا تقدیم کنید،اگر تصویب کرد یعنی محتوایش با خواست کودتا چیان هماهنگ بود از کمک های همیشگی وزارت ارشاد، وام بانکی و... بهره بگیرید ،در جشنواره فجری که از وزیر تا همکاران جزءاش دست چین دولت کودتا هستند حضور پیدا کنید واحیانا جایزه هایش را درو کنید وبعد بنیاد سینمایی فارابی دولت کودتا فیلم را راهی جشنواره ها کنند وشما همچنان فیلم بسازید. اما ایا می توانید ادعا کنید که فیلمسازی مستقل هستید وپرسوناز های فیلمهایتان رنج ها ودر های فرو خورده گیلاله ها فروغ ها را با اجازه وهمکاری مستقیم کودتا چیان به روی پرده سینما زنده می کنند؟

من هیچگاه بدون دلیل و مدرک وبر اساس حدس وگمان نطری نداده ام ونظر در باره رفتار های تو، همراه سالهای پیش خودم هم از روال عادی راه وکارم جدا نبوده است .

بیانیه که برای دوره اول ریاست جمهوری خاتمی انتشار یافته امضاء تورا هم همراه دارد. شاید خوش نداشته باشی دوباره مطرح شود اما اینها سند تاریخی است که نمی شود منکرش شد.حرکت غافلگیر کننده مردم به پا خواسته ایران چنان جوی ایجاد کرد که کروبی شیخ اصلاحات مجبور می شود از حکم حکومتی که خود اذعان داشته بود بدان اعتقاد دارد سر پیچی کنندو به تجاوز در زندان ها اشاره کند-رفتارکثیفی که سالهاست در زندان های جمهوری اسلامی بطور سیستماتیک اعمال می شود-ورخشان بنی اعتما د ترسش بریزد، جعفر پناهی به آرامگاهی برود که ندا در آن خفته است و گرنه رخشان گرامی 4 سال پیش هم احمدی نژاد با تقلب گسترده به تخت ریاست جمهوری چسبانده شد واگر آنچه حالا اتقاق افتاده کودتا باشد این کودتا 4 سال پیش اتفاق افتاد وهیچ کدام از شما هااین چنین قاطعانه جلوی دولت متقلب نایستاده بودید مگر یادمان رفته که در دوران ریاست همین موجود یعنی احمدی نژاد بود که آقای کسلیک مدیر برلیناله به جمهوری اسلامی سفر کرد وادعا کرد موزه جوایز سینمای جمهوری اسلامی یک خرس کم دارد. چند ماه بعد از این اتفاق بود که فیلم افساید که به استناد گفته خود آقای پناهی در دوران خاتمی توقیف بود در فجر دوره احمدی نژاد نمایش داده شد. وزارت ارشاد احمدی نژاد نه فقط اجازه نمایش فیلم را در برلیناله صادر کرد بلکه به گفته صریح مطبوعات داخلی یک هواپیما که سرنشینانشان خبرنگاران ونویسندکان مطبوعات ج. اسلامی بودند برای پوشش خبری اعزام شدند وآقای کسلیک هم به قولش وفا کرد خرس برلین را دستگیرو تحویل موزه جمهوری اسلامی داد وبعد همین آقای پناهی در کنفرانس مطبوعاتی که وزارت ارشاد احمدی نژادبرایش ترتیب داده بود شرکت کرد.در همان کنفرانس من را تنها کسی معرفی کرد که معترض زد وبند ج. اسلامی و کسلیک بوده ام واین خبر غیر واقعی را اعلام کرد که من در جشنواره برلین حضور داشته ام و سرافکنده و سرشکسته شده ام در صورتی یک گروه از هنرمندان وسینماگران مقیم برلین علیه برنامه های نمایشی ج. اسلامی در برلین اقدام کردندو من در آن زمان اصلا برلین نبودم.ایا حالا که می بینم پناهی شال سبز بسته وکنار موسوی قرار گرفته نباید او را نمک نشناس دولت مهرورزکودتایی بدانیم؟حالا می شنویم و میخوانیم سینماگران ،جشنواره ای زیر عنوان دروغین سینما/ حقیقت را پس می زنند انگار تو هم بیانه شان را امضاء کرده بودی چه کار خوب وشایسته ای .اما اینها خود در سال گذشته با اشتیاق در همین برنامه شرکت کرده بودند بله این قدرت وایستادگی مردم وحضور ملیونی آنان در خیابان ها بود که بازی ها ونقشه های رژیم را بهم زد. دوم خردادی ها میخواهد آنرا به نفع خود مصادره کنندو این ادعا را دارند که این مردم آمده بودند تااندیشه ها پس مانده ارتجاعی خمینی را زنده کنند و رایشان را پس بگیرند این بزرگترین توهین به شعور وآگاهی مردم بپا خاسته ایران است.

زیاد از موضوع جدا نشویم وبرگردیم ونامه جمع شمارا مطرح کنم.

«در شرايطی که شبيخون فرهنگ غرب وغرب زدگان اين پرچم بر افراشته راآماج حملات سهمگین خود قرار داده است ودر حالی که رهبرفرزانه ومعظم انقلاب اسلامی ايران؛مقابله با اين شبيخون فرهنگی رادر صدر حرکت های عاجل وضروری انقلاب اسلامی دانسته اند انتخاب شايسته ترين ( محمد خاتمی )فرد برای جايگاه رياست جمهوری که بتواند در اين برهه حساس؛ درخشش فرهنگ تابناک اسلامی را از ميان طوفان به سلامت وبر افراشته عبور دهد اهميت والايی دارد....» جدا شده از بیانه سینماگران ،با ستایش از خامنه ای جلاد وحمایت از خاتمی شارلان.

چند امضاء از میان 240 امضاء

کیومرث پور احمد.جعفر پناهی،عبدالله باکیده. فریدون جیرانی.رخشان بنی اعتماد،ابولفضل جلیلی،نوشابه امیری،رسول صدر عاملی،تهمینه میلانی*،هرمز هدایت،مهدی هاشمی،گوهر خیر اندیش .جهانگیر کوثری( همسررخشان بنی اعتماد).قطب الدین صادقی (تئاتر).ماهایا پطروسیان.بهروز افخمی.حمید سمندریان( تئاتر)...

ایابه این اظهار نظر خودتان اعتقاد دارید ویا اجبار در تنظیم آن دخالت داشته است؟ اگر به آنچه امضاءکرده اید اعتقاد داشته اید که خوب این سئوال مطرح می شود پس چرا به مردم وعده ای دادید که نا ممکن بود؟ ایا پرچم برافراشته که آماج حملات سهمگین شده ،پرچم جمهوری اسلامی است ویا بیرق سبز خاتمی چیان خجل وشرمنده؟اگر آنچه پنداشتید واقعیت نداشت حالا که شهامت پیدا کرده ایدو از هیچ عاقبتی نمی هراسید با صراحت بگوئید که آن سعادت ونیکبختی که شما با اتتخاب خاتمی نویدش را می دادید سرابی بیش نبود. البته خود شما به این حد حمایت از دوم خردادی ها بسنده نکردید برای خاتمی ستادانتخاباتی تشکیل دادیدوپروپاکاندا فیلم روزگار نو را از انتخابات درجمهوری اسلامی ساختیدو.. حتا شمارا به جلسه دیدار فیلمسازان با رهبر کشاندند اما گفته شد که این جلسه را مجید مجیدی که خودش را سر سپرده رهبرمی دانست ترتیب داده بود( او با احمدی نژاد بد بود وبه اتکای حمایت رهبر به او بی اعتنایی می کرد- ودر خیمه شب بازی اخیر به سوی موسوی خزید حالا معلوم نیست با وضعیتی که برای موسوی پیش آمده بر ملا شدن نقش اصلی رهبری در جنایت های رژیم وسرکوب مردم او که در ستایش ازخامنه ای حتا از حد معمول فراتر رفته بود. چرا سکوت کرده است واز پیشوای خود دفاع نمی کند*) اما شما ،رخشان بنی اعتماد وقتی دیگر نمی ترسی چرا اقدام عملی نمی کنی. لااقل نقش مجید مجیدی رادر دیدار از رهبر جنایتکاران جهان ونحوه دعوت از 200 سینماگر از جمله خودت راشفاف نمی کنی؟

من میخواهم باور کنم که تو واقعا دیگر نمیخواهی بترسی اما من این شهامت تو را ضربه ای میدانم که جنبش مردم به هنرمندانی که رفتارشان وکارهایشان در جهت تثبیت ج. اسلامی بوده است وارد آورده است. اگر این اتفاق افتاده باشد باید این تحول را به فال نیک گرفت اما اگر اعتراض شما فقط به رای قلابی که برای احمدی نژاد ساختند ویا انتقاد ویا حتا تغیر رهبر محدود شود ره به جایی نخواهید برد.اگر شما مادر هستید بیایید ازنخستین قربانی جنایت های اخیر رژیم_ ندا_ پند بگیرید. او که نه به این نظام اعتقادی داشت ونه رای داده بود ونه در خیمه شب بازی رژیم زیر عنوان انتخابات شرکت می کرد او تنها برای رهایی مردم در بند خون پاکش را تقدیم انقلاب نوین ایران کرد. چرا نمیخواهی لحظه ای هم تصور کنی مادر ندا ها هستی؟"

بار دیگر بر میگردم به پایان اطلاعیه ات که می نویسی:

«دوربينم را چند روزى امان دهيد تا گزارشى بي‌پرده پيش رويتان بگذارم، شايد به واقع نمي‌دانيد كه زير پوست شهر چه مي‌گذرد؟»

مطمئن باش با امان نامه ای که از احمدی نژاد می گیری نخواهی دانست زیر پوست شب چه میگذرد؟ دوربینتان را بدون اجازه به میان مردم بیاورید. خودتان را از قید وبند باورمندان رژیم وتوهم سبز رها کنید به حرفهای نامزد ندا تامل کنید

« ندا بهمن ماه امسال 27 ساله می شد، "هدف ندا آقای موسوی یا احمدی نژاد نبود، هدفش وطنش بود و بارها اشاره کرده بود که حتی اگر جانش را از دست بدهد و گلوله به قلبش بخورد، که اتفاقاً گلوله به قلبش خورد، در همين راه قدم برخواهد داشت. ندا با همهء سن کمش درس بزرگی به خیلی ها داد/ اسپین ماکان نامزد ندا »

آنوقت خواهید دانست زیر پوست شب چه میگذرد ،فرصت زیادی برای بازگشت به سوی مردم ندارید وقتتان را در حمایت از ماسک سبز هدر ندهید. هوشیار باشید. دوست وهمراه سابق تو بصیر نصیبی

*فخرالدین سالهای اول انقلاب در تلویزیون کارهای فرهنگی،هنری را در اختیار داشت. وبعد وارد حوزه سینما در وزارت ارشاد شدوبعد به شهرداری منتقلش کردند. چند سال هست خبری از او نیست. انگار کارهای پشت صحنه را اداره میکند.

*البته مجید مجیدی این را هم گفته که: خيلی‌ها بعد از چاپ اين مصاحبه ( منظور مصاحبه ایست که طی آن مجیدی ستایش بسیار نثار خامنه ای کرد)خواهند گفت که مجيدی هم نگاه حکومتی دارد، ولی خدا خودش می‌داند که نگاه من به ايشان( یعنی خامنه ای جلاد) خيلی متعالی ست و برايم آن زمان که هنوز رئيس جمهور نبودند و بعد که بودند و می‌آمدند پيش ما و سر سفره با ما املت می‌خوردند با الان که رهبر مملکت هستند، فرقی نکرده‌اند.جدا شده از گفته های مجیدی با سایت های حکومتی.

*بعد از آماده شدن این جوابیه رهبر مهربان !بعداز سرکوب وحشیانه وخونین مردم هنرمندان سینما را به حضور پذیرفت ومجید مجیدی سازنده پروپاکاندا فیلم موسوی، همراه با فریدون جیرانی ،مسعود ده نمکی و... به دیدار رهبر مفتخر شدند .

* تهمینه میلانی هم در مصاحبه با سایت رضایی که به نوعی توبه نامه وی محسوب می شودخودش را سینماگری غیر سیاسی دانست .

http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=65847

سپتامبر 2009 بصیر نصیبی.زاربروکن.آلمان

www.cinemaye-azad.com

cinema-ye-azad@t-online.de

تنديس ندا آقا سلطان اثر آقاي رضا اوليا



۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

رفتن شاه و آمدن خمینی


فیلم : بازداشتگاههای مخفی - از بازداشتگاه تا بازداشتگاه

بازداشتگاههای مخفی
ویدئوی کوتاه صدای آمریکا بر اساس کتاب از بازداشتگاه تا بازداشتگاه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران که به بررسی وجود بازداشتگاههای مخفی در ایران می پردازد.



http://www.youtube.com/watch?v=bo_RpWDD8E0


۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

ییر تاریخ دیرین شناسی -1/
تخریب هزاران فسیل منحصر به فرد در سکوت مجامع علمی
کرمان -خبرگزاری مهر: مدیر موزه دیرین شناسی کرمان گفت: کشف تخم دایناسورها در کرمان با قدمت 200 میلیون سال با رد بسیاری از فرضیه های قبلی برای اولین بار جنین این موجودات کهن را که توجه به آنها تاریخ علم دیرین شناسی را تغییر می دهد در دسترس دانشمندان قرار داد.

محسن تجربه کار در گفتگو با خبرنگار مهر در کرمان اظهار داشت: استان کرمان به دلیل قرار گرفتن در منطقه خاص جغرافیایی دارای یکی از شگفت انگیز ترین منابع علمی و کهن دنیا محسوب می شود، دشتهای و کوهستانهای کرمان مملو از آثار و بقایای منحصر بفرد موجوداتی است که میلیونها سال پیش در دوران "ژوراسیک" و "کربونیفر" در این منطقه خاص می زیستند و به دلیل قرار گرفتن در شرایط خاص اقلیمی، گذر زمان کمترین اثر تخریبی را روی فسیل این موجودات ماقبل تاریخ برجای گذاشته است.

وی افزود: در واقع با توجه به آثار موجود در کرمان بهشت زمین شناسان و به طور اخص ویترین فسیل شناسان بهترین نامی است که بدون اغراق می توان روی این منطقه گذاشت، بهشتی که مملو از فسیلهای موجودات دوران کهن است.

این کارشناس دیرین شناسی خاطرنشان کرد: چنین شرایط زمین شناسی در تمام منطق دنیا انگشت شمار و در مورد برخی آثار کاملا منحصر بفرد است به گونه ای که هر یک از این فسیلها به تنهایی می توانند بسیاری از فرضیه های دانشمندان در خصوص نوع زندگی دایناسورها و دیگر موجودات و گیاهان هم عصر این جانواران را تحت تاثیر مستقیم قرار دهد.

تخم موجودات ماقبل تاریخ در کرمان همچون تخم مرغ آب پز سالم مانده اند

وی یادآور شد: بهشت فراموش شده موجودات ماقبل تاریخ در کرمان درحالی می تواند در اوج محافل علمی دنیا باشد که هم اکنون در بی توجهی به این ثروت عظیم تاریخی و ملی درحال تخریب است و بیش از 90 درصد مناطق خاص فسیل خیز استان طی هفت سال گذشته تخریب شده و مجموعه موزه دیرینه شناسی کرمان شامل 140 هزار اثر نیز به دلیل عدم توجه فراموش شده است.

عکس تخم دایناسورهای کشف شده

تجربه کار تاکید کرد: نکته قابل توجه در خصوص فسیل های کشف شده در کرمان به خصوص تخمهای دایناسورها و موجوادت هم عصر با آنها این است که به دلیل اکسیده نشدن محیط، بسیاری از این فسیلها پس از گذشت میلیونها سال به گونه ای به فسیل تبدیل شده اند که حالت اولیه خود را حفظ کرده اند.

وی عنوان کرد:

با کشف فسیل ماهی کامبرین مبدا پیدایش ماهی 100 میلیون سال افزایش یافت و به 540 میلیون سال قبل رسید
این مسئله در خصوص فسیلهای کشف شده از تخم انواع جانوران کهن با قدمت میلیون ها سال در کرمان بسیار حیرت آور است به طوریکه که تمامی قسمتهای این تخمها همچون یک تخم مرغ آب پز سالم مانده است و بدون نیاز به آزمایشهای پیشرفته "DNA" و شبیه سازی می توان جنین موجودی که میلیونها سال پیش در استان کرمان می زیسته را مورد مطالعه و بررسی قرار داد.

تجربه کار گفت: در این میان کشف فسیل کاملا سالم ماهی متعلق به دوران" کامبرین" با قدمت 540 میلیون سال در کرمان که یکی از شگفت انگیز ترین فسیلهای کشف شده و موجود در موزه دیرینه شناسی کرمان و بی مانند در دنیاست، این درحالی است که بزرگترین دانشمندان جهان دوران پیدایش ماهیها را به دوران "سیلورین" با قدمت 440 میلیون سال پیش مرتبط می دانستند.

به گفته وی این کشف بزرگ عملا عمر پیدایش ماهی در زمین را 100 میلیون سال افزایش داده است و در این میان نکته قالب اهمیت سکوت دانشمندان بزرگ ایران و جهان در این زمینه است.

سکوت مجامع علمی ایران درقبال اکتشافات غیر قابل انکار

وی که سالها عمر خود را بدون هیچ حمایت و پشتیبانی مالی صرف شناسایی و جمع آوری مجموعه فسیلهای استان کرمان کرده است، خاطرنشان کرد: هم اکنون بیش از 140 هزار فسیل از مناطق مختلف استان کرمان جمع آوری شده است که عمر برخی از این فسیل ها به 550 میلیون سال پیش و دوران " کامربین" می رسد.

140 هزار فسیل گردآوری شده از مناطق مختلف کرمان بدون هیچ گونه حمایت و پشتیبانی دولتی نگهداری می شوند که قدمت برخی از آنها به 550 میلیون سال قبل بازمی گردد

تجربه کار افزود: نحوه آشنایی من با این عرصه از 30 سال پیش و در جریان کوهنوردی در مناطق مختلف استان شروع شد که در آن زمان اولین بار با این آثار برخورد کردم و در طول این سالها با جمع آوری و مطالعه در خصوص نحوه زندگی و مطالعات زمین شناسی توانستم غنی ترین مجموعه فسیل های ایران را گرد آوری کنم.

وی افزود: در راستای معرفی اطلاعات گردآوری شده در خصوص این فسیلها به زودی اطلس سنگواره های کرمان در 22 جلد تدوین می شود که در این مجموعه به معرفی گیاهان و جانوران و انواع فسیلهای به صورت طبقه بندی شده اقدام شده است، این مهم در حالی رخ می دهد که مجامع علمی ایران و حتی بخش زمین شناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان کمتر به این یافته های تاریخی توجه نشان داده اند که این مسئله جای تاسف دارد.

در حالی مجموعه ای شامل 140 هزار فسیل درکرمان گرد آوری شده است که به گفته این محقق 40 درصد از این آثار منحصر بفرد است و تعدادی از این آثار هنوز شناخته نشده اند و تاکنون نیز هیچ مطالعه ای درخصوص نحوه زندگی این موجودات انجام نشده است.

این محقق کرمانی و مدیر موزه دیرینه شناسی کرمان که بیش از 30 سال از عمر خود را صرف جمع آوری بیش از 140 هزار فسیل در مناطق مختلف کرمان کرده است در این زمینه می گوید: مناطق کوهستانی و دره های سراسر استان کرمان مملو از آثار حیات مربوط به میلیونها سال پیش می باشد که متاسفانه تاکنون هیچ توجهی از سوی مسئولان و مجامع علمی کشور در خصوص ساماندهی و بررسی علمی آنها صورت نپذیرفته است.

وی ادامه داد: این درحالی است در بسیاری از کشورهای دنیا تنها با پی بردن به وجود منطقه جغرافیایی کوچکی از بقایای فسیل های با درجات کیفی به مراتب پائین تر از مجموعه موجود در کرمان هزینه های هنگفتی برای کشف و بررسی و حتی جذب توریست در قالب اکوتوریسم در چنین مناطقی صورت می دهند و موزه های مجهزی می سازند که همین امر نیز عرصه های جغرافیایی یاد شده را به مراکز تولید علم دیرینه شناسی جهان تبدیل می کند، اما در استان کرمان که با توجه به شواهد موجود دارای یکی از غنی ترین سایتهای فسیل شناسی جهان از لحاظ وجود انواع فسیل جانواران و گیاهان با قدمت چندین میلیون سال است در این زمینه کاری نشده و حتی در برخی مناطق استان شاهد تخریب این آثار منحصر بفرد هستیم.

تجربه کار در حالی سالها وقت و سرمایه شخصی خود را برای جمع آوری این فسیلها گذاشته است که کمترین توجهی از سوی مجامع علمی ایران نسبت به یافته های وی صورت نپذیرفته است و مجموعه منحصر بفرد گرد آوری شده توسط وی در شرایط نامساعدی نگهداری می شود.

کشف جنین موجودات ماقبل تاریخ، نخستین حلقه چرخه زندگی دایناسورها

تجربه کار تاکید کرد: یکی از مهمترین و شگفت انگیزترین یافته های این محقق کشف تخم جانوارن هم عصر با دایناسورها با قدمت بیش از 200 میلیون سال است که در شرایط خاص منطقه و به صورت اعجاب انگیز با کلیه جزئیات به فسیل تبدیل شده اند و این در حالی است که دانشمندان سراسر دنیا در صدد شبیه سازی موجودات بر اساس آزمایشات علمی پرهزینه و فرضیه های بدون پشتوانه و متکی بر حدث و گمان هستند اما در نهایت تعجب حلقه اولیه این جانوران دست نخورده در استان کرمان به وفور یافت می شود.

مدیر موزه دیرینه شناسی کرمان در این زمینه با اشاره به اینکه بسیاری از دانشمندان و محققان جهان برای یافت و مطالعه یک تخم دایناسور و موجودات هم عصر با این حیوانات هزینه های هنگفتی را متقبل می شوند، گفت: در کنار صرف هزینه های هنگفت و محدودیت تخم فسیلها در سایتهای خارج از کشور در نهایت تخمهای محدودی که تاکنون به دست آمده است به هیچ وجه با یافته های فسیل تخمهای این موجودات 200 میلیون ساله در کرمان قابل مقایسه نیست.

وی دلیل این ادعا را شرایط خاص محل دفن این فسیل ها دانست و گفت: با کمال شگفتی در استان کرمان منطقه ای وجود دارد که هزاران قطعه تخم دایناسورها و جانواران با قدمت بیش از 200 میلیون سال در شرایطی خاص و دست نخورده باقی مانده است و شگفت آورتر از همه اینکه درون این تخمها بدون هیچگونه تخریبی به فسیل تبدیل شده و اجزای مختلف بدن جانور کاملا قابل مشاهده و مطالعه است.

تجربه کار گفت: این کشف آنقدر شگفت انگیز است که می تواند به راحتی و بدون نیاز به آزمایشهای "DNA" و فرآیند شبیه سازی توسط برنامه های نرم افزاری مدرن و فرضیات، شکل واقعی جنین این موجودات را به راحتی تشخیص داد به طوریکه حتی رنگ قطعات مختلف بدن این حیوانات نیز حالت طبیعی خود را حفظ کرده است.

........................................ ادامه دارد

گزارش: امیررضا محمودی

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

فیلم : حملهٔ وحشیانهٔ لباس شخصی ها به آپارتمان مسکونی در رشت - روز قدس

پاسخ فرزندان بهزاد نبوي، تاج زاده و سحرخيز و برادر شهاب طباطبايي به احمد توكلي

فرزندان بهزاد نبوي، مصطفي تاج زاده و عيسي سحرخيز و برادر شهاب طباطبايي در نامه اي سرگشاده خطاب به احمد توكلي به نامه اخير وي خطاب به خاتمي و موسوي پاسخ دادند.

متن كامل اين نامه به شرح زير است:


جناب آقای احمد توکلی:

با سلام و تبریک عید سعید فطر، نامه شما به آقایان خاتمی و موسوی باعث تعجب و تاثر فراوان شد و افسوس خوردیم بر اینکه عقلای قوم اصولگرا نیز منطق و انصاف را کنار نهادند، یکه به قاضی رفتند و راضی برگشتند. نامه شما حاوی نکات و تهمتهای فراوانی بود که هر کدام جوابیههایی طولانی را طلب میکند. فقط قصد داریم به نکاتی در مورد نامه جنابعالی اشاره کنیم.

فرمودید که سعی نکنید با ذکر عیوب بی عملان جواب شما را بدهیم. سعی میکنیم که در این مطلب فقط به بی عملی خود شما اشاره کنیم و انتقاد از دوستان بی عمل شما را به "رسانه آزاد و بیطرف ملی" و روزنامههایی که در فضای "آزادی مطلق" منتشر میشوند واگذار کنیم.


۱. فرمودید در روز قدس شعارهایی سر داده شد که با فرمایشات امام راحل نظیر "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش، نه یک کلمه کم" در تضاد بود. جدا از اینکه حکومت فعلی چه بهرهای از جمهوریت و چه بهرهای از اسلامیت برده است، از شما سوال میکنیم آن زمان که همفکران سنتی شما بحث گذار از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی را مطرح میکردند موضع شما چه بود؟ زمانی که افرادی تجمیع دین و مردم سالاری را نا ممکن میدانستند و در تریبون نماز جمعه آن را تئوریزه میکردند چه موضع گیری کردید؟ بهتر است مواضع گذشته خود را برای نسل جوان امروز یاد آوری کنید تا به داشتن معیارهای دوگانه متهم نشوید.

۲. امام راحل روز قدس را به عنوان نماد ظلم ستیزی علیه مسلمانان دنیا و به ویژه مردم مظلوم فلسطین مطرح کردند. لطفا برای ما روشن بفرمائید، جنابعالی به عنوان نماینده مردم تهران (که در رقابتی یک اسبه و با رانت نظارت استصوابی وارد مجلس شدید) چه موضع گیری در قبال کشته شدن مسلمانان مظلوم چچن و اویغور کردید؟ آیا آنان برادران مسلمان و مظلوم شما نبودند؟ در سایت الف معترض بودید که چرا علیه چین و روسیه شعار داده میشود؟ مگر شعار مرگ بر شوروی در حکومت امام سر داده نمیشد؟ آیا برداشت ما درست است که خون برادران مسلمان خود را در مقابل حمایت این دو کشور از پرونده هستهیی معامله کرده اید؟ و آیا نباید انتظار داشت که روزی برای کسب امتیاز بیشتر خون برادران فلسطینی را هم معامله کنید، همانگونه که امروز در برخی محافل به صراحت اذعان می دارند که یکی از اهداف حمایت از مردم لبنان و فلسطین کسب امتیاز است؟

۳. در مورد ویژگیهای جریان سبز نکاتی را مطرح فرمودید که هر کدام بار حقوقی دارد و اگر دستگاه قضائی به غیر از آقای کروبی از فرد دیگری هم برای مدعیاتش سند و مدرک میخواست، قطعا شما باید پاسخگوی اتهامات مطرح شده توسط خود میبودید. صحبت از سند و مدرک شد، میخواستیم نظر شما را در مورد عملکرد دوگانه دستگاه قضائی بپرسیم. آقای کروبی مباحثی در مورد شکنجه و تجاوز در زندانها مطرح کردند، صدا و سیما به اشکال مختلف ایشان را متهم به دروغ گویی کرد، رسانههای اقتدار گرا ایشان را مورد حمله قرار دادند، هیاتی سریعاً تشکیل شد و از ایشان تقاضای سند و مدرک کردند، و پس از حمله به دفتر ایشان و ضبط کلیه اسناد و مدارک موجود هیئت اعلام نظر فرمود که ادعاهای آقای کروبی بی پایه و اساس است. حال در این کشور، آقای احمدینژاد، جلوی چشم ۵۰ میلیون ایرانی، آقایان هاشمی، ناطق، ... را به فساد مالی متهم کرد، مجری برنامه هیچ واکنشی به این عمل ایشان نشان نداد، سیما هیچ جوابیهای از آقای هاشمی پخش نکرد، حتی بر خلاف وعده آقای ضرغامی پس از انتخابات هم به ایشان فرصت پاسخگویی داده نشد، دستگاه قضائی از آقای احمدینژاد هیچ سند و مدرکی نخواست، هیچ هیاتی هم تشکیل نشد و خواهیم دید که عاقبت شکایت خانواده هاشمی هم به جایی بهتر از شکایت آقای تاجزاده از آقای جنتی ختم نمیشود. میخواستیم از شما به عنوان کسی که مدعی دفاع از عدالت و حقوق ملت است در مورد واکنشتان نسبت به این برخورد دوگانه دستگاه قضائی سوال کنیم.

۴. متاسفانه معلوم نیست بر طبق کدامین سند و مدرک ادعا کردید که اگر روزی تمامیت ارضی کشور به خطر بیفتد جوانان حامی آقایان موسوی و خاتمی از کشور دفاع نخواهند کرد و فقط مستضعفین که لابد به خاطر عملکرد اقتصادی درخشان دولت اصولگرا حامی شما هستند از انقلاب دفاع میکنند. آقای توکلی، لطفا شوخی نفرمائید! کسانی که سالهای سال در جبهه بوده اند، شهید داده اند یا جانباز شده اند در زندانهای انفرادی متهم به براندازی هستند و مشاییها و محصولی ها در راس امورند. مطمئن باشید اگر روزی کشور در خطر قرار گیرد باز هم هاشم آقاجری با همان یک پای باقیمانده به دفاع از کیان کشور خواهد پرداخت و دوستان شما ... به امید خدا در پشت جبهه مشغول حمایت خواهند شد، همانگونه که روزنامه همفکر شما در زمان جنگ آنقدر از دولت حمایت کرد که حضرت امام از ارسال آن به جبههها جلوگیری کردند. از خاطرات زمان امام گفتید. هنوز به خاطر میآوریم ۹۹ نفری را که در مقابل امام و دولت مورد حمایتش ایستادند و هنوز به یاد میآوریم که امام اسلام چه کسانی را آمریکایی می دانستند.

۵. جناب توکلی! لطفا بفرمائید که آیا شما هیچگاه فرصت کرده اید نامهای هم به آقای احمدینژاد که در جایگاه اپوزیسیون تمام عیار نظام ۲۶ سال اول انقلاب را پر از فساد و تباهی و خیانت میپندارد بنویسید وبه ایشان هم نه به آن تندی که به آقایان موسوی و خاتمی حمله کردید که کمی ملایمتر انتقاد کنید. نکند که ترس از رد صلاحیت و حلاوت قدرت مانع این عمل شماست؟

۶. آقای توکلی! شما به آقای کروبی نامه نوشتید و ایشان را به تضعیف نظام متهم کردید. آقایان خاتمی و موسوی را هم به اتهامات مشابه متهم میکنید، ولی آقای دکتر، میخواهیم بدانیم شما با نیروهای امنیتی که در درگیریهای بعد از انتخابات دهها نفر از موکلان شما را در خیابانها به ضرب گلوله و چماق کشتند هم نامه مینویسید؟ آیا این ضرب و شتمهای وحشیانه را در راستای تقویت نظام ارزیابی میکنید؟ اگر نمیکنید پس به موکلان خود توضیح دهید که به چه نحو از مسوولین نیروهای نظامی و شبه نظامی و قضایی به خاطر اعمالشان مواخذه کرده اید. ببخشید! فراموش کرده بودیم که شما در مجلس هفتم عزتمندانه از نمایندگان مجلس برای تحقیق و تفحص از برخی نهادهای خاص سلب اختیار فرمودید! جالب است که با این اختیارات فراوان همگان را هم به سکوت فرا میخوانید تا یک تنه در مقابل قانون گریزان بایستید. خیر آقای توکلی! شما اگر عزم و توان ایستادن در برابر کژی ها، قانون شکنیها و بی کفایتی این دولت را داشتید در همان مجلس هفتم یا در اوایل مجلس هشتم در مقابل آن میایستادید. در آن زمان که نه از موج سبز خبری بود، نه از آقای موسوی.

۷. در این مطلب قصد انکار تعداد محدودی از تخریبها را که عمدتا در واکنش به خشونت نیروهای امنیتی بود نداریم، ولی برادر عزیز! لطف کنید و از دوستان سایت الف بخواهید تا فیلمهای موجود بر روی اینترنت از تخریبهایی که توسط نیروهای نظامی و شبه نظامی صورت گرفته را برایتان نمایش دهند! قضاوت با خود شما.

۸. جنابعالی خیلی سعی دارید که این دولت را قانونی جلوه دهید و در این نامه هم دولت کودتا را منتخب مردم معرفی کرده اید. به یاد داریم در مذاکرات کمیسیون اقتصادی مجلس، در جلسهای که به منظور بررسی واردات غیر قانونی دو میلیارد دلار بنزین صورت گرفته بود (که ظاهراً امسال نیز تکرار شده است)، خطاب به آقای نوذری فرمودید که "آقای نوذری دست در جیب ملت کرده است و آقای احمدینژاد هم دستورش را صادر کرده است!". جناب آقای توکلی! اینکه شما بالاخره به مردم جواب ندادید که مجازات کسی که دست در جیب ملت دارد چه شد به کنار. اگر باور دارید این دولت در جیب ملت دست برده است چگونه نمیتوانید باور کنید که در رای مردم نیز دست ببرد؟ آقای توکلی! فرض بگیریم که ما هیچ سند و مدرکی برای اثبات تقلّب در انتخابات نداشته باشیم (که داریم و دنبال فرصتی هستیم که انشاالله در سیمای "ملی" و نه سایت الف آنرا به مردم عزیز ارائه کنیم) ولی عقل که داریم! با کدام عقل سلیم باور کنیم که پس از شمارش ۲۰ میلیون رای و اعلان نتایج آن حتی یک رای باطله هم وجود نداشته است؟ یا بپذیریم که آقای کروبی در محله خود ۱۰ عدد رای بیشتر نیاورده باشد! نتایج شمارش آرا را در کنار سایر مدعیات آقای احمدینژاد از قبیل آمار نرخ تورم و نرخ بیکاری بگذارید تا میزان اعتماد به این دولت را بیشتر درک کنید. لطفا این صحبت را هم نفرمائید که تقلّب به این گستردگی (حدود ۲۵% کلّ آرا) در جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست. کافیست به یاد بیاورید که در انتخابات مجلس ششم شورای نگهبان یک ماه انتخابات را به گروگان گرفت و قصد ابطال انتخابات را داشت و در آخر هم ۷۰۰ هزار رای مردم تهران (یعنی حدود ۳۰% آرا و بیشتر از تعداد رایی که شما با آن به مجلس راه پیدا کردید) را باطل کرد تا آقای حداد عادل به عنوان منتخب شورای نگهبان به مجلس راه پیدا کند.

در پایان می خواهیم از شما سوال کنیم که چگونه و با کدام منطق خود و جریانی که خود را به آن میچسبانید (هرچند از جنس آنها نیستید) را حق مطلق پنداشته و همگان را طلحه و زبیر می بینید! چه اتفاقی افتاده است که جریان حاکم در کشور مطرود مراجع تقلید و بزرگان حوزه است؟ چگونه در این حکومت جای فرزند شهید بهشتی کنج زندان است، خانواده شهیدان باکری و همت و رجایی و صدوقی در صف مخالفین شما هستند، بیت امام در مقابل شماست و مخالفان شما که سابقه بسیاری از آنها برای شما روشن است به جرم براندازی در زندان انفرادی هستند؟! آقای توکلی انصاف دهید چه کسی برانداز است؟ چه کسی آب به آسیاب دشمن میریزد؟ اصلاح طلبان یا کسانی که صدا و سیما را به بنیاد دروغ پراکنی تبدیل کرده اند و برای بی بی سی و صدای آمریکا مشتری درست میکنند؟ کسانی که در روز روشن و در عصر گردش اطلاعات مردم را به گلوله می بندند؟ کسانی که همه مسولین نظام را فاسد میدانند و همچون رجوی و سلطنت طلبان راجع به گذشته انقلاب صحبت میکنند؟ کسانی که هر روز هولوکاست را انکار میکنند و چهار پست کلیدی در کابینه به فردی می دهند که خود را دوست مردم اسرائیل معرفی میکند؟یا به گفته سایت طرفدار دولت وزیر سابق علومش با وزیر اسرائیلی دیدار میکند؟ کسانی که سطح دادگاه در کشور را به بیدادگاههای زمان استالین رساندند؟ کسانی که قشر نخبه این مملکت را فراری میدهند و دانشگاهها را به مقابله با نظام می کشانند؟ کسانی که به قول خود شما دست در جیب ملت دارند؟ کسانی که بدون مناقصه برنده میلیاردها دلار پروژه شده اند؟ کسانی که برایشان در دنیا فقط یک چیز مهم است: "حفظ قدرت، به هر وسیله، تحت هر نام و پوشش و به هر قیمت".

آقای توکلی! انصاف دهید. اگر امروز پاسخگوی خلق خدا نیستید، می دانید که فردای قیامت باید پاسخگوی خدای این مردم باشید. و آنگاه شمایید و خلخالی که در این حکومت از پای کسی به زور کشیده شده باشد. و متاسفانه باید عرض کنیم آن که باید به آغوش ملت باز گردد شمایید، نه آقایان موسوی و خاتمی و کروبی.

با احترام

۳۰ شهریور ۱۳۸۸
عارفه تاجزاده (فرزند مصطفی تاجزاده)
مهدی سحرخیز (فرزند عیسی سحرخیز)
علی طباطبائی (داماد مصطفی تاجزاده و برادر شهاب طباطبائی)
یاسر نبوی (فرزند بهزاد نبوی)
میثم نبوی (فرزند بهزاد نبوی

بورشدن رهبر و سیلی سنگین مردم به سپاه پاسداران در تظاهرات روز قدس
ایرج شکری
خط و نشان کشیدنهای خامنه ای در نماز جمعه*
بعد از ماجرای کودتای انتخاباتی تاکنون، مردم به رغم خط و نشان کشیدنهای فرماندهان دستگاه سرکوب رژیم که با تظاهرات «غیر مجاز بشدت برخورد خواهد شد»، چند بار به خیابانها آمده اند و به تظاهرات پرداخته اند وهر بار با نیروی انتظامی درگیر شده اند و البته بهای آن را هم با زخمی و کشته شدن و دستگیریها پرداخته اند. اما تظاهرات مردم در «روز قدس» در بستر «موج سبز» از چند نظر اهمیت فوق العاده دارد. یکی این که شخص رهبر قبلا در نماز جمعه 20 شهریور، روز قدس را «مظهر وحدت ملت» خوانده بود و تاکید کرده بود که «مراقب باشيد در روز قدس كسانى نخواهند از اين اجتماعات براى ايجاد تفرقه استفاده كنند. از تفرقه بايد ترسيد. با تفرقه بايد مقابله و معارضه کرد، تفرقه نباید به وجود بیاید. آن وقتى ملت ايران ميتواند پرچم قدس را با افتخار بلند كند كه يكپارچه باشد. در طول اين سالها سعى كردند اين راهم به هم بزنند اما بحمداللَّه نتوانستند؛ ان‏شاءاللَّه بعداً هم نخواهند توانست.» دیگر این که او هم در خطبه اول و هم در خطبه دوم با اظهاراتش نشان داد که نه تنها مطلقا حقی برای معترضان و ناراضیان قائل نیست بلکه به رغم این همه خشونت و رفتار سرکوبگرانه و جنایتکارانه که بعد از انتخابات صورت گرفته است، مدعی شد که در مرحله مدارا با «معارضان » است و تهدید به قاطعیت خمینی گونه و «قاطعیت علوی» کرد. او در خطبه اول با شرح رفتار امام اول شیعیان در جنگ صفین و جمل و برخورد او با «خوارج» که به گفته وی در ابتدا مدارا و نصحیت بود، تاکید کرد که وقتی این روش چاره ساز نشد، امام شمشیر کشید و جنگید و به ویژه در این زمینه رفتار علی با خوارج را مورد تاکید قرار داد و گفت:« اما آن وقتى كه اين مدارا اثر نكند، آن وقت جاى قاطعيت علوى است؛ آن جایى است كه اميرالمؤمنين نشان ميدهد كه با كسانى مثل خوارج، آنجور رفتار ميكند كه خودش فرمود: «انا فقأت عين الفتنة»؛ چشم فتنه را من در آوردم». در خطبه دوم خامنه ای شدت عمل خمینی را به یاد معترضان و منتقدان خودش آورد که به ادعای وی بازهم اول مدارا بود اما چون «نصایح» خمینی مؤثر واقع نشد، او با قاطعیت رفتار کرد و در این زمنینه نحوه برخورد خمینی با «دولت موقت، مخالفین لایحه قصاص و گروهک منافقین» و «حتی در سطوح بالاتر از رئیس جمهور»(عزل منتظری) را مثال زد
.
اتهامات و برچسب زنی خامنه ای
- حربه دیگری که خامنه ای برای مرعوب کردن جناح معترض بکار برد این بود که اعتراضات بعد از انتخابات را «بلوا» نامید و به طور آشکاری آن را ناشی از هدایت از خارج دانست و از جمله گفت:« اين بلواهائى كه شما مشاهده كرديد در دوره‏ى بعد از انتخابات پيش آمد و پيش آوردند و آنها حمايت كردند، همه براى همين بود كه شايد بتوانند پشتوانه‏ى مردمى انقلاب را ضربه بزنند و از انقلاب بگيرند. بنده عرض كردم نشانه‏ى اعتماد مردم به اين نظام، حضور چهل ميليونى در انتخابات بود. حالا در راديوهاى بيگانه و متأسفانه بعضى هم در داخل همنواى با آنها، هى اصرار و تكرار كه بله، اعتماد مردم از نظام سلب شده!..». او هم چنین بدون ذکر نام اصلاح طلبان درون حاکمیت به محوریت خاتمی، آنها را متهم کرد که در سر داشتند که یک جمهوری اسلامی تقلبی درست کنند و به مردم در این مورد هشدارد. این آخوند مستبد در این زمینه گفت:« مراقب باشيد يك نظام جمهورى اسلامى تقلبى نخواهند براى ما درست كنند؛ كارى كه در ده سال گذشته هم بعضاً حركاتى انجام گرفت، اما خداى متعال مهار كرد؛ مردم بيدار بودند، هشيار بودند، اجازه ندادند. ميخواستند كارهائى بكنند، شعارهاى امام را به موزه بسپرند؛ صريحاً ميگفتند كه اينها كهنه شده! نه، شعارهاى انقلاب كهنه شدنى نيست؛ هميشه تازه است، هميشه براى آحاد مردم جذاب است. شعارى كه به نفع مستضعفين است، شعارى كه به نفع عزت ملى است، شعارى كه در آن مقاومت و ايستادگى است، اين شعارها هيچ وقت كهنه نميشود؛ براى هيچ ملتى كهنه نميشود، براى نظام ما هم كهنه نخواهد شد».

اطلاعیه فوری سپاه برای ارعاب

- عامل دیگری که حضور معترضان در راهپیمایی روز قدس را دارای اهمیت ویژه یی می کند این است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – که نه نیروی حافظ نظم عمومی بلکه نیروی حافظ «انقلاب اسلامی » است-، بعد از ظهر پنج شنبه (روز قبل از راه پیمایی) با صدور اطلاعیهَ شدید الحنی یی که سپاه نیوز با قید(فوری) آن را منتشر کرد به میدان آمد. آنچه منتشر شد، متن تنظیم شده برای استفاده در اخبار روزنامه ها و رادیو تلویزیون بود و نه اطلاعیه به شکل کامل. در همان متنی که از روابط عمومی سپاه نقل شده بود و به جز فحش ناموسی، بدترین اهانتها و اتهام به معترضان جناح هار تحت رهبری خامنه ای ، زده شده بود، از جمله آمده بود: «دشمنان انقلاب و نظام و شکست‌خوردگان عرصة انتخابات اخير در تلاش هستند برای انتقام از مردمی که با خلق حماسه 22 خرداد و حضور بی نظير 85 درصدی خود، فصل نوينی در روند پيشرفت و تعالی کشور گشوده‌اند، باحرکات خاص و شعارهای انحرافی و استفاده از نماد‌های فريبنده رنگین و عمل کردن به نسخة رسانه‌های بيگانه و صهيونيستی در صفوف متحد مردم اخلال ايجاد کرده و شعارهاي واحد و کوبنده ملت عليه اشغالگران سرزمين فلسطين را به شعارهای انحرافی و مورد رضايت آمريکايي‌ها و صهيونيست‌ها مبدل سازند». بعد از این برچسبها و اتهامات، سپاه پاسداران خط و نشان کشیده بود که:« با آگاهی و بصيرت ايرانيان و آمادگی فرزندان دلير و رشيد مردم در دستگاهها و نهادهای امنيتی و انتظامی، بويژه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسيج برای رويارويي قاطع با هرگونه حرکت انحرافی، ضد انقلابی و ضد مردمی ، به اشخاص و جريان‌هايي که در صدد ريختن آب به آسياب دشمن صهيونيستي هستند هشدار می‌دهيم چنانچه قصد هرگونه اخلال و بی‌نظمی در راهپيمايي با شکوه روز قدس را داشته باشند با برخورد قاطع فرزندان شجاع و غيور ملت مواجه خواهند شد». و در پایان اطلاعیه به سبک و روش بکار گرفته شده در دهه سیاه 60 و ایجاد رعب در دوران درنده خویی بی حد و حصر حزب الله و سپاه با هدایت لاجوردی جلاد، برای بسج «اطلاعات 36 میلیونی»، از «اقشار و آحاد مختلف ملت، بويژه مردم شريف تهران» خواسته شده بود که، « در صورت بروز هرگونه حرکت انحرافی و مخل نظم و اهداف راهپيمايي روز قدس، هوشمندانه عرصه را برای عوامل بيگانه تنگ کرده و با حضور گستره خود، بعنوان پيشتاز نسبت به خنثی سازی توطئه سناريوي دشمنان اقدام و نيروهای امنيتی و انتظامی را در انجام وظايف محوله ياری کنند». مفهوم این اطلاعیه چیزی باز گذاشتن دست گله سگان حزب اللهی و اراذل و اوباش لباس شخصی برای هرگونه اقدام خودسرانه و اوباشگری و افتادن به جان مردم، نبود.
عبور مردم از رهبران و نکاتی در مورد شعارها
- اما به رغم این تهدیدها و خط نشان کشیدنها از سوی رهبر و از سوی پاسداران جهل و جنایت و آخوندیسم، که باهدف به وجود آوردن جوّ سنگین ارعاب ودر خانه نگهداشتن مردم و خالی نگهداشتن خیابانها از حضور معترضان صورت گرفت، هم سران حرکت «موج سبز» و هم مردم متنفر از آخوندیسم و استبداد به خیابانها آمدند. در حرکت روز قدس، بازهم مردم با شعارهای خود، از رهبران «موج سبز» عبور کرده و آنها را پشت سرگذاشتند. شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» و «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» شعارهایی نیست که خوشایند کسانی مثل موسوی و کروبی و خاتمی باشد. البته من بر این باورم که شعار نه غزه نه لبنان... به معنی بی تفاوتی مردم نسبت به آنچه در فلسطین و بر فلسطینان می گذرد نیست، بلکه در درجه اول واکنشی است به نفی هولوکاست توسط احمدی نژاد که درجهان واکنشهای منفی برانگیخته و نسل جوان از این که چنین جنایت بزرگی علیه بشریت به بهانه حمایت از فلسطینیان نادیده گرفته می شود و اظهارات بلاهت بار احمدی نژاد می تواند نام ایران و تصویر مردم ایران را در نظر جهانیان خدشه دار کند، خشمگین است. این شعار و شعار دیگری که قبل از این در دروه اول ریاست جمهوری حاج محمود ساخته شده بود(فلسطین را رها کن – فکری به حال ما کن) هر دو متعلق به دوره احمدی نژاد است قبلا چنین شعاری وجود نداشت. همچنان که شعار «مرگ بر طالبان چه در کابل چه تهران» هم از شعارهایی است که علیه جناح درقدرت کنونی ساخته شد. نسل جوان و بخش آگاه و ترقیخواه مردم ایران، سیاست های مداخله جویانه رژیم در فلسطین و لبنان را که همراه با تلاش برای ایجاد شکاف در بین فلسطینان و حمایتهای مالی کلان به حماس و حزب الله لبنان است را، رد می کنند. شعارهای دیگری نیز در این راهپیمایی داده شد از «جمله کروبی بت شکن- بت بزرگ رو بشکن» و «ما اهل کوفه نیستیم- پشت یزید بایستیم»، که به روشنی بیانگر نفرت مردم شرکت کننده در راهپیمایی قدس در بستر «موج سبز«، از خامنه ای است. شعار «اعتراف شکنجه دیگر اثر ندارد» باز هم بیانگر شکست دستگاه ولایت فقیه و ارگانهای سرکوبگرش برای ارعاب مردم است که رسانه ملی رادیو تلویزیون را که به مردم ایران تعلق دارد، سه دهه است که به طور انحصاری و برای تزریق و تنقیه ایدئولوژی و مکتب آخوندی به مردم و به عنوان وسیله یی در خدمت گسترش جوّ پلیسی و ارعاب و حتی ابزار شکنجه روانی ( طی برنامه های واداشتن به اعترافات تلویزیونی متهمان)، بکار گرفته است. این روش هم دیگر کارآیی خود را از دست داده است. ایجاد فضای رعبب و سکوت مثل دهه سیاه60 و نیمه دهه هفتاد دیگر ممکن نیست. با توجه به اظهارات خامنه ای و آن اطلاعیه شدید اللحن و پر اتهام سپاه پاسداران و با توجه به این که قبل از آن هم فرمانده سپاه دست به یک به اصطلاح افشاگری در مورد موسوی و خاتمی موسوی خوئینها زده بود و با توجه به این که پاسدار شریعتمداری در آستانه برگزاری« روز قدس» در کیهان نوشته بود که « تمامی كسانی كه روز قدس با شعار و نشانه های تفرقه انگیز در صحنه حاضر می شوند، چه بدانند و چه ندانند و چه بخواهند و چه نخواهند، مزدور اسرائیل هستند و در این میان، آنها كه دانسته آمده اند، در جنایات وحشیانه اسرائیل سهیم می باشند و آنان كه به فریب آمده اند، اگرچه، جرم كمتری دارند ولی مقابله با آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر است. مگر دیوانه ها مصداق «لیس علی المجنون حرج» نیستند؟ ولی اگر دیوانه ای با دشنه قصد كشتن كودك معصومی را داشته باشد، مقابله با او به هر قیمتی كه تمام شود ضروری است، هرچند كه دستگاه قضایی او را به این علت كه دیوانه است، مجرم نشناسد. ». با تمام این تهدیدات مردم آمدند و با «نمادهای رنگین» آمدند و باشعارهای که شنیدیم و خواندیم و با توجه به مواردی که یاد شد اهمیت فوق العاده تظاهرات معترضان در روز قدس به گمان روشن شده باشد
.
بورشدن رهبر و سیلی خوردن رهبر و سپاه ازمردم
- اکنون خامنه ای بور شده و سران سپاه و کسانی امثال پاسدار شریعتمداری، این عقده یی فاشیست درنده خوی ضد ایرانی و ضد انسانیت، از اراده و شجاعت مردم سیلی سنگینی دریافت کرده اند. خامنه ای خود را در چاله یی انداخته است که تا هم اینجاهم سبب زخمی شدن و شکستن دک و دنده اش شده و معلوم نیست که چگونه از آن خارج خواهد شد. اگرچه او در سخنانش در روز عید فطر کمی به نعل وکمی میخ زد ولی با تاکید بر این که «گناه تهمت به نظام از تهمت به اشخاص سنگین تر است»، و با حمایت از روش ننگین اعترافات تلویزیونی (وفقط رد «حجیت» اتهامات اعتراف کنندگان به دیگران)، نشان داد که دست از تکبر و خود خواهی و قدرت پرستی برنخواهد داشت. حال باید دید در آینده یی که آسمان آن پوشیده از ابرهای توفانی برای رژیم و به ویژه جناح ولی فقیه است، آیا سران قلدر منش و بیشعور سپاه و خامنه ای خود خواه، بعد از این همه پارس کردن، معترضان را گازهم خواهند گرفت و با «قاطعیت علوی» با معترضان معامله یی خواهند کرد که امام و پیشوایشان با خوارج کرد و آیا«چشم فتنه» را در خواهند آورد؟ البته اگر این روش بکار گرفته شود، خیلی خوب است، چرا که کسانی چون خاتمی و میرحسین موسوی یا کروبی که هر سه اسلامگرایان ستایشگر خمینی هستند و برای بقای جمهوری اسلامی تلاش می کنند، نقششان اکنون تنها گزارشگر بخشی از خشم و فریاد مردم ستمدیده و غارت شده ایران، بودن است. آنها خود در اعمال ظلم و ستم به مردم در شکلهای مخلتف از تصمیم گیرندگان و آمران در دهه اول این رژیم منحوس اسلامی بوده اند. نه چیزی از مصائبی که مردم کشیده اند نصیب آنان شده است نه بیان کننده و انعکاس دهنده آنچه از خشم و نفرت نسبت به این رژیم بیداد گر در گستره جامعه ایران وجود دارد هستند. اگر خامنه ای آنها را «چشم فتنه» به حساب می آورد، با کندن آن هزاران چشمه نفرت و آتشفشان خشم مردم از اینجا و آنجا پدیدار خواهد شد که دیگر نه موج سبز بلکه رودها از گدازه های سوزان خشم مردم به راه خواهد افتاد تا با رژیم ولایت فقیه آن کند که سی سال پیش با رژیم سلطنتی کرد. عجالتان نارضایی ها انباشته شده از سی سال بیداد به شکل آرام و کنترل شده یی که در اعتراضات مسالمت آمیز مردم جلوه گر شده، در بستر موج سبز جریان یافته است، اما «قاطعیت علوی» نابود کننده این عامل کنترل هم خواهد بود، چرا که پایانی خواهد بود برای امید یا توهّم امکان تغییر دادن وضع موجود از راههای قانونی و پایانی خواهد بود برای تردید ها و دو دلی ها برای میلیونها ایرانی تحت ستم و به ویژه نسل جوان شورشی برای در پیش گرفتن مبارزه یی رادیکال و بکار بردن قهر در برابر قهر . این تنها راهی خواهد بود که آنان برای رهایی از این ستم سی ساله در برابر خود خواهند یافت. تجربه انقلاب سال 57 هنوز در خاطره پدران و مادران نسل جوان شورشی که اکنون 60-50 ساله هستند زنده است و از آن گذشته به یمن این انقلاب اطلاعاتی و امکانات «فضای مجازی» نسل جوان به اطلاعات و فیلمها و تصویر زیادی از گذشته دسترسی دارد و می داند که در روزهای انقلاب مردم بدون اسلحه به جنگ ارتش و گارد شاهنشاهی(سپاه پاسداران شاه) رفتند و زمانی هم که با به دست آوردن اولین سلاحها در تهران به جنگ مسلحانه با نیروهای مسلح شاه برای تسخیر ارگانهای سرکوبگر پرداختند هنوز خمینی حکم جهاد نداده بود(تا آخر هم نداد) اما مردم منتظر حکم جهاد او نشدند هم چنانکه برای اعتصابهای سراسری هم از او «استفتا» نکرده بوند.** اما شاید با توجه به ناکارآمد بودن بکار گرفتن نیروی سرکوب و تهدیدهای تا کنون بکار گرفته شده از سوی رهبر و سپاه پاسدارن جهل و جنایت، تحولات مسیر دیگری بپیماید و مثلا هم چنان که محمدر ضا باهنر اخیرا حاج محمود را تهدید به مطرح شدن عدم کفایت کرد، یک چنین برنامه یی اجرا بشود و با زمین کوبیدن حاج محمود، و برگزاری انتخابات مجدد و کاهش اعمال نظر شورای نگهبان و راه دادن به رقبای کنونی برای دست پیدا کردن به اهرمهای اجرایی و قانونگذاری، خامنه ای برای ولایت خود و رژیم اسلامی، برای مدتی امکان بقا فراهم کند. چرا که به هر حال نه موسوی و نه کروبی و نه خاتمی هیچ کدام خواهان دستگیری و محاکمه خامنه ای و سران سرکوبگر سپاه و شکنجه گران و فقهای شورای نگهبان که نیستند. در برابر«خطر» برچیده شدن نظام اسلامی با قیام مردم، وبرقراری یک نظام سیاسی دموکراتیک که بی تردید نظامی غیر دینی و لائیک خواهد بود، آنها با هم کنار خواهند آمد.
:منابع و توضیحات
*خطبه های نماز جمعه 20 شهریور:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=5867

** در ویدئوکلیپی از سرود به یاد ماندنی برپاخیز که لینک آن در زیر آمده است تصویر صفحات اول روزنامه های روزهای آخر قبل از فروپاشی رژیم شاهنشاهی دیده می شود. ک در یکی از همین صفحات اول که مربوط است به روزنامه اطلاعات 22 بهمن سال 57 در حالی که تیتر بزرگ «تهران صحنه جنگ خونین مسلحانه است» ، خبری هم مبنی بر این خمینی گفته است «هنوز دستور جهاد نداه ام اما تصمیم آخر را می گیرم» درج شده است.
http://www.youtube.com/watch?v=CvqQXxgk7T8
پ 31 شهریور 1388-22 سپتامبر 2009

Saturday, September 19, 2009

بشتابید که مجاهدین از بلند گوی مسجدی در تهران،اذان با صدا ی خانم مرضیه را پخش کرده اند

این خبر که لینک آن در زیر آمده است در سایت مجاهدین درج شده است که نبوغ سیاسی بی همتای! دستگاه رهبری مجاهدین را سمبلیزه می کند. اگر این خبر را در کنار ویدئو کلیپ ای تو معنای آزادی قرار بدهیم ، اگر جزو کسانی باشیم که نگران سرنوشت آن سه هزار و پانصد نفر ایرانی مبارز رنج دیده ساکن اشرف - گلادیاتورهای اسیر خود خواهی رهبری-هستند، بی شک احساسی کسی را خواهیم داشت که در زیر آن آفتاب سوزان اشرف که درجه حرارت را در سایه به بالای 50 می رساند، نقطه کانونی ذره بینی روی سرش افتاده و تابانده شده و مغزش در حال به جوش آمدن از این همه از مرحله پرت بودن و در هپروت سیر کردن رهبری مجاهدین است. معلوم نیست اینها کی می خواهند به خود بیایند و به این فکر کنند که با این کارها به کدام ضرورت اجتماعی و مبارزاتی مردم پاسخ می دهند و این ادا و اطوارها چه ربطی به خواستها و مبارزه سی ساله مردم با رژیم روضه خوانها برای حقوق شهروندی دارد؟ مگر مردم کمبود مؤذن زن دارند و مگر... گمانم هر شرح و توضیحی غیر ضروی است.آن خبر و آن کلیپ به اندازه کافی روشنگر علت بسیاری از مسائل و مصائبی است که مجاهدین دچار آن هستند

http://iradj-shokri.blogspot.com/2009/08/6.html کلیپ ای تو معنای آزادی

PM 1388/6/26
پخش اذان با صداى خانم مرضيه از بلندگوى مسجد امام زمان در تهران

جوانان مجاهد و مبارز در تهران، اذان را با صداى خانم مرضيه بانوى هنر ايران از بلندگوى مسجد امام زمان در تهران پخش كردند و براى سلامتى مجاهدين دعا كردند
.

http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=46664

.