نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

تصویری: جمعي از تشييع كنندگان يونس عساكره بازداشت شدند


بازداشت چند تن از تشييع كنندگان يونس عساكر
گزارش فعالان حقوق بشر از محمره ( خرمشهر) تعدادي از تشييع كنندگان مرحوم يونس عساكره ديروز دوشنبه ٢٣/٣/٢٠١٥ پس از پايان مراسم تشييع و تدفين توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و به اماكن نامعلومي منتقل شدند. روز دوشنبه ٢٣/٣/٢٠١٥ با اعلام خبر وفات یونس عساکره شهروند عرب اهل محمره که در جریان تخریب دکه میوه او توسط ماموران شهرداری و نیروی انتظامی صورت گرفته بود مردم  به خیابان ها آمده و با یزله وشعر خوانی عربی انزجار خود را از عملکرد دولت و رویکرد نظام جمهوری اسلامی اعلام کردند.
صدها تن از مردم عرب نيز در اين مراسم از شهرهاي مختلف حاضر شدند.گزارشهاي رسيده حاكيست كه مراسم تشييع همزمان با ورود اتوبس هاي موسوم به كاروانهاي راهيان نور تداخل داشته و باعث بروز تنش و درگيريهاي فيزيكي شده است.
از خسارتهاي ناشي از درگيريهاي ياد شده گزارش هاي مؤكدي بدست نرسيده است. هرساله در ايام تحويل سال جمع زيادي از مردم استانهاي ديگر تحت عنوان كاروانهاي راهيان نور به مناطق مرزي  از جمله محمره اعزام مي شوند كه همواره باعث بروز درگيريهايي در بعضي مناطق شده است. 
مردم محمره ميگويند؛جمع آوري بساط دستفروشان با هدف آماده سازي فضاي شهر براي ورود كاروانهاي راهيان نور بوده است.در همين زمينه فعالان حقوق بشر اهوازي  با انتشار اطلاعات مشابهي زمزمه هاي مردمي را تاييد مي كنند. دليل خودسوزي يونس عساكره در مقابل درب شهرداري شهر در اعتراض به تخريب دكه ميوه فروشي اش  توسط ماموران شهرداري بود.
لازم بذكر است كه جمع آوري بساط دستفروشان بدستور  فرماندار شهر جهت اتخاذ آنچه وي (( تمهيدات براي كاروانهاي راهيان نور)) بود، فرماندار شهر از شهردار شهر خواسته بود تا موضوع تردد كاروانهاي راهيان نور و جابجايي دستفروشان، اقدام جدي داشته باشند.
در تشييع مرحوم يونس عساكره كه با حضور هزاران تن در محمره برگزار شد ٨ نفر از تشييع كنندگان در حين بازگشت به منازل خود در اهواز و ديگر شهرها در بازرسي رميله بازداشت و به اماكن مجهولي منتقل شدند. موارد ياد شده كه دربرگيرنده نقض فاحش حقوق بشر است با حضور استاندار و فرماندهان امنيتي و جمع انبوه نيروهاي انتظامي كه در شهرهاي محمره و عبادان مستقر بودند، صورت گرفت.

در خيانت و وطن فروشی اين رژيم! اين گزارش را از خود رژيم بخوانيد!تا ابعاد فاجعه را متوجه شويد!

به گزارش پارسینه، این بار زیتون به رودبار میبرند. مثل خیلی محصولاتی که از آن طرف مرزها دقیقا به شهرهایی وارد می شود که تولید و کاشت و داشت و برداشتش همان جاست. البته در این میان نباید منکر بازار رقابتی شد. همانطور که ممکن است اجناس ایرانی در همان سوی مرزها چشم نوازی کند. مثل همان سریال های چشم بادامی که با آن داستان های تراژیک ما را درگیر خودشان می کردند. مثل فیلم های هندی که ما را تا انتها می کشانیدند. اما این بار کمی تفاوت وجود دارد و آن تفاوت این است که ذائفه ما با خارجی ها گره خورده است. گرهی به عمق نابودی تولید ایران و ایرانی.
جالب اینجاست که وقتی بازار زیتون فروشی های شهر رودبار می شویم – همان شهری که در بدو ورودش نوشته است به شهر زیتون خوش آمدید!- به راحتی می توانید شیشه های شکیل با آن زیتون های درشت – همان که روح و روان تان را به بازی می گیرند- ببینید. نزدیک تر که می شوی، از فروشنده می پرسی این زیتون ها چه فرقی با آنها که در لگن های آبی است می کند؟ و او در کمال خونسردی و با لبخند پاسخ می دهد: اینها برای کشور ترکیه است. خیلی ها از این زیتون ها می برند و می خرند. برای شما هم بیاورم. و تو می مانی و تعجبت از آنچه می شنوی. اینکه زیتون را به مانند زیره به کرمان یا رودبار برده اند؟
 
پشت درهای بسته؟!
اشتباه نکنید! منظور ما اصلا از این حکایت این نیست که بگوییم باید درها بسته شود و هیچ محصولی وارد و یا خارج نشود. حکایت چیز دیگری است. اینکه آیا نمی توان به جای اینکه محصول را وارد کنیم، کیفیت را از آنها یاد بگیریم. اینکه کشاورزی که می خواهد باغ خود را با زیتون زینت کند، نمی تواند راه پرورش این زیتون ها را یاد بگیرد. البته که تاکید می شود که مقصود تولید است و زیتون همه بهانه است.
 
از رفسنجان تا ایتالیا
 
و اما کمی آنطرف تر، شنیده ها حکایت دیگری را پرده برداری می کند. دوستی می گفت می دانید که پسته هایی که در رفسنجان به بار می نشیند و کشاورز آنها را با دست خود از درختانش می چیند، جمع آوری شده و به کشور ایتالیا می رود و بعد به صورت بسته بندی شده به ایران باز می گردد؟ و باز هم جای تعجب اینجاست که چه بر سر بازار ایران و چه بر سر بسته بندی های ایرانی آمده است که در ایتالیا باید این کارها انجام شود؟ آیا ما از سلیقه به دوریم یا آنقدر به خود اطمینان نداریم که پسته های مان را خود در بسته های مان بچینیم؟
 
عروسک های ایرانی – چینی
 
حکایت، همان حکایت عروسک هایی است که از دارا و سارا شروع شد و به کلاه قرمزی و پسرخاله و عروسک های شکرستان رسید. طرح هایی که از ایران به چین می رفت و کارگران چینی آنها را با دست خود می ساختند و عروسک ها و المان های خودمان را به خودمان باز می گرداندند. و باز هم صد البته که تعامل و ارتباط دو سویه اصلا بد نیست. اما از آنجا دردناک می شود که ما هم اطمینان مان را به جنس ایرانی از دست داده ایم و وقتی در کنار هم قرار می گیرند می گوییم، چینی بهتر است یا آلمانی است؟ به به عالی است. این که ساخته شده در ترکیه است حرف ندارد. ایراد کار کجاست؟
 
از مهرهای چینی تا چادرهای ژاپنی
 
باز هم همان شنیده ها حکایت از این مساله دارد که مهرهای چینی و چادرهای ژاپنی هم به ایران وارد شدند. همان ها که ما بسیار به آنها اعتقاد داریم. همان ها که تمام اعتقادات ما را تشکیل می دادند. همان ها که خودمان با بهترین تزیین ها را می توانیم روی شان انجام دهیم. همان ها که می توانند اسم ما را با خود یدک بکشند. اما باز هم نمی دانیم چاره و راه و چاه کار کجاست؟ اینکه یک کشاورز برای تامین اعتبارات خود و برای دریافت وام باید ماه ها و چه بسا سال ها بدود تا بتواند وامی را دریافت کند که بتواند کشت خود را رونق دهد. یا دست هایی که در پشت پرده وجود دارد و سودهای کلانی را از وارد کردن این محصولات به جیب می زنند؟
 
پیش به سوی خراب کردن بازار همسایه
 
در جاده که به سمت تهران حرکت می کنید، به راحتی می توانید تریلی های ترانزیت را با مارک ها و اسامی ترکیه ای و خارجی مشاهده کنید که به شهرهای دیگر روانه می شوند. اینکه در پشت درهای بسته شان چه محصولاتی وجود دارد و به چه مقصدی می روند را نمی توان دید. همین کافی است که مراجعه کنیم به مصاحبه های یکی از مسئولان شهر مشهد که در گفتگویی می گفت: ما می توانستیم بازار کشورهای همسایه را در دست بگیریم. اما آنقدر به کشورهای اطراف مثل افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و … جنس های تقلبی و تاریخ گذشته دادیم که الان ترکیه به راحتی این بازارها را در دست گرفت. آنها دیگر به ما اطمینان نمی کنند. در صورتی که این بازارها می توانست درآمد خوبی را برای ما رقم بزند.
 
چه باید کرد؟
 
سئوال در همین جا مطرح می شود که برای رسیدن به سطح ارتقا یافته آن روزهایی که حداقل در کشورهای همسایه اعتباری داشتیم و به راحتی می توانستیم محصولات خود را به آنها صادر کنیم و این بار در کشور خودمان نگوییم جنس ایرانی به درد نخور است و بیاییم از فلان محصولات تهیه کنیم، چه باید کرد؟ آیا باید نظارت بیشتر شود؟ آیا باید مدیریت در این زمینه قوی تر از قبل شود؟ آیا باید تولید کنندگان همت بیشتری داشته باشند؟ آیا باید وام ها به تولیدکنندگان در سریع ترین زمان ممکن پرداخت شود؟ آیا…؟ آیا…؟ آری حکایت از زیره و کرمان و زیتون و رودبار گذشته است. اینجا ایران است. سرزمینی پر از همه چیز!

جشن‌های نوروزی در زمان ناصرالدین شاه قاجار


عکس‌های زیر که مربوط به یکی از جشن‌های نوروزی در 

زمان ناصرالدین شاه قاجار است سور و سات دربار در

استقبال از نوروز، مراسم سلام نوروزی، کشتی گرفتن و 

اسب‌دوانی در جریان جشن‌های نوروز را نشان می‌دهد.
 
مراسم سلام نوروزی با حضور ناصرالدین شاه در کاخ گلستان
 
مراسم سلام نوروزی با حضور ناصرالدین شاه در کاخ گلستان
 
یکی از درباریان در مراسم سلام نوروزی در کاخ گلستان
 
مقامات و درباریان در مراسم سلام نوروزی در کاخ گلستان
 
درباریان در مراسم سلام نوروزی
 
میوه و شیرینی در مراسم سلام نوروزی در کاخ گلستان
 
 
نوازندگان و دلقک‌های مراسم جشن نوروزی
 
کشتی‌گیری در مراسم جشن نوروز
 
مسابقات اسب‌دوانی در جریان جشن‌های نوروزی
پیرامون مساله هژمونی (7)
کریم قصیم

موضوعات مدنی
موضوعات مدنی دامنه بسیار گسترده و گسترش یابنده ای(نمونه درپهنه محیط زیست) دارند. ازنهادهای کلاسیک آموزشی  و کاری تا  انواع و اقسام شبکه های تازه پا و مدرن، سازمانهای گوناگون اجتماعی ، تعاونیها و همیاریهای ابتکاری درپهنه های نیاز عمومی  و مشخص جامعه. کوشش در مسیرترقی و تحوّل پهنه ها و موضوعات مدنی جامعه اساساً با درک ابزارگونه از تحصیل قدرت متفاوت است. دگرگونی در نهادها و عرصه های محیط زیستی ، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و آموزشی، هنری و. . . افق و دامنه ی گشوده دیگری از مبارزه برای زندگی  و زیست بهتر می گشاید که در جوهر با مسائل و الزامات تنگ تحصیل « سهم قدرت و اعمال سلطه» توسط سازمانهای سانترالیستی /و سرانجام مخروط دولت/ فرق می کنند. پیکاردرپهنه های مدنی ، باتآثیرات آگاهی بخش عمومی، احوال و کنشهای مملو از همبستگی، تقسیم بندیهای  کاری قابل تجربه و رفتارها و آثار مثبتِ  روان- اجتماعی، که جملگی شفاف ودر گستره مردمی پیش رو یند و پیش می روند . . . همه جوانب این پیکارها از جنس و جنم دیگری هستند و دگرگونه می بالند.
به عنوان مثال پیکار برای حفظ محیط سبزواکولوژی شهری - که نمونه «جنبش پارک گزی و میدان تقسیم » استانبول ( 2013 ) دراین باب شهرت و توجه جهانی یافت. و جالب است که جریانهای چپ ترکیه نقش مهمی در آغاز و ادامه این مبارزه درخشان داشته اند. درپاگیری و رشد این مبارزات، دیگر نه تبلیغ و پاسخ گیری «ایدئولژی» حالت  ناگزیر واضطراری دارد و نه "انتظاربحران" و فرارسیدن "لحظه ایکس انقلاب"و قیام  نقش تعیین کننده ای ایفاء می کند. وجود مداوم جنبش و جریان متنوع و پرابتکارپیکار/ جهت تحقق نقشه ها و هدفهای پرشمار و مترقی پیش رو/ به جنبش عمومی و مبارزه آزادیبخش سراسری سوخت می رساند و رویهم موجب تعالی  کل جامعه می شود. دراندیشه های گرامشی نیزاین «جریان» مبارزه بود که اهمیّت بیشتر می یافت، حتی برای رسیدن به تحوّل سوسیالیستی:
«برای گرامشی دگرگونی سوسیالیستی بیشتریک جریان است تا یک واقعه»
 (کارل باکس، مارکسیسم گرامشی، ترجمه منتشرنشده ازمتن انگلیسی ، ص 56)

درحالی که دردیدگاههای چپ سنتی «مسآله بحران» به نوعی مرکزثقل تحلیل به حساب می آید. مثلا درنظریه های لنین:
« به عنصربحران زیاد توجه می شود که درنتیجه پیچیدگی گسترده جامعه مدنی را دچار ابهام کرده و درباره مساله غامض هژمونی تنها راه حل سازمانی را تشویق می کند. گرامشی تآکید دارد که چنین برداشتی گرچه وسوسه انگیزست، صرفاً می تواند چهار چوبی تک بعدی فراهم کند که منجربه تقدّم نقش نخبگان برتوده ها، سازمان برایدئولوژی و قهر بر توافق شود که نتیجه اجتناب ناپذیر آن پیروزی وسائل براهداف خواهد بود. »
 (کارل باکس، همان جا،ص135 )
رشد هیولائی ساختارها و دستگاههای دولتی - بیش ازهمه پلیس و دیگردستگاههای امنیّتی- درکشورهای بلوک شرق( چه سابق و چه فعلی) معروف خاص و عام است.  همین طور تمرکز "پیامبرانه" پیام و فرمان دردستهای "رهبری" فردی ورشکسته  و غیرپاسخگو - که نمونه های کره ای و . . . آن پیش روی ماست. درحالی که بنا به اندیشه های مارکس - وحتی متن "دولت و انقلاب" لنین- قرار بود دولت وضعیّتی گذرا داشته، درسیربه سوی"اجتماعی آزاد وهمبسته از تولیدگران" صرفاً خدمتگزار و زوال یابنده باشد! اما استالینیسم به آن راه رفت  که توسل به وسائلی چون انحصارگرایی حزبی، قدرت مطلقه کمیته مرکزی و درنهایت رهبری، و حتی کاربست کیش شخصیّت و پیشواگرائی به  "جامعه سوسیالیستی" نائل شوند. در نتیجه آن بشارتها وارونه شدند ، وسیله ها براهداف  و آرمانها چیرگی یافتند و رهبر- دولت "گذرا و موقت " به بختک توتالیتر ساختارهای امنیّتی دولتی دگردیسی پیدا کردند.

سیستم ائتلافات  
رکن دیگر اندیشه گرامشی درباب هژمونی  همان پیگیری «سیستم ائتلافات» است:
«این که پرولتاریا بتواند به طبقه راهبر و هژمونیک تبدیل شود بستگی دارد به این که تا چه حدّ موفق به ایجاد سیستمی از ائتلافات شود.»
 ( نقل قول از گرامشی در صفحه 178 کتاب :
(Chautal Mouffe,Gramsci,a Marxist Theory/P.II Hegemony a.Ideology in Gramsci,)
این ائتلافات همیشه جنبه تاکتیکی و موقت ندارند. دراندیشه گرامشی روی آوردن به ائتلاف به معنای کوشش در جهت دستیابی به سنتزی متعالی از عناصرقابل اتصال و تکامل است:
 « گرامشی مفهوم هژمونی را ورای ائتلاف ساده طبقاتی می داند. هژمونی برای او به مثابه ایجاد یک همگرائی و وحدت متعالی است» (همان جا، ص 181 )
نیل به چنین سنتزی مستلزم پشت کردن به مواضع قشری و ترک انحصارطلبی است. این نوع رویکردها نفی می شوند.  اصل برتفاهم و مداراست و پیش شرط مربوطه دینامیسم و فضای دموکراتیک و قواعد دموکراسی و شفافیّت:
 « همه مسائلی که دراطراف آنها مبارزه صورت می گیرد می باید دریک سطح عمومی مطرح شوند و نه درمحدوده قشرگرایانه.»
 (کلیّات آثارگرامشی، جلد اول،ص 457/459 )
تجربه های بی شمار اثبات کرده اند که پافشاری بردیدگاهها و شیوه های تنگ تک حزبی وقشرگرایانه مانع تحقق «سیستم ائتلافات» می شود. وقتی بهبود سرنوشت ملی و ترقی و تعالی کلیّت جامعه مد نظر است، دراین صورت دیگر طبقه هژمونیک مجاز نیست  با انحصارطلبی اصل کسب هژمونی را به خطر اندازد. بنابراین باید به جدّ تآکید شود:
 «طبقه ای که می خواهد هژمونی را به دست آورد باید خود را ملی کند.»
 (کلیّات،جلد دوم،ص 1084)
اگر بخواهیم/ قرارباشد/ که فرآیند تحول و تعالی به سلسله ای ازتخریبهای طولانی و بی فایده بنیان کشورو جامعه منجر نشود(مثال عراق دهه گذشته و سوریه سالهای اخیر را ازدیده نگذاریم!) برعکس، ارکان اجتماعی- فرهنگی ومبانی اقتصادی وشالوده های اساسی جامعه مدنی محفوظ بماند و پا به پای تحوّلات مترقی قوام یابد وشکوفا شود، پس باید به منافع همه گروهها و طبقات مترقی توجه شود. ازاین روی:
 « هژمونی موفق آنست که یک اراده جمعی ملی- مردمی تآسیس نماید. برای حصول این امر طبقه هژمونیک می باید قابلیّت و ظرفیّت اتصال همه مؤلفه های ایدئولوژیک ملی - مردمی به اصل هژمونیک خویش را داشته باشد[سیستم ائتلافات] زیرا تنها دراین صورت است که به عنوان تبلور و نماینده عمومی (جامعه) درمی آید.»  (همان جا)
درواقع گرامشی پیام دهنده تحول انقلابی از طریق تآسیس الگوهای ژرف جبهه ای است. ائتلاف و همکاری نه تنها درچهارچوب تشکیلاتی بلکه درکلیه زمینه های هستی جامعه مفروض. برپایه همین اندیشه های گرامشی بود که حزب کمونیست ایتالیا، بعد ازشکست شدیدی که طی سالهای پیشروی و استیلای طولانی فاشیسم موسولینی متحمل شده بود، رفته رفته خود را بازسازی و احیاء نمود و با ایجاد پیوندهای گسترده اجتماعی، فرهنگی و مبارزاتی با دیگر نیروهای انقلابی و نیر با صفوف دموکرات و دموکرات- مسیحی - حتی با جناحی مترقی از کارگزاران کلیسای کاتولیک- زمینه را برای نجات ملی از چنگال فاشیسم و پی ریزی جمهوری جدید و دموکراسی سکولار، براساس پلورالیسم سیاسی و اجتماعی فراهم آورد.
طی سالهای بعد نیز بسیاری از احزاب چپ اروپا به پیشنهادها و روشهای گرامشین روی آوردند و نیز برخی سازمانهای چپ وجنبشهای آزادیبخش ممالک عقب نگهداشته شده (مثال : جبهه ساندینیستی نیکاراگوئه دردهه 70/80 میلادی، و بعدها نیز زاپاتیستهای مکزیکدرانکشاف وامتداد طرحی تازه)ازآن طرحها / تجربه های گرامشین درسها گرفتند، ازشکستها آموختند، به پیروزیهای تازه رسیدند و افقهای نوین روشنی به روی جنبش و جامعه خویش گشودند.
درمورد نیکاراگوئه نگاه کنید به کتاب: "نیکاراگوئه، جنبش انقلابی، نوشته خاندرو بندانا، ترجمه سهراب بهداد، انتشارات خوارزمی.              درمورد مکزیک ازجمله نگاه کنید به کتاب آلمانی زیر:
Raina Zimmering,  Zapatismus,ein neues Paradigma emanzipatorischer Bewegungen, 2010
ایام نوروز94  کریم قصیم،



شبکه‌های اجتماعی؛ ثبت یک زجرکشی هولناک


جدا از انتقادهایی که علیه جمعیت تماشاگر صحنه قتل فجیع و سوزانده شدن هولناک فرخنده مطرح است، همین جمعیت مبایل و دوربین به دست بود که این ماجرا رسانه‌ای شد و به طور وسیعی خبرساز.
در نخستین لحظات رویداد، یکی از شاهدان عینی حادثه، ویدیو و متنی در فیسبوک خود منتشر کرد که موضوع بیشتر روشن شد. این یکی از نخستین پست‌ها در فیسبوک در مورد قتل دختری در پایتخت کابل بود:
"تازه، یک خانم در ساحه شاه دو شمشیره شهر کابل قرآن کریم را آتش زد .... ! مردم در محل رویداد از این عمل خشمگین شده و این خانم را کُشتند و جسدش را به دریای کابل انداختند ... ! هویت این خانم تا حال معلوم نیست !"
این خبر کوتاه به اندام خیلی ها لرزه انداخت و مردم شروع کردند به دنبال کردن ماجرا و بعد از آن موجی از تصاویر و ویدیوها در صفحات شبکه های اجتماعی بارگزاری شد که تکان‌دهنده بود.

جعبه سیاه یک فاجعه اجتماعی

خیلی از عکس‌ها و ویدیوهای وحشتناک است و صحنه زجرکشی زنی را نشان می‌دهد که زیر دست و پای جمعیتی خشمگین مثل یک عروسک از این سو به آن سو پرتاب و در گوشه خیابان لگدمال می شود و عده‌ای با سنگ و چوب و میله آهنی به سر و تن او هجوم می‌آورند و بعد راننده‌ای، موتر/خودروی خود را از روی جسم نیم جان او رد می‌کند و مردان جسد را به رودخانه خشک کابل می‌اندازند و با بنزین به آتش می‌کشند.
هنگام زجرکشی فرخنده صدها شهروند کابل در اطراف رودخانه، روی پل عابر پیاده و اطراف مسجد و زیارت موسوم به شاه دو شمشیره که بیشتر به عنوان نماد پایتخت شناخته می‌شود، صف می‌کشند و به تماشا و فیلمبرداری صحنه می‌پردازند. تصاویر تکان دهنده بعد از آن یکی پی دیگری همرسانی شد.
مواد برای اطلاع رسانی به حد کافی روی شبکه های اجتماعی قرار گرفت، هر کسی که در محل حادثه دوربینی یا گوشی همراه هوشمند و غیرهوشمند داشت، صحنه را ضبط کرد و به اشتراک گذاشت.
بسیاری از کاربران افغان شبکه‌های اجتماعی نوشته‌اند که اگر همین اطلاع رسانی حالا معیاری یا غیرمعیاری؛ صورت نمی‌گرفت، رویداد قتل و زجرکشی فرخنده دختر ۲۷ ساله کابل هم مثل ده‌ها رویداد دیگر که در گوشه و کنار افغانستان اتفاق می‌افتد ناگفته می‌ماند و کسی پی ماجرا را نمی‌گرفت.
یکی از کاربران حضور گسترده مردم در محل رویداد را به جعبه سیاه هنگام سقوط هواپیما تشبیه کرده بود.

تراژدی 'افتخارآمیز'؟

این رویداد نشان داد که همرسانی خبرها و رویدادها حتی دیگر در افغانستان هم تنها کار رسانه‌ها و خبرگزاری ها نیست، در فضای شبکه‌های اجتماعی افغانستان این روزها نشر "خبر تازه، فوری، جدید، عاجل و..." مد شده و چون این نوع خبرها لایک بیشتری می‌آورند، هر کاربر می خواهد در اطلاع رسانی نفر اول باشد، چه بسا مطلبی که به اشتراک می‌گذارد، اختصاصی او باشد.
ده‌ها شاهد عینی رویداد پست‌های مشابه به اشتراک گذاشتند و از سهم خود در زجرکشی گفتند. یکی از آنها پسر نوجوانی بود که در صفحه فیسبوک خود نوشت "Feeling Wonderful" و بعد عکسی از سوزانده شدن دختری را در رودخانه بی آب کابل؛ جایی که پاتوق معتادان شهر است منتشر کرد و ادعا کرد که در کشتن دختر جوانی که "قرآن را سوختاند" سهم گرفته است.
این نوجوان بعدتر که موضوع حساس شد، پست خود را حذف کرد، مثل بسیاری از شاهدان صحنه که بعد از پی بردن به عمق ماجرا پست های خود را یا حذف کردند یا هم اظهار ندامت و پشیمانی؛ چون دست کم روشن شده بود که زجرکشی توجیهی ندارد.
در این میان تعدادی از اعضای مجلس، مقام های حکومتی، افراد پلیس و روحانیون نامدار که در شبکه‌های اجتماعی متعلق به خود موضع گیری های شتاب‌زده کرده و قتل فرخنده را توجیه کرده بودند، نیز شامل است.

کمک به بازداشت عاملان قتل

پلیس ۱۱۹ کابل می‌گوید از میان ۴۶ نفر (۱۹ پلیس و ۲۷ شهروند عادی) که در پیوند به زجرکشی فرخنده بازداشت شدند، ۲۲ نفر شان از طریق فیسبوک شناسایی و گرفتار شده بودند.
همایون عینی، مسئول پلیس ۱۱۹ کابل می‌گوید که پس از رویداد قتل فرخنده، آنها فراخوان شناسایی عاملان قتل فرخنده را در فیسبوک پلیس ۱۱۹ به اشتراک گذاشتند که این فراخوان توسط ۲۶۲ هزار نفر دیده شد، ۱۰۰۰ بار همرسانی شد و ۷۵۰ کمنت دریافت کرد و به دنبال آن ۵۰۰ فیلم و عکس در ارتباط به پرونده قتل فرخنده به پلیس ۱۱۹ فرستاده شد.
آقای عینی می‌گوید که مردم معلومات و آدرس و شناسه عاملان قتل را با پلیس در میان گذاشتند و ریاست تحقیقات جرایم جنایی کابل "به آسانی عاملان را بازداشت کرد."
فراخوان پلیس برای کمک به بازداشت عاملان قتل فرخنده
از آن جمله، فردی در فیسبوک خود پستی گذاشت که به دست داشتن در قتل فرخنده اعتراف کرد و به بازداشتش انجامید. او نوشت:
"سلام مسلمانان امروز ساعت ۴ عصر زن بی دین قرآن شریف را در زیارت شاهدو شمشیره به آتش زد وبعد توسط مردم دین دار کابل به شمول خودم اول کشته وبعد آتش زده شد دوزخ جایش باشه انشالله."
هرچند این پست دیگر در فیسبوک این فرد دیده نمی‌شود اما همین سبب شد که خیلی از کاربران عکس‌های او را هم‌رسانی کنند و پلیس کابل او را بازداشت کند.
فردای آن روز یک مامور پلیس کابل هم که در محل حادثه حضور داشت، در فیسبوک خود روایتی از ماجرا را منتشر کرد.
او نوشت که برای اولین بار با موردی برخورده که متوجه شده "با احساسات مردم بازی کردن، عاقبت ناگواری دارد و همچنین نمی توان جلو خواست ملت را گرفت."
این مامور پلیس که روایت می‌کند که مردم کتاره های زیارت را شکستند و وارد محوطه زیارت شدند و در عین زمان پلیس شلیک‌های هوایی کرد تا مردم را متفرق کند که زن صدا زد: "اجازه ندهید که کسی داخل زیارت شود..." و بعد این زن "با صدای بلند به خواندن آیت‌الکرسی شریف شروع کرد."
این مامور پلیس می‌افزاید: "واقعا می‌خواستم این زن نجات پیدا کند اما مردم با عصبانیت تمام ما را از راه خود برداشتند وزن مذکور را از زیارت بیرون کردند و به ضرب مشت، لگد، چوب و پرتاب سنگ‌ها از بین بردند، بعد جسدش را آتش زدند."
اظهار عجز توسط یک مامور پلیس همزمان با همرسانی عکس‌هایی از ماموران پلیس که در محل حادثه حضور دارند و جریان سوختاندن فرخنده را تماشا می‌کنند، انتقادهای زیادی به همراه داشت.
رئیس پلیس ۱۱۹ کابل می‌گوید که مردم "عکس‌های یادگاری این مامور پلیس با یکی از متهمان قتل فرخنده را با خدمات ۱۱۹ پلیس شریک کردند که سبب شد، مامور پلیس از کار تعلیق و بازداشت شود."

کمپین گسترده عدالت‌خواهی در شبکه های اجتماعی

روزهای بعد محتوای فیسبوک و توییتر پر شد از عکس‌ها و ویدیوها، تحلیل ها و نظرات مخالف و موافق و جمعیت زیادی را علیه این رویداد بسیج کرد.
ده‌ها راه پیمایی در کابل پایتخت و ولایت‌های افغانستان و نقاط مختلف دنیا برای دادخواهی برای فرخنده برگزار شد
چندین صفحه و گروه در فیسبوک به نام های مختلف از جمله "من فرخنده‌ام، عدالت برای فرخنده، قاتلان فرخنده بازداشت شوند و..." ایجاد شد و کمپین گسترده عدالت‌خواهی برای فرخنده شروع به فعالیت کرد.
یکی از این صفحات فیسبوکی با نام "شکارچیان قاتلین فرخنده" شروع کرد به انتشار عکس‌های افرادی که در صحنه قتل فرخنده حضور داشتند و در لت و کوب و سوزاندن او نقشی داشتند.
با استفاده از فیسبوک، فعالان مدنی، گردهمایی با حضور چیزی حدود سه هزار نفر در کابل پایتخت افغانستان سازماندهی کردند که در روبروی دادگاه عالی افغانستان در یک روز بارانی برگزار شد. برگزاری این گردهمایی وسیع، سبب شد که شهروندان افغان و خارجی در نقاط مختلف دنیا راهپیمایی ها و گردهمایی‌ها و مراسم شمع افروزی به یاد فرخنده برگزار کنند که برگزاری این برنامه‌ها عمدتا توسط شبکه‌های اجتماعی سازماندهی شد و در روزهای بعد هم قرار است تجمعاتی در داخل و خارج افغانستان برگزار شود.

داشتنِ چکش دلیل نمی‌شود که به هر مشکلی به دید میخ نگاه کنیم
سخنرانی‌ مهم باراک اوباما در وست پوینت 
 
 
 
این بحث بعد از اشاره به «جنگ نیابتی» Proxy war؛ و ویرانگری که کشور مصیبت زده یمن را هدف گرفته‌است،
به سخنرانی با اهمیت باراک اوباما می‌پردازد که هفتم خرداد ۱۳۹۳(۲۸ مه ۲۰۱۴) در دانشکده نظامی وست پوینت West Point ایراد نمود. با اهمیت از این نظر که در مورد اصول سیاست خارجی ایالات متحده حرف‌های نوظهور می‌زند. حرف‌هایی که درواقع یک جمعبندی است و دیگران هم در تدوین آن نقش داشته‌اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حقیقت به همان اندازه متواضع است که نور می‌تواند متواضع باشد 
با دقت در سخنرانی مزبور می‌توان دلیل طفره‌رفتن ایالات متحده از دخالت نظامی در سوریه، «کنار آمدن» و چاق‌سلامتی با جمهوری اسلامی، همچنین «جنگِ نیابتی» اخیر را تا حدودی دریافت. 
جنگ پلیدی که با یورش همه‌جانبه عربستان و شرکا؛ به کشور بسیار فقیر یمن، کلید خورده‌، ظاهراً بهانه‌اش «حوثیون» بوده‌است. اما جنبش حوثیون(حوثی‌ها) پیش نمی‌رفت اگر حاکمان مستبد يمن گرفتار فساد گسترده نبودند. 
عمق فاجعه برای بسیاری از ما هنوز روشن نیست. باش تا صبح صادقش بدمد و دندان زمان گِره‌ ها را باز ‌کند. 
فیا عجبا، عجبا که داعش‌سازان و امثال نتانیاهو و احمد الجبرا و ابوبکر بغدادی نیز از لشکرکشی شیوخ، «شنگول و ‌کیفور»، چالان می‌کنند!
 ...
 آیا آدمی از محیط جانورانه « الحَقُ لِمَن غَلَبَ » (حق با زور و سلطه است)، تاثیر می‌پذیرد؟ آیا بر افکار عمومی جهان دشنه و کینه سوار است؟
اشتباه نشود، 
هیچ انسان ستمدیده‌‌ای که جهان و میهنش را می‌شناسد، با استبداد زیر پرده دین و حکومتی که در میهن شیخ گزیده ما فقر و ستم و اندوه به بار آورده، میانه‌ ندارد. اما این ضدیت بر حق، دلیل نمی‌شود که در دام دود و دَم از مابهتران و های و هوی میدیای جهانی افتاده، پا روی حقیقت بگذاریم.
...
عربستان با موجوديت ايران- هر نظام سیاسی که داشته باشد- مسأله دارد.
شیوخ عربستان، هووی حکومت ایران‌اند و به دلائل مشخص، حوثیون(حوثی‌ها) را برنمی‌تابند، اما هیهات اگر تصور کنیم آنان مبشر آزادی بوده و از نمد چرکین‌شان، کلاهی نصیب کسی می‌شود! یا تغاری خواهد شکست و ماستی می‌ریزد و آنوقت همه چیز به وفق مراد می‌چرخد...
 ...
 در عربستان شریعت‌زده، در شهرهای جده و طایف و تبوک و حتی در مدینه و مکه...(به جز شهر شبه واشنگتن ریاض)، در جای جای کشوری که روی اقیانوسی از نفت و گاز است، مردم باید «هِن و هَن کنان» روی دوش خودشان کپسولهای سنگین گاز را حمل کنند و با خود به خانه یا محل کارشان ببرند، یعنی در خیلی از شهرهای آن امپراتوری نفت، که بودجه سالانه‌اشان سر به فلک می‌کشد، هنوز لوله‌کشی گاز نیست و روزی چند بار مامورین امر به معروف و...مردم را به زور بسوی به اصطلاح «صلوة» می‌کشانند و کلافه می‌کنند. مامورین دشداشه پوشی که با ریای تمام الله الله سر می‌دهند...
هنوز (همین الآن هم) بر بسیاری از مغازه ها و شرکتها در آن کشور نام «بن لادن» روی تابلوها، به چشم می‌خورد و بسیاری از غیرخودی ها به جای برگه هویت (document)؛ صاحب اختیار دارند، «صاحب» دارند. یعنی عملاً زیر سایه یک عرب سعودی هستند و با وی هویت می‌گیرند!
...
القاعده، جبهه النصره و داعش، همه به کمک سازمان اطلاعات و امنیت عربستان ساخته شده اند.
آیا چنین سیستمی که چشم دیدن «بهار عرب» را هم نداشت و کارشکنی ای نبود که نکند، سیستمی که با انتخابات و ارزش هايی چون حقوق بشر، دموکراسی، برابری، کثرت گرايی و رواداری بیگانه بیگانه است و همه مناصب سياسی را ميان یک دودمان توزیع کرده، می‌تواند و می‌خواهد در یمن فقر زده، آزادی و عدالت به ارمغان بیآورد؟ آیا امثال «بندر بن سلطان» آزادی به ارمغان می‌آورند؟
درست است که این شیخ و آن مَلک سعودی خر پول اند و «دست بده» دارند و خیلی ناز و «کریم»اند اما...!
اما غریبه و نامحرم اند و جنگ نیابتی‌شان پلید است و در این سگ دعوا، حقیقتی نیست.
«حقیقت به همان اندازه متواضع است که نور می‌تواند متواضع باشد. حقیقت؛ هم سنگ محک خویش است، هم سنگ محک دروغ»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به سخنرانی باراک اوباما برگردیم
سخنرانی اوباما مرا بی‌اختیار به سال ۵۶ می‌برَد که در زندان وکیل آباد مشهد سخنان غریب جیمی کارتر توجه زندانیان سیاسی را جلب کرده بود. روزنامه‌ها از قول وی نوشته بودند:
«ترس از کمونیسم باعث شده آمریکا از هر دیکتاتوری - حتی از سران ویتنام جنوبی - چون روبرویِ کمونیسم ایستادند، جانبداری کند...باید راهکار جدیدی برگزینیم...»
همچنین بیاد مصاحبه مهم «زیبیگنیف برژینسکی» Zbigniew Brzezinski می‌افتم که اول دی ماه سال ۵۶ در کیهان منتشر شد.
آن مصاحبه‌، کُد هایی داشت که نشان می‌داد راهکار دولت آمریکا(حتی اگر جیمی کارتر و حزبش هم در رأس قدرت نبودند) در مواجهه با امثال ساموزا (در نیکاراگوئه) و شاه (در ایران) تغییر کرده و با Trilateral Commission «کمسیونِ سه جانبه»(کمسیون نخبگان آمريکا، اروپا و ژاپن)، کشتیبان را سیاستی دگر آمده‌است.
بر اساس جمعبندی کمسیون سه جانبه، برژینسکی نظریه پرداز آن می‌گفت اعتراض مردم تحت ستم در جوامعی مثل ایران اوضاع انفجاری پدید آورده و تنها راه کنترل اوضاع، کوشش برای انداختن تحول از مسیر آشوب و هرج و مرج به مسیر انتقال منظم است...دیدگاه برژینسکی معنی خاص خودش را داشت که در مقاله:
توضیح داده‌ام. 
...
اوباما در دانشکده نظامی وست پوینت(در ایالت نیویورک) با اشاره به اینکه در آستانه توافقی با ایران هستیم که با حمله نظامی هم به دست نمی‌آمد، می‌گوید:
اینکه ما بهترین چکش را داریم دلیلی نمی‌شود که به هر مشکلی به دید یک میخ نگاه کنیم.
Just because we have the best hammer does not mean that every problem is a nail.
۲۹ ژانویه ۲۰۱۵ که «کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا» با موضوع «چالش‌های جهانی و استراتژی امنیت ملی»، نشستی برگزار کرد که علاوه بر مادلین آلبرایت و جرج شولتز(دو وزیر خارجه‌ی پیشین ایالات متحده)، هنری کیسینجر، نیز حضور داشت، غالب سخنرانان (بویژه جورج شولتز و رفیق شفیق ابوبکر بغدادی جناب جان مک‌کین) عملاٍ در برابر دیدگاه اوباما(در سخنرانی وست پوینت) موضع گرفتند و ساز مخالف زدند.
میدان دادن «جان بوئنر» John Boehner به نتانیاهو (برای سخنرانی در مجلس نمایندگان ایالات متحده، بر خلاف نمایل کاخ سفید) و غُر و لُندهای امثال رابرت منندز، لیندسی گراهام، تام کاتن، دنیس رایس، اریک ادلمن، ری تکیه و بخصوص جان بولتون و نوکرانش ...که به دولت اوباما گیر می‌دهند و روضه دخالت نظامی و حتی بمباران ایران را می‌خوانند، در همین راستا قابل فهم است.
...
من ۹ پاراگراف از سخنرانی با اهمیت اوباما را انتخاب کرده و همین جا گذاشته‌ام.
لینک اصل سخنرانی(ویدیو و نوشتار آن)؛ همچنین متن اصلی قسمت‌های برگزیده (به زبان اصلی)، در پانویس موجود است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به راهبرد خود در عراق و افغانستان نگاهی عبرت آموز داشته باشیم
شما نخستین دانش آموختگانی هستید که پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ فارغ التحصیل می‌شوید اما ممکن است به میدان‌های رزمی عراق یا افغانستان اعزام نشوید. (1)
...
راهبرد تهاجم به هرکشوری که به شبکه‌های تروریستی پناه می‌دهد ایده‌ای ساده لوحانه و غیر قابل ادامه‌است. من معتقدم که ما باید راهبرد ضد تروریستی خود را تغییر دهیم و به موفقیت‌ها و کاستی‌های راهبرد خود در عراق و افغانستان نگاهی عبرت آموز داشته باشیم (2)
...
اینکه گفته شود ما در دنبال کردن صلح و آزادی در خارج از مرزهای خود منافع داریم به این معنی نیست که هر مشکلی یک راه حل نظامی دارد. از زمان جنگ جهانی دوم برخی از پرهزینه ترین اشتباهات ما ناشی از خویشتنداری ما نبودند بلکه ناشی از تمایل ما به ماجراجویی‌های نظامی بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن بود، چنین هزینه‌هایی ناشی از ماجراجویی‌های نظامی بدون جلب کردن حمایت بین المللی و مشروعیت برای اقدام بود. چنین هزینه‌هایی ناشی از ماجراجویی‌های نظامی بدون صحبت کردن صریح با مردم آمریکا درباره فداکاری‌هایی بود که این ماجراجویی‌ها طلب می‌کردند. (3)
...
در سوریه...هیچ راه حل نظامی وجود ندارد که بتواند درد و رنج مردم را در آینده ی نزدیک رفع کند. من به عنوان رئیس جمهور تصمیم گرفتم که ما نباید نیروهای نظامی آمریکایی را در بحبوحه این جنگ (داخلی سوریه) قرار دهیم که به صورت فزاینده به یک جنگ فرقه‌ای تبدیل می‌شود. من معتقدم که این یک تصمیم درست است. (4)
...
(...)بحران‌های سوریه یا اوکراین یا جمهوری آفریقای مرکزی بحران‌های ما نیستند که آنها را حل کنیم، جای تعجب ندارد که پس از جنگ‌های پر هزینه و ادامه ی چالش‌های داخل کشور، این دیدگاه مورد قبول بسیاری در آمریکا باشد.(5)
...
محکم صحبت کردن در رسانه‌ها جلب توجه می‌کند اما جنگ به ندرت با شعارها جور در می‌آید. آیزنهاور در سال ۱۹۴۷ در سخنرانی خود در یک مراسم دانش آموختگی نظامی گفته بود «جنگ فاجعه بار ترین و احمقانه ترین اشتباه بشریت است و تحریک عمدی جنگ جنایت علیه همه بشریت است.» این نسل از نظامیان مثل آیزنهاور به خوبی می‌دانند که هزینه‌های جنگ چیست؟ (6)
...
اگر من شما را به میدان خطر بفرستم آن هم صرفا برای اینکه مشکلی در یک جای دنیا وجود دارد که باید حل شود، یا اینکه من به علت نگرانی از انتقادات منتقدان شما را به میدان نبرد بفرستم، آنگاه من در وظیفه خود در قبال شما و کشوری که دوستش داریم خیانت کرده‌ام. (7)
...
ما وقتی دست به اقدام مستقیم می‌زنیم باید معیارها و استانداردهایی را که نشان دهنده ارزش‌های ما هستند رعایت کنیم. ما از طریق این اقدامات نباید دشمنان بیشتری برای خود ایجاد کنیم. (8)
...
اقدام ارتش آمریکا نمی‌تواند تنها جزء تشکیل دهنده رهبری و پیشتازی ما در هر مورد باشد. اینکه ما بهترین چکش را داریم دلیلی نمی‌شود که به هر مشکلی به دید یک میخ نگاه کنیم! (9) 

1)
You are the first class to graduate since 9/11 who may not be sent into combat in Iraq or Afghanistan.
2)
For the foreseeable future, the most direct threat to America at home and abroad remains terrorism. But a strategy that involves invading every country that harbors terrorist networks is naïve and unsustainable. I believe we must shift our counterterrorism strategy -- drawing on the successes and shortcomings of our experience in Iraq and Afghanistan...
3)
But to say that we have an interest in pursuing peace and freedom beyond our borders is not to say that every problem has a military solution. Since World War II, some of our most costly mistakes came not from our restraint, but from our willingness to rush into military adventures without thinking through the consequences -- without building international support and legitimacy for our action; without leveling with the American people about the sacrifices required.
 4)
In Syria…, no military solution that can eliminate the terrible suffering anytime soon. As President, I made a decision that we should not put American troops into the middle of this increasingly sectarian war, and I believe that is the right decision.
5)
...conflicts in Syria or Ukraine or the Central African Republic are not ours to solve. And not surprisingly, after costly wars and continuing challenges here at home, that view is shared by many Americans.
6)
Tough talk often draws headlines, but war rarely conforms to slogans. As General Eisenhower, someone with hard-earned knowledge on this subject, said at this ceremony in 1947: “War is mankind’s most tragic and stupid folly; to seek or advise its deliberate provocation is a black crime against all men.”
7)
I would betray my duty to you and to the country we love if I ever sent you into harm’s way simply because I saw a problem somewhere in the world that needed to be fixed, or because I was worried about critics who think military intervention is the only way for America to avoid looking weak.
 8)
In taking direct action we must uphold standards that reflect our values... We must not create more enemies than we take off the battlefield.
9)
U.S. military action cannot be the only -- or even primary -- component of our leadership in every instance. Just because we have the best hammer does not mean that every problem is a nail. 

 
...
سایت همنشین بهار