برخی انقلابیون ازگذشته ی انقلابی خود اظهارپشیمانی کرده اند و برخی هم که حتی یک سیلی و یک روز زندان و فقر و در بدری و تبعید در دروان شاه را نداشته و از نعمات آن هم بهره می بردند،اکنون باسوار شدن برخرمراد(قدرت سیاسی و رسانه ای)صد آتشه انقلابی شده اند.
برخی مخالفین"جمهوری
آخوندی ولایت فقیه"[ج.آ.و.ف]،همچون مخالفین شاه، (که
مثلاکشته های۱۷شهریوررا۱۷هزارنفر عنوان
کردند)بخاطرنفرت خودازاین رژیم، و بدلیل استبداددینی(که
ازهمه ی استبدادها بدخیم تراست) و فساد و سیر
قهقرایی آن،علاوه براینکه بانگاه سیاسی کنونی و حال
فعلی خود،عملکرد [ج.آ.و.ف] را آنالیز و باصطلاح دیدگاه
کارشناسی خودرا بخورد ملت می دهند،دروغ های
شاخداری راهم به یُمن اینترنت،ماهواره،وشبکه های
اجتماعی به این نظام می چسبانند!
اینهادریک چیزباآنها_موافقین[ج.آ.و.ف]_ مشترک
هستندوآن
قرنطینه کردن مردم درعدم وقوف کامل به واقعیت وحقیقت
درست و ناب است.
فسادوتباهی آنقدردر[ج.آ.و.ف]مشمئز کننده شده است که هرگروه وهرشخصیت حقیقی و حقوقی سیاسی می تواند بسهولت دراین آنارشیسم خبری،هر خزعبلاتی را هم بخورد ملت بدهد.
ازسوی دیگر،
اعتراضات مردمی همیشه بازتاب ناراضی بودن از وضع موجود است.
همانطورکه بایک نوشته و مقاله در روزنامه ی اطلاعات بنام"رشیدی مطلق"، منجربه انقلاب بهمن۵۷شد،جنبش سبز۸۸و قیام دی۹۶نیزبازتاب ناراضی بودن مردم است و منشا آن توسط جایی وافرادی خاص بود،ولی پایانش دیگر دست آنها نبود و نیست!
همانطورکه عده ای ازاصلاح طلبان حکومتی(درجنگ قدرت برای تصاحب قدرت پس از خامنه ای)درانتخابات گذشته_که به فنته۸۸معروف شد_به تصور اینکه با دسیسه ی حاکمیت و شمارش"صندوق سایه" بجای صندوق اصلی رای،احمدی نژادازآن بیرون آمده است،(ودر حقیقت حضرت آقا(خامنه ای)دوست نداشت میرحسین موسوی_که نخست وزیرمحبوبش نبودوبه اجبارخمینی نخست وزیر شد_اینباررئیس جمهورش شود)عکس العمل نشان دادند، عکس العملی که بابازتاب وسیع آن از سوی مردم به«جنبش سبز»معروف شد.به نحوی که ادامه و شعارهای آن دیگر دست ایشان نبود.ولذا برخی آقایان به هر دلیل (یابه دلیل تبانی باحاکمیت برای موجه دانستن عدم ادامه ی همراهی شان با جنبش سبز ودلیلی برای سکوت خود و یافرض واقعی بودن زندان)به زندان رفتند(والبته زندانی که برای برخی هتل اوین بودوتنهامصاحبه ی مطبوعاتی با خبرنگاران در زندان راکم داشت!!)وراس آنها،یعنی کروبی ومیرحسین رادرحصر کردند!
چرا؟
چون:
عکس العمل و بازتاب افکارعمومی بیش از حدانتظار بود و ازخط قرمزآقایان که خواستاراجرای ظرفیت های کامل قانون اساسی و دوران طلایی امام بودند،گذشت...
وهمینطورقیام اخیردی ماه۹۶نیزابتدایش راجناح مقابل درجنگ قدرت بارقیب فراخوان دادولی دیگرادامه اش دست خودشان نبود.
مردم مستاصل و ناراضی ازتبعیض و فساد هرفرصتی که بدست آورندخود جوش خرخودراخواهندراند؛منتها [ج.آ.و.ف] هم بیکارنمی نشیندوبا داشتن تجربه ی دوران انقلاب وبرخوردوعقب نشینی های شاه،همراه بااضافه کردن چاشنی خشونت توسط اراذل و اوباش حکومتی و استیجاری اعتراض مدنی وآرام مردم را اینگونه خدشه پذیر و خنثی می کنندوبعدهم با ترس شعار سوریه ای شدن ایران و بعلاوه ی دادن شعارهای انحرافی به کمک ایادی خود درمیان تظاهرکنندگان،(به هنگام جوگیرشدن مردم)،باشعارهایی چون "رضاشاه روحت شاد"وطرفداری ازنوه ی ایشان وذوق زدگی شبکه های ماهواره ای و رسانه های خبری خارج از ایران وموج کردن وسپس موج سواری،(که برخی هم بالطبع بوی کباب می شنوند!!امانمی دانندکه خر داغ می کنند)، اینگونه قیام واعتراض مردمی را سعی دارند یاخاموش کنند و یالوث!
گفتنی ست رضاخان پهلوی همان زمان می خواست به جای سلطنت قاجار، «جمهوری:اعلام کند،ولی بدلیل مخالفت روحانیت _که«جمهوری»رامترادف با کفر و الحاد می دانست_ خود را شاه کرد و به سلطنت رسید.
رضاخان پهلوی ازکجاآمد؟
باکودتایی که پشتیبانش بیگانگان بود.
همانطورکه فرزندش«محمدرضا»نیزدر کودتای۲۸مرداد تاج وتخت از دست رفته را باکمک بیگانگان اعاده کرد.
همه ی مستبدین درطول استبدادخود خدمات خوبی هم کرده اند،که بایددید کدام می چربد؟خیرشان یاشرشان؟و باچه نیت ودر چه وضعیتی؟حال گیریم که رضاخان پهلوی آدم مثبتی درتاریخ است،رضاپهلوی دوم این وسط چکاره است؟
گیربم پدرتو بود فاضل ازفضل پدرتورا چه حاصل؟
اینجاست که می بینیم باشعارهایی که منشا آن معلوم است،به ضرب شبکه های ماهواره ای و مصاحبه های متعدد،دائم مثل یک بالن"رضاپهلوی دوم"به آسمان می رود وبه عرش اعلا!!
متاسفم برای آن اپوزیسیونی که هم سابقه مبارزاتی علیه سلطنت پهلوی را دارد و هم زیرتیغ رژیم آخوندی ولایت فقیه رفته است،ولی به صرف اینکه وی فرزند شاه بوده،او را در ردیف یکی از رهبران و جانشینان آتی ملت می خواهند بخورد مردم بدهند.
گیریم که مردم در یک انتخابات آزاد به ایشان اقبال کنند،اگررئیس جمهوری شودفقط برای دو دوره است؛اماآنچه فعلا بازتاب بادکنکی داردبازگشت به تخت سلطنت است!!!
ایشان چه ویژگی خاصی دارد؟
جزاینکه فرزندشاه است؟
مگرایشان ژن مرغوب دارد؟
و این درحالی ست که ایشان باثروت مردم ایران و با کمک بیگانگان الان به اینجارسیده وهیچ وجه متمایزی در کارنامه ی سیاسی ایشان نیست.
و متاسفانه تراینکه برخی هم درداخل و هم در خارج ازایران شعارمی دهند:
"نوع حکومت آینده مهم نیست سلطنتی باشدیا جمهوری!!مهم توزیع عالانه قدرت در چرخه سیاست است"؟!!
این یک شعارعوام فریبانه ای ست که آخرش منتهی به استبدادمی شود.
فردی بیایدمثلا شاه باشدولی قدرت نداشته باشد!!فقط سلطنت کند!!
این حرف ها برای جامعه ی ایران شعر است.
«رضاپهلوی»نمی خواهد«مترسک»باشد می خواهدرضاخان یا همان «رضاشاه دوم»باشد.
حکومت آینده ی ایران باید"جمهوری" باشدو هر رئیس جمهوری هم فقط دو دوره بتواند درقدرت بماند.مثلایک دوره ی ده ساله ی دودوره ای؛ آنهم باحضورهمه ی احزاب سیاسی ورسانه های آزاد؛غیرازاین هر اتفاقی درآینده ی ایران بوجود آیدعقیم است و همچون انقلاب بهمن۵۷سزارینی خواهدبود.
انقلاب۵۷ سزارینی متولدشد،امااجتناب ناپذیربود؛و دیر یا زود بساط سلطنت برچیده می شد.چون جایگاه«ایران» جمهوری بوده و هست.
انقلاب۵۷ هرچند درحال حاضربدلیل کم فهمی و جهل قاصری ودرقرنطینه قرار گرفتن مردم وهمراهی برخی روشنفکران وسیاستمداران،به سلطنت فقیه تبدیل شد،ولی این دلیل نمی شودبابازگشت ارتجاعی ورجوع به سلطنت،بخواهیم فرزندشاه(که درست یانادرست_بارای مردم پدرش ازسلطنت خلع شده است)را ولی فقیه بعدی خودکنیم!!
دهم بهمن یکهزار و سیصد و نود و شش